نام پژوهشگر: امیر حسین علی بیگی
شهپر گراوندی امیر حسین علی بیگی
این تحقیق توصیفی- همبستگی با هدف واکاوی راهبردهای مدیریت ریسک در بین کشاورزان ذرت کار شهرستان کرمانشاه انجام شده است. این پژوهش جزو تحقیقات کمی است و جامعه ی آماری آن شامل تمامی کشاورزان ذرت کار شهرستان کرمانشاه می باشد (3239 n=) که در سال زراعی 89-88 به کشت ذرت پرداخته اند و دارای تجربه ی قبلی در کشت ذرت می باشند. حجم نمونه توسط جدول بارتلت و همکاران(2001)، 340 نفر برآورد شد و از روش نمونه گیری سیستماتیک استفاده شد. ابزار تحقیق، پرسشنامه بوده است. روایی آن توسط پانل متخصصان تایید شد و ضریب آلفای کرونباخ در قسمت های مختلف پرسشنامه نیز نشان داد که این پرسشنامه از پایایی مناسبی برخوردار است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار spss و amos 5 استفاده شد. نتایج نشان داد که کشاورزان ریسک ها را پدیده های اقتصادی غیرقابل کنترل می دانند که دارای آثار مخرب بلند مدت بر زندگی آن ها می باشند و موجب ایجاد احساس اضطراب، سرخوردگی و شکست در روحیه ی آنان می شوند. این کشاورزان به ترتیب ریسک قیمت، ریسک مالی و ریسک تولید را از مهم ترین منابع ریسکی عنوان کردند که با آن روبرو می باشند. هم چنین مهم ترین راهبردهای مورد استفاده توسط این زارعان به ترتیب شامل؛ راهبردهای مدیریت ریسک تولید، راهبردهای مدیریت ریسک انسانی و راهبردهای مدیریت ریسک قانونی می باشند. بررسی ها نشان داد که واکنش رفتاری کشاورزان در برابر ریسک و استفاده از راهبردهای مختلف مدیریت ریسک تحت تاثیر متغیرهای اجتماعی- اقتصادی می باشد. در این مطالعه متغیر درآمد به عنوان یک متغیر مهم اجتماعی- اقتصادی در به کارگیری راهبردهای مدیریت ریسک مطرح شد چرا که بین این متغیر و استفاده از راهبردهای منابع مختلف مدیریت ریسک رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد.
شهرزاد بارانی امیر حسین علی بیگی
این مطالعه ی توصیفی- همبستگی، با هدف کلی واکاوی ادراک و انتظارات دانشجویان کشاورزی از اشتغال پذیری رشته های کشاورزی در دانشکده های کشاورزی غرب کشور انجام شد. جامعه ی آماری این پژوهش را دانشجویان سال آخر گرایش های مختلف دانشکده های کشاورزی دانشگاه های غرب کشور (شامل: کردستان، کرمانشاه، ایلام، همدان و لرستان) تشکیل دادند (979 =n). حجم نمونه با استفاده از جدول بارتلت و همکاران (2001) 274 نفر تعیین گردید. از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بهره گرفته شد. روایی صوری و محتوایی ابزار تحقیق با استفاده از پانل متخصصان و پس از انجام اصلاحات لازم به دست آمد. جهت تعیین پایایی از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. این میزان برای بخش های مختلف ابزار بیش از 7/0 بود. بر اساس یافته ها، میزان اشتغال پذیری ادراک شده ی دانشجویان کشاورزی از رشته ی خود، در حد متوسطی ارزیابی گردید. نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که اختلاف معنی داری بین میزان اشتغال پذیری ادراک شده ی دانشجویان گرایش های مختلف دانشکده های کشاورزی غرب کشور و میزان وجود مهارت های آمادگی شغلی دانشجویان دانشکده های مختلف وجود داشته است. از طرفی، بین سابقه ی کار کشاورزی دانشجویان در مزرعه، انتظارات تحصیلی دانشجویان، دیدگاه آنان نسبت به دانشکده ی محل تحصیل خود و میزان وجود مهارت های آمادگی شغلی با میران اشتغال پذیری ادراک شده، رابطه ی مثبت و معنی دار و بین طبقه ی اجتماعی با متغیر مذکور، رابطه ی منفی و معنی داری به دست آمد. برنامه ریزی و سازماندهی، توانایی کار با اینترنت، سواد اطلاعاتی، سواد رایانه ای، آشنایی با ابزار تولید و اشاعه دانش، درک موضوعات بین المللی، کارآفرینی، آگاهی سازمانی، آشنایی با زبان انگلیسی و تجربه ی شغلی از جمله مهارت هایی بودند که میزان وجود آن ها در دانشجویان کشاورزی در حد کمی برآورد شد. در کل، بر اساس تحلیل عاملی اساسی ترین مهارت های مورد نیاز دانش آموختگان کشاورزی به مهارت های شخصی، بین فردی، سازمانی، ارتباطی و اطلاعاتی تقلیل یافت. بین میزان اشتغال پذیری ادراک شده ی دانشجویان کشاورزی به تفکیک جنسیت، محل تولد، خاستگاه سکونت و شغل پدر، تفاوتی معنی دار نگردید. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که میزان وجود مهارت های آمادگی شغلی، دیدگاه نسبت به دانشکده ی محل تحصیل و انتظارات تحصیلی به ترتیب بیشترین تأثیر را در میزان اشتغال پذیری ادراک شده ی دانشجویان دارند. اثرات غیر مستقیم طبقه ی اجتماعی و سابقه ی کار کشاورزی نیز مشخص شد. نتایج حاصل از تحلیل تشخیصی گام به گام نیز اهمیت متغیرهای فوق به استثنای طبقه ی اجتماعی و سابقه ی کار کشاورزی را در تشخیص میزان اشتغال پذیری ادراک شده ی دانشجویان کشاورزی، تأیید کرد.
لیلا بنی عامریان امیر حسین علی بیگی
هدف کلی این تحقیق، ارزیابی طرح ترویجی «تسریع انتقال یافته ها» از دیدگاه کشاورزان مجری طرح در استان کرمانشاه بود. جامعه ی آماری پژوهش دربرگیرنده ی کشاورزان مجری طرح در استان کرمانشاه بود (72 نفر) که به روش سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند که سرانجام 64 نفر مطالعه شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات در تحقیق حاضر از پرسشنامه استفاده شد. برای سنجش روایی ابزار تحقیق از پانل متخصصان و از آلفای کرونباخ برای سنجش پایایی استفاده شد (78/0=?). نتایج حاصل از ارزیابی طرح «تسریع انتقال یافته ها» بر اساس مدل سیپ نشان داد که طرح مورد نظر در قسمت درون داد (با میانگین 85/3)، زمینه (با میانگین 82/3)، برون داد (با میانگین 32/3) و فرآیند (با میانگین 28/3) به ترتیب بیش ترین تا کم ترین مطلوبیت را داشته است. یافته ها نشان دادند موفقیت طرح مورد نظر (میانگین 56/3 از 5) بیش تر از حد متوسط ارزیابی شد. نتایج آزمون همبستگی نشان داد بین ویژگی های فردی و حرفه ای کشاورزان مجری طرح ترویجی «تسریع انتقال یافته ها» با موفقیت طرح مورد نظر هیچ گونه رابطه ی معنی داری وجود ندارد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی نشان داد که مهم ترین راهکار های بهبود اجرای طرح به ترتیب راهکارهای اقتصادی (با تبیین 21/16 درصد از کل واریانس تبیین شده) و راهکارهای مدیریتی (با تبیین 34/15 درصد از واریانس کل) می باشند. ایجاد ارتباط موثر بین کشاورزان، مروجان و محققان، سرعت بخشیدن به انتشار یافته های تحقیقاتی قابل کاربرد و سازگار با شرایط اقلیمی کشاورزان، افزایش مشارکت و همکاری در بین کشاورزان و افزایش عملکرد در واحد سطح به عنوان مهم ترین نقاط قوت و افزایش هزینه های تولید نسبت به روش های سنتی و عدم توجه به دانش بومی کشاورزان به عنوان مهم ترین نقاط ضعف طرح مورد نظر شناخته شدند. نتایج حاصل از سنجش نگرش کشاورزان مجری طرح نشان داد که 89 درصد از کشاورزان نسبت به طرح مورد نظر دارای نگرش مطلوب و 11 درصد دارای نگرش خنثی می باشند.
وحید علی آبادی امیر حسین علی بیگی
این پژوهش، شامل دو بخش با هدف تعیین الزامات شکل گیری تعاونی دانش آموختگان کشاورزی در استان کرمانشاه انجام شد. در بخش اول با بکارگیری روش دلفی و تحلیل دیدگاه های صاحب نظران اداره کل تعاون استان کرمانشاه الزامات شکل گیری تعاونی دانش آموختگان کشاورزی در سه دور تبیین شد. بخش دوم پژوهش کمی و جزء پژوهش های توصیفی – پیمایشی می باشد که جامعه آماری آن شامل تمامی دانش آموختگان کشاورزی شهرستان کرمانشاه می باشد که در قالب تشکل های فنی مشاوره ای کشاورزی((n=490 مشغول به فعالیت هستند، شامل شد. حجم نمونه توسط جدول بارتلت و همکاران (2001) 196 نفر برآورد شد که با درصدی بیشتر 241 نفر در پژوهش شرکت نمودند، واز روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. ابزار پژوهش، پرسشنامه بوده است. روایی آن توسط پانل متخصصان ترویج وآموزش کشاوری تآیید شد و ضریب الفای کرونباخ در قسمت های مختلف پرسشنامه نیز نشان داد که این پرسشنامه از پایای مناسبی برخوردار است. برای تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزارspss وamos16 استفاده شد. نتایج نشان دادکه صاحب نظران تعاون الزامات شکل گیری تعاونی دانش آموختگان کشاورزی را در چهار دسته الزامات فردی – حرفه ای، الزامات افتصادی، الزامات فرهنگی – اجتماعی و الزامات اداری تبیین نمودند. بررسی ها نشان داد که الزامات شکل گیری تعاونی دانش آموختگان کشاورزی به میزان خیلی کم و کم در جامعه مورد مطالعه وجود دارد. دانش آموختگان کشاورزی که در قالب تشکل های فنی مشاوره ای کشاورزی مشغول به فعالیت بودند ادراکی در حد زیاد نسبت به کار های گروهی داشتند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی گویای آن است که جا گذاری الزامات در دسته های الزمات فردی- حرفه ی،الزامات اقتصادی، الزمات فزهنگی-اجتماعی و الزامات اداری برازشی در حد متوسط داشت.
سمیه خسروی محمد چیذری
با توجه به رشد روز افزون جمعیت جوان و محدودیت فرصتهای شغلی دولتی، توانمندسازی جوانان و هدایت آنان به سمت کارآفرینی به عنوان یکی از مهمترین برنامه ها درکشور مورد توجه قرار گرفته است. در سالهای اخیر نیز تلاشهای زیادی جهت ترویج کارآفرینی آغاز شده، اما بسیاری از جوانان بویژه جوانان روستایی برای ورود به این عرصه با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کنند. از آنجا که جوانان روستایی قشر فعال هر جامعه و علاقه مند به تغییر، نوآوری و کارآفرینی می باشند، لذا یکی از اقدامات مهم و اساسی برای بروز رفتار کارآفرینانه در آنها ایجاد قصد و نگرش کارآفرینانه است. هدف از پژوهش توصیفی – همبستگی حاضر، بررسی تأثیر فرهنگ، محیط و آموزش بر نیت کارآفرینانه جوانان روستایی استان کرمانشاه است. جامعه آماری این مطالعه را 416 نفر از جوانان روستایی هنرستان های کشاورزی در استان کرمانشاه تشکیل داده اند که به روش نمونه گیری طبقه ای 196 نفر از آنها به عنوان نمونه آماری تعیین گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استفاده گردید که روایی محتوایی آن با کسب نظرات تعدادی از اعضای هیأت علمی رشته ترویج و آموزش کشاورزی به دست آمد و پایایی آن از طریق آزمون مقدماتی و با محاسبه میزان آلفای کرونباخ 78/0 تأیید شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد بین ارزشهای فرهنگی (اجتناب از عدم اطمینان بالا، مردسالاری)، محیط های (اجتماعی، اقتصادی، حمایتی، سیاسی، فیزیکی و آموزشی)، آموزش (جوانان روستایی که درس کارآفرینی را گذرانده بودند ) و نیت کارآفرینانه جوانان روستایی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد .
مژگان فقیری غیبعلی کیومرث زرافشانی
چکیده توانمندسازی زنان روستایی یکی از مهم ترین سیاست های توسعه روستایی در عصر حاضر است. از آنجایی که توانمندسازی یک فرآیند پیچیده و چند بعدی است، مطالعه جامع نگرانه این فرآیند نمی تواند بدون درنظر گرفتن ابعاد مختلف آن صورت گیرد. لذا بررسی توانمندسازی از ابعاد مختلف می تواند بستر مناسبی را برای اتخاذ سیاست های راهبردی در جهت تقویت این ابعاد فراهم سازد. این پژوهش علی- مقایسه ای با هدف بررسی اثربخشی صندوق های اعتبارات خرد استان کرمانشاه در توانمندسازی اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی زنان روستایی انجام شد. جامعه آماری این مطالعه را زنان روستایی عضو و غیرعضو صندوق اعتبارات خرد شهرستان های کرمانشاه، کنگاور، صحنه و هرسین تشکیل دادند. حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک و جدول بارتلت، 366 نفر تخمین زده شد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه ی محقق ساخته ای استفاده شد که روایی و پایایی آن با روش تحلیل عاملی تأییدی و آزمون آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. نتایج مطالعه نشان داد که بین زنان عضو و غیرعضو از لحاظ توانمندی اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی تفاوت معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر اعضای صندوق اعتبارات خرد از ابعاد مختلف در سطح بالاتری از توانمندی قرار داشتند. رتبه بندی صندوق ها به لحاظ توانمندی اعضا از ابعاد مختلف نشان داد که در بعد اقتصادی: فش (کنگاور)، تمرگ و پریوه (هرسین) رتبه های اول تا سوم را کسب نمودند. در بعد اجتماعی: فش، پریوه و قیطاس آباد (صحنه) رتبه ی اول تا سوم را به خود اختصاص دادند. در بعد خانوادگی اعضای صندوق های فش، پریوه و کوسه وند (کرمانشاه) به ترتیب در جایگاه های اول تا سوم قرار گرفتند. یافته های این مطالعه می تواند دستاوردهایی را برای دفتر امور زنان روستایی داشته باشد. بدین صورت که با گسترش صندوق اعتبارات خرد، می توان دسترسی سایر اقشار جامعه (جوانان روستایی، خرده مالکان و...) را به این نوع از اعتبارات فراهم ساخت.
آذر رحیمی امیر حسین علی بیگی
مهمترین عامل در استمرار بخشیدن به فعالیت تعاونی های تولید محصولات گلخانه ای، اعضا توانمند و متعهد آن میباشد. علاوه بر بحث پایداری و عدم رکود ، این تعاونیها از جمله تعاونیهای کشاورزی هستند که به دلیل تولید محصولات تجاری در محیط رقابتپذیری فعالیت میکنند و مهمترین ابزار رقابت نیز، نیروی انسانی است که باید آنان را توانا ساخت، لذا هدف اصلی این تحقیق، تعیین عوامل تاثیرگذار بر توانمندسازی اعضا تعاونیهای تولید محصولات گلخانهای استان کرمانشاه بوده است. روش تحقیقی که به کار برده شد، کمی کاربردی و از نوع توصیفی بوده است.در بین تحقیقات توصیفی از نوع همبستگی از نوع تحلیل ماتریس همبستگی یا کوواریانس بوده است. جامعه آماری این پژوهش کل اعضای شاغل تعاونیهای تولید محصولات گلخانهای استان کرمانشاه به تعداد 67 نفر بود که دسترسی به 60 نفراز آنها فراهم شد. انجام تحلیل مسیر با استفاده از نرمافزار amos نشان داد که سه متغیر اعتماد درونی گروه،تعهد سازمانی و دانش از اصول تعاون به طور مستقیم روی توانمندی تاثیر دارند. پنج متغیر تقسیم داوطلبانه وظایف، شفافیت نقش و وظایف، انسجام گروهی، دسترسی به اطلاعات و منابع و حمایت از اعضا دارای اثر غیر مستقیم روی توانمندی هستند.
سمیره صی محمدی کیومرث زرافشانی
در دهه های اخیر، یکی از سمبل های توسعه ی روستایی راه اندازی صنایع فرآوری محصولات کشاورزی و همچنین کشت و صنعت ها در مناطق روستایی بوده است. اگرچه این کارخانجات با هدف بهبود زندگی کشاورزان در مناطق روستایی احداث می شوند، با این حال نباید پیامدهای آن ها را نادیده گرفت؛ لذا هدف از این پژوهش کیفی بررسی پیامدهای اجتماعی و اقتصادی شرکت کشت و صنعت روژین تاک در شهرستان کرمانشاه می باشد. جامعه ی مورد مطالعه ی این پژوهش را کشاورزان بالای 30 سال که قبل از احداث کارخانه ی روژین تاک در روستاهای تپه افشار، احمدوند، تازه آباد، توللی، سرابله و نظام آباد واقع در منطقه ی میان دربند و الهیارخانی زندگی می کردند، تشکیل داد. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و از طریق تکنیک گلوله برفی از هر روستا 20 نفر انتخاب شدند. در این تحقیق به منظور گردآوری اطلاعات از تکنیک های ارزیابی مشارکتی روستایی (pra)، مصاحبه ی انفرادی و گروه متمرکز بهره گرفته شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین روابط بین تغییرات و پیامدهای شرکت روژین تاک در مناطق مورد نظر، از طریق یک مدل سیستم دینامیکی با استفاده از نرم افزار ونسیم (vensim) ارائه گردید. یافته های پژوهش نشان داد که تغییرات اقتصادی شرکت کشت و صنعت روژین تاک در منطقه ی الهیارخانی و میان دربند شامل: ترویج کشت گوجه فرنگی، توسعه ی کسب و کار بخش کشاورزی و غیر کشاورزی، اشتغال زایی، کاهش هزینه ی حمل و نقل محصول، افزایش قیمت زمین های کشاورزی و مسکونی بوده است. پیامدهای اقتصادی که شرکت به جای گذاشته است عبارتند از: افزایش درآمد و بهبود وضع اقتصادی، تغییر الگوی کشت و استفاده از فن آوری های جدید تولید. تغییرات اجتماعی شرکت روژین تاک بر منطقه شامل : افزایش ترافیک و آلودگی صوتی بوده است. از پیامدهای اجتماعی می توان به مواردی همچون؛ کاهش سلامت اجتماعی، افزایش تصادفات، سیر صعودی مهاجرت معکوس، تقویت انسجام گروهی، بهبود رفاه اجتماعی- اقتصادی و میل به تحصیل در بین جوانان روستایی اشاره نمود. به منظور اعتباربخشی به یافته های تحقیق، یک جلسه ی غیر رسمی با مسئولین شرکت روژین تاک تدارک دیده شد. در این جلسه، نتایج مطالعه ارائه و به بحث گذاشته شد و در نهایت یافته ها مورد تأیید مسئولین امر قرار گرفت. سیاست-گذاران توسعه ی روستایی استان می توانند نتایج این مطالعه را مبنایی برای سنجش ریسک در برنامه ریزی صنایع روستایی آینده به کار گیرند. واژگان کلیدی: تغییرات اجتماعی- اقتصادی، پیامدهای اجتماعی- اقتصادی، پیامدسنجی، کشت و صنعت، صنایع فرآوری، سنجش ریسک
مصیب غلامی امیر حسین علی بیگی
ایران با متوسط بارش سالانه کمتر از یک سوم میانگین جهانی در یکی از مناطق خشک و نیمه خشک جهان واقع شده و همواره در معرض خشکسالی قرار گرفته و هر چند سال یکبار با آن دست وپنجه نرم می کند. بدیهی است کشاورزان به شیوه های متفاوتی به خشکسالی می نگرند و در برخورد با آن واکنش های متفاوتی بروز می دهند. هدف کلی این تحقیق کیفی که به روش پدیدارشناسی انجام شد بررسی مفهوم خشکسالی از دیدگاه کشاورزان و شناسایی رفتارهای آنان در برخورد با آن بود. برای این منظور جامعه مورد مطالعه را روستاییان شهرستان سرپل ذهاب که بیشترین خشکسالی ها را تجربه کرده اند تشکیل دادند. افراد مطلع از طریق روش گلوله برفی شناسایی شدند. داده های این تحقیق با روش مصاحبه عمیق و مشاهده مستقیم جمع آوری گردید و در کنار این دو روش از تهیه عکس و استفاده از اسناد کتابخانه ای و اینترنتی نیز استفاده شد. داده ها بر اساس الگوی کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر پایه نتایج، کشاورزان درک های متفاوتی از خشکسالی دارند، به گونه ای که برخی از شرکت کنندگان در تحقیق تقدیرگرا بوده و خشکسالی را به خدا نسبت می دادند و برخی دیگر، تغییرات آب و هوایی را عامل خشکسالی معرفی کردند. هم چنین در برخورد با خشکسالی عده ای دست روی دست گذاشته اند و عده ای دیگر، روش هایی را به منظور مقابله و سازگاری با خشکسالی به کار می بردند.
ثریا آستین فشان امیر حسین علی بیگی
در دنیای کنونی هر کشوری که از آگاهی و دانش بیشتر و روزآمدتری برای توانمندسازی بیشتر بهره مند باشد، به مواهب بیشتری از توسعه نیز دست می یابد. بنابراین در این مطالعه سعی شد تاثیر آگاهی های اجتماعی بر میزان توانمندی زنان روستایی بخش زنجانرود شهرستان زنجان بررسی شود. برای اجرای این پژوهش از روش تحقیق کیفی -کمی استفاده شد. جامعه بخش کیفی این پژوهش را افراد صاحب نظر در زمینه آگاهی های اجتماعی زنان روستایی تشکیل دادند. محقق به منظور طراحی گویه های آگاهی اجتماعی پرسشنامه به مصاحبه با این افراد پرداخت. جامعه آماری بخش کمی این پژوهش را 15455 از زنان روستایی شهرستان زنجان تشکیل دادند که تعداد 386 نفر به تناسب و با روش تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه جمع آوری گردید، که روایی آن توسط اعضای هیئت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه رازی تایید و پایایی آن در بخش آگاهی اجتماعی و ابعاد توانمندی نیز با استفاده از پیش آزمون و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ 79/0 تایید شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به طور کلی بر اساس نتایج میزان آگاهی اجتماعی زنان در حد متوسطی بود. زنان روستایی در زمینه مسایلی از قبیل زمان حق استفاده زن از حق حبس و اجرت المثل کمترین آگاهی را داشتند، اما در زمینه مسایلی از قبیل تعیین محل سکونت و میزان ارث دریافتی دختر بیشترین آگاهی را داشتند. یافته ها حاکی از میزان متوسط توانمندی زنان روستایی بود. به منظور تعیین میزان تاثیر متغیر مستقل آگاهی اجتماعی بر متغیر وابسته توانمندی از رگرسیون خطی بهره گیری شد. نتایج پژوهش نشان داد که متغیر مستقل توان تبیین 43 درصد از تغییرات متغیر وابسته یعنی توانمندی را دارد. هم چنین تاثیر میزان آگاهی اجتماعی بر میزان توانمندی زنان روستایی مثبت و معنی دار بود؛ یعنی با افزایش آگاهی اجتماعی، توانمندی زنان روستایی نیز افزایش می یابد. این تاثیر در سطح یک درصد معنی دار شده یعنی به احتمال 99 درصد می توان گفت که آگاهی اجتماعی در توانمندی زنان روستایی موثر است.
محمدرضا همتی فر امیر حسین علی بیگی
این تحقیق توصیفی- همبستگی با هدف کلی بررسی ادراک روستاییان بخش فیروزآباد در استان کرمانشاه از مهاجرت انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، سرپرستان خانوار بخش فیروزآباد بودند (5025= n) که تعداد 203 نفر از آن¬ها با استفاده از روش نمونه¬گیری چند مرحله¬ای انتخاب شده¬اند. روایی پرسشنامه از طریق پانل متخصصان مورد تأیید قرار گرفت و ضریب آلفای کرونباخ به منظور تعیین پایایی پرسشنامه 84/0 محاسبه شد. بر اساس یافته¬های تحقیق، روستاییان بخش فیروز¬آباد، دسترسی به امکانات بیمارستانی و بهداشتی بهتر، مراکز آموزشی بهتر برای تحصیل فرزندان و افزایش دانش و اطلاعات را مهمترین مزیت مهاجرت به شهر می¬دانند. به نظر آن¬ها افزایش انحراف و خلاف در شهر¬ها، آلودگی محیط زیست و افزایش مشاغل کاذب (مثل سیگار فروشی) نیز از مهم¬ترین معایب مهاجرت است. بر اساس یافته¬ها، چهار مورد از عوامل اصلی تأثیر¬گذار بر ادراک روستاییان از مهاجرت عبارتند از: میزان تعلق خاطر به روستا، میزان رضایت از خدمات و امکانات، سن و میزان زمین آبی. این چهار متغیر در مجموع 58 درصد از تغییرات متغیر وابسته (ادراک از مهاجرت) را تبیین و پیش¬بینی کردند.
سارا حاجی علیانی علی اصغر میرک زاده
جامعه ی عشایری بخشی از ساختار اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی کشوراست ودر پیکره ی جامعه ی ملی ما عضوی پرکار به شمار می رود(سازمان امور عشایری،1384). شیوه ی زیست این جوامع مبتنی بر کوچ است که از مقدم ترین اشکال حیات اجتماعی می باشد.اهمیت کارکردی این شیوه ی زندگی، از اینجا ناشی می شودکه عشایر را می توان جامعه ای با فعالیت های اقتصادی به شمار آورد که بنیان اقتصادی آن ها متکی بر دام و تولیدات دامی است و دامپروری اساس اشتغال، منبع تامین درآمد و یکی از علل بقای این جوامع محسوب می شود( شکور و رضایی،1389،ص123). در بیان وجهی دیگر از اهمیت کارکردی کوچ نشینی، می توان به نقش زندگی عشایر و به ویژه اقتصاد آن ها (دامداری)در اقتصاد ملی اشاره داشت؛ چرا که آن ها ازمراتع پراکنده و دورافتاده و دور از دسترس روستائیان برای مصرف دام ها استفاده می نمایند(شاطری و حجی پور،1390،ص42). عشایر افزون بر تولید گوشت قرمز که مهم ترین عامل پرورش دام است محصولات دیگر همچون فرآورده های لبنی(شیر، ماست، کشک و...)و الیاف دامی(مو، پشم و کرک)تولید می کنند.اضافه بر این صنایع دستی یکی دیگر از سازوکارهای اقتصادی آن ها به شمار می آیند که وجود این صنعت در عشایر بخشی از نیازمندی های خانوار را برآورده می کند(عبداللهی،1386،ص5). بنابراین جامعه ی عشایری را می توان به عنوان یکی از بزرگترین واحدهای تولید کننده ی دام، فرآورده های دامی و صنایع دستی کشور برشمرد که چندین برابر نسبت جمعیتی خود(بیش از ده برابر)در تهیه ی مواد پروتئینی و به ویژه گوشت قرمز نقش دارند(دلاور،1389،ص30). از طرفی چون بازاریابی به عنوان یک فرآیند-مدیریتی تعریف می شود که افراد و گروه های اجتماعی از طریق تولید و مبادله ی کالا به تامین نیازها و خواسته های خود اقدام می نمایند(میرک زاده و بهرامی،1390،ص29). لذا مفهوم بازار و بازاریابی به عنوان یکی از مقولات مهم و ارزشمندی است که در حیطه ی مباحث اقتصادی مطرح می شود، به طوری که بررسی بازاریابی در متون اقتصاد کشاورزی سابقه ای طولانی دارد و با توسعه ی شهرنشینی و دورشدن مراکز از نواحی تولید، بیش از پیش اهمیت یافته است و اهمیت آن به حدی است که حتی اسلام مبانی و پایه های بازاریابی را بر پایه ی فقه، اخلاق و ارزش های الهی می داند(نجفی و کاظم نژاد،1383؛امیر شاهی و همکاران،1390). از این رو با توجه به نقش عشایر در فرآیند فعالیت ها و توسعه ی اقتصادی کشور، ضرورت بازاریابی را برای تولیدات عشایری نمایان می سازد به طوری که آن را می توان به عنوان عاملی مهم، برای توسعه اقتصادی کشور دانست، چرا که بازاریابی نه تنها محصولات تولید شده را در داخل کشور توزیع می کند بلکه با گسترش دائمی تجارت بین المللی، این وظیفه را در سطح جهانی نیز انجام می دهد(رحیمی موقر،1372،ص1). بر همین اساس با توجه به تولید بیش از 4/1(یک چهارم)کل گوشت مصرفی کشور به دست عشایر در کنار تولیدات لبنی و انواع صنایع دستی، درآمدحاصله کفاف زندگی ساده ی خانوار عشایری را نمی دهد و عشایر همچنان در تنگ دستی زندگی می کنند(علی پور و حجت،1390،ص150). علیرغم نقش عشایر در فرآیند فعالیت های اقتصادی، بررسی های انجام شده حاکی از آن است که درصد فروش در خانوارهای عشایری نسبت به دیگر بهره برداری های دامی پائین است. علاوه بر این سنت پروار بندی و عرضه ی به موقع دام به بازار رایج نیست و بره ها و بزغاله ها در سنین پائین و به دلیل کمبود نقدینگی و تامین امرار معاش، عمدتا در ییلاق به فروش می رسند. از سویی دیگر بتدریج و همزمان با بالا رفتن هزینه های دامداری عشایر، دامدار فقیرتر شده و برخی نیز به علت غیر اقتصادی بودن دام، از گردونه ی کوچ نشینی خارج شده و به یکجانشینی روی می آورند(دهقانیان و کهنسال،1379،ص42). تولید صنایع دستی نیز در خانوارهای عشایری به صورت ابتدائی انجام می شود. این تولیدات بیشتر جنبه ی خودمصرفی داشته و فروش این تولیدات محدود است به طوری که صنایع دستی آن ها از رقابت با کالاهای صنعتی بازمانده ودر معرض زوال و نابودی قرار گرفته است(اکبری و میزبان،1383،ص54). بر همین اساس می توان گفت که علیرغم مزیت نسبی جوامع عشایر در تولید بسیاری از محصولات، بازاریابی به عنوان یکی از مهم ترین مشکلاتی است که جوامع عشایری با آن مواجه اند که نشان دهنده ی چالش های پیشروی بازاریابی تولیدات جوامع عشایری است(فلاحی و خلیلیان،1387،ص14). لذا شناخت چالش های بازاریابی و تلاش برای ارایه ی راه کارهای مناسب و اصلاح ساختار بازار و بازاریابی ضروری است. که در این تحقیق به آن پرداخته شده است.
محبوبه خیراللهی امیر حسین علی بیگی
کشاورزان جزء اقشاری هستند که به نظر می رسد آسیب های زیادی از ریزگردها می بینند و با وجود آسیب پذیری این جوامع، مطالعات محدودی در زمینه میزان آسیب پذیری آنان صورت گرفته است. بنابراین هدف پژوهش حاضر واکاوی آسیب پذیری کشاورزان در برابر ریزگردها است. جامعه آماری تحقیق کشاورزان گندم کار شهرستان دهلران در دو بخش مرکزی و موسیان به تعداد 2105 نفر بودند که از میان آن ها، 330 کشاورز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای با انتساب متناسب به عنوان نمونه آماری انتخاب شد. جهت واکاوی آسیب پذیری این کشاورزان، شاخص های توان سازگاری و حساسیت در برابر ریزگردها تهیه و با نظر 15 کارشناس در این زمینه با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی(ahp) بر اساس مقایسات زوجی در نرم افزار expert choice وزن دهی شدند. سپس اقدام به ساخت شاخص ترکیبی شد. در نهایت با استفاده از روش منطق فازی در نرم افزار matlab، توان سازگاری، حساسیت و آسیب پذیری کشاورزان مورد مطالعه به دست آمد. بر اساس یافته های حاصل از روش منطق فازی، کشاورزان گندم کار دارای توان سازگاری بالا، حساسیت بالا و در نتیجه آسیب پذیری متوسط(رو به بالا) در برابر ریزگردها بودند. دستاوردهای حاصل از این پژوهش، به برنامه ریزان و مدیران جهت مقابله با ریزگردها کمک می کند تا با در نظر گرفتن میزان آسیب پذیری کشاورزان شهرستان دهلران، در تخصیص اعتبارات به آنان یاری رسانند و منبعی معتبر جهت برنامه ریزی های آینده برای سرمایه گذاری در راستای افزایش توان سازگاری، کاهش حساسیت و در نهایت کاهش آسیب پذیری کشاورزان این منطقه در برابر ریزگردها باشد.
نسترن حیدری امیر حسین علی بیگی
این مطالعه ی توصیفی – همبستگی، با هدف کلی واکاوی سازه های اجتماعی – روانشناختی موثر بر پذیرش کنترل بیولوژیک کرم پیله خوار نخود در شهرستان کرمانشاه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را نخودکاران دیم شهرستان کرمانشاه تشکیل دادند(3000n=). حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان(1970) 341 نفر تعیین گردید. از روش نمونه گیری تصادفی ساده بهره گرفته شد. بر اساس یافته های حاصل از آزمون t، سن، تعداد اعضای خانوار، سابقه ی فعالیت کشاورزی و سطح زیر کشت نخود در دو گروه پذیرنده و نپذیرنده کنترل بیولوژیک کرم پیله خوار نخود اختلاف معنادار داشت.