نام پژوهشگر: جعفر شانظری
ملیحه جمشیدیان قلعه سفیدی علی ارشد ریاحی
این رساله به بررسی میزان تطابق آراء ملاصدرا در سه مساله عقول، حدوث عالم و علیت با مطالب نهج البلاغه پرداخته است. به این منظور کتب فلسفی و تفسیری صدرا، مطالعه و آراء ایشان درباره مسایل فوق، جمع آوری شده است. همچنین با مراجعه به شروح نهج البلاغه، مطالب مرتبط با موضوعات مذکور، استخراج و رساله در سه فصل تنظیم گردیده است: در فصل اول، با بررسی عقول در حکمت صدرا و فرشتگان در نهج البلاغه، معلوم شد که عقول و ملایکه از حیث اوصاف و وظایف بر هم قابل تطبیقند. از حیث تجرد، ملایکه مقرب در صورتی بر عقول، قابل تطبیقند که در مرتبه تجرد تام باشند، اما در صورت تنزل وجودی و تمثل ملایکه در هیأت و صورت عالم مادون خود، بر عقول تطبیق نمی کنند. از حیث کثرت نیز، تعداد ملایکه مانند تعداد عقول، بی شمار و دارای کثرت نوعی و تشکیکی است هر چند در مورد منشأ کثرت فرشتگان، نهج البلاغه ساکت است. از حیث وظایف نیز، عقول و ملایکه، به اذن الهی، مدبران عالم مادون خود می باشند و در افاضه کردن صور موجودات و ابلاغ وحی، ایفا نقش می کنند. در فصل دوم با بررسی، حدوث عالم در حکمت صدرا و نهج البلاغه، روشن شد که جهان مادی، حادث به حدوث زمانی است و این حدوث بادوام و استمرار فیض الهی تنافی ندارد. در فصل سوم با بررسی علیت در حکمت صدرا د نهج البلاغه معلوم شد که ملاک معلولیت، نقصان و فقر وجودی است که از متن وجود و هستی معلول، انتزاع می گردد. این نیاز، دائمی، مستمر و عین ذات معلول است و جمله ی معلولات، شوون و جلوه ذات باری تعالی می باشند.
روح اله عباسی کجانی جعفر شانظری
اصطلاح تجربه ی دینی در دو قرن اخیر، اصطلاح رایج در بحث های فلسفه ی دین و کلام جدید است. این اصطلاح برای اولین بار توسط شلایر ماخر، فیلسوف آلمانی در سال 1832 میلادی مطرح گردید. علی رغم اختلافاتی که بین اندیشمندان غربی راجع به حقیقت تجربه ی دینی مشاهده می گردد برخی از روشنفکران دینی این اصطلاح را معادل و مترادف با وحی دانسته و تجربه های دینی را با تجربه های پیامبرانه یکی می دانند. علامه ی طباطبایی (ره) به مانند سایر مفسرین سنتی، وحی را امری بیرونی دانسته که منشأ آن خداوند است و گزاره های قرآنی را خطا ناپذیر دانسته و مسأله ی خاتمیت را نیز امری درون دینی شمرده است که از آیات قرآن قابل استنباط است. اما دکتر سروش علی رغم اینکه تجربه های دینی را متفاوت از تجربه های پیامبرانه می داند در نهایت این دو را به گونه ای به یکدیگر نزدیک می کند که تمایز و تفاوتی را که خود ایشان هم بدان قائل شده است به ورطه ی فراموشی می سپارد و با تسامح و تساهل، آن دو را یکسان می داند و نتایجی را بر آن مترتب می سازد. در نظر وی وحی یا تجربه ی دینی- علی رغم تشتت آرای ایشان در این زمینه- امری درونی قلمداد می شود و به دنبال آن بحث از خطاپذیری قرآن مطرح می گردد اما این خطا پذیری در حیطه ی گزاره های تاریخی و طبیعی است نه گزاره های ماورای طبیعی که این تفکیک نیز بر طبق مبانی ایشان درست نیست و در نهایت ارتباط کیفیت و نوع تلقی از وحی با مسأله ی خاتمیت مطرح گردیده است. تبیین، تحلیل و مقایسه ی این دو دیدگاه راجع به مسائل مذکور، محتوای این رساله را رقم زده است.
مجتبی سپاهی احمد احمدی
چکیده: 1. حسّ به هیچ وجه توانائی دست یابی به ذات معقول و نومن را ندارد بنابراین از نظر کانت اوبژه دیگری غیر اوبژه حس قابل اثبات نیست، و اگر اوبژه دیگری باشد، باید شهود دیگری را نیز اثبات کرد. 2. فاهمه نیز به هیچ وجه توانایی دست یابی به ذات معقول را ندارد، زیرا فاهمه کاربرد تجربی دارد، یعنی فاهمه مفاهیم خود را در اوبژه های حسی به کار می گیرد و توانایی به کارگیری آنها را بر اوبژه های فرا حسّی ندارد. 3. به نظر کانت ما برای اینکه قلمرو حسی را کنترل کنیم، باید ذات معقول را فرض بگیریم، منتهی این فرض ما از مفهوم خود «پدیدار» بدست می آید و آن این است که «پدیدار» یعنی پدیدار چیزی که در دسترس ما نیست، ولی باید آن را فرض کرد. 4. خطای بزرگ این است که از فرض گرفتن ذات معقول، فاهمه برای کنترل قلمرو حسّ در حیطه معرفت و شناخت، به واقعیت عینی پل زده و می گوید، اشیاء در واقعیت هم دارای دو جنبه اند که یک جنبه آنها شناخته می شود و جنبه دیگر آنها ناشناخته می ماند، آن جنبه شناخته شده جنبه پدیداری واقعیت است و آن جنبه شناخته نشده جنبه غیرپدیداری واقعیت است این خطا همان مغالطه بین یک امر معرفت شناسانه و امر وجود شناسانه است. یعنی چرا باید اعتبار انفکاک موصوف از صفت و جوهر از عرض و نومن از فنومن که عمل و ساخته ذهنی است، مبنا قرارداده شده باشد و هستی عینی خارجی را هم مانند آن پنداشته و آن انفکاک اعتباری را به خارج تسرّی داده و در خارج هم مانند آن، صفت را از موصوف وعرض را از جوهر و فنومن را از نومن جدا انگاشت. از اینجا می توان گفت که نگاه ملاصدرا که یک نگاه وحدت گرایانه است در قلمرو وحدت ذهن و عین تفسیری به سامان است و ملاصدرا در حلّ این مسئله گوی سبقت را از کانت ربوده است، چون کانت با همه بزرگی نتوانست مشکل ثنویت را حل کند امّا ملاصدرا توانست آن را حل کند. کلیدواژه ها: حساسیّت، فاهمه، نومن، فنومن، جوهر و عرض.
حسن محمدی محمدرضا حاجی اسماعیلی
قرآن مجموعه آموزه ای آسمانی است که توسط آخرین سفیر الهی، رسول خاتم، حضرت محمد (ص)، آورده شده و کتابی جامع برای هدایت انسان در تمام زمان هاست. از آنجا که کتاب قرآن عام است و تمام انسان ها را در تمام اقالیم هفتگانه زمین فرا می خواند و در میان آنها گروه ها و قشرهای متفاوت با فرهنگ، آئین، آداب و مسلک خاص وجود دارد، از این رو قرآن با هر گروه و قومی، در هر سطحی به شیوه ی خاص خود سخن گفته و معارف بلند و جامع خود را به منظور هدایت آنها، ارائه کرده است. آنچه در این پژوهش، با اهمیت دانسته شده است، شناخت روش و شیوه هایی است که قرآن برای هدایت عموم مردم به کار گرفته است، بدیهی است که گسترش آموزه های قرآنی نیز منوط به تبلیغ و اشاعه و بهره مندی از این شیوه هاست. حتی در عصر و دورانی که با کمک ابزارها و وسایل ارتباط جمعی، ترویج افکار و اطلاع رسانی اندیشه ها و باورها بسیار سریع و آسان شده است، لیکن در این تحقیق سعی شده است تا با تدبیر در قرآن، به شناسایی روش و شیوه های قرآنی پرداخته شود تا با بهره گیری از ابزارهای لازم، بتوانیم به کمک شیوه ها و روش های قرآن، و شناسایی عوامل موثر در تبلیغ، در نشر معارف الهی موفق آییم و بر این باوریم که با گذشت هزار و چهارصد سال از زمان نزول قرآن، اکنون نیز بهره گیری از آن شیوه های قرانی کارآمد تر است. در پایان به ابزارها و تکنیک های مدرن در استفاده ی صحیح و یا غلط ان، در برابر کارآمدی شیوه های دین اشاره شده است.
رشید فریدپور جعفر شانظری
نام و نام خانوادگی : رشید فریدپور مقطع تحصیلی : کارشناسی ارشد رشته و گرایش : الهیات – فلسفه و کلام اسلامی دانشکده : ادبیات وعلوم انسانی استاد راهنما : دکتر جعفر شانظری استاد مشاور : دکتر مهدی دهباشی اسرار اعداد و تطبیق آن با عوالم هستی در اندیشه ی علامه سید حیدر آملی (ره) تاریخ دفاع : 26/7/89 سید حیدر آملی (ره) یکی از بزرگ ترین عرفای جهان اسلام و نماینده برجسته ی عرفان ناب شیعی است. نظرات وی در زمینه های مختلف سرشار از نکات عالمانه و لطایف عارفانه است. از جمله موضوعاتی که سید حیدر با دیدگاه خاص خود به آن پرداخته، بحث از اسرار اعداد و تطبیق آن با عوالم صوری و معنوی می باشد. از نظر او در تمامی اعداد حکمتی بالغ و اسراری دقیق نهفته شده و اساسا در ذات هر عدد سرّی است که در اعداد دیگر نمی باشد. سید حیدر (ره) اسرار برخی اعداد از جمله: یک، سه، هفت، دوازده، نوزده و ... را تبیین نموده و سپس به تطبیق این اعداد با عوالم صوری و معنوی و دیگر عوالم هستی می پردازد. ایشان معتقد است اسرار و حقایق موجود در اعداد، نوعی نگرش جهانشناسانه ی مبتنی بر هستی شناسی را در برابر اندیشه ی ما قرار می دهد که آشکار کننده ی نوع خاصی از معرفت شناسی نیز می باشد. طرح مباحث تثلیث معرفت شناسی، از جمله مباحث مهم و قابل توجهی است که علامه سید حیدر در باب معرفت شناسی ارائه می دهد و در آن نگرش خاص خود را نمودار می سازد. از آثار و پیامد های نظریه سید حیدر (ره) در باب معرفت شناسی پیوند تشیع و تصوف و برطرف شدن نزاع ظاهری بین شیعه و صوفی است که از مهم ترین اهداف و آرمان های وی محسوب می شود. مساله اصلی این تحقیق، بررسی آراء و نظرات سید حیدر آملی (ره) در باب اسرار و حقایق اعداد و هستی شناسی آن و هم چنین تحلیل و تبیین نحوه ی ارتباط اعداد با عوالم صوری و معنوی و چگونگی تطبیق آنان با عوالم هستی است. کلید واژه ها: سید حیدرآملی (ره)، اسرار اعداد، عوالم صوری و معنوی، تثلیث معرفت شناسی.
محسن صابری علی ارشد ریاحی
« تفسیر به رأی » موضوعی است که اولیاء دین ــ بنا بر آنچه از روایات متعدد بر می آید ــ نسبت به آن هشدار داده ، به کسی که این شیوه را در تفسیر قرآن به کار بندد، وعده عذاب الهی داده اند. اگر چه نفس این موضوع بین همه مسلمانان مورد قبول است اما در تبیین آن اختلاف نظر شگفت آوری رخ نموده است، تا آنجا که هر صاحب نظری با بیان گوشه ای از ابعاد آن، دیگران را به ارتکاب تفسیر به رأی متهم کرده است. از این رو، ارائه تعریفی جامع که ضمن روشن ساختن ضعف و قوت هر یک از دیدگاه های اشاره شده ، بتواند راه را برای برداشتهای متناسب با نیازهای حال بشر همچنان باز نگه دارد ، ضروری است. برای این منظور ، ابتدا به مفهوم لغوی و اصطلاحی تفسیر و رأی و واژه های نزدیک به آن دو، پرداخته ، نشان داده شد که این واژه ها از جهت لغت ، بعضاً جای یکدیگر به کار می روند و از جهت اصطلاح ــ با در نظر گرفتن اختلاف آراء در تعریف های ارائه شده ــ حتی ممکن است مصداق واحدی داشته باشند. و همین نگارنده را به این نتیجه رسانید که اخبار ذم تفسیر به رأی، به تفسیر رسمی محدود نمی شود و همه فرآیند های انتقال از ظاهر لفظ به معنا را شامل می شود. پس از بحثهای مقدماتی و قبول اینکه باید در معنای تفسیر توسعه داد، در فصل سوم تعریف و ملاکهای صحت سه فرآیند تفسیر ، تأویل و ترجمه به تفصیل بیان شد. از آنجا که یکی از شبهات رایج در اتهام مفسر به تفسیر به رأی ، وجود پیش دانسته ها و میزان تأثیر آن در برداشت مفسر از قرآن است ، در فصل چهارم این عنوان به بحث گذاشته شد. و در نهایت، در فصل پنجم با دست یابی به یک تعریف جامع از تفسیر به رأی، با نگاهی به دیدگاه قرآن ، روایات معصومان علیهم السلام و آراء اندیشمندان مسلمان در باره تفسیر به رأی، به تحلیل هر کدام از آن فرآیندهای مفهومی پرداخته شده است و نشان داده شد که تفسیر به رأی در دامنه ای بسیار وسیع تر از آنچه مفسران و دانشمندان اسلامی پنداشته اند، احتمال بروز دارد اما همچنان راه برای تفسیرهای جدید و برداشت های نو با رعایت ضابطه صحیح وجود دارد.
وحیده حداد فروغ رحیم پور
ابن سینا در کتب و آثار خود به کرات به وجود ارتباط نفس و بدن با یکدیگر اشاره کرده است و از آن جا که علاوه بر فیلسوف طبیب حاذقی هم بود، نه تنها در کتب فلسفی خود بلکه در کتب طبی اش نیز به نحوی بسیار دقیق به ذکر اقسام ارتباطات موجود میان نفس به عنوان امر مجرد و بدن به عنوان امر مادی پرداخته است. شیخ الرئیس معتقد است نفس ناطقه قوایی دارد که این قوا دارای آلاتی هستند و اگر چه نفس را مجرد می داند ولی در عین حال تأکید می کند که برای انجام فعل، احتیاج به این آلات مادی و بدنی دارد این طبیب حاذق معتقد است که زمانی که مزاج مستعد آماده دریافت نفس ناطقه از ئاهب الصور شد این زمان آغازین لحظه یا به عبارتی نقطه شروع ارتباط نفس و بدن با یکدیگر است.وی قائل به سیزده مزاج مختلف برای انسان هاست و با توجه به مزاج خاص هر فرد نحوه ای خاص از رفتار و حالات نفسانی از وی سر می زند. از دیدگاه وی ارتباط نفس و بدن در طول حیات دنیوی به نحو ملموس تری قابل تبین است. وی تأکید می کند که هر یک از افعال انسان با افعال دیگر و با نفس ارتباطات متقابل دارند. به عنوان مثال در زمینه ارتباط قوه سامعه به عنوان یکی از قوای ظاهری با نفس شیخ الرئیس معتقد است که استماع آواز روحانی که از طریق این قوه حاصل می شود می تواند بر نفس اثر گذارد و حتی موجب تقویت آن گردد.
حمیدرضا اسکندری علی ارشد ریاحی
تکامل غایت مطلوبی است که بشر همواره در پی کسب آن بوده است . تحلیل عوامل موثردر تکامل نفس ازدیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی، مقصود اصلی این پژوهش است و این هدف با مطالعه تطبیقی و تحلیل عقلانی آراءدو حکیم پیرامون مسأله نفس ، تکامل و رابطه آن دو،حاصل گردیده است. ملاصدرا حقیقت جوهری نفس را نوری از سنخ ملکوت و تعاریف حکما برای نفس راتعریف لفظی می داند . از نظر وی تکامل خلوص از عدم است . هر مقوله ای که حرکت درآن راه یابد ، قابل تکامل است؛ نفس درحیات دنیوی در عین تجرد از ماده، به واسطه نوعی اتحاد با قوای جسمانی واجد حیثیت بالقوه و دارای لوازم حرکت تکاملی می گردد اما در عالم مجردات در عین امتناع حرکت مادی ، نفس موضوع صور الهی قرار گرفته، به تکامل خویش ادامه می دهد. علامه نفس را حقیقتی می داند که از آن به «من» تعبیر می شود . وی در بیانی تکامل را خروج از قوه به فعل وتمام حرکات راتکاملی ودر بیانی دیگر تکامل را افزایش فعلیت ها و تنها حرکات طولی را تکاملی دانسته است. در دنیا ، نفس مجرد و در اعمال وابسته به ماده است و این وابستگی ، جهت بالقوه حرکت تکاملی را فراهم می آورد. تکامل نفس در برزخ تتمه تکامل دنیوی ودرآخرت ، ممکن ذاتی و ممتنع وقوعی است. ملاصدرا بر اساس شدت وجود نفس ، مراتب نفس نباتی، نفس حیوانی، انسان نفسانی و انسان مَلکی یا شیطانی و بر اساس قوت مدرکات ، مراتب طبیعی ، نفسانی وعقلانی را احصاء نموده است. نفس عقلانی ، واجد عقل عملی و نظری است و مراتب مختلفی دارد. در آراء علامه ، نفس از جهتی به ارواح نباتی ، حیوانی و انسانی ، از جهتی به نفوس سعید وشقی و از جهتی به مراتب مادی، مجرد خیالی و مجرد عقلی ترتیب یافته است . در این پایان نامه هفت عامل (علم ، عمل ، ملکات اخلاقی، هدایت انبیاء، عنایات الهی، محبت و ملائکه ) در نظرات ملاصدرا و شش عامل (علم، عمل، ملکات اخلاقی، هدایت امام، محیط و برخی عوامل مادی همچون تغذیه و والدین ) در نظرات علامه به عنوان علل موثردر تکامل نفس مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین موانعی همچون نقص ذاتی ،گناه ، اشتغال به غیر، تقلید، توقف در مقدمات و ...، در آراء ملاصدرا و موانعی از قبیل حب دنیا ،گناه و خود بینی در آراء علامه تحلیل شده است.
نورراله محمدهاشمی ورنوسفادرانی جعفر شانظری
پیدایش آفرینش از مسائلی است که تفکر بشری را همواره به خودمشغول داشته است . فخررازی و ملاصدرا از جمله افرادی اند که به تبین و تحلیل این مساله پرداخته اند . آن دو ، خلقت دفعی یا خلق مدام عالم که مد نظر برخی متکلمان است را مردود دانسته و خلقت تدریجی پدیده های عالم را مطرح نموده اند با این تفاوت که فخررازی با رویکرد کلامی و بعنوان یک متکلم به مساله حدوث عالم می نگرد وحتی به افعال انسان ، به شیوه کلامی خویش نگریسته و با مطرح نمودن مساله « کسب اشاعره » به تبین این مساله می پردازد . ملاصدرا با رویکرد فلسفی و با بیان مساله « جعل » و « حرکت جوهری » به حل مساله آفرینش عالم می پردازد و معتقد است واجب تعالی وجود را به جعل بسیط آفرید و این وجود ذاتاً نا آرام است ، وجودی که حرکت در جوهر و ذات آن است و می توان بسیاری از معضلات فلسفی را با این دیدگاه و نگاه حل کرد . در حرکت جوهری ، اشیا با پذیرش پی در پی صور و با ورود صور جدید بر ماده و صورت قبلی ، شی به مرحله وجودی جدیدی پا می نهد ، به این معنا که با حفظ وحدت و پیوستگی ، دیگر موجود قبلی نیست . ملاصدرا توالی صور را با « حدوث زمانی تجددی » عنوان می نماید و معتقد است که در هر آن و با ورود لحظه به لحظه صور جدید بر ماده و صورت قبلی ، حوادث جدیدی پدید می آید . در این پژوهش به صورت مبسوط به بررسی و تطبیق نظر این دو متفکر جهان اسلام ، در زمینه خلقت و آفرینش جهان هستی خواهیم پرداخت
آزاده جهان احمدی سیدمهدی امامی جمعه
نام و نام خانوادگی : آزاده جهان احمدی مقطع تحصیلی : کارشناسی ارشد رشته و گرایش : فلسفه اسلامی ـ گرایش کلام اسلامی دانشکده : ادبیات و علوم انسانی استادان راهنما : دکتر سید مهدی امامی جمعه موعودشناسی تطبیقی در ادیان یهود، مسیحیت و اسلام تاریخ دفاع : 11/12/89 چکیده فرجام شناسی و مباحث آخر الزمانی از مسائل بسیار مهم و تأثیر گذار در هندسه اعتقادی پیروان ادیان ابراهیمی است. به علاوه در دین اسلام عقیده به ظهور منجی تحت عنوان عقیده به مهدویت در زمانه حاضر بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. واپسین حرکت تاریخ به سمت واقعه ظهور منجی آخر الزمان، واجد مباحث متنوع و گسترده ای در زیر مجموعه خویش است که در این پژوهش به پنج موضوع از مسائل زیر مجموعه ایی آن پرداخته ایم. درباره علائم ظهور در ادیان یهود، مسیحیت و اسلام تاکنون بررسی تطبیقی صورت نگرفته است که این پژوهش متکفل این مورد بوده است. درباره علائم ظهور در سه دین فوق از اجمال به تفصیل می رسیم، در دین اسلام به علت تفصیل مطالب موجود، امکان دسته بندی های متفاوتی در این زمینه وجود دارد. علاوه بر وضعیت جهان پیش از ظهور از پنج علامت حتمی پیش از واقعه ظهور نام برده شده است. از علائم ظهور در اسلام و مسیحیت ظهور دجال در اسلام و ضد مسیح در مسیحیت است. این دو مفهوم تا حد بسیار زیادی قابلیت تلقی جریانی دارند نه شخصی و مصداقی. نمادها و عملکردی که در فرقه فراماسونری موجود است با مفهوم دجال در اسلام بسیار منطبق است. البته ضد مسیح با توجه به آنچه درباره معرفی او در مکاشفات یوحنا مطرح است نیاز به رمز گشایی نام او را در طول تاریخ به دنبال داشته است. عدد 666 رمز ضد مسیح است. واقعه ظهور در مسیحیت با نام جنگ آرماگدون معرفی می گردد این واقعه برای همه انسانها با مرگ همراه است مگر برای یهودیان و مسیحیان معتقد به آرمان یهودیتی که توسط صهیونیسم معرفی می شود. مفهوم هزاره گرایی در مسیحیت با جنگ آرماگدون پیوند ناگسستی دارد. هزاره گرایان معتقدین به هزاره حکومت مسیح هستند. از نظر مسیحیان نوانجیلی که شعبه ای از مذهب پروتستان است، آرماگدون جنگ مقدسی است و برای وقوع این جنگ مقدس یهودیان باید تمام سرزمین های وعده داده شده در تورات را که به گستره از نیل تا فرات است تصرف کنند. حمایت بی چون و چرا از اسرائیل و اقداماتش کلید وقوع جنگ آرماگدون و ظهور مسیح خواهد بود. در صورتی که واقعه ظهور در اسلام فقط برای مقابله کنندگان با جریان اصلاح گرانه منجی همراه با خشونت خواهد بود. آنچه به عنوان دستاوردهای واقعه ظهور منجی در اسلام مطرح است نسبت به آنچه در الهیات مسیحی مطرح شده است تفصیل بیشتر دارد. موارد مطرح شده شامل عدالت، امنیت، حاکمیت همه جانبه اسلام و ... است. در صورتی که در الهیات مسیحی در این زمینه می توانیم به نابودی شهری بنام بابل اشاره کنیم که در مکاشفات یوحنا وارد شده است. واژگان کلیدی: علائم ظهور، آرماگدون، دجال، آنتی کریست، هزاره گرایی، مسیحیت نوانجیلی
محمود آهسته جعفر شانظری
در این پایانامه می گوییم که فخر رازی معتقد به جبر و امام خمینی معتقد به امر بین الامرین است.
قاسم عسگری جعفر شانظری
قاعده الواحد از قواعد عقلی- فلسفی است که بر اساس اصل بدیهی علیت و اصل ضرورت سنخیت در فلسفه از آن بحث و موجب پیدایش آراء موافق و مخالف شده است. در این پژوهش پس از طرح مساله و بیان اقوال در مورد قاعده الواحد به مبانی قاعده از جمله اصل علیت وسنخیت پرداخته شده و پس از آن اشکال و ایرادهای مربوط را مطرح و مورد نقد و بررسی قرار داده ایم. سپس نظریه فیض و صدور که با قاعده الواحد ارتباط، بلکه تلازم دارد، مورد تحلیل قرار داده و در پایان پیامدهای کلامی- فکری و اعتقادی به خصوص از منظر متکلمان آورده شده که از جمله آنها لزوم محدودیت قدرت مطلق الهی و نفی توحید افعالی خداوند است. در این پایان نامه هر یک را تحلیل و بررسی و بر نظر صواب تاکید نموده ایم.
لیلا جعفری بهی جعفر شانظری
چکیده مکاتب و فرقه های مختلف کلامی مسلمان در بررسی متون دینی از جمله شناخت صفات خداوند از روش های متفاوتی از قبیل: پایبندی به دلالت ظاهری الفاظ و عدم تاویل عقلانی یا جواز تفسیر عقلی حتی بر خلاف دلالت ظاهری و ... استفاده کرده اند. در این پژوهش از میان تمامی روش هایی که در هندسه معرفت دینی مطرح می شود، تنها دو روش عقلی و نقلی را مورد بررسی قرار می دهیم. هر یک از متکلمان مسلمان یک روش(عقلی یا نقلی) را انتخاب کرده است و ما در صدد آن هستیم که دریابیم آنان از هر روش تا چه حد در شناخت دین بهره گرفته اند؛ همچنین بنا بر آن روش انتخابی چه تصوری درباره صفات خداوند دارند تا آشکار شود هر روش تا چه اندازه در تصور آنان درباره صفات خداوند تاثیر گذار بوده است. فرقه های اهل حدیث اشاعره و معتزله در استفاده از این دو روش به افراط و تفریط کشیده شدند. اهل حدیث و اشاعره به روش نقلی (ظاهر گرایی) روی آورده و آن را تنها روش معرفتی در شناخت صفات خداوند می دانند که نتیجه چنین دیدگاهی نفی توحید صفاتی و ذاتی خداوند است. در مقابل فرقه معتزله روش عقلی را پذیرفتند و در بهره جویی از آن، مسیر درست عقلانی را طی نکردند که به موجب آن در شناخت صفات خداوند، تاویلات نادرستی را بیان کرد ند . اما بر خلاف این دو گروه فرقه امامیه روش های عقلی و نقلی در کنار هم و با یک برنامه دقیق در شناخت صفات خداوند مورد استفاده قرار داده است. که بنابر آن توحید صفات ذاتی و صفاتی خداوند محفوظ مانده است. واژگان کلیدی: عقل گرایی، نص گرایی، معتزله، اهل حدیث، اشاعره، امامیه.
فاطمه عبدالملکی جعفر شانظری
مسأله ی عقل و دین و عقل و ایمان از جمله مسائل عمیق و بحث برانگیز فلسفه و کلام است که سابقه ای بس طولانی در تاریخ تفکر و تأملات انسانی دارد. درباره ی ماهیت ایمان و ارتباط آن با عقل و پاسخ به این سوال که آیا اعتقاد دینی عقلانی است و یا غیر عقلانی و ضد عقلانی، میان متکلمان اسلامی و مسیحی، همواره اختلاف رأی و نظر بوده است که مبنای نحله های فکری و رفتاری، قرار گرفته است. گروهی از متکلمان، میان ایمان و عقل نگاه بیگانه ای دارند و گروهی دیگر ماهیت ایمان را معرفتی و عقلانی دانسته اند و باورهای ایمانی را قابل استدلال می دانند. تضاد و بیگانگی که بین دین و عقل در مسیحیت دیده می شود، نتیجه ی فرایند تحریفی است که در مسیحیت به وجود آمده و این درست برخلاف آموزه های اسلام است که در آن، رابطه ی تنگاتنگی میان عقل و ایمان وجود دارد؛ لذا قرآن و روایات همواره به تعقل تشویق نموده اند. در این میان تأمل و ژرف کاوی در سخنان امامان علیهم السلام به عنوان مفسران پاک و راستینِ سخن وحی، علاوه بر اینکه بر ارتقای آگاهیهای دینی و معرفت بشری و عقلانیت میافزاید، میتواند درباره این نوع مسائل که در طول تاریخ تفکر دین شناسی همواره مطرح بوده، راهگشا باشد. در این رساله، حقیقت و ماهیت هر یک از عقل و ایمان، از منظر سخنان گوهربار امام علی و امام صادق علیهماالسلام مورد بحث قرار گرفته است و برای درک بهتر مسئله، آراء متکلمان نیز مورد بررسی قرار گرفته، تا ضمن مشخص شدن اهمیت تاریخی و جایگاه سخن امامان(ع)، امکان تأملات مقایسه ی فراهم گردد. در این رساله ضمن تبیین کاربرد عقل و قلمرو آن در حوزه ی دین، به رابطه ی عقل و دین و عقل و ایمان و نقش و تأثیر هر یک در حوزه یکدیگر، پرداخته شده است و این نکته به دست آمده که از این منظر، معنای ایمان عقلانی و معرفتی است.
فاطمه سادات مرتضوی جعفر شانظری
شناخت اصول پذیرفته شده در هر نظام معرفتی، بر گونه نگرش آن در تبیین نظری و عملی مسائل تاثیر خواهد گذاشت ، چراکه انسان بدون شناخت و تفسیر صحیح از اصول و مبانی، ممکن است دچار افراط یا تفریط گردد، لذا ارئه معرفت شناسی شایسته از بهترین راهکارها در تبیین نگرش هاست. از این جهت «زهد» -که خود از مولفه های حکمت عملی است – مساله ای است که با تمام گستردگی خود در حوزه عرفان، حکمت و اخلاق، در همه زمان ها در معرض آسیب افراط یا تفریط قرار گرفته و آفات فردی و اجتماعی فراوانی را به دنبال داشته است. بنا بر این بررسی و تحلیل مبانی معرفتی آن، در تفسیر صحیح و اصلاح فرد و جامعه تاثیرگذار خواهد بود. این نوشتار بر آن است تا به پژوهشی در رابطه با «معرفت شناسی زهد» از دیدگاه امام خمینی، صدرالمتالهین و علامه طباطبایی به روش توصیفی، تحلیلی و کتابخانه ای بپردازد. در این راستا پس از ارائه «معنا شناسی» مختصر، مبانی «انسان شناختی» و «جهان شناختی» هر یک از دانشمندان فوق مورد بررسی قرار گرفته است. «زیبایی شناسی» زهد شامل آثار معرفتی و تجربی آن در آثار صدرالمتألهین به دست آمد و مطلب بسزایی در نوشته های سایر دانشمندان فوق موجود نبود. بعلاوه در همه فصول سعی شده به آسیب شناسی «زهد» و «ریاضت» که در ارتباط بسیار تنگاتنگی با ان قرار می گیرد، پرداخته شود. لکن در فصل دوم، این مطلب در ضمن سایر مطالب و در فصول سوم و چهارم به نحو جداگانه ای مطرح شده است.
سمیه السادات ملاباشی سید مهدی امامی جمعه
به دلیل نقش محوری ابن سینا در شکل گیری و تکامل فلسفه ی اسلامی و نیز استفاده ی هوشمندانه ی وی از اندیشه های پیشین، آشنایی با حکمت سینوی به عنوان نقطه ی حساس و محوری در شناخت فلسفه ی اسلامی دانسته می شود. از سوی دیگر ابن رشد به عنوان تأثیرگذارترین فیلسوف مسلمان در خارج از جهان اسلام از جایگاهی ویژه برخوردار است. از این رو در این نوشتار با بیان اندیشه های ابن سینا درچند مسأله ی کلیدی و در کنار آن آراء و انتقادات ابن رشد در همان مسائل، آشنایی دقیق تری نسبت به این دو فیلسوف مشاء به دست می آوریم. اولین مسأله ای که به آن پرداخته می شود، رابطه ی وجود و ماهیت است. ابن سینا اصل و جوهره ی اشیاء را وجود می داند و معتقد است هیچ ماهیتی بذاته موجود نیست و همه ی ماهیات موجود با عارض و اضافه شدن وجودی بر آنها تحقق خارجی یافته اند. در مقابل ابن رشد اصل تشکیل دهنده ی اشیاء را جوهر می داند و وجود را تنها مفهومی می داند که از اشیاء موجود قابل انتزاع است. اشکال عمده ی وی در این مسأله بر ابن سینا آن است که عرضی دانستن وجود برای ماهیت تالی فاسدهای متعددی دارد. چنان که به تفصیل بررسی خواهیم کرد منشأ اصلی این اشکالات ، یکی تفاوت اندیشه ی این دو فیلسوف در اصل و جوهره ی وجودی اشیاء است و دیگری تفاوت معنایی است که از عرضیت در ذهن آنها وجود دارد. مسأله ی دوم جمع امکان ذاتی و وجوب غیری در شیء واحد است. ابن سینا این امر را در همه ی موجودات غیر از واجب الوجود ضروری می داند، زیرا همه ی موجودات غیر از واجب تعالی، ماهیت دارند و امکان برای ماهیت ذاتی است و حتی پس از اعطای وجود و وجوب به آن نیز به قوت خود باقی خواهد ماند، زیرا ذاتی شیء هرگز از آن جدا نمی شود. در مقابل ابن رشد بر این باور است که شیء تا واجب نشود موجود نمی شود، پس اگر چیزی موجود شد دیگر امکان در مورد آن معنا ندارد، زیرا اولاً: اجتماع وجوب و امکان در شیء واحد اجتماع نقیضین و محال است و ثانیاً: سخن گفتن از امکان در شیئی که واجب الوجود آن را ایجاد کرده، نفی ضرورت علّی بین علت و معلول است. این اشکالات با تفکیک دو جهت وجود و ماهیت در شیء و لحاظ اعتبارات مختلف در آن قابل حل است. در مسأله ی سوم به مبانی نظریه ی صدور از دیدگاه ابن سینا می پردازیم تا تبیین وی از چگونگی صدور عقول، افلاک و طبیعت از واجب روشن شود. نگرشی که ابن سینا نسبت وحدت واجب، عنایت و فاعلیت الهی دارد و نیز قاعده ی الواحد و بداهتی که این قاعده در نظر وی دارد، هیچ یک برای ابن رشد قابل قبول نیست. دیدگاه ابن رشد در این مسأله عمدتاً ارسطویی است و فاعلیت الهی را همان ایجاد حرکت در افلاک و پیوند ماده و صورت می داند. به اعتقاد وی قاعده ی الواحد نه تنها بداهت بلکه اساساً صحت ندارد و نمی تواند مبنای صدور عالَم از واجب الوجود باشد. کلید واژه ها: وجوب، وجود شناسی، امکان ذاتی، نظریه صدور، ابن سینا، ابن رشد.
طاهره بیگم قاسمی درچه جعفر شانظری
وقتی صحبت از حکمت متعالیه می شود بحث عقل و تفکر به ذهن آدمی تبادر می کند و ملاصدرا در آثار فلسفی خودش از عقل نیز استفاده نموده است و در مباحث فلسفی خود بسیار از آیات قرآن و روایات متاثر شده است زیرا ملاصدرا نیز مانند هر مسلمان دیگر به این امر واقف بوده که دین الهی که از سرچشمه وحی و علم الهی نشأت گرفته است، راه و رسم سعادت انسان را با تبیین جهان و انسان و آغاز و انجام آن به او نشان می دهد و به طور مستقیم و غیر مستقیم به حقیقت و احوال آنها پرداخته است و از آنجایی که انسان و معاد شناختی به عنوان موضوعات اساسی در دین به آن پرداخته شده است، لذا ملاصدرا با نبوغ سرشار خود و مدد الهی، این دو موضوع و سایر موضوعات فلسفی را به خوبی درک نموده پس در مباحث فلسفی خود از آیات و روایات به زیبایی و با تناسب تام استفاده نموده است و از آنجایی که بسیاری از آیات قرآن و روایات انسان را دعوت به تفکر و تدبر می کند و با توجه به اهمیت این موضوع که ملاصدرا می کوشد رابطه میان قرآن و روایت و فلسفه را مشخص نماید و در حد وسع خودش اشراف کامل به مباحث فلسفی و نیز آیات داشته باشد و همچنین با توجه به شرح اصول کافی که در نوع خودش بی نظیر است، به ذهن آدمی می رسد که ملاصدرا در آثار فلسفی خودش بی تاثیر از نقل نبوده است، آنچه ما در این نوشتار در دو مبحث اصلی انسان شناسی و معاد شناسی صدرایی به آن پرداخته ایم تطبیقی بین عقل و نقل یا فلسفه و دین است که بی گمان در این تطبیق نشانه هایی از تاثیر پذیری ملاصدرا از آیات و روایات وجود دارد که آن را با عنوان تاثیر از آن تعبیر نموده ام و این مباحث شامل عالم ذر، امکان شناخت نفس، روش شناخت نفس، تعریف نفس، مراتب نفس، معاد جسمانی، و بدن برزخی و تجسم اعمال می باشد. دو نتیجه این نکته که عقل و نقل جدا از هم نمی باشد و یکی حجت درونی و دیگری حجت بیرونی است از دست آورد های این نوشتار است.
هدیه شیراوند مهدی امام جمعه
بحث شناخت انسان و ابعاد گسترده وجود او از دیرباز مورد توجه متفکران بوده است. چرا که از طریق شناخت خود است که می توان به شناخت خداوند دست یافت. یکی از ابعاد عمده وجودی انسان، فطرت اوست. فطرت یعنی نحوه خلقت انسان. فطرت از جمله مسایل اعتقادی اسلام است و در قرآن از آن یاد شده است. در تفکر اسلامی، فطرت جایگاه ویژه ای دارد و متفکران اسلامی کم و بیش به بحث در مورد آن پرداخته اند. از میان متفکران اسلامی، ملاصدرا، مطهری و شریعتی در میان آثارشان به بحث در مورد فطرت انسان پرداخته اند. ملاصدرا اگرچه به صورت مستقیم در مورد فطرت انسان بحث نکرده اند اما در لابلای مباحث انسان شناسی او می توان به نظر او در مورد فطرت دست یافت. ایشان فطرت را وارد بحث عقول کرده است و معتقد است که خداوند در ابتدای خلقت انسان یک استعداد عقلی را در وجود او نهاده است. این استعداد عقلی در بردارنده قوه عقل نظری و عقل عملی است و هر انسانی این استعدادها را در درون خود به فعلیت برساند، در راه سعادت است. از نظر ملاصدرا حالت بالقوه عقل، همان فطرت اولیه انسان است و به فعلیت رسیدن آن، یعنی مرحله عقل بالفعل و عقل مستفاد، حاصل شدن فطرت ثانیه برای انسان است که این امر تنها از طریق جهد و تلاش به دست نمی آید بلکه علاوه بر آن نیاز به افاضه فیض از جانب خداوند نیز هست. ملاصدرا از این فطرت ثانیه با عنوان ولادت معنوی و حصول روح برای انسان یاد می کند. البته ملاصدرا در برخی مواضع فطرت انسان را به این گونه می داند که خداوند انسان را به صورت رحمان خلق کرده است: ان الله خلق آدم علی صوره الرحمان. مطهری به صراحت در مورد فطرت بحث کرده و با حفظ تفاوت بین فطرت و طبیعت و غریزه و سرشت ابعاد فطری وجود انسان به دو بخش تقسیم می کند: فطرت شناخت و فطرت گرایش. فطرت گرایش دارای 5 شاخه است: فطرت حقیقت جوئی، فطرت گرایش به خیر و فضیلت، گرایش به جمال و زیبایی، گرایش به خلاقیت و ابداع و گرایش عشق و پرستش. این 5 مورد فطریات اولیه اند اما مطهری به صورت مستقیم و غیر مستقیم به فطریات ثانیه یا بعبارتی کارکردهای فطرت نیز اشاره دارند که این کارکردها در زمینه های مباحث دین شناسی، خدا شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ شناسی و… است. مطهری با ارائه نظریه اصالت فطرت، به توجیه و تفسیر فلسفه تعلیم و تربیت، اخلاق، جامعه، انسان و… پرداخته اند. ایشان با پیش زمینه ای که از مباحث فلسفی ملاصدرا دارند از اصل حرکت جوهری در ارائه دیدگاه اصالت فطرت خویش استفاده کرده اند. شریعتی نیز در ادامه بحث انسان شناسی خود، به صورت غیرمستقیم به بحث درباره امور فطری انسان پرداخته است. ایشان معتقدند که خداوند انسان را به گونه خویش آفریده است. خداوند دارای صفات متعددی است، از میان این صفات، سه صفت بارز و مهم هست که عبارتند از: آگاهی، انتخاب کنندگی یا آزادی و آفرینندگی. خداوند این سه صفت عمده را نیز در درون انسان نهاده است و به همین دلیل است که انسان جانشین خداوند در روی زمین است و انسان در برگیرنده امانت الهی است و به همین خاطر است که می توان گفت انسان خویشاوند خداست. انسان با صفت آگاهی هم به خود آگاه می شود و هم جهان و رابطه خود و جهان. و با استفاده از آزادی راه وطریق خود را انتخاب می کند و با صفت آفرینندگی به آفرینش اموری دست می زند که در طبیعت و در خود او وجود ندارد. این تحقیق در یک مقدمه و 4 فصل تنظیم شده است و تقدم و تأخر متفکران در فصل بندی، بر طبق تقدم و تأخر زمانی است.
احمد صادقی علویجه جعفر شانظری
چکیده طلب حقیقت ایمان از جان انسان،شأنی مهم و مبنایی در طرح دین برای سعادت و تقرب او به حضرت حق جل و علا است. طرح موضوع ایمان در میان دین پژوهان، ابعاد گوناگونی را تشکیل داده که مهمترین این ابعاد، چیستی ایمان و رابطه آن با معرفت بوده و از دغدغه های دیروز و امروز دین پژوه است و نقشی مهم در رهیافت های عالمانه نسبت به دین داشته و در زمینه های سیاسی و اجتماعی نیز بروز دارد. در بخش نخست جستار حاضر، نظرات ابوحامد غزالی را در این مسأله به بحث نشستیم و دریافتیم که چیستی ایمان در نظر غزالی، یک معنای واحد را در بر نمی گیرد؛ هرچند تهافتی میان این معانی دیده نمی شود و حتی با قدری مسامحه می توان آن ها را به صورت تشکیکی ملاحظه نمود که از گرهی بسیط در قلب تا تصدیق و حتی کشف و شهود عالم غیب امتداد می یابد. طبق مولفات موجود، غزالی در غالب کلماتش رویکرد تصدیق انگارانه اشاعره را ادامه می دهد و دقت های افزون تری را نسبت به هم مسلکان اشعری خویش به کار می گیرد. معنی تصدیق نزد او به اعتقادی جازم برمی گردد؛ این اعتقاد در تحلیل او، بیش تر با نوعی یقین و تسلیم درونی پیوند می خورد تا کسب یک جور علم حصولی و مفهومی صرف. غزالی اگرچه راه صوفیه را مقدم و والاتر از طرق دیگر حصول ایمان قرار می دهد اما دیگر راه ها و از جمله، برهان و استدلال را از اعتبار ساقط نمی کند؛هرچند روندگان مسیرش را به جهت بدبینی نسبت به فیلسوفان و فرآورده های آنان، اوحدی در هر دوران قرار می دهد و در مقابل، بر ایمان عوام که گاه بر اثر مشاهده شخص نبی حاصل می شود، ارج می نهد. این مواضع می تواند تاثرات غزالی - از تربیت اولیه، مسیر علمی، روحیات خاص، مبادی فکری خاص، ذهن سیال، اوضاع زمانه و نسبت های متنوع او با حکومت و...- را در تحلیل فرا بخواند که ما به قدر وسع خویش در این وادی گشت زدیم. و اما مسأله دومی که در این تحقیق مورد کنکاش قرار گرفته و مواد تحلیلی آن در مسأله نخست فراهم آمده،عبارت است از نحوه ایمان گروی حجه الاسلام غزالی که گاه او را نماینده ایمان گرایان مسلمان معرفی کرده اند اما به اعتقاد ما رخنه«تبیین نحوه ایمان گروی» او را ندیده اند. فرضیه ما بر تفاوتاساسی و جوهری این نحوه ایمان گروی با رویکردهای ایمان گرایانه غربی و مسیحی استوار است؛ فضلا از این که نهادن عنوان ایمان گرا بر دانشوران مسلمان چندان روا نیست. توجه به تغایر پیش زمینه های «طرح مسأله ایمان و عقل» در فضایی که غزالی زیست فکری و اجتماعی خود را در آن رقم زدهو توجه به تلقی متفاوت وی از ایمان و معرفتکه با معنای ایمان در نظر ایمان گرایان مغرب زمین تفاوت جوهری دارد، ما را به این نتیجه هدایت می کند که اساسا ایمان که یکی از طرفین ماجرای عقل و ایمان است، در نظر غزالی از سنخ باور و تصدیق به حقایق و معانی دینی است که گاه با گرهی بسیط در قلب و گاه مجموع تصدیق و عمل و گاهی نیز به تصدیقی از جنس شهود عالم غیب اتفاق می افتد و چون یقین فرد مومنْمفهومیِ صرف نیست، تفاوتی نمی کندکه منشأ آن، برهان عقلی، مسلمات جدلی، خطابه اقناعی، اعتماد به شخص نبی، شنیدن خبر از او با وجود قرائن بصری و یا ملایمت طبع آدمی با خبر رسول باشد. نکته مهم این که غزالی به همراه سایر متفکرین اسلامی هرگز با مسأله ای به نام «پارادوکس های ایمانی» مواجهه ای تام و تمام نداشته و برخلاف سنت مسیحی، نسبت به ایمانی که تضاد و یا دست کم تغایر با عقل از ذاتش می جوشد، بیگانه-است. هم چنین طرف دیگر ماجرا یعنی عقل و عقلانیت نیز معانی و مراحل متفاوتی را در فرهنگ اسلامی به خود گرفته است. دشمنی با فلاسفه در میان متکلمان و به ویژهاشاعره پر طمطراقی چون غزالی و فخر رازی نیز، همواره با ژست و دعوی منطق و برهان صورت می پذیرد. دانشوران مسلمان و از جمله آن ها غزالی به جهت عدم تناقض در متن مقدس شان و به مقتضای فضایی که مکرر در مکرر ترغیب به تعقل و تفکر و تدبر در آن موج می زند و به لحاظ ارزشی که برای طریقه برهان و تعقل قائل هستند و عقل را- چه اذعان کنند و چه نکنند- حجتی الاهی می یابند و مهم تر از همه، تلقی خاص شان از ایمان به معنای تصدیق، هرگز پیش نهاد «ایمان به جای برهان» یا «دین علی رغم عقلانیت» یا «آموزه های وحیانی ورای علم و معرفت» را به پیش نمی کشند! بلکه بالعکس طعنه هایی را- بجا یا نابجا- به اهل فلسفه می زنند مبنی بر اینکه اولا و بالذات بر همان عهد برهانی و منطقی بودن خویش وفا نکرده اند! و ثانیا و بالعرض (به زعم اینان) به برخی آموزه های خلاف ظاهرِ حجت مند قرآن در مورد مبدأ و معاد رسیده اند.این سخن، اوج اثبات مدعای ماست در مورد سلوک ایمانی حجه الاسلام غزالی که نه ضدیتی با عقل دارد و نه علی رغم عقل تصور می شود و نه غیر قابل اثبات توسط عقل است و نه به طور کلی در جو غیر عقلانی نشو و نما می کند. به جرأت می توان گفت که در متن «المنقذ من الضلال» و سایر کتب او نظیر «تهافت الفلاسفه» و «احیاء العلوم» و... دشمنی با فلسفه ورزی به جهت آفات دیگری است که متدینان زمانه او با خواندن کتب فلاسفه به آن دچار می شدند. به هر روی آن چه برای ما در تحلیل نحوه ایمان گرایی غزالی مهم می نماید، این است که مخالف فلسفه ورزی مصطلح در عالم اسلامی، هرچند غزالی باشد(!)، باز به طریقه برهان و استدلال در راه رسیدن به ایمان معترف است و تصدیقِ هم-معنی ایمان را با چنان قاطعیت و قطعیتی که در شروطش حکایت می کند، می پسندد. شاید او با حقیقت فلسفه که مبتنی بر تعقل و اندیشه برهانی است، مشکلی ندارد و مشکلش تنها با فرآورده های موجود و احیانا یونانی و بعضا معارض با آموزه-های متشابه قرآن است. درست برخلاف ایمان گروی زائیده از بطن قرون وسطی که برخاسته از تهافت در متن دین محرَّف مسیحیت نظیر تثلیث و تجسد و الوهیت عیسی(علی نبیا و علی آله و علیه السلام) است و کلیسای اندوده با تعصب بر فلسفه یونانیِ متدین گشته! واژه های کلیدی:ایمان، معرفت، تصدیق، ایمان گروی ، ابوحامد غزالی(م.505 ق.).
اعظم جعفریان وحید قاسمی
چکیده مفهوم هویت به معنای درک نسبتاً پایدار هر شخص از کیستی و چیستی خود در ارتباط با افراد و گروه های دیگر تعریف شده است که از طریق تعاملات اجتماعی فرد با دیگران در فرآیند اجتماعی شدن کامل می شود. به طور کلی هویت به دو بعد هویت فردی و هویت جمعی تقسیم می شود. مبنای اصلی هویت فردی تمایز از دیگران و مبنای اصلی هویت اجتماعی شباهت با دیگران است. هویت فردی به نظام شخصیت هر فرد تکیه دارد و شامل ویژگی های فردی و نقش های خاص هر فرد در زندگیش می شود. اما هویت جمعی انتساب یا عضویت فرد را در یک جمع یا گروه خاص نشان می دهد. هویت جمعی در پاسخ به ما کیستیم و چیستیم؟ و گروه های دیگر کیستند؟ مطرح می شود. این هویت تمایز جمعی از افراد را از جمعی دیگر نشان می دهد. هویت قومی، هویت طبقاتی، هویت دینی، هویت ملی و هویت فرهنگی مصادیقی از هویت جمعی هستند. برخوداری از دین و تعالیم مذهبی مشترک پایبندی و وفاداری به آن و اعتقاد و تمایل به مناسک و آیین های مذهبی فراگیر، در شکل دهی به هویت اجتماعی بسیار موثر است. امروزه هویت دینی یکی ازمهم ترین اجزاء هویت اجتماعی و یک منبع مهم اولیه هویت بخشی و معنا بخشی به بسیاری از مردم دنیاست. اسلام به عنوان یک دین الهی شاخص های یک هویت موفق را برای افراد تبیین کرده است. این شاخص ها را می توان از بین آیات قرآن و سخنان پیامبر مکرم (ص) اسلام دریافت کرد. هدف از پژوهش حاضر، ارائه تعریفی از هویت زن مسلمان با توجه به معیارهای دین مبین اسلام و بررسی میزان به تصویر کشیده شدن این هویت توسط سینمای دهه هشتاد ایران است. بدین منظور ابتدا مولفه های هویت زن مسلمان از بین آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر مکرم اسلام (ص) اخذ گردیده و بعد از آن به دنبال این هویت در بین فیلم های سینمایی بوده ایم. چارچوب نظری این تحقیق مشتمل بر نظریه برجسته سازی رسانه و مبانی جامعه شناسی شناخت می باشد. تحقیق حاضر از نوع تحلیل محتوای کمّی می باشد. نمونه این تحقیق 94 فیلم از بین467 فیلم اکران شده دهه هشتاد بوده است که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. ابزار تحقیق، چک لیست محقق ساخته است و یافته های تحقیق توسط نسخه 16 نرم افزارspss سنجیده شده است. اعتبار تحقیق از نوع صوری می باشد و پایایی تحقیق با ضریب اسکات سنجیده شده است و رقم 79.2 بدست آمده است. نتایج تحقیق نشان می دهد سینمای ایران نقش مثبت و موثری در ارائه هویت زن مسلمان به جامعه نداشته است. بین دو نیمه ی دهه ی هشتاد از نظر ارائه پیام های هویتی تفاوت معناداری دیده نشده است. بیشترین پیام ارائه شده در حوضه ی زن و خانواده بوده است. کلیدواژه ها: زن، هویت اجتماعی، هویت دینی، قرآن، اسلام، هویت، سینما
شیرین عبدالهی جعفر شانظری
پرسش اصلی در زمینه دین و اخلاق به توانایی بشر در درک حقایق اخلاقی و احتیاج وبی نیازی او از مراجعه به دین ارتباط دارد، به این معنا که انسان بدون مراجعه به دین می تواند به احکام اخلاقی دست یابد ؟آیا بدون اعتقادت دینی ،ضمانت اجرائی برای ارزش های اخلاقی فراهم می آید؟میزان ارتباط دین با اخلاق چقدر است؟ رابطه ی دین و اخلاق ، در آثار فیلسوفان مغرب زمین مورد بحث بوده است، هرچند موضوعات آن به طور غیر منسجم ودر بحث های حسن و قبح عقلی مطرح شده است ، اما به صورت بسیار جدی این مسئله در نیم قرن اخیر مورد تحلیل قرار گرفته است. کانت،فیلسوف شهیر آلمانی پس از نقد براهین عقل نظری به براهین اخلاقی و عقل عملی تمسک می جوید و پی آمد قوانین اخلاقی را اذعان به وجود خدا و خلود و جاودانگی نفس می داند و معتقد است که اهداف دین تنها در پرتو مجموعه ی خاصی از دستورات اخلاقی تأمین پذیر است ،لذا دین بدون اخلاق نمی تواند به اهداف خود دست یابد. دین حقیقی از نظر کانت دینی است که، شخص در تمام تکالیف خود خدا را به عنوان و اضع کل ّ قانون که باید مورد احترام واقع شود بداند و احترام به خدا همانا با پیروی از قانون اخلاقی و عمل برای ادای تکلیف است. وی با هرگونه آداب ظاهری دینی مخالف است و می گوید:«به جز پیش گرفتن راه اخلاق هر کاری که انسان معتقد برای خشنودی خدا انجام دهد ،توهم دینی و عبادت دروغین خداوند است. و هرگاه آداب و رسوم ظاهری در دین بر روح اخلاقی غلبه نماید ،آن دین از بین خواهد رفت...» وی همچنین معتقد است ،که ملاک اخلاقی بودن یک کار به وظیفه و تکلیفی بودن آن بستگی دارد،بنابراین فعل اخلاقی باید به انگیزه ی احترام به قانون و انجام وظیفه صورت گیرد؛و اگر به انگیزه های مانند رسیدن به کمال یا از روی ترس یا به سبب تشویق فعلیت یابد،از اخلاقی بودن خارج می گردد، فعل اخلاقی تنها باید به خاطر احترام نهادن به قانون اخلاق باشد لذا زمانی که آنرا به نیت ادای تکلیف وجدان انجام داد،کار وی اخلاقی است. کانت، هرچند به نظریه ی استقلال اخلاق از دین متعهد بود ودرک و دریافت های قانون و گزاره های اخلاقی را برای فهم وشناخت معیار های اخلاقی کافی می دانست، ولی هماهنگی دین و اخلاق را قبول داشت و بر این باور بود که اعتقاد به خداوندی که به کردارهای نیک پاداش و به اعمال زشت کیفر می دهد برای تعهدات اخلاقی امری ضروری است لذا وجود خداوند شرط ضروری برای عقل عملی(اخلاق) می دانست. به دلیل انکه قانون اخلاقی مارا وا می دارد که برترین خیر را به عنوان اصل موضوع مسلم بدانیم ،یعنی از طریق قانون اخلاقی ملزم هستیم که خدا و جاودنگی نفس را فرض کنیم، بنابراینناگزیر به دین می انجامد. به اعتقاد وی انسان برای شناخت وظایف اخلاقی ،به دین و خدا محتاج است نه برای یافتن انگیزه ،لذا آنها برای عمل به وظیفه ی خود به دین نیازی ندارد. خواجه نصیر ،معتقد بود انسان با دانستن مقولات علم اخلاق،نگاهی بیرونی به خود می اندازد و با تقسیم دقیق نیروها و قابلیت های انسانی،زمینه را برای گریز از لغزش ها فراهم می کند از این رو یک سوی اخلاق در نفس نهفته است،که آن قابلیت های نیک و بد و گرایشات خیر و شر در وجود آدمی است،و سوی دیگر در عمل نهفته است که انسان به عنوان موجودی دارای اختیار باید آنچه را که نیک است انجام دهد و آنچه را که بد است ترک کند. وی همچنین معتقد است که دین بر اساس فطرت است ،عقول آدمیان نیز بر اساس فطرت سالم انسانی استوار است و این دین است که با توضیح مصداق های حسن و قبح افعال،عقل را در دریافت های صحیح از حسن و قبح اشیاء کمک می کند.
زهرا حمزه زاده پروین نبیان
موضوع شفاعت در میان مجموعه مباحثی که در حوزه الهیات به ویژه معاد شناسی مطرح بوده است ، همیشه توجهات زیادی را به خود مشغول ساخته است در واقع شفاعت در روز قیامت ، روزنه ای از امید و آرزوست که آیین اسلام به روی گنهکاران گشوده تا از رحمت الهی ناامید نگردند و در اثر بی نصیب دانستن خود از آمرزش الهی در گناه و معصیت فرو نروند. البته درباره این اصل و تحقق آن همه فرق و مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند و درون جامعه اسلامی شاید نتوان گروهی را یافت که از اساس منکر شفاعت باشد . حتی کسانی ، همچون فرقه وهابیت که امامیه را به جهت اعتقاد به شفاعت تکفیر می کنند خود به صورت خاصی به شفاعت قائل هستند . در این زمینه محمد بن عبدالوهاب که موسس فرقه وهابیت است می گوید، ما طبق روایات رسیده از جانب شرع مقدس ، شفاعت در روز قیامت را برای پیامبر اکرم (ص) و سایر انبیاء و فرشتگان و اولیاء خدا و اطفال ثابت و محقق می دانیم اما وظیفه ما این است که شفاعت را از خدا که مالک واقعی و اذن دهنده شفاعت است بخواهیم و بگوییم که خدایا پیامبر ما در روز قیامت شفیع ما باشد و هر که از غیر خدا تقاضای شفاعت کند درست کار مشرکین را مرتکب شده و با آنان هم عقیده شده است. با وجود اتفاق نظر درباره اصل وجود شفاعت در مورد نحوه ی تاثیر آن بین مسلمانان اختلاف نظر وجود دارد .اعتقادمعتزله که نماینده ایشان دراین رساله قاضی عبدالجباراست،این است که دایره ی تأثیر شفاعت پیامبر (ص)تنها درترفیع درجه اهل بهشت است.درمقابل اشاعره که نماینده ایشان دراین رساله فخررازی است،معتقدندکه شفاعت پیامبر(ص) به این معنی است که گنهکاران را از عذاب دوزخ می رهاند تا وارد آتش نشوند و آن ها هم که در آن می سوزند ، در پرتو شفاعت پیامبر (ص) از آتش دوزخ خارج شده وارد بهشت می شوند . اما شیعه که نماینده ایشان دراین رساله علامه طباطبایی است، به تبعیت از فرمایشات ائمه اطهار علیهم السلام راهی میانه برگزیده است و معتقد است که شفاعت اولیای خدا منوط به اذن پروردگار جهان است و تا اجازه وی نباشد ، هیچ کس نمی تواند شفاعت نماید و اذن خدا بی جهت و بی حکمت نخواهد بود و شامل حال کسانی می شود که برای عفو و اغماض شایستگی دارند و لغزش و گناه آنان به مرحله ی طغیان نرسیده است و رابطه ی معنوی خود را با خداوند قطع نکرده اند. در این پژوهش سعی و تلاش شده تا ضمن ارائه دیدگاه های فخر رازی ، قاضی عبدالجبار ، محمد بن عبدالوهاب و علامه طباطبایی پیرامون شفاعت و بیان شباهت ها و تفاوت های آن ، اشکالاتی که از ناحیه منکران و منتقدان مطرح گردیده، همراه با پاسخ تبیین گردد و با استناد به آیات و روایات اثبات کنیم که مساله شفاعت نه تنها منافاتی با توحید ندارد بلکه تاکیدی است بر این که با تمسک به ارواح طیبه ی انبیاء و اولیاء و صالحان در سایه ی اذن الهی زمینه ی تقرب و دست یابی به رحمت واسعه ی الهی برای بندگان فراهم می آید.ودر واقع شفاعت بهانه ای است برای حفظ رابطه قلبی(رابطه ولایت)با اولیای الهی تا در نتیجه این ارتباط زمینه تکامل انسان ها فراهم گردد.
زهرا طاهری جعفر شانظری
پلورالیسم دینی و تکثر و تنوع فرهنگ ها و دین ها را به رسمیت شناختن به شکل کنونی آن، نظریه متعلق به عصر جدید است و در دو حوزه دین و فرهنگ (پلوالیسم دینی) و جامعه (پلورالیسم اجتماعی) در جهان غرب مطرح و توسط جان هیک پرورش یافت. بدیهی است این نظریه بر اصول و پایه های فکری و اعتقادی (فلسفی-کلامی) استوار است. دکتر سروش در کتاب "صراط های مستقیم" بر این باور است که آدمیان هم در مواجهه با کتاب های منزل آسمانی و هم در مواجهه با امر متعالی محتاج تفسیرند و از متن صامت و یا تجربه خام باید پرده برداری کنند. این پرده برداری و اکتشاف، یک شکل و شیوه ندارد و بی هیچ تکلّفی متنوع و متکثر می شود و همین است سرّ تولد پلورالیسم درون دینی و بیرون دینی. در این پژوهش پس از اشارت به نظریه فوق رویکرد خود را به بازخوانی یکایک اصول و مبانی فلسفی-کلامی نظریه صراط های مستقیم قرار داده و با توجه به آراء فلسفی-کلامی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی به تحلیل و تبیین آن ها نشسته و مورد نقد و بررسی قرار داده ایم و تحقیق خود را در شش فصل تنظیم نموده و سرانجام محصول و دست آورد آن در فصل هفتم در نوزده بند ارائه شده است.
الهام نعمتی مجید صادقی
معنویت و رویکردهای مختلف به آن ، از مباحث مهم کلام جدید و دغدغ? کثیری از متفکران و محققان این حوزه است که در قرن حاضر بسیار به آن توجه شده است . در بین متفکران مسلمان ، چهار اندیشمند که در عین برخورداری از اشتراکات عقیدتی – فرهنگی ، رویکردهای نسبتاً متفاوتی بر این مقوله دارند . آیت اللّه عبداللّه جوادی آملی ، سید حسین نصر ، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان که هر چهار دین پژوه مسلمان ، شیعی و ایرانی هستند لکن در مواضعی اختلاف نظرهایی که بعضاً اساسی است در باب معنویت دارند ، این اختلافات در مباحثی همچون تعریف معنویت ، رابطه دین و معنویت ، دنیاگرایی و معنویت و راههای وصول به معنویت خود را نمایان ساخته است . در کَند و کاوی که در آثار این شخصیت ها انجام شد ، خطوط برجسته ای در محورهای ذیل قابل تأمل و پی گیری است : الف ) آقای جوادی آملی بر معنویتی تأکید می کند که بر پایه و مبتنی بر دین اسلام باشد و معتقد است انسان ها به برکت وحی به معرفتی دست می یابند که در پرتو آن می توانند به معنویت حقیقی و الهی نائل شوند . ب ) سید حسین نصر ، معنویت در اسلام که از باطن و سنّت سرچشمه گرفته باشد را می پذیرد و اصل و اساس معنویت را به درونی بودن آن می داند که انسان را از درون به حقیقت الهی پیوند می زند . نگاه او به دین بیشتر به لایه های عرفانی و باطنی آن است . ج ) عبدالکریم سروش ، بر اساس این اعتقاد که ما همواره با فهم جدیدی از دین مواجهیم ، در نتیجه معنویت حاصله را هم متحول دانسته ومعتقد است معنویت امری شخصی و فردی است و چه بسا در شرایط و اقتضائات زمانی مختلف متفاوت باشد . د ) مصطفی ملکیان ، بر لزوم تلاش برای جمع میان عقلانیت و معنویت تأکید زیاد دارد ، زیرا در نظر وی ، معنویت چیزی جز تدین عقلانی یا عقلانیت دینی نیست . او معنویت را مقوله ای جدا از دین دانسته و دغدغه ی رواج معنویت عمومی سکولار همچون طب عمومی دارد . ه ) با دقت در موارد قبل ، یکی از بنیادی ترین نقطه اشتراک این چهار متفکر مذکور بحث مطابقت معنویت با دین شکل می گیرد ، منتها با این تفاوت که برخی با حضور حداکثری دین در این مورد موافقند و برخی با حضور حداقلی دین . امید است که این پژوهش کمک موثری در زمینه ی مسائل معنویت باشد .
علیرضا شواخی سیدابراهیم میرشاه جعفری
هدف پژوهش حاضر تحلیل مبانی معرفت شناسی حکمت صدرایی، توجیه عناصر تربیتی بر اساس آن مبانی و ارایه ی چشم انداز تربیتی مبتنی بر آن را می باشد؛ روش پژوهش تحلیل فلسفی با رویکرد تألیفی بوده است. به منظور دستیابی به هدف پژوهش، ابتدا مبانی معرفت شناسی صدرایی از آثار متعدد صدرالمتألهین و برخی از شارحان وی تحلیل و سپس عناصر تربیتی مبتنی بر آن مبانی توجیه می گردد؛ مبانی اساسی معرفت شناسی صدرایی در دو حیطه ی وجودشناسی و معرفت شناسی عبارتند از؛ الف) مساوق بودن معرفت با وجود، ب) کل قوا بودن نفس ناطقه ی انسان، پ) اتحاد عالم، معلوم و علم، ث) تقدم عقل نظری بر عقل عملی، ج) برقرار بودن موازنه میان عالم محسوس و عالم معقول و ت) سلسله مراتبی بودن معرفت. عناصر مهم تربیتی یعنی هدف، برنامه ی درسی، معلم، متعلم و روش تدریس با عنایت به مبانی فوق الاشاره بررسی و تحلیل شده اند و نشان داده شده است که عناصر تربیتی در این دیدگاه از خصایص و ویژگی های خاصی برخوردارند که می توانند فراگیر را به خودآفرینی سوق و نور عقلی یعنی ایمان را در وی متجلی سازند. چشم انداز تربیتی منتج از چنین مبانی بر حقیقت تربیت تأکید می کند، که در این صورت تربیت در عین وحدت و حفظ یگانگی، مانند حقیقت وجود از کثراتی چون کثرت شدت و ضعف، بیشی و کمی و برتری و کهتری برخوردار می سازد؛ نتیجه ی دیگر پژوهش بیان می دارد که بین عناصر تربیتی چشم انداز باید موازنه برقرار باشد، این موازنه هم در هر مرتبه ی معرفتی و هم در مراتب طولی معرفت واقع می گردد.
ناهید قهرمان دوست علی ارشد ریاحی
چکیده تعقل یا به عبارتی تصور معانی کلی و وصول به مجهولات از معلومات تصوری و تصدیقی از جمله افعالی است که مختص انسان است. این عمل توسط قوه ای به نام عقل انجام می گیرد.قوه ای که مختص انسان است و معانی مجرد را ادراک می کند. از نظر ابن سینا و ملاصدرا فرآیند تعقل برای نفس ناطقه، به دو طریق متفاوت حاصل می شود؛ به گونه ای که ابن سینا ادراک عقلی را قبول صوری که از هر جهت مجرد از ماده است، تعریف می کند. از نظر او مراتب مختلف ادراک از ادراک حسی گرفته تا ادراک عقلی، با میزان و مرتبه ای از تجرید همراه است و در این میان ادراک عقلی یا همان تعقل از بالاترین میزان تجرد برخوردار است. اما از نظر ملاصدرا ادراک معقولات به دنبال تجرید آنها از ماده صورت نمی گیرد، بلکه نفس در مرتبه ادراک صور عقلی به مشاهده معقولات می پردازد و با آنها اتحاد پیدا می کند.از نظر این دو فیلسوف نفس به عنوان فاعل تعقل در این فرآیند از دو جایگاه متفاوت برخوردار است. ابن سینا بر این عقیده است که نفس هم چون آینه ای است که صور معقولات را در خود می پذیرد و آنها را منعکس می کند. به عبارت دیگر از نظر او نفس تنها قابل و پذیرنده معقولات است و به آنها متصف می شود. این در حالی است که ملاصدرا نفس را خلاق و آفریننده می داند و معتقد است صور معقوله از نشئات وجودی نفس ناطقه هستند. عقل فعال رکن مهم دیگر این فرآیند است. ابن سینا و ملاصدرا هر دو بر این عقیده هستند که این عقل به عنوان عاملی خارجی در به فعلیت رساندن نفس بالقوه انسانی نسبت به معقولات مطرح می شود که عقل هیولانی را به فعلیت می رساند و معقولات بالقوه را برای او بالفعل می سازد. نگارنده در این تحقیق بر آن است که چگونگی حصول فرآیند تعقل برای نفس ناطقه را از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا بررسی کرده وهم چنین به بیان جایگاه نفس و عقل فعال به عنوان دو عامل اساسی در فرآیند تعقل بپردازد. واژگان کلیدی: تعقل، اتصاف، اتحاد، نفس، عقل فعال
حسین حمیدی جعفر شانظری
چکیده: پژوهش پیش رو به بررسی دیدگاه های کلامی جناب فاضل مقداد (ره) در مسائل علم کلام می پردازد. وی که از متکلمان بزرگ عالم تشیع در قرن نهم هجری به شمار می آید، با رویکردی عقلی و نقلی، اصول اساسی دین اسلام را تبیین می نماید. در این پژوهش، با توجه به آثار کلامی فاضل مقداد (ره) که از هر دو منبع نقل و عقل استفاده شده است می توان دریافت که او کوشیده است تا هرچند مانند معتزلیان با به دست دادن تفسیرهای عقلانی، از متون و آموزه های دینی دفاع نماید، ولی از ادله نقلی هم غافل نماند و عقائد اساسی دین اسلام را با هر دو نوع دلیل(عقل و نقل) اثبات نموده است، و شیوه دین پژوهی او در اصول عقاید و روش کلامی اش، برگرفته از آموزه های قرآن و روایات بوده، که بر استدلال، تبیین و احتجاج بر پایه عقل و وحی مبتنی است. فاضل مقداد (ره) در باب خداشناسی برای اثبات خداوند متعال دو راه را پیموده که یکی به صورت برهان «إنّی» و دیگری از طریق برهان «لمّی» است. طریق اول استدلال از راه اثبات وجود آثار نیازمند به وجود موثراست و طریق دوم استدلال بر اثبات باری تعالی از راه تأمل و تفکر در خود وجود و تقسیم وجود به ممکن و واجب. سپس وی به دلیل این که قائل به الهیات سلبی نیست به شرح و توضیح صفات ثبوتیه الهی پرداخته و صفات ثبوتیه خداوندمتعال را به سه دسته ی کلی تقسیم نموده (صفات ثبوتیه ای که افعال الهی متوقف بر آن هاست، صفات ثبوتیه ای که افعال الهی متوقف بر آنها نیست و دسته سوم توابع صفات)و ایشان در ادامه صفات سلبیه باری تعالی را تبیین می نماید. عدل در نگاه فاضل مقداد (ره)، تنزیه خداوند از فعل قبیح و تنزیه او از اخلال به واجب است بدین معنا که ایشان، خدای متعال را مبرا از ارتکاب عمل قبیح می شمارد و وارد کردن اخلال در تحقق امر واجب را در مورد او محال می داند. وی در باب راهنما شناسی(نبوت و امامت)، دیدگاه های کلامی خود را بیان نموده و با استفاده از ادله عقلی، اصلضرورت بعثت انبیاء را اثبات کرده، و با تأکید بر عصمت نبی و امام دلائل خود را بر این امر اقامه می کند. در پایان به شرح فرجام انسان ها در باب فرجام شناسی پرداخته و با طرح موضوع جسمانیت معاد، بر اثبات آن استدلال اقامه نموده و معاد و احوال روز قیامت را توصیف کرده است.
مریم عابدی علی ارشد ریاحی
چکیده بیانات حضرت علی (ع) در نهج البلاغه ، سرشار از دلایل روشن، منطقی و بدیهی در خصوص مسائل گوناگون برای هدایت مردم به سوی حقایق می باشد. در زمینه های موضوعات کلامی نیز از این دلایل در نهج البلاغه به وفور یافت می شود که در این رساله از آن ها با نام «برهان» یاد شده است و هدف از این تحقیق، گردآوری و مقایسه ی آن براهین با براهین مشابه در کتاب های کشف المراد و شوارق الالهام است و روشی که با استفاده از آن تحقیق صورت گرفته، توصیفی اسنادی با تکیه بر تحلیل محتوا می باشد. براهین نهج البلاغه به سه دسته قابل تقسیم بندی اند: 1- براهین مربوط به خدا و اوصاف او 2- براهین مربوط به بحث امامت و خلافت 3- براهین مربوط به معاد و دیگر مسائل. بررسی این براهین و دلالت های منطقی آن ها به اضافه ی نظریاتی که از آن ها به دست می آید، در فصل یک این رساله نگاشته شده است. فصل دوم اختصاص دارد به براهین و دلایلی که دو متکلم بزرگ شیعه (علامه حلی و عبدالرزاق لاهیجی) در دو کتاب (کشف المراد و شوارق الالهام)، در زمینه ی موضوعات کلامی مرتبط با براهین به دست آمده از نهج البلاغه، ذکر کرده اند. در فصل سوم، به مقایسه ی بین این دو نوع براهین پرداخته شده است: مبانی، خاستگاه ها و جایگاه استدلال های امام علی (ع) در نهج البلاغه و دو متکلم شیعی در کتاب های مذکور مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه ای که به دست آمده است این است که هر چند هدف هر دو نوع استدلال یکی است ولی هر کدام با توجه به مخاطبان و شرایط محیطی که در آن مطرح شده اند، شکل ها و خصوصیات مربوط به خود را دارند: استدلال های نهج البلاغه بیشتر محسوس و ملموس بوده و با اندک توجهی از طرف مخاطب، وی را به مقصد مورد نظر می رساند،در حالیکه دلایل دو کتاب مذکور، بیشتر رنگ عقلی- فلسفی داشته و مقدمات علمی و فکری مخصوص به خود را طلب می کنند. واژگان کلیدی: برهان،کلام، نهج البلاغه، کشف المراد، شوارق الالهام،صفات الهی،امامت،معاد.
راضیه عبداللهی علی ارشدریاحی
مراد از نظریه فطرت این است که خداوند چیزی را طوری بیافریند که خواه ناخواه افعال خاصی را انجام دهد و آثار خاصی از آن پدید آید. وقتی این نظریه در مورد انسان مطرح می شود به این معناست که خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که به طبع و ارتکاز خود خدا را می شناسد و به سوی او گرایش دارد. در قرآن کریم، در موارد متعددی به موضوع فطرت اشاره شده، ولی کلمه فطرت تنها یک بار استعمال شده است و آن در آیه 30 سوره روم می باشد که مهم ترین آیه در رابطه با این موضوع محسوب می شود و به آیه فطرت معروف است. در این تحقیق ابتدا مباحثی کلی پیرامون فطرت از نظر ملاصدرا و علامه طباطبائی مطرح کرده و در ادامه آراء فلسفی این دو دانشمند در مورد این آیات مقایسه می شود. به این جهت که اکثر آیات مربوط به فطرت، در مورد خداشناسی فطری است، عمده بحث ما نیز به همین موضوع معطوف می شود. نتیجه بررسی و مقایسه نظرات تفسیری این دو دانشمند، این است که در مباحث اساسی فطرت، مانند اعتقاد به خداشناسی فطری به معنای علم حضوری فطری، محال بودن اعتقاد به خداشناسی فطری به معنای علم حصولی به ذات او، گرایش فطری به کمال و سعادت، نفی علم حصولی از انسان در ابتدای تولد و نوع واحد بودنش در ابتدا، اتفاق نظر میان دو دانشمند مورد نظر وجود دارد. در مقابل، اختلاف نظرهای جزئی میان آنان وجود دارد، از قبیل اختلاف در خداشناسی فطری به معنی شناخت خدا به علم حصولی بدیهی، اختلاف دیدگاه در تفسیر آیه میثاق و اختلاف نظر در مورد تفسیر آیات 75- 79 سوره انعام. در ادامه به موضوعاتی اشاره شده است که ملاصدرا آن ها را مطرح کرده است، ولی در آثار علامه به آن ها اشاره ای نشده است و بالعکس. برخی از مباحثی که تنها توسط ملاصدرا طرح گردیده عبارتند از تعریف فطرت به حالت اعتدال روح، مترادف دانستن فطرت با ذات، این که استعداد کسب معارف در انسان، از جمله مصادیق فطرت محسوب می شود، این که فطرت انسان مجموع فطرت روح و بدن است، برهان بر علم بسیط انسان به خدا بر مبنای شناخت حقیقت ادراک و عین الربط بودن موجودات. برخی از موضوعاتی که تنها علامه طباطبائی بیان کرده اند عبارتند از تقریری از برهان فطرت بر مبنای حس حقیقت جویی انسان، نتایج التزام و عدم التزام بر فطرت، فطری بودن اصول ادیان، فطرت را منشأ تشریع دانستن و بیان برخی گرایش های فطری انسان. یکی از عواملی که زمینه ساز این امر می باشد، این است که نوع نگاه صدرا صرفاً فلسفی و کلامی است ولی علامه علاوه بر این، رویکرد اجتماعی هم دارد.
مهدی منصوری جعفر شانظری
در این پژوهش با محوریت نظام منطق مشائی به حوزه ی مواد در استدلال پرداخته شده ودرفصل اول به کلیات مواد از جمله مباحث صناعت خمس ومواد بین-بدیهی ومبین-نظری اشاره وپس از روشن شدن جایگاه بحث از مواد در بین مسائل منطقی، از دو اطلاق بدیهی بحث شده است که یک اطلاق ان دریقینیات و اطلاق دیگر در حوزه مواد به کار می رود که بدیهیات در حوزه مواد مقابل قضایای یقینی بدیهی می باشد واز جمله یقینیات نظری به حساب می اید وسپس از انحصار و یا عدم انحصار صناعات در پنج مورد بحث شده است که در نتیجه ضرورت بحث از حکمت عملی در ضمن یا عرض صنعت برهان پذیرفته می شود وسپس در فصل دوم به اولین ومهمترین ماده یعنی یقینیات پرداخته می شودواز اقسام ومعانی وارکان ان بحث می شودومعلوم می گردد که ضرورت صدق در این قضایا با ضرورت در جهت تلازم دارد واگر چنین تلازمی پذیرفته نشود می بایست در کنار یقین بالمعنی الا خص از یقین دیگری که خاص تر از ان است بحث شود که ان بشود یقین بالمعنی الاخص وقبلی یقین بالمعنی الخاص به حساب اید وپس از ان مقایسه ای بین اینگونه قضایا با مولفه هایی همچو ن جهل می شود0وبعد ازان در فصل سوم از معانی وویژگی های اولیات بحث می شود وبه این پرداخته می شود که ابتنای قضایا بر اولیات وبه خصوص اصل امتناع تناقض ، به چه کیفیتی می باشد وروشن می شود چنین ابتنایی ضربه به بداهت بدیهی نمی زندو وبعد ازان بحث از امکان ویا عدم امکان اقامه استدلال بر اینگونه قضایا می شود ودر نهایت سرصدق اینگونه قضایا مورد بررسی قرار می گیرد ودر فصل چهارم از معنا وارکان وارزش معرفتی ومقایسه تجربه با مولفه های همگن بحث می شودودر نتیجه در حوزه ارزش معرفتی ،| بداهت ویقینی بودن ان مشروط به تکیه بر حدس مورد قبول واقع شده است0ودر فصل پنجم نیز از معانی مختلف حدس وارکان ان بحث شده است وشرایط صدور حدس از نفس معلوم شده است ودر مقام مقایسه جایگاه حدس در بین تجربه، وفکر واندیشه مورد بررسی قرارگرفته است ودر نهایت به ارزش معرفتی یقینی وبداهت ان پرداخته شده است0
حنانه کدخدایی جعفر شانظری
خلافت انسان ها بر روی زمین یکی از مسایل مهم در فلسفه و عرفان و از دغدغه های فکری و معرفتی حکیمان و عارفان است و در طول تاریخ هر کدام به مقتضای مبانی خود دیدگاه های گوناگونی را ارایه داده اند ، برخی فقط حضرت آدم (ع) را خلیفه دانسته اند و بعضی دیگر قایل به خلافت همه ی انسان ها بر روی زمین هستند . در این پژوهش به تحلیل و بررسی دو دیدگاه فلسفی و عرفانی یعنی نظر ملاصدرا و هجویری در مساله خلافت الهی پرداخته شده است . در این راستا صدرالمتالهین معتقد است که انسان ذاتا خلیفه ی الهی است و هر یک از افراد بشر به اندازه ی استعداد های گوناگون خویش از خلافت بهره ای برده اند . از منظر هجویری نیز خلافت الهی تنها در صورتی میسر است که فرد مراحل سیر و سلوک را پشت سر گذاشته و به یک سری از مقامات و حالات رسیده باشد ، آنگاه وی شایستگی مقام خلافت و ولایت را پیدا خواهد کرد . از آنجایی که بیان نظرات در دو حوزه ی مختلف و جداگانه ای مطرح است بی شک تفاوت هایی به چشم می آید در این پزوهش پس از بررسی و تحلیل آراء آن دو و اشاره به مبانی نظری آنان به بیان اشتراکات و تفاوت ها در جمع بندی پایانی پرداختیم .
بهروز خیری جعفر شانظری
چکیده: این اثر با عنوان «مقایسه دلایل قرآنی أنور ألباز در مورد عصمت و پیامدهای آن، با آراء علامه طباطبایی» تدوین شده است. عصمت پدیده ای است که پیوسته همپای مسأله نبوت و امامت مطرح بوده و بدون آن، هدف بعثت، تحقق نایافتنی شمرده شده است. أنور ألباز که یکی از منتقدین عصمت أئمه می باشد، در کتاب «عصمه الأئمه عند الشیعه» عقیده عصمت امام را عقیده ای باطل و از اختراعات عبدالله بن سباء یهودی می داند و معتقد است؛ این عقیده با گذشت زمان در میان کتب شیعه، صورت علمی گرفته است. او به نقد این اعتقاد می پردازد و معتقد است؛ اعتقاد به عصمت برای غیر أنبیاء عقیده ای غریب در بین فرق اسلامی می باشد و این عقیده تنها به شیعیان انتساب دارد و جمهور مسلمین فقط به اثبات عصمت برای أنبیاء قائل هستند. أنور ألباز در کتاب خود، دلایل قرآنی که شیعیان برای اثبات عصمت امام ذکر می کنند را بیان نموده، سپس به ابطال آن ها می پردازد و معتقد است؛ هیچ یک از این دلایل، حجتی بر عصمت امام نیست و به وسیله این دلایل عصمت امام اثبات نمی گرد. او در پایان کتاب فوق به مفاسدی که به نظر وی بر عقیده عصمت امام مترتب است، اشاره کرده و معتقد است؛ بر عقیده عصمت امام مفاسدی هم چون: غلو در حق اهل بیت، تحریف قرآن و نسبت دادن کذب به اهل بیت تحت عنوان تقیه مترتب است. أنور ألباز معتقد است؛ اگر شیعیان بخواهند از این مفاسد رهایی پیدا کنند راهی ندارند جز این که از عقیده عصمت امام دست بر دارند. در این رساله به مقایسه آراء أنور ألباز با علامه طباطبایی پرداختیم و با توجه به دیدگاه علامه طباطبایی مطالب زیر روشن گردید: 1- اگر کسی درک و بینش صحیحی از مقام امام داشته باشد، همانطور که از اثبات عصمت برای نبی گریزی ندارد، برای امام نیز باید به ناچار قائل به عصمت گردد. 2- اگر چه بعضی از آیاتی که شیعیان به وسیله آن بر عصمت امام دلیل آورده اند، تصریحی بر عصمت امام ندارد، ولی این مسئله عمومیت نداشته و در قرآن و در بین آیاتی که شیعیان در اثبات عصمت امام آورده اند، آیات بسیاری وجود دارد که که به وضوح تصریح به عصمت امام دارد و اگر کسی هم ادعا کند که آیات قرآن دلالتی بر عصمت امام ندارد، ادعایی باطل است. 3- اعتقاد به عصمت امام موجب عقاید فاسدی هم چون غلو در حق اهل بیت، تحریف قرآن و نسبت دادن کذب به اهل بیت تحت عنوان تقیه نمی گردد. کلید واژه ها: عصمت، أئمه، شیعه، أنور ألباز، طباطبایی
زینت السادات مرتضوی جعفر شانظری
چکیده ندارد.
صدیقه طاهری جعفر شانظری
چکیده ندارد.
حامد رضایی محمد بیدهندی
چکیده ندارد.
زهرا رییسی مهدی امامی جمعه
چکیده ندارد.
راضیه رشیدی احمدآبادی مهدی امامی جمعه
چکیده ندارد.
عبدالله کیوانی جعفر شانظری
کتاب گرانقدر "الصافی فی شرح اصول الکافی" نوشته مرحوم ملا خلیل غازی قزوینی - متولد سال 1001 و متوفای سال 1089 هجری - یکی از بهترین شرحهایی است که به زبان فارسی بر اصول کافی نوشته شده است . روش مرحوم قزوینی در شرح به این صورت است که ابتداء متن حدیث را تحت عنوان"اصل" آورده و سپس تجزیه و ترکیب لغات و توضیح بعضی از کلمات روایت را که لازم است به عنوان "شرح" ذکر نموده و بعد از آن با عنوان "یعنی" روایت را به زبان فارسی ترجمه نموده است . این پایان نامه، تصحیح نسخه خطی شرح کتاب ایمان و کفر آنرا از باب 113 تا باب 165 را در بر می گیرد. مقدمه این مکتوب ، تحقیقی است پیرامون شرح هایی که بر کتاب کافی نوشته شده است همراه با توضیحاتی پیرامون خصوصیات آنها.
علیرضا بهوند یوسفی جعفر شانظری
هدف کلی : عالم مثال و نقش آن در معاد جسمانی . اهداف جزئی : 1 - رابطه رویا با معاد جسمانی و عالم مثال . 2 - رابطه معراج جسمانی با عالم مثال و معاد جسمانی . 3 - رابطه طی الارض با عالم مثال . 4 - رابطه تجرد نفس و معاد جسمانی . 5 - اثبات معاد جسمانی ا زطریق عالم مثال . 6 - نقش عالم مثال با تجسم اعمال . 7 - تبیین ارتباط عالم مثال با سوال قبر. 8 - تبیین لذت و الم عقلی در جهان آخرت . 9 - تبیین احوالات مربوط به عالم برزخ.
محمدحسن محمدی مظفر جعفر شانظری
پیامبر گرامی (ص) از افتراق امت پس از خود، به 73 فرقه خبر دادند و تنها یک فرقه را اهل نجات شمردند. فرقه ناجیه را نیز به ((راکبان سفینه اهل بیت و متمسکان قرآن و عترت)) تعریف کردند. شیعه امامیه اثنا عشری مدعی دارا بودن چنین ویژگیهایی است و خود را مصداق آن یگانه فرقه ناجیه می شمارد. کتاب حاضر به منظور اثبات همین مدعا به نگارش درآمده است و مولف آن ((شیخ ابراهیم بن سلیمان)) مشهور به فاضل قطیفی کوشیده است تا با ارائه دلائل منطقی ومقبول شیعه و اهل سنت بر صحت این ادعا مهر تایید بزند و مخالفان را در عرصه احتجاج در باب عقاید دینی، بویژه اعتقادات شیعه در مورد امامت و ائمه اثنا عشر (ع) مجاب سازد.