نام پژوهشگر: شمس اله صفرلکی
زهرا خانمحمدیان شمس اله صفرلکی
هدف ما در این رساله بررسی مسئله امامت از دیدگاه شیعه اثنی عشری، اسماعیلیه و فرقه اشاعره می باشد. آنچه که در این رساله دارای اهمیت می باشد این است که دو فرقه ی اثنی عشری و اسماعیلیه از نظر اعتقادی بسیار به هم نزدیک و وجوه مشترک آن ها بیش از موارد اختلاف است، نزدیکی فکری آن ها در مسائلی چون وجوب و ضرورت امام، عصمت امام، وظایف و شئون امام و همچنین مسئله ولایت مورد انکار هیچکس نیست. اما اشاعره که فرقه ای از اهل سنت است اختلاف قابل توجهی با این دو فرقه ی شیعی دارد به طوری که رویکرد اشاعره به امامت رویکردی فرع انگارانه است نه اعتقادی و امامت از نگاه آنان واجب کفایی است، در کل اشاعره امامت را به عنوان یک قضیه ی مصلحتی باور دارند و آن را جزء فروع دین دانسته و به افعال مکلفین برگردانده اند، لذا در نظر آنان وجوب امامت شرعی است و شخص واجد الشرایط، از سوی مسلمانان به امامت برگزیده می شود.
میترا فرخ حسن نقی زاده
موضوع بحث ما در این رساله، بررسی نقش قرآن در تکامل معنوی انسان است. تکامل معنوی انسان بحثی مهم و حساس در زندگی بشر است. چگونگی تکامل و راه رسیدن به آن، پرسش درونی هر انسانی است. به همین دلیل، مسئله پژوهشی ما در این رساله پیرامون دو محور ذیل است: 1-کمال معنوی انسان چیست؟ و در چه حالتی حاصل می شود؟ 2-قرآن کریم چگونه انسان را به این کمال معنوی می رساند؟ در بیان نتیجه حاصل از تحقیق پیرامون این موضوع باید گفت: از دیدگاه قرآن کریم، کمال انسان، حاصل شدن حالت اعتدال در ارضای امیال و خواهش های نفسانی است. قرآن کریم ابتدا انسان را با خودش، جایگاهش، قوای درونی و نقاط قوت و ضعفش آشنا ساخته و سپس مسیر هدایت مناسب با این نیازها و استعدادها را برای او بیان می دارد. ضمن آن که تعالیم خویش را بر پایه فطرت و عقل که در نهاد هر انسانی موجود است قرار می دهد و بدین علت انسان با خواندن قرآن و گوش فرادادن به معانی و دستوراتش آن را نوری روشنگر و رفع کننده شبهات و مشکلاتش می یابد. به طوری که با مداومت بر خواندن و عمل به تعالیم آن در مسیر تکامل معنوی خویش گام بر می دارد. لذا در وصف قرآن باید گفت: قرآن همان هدایت است و هدایت همان قرآن است.
زهرا جمشیدی شمس اله صفرلکی
یکی از مسائل مهم در حوزه فلسفه و کلام، مسئله "نظام احسن" است. در این زمینه بسیاری از اندیشمندان در شرق و غرب عالم به بحث و بررسی پرداخته اند، لایب نیتس و ملاصدرا از اندیشه ورزانی هستند که با اعتقاد به کامل بودن نظام هستی و استناد به مبانی خود، به طرح، اثبات و دفاع از این نظریه پرداخته اند و جهان کنونی را بهترین جهان ممکن خوانده اند. ملاصدرا با تمسک به مسئله علم عنایی خداوند، حکمت بالغه الهی، خیریت وجود و عدمی بودن شر، وجود نظامی برتر از نظام موجود را غیر ممکن دانسته است. لایب نیتس نیز با طرح ایده ی جهان های ممکن، اصل کمال، اصل نظام احسن و استناد به حکمت و عدل خداوند، خداوند را خالقی دانسته است که به ضرورت اخلاقی، تنها یک جهان که به تبع کامل بودن خودش، نظامی احسن و اکمل است را به فعلیّت می رساند و آن نظام، همین نظام کنونی است. سعی ما در این پژوهش، تبیین این مسئله و اثبات آن از دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ مغرب زمین و جهان اسلام می باشد.
فاطمه معصومی شمس اله صفرلکی
موضوع و مقوله ی «عشق و محبّت» از جمله اشتغالات ذهنی و مطمح نظر دانشمندان و دانشوران و حتی مورد توجه و امعان نظر انبیاء ، اوصیا، اولیاء، حکیمان، فیلسوفان و عارفان بوده و هست. در این میان نظرات دو تن از اندیشمندان جهان اسلام، ابن سینا و عین القضات همدانی _که هر کدام صاحب مشربی خاص بوده اند_ از جایگاه و پایگاه ویژه ای برخورداراست. ابن سینا، فیلسوف نامور جهان اسلام در این خصوص رساله مستقلی به نام «رساله العشق» نگاشته است وی در این رساله همانند برخی عرفا به سریان عشق در تمام موجودات هستی اعتقاد دارد. به عقیده او هر یک از ممکنات به واسطه جنبه وجودی خود، اشتیاق ذاتی و ذوقی فطری به کمالات و خیرات دارند که همین امر سبب بقاء وجود آن ها می شود. او این امر را عشق می نامد و می گوید خارج از این عشق کلّی عشقی نیست. هر چه هست از پرتو جمال اوست. چون وجود منبع خیرات و سرچشمه کمالات است. آن موجود عالی که مدبّر کل است. معشوق تمام موجودات هم می باشد زیرا که بر حسب ذات، خیر محض و وجود صرف است. عین القضات همدانی عارف والا مقام نیز، عشق را سبب حیات و بی عشقی را سبب مردگی می داند. عشق الهی از نظر عین القضات، ذاتی و غریزی است و در نهاد آدمی تعبیه شده است و همچون عشق مرد به زن میلی فطری می باشد. این عارف فرزانه در بیان تقسیم بندی عشق، حب و عشق الهی را سر آمد و سر منزل مقصود صوفیان دانسته و اگر از عشق طبیعی و روحانی سخن به میان می آورد به علّت آن است که هر یک از آنها پلّه ای در مسیر سیر و سلوک عاشقانه هستند. هدف محقق در این رساله تبیین جایگاه مسأله عشق در اندیشه ابن سینا و عین القضات و بیان رابطه عشق و عاشق و معشوق و همچنین بیان آثار و خواص عشق حقیقی می باشد. در همین راستا نگارنده ابتدا به ذکر کلیاتی در مورد مبحث عشق پرداخته و سپس در فصولی مستقل عشق از نظر این دو عالم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.و سپس در پایان به این نتیجه رهنمون شده که، هر دو عالم معتقدند عالَم به نور عشق قوام و حدوث یافته و به نور آن دوام و بقاء خواهد داشت. و همچنین کلیه موجودات عالم به عشق غریزی عاشق خیر مطلق هستند. وخیر مطلق که همان ذات حضرت حق است بر عشّاق خود به مراتب مختلف تجلی می کند.
راضیه عباسی شمس اله صفرلکی
اصل خاتمیت به عنوان یک آموزه جزمی ومسلّم اسلام به این معناست که با بعثت رسول گرامی اسلام پرونده نبوت در دو شکل تبلیغی و تشریعی مطلقاً بسته شد. اما در عصر جدید همگام با نوآوری و دستاوردهای علمی و فنی و به چالش کشیده شدن سنت و دین، عقیده خاتمیت از جمله مقولاتی بود که از سوی برخی از اندیشمندان معاصر مورد بازاندیشی قرار گرفت. اولین شخصیتی که تفسیری نوین از خاتمیت ارائه داد اقبال لاهوری، متفکر پاکستانی بود. می توان گفت سفره ای که اقبال در درک روشنفکرانه از دین گسترد، هنوز برای برخی روشنفکران امروز مأکولات فراوانی دارد. اما از میان متفکران معاصر شاید هیچ کس به اندازه دکتر شریعتی از اقبال تأثیر نپذیرفته است. تفسیری که اقبال و به تبع او شریعتی از خاتمیت ارائه دادند در ظاهر به نفی دیانت منتهی می شد نه ختم نبوت، و همین امر واکنش های متفاوتی را در بین اندیشمندان مسلمان برانگیخت، که در این میان استاد مطهری نقش عمده ای در روشنگری افکار ایفا نمود. ایشان با تأکید بر بلوغ فکری و اجتماعی بشر در عصر خاتمیت و توانایی او در حفظ کتاب آسمانی خویش، تفسیری از خاتمیت ترتیب داده که بر چهار رکن استوار است: انسان و اجتماع- وضع خاص قانونگذاری اسلام- علم و اجتهاد- استعداد پایان ناپذیر قرآن و سنت. رساله حاضر به قصد بررسی آراء و نظرات این سه متفکر اسلامی در باب خاتمیت در چهار فصل نگارش یافت. فصل اول شامل مقدمه و کلیاتی درباره بیان مسأله، اهداف، پیشینه تحقیق و...می باشد. فصل دوم مشتمل بر پنج گفتار: ضرورت نبوت، اهداف نبوت، لوازم معنایی وتوجیه خاتمیت، ادله اثبات خاتمیت و فلسفه ختم نبوت است. فصل سوم به بررسی نظرات سه اندیشمند مسلمان معاصر، استاد مطهری، علامه اقبال لاهوری و دکتر شریعتی در خصوص خاتمیت پرداخته و پایان این فصل به تطبیق نظرات آن ها اختصاص یافته، به این نتیجه می رسیم که مقصود شریعتی و اقبال این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و وحیانی پایان یافته و بشر در اثر بلوغ فکری نیازی به این تعلیمات ندارد، بلکه مقصود ایشان استغنای از وحی جدید است نه مطلق وحی. و توجه آنان به عقل به معنای دادن وضع استقلالی به عقل در حوزه معرفت شناسی است نه چیزی بیشتر از این، لذا لازمه حرف آنان نفی دین نیست. در فصل چهارم پاره ای از شبهات برون دینی و درون دینی خاتمیت آورده و به پاسخ آن ها اشاره شده است
طاهره علی محمدی شمس اله صفرلکی
مسأله فیض ربانی از مباحث مهم فلسفه و کلام در اسلام و غرب می باشد و اندیشمندان بسیاری فلسفه خود را بر اساس آن طراحی کرده اند. از جمله آنها فلوطین در غرب است که مدون و مبدع اصلی این نظریه می باشد و معتقد است که وجود خداوند به علت شدت کمال، لبریز شده و این همه آثار صنع را به وجود آورده است و همین را «فیض» می نامد. در واقع وی در صدد بیان عدم تغایر میان وجود خدا و سایر موجودات است. این اعتقاد از طریق ترجمه کتاب اثولوجیای او وارد فلسفه اسلامی شد و بسیاری از فلاسفه اسلامی آن را در دستگاه فلسفی خود قرار دادند، از جمله آنها فارابی و ملاصدرا می باشد که هرکدام، با قبول داشتن فیض و دائمی بودن و عمومیت آن، به شرح و تفسیر آن پرداخته و تمام موجودات و اشیاء را فیض خداوند می دانند. فارابی با اعتقاد به فاعلیت وجودی، قوس نزول و صعود موجودات، اعتقاد به جهان فوق و تحت قمر، اعتقاد به عقل اول به عنوان اولین مخلوق، عقول عشره و ... به تبیین جزئیات آن می پردازد.وی فیض فلوطینی را از طریق عقول دهگانه و افلاک هیئت بطلمیوسی توضیح می دهد و واسطه های میان خدا و موجودات را همان عقول دهگانه می داند. ملاصدرا نیز علاوه بر برخی مبانی مورد قبول فارابی امور دیگری را وارد این مسأله کرده و در تکمیل آن بهره بیشتری برده است. از جمله مواردی که وی در مسأله فیض وارد کرده عبارتند از: اعتقاد به وجود منبسط به عنوان صادر اول، فاعل بالتجلی، حرکت جوهری موجودات، قاعده بسیط الحقیقه، اعتقاد به اضافه اشراقیه میان خدا و موجودات و ...
فریبا الهی پناه حسن قنبری
در دین مبین اسلام کسب علم و دانش و به تبع آن، مطالعه و کتابخوانی از ارزش و اعتبار خاصی برخوردار است. این مسأله از آنجایی ارزش و اهمیت می یابد که معجزه پیامبراکرم(ص)کتاب بوده و وحی و پیام الهی در قالب کتاب بر مردم ابلاغ شده است و در این کتاب مقدس هم اولین آیاتی که بر پیامبر(ص) نازل شده با امر به خواندن و الفاظ علم و قلم همراه شده است. پژوهش حاضر جایگاه و اهمیت کتاب و کتابخوانی را از نگاه آیات قرآنی و روایات ائمه معصومین(ع) مورد بررسی قرار داده و همچنین بر آن شده تا با تکیه بر آیات و روایات، روشهای مطالعه صحیح را مطرح نموده و در راستای ترویج فرهنگ کتابخوانی راهکارهایی را ارائه نماید. این پژوهش نشان داد که در اسلام، کتاب و کتابخوانی به عنوان یک استراتژی بی بدیل برای رشد و تعالی فرد و جامعه مورد توجه قرار گرفته است؛ که در راستای اثر بخشی به آن در زندگی فردی و اجتماعی شرایط و راهکارهایی ارائه شده که عمل به آنها موجب بهره وری از این عنصر فرهنگی می باشد و می تواند آثاری را بدنبال داشته باشد که هم به حال فرد و هم به حال جامعه سودمند واقع شود. این مطالعه به روش کتابخانه ای انجام شده که جهت گردآوری مطالب آن از منابع کتابخانه ای استفاده شده است. و بعد از تحلیل محتوایی مطالب گردآوری شده حاصل آمده است. در این مطالعه از روشی نظام مند استفاده شده که در آن آیات و روایات را تحلیل نموده و در راستای تبیین و توضیح بحث مورد مطالعه از آنها استفاده نموده است.
کبری بشیری نیا شمس اله صفرلکی
در این پژوهش مسئله معاد از دیدگاه قرآن و عهدین مورد بررسی قرار گرفته است اصل مسئله معاد مورد اتفاق تمام ادیان و شرایع آسمانی بوده و تنها جزئیات مسئله معاد مورد اختلاف است. در کتب مقدس یهود و مسیحیت بسیار کوتاه در مورد چگونگی معاد و کیفیت پاداش و عذاب و نیز چگونگی حشر انسانها بحث به میان آمده است .مسئله احیاء اموات و نیز مسئله بهشت و جهنم تقریباً بیشترین بحث را در کتب عهدین به خود اختصاص داده است . بر خلاف کتب عهدین در قرآن هم مسئله اصل و اثبات معاد و هم پرداختن به جزئیات بصورت گسترده مورد بررسی قرار گرفته است . در این رساله در حد امکان و به صورت مبسوط مسائل مربوط به معاد در قرآن و عهدین بحث گردیده است. کلید واژگان: معاد، عهد عتیق، عهد جدید، قرآن.