نام پژوهشگر: فردوس آقا گلزاده
حسین جعفری فردوس آقا گلزاده
زبان شناسی متن، توجه به متن و مطالعه ویژگی های آن را در دستور کار خود قرار داده است بر این اساس رویکردهای مختلفی برای تشخیص سازمان درونی متون و چگونگی تولید و درک آن ها ارائه شده که یکی از آن ها رویکرد حل مسئله مایکل هوی است. در این رویکرد متون به صورت مکالمه و پرسش و پاسخ بازنویسی می شوند. این الگو دارای چهار رکن است که عبارتنداز موقعیّت، مسئله ، پاسخ و ارزیابی. تشخیص این ارکان در متن به درک متن و پی بردن به سازمان متون مختلف کمک می کند. از آنجا که بخش عمده ای از فرآیند ارتباط متنی بین نویسنده و خواننده در قالب متون روایی روی می دهد بررسی متون روایی فارسی با این فرضیات در دستور کار قرار گرفت: 1- الگوی حل مسئله با محوریت الگوی مشترک فرهنگی و با روی کرد حل مسئله از کارآمدی کافی برای توصیف این متون برخوردار است. 2- با استفاده از وجود عناصر گفتمانی و ارکان این الگو می توان به میزان انتظار و ضریب پیش بینی و درک سریع تر متن روایی دست یافت. بدین منظور تعداد ده داستان از پنج نویسنده برجسته معاصر یعنی جمال زاده، صادق چوبک، صادق هدایت، جلال آل احمد و احمد محمود بر اساس این الگو تحلیل و بررسی شد و مشخص گردید که سازمان متن تمامی این داستان ها منطبق با الگوی حل مسئله است. بنابراین فرضیه اول تحقیق تأیید شد. رابطه ارکان الگوی حل مسئله در هر داستان به صورت نمودار و به طور خلاصه نمایش داده شد و متون به صورت مکالمه بازنویسی شده که با این کار درک متن و میزان انتظار و ضریب پیش بینی بالا می رود و در نتیجه فرضیه دوم تحقیق حاضر نیز مورد تأیید قرار گرفت.
معصومه ارجمندی فردوس آقا گلزاده
این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی با استناد بر رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، به بررسی مسأله برابریابی و گزینش های واژگانی مترجمان از یک متن واحد و توصیف و بررسی ویژگی های دستوری متن پیشین و برابرهای آنها در دو متن ترجمه شده از داستانهای کوتاه «دوبلینی ها» در متن اصلی اثر جیمز جویس از زبان انگلیسی به زبان فارسی می پردازد. رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی بر این باور نهادینه گردیده که عواملی همچون بافت موقعیتی، بافت بینامتنی، روابط قدرت در جامعه، ساختارها، نهاد اجتماعی، فرآیند اجتماعی، فرهنگ و ایدئولوژی، زبان را شکل داده و از طریق کاربرد مستمر زبان در جامعه این بافتها، روابط ساختارها، فرآیندها و ایدئولوژی ها تثبیت و ماندگار می شوند. فرکلاف متن را شامل دو گونه مکمل یکدیگر معرفی می نماید: تحلیل زبان شناختی و یا در سطح خرد و تحلیل بینامتنی یا سطح کلان، در این رساله باز تولید (ترجمه) ساختارهای گفتمان مدار و دیدگاه های اجتماعی حاکم بر تولید گفتمان چه در متن پیشین و چه در متن ترجمه شده (مقصد) تحلیل، توصیف و تبیین شده اند. زیرا با بررسی ساخت خرد زبان و تحلیل ویژگی های صوری متن در زبان مبدأ نمی توان مستقیماً به تأثیرات ساختاری بر شالوده های جامعه و در ادامه به انتقال بین فرهنگی دست یافت. پرسش های اصلی که در پژوهش مطرح می شود آن است که: الف) مترجم داستانهای کوتاه در ترجمه واحدهای زبانی از زبان مبدأ به مقصد در دستیابی به برابرهای ترجمه با چه مشکلاتی روبرو می شود؟ ب) در چارچوب نظری و راهبردهای عملی کدامیک از رویکردهای زبانشناختی، مشکلات برابریابی واحدهای زبان، قابل توصیف و تبیین از زبان مبدأ به مقصد است؟ رساله حاضر با این فرضیه آغاز می گردد که رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی به دلیل توجه به ساختارهای گفتمان مدار و ملاحظات غیرزبانی و توصیف فرازبانی، از کفایت تبیینی برخوردار است و قادر است تا در فرآیند برابریابی و دستیابی به برابرها این مشکلات را نسبت به سایر رویکردهای زبان شناسی برطرف سازد. اما به دلیل محدودیت های ساختاری رساله نمی توان تمامی سطوح خرد و کلان را تحلیل نمود درنتیجه چند نمونه از ساختارهای گفتمان مدار در این رساله مورد بررسی قرار گرفت که عبارتند از: گزینش واژگانی، استعاره، ضمایر و تغییر ارجاع، فرآیند اسم سازی، طرد کنش گرها، شفاف سازی، تشخص بخشی، بکارگیری مجهول دربرابر معلوم، وجه نمایی و نظام نوبت گیری. در تحقیق مزبور، علاوه بر تحلیل کیفی از تحلیل کمی یعنی محاسبه فراوانی و درصد مولفه ها و اعمال شیوه آماری مجذور خی هم استفاده شده است. هدف از این تحقیق، ارائه ی شیوه ای برای بررسی و ارزیابی فرآیند ترجمه و نه تنها محصول آن، در فرآیند برابریابی و سپس گزینش برابری در فرآیند ترجمه با استناد بر تحلیل گفتمان انتقادی است. در این رساله به پرسش های رساله که حاکی از روبرویی با مشکلات ترجمه هایی است که تنها به سطح خرد زبان معطوف می گردند، پرداختیم و رابطه زبان متن پیشین و پسین با دیگر نظام های نمادین فرهنگی خاص آن زبان و نیز طبیعی شدگی ایدئولوژیک زبان مبدأ و مقصد را به چالش نقد کشاندیم و با بررسی ساخت واژگانی، دستوری، بافت گفتمانی و موقعیتی متن پیشین و برابرهای انتخابی آن در متن های ترجمه، ایدئولوژی و بالقوه های گفتمانی ناظر بر تولید متن پیشین و باز تولید برابرهای آن در متن پسین را با استناد بر رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نظامند نمودیم و با تحلیلی نظامند، به ساختارهای گفتمان مدار متن پیشین (متن پیشین) و متن های مقصد (متن های پسین) پرداختیم و به این نکته دست یافتیم که روابط بین قدرت و سلطه در جامعه در ترجمه تأثیرگذار است. گزینش های هدفمند واژگانی برابرها، رابطه عاملیت نحوی یعنی انتخاب وجه معلوم و یا مجهول در برابریابی، فرآیند اسم سازی، بازنمایی استعاری، کمرنگ سازی، عینی سازی و طرد در ترجمه، جملگی نمونه های از این ساختارهای گفتمان مدار بودند. بنا بر رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی، چنانچه این ساختارها چه در متن پیشین و چه در انتخاب برابرهای متن پسین در بقا و تضعیف روابط قدرت نقش ایفا کنند دارای بار ایدئولوژیک خواهند بود. و اما در خاتمه نکته حائز اهمیت در این تحقیق آن است که در فرآیند برابریابی در ترجمه علاوه بر سه مرحله توصیف، تفسیر و تبیین در الگوی فرکلاف که متناوباً در تحلیل انتقادی متن نقش ایفا می کنند، در مرحله چهارم یعنی مرحله بازتولید در فرآیند ترجمه، سه مرحله نخست، بطور همزمان در فرآیند رمزگشایی و برابریابی دخالت دارند. همچنین اصل برابر گفتمان مدار در جایگزین اصل تأثیر برابر نایدا توسط نگارنده با استناد بر رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی به مثابه واحدی که دارای مشخصه های انتقادی و معنایی است در مطالعات ترجمه ابداع گردید.
مرضیه فولادین فردوس آقا گلزاده
سیمپسون (1993) در الگوی تحلیل روایی خود، چهار دیدگاه اصلی را مطرح کرده است که با استفاده از این دیدگاه ها می توان موضع راوی را در روایت داستان مشخص کرد. این دیدگاه ها به ترتیب عبارتند از : دیدگاه زمانی، دیدگاه مکانی، دیدگاه روان شناختی و دیدگاه ایدئولوژیکی. هریک از این دیدگاه ها خود به زیربخش هایی تقسیم می شود. به عقید? سیمپسون با بررسی داستان ها در این دیدگاه ها می توان موضع راوی روایت را تحلیل کرد و با در کنار هم قراردادن سه دیدگاه نخست می توان دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده در لحظات پردازش داستان نیز تحلیل کرد. در این پژوهش نگارنده بر آن است که با استفاده از این الگو و تطابق دادن این الگو بر دو مجموعه داستان از داستان های کوتاه ابوتراب خسروی، آنها را بررسی کرده و به این پرسش اصلی پاسخ دهد که این الگو بر این داستان ها تطابق دارد؟ و به طورکلی استفاد? نویسنده از هر یک از این دیدگاه ها چگونه بوده است و از این طریق ایدئولوژی نویسنده در داستان ها را پردازش کند. به این منظور از میان آثار این نویسنده دو مجموعه داستان کوتاه "دیوان سومنات" و "داستان ویران" که بر روی هم بیست داستان کوتاه را دربرمی گیرند، در این الگو بررسی شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داستان ها، نشان می دهد که این الگو بر تمام این بیست داستان منطبق است و با بررسی این دیدگاه ها در هریک از این داستان ها می توان نحو? استفاده نویسنده از هر یک از این دیدگاه ها و به طور کلی دیدگاه ایدئولوژیکی وی در داستان را تعیین نمود.