نام پژوهشگر: اصغر محمودآبادی
پرویز میرانی طراده محمدعلی چلونگر
رفتار مسالمت آمیز و آرام مردم کرمان با ادیان و فرق مذهبی، سبب شد که پس از ورود اسلام به این منطقه، در سال 29 هـ فرق مذهبی که این ناحیه را برای ادامه ی حیات سیاسی خود مناسب می دیدند، به اینجا هجرت کنند. جدا از فرق مذهبی که در قرون نخستین اسلامی وارد کرمان شدند، در قرون بعدی فرقی،مانند: نعمت اللهیه، شیخیه و آقاخانیه در کرمان بوجود آمدند و نقش فعالی را در مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی این منطقه و حتی ایران از خود بر جای گذاشتند. فرزندان فرقه صوفی مسلک نعمت اللهیه، پس از مرگ رهبر خود، راهی هند شدند و در آنجا فعالیت خود را پی گیری نمودند. رهبران این فرقه با پادشاهان تیموری، صفوی و بهمنی دکن معاصر بودند. دو فرقه ی شیخیه و آقاخانیه در قرن سیزدهم و همزمان با حکومت قاجاریه در کرمان بوجود آمدند. هر دوی این فرقه ها،با قارجارها پیوند خویشی داشتند. شیخیه پیوند نسبی و آقاخانیه پیوند سببی. شیخیه در تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی کرمان تأثیر گذار بود، این فرقه توسط حاج محمدکریم خان کرمانی تأسیس شد. فرقه ی آقاخانیه بوسیله ی آقاخان اول، در کرمان بوجود آمد. وی پس از عزل از حکومت کرمان،شورش کرد که عواملی مانند دلخوری وی از شاه قاجار به سبب عدم تشکر از وی به خاطر خدماتش در کرمان و وجود تعداد زیادی مرید و هوادار در کرمان که خاطره خوبی از بذل و بخشش های او داشتند و همچنین نارضایتی کرمانی ها از حکومت قاجار به دلیل وحشی گری های سپاهیان آقامحمدخان در کرمان این قیام را تشدید می کرد. هر چند که از کنار نقش دولت انگلستان به عنوان عامل خارجی قیام آقاخان محلاتی در کرمان،نباید بی تفاوت عبور کرد. به هر صورت وی پس شکست از دولت مرکزی ایران به هند رفت و فصلی تازه را در تاریخ اسماعیلیان نزاری در آنجا گشود. جانشینان وی نقش فعالی از خود در حوادث سیاسی جهان ایفاء نمودند. فرقه ی آقاخانیه نیز در حوادث فرهنگی و اجتماعی کرمان نقش فعالی از خود نشان داد.
حمید مظفری اصغر محمودآبادی
چکیده اتابکان زنگی حکومتی بودندکه به طور رسمی از سال 521هـ.ق در موصل به قدرت رسیدند و تا سال 624هـ.ق بر پاره ای از مناطق شمال عراق حکومت داشتند. اوج قدرت اتابکان در دوران نورالدین بود. روی کار آمدن این حکومت ترک به دلیل شرایط بوجود آمده در جهان اسلام بود، حضور اروپاییان به منطقه شامات، خلافت بغداد و خلافت فاطمیان را تهدید می کرد. با روی کار آمدن عمادالدین به وسیله سلطان محمود سلجوقی، ابتدا به گسترش قلمرو خود پرداخت و حتی با خلافت عباسی نیز وارد جنگ شد. از دوره المقتفی(530هـ.ق) روابط اتابکان با خلافت بهبود یافت و به سرو سامان دادن مرزهای غربی قلمرو خود پرداخت. این دولت در نقش حائل بین خلافت عباسی و دولتهای اروپایی عمل می کرد. عمادالدین توانست شهر مهم رها را تصرف کند و حضور امپراطوری بیزانس در شامات برای گسترش قلمرو، و تشکیل یک امارت فرنگی دیگر در قلب شامات را ناکام گذارد. امارتهای انطاکیه و رها بر اثر حملات او ضعیف شده و پادشاهی اورشلیم حالت تدافعی به خود گرفت و با بوریان دمشق متحد شد. دردوره پس از عمادالدین، اقدامات نورالدین در راستای احیای خلافت عباسی بود، تا جاییکه مصر تصرف شد و خطبه به نام خلافت خوانده شد و هدف او یکپارچگی قلمرو حکومتی اش در همه ابعاد بود. بر اثر اقدامات اتابکان زنگی، دولتهای غربی در اهدافشان ناکام ماندند و زنگیان توانستند شهرهای مهم شمال عراق تا مصر را تحت تصرف خود داشته باشند. لذا هدف از نگارش پژوهش حاضر آن است که؛ به بررسی مناسبات اتابکان زنگی با خلافت عباسیان و دولتهای غربی از ابتدای حکومت عمادالدین زنگی، تا پایان دوره نورالدین بپردازد. کلید واژه ها: اتابکان زنگی، خلافت عباسی، دولت های غربی، عمادالدین زنگی، نورالدین زنگی.
سارا زمان نژاد بافرانی اصغر فروغی ابری
در بررسی تاریخی کرانه های جنوبی خلیج فارس ، قرون دوازده و سیزده هجری / هیجده و نوزده میلادی ، یکی از سرنوشت سازترین و حساس ترین قرون به حساب می آیند ؛ چرا که مهمترین حوادث به لحاظ سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی، خصوصا در سایه استعمار انگلیس ، در این عصر صورت گرفته است.مهمترین این حوادث در تاریخ 1129 ق / 1783م صورت گرفت ، و آن زمانی است که طوایفی از اعراب بیایان گرد ، نجد عربستان را ترک کرده و در صفحات جنوبی خلیج فارس استقرار یافتند. هم زمان با مهاجرت آنان ، اوضاع سیاسی ایران بر هم ریخته و نزاع و درگیری میان جانشینان کریم خان زند آغاز شده بود .حکومت مرکزی بر مرزهای کشور و خصوصا کرانه های جنوبی خلیج فارس تسلط چندانی نداشت و همین عامل زمینه را برای شورش مهاجرین و طغیان آنان علیه حکومت مرکزی فراهم نمود؛ از جمله این متمردان طوایفی از آل عتوب بودند که ابتدا به غارت و چپاول بحرین بسنده کرده اما پس از چندین بار حمله و تهاجم ، نهایتا بر آنجا تسلط یافتند . با تسلط آنان بر بحرین ، شرایط سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی آن تحت تاثیر قرار گرفت . آنان پس از سال ها جنگ و ستیز بر سر بحرین با حمایت همه جانبه انگلیس ،که خود را حامی تمدن در خلیج فارس معرفی می نمود ،حکومت خود را مستقر کرده و از پرداخت خراج و مالیات سالیانه سر باز زده و نهایتا بحرین را از سرزمین مادری اش ایران جدا نمودند. حکام محلی بحرین همواره تابعیت خود را به دربار مرکزی ایران گزارش می دادند و پیوستگی خود را با سیاست های حاکم بر ایران نشان می دادند. اما پس از مدتی اندیشه های استقلال طلبی و جدایی از ایران را در سر پروراندند و نقشه های استعمارگرانه بریتانیا نیز در این میان بیشترین نقش را عهده دار بود. این تحقیق سعی برآن است تا پیوند های تاریخی اعم از سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی و مذهبی بحرین با ایران را مورد بررسی قرار داده و نشان دهد چه علل و عواملی در سست شدن این پیوندها نقش داشته است.
جعفر آقازاده اصغر محمودآبادی
سقوط سلسله صفوی بر اثر تسلط شاهان سست عنصر بر آن بود، که با فراهم نمودن زمینه ضعف نهاد شاهی، شرایط برافتادن این خاندان به وسیله یاغیان افغانی را فراهم نمودند. در میان دوره سقوط اصفهان تا بر تخت نشستن آقامحمدخان، آنچه صفویان با تدبیر و شمشیر به دست آورده بودند، از دست رفت و جامعه ایرانی به وضع «جنگ همه بر علیه هم» نزدیک گردید. در این دوره اقتصاد داخلی و خارجی ایران از هم پاشید. جنگ های داخلی و تسلط راهزنان و دزدان بر سریر سلطنت مردم ایران را دچار لطمه روحی فراوانی نمود. کشتارهای دسته جمعی و قحطی های بزرگ و قتل های خانوادگی دیگر از جامعه ایران چیزی باقی نگذارد. روحانیون شیعی اغلب خود را از اتفاقات جامعه ایران کنار کشیده و در محیط به نسبت امن عتبات، راهبرد جدیدی برای آینده خود طراحی نمودند. نتیجه این کار اقتدار و تسلط اصولیان بر اخباریان و تثبیت جایگاه نهاد شیعه در اداره جامعه شیعه در کنار نهاد شاهی بود. اگرچه تسلط نهاد اجتهاد ریشه در مباحث فکری و دینی داشت، اما نباید از تجربه تلخ روحانیون از سقوط دولت صفوی و آسیب های جدی قشر شریعت بعد از تسلط افاغنه و سیاست های «ضد دینی» نادر و دیگران، در قدرتیابی نهاد اجتهاد غافل بود. نهاد اجتهاد از سوی روحانیون به عنوان بدیلی برای بخشی از کارکردهای دولت و کوتاه نمودن دست آن از امور دینی و وابسته نمودن نهاد شاهی به نهاد اجتهاد بود. جامعه ایرانی نیز هرچه بیشتر به این نهاد اقبال نشان دادند و در نبود « حکومت »با ثبات، نهاد اجتهاد با قدرت فراگیرش بهترین گزینه برای اقبال مردم شیعه ایران بود. نتیجه تسلط «دزدان» بر نهاد شاهی و شکل گیری نهاد اجتهاد، تقدس زدایی نسبی از نهاد شاهی و ایجاد دوگانگی در حاکمیت بر جامعه ایران بود. حکومت قاجار و شکل گیری آن تکرار دوره تاریخی صفویه بر ایران زمین را نوید می داد. اما این حکومت از همان ابتدا با چالش های مشروعیتی اساسی مواجه گردید. فصل سوم در پاسخ به فرضیه اول و سوم می باشد. آقامحمدخان قاجار اگرچه توانست با تجدید مرزهای «ایران بزرگ» و برقراری امنیت، امید دوباره را در ایرانیان زنده نماید، اما مردم ایران آقامحمدخان را هرگز به عنوان « شاه ایرانی» نپذیرفتند. خصوصیات جسمانی خاص آقامحمدخان اگرچه در نظر اول را از رسیدن به شاهی باز می داشت، اما او با سخت کوشی توانست بر آن فایق آید، اما مردم ایران او را به این دلیل فردی مناسب برای شاهی نمی دانستند. در کنار آن آقامحمدخان برای رسیدن به حکمرانی به کشتارهای بزرگی دست زد، تجاوز به ناموس و جان مردم ایران به وسیله او بر لشکریانش تجویز گردید. افراط در انتقام و کینه کشی سب نارضایتی شدید مردم ایران از آقامحمدخان و قتل وی گردید. نگاه آقامحمدخان به جامعه ایرانی اغلب از جنبه بهره وری مالی هرچه بیشتر در جهت تحکیم قدرت خود بود، نگاهی که خیلی با رضایت مردم مواجه نگردید. فصل چهارم و پنجم در پاسخ به فرضیه های اول تا پنجم می باشد. فتحعلی شاه قاجار در حکمرانی راهی متفاوت از سلف خود در پیش گرفت. وی برای مشروعیت بخشی به حکمرانی خود از بعد دینی خود را به روحانیون نزدیک نمود و توانست حمایت وسیع این قشر را به دست بیاورد. او همچنین خود را به عنوان خاقان ترک و شاهنشاه ایرانی در سطح جامعه معرفی نمود. فتحعلی شاه با این حربه ها و تأکید بر جنبه کارکردی حکمرانی خود، توانست جامعه ایران را در مسیر پیشرفت و «بازسازی» هدایت نماید. او توانست خود را ادامه دهنده شاهان باستانی ایران و کارکردهای آنها نشان دهد. تأمین امنیت، برقرای عدالت، ایجاد صلح و ثبات در سطح جامعه، آبادانی کشور، رسیدگی به حال ضعفا، دینیاری و دین داری و تلاش برای احیای مرزهای ایران زمین از مهم ترین اقدامات وی در دوره اول حکمرانی بود (1211- 1243). این روند مشروعیت بالایی برای وی در جامعه به دست آورد و مردمان ایران رضایت خود از اعمال وی را به اشکال مختلف نشان دادند. فتحعلی شاه در این دوره توانست جلوی تفکر سنتی حکمرانان در بهره برداری هرچه بیشتر از منابع مالی جامعه به نفع خاندان حکومتی، را با تسلط بر زیردستان و حمایت از رعایا گرفت. اما اگر فتحعلی شاه در برخورد با جامعه ایران موفق عمل نمود، به همان میزان در سیاست خارجی و دفاع از منافع ایرانیان در بعد خارجی ناموفق بود. شکست وی در سیاست خارجی زمینه شکست و سردرگمی وی در سیاست داخلی گردید. مردم ایران واکنش قهرآمیزی به این شکست داشتند و نارضایتی خود را از این شکست همواره بیان نمودند. فتحعلی شاه بعد از آن شکست بزرگ، دچار ناامیدی شد و استبداد شاهی که زمینه تسلط شاه بر زیردستانش می گردید و از تسلط فرادستان بر فرودستان جلوگیری می کرد، تا حدی از بین رفت. و زمینه برای تسلط بیشتر حکمرانان محلی بر جان و مال رعایا فراهم شد. این اجحاف و آن نارضایتی حاصل از شکست، زمینه نارضایتی هرچه بیشتر مردم ایران از حکومت وی در اواخر عمر این خاقان گردید و کشاکش های فرزندان شاه با هم، این امر را عمیق تر نمود. فصل ششم نیز در پاسخ به فرضیه های اول تا پنجم می باشد. محمدشاه وارث اصلاحات عباس میرزا و اقتدار خاقان متوفی بود. ولی وی با قتل قائم مقام به اصلاحات پشت کرد و با سستی در امور، اقتدار جدّ خود را نیز از دست داد. محمدشاه با پیوستن به تصوف و واگذاری امور به صدراعظم صوفی مسلک خود، حمایت قشر شریعت و «مومنین» را از دست داد. از سویی مسئله جانشینی قدرت در ایران او را از حمایت جدی خاندان قاجار نیز محروم کرد. محمدشاه علاوه بر آن که حمایت اهل دین و خاندان قاجاری را از دست داد، با سوء سیاست خود و وزیرش سبب بحران جدی در کشور گردید. حکمرانان محلی و گماشتگان حاج میرزاآقاسی با بهره گیری از غفلت شاه و وزیرش فشار بر مردم فرودست و رعایا را گسترش دادند. در نتیجه اقتصاد کشور رو به بحران رفت، خزانه حکومت خالی گردید، کشاورزی با بحران مواجه گردید و راهزنی و ناامنی دوباره فراگیر گردید و وضعیت به حالت قبل از تشکیل حکومت قاجار بازگشت. شکست شاه در ماجرای هرات و ناتوانی در امر حکومت و کوتاهی وی در انجام کارویژه های حکومت سبب کاهش شدید مشروعیت وی گردیده و نارضایتی عمومی از شاه و خاندان وی در سطح وسیعی گسترش یافت و اغلب در قالب شورش های محلی و اجتماعی خود را بروز داد. کلید روابط شاه و خاندان وی با جامعه ایرانی را باید در انجام کارکردهای شاهی و بایستگی های شخص شاهنشاه سراغ گرفت. اگر شاهی با دارا بودن ویژگی های شاهی با استبداد می توانست دست فرادستان بر فرودستان را کوتاه نموده و جنبه های کارکردی حکمرانی خود را گسترش دهد، صرف نظر از خاستگاه و نحوه به قدرت رسیدن می-توانست سطح بالایی از رضایت جامعه ایرانی را به دست آورد. ولی هرگاه شاه نمی توانست به وظایف تاریخی خود عمل نماید، با نارضایتی شدیدی مواجه می گردید و گاه از هستی ساقط می گردید. موضوع مهم دیگر در شاهنشاهی همراه با مشروعیت، تغییر رویکر ایلیاتی به رعایا در بهره برداری هرچه بیشتر از منابع مالی آنها بود.
کورش هادیان مرتضی دهقان نژاد
یکی از مهم ترین مسائل تاریخ ایران، روابط ایلات و نخبگان مناطق مختلف کشور با دولت مرکزی است. این رساله در پی پاسخ گویی به این پرسش است که نخبگان کُرد اعم از شیعه و سنی، در دو دوره ی صفویه و قاجار تا چه جایگاهی در دولت مرکزی ارتقا یافته و کارکرد آن ها چه نسبتی با اهداف و منافع کشور و حاکمیت داشته است. نتایج پژوهش نشان می دهد در دو دوره ی مذکور، از نظر قومی، مانعی نهادینه بر سر راه ارتقای نخبگان کُرد در مراتب اداری و سیاسی دولت مرکزی ایران وجود نداشته و دولت مردان کُرد تا عالی ترین مراتب قدرت، از جمله صدارت، بالا رفته اند. در این تحقیق، رویکردهای دو دولت درباره ی اهل سُنَّت ذیل چهار عنوانِ تقابل، تکفیر، تبعیض و اعتدال دسته بندی و چنین برداشت شده که سه رویکرد نخست در دوره ی صفویه نمود بیش تری داشته و رویکرد اعتدال در دوره ی قاجار بیش از دوره ی صفوی مورد توجه دولت مرکزی قرار گرفته و در نتیجه از نظر مذهبی، حضور و ارتقای نخبگان کُرد اهل سنت در حاکمیت دوره ی قاجار، با موانع کم تری روبه رو بوده است. رویکرد تقابل محور صفویه نسبت به اهل سنت از مهم ترین موانع ارتقای نخبگان کرد سنی مذهب به شمار می رود. کارکرد نخبگان کرد در این پژوهش ذیل عنوان های چهارگانه ی دفاع از تمامیت ارضی، مدیریت بحران، اصلاح و آبادانی و روابط خارجی احصا و دسته بندی شده و یافته های تحقیق نشان می دهد که حضور و ایفای نقش نخبگان کرد محدود به عرصه ی خاصی نبوده و بخش های گوناگون سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و عمرانی را در بر می گرفته است. از قرائن تاریخی چنین استنباط می شود که برآیند نهایی کارکرد نخبگان کُرد، اعم از شیعه و سنی، در مسیر حفظ تمامیت ارضی، تأمین منافع و تحکیم هویت ملی و تعقیب اهداف دولت مرکزی ایران بوده و تعلقات و انگیزه های قومی در شکل گیری و جهت دهی کنش و کارکرد نخبگان کرد تأثیری تعیین کننده نداشته است. در گردآوری و تدوین مطالب و مستندات این تحقیق از روش اسنادی تاریخی و در مواردی نیز از تحقیقات میدانی استفاده شده است. در مجموع، نتایج تحقیق گویای آن است که در تبیین تعامل تاریخی دولت مرکزی ایران و جامعه ی کرد، تحلیل های یک سویه که متضمن ایراد اتهام جدایی طلبی یا انحصارطلبی به یکی از طرفین است، برخوردار از پشتوانه ی پژوهشی نبوده و همراهی نخبگان جامعه ی کُرد، به عنوان یکی از اقوام ایرانی با دولت مرکزی و جامعه ی ایران، واقعیتی است تاریخی و در صورت رفع برخی موانع و تمهید مقدمات، به ویژه در موضوع تعامل با اهل سنت، در شرایط امروزی نیز بیش از پیش عینیتی آشکار خواهد یافت.
هیثم شیرکش اصغر فروغی ابری
بسم الله الرحمن الرحیم مساله برقراری امنیت ونظم درجوامع بشری ازدیربازموردتوجه ویژه بوده است.همه حکومتها درجهت تامین این مهم برای شهروندان خویش ازتشکیلات مختلف وگوناگون نظامی وانتظامی بهره جسته وبرقراری امنیت یکی ازابزارهای مهم مشروعیت بخشی به این دولتها ازسویی ونیز مهمترین خواسته ومطالبه مردم ازسوی دیگربوده است. باظهراسلام وشکل گیری خلافتهای اسلامی وباتوجه به نوپابودن خلافت واهمیت موضوع هسته اولیه تشکیلات اسلامی دراین حکومتهابه وجودآمد. شرطه یکی ازاین نهادها وتشکیلات انتظام بخش جوامع وتمدن اسلامی است که وظیفه برقراری نظم وامنیت درسطوح مختلف فردی واجتماعی ونیزمبارزه باجرم وجنایت واجرای حدود واحکام قضایی رابرعهده داشته است ودرطول تاریخ اسلام شاهد تغییر وتحولاتی بوده که کمتر موردبررسی وپژوهش علمی قرارگرفته است. پژوهش حاضردرپی آن است که به بررسی این نهادمهم وتغییرات صورت گرفته درآن درتطور تاریخی اش ومقایسه این نهاد باسایر نهادهای انتظامی وقضایی درجوامع اسلامی بپردازد. دراین جهت نهادشرطه ازآغازظهوراسلام تازمان سقوط عباسیان درسال 656 ه.ق ونیزحکومتهای استقلال طلب خارج ازحوزه خلافت عباسسی موردبررسی قرارگرفته است. پس ازبررسی وتفحص درمنابع این نتیجه حاصل گشت که اولا تشکیل نهادشرطه ریشه درصدراسلام دارد ودردوره امیرالمومنین علی(ع) سازمانی ویژه یافت وثانیا نهادشرطه دردوره امویان بیشتردرجهت سرکوب قیامهای داخلی تخصصی ویژه دید ودردوره عباسیان اختیارات آن علاوه برتخصصی ترشدن وتقسیم وظایف درجهت حفاظت ازهیات حاکمه وشخصیتهای بارز سیاسی به کارگرفته شد وثالثا نهادشرطه سازمانی مجزا ازنهادحسبه وشحنه بوده والبته دربرخی دوره ارتباط کاری وهمپوشانی هایی ازنظرسازمانی وانتصابات بایکدیگرداشته اند. باتوجه به موضوع موردپژوهش اساس این پایان نامه برمبنای روش تحقیق توصیفی-تحلیلی استوارگشته وشناخت اسنادومدارک دست اول ئسپس اخذاطلاعات ازآنها ونقد وبررسی محتوای آن یکی ازروشهای کسب اطلاعات دراین زمینه می باشد.
نائب صالحی گوجانی اصغر منتظرالقائم
رادیویکی ازرسانه های نوین است که همزمان با ورود فناوری های نوین به ایران وارد شد وبه مرورزمان نهادینه شد واین ابزارفرهنگی مانندابزارهای دیگر باهدف خدمت به نظام سلطنتی وپیشبرد اهداف فرهنگی رژیم پهلوی به کارگرفته شد.دردوره پهلوی اول باتوجه به سیاست های دین ستیزی دولت ،برنامه های مذهبی دررادیو ارائه نشد.دردوره پهلوی دوم ،ازسال 1320ه.ش تاسال 1332 ه.ش با توجه به سیاست های کلی رژیم پهلوی، در رادیوایران پخش برنامه های مذهبی شروع شد ودراین برنامه هااز کارشناسان مذهبی که عمدتا از نیروهای شاخص مذهبی بودند ،استفاده گردیدنیروهای مذهبی هم از فرصت به دست آمده دررادیو، درجهت تبلیغ شعائر مذهبی استفاده کردند. ازسال 1332 ه.ش باتوجه به فضای سیاسی به وجود آمده ناشی ازکودتای 28مرداد 1332 ،حضور نیروهای مذهبی دررادیو بیشتر شد وبرنامه های مذهبی هم ازجهت ساختار ومحتوی رشد بیشری کردند. ازسال 1342ه.ش تاسال 1357ه.ش باتوجه به تقابل نیروهای مذهبی با رژیم پهلوی دوم،حضورآنها دررادیو کمرنگ شد ولی برنامه های رادیو درراستای اهداف سیاسی پهلوی دوم ازجهت قالب ونحوه ارائه متنوع شد تا نبود سخنران مذهبی دربرنامه ها جبران شود. دراین پژوهش به فعالیت ها وکنش ها و واکنش های رژیم پهلوی ،نیروهای مذهبی و طیف مخاطبان درمقابل برنامه های مذهبی رادیو ایران وهمچنین محتوا وساختار برنامه های مذهبی دربرهه تاسیس تا انقلاب اسلامی می پردازیم.
یحیی مرادی اصغر محمودآبادی
چکیده ندارد.
علی اکبر جعفری لقمان دهقان نیری
چکیده ندارد.
شکرالله خاکرند اصغر منتظر القایم
چکیده ندارد.
احمد هراتیان اصغر محمودآبادی
چکیده ندارد.
فاطمه رییسی گهرویی اصغر محمودآبادی
چکیده ندارد.
علیرضا رحیمی اصغر فروغی ابری
چکیده ندارد.
حمیدرضا عاقلی نژاد اصغر منتظرالقایم
چکیده ندارد.
مریم سلیمانی موچه خورتی محمدعلی چلونگر
چکیده ندارد.
اصغر محمودآبادی
موضوع جنگهای ایران و اعراب در آغاز اسلام هنوز جای بحث و گفتگو دارد. زمان قطعی جنگ ها مسئولیت شاهان و دولت ساسانی در قبال آنها دقیقا" مورد بررسی قرار نگرفته و هنوز روشن نشده است که چرا اعراب از تعقیب پادشاه ساسانی (یزدگرد سوم) سرباز زده و خود را در مرکز و شمال ایران مشغول کرده اند. رساله به این مسائل پاسخ می دهد.