نام پژوهشگر: ملیحه سودی
محمدرضا سپند ملیحه سودی
استرس اکسیداتیو نقش پراهمیتی در ایجاد و پیشرفت پاتولوژی بیماری آلزایمر ایفا می کند. شواهد گسترده ای پیشنهاد می دهد که آسیب اکسیداتیو بواسطه گونه های واکنش پذیر اکسیژن در چربی ها، پروتئین ها و اسیدهای نوکلئیک در بیماری آلزایمر رخ می دهد. فیبریلاسیون بتا آمیلوئید رخداد کلیدی در شکل گیری پلاک آمیلوئیدی دربیماری آلزایمر می باشد.در این پژوهش، اثرات ترکیبات آنتی اکسیدانی موجود در عصاره گیاه بادرنجبویه – با نام علمی officinalis melissa - مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، عصاره تام و فراکسیونهای فنلی و غیر فنلی این گیاه در طیف غلظتی 100 - 01/0 ppm تهیه و استفاده شد. نتایج حاصل نشان می دهد فراکسیون های فنلی و غیر فنلی این گیاه در غلظت 20 µmol از بتا آمیلوئید، به مدت یک ساعت انکوبه شده بودند. اثر حفاظتی عصاره تام، در طیف غلظتی 1-100 ppm ، و فراکسیون فنلی، در طیف غلظتی 1-001/0 ppm ، در برابر القا سمیت ناشی از بتا آمیلوئید مشهود بود. در شرایط مشابه، فراکسیون غیر فنلی فاقد اثر حفاظتی در غلظتهای مورد مطالعه بود. علاوه بر این، بررسی میزان لیپید پراکسیداسیون، تولید گونه های فعال اکسیژن و فعالیت گلوتاتین پراکسیداز نشان داد که غلظتهای 10 ppm از عصاره تام و همچنین 1 ppm از فراکسیون فنلی، موجب کاهش تغییرات القا شده در مارکرهای استرس اکسیداتیو می گردند.
پروین بلالی ملیحه سودی
بیماری آلزایمر، شایع ترین شکل زوال عقل، در پیری می باشد. تحقیقات گسترده توانسته است اساس مولکولی آن را که علامت مشخصه آن است مشخص کند: تشکیل پلاکهای پیری متشکل از پپتید ?-آمیلوئید و دسته فیبرهای به هم تابیده متشکل از پروتئینهای هیپرفسفریله تاو(tau). ?-آمیلوئید با مکانیسمهای مختلفی اثر خود را اعمال می کند که شامل اکسیداتیو استرس، اختلال در اعمال میتوکندری، از بین رفتن سیناپسها و تخریب گیرنده های نیکوتینی، آپوپتوز، واکنشهای التهابی می باشد. راه درمانی فعلی به کار بردن مهار کننده های استیل کولین استراز، مانند (دونپزیل، ریواستیگمین، گالانتامین ) می باشند. از راههای درمانی دیگر می توان به آنتی اکسیدانها، عوامل ضد التهابی نیز اشاره کرد. گیاهان خانواده labiatae به خاطر دارا بودن ترکیبات پلی فنولی و فلاوونوئیدی خاصیت آنتی اکسیدانی بالائی دارند. بعضی از گونه های 2 جنس salviaو satureja از خانواده labiatae انتخاب شدند و اثر حفاظتی عصاره متانولی آنها بر سمیت القاء شده توسط پپتید ?-آمیلوئد بر سلولهای کشت شده pc12 بررسی شد satureja bachtiarica bunge. در غلظتml/gµ 200 84/0±29/80 % اثر حفاظتی نشان داد. salvia officinallis l. نیز در غلظتml/gµ 200 64/1±98/74% نشان داد. salvia macrosiphon boiss. در غلظت µg/ml 100 اثر حفاظتی 89/4± 05/73 % را نشان داد. satureja mutica fisch. & c. a. mey. اثر حفاظتی(64/2±01/62 %) را در µg/ml200 نشان داد.، که نسبت بقیه کمتر است. salvia limbata l.، salvia hypoleuca benth. ، salvia virgata jacq. اثر حفاظتی از خود نشان ندادند. اثر حفاظتی ممکن است به خاطر رزمارینیک اسید و یا ترکیبات دیگری در عصاره متانولی باشند که اثرحفاطتی را اعمال میکنند. از ترکیبات اصلی عصاره متانولی satureja bachtiarica bunge.، لوتئولین و از ترکیبات salvia macrosiphon boiss. نیز آپیژنین-7-o- گلوکوزید و لوتئولین-7-o-گلوکوزید می باشند. در salvia officinallis l. ترکیب اصلی در عصاره متانولی رزمارینیک اسید است.
شهلا مرادی فرادنبه محمد شریف زاده
ته نشینی خارج سلولی فیبرهای پپتید بتا آمیلوئید یافته اصلی در بیماری آلزایمر است که از طریق استرس اکسیداتیو باعث تخریب هسته کولینرژیک شده و باعث کاهش نوروترانسمیترهای کولینرژیک می شود. عصاره متانولی گیاه مرزه بختیاری حاوی ترکیباتی نظیر فلاونوئیدها و ترپنوئیدها است که اثرات آنتی اکسیدانی و تقویت کنندگی سیستم کولینرژیک دارند. در این تحقیق اثر حفاظتی عصاره متانولی گیاه مرزه بختیاری بر اختلال حافظه فضایی ناشی از تزریق پپتید بتا آمیلوئید در مدل حیوانی آلزایمر، در ماز آبی موریس، مورد بررسی قرار گرفت. عصاره متانولی اندام های هوایی گیاه بوسیله روش پرکولاسیون در دمای اتاق و با استفاده از اتیل استات و متانول استخراج شد. دوز g/ratµ 10 بتا آمیلوئید انکوبه شده به صورت دوطرفه در هیپوکمپ حیوانات تزریق شد و یادگیری و حافظه حیوانات بعد از 14 روز در ماز آبی موریس مورد بررسی قرار گرفت. عصاره متانولی گیاه در سه غلظت ( mg/kg10 ،50 و100) پس تزریق بتا آمیلوئید به حیوانات، به مدت 18 روز بصورت درون صفاقی تزریق شد. حیوانات به مدت 4 روز متوالی در ماز آموزش دیدند و در روز پنجم تست پروب انجام شد. نتایج آنالیز واریانس دو طرفه حاصل از گروه های دریافت کننده بتا آمیلوئید و عصاره گیاه، اختلاف معناداری را به صورت ( 0001/0 > ****p و 98/75= (3،216)f) برای روز و به صورت (01/0 > **p ، 800/3= (5،216)f) برای treatment نشان داد و در روز تست پروب نیز اختلاف بصورت (05/0 > (*p بود. نتایج نشان داد که غلظت های mg/kg50 و100 از عصاره متانولی گیاه می تواند از اثرات تخریبی بتا آمیلوئید جلوگیری کند. درحالیکه این اثر در دوز mg/kg 10 دیده نمی شود. تزریق دوز mg/kg 100 عصاره به رت های نرمال نتوانست حافظه را بهبود بخشد. رنگ آمیزی اختصاصی chat، مارکر نورون های کولینرژیک، نشان داد که نورون های کولینرژیک در گروه بتا آمیلوئید کاهش یافته اند و عصاره گیاه با دوز mg/kg 100 توانسته است از کاهش مارکر chat ناشی از بتا آمیلوئید جلوگیری کند. این مطالعه نشان داد که عصاره متانولی مرزه بختیاری اختلال حافظه ناشی از بتا آمیلوئید و تخریب کولینرژیک را بهبود می بخشد و بر این اساس این گیاه را برای تحقیقات بیشتر در درمان آلزایمر پیشنهاد می کنیم
زلیخا گلیج ملیحه سودی
چکیده: بیماری آلزایمر یک بیماری نورودجنرتیو وابسته به سن است که با از بین رفتن نورونهای کولینرژیک و تاثیر بر حافظه و یادگیری مشخص میشود. بنابراین استفاده از مهارکنندههای آنزیم استیل کولین استراز(ache) میتواند علائم آن را بهبود ببخشد.مشتقات بنزوفورانون- ایلیدن- متیل بنزیل پیریدینیوم که از دونپزیل مشتق شدهاند میتوانند به طور قوی این آنزیم را مهار کننددر این مطالعه به بررسی اثرات حفاظتی این آنالوگهای جدید دونپزیل بر روی سمیت عصبی القا شده توسط بتا آمیلوئید (a?) پرداخته شد. برای این کار از کشت سلولهای pc12استفاده شد غلظتهای مختلف ترکیبات موردنظر (mµ 100- 3-10) به مدت یک ساعت تیمار میشوند سپس به سلولهای pc12 آمیلوئیدبتا تجمع یافته اضافه شد پس از 24 ساعت میزان زنده بودن سلول به روش mtt اندازه گیری شد همچنین فعالیت آنزیم ache در این سلولها اندازه گیری شد همچنین تاثیر این ترکیبات بر روی تجمع bsa هم انجام شد همه ترکیبات مورد مطالعه به صورت وابسته به دوز باعث کاهش سمیت سمیت ناشی از a? بر روی سلولهای pc12 شدند که در بعضی از ترکیبات این اثر حفاظتی بیشر از دونپزیل یود همچنین این ترکیبات افزایش فعالیت acheناشی از a? را کاهش دادند و به طور وابسته به دوزتجمع bsa را مهار نمودند از آنجایی که ec50 ناشی از اثر حفاظتی این ترکیبات با ic50 ناشی از مهارache مطابقت ندارد میتوان نتیجه گرفت که اثرات حفاظتی این ترکیبات صرفا به خاطر مهار آنزیم نمیباشد و مکانیسمهای دیگری درگیر هستند که نیاز به مطالعه بیشتر دارد. واژگانکلیدی: بتا آمیلوئید، سمیت عصبی، بنزیل پیریدینیوم، آنزیم کولین استراز
عماد جعفرزاده ملیحه سودی
مغز در حال تکامل به اثرات نوروتوکیسک سرب حساس است. مواجهه با سرب،اثرات عمدهای بر سیستم کولینرژیک دارد و موجب کاهش عمکرد نورونهای کولینرژیک در طی تکامل مغز میشود. اختلال در سیستم کولینرژیک بوسیله مواد شیمیایی که نقش مهمی در تکامل مغز دارد موجب سمیت عصبی تکاملی میشود.اخیراً، سلولهای بنیادی بعنوان ابزار نویدبخشی برای تمایز سلولهای بنیادی به سلولهای عصبی و بررسی مطالعات سمیت عصبی تکاملی مطرح هستند .هدف این مطالعه ارزیابی سمیت مواجهه با استات سرب در طی تمایز سلولهای بنیادی مغزاستخوان (bmscs) به نورونهای شبه کولینرژیک است. bmscs از موش صحرایی بالغ گرفته شد. پروتکل تمایز شامل دو مرحله پیش القا با بتامرکاپتواتانول برای 24 ساعت و تمایز به سلول شبه کولینرژیکی با ngf در طی 5 روز بود. سلولها با غلظتهای متفاوت استات سرب (mµ100 -1/0) در سه مرحله شامل سلولهای بنیادی مغزاستخوان،مرحله پیشالقا و القای تمایز مواجهه شدند. میزان بقای سلولها با استفاده از روش mtt اندازهگیری شد. مواجهه با سرب (mµ100 -1/0) اثر سیتوتوکسیک بر bmscs نداشت اما بطور قابل توجهای بقای سلولی را در غلظتهای mµ 100 و 50 در مراحل پیشالقا و القای تمایزکاهش داد. بیان پروتئین map2و chat به روش ایمونوسیتوشیمی بررسی شد. اگرچه سلولهای تیمار شده با غلظت mµ 100 سرب در مراحل تمایز پروتئین map2 را بیان کردند ولی سلول ها مرفولوژی عصبی نداشتند. بیان chat در سلولهای تیمار شده با سرب منفی بود. سلولهای عصبی تمایز یافته فعالیت آنزیم کولیناستراز را به میزان کم نشان دادند. مطالعه حاظر نشان داد که تمایز عصبی bmscs به سمیت سرب در طی تمایز حساس هستند و پیشنهاد میشود این سلولها میتوانند برای مطالعات سمیت عصبی تکاملی استفاده شوند
مهدی قاسمیان لمراسکی معصومه فخرطه
تکامل سیستم عصبی شامل مراحل مختلف و پیچیدهای است که نسبت به آسیب حاصل از عوامل سمی بشدت حساس است. درک مکانیسم این حساسیتها و شناسایی عوارض ناشی از بسیاری از ترکیبات شیمیایی نه تنها برای پیش¬بینی خطرات ضروری به نظر می¬رسد، بلکه می¬تواند جزییات مفیدی را در مطالعات سمیت عصبی تکاملی در اختیار ما قرار دهد. یکی از روش¬های مورد توجه در بررسی سمیت عصبی تکاملی جایگزین در محیط in vitro، استفاده از سلول¬های بنیادی است. سلول¬های بنیادی به دلیل خاصیت تکثیر، خودهمانندسازی و قابلیت تمایز به سلول¬های مختلف از جمله سلول¬های عصبی در محیط in vitro، مورد توجه قرار گرفته¬اند. بسیاری از خصوصیات سلولی و مولکولی این سلول¬ها در مسیر تمایز مشابه روند تکامل سیستم عصبی در جنین است. سلول-های بنیادی بافت چربی (adscs) یکی از منابع سلول¬های بنیادی استرومایی بشمار می¬روند که قابلیت بیان ویژگی¬های سلولهای عصبی و گلیالی را داشته و قادرند خصوصیات فنوتیپی، مورفولوژیکی و تحریکی آنها را نیز نمایان کنند؛ به همین دلیل به نظر می¬رسد بیان این مارکرها در adscsمی¬تواند مشابه روند تکامل عصبی باشد. در این مطالعه سمیت عصبی تکاملی استات سرب با استفاده از تمایز adscs به سلول¬ عصبی به عنوان مدل سلولی in vitro مورد بررسی قرار گرفت. بدین¬منظور adscs از بافت چربی موش سوری برداشت شد و از سلول-های پاساژ سوم برای قرار گرفتن در محیط تمایز به مدت 16 روز استفاده شد. میزان بقای adscs تمایز نیافته و همچنین سلول¬های در حال تمایز که در روزهای 1، 7 و 14 به مدت 48 ساعت در مواجهه با استات سرب (1/0-100میکرومولار) قرار گرفتند، بررسی شد. در پایان روز 16 بیان پروتئین بتا توبولین iii و map-2 در سلول¬های تمایز یافته مواجهه شده با استات سرب در روزهای 1، 7 و 14 تمایز (برای 48 ساعت) به روش ایمونوسیتوشیمی مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر این بیان مارکرهای عصبی از قبیل nestin، neun، nf70 و synaptophysin نیز در سلول¬های تمایز یافته که در همین زمان¬ها به مدت 48 ساعت در مواجهه با استات سرب قرار گرفتند به روش real time pcr ارزیابی شد. نتایج حاصل از اندازه¬گیری بقای سلولی نشان داد که استات سرب اثری بر adscs تمایز نیافته نداشته اما کاهش معنی¬داری در میزان بقای adscs در روز 1 تمایز در غلظت¬های 50 و 100 میکرومولار سرب دیده شد. با وجود مثبت بودن بیان پروتئین بتا توبولین iii و map-2 در adscs مواجهه شده با استات سرب در روند تمایز اما تعداد سلول¬های تمایز یافته کاهش یافته بود. نتایج حاصل از real time pcr نیز مشخص کرد که میزان بیانnestin و synaptophysin بعد از مواجهه با استات سرب در سه زمان مورد بررسی در روند تمایز کاهش و میزان بیان neun و nf70 افزایش یافت. در این مطالعه، در راستای اهمیت بکارگیری روش¬های جدیدی که در دسترس، ارزان و حساس بوده و قابلیت استفاده از مدل انسانی آن نیز وجود داشته باشد تا در تشخیص و درک مناسب عوارض ترکیبات شیمیایی به ما کمک کنند از adscs استفاده شد. این مدل سلولی قابلیت تشخیص اثرات جانبی را در مراحل تمایزی داشته و می¬توان از آن برای بررسی رشد نوریت و سایر بررسیهای سلولی و مولکولی در مطالعات سمیت عصبی تکاملی استفاده کرد
ابوالفضل دشتی رحمت آبادی ملیحه سودی
یون کروم به طور گسترده ای در محیط های کاری، فاضلاب های صنعتی و آب وجود دارد. فرم شش ظرفیتی و محلول کروم به طور وسیعی باعث آلودگی محیط زیست می¬گردد و به عنوان یک ترکیب موتاژن، سرطان زا و تراتوژن در انسان و حیوان شناخته میشود. سمیت کروم شش ظرفیتی بر روی ارگان های مختلف از جمله کبد، کلیه و ریه بررسی شده ولی بر روی سمیت عصبی آن مطالعه کافی انجام نگرفته است. کروم بوسیله سیستم های انتقال دهنده ی آنیونی وارد سلول می شود. این سیستم انتقال دهنده به همراه احیاء داخل سلولی کروم باعث تغلیظ کروم در داخل سلول می شوند. زمانی که کروم وارد سلول می¬گردد بوسیله ترکیبات احیاء کننده متنوع داخل سلولی از جمله آسکوبیک اسید، گلوتاتیون و سیستئین احیاء شده و در نهایت به کروم iii تبدیل شده که در طی آن رادیکال¬های اکسیژن تولید می¬گردد. در این مطالعه از نورون¬های گرانول مخچه جهت بررسی سمیت عصبی پتاسیم¬دی¬کرومات استفاده گردید. نورون¬های گرانول مخچه، طبق پروتکل های استاندارد کشت گردید و نورون¬های نابالغ که دو روز از کشت آنها گذشته بود با غلظت¬های مختلف پتاسیم¬دی¬کرومات به مدت 24 ساعت و 5 روز مواجه گردیدند. برای زمان بلوغ از نورون¬هایی که هفت روز از کشت آنها گذشته بود استفاده گردید و این نورون¬ها با غلظت¬های مختلف پتاسیم¬دی¬کرومات به مدت 24 ساعت مواجه شدند. سمیت سلولی در این نورون¬ها با استفاده از روش mtt ارزیابی گردید. میزان گونه¬های فعال اکسیژن، پتانسیل غشای میتوکندری و تاثیر رزمارینیک اسید بر روی نورون¬های بالغ و نابالغ مواجه شده با پتاسیم¬دی¬کرومات مورد ارزیابی قرار گرفت. علاوه بر این فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز و استیل کولین استراز در نورون¬های بالغ مواجه شده با پتاسیم¬دی¬کرومات اندازه¬گیری گردید. بر اساس نتایج بررسی سمیت سلولی مشخص گردید سمیت پتاسیم¬دی¬کرومات در نورون¬های بالغ گرانول مخچه وابسته به زمان نیست و این نورون¬ها در مقایسه با نورون¬های نابالغ به سمیت ایجاد شده توسط پتاسیم¬دی¬کرومات حساس¬تر می¬باشند. پتاسیم¬دی¬کرومات در هر دو زمان(بالغ و نابالغ) باعث ایجاد ros و افت پتانسیل غشاء متوکندری می¬شود که این اثرات در نورون¬های بالغ توسط رزمارینیک اسید مهار می¬شود. علاوه بر این مواجهه با کروم باعث افزایش فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز می¬گردد ولی تاثیری بر روی میزان فعالیت آنزیم استیل کولین استراز ندارد. بنابراین، نتایج بیانگر حساس¬تر بودن نورون¬های بالغ به سمیت پتاسیم¬دی¬کرومات می¬باشد که یکی از مکانیسم¬های این سمیت ایجاد استرس اکسیداتیو در این سلول¬ها می¬باشد که بوسیله رزمارینیک اسید این سمیت کاهش معنی¬داری پیدا می-کند. کلمات کلیدی: پتاسیم¬دی¬کرومات، نورون¬های گرانول مخچه، سمیت عصبی، رزمارینیک اسید
محمدهادی زارعی معصومه فخرطه
چکیده هرگونه اثر ناخوشایند برروی سیستم عصبی در طی تکامل، سمیت عصبی تکاملی نامیده می-شود. مدل های مختلفی برای بررسی سمیت عصبی تکاملی وجود دارد و اکثر مدل های معتبر، مدل-های حیوانی می باشند. به دلایل مختلف از جمله هزینه بالا و مسائل اخلاقی کارکردن با مدل های حیوانی، محققان به دنبال روش های جایگزین برای بررسی سمیت عصبی تکاملی هستند. یکی از این مدل های جایگزین که توجه زیادی را به خود جلب کرده است، سلول های بنیادی هستند. در این مطالعه برای بررسی سمیت عصبی تکاملی کلرپیریفوس از تمایز سلول های بنیادی مزانشیمال بافت چربی به سلول های عصبی استفاده شد. در ابتدا میزان سمیت سلولی کلرپریفوس برروی سلول های بنیادی مزانشیمال بافت چربی و سلول های در حال تمایز که با غلظت های 0.1، 1، 10، 50، 100و 500میکرومولار از کلرپریفوس در روز اول، هفتم وچهاردهم تیمار شدند، به روش mtt بررسی شد. کلرپریفوس تا غلظت 500میکرومولار برروی این سلول ها سمیتی نداشت، اما در مراحل مختلف تمایز کلرپریفوس برروی سلول های در حال تمایز دارای سمیت سلولی بود. این نتایج نشان دهنده این موضوع بود که سلول های در حال تمایز به سمیت کلرپریفوس حساس تر هستند. در مراحل بعد سلول های در حال تمایز در روزهای اول، هفتم و چهاردهم با غلظت های مختلف کلرپریفوس تیمار شدند و تغییرات بیان ژن های نستین، سیناپتوفیزین، نوروفیلامنت70 وneun به روش real-time pcr و پروتئین های بتا-توبولین و map2 به روش ایمنوسیتوشیمی بررسی شد، همچنین در طی مراحل مختلف تمایز میزان فعالیت آنزیم استیل کولین استراز به روش المان ارزیابی شد که بررسی ها نشان داد سلول هایی که به این روش تمایز یافته اند، دارای فعالیت آنزیم استیل کولین استراز قابل اندازه گیری نیستند، از این رو می توان نتیجه گرفت که تغییرات مشاهده شده در بیان پروتئین ها و ژن های عصبی الزاما ناشی از مهار آنزیم استیل کولین استراز نمی باشد و می تواند از طریق مکانیسم های دیگر صورت گیرد.
ناهید امانی رحیم آبادی ملیحه سودی
تماس انسان با انواع مختلف سموم در محیط زیست ازجمله سموم ارگانوفسفره غیرقابل اجتناب است. شواهد بسیاری در ارتباط بین تماس مزمن با آفت¬کش¬ها و بیماری¬های نورودژنراتیو وجود دارد. کلرپریفوس (cpf) یکی از پرمصرف¬ترین آفت¬کش¬های ارگانوفسفره است که در 40 سال اخیر به طور گسترده برای مصارف کشاورزی، صنعتی و خانگی مورداستفاده قرارگرفته است. cpf اثرات سمی مختلفی روی بسیاری از ارگان¬های پستانداران می گذارد اما هدف اصلی آن cns است.cpf باعث مهار آنزیم ache و درنتیجه تجمع استیل کولین در سیناپس¬ها و اتصالات عصب-عضله می¬گردد. هرچند که بدون شک مهار ache نقش مهمی در سمیت cpf دارد ولی مدارک قابل توجهی وجود دارد که این مکانیسم نمی تواند به تنهایی مسئول طیف وسیع علائم و اختلالات گزارش شده باشد. سمیت تحریکی به واسطه گلوتامات یکی از مکانیسم های غیر کولینرژیک پیشنهادشده برای cpf می باشد. نقش فعالیت گیرنده nmda و سمیت گلوتامات در بیماری¬های نورودژنراتیو ثابت شده است به همین دلیل در این مطالعه سمیت کلرپریفوس در کشت نورون¬های گرانول مخچه و تداخل آن با سمیت گلوتامات بررسی شد. سمیت cpf(1-1000µm) بر روی نورون های کشت داده شده در زمان های بالغ و نابالغ و سمیت گلوتامات بعد از 48 ساعت با آزمون mtt بررسی شد. همچنین، تداخل غلظت های غیر سمی (10 and 100µm) cpf با سمیت گلوتامات در نورون های بالغ ارزیابی شد. برای بررسی اثر مواجهه پنج روزه cpf در حساسیت سلول ها به گلوتامات، در روز دوم نورون ها با غلظت های, 1 and 10 µm cpf و سپس در روز هفتم با غلظت های مختلف گلوتامات مواجه شدند. فعالیت آنزیم ache و میزان تولید ros در غلظت های 1,10,100,500µm کلرپریفوس و همچنین همزمان با گلوتامات اندازه گیری شد. نتایج نشان دادند که نورون های نابالغ نسبت به سمیت cpf حساس تر از نورون های بالغ هستند. گلوتامات سمیتی در نورون های نابالغ ایجاد نکرد؛ بنابراین سمیت cpf در نورون های نابالغ جدا از سمیت گلوتامات است. گلوتامات در نورون های بالغ سمی است و cpf در نورون های بالغ موجب تشدید سمیت گلوتامات شد درحالی که در مواجهه حین تکامل حساسیت نورون ها را کاهش داد. اندازه گیری فعالیت آنزیم ache بعد از تیمار با کلرپریفوس نشان داد که روند مهار آنزیم با روند مرگ سلولی مرتبط نیست. cpf در غلظت¬های سمی به طور معنی داری موجب افزایش ros شد که نشان¬دهنده درگیر بودن استرس اکسیداتیو به عنوان یکی از مکانیسم¬های اصلی سمیت cpf می باشد. ولی در تجویز همزمان با گلوتامات تشدید تولید ros مشاهده نشد.
مهشید علی محمدی ملیحه سودی
یکی از گروههایی که در معرض خطر مسمومیت با آفت کشها قرار دارند، کارکنان شاغل در کارخانجات تولید سموم هستند. برخی از ترکیبات شیمیایی از گروه آفت کشها مانند ارگانوفسفرهها و کرباماتها با فعالیت کولین استراز تداخل کرده و یا آن را مهار میسازند. همچنین آفت کشها با افزایش پراکسیداسیون لیپیدها و تولید رادیکالهای آزاد ،باعث تخریب سلول و بافتهای مختلف بدن میشوند. متابولیتهای اکسون (oxon) ایجاد شده از آفت کشها نیز توسط آنزیم پاراکسوناز سرم و کبد هیدرولیز میشود. هدف از انجام این ارزیابی فعالیت آنزیم کولین استراز، پاراکسوناز و میزان پراکسیداسیون لیپیدی در کارگرانی که در حین کار با سموم مواجه دارند، میباشد.