نام پژوهشگر: غلامحسین توکلی
محمد جواد موحدی غلامحسین توکلی
در اخلاق مبتنی بر وظیفه گرایی دست کم بعضی افعال اخلاقی را می توان یافت که قطع نظر از نتایجی که به بار می آورند ، انجام آنها برای انسان الزامی است واین الزام در خود افعال قرار دارد. ریشه آن به کانتkant)) و در عصر جدید به دیوید راس (d. ross) بر می گردد. وظیفه گرایی را می توان با توجه به دیدگاه مخالف آن یعنی غایت گرایی تعریف کرد. غایت گرایان معتقدند که خوبی یا بدی رفتارها را نتایج آن تعیین می کند. از جمله نظریات غایت گرایانه می توان به سود گرایی (utilitarianism) اشاره کرد. بر خلاف گفته ها و عقاید غایت گرایان ، وظیفه گرایی معتقد است که ارزشهای اخلاقی در هر سطح با تحلیل نتایج یا پیامدها متعین نمی شوند. لذا غالب وظیفه گرایان در این عقیده که اصول و عقاید بنیادی اخلاق به فاعل آن مرتبط است ، متحدهستند. وظیفه گرا همیشه به وظیفه ای که تشخیص می دهد، می اندیشد، حتی اگر پیامد خوبی هم نداشته باشد،خواه آنکه این پیامد در نظر خودش یا دیگران خوب باشد یا نه . در وظیفه گرایی ارزش اخلاقی عمل کاملاً از نتایج آن مستقل است و وظیفه ، پایه واساس ارزش اخلاقی را شکل می دهد . در وظیفه گرایی اینکه مردم چگونه (how) مقاصد خود را عملی کنند ، مهمتر است از اینکه چرا(what) آن را انجام می دهند. غایت گرایان دلیل می آورند یا فرض می کنند که یک عمل صحیح است و باید انجام شود ، چون خیر را به حد اعلی می رساند، اما وظیفه گرایان معتقدند که عملی ، که خیر را به حد اعلی می رساند ممکن است نادرست باشد و در نتیجه نباید انجام شود. زیرا آن عمل اصول وظیفه گرایی نظیر تکلیف ، وظیفه و امر مطلق را زیر سوال می برد0 این پژوهش ضمن توصیف و تحلیل نظریات وظیفه گروانه ، نظریات غایت گرایانه را نیز که نقطه مقابل آن است ، مدنظر قرار می دهد و به نقد و تحلیل وظیفه گرایی با توجه به دیدگاه مخالف آن می پردازد .
فاطمه مهراب زاده غلامحسین توکلی
اخلاق از حوزه های مهم زندگی است، فیلسوفان اخلاق در فلسفه اخلاق و همچنین در فرا اخلاق (یا اخلاق نقدی ویا اخلاق تحلیلی) با نگاهی فلسفی به بررسی مسائل مرتبط با اخلاق می پردازند، یکی از این مسائل مهم این است که آیا ارزش های اخلاقی دارای واقعیت اند یا صرفا ابداع انسان اند و به تعبیر دیگر آیا جملات اخلاقی صرفا انشائی هستند و بیان خواست و احساسات گوینده اند یا اخباری هستند، یعنی قضیه اند و دارای مابازاء خارجی می باشند. حال روی این فرض که محمولات این قضایا عینی باشد، آیا عینیت این قضایا به صورت عینیت قضایای تجربی می باشد یا عینیت قضایای اخلاقی از گونه ی دیگر است و اگر از گونه دیگر است این عینیت به چه نحو می باشد؟ بحث عینیت گرایی در اخلاق از یک حیث در وجودشناسی اخلاق و از حیث دیگر در شناخت گرایی طرح می شود. در عینیت گرایی برخی شناخت گرا و برخی ناشناخت گرا هستند. شاخه ای از شناخت گرایی همان رئالیسم اخلاقی است. اما، غیررئالیست ها فکر می کنند، که ما در جهانی به سر می بریم که هیچ ارزش عینی در آن وجود ندارد و بنابر نظر این گروه، انسان تصورات خود را از ارزش های اخلاقی بر اساس اینکه انسان مخلوقی با احساس و نیاز و امیال خاص است بدست می آورد و بنابراین سرچشمه ارزش ها در خود انسان می باشد.در برابر غیرواقع گرایان، واقع گرایان اخلاقی هستند که مدعی اند ارزش های اخلاقی را باید در جهان خارج یافت و حقایق اخلاقی وجود دارند و ما می توانیم آنها را کشف کنیم و درستی و نادرستی اخلاقی یک امر به احساس ما درباره آن بستگی ندارد. پژوهش حاضر با هدف شناخت نظریه واقع گرایی اخلاقی، ارزیابی دلایل واقع گرایان، آشنایی با انتقادات واقع گرایان از دیدگاه های رقیب و نقد واقع گرایی اخلاقی صورت گرفته است. این رساله با به کارگیری از روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، روزنامه ها و مجلات و اطلاعات اینترنتی انجام شده است. بر اساس یافته های این پژوهش واقع گرایان اخلاقی استدلال می کنند که در عالم حقایق اخلاقی مستقل از باورها و احساسات، امیال و... وجود دارند و گزاره ها و احکام اخلاقی، گزاره های خبری هستند که دارای مابه ازاء خارجی هستند که خبر از واقعیتی می دهند و قابلیت صدق و کذب را دارند. اما از نظر مخالفان واقع گرایی، در عالم حقایق اخلاقی وجود ندارند و آن ها صرفا ابراز احساسات هستند و گزاره های اخلاقی انشائی هستند و قابلیت صدق و کذب را ندارند. واقع گرایی با چهار چالش از طرف مخالفان خود روبه رو است که واقع گرایان به این چالش ها به دو صورت نقدی و نقضی پاسخ می-دهند و به گونه ای چالش های وارده را به مخالفان خود ارجاع می دهند. کلید واژه ها: غیرواقع گرایی اخلاقی، شناخت گرایی اخلاقی، عینیت گرایی اخلاقی، نسبی گرایی اخلاقی
حمید زنگنه غلامحسین توکلی
ما در این رساله به بررسی نسبت میان نیهیلیسم و نسبیت اخلاقی پرداخته ایم؛ بررسی اینکه نیهیلیسم و نسبیت اخلاقی هر کدام چه معنایی دارند و آنگاه با نظر به معنای هر کدام ، چه نسبتی میان آنها برقرار است. نخست سه معنا از نیهیلیسم را بدست داده ایم و آنگاه هر کدام از این سه معنا از نیهیلیسم را به ترتیب در فلسفه های نیچه، هایدگر و سارتر بررسی کرده ایم و آنگاه نسبت هر کدام را با نسبیت اخلاقی ای که در فلسفه های آنها تبیین کرده ایم نشان داده ایم. نتیجه ای که نزد هر کدام از این سه فیلسوف بدست آمد، بترتیب چنین بود: 1- نیچه ضمن تأیید گونه ای اخلاق نسبی، نیهیلیسم و نسبیت اخلاقی را در اساس یکی می داند. 2- هایدگر ضمن رد هر نوع نسبیت گرایی اخلاقی، عوامل دخیل در شکل گیری نسبیت اخلاقی را همان عواملی می داند که موجب نیهیلیسم می شوند.( از آنجا که هایدگر نمی تواند قائل به نسبیت اخلاقی باشد، ما خود نسبیت اخلاقی را به نظام فکری او وارد کرده و آنگاه به بررسی نسبت آن با نیهیلیسمِ منظور او پرداخته ایم) و 3- سارتر ضمن تأیید نسبیت گرایی افراطی در اخلاق ، نسبیت گرایی اخلاقی و نیهیلیسم را در تضاد با هم می داند. نهایت اینکه با توجه به معنایی که برای نیهیلیسم قائل می شویم رابطه ی خاصی با نسبیت گرایی اخلاقی برقرار می کند.
کریم صادقی آهنگر فتحعلی اکبری
خانوادگی : کریم صادقی آهنگر مقطع تحصیلی : کارشناسی ارشد رشته و گرایش : فلسفه غرب دانشکده : ادبیات و علوم انسانی استاد راهنما : دکتر فتحعلی اکبری استاد مشاور : دکتر غلامحسین توکلی تشکیک های فخر رازی بر عیون الحکمه ابن سینا 89/4/ تاریخ دفاع : 14 دارای یک مقدمه و چهار فصل است . مقدمه، « تشکیک های فخر رازی بر عیون الحکمه ابن س ینا » این پایان نامه تحت عنوان عیون » و « اشارات » : اشاره ای است بدین نکته که بارزترین نقد فلسفی در دوره اسلامی، همانا نقد فخر راز ی بر دو اثر ابن س ینا است که در این پژوهش، اختصاصاً انتقادهای فخر رازی بر عیون الحکمه، از شرح عیون الحکمه او استنباط و استخراج « الحکمه شده است . ف صل اول درباره کلیات است : (توضیح کلی درباره نقد، شرح و بیان مسأله، اهداف و فرضیه ها، پیشینه تاریخی، روش تحقیق شرح حال کوتاهی از ابن س ینا و فخر راز ی). سپس، در فصل دوم، بیست و سه انتقاد فخر راز ی، درباره سخنان ابن س ینا در بخش منطق عیون الحکمه، استخراج گردیده و پس از تشریح و تبیین، در حد توان، به آن ها پاسخ داده شده است . در فصل سوم، شصت و یک انتقاد فخر رازی از لابلای سخنان فخر رازی، درباره سخنان ابن سینا، در بخش طبیعیات عیون الحکمه، استخراج گردیده و به نحوی و تا جایی که برای ما مقدور بوده است، به آن ها پاسخ داده شده است. در فصل چهارم، بیست انتقاد فخر راز ی، درباره سخنان ابن س ینا، در بخش الهیات عیون الحکمه، از لابلای سخنان فخر راز ی، در شرح عیون الحکمه، استنباط و استخراج شده و مورد بررسی قرار گرفته است . در سرآغاز فصل های دوم تا چهارم نیز به نکاتی اشاره شده است : مثلا در آغاز فصل سوم اشاره شده است که بحث های ابن س ینا و نقدهای فخر راز ی، هر کدام، بر اصول موضوعه ای استوار است که اگر اصول موضوعه ای دیگر به جای آن ها نهاده شود، بحث ها و شیوه ها و نحوه ورود به بحث و خروج از آن دگرگون می شود . وجود جسم بدان » : مثلاً درباره اینکه جسم چیست؟ علا مه طباطبایی، در اوخر فصل چهارم، مرحله ششم نهایه الحکمه م ی گوید بنابراین، اصل موضوع هایی که .« معنی که دانشمندان علوم طبیعی در دوران جدید مطرح کرده اند، اصل موضوع برای ماست مورد قبول ابن سینا و فخر رازی بوده است، در نقد آراء آن دو ملحوظ گردیده است. کلید واژه ها : عیون الحکمه، شکاکیت، کلی واقسام آن، اصول موضوعه و اقسام آن، امور طبیعی، الهیات بالمعنی الأعم و الأخص.
زرافشان عرب مختاری فتحعلی اکبری
ارسطو عدالت را به دو معنای عام و خاص به کار می برد. عدالت عام، همان پیروی از قانون است. عدالت در معنای خاص، حدوسط افراط و تفریط است. عدالت خاص شاخه هایی دارد که عبارتند از: عدالت توزیعی، عدالت تصحیحی، عدالت بازرگانی. اخلاق خواجه نصیرالدین هم اخلاقی غایت گرایانه است؛ یعنی او معتقد است هر کاری به دنبال هدف و غایتی است و غایت زندگی رسیدن به سعادت است. از نظر خواجه، سعادت مراتبی دارد و مرتبه نهایی آن زمانی است که افعال انسان الهی محض شوند. برای رسیدن به این مرحله باید به فضایل متصف شد. عدالت از جمله این فضایل است. خواجه عدالت را به دو معنای عام و خاص به کار می برد. عدالت در معنای عام یعنی تعادل قوای نفسانی و پیروی کردن آن ها از قوه عقل تا از تعادل آن ها، فضیلت عدالت ایجاد شود.
معصومه کوهگرد نصرآبادی فتحعلی اکبری
هیوم در کتاب مزبور این بحث را فرع بر این موضوع قرار داده که تمایزات اخلاقی از عقل ناشی نمی شوند و منشأ آن ها احساسات درونی می باشند و عقل تنها روابط تصورات و استنتاج امور واقع را بررسی می کند. هیوم در عین حال، منکر رابطه ی منطقی بین «بایدها» و «هست ها» بوده او در اخلاق بیشتر به نتایج علمی می اندیشد. علامه طباطبایی فیلسوف مشرق زمین، نیز با طرح نظریه ی اعتباریات خود و تفکیک اعتباریات از حقایق به چنین بحثی می پردازد و قائل به عدم رابطه ی منطقی میان «بایدها» و «هست ها» می باشد ولی در عین حال، ادراکات اعتباری را انشای محض نمی داند بلکه آن ها را انشای مبتنی بر واقع تلقی می کند، و به لحاظ همان واقعیت ها قابل بررسی می شمارد.
سیدهادی میرصانع غلامحسین توکلی
چکیده تاریخ تفکر اخلاقی در اسلام دانشمندان و متفکران بزرگی داشته است. اما به نظر می رسد مسکویه مهمترین و تأثیر گذارترین متفکر اخلاقی در جهان اسلام می باشد. وی که تحت تأثیر افلاطون، ارسطو، نو افلاطونیان و فیلسوفان مسلمان پیش از خود از جمله کندی و فارابی و ... بوده بر متفکران پس از خود مثل خواجه نصیر طوسی، غزّالی و ... تأثیرات مهمی گذاشته است. اما آیا نظام اخلاقی مسکویه یک نظام ارسطویی است؟ آیا اخلاق مسکویه علاوه بر عناصر تفکر ارسطویی دارای عناصر غیرارسطویی نیز هست؟ تفکر اخلاقی مسکویه دارای چه عناصری است؟ پرسشهای فوق ما را بر آن داشت تا در این زمینه، تحقیق کوتاهی انجام داده و با تطبیق میان نظام اخلاقی ارسطو و مسکویه، ویژگی های فکری- اخلاقی هریک را مورد کنکاش قرار دهیم. البته شایان ذکر است که مسکویه علاوه بر اینکه از ره آورد تفکر فلسفی در حوزه اخلاق تأثیر پذیرفته از منابع فکری دیگری مثل قرآن و سنت و نیز میراث فکری گذشتگان در فرهنگ ها و ملل دیگر بهره برده است. در این رساله برآنیم تا با تطبیق آراء اخلاقی ارسطو و مسکویه به بررسی عناصر نظام اخلاقی هر دو دانشمند پرداخته و میزان تأثیر ارسطو و نیز منابع فکری دیگر را بر مسکویه مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
سهیلا جریده غلامحسین توکلی
6 چکیده نقدهای اخلاقی نیچه، مهمترین بخش فلسفه اوست. او به عنوان فیلسوفی که اخلاق و مباحث آن، یکی از مهمترین دغدغههای او محسوب میشد، به یکی از سر سختترین منتقدین اخلاق مسیحی بدل شد. نیچه را نمیتوان تنها، مخالف اخلاق مسیحی دانست؛ زیرا اونفی کننده هر گونه اخلاقی است که مبتنی بر حس گنه کاری، ترس و حقارت است. از نظر او تنها یک مسیحی وجود داشت که او نیز برصلیب مرد. آنچه امروزه مسیحیت نامیده میشود، تنها آرمانهای زاهدانهای است که کاملاً با حقیقت از دیدگاه مسیح در تضاد است. نیچه مسیحیت را حربهای در دست قوم یهود میداند که به واسطه آن، ارزشهای والا و برتر را نابود کرده و اخلاق بندگی را بنیان نهادند. او ناقد اخلاقی است که تحقیر کننده شور، هیجان و غرایز اصلی است؛ پس هدف نیچه ترویج بیاخلاقی نبوده است. او با جمله "خدا مرده است" قصد دارد، مهر باطلی بر اخلاق مسیحی بزند و ارزشهای تازه ای را بنیان نهد که ریشه در امور طبیعی و غریزی داشته باشد و نافی زندگی نباشند. پس در عین حال که او ویران کننده اخلاق کنونی است، نوید بخش ارزشهایی است که اکنون در پرتو مسیحیت رنگ باختهاند. او قصد دارد بنیان گذار اخلاقی باشد که روایتگر شور، زندگی و روح دیونوسوسی است. کلید واژهها: مسیح، مسیحیت، دیونوسیوس، آپولون، بازگشت جاودان، محبت، گناه، بخشش.
رجب علی افسری کردکندی یوسف شاقول
چکیده اگر بخواهیم دو فیلسوف تاثیر گذار قرن هفدهم و هیجدهم را نام ببریم، بی گمان جان لاک تجربی مسلک قرن هفده و ایمانوئل کانت عقل گرای قرن هیجدهم را می توان نام برد. این دو فیلسوف جدا از تفکر فلسفی خاصشان، در باب سیاست نیز تفکرات خاص خود را داشته اند. در این جستار در پی آن هستیم که مواضع اصلی این دو متفکر را در باب مالکیت به عنوان یکی از مباحث اساسی فلسفه سیاسی مورد بررسی قرار دهیم. هسته اصلی فلسفه سیاسی لاک مسئله مالکیت است که از نظر او مالکیت عبارت است از آنچه که از طریق آمیختن کار انسان با طبیعت بدست می آید، از این رو کار موجد مالکیت است و انسان در هر وضعی خواه طبیعی و خواه مدنی دارای مالکیت است و تشکیل حکومت برای بهبودی و پاسداری از مالکیت فردی است. برای کانت مسئله مالکیت به نحو دیگری مطرح می شود؛ وی از همان ابتدا دو نوع مالکیت را از هم متمایز میسازد؛ نخست مالکیت فیزیکی که عبارت است از تصرف مادی اشیاء و دوم مالکیت عقلانی یا همان مالکیت حقانی که محدود به زمان و مکان و تجربی نیست. نزد کانت در وضع طبیعی مالکیت، موقتی است و تشکیل حکومت باعث قطعی شدن مالکیت می شود. در نظر کانت، نه تنها صرف کار کردن موجد مالکیت نمی شود، بلکه وی همچنین استدلال لاک را مبنی بر اینکه مالکیت عبارت است از آمیختن کار شخص با چیزی را، رد می کند.
اکرم نوری زاده غلامحسین توکلی
پژوهش حاضر تحقیقی در باب شکاکیت اخلاقی است که به روش توصیفی-تحلیلی با تحلیل محتوا انجام شده است. در این پژوهش به بررسی معرفت شناسی در حوزه اخلاق و مساله توجیه و ارزش صدق باورهای اخلاقی پرداخته شده است. سیر مباحث این پژوهش بدین نحو است که ابتدا به تعریف، اقسام و مراحل شکاکیت بطور کلی پرداخته شده و سپس تعریف شکاکیت اخلاقی بعنوان یکی از شاخه های شکاکیت بیان شده است. در طی دو فصل به تبیین اقسام شکاکیت اخلاقی پرداخته شده است که شامل مباحثی از جمله تعاریف، شاخه ها، استدلال ها و نقد های وارد بر این دیدگاه ها می باشد. هدف این تحقیق بررسی شکاکیت اخلاقی و اقسام آن است. از دیگر اهداف این پژوهش این است که ببینیم جملات اخلاقی از سنخ قضیه هستند یا نه، تبیین ارزش صدق و نحوه ی اطمینان از درستی یا نادرستی قضایای اخلاقی، میزان دخالت عقاید، احساسات و باورهای شخصی در احکام اخلاقی و تبیین این که آیا باورهای اخلاقی ما معرفت بخش هستند یا نه! اهمیت این موضوع در بررسی این مسئله است که آیا شکاکیت اخلاقی لزوماً عمل ما را تحت تاثیر قرار می دهد؟ برخی منکرآن هستند و می گویند چه بسا زندگی شکاکان اخلاقی در عرصه عمل چون سایرین باشد. حتی اگر هم بپذیریم که شکاکیت اخلاقی لزوماً عمل ما را تحت تاثیر قرار نمی دهد باز جای آن دارد که شکاکیت اخلاقی بطور جدی بررسی شود. یک نکته ی مهم دیگر این است که این تحقیق بر اساس تقسیم بندی رایج در فلسفه ی غرب در مورد شکاکیت اخلاقی صورت گرفته است. علاوه بر نقد استدلال ها و مواضع شکاکان اخلاقی، بر نوع تقسیم بندی از شکاکیت اخلاقی نیز نقدهایی وارد است که در خلال بحث به آنها اشاره شده است.
احمدرضا حسین زاده علی کرباسی زاده
وجود و ماهیت از مباحث بسیار مهم تاریخ فلسفه است که شاید بتوان گفت در تمامی ادوار تاریخ فلسفه، این مساله به نحو اساسی مطرح بوده و فلاسفه درباره آن نظر داده اند. از جمله فلاسفه فرانسیس سوارز، فیلسوف مهم قرون وسطی است. وی در اوج شکوفایی و تحولات اسپانیا زندگی می کرد. دورانی که تحولات اساسی در حال رخ دادن بود. سوارز از یک طرف متعلق به عصر سیمین مدرسی است که اگرچه شباهت های زیادی با عصر زرین دارد اما تفاوت های قابل توجهی هم دارد. وی تاثیر زیادی در میان کاتولیک ها و حتی فرقه های دیگر مسیحی داشت. از طرف دیگر متعلق به دوران تجدد است که بنا به نظر برخی پایه گذار برخی از اصول این دوران است. کتاب مباحثات مابعدالطبیعی وی خلاصه ای دقیق و کامل از اندیشه قرون وسطی است که به شیوه ای جدید و همراه با اندیشه های خود سوارز ارائه شده و نمایان گر دوران گذار از قرون وسطی به دوران مدرسی است. سوارز اگرچه تعلق زیادی به دوران مدرسی دارد اما راهگشای دوران جدید است. در این نوشتار با معرفی جایگاه سوارز در تاریخ فلسفه، به سیر اجمالی مبحث وجود و ماهیت نزد فیلسوفان ماقبل سوارز خواهیم پرداخت. در فصل بعد دیدگاه سوارز را مطرح خواهیم نمود. وی موضوع مابعدالطبیعه را هستی از آن جهت که هستی واقعی است قرار می دهد. در ادامه توضیح خواهیم داد که مراد وی از هستی واقعی چیست و سپس ماهیت را در نظرگاه وی تبیین خواهیم کرد. در ادامه هم نتایج دیدگاه وی در سایر مسایل مابعدالطبیعه را خواهیم پرداخت. در فصل آخر هم انتقادهایی را که به اصالت وجود سوارز مطرح شده را بررسی کرده و نگاهی به تاثیرات وی بر تاریخ فلسفه جدید خواهیم داشت.
آروین آذرگین غلامحسین توکلی
ضعف اراده معادل واژه ی یونانی آکراسیا و به معنای عمل تعمدی فاعل برخلاف حکم خویش به بهترین است. این مساله نخستین بار در فلسفه توسط سقراط مطرح شد. او بر این باور بود که امیال و شهوات را چنان قدرتی نیست که بتوانند بر خرد چیره شده و باعث شوند تا آدمی برخلاف آن چه خوب می داند عمل کند. در دوره ی معاصر دیویدسن به طور جدی تلاش کرد تا در راستای حمایت از امکان پذیری ضعف اراده، برخی از ناسازگاری های حاصل از پذیرش امکان وقوع این پدیده را مرتفع سازد. از نگاه دیویدسن آن حکمی که فاعل در ضعف اراده از آن صرفنظر می کند، حکمی مشروط یا حکم با لحاظ جمیع جوانب به بهترین و حاصل خردورزی و تدبر فاعل است. در حالی که آن حکمی که به عمل تبدیل می شود حکمی نامشروط است. دیویدسن، غلبه ی حکمی نامشروط بر حکم همه جانبه نگر را نشانه ی بارزی از خردگریزی قلمداد می کند اما در توضیح این که این امر چگونه رخ می دهد ناکام می ماند. اما هولتون از زاویه ای دیگر به این پدیده نگریسته و تصور رایج از ضعف اراده را مورد توجه قرار می دهد. او در طی چند مرحله تحقیق و به تبع انتقاد سازنده ی مِلی، به این نتیجه می رسد که تصور رایج از ضعف اراده بیشتر به یک مدل نمونه یا یک مفهوم خوشه ای شباهت دارد که کاربرد آن متاثر از عوامل گوناگونی از جمله تخطی از داوریِ به بهترین، تخطی از تصمیم و نیز ظرفیت اخلاقیِ عمل است. بنابراین هیچ تعریف ساده ای که دارای شروط لازم و کافی باشد، قابلیت تعریف این مفهوم را نخواهد داشت. اما آن چه حاصل تحقیق ما به شمار می رود، این است که عواملی از جمله خردورزی، امیال و هیجانات، نتیجه ی خود را از طریق تدبرِ فاعلِ عاقل در حکم همه جانبه نگر به ثمر می نشانند. این حکم تنها به صورت عقلانی در فاعل انگیزش ایجاد می کند، در حالی که آن عملی که در نهایت از انسان سر می زند، حاصل تاثیر نیروهای انگیزشیِ خرد، میل و هیجان است که هر یک می توانند دارای ضرایب پیش زمینگی متفاوتی باشند. همچنین نیروی اراده با اختیار و پشتکار فاعل می تواند با هر یک از این عوامل جمع گشته و به آن جامه ی عمل بپوشاند. در این تحقیق، همچنین تلاش شده است تا از عواملی که احتمال وقوع ضعف اراده را کاهش می دهند تا حد امکان پرده برداشته شود.
سعیده کاویانی تبریز غلامحسین توکلی
اخلاق فضیلت¬ در کنار وظیفه¬گرایی و فایده¬گرایی از زیر شاخه¬های اخلاق هنجاری به شمار می¬روند. اخلاق فضیلت به دلیل تأکید بر شخصیت و منش اخلاقی افراد از دو رویکرد دیگر متمایز می¬گردد. بدین معنا که رویکرد فایده¬گرا درستی یا ارزش عمل را بر حسب خیر و منفعتی می¬داند که پیامد آن فعل تلقی می¬گردد و وظیفه¬گرا درستی یک عمل را نه به دلیل نتایج برآمده از فعل، بلکه خود فعل را به مثابه یک ارزش مستقل می¬پذیرد، اما در اخلاق فضیلت درستی و نادرستی عمل، ناظر بر فاعل و ارزش¬های اخلاقی وی است. در واقع پرسش بنیادینی که این رویکرد در پی پاسخ¬گویی به آن است، «چگونه فردی باید باشم» است. غالب نظریه¬های اخلاق فضیلت، ملهم از ارسطوست؛ برخی تقریر ارسطویی را کاملاً پذیرفته¬اند و برخی دیگر که نوارسطوئیان خوانده شده¬اند جرح و تعدیل¬هایی در تقریر ارسطویی صورت داده¬اند. هرچند با ظهور و پیشرفت رویکردهای فایده¬گرایی و وظیفه¬گرایی، اخلاق فضیلت در محاق رفت و مورد غفلت واقع شد، اما در قرن بیستم با تلاش متفکرین حوزه¬ی اخلاق فضیلت، همچون آنسکم، مک¬اینتایر، مرداک، پینکافس و هرست¬هاوس مجدداً جایگاه خود را بازیافته و احیاء شد. عدم توجه به شخصیت و خصوصیات اخلاقی فاعل، شکست مدرنیته و ناموفق بودن آن در طرح یک نظریه¬ی اخلاقی کفایت¬مند و حل معضلات اخلاقی، از جمله دلایل شکست اخلاق جدید و احیاء اخلاق فضیلت به شمار می¬روند. به عبارت دیگر از نظر متفکرین حوزه¬ی اخلاق فضیلت من¬جمله هرست¬هاوس، نقطه¬ی مغفول در سایر رویکردهای اخلاقی، به ویژه در بحث¬های مربوط به مناسبات و روابط اخلاقی، توجه به فاعل، انگیزه و احساسات وی است. آنان معتقدند برای صورت گرفتن عمل اخلاقی باید فاعل اخلاقی فضیلت¬مند داشته باشیم. در نتیجه در این رویکرد، شخصیت، نیت و رفتار فاعل اهمیت بنیادی دارد. در این رساله، به آراء رزالیند هرست¬هاوس فیلسوف بریتانیایی معاصر پرداخته خواهد شد. وی از نوارسطوئیانی است که به تبعیت از ارسطو، تبیینی عینیت¬گرا و طبیعت¬گرا از اخلاق فضیلت اراده می¬دهد و بر آن است تا با تکیه بر این ویژگی¬ها، مزیت و برتری اخلاق فضیلت و همچنین اجتناب آن از مشکلات و انتقاداتی که سایر رویکرها با آن مواجه هستند، نشان دهد. از پرسش¬ها اصلی این رساله می¬توان به امر اشاره کرد که این رویکرد با تکیه بر فضایل و فرد فضیلت¬مند چگونه می¬تواند به حل معضلات و تعارضات اخلاقی بپردازد و یا این¬که چگونه می¬توان با ارائه¬ی تبیینی عینیت¬گرا و طبیعت¬گرا، چنان¬که هرست¬هاوس چنین می¬کند، به اثبات عینی بودن ارزش¬های اخلاقی -که اخلاق فضیلت ملهم از ارسطو نیز در پی آن است- دست یافت و بدین طریق از مشکلاتی همچون نسبی¬گرایی اجتناب کرد.
زهرا مسعودی غلامحسین توکلی
بررسی دیدگاههای ابن سینا و اسپینوزا در مورد صفات خدا در این پایان نامه مد نظر است که بعد از تبیین این دیدگاهها به مقایسه پرداخته می شود تا نقاط اشتراک و اختلاف این دو فیلسوف مشخص شود.. ابتدا فصلی به بحث درباره خدا در مقام تصور و تصدیق و لوازم دیدگاههای دو فیلسوف در مورد خدا اختصاص داده شده است. در این فصل دو فیلسوف هر یک با علت دانستن یا ندانستن خدا برای خود و اطلاق یا عدم اطلاق جوهر بر خدا در مقام تصور و بدون استناد به مخلوقات در قالب براهینی متفاوت در مقام تصدیق به اثبات خدا پرداخته اند و سپس به تناسب بحث نظریه فیض و وحدت وجود و نحوه پیوند خدا و جهان هستی و چگونگی پیدایش جهان مادی مورد بحث قرار گرفته است. سپس در فصل مربوط به صفات پس از تبیین مفهوم و اقسام صفات از دیدگاه دو فیلسوف، به شیوه ای گزینشی، از مجموعه جدول صفات و ویژگیهایی که در نظام فکری دو فیلسوف مذکور قابل رسم اند، چندین صفت انتخاب شده و سعی شده است تا با مقابل هم قرار دادن اندیشه این دو فیلسوف، نقاط اشتراک و اختلاف در این زمینه نشان داده شود. در این فصل دو صفت ثبوتی و دو صفت سلبی مورد مقایسه قرار گرفته است. هر دو فیلسوف با دلایلی جسمانیت و تجزیه پذیری را از خداوند سلب نموده اند اما ابن سینا علم و عقل را از اوصاف خدا می داند در حالی که در نظر اسپینوزا فکر صفت خداست اما علم و عقل از حالات صفت فکر هستند.
هاله موحدنژاد غلامحسین توکلی
چکیده طی دهه های اخیر فناوری های نوین کمک باروری پیشرفت چشم گیری یافته اند و انگیزه ی داشتن فرزند باعث شده تا افرادی که قادر به فرزندآوری نیستند، روش های گوناگون کمکی تولید مثل را تجربه کنند. شیوه های جدید کمک باروری، امکان باروری بدون رابطه ی جنسی و نیز امکان مشارکت شخص ثالث در فرآیند باروری را از طریق اهداء اسپرم، تخمک و یا رحم فراهم ساخته است. رحم جایگزین یکی از روش های درمان ناباروری در زنانی است که به علل مادرزادی یا طبی، فاقد رحم مناسب برای باروری و حمل جنین هستند. این روش پس از چندین دهه کاربرد در سایر کشورها، در جامعه ی ما نیز مطرح شده و مورد استفاده قرار گرفته است. با توجّه به ویژگی های این روش درمانی، چالش های اخلاقی، حقوقی، روان-شناختی و جامعه شناختی چندی در زمینه ی این عمل بروز می کند که نیاز به بررسی های عمیق تری دارد و ممکن است باعث ایجاد نگرانی برای عموم افراد گردد. . این پژوهش بر اساس مطالعات کتابخانه ای و ترجمه مقالات و کتب لاتین گردآوری شده است و پرسش اصلی در این پژوهش، بررسی مسائل و چالش های اخلاقی این فرایند کمک باروری و بررسی روایی و ناروایی آن از دیدگاه مکاتب اخلاقی می باشد. کلید واژه ها: رحم جایگزین، مادر جایگزین، باروری، ناباروری، اخلاق.
اکرم هاشمی وحید قاسمی
فحشاء رفتاری است که به دلیل مخالفت قواعد عام عمل جمعی، به جامعه آسیب می زند. از این رو است که آن را آسیب اجتماعی دانسته اند. از سویی به دلیل دست کشیدنِ فرد از یکی از مهم ترین اصول اخلاقی، انحرافی اخلاقی محسوب می شود. برای جلوگیری از گسترش آن بایستی به ریشه یابیِ آن و بررسی و دلایل گسترش آن در سطح جامعه پرداخت. این نوع انحراف را غالب مکاتب اخلاقی، فعلی غیراخلاقی تلقّی می کنند. از میان آسیب های اجتماعی، فحشاء بیشتر معلول علل جامعه-شناختی است و از میان علل جامعه شناختی، فقر فرهنگی، اعتیاد و فقر اقتصادی در گرایش به آن موثر بوده و از این میان، به دلیل وجود عنصر امرار معاش در آن، این فعل با توانایی و امکانات فرد در تلاش برای رسیدن به یک زندگیِ آبرومند و شایسته، ارتباطی مستقیم دارد. کلید واژه ها: اخلاق ـ آسیب اجتماعی ـ فقر ـ فحشاء
محمدجواد موحدی غلامحسین توکلی
چکیده ندارد.