نام پژوهشگر: اردوان کمالی
سمیه حسنی موحد اردوان کمالی
در ارزیابی زیستاقلیمی برای اهداف کشاورزی، ویژگیهای اقلیمی منطقه با نیازهای اکولوژیکی گیاهان مورد نظر مقاسیه میشود تا ضمن جلوگیری از احتمال رخدادهای نامطلوب، عملکرد محصول افزایش یابد. مدل میکرولیز برای ارزیابی محدوده وسیعی از طرحهای کشاورزی استفاده میشود در این تحقیق از سامانه ترازا به عنوان زیر مجموعهای از مدل میکرولیز استفاده شده است. سامانه ترازا کمبودهای زیستاقلیمی مکانهای مناسب برای رشد محصولات مهم منطقه را مشخص میکند و بهمنظور بررسی کاهش عملکرد محصول بهواسطه تنش رطوبتی و خطر یخبندان طراحی شده است. این مدل ضمن بررسی عملکرد محصول که در شرایط آبیاری فعلی تولید میشود، قادر است میزان آب مورد نیاز و بهینه را برای تولید محصول پسته تعیین نماید. منطقهی مورد مطالعه در غرب شهرستان رفسنجان به مساحت تقریبی 1500 هکتار واقع شده است و تیپ بهرهوری آن پسته رقم فندقی (اوحدی) است. مراحل مختلف تحقیق شامل، مطالعات صحرایی، آزمایشگاهی و تعیین تعادل رطوبتی است. طبق مطالعات انجام شده خاکهای منطقه در دو رده انتیسول و اریدیسول قرار میگیرند. نیاز آبی در این مدل به روش تورنتوایت محاسبه شده است که برابر با 13880 متر مکعب در هکتار در طول فصل رشد پسته است. نتایج کاهش شدید عملکرد، ناشی از تنش رطوبتی را توسط مدل نشان میدهند که بیش از 60 درصد و بین 40 تا 60 درصد برآورد شده است که حاکی از عدم کفایت آب موجود، برای آبیاری مطلوب درختان پسته است. کمبود حجم آب مصرفی با در نظر گرفتن نیاز آبی گیاه، دور آبیاری طولانی و وجود آبیاری سنتی (غرقابی) از عوامل اساسی وارد شدن تنش رطوبتی در مزارع است. در منطقهی مورد مطالعه عملکرد ماکزیمم 6 تن در هکتار و عملکرد واقعی بین 33/0 تا 62/1 تن در هکتار متغیر است. اختلاف عملکرد واقعی با عملکرد پتانسیل، علاوه بر مدیریت پایین آبیاری، به خصوصیات نامناسب خاک از نظر شوری، سدیمی بودن و رطوبت قابل استفاده برمیگردد. شاخص سطح مدیریت در این اراضی پایین است که عامل اساسی آن مدیریت ضعیف آبیاری است. طبق آمار هواشناسی طی یک دوره دهساله، خطر یخبندان با در نظر گرفتن صفر بیولوژیک برای پسته در طول فصل رشد (منفی شش درجه سلسیوس) و در کل سال (منفی بیست درجه سلسیوس) فاقد محدودیت میباشد. دور آبیاری و حجم آبیاری با استفاده از نرمافزار کراپوات و ترازا برای 25 و 50 درصد کاهش عملکرد نسبت به عملکرد قابل انتظار، تعیین شده است؛ که در 50 درصد کاهش عملکرد نسبت به عملکرد پتانسیل، دور آبیاری 8 تا 30 روز و حجم آب مصرفی در فصل رشد بین 5000 تا 6000 مترمکعب در هکتار تعیین شده است در صورتی که نیاز آبی در کاهش 25 درصدی عملکرد در نظر گرفته شود، دور آبیاری در نقاط مختلف بین 5 تا 16 روز متغیر است و حجم آب آبیاری بین 90000 مترمکعب در هکتار قرار میگیرد.
یاسر صفری اردوان کمالی
خلوص واحد های نقشه و کیفیت آن ها برای استفاده های مختلفی هم چون ارزیابی تناسب اراضی، تحت تأثیر تغییر پذیری خاک ها می باشد. در نقشه برداری های معمول (سنتی) خاک، مختصر کردن این تغییرپذیری به یک مقدار شاخص (خاک رخ شاهد) برای هر واحد نقشه، ممکن است که دقت نقشه ی تناسب اراضی را کاهش دهد. از این رو، تکنیک هایی مانند سامانه ی اطلاعات جغرافیایی و زمین آمار برای درک بهتر الگوی تغییرات ویژگی های خاک در راستای مدیریت پایدار اراضی مورد توجه ی پژوهش گران قرار گرفته اند. پژوهش حاضر می کوشد تا دقت طبقه بندی تناسب کیفی اراضی حاصل از ویژگی های تخمینی خاک را در مقابل طبقه بندی حاصل از نقشه های معمول برای کشت آبی چهار محصول گندم، سیب زمینی، یونجه و چغندر قند در دشت شهرکرد آزمون نماید. برای این منظور، تعداد 104 نقطه ی نمونه برداری بر اساس یک الگوی شبکه ای منظم با فواصل 375 متر طراحی گردید. سپس در هر نقطه، از سه عمق صفر تا 30، 30 تا 60 و 60 تا 100 سانتی متری نمونه برداری صورت گرفت. پس از انجام آزمایش های فیزیکی و شیمیایی لازم بر روی نمونه ها و انجام دو مرحله ی واریوگرافی و تخمین بر روی هر کدام از خصوصیات خاک، نقشه ی کریجینگ معمولی آن ها ترسیم گردید. با اعمال ضرایب وزنی عمق بر روی سه نقشه ی کریجینگ مربوط به هر نقطه ی مشاهداتی، نقشه ی کریجینگ وزنی آن نقطه در محیط نرم افزاری ایلویس تهیه شد. پس از نگارش یک فرمان نما در نرم افزار مزبور و پیوند نقشه های کریجینگ وزنی با جدول نیازهای اکولوژیکی محصولات مورد بررسی، نقشه ی کریجینگ تناسب کیفی اراضی هر کدام از محصولات به دست آمد. از طرفی، با مد نظر قرار دادن واحدهای نقشه ی خاک منطقه و توجه به موقعیت خاک رخ های شاهد آن ها، نقشه ی سنتی تناسب کیفی اراضی نیز تهیه شد. در نهایت، نقشه های سنتی و زمین آماری ترسیم شده، از طریق روش آماری ماتریس خطا با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که تمامی خصوصیت های خاکی مورد مطالعه، دارای درجه ی هم بستگی مکانی متوسط بودند. هم چنین، مقدار شاخص rmse% برای تمامی متغیر ها در لایه های سه گانه، به جز قابلیت هدایت الکتریکی لایه ی اول، کوچک تر از 40 درصد بود که حاکی از صحت بالای تخمین های انجام گرفته می باشد. بررسی نقشه های کریجینگ تناسب کیفی اراضی نشان داد که در میان ویژگی های مختلف خاک، خصوصیت های فیزیکی، به ویژه درصد ذرات درشت، بیشترین محدودیت را برای کاربری های مورد مطالعه ایجاد می نمایند. به علاوه، مقایسه ی نقشه های تناسب سنتی و زمین آماری اراضی نشان داد که صحت عمومی نقشه ها برای محصولات گندم، چغندر قند، سیب زمینی و یونجه، به ترتیب، برابر با 8/39، 3/24، 7/18 و 6/18 درصد بود. در نتیجه، استفاده از واحد های نقشه ی خاک به عنوان واحد های تناسب اراضی به دلیل تعمیم نتایج مته ی شاهد به کل واحد می تواند تا حد زیادی گمراه کننده باشد. بنابراین، استفاده از این کار در مدیریت پیشرفته ی اراضی و کشاورزی دقیق توصیه نمی شود.
فریده افریدون عیسی اسفندیار پور بروجنی
شوری و سدیمی بودن خاک از جمله مهم ترین عوامل محدودکننده ی رشد گیاهان، به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شود. بنابراین، شناخت تغییرات مکانی این ویژگی ها در خاک (به خصوص در اراضی کشاورزی) به منظور برنامه ریزی خاص مکانی، موضوعی اجتناب ناپذیر است. در چنین شرایطی، روش های درون یابی مکانی، ابزاری را فراهم می کنند تا با به کارگیری داده های نقطه ای و تخمین مقادیر یک متغیر محیطی در محل هایی که نمونه برداری نشده است، داده های پیوسته ی مکانی را به ارمغان آورند. با این وجود، انتخاب یک تخمینگر خاص در گرو توجه به الگوی نمونه برداری، تعداد نمونه ها، کیفیت داده ها، برهم کنش موجود بین متغیرهای مختلف و مواردی از این قبیل است. پژوهش حاضر می کوشد تا ضمن پهنه بندی مکانی وضعیت شوری و سدیمی خاک های منطقه ی اسلامیه ی رفسنجان، به منظور مدیریت بهتر این منطقه، دقت تخمینگرهای آماری وزن دهی معکوس فاصله و اسپلاین و نیز تخمینگر زمین آماری کریجینگ معمولی را از طریق محاسبه ی شاخص جذر میانگین مربعات خطای استانداردشده (rmse%) مورد بررسی قرار دهد و تأثیر تعداد نمونه در صحت تخمین این ویژگی ها را برای تخمینگرهای مزبور آزمون نماید. بدین منظور، از 99 نقطه ی مشاهداتی در قالب یک الگوی نمونه-برداری شبکه ای منظم (با فاصله ی 500 متر) و از سه عمق صفر تا 40، 40 تا 80 و 80 تا 120 سانتی متر، نمونه های خاک جمع-آوری شدند و قابلیت هدایت الکتریکی عصاره ی اشباع و نسبت جذب سطحی سدیم آن ها در آزمایشگاه اندازه گیری شد. در نهایت، نقشه های پیوسته ی تغییرات شوری و سدیمی خاک به کمک هر کدام از تخمینگرهای سه گانه ترسیم شدند و از طریق آزمون های آماری فریدمن و ویلکاکسون مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در تعداد نمونه های نسبتاً زیاد (99 نقطه ی مشاهداتی)، اختلاف آماری معنی داری بین این سه تخمینگر در سطح اطمینان 95 درصد وجود ندارد. این در حالی است که کاهش تصادفی تعداد نمونه ها به مجموعه های 79، 59 و 39تایی، نشانگر وجود اختلاف معنی دار بین تخمینگرهای کریجینگ معمولی با اسپلاین و وزن دهی معکوس فاصله با اسپلاین بود؛ لیکن تفاوت بین روش های کریجینگ معمولی با وزن دهی معکوس فاصله در این حالت نیز معنی دار نشد. به دیگر سخن، روی هم اندازی نقشه های به دست آمده و محاسبه ی صحت عمومی آن-ها، بیان گر درصد هم خوانی بالاتر بین دو تخمینگر کریجینگ معمولی و وزن دهی معکوس فاصله (حتی در تعداد نمونه های کم) بود. با توجه به این که بهینه سازی تخمینگر وزن دهی معکوس فاصله نسبت به کریجینگ معمولی، راحت تر و آسان تر می باشد و افراد با تجربه ی کم تر می توانند از عهده ی این کار برآیند؛ بنابراین، استفاده از تخمینگر آماری وزن دهی معکوس فاصله می تواند در مطالعات آتی برای منطقه ی مطالعاتی بیش از پیش مدنظر قرار گیرد.
سجاد اسمعیل زاده کردخیلی اردوان کمالی
چکیده پیشبینی عملکرد محصولات زراعی بهدلیل اهمیتی که در برنامهریزی اقتصادی دارند، همواره مورد توجهی پژوهشگران بوده است. در این پژوهش سعی شده است تا ضمن پهنهبندی مکانی ویژگیهای خاک با استفاده از تخمینگر زمینآماری کریجینگ، عملکرد محصول برنج توسط مدلهای شبکهی عصبی مصنوعی و رگرسیون چندگانه در شالیزارهای لشتنشای استان گیلان برآورد شود. برای این منظور، موقعیت 100 نقطه-ی مطالعاتی به طور تصادفی در مزارعی با عملکرد مختلف برنج بر روی نقشهی توپوگرافی با مقیاس 1:25000 تعیین شدند. در مرحلهی بعد با مراجعه به صحرا در زمان برداشت محصول، توسط سامانه ی موقعیتیاب جهانی (gps) محل هر یک از نقاط مطالعاتی مشخص شدند. سپس از عمق صفر تا 30 سانتی متری خاک آنها نمونهبرداری گردید و نمونههای مذکور برای انجام تجزیههای فیزیکی و شیمیایی به آزمایشگاه منتقل شدند. همزمان عملکرد ساقه و خوشهی برنج نیز در مربعی به ابعاد 50 ×50 سانتی متر (مساحت 2500 سانتیمتر مربع) اطراف هر نقطهی مطالعاتی به کمک ترازو اندازهگیری شد. پس از پهنهبندی مکانی ویژگیهای خاک توسط تخمینگر زمینآماری کریجینگ، فسفر قابل استفاده، درصد مادهی آلی، قابلیت هدایت الکتریکی عصارهی اشباع خاک و واکنش خاک توسط مدلهای شبکهی عصبی مصنوعی و رگرسیون چندگانه بهعنوان مهمترین ویژگیهای موثر در عملکرد برنج تعیین شدند و عملکرد محصول بر اساس آنها توسط مدلهای مورد مطالعه برآورد گردید. برای ارزیابی دقت مدلهای کلاسیک و نسبتاً نوین در تخمین عملکرد محصول از شاخصهای آماری میانگین خطا (me)، میانگین خطای مطلق (mae)، جذر میانگین مربعات خطا (rmse)، کفایت مدل (mef) و جذر میانگین مربعات خطای استاندارد (rmsse) استفاده شد. بررسی مقادیر بهدست آمده از شاخصهای مذکور برای دو مدل مذکور نشان داد که مدل نوین شبکههای عصبی مصنوعی کارایی بیشتری در تخمین مکانی عملکرد برنج نسبت به روش رگرسیون چندگانه دارد.
مرضیه بصیری عیسی اسفندیارپور بروجنی
چکیده: مدل های فرسایش خاک، ابزارهای مفیدی برای پیش بینی روان آب، رسوب و فرسایش خاک به منظور اقدامات حفاظتی در حوزه های آبخیز به شمار می روند. مدل swat، یک مدل جامع برای ارزیابی دبی جریان و آثار بلند مدت عملیات مدیریتی بر آب، رسوب و مواد شیمیایی حاصل از عملیات کشاورزی در حوزه های آبخیز بزرگ محسوب می شود. در این پژوهش، توانایی مدل swat در شبیه سازی روند جریان روان آب ماهانه ی حوزه ی آبخیز تویسرکان (با مساحتی حدود 3800 هکتار) و نیز تأثیر مقیاس نقشه ی خاک بر نتایج این شبیه سازی بررسی شد. هم چنین، اثر سال های اولیه (1993 تا 2003) و انتهایی (1998 تا 2008) دوره ی اقلیمی مورد استفاده (سال های 1993 تا 2008) بر نتایج واسنجی مدل swat مورد مطالعه قرار گرفت. به منظور بررسی اثر مقیاس نقشه ی خاک، سه مدل swat گوناگون ساخته شد که در آن ها، تمامی عوامل مشابه بودند و تنها مقیاس نقشه ی خاک (1:40000، 1:250000 و 1:1000000) متفاوت بود. واسنجی و تحلیل عدم قطعیت مدل swat برای هر سه مقیاس با دوره ی آماری (سال های 1998 تا 2008) و یکبار هم واسنجی برای 11 سال اول دوره ی آماری مزبور (سال های 1993 تا 2003) در مقیاس 1:40000 با استفاده از برنامه ی sufi-2 انجام پذیرفت. نتایج واسنجی مدل برای دوره ی اقلیمی 1998 تا 2008 میلادی نشان دادند که مقدار ضریب تبیین (r2)، ضریب ناش-ساتکلیف، فاکتور p و فاکتور r برای مقیاس 1:40000 به ترتیب 81/0، 80/0، 77/0 و 64/0، برای مقیاس 1:250000 به ترتیب 79/0، 79/0، 80/0 و 71/0 و برای مقیاس 1:1000000 به ترتیب 80/0، 80/0، 73/0 و 59/0 بودند. نتایج اعتبار سنجی مدل برای دوره ی آماری 1998 تا 2008 میلادی نشان داد که مقدار ضریب تبیین (r2)، ضریب ناش-ساتکلیف، فاکتور p و فاکتور r برای مقیاس 1:40000 به ترتیب 76/0، 72/0، 72/0 و 55/0، برای مقیاس 1:250000 به ترتیب 78/0، 73/0، 74/0 و 63/0 و برای مقیاس 1:1000000 به ترتیب 75/0، 71/0، 62/0 و 48/0 بودند. در واقع، مقادیر نهایی شاخص های آماری برای هر سه مقیاس خاک، تقریباً مشابه بودند. به نظر می رسد که فاکتور کلیدی در تعیین اثر گذاری مقیاس نقشه ی خاک بر نتایج مدل swat، عدد کمی مقیاس و یا مساحت حوزه ی مطالعاتی نیست بلکه وجود یا عدم وجود تنوع در خاک های یک منطقه در این ارتباط بسیار مهم جلوه می نماید. هم چنین، مقادیر ضرایب مزبور (ضریب تبیین، ضریب ناش-ساتکلیف، فاکتور p و فاکتور r) برای دوره ی آماری (سال های 1993 تا 2003) و مقیاس 1:40000 در حالت واسنجی به ترتیب 77/0، 76/0، 65/0 و 89/0 و در حالت اعتبارسنجی به ترتیب 81/0، 79/0، 52/0 و 79/0 به دست آمدند. به طور کلی، برای محدوده ی زمانی سال های اولیه، مقادیر تمام معیارهای ارزیابی اعتبارسنجی بیش تر از واسنجی به دست آمدند اما در سایر موارد، واسنجی بهتر از اعتبارسنجی بود.
علیرضا فاریابی اردوان کمالی
ژئوپدولوژی یک کاربرد طبقه بندی شده از تجزیه و تحلیل سطوح ژئومرفیک برای نقشه برداری خاک است که عوارض طبیعی زمین را متناسب با مقیاس در یک سامانه سلسله مراتبی، منظم و استاندارد می نماید. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نحوه تشکیل و طبقه بندی خاک در واحد های ژئوپدولوژیک منطقه ساردوئیه جیرفت واقع در استان کرمان است. واحدهای ژئوپدولوژیک موجود در منطقه ساردوئیه با استفاده از تفسیر عکس های هوایی با مقیاس 1:20000 و تکنیک های تجزیه زمین نما و به کمک نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی در سطوح مختلف ژئوفرم تفکیک شدند. مطالعات صحرایی با حفر 25 خاک رخ در 17 واحد ژئوفرم انجام شد. پس از تشریح خاک رخ ها، از تمامی افق های ژنتیکی خاک رخ های شاهد، نمونه برداری شد و تجزیه های فیزیکی و شیمیایی لازم بر روی نمونه های خاک انجام شد. به علاوه، از افق های زیرسطحی خاک رخ های حفرشده در دو ژئوفرم مشابه، نمونه دست نخورده برای مطالعات میکرومرفولوژیکی تهیه گردید. آزمایش های کانی شناسی رس نیز بر روی نمونه های خاک دو واحد غیرمشابه انجام گرفت. نتایج نشان داد که براساس سامانه رده بندی آمریکایی (2010)، خاک های منطقه در سه رده انتی سول، اینسپتی سول و آلفی سول قرار گرفته اند. این خاک ها بر اساس سامانه طبقه بندی جهانی (2007) در چهار گروه رگوسول، کمبی سول، کلسی سول و لووی سول قرار دارند. مقایسه نتایج حاصل از دو سامانه طبقه بندی مذکور، حاکی از آن بود که طبقه بندی جهانی واقعیت خاک های آهکی منطقه را بهتر نشان می دهد. همچنین، وجود افق آرجیلیک در خاک های مطالعاتی، می تواند دلیلی بر موثر بودن فاکتور اقلیم بر فرایند خاک سازی منطقه باشد. نتایج میکرومرفولوژی خاک های مورد مطالعه، حاکی از وجود پوشش رس در افق آرجیلیک و آهک به فرم رشته ای و ندول در اراضی پیدمونت بود که دلیلی بر وجود آب شویی کربنات کلسیم و مهاجرت رس از افق هایی بالایی و رسوب آن ها در افق زیرین می باشد. نتایج کانی شناسی رس خاک های منطقه مطالعاتی، نشان دهنده وجود کانی های کلریت، میکا، اسمکتیت و کائولینیت بود که کلریت و میکا، کانی های غالب خاک ها بودند و بیشتر منشأ موروثی داشتند. کانی کائولینیت موجود در خاک های منطقه مربوط به اقلیم گذشته است که منشأ آن موروثی و از مواد مادری می باشد. بر خلاف وجود خاک های متفاوت در واحدهای ژئوپدولوژیک غیرمشابه، این واحدها از نظر کانی شناسی رس، کاملاً شبیه هم بودند. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که روش ژئوپدولوژی به خوبی اثرات پستی و بلندی و اقلیم را در تفکیک واحد های نقشه نشان می دهد.
فاطمه رحمتی اردوان کمالی
چکیده مطالعات تناسب اراضی، مقایسه خصوصیات اراضی با نیازهای تیپ های بهره وری از اراضی در اراضی کشاورزی و انتخاب بهترین تیپ های بهره وری از اراضی برای کشت می باشند. فاکتورهای مورد مطالعه، شامل فاکتورهای اقلیمی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک هستند. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی کارایی منطق فازی برای پیش بینی عملکرد محصولات مهم شهر کیان، استان چهارمحال و بختیاری و مقایسه این روش با روش های مبتنی بر منطق ارسطویی بولین می باشد. مراحل کلی مطالعه شامل مطالعات خاک شناسی، مطالعات آزمایشگاهی، زراعی و در نهایت ارزیابی کیفی و کمی به دو روش بولین و فازی برای سه محصول گندم، سیب زمینی و یونجه در منطقه است. خصوصیت ها و کیفیت های موثر بر گندم، سیب زمینی و یونجه شامل خصوصیات اقلیمی و عوامل مربوط به خاک شامل ec، ph، esp، درصد رس، سیلت، شن، ذرات درشت و کربنات کلسیم معادل می باشند. برای ارزیابی اقلیم از اطلاعات اقلیمی ایستگاه سینوپتیک شهرکرد استفاده گردید. ارزیابی تناسب کیفی اراضی به روش بولین انجام شدند. هم چنین با استفاده از پارامترهای اقلیمی، تولید پتانسیل محصولات تعیین و ارزیابی کمی نیز به روش بولین انجام شد. برای محاسبه درجه های عضویت از توابع عضویت زنگوله ای استفاده گردید. پارامترهای مربوط به شکل این توابع به معادلاتی با ضرایب قابل تغییر تبدیل شدند و بهترین ضریب براساس ضرایب تبیین نهایی مدل انتخاب گردید. مقایسه نتایج ارزیابی به دو روش فازی و بولین از طریق مقایسه ضریب تبیین معادلات رگرسیونی بین شاخص اراضی و تولید مشاهده شده انجام گرفت. ضریب تبیین برای مدل بولین و کاربری های گندم، یونجه و سیب زمینی به ترتیب برابر با 74/0، 6/0 و 64/0 و برای مدل فازی، به ترتیب 75/0، 71/0 و 89/0 به دست آمد. نتایج نشان داد که ارزیابی تناسب اراضی به روش منطق فازی، کارایی بالاتری نسبت به روش مبتنی بر منطق بولین دارد.
مریم احمدی اردوان کمالی
. هدف اصلی پژوهش حاضر، پهنه بندی پتانسیل حساسیت اراضی نسبت به فرسایش بادی در خاک های منطقه ی کبوترخان رفسنجان از طریق به کارگیری تخمینگر کریجینگ و روش وزن دهی معکوس در محیط نرم افزار gis و همچنین تعیین اهمیت ویژگی های خاکی موثر بر فرسایش بادی، تعریف قوانین، دسته بندی خصوصیات خاکی وتعیین کلاس فرسایشی توسط الگوریتم درخت تصمیم (مدل chaid) و تخمین میزان فرسایش بادی با استفاده از سیستم استنتاج فازی (fis) و پهنه بندی تخمین های صورت گرفته توسط gis، در نهایت مقایسه ی نتایج و نقشه های پهنه بندی شده با واقعیت که از طریق تونل باد اندازه گیری شده، می باشد. پس از برداشت نمونه ها از عمق صفر تا 40 سانتی متری، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک اندازه گیری شد. سپس با نرم افزار سامانه ی اطلاعات جغرافیایی (gis) نقشه ی پیوسته ی هر یک از پارامترها ترسیم شد. در نهایت نقشه ی تمامی خصوصیات خاکی باهم جمع، ضرب و به صورت وزنی با هم تلفیق شدند. که نقشه ی حاصل ضرب به دلیل در نظر گرفتن اثرات متقابل انتخاب شد. الگوریتم درخت تصمیم (مدل chaid) با استفاده از پارامترهای مهم، قوانینی را طراحی کرد و در نهایت طبقه بندی انجام شد.
مرجان مهدوی فیروز آبادی عیسی اسفندیار پور
ارزیابی تناسب اراضی به عنوان بخشی از سامانه ی کشاورزی پایدار، بهره برداری از اراضی را به جهتی سوق می دهد که ضمن تأمین بیش ترین درآمد، کیفیت اراضی نیز در حد مطلوب باقی بماند. هدف اصلی پژوهش حاضر، تعیین عمق بهینه ی خاک به منظور ارزیابی تناسب کمّی اراضی برای گندم با استفاده از نظریه ی مجموعه های فازی و مقایسه ی دو شیوه ی مختلف فازی سازی کلاس های تناسب اراضی در منطقه ی شاهدیه ی یزد است.