نام پژوهشگر: حمید مصباح
وحیده رجبی نوفاب غلامعباس قنبریان
تغییر اقلیم و افزایش گرمای جهانی که ناشی از افزایش غلظت گازهای گلخانه ای می باشد، یکی از چالش های مهم در بحث توسعه پایدار است. ترسیب کربن در زیست توده گیاهی و خاک ، ساده ترین و به لحاظ اقتصادی عملی ترین راهکار ممکن جهت کاهش کربن اتمسفری است. در این تحقیق، برای بررسی و مقایسه ترسیب کربن در دو گیاه مثمر و غیر مثمر، مو و بادام کوهی ایستگاه حسین آباد فارس در جنوب غربی شیراز تعیین گردید. نمونه برداری از کل زیست توده دو گیاه (برگ، تنه، ساقه، ریشه)، لاشبرگ و همچنین خاک ( سه عمق 15-0، 30-15، 50-30) سانتیمتری انجام گردید. برای نمونه برداری خاک، از گودال های پای درختچه ها و فضای مابین درختچه ها برداشت انجام شد. نتایج بیانگر آن بودند که کربن گودال های پای درختچه ها بیشتر از فضای مابین درختچه ها است. نتایج نشان دادند مقدار کربن آلی ترسیب شده در خاک تحت درختچه های بادام کوهی و مو به ترتیب 1/354و 4/271 تن در هکتار است. بر اساس نتایج بدست آمده قابلیت توان ترسیب کربن توسط مو 55/30 کیلوگرم در هکتار و توسط بادام کوهی 88/5 کیلوگرم در هکتار در سال برآورد گردید. با توجه به اینکه استان فارس دارای مساحت 73316 هکتار مو کاری است، قابلیت 8/2239803 کیلوگرم ترسیب سالانه کربن را داراست. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد، هدایت الکتریکی از مهمترین عوامل خاکی تاًثیر گذار بر میزان کربن آلی خاک در درختچه بادام است در حالی که در مو اسیدیته از جمله فاکتورهای مهم تاًثیر گذار بر میزان ترسیب کربن است. با توجه به نتایج این تحقیق، ضروری به نظر می رسد اقدامات لازم در جهت افزایش پتانسیل ترسیب کربن در عرصه های مختلف کشور انجام گیرد تا قدمی در راستای کاهش غلظت کربن در جو (هواسپهر) به منظور کاهش تغییر اقلیم برداشته شود.
فاطمه سلطانی حمید مصباح
در کار های آبخیزداری برای احداث سد های اصلاحی از معیارهای فنی استفاده می شود. این معیارها گاهاً نیاز به اصلاح دارند که این امر باعث کاهش تعداد سدها و در نتیجه کاهش هزینه ها می گردد. تحقیق حاضر با هدف تعیین دقت روابط تجربی موجود در تعیین فاصله بهینه بین سدهای اصلاحی و معرفی مناسب ترین رابطه در حوزه آبخیز آب ماهی انجام شد. بدین منظور تعداد شش سد گابیونی با عمر حدود 30 سال مورد بررسی قرار گرفت. در طی تحقیق ابتدا عملیات نقشه برداری از آبراهه اصلی و برداشت نمونه رسوب از پشت سدهای اصلاحی انتخاب شده صورت گرفت. سپس دانه بندی رسوبات و بافت خاک در آزمایشگاه تعیین گردید. در نهایت با استفاده از پارامتر های آماری mse، rmse، mbe و r2، مناسب ترین رابطه تجربی جهت محاسبه شیب تعادل رسوبات و فاصله بین سدها تعیین گردید. و همچنین فاصله اندازه گیری شده بین سدهای گابیونی با فاصله مناسب محاسبه شده با استفاده از شیب تعادل اندازه گیری شده مقایسه شد. نتایج نشان داد رابطه ولهیسر و لنز نسبت به سایر روابط دارای کمترین مقدار mse و rmse است. این موضوع نشانگر این است که این مدل می¬تواند به صورت رضایت بخشی شیب تعادل را محاسبه نماید. از نظر پارامتر آماری mbe نیز به ترتیب مدل اسماعیلی و رابطه ولهیسر و لنز بهترین عملکرد را در برآورد شیب تعادل داشته¬اند. در مورد فاصله بین سدها نیز، نتایج نشان داد که رابطه تولو در منطقه مورد مطالعه دارای کمترین خطا می باشد. مقادیر شیب تعادل حاصل از روابط مختلف به منظور محاسبه فاصله بین سدها در رابطه سراب-پایاب قرار داده شد و سپس فاصله حاصل با فاصله مناسب بین سدها مقایسه شد. نتایج نشان داد که رابطه اسماعیلی مناسب ترین رابطه در تعیین فاصله بین سدهای اصلاحی می باشد. با توجه به اینکه رابطه مذکور نیاز به پارامترهای زیاد دارد، می توان از رابطه ولهیسر و لنز جهت محاسبه شیب تعادل و فاصله بین سدها استفاده نمود. رابطه ولهیسر و لنز پارامترهای کمتری لازم دارد و در استفاده از آن نیازی به نمونه برداری از رسوبات نمی باشد. بررسی ها نشان داد که در حوزه مورد مطالعه عدم رعایت فاصله مناسب بین سدهای اصلاحی احداث شده، در مواردی باعث دفن شدن قسمتی از پاشنه سد پایین دست در زیر رسوبات و زیاد شدن هزینه ها و در تعدادی دیگر سبب فرسایش بستر آبراهه در پایین دست سد شده است.
مرجان رحمانی حمید مصباح
چکیده ندارد.
محمدرضا کوثری محمد اخوان قالیباف
چکیده ندارد.