نام پژوهشگر: عبدالله پارسا
اعظم رمضانی عبدالله پارسا
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش عالی بر رشد مهارت تفکر انتقادی دانشجویان بود. با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 500 دانشجوی کارشناسی (100 نفر از ورودی بهمن 87، 100 نفر از ورودی مهر 87، 100 نفر از ورودی سال 86، 100 نفر از ورودی سال 85 و 100 نفر از ورودی سال 84) از دو دانشکده ی اقتصاد و علوم اجتماعی و علوم پایه دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شدند و با تکمیل آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا (cctst) اطلاعات مورد نیاز گردآوری شده و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. بر اساس یافته های پژوهش، بین میزان رشد مهارت تفکر انتقادی دانشجویانی که سال آخر تحصیل خود را می گذرانند، با دانشجویان سال اول، تفاوت معنی داری وجود دارد و این تفاوت به نفع دانشجویان سال آخر است. همچنین این تفاوت معنادار، در مورد 3 خرده مقیاس آزمون مهارت های تفکر انتقادی، یعنی ارزشیابی، تحلیل و استنباط نیز، صادق است. اما نکته ی قابل ذکر، این است که میانگین نمرات تفکر انتقادی دانشجویانی که سال آخر تحصیل خود را سپری می کنند، کمتر از حد متوسط است. بنابراین، از مجموع یافته ها می توان دریافت که هر چند تحصیل در دانشگاه توانسته است مهارت تفکر دانشجویان را تا حدی رشد دهد، به گونه ای که میانگین تفکر انتقادی دانشجویان سال آخر، نسبت به سال اول از رشد نسبتاً قابل قبولی برخوردار بوده است؛ اما زمانی که نمرات تفکر انتقادی دانشجویان با نمره استاندارد آزمون مورد مقایسه قرار می گیرد، نمرات ضعیف و پایین تر از حد متوسط بوده که این خود مسئله ای نگران کننده برای آموزش عالی خواهد بود و ضرورت بازنگری در اهداف، روش های آموزشی رایج و بصورت کلی، ضرورت بازنگری در برنامه های درسی را آشکار می-سازد. هرچند، رشد این مهارت در آموزش عالی به زمینه های خانوادگی و آموزشی، قبل از ورود به دانشگاه نیز بستگی دارد.
عصمت زمانی عبدالله پارسا
به منظور بررسی جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه شهید چمران و روابط ساده و چندگانه آن با فرهنگ سازمانی دانشگاه، با مشارکت 188 نفر از اعضای هیأت علمی و 119 نفر از کارشناسان دانشگاه در تکمیل پرسشنامه های مدیریت دانش و فرهنگ سازمانی، تحقیقی توصیفی - تحلیلی انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که مطلوبیت مدیریت دانش در سطح دانشگاه شهید چمران پایین تر از حد متوسط است و تفاوت میانگین نمرات آزمودنی ها با شاخص مطلوب مفروض در این پژوهش، معنادار است. بین مدیریت دانش و فرهنگ سازمانی و اکثر مولفه های آنها رابطه ی معنادار و مثبتی مشاهده گردید. بر اساس تحلیل رگرسیون گام به گام مشخص شد که از بین مولفه های فرهنگ سازمانی، پنج مولفه، شامل حمایت مدیریت، هویت، کنترل، سازش با تعارض و ریسک پذیری دارای تأثیر معنادار بر مدیریت دانش هستند و این پنج مولفه روی هم قادرند 36 درصد از واریانس مدیریت دانش را پیش بینی نمایند. یافته های تحقیق حاکی از آن هستند که مولفه ی درونی سازی می تواند به تنهایی 25 درصد از فرهنگ سازمانی دانشگاه را پیش بینی نماید.
نقی رعدی افسوران یداله مهرعلی زاده
چکیده هدف پژوهش حاضر، طراحی مدل توانمندسازی منابع انسانی سازمان آب و برق استان خوزستان بوده است. روش پژوهش، آمیخته و از نوع تشریحی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه مدیران و کارکنان سازمان آب و برق استان خوزستان در سال 1388 و 1389 به تعداد 1329 نفر است. به منظور تعیین نمونه لازم برای اجرای پژوهش، در خصوص پرسشنامه، تعداد 220 نفر از بین کلیه کارکنان و مدیران سازمان، با بهره گیری از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. در خصوص مصاحبه نیز تعداد بیست و هفت نفر از مدیران ارشد، بر اساس معاونت مربوطه و سابقه خدمت (5 تا30 سال) انتخاب و با آنان مصاحبه به عمل آمده است. ابزار های جمع آوری اطلاعات شامل؛ پرسشنامه، مصاحبه و تحلیل اسناد و مدارک بوده است. پرسشنامه بر اساس معیارهای مدل بنیاد توانمندسازی منابع انسانی ایران طراحی شده که دارای 35 گویه بوده و با طیف لیکرت هفت مرتبه ای نمره گذاری شده است. در پژوهش حاضر روایی آن با روش تحلیل عاملی 904/0 و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 946/0 به دست آمده است. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از شاخصه های آماری درصد، میانگین، انحراف معیار، آزمون های تی تک گروهی مستقل، تی دو گروهی مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی، با کمک نرم افزار اماری spss تجزیه و تحلیل شده است. مصاحبه از نوع نیمه ساختمند بوده که سئوال آن بر اساس نظریه های توانمندسازی تنظیم شده بود. اطلاعات حاصل از مصاحبه به صورت فردی و از سوی شخص محقق تحلیل شده است. هم چنین اسناد و مدارک نیز برای دستیابی به مهم ترین اقدامات و سیاست های توانمندسازی به صورت تحلیل محتوای صوری مورد بررسی قرار گرفته است. عمده ترین یافته های پژوهش به تفکیک اهداف مورد بررسی عبارتند از؛ 1- بین وضعیت موجود و مطلوب توانمندی نیروی انسانی سازمان آب و برق استان خوزستان بر اساس مدل بنیاد توانمندسازی منابع انسانی ایران فاصله وجود دارد. به عبارت دیگر توانمندی نیروی انسانی سازمان آب و برق استان خوزستان پایین تر از حد متوسط بوده است. 2- اقدامات عملی انجام شده در خصوص توانمندسازی نیروی انسانی در سازمان آب و برق استان خوزستان بیشتر روی مقوله آموزشی و ایجاد انگیزه متمرکز بوده است. 3- ارزیابی اقدامات عملی انجام شده در خصوص فعالیت های توانمندسازی نیروی انسانی حاکی از آن بود که اثربخشی و کارایی اقدامات صورت گرفته مورد تردید می باشد. 4- پیرو عدم وجود برنامه توانمندسازی مدون و نظام مند در سازمان آب و برق استان خوزستان، از طراحی و اجرای استراتژی های توانمندسازی و فرایندهای آن غفلت شده، و صرفاً فرایند تفویض اختیار و آن هم بسیار محدود و سلیقه ای مورد توجه بوده است. 5- با لحاظ طرح توانمندی به عنوان تابعی از مشاغل، مدل سازه های اثربخش به عنوان مدل پیشنهادی ارائه شده است.
مهدی آزاد یدالله مهرعلیزاده
هدف عمده این پژوهش تعیین جایگاه آموزش و پرورش اهواز در الگوی دولت الکترونیک و شناسایی موانع و مشکلات استقرار آن می باشد. در این پژوهش، برای تعیین جایکاه سازمان ازالگوی سازمان ملل استفاده شده است. پژوهش حاضر از نوع پیمایشی-توسعه ای می باشد. نمونه مورد استفاده در این تحقیق 275 نفر از کارکنان، کارمندان و مدیران سازمان آموزش و پرورش اهواز می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده اند. ابزار این پژوهش دو پرسشنامه که یکی به بررسی جایگاه دولت الکترونیک و دیگری به بررسی موانع و مشکلات آن می پردازد، می باشد. و پایایی این دو پرسشنامه به ترتیب 93/ و 97/ می باشد. طبق نتایج این پژوهش آموزش و پرورش اهواز برحسب الگوی سازمان ملل مرحله دوم (تکامل یافته) قرار دارد. همچنین از عمده ترین موانع و مشکلات سازمان می توان به موانع ساختاری-رفتاری (عدم تمایل و احساس نیاز مدیران ارشد نسبت به تغییر، فقدان یک ساختارمتمرکز جهت ایجاد و استقرار و عدم تمایل به ارتباط غیر حضوری و تمایل به ارتباط چهره به چهره)، زمینه ای-تکنولوژیکی(کمبود و فقدان تجهیزات لازم در زمینه ی ایجاد دولت الکترونیک، کمبود و فقدان نیروی متخصص و آموزش به کارکنان و فقدان زیرساخت های شبکه ارتباطی و اینترنتی) و اقتصادی-فرهنگی (ضعف دانش فنی و هزینه های سنگین در زمینه ی ایجاد دولت الکترونیک، شکاف دیجیتالی و عدم دسترسی به تجهیزات در زمینه ی استقرار دولت الکترونیک و عدم دسترسی به فناوری تلفنی در زمینه ی ارتباط با سازمان)، اشاره کرد. در نهایت با توجه به نتایج تحقیق الگویی برای استقرار بهتر در سازمان پیشنهاد شده است.
مریم رحمانی عبدالله پارسا
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه چندگانه ادراکات از حمایت ها و ترفندهای سازمانی و تأثیر آنها بر پیامدهای رفتاری کارکنان سازمان آموزش و پرورش استان فارس و نواحی چهارگانه شیراز بود. روش پژوهش؛ روش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان سازمان آموزش و پرورش فارس و نواحی چهارگانه شهر شیراز بود. تعداد 250 نفر از کارکنان این سازمان و نواحی به نسبت مساوی به صورت تصادفی طبقه ای به عنوان گروه نمونه انتخاب گردید. روش نمونه گیری این تحقیق به صورت تصادفی طبقه ای بود. برای جمع آوری اطلاعات در این تحقیق، از هفت ابزار پرسشنامه ادراکات از ترفندهای سازمانی، پرسشنامه حمایت سازمانی ادراک شده، پرسشنامه خشنودی شغلی، پرسشنامه خشنودی از درآمد، پرسشنامه فشار روانی شغلی، پرسشنامه تعارض نقش و پرسشنامه قصد ترک کار استفاده شد. روایی و پایایی ابزارها با استفاده از روش آلفای کرونباخ، برای ادراکات از ترفندهای سازمانی 86/0، حمایت سازمانی ادراک شده95/0، خشنودی شغلی73/0، خشنودی از درآمد70/0، فشار روانی شغلی69/0، تعارض نقش86/0 و میل به ترک کار 73/0 بدست آمد. داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از شاخصه های آماری میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب رگرسیون چندگانه ، تحلیل واریانس یک راهه و t-test گروههای مستقل و آزمون تعقیبی شفه، با کمک نرم افزار آماری spss تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که: بین حمایت سازمانی ادراک شده و ادراکات از ترفندهای سازمانی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. حمایت سازمانی ادراک شده با همه متغیرهای مثبت پیامدهای رفتاری رابطه مثبت معنا دار و با متغیرهای منفی پیامدهای رفتاری رابطه منفی معناداری دارد. ادراکات از ترفندهای سازمانی با خشنودی از درآمد رابطه مثبت و معنادار و با پیامدهای منفی رفتاری رابطه مثبت و معناداری دارد اما با خشنودی شغلی رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین رابطه چندگانه ادراکات از ترفندهای سازمانی و حمایت سازمانی ادراک شده با پیامدهای منفی رفتاری معنادار بود اما با پیامدهای مثبت رفتاری معنادار نبود.
فرزانه شکری قره عورت یداله مهرعلیزاده
هدف اصلی از پژوهش حاضر بررسی میزان تأثیر ادراک از جو مدرسه بر انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی بین دانش آموزان مدارس هوشمند و عادی است. جامعه پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر سال اول پایه متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر تهران که در سال تحصیلی 90-1389 به تحصیل اشتغال دارند. نمونه پژوهش حاضر شامل 180 دانش آموز که 90 نفر از مدرسه هوشمند و 90 نفر از مدرسه عادی می باشد که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به عنوان نمونه تحقیق مورد پرسش قرار گرفتند. این پژوهش از نوع تحقیقات توصیفی است که به شیوه علّی- مقایسه ای انجام شده است. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ادراک از جو مدرسه ِامونس و همکارانش از مرکز مطالعه کودک دانشگاه یال (2002)، پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس (1970)، معدل دانش آموزان و سیاهه کنترل تهیه شده از طریق آموزش پرورش شهر تهران (1389) برای ارزیابی فناوری مورد استفاده در مدرسه هوشمند است. در این پژوهش آزمون های توصیفی میانگین و انحراف معیار و آزمون های استنباطی تحلیل کوواریانس عاملی چند متغیری (mancova)، آزمون t-test مستقل و رگرسیون خطی استفاده شده است. نتایج پژوهش حاضر به طور کلی بیان کننده این مطلب است که با کنترل عملکرد تحصیلی اولیه و انگیزه پیشرفت اولیه، عملکرد تحصیلی دانش آموزان با توجه به تعامل ادراک از جو مدرسه و نوع مدرسه به طور معنادار متفاوت است اما در انگیزه پیشرفت با توجه به تعامل ادراک از جو مدرسه و نوع مدرسه تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین انگیزه پیشرفت ثانویه با توجه به نوع مدرسه دارای تفاوت معناداری نیست اما معدل نیم سال اول دانش آموزان با توجه به نوع مدرسه دارای تفاوت معنادار است. در نهایت در انگیزه پیشرفت ثانویه و عملکرد تحصیلی نیم سال اول دانش آموزان بر حسب ادراک از جو مدارس تفاوت معناداری مشاهده نشد.
مرجان عربانی سکینه شاهی
چکیده: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ارتباطات سازمانی و مدیریت تعارض میان کارکنان ستادی ادره کل آموزش و پرورش استان لرستان و نواحی دو گانه شهر خرم آباد می باشد. روش تحقیق این پژوهش، روش توصیفی (کمی) از نوع همبستگی؛ و جامعه آماری، شامل کلیه کارکنان ستادی اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان و نواحی دو گانه شهر خرم آباد است. از این جامعه آماری نمونه ای به تعداد 191 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه ارتباطات سازمانی(نظری، 1384) و مدیریت تعارض (پوتنام و ویلسون، نقل در مقیمی ، 1385) استفاده شد. پایایی پرسشنامه ارتباطات و مدیریت تعارض از طریق روش آماری آلفای کرونباخ به ترتیب معادل 91/. و 75/. محاسبه گردید. ارتباطات سازمانی با سه مولفه (ساختار، فرایند و مهارت انسانی) و مدیریت تعارض با سه رویکرد (کنترل، عدم مقابله و راه حل گرایی) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین ارتباطات سازمانی و مدیریت تعارض رابطه معنی داری وجود دارد. ابعاد ارتباطات سازمانی (ساختار، مهارت فرایندی و مهارت انسانی) می توانند پیش بینی کننده هر یک از رویکرد های مدیریت تعارض باشند. از بین سه بعد ارتباطات سازمانی، ساختار با ضریب واریانس 91 بیشترین درصد را در پیش بینی رویکرد راه حل گرایی مدیریت تعارض داشت.
محمد حسین پور عبدالله پارسا
پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل بازدارنده و تسهیل کننده انجام پژوهش و رابطه آن با عملکرد پژوهشی اعضای هیأت علمی اجرا گردید. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه ی اعضای هیأت علمی رشته های علوم انسانی دانشگاه های شهر اهواز بود که بر اساس فرمول تعیین حجم نمونه و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد یکصد نفر از اعضای هیأت علمی مذکور به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه محقق ساخته بود که بعد از اجرای آزمایشی، روایی آن از طریق روایی محتوایی و همزمان و پایایی آن به وسیله ی آلفای کرونباخ محاسبه گردید. داده های گردآوری شده با استفاده از شاخصه های آماری؛ فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب رگرسیون همزمان وگام به گام، آزمون t و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با کمک نرم افزار spss مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد؛ کمبود امکانات پژوهشی، ضعف مدیریت و سیاست گذاری پژوهشی، موانع توانمند سازی اعضای هیأت علمی، ضوابط دست و پا گیر اداری ، موانع شخصی، مسائل اجتماعی و مشکلات اقتصادی از عوامل بازدارنده انجام پژوهش در بین اعضای هیأت علمی رشته های علوم انسانی دانشگاه های اهواز بودند. هم چنین بین این عوامل با عملکرد پژوهشی اعضای هیأت علمی رابطه منفی و معنی دار مشاهده گردید. از سوی دیگر، شرکت کنندگان تهیه امکانات پژوهشی، حمایت مدیریت و سیاستگذاری پژوهشی، توانمند سازی اعضای هیأت علمی، حذف ضوابط دست و پا گیر اداری، رفع موانع شخصی، اجتماعی و اقتصادی را تسهیل کننده فعالیت پژوهشی در بین اعضای هیأت علمی می دانند. امکانات پژوهشی، مدیریت و سیاستگذاری پژوهشی، توانمند سازی اعضای هیأت علمی، ضوابط اداری و عوامل اقتصادی با عملکرد پژوهشی اعضای هیأت علمی رابطه مثبت و معنی دار دارد. ولی بین عملکرد پژوهشی گروه های مختلف نمونه آماری تحقیق به لحاظ جنسیت، مدرک تحصیلی، رتبه ی علمی، دانشگاه محل خدمت و سابقه خدمت اعضای هیأت علمی رشته های علوم انسانی دانشگاه های اهواز تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.
هیوا کریمی پور سکینه شاهی
این تحقیق به منظور بررسی « عملکرد گروه های آموزشی » مقطع متوسط? شاخ? نظری شهرستان بانه از دیدگاه مدیران و دبیران و تأثیر آن بر فرایند تدریس و آموزش در سال تحصیلی 90 – 89 اجرا گردیده است. روش انجام این تحقیق از نوع توصیفی – پیمایشی است. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته با مقیاس 5 درجه ای لیکرت و با تعداد 68 سوال استفاده شد. همچنین با روش آلفای کرانباخ 95/. پایایی آن محاسبه گردید. تعیین روایی پرسشنامه نیز با استفاده از نظرات کارشناسان و اساتید محترم راهنما و مشاور و یک سوال کلی ( اعتباریابی همزمان ) محاسبه گردید. جامع? آماری پژوهش شامل کلی? دبیران و مدیران شاغل در ادار? آموزش و پرورش شهرستان بانه بود که به دلیل کوچک بودن جامع? آماری از روش سرشماری در این تحقیق استفاده شد و کلی? افراد شامل 13 مدیر و 142 دبیر وارد تحقیق شدند و پرسشنامه بین آنها توزیع شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه از آمارهای توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار، جدول فراوانی، نمودار درصد و آمار استنباطی شامل آزمون خی دو جهت موثر بودن سوالات تحقیق در جامعه و آزمون t مستقل برای تفاوت بین دو گروه مدیران و دبیران استفاده شد که به وسیله نرم افزار کامپیوتری spss انجام و سطح معنا داری برای کل سوالات p<0/05در نظر گرفته شد. نتایج بدست آمده از تحقیق نشان داد که نظرات دو گروه مدیران و دبیران در مقوله افزایش اطلاعات علمی وتخصصی دبیران مشابه و یکسان بوده است. و هردو گروه بیان داشته اند که گروه های آموزشی در افزایش اطلاعات علمی و تخصصی دبیران عملکرد مطلوب وموثری داشته اند. اما در پنج مقوله دیگر یعنی بهبود روش های تدریس، نحو? استفاده از وسایل آموزشی و کمک آموزشی توسط دبیران، اصلاح و بهبود روشهای ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان، نقد و بررسی محتوای آموزشی و بهبود روش های نظارت و راهنمایی آموزشی، دبیران و مدیران نظرات مشابهی نداشته اند . به این صورت که مدیران عملکرد گروه های آموزشی در مقوله های بهبود روش های تدریس، نحو? استفاده از وسایل آموزشی وکمک آموزشی توسط دبیران، اصلاح و بهبود روشهای ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان ، نقد و بررسی محتوای آموزشی و بهبود روش های نظارت و راهنمایی آموزشی را نامطلوب و غیر موثر ارزیابی کرده اند .اما دبیران در این مقوله ها نظراتی مخالف با مدیران داشته اند و از نظر آنان عملکرد گروه های آموزشی در پنج مقوله نامبرده موثر بوده است و گروه های آموزشی از عهده وظایف خود برآمده اند. و به بهبود و افزایش کیفیت نظام آموزشی کمک کرده اند.
طاهره بیات پروین احمدی
چکیده: پژوهش حاضر به بررسی جایگاه اخلاق زیست محیطی در محتوای کتاب های فارسی(بخوانیم و بنویسیم)، علوم، تعلیمات اجتماعی و هدیه های آسمان دوره ابتدایی پرداخته است. روش تحقیق توصیفی بوده، با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به جمع آوری اطلاعات پرداخته و مفاهیم مرتبط با اخلاق زیست محیطی ، با توجه به سه حیطه شناختی، عاطفی، مهارتی در قالب ابعاد متن، تکلیف، پرسش و تصویر مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه و نمونه آماری پژوهش، کتاب های فارسی(بخوانیم و بنویسیم)، علوم، تعلیمات اجتماعی و هدیه های آسمان دوره ابتدایی در سال تحصیلی 91-90 بوده است. کل مفاهیم مرتبط با اخلاق زیست محیطی در این 22 جلد کتاب، 535 واحد بوده است که 36.45 در صد آن در بعد متن، 15.14 درصد تکلیف، 25.61 درصد پرسش و 22.8 درصد در قالب تصویر ارائه شده است. همچنین از کل مفاهیم مرتبط با اخلاق زیست محیطی ، 78 درصد به حیطه شناختی، 13 درصد به حیطه عاطفی و 9.7 درصد به حیطه مهارتی اختصاص یافته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در کتاب های درسی دوره ابتدایی به هدف های شناختی(سطح دانش) بیشتر توجه شده است و کمترین توجه به سطح مهارت است. بیشترین توجه به اخلاق زیست محیطی در کتاب های علوم دوره ابتدایی و کمترین توجه در کتاب هدیه های آسمان دوره ابتدایی بوده است. کلید واژه ها: اخلاق زیست محیطی ، دوره ابتدایی ،کتابهای درسی دوره ابتدایی، محتوای برنامه درسی دوره ابتدایی
سکینه ظریف سکینه شاهی
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی ارتباطات سازمانی کارکنان آموزش و دانشجویان از دیدگاه دانشجویان دوره ی کارشناسی دانشگاه شهید چمران است که به صورت پیمایشی انجام شده است. در این پژوهش، اثربخشی ارتباطات سازمانی با توجه به چهار مولفه ی عنصر نهادی، فرهنگ، ارتباطات میان فردی و رویکرد ارتباطی مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش تحقیق استفاده شده در این پژوهش، روش ترکیبی (کمی و کیفی) بود. جامعه ی آماری این پژوهش، دانشجویان سال سوم و چهارم دوره ی کارشناسی است که در سال 89-90 در دانشگاه شهید چمران مشغول به تحصیل هستند. روش نمونه گیری استفاده شده در این پژوهش، تصادفی طبقه ای بوده است که 240 نفر از دانشجویان به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. از 210 نفر آنان درخواست شد به پرسشنامه جواب دهند و با 30 نفر از دانشجویان نیز مصاحبه گردید. همچنین با 7 نفر از کارکنان نمونه آموزش نیز مصاحبه گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات این پژوهش، پرسشنامه ی محقق ساخته بوده است که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 89/0 بدست آمد. نتایج نشان داد که ارتباطات سازمانی بین کارشناسان آموزش و دانشجویان در حد مطلوب و مورد انتظار نبوده است. طبق یافته ها عنصر نهادی کمترین و رویکرد ارتباطی بیشترین میانگین را در بین جنبه ها داراست. یافته های دیگر تفاوت معنی داری را بین دانشجویان گروه علوم انسانی و غیر علوم انسانی در اثربخشی ارتباطات سازمانی بین کارشناسان آموزش و دانشجویان نشان نداد، اما بین دانشکده ها تفاوت معنی داری در بعد عنصر نهادی و ارتباط میان فردی مشاهده شد.
رقیه گرایلی شیخ عبدالله پارسا
پژوهش علی مقایسه ای حاضر با هدف فهم نقش آموزش کارآفرینی در پرورش استعداد کارآفرینی هنرجویان هنرستان های دولتی کار و دانش شهر اهواز انجام شده است. برای تکمیل پرسشنامه جامع کارآفرینی دورهام انگلستان (get) و پرسشنامه ادراک از کلاس (ceq)، 83 هنرجوی پایه سوم که درس کارآفرینی به آنها آموزش داده شده بود و 83 هنرجوی پایه دوم که آموزش کارآفرینی ندیده بودند، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. همچنین کتاب درس کارآفرینی نیز تحلیل محتوا شد. برای هر دو پرسشنامه، ضریب پایایی معتبر و قابل قبولی بدست آمد. یافته های تحقیق نشان دادند که بین هنرجویان آموزش دیده (هنرجویان پایه سوم) و هنرجویان آموزش ندیده (هنرجویان پایه دوم) در استعداد کارآفرینی تفاوت معنادار وجود دارد و این تفاوت تنها در مولفه ی نیاز به موفقیت است. هنرجویان دختر و پسر در استعداد کارآفرینی تفاوت معنادار دارند و میانگین نمره استعداد کارآفرینی پسران بالاتر از میانگین نمره دختران است. بین ادراک هنرجویان آموزش دیده از کلاس درس و استعداد کارآفرینی آنها رابطه ی معناداری مشاهده نشد. تحلیل محتوای کتاب کارآفرینی مشخص کرد؛ به مولفه ی خلاقیت و نیاز به موفقیت «در حد مطلوب»، به مولفه ی ریسک پذیری و استقلال طلبی «در حد کم» و به مولفه ی مرکز کنترل درونی «در حد ضعیفی» توجه شده است. همچنین در این کتاب تصاویر کمی به کار رفته و برخی از مواردی هم که تصویر وجود داشته به مولفه های کارآفرینی توجه نشده است. لذا بازنگری در برخی از فصل ها و توجه به مولفه های کارآفرینی در تکلیف ها، سوالات، مثال ها و تصاویر ضروری است.
افسانه علیزاده یداله مهر علیزاده
این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل نظام پذیرش نیمه متمرکز دانشجویان دکتری تخصصی در دانشگاه های دولتی کشور انجام شده است. روش پژوهش، روش تحقیق آمیخته است. داده های پژوهش با استفاده از دو روش کمی (پرسشنامه محقق ساخته) و کیفی (مصاحبه و بحث گروهی) جمع آوری گردید. جامعه آماری این پژوهش را کلیه اعضای هیأت علمی، دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه شهید چمران اهواز تشکیل می دهند که در مجموع 340 نفر نمونه آماری پژوهش را تشکیل دادند (300 نفر برای پاسخگویی به پرسشنامه و 40 نفر برای انجام مصاحبه و بحث گروهی). یافته های حاصل از پرسشنامه حاکی از آن بود که روش نیمه متمرکز نتوانسته آن چنان که باید و شاید بر سرمایه انسانی (و مولفه های آن) و همچنین بر سرمایه اجتماعی (و مولفه های آن) تأثیر مثبت و سودمندی داشته باشد. درحالی که مصاحبه ها حاکی از دو دیدگاه موافق و مخالف در این رابطه بود. هر دو گروه دلایل متفاوت و متعددی را در موافقت و مخالفت خود عنوان کردند. همچنین بین دیدگاه اعضای هیأت علمی، دانشجویان دکتری و دانشجویان کارشناسی ارشد در رابطه با روش نیمه متمرکز پذیرش دانشجوی دکتری تفاوت معنی داری یافت شد.
یوسف قبادی فر عبدالله پارسا
همیشه تغییر در هر زمینه ای با هدف بهبود شرایط موجود انجام می گیرد و روند این تغییرات همواره با نقاط قوت و ضعف هایی همراه است. بدین منظور پژوهش حاضر سعی دارد تا عوامل فردی و ساختاری مجتمع های آموزشی و مدارس مستقل را بررسی نماید. روش انجام این تحقیق آمیخته است. داده های تحقیق از دو روش کمی (پرسشنامه ی محقق ساخته) و روش کیفی (مصاحبه) جمع آوری گردید. پایایی پرسشنامه 86% محاسبه شد. جامعه ی آماری تحقیق شامل تمامی فرهنگیان شاغل در اداره آموزش و پرورش منطقه ی شاوور بودند که در نهایت تعداد 579 نفر نمونه آماری تحقیق را تشکیل دادند (163 نفر کادر اداری و 416 نفر کادر آموزشی). در این تحقیق ادراک کارکنان اداری و آموزشی از عوامل ساختاری با مولفه های شیوه های نظارت، دسترسی به تجهیزات، تعامل اولیا و معلمان و ساختار تشکیلاتی و عوامل فردی با مولفه های سطح انتظار از خود، تعامل با همکار و خودکارآمدی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان می دهد در عوامل فردی بین مجتمع های آموزشی و مدارس مستقل تفاوت معنادار وجود دارد. در مورد عوامل ساختاری به غیر از دو مولفه ی تعامل اولیا و معلمان از لحاظ نوع پست و شیوه های نظارت از لحاظ نوع مدرسه در سایر موارد تفاوت معنادار به دست آمد. همچنین اثر متقابل سه فاکتور نوع مدرسه، نوع پست و جنسیت در سطوح مختلف عوامل فردی و ساختاری معناداری شده است. بین عوامل فردی و ساختاری در مدارس مستقل و مجتمع های آموزشی همبستگی وجود دارد. نتایج حاصل از بخش کیفی تحقیق نیز نشان می دهد که اجرای طرح در رسیدن به هدف تبادل اطلاعات بین مدارس تابعه و استفاده ی بهینه از خدمات و تجهیزات و امکانات در واحدهای آموزشی موفق بوده اما در سایر اهداف توفیق چندانی کسب نکرده است.
وجیهه نجاتی عبدالله پارسا
پژوهش توصیفی حاضر که به لحاظ هدف، نوعی تحقیق کاربردی است با بهره¬گیری از روش آمیخته (کمی و کیفی) و با هدف آگاهی از چگونگی و سطوح مشارکت درکلاس درس و رابطه آن با ادراکات دانشجویان کارشناسی رشته¬های علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شده است. از بین کلاس¬های برگزار شده رشته¬های کارشناسی در دانشکده¬های علوم انسانی در نیم سال اول سال تحصیلی93-92، با روش نمونه گیری تصادفی طبقه¬ای 9 رشته کارشناسی انتخاب شد و از هر رشته دو کلاس در دو جلسه 90 دقیقه ای (جمعاً 36 جلسه) مورد مشاهده قرار گرفت و بر اساس فرم محقق ساخته مجموعه¬ای از رفتارهای مشارکت¬جویانه دانشجویان ثبت شد. همچنین 180 نفر از دانشجویان کلاس¬های مزبور در تکمیل پرسشنامه ادراک از دوره (72/0 =?) و پرسشنامه محقق ساخته برای سنجش نگرش دانشجویان نسبت به عوامل موثر بر مشارکت کلاسی، موانع و مزایای آن (87/0 =?) همکاری نمودند. با 36 نفر از استادان کلاس¬های منتخب نیز مصاحبه نیمه¬ساختمند به عمل آمد که جنبه تأییدی داشته است. با استفاده از روش¬های متناسب آماری نسبت به تحلیل یافته¬ها اقدام شد. یافته¬های تحقیق بیانگر آن است که نگرش دانشجویان نسبت به عوامل موثر در مشارکت کلاسی قادر به پیش بینی ادراکات آنها از دوره تحصیلی خود است. از دیدگاه¬های مشترک و متناقض دانشجویان و استادان می¬توان به ترتیب در مولفه تسهیل کننده مشارکت کلاسی ارتباط استاد با دانشجو و دید مثبت دانشجویان به استاد؛ در مولفه مزایای مشارکت کلاسی به ترتیب می¬توان به تقویت مهارت¬های اجتماعی و تحصیلی،آگاهی استادان از آموخته¬های قبلی دانشجویان و در مولفه موانع مشارکت کلاسی به ترتیب کم رویی دانشجویان، محدودیتزمان کلاس¬ها اشاره کرد.تحلیل نتایج مصاحبه با استادان نشان می¬دهد که آنان از مشارکت دانشجویان در کلاس استقبال می کنند، اما به دلیل برخی محدودیت¬ها و کاستی ¬های آموزشی اجرای این روش را دشوار می دانند. بر اساس مشاهدات محقق، عملکرد استادان مبتنی بر مشارکت دانشجویان در کلاس نیست و تدریس آنها بیشتر به شیوه سخنرانی صورت می گیرد
کریم رضایی سکینه شاهی
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و گرایش به تغییر کارکنان دانشگاه شهید چمران اهواز صورت گرفت. از میان کارکنان دانشگاه که در سال تحصیلی 93/1392 مشغول به کار بودند تعداد 265 نفر بر اساس جدول مورگان و کرجسی به عنوان نمونه انتخاب گردید. روش تحقیق در این پژوهش با توجه به اهداف و ماهیت موضوع، روش توصیفی و از نوع پیمایشی بود. از سه پرسشنامه فرهنگ سازمانی هافستد، پرسشنامه چارلز هندی و پرسشنامه گرایش به تغییر میچ مک کریمون برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. ضریب پایایی پرسشنامه فرهنگ سازمانی هافستد (72/0)، ضریب پایایی پرسشنامه فرهنگ سازمانی هندی (76/0) و ضریب پایایی پرسشنامه گرایش به تغییر (78/0) می باشد. نتایج نشان داد از بین ابعاد فرهنگ سازمانی هافستد فقط بعد اجتناب از عدم اطمینان بالا / پایین با گرایش به تغییر رابطه دارد و ابعاد مردسالاری / زن سالاری، فردگرایی / جمع گرایی و فاصله قدرت بالا / پایین با گرایش به تغییر کارکنان رابطه معنی داری مشاهده نشد. همچنین، هیچ یک از ابعاد فرهنگ سازمانی هندی شامل: فرهنگ باشگاهی، فرهنگ ایفای نقش، فرهنگ وظیفه مدار و فرهنگ اصالت فرد با گرایش به تغییر کارکنان رابطه معنی داری مشاهده نشد.
جلیل بیوکانی عبدالله پارسا
چکیده: این پژوهش با هدف بررسی وضعیت میزان یادگیری سازمانی در مدارس شهرستان بهمئی و رابطه آن با اخلاق کار و تعهد سازمانی کارکنان صورت گرفت. از میان کارکنان آموزش و پرورش که در سال تحصیلی 1393-1392 مشغول به کار بودند تعداد 280 نفر بر اساس جدول مورگان و کرجسی به عنوان نمونه انتخاب گردید. روش تحقیق در این پژوهش با توجه به اهداف و ماهیت موضوع، روش توصیفی و از نوع پیمایشی بود. از سه پرسشنامه یادگیری سازمانی ، پرسشنامه اخلاق کار و پرسشنامه تعهد سازمانی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. ضریب پایایی پرسشنامه یادگیری سازمانی (89/0)، ضریب پایایی پرسشنامه اخلاق کار (81/0) و ضریب پایایی تعهد سازمانی (81/0) می باشد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات بدست آمده از t تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با استفاده از روش گام به گام (stepwise) و روش ورود (enter) استفاده شده است. پس از تجزیه و تحلیل پرسشنامه نتایج ذیل بدست آمده است: 1- یادگیری سازمانی مدارس شهرستان بهمئی از نگاه دبیران از وضعیت مطلوبی برخوردار نبود. 2- اخلاق کار در مدارس شهرستان بهمئی از نگاه دبیران از وضعیت خوبی برخوردار است. 3- تعهد سازمانی و مولفه های آن از نگاه دبیران از وضعیت مطلوبی برخوردار نبود. 4- اخلاق کار با تعهد سازمانی و مولفه های آن به جزء تعهد هنجاری رابطه معناداری دارد. 5- یادگیری سازمانی و مولفه های آن به نسبت بسیار ضعیفی قادر به پیش بینی اخلاق کار و تعهد سازمانی می باشند.
مهدیه چنگلوایی عبدالله پارسا
پژوهش توصیفی و کاربردی حاضر با بهره¬گیری از روش آمیخته (کمی و کیفی) برای شناخت شکاف پاسخگویی بیرونی آموزش عالی از دیدگاه جامعه علمی دانشگاه شهید چمران اهواز و بازارکار در سطح شهر اهواز انجام شده است. در بخش کمی، 176 نفر از اعضای هیأت علمی دانشکده¬های مهندسی، علوم و کشاورزی به روش نمونه¬گیری تصافی طبقه¬ای انتخاب شدند. در بخش کیفی، 21 نفر از مدیران و کارشناسان ارشد از 9 سازمان و بنگاه¬ اقتصادی بزرگ خصوصی و دولتی به صورت نمونه¬گیری هدفمند برای مصاحبه انتخاب شدند. در بخش کمی، پرسشنامه مظفری (1391) (شامل47 گویه با طیف درجه¬بندی لیکرت) مورد استفاده قرار گرفت. روایی صوری پرسشنامه توسط تعدادی از اعضای هیأت علمی و صاحبنظران دانشگاه تأیید شد. پایایی این پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ 96/0 بدست آمد. بعد از تجزیه و تحلیل نتایج، برای اطمینان از اعتبار نتایج پرسشنامه، تصمیم گرفته شد با 10 نفر از استادان و مدیران با تجربه دانشگاهی که عضو هیأت علمی نیز هستند و در این حوزه تجربیاتی دارند، یک مصاحبه نیمه ¬ساختمند تأییدی و تکمیلی انجام شود. یافته¬های مصاحبه تکمیلی نیز، مصاحبه¬های قبلی و یافته¬های کمی قبلی را تأیید کرد. یافته¬های تحقیق بیانگر آن است که از دیدگاه مشارکت¬کنندگان، دانشگاه شهید چمران اهواز نتوانسته به خوبی با ذینفعان ارتباط برقرار نموده و اختلاف معناداری بین وضعیت آرمانی و وضعیت موجود پاسخگویی بیرونی وجود دارد. در مجموع پاسخگویی این دانشگاه به ذینفعان بیرونی، ضعیف ارزیابی می¬شود.
افشین میری عبدالله پارسا
این تحقیق به منظور «بررسی عملکرد نظارتی مدیران مدارس ابتدایی شهر اندیمشک و رابطه آن با انگیزش شغلی معلمان در سال تحصیلی 93-92» اجرا گردیده است. روش انجام این پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامع? آماری شامل کلی? معلمان مدارس ابتدایی شهر اندیمشک به تعداد 380 نفر می باشد که تعداد 191 نفر از آن ها به صورت تصادفی مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از دو نوع پرسش نامه استفاده شده است که یکی از آن ها با 28 سوال از نوع مقیاس 5 درجه ای لیکرت جهت سنجش عملکرد نظارتی مدیران و دیگری با 11 سوال از نوع مقیاس 4 درجه ای لیکرت جهت سنجش میزان انگیزش شغلی معلمان بکار رفته است. پایائی پرسش نامه عملکرد نظارتی مدیران 87/0 و پایائی پرسش نامه انگیزش شغلی معلمان 95/0 با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه گردیده است. روایی ابزار نیز مورد تأیید کارشناسان و اساتید محترم دانشگاه بود. داده های گردآوری شده با بهره گیری از آزمون های آمار توصیفی نظیر میانگین، انحراف معیار و همچنین آزمون های آماری استنباطی نظیر آزمون تی تک گروهی، آزمون واریانس تکراری، آزمون تی مستقل، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس یکراهه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که: عملکرد نظارتی مدیران در کل و در ابعاد انسانی- اجتماعی و آموزشی- حرفه ای از وضعیت نامطلوبی برخوردار است، اما بعد اداری- سازمانی از وضعیت مطلوبی برخوردار می باشد. بین عملکرد نظارتی مدیران و همچنین ابعاد سه گانه آن با انگیزش شغلی معلمان رابط? معنیداری وجود دارد. در میان ابعاد سه گان? عملکرد نظارتی مدیران، فقط بعد آموزشی- حرفه ای تأثیر معنی داری بر انگیزش شغلی معلمان دارد. بین میانگین نمرات دیدگاه معلمان زن و مرد در مورد عملکرد نظارتی مدیران تفاوت معنی داری وجود دارد و میانگین نمرات معلمان زن از معلمان مرد بیشتر است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت مدیران مدارس در نقش راهنمای آموزشی باید از صلاحیت علمی و تخصصی لازم برخوردار بوده و بتوانند مطابق با اصول، مفاهیم، روش ها و نظریه های مربوط به نظارت و راهنمایی آموزشی و انگیزش شغلی، آگاهی لازم را کسب نموده و یک ارتباط منطقی بین فعالیت ها و ابعاد نظارتی خود برقرار نمایند و در این راستا، اولویت اول را برای امور آموزشی قائل شده و ضمن آگاهی از نیازهای معلمان بر اساس نظریه های انگیزش، انگیزه و روحی? معلمان را ارتقا بخشند.
شیرزاد نظری حمید فرهادی راد
چکیده فارسی نام خانوادگی: نظری نام: شیرزاد شماره دانشجویی: 9122411 عنوان پایان نامه: مطالعه رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی و متوسطه شهر اهواز استاد راهنما: دکتر حمید فرهادی راد استاد مشاور: دکتر عبدالله پارسا درجه تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: علوم تربیتی گرایش: مدیریت آموزشی دانشگاه: شهید چمران اهواز دانشکده: علوم تربیتی و روانشناسی گروه: علوم تربیتی تاریخ فارغ التحصیلی: 14/7/1393 تعداد صفحات: کلید واژه ها: رفتار شهروندی سازمانی، رهبری همکارانه مدیر، اعتماد معلم به همکاران، فشار آکادمیک، حرفه ای گری معلم، اثربخشی سازمانی ادراک شده، گشودگی جوّ مدرسه چکیده اهداف پژوهش حاضر، مطالعه رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی و متوسطه شهر اهواز، آگاهی از میزان تأثیرگذاری مولفه های رهبری همکارانه مدیر، اعتماد معلم به همکاران، فشار آکادمیک، حرفه ای گری معلم، اثربخشی سازمانی ادراک شده و گشودگی جوّ مدرسه،توضیح چرایی اثرگذاری و عدم اثرگذاری مولفه های ذکر شده وشناسایی مولفه های دیگری از محیط مدارس، که بر شکل گیری رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان موثرند، می باشد.در همین راستا و به منظور دستیابی به شناخت بیشتر و نتایج دقیق و مطلوب تر روش پژوهش آمیخته از نوع طرح ترکیبی متوالی – تبیینی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان و مدیران مدارس دو مقطع ابتدایی و متوسطه شهر اهواز تشکیل می دهند. به اقتضای روش پژوهشی ترکیبی، در بخش کمی از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تا زمانی که به سوالات پژوهش پاسخ داده شد و اشباع نظری بدست آمد فرآیند نمونه گیری ادامه یافت. داده ها با استفاده از پرسشنامه در بخش کمی و در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختمند جمع آوری گردید. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کمی نشان می دهد وضعیت رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان مدارس مورد مطالعه در سطح متوسطی است، از دیدگاه ذینفعان، بین رفتار شهروندی سازمانی در دو مقطع ابتدایی و متوسطه تفاوت معناداری وجود ندارد. علاوه بر این، مولفه های رهبری همکارانه مدیر، حرفه ای گری معلم و اثربخشی سازمانی ادراک شده پیش بینی کننده های خوبی برای شکل دهی به رفتار شهروندی سازمانی می باشند، در حالی که، مولفه های اعتماد معلم به همکاران، فشار آکادمیک و گشودگی جوّ مدرسه توانایی تأثیرگذاری، تبیین و پیش بینی تغییرات مربوط به رفتار شهروندی مدیران و معلمان را ندارند. در پیگیری نتایج در بخش کیفی، تجزیه و تحلیل مصاحبه ها بر مبنای رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش استقرائی، دلایل اثرگذاری و عدم اثرگذاری هر یک از مولفه ها تبیین شده است.
سارا نادری فرادنبه سکینه شاهی
پژوهش حاضر با هدف بررسی مشکلات برنامه درسی علوم انسانی در سه جنبه اساسی شامل: اهداف و محتوا ، فرآیند ها، نتایج و پیامد ها صورت گرفت . روش پژوهش، نظریه داده بنیاد بود، روش تحلیل داده ها، تحلیل محتوای کیفی، که در آن از کدگذاری باز، کد گذاری محوری و کد گذاری انتخابی استفاده شد. بدین گونه که داده های حاصل از مصاحبه، کد گذاری و یک مقوله به عنوان محور قرار داده شد. سپس سایر مقوله ها از درون مصاحبه ها استخراج گردید و در نهایت الگوی پارادایمی پژوهش به دست آمد. مشارکت کنندگان این پژوهش، 18 نفر از اعضای هیأت علمی گروههای علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. براساس نتایج بدست آمده، بزرگترین مشکل برنامه درسی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ، تمرکز انگاری (تصور وجود تمرکز) در تدوین برنامه درسی علوم انسانی بود. چهار مقوله: متناسب نبودن اهداف و محتوا با نیاز های فرد و جامعه، عدم تناسب اهداف با مهارت های خاص هر رشته، فقر نظریه و دانش بومی و عدم توانایی مهارت سازی به عنوان مقوله های علی شناسایی شدند. راهبرد به کار گرفته شده توسط اساتید در برابر تمرکز انگاری، اتخاذ یک رویکرد اجتنابی توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. شرایط محیطی و واسطه ای که بر راهبرد ها تأثیر می گذارند عبارتند از: عوامل فرهنگی، عوامل سیاسی، عدم سیاست روشن در توسعه نظام های آموزشی و گزینش دانشجو، عدم به کار گیری روش های نوین. در نهایت مشخص شد راهبردهای به کار گرفته شده در برابر تمرکز انگاری، دارای پیامد هایی هم چون: فقر نگرشی، فقر شناختی، فقر مهارتی، مدرک گرایی، و بیکاری می باشد.
مریم زارع عبدالله پارسا
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای صلاحیت آموزش عالی و آموزش و پرورش در تربیت معلم انجام شد. روش پژوهش، روش تحقیق کیفی بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای کیفی، با کدگذاری باز استفاده شد. بدین گونه که داده های حاصل از مصاحبه، کدگذاری و مقوله بندی شد. داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه و پرسشنامه باز پاسخ جمع آوری گردید. شرکت کنندگان در این پژوهش، اعضای هیأت علمی دانشکده های علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، دانشگاه شیراز، دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه خوارزمی و صاحبنظران و کارشناسان آموزش و پرورش دانشگاه فرهنگیان اهواز، دانشگاه فرهنگیان شیراز، دانشگاه فرهنگیان شهید چمران تهران بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در مجموع 22 نفر نمونه را تشکیل دادند ( 14 نفر برای انجام مصاحبه و 8 نفر برای پاسخگویی به پرسشنامه باز پاسخ). از مجموع دیدگاه ها و نظرات مصاحبه شوندگان، این چهار دیدگاه شناسایی شدند ( موافق با آموزش عالی، موافق با آموزش و پرورش، موافق مشروط با هر دو نهاد، موافق با ساختار جدید). در نهایت با توجه به مولفه برنامه درسی تربیت معلم چهار بعد پیشنهادی: دانش محتوائی، دانش تربیتی عام، دانش تربیتی توأم با کارورزی و برنامه آغازین ورود به حرفه معلمی ارائه شد که از تقسیم مأموریت ها و وظایف بین نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالی حمایت می کند.
مسعود علمداری عبدالله پارسا
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و مولفه های آن با مولفه های مدیریت دانش در سطح مدارس مقطع متوسطه و اداره آموزش و پروش شهرستان نورآباد ممسنی است. روش اجرا پیمایشی و از نوع تحقیقات همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش را 201 نفر از کارکنان اداره آموزش و پرورش نورآباد ممسنی و مدیران مقطع متوسطه آموزش و پرورش تشکیل می دهند. با توجه به محدود بودن حجم جامعه، اقدام به سرشماری گردید. به عبارت دیگر، تعداد نمونه، برابر با تعداد کل جامعه آماری می باشد. داده ها با استفاده از پرسشنامه مدیریت دانش نوناکا و تاکوچی (1995) و پرسشنامه فرهنگ سازمانی رابینز (1991) جمع آوری شده اند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، ابتدا با استفاده از آمار توصیفی شامل فراوانی و درصد فراوانی، ویژگی های جمعیت شناختی جامعه ی مورد مطالعه ارائه شده و سپس به منظور بررسی میزان فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش از میانگین، انحراف معیار، کمترین و بیشترین مقدار داده ها استفاده شده است.
مرجان گل خو یدالله مهرعلیزاده
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، شناسایی موانع توسعه ی کمی و کیفی مدارس هوشمند در دبیرستان های شهرستان دزفول از دیدگاه مدیران و دبیران می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته استفاده شد. بدین صورت که ابتدا در بخش کیفی با اجرای مصاحبه نیمه ساختمند با ذینفعان مورد مطالعه به روش زنجیره ای (گلوله برفی) تا دستیابی به اشباع نظری اطلاعات گردآوری شدند. برای گردآوری داده های بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. سوالات پرسشنامه بر مبنای مصاحبه ای که پژوهشگر با ذینفعان انجام داده بود، تدوین گردیدند. سپس، پرسشنامه محقق ساخته بین 196 نفر از افراد نمونه که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، توزیع گردید. نتایج بخش کیفی با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش قیاسی تجزیه و تحلیل شده و در مقولات از قبل مشخص شده موانع توسعه کمی شامل؛ بازدارنده های زیرساختی- آموزشی، تجهیزاتی- فنی و مالی- اقتصادی و موانع توسعه کیفی شامل؛ بازدارنده های فرهنگی، انگیزشی و بازدارنده های مربوط به توانمندی حرفه ای معلمان سازماندهی شدند. نتایج در بخش کمی پژوهش نشان داد، از بین موانع توسعه کمی، بازدارنده های اقتصادی- مالی و از بین موانع توسعه کیفی، بازدارنده های انگیزشی از اهمیت و اولویت بالاتری برخوردارند. همچنین، در همه موارد، بین دیدگاه مدیران و دبیران در ارتباط با بازدارنده بودن موانع شناسایی شده توسعه کمی و کیفی مدارس هوشمند تفاوت معناداری وجود نداشت. در نتیجه گیری نهایی می توان گفت، هوشمندسازی مدارس، نیازمند توجه بیشتری از سوی مسوولان آموزش و پرورش است. زیرا از دیدگاه ذینفعان مورد مطالعه، بیشتر بازدارنده های شناسایی شده در این پژوهش به طور مستقیم پیامد ضعف های ساختاری و مدیریتی در سازمان آموزش و پرورش است.
زری مهمدی حمید فرهادی راد
این پژوهش با هدف بررسی وضعیت مهارت آموزی در مرکز آموزش علمی-کاربردی جهاد دانشگاهی شهر اهواز انجام شده است. روش پژوهش، روش تحقیق آمیخته (اکتشافی) است. داده های پژوهش با استفاده از دو روش کمّی (پرسشنامه محقق ساخته) و تحلیل محتوای کیفی (مصاحبه) جمع آوری گردید. مشارکت کنندگان این پژوهش را کلیه کارکنان، استادان و دانشجویان مرکز علمی-کاربردی جهاد دانشگاهی شهر اهواز تشکیل می دهند که در مجموع 260 نفر نمونه را تشکیل دادند (240 نفر برای پاسخگویی به پرسشنامه و 20 نفر برای انجام مصاحبه). یافته های پژوهش حاکی از آن بود که مهمترین نیازهای مهارتی دانشجویان به ترتیب مهارت های شناختی، حرفه ای (فنی)، کارآفرینی، مدیریتی و ارتباطی و اجتماعی است. یافته ها همچنین نشان داد، آموزش های ارائه در مرکز نتوانسته است نیازهای مهارتی دانشجویان را برآورده سازد. درواقع، آموزش های ارائه شده در مرکز نتوانسته آن چنان که باید و شاید بر سرمایه انسانی تأثیر مثبت و سودمندی داشته باشد و پاسخگوی طرفداران رویکرد ابزاری باشد. مصاحبه ها حاکی از دو جنبه موافق و مخالف در خصوص همخوانی آموزش های ارائه شده در مرکز با اهداف دانشگاه جامع علمی-کاربردی بودند. در نهایت با مقایسه نظرات موافق و مخالف و با توجه به نتایج حاصل از پرسشنامه دوم، ناهمخوانی آموزش های ارائه شده در مرکز با اهداف دانشگاه جامع علمی-کاربردی پذیرفته شد. عوامل متعددی نیز به عنوان عوامل تسهیل کننده مهارت آموزی در مرکز شناسایی شدند که عبارتند از: استفاده از روش های نوین تدریس، امکانات و تجهیزات مکفی، برنامه درسی بومی، محتوا و سرفصل های کاربردی، پذیرش کمتر دانشجویان، سطح علمی مطلوب دانشجویان، توانمندی تخصصی استادان، هدفمندی دانشجویان از ورود به مرکز، رغبت و انگیزه دانشجویان و وضعیت اشتغال. موانع مهارت آموزی در مرکز نیز به سه مقوله؛ موانع فردی، سازمانی و فراسازمانی دسته بندی شدند. مدرک گرایی، کمبود امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی، غلبه روش تدریس نظری بر تدریس عملی استادان، کاربردی نبودن آموزش ها، عدم انگیزه علاقه و پشتکار دانشجویان و... به عنوان نمونه هایی از موانع مهارت آموزی در این مرکز شناسایی شد.