نام پژوهشگر: سید محمد مرندی
وحید کریم آزاد مرجانی سید محمد مرندی
ورزشکاران به برهم خوردن تعادل آمادگی جسمانی خود بسیار حساس اند، دلیل این امر آن نیست که ورزشکاران نسبت به افراد عادی درد را بهتر می شناسند، بلکه علت این است که بدنشان چنان موزون کار می کند که کوچکترین عامل مخرب در مکانیسم آن بی درنگ مشخص می گردد و روشن است که این عامل باید زود مشخص و تصحیح شود. هدف از انجام تحقیق حاضر مقایسه ی انحناهای ستون فقرات با حداکثر اکسیژن مصرفی و ترکیب بدنی ورزشکاران اسب سواری و وزنه برداری بود. آزمودنی های تحقیق را ورزشکاران نخبه هر دو رشته با دامنه سنی 18-29 سال تشکیل می دادند. همه اندازه گیری ها در یک نوبت انجام گرفت. برای تحلیل یافته های تحقیق از نرم افزار spss و روش های آماری توصیفی و سپس نتایج حاصل با استفاده از آزمون t و ضریب همبستگی پیرسون به صورت دو دامنه مورد بررسی قرار گرفت ( 05/0 = ? ). نتایج حاصل از همبستگی عدم وجود رابطه ی معنی داری بین انحناهای افزایش یافته ی عملکردی ستون فقرات ورزشکاران این دو رشته با حداکثر اکسیژن مصرفی و ترکیب بدنی را نشان داد. به نظر می رسد تمرین و سایر ویژگی ها اثرات بالقوه تری نسبت به ترکیب بدنی و انحناهای ستون فقرات بر روی حداکثر اکسیژن مصرفی دارند.
ندا قدیری بهرام آبادی سید محمد مرندی
هدف از این پژوهش بررسی اثر شدت تمرین ایروبیک بر ترکیب بدنی، سطوح لپتین سرم و نیمرخ لیپیدی در زنان چاق و دارای اضافه وزن بود. بدین منظور 45 زن(38- 25 ساله) چاق و دارای اضافه وزن از میان مراجعین کلینیک سلامت ایرانیان واقع در شهر اصفهان که واجد شرایط شرکت در طرح بودند (30 – 25bmi ? کیلوگرم بر مترمربع)، به عنوان آزمودنی، انتخاب شدند. سطح لپتین به روش elisa و نیمرخ لیپیدی (hdl-c، ldl-c، tgو کلسترول) به وسیله کیت های مخصوص آزمایشگاهی، پس از 12 ساعت در حالت ناشتا طی مرحله پیش آزمون و پس از 24 ساعت پس از آخرین ساعت تمرین، طی پس آزمون اندازه گیری شد. چربی زیر پوستی بوسیله کالیپر لانچ در چهارقسمت بدن آزمودنی ها اندازه گیری و درصد چربی با استفاده از فرمول پیشنهادی ymca محاسبه گردید. افراد به طور تصادفی در سه گروه 15 نفره : 1) تمرین ایروبیک با شدت (45 تا50 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه)، 2) تمرین ایروبیک با شدت (70 تا 75 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه) و3) کنترل(بدون تمرین)، قرارگرفتند. مدت دوره تمرینات ایروبیک شامل10 هفته و هر هفته 3 جلسه و هر جلسه به مدت 60 دقیقه فعالیت ایروبیک، با شدت مذکور بود. پس از 10 هفته اندازه گیری ها مجدداً انجام شد. مقایسه داده های پیش آزمون و پس آزمون با تحلیل واریانس(anova) صورت گرفت و از آمون تعقیبی شفه استفاده شد. نتایج نشان داد که تمرین هوازی با دو شدت متفاوت بر میزان وزن بدن (001/0 >p )، bmi (001/0 p<)، whr (001/0 p<)، درصد چربی(045/0 p<)، وزن چربی(031/0 p<)، وزن بدون چربی(02/0< p)، hdl-c (001/0 p<) و سطوح لپتین سرم(03/0 p<)، به طور معنی داری اثر داشت. این تحقیق نشان داد که فعالیت هوازی با شدت بیشتر تأثیر به مراتب مطلوب تری نسبت به فعالیت هوازی با شدت کمتر داشت، که با مقایسه داده های به دست آمده از فعالیت هوازی دو گروه مذکور با گروه کنترل، از طریق آزمون تعقیبی شفه، تغییرات بین گروهی به خوبی مشخص شد. با توجه به این نتایج، احتمالاً تمرین هوازی با شدت بالاتر، بر تغییرات ترکیب بدنی و برخی از فاکتورهای خونی مورد نظر در این پژوهش، در زنان مبتلا به چاقی و اضافه وزن، موثرتر است و می تواند نقش مهم تری در تنظیم وزن و عوامل موثر بر آن در این افراد داشته باشد.
نرجس جمالی خلیل خیام باشی
چکیده هدف: عوامل درمانی متنوعی جهت درمان کوفتگی عضلانی تاخیری و دیگر دردهای اسکلتی-عضلانی وجود دارد، اما شواهد کمی دال بر کارآمدی این مدالیته های کاربردی وجود دارد. در این مطالعه ما تغییرات در درد ادراک شده، دامنه های حرکتی اکستنشن و پرونیشن مفصل آرنج، آستانه درد فشاری و کاهش قدرت در آزمودنی هایی که کوفتگی عضلانی تاخیری در گروه عضلات خم کننده آرنج خود تجربه کرده اند و با یکی از روش های تحریک جلدی الکتریکی اعصاب، ویبریشن، ترکیب تحریک جلدی الکتریکی اعصاب و ویبریشن مورد درمان قرار گرفته اند را، مقایسه می کنیم. همچنین اثرات ترکیب کشش ایستا با این روش ها نیز، بر روی عوامل نامبرده شده بررسی می گردد. روش ها: 40 زن غیرورزشکار سالم (سن=3±26.85 سال) به صورت تصادفی در یکی از چهار گروه ویبریشن (تعداد=10)، تحریک جلدی الکتریکی اعصاب (تعداد=10)، ترکیب تحریک جلدی الکتریکی اعصاب و ویبریشن (تعداد=10) و کنترل (تعداد=10) قرار داده شدند. از یک ویبراتور، جهت اعمال ویبریشن با فرکانس 50 هرتز، بر روی عضله دوسربازوئی دست غیر برتر آزمودنی ها، به مدت یک دقیقه، در گروه های ویبریشن و ترکیب تحریک جلدی الکتریکی اعصاب و ویبریشن استفاده گردید. سپس کوفتگی عضلانی تاخیری، در گروه عضلات خم کننده آرنج دست غیر برتر افراد، با انجام انقباضات برون گرای مکرر ایجاد شد. 24 ساعت بعد از انقباضات، تحریک جلدی الکتریکی اعصاب ( با فرکانس های داخلی و خارجی به ترتیب 70 و 2 هرتز )، به مدت 30 دقیقه، روی گروه عضلات خم کننده آرنج اعمال گردید. 48 ساعت بعد از تمرینات، در هر چهار گروه، کشش ایستا بر روی عضله دوسربازوئی به کار برده شد. اندازه گیری ها قبل و بلافاصله بعد از انجام تمرینات و همچنین 24 و 48 ساعت بعد از انجام تمرینات ( قبل و بعد از اعمال تحریک جلدی الکتریکی اعصاب و کشش ایستا ) گرفته شد. نتایج: تجزیه و تحلیل آماری نتایج به دست آمده، کاهش قابل ملاحظه در درد ادراک شده در گروه های ویبریشن، تحریک جلدی الکتریکی اعصاب و ترکیب تحریک جلدی الکتریکی اعصاب و ویبریشن، نشان داد ( به ترتیب 0.024=p، 0.017=p و 0.003=p ). کشش ایستا نیز درد ادراک شده را به میزان قابل ملاحظه ای کاهش داد ( 0.002=p ). درمان ترکیبی ویبریشن و تحریک جلدی الکتریکی اعصاب، باعث افرایش دامنه حرکتی اکستنشن مفصل آرنج گردید ( 0.019=p ). به دنبال درمان با تحریک جلدی الکتریکی اعصاب، قدرت عضله به میزان قابل ملاحظه ای افزایش یافت ( 0.012=p ). کشش ایستا باعث تغییر در تمام متغیرهای وابسته گردید، که این تغییرات از لحاظ آماری معنادار بودند ( 0.05>p ). بحث: نتایج این مطالعه نشان داد که کشش ایستا بهترین روش موثر در کاهش عوارض ناشی از کوفتگی عضلانی تاخیری می باشد. واژه های کلیدی: ویبریشن، تحریک جلدی الکتریکی اعصاب، تمرینات کششی، کوفتگی عضلانی تاخیری
الهام مظاهری تهرانی وازگن میناسیان
چکیده: مقدمه:کودکان کم توان ذهنی آسیب های متعددی در حوزه های عملکردی مختلف نشان می دهند. این گروه از افراد جامعه همچنین از سطح آمادگی جسمانی پایین تری در مقایسه با دیگر افراد سالم برخوردارند. به عبارتی مشخص شده است که آمادگی جسمانی پایین این کودکان به دلیل سطوح فعالیت بدنی کم و ناکافی آنها می باشد و این عارضه بر تمام جنبه های زندگی آنها تأثیر می گذارد. هدف: هدف تحقیق حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات ثبات مرکزی روی برخی عوامل فیزیولوژیکی و کیفیت زندگی کودکان کم توان ذهنی بود. روش تحقیق: تعداد 24 نفر از کودکان کم توان ذهنی پسر که برای انجام تحقیق در دسترس بودند، انتخاب و براساس بهره هوشی آزمودنی ها به دو گروه تجربی(9 نفر، میانگین سن 77/1±25/11سال، قد 67/140±521/12 سانتی متر، وزن 75/34±37/4 کیلوگرم و بهره هوشی 17/59±51/6) و گروه کنترل(12 نفر با میانگین سن 89/12±83/1 سال، قد 140±05/14 سانتی متر، وزن 78/41±82/11 کیلوگرم و بهره هوشی 33/59±34/6) تقسیم شدند. برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق از آزمون اصلاح شده لک لک برای تعیین تعادل ایستا، آزمون زمان نشستن و رسیدن برای سنجش تعادل پویا، دینامومتر برای اندازه گیری قدرت تنه، آزمون بشین و برس برای انعطاف پذیری و پرسشنامه کیفیت زندگی استفاده شد. گروه تجربی یک دوره برنامه تمرینی ثبات مرکزی را به مدت 8 هفته و 3 بار در هفته انجام دادند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهشی،ازروش تحلیل کوواریانس استفاده شد(p?0/05). نتایج: یافته های تحقیق نشان داد که تمرینات ثبات مرکزی تأثیر معناداری روی تعادل پویا، قدرت بالا تنه، قدرت پایین تنه، انعطاف پذیری و کیفیت زندگی کودکان کم توان ذهنی داشته است، اما در خصوص تأثیر تمرینات ثبات مرکزی روی تعادل ایستا تفاوت معناداری مشاهده نگردید(p?0/05). بحث و نتیجه گیری: به طور کلی، با توجه به یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمود که پروتکل تمرینات ثبات مرکزی این تحقیق باعث توسعه تعادل پویا، قدرت عضلانی و بهبود کیفیت زندگی آزمودنی های تحقیق شده است. لذا می توان پیشنهاد نمود در کنار درمان های دارویی برای به بهبود کیفیت زندگی و آمادگی جسمانی کودکان کم توان ذهنی، از این گونه تمرینات کمک گرفته شود.