نام پژوهشگر: رسول محمد رضایی
کمال عطایی سلوط رسول محمد رضایی
با توجه به این که ماهیت تعیین قیمت در بازارهای ماهی فروشی به میزان عرضه و تقاضا در زمان حراج بر می گردد، لذا پیشنهاد می شود تا سیاست هایی که در جهت کنترل عرضه و تقاضا تاثیرگذار می باشد اتخاذ گردد که نخستین گام در این راه، کنترل و نظارت بیشتر بر فرآیند بازاریابی ماهیان از صید در سطح مزرعه تا رسیدن محصول نهایی به دست مصرف کننده می باشد تا بتوان از طریق شناخت موانع، در جهت رفع آنها و حرکت به سوی کارآمدی گام موثری بر داشت.
محمد نوری غلامعلی مقدم
هدف از این تحقیق، بررسی مدیریت تغذیه ای پروتئین جیره گاوهای دو فارم شیرده با استفاده از شاخص نیتروژن اوره ای شیر بود. برای این منظور نمونه های شیر و جیره غذایی و سایر اطلاعات مدیریتی از دو واحد گاوداری در سطح شهرستان تبریز جمع آوری شد. در این تحقیق دام ها بر اساس شکم زایش (1، 2 و 3) و روزهای شیردهی دسته بندی شدند. در این تحقیق روزهای شیردهی را به 6 گروه تقسیم شد (گروه اول شامل کمتر از 70 روز، گروه دوم بین 120-70 روزگی، گروه سوم از 170-120، گروه چهارم از 220-170، گروه پنجم از 270-220 روزگی و گروه آخر از 270 روز به بالا) و اثر آن بر روی درصد چربی شیر نمونه های انفرادی بررسی شد. غلظت اوره شیر با استفاده از روش اسپکتروفتومتری و اجزای ترکیبات شیر با دستگاه میلکواسکن (fossomatic 4000 milkoscan analyzer denmark) اندازه گیری شد. میانگین غلظت اجزای ترکیبات شیر (چربی، پروتئین، مواد جامد غیر چربی و لاکتوز) بترتیب 648/3، 142/3، 740/8 و 292/4 درصد بدست آمد. میانگین غلظت نیتروژن اوره ای شیر(mun) 128/11 میلی گرم بر دسی لیتر و دامنه mun در این تحقیق 1/17-2/6 بدست آمد و کمترین مقدار در دوره شیردهی سوم و به بالا پدیدار شد. بالاترین غلظت mun در 120-90 روزهای شیردهی نائل شد. و بعد از 120 روز شروع به کاهش کرد.. برای بررسی ارتباط بین فاکتورهای غیر تغذیه ای و تغذیه ای اندازه گیری شده با میزان نیتروژن اوره ای شیر و نمونه های انفرادی و تانک شیر از دو مدل استفاده شد. ابتدا اثر گله، شکم زایش، ماه نمونه گیری و روزهای شیردهی بر روی ترکیبات شیر اندازه گیری شده مورد بررسی قرار گرفت که در این میان اثر شکم زایش، گله و روزهای شیردهی بر روی درصد چربی شیر در بین دام ها معنی دار نبود. ولی اثر ماه نمونه گیری بر روی درصد چربی شیر در بین گاوها کاملاً معنی دار بود (01/0> p). اثر ماه نمونهگیری، گله و روزهای شیردهی بر روی درصد پروتئین، لاکتوز و مواد جامد غیر چربی شیر کاملاً معنی دار (01/0>p)، ولی اثر شکم زایش غیر معنی دار بود. با توجه به آنالیز داده ها اثر ماه نمونه گیری بر روی میزان نیتروژن اوره ای شیر کاملاً معنی دار بود (01/0>p). ولی اثر گله، شکم زایش و روزهای شیردهی بر روی نیتروژن اوره ای شیر غیر معنی دار بود. در مدل دوم اثر گله، شکم زایش، ماه نمونه گیری و روزهای شیردهی بر روی میزان غلظت نیتروژن اوره شیر بررسی شده و به این نتیجه رسید که اثر ماه نمونه گیری بر روی mun کاملاً معنی دار می باشد (01/0>p). نتایج تجزیه و تحلیل داده های حاصل از تانک شیر نشان داد که اثر گله و ماه نمونه گیری بر روی درصد چربی شیر غیر معنی دار اما تأثیر گله بر روی درصد لاکتوز، snf و پروتئین شیر معنی دار بود (05/0>p). از سوی دیگر اثر گله بر روی mun تانک شیر غیر معنی دار بود. اثر ماه نمونه گیری بر روی ترکیبات تانک شیر غیر معنی دار بود ولی بر روی میزان غلظت mun فقط ماه اول با ماه سوم معنی دار بود و اما از سوی دیگر اثر گروه روزهای شیردهی بر روی درصد پروتئین، snf و لاکتوز شیر فقط گروههای 1، 2 و 3 با 4، 5 و 6 ارتباط معنی داری داشتند. اثر گروه روزهای شیردهی بر روی mun غیر معنی دار بود. نتایج حاصل از رگرسیون ساده داده ها نشان داد که غلظت mun فقط با پروتئین جیره ارتباط معنی داری دارد. نتایج حاصل از مقایسه اقتصادی فارمها نشان داد که در فارم اول سرانه مصرف خوراک نسبت به تولید هر دام افزایش یافته و از سوی دیگر میزان پروتئین جیره نسبت به میزان تولید دامها در سطح بالای قرار دارد و در نهایت باعث افزایش هزینه های اضافی و کاهش سوددهی در فارم می شود. در فارم دوم سرانه مصرف خوراک نسبت به میزان تولید کاهش یافته اما میزان پروتئین جیره نسبت به میزان تولید در حد مطلوبی قرار گرفته و باعث شده که فارم به سطح بهینه ای از تولید برسد و سوددهی در فارم نسبت به هزینه ها مطلوب باشد. میزان میانگین بهره وری خوراک مصرفی در فارم اول 89 درصد بود. این نشان می دهد که به ازای هر کیلوگرم خوراک مصرفی، میزان تولید شیر کمتر از یک کیلوگرم می باشد. این حاکی از آن است که در این فارم از نهاده ها به صورت بهینه و مطلوب استفاده نشده است. میزان میانگین بهره وری خوراک مصرفی در فارم دوم 107 درصد بود. این نشان می دهد میزان ستاده بدست آمده نسبت به نهاده مصرف شده افزایش یافته است و باعث شده که بهره وری در فارم دوم به سطح بهینه و مطلوب برسد.
احسان سپهوند رسول محمد رضایی
روند ملموس شهرسازی در مناطق شهری قطعه قطعه شدن بوم طبیعی را افزایش می دهد که این مسئله شهرسازی را به سوی ناپایداری اکولوژیکی سوق داده است، بنابراین توانایی فضاهای سبز عمومی به عنوان راه کاری برای جبران خسارات وارده به زیست بوم طبیعی امری انکار ناپذیر است. بارها در سطح گسترده این واقعیت مورد تأکید قرار گرفته که فضای سبز شهری در صورتی که مفهوم مشارکت مردمی در ساختار، شکل گیری، حفاظت و نگهداری از آنها لحاظ نشود با اجتماع همزیستی نخواهد داشت. مدیریت شهری امروز در شهرهای بزرگ دیگر قـادر نـخواهد بود با روش های سنتی و معمول گذشته در ارائه خدمات یک سویه موفقیتی حاصل کند. یکی از مسائل مدیریتی که تاکنون کمتر بدان توجه شده مدیریت فضای سبز شهری توسط استفاده کنندگان از این عرصه هاست. این پژوهش با پارادایم نتیجه گرا، از حیث هدف از نوع کاربردی، نحوه گردآوری داده ها(طرح تحقیق) توصیفی(غیرآزمایشی) و از نوع همبستگی صورت گرفته است. هدف پژوهش شناسایی عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی موثر بر مشارکت شهروندان در حفظ و نگهداری از فضای سبز شهری می باشد. در این راستا ابتدا رهیافت ها و نظریات مهم مشارکت بررسی و سپس با توجه به نظریات، سوالات در قالب پرسشنامه باز و بسته پاسخ طراحی و در پارک های منتخب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل مولفه اصلی با رویکرد اکتشافی با چرخش واریماکس سه عامل مهم را در تعیین عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در حفظ و نگـهداری از فضـای سبز شهری نشـان داد که به ترتیـب اولـویت نـگرش، رضـایت و نـیاز نام گذاری شدند. این سه عامل برروی هم 8/38 درصد از واریانس کل را در تبیین عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در حفظ و نگهداری از فضای سبز شهری نشان دادند. در نهایت پیشنهاد شد با افزایش اطلاعات شهروندان توسط رسانه ها و نشریات، جلب اعتماد با صیانت از نتایج زحمات مشارکت کنندگان، تشکیل شوراهای محلی و واگذاری امور محله ها به ایشان و تأمین نیاز های اقشار مختلف شهر اهواز علی الخصوص با احداث پارک های اختصاصی بانوان، شهروندان را به مشارکت در حفظ و نگهداری از فضای سبز شهری تشویق نمود.
نگین حسینقلی زاده کشتیبان جعفر حقیقت
بخش کشاورزی از یک سو به دلیل ارتباط نزدیک تر با محیط زیست نسبت به سایر بخش های اقتصاد و از سوی دیگر به دلیل مصرف کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی یکی از مهم ترین منابع آلوده کننده محیط زیست به شمار می - آید. آلودگی ایجاد شده توسط بخش کشاورزی، به علت استفاده بیش از حد کودهای شیمیایی، سموم دفع آفات نباتی و محلول های از بین برنده علف های هرز و همچنین ناتوانی اقتصاد در به کارگیری بهینه کود های شیمیایی می باشد. عرضه نهاده ها با قیمتی نازلتر از قیمت بازار یا حتی قیمت تمام شده از طریق پرداخت بخشی یا تمام هزینه های آن توسط دولت در قالب یارانه صورت می گیرد. از دیدگاه کارشناسان، یارانه های پرداختی بابت نهاده های شیمیایی، نقش اساسی در تشویق کشاورزان در مصرف بیش از اندازه آن ها و ایجاد آلودگی های زیست محیطی داشته است و لذا جایگزینی سیاست پرداخت یارانه کود شیمیایی با سیاست های حمایتی مناسب دیگر نظیر سیاست پرداخت مستقیم جهت کاهش آثار جانبی منفی مصرف کودهای شیمیایی ضرورتی انکار ناپذیر است. در این راستا و با عنایت به این مشکل، در این مطالعه سعی شده است آثار حذف یارانه کود شیمیایی بر تولید ذرت در ایران مورد بررسی قرار گیرد. برای نیل به هدف مورد نظر تحقیق، از داده های تلفیقی برای 9 استان عمده تولید کننده ذرت کشور و برای سال های زراعی 86-1378 استفاده شده است. در این تحقیق ابتدا تابع تولید ذرت کشور با استفاده از اطلاعات نهاده های کود شیمیایی، نیروی کار، آب، بذر و سم تخمین زده شده و سپس با محاسبه کشش های جزئی عوامل تولید حساسیت تولید نسبت به تغییرات مقدار نهاده ها ارزیابی شده است. در نهایت تابع تقاضای نهاده ها محاسبه گردیده است. نتایج نشان می دهد که کشش تقاضای ذرت کاران نسبت به تغییرات قیمت کلیه نهاده های تولیدی کمتر از یک می باشد و در اصطلاح اقتصادی، کشاورزان نسبت به تغییرات نهاده ها کم کشش هستند. همچنین اعطای یارانه به نهاده کود شیمیایی به دلیل بی کشش بودن تقاضای این نهاده باعث کاهش تولید ذرت به میزان 412/0 می- گردد. در رابطه با تابع تولید، نتایج حاکی از آن است که ضرایب نهاده های کود شیمیایی، بذر، آب و نیروی کار اثر معنی دار بر تولید این محصول استراتژیک دارند و تابع تولید برآورد شده دارای بازدهی نزولی نسبت به مقیاس می باشد. بنابراین، از آن جا که حذف یارانه ها اثرات مفید بر محیط زیست و اقتصاد دارا می باشد، هدفمند کردن یارانه ها توجیه می شود.
محسن سلمان شاپور ظریفیان
در اجرای سیاست های اصل 44 قانون اساسی کشورمان، تا پایان برنامه پنجم توسعه، سهم 25 درصدی برای بخش تعاون در نظر گرفته شده است.در این میان 868 شرکت تعاونی روستایی و کشاورزی منطقه شمال غرب ایران، می توانند به عنوان یک بخش غیر دولتی نقش بسزایی را در توسعه پایدار روستایی و کشاورزی منطقه داشته باشند. در این راستا آموزش منابع انسان? مبتنی بر نیازسنجی بویژه برای مدیران عامل به عنوان بازوان مدیریتی و اجرایی تعاونیها سبب ارتقاء سطح دانش و مهارتهای آنها گردیده و می تواند موجب افزایش کارآیی و اثربخشی تعاونی ها و انعطاف پذیری آنها در برابر تغییرات شود. هدف این تحقیق شناسایی نیازهای آموزشی مدیران عامل تعاونی های روستایی و کشاورزی منطقه شمال غرب ایران و عوامل موثر بر آن می باشد. جامعه آماری تحقیق 868 نفر مدیر عامل بود. نمونه گیری برای استان ها با روش طبقه ای با انتساب متناسب و برای داخل طبقات از روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک استفاده شد. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، 300 نفر تعیین گردید.این تحقیق به روش پیمایش انجام شد و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود.پایایی پرسشنامه تحقیق با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (89/0) در حد قابل قبول بود.میزان نیازهای آموزشی براساس طیف لیکرت در پنج سطح از دیدگاه مدیران عامل با توجه به الگوی تلفیقی برآورد شد. نتایج این پژوهش نشان داد که نیازهای آموزشی اولویت دار مدیران عامل تعاونی های منطقه شمال غرب کشور، 18 دوره آموزشی بود که بودجه بندی در تعاونی ها (ضریب تغییرات، 288/0)، آشنایی با قوانین مالیاتی(337/0) و آشنایی با آیین نامه های معاملاتی(348/0) به ترتیب در اولویت اول تا سوم و شیوه های جلب مشارکت های مردمی(656/0) در اولویت آخر نیازهای آموزشی قرار گرفت. تحلیل رگرسیون چند گانه نشان داد که میزان نیازهای آموزشی کل مدیران عامل مستقل از متغیرهای پیش بین بود. لیکن، نیازهای آموزشی حیطه مهارت های بازرگانی تحت تاثیرمتغیرهای مستقل سطح تحصیلات و میزان شرکت در دوره های آموزشی و نیازهای آموزشی حیطه مهارت های حسابرسی تحت تاثیرمتغیر مستقل سطح تحصیلات مدیران عامل بود.