نام پژوهشگر: فرشید فتاح نیا
سیدغلامرضا موسوی فرشید فتاح نیا
هدف اصلی از انجام این آزمایش، تعیین اثر منبع نشاسته بر مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر، بازدهی استفاده از انرژی و پروتئین خوراک برای تولید شیر، قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی در کل دستگاه گوارش و متابولیت های پلاسمای گاوهای شیرده بود. برای این منظور از 4 رأس گاو شیرده هولشتاین شکم اول به بالا (moltiparous) با میانگین روزهای شیردهی 9±83 و میانگین وزن بدن31±683 کیلوگرم در قالب یک طرح چرخشی (change over) با 4 تیمار(جیره) و 4 دوره استفاده شد. جیره های آزمایشی دارای جو، گندم، ذرت یا سیب زمینی خام به عنوان منبع اصلی نشاسته در جیره بودند و به ترتیب 26، 2/25، 25 و 25 درصد از ماده خشک جیره را تشکیل دادند. نتایج نشان داد که جیره های آزمایشی بر مصرف ماده خشک اثر معنی داری نداشتند. گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای گندم و سیب زمینی به ترتیب بیشنرین و کمترین تولید شیر خام را داشتند. گاوهای تغذیه شده با جیره دارای سیب زمینی، کمترین مقدار شیر تصحیح شده برای چربی و شیر تصحیح شده برای انرژی را تولید کردند. درصد چربی شیر و تولید چربی در گاوهای تغذیه شده با جیره دارای ذرت در مقایسه با سایر جیره ها بالاتر بود. درصد پروتئین شیر تحت تأثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت. اما تولید پروتئین در گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای گندم، جو یا ذرت در مقایسه با گاوهای تغذیه شده با جیره دارای سیب زمینی بیشتر بود. بیشترین و کمترین درصد لاکتوز به ترتیب در شیر گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای جو و سیب زمینی دیده شد. در حالیکه بیشترین و کمترین مقدار تولید لاکتوز به ترتیب در گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای گندم و سیب زمینی مشاهده شد. درصد مواد جامد بدون چربی در شیر گاوهای تغذیه شده با جیره دارای جو در مقایسه با گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای گندم، ذرت یا سیب زمینی بیشتر بود. گاوهای تغذیه شده با جیره دارای سیب زمینی، کمترین مقدار مواد جامد بدون چربی را تولید کردند. بیشترین و کمترین بازدهی تولید شیر به ترتیب در گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای گندم و سیب زمینی مشاهده شد. بازدهی انرژی خالص شیردهی و تولید نیتروژن شیر در گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای جو، گندم یا ذرت در مقایسه با گاوهای تغذیه شده با جیره دارای سیب زمینی بیشتر بود.گاوهای تغذیه شده با جیره دارای ذرت و سیب زمینی به ترتیب دارای بیشترین و کمترین بازدهی استفاده از نیتروژن خوراک بودند. جیره های دارای گندم و ذرت در مقایسه با جیره های دارای جو و سیب زمینی، قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، چربی خام و پروتئین خام را به طور معنی داری افزایش دادند. بیشترین و کمترین قابلیت هضم دیواره سلولی (ndf) و دیواره سلولی بدون همی سلولز (adf) به ترتیب در گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای گندم و سیب زمینی مشاهده شد. جیره های دارای سیب زمینی مقدار دفع ماده خشک و نیتروژن در مدفوع را به طور معنی داری افزایش دادند(05/0p<). جیره های آزمایشی بر غلظت گلوکز، کلسترول کل، کلسترول hdl و کلسترول ldl پلاسمای گاوها اثری نداشتند، اما بیشترین غلظت تری گلیسرید در پلاسمای گاوهای تغذیه شده با جیره دارای سیب زمینی مشاهده شد. با توجه به نتایج بدست آمده، می توان بیان کرد که جیره دارای گندم یا ذرت، با افزایش قابلیت هضم مواد مغذی و افزایش بازدهی استفاده از انرژی و نیتروژن خوراک، بر عملکرد گاوهای شیرده اثر مثبت داشتند و از سیب زمینی خام می تواند در شرایط خاص اقتصادی به عنوان منبع تأمین انرژی در جیره گاوهای شیرده کرد.
جلیل شاهی سعید زین الدینی
اسید آسکوربیک (ویتامین c) یک آنتی اکسیدان طبیعی است که سلول های پستانداران را در برابر پراکسیداسیون لیپیدی محافظت می کند. اسید آسکوربیک می تواند به خوبی به عنوان یک پیش اکسیدان هم عمل کند. تخمدان ها و دیگر بافت های درون ریز، مقدار زیادی از اسید آسکوربیک را انباشته می کنند. همچنین اسید آسکوربیک سابقه ی طولانی مدتی در رابطه با تولید مثل داشته و در درمان گاوهای نابارور به کار می رفته است. در این تحقیق تأثیر اسید آسکوربیک بر بلوغ آزمایشکاهی اووسیت های با و بدون سلول های کومولوس در گاو مورد مطالعه قرار گرفت. غلظت های مختلف اسید آسکوربیک (صفر، 150، 200، 250 و 300 میکرومولار) به محیط کشت پایه tcm-199 افزوده شد. تخمدان های گاوی از کشتارگاه منطقه جمع آوری و درون سرم فیزیولوژی با دمای 35-38 درجه سانتی گراد و 1 درصد پنی سیلین-استرپتومایسین، در مدت کمتر از 2 ساعت پس از جمع آوری، به آزمایشگاه منتقل شد. کمپلکس های کومولوس-اووسیت از فولیکول های آنترال (با قطر 2-8 میلی متر)، به روش آسپیره کردن گرفته شد. اووسیت ها پس از ارزیابی، 4 بار درون محیط کشت hepes-tcm-199 که با 5 درصد سرم جنین گاوی و 1 درصد پنی سیلین-استرپتومایسین مکمل سازی شده بود، شستشو داده شدند. سپس حدود 5-10 اووسیت در داخل هر قطره محیط کشت بلوغ، اختصاص یافت و برای مدت 24 ساعت در انکوباتور در دمای 5/38 درجه سانتی گراد، 5 درصد co2 و رطوبت 95 درصد، کشت شدند. محط کشت بلوغ، tcm-199 حاوی سیستم بافر بیکربنات بود که با 10 درصد سرم جنین گاوی(fbs)، 1/0واحد بین المللی در میلی لیتر گونادوتروپین منوپوزال انسانی (hmg)، 1 میکروگرم در میلی لیتر استرادیول و 1 درصد پنی سیلین-استرپتومایسین نیز مکمل سازی شد. پس از 24 ساعت، ابتدا میزان پراکندگی سلول های کومولوس ارزیابی شد و پس از کومولوس برداری، وضعیت هسته ای اووسیت ها در هر تیمار با استفاده از اورسئین 1 درصد ارزیابی شد. یافته های این پژوهش نشان داد که پراکندگی سلول های کومولوس تحت تاثیر غلظت های مختلف اسید آسکوربیک قرار نمی گیرد(05/0>p). غلظت های 250 و 300 میکرومولار اسید آسکوربیک در اووسیت های با کومولوس و غلظت 250 میکرومولار اسید آسکوربیک در اووسیت های بدون کومولوس درصد بلوغ هسته ای را نسبت به گروه شاهد بطور معنی داری افزایش دادند. همچنین در این تحقیق درصد بلوغ هسته ای اووست های با کومولوس در مقایسه با اووسیت های بدون کومولوس در تمام گروه ها بالاتر بود. نتایج این تحقیق نشان داد که غلظت های 250 و 300 میکرومولار اسید آسکوربیک به همراه سلول های کومولوس در محیط کشت تجاری tcm-199 بلوغ آزمایشگاهی اووسیت های گاو را افزایش می دهد.
عجم مشعلی سعید محمد زاده
هدف از این تحقیق، ارزیابی اثر دو داروی تجاری وتارولین ( آنالوگ gnrh ) و وتگلن ( آنالوگ pgf2? ) بر راندمان آبستنی، بروز فحلی و کاهش فاصله گوساله زایی در گاوهای شیری نژاد آمیخته (هلشتاین+ بومی) می باشد. این تحقیق با 20 رأس گاو شیری و در شرایط آب و هوایی شهرستان الشتر انجام گرفت. تمامی گاوها در مرحله آنستروس قرار داشته و بین 60 تا 240 روز از زمان زایمان آنها گذشته بود. برای تشخیص مشکلات تولید مثلی، گاوها توسط دامپزشک از طریق توش رکتال معاینه شدند. مشخص شد که از 20 رأس گاو مورد آزمایش، تعداد 18 رأس، دارای جسم زرد فعال و 2 رأس دارای کیست لوتئال می باشند. گاوها (n=20) به طور تصادفی بین 4گروه تیمار و کنترل تقسیم شدند. سپس گاوهای هر 4 گروه در زمانهای مورد نظر توسط داروهای تجاری وتارولین و وتگلن ( برای گروه های دوم سوم و چهارم ) و آب مقطر ( برای گروه کنترل ) تیمار شدند. تمامی گاوها به مدت 24 تا 48 ساعت تحت کنترل قرار گرفتند. گاوهایی که در این مدت علائم فحلی را نشان دادند تلقیح و آنهایی که علائم فحلی را نشان ندادند 48 ساعت بعد از تزریق دارو بدون توجه به علائم فحلی تلقیح شدند. 25 روز بعد از تلقیح مصنوعی، نمونه شیر تمام گاوها جمع آوری و ابتدا سانتریفوژ شده سپس با استفاده از دو روش آنالیز هورمونی، ria و elisa برای تعیین میزان غلظت پروژسترون، آنالیز هورمونی شدند. سپس جهت اطمینان از صحت آبستنی، تمامی گاوها از طریق توش رکتال معاینه شدند. با استفاده از مدل آماری t میانگین غلظت پروژسترون شیر گاوهای آبستن و غیر آبستن مقایسه شد. نتایج بدست آمده در این تحقیق نشان داد که داروهای تجاری وتارولین و وتگلن می توانند باعث بروز علائم فحلی، افزایش راندمان آبستنی و همچنین کاهش فاصله گوساله زایی در گاو شوند.
شریف خدامرادی فرشید فتاح نیا
چکیده این آزمایش برای بررسی اثر مکمل موننسین و ویتامین e در جیره های دارای دانه کامل پنبه بر تولید و ترکیب شیر، الگوی اسیدهای چرب در چربی شیر، قابلیت هضم مواد مغذی در کل دستگاه گوارش و بازدهی استفاده از انرژی و نیتروژن خوراک برای تولید شیر انجام شد. برای این منظور از 4 راس گاو هلشتاین شکم اول به بالا با متوسط وزن 30 ± 667 کیلوگرم و در 41 ± 86 روز پس از زایش در قالب یک طرح چرخشی با 4 جیره و 4 دوره استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل جیره شاهد (بدون مکمل موننسین و ویتامین e)، جیره دارای 150 واحد بین المللی ویتامین e در کیلوگرم ماده خشک، جیره دارای 24 میلی گرم موننسین در کیلوگرم ماده خشک و جیره دارای 24 میلی گرم موننسین و 150 واحد بین المللی ویتامین e در کیلوگرم ماده خشک بودند. ترکیب جیره پایه شامل 43 درصد علوفه (یونجه و ذرت سیلو شده) و 57 درصد کنسانتره بود. طول هر دوره آزمایشی 21 روز بود که 14 روز اول برای عادت پذیری گاوها به جیره ها و 7 روز آخر برای جمع آوری نمونه ها در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد جیره های آزمایشی بر مصرف ماده خشک، تولید شیر، شیر تصحیح شده برای 4 درصد چربی، شیر تصحیح شده برای انرژی، درصد و تولید چربی، درصد و تولید لاکتوز و درصد پروتئین شیر اثر معنی داری نداشتند (05/0 < p). جیره شاهد تولید پروتئین را به طور معنی داری افزایش داد (08/0 = p). غلظت اسیدهای 4:0، 6:0، 8:0، 10:0، 12:0، 14:0، 15:0، 16:1 (ترانس-10)، 16:1 (سیس-10)، 17:0، 18:0، 18:1 (ترانس- 11)، 18:1 (سیس-9)، 18:2 (سیس-9، ترانس-11)، 18:2 (ترانس-10، سیس-12)، 18:3 (سیس-9، سیس-12، سیس-15)، اسیدهای چرب اشباع، اسیدهای چرب غیر اشباع، اسیدهای چرب غیر اشباع با یک پیوند دوگانه، اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه و اسیدهای چرب کوتاه و بلند زنجیر تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 < p). جیره دارای 24 میلی گرم مکمل موننسین، غلظت 16:0 و اسیدهای چرب متوسط زنجیر را کاهش و غلظت 18:2 (سیس- 9، سیس- 12) را افزایش داد. جیره دارای 24 میلی گرم موننسین و 150 واحد بین المللی ویتامین e در کیلوگرم ماده خشک، بازدهی تولید شیر(07/0 = p) و تولید نیتروژن شیر(06/0 = p) را به طور معنی داری کاهش داد در صورتی که بازدهی انرژی خالص شیردهی و نیتروژن خوراک برای تولید شیر تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 < p). قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام در کل دستگاه گوارش تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت اما جیره دارای 24 میلی گرم موننسین در کیلوگرم ماده خشک، قابلیت هضم چربی خام را به طور معنی داری افزایش داد (05/0> p). جیره دارای 24 میلی گرم موننسین و جیره دارای 24 میلی گرم موننسین و 150 واحد بین المللی ویتامین e در کیلوگرم ماده خشک، قابلیت هضم دیواره سلولی را افزایش دادند(05/0 > p). با توجه به نتایج حاصل، افزودن ویتامین e به جیره های دارای دانه کامل پنبه و موننسین توانسته تا حدودی از تشکیل ایزومرهای ترانس- 10 (مخصوصاً اسید لینولئیک کونژوگه ترانس- 10، سیس- 12)، در شکمبه جلوگیری کند و از این طریق آثار منفی موننسین و روغن های غیر اشباع بر درصد چربی شیر را کاهش دهد. اگرچه اثرات معنی داری بر تولید شیر و بازدهی استفاده از نیتروژن و انرژی خالص شیردهی برای تولید شیر نداشته است. کلمات کلیدی: گاو شیرده، موننسین، ویتامین e، تولید وترکیب شیر، الگوی اسیدهای چرب شیر
زهره کریمی محمد جواد زارع
به منظور بررسی تأثیر آبیاری جویچه ای یک در میان بر عملکرد کمی و کیفی ذرت سیلویی در کشت یونجه یکساله زیر کانوپی آن در شرایط آب و هوایی ایلام آزمایشی در سال 1388 در مزرعه آموزشی-پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه ایلام اجرا گردید. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرارانجام گرفت. آبیاری در دو سطح ( آبیاری جویچه ای یک در میان و جویچه ای کامل ) به کرت های اصلی اختصاص یافت و کرت های فرعی شامل شاهد(بدون کود و فاقد کشت یونجه)، کشت خالص همراه با مصرف کود نیتروژن و کشت یونجه (همدانی ) زیر کانوپی ذرت ( sc260 ) بدون مصرف کود بود. علوفه برداشت شده از نظر صفات، عملکرد و اجزای عملکرد علوفه خشک شامل وزن خشک ساقه، وزن خشک بلال، وزن خشک برگ، وزن خشک کل و کل عملکرد علوفه خشک تولیدی (علوفه خشک ذرت+علوفه خشک یونجه)، عملکرد و اجزای عملکرد علوفه تر شامل وزن تر ساقه، وزن تر بلال، وزن تر برگ، وزن تر کل و کل عملکرد علوفه تر تولیدی (علوفه تر ذرت+علوفه تر یونجه)، قطر ساقه، ارتفاع بوته، شاخص سطح برگ، رطوبت نسبی و شاخص کلروفیل برگ در مراحل تاولی شدن، شیری و خمیری، میزان کلروفیل a، میزان کلروفیل b، میزان کلروفیل a+b، پیری برگ، میزان پروتئین، میزان پرولین، میزان ndf و کارایی مصرف آب ارزیابی شد. نتایج حاصله نشان داد شرایط آبیاری جویچه ای یک در میان در تمام طول دوره رشد، باعث کاهش معنی دار قطر ساقه، ارتفاع بوته، شاخص سطح برگ، وزن خشک بلال، وزن خشک برگ، وزن خشک کل، کل عملکرد علوفه خشک تولیدی، وزن تر ساقه، وزن تر بلال، وزن تر برگ، وزن تر کل، کل عملکرد علوفه تر تولیدی، رطوبت نسبی برگ، شاخص کلروفیل برگ، میزان کلروفیل a، میزان کلروفیل b، میزان کلروفیل a+b، میزان پروتئین شد. تأثیر نوع آبیاری بر میزان وزن خشک ساقه و ndf معنی دار نشد. آبیاری جویچه ای یک در میان باعث افزایش پیری برگ، کارایی مصرف آب و میزان پرولین شد. از میان نوع کشت مورد بررسی، با توجه به افزایش معنی دار عملکرد علوفه در نوع کشت خالص همراه با مصرف کود، این تیمار از نظر کمّی به عنوان تیمار برتر ترجیح داده می شود. ولی از لحاظ کیفی کشت یونجه زیر کانوپی ذرت بدون مصرف کود به عنوان تیمار برتر شناخته می شود چون از لحاظ میزان پروتئین، شاخص کلروفیل، میزان کلروفیل a، b و a+b هم سطح کشت خالص است در علوفه مخلوط (ذرت+یونجه ) از نظر کلروفیل b و a+b کشت مخلوط برتری دارد و میزان ndf کمتری را دارا می باشد. در کشت یونجه زیر کانوپی ذرت بدون مصرف کود ، کل عملکرد علوفه خشک تولیدی نسبت به کشت خالص کاهش پیدا کرد و کل عملکرد علوفه تر تولیدی نسبت به کشت خالص افزایش داشت. در مجموع نتایج به دست آمده نشان داد آبیاری جویچه ای متداول و کشت خالص همراه با مصرف کوداز لحاظ کمّی و آبیاری جویچه ای متداول و کشت زیر کانوپی بدون مصرف کوداز بعد کیفی بهترین تیمارها هستند. با در نظر گرفتن کارایی مصرف آب آبیاری یک در میان و کشت زیر کانوپی بهترین هستند.
مژده ایرانپور ایرانپور فرشید فتاح نیا
چکیده هدف از این مطالعه بررسی استفاده از جو لخت بدون آنزیم و با آنزیم بجای ذرت در جیره غذایی جوجه های 5 با دو * گوشتی بود. در این تحقیق از 300 جوجه یکروزه نژاد رأس ( 308 ) به صورت یک آزمایش فاکتوریل 2 75 و 100 درصد جایگزینی با ذرت) و در ،50 ،25 ، سطح آنزیم (صفر و 500 گرم در تن) و 5 سطح جو لخت ( 0 طرح کاملا تصادفی با 10 تیمار، 3 تکرار و 10 قطعه جوجه در هر تکرار به مدت 6 هفته به انجام رسید. جیره های 1994 ) در مرحله آغازین و رشد فرموله شدند. خوراک مصرفی، اضافه وزن و ) nrc غذایی بر اساس جداول ضریب تبدیل غذایی به صورت هفتگی اندازه گیری شد. در پایان دوره از هر واحد آزمایشی دو قطعه پرنده (نر و ماده) به طور تصادفی انتخاب و پس از توزین و ذبح، وزن لاشه و اجزای آن و طول و وزن نسبی قسمت های مختلف روده کوچک به دقت اندازه گیری شد و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر آنزیم و اثر متقابل جو لخت و آنزیم بر افزایش وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی در هیچ یک از دوره 1- اثر جو لخت بر افزایش وزن و مصرف خوراک در طی دوره 21 .(p>0/ های آزمایشی معنی دار نبوده است ( 05 اثر جو لخت، آنزیم و اثرات متقابل آنها روی درصد لاشه، اوزان نسبی سینه، .(p<0/ روزگی معنی دار بود ( 05 اثرات .(p>0/ ران، چربی محوطه بطنی قلب، کبد، سنگدان، پانکراس، پیش معده و طحال معنی دار نبود ( 05 افزودن آنزیم به جیره ها سبب .(p>0/ سطوح متفاوت جو لخت بر وزن و طول نسبی دئودنوم معنی دار نشد ( 05 اثرات جو لخت، آنزیم و اثرات متقابل آنها روی .(p<0/ کاهش معنی داری در وزن و طول نسبی دئودنوم شد ( 05 بهرحال، اثر جو لخت بر وزن نسبی ژزنوم معنی دار بوده است .(p>0/ طول نسبی ژژنوم و ایلئوم معنی دار نبود ( 05 .(p>0/ اثر جو لخت و اثر متقابل آنزیم و جو لخت بر وزن نسبی ایلئوم معنی دار نبود ( 5 .(p<0/05) د
سادیه جلیلیان پروین شورنگ
این آزمایش برای بررسی اثر تف دادن و پرتوتابی گاما، الکترون، مایکروویو و مادون قرمز بر تجزیه پذیری شکمبه ای، قابلیت هضم روده ای و بخش های مختلف پروتئین کنجاله سویا، کلزا، پنبه دانه و آفتابگردان انجام شد. برای تعیین تجزیه پذیری شکمبه ای پروتئین با روش کیسه های نایلونی از 4 راس گوسفند نر بالغ مغانی با متوسط وزن زنده 2 ± 61 کیلوگرم و دارای فیستولای شکمبه استفاده شد. قابلیت هضم روده ای و بخش های مختلف پروتئین کنجاله ها به ترتیب با روش سه مرحله ای آنزیمی مک نیون و روش کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل اندازه گیری شد. تیمارها شامل تیمار1 : کنجاله خام، تیمار2 : کنجاله تف داده شده، تیمار3 : کنجاله پرتوتابی شده با گاما، تیمار4 : کنجاله پرتوتابی شده با الکترون، تیمار 5 : کنجاله پرتوتابی شده با مایکروویو و تیمار6 : کنجاله پرتوتابی شده با مادون قرمز بودند. عمل آوری تاثیر معنی داری بر کاهش تجزیه پذیری شکمبه ای و قابلیت هضم روده ای پروتئین خام کنجاله سویای عمل آوری شده در مقایسه با کنجاله سویای خام داشت. بیشترین بخش سریع تجزیه (a) پروتئین کنجاله سویا در تیمار 1 و کمترین آن در تیمار 6 بود. بیشترین و کمترین بخش کند تجزیه (b) به ترتیب در تیمارهای 5 و 1 و کمترین ثابت نرخ تجزیه (c) در کنجاله سویای عمل آوری شده با روش های پرتوتابی و بیشترین آن در کنجاله سویای خام و تف داده شده مشاهده شد (05/0>p). تجزیه پذیری موثر پروتئین خام کنجاله سویا در سرعت عبور 8 درصد در ساعت تحت تاثیر روش های عمل آوری قرار نگرفت (05/0<p). اثر روش های مختلف عمل آوری بر بخش های b1، b2 وb3 پروتئین خام کنجاله سویا معنی دار بود (05/0>p). در صورتی که بر بخش های a و c آن اثری نداشت (05/0<p). بیشترین قابلیت هضم روده ای پروتئین خام کنجاله سویا در تیمار 2 و کمترین مقدار آن در تیمار 1 دیده شد (05/0>p). بیشترین بخش سریع تجزیه (a) پروتئین کنجاله کلزا در تیمار 1 و کمترین آن در تیمار 3 مشاهده شد (05/0>p). اما بخش کند تجزیه (b) و ثابت نرخ تجزیه (c) پروتئین آن تحت تاثیر روش عمل آوری قرار نگرفت (05/0<p). بیشترین تجزیه پذیری موثر پروتئین آن در سرعت عبور 5 و 8 درصد در ساعت در تیمار 1 و کمترین آن در تیمار 6 مشاهده شد (05/0>p). بیشترین مقدار بخش a پروتئین کنجاله کلزا در تیمارهای 1 و کمترین مقدار آن در تیمار 2، بیشترین مقدار بخش b1 در تیمار 1 و کمترین مقدار آن در تیمار 4 ، بیشترین مقدار بخش b2 در تیمار 4، و کمترین مقدار آن در تیمار 1، بیشترین مقدار بخش b3 در تیمار 5 و کمترین مقدار آن در تیمار 1 و بیشترین و کمترین مقدار بخش c به ترتیب در تیمارهای 6 و 5 دیده شد (05/0>p). بیشترین و کمترین قابلیت هضم روده ای پروتئین خام کنجاله کلزا به ترتیب در تیمارهای 4 و 1 دیده شد (05/0>p). بیشترین بخش سریع تجزیه (a) و تجزیه پذیری موثر پروتئین کنجاله پنبه دانه در سرعت عبور 8 درصد در ساعت در تیمار 1 و کمترین آنها در تیمار 6، بیشترین بخش کند تجزیه (b) پروتئین آن در تیمار 3 و کمترین مقدار در تیمار 1، بیشترین سرعت نرخ تجزیه (c) پروتئین آن در تیمار 1 و کمترین در تیمارهای 2 و 6 و بیشترین تجزیه پذیری موثر در سرعت عبور 2 و 5 درصد در تیمارهای یک و 5 و کمترین آن در تیمار 6 دیده شد (05/0>p). بیشترین و کمترین مقدار بخش a پروتئین کنجاله پنبه دانه به ترتیب در تیمارهای 1 و 3 و بیشترین مقدار بخش b1 در تیمار 1 و کمترین مقدار آن در تیمار 2 دیده شد (05/0>p). بیشترین مقدار بخش b2 در تیمار 2 و کمترین مقدار آن در تیمار 1، بیشترین مقدار بخش b3 در تیمار 6 و کمترین مقدار آن در تیمار 4 و بیشترین مقدار بخش c در تیمار 1 و کمترین مقدار آن در تیمار 5 دیده شد (05/0<p). روش های عمل آوری بر قابلیت هضم روده ای پروتئین خام کنجاله پنبه دانه اثری نداشتند (05/0<p). بیشترین بخش سریع تجزیه (a) پروتئین کنجاله آفتابگردان در تیمار 1 و کمترین آن در تیمار 6، بیشترین بخش کند تجزیه (b) آن در تیمار6 و کمترین آن در تیمار 1 و کمترین ثابت نرخ تجزیه (c) در تیمار 4 و بیشترین آن در تیمار 1 مشاهده شد (05/0>p). در سرعت عبور 8 درصد بیشترین و کمترین تجزیه پذیری موثر پروتئین کنجاله آفتابگردان به ترتیب در تیمارهای 1 و 3 دیده شد (05/0>p). بیشترین مقدار بخش a پروتئین کنجاله آفتابگردان در تیمار 1 و کمترین مقدار آن در تیمار 6، بیشترین مقدار بخش b1 در تیمار 1 و کمترین مقدار آن در تیمار 2، بیشترین مقدار بخش b2 در تیمار 4 و کمترین مقدار آن در تیمار 1، بیشترین مقدار بخش b3 در تیمار 5 و کمترین مقدار آن در تیمار 6 و بیشترین مقدار بخش c در تیمار 6 و کمترین مقدار آن در تیمار 3 دیده شد (05/0>p). در کل با توجه به این نتایج، بهترین روش عمل آوری برای کنجاله سویا، به ترتیب اولویت پرتوهای مادون قرمز و الکترون، برای کنجاله کلزا، مایکروویو، برای کنجاله پنبه دانه، پرتو مادون قرمز، پرتو گاما و تف دادن و برای کنجاله آفتابگردان، پرتو الکترون و پرتو مادن قرمز پیشنهاد می شود.
امید بازوبندی حمیدرضا میرزایی الموتی
چکیده: این آزمایش به منظور ارزیابی برخی مواد خوراکی متداول در جیره های نشخوارکنندگان با روش های تولید گاز و کیسه های نایلونی انجام شد. برای این منظور نمونه هایی از مواد خوراکی شامل علف خشک یونجه، کاه گندم، ذرت سیلو شده، دانه ذرت (704)، دانه جو (نصرت)، دانه جو (نیمروز)، دانه گندم (چمران)، دانه گندم (بهار)، دانه سویا (سحر) و کنجاله سویا از مزارع استان ایلام جمع آوری و به آزمایشگاه منتقل شد. برای تعیین تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام مواد خوراکی در شکمبه از 3 رأس گاو نر تالشی فیستوله گذاری شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی استفاده شد. مقدار گاز تولیدی در زمان های 0، 2، 4، 6، 8، 12، 24، 48، 72 و 96 ساعت و تجزیه پذیری به روش کیسه های نایلونی در زمان های 0، 4، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت پس از انکوباسیون اندازه گیری گردید. نتایج حاصل از تجزیه پذیری نهایی ماده خشک در زمان 96 ساعت برای یونجه خشک و ذرت سیلو شده به ترتیب عبارت از 68/65 و 75/80 درصد و در زمان 48 ساعت برای دانه ذرت (704)، دانه جو (نصرت)، دانه جو (نیمروز)، دانه گندم (چمران)، دانه گندم (بهار)، دانه سویا (سحر) وکنجاله سویا به ترتیب عبارت از 97/86، 96/84، 78/90، 92/89، 39/93، 13/99 و 44/98 درصد و نتایج حاصل از تجزیه پذیری موثر ماده خشک برای خوراک های مورد آزمایش با تغذیه در سطح نگهداری به ترتیب برابر 80/58، 80/57، 90/73، 00/83، 57/85، 8/87، 90/90، 00/88 و 87/85 درصد بود. نتایج حاصل از تجزیه پذیری ماده خشک خوراک های مورد آزمایش در زمان 24 ساعت به ترتیب عبارت از 08/61، 79/51، 95/72، 72/87، 77/89، 85/89، 39/93، 43/92 و 70/88 درصد بود. میزان گاز تولیدی خوراک های یونجه، کاه گندم، ذرت سیلو شده، دانه ذرت (704)، دانه جو (نصرت)، دانه جو (نیمروز)، دانه گندم (چمران)، دانه گندم (بهار)، دانه سویا (سحر) وکنجاله سویا در ساعت 96 انکوباسیون به ترتیب برابر 49/256، 97/241، 71/370، 38/450، 11/439، 94/435، 89/463، 97/464، 12/243 و 97/318 میلی لیتر بود.
سیدعلی اصغر خدایی فردین هژبری
این آزمایش به منظور بررسی اثر فرآوری کاه برنج بر ترکیب شیمیایی و فراسنجه های تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و ماده آلی با استفاده از روش کیسه های نایلونی انجام شد. تیمار های آزمایشی شامل کاه برنج بدون فرآوری (شاهد) و کاه برنج فرآوری شده با محلول اوره 5 درصد، محلول اوره 5 درصد و سپس اتوکلاو (فشار بخار 15 بار به مدت 5 دقیقه)، محلول هیدروکسید سدیم 5 درصد، محلول هیدروکسید سدیم 5 درصد و سپس اتوکلاو، اتوکلاو و سپس محلول اوره 5 درصد، اتوکلاو و سپس محلول هیدروکسید سدیم 5 درصد و اتوکلاو بودند. نتایج نشان داد که کمترین درصد ماده خشک به کاه برنج فرآوری شده با اتوکلاو و هیدروکسید سدیم، کمترین درصد ماده آلی به کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم، کمترین درصد دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و سلولز به کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم و اتوکلاو، کمترین درصد همی سلولز، به کاه برنج فرآوری شده با با هیدروکسید سدیم و اتوکلاو یا اتوکلاو و هیدروکسید سدیم، کمترین درصد لیگنین به کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم یا هیدروکسید سدیم و اتوکلاو و کمترین ph به کاه برنج فرآوری شده با اتوکلاو مربوط بود (05/0>p). بخش سریع تجزیه (a) ماده خشک و بخش سریع تجزیه (a) ماده آلی کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم و اتوکلاو و کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم از همه تیمارها بیشتر بود (05/0>p). بخش کند تجزیه (b) ماده خشک کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم و بخش کند تجزیه (b) ماده آلی کاه برنج فرآوری شده با اتوکلاو و سپس هیدروکسید سدیم از همه تیمارها کمتر بود (05/0>p). ثابت نرخ تجزیه (c) ماده خشک کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم از همه تیمارها بیشتر بود (05/0>p). تجزیه پذیری موثر ماده خشک و آلی با نرخ عبور 2، 5 و 8 درصد در ساعت کاه برنج فرآوری شده با هیدروکسید سدیم، هیدروکسید سدیم و اتوکلاو و همچنین اتوکلاو و هیدروکسید سدیم از همه تیمارها بیشتر بود (05/0>p). با افزایش زمان ماندگاری نمونه های کاه برنج در شکمبه، تجزیه پذیری افزایش یافت. بیشترین تجزیه پذیری به تیمارهای فرآوری شده با هیدروکسید سدیم و کمترین تجزیه پذیری به کاه برنج فرآوری شده با اتوکلاو مربوط بود (05/0>p). با توجه به نتایج آزمایش حاضر به نظر می رسد که فرآوری کاه برنج با محلول هیدروکسید سدیم 5 درصد و پس از آن کاه برنج فرآوری شده با اتوکلاو همراه محلول اوره 5 درصد در کاهش ترکیبات شیمیایی و افزایش تجزیه پذیری ماده خشک و آلی در شکمبه موثرتر باشند. با توجه به اینکه استقبال عمومی برای استفاده از هیدروکسید سدیم در فرآوری کاه به دلیل خطر استفاده از آن، اتلاف بالای ترکیبات شیمیایی و هزینه بالا کم است لذا توصیه می شود که از فرآوری اتوکلاو همراه با محلول اوره 5 درصد برای افزایش بهبود ارزش تغذیه ای کاه برنج استفاده شود.
سوسن ذوالفقاری محب داریوش علیپور
ترکیبات ثانویه گیاهی دارای خواص ضد میکروبی هستند و می توان از آنها برای تغییر فرآیندهای تخمیری شکمبه استفاده کرد. رازیانه یک گیاه دارویی مهم در تغذیه انسان می باشد و استفاده از آن در تغذیه دام مرسوم نمی باشد، اما می توان از فرآورده های فرعی آن در تغذیه دام استفاده کرد. دو آزمایش برای بررسی اثر فرآورده فرعی رازیانه، اسانس و عصاره آن بر عملکرد بره های پرواری، پارامترهای تولید گاز، تولید توده میکروبی و قابلیت هضم مواد مغذی انجام شد. در آزمایش اول از سطوح مختلف فرآورده فرعی رازیانه (0، 3، 6 و 9 درصد ماده خشک جیره) در جیره 20 رأس بره افشاری (24/0 ± 49 کیلوگرم وزن بدن) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی استفاده شد. مصرف روزانه ماده خشک، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل، متابولیت های پلاسما و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که جیره های آزمایشی بر مصرف ماده خشک و غلظت تری گلیسیریدها، کلسترول و اوره پلاسما اثری نداشتند (05/0p>). بالاترین افزایش وزن روزانه در بره های تغذیه شده با جیره های حاوی صفر و 6 درصد فرآورده فرعی رازیانه دیده شد (05/0>p). ضریب تبدیل بره های تغذیه شده با جیره حاوی 9 درصد فرآورده فرعی رازیانه در مقایسه با سایر بره ها بالاتر بود (05/0>p). غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه بره ها تفاوت معنی داری نشان نداند (05/0<p). در آزمایش دوم، پارامترهای تولید گاز، تولید توده میکروبی و قابلیت هضم مواد مغذی جیره های آزمایش اول بررسی شد. پتانسیل تولید گاز (a)، سرعت تخمیر (µ)، فاکتور تفکیک (pf)، بازده تولید توده میکروبی (emb)، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک (aivdmd)، قابلیت هضم حقیقی ماده آلی (tivomd) نصف زمان تولید گاز (2/1t) و ناپدید شدن ماده خشک در 144 ساعت (144d) و قابلیت هضم الیاف غیر قابل حل در شوینده خنثی (ndfd) تحت تاثیر قرار نگرفتند (05/0p>).با افزایش سطوح فرآورده فرعی زمان تأخیر (l) افزایش یافت (05/0>p). تولید گاز در 24 ساعت انکوباسیون (gp24) در تیمار حاوی 6 درصد فرآورده فرعی بیشترین مقدار را نشان داد (05/0>p). تولید توده میکروبی در تیمار شاهد بیشترین مقدار را داشت (05/0>p) در کل با توجه به این نتایج، استفاده از فرآورده فرعی رازیانه بر عملکرد بره های پرواری اثر معنی داری نداشت. اما برای دستیابی به نتایج دقیق تر به انجام آزمایش-های بیشتر نیاز می باشد.
امین اله پور ملکشاهی علی خطیب جو
این پژوهش در قالب دو آزمایش، به منظور ارزیابی اثرات استفاده از پودر سیر و مکمل ال-کارنیتین بر عملکرد رشد، سیستم ایمنی، فاکتورهای خونی، کیفیت گوشت و خصوصیات لاشه جوجه های گوشتی با استفاده از 576 قطعه سویه آرین در قالب طرح کاملاً تصادفی با 6 تیمار و 4 تکرار (در هر تکرار 12 قطعه جوجه) در هر آزمایش انجام شد. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از 1) جیره شاهد (بدون افزودنی)، 2) جیره حاوی 5/1 درصد پودر سیر، 3) جیره حاوی 02/0 دیکلاکوکس (ضد کوکسیدیوز)، 4) جیره حاوی 025/0 درصد ال-کارنیتین، 5) جیره حاوی 025/0 درصد ال-کارنیتین و 02/0 درصد دیکلاکوکس (ضد کوکسیدیوز) و 6) جیره حاوی 025/0 درصد ال–کارنیتین و 5/1 درصد پودر سیر. در آزمایش اول، جیره های آزمایشی تا 21 روزگی در اختیار جوجه ها قرار گرفتند، سپس تا آخر دوره توسط جیره شاهد بدون افزودنی مورد تغذیه قرار گرفتند. در آزمایش دوم جوجه ها تا پایان 42 روزگی توسط جیره های آزمایشی تغذیه شدند. نتایج آزمایش اول نشان داد تیمارهای آزمایشی اثر معنی داری بر وزن زنده، افزایش وزن، میزان خوراک مصرفی، ضریب تبدیل، سیستم ایمنی سلولی، تیتر نیوکاسل-آنفلوانزا و تیتر آنتی بادی علیه srbc، میزان اسیدیته گوشت ران و سینه و شاخص تولید جوجه های گوشتی نداشتند اما بر درصد تلفات، طول ایلئوم، درجه زردی گوشت و اسید لاکتیک گوشت سینه در پایان دوره تفاوت معنی داری را نشان دادند (05/0>p). نتایج آزمایش دوم نشان داد که جیره های آزمایشی تأثیر معنی داری بر افزایش وزن، خوراک مصرفی، ضریب تبدیل غذایی، درصد تلفات، شاخص تولید، سیستم ایمنی سلولی، تیتر آنتی بادی علیه srbc، میزان اسید لاکتیک عضله سینه و اسیدیته گوشت ران و سینه اثر معنی داری نداشتند. همچنین بر صفات لاشه بجز وزن چربی حفره شکمی و درصد کبد تفاوت معنی داری نشان ندادند. تعداد گلبول های سفید، درصد هتروفیل، درصد لنفوسیت ها و نسبت هتروفیل به لنفوسیت در بین تیمارهای مختلف آزمایش دوم معنی دار بود (05/0>p). به طور کلی با توجه به نتایج آزمایش، استفاده از این مکمل ها (025/0 درصد مکمل ال-کارنیتین و 5/1 درصد پودر سیر) در سه هفته اول و کل دوره پرورش (42-1 روزگی) جوجه های گوشتی در شرایط مطلوب پرورشی و کنترل استرس و عدم وجود عوامل مهم بیماری زا (همانند این پژوهش)، به دلیل افزایش هزینه ها در مقابل اثرات مثبت آنها قابل توصیه نمی باشد.
اکرم شهسوار حمیدرضا میرزایی الموتی
هدف اصلی این بررسی، ارزیابی اثرات جیره های دارای دانه گندم یا ذرت به عنوان منبع اصلی نشاسته در جیره های پیش از زایش گاوهای شیری، بر متابولیت های پلاسمای گاوها، ترکیبات آغوز، غلظت ایمیونوگلوبولین های آغوز و غلظت ایمیونوگلوبولین ها در سرم گوساله ها بود. بدین منظور، 30 گاو زایش اول و 20 گاو زایش یک به بالای هلشتاین، در قالب طرح بلوک کامل تصادفی مورد استفاده قرار گرفتند. بلوک ها بر اساس تعداد زایش و روز مورد انتظار زایش انتخاب شدند و گاوها از 2/5±27 روز پیش از زایش، با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. نتایج نشان داد جیره های پیش از زایش بر غلظت پلاسمایی گلوکز، اسیدهای چرب غیر استریفیه و تری گلیسرید گاوها اثری نداشتند (p <0/05). با این وجود، غلظت پروتئین کل پلاسما در گاوهای تغذیه شده با جیره دارای گندم در مقایسه با گاوهای تغذیه شده با جیره دارای ذرت به طور معنی داری بالاتر بود (p <0/05). درصد لاکتوز و چربی و غلظت ایمیونوگلوبولین g2 آغوز تحت تاثیر جیره ها قرار نگرفت (p <0/05)، اما درصد پروتئین و کل مواد جامد و غلظت igg1 و غلظت کل ایمیونوگلوبولین ها در آغوز گاوهایی که با جیره دارای گندم تغذیه شدند به طور معنی داری از گروه تغذیه شده با جیره دارای ذرت، بیشتر بود (p <0/05). غلظت ایمیونوگلوبولین g1 و غلظت کل ایمیونوگلوبولین ها در سرم گوساله ها و جذب ایمیونوگلوبولین های g در 24 ساعت اول زندگی، در گوساله هایی که آغوز گاوهایی را دریافت کردند که با جیره دارای گندم تغذیه شدند، به طور معنی داری، از گروه دیگر بیشتر بود (p <0/05). به هر حال بازدهی جذب ظاهری ایمیونوگلوبولین ها در گوساله ها تحت تاثیر جیره قرار نگرفت (p <0/05). در نتیجه تغذیه جیره های دارای گندم در پیش از زایش، کیفیت آغوز و غلظت ایمیونوگلوبولین های g1 سرم گوساله ها را افزایش داده و اثرات مثبتی بر ماندگاری، سلامتی و رشد گوساله های تازه متولد شده دارد.