نام پژوهشگر: اسداله نقدی
صادق زارع اسداله نقدی
زنان حاشیه نشین از بسیاری جهات دچار محرومیت های اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی مضاعفی هستند و براساس بررسی های محقق، مطالعه ای که مشخصاً به بررسی وضعیت زنان حاشیه نشین بخصوص نگرش ها و رفتارهای اجتماعی این قشر پرداخته باشد، صورت نگرفته است؛ لذا هدف کلی این تحقیق مطالعه باورها و نگرش های اجتماعی و فرهنگی زنان حاشیه نشین در یکی از بزرگترین محلات حاشیه شهر شیراز یعنی شهرک سعدی می باشد. در این بررسی با استفاده از چارچوب نظری تئوری آمریکای دیگر، فرهنگ فقر، انسان حاشیه نشین، خرده فرهنگ دهقانی، خیر محدود، تله محرومیت و ... به مطالعه باورهای زنان راجع به مشارکت، روابط همسایگی، نگرش به آسیب های اجتماعی، خانواده، فرزندآوری و سبک زندگی پرداخته شده است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایشی و تکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری کلیه زنان حاشیه نشین شهرک سعدی شیراز یعنی 25542 نفر می-باشد که با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری خوشه ای با 379 نفر از آنان مصاحبه گردید. یافته های این پژوهش در دو بخش توصیفی و استنباطی ارائه شده است که در بخش توصیفی یافته ها نشان می دهد که مشارکت زنان در حد متوسط می باشد. در زمینه تعلق شهروندی، برخلاف یافته های دیگر صاحب نظران، تعلق زیادی (53 درصد) را نشان می دهد. همچنین بر اساس یافته ها بیشتر زنان تقدیرگرا و شیوع فرهنگ فقر در محله در حد متوسط (7/80 درصد) می باشد. پائین بودن سطح آرزوها، مسافرت های عمدتاً مذهبی سکنه، روابط بسیار ضعیف همسایگان با یکدیگر (77 درصد)، اعتقاد به زیاد بودن آسیب های اجتماعی، و سبک زندگی فقیرانه تر از جمله دیگر نتایج بدست آمده در بخش توصیفی تحقیق می باشد. در بخش استنباطی نیز یافته ها نشان می دهد که بین سابقه سکونت و نگرش به وجود آسیب های اجتماعی همبستگی مثبت و ضعیفی وجود دارد که همبستگی بدست آمده فاقد معنی داری می باشد. در زمینه رابطه بین سواد و نگرش به آسیب های اجتماعی از آزمون f استفاده گردید. نتایج حاصله نشان داد که نگرش به وجود آسیب های اجتماعی بر حسب سطح سواد تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که همبستگی منفی و معنی داری بین باورهای فرهنگی زنان و تمایل به مشارکت در برنامه های توانمندسازی وجود دارد.
زهرا جلیلی صالح اسداله نقدی
این پژوهش به بررسی و مطالعه علل اجتماعی ارتکاب جرایم منافی عفت توسط زنان در مناطق حاشیه شهر همدان در سال 1389 می پردازد مناطق حاشیه شهر همدان بخش مهمی از جمعیت شهر را درخود جای داده و نرخ آسیبهای اجتماعی در این مناطق بسیار بالا است بر اساس آمارهای دریافتی از نیروی انتظامی اغلب زنان روسپی در مناطق حاشیه شهر ساکن می باشند بنابراین بررسی جرایم منافی عفت با توجه به افزایش روزافزون جرایم توسط زنان و دختران در جامعه و با توجه به نقش و اهمیت سازنده زنان در تحکیم بنیان خانواده دارای اهمیت می باشد روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایش و تکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه است جامعه آماری این پژوهش را زنان و دختران مجرم و غیر مجرم ساکن شهر همدان تشکیل داده است نمونه گیری پژوهش با روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام شده و حجم نمونه این تحقیق نیز 100 نفر می باشد. نتایج آزمون فرضیه ها نشان داد که افزایش احتمال دستگیری مجرم و افزایش شدت مجازات سبب کاهش ارتکاب جرایم منافی عفت توسط زنان می گردد. منطقه سکونت نیز رابطه معناداری با ارتکاب جرایم منافی عفت زنان دارد.هر چه میزان رضایت از زندگی و علاقه زنان به همسرانشان بیشتر باشد احتمال ارتکاب جرم توسط آنها کاهش می یابد. هر چه میزان تبعیت زنان از والدین یا همسرشان بیشتر باشد احتمال ارتکاب جرم توسط آنها کاهش می یابد.نظارت والدین بر دختران و مردان بر همسرشان نیز هر چه بیشتر باشد احتمال ارتکاب جرم کاهش می یابد.اعتقادات،تحصیلات و وضعیت اقتصادی نیز رابطه معناداری با ارتکاب جرایم منافی عفت توسط زنان و دختران دارد. از بین متغیرهای مستقل مورد سنجش،متغیر رضایت از زندگی با میزان همبستگی و بتای 83/0 بیشترین سهم را بخود اختصاص داده است و پس از آن بیشترین تأثیر در ارتکاب جرایم توسط زنان از آن متغیر میزان علاقه زن به شوهر با بتای 81/0 می باشد و همبستگی تحصیلات پاسخگو با جرایم منافی عفت 17/0 می باشد.بنابراین همبستگی کمتری بین تحصیلات پاسخگو و جرایم منافی عفت زنان وجود دارد. واژه های کلیدی: جرایم منافی عفت،حاشیه نشینی،رضایت از زندگی،علاقه به همسر ،تحصیلات
فاطمه جلیلی صالح اسداله نقدی
این پژوهش به بررسی و مطالعه علل ارتکاب جرم در میان جوانان حاشیه نشین شهر همدان در سال 1389 می پردازد با توجه به آمار موجود در دادگستری بیشتر جوانانی که مرتکب جرایم گوناگون می شوند بیشتر در مناطق حاشیه شهر ساکن می باشندحاشیه نشینی نیز با جرم رابطه مستقیم و نزدیکی دارد این مناطق بیش از سایر مناطق درونی شهر مخفیگاه انواع فعالیتهای غیر قانونی است که غالبا با جرایم بیشتری روبه رو هستند. حاشیه نشینان حدود ?? درصد کل خانوارهای شهر همدان را در برمی گیرند و ساخت جمعیت در این مناطق بسیار جوان است.استان همدان متأسفانه یکی از استانهای جرم خیز کشورمی باشد که سال به سال بر میزان جرایم ارتکابی در آن افزوده شده است. هدف کلی پژوهش این است که ببینیم آیا نیاز و فرصت در بروز جرم نقش دارند یا خیر. و در صورت مثبت بودن پاسخ ، هر یک از این دو عامل ( نیاز ، فرصت ) تا چه اندازه در بروز وپیشگیری از جرم موثر می باشد جامعه آماری این پژوهش را جوانان مجرم و غیر مجرم ساکن شهر همدان که در محدوده سنی 29-18 سال قرار داشتند تشکیل داده است نمونه گیری پژوهش با روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام شده و با استفاده از جدول مورگان 380 نفر از جوانان به عنوان جمعیت نمونه انتخاب شدند. و تکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه می باشد. ضرایب همبستگی نشان می دهد که بین متغیرهای مستقل نیاز و جرم رابطه مثبت و بین متغیرهای مستقل فرصت و جرم رابطه منفی وجود دارد بدین معنا که هر چه بر میزان نیاز افراد در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی افزوده شود احتمال ارتکاب جرم توسط آنها افزایش می یابد . نتایج رگرسیون حاکی از آن است که متغیر فرصت 53/0 درصد و متغیر نیاز 22/0 درصد از تغییرات در متغیر وابسته ( جرم ) را تبیین می نمایند. واژه های کلیدی:جرایم جوانان،حاشیه نشینی،نیاز و فرصت،
نفیسه فتاحیان نجف آقایی
پژوهش حاضر به منظور بررسی موانع مشارکت ورزشی دبیران زن شهر همدان و در نهایت دسته بندی موانع در سه گروه و مقایسه این موانع سه گانه با مدل سلسله مراتبی موانع کرافورد انجام شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و در شاخه ی مطالعات میدانی می باشد. جامعه آماری تحقیق را دبیران زن دبیرستان های دخترانه شهر همدان در سال 90-1389 تشکیل دادند(923n = ). نمونه ی تحقیق بر اساس طبقه بندی ساده با دقت 05/0(05/0b=) و خطای 05/0 (05/0=?) معادل 269 نفر بدست آمد(269n=). نمونه مذکور با میانگین سنی 36 سال، با متوسط درآمد ماهیانه 500 هزار تومان و عمدتاً مدرک تحصیلی لیسانس(78 درصد) به صورت رسمی(90 درصد) مشغول به تدریس بودند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ی محقق ساخته با پایایی 86/0(آلفای کرونباخ=86/0) می باشد که عوامل بازدارنده مشارکت ورزشی دبیران زن را در شش حوزه 1)فرهنگی اجتماعی 2)مالی اقتصادی 3)وجود نیروی انسانی متخصص 4)نگرش خانواده 5)امکانات و تسهیلات 6)رسانه ها و نبلیغات بررسی می کند. ضمن اینکه همین پرسشنامه، موانع مشارکت ورزشی را در سه حوزه موانع ساختاری، بین فردی و درون فردی مورد بررسی قرار داد. نرم افزار مورد استفاده برای تحلیل داده های جمع آوری شده spss می باشد. برای بررسی فرضیه های تحقیق از آزمون مربع کای دو استفاده شد. این پژوهش نشان داد موانع فرهنگی اجتماعی در مورد زنان ورزشکار در اولویت اول قرار دارند (000/0sig= 5df= 56/52 x2=)، همین مورد برای دبیران غیر ورزشکار بدست آمد ( 000/0sig= 5df= 73/67 x2=). با بررسی موانع شش گانه مشارکت ورزشی دبیران زن ورزشکار و غیر ورزشکار مشاهده شد که اولویت بندی این موانع برای این دو گروه یکسان نبود. همچنین اولویت بندی موانع مشارکت ورزشی دبیران زن ورزشکار و غیر ورزشکار در سه حوزه قابل تطبیق با مدل هرمی کرافورد نبوده و در واقع ترتیب این موانع با مدل هرمی کرافورد متفاوت بود. ترتیب موانع مشارکت ورزشی در سه حوزه مورد بحث در مورد دبیران زن ورزشکار و غیر ورزشکار بصورت مشابه و به ترتیب موانع ساختاری- بین فردی- درون فردی بود. در پایان با ارائه راهکارها و پیشنهاداتی برای اداره آموزش و پرورش سعی بر قابل استفاده نمودن نتایج تحقیق حاضر نمودیم
فاطمه رضاییان رحیم فرخ نیا
از آنجایی که انسان قسمت عمده ای از زندگی اش را در فضای خانه و در ارتباط با این فضا سپری می کند، این فضا بایستی با توجه به نیازهای انسان و در پاسخ به این نیازها چه در حیطه ی فرهنگی، روان شناسانه و اجتماعی و چه در حیطه ی آسایش جسم طراحی شود؛ به همین جهت نیاز است که در طراحی و ساخت فضای خانه عوامل فرهنگی و جغرافیایی منطقه مورد توجه سازندگان بنا قرار گیرد. با توجه به اهمیت فضای خانگی بدلیل تأثیر عمیقی که بر جسم و روان فرد می گذارد؛ محقق تلاش دارد تا به بررسی تأثیر محیط فرهنگی و جغرافیایی بر خانه های آپارتمانی در خیابان گلخانه ی اصفهان به عنوان میدان تحقیق بپردازد. محقق برای رسیدن به این هدف به مطالعه ی نقش فرهنگ در تعیین کاربری فضاها، انعطاف پذیری خانه ها بر اساس حرکت های جمعیتی و فرهنگ زندگی جمعی و خصوصی در خانواده، میزان هماهنگی معماری برون گرا با فرهنگ حاکم بر جامعه و همین طور رابطه ی محیط و معماری خانه ها در میدان مورد مطالعه می پردازد. محقق برای تحلیل اطلاعات بدست آمده از میدان تحقیق با استفاده از فنون مربوط به روش تحقیق کیفی، با توجه به نظریه ی محیط شناسی فرهنگی جولیان استیوارد چنین نتیجه گیری می کند که با ورود معماری برون-گرای غربی از یک طرف و ورود تکنولوژی از طرف دیگر به جامعه ی مورد بررسی، نقش محیط فرهنگی و جغرافیایی در خانه های میدان مورد بررسی بسیار کمرنگ و در برخی موارد کاملاً حذف شده است
زهرا عربی ستوده آرانی اسداله نقدی
از آغاز قرن حاضر شمسی تلاش دولت های پیش از انقلاب برای پیاده کردن الگوی نوسازی از بالا بر اساس مدل برینگتون مور و پیاده کردن برنامه های گوناگونی برای عبور دادن جامعه روستائی و سنتی ایران به سمت تجدد و شهری شدن، همراه با گسترش دیوانسالاری دولتی و بسط آموزش وپرورش ، دادگستری، نظام بهداشتی جدید و نیز استقرار صنایع و...سبب شد، جلال آل احمد این الگوی توسعه را وارداتی و ناهمگون با نظام اجتماعی و فرهنگی ایران ارزیابی و در برابر آن در قالب ادبیات روشنفکری قد علم کند و در عین حال نراقی به دفاع از الگوی توسعه و نوسازی کشور بر خاست، او اعتقاد دارد توسعه یافتگی غرب بر اساس کاروتلا ش است و برخلاف بعضی از سیاستمداران ایرانی و شرقی که توسعه ی غرب را بر اساس توطئه و چپاول می دانند، مدعی است که توسعه غرب عقل مدار است. بدین لحاظ امکان بهره گیری و مانند غرب شدن نیز وجود دارد. اندیشه های آل احمد و تاثیر افکار او بر نقد مدل توسعه فوق الذکر از جمله مهمترین واکنش ها محسوب می گردد، آل احمد تاثیرگذاری های عمیق و گسترده در نقد الگوی توسعه برونزا و گرته برداری از الگوی آلمان و امریکا در نظام برنامه ریزی توسعه داشته و توانست فضای فکری ایران را در دهه ی 1340 با طرح اندیشه ی غربزدگی تحت نفوذ و تاثیر خود در آورد،«در باب اینکه مشکلات اجتماعی جامعه ی ما در کجاست و چه باید شود کم و بیش آگاه ایم اما درباب اینکه چگونه و از کجا باید شروع به حل معضلات کرد، توفیق چندانی نداشته ایم، غالباً و به طور خاص( آل احمد ) گناه این ناکامی ها را به گردن بیگانگان و غربیان انداخته ایم»(کاظمی ،1382: 76). اما احسان نراقی از جمله جامعه شناسانی بود که ضمن تائید الگوی توسعه برون زا حتی مشاور چنین روند توسعه ایی بود. در دوران تجدد یعنی از زمان برخورد ایران با اندیشه و تفکر غرب و مدرنیته، بذرهای بالقوه سازنده سنت روشنگری و طی کردن دوران گذار به نوگرائی به تعبیر لرنر نتوانست در زمین عقیم سنت استبدادی ایران از یکسو و بافت اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر همانند تجربه ژاپن یا کره و نیز ترکیه انجام گردد و محصول آن جزء سرخوردگی، بدبینی و بی تفاوتی چیزی نبود.(لرنر،1383).تجربه سایر کشور های در حال توسعه نیز نشان می دهد که با ورود مدرنیته و نوسازی بسیاری از نهادها و مناسبات اجتماعی-سیاسی و فرهنگی و... این ملل دستخوش تغییرات عمده ای شده است و در عین حال به دلیل بروز نوعی تاًخر فرهنگی در جریان اصلاحات اقتصادی و اجتماعی شاهد بروز واکنش های مختلف در برابر نوسازی بوده ایم که می توان آنها را به چهار نوع پاسخ ایدئولوژیک به نوسازی در کشور های درحال توسعه تقسیم کرد: 1- ایدئولوژی هایی که به طور صریح نوسازی را تصدیق و توجیه می کنند و امید به پیشرفت و آرزوها موجب می شود تا مدرنیته با آغوش باز پذیرفته شود، این برداشت رسمی دولت های پیش از انقلاب بوده است. 2- ایدئولوژی هایی که در مخالفت با نوسازی یا مقاومت در برابر آن به وجود آمده اند (ضد نوسازی) و به صورت جنبش های بومی گرایانه ظاهر می شوند، نظریات نقد غربزدگی آل احمد و بازگشت به خویشتن شریعتی در این دسته جای می گیرند0 3-ایدئولوژی هایی که با پذیرش برخی وجوه مدرنیته خواهان مهار یا محدود کردن آن هستند. 4- پست مدرنیسم: ایدئولوژیی که به مخالفت با نوسازی در کشورهای صنعتی بوجود آمده است. این ایدئولوژی خواستار بازگشت به زندگی مسالمت آمیز دوران گذشته است ( برگر و دیگران،1380). بنابراین با توجه به تقسیم بندی فوق آل احمد و افکار و آثار او به مثابه ایدئولوژی هایی که در مخالفت با نوسازی یا مقاومت در برابر آن به وجود آمده اند (ضد نوسازی) و به صورت جنبش های بومی گرایانه ظاهر می شوند واکنشی بود به این تغییرات و از آنجا که می دانیم یکی از ویژگی های جوامع رو به رشد مقاومت در برابر تغییرات است که با ورود مدرنیته این موج مخالفت با مدرنیته و جریان نوسازی آغاز شد این مخالفت ها توسط قشر تاثیرگذاری چون روشنفکران علیه نوسازی پیامد های بسیاری به همراه دارد. از سوی دیگر عده ای نوسازی را به عنوان روندی گریز ناپذیر اقدام عاقلانه ی هر جامعه می دانند و مدرنیته چیزی است که چه بخواهیم وچه نخواهیم خودش را به ما تحمیل میکند(کاظمی ،1382). اما آل احمد با ابداع مفهوم غربزدگی که تعبیر دیگری از غرب ستیزی است روند توسعه و نوسازی را در جامعه ما با نقد جدی مواجه کرد و با ابداع مفاهیم استعمار زده، امپریالیسم فرهنگی، قدرت قهریه غرب، و غربزدگی به این جریان دامن زد. و در برنامه های بعدی توسعه (پس از پیروزی انقلاب) و ادبیات روشنفکری این سنت نوسازی زدائی بعنوان ادبیات غالب توسعه درآمد و گروهی حتی توسعه را به اسب تروا تشبیه کردند(رفیع پور،1377: 547). و افکار جامعه شناسانی چون نراقی در زمره ی ایدئولوژی هایی که به طور صریح نوسازی را تصدیق و توجیه می کنند و امید به پیشرفت و آرزوها موجب می شود تا مدرنیته با آغوش باز پذیرفته شود، این برداشت رسمی دولت پیش از انقلاب نیز بوده است. نراقی راه برون رفت از مشکلات ایجاد شده در ایران را، استفاده ی بیشتر علم و دانش و تکنیک غربی و توجه به بنیان های فرهنگی ایرانی می داند و اعتقاد دارد اینکه یکسره غرب را تخطئه کنیم نادرست است و علاوه بر ا ین برخلاف راه حل جلال آل احمد (گذشته گرایی) نراقی اعتقاد دارد که بازگشت به گذشته ممکن نیست و فقط می توان از گذشته پند گرفت برای آماده شدن برای آینده. با توجه به مطالب فوق در این پژوهش سعی خواهد شد بر اساس تئوری نوسازی و مکتب وابستگی جنبه های نوسازی و توسعه ایران که در آثار آل احمدو نراقی مورد نقد و بررسی قرار گرفته را مرور و برای هر یک مصادیقی ذکر شود. می توان گفت: آنچه آل احمد می گوید به غرب ستیزی می رسد، اما نگاه نراقی در تقابل جلال آل احمد است، علاوه بر این، نراقی برخلاف آل احمد دیدگاه ایدئولوژیک نداشته است در حالی که آل احمد بازگشت به دین را به عنوان راه حل در برابر غرب ارائه میدهد، از سوی دیگر بازگشت به اصل و دغدغه گذشته از دست رفته برخلاف آل احمد در نراقی دیده نمی شود، و علاوه بر این نراقی خیلی از عناصر فرهنگ غرب را می پذیرد و همه را به یکباره رد نمی کند. در کل می توان با استفاده از آراء این دو متفکر و واکنش های این دو به مباحث توسعه و نوسازی و بیان نقطه ضعف ها و قوت های این دو متفکر سیاست های بهتری را در پیش گرفت، سیاست هایی که( ضمن برخورداری از نقطه ی مثبت آراء جلال آل احمد ) از دچار شدن ما به غرب زدگی و افتادن در دام تقلید بدون توجه به توانایی خود(که در گذشته شاهد آن بوده ایم ) و همچنین از تخطئه کردن غرب به طور کامل (چنانکه در حال حاضر و مقطع کنوتی شاهدآن بوده ایم) خودداری کند و بتواند در سیاست گذاری بهتر ما را برای رسیدن به توسعه مطلوب یاری رساند.
نرمین امانی اسماعیل بلالی
دانشگاه بوعلی سینا مشخصات رساله/پایان نامه تحصیلی عنوان: بررسی تاثیرات سرمایه های فرهنگی و اقتصادی بر فرودست همسری زنان قزوین نام نویسنده: نرمین امانی نام استاد/اساتید راهنما: دکتراسماعیل بلالی نام استاد/اساتید مشاور: دکتر اسداله نقدی دانشکده: اقتصاد و علوم اجتماعی گروه آموزشی: علوم اجتماعی رشته تحصیلی: علوم اجتماعی گرایش تحصیلی: جامعه شناسی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد تاریخ تصویب پروپوزال: 5/4/1390 تاریخ دفاع: 5/7/1391 تعداد صفحات: 136 چکیده: این پژوهش با هدف بررسی، چگونگی تاثیر گذاری سرمایه های فرهنگی و اقتصادی بر فرودست همسری زنان انجام شده است. برای نیل به این هدف به بررسی رابطه متغیر های اصلی و مداخله گر (الگوهای تربیتی، نگرش جنسیتی،اشتغال قبل از ازدواج، نوع تحصیلات(دیپلم و دانشگاهی)، پایگاه اقتصادی اجتماعی و فاصله طبقاتی زوجین) و متغیر وابسته تحقیق، با تکیه بر نظریه سرمایه های پیر بوردیو پرداخته خواهد شد. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه و با انتخاب نمونه ای 350 نفری از زنان متاهل شاغل و غیر شاغل ساکن قزوین انجام گرفته است. نتایج ارزیابی فرضیات تحقیق بیانگر آن است که بین سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی و فرودست همسری رابطه ضعیف، معکوس و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیونی تحقیق حاکی از آن است که متغیر سرمایه فرهنگی، الگوهای تربیتی(مستبدانه) و اشتغال قبل از ازدواج با مقدار r (0.146) در تبیین تغییرات متغیر وابسته اثرگذار بوده اند. این میزان نشان می دهد که سه متغیر باقی مانده در معادله رگرسیون(متغیر اشتغال قبل از ازدواج، سرمایه فرهنگی و الگوی تربیتی) با همدیگر 0.14 درصد از واریانس متغیر وابسته فرودست همسری زنان را تبیین می کند واژه های کلیدی: فرودست همسری، سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی.
حیدر بابایی اسداله نقدی
رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهرنشین را به شدت افزایش داد و موجب کاهش سرانه برخورداری از بسیاری امکانات اجتماعی و اقتصادی شده و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شد. از این رو سنجش شاخص کیفیت زندگی در سالیان اخیر به عنوان یکی از نماگرهای توسعه در مطالعات شهری و توسعه رایج شده است. لذا نگاه کالبدی - کارکردی به شهر بدون توجه به ارزش ها و اهداف اجتماعی و اقتصادی مترتب بر آن، فلسفه وجودی شهرها، به عنوان محلی برای زندگی را با تردیدهای جدی مواجه کرد، به گونه ای که عمده انتقادات علیه این نوع برنامه ریزی متوجه اهداف و ارزش های متمرکز شده بود. رواج این نوع تفکر، لزوم قابل زیست بودن شهر اجتماعی و کیفی و به عبارتی تجدیدنظر اساسی در اهداف و روش های برنامه ریزی و چاره اندیشی برای مقابله با این پدیده را به ضرورتی مبرم مبدل ساخته است. کیفیت زندگی شهری معمولاً از طریق شاخص های ذهنی حاصل از پیمایش و ارزیابی ادراکات و رضایت شهروندان از زندگی شهری و یا با استفاده از شاخص های عینی حاصل از داده های ثانویه و به ندرت با استفاده از هر دو نوع شاخصه ها اندازه گیری می شود. هدف این پژوهش سنجش کیفیت زندگی شهری از طریق استفاده هم زمان از ابعاد عینی و ذهنی و نیز اولویت بندی نیازهای ساکنین و تعیین فاکتورهای تاثیرگذار بر کیفیت زندگی شهری می باشد. رویکرد اصلی این پژوهش بر مبنای سنجش کیفیت زندگی شهری در در شهر همدان با استفاده از تلفیق و مقایسه شاخص های عینی و شاخص های ذهنی بوده است. ابعاد در نظر گرفته شده در این پژوهش عبارتند از: کیفیت حمل و نقل و ارتباطات، شرایط اقتصادی، شرایط اجتماعی، شرایط کالاهای اجتماعی و شرایط محیط فیزیکی. روش تحقیق این پژوهش پیمایشی می باشد و جامعه آماری آن خانوارهای ساکن در شهر همدان بوده که در این بین تعداد 400 خانوار از طریق روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شده اند و با استفاده از پرسش نامه، داده های مورد نیاز از طریق پاسخ های افراد جمع آوری و با استفاده از نرم افزار spss پردازش شدند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بین متغیرهای وضعیت اشتغال، پایگاه اجتماعی اقتصادی و نوع محله با متغیر وابسته یعنی کیفیت زندگی شهری رابطه معنادار وجود دارد. هم چنین مقایسه نتایج ابعاد عینی و ذهنی کیفیت زندگی نشان می دهد که 8/31 درصد خانوارها در حالت بهزیستی و 7/11 درصد آن ها در حالت محرومیت قرار دارند؛ در حالی که 1/54 درصد آن ها در حالت ناهماهنگی و 02/0 درصد در حالت انطباق قرار گرفته اند.
هادی نجفی اسداله نقدی
سازمان ها به عنوان جزء ضروری جوامع مدرن محسوب میشوند اگرچه نمیتوان انکار کرد که در گذشته نیز اشکال ساده تر دیوان سالاری مرتفع کننده نیازهای مردم بودند و به مرور زمان بر ابعاد آنها افزوده شد. سازمان های سنتی در حجم، محدوده و پهنهای قابل مقایسه با سازمان های امروزی نبودند .فلسفه وجودی این نهادها ارائه خدمات گوناگون به مردم به بهترین روش ممکن است و در کنار یکدیگر سیستمی را تشکیل میدهند که هر گونه اختلال در یک جزء، در عملکرد سایر اجزاء تأثیر میگذارد. هر سازمانی متشکل از ارکانی است از جمله مدیر، اعضا، تشکیلات و غیره. افراد و اعضا در فرایندی به نام جامعهپذیری، قواعد و ارزش های سازمان را اخذ و درونی می کنند. اگر سازمان ها بتوانند اهداف و مأموریت های خود را به کسانی که وارد سیستم اداری می شوند به درستی منتقل کنند، افراد چشمانداز خود را تعیین کرده و از تمام ظرفیتهای بالقوه خود برای موفقیت در کار بهره میگیرند. عواملی مانند رشد سریع جمعیت و شهرنشینی، افزایش تقاضا برای خدمات اداری موجب رشد و گسترش سازمان ها شده است. از طرف دیگر عدم تعلق کارمندان به سازمان نتایج مخربی بر سازمان، مردم و جامعه دارد .جامعهپذیری ناقص موجب پیامدهایی همچون استفاده شخصی از امکانات سازمان، مقررات گریزی، گزینش و استخدام بر اساس آشنایی و نه شایستگی یا قانون می شود. روش تحقیق مورد استفاده، روش پیمایشی بوده است. جامعه آماری 47212 و حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 381 نفر انتخاب شد. نتایج نشان می دهد تفاوت معنی داری بین سازمان های صرفاً اداری و خدماتی از نظر جامعه پذیری وجود ندارد. بین چشمانداز آتی خود در سازمان و جامعهپذیری سازمانی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج بیانگر آن است که افراد دارای سرمایه فرهنگی بالاتر در برابر جامعهپذیری سازمانی مقاومت بیشتری نشان می دهند. انگیزه های انطباق کارکنان و متغیر جامعهپذیری سازمانی، حمایت همکاران در سه مرحله قبل از ورود، مواجهه و دگردیسی رابطه معناداری وجود دارد. به عنوان نتیجهگیری کلی نیز مشخص شد سطح جامعهپذیری کارکنان و مدیران در ادارات همدان در سطح پایین و متوسط پایین قرار دارد.
فاطمه ناجی مهر جواد افشارکهن
در جهان امروز شهروندی یکی از اساسی ترین مفاهیم در حوزه مسائل شهری تعریف می شود؛ به گونه ای که بررسی عوامل موثر بر تحقق و یا موانع عدم تحقق این مفهوم در سطوح محلی و شهری مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران امر می باشد. جوامع شهری، جهت بقای خود نیازمند حضور شهروندانی هستند که تنها به صرف حضور فیزیکی در شهر، خود را شهروند تلقَی ننمایند و با آگاهی از حقوق شهروندی و متعهَد بودن به وظایف و مسئولیت های اجتماعی خود نقش فعَال و موثری در اجتماع داشته باشند. لازمه تحقّق چنین امری تقویت احساس شهروندی افراد می باشد که به عنوان اصلی ترین مولفه در عمل به شهروندی تلقَی می شود. از دیگر سوی سرمایه اجتماعی به عنوان کلید استقرار جامعه مدنی، عاملی موثر در تقویت احساس شهروندی افراد محسوب می شود. سرمایه اجتماعی مجموعه شبکه های مشارکت اجتماعی، اعتماد و همیاری است که شکل گیری آن در جامعه زمینه های افزایش آگاهی اجتماعی و پرورش روحیه جمعی افراد را فراهم آورده و بدین ترتیب به تقویت احساس شهروندی افراد منجر می شود. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر ابعاد ساختاری (شبکه های مشارکت اجتماعی) و شناختی (اعتماد، اطلاعات و همیاری) سرمایه اجتماعی بر احساس شهروندی افراد می باشد. روش تحقیق این پژوهش پیمایشی می باشد؛ و جامعه آماری آن ساکنین مناطق 13 گانه شهر مشهد می باشد که 415 نفر آن از طریق نمونه گیری چند مرحله ای به عنون نمونه انتخاب شدند. بااستفاده از پرسش نامه، داده های مورد نیاز، جمع آوری و با استفاده از نرم افزار spss و amos پردازش شدند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی و احساس شهروندی در تمامی مناطق رابطه معنی دار وجود دارد. هم چنین رابطه مثبت و معنی دار بین بعد ساختاری سرمایه اجتماعی با احساس شهروندی افراد در تمامی مناطق 13 گانه مشهد به جز مناطق 1 و 5 تأیید شد. سرمایه اجتماعی شناختی نیز از رابطه مثبت و معنی داری با احساس شهروندی در تمامی مناطق، به جز منطقه 4 برخوردار می باشد. هم چنین نتایج دقیق نشان داد که بین متغیرهای سن، جنسیت و پایگاه اجتماعی- اقتصادیبا متغیر وابسته یعنی احساس شهروندی رابطه معنادار وجود دارد.
عبدالله مفاخری اسداله نقدی
حاشیه نشینی تجلی نابرابری اجتماعی- اقتصادی در زمینه عدم تعادل در توزیع متناسب امکانات و منابع جامعه است و یکی از مهم ترین مسائل شهری محسوب می شود.در حال حاضر شهر سنندج دارای مناطق حاشیه ای فراوانی است که جمعیت زیادی از شهر را نیز در خود جای داده است و میزان حاشیه نشینی در این شهر سه برابر میانگین کشوری است و 53 درصد جمعیت حاشیه نشین این شهر تنها در 15 درصد از مساحت (نقاط حاشیه) اسکان یافته اند. با توجه به این میزان از حجم جمعیت ساکن در این مناطق و عنایت به این مهم که مناطق حاشیه همواره دارای مسائل، مشکلات و معضلات عدیده ای می باشند، از سوی دیگر در بلند مدت مشکلات حاشیه ها بر کل شهر و زندگی مردم محلّات متن شهر را نیز تحت تأثیرخود قرار می دهد و مردم ریشه بسیاری از معضلات شهر را به این نواحی نسبت می دهند. از سوی دیگر شناخت عواملی که به بازتولید فرهنگی حاشیه نشینی کمک می کنند خود یکی از مسائل مهمی است که جهت شناخت باید مد نظر قرار گیرد؛ چرا که یکی از این عوامل شناخت نگرش هایی است که بین مردم متن و حاشیه نسبت به همدیگر وجود دارد و می تواند مقدمه ی هرگونه مداخله در حاشیه نشینی و توسعه پایدار شهری باشد. بر این اساس در این پژوهش در چارچوب نظری از نظریات صاحبنظران چون پارک، هاروی، کاستلز، لوئیس ورث، شکویی و .... به مطالعه سرمایه فرهنگی، پایگاه اقتصادی اجتماعی؛ مشارکت، تعلق شهروندی، بستگان و دوستان، رضایت از شهر وزندگی، و دیگر متغیرهای اجتماعی تاثیر گذار بر نگرش پرداخته شد. روش تحقیق این پژوهش از نوع پیمایشی و تکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته بوده است که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 425 پرسشنامه بین محلات انتخابی متن شهر و حاشیه شهر توزیع شد. یافته های این پژوهش در دو بخش توصیفی و استنباطی ارائه شده است که در بخش استنباطی یافته ها نشان داد که سرمایه فرهنگی، تعلق شهروندی و پایگاه اقتصادی اجتماعی باعث افزایش مشارکت فرد می شود و بالا رفتن مشارکت نیز نوع نگرش افراد نسبت به هم مثبت می باشد. همچنین یافته نشان داد بیشترین نگرش منفی مربوط به زنان می باشد.
یاور جمالی قراخانلو محمدسلمان قائمی زاده
جهانی شدن، با گسترش مدرنیته صنعتی و در قالب فرایند صنعتی شدن ظهور کرده است. در نتیجه ی این فرایند حداقل سه سطح تعلقی در افراد پدید می آید: سطح تعلق های محلی، سطح تعلق های ملی و سطح تعلق جهانی. هر یک از این تعلق ها منجر به شکل گیری هویت های مرتبط می شود. چارچوب نظری اصلی این تحقیق متشکل از آرای گیدنز و جنکینز است. اینها، توانستند بر روی شکاف میان فرد و جامعه و کنش و ساختار پل زده و فرایندهای هویت یابی و هویت سازی در دوران مدرن را با در نظر گرفتن تاثیرات دو سویه ی افراد و ساختارهای اجتماعی تبیین کنند. عناصر خرد و کلان در یک پروژه تکمیلی به سر می برند و می توانند هم نشینی و سازگاری داشته باشند. در این تحقیق به بررسی تجربی مفاهیم سرمایه ی فرهنگی، هویت های قومی، ملی و جهانی و همچنین سازگاری بین هویت های مذکور و تاثیر سرمایه ی فرهنگی بر میزان این سازگاری ها در بین شهروندان تبریزی پرداخته می شود. تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت و محتوای کاری، از نوع «پیمایشی» از نظر زمان نیز، از نوع مقطعی است. جامعه آماری این تحقیق، کلیه شهروندان بالای 15 سال شهر تبریز است و حجم نمونه طبق فرمول کوکران برابر 384 نفر به دست آمد. نمونه گیری به شیوه خوشه ای چند مرحله ای انجام شده است. برای اندازه گیری متغیرها و گردآوری اطلاعات و داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. برای بررسی پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شده است. ضریب آلفای کرونباخ برای گویه های هویت قومی برابر 0/919، برای گویه های هویت ملی برابر 0/89 برای گویه های هویت جهانی برابر 0/806 به دست آمد. روایی سازه، با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی مورد تایید قرار گرفت. برای آزمون فرضیات از مدل معادلات ساختاری استفاده گردید. محاسبات در نرم افزار spss نسخه 18 و amos نسخه 21 انجام شده است. نتایج نشان می دهد که با افزایش سرمایه ی فرهنگی، میزان سازگاری هویت قومی و جهانی افزایش می یابد، ولی سازگاری هویت ملی-قومی و سازگاری هویت ملی-جهانی کاهش می یابد. پایگاه اقتصادی-اجتماعی از طریق افزایش سرمایه ی فرهنگی بر میزان سازگاری هویت قومی-ملی و سازگاری هویت ملی-جهانی تاثیر معکوس و بر سازگاری هویت قومی-جهانی تاثیر مثبت معنی داری دارد.