نام پژوهشگر: سعید آبرون
نجمه واقف سعید آبرون
مالتیپل میلوما یک نوع اختلال بد خیم پلاسما سل است که حدود 10% از سرطان های خون را به خود اختصاص می دهد و از نظر شیوع دومین سرطان خون بعد از لنفوم غیر هوجکین است. انتخاب بهترین استراتژی درمانی در مالتیپل میلوما تنها با شناخت دقیق مکانیسم های ملکولی رشد سلول های میلومایی امکان پذیر است. علاوه بر نقص های ژنتیکی، ریز محیط مغز استخوان نقش عمده ای را در پاتوفیزیولوژی مالتیپل میلوما ایفا می کند. بر هم کنش بین سلولهای میلومایی و استرومای مغز استخوان منجر به فعال سازی راه های انتقال سیگنالی می گردد، که سبب توسعه کلون بدخیم و ممانعت از اپوپتوز می شود. سالها il-6 به عنوان فاکتور رشد مرکزی سلول های میلومایی مطرح بود. اما شواهد و یافته های اخیر نشان می دهد که علاوه بر il-6، تعداد زیادی از سیتوکینهای دیگر و برهم کنش های بین سلولی در مغز استخوان، حیات سلولهای میلومایی را حمایت می کنند. بنابراین برای القای مرگ موثر در سلولهای میلومایی بجای ممانعت از یک راه یا سیتوکین خاص بایستی شبکه پیچیده راه های انتقال سیگنال در ریزمحیط مغز استخوان مورد هدف درمانی قرار گیرد. لپتین، یک هورمون پپتیدی 16 کیلودالتونی است که به طور عمده توسط آدیپوسیت ها تولید می شود و نقش اساسی آن در بالانس انرژی بدن می باشد؛ با توجه به: 1- افزایش میزان سرمی لپتین در بیماران میلومایی 2- شباهت ساختمانی آن به سیتوکینهای با زنجیره بلند مارپیچی مانند il-6 و رسپتورهای آن به بخش انتقال دهنده سیگنالgp-130)) رسپتور های این نوع سیتوکینها 3- توانایی لپتین در فعال کردن راههای انتقال سیگنال حمایت کننده بقا و رشد سلول مانند: jak/stat, mapk, pi3k لپتین ممکن است عضوی از شبکه سیتوکینی حفظ حیات سلول های میلومایی در ریز محیط مغز استخوان باشد. در این مطالعه بیان ژن لپتین و گیرنده های آن در رده های سلولی و سلول های تک هسته ای مغز استخوان و خون محیطی بیماران با روش rt-pcr ، مقادیر سرمی لپتین با روش elisa و اثر لپتین بر رشد رده های سلولی بوسیله کشت سلولی ، بررسی شد. نتایج ما بیان لپتین و گیرنده هایش را در رده های سلولی و سلول های تک هسته ای مغز استخوان و خون محیطی افراد میلومایی درمان نشده نشان داد.اما سلول های تک هسته ای مغز استخوان بیماران میلومایی درمان شده لپتین را بیان نکردند و بیان متفاوتی از گیرنده های لپتین را نشان دادند. افراد میلومایی و b-allدرمان نشده به ترتیب افزایش و کاهش میزان سرمی لپتین را نشان دادند. لپتین اگزوجنوس رشد سلول های rpmi8866را افزایش داد. اما بر رشد سلول های u266و jrkat اثری نداشت. با توجه به یافته های فوق، ممکن است لپتین یکی از فاکتورهای افزایش دهنده رشد سلول های میلومایی باشد و بنابراین لپتین و رسپتورهایش را شاید بتوان به عنوان یک هدف درمانی در ریز محیط مغز استخوان در مالتیپل میلوما مورد مطالعه قرار داد.
مهین نیکوگفتار ظریف حسن ابوالقاسمی
توانایی تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی خونساز تحت کنترل گروهی از ملکولهای ویژه متشکل از فاکتورهای نسخه برداری، سایتوکاین ها و همچنین گروه جدیدی ازrna های کوچک تنظیمی به نام micro rna(mir) ها میباشد. مطالعات متعددی بر روی شناسایی پروفایل بیان mir ها جهت تعیین نقش این ملکولهای کوچک در تمایز مگاکاریوسیتی سلولهای بنیادی خونساز انجام شده است. تحقیقات قبلی حکایت از کاهش بیان mir-10a و همچنین کاهش در سطح فاکتور نسخه برداری c-myb که به عنوان پروتئین هدف mir-150 شناخته شده است، می کند. با توجه به مطالعات قبلی، در این تحقیق به بررسی اثر کاهش بیان mir-10a و افزایش بیان mir-150 در تمایز مگاکاریوسیتی سلولهای cd133+ خون بند ناف پرداخته شد. به این منظور با تاثیر lna anti mir-10a (locked nucleic acid) از طرفی و همچنین وکتور رتروویروس حامل mir-150 به سلولهای هدف، میزان تمایز مگاکاریوسیتی از طریق سنجش بیان مارکرهای cd41 و cd61 بررسی شد. همچنین سطح بیان mir ها وrna و پروتئین ملکولهای هدف آنها (hox a1 و c-myb ) نیز به روش real time سنجیده شد. یافته های ما حکایت از تمایز مگاکاریوسیتی سلولهای cd133+ با بیان افزایش یافته cd41 و cd61 به موازات افزایش در سطح mrna و پروتئین hox a1 را در شرایطی که سلول تحت درمان با lna anti mir-10a قرار گرفت، داشت (value=0. 3 p). قدرت کلنی زایی در سلولهای تمایز یافته با تشکیل کلنی در محیط کشت نیمه جامد حاوی ترومبوپوئیتین(مگا کالت) ثابت شد. از طرف دیگر در سلولهای تحت درمان با وکتور حامل mir-150 ، علیرغم کاهش در سطح mir-150 و پروتئین هدف آن( c-myb ) تفاوت معنی داری در القا تمایز مگاکاریوسیتی نسبت به گروه کنترل دیده نشد. اثر توام کاهش mir-10a و افزایش mir-150 نیز تفاوت معنی داری با اثر هر یک به تنهایی نداشت. در نهایت ثابت شد که mir-10a نقش مهمی در تمایز مگاکاریوسیتی سلولهای بنیادی خونساز داشته و اثر آن از طریق پروتئین هدف آنhox a1 اعمال شده و به این ترتیب نقش فاکتور نسخه برداری hox a1 نیز در تمایز مگاکاریوسیتی به اثبات رسید.
فاطمه گنجی سعید آبرون
سلولهای بنیادی جنینی سلولهای با قدرت پر توانی و خود تکثیری بالا که قابلیت تمایز به انواع مختلفی از سلولها از جمله سلولهای عصبی , قلبی و کبدی را دارا می باشند. هدف از این مطالعه بررسی توانمندی سلولهای بنیادی جنینی انسانی royan h5 , royan h6 و سلولهای پرتوان القایی o-بمبئی (b-hipsc)در تمایز به سلولهای اریتروئیدی می باشد. روش ها : سلولهای بنیادی جنینی انسانی و سلولهای پرتوان القایی به صورت سوسپانسیون کشت و تکثیر داده شدند و در طی سه مرحله و در حضور ترکیبات القا کننده به سلولهای بلاست و در نهایت به سلولهایی اریتروئیدی تمایز داده شدند.شاخص های سلولهای بلاست kdr, cd31 و cd34 توسط فلوسیتومتری و بیان ژن های tal-1 , runx-1, cd34 و c-kit توسط quantitative real time pcr بررسی شدوتوسط تست سنجش کلونی زایی عملکرد بلاست ها در محیط نیمه جامد متیل سلولز ارزیابی شد و شبه کلونی های مختلط خونی تولید شده در متیل سلولز برای شاخص های اریتروئیدی مورد بررسی قرار گرفت. کلونی های اریتروئیدی تولید شده در محیط کشت سوسپانسیون فاقد متیل سلولز توسط شاخص های hbf, cd71 و gpa به وسیله فلوسیتومتری و بیان ژنهای ?,? و ? گلوبین به وسیله quantitative real time pcr مورد بررسی قرار گرفت. نتایج:نتایج نشان داد که سلولهای بنیادی جنینی انسانی و سلولهای پرتوان القایی قادرند در شرایط آزمایشگاهی به سلولهای اریتروئیدی تمایز یابند. در سلولهای بنیادی جنین انسان rh5 سلولهای kdr+ (79±12.5%) , cd31+-cd34+ ±2.8%)5.6( و kdr+-cd31+ 6±2.12% ) (درصد از کل سلولهای تمایز یافته را به خود اختصاص دادند.در سلولهای hipsc , kdr+ ( 68±1.2) (4±1.9) cd31+-cd34+, kdr+-cd31+ ±2.3) 9.9 (در صد از کل سلولهای تمایز یافته را به خود اختصاص دادند. نتایج بدست آمده در سلول های royanh6 با نتایج حاصل از سلولهای royanh5 مشابهت داشت. افزایش معنی داری در بیان ژن های tal-1 , runx-1, cd34 و c-kit (فقط در سلولهای تمایز یافته از سلولهای royanh6 )در سلولهای بلاست مشاهده شد(p?0.05) .در سلولهای اریتروئیدی بدست آمده از royanh5 شاخص hbf در حدود % 60±4.2 درصد و شاخص cd71 در حدود% 16±1 درصد و درسلولهای b-hipsc11 , hbf در حدود 82±5.4% در صد و شاخص cd71 در حدود% 38±16.2 درصد بیان مشاهده شد .درهر سه گروه سلولی بیان شاخص gpa مشاهده نشد. بیان.ژن های ?و ? گلوبین در همه گروه مشاهده شد.در حالیکه بیان ژن ? گلوبین در هر سه گروه سلولی مشاهده نگردید. نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که سلولهای بنیادی جنینی انسانی (royanh5, royanh6) و سلولهای پرتوان القایی o –بمبئی قادرند در شرایط آزمایشگاهی سلولهای اریتروئیدی تولید کنند که با بیان هموگلوبین ? و ? و هسته دار بودن , ویژگی های سلول اریتروبلاست جنینی (primitive erythroblst ) را دارا می باشند. واژگان کلیدی: سلولهای بنیادی جنینی, سلولهای پرتوان القایی o –بمبئی, سلولهای اریتروبلاست
مینا صوفی زمرد مسعود سلیمانی
پیوند سلول های بنیادی خون ساز یک روش درمانی برای بدخیمی های خونی و ناسازگاری های مغز استخوان می باشد . خون بند ناف یک منبع جایگزین برای بدست آوردن سلول های بنیادین خون ساز در پیوند آلوژنیک مورد استفاده قرار می گیرد و اکثر محدودیت های مواجه شده در hla را بدلیل کمتر بودن لنفوسیت های t سازگار می سازد. محدودیت های استفاده از خون بند ناف مقدار کم سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک بدلیل حجم کم خون بند ناف است . بنابراین سیستم-های تکثیر سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک در شرایط ex vivo درصدد غلبه بر این مشکل می باشند . هدف از این سیستم ها تولید کافی سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیکی است ، که توانایی پیوند و خون سازی طولانی مدت را داشته باشند . تکثیر متداول سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک (سلول های cd133+ ) در محیط کشت مایع دو بعدی است و تنها تکثیر اثر سایتوکاین های مختلف را بر روی سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک فراهم می-آورد ، در حالیکه فرآیندهای تماس سلول های cd133+ با ماتریکس ، مهاجرت ، چسبندگی و ویژگی های توپوگرافی سه بعدی مغز استخوان و سیگنال های اتوکرین و پاراکرین موثر بر سلول ها را فراهم نمی آورد . با استفاده از مواد زیستی مصنوعی از جمله میکروول های ساخته شده از پلیمر پلی دی متیل سیلیکوزان (pdms) پوشاندن سطح با پروتئین های خارج سلولی در جهت تولید niche های مصنوعی هستند که ویژگی سه بعدی ، شیمیایی ، مکانیکی این میکروول ها موجب فعال شدن سیگنال های چسبندگی ، تکثیری ، تمایزی و مهاجرت سلول های cd133+ با بیشترین شباهت به ماتریکس خارج سلولی طبیعی می شود. در این میکروول با استفاده از موادی آنالوگ پروتئین های ماتریکس خارج سلولی و یا پروتئین های طبیعی از جمله کلاژن ، فیبرونکتین و لامینین میزان تکثیر و بیان ژن های موثر در روند تکثیر تنظیم می شود . در این مطالعه تکثیر سلول های cd133+ بر روی میکروول pdms پوشانده شده با کلاژن بطور قابل ملاحظه ای افزایش یافت و میزان بیان مولکول لانه گزینی cxcr4 جهت پیوند نسبت به محیط دو بعدی افزایش نشان داد .
محبوبه اشرافی سعید آبرون
مقدمه: سرطان پستان یکی از عوامل اصلی مرگ و میر زنان است که علی رغم پیشرفت های به وجود آمده در جراحی و استفاده از درمان های مکمل باعث مرگ اکثر بیماران می گردد. بنابراین استفاده از ترکیبات طبیعی واجد ویژگی شیمی پیشگیری و شیمی درمانی، در درمان سرطان پستان بسیار مورد توجه است. خاصیت ضد سرطانی کروسین، کروستین و پیکروکروسین روی چندین سرطان بررسی شده است اما مکانیزم ملکولی مسئول بروز این اثرات تا کنون به خوبی شناخته نشده است. بنابراین در این تحقیق اثرات اجزاء زعفران بر بیان سایکلین d1 و p21 در سرطان پستان القایی با ان نیتروزو ان متیل اوره ا (nmu) در موشهای صحرایی ماده نژاد ویستار آلبینو بررسی شد. مواد و روشها: سرطان پستان به واسطه 3 بار تزریق درون صفاقی nmu با دوز 50 میلی گرم/کیلوگرم در سنین 50، 64 و 78 روزگی موشهای صحرایی، القا شد. با رسیدن اندازه تومورها به 10 تا 15 میلی متر، تیمار 6 گروه از موشها (سالم و توموری) با 4 دوز کروسین (200 میلی گرم/کیلوگرم)، کروستین (100 میلی گرم/کیلوگرم) یا پیکروکروسین (200 میلی گرم/کیلوگرم) به صورت هفتگی و با تزریق درون صفاقی انجام گرفت. یک هفته بعد از تزریق آخرین دوز اجزاء زعفران، موشها کشته شده و بافتهای توموری و طبیعی پستان آنها بعد از انجماد در نیتروژن مایع در فریزر 70- درجه سانتیگراد نگهداری شده و سپس بیان سایکلین d1 و p21 در بافتهای طبیعی پستان و تومورهای بدون تیمار و تیمار شده، با استفاده از روش rt-pcr و وسترن بلات بررسی شد. نتایج و بحث: نتایج پاتولوژی بیانگر وجود داکتال کارسینوما در 9/91% از تومورها بود. پارامترهای مورد بررسی نشان داد که متوسط تعداد تومور در هر رت در گروههای توموری بدون تیمار و توموری تحت تیمار با هر یک از اجزاء زعفران به ترتیب 53/0±43/1 و 37/0±14/1 و متوسط حجم تومورها( قبل و بعد از تیمار) در گروه توموری بدون تیمار به ترتیب 61/3±12/13 و 77/7±78/27 ، در گروه تحت تیمار با کروسین 21/4±78/10 و 64/5±19/11 ، در گروه تحت تیمار با کروستین 52/3±8 و 21/3±83/7 و در گروه تحت تیمار با پیکروکروسین 63/4±54/6 و 08/4±15/6 می باشد. بنابراین اجزاء زعفران باعث توقف رشد تومورها شدند. و این نتایج با نتایج بدست آمده از مطالعات گذشته در این سرطان و سرطانهای دیگر مطابقت دارد. در این تحقیق، توقف رشد تومورها در حضور اجزاء زعفران، به واسطه کاهش قابل توجه و معنی دار (p?0.05) در بیان سایکلین d1 و افزایش معنی دار(p?0.05) p21 در سطح rna و پروتئین نشان داده شد. همچنان که اثرات ضد سرطانی کاروتنوئیدها و دیگر ترکیبات نیز از این طریق اعمال می شود. کلمات کلیدی: سرطان پستان، کروسین، کروستین، پیکروکروسین،n نیتروزوn متیل اوره ا ، سایکلین d1 و p21
شهربانو رستمی کامران علی مقدم
چکیده: لوسمی پرومیلوسیتیک حاد (apl) زیر گروه خاصی از لوسمی میلوئیدی حاد (aml)است که مشخصه بارز آن جابجائی کروموزومی t(15;17)(q22;q12-21)با ایجاد ژن الحاقی pml/rara است. با معرفی درمانهای جدید مانند atra و آرسنیک تری اکساید(as2o3)، apl از یک بیماری بسیارکشنده به یک بیماری بسیار درمان پذیر تبدیل شده است. اثر ضد لوسمی as2o3 هم in vivo و هم in vito کاملا ثابت شده است ولی مکانیسم عملکرد آن هنوز به خوبی روشن نشده است. ریزrnaها (mirnas) نقش مهمی در آپوپتوز، تمایز، تومورزائی و حساسیت دارویی دارند. با این حال نقش mirnas در اثر ضد سرطانی as2o3 در لوسمی حاد قبلا مطالعه نشده است. در این مطالعه نقش بالقوه mirna در القاء اثرات ضد سرطانی as2o3 در رده های سلولی nb4، hl-60 و بیماران مبتلا به لوسمی پرومیلوسیتی حاد به دنبال درمان مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین درصد سلولهای موجود در فاز اولیه آپوپتوز با استفاده از تست annexin v در سلولهای nb4 و hl-60 به ترتیب در غلظت های 2 و 20 میکرومول از as2o3 مشاهده شد. در بیماران درصد سلولهای annexin v+/pi- در بیماران مختلف به میزان قابل توجهی متفاوت بود(طیف 21-3 درصد). با استفاده از تکنیک میکرواری مشخص شد که به ترتیب 33 و 144 mirnas در رده های سلولی nb4 و hl-60 نسبت به نمونه ای بدون تیمار تغییرات بیش از 5/1 برابری پیدا کردند. 31 مورد از این mirnas تغییر بیان یافته در هر دو رده سلولی مشترک بودند. از تکنیک realtime pcr برای تایید نتایج میکرواری شش mirnas (mir-20a* ، mir-22 ، mir-125b، mir-183، mir-326 ،mir-299-5p) انتخابی استفاده شد. در همه موارد بجز mir-299-5p تغییرات مشاهده شده در میکرواری و realtime pcr مشابه بود. از mirnas تایید شده افزایش بیان mir-22 در هر 5 بیمار apl درمان شده با as2o3 هم تایید شد. اهداف بالقوه mirnas با استفاده از نرم افزارهای pictar ، targetscan و diana microt پیش بینی شد و در نهایت مجموعه ای از ژنهای هدف بدست آمد که در روندهای مهم بیولوژیکی مانند آپوپتوز، تنظیم سیکل سلولی، تکثیر سلولی، تهاجم و تمایز درگیرند. در مجموع اطلاعات ما نشان داد as2o3 تغییرات قابل توجهی در پروفایل بیان mirna سلولهای apl و غیر apl ایجاد می کند. به نظر می رسد as2o3 حداقل بخشی از فعالیت ضد توموری خود را از طریق تغییر در الگوی بیان mirnas اعمال می کند.
نسیم کلانتری سعید آبرون
مولتیپل میلوما یک بیماری خونی است که با تکثیر پلاسماسل های بدخیم در مغز استخوان همراه است.عدم تعادل بین فعالیت استئوبلاست و استئوکلاست موجب شکستگی های پاتولوژیکی استخوان، علائم عصبی(درد) و افزایش کلسیم خون می گردد. به تازگی اختلال در سیستم opg، rankl و rank به عنوان مکانیسم دیگری برای فعالیت استئوکلاست ها و در نهایت تخریب استخوان مطرح شده است.در مطالعات قبلی نشان داده شد پلاسماسل های جدا شده از بیماران مبتلا به میلوما rank وrankl را در سطح mrnaبیان می نماید.از طرف دیگر افزایش بیان مارکرهای میلوئیدی و مونوئیدی طی هم کشتی سلولهای میلومایی و سلولهای بنیادی خونساز گزارش شد. به نظر می رسد rankl ،از فاکتورهای فعال کننده استئوکلاستی بوده و نقش مهمی در پاتوژنز میلوما داشته باشد. این مطالعه بیان rank و اثرsrankl و m-csf را در تمایز سلولهای بنیادی cd133+ خون بند ناف انسان مورد ارزیابی قرار داده است. نتایج حاصل از فلوسیتومتری سلولهای بنیادی خونساز ، افزایش بیان rankرا بعد از ?? روز کشت در حضور srankl وm-csf نشان داد . همچنین با استفاده از تکنیک rt-pcr نشان داده شد که این سلولها rank و کلسی تونین رسپتور را در سطح mrnaبیان می نمایند.نتایج حاصل از real-time pcr حاکی از افزایش بیان rank و کلسی تونین رسپتور در سلولهای تیمار شده با srankl و m-csf در مقایسه با کنترل و روز صفر(قبل از تمایز) می باشد. به علاوه طی کشت سلولهای بنیادی خونساز در حضورsrankl وm-csf سلولهای شبه استئوکلاستی trap مثبت مشاهده گردید. نتایج ما نشان می دهد حضور rankl و m-csf در مغز استخوان می تواند منجر به القای تمایز سلولهای بنیادی خونساز به استئوکلاست و افزایش فعالیت استئوکلاست گردد، به طوری که تخریب استخوان را در بیماری میلوما افزایش می دهد.
حسین حبیبی سعید آبرون
بیماری(mm) multiple myeloma یکی از جمله سرطان های خون می باشد که بر خلاف بقیه لوسمی ها، سلول های سرطانی (پلاسماسل های سرطانی )کمتر وارد جریان خون میشوند. پلاسما سل های سرطانی بیشتر عواملی را تولید می کنند که این عوامل باعث ایجاد مشکلات جدی در بیماران مبتلا بهmm می شود.. از بین مشکلات مختلف در بیماران مبتلا به mm، افزایش فعالیت استئوکلاست ها و مهار استئوبلاست ها و متعاقب آن پوکی استخوان، شکستگی های خودبخودی و دردهای استخوانی خصوصاًهنگام تحرک، مهمترین عوارضی است که این بیماران از آن رنج می برند.مشخص شده ژنی بنامsost، پروتئین اسکلروستین(sclerostin) را تولید می کند که این پروتئین با مهار اختصاصی گیرنده wnt، باعث مهار تمایز و تکثیراوستئوبلاست ها و کاهش ترمیم استخوان می شود. باتوجه به اینکه اسکلروستین به طور اختصاصی مسیر پیام رسانیwntرا دراوستئوبلاست مهار می کنددر صورتی که ژن تولید کننده اسکلروستین(sost) در سلول های رده میلومایی بیان شود با مهار آن می توان به طور کاملا اختصاصی باعث افزایش استئوبلاست ها در این بیماران شده و ترمیم استخوان در آنها را القاء نمود، از این رو مشکل پوکی استخوان در بیماران mm با کمترین اثر جانبی قابل حل خواهد بود( مسیر پیام رسانی wnt علاوه بر اوستئوبلاست ها در در سلول های دیگر نیز وجود دارد و مهار غیر اختصاصی آن ممکن باعث ایجاد اثرات جانبی مثل القاء سرطانشود).جهت این مطالعه سل لاین میلومای u266 از انستیتو پاستور ایران خریداری شد و سپس پلاسما سل های میلومای از بیماران مبتلا به مالتیپل میلوما که مغز استخوان آنها بیش از 70% پلاسماسل داشتجداگردیدو پس از استخراج rnaبیان ژن sost توسط روشrt-pcr مورد ارزیابی قرار گرفت.در این مطالعه مشخص شد که سل لاین های میلومایی وپلاسما سل های میلومایی جدا شده از بیماران، ژن sost را بیان می کنند. با توجه به این که در بین عوامل مهاری تمایز استئوبلاستی، sclerostin دارای اختصاصیت بیشتری می باشد و همچنین با مشخص شدن اینکه ژن sost در بیماران mmبیان می شود،می توان گفت که مهار تمایز اوستئوبلاست ها در بیماران میلومایی بدلیل بیان sost می باشد و درنتیجه می توان از عوامل مهاری sclerostinبعنوان یک رویکرد درمانی جدید در درمان مشکلات استخوانی بیماران میلومایی استفاده نمود. قابل ذکر است که راه اندازی مسیر wntبه وسیله عوامل غیر اختصاصی با اثرات جانبی مختلفی می تواند همراه باشد اما چون sost به صورت اختصاصی برای مهار wntدراستئوبلاست عمل میکند بنابرین مهار sostدر بیماران mmدارای اثرات جانبی بسیار کمتری خواهد بود.
زینب قزوینیان سعید کاویانی
مقدمه : بیماری مالتیپل میلوماناهنجاری بدخیم پلاسما سل ها میباشد و تقریبا ده درصد سرطان های خونی را شامل میشود.این بیماری ازیک اختلال کلونال تکثیری به نام mgus حاصل میشود.در هشتاد درصد از بیماران عوارض استخوانی از قبیل درد استخوان ، ضایعات لایتیک و شکستگی های پاتولوژیک رخ میدهد.استئوبلاستها و استئوکلاستها سلولهایی هستند که نقش مهمی در ساخت و تخریب استخوان در ریز محیط مغز استخوان ایفا می کنند.مطالعات قبلی نشان داده اند که سلولهای میلومایی تشکیل استئوکلاستها را با افزایش تنظیمی rankl توسط استئوبلاستها ، سلولهای t و یابیان rankl توسط خود سلولهای میلومایی افزایش می دهند.از جمله فاکتورهایی که احتمالا در تمایز سلولهای رده ی استئوکلاستی نقش دارد می توان tgfb را نام برد.این فاکتور در کنترل تکثیر و تمایز اکثر سلولهای بدن نقش دارد.tgfb در ماتریکس استخوان به فراوانی حضور دارد و میزان آن در ریز محیط استخوانی بیماران مبتلا به میلوما بیش از حد نرمال گزارش شده است.علاوه بر سلولهای استرومای مغز استخوان سلولهای میلومایی نیز قادر به ترشح tgfb هستند.در مطالعات صورت گرفته از rankl و tgfb به عنوان القا کننده های استئوکلاستوژنز نام برده شده است. مواد و روش ها : به منظور بررسی عملکرد این فاکتورها از سلول های بنیادی خون بند ناف و سلولهای لاین میلومایی u266 استفاده کردیم.بیان ژن rank در روزهای هفت ، چهارده و بیست ویک بعد از تمایز در گروههای تیمار شده با وrankl,ranklوtgfbو tgfb توسط تکنیک rt-pcr تایید شد. نتایج: بررسی فلوسایتومتری مارکر cd68 موید افزایش سلولهای مثبت از نظر این مارکر در روز 21 بعد از تمایز در مقایسه با روز 7 بعد از تمایز بودند.همچنین بررسی سلولها در روز 21 بعد ار تمایز از نظر رنگ آمیز یtrap در مقایسه با روز صفر سلولهای تیمار نشده نشان از افزایش حضور سلولهای چند هسته ای ، واکوئله و trap مثبت بود. نتیجه گیری : نتایج این بررسی نشان میدهد حضور rankl و tgfb در ماتریکس مغز استخوان می تواند عامل تمایز سلولهای بنیادی خونساز به سمت رده ی استئوکلاستی trap مثبت باشد.
فاطمه اسکندری مسعود سلیمانی
چکیده پیوند سلول های بنیادی خون ساز یک روش درمانی برای بدخیمی های خونی و ناسازگاری های مغز استخوان می باشد. خون بند ناف یک منبع جایگزین برای بدست آوردن سلول های بنیادین خون ساز در پیوند آلوژنیک مورد استفاده قرار می گیرد و اکثر محدودیت های مواجه شده در hla را بدلیل کمتر بودن لنفوسیت های t سازگار می سازد. محدودیت های استفاده از خون بندناف مقدار کم سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک به دلیل حجم کم خون بند ناف است. بنابراین سیستم های تکثیر سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک در شرایط ex vivo درصدد غلبه بر این مشکل می باشند. هدف از این سیستم ها تولید کافی سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیکی است، که توانایی پیوند و خون سازی طولانی مدت را داشته باشند. تکثیر متداول سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک (سلول های cd133+ ) در محیط کشت مایع دو بعدی است و تنها تکثیر اثر سایتوکاین های مختلف را بر روی سلول های بنیادی پیش ساز هماتوپوئتیک فراهم می آورد، در حالیکه فرآیندهای تماس سلول های cd133+ با ماتریکس، مهاجرت، چسبندگی و ویژگی های توپوگرافی سه بعدی مغز استخوان و سیگنال های اتوکرین و پاراکرین موثر بر سلول ها را فراهم نمی آورد. با استفاده از مواد زیستی مصنوعی از جمله نانو فیبرهای ساخته شده از پلیمر پلی اتر سولفون پوشاندن سطح با پروتئین های خارج سلولی در جهت تولید niche های مصنوعی هستند که ویژگی سه بعدی، شیمیایی، مکانیکی این نانو فیبرها موجب فعال شدن سیگنال های چسبندگی، تکثیری، تمایزی و مهاجرت سلول های cd133+ با بیشترین شباهت به ماتریکس خارج سلولی طبیعی می شود. در این نانو فیبر با استفاده از موادی شبیه پروتئین های ماتریکس خارج سلولی و یا پروتئین های طبیعی از جمله کلاژن، فیبرونکتین و لامینین میزان تکثیر و بیان ژن های موثر در روند تکثیر تنظیم می شود.در این مطالعه تکثیر سلول های cd133+ بر روی نانو فیبر پلی اتر سولفون پوشانده شده با فیبرونکتین افزایش یافت و میزان بیان مولکول لانه گزینی cxcr4 جهت پیوند نسبت به محیط دو بعدی افزایش نشان داد.
فاطمه محمدعلی سعید آبرون
زمینه و هدف: تاکنون در مطالعات مختلفی به بررسی پتانسیل استئوژنیک سلولهای بنیادی مزانشیمی و اهمیت سیگنالهای بتا آدرنرژیک در تشکیل و بازجذب استخوان پرداخته شده است. با این وجود اطلاعات کمی درباره نقش سیگنال های بتا آدرنرژیک در تمایز استئوبلاستی سلولهای بنیادی مزانشیمی که از اختصاصی runx اهمیت بالایی در فیزیولوژی و فارماکولوژی استخوان برخوردار است، وجود دارد. 2 ترین فاکتور نسخه برداری و استئوکلسین اختصاصی ترین پروتئین غیر کلاژنی در تمایز سلول های و استئوکلسین runx بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست می باشند .در این تحقیق، میزان بیان کمی 2 در طول تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست با استفاده از محیط تمایزی استئوبلاستی و داروهای ایزوپرترنول (آگونیست بتا آدرنرژیک ) و پروپرانولول (آنتاگونیست بتا آدرنرژیک ) مورد ارزیابی قرار گرفت. مواد و روش ها :در این مطالعه تجربی، سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان تحت تیمار با در روزهای rna محیط تمایزی استئوبلاستی و داروهای ایزوپرترنول و پروپرانولول قرار گرفتند.استخراج 4 و 21 تمایز استئوبلاستیک و از سلولهای بنیادی مزانشیمی تمایز نیافته صورت گرفت.بیان کمی سنجیده شد. quantitative real time-pcr و استئوکلسین با روش runx2 و استئوکلسین در روزهای 4 و 21 تمایز استئوبلاستی تحت تیمار runx نتایج و یافته ها: بیان ژنهای 2 .( p< با داروی ایزوپرترنول کاهش یافت که در روز 21 تمایز این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود ( 0.05 و تحت تیمار با داروی پروپرانولول افزایش یافت که در روزهای 4 و 21 تمایز این اختلاف از نظر آماری .( p< معنی دار بود ( 0.05 نتیجه گیری :داروی ایزوپرترنول به طور منفی بر تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست تاثیر دارد (به خصوص بر مراحل انتهایی تمایز استئوبلاستی )، در حالیکه داروی پروپرانولول به طور مثبت بر تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست تاثیر دارد(هم بر مراحل ابتدایی و هم مراحل انتهایی تمایز استئوبلاستی).این یافته ها پیشنهاد میکنند که سلول های بنیادی مزانشیمی نیز هدف تنظیم بتا آدرنرژیک قرار می گیرند و سیگنالینگ بتا آدرنرژیک در استئوژنز سلول های بنیادی مزانشیمی نقش دارد.
امیر اله وردی سعید آبرون
بیماری دیابت یکی از مشکلات عمده بهداشت جهانی است و حداقل 200میلیون نفر در سرتاسر جهان مبتلا به این بیماری می باشند. دیابت نوع 1 وابسته به سیستم ایمنی و تخریب سلول های بتا ترشح کننده انسولین می باشد. استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی با توجه به خصوصیت تمایز آنها به بافت اندودرمی و تولید سلول های انسولین ساز یک رویکرد جدید در درمان بیماری دیابت نوع 1 می باشد. در این مطالعه سلول های بنیادی مزانشیمی از نمونه مغز استخوان انسانی با روش فایکول- گرادیانت جدا سازی شد و پس از تایید مارکرهای سطحی آنها به وسیله فلوسیتومتری قدرت تمایزی آنها به رده استئوبلاستی و آدیپوسیتی با پروتوکل دکزامتازون بررسی گردید و رنگ آمیزی اختصاص چربی و استخوان انجام شد. سپس وکتورpdx-1 ex-m0942-lv105 به همراه وکتور های pspax و pmd2 جداگانه در باکتری dh5-? کلون شده بودند در محیط کشت باکتری کشت داده شده و استخراج پلاسمید انجام شد. پس از تولید ویروس لنتی ویروسی با سلول های هک-293 ترانسداکشن سلول های مزانشیمی انجام شد. در روزهای 7 و 14 و 21 سلول های ترانسداکت شده از نظر مورفولوژی، رنگ آمیزی ایمنوسیتوشیمی و بیان ژن های انسولین و pdx-1 و درصد زنده ماندن سلول های ترانسداکت شده مورد بررسی قرار گرفتند. سلول ها در روز 14 تمایز از نظر تست پاسخ به گلوکز و ترشح انسولین و پپتید–c مورد بررسی قرار گرفتند. تغییرات مورفولوژی سلول های تمایزی از روز 4 تمایز از حالت دوکی به حالت سنگفرشی و سپس به حالت کروی و خوشه ای قابل مشاهده بود. رنگ آمیزی ایمنوسیتوشیمی در روز 14 نشاان از بیان پروتیین های انسولین و pdx-1 را دارد. بررسی بیان ژن های انسولین و pdx-1 افزایش معنی دار در بیان ژن های مذکورp<0.05 را نشان داد. اندازه گیری انسولین و پپتید –c ترشحی نشان دهنده پاسخ سلول های تمایز یافته به غلظتهای متفاوت گلوکز بود (p<0.05)
عارفه جعفریان مسعود سلیمانی
میکرو rna ها گروهی از rna های غیر کدکننده داخل سلولی هستند که تنظیم بیان ژن را در سطح پس از رونویسی بر عهده دارند. مطالعات اخیر حاکی از نقش این مولکول های کوچک در کنترل تکامل پانکراس و ترشح انسولین دارند. بر پایه تحقیقات اخیر بر روی الگوی میکرو rna ها در این مطالعه تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی (mscs) به سلول های انسولین ساز با القاء mir-375 و کاهش بیان mir-9 توسط سیستم لنتی ویروسی حامل mir-375 و anti-mir-9 بررسی گردید. پس از 21 روز از گذشت القاء mscs سلول های خوشه ای شکل حاوی انسولین با رنگ آمیزی dtz مورد بررسی قرار گرفت. ژن های مرتبط با رده اندوکرین پانکراس و همچنین ژن های اختصاصی سلول ? توسط qpcr در روزهای 7، 14 و 21 و پروتئین ها نیز توسط روش آنالیز با ایمونوسیتوشیمی مطالعه گردید. ارزیابی عملکرد سلول های تمایز یافته با آزمون پاسخ به تغییرات غلظت گلوکز و اندازه گیری انسولین و c- پپتید داخل و خارج سلولی انجام گرفت. نتایج نشان داد گرچه سلول های انسولین ساز حاصله از تمایز mscs با القاء mir-375 می توانند انسولین و سایر فاکتورهای رونویسی اختصاصی رده اندوکرین را بیان کنند ولی این سلول ها فاقد توانایی پاسخ به تغییرات گلوکز محیط می باشند. همچنین افزایش فعالیت mir-375 باعث کاهش پروتئین هدف آن یعنی mtpn گردید. از طرفی تمایز سلول های mscs با mir-375 و anti-mir-9 اثرات سینرژیسمی داشته و انسولین در سلول های تمایز یافته ترشح وابسته به گلوکز را نشان داد. در این مطالعه گزارش شده است که مهار mir-9 سبب افزایش سطح پروتئین هدف آن oc-2یعنی در سلول های انسولین ساز گردید که احتمالاً افزایش این پروتئین سبب پاسخ سلول های تمایز یافته به تغییرات گلوکز محیط گردیده است. گرچه نقش mir-375 و mir-9 در تکامل پانکراسی و ترشح انسولین به خوبی شناخته شده است، اما استفاده از این مولکول ها در بحث تمایز سلول های بنیادی تا کنون گزارش نشده است. یافته های این مطالعه عملکرد میکرو rna ها را در تمایز سلول های بنیادی پررنگ تر کرده و نشان داده است که این مولکول ها می توانند به عنوان ابزار درمانی در ژن درمانی بیماران دیابتی مفید باشند.
نجم الدین ساکی سعید آبرون
مقدمه: لوسمی لنفوبلاستی حاد سلولt (t-all) حاصل نقص در بلوغ پیشتاز سلول t به سلول t بالغ می باشد. t-all یکی از انواع بدخیمی های خونی است که پیش آگهی ضعیفی دارد. به منظور دستیابی به یک روش درمانی موفق، درک و شناخت بیولوژی تکامل سلول t و مولکول هایی که در این فرایند تکاملی شرکت دارند ضروری می باشد. در این مطالعه، از رده سلولی jurkat t، که برای بررسی آزمایشگاهی t-all به عنوان سلول های مدل اثبات شده هستند، به منظور بررسی نقش mir-146a در بیان ژن هایی که در تمایز سلول های t درگیر می باشند استفاده گردید. مواد و روش ها: القا بیان دائم mir-146a با استفاده از یک لنتی ویروس بیان کننده gfp has-mir-146a مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از یک هفته تکثیر سلولهای gfp مثبت، سلولها با دستگاه bd facsaria ii جداسازی شدند. تمایز سلول های t با استفاده از real-time pcr و فلوسایتومتری بررسی شد تا القای فرایند تمایز با اندازه گیری تغییرات بیان بعضی فاکتورهای نسخه برداری و مارکرهای سطحی (cd2, cd3, cd4, cd7, cd8, cd25 و tcr?) مشاهده شود. نتایج: بیان اکتوپیک mir-146a منجر به افزایش بیان قابل توجه pu.1(63.338)، c-fos(27.096) c/ebp?(11.043) و gata3(10.339) و همچنین افزایش بیان مختصر foxp3(2.523) و runx1(2.219) شد. در مقابل کاهش بیان قابل توجه notch1(0. 134), lmo2(0.603), sos1(0.639)، ikaros(0.702) و stat3(0.862) مشاهده شد. بیان ژنهای cd2، cd3? ، cd4، cd8، cd25 و tcr? در سلولهای ترانس داکت شده با mir-146a افزایش قابل ملاحظه ای در cd2 (352/3 برابر) و cd25 (412/2 برابر) و کاهش بیان cd4 (4/0 برابر) و tcr? (26/0 برابر) مشاهده شد. تغیری در بیان cd3? و cd8 ملاحضه نشد. ارزیابی بیان مارکرهای سطح سلولی بوسیله فلوسیتومتری در روز 28، حاکی از کاهش بیان cd3 (70.60%) ، cd7 (69.59%) و cd8 (1.48%) در مقایسه با سلولهای کنترل (ترانس داکت شده با وکتور فاقد (mir-146a cd3 (61/80%)، cd7 (04/96%) و cd8 (99/29%) بود. مقادیر 01/0p< از لحاظ آماری معنادار بودند. بحث: یافته های حاصل نشان داد که بیان اکتوپیک mir-146a به تنهایی منجر به القای تمایز سلول های لنفوبلاستی نخواهد شد. اگرچه، بیان چندین ژن که در تمایز سلول t درگیر می باشند و همچنین cd مارکرهای سلول t، تحت تاثیر بیان اکتوپیک این مولکول قرار گرفتند. بنابراین نتایج می توان یک نقش سرکوب کنندگی تومور، تنظیم کننده ایمنی و نیز یک فعال کننده سلولی را برای mir-146a فرض کرد.
مریم لامعی رامند سعید آبرون
به جهت اهمیت سلولهای بنیادی و مصارف بالینی آن در تولید مجدد بافت،سلول درمانی و بررسی اثرات دارویی،تا کنون مطالعات زیادی بر روی آنها انجام شده است.در این میان سلولهای بنیادی خونساز حائز اهمیت هستند.این سلولها از نظر بالینی جهت درمان بیماریهای خونی،لوسمی ها و بدخیمی های غیر هماتولوژیک استفاده می شوند.یکی از منابع جمع آوری hsc ،خون بند ناف می باشدکه نسبت به سایر منابع دارای مزایایی نظیر دسترسی سریعتر به منبع ،خطر کمتر بروز gvhd و انتقال عفونتهایی همچون cmv وebv و سرعت بالای تکثیر می باشد.اما به علت تعداد محدود hsc یک واحد اهدایی ucb در مقایسه با مغزاستخوان ،پیوند این سلولها دیرتر انجام می شود.یکی از راهکارهای مناسب برای غلبه بر این مسأله تکثیر exvivo سلولهاست. mir-17 از اعضای کلاستر 17-92 می باشد. طی مطالعات صورت گرفته ، بیش از 20 ژن هدف برای آن شناسایی شده است، که از آن جمله می توان به p21، tgf?1 ،bim و mapk9 اشاره کرد.mir-17 با سرکوب این ژنها منجر به افزایش تکثیر سلولها ، مهار آپوپتوز و افزایش بقا آنها می گردد.در این مطالعه، پارتیکل های ویروسی حامل ژن mir-17 با استفاده از وکتور plex-gfp-mir17 و وکتورهای کمکی آن در سلول hek293t تولید شدند.hsc-cd133+ با روش macs از خون بند ناف جدا شده و با این ویروسها ترنسداکت شدند. با استفاده از real time pcr افزایش بیان ژن mir-17 در سلولهای ترنسداکت شده ارزیابی شد و در انتهای 7 روزه ی کشت ، سلولها از نظر میزان بیان مارکر cd133 با کمک فلوسایتومتری بررسی شدند و روی بخشی از سلولها ،جهت ارزیابی توانایی کلنی زایی آنها ، تست سنجش کلنی انجام شد. بنا بر نتایج بدست آمده ، افزایش بیان ژن mir-17 در سلولهایcd133+ خون بند ناف ترنسداکت شده با وکتور لنتی ویروسی بطور موفق صورت می گیرد و این افزایش بیان منجر به افزایش تکثیر سلولهای cd133+ و حفظ بیشتر توانایی کلنی زایی آنها در مقایسه با سلولهای دستورزی نشده می گردد.
الهام سادات محمودی مهرداد نوروزی نبا
القای موثر بیان هموگلوبین جنینی به عنوان یکی از اهداف درمانی مهم و موثر در درمان بیماران مبتلا به بتا تالاسمی ماژور و آنمی داسی شکل محسوب می گردد. تالیدوماید و سدیم بوتیرات دو داروی موثر در القای بیان هموگلوبین جنینی بوده که با فعال سازی مسیر سیگنالی p38mapk سبب افزایش بیان ژن گاما گلوبین می گردند. بیان مولکول nrf2 به عنوان مولکول کلیدی این مسیر سیگنالی به دنبال استرس های اکسیداتیو افزایش یافته و سبب فعال سازی بیان گاما گلوبین می گردد. بررسی اهمیت این مولکول در القای بیان هموگلوبین جنینی از طریق تالیدوماید و سدیم بوتیرات می تواند به شناخت دقیق تر مکانیسم های مولکولی دخیل در القای بیان هموگلوبین جنینی منجر گردد. لذا در این مطالعه بررسی اثر دو داروی تالیدوماید وسدیم بوتیرات روی سلول های پیش ساز اریتروئیدی مشتق از سلول های cd133+ حامل موتاسیون بتاتالاسمی مینور در محیط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز نتایج فلوسیتومتری نشان داد حدود 96% از سلول های تخلیص شده، cd133+ بودند. سپس این سلول ها در محیط تمایزی اریتروئیدی قرار گرفتند و در روز 6 از تمایز اریتروئیدی تیمار دارویی انجام شد و در روز 12 سلول ها مورد آنالیز قرار گرفتند. پس از استخراج rna در روز های 6 و 12 تمایزی، سنتز cdna انجام شد و میزان بیان ژن های nrf2 و nfe2 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از real-time pcr نیز حاکی از افزایش سطح mrna ژن nrf2 در گروه های سلولی تیمار شده با تالیدوماید و سدیم بوتیرات در مقایسه با گروه کنترل می باشد. همچنین نتایج حاصل از real-time pcr نشان دهنده عدم افزایش معنی دار سطح mrna ژن nfe2 در گروه های سلولی تیمار شده با تالیدوماید و سدیم بوتیرات به میزان در مقایسه با گروه کنترل می باشد (05/0p<). با توجه به نقش مشخص هر دو داروی ذکر شده در القای بیان هموگلوبین جنین، به نظر می رسد که بیان ژن nrf2 در تنظیم القای بیان ژن گاما گلوبین نقش مهمی داشته باشد.
هادی موسوی سعید آبرون
پیوند آلوژنیک سلول¬های بنیادی خونساز (hsct) جهت درمان بیماران با بیماری¬های خونی و غیرخونی استفاده می¬گردد، اما محدودیت در پیدا کردن نمونه مناسب دهنده، این منبع از سلول¬های بنیادی را محدود کرده است. خون بندناف (ucb) بعنوان منبع جایگزین پیوند سلول بنیادی خونساز می¬باشد. علیرغم تمام مزایا، پائین بودن تعداد سلول¬ها، مانع اصلی در پیوند خون بندناف می¬باشد. یکی از راه¬کارهای غلبه بر این مشکل، گسترش سلول¬ها می باشد. در این مطالعه، از داربست 3 بعدی نانوالیاف pcl پوشیده با فیبرونکتین، کلاژن و مخلوط این دو (3d) در مقایسه با سیستم کشت معمولی (2d) جهت کشت استفاده گردید. 104×1سلول cd34+ خون بندناف جدا شده توسط macs، بر روی داربست قرار داده و بمدت 10 روز کشت گردیدند. قبل و بعد از کشت، تعداد سلول¬ها، تعداد سلول¬های cd34+، سنجش کلنی و بیان برخی از ژن¬های دخیل در لانه گزینی و خودنوسازی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته¬ها نشان داد که تعداد سلول¬ها در داربست 3 بعدی بالاتر از محیط 2 بعدی است. همچنین سلول¬های cd34+ در داربست 3 بعدی افزایش بیشتری نسبت به محیط 2 بعدی داشتند(p<0.05). تعداد کل کلنی¬ها در داربست 3 بعدی بالاتر از محیط 2 بعدی بود و این افزایش معنادار بود(p<0.05). بیان بالاتر ژن¬های خودنوسازی و لانه گزینی نشان از بهتر بودن خودنوسازی و لانه گزینی محیط 3 بعدی نسبت به دوبعدی داشتند(p<0.05). با توجه به بالاتر بودن تعداد سلول¬های +cd34 در داربست 3 بعدی نانوالیاف pcl نسبت به 2 بعدی، این داربست¬ها محیط مناسبی جهت گسترش سلول¬های بنیادی خونساز نسبت به 2 بعدی می-باشند. در این مطالعه داربست 3 بعدی نانوالیاف pcl پوشیده شده با فیبرونکتین نسبت به سایر محیط¬های دو بعدی و سه بعدی محیط بهتری جهت تکثیر و همچنین حفظ لانه گزینی و خودنوسازی سلول¬های بنیادی خونساز می¬باشد.
محسن احسان سعید آبرون
مقدمه: سیستم hla نقش کلیدی در فرار سلول های سرطانی از سیستم ایمنی ایفا می کند. aml سرطان رده میلوئیدی سلول های خونی است که با رشد سریع و انباشت سلول های سفید غیرطبیعی در مغز استخوان و اختلال در تولید سلول های طبیعی خون شناخته می شود. مطالعات متعددی در سراسر جهان ارتباطaml با آلل های hla را بررسی نموده اند. اینکه آیا داشتن آلل خاصی در بیماران موجب شود که در برابر عوامل سرطان زا مقاومت کمتری نشان دهند و یا نتوانند سلول سرطانی را تشخیص داده وعلیه آن واکنش نشان دهند وبالعکس آللی آیا وجو دارد که بتواند در برابر عوامل سرطان زا بدن را محافظت کند ویا سلول های سرطانی را بهتر تشخیص دهد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین آلل های hla-a,-b,-drb1 و بیماریaml در استان کرمان، ایران، انجام شد. علت انتخاب این استان افزایش فراوانی بدخیمی های هماتولویک در این استان بود. مواد و روش ها: آلل های hla-a,-b,-drb1 با استفاده از روش مولکولی pcr-ssp، در 33 بیمار aml و 270 نفر گروه شاهد سالم غیر مرتبط با بیماران در استان کرمان، ایران بررسی گردید. یافته ها: دراین بررسی فراوانی آلل hla-a*11 در بیماران مبتلا بهaml 19 مورد (8/28 درصد) و در جامعه کنترل سالم 92 مورد (17 درصد) بود که با 02/0p-value=، 97/1or= و51/3-10/1 ) = 95%)ci نشان دهنده وجود ارتباط مثبت معنی دار بین حضور این آلل و بیماری aml می باشد. نکته جالب دیگری که دراین مطالعه مورد بررسی قرار گرفت افزایش فراوانی آلل hla-a*11 در میان جمعیت استان کرمان در مقایسه با آمارهای مطالعات تحقیقات دیگر بود. براساس آمار منتشر شده فراوانی این آلل در جمعیت مورد بررسی مرکز رویان 65/8 درصد، درجمعیت مورد بررسی سازمان انتقال خون 8/10 درصد ودر جمعیت مورد بررسی بیمارستان شریعتی 41/10 درصد بود که در مقایسه با فراوانی 10/17 درصدی مطالعه اخیر خود بیانگر افزایش فراوانی محسوسی این آلل در جمعیت کرمانی است و شاید باتوجه به ارتباط بدست آمده میان فراوانی آلل hla-a*11درمیان بیماران aml بتوان به نوعی افزایش بدخیمی های این شهر را از این طریق نیز بررسی کرد. نتیجه گیری: در مطالعه اخیر آلل hla-a*11 در بیماران aml دارای فراوانی معنی دار بیشتر نسبت به جامعه کنترل سالم بود از این رو ممکن است وجود hla-a*11 در بیماران aml فاکتور مستعد کننده ژنتیکی برای ابتلا به این بیماری باشد. علاوه بر این فراوانی آلل hla-a*11درمیان جمعیت کرمانی نسبت به جوامع دیگر افزایش محسوس داشت و ممکن است که یکی ازدلایل شیوع نسبتا بالا بدخیمی های هماتولوژیک در این منطقه باشد.
مریم صدری پرویز عبدالمالکی
در این تحقیق اثرمیدان مغناطیسی ایستا بر سلولهای بنیادی مزانشیمی انسانی جداشده از بند ناف نوزادان مورد بررسی قرارگرفته است. کاهش درصد سلولهای زنده درسلولهایی که درمعرض میدان قرارگرفته بودند به همراه کاهش جمعیت g1 درجرخ? رشد سلول درنمونه های تیمار اثبات شد، اما این تغییرات موقتی بوده وبا افزایش زمان کشت تا حد معنی داری جبران گردید. علاوه بر این، سرعت تکثیر درنمونه های تیمار بامیدان کاهش یافت. بررسی های میکروسکوپی نشان داد که میدان مغناطیسی برآرایش وجهت رشد سلولهانیز موثر است. مقایس? سلولهایی که علاوه برالقاء شیمیایی ومحیط مناسب برای تمایز به سمت عصب، میدان راهم دریافت کرده بودندبانمونه های شاهد، تغییرات ریخت شناسی رادر این سلولهامشخص نمود. همچنین بیان پروتئین نستین که درسلولهای عصبی بیان بیشتری دارد، در سیتوپلاسم آنها افزایش یافت. کاهش بیان ژن های نانونگ وساکس2 که نشانگر بنیادی بودن سلول هستند وافزایش بیان ژن های بتا توبولین3 وheage1 که درسلولهای عصبی بیان بیشتر دارند، درنمونه های تیمار نشان داد که مجاورت با میدان مغناطیسی ایستا بر فرایند تمایز عصبی سلولها موثر بوده می تواند نقش کمک کننده ای درآن داشته باشد.
آیسان فرهادی بهرام محمد سلطانی
استفاده از لایه فیدر و سایتوکین ها سبب افزایش خود تجدیدی و مهار تمایز سلول های بنیادی خون ساز می شودلذا ما بران شدیم تا در حضور لایه فیدر تغییرات بیان ژن های p53 و c-myc و mirnas این ژن ها را بسنجیم . لذا با استفاده از تکنیک real-time pcr بیان ژن های p53 و c-myc و mir-22 ،mir-145،mir-34a و mir-33a را سنجیدیم. در حضور لایه فیدر بیان ژن ها و mirnas تغییراتی از خود نشان دادند.
غلامحسین تمدن سعید آبرون
لنفوم منتشره سلول های بزرگ (dlbl)b، بیشترین شیوع را در بین لنفوم غیر هوجکینی دارد. بدنبال رنگ آمیزی هماتوکسیلین وائوزین، تکنیک ایمونوهیستوشیمی (ihc) اولین روش در طبقه بندی کردن آن است.میکرو rna که توسط پلی مراز ii در هسته رونویسی می شوند پس از طی روند تغییرات از هسته وارد سیتوپلاسم شده و اندازه بالغ آنها حدود 25-18 اسید نوکلوئیک می باشد. فرم بالغ آنها در آنزیم risc قرار گرفته که می تواند به m.rna ژنهای هدف متصل شده و آنها را تخریب و یا از رونویسی آنها ممانعت کند. هدف اصلی ما در این مطالعه تعیین الگوی بیان میکرو rna در لنفوم dlbl و مشخص کردن دسته ای از آنها که احتمالاً نقش بیومارکری در سرم بیماران داشته باشند، می باشد. به این منظورتعداد 24 بلوک پارافینه بیماران به لنفوم dlbl بین سال 203-2011 که با ihcتشخیص آنها تایید شده بود از آرشیو پاتولوژی بیمارستان نمازی شیراز تهیه گردید و پس از برش مجدد بافتی، rna تام آنها با کمک ترایزول استخراج گردید. در مقایسه 12 نمونه غدد لنفاوی فعال شده از افراد فاقد هر گونه بدخیمی بعنوان گروه نرمال نیز شبیه بیماران rna تام استخراج گردد. سپس با کمک کیت اختصاصی برای 726میکرو rna، آنها را نشانه گذاری و با پروب های اختصاصی هر mir هیبرید سازی کرده و سپس اسکن انجام گرفت و توسط نرم افزارimagene®q الگوی بیان میکرو rna مشخص شد. بدنبال تعیین الگوی mirna در بیماران dlbl در مقایسه با نرمال، آن دسته از میکرو rna که بیشترین تغییرات را داشتند را در سرم 10 بیمار dlbl که اخیراً تشخیص داده شده بود، پیگیری شد. به این منظور در زمان تشخیص در وسط درمان و در پایان دوره شیمی درمانی استاندارد از بیماران و افراد سالم نمونه خون تهیه و سرم آنها جدا گردید. پس از جدا سازی rna تام با روش q-rt pcr بیان میکرو rna بررسی شدند. طی ریز آرایه انجام شده بیان 726 میکرو rna آنالیز شد و مشخص گردید که بیشترینافزایش mir-4284-21-5p, 142-3p,16, 451, 29, b, 4301, 146-b, 29-aو بیشترین کاهش را mir- 4484, 143, 125 داشته اند. بیشترین تغییر را mir-4284 و mir-4484 نشان دادند. در سرم بیماران در طی سه مرحله نمونه گیری و بررسیبه روشq-rt pcr با احتمال نقش بیومارکری، نشان داده شد که در طی پاسخ و درمانmir- 4284, 21-5p, 142-3p رو با کاهش وmir- 4484, 143, 125 رو به افزایش دارند. تغییرات بیان میکرو rna با شروع و پیشرفت بدخیمی ها و همچنین dlbl همراهی دارد. دو هدف عمدهاز تغییرات بیان میکرو rna در سلول آپوپتوز و سیکل سلولی است. با توجه به نتایج اولیه از ریز آرایه مشخص گردید که mir-4484,143, 125 و نیز mir- 4284 , 21 – 5p , 142- 3p می توانند به عنوان بیومارکر در سرم باشند. دو mir- 4484در مطالعات قبلی که بر روی dlblانجام گرفته بود گزارش نشده بودند. همچنین این میکرو rna می توانند در آینده به عنوان اهداف درمانی dlblقرار گیرند هر چند به مطالعات بیشتری در این زمینه اختیاج است.
نجم الدین ساکی سعید آبرون
جمعیت کشورهای صنعتی رو به پیر شدن گرویده است و درصد ابتلا به بیماریهای مرتبط با سالخوردگی و پیری مثل مالتیپل مایلوما بدلیل افزایش سن نیز روبه افزایش می باشد.این بیماری هم علایم و عارضه های مشترک با سایر بیماریها و منحصر بفردی را نیز دارد. از عارضه های منحصر بفرد آن تخریب و تحلیل بافت استخوانی وسیع در این بیماران می باشد. ما با نگاهی نو به ساختار کنام (niche) مغزاستخوان و اثرات تمایزی حاصل از همجواری سلولهای مایلومایی بر سلولهای بنیادی خونساز مستقر در آن، با انجام همکشتی سلولهای رده مایلومایی و سلولهای بنیادی خونساز حاصل از بند ناف اثر تمایزی هدفمند القا شده توسط سلولهای مایلومایی را بررسی نمودیم. علاوه بر این در این تحقیق سلولهای مایلومایی را با یک رده سلول منوبلاستی(u937) نیز کشت دادیم تا تاثیر سلولهای مایلومایی را بر تمایز سلولهای منوبلاستی ارزیابی نمائیم. نتایج حاصله افزایش بیان مارکرهای میلوئیدی و منوئیدی را در همکشتی سلول های مایلومایی و hscها نشان داد. علاوه بر این بدنبال همکشتی سلول های مایلومایی و سلول های منوبلاستی شاهد حضور سلول های سه استنوکلاستی احتمالا trap مثبت بودیم. نتایج ما نشان می دهد که حضور سلول های مایلومایی در مغز استخوان احتمالاً در تمایز hscها به رده منوسیتی (استنوکلاستی) نقش دارد.