نام پژوهشگر: محمدتقی سبحانی
اکبر اقوام کرباسی سید مصطفی محقق داماد
امروزه کنکاش های علمی دانشمندان در عرصه های مختلف همراه با پیدایش جریان ها و مکاتب گونه گون فکری، چالش های فراوان و جدی ّای را فراروی عالمان دینی تشیع قرار داده است. پیدایش مسائل نو و چالش های جدید در عرصه تاریخ تفکر و کلام شیعه، وظیفه پاسداران حریم دیانت را دوچندان کرده است، رسالتی که تنها با کوششی معقول و منطقی مبتنی بر اصول اسلامی و میراث کهنِ آن دست یافتنی است. اما بررسی مسایل و معضلات امروزین متکلمان و طبیعتاً پاسخگویی بدان ها، نمی تواند بدون توجه به میراث کهن و تراث قدیمی این دانش صورت گیرد؛ چراکه پیش برد فکر و اندیشه، زمانی به صواب نزدیک است که بر اساس میراث گذشته صورت پذیرد تا از اصول دینی و عقیدتی خویش دور نیافتد و سر از خط انحراف فکری و عقیدتی در نیاورد و حتی اگر امروزه چنین می نماید، با استمداد از بازخوانی همان میراث، کژیهای احتمالی به راستی بدل گردد. تاریخ شکل گیری کلام امامیه، بزرگان و اندیشمندانِ نخستین این دانش، ارتباط اینان با یکدیگر و اهل بیت علیهم السلام در عصر حضور، مباحث کلامی و روش های مورد استفاده اینان در فرآیند تکلم و ... از جمله مباحث مهمی است که سهم به سزایی در به دست دادن تاریخی از تفکر شیعه دارد؛ تاریخی که در یک پارادایم قابل دفاع، می تواند بسیاری از شبهات و مسایل ناظر به فکر و تاریخ شیعه را که امروزه متکلمان با آن درگیر هستند را پاسخ دهد. امروزه این مشکل از سوی برخی مطرح می شود که کلام امامیه نه در محتوا و نه در روش، اصیل نیست و ریشه در آموزه های اصیل اسلام و تشیع ندارد. صورتی تعدیل شده از این فرضیه را می توان در پروژه برخی دیگر یافت که کلام امامیه را در صورت نیکو و قابل قبول آن، مرهون تلاش های متفکران معتزلی می دانند و آن را دانشی معرفی می کنند که نه تنها ریشه در باور های اصیل شیعی ندارد، بلکه بسیار از تفکر آنان متأثر است. تأثیرپذیری کلام شیعه از کلام اعتزال در محتوا و روش فرضیه ای است که برخی از پروژه های به انجام رسیده در مغرب زمین و حتی ایران در پی اثبات آن بوده اند. از نگاه آنان عقل گراییِ متکلمانی چون شیخ مفید و سید مرتضی و شاگردان ایشان نیز در همین راستا تفسیر و تأویل شده و متکلمان ماقبل از اینان نیز عمدتاً افرادی تلقی شده اند که بر پایه نقل به دفاع از دین پرداخته اند و اگر نمود هایی از عقل گرایی در آن ها یافت می شود تحت تأثیر معتزلیان رخ نموده است. ابوجعفر مومن الطاق اما، شخصیتی است که منابع از وی به عنوان یکی از نخستین دانشوران و متکلمان شیعی یاد کرده اند. وی در عصر صادقین علیهم السلام زندگی می کند و همراه با هشام بن حکم و هشام بن سالم و زراره بن اعین تلاش می کند از مبادی و مبانی فکر شیعه دفاع نماید. نکته قابل ملاحظه و دقت این که بازخوانی و واکاوی انگاره های اعتقادی و روش و متد کلامی افرادی چون هشام بن حکم یا مومن الطاق و ... خبری غیر از فرضیه سابق را رقم می زند؛ ایده ای که نشان از نحوه ای تلاش خرد گرا در سایه وحی دارد. روش و منهجی که بر خلاف تفکر اعتزال و ریشه در آموزه ها و آموزش های اهل بیت علیهم السلام دارد. بررسی احوال و شخصیت مومن الطاق، بازخوانی جریان ها و مکاتب فکری دوره وی و انعکاس افکار و روش های ساری و جاری اینان در بستر تاریخی مورد نظر، تقابل و تعامل ابوجعفر با سردمداران این جریان ها و افکار غیر امامی، خود گویای این حقیقت است که کلام امامیه نه تنها در عهد مومن الطاق بلکه از ابتدای پیدایش، اصیل بوده و ریشه در آموزه ها و آموزش های اهل بیت علیهم السلام دارد. متکلمان عصر حضور نیز افرادی هستند که تحت لوای ایشان، هم در محتوا و هم در روش، به نحوی عمل کرده اند که از دیگر جریان های فکری معاصر خویش قابل تشخیص و جداسازی هستند. در این پروژه تلاش شده نشان داده شود که از بین روش های کلامی مورد استفاده متکلمان معاصر با مومن الطاق، ابوجعفر از منهجی بهره می برده است که عقل، در مقام استنباطِ حکمِ اعتقادی، نه به عنوان منبعی مستقل، بلکه به عنوان مخاطب وحی و دوشادوش آن به یاری متکلم می آید. کارکرد عقل اما، در دیگر مقامات و حوزه های کلامی متکلم در کنار وحی و در عرض آن است. در این نوشته از این متد به روش ترکیبی( ترکیب عقل و وحی) یاد شده است. توجه ویژه مومن الطاق به دو منبع عقل و وحی به عنوان منابع معارف و استفاده از روش ترکیبی در مقام توجیه، استدلال و دفاع، ویژگی کلام مومن الطاق قلمداد می شود. متدی که با استفاده از گزارش های موجود از مناظرات او و دقت در آثار و عناوین مکتوبات وی، جهت گیری های او در نقل و انتخاب مباحث و روایات، همراه با تحلیلِ باورهای معاصرانش تا حدودی ما را به روش و محتوای مباحث کلامی او آشنا می کند. از لحاظ محتوا نیز ویژگی کلام ابوجعفر، توجه خاص به مباحث امامت و فضایل علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ گرچه مباحثی از توحید و نبوت هم در اعتقادات او قابل بررسی است.
جعفر رحمیی محمدتقی سبحانی
چکیده: تاریخ نگاری از دغدغه های مهم اندیشمندان سلف بوده است از این روی مورخین، بسیاری از وقایع مهم تاریخی را مضبوط کرده اند. با وجود اینکه آنان در ضبط وقایع تاریخی زحمات فراوانی متحمل گشته اند، متأسفانه در نگارش تاریخ اندیشه، کوتاهی بزرگی صورت گرفته است، به طوری که باید اذعان کرد کتابهای تاریخی، خصوصاً مصادر اولیه از تاریخ اندیشه تهی اند. خاندان های بزرگی مانند امویان که حدود یک قرن و بنی العباس که قریب به پنج قرن عهده دار حاکمیت و خلافت جامعه اسلامی بودند، هر کدام گرایش های عقیدتی متفاوتی را داشتند. در درون آنها نیز تفاوتهای عمد? عقیدتی مشهود است، شخصیتی مانند معاویه بن ابی سفیان کاملاً جبری مسلک است و در مقابل، یزید بن ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی، خود از مقتدرترین و نامدارترین رهبران فرقه قدریه به شمار می آید. همچنانکه عمر بن عبدالعزیز با سران قدریه دوستی عمیقی ایجاد کرده بود. انصاف حکم می کند در نسبت دادن عقیده ای به یک خاندان تأمل کنیم و گرفتار این اشتباه نشویم که همه آنان دارای عقیده واحد بوده اند و نباید عقید? معاویه و یزید بن معاویه را به تمامی امویان تسری داد. خاندان بنی العباس نیز گرایشات متفاوتی داشته اند. گاهی تفاوت عقیدتی آنان به اندازه ای عمیق می شود که نمی توان دو خلیفه عباسی را در محدود? فرقه واحد جای داد. شخصیتی مانند منصور عباسی، جبری مسلک، گریزان از مباحث کلامی، علاقمند به اهل حدیث، مخالف سرسخت شیعه خصوصاً شاخه حسنی آن است و با شاکله اصلی شیعه نیز رفتاری خصمانه داشته است. او در مسأل? امامت نظریه ای بر خلاف شیعه و حتی اهل سنت مطرح می کند و چهارچوب عقیدتی بنی العباس را بر همین اساس پایه ریزی می کند. در همین خاندان شخصیت بزرگ تاریخی، مأمون عباسی به خلافت می رسد. او متکلمی زبردست، اهل مناظره و مباحثات کلامی است. رفتار او با شیعه کاملاً متفاوت با رفتار خلفای قبلی است تا جایی که امام شیعیان را به عنوان ولی عهد منصوب می کند و در زمان خلافتش شیعیان با آسودگی زندگی می کنند. او از جبر گریزان و جایگاه عقل را شناخته، قائل به خلق قرآن است. خلفای عباسی با شیعیان خصوصا شاخه حسنی آن رابطه تندی داشته اند و با زیدیه همواره در حال جنگ بودند. در مقابل آنان رابطه خوبی با معتزله برقرار کردند و در ادامه حکومتشان یعنی پس از سفاح و در زمان منصور کم کم به تفکر اهل حدیث نزدیک شدند. هر چند ائمه شیعه با بنی العباس در برخی موارد درگیری سیاسی نیز داشته اند، اما اختلافات اعتقادی ایشان با خلفای عباسی از اهمیت فراوانی برخوردار است. ائمه شیعه توانستند آراء و اندیشه های کلامی اهل بیت را به مردم معرفی کرده علاوه بر این میراث گرانقدری از احادیث اعتقادی برای آیندگان به جای گذاشتند. آنان موفق شدند در مقابل اندیشه های مخالف زمانشان، آراء و عقاید اهل بیت را بیان کنند و با تصحیح، رد یا قبول اندیشه ها در برابر مخالفین واکنش نشان می دادند.
محمد رنجبرحسینی سید محمود موسوی
واژه ی حکمت به لحاظ صرفی مصدر نوعی است که از مادّه ی حکم اشتقاق یافته، و حکم را لغویان به معنای منع، علم، فقه، عدل، دانسته اند. لذا با توجّه به ریشه ی حکمت، اصحاب لغت حکمت را نوع خاصی از حُکم می دانند که مانع از اخلاق ناپسند، جهل و فساد می شود. لفظ حکمت 20 بار و واژه ی حکیم هم 97 بار در آیات قرآن تکرار شده است. حکمت الهی در قرآن با توجّه به ریشه ی لغوی آن، تفسیر آیات به آیات، اقوال مفسّران برجسته شیعه و اهل سنّت، روایات تفسیری، به معنای گوهر دانش و معرفت متقنی است که خداوند در درجه ی اوّل آن را همراه با کتاب، نبوّت به پیامبران خود عطا فرموده تا جان های تشنه ی مردم را با زلال حکمت سیراب نمایند، و نیز خداوند به غیر انبیاء به هر کس که بخواهد بر اساس لیاقت وجودی، این خیر کثیر را نیز عطاء می کند، که سمت و سوی اکثر روایات غیر تفسیری ناظر به همین حکمت انسانی همانند لقمان حکیم می باشد. صاحب چنین معرفت و علم متقنی از منظر آیات و روایات فاعل حکیمی است که فعلش و گفتارش بهترین و متقن ترین فعل هاست و از هر گونه نقص ، سفاهت، قباحت، فساد، خطا و لغزشی به دور است. در اندیشه ی متکلمان امامیه (تا پایان قرن 8) حکمت الهی به عنوان صفتی از اوصاف افعال الهی قلمداد شده، در حالی که در متون دینی حکمت الهی و حکیم بودن به صفت علم و اوصاف ذاتی حق تعالی برمی گشت. مفهوم غالبی که متکلمان امامیه مذکور از حکمت الهی و حکیم بودن خداوند ارائه داده اند؛ همانا «اجتناب فاعل حکیم از هر گونه فعل قبیح» است که این معنا یکی از مهم ترین لایه های معنایی حکمت الهی است، چنین رهیافت معرفتی در اکثر استدلالات متکلمان مدّ نظر در مباحث گوناگون کلامی مشاهده می شود. این بن مایه ی معرفتی، مبنای نظری جاری دانستن مفاد قاعده ی حسن و قبح عقلی در باب افعال الهی است. همانگونه که پشتوانه ی نظری قاعده ی لطف نیز می باشد و در بحث آلام و شرور و نیز حکمت الهی با عنوان شاه کلید حلّ شبهات مطرح می باشد. این مفهوم از حکمت الهی «اجتناب از هر نوع فعل قبیح» بر واجب الوجود بودن حق تعالی ، کمال ذاتی وتنزیه خداوند از هر نوع نقص و پلیدی، استوار است که این مطلب هم با براهین پیشینی اثبات شده است. در نگاه متکلمان امامیه این دوره با عنایت به این لایه ی معنایی حکمت الهی، عبث بودن فعل، ظالم بودن، و نقض غرض از سوی خدای حکیم نفی شده است. ردّ پای این مفهوم از حکمت الهی تنها به علم کلام بسنده نمی شود بلکه حوزه های دیگر علوم اسلامی را همچون فلسفه، اصول فقه و حقوق را در نور دیده است. جان کلام این که متکلمان امامیه این دوره با الهام از آیات و روایات و با امعان نظر به ریشه ی لغوی واژه حکمت، حکمت الهی را به معنای اتقان در نظام تکوین و تشریع می دانند. مسلماً امری و فعلی متقن است که از مولفه ی زیر برخوردار باشد. الف: آگاهانه و با علم تدبّر کامل انجام پذیرد. ب: به دور از هر گونه نقص، زشتی و سفاهت باشد.
محمدحسین منتظری محمدتقی سبحانی
متکلمان مسلمان در طول تاریخ بر محور مسأله معرفت اختلاف نظرهایی داشتند. یکی از نزاع های آنان بر این مدار بود که آیا معرفت به صورت کلی و یا درخصوص معارف بنیادین دینی نظیر معرفت خدا، معرفت اسما و صفات الهی، شناخت نبی و امام و... ضروری و غیر اختیاری است یا از سنخ معارف اکتسابی به شمار می آید؟ برخلاف آن چه برخی می پندارند، متکلمان امامیه در مدرس? کوفه دربار? مسأل? علم و معرفت دارای دیدگاه ویژه ای بوده و در این باب به نظریه پردازی می پرداخته اند. آنان بر اضطراری بودن معرفت و علم، دست کم در معارف بنیادین دینی اتفاق نظر داشته، بر این باورند که آدمی در دستیابی به معرفت اختیاری ندارند. اصطلاح ضروری و اضطراری در این دوران با واژ? ضروری در منطق ارسطویی تفاوت داشت و مقصود آنان از ضروری بودن معرفت آنست که خداوند سرشت انسان را بر توحید و معرفت خود آفریده و معرفت خویش را در عوالم پیشین به آدمیان عطا کرده است. از این رو انسان ها در کسب و تحصیل معارف بنیادین دینی به ویژه شناخت خدا نقشی ندارد. از سوی دیگر بیشتر متکلمان امامیه در مدرس? بغداد بر خلاف رأی متکلمین عصر حضور معرفت خدا را از اساس امری اکتسابی می دانستند و بر این بـاور بودند که معرفت خدا تنها از طریق نظر و استدلال حاصل می شود. بغدادیان افزون بر اعتقاد به باور اکتسابی بودن معرفت الله، لوازم این اندیشه همچون وجوب معرفت خدا و وجوب نظر و استدلال را نیز پذیرفتند. علت تغییر رویکرد بغدادیان در مسأل? علم و معرفت به تغییر روش آنان در مطالع? آموزه های کلامی بازمی گردد. روش ترکیبی عقلی ـ نقلی متکلمان کوفه آنان را بر این می داشت تا در مسأل? علم ومعرفت نیز با پشتوانه قرار دادن آیات قرآن کریم و روایات ائمه اطهار? به نظریه پردازی دست بزنند و باور اضطراری بودن معارف بنیادین دینی را مطرح نمایند. آنان با استفاده از آیات و روایات متعددی اعتقاد داشتند که معرفت خداوند امری فطری است که در عوالم پیشین و به هنگام اخذ میثاق از انسان ها به آنان عطا شده است. از سوی دیگر آنان تکلیف بندگان به معرفت خدا را امری نادرست می پنداشتند زیرا در وجود انسان هیچ ابزاری برای تحصیل معرفت خدا وجود ندارد. اما متکلمان شیعه در مدرس? بغداد با پی گرفتن مسیر عقل گرایی انحصاری معتزله و با تأویل آیات و روایات فراوانی که بر اضطراری بودن معارف بنیادین دینی دلالت داشتند، به باور اکتسابی بودن معرفت خدا گرویدند به طوری که می توان گفت در باب معرفت خدا میان اندیشمندان امامیه در بغداد و معتزله هیچ تفاوتی وجود نداشته و دیدگاه آنان در این موضوع کاملا هماهنگ با یکدیگر است. این هماهنگی نیز به سبب از دست رفتن پشتوانه های معرفتی امامیه در دوران شدت و تدوین زبان علمی کلام به دست معتزلیان بود.
محمد جواد ابوالقاسمی محمدکاظم قاضی زاده
یکی از مسائل و موضوعاتی که اجمالاً مورد تأیید و توافق فِرَق مسلمان می باشد،ایناستکه پیامبر اکرم(ص) در تشریع احکام الهی به ویژه در عرصه های اجتماعی نقش داشته است، ولی چگونگی ایفای نقش، مبانی، کیفیت و گستره آن مورد بحث می باشد.رساله حاضر در پی آن است که به این مهم بپردازد ومشروعیتاختیارات پیامبر اکرم(ص) در تشریع احکام را تبیین و مورد برسی قرار دهد. در این بررسی با سه دیدگاه مواجه می باشییم.اول: مخالفان تشریع توسط پیامبر اکرم(ص)؛ دوم: موافقان مشروط ومحدود به قلمروهای اجتماعی وسیاسی، وسوم: نگاهی که محدودیتی برای تشریع توسط ایشان قائل نیستند.با عنایت بهدیدگاه های فوق؛ چهارنظریه شکل گرفته استکه عبارت است از؛الف) وحی انگاری سنّت نبوی(ص)؛ این دیدگاه در بین علمای شیعه وسنّی طرفداران زیادی دارد و پیامبر(ص) را فقط ناقل وحی می داند ونقشی برای پیامبر اکرم(ص)در تشریع قائل نیست.ب) اجتهاد النبی(ص)فیما لا نص فیه؛ پرچمدار این نظریه علمای اهل سنّت هستندو برای پیامبر(ص)حق اجتهاد قائل هستند وبر این باور می-باشند که ایشان در مواردخلاء نص،اجتهاد کرده اند. ج)تفویض امر الدینالی النبی(ص)؛ طرفدار اصلی این دیدگاه،علمای شیعه می باشند ومی گویند امر دین به پیامبر اکرم(ص) واگذار شده تا به هر نحوی مصلحت می باشد عمل نمایند.د)ولایت تشریعی واذن الهی. این نظرگاه؛ واگذاری کامل را نمی-پذیردوقائل به سرپرستی مشروط پیامبر(ص) بر شریعت می باشد.پس از تبیین ونقد وبررسی نظریه ها وآرای فریقین، نظریه چهارم پس از اصلاح وتکمیل به عنوان نظریه مختار انتخابگردیدهاست.براساسایننظریه،پیامبراکرم(ص) در چهارچوب اصول ومعیارهای قرآنی و وحیانی می تواند احکام الهیرا تشریع نماید وگستره اختیارات، به گستردگی مأموریت ورسالت ایشان می باشد.
محمدسعید عطارنژاد رضا برنجکار
«شناخت خداوند متعال به خود خدا» که در روایات امامیه با تعبیر «معرفه الله بالله» از آن یاد شده، از دیرباز مورد گفتگوی اندیشمندان عرصه حدیث قرار گرفته است. کاوش در روایات معرفه الله بالله و کنکاش در نسبت و رابطه این اخبار با دیگر احادیث معرفت خدا، چنین می رساند که معرفت خدا تنها به اعطای الهی امکان پذیر است و وجود هر نوع واسطه معرفتی برای آن ذاتاً محال می باشد. این معرفت در دیاری دیگر به انسان ها عطا شده و این میثاق فطری پایه و مایه تذکر و یادآوری خدا در دنیا و اسباب احتجاج خدا بر خلق و بنیاد بسیاری از آموزه های فکری و اعتقادی امامیه است. در طول تاریخ تفکر شیعه، بسته به میزان تأثر عالمان و اندیشمندان از حدیث و خبر یا جریان های فکری و فرهنگی دیگر، نسبت به معنا و مراد این احادیث اظهار نظرها شده و در دوره هایی نیز این اخبار و مبنای مورد اشاره آن از اساس به فراموشی سپرده شده است. از جمع آوری و بازخوانی این اندیشه ها و بررسی میزان تطابق آنها با محتوای احادیث «معرفه الله بالله» می-توان به رواترین، رساترین و نزدیک ترین گفته ها به این احادیث دست یافت. این نگاشته بر همین اساس تنظیم یافته است. تحلیل مفاهیم واژه هایی چون معرفت، ذات و خدا، بررسی تاریخ خداشناسی در فلسفه یونانی، ادیان شرقی، ادیان الهی و نیز در فلسفه و عرفان دینی به ویژه حکمت صدرا، همچنین بحث در اعتبار و دلالت احادیث معرفه الله بالله، بـررسی فضای صدور این روایـات و شناسایی مسأله اصلی و مخاطب اختصاصی این روایـات، پژوهش هایی است که این مجموعه را پر برگ تر کرده است. چنان که در بیان آرا و اقوال بر آن تلاش شده است که تا حد امکان میزان تطابق درونی و انسجام داخلی هر نظریه، نیز مقدار مطابقت آن با آیات و روایات نیز به تصویر کشیده شود. کلید واژه ها: معرفت، الله/ معرفه الله بالله / اعطای معرفت / ادات معرفت / تذکر به خدا / فلسفه، عرفان، ادیان.
سید رسول هاشمی محمدتقی سبحانی
چکیده: تحقیق حاضر قلمرو عقل و وحی از دیدگاه معتزله و نقد آن از منظر قرآن و حدیث را بررسی می کند. در سه محور، مسئله عقل از دیدگاه معتزله، روش و دیدگاه معتزله در جمع بین عقل ونصوص دینی، نقد دیدگاه معتزله بر اساس آیات و روایات» انجام شده است. در این پژوهش در تحقیق از روش استقراء و در مقام مقایسه با آیات و روایات از روش نقل استفاده شده است. معتزله در چیستی، عقل را قوه، در نقش، عقل را منبع و ابزار شناخت و در قلمرو ، قائل به حداکثری حجیت عقل شده اند. در جمع بین عقل و نصوص دینی، نصوص مورد قبول عقل را حجت می دانند. در غیر این موارد با تاویل قرآن و رد حجیت خبر واحد ، خبر متواتر را نیز با ملاحظاتی، تاویل می بردند. در مرحله نقد نیز تلاش شده است با بهره از روش قرآن و اهل بیت «علیهم السلام» در برخورد با چالش های معرفتی، دیدگاه و روش معتزله نقد شود. تاکید می شود، نمی خواهیم با دلیل نقلی، اعتبار عقل را نقد کنیم، بلکه منظور از نقد، نقد عقل گرایی معتزله است.
محمدعلی اسکندری رضا برنجکار
چکیده از مباحث دامنه دار در تاریخ تفکر اسلام و شیعه در باب توحید، مسأله اسما و صفات الهی است که شناخت آن، نقطه آغازین معرفت به مقام ربوبی است. در تاریخ تفکر شیعه این مسأله دارای جایگاه والایی در مباحث کلامی بوده و در مدرسه های کلامی شیعی به آن پرداخته شده است. از مهمترین مدارس کلامی شیعی، مدرسه کلامی کوفه و مدرسه بغداد است که فعالیت کلامی این دو مدرسه از قرن دوم تا قرن پنجم ادامه داشته و روش و میراث فکری این دو مدرسه بر تفکرات شیعه در ادوار بعدی سایه افکنده است. در مدرسه کوفه معارف از منبع وحیانی دریافت و تحلیل گردیده و عرضه آن بر جامعه اسلامی به شکل عمیق صورت گرفته است. این مدرسه دارای متکلمین شاخصی می باشد که به دلیل معاصرت با ائمه (علیهم السلام) دارای فعالیت علمی پویا و پر حجم و پر محتوا در باب اسما و صفات الهی بوده و به دلیل تحت تأثیر قرآن بودن و دسترسی به ائمه توانسته اند معارف در این زمینه را با تبیین دقیق در فضای کلامی آن روز با رویکرد صحیح عقلانی تحت هدایت ائمه عرضه نمایند و به دلیل مواجه بودن با تفکر تشبیهِ «اهل حدیث» و تعطیلِ «معتزله» به دقایق مساله اسما و صفات پرداخته و از طرفی هم به دلیل عمیق بودن مباحث آنها و سخت بودن فهم و نظریه پردازی در این زمینه باعث اتهام این متکلمین از ناحیه مخالفین به تجسیم و تشبیه و سایر اتهامات گردیده است. در این مدرسه با وجود اصرار و تأکید بر اثبات خالق، توصیف ذات و صفات خدا به دلیل بینونت خالق و مخلوقات و محدودیت های فکری بشر و فراعقلی بودن ذات خدا، ناممکن دانسته شده و معرفت احاطی و معرفت بالکنه نسبت به خدا، خارج از دسترس بشر دانسته شده است و این در حالی است که، امکان توصیف خدا با افعال او و وجود معرفت فطری برای بشر در این مدرسه مورد تآکید قرار گرفته و در این راستا معارف بلندی توسط این متکلمین عرضه شده است.از سوی دیگر متکلمین مدرسه بغداد به دلیل فاصله گرفتن از عصر حضور ائمه (علیهم السلام) و قرار گرفتن در دوره تسلط تفکرات مخالفین بر فضای فکری جامعه اسلامی، به عرضه حداقلی معارف مربوط به اسما و صفات اکتفا نموده و این متکلمین به دلیل عدم پذیرش فضای عمومی جامعه علمی و اجتماع متکلمین معتزلی بصره و بغداد و اشاعره در این شهر، وغلبه نظریه اکتسابی بودن معرفت، به طرح اصل اعتقادات پایه از قبیل چند صفت مهم مانند علم و قدرت و حیات در باب صفات الهی اکتفا نموده و به ذکر برخی تقسیمات برای آن صفات بسنده نموده اند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به دنبال بررسی مبحث اسما و صفات در دو مدرسه کوفه و بغداد می باشد تا به نقاط مشترک هر دو مدرسه در این بحث دست یافته و آن را تبیین نماید تا قرائن و ادله استمرار حرکت کلامی شیعه را آشکار نماید.
یوسف فقیهی ابراهیم شفیعی سروستانی
تاثیر اعتقاد به منجی آخر الزمان بر وظایف منتظران و پیروان این ادیان در دوران کنونی و تاثیر اتفاقات پایان زمانی بر زندگی حال حاضر آنان است. برای پی بردن به این مهم ابتدا لازم است جایگاه فرد منجی را در نظام اعتقادی یک دین تعیین کنیم و سپس وظایفی را که پیروان آن دین نسبت به شخص منجی یا وقوع حوادث پایان جهان دارند، مورد بررسی قرار دهیم. از آنجا که در دنیای کنونی دو دین اسلام و مسیحیت دارای بیشترین گروندگان هستند و جایگاه مهمی را در بین اعتقادات جهانیان دارا می باشند .در این پایان نامه به بررسی این دو آیین بزرگ می پردازیم. در میان مسلمانان نیز دو مذهب شیعیان و اهل سنت با توجه به تعداد گروندگان و نوع اعتقاداتی که دارند، مورد توجه ما واقع شده اند. از نگاه شیعیان دوازده امامی، مهدی موعود،منجی و آخرین حجت الهی است و از آنجا که او در حال حاضر حجت حی خداوند می باشد شیعیان خود را در برابر او مسئول می دانند و معتقد اند که باید در زندگی به گونه ای عمل کرد که رضایت آن حضرت جلب و از ناخوشنودی ایشان جلوگیری شود. همچنین شیعیان در مورد تاخیر و تعجیل در ظهور او مسئول اند. مهمترین وظایف شیعیان در این دوران انتظار ظهور وی و داشتن تولی نسبت به او و تبری نسبت به دشمنان اوست. انتظار نیز در دیدگاه شیعیان تنها نشستن و دعا کردن پیرامون تعجیل در ظهور مهدی موعود نیست بلکه امری فراتر و کاملا پویا می باشد. یک منتظر با شناخت امام زمان خود، خویش را موظف به کسب رضایت او می داند تا به واسطه کسب این رضایتمندی، خوشنودی حق تعالی را بدست آورد. از نگاه اهل سنت نیز مهدی موعود، منجی آخر الزمان می باشد، منتهی شخصیتی که اهل سنت به عنوان مهدی به او معتقد هستند با شخصیت مورد نظر شیعیان متفاوت است. مهدی در نگاه اهل سنت امامی عادل است که از اولاد پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و از فرزندان فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) می باشد و تا کنون به دنیا نیامده است و جهان به عنوان یکی از نشانه های آخرالزمان در انتظار اوست. به همین جهت یک مسلمان اهل سنت، در زمان حال وظیفه ای نسبت به مهدی موعود ندارد. در میان مسیحیان، مذهبی که بیشترین توجه را به عقاید آخرالزمانی داراست مسیحیان پروتستان می باشند. این دسته از مسیحیان به جهت اعتقادی بسیار به یهودیان بنیادگرا متمایل هستند. بنیان گذار این فرقه از مسیحیان مارتین لوتر است که شدیدا تحت تاثیر متون یهودی بوده و به یهودی کردن آیین مسیحیت اقدام کرده است .
اکبر اقوام کرباسی مصطفی محقق داماد
چکیده ندارد.
زینب علی عسکری محمدتقی سبحانی
عقل در نهج البلاغه، هویّتی نوری، رحمانی دارد. عقل موجودی مستقل از انسان و سایر اشیاست که خداوند آن را به آدمی عطا کرده است. اوّلین حجّت اساسی، عقل است. حتّی وحی نیز، حجّیّت خود را از عقل می گیرد. در کلام امیرالمومنین(علیه السّلام)، ضمن ارج نهادن به حجّیّت ذاتی و استقلال عقل، به محدودیّت های آن نیز، اشاره شده است. از آن جایی که عقل بشر علاوه بر محدودیّت های ذاتی اش، گرفتار نسیان و غفلت نیز خواهد شد، خداوند یکی از رسالت های مربیّان الهی را، اثار? دفائن عقول و رفع نسیان و غفلت عقلی مردمان قرار داده است. از همین رو بسیاری از احادیث شیعی مشتمل بر تنبیهات و اشارات عقلی است. پژوهش حاضر ضمن کاوش در نهج البلاغه و منابع روایی دیگر، با ارائه تعالیم و ارشادات امیرالمومنین(علیه السّلام) و دیگر ائمه معصومین(علیهم السّلام)، نشان می دهد که ایشان چگونه عقل های خفته بشر را، اثاره کرده و با بیرون آوردن آن از زیر گرد و غبار کفر و شرک، عقول را در رسیدن به باوری درست از حقایق عالم هستی، یاری می کنند.
محمدرضا پیری محمدتقی سبحانی
اگر به تاریخ کلام به عنوان شاخه ای از علم کلام بنگریم مطالعه تاریخی رخدادهای کلامی در این میان، جایگاه استواری خواهد داشت. در این پژوهش، سیستانِ تاریخی به عنوان یک ظرف مکانی از جهت فعالیت های کلامی مورد توجه قرار گرفته است. این سرزمین از قرن اول (هجری قمری)، فعالیت کلامیش آغاز شده و تا قرن هفتم ادامه داشته است؛ هدف این پایان نامه چنین است مکاتب کلامی که در این قرون در سیستان فعالیت داشته را بررسی کند و چگونگی پیدایش و رشد این مکاتب را مورد کنکاش قرار دهد؛ هدف دیگر از پژوهش حاضر این است متکلمانی که در این برهه زمانی در سیستان سکونت داشته یا متعلق به آن جا بوده را بررسی کرده و آثار و روش کلامی آنان را تبیین کند. روش ما در اینجا، روش توصیفی تحلیلی است؛ موضوع با بررسی کتب کلامی، تاریخی، رجالی و حدیثی، ارزیابی و تحلیل قرار می گیرد؛ یافته های این تحقیق نشان می دهد که در سیستان، مکاتب کلامی همچون شیعه امامی، زیدیه، اسماعلیه، خوارج، اهل حدیث، معتزله و کرامیه فعالیت داشته و هر یک از این مکاتب دارای اندیشمندانی بوده اند که آثار کلامی و مبانی خاصی از خود به جا گذاشته اند. این شهر طی چندین قرن، یکی از مهم ترین حوزه های درسی اهل سنت به شمار می آمد و مجموعه ای از بزرگ ترین فقها، محدثان و متکلمانِ اهل تسنن را در خود جای داده بود، همچنین در این شهر مفاخری از شیعیان همچون«حریز بن عبدالله» حضور داشتند که مکتب اهل البیت را گسترش دادند.
مصطفی جمالی رضا برنجکار
یکی از مسائل مهم حوزه معرفتشناسی، بررسی تأثیر عوامل غیرمعرفتی در شکلگیری معرفت است که در این مسئله نیز بحث نسبت اراده و معرفت از مهمترین مباحث است؛ برهمیناساس موضوع این رساله تحت عنوان بررسی نقش اراده در شکلگیری معرفت با نگاهی هستیشناسانه انتخاب شد. در نگاه نخست شاید براساس مباحث فلسفی درباره مبادی فعل اختیاری، حکم شود که مبادی فعل اختیاری (تصور، تصدیق و شوق )، خود اختیاری و ارادی نیست؛ ولی با دقت در سایر مباحث فلسفی مرتبط با علم و ادراک میتوان به این نتیجه رسید که براساس اندیشه سینوی و صدرایی، شکلگیری ادراک انسانی ـ چه در حوزه ادارکات جزئی (حسی و خیالی) و چه در حوزه ادراکات کلی ـ فقط محصول انعکاس جبری تصویر واقعیت در ذهن انسان نیست؛ بلکه اراده و اختیار انسان نیز در شکلگیری ادراکات تأثیرگذارند. این مسئله در اندیشه صدرایی براساس حرکت جوهری وضوح بیشتری مییابد. بنا بر حرکت اشتدادی نفس انسانی و متناسب با سعه وجودی و تکامل انسانی ـ که امری ارادی و اختیاری است ـ درک انسان وضوح و اشتدادی متناسب پیدا میکند؛ بهویژه در حوزه ادرکات حصولی انسان، این نفس انسانی است که با تکامل جوهری خود و در سایه اتحاد با مبادی عالیه وجود به انشای ادراکات میپردازد و مواجهه با واقعیت تنها معد و زمینهساز این انشای ارادی انسان است. با توجه به این زمینه در نگاهی دقیق میتوان گفت که انسان فقط از طریق قوه نظری خود با واقعیت مواجه نمیشود؛ بلکه با همه ابعاد وجودی و قوای خود با عالم واقع مواجه میشود. همه قوای انسان در صورتگری از خارج سهمتأثیر دارند و ادراک محدود به تأثیر یکطرفه خارج در ذهن نیست؛ در عین تأثیرگذاری خارج بر قوای ادراکی انسان، ظرفیت عقلانی انسان، تمایلات انسان، کیف مواجهه انسان با واقعیت در ادراک او حضور دارد؛ ضمن اینکه حضور ابعاد وجودی انسان در شکلدهی ادراک نیز یک حضور ارادی است؛ بهسخندیگر اراده انسان از طریق قوای نفسانی او با عالم واقع مواجه میشود و از آن صورتگری میکند. بهنظرمیرسد که این تحلیل با مبنای حکمت متعالیه که به اصل «النفس فی وحدتها کل القوی» قائل است، سازگار باشد؛ چراکه نفس با تمام قوا با امر واقع مواجهه دارد. برایناساس ادراک، اشراف فاعلی و مبدأ نفوذ و تصرف انسان در امر واقع است؛ البته این حضور فاعلیتی ارادی انسان در ادراکات مختلف بهشکل یکسان تفسیر نمیشود؛ بهنحویکه کمترین حضور اراده انسان در ادراکات حسی جزئی است و در سطحی از ادراکات پایه، اراده انسان از نپذیرفتن این سطح از ادراکات عاجز است؛ ولی حضور اراده انسان در سطوح بعدی ادراکات، اعم از ادراکات کلی و ادراکات مرکب ـ که تبدیل به یک نظریه علمی خاص معطوف به کارآمدی خاص است ـ بسیار پررنگتر میشود. با توجه به نقش اراده در شکلگیری معرفت، دیگر نمیتوان در مسئله نظریه صدق در مباحث معرفتشناسی، با نگاه رئالیسم صرف، به نظریه کشف تطابقی قائل شد؛ برهمیناساس در گام نخست، نظریه «هماهنگی در جهت» و در گام بعد، نظریه «حجیت» بهعنوان نظریه صدق در ادراک بیان گردیده است. در پایان به بررسی اشکال نسبیت مطلق پرداخته و این نکته تبیین میشود که آنچه قابل دفاع نیست، نسبیت مطلق است و ضرورتی نداردکه مطلقاً نسبیت در ادراک را مردود دانست؛ اتفاقاً در دو حوزه عقل عمل و عقل نظر هم میتوان پایگاههای ثابتی ترسیم کرد و در دام نسبیت مطلق دچار نشد.
فاطمه نادری پاریزی محمدتقی سبحانی
چکیده ندارد.
محمدتقی سبحانی محمد لگنهاوزن
در بخش نخست ، این پایان نامه به پیشینه مفهوم ایمان در سنت اسلامی و مسیحی اشاره دارد تا از آنجا بستر اندیشه مولوی و کیرکگارد را بازشناساند. البته در این بخش که جنبه مقدماتی دارد به آرای متکلمان و فیلسوفان مسلمان و مسیحی نظر نداشته ایم ، چرا که در بحث حاضر چندان تاثیری ندارند. در بخش دوم ، با تفصیل بیشتر ، به آرای عارفان مسلمان در این خصوص پرداخته می شود و آنگاه رای مولوی را عمدتا از مثنوی معنوی بازکاویده ایم. از آنجا که در سنت عرفانی ما از مساله ایمان گروی به طور مستقیم و صریح بحث نشده است ، در این بخش به تحلیل محتوای متون عرفانی از دریچه مفاهیم کلیدی بحث پرداخته شده است و واژه هایی چون ایمان ، عقل ، علم ، معرفت ، یقین ، عزم و ... و از منظر عرفان اسلامی بررسی شده است . در بخش سوم به آرای کیرکگارد در این باره اختصاص دارد. و بالاخره در بخش چهارم به مقایسه میان آرای مولوی و کیرکگارد در مساله ایمان ، عقل و معرفت پرداخته شده است .
شهریار صابر محمد ذبیحی
این رساله از 4 فصل تشکیل یافته که فصل اول کلیاتی است که به عنوان پیشگفتار ، ذکر آنها لازم به نظر می آمد . در فصل دوم خلاصه نظرات مرحوم صدرالمتالهین و برخی از شارحان نظر وی بیان می شود ، در فصل سوم هم به بررسی آرا و افکار قاضی سعید پرداخته می شو د. فصل چهارم اختصاص به مقایسه تطبیقی آرا این دو دانشمند در مواجهه با روایات اهل بیت (ع) دارد، اگر چه این فصل آنچنان که مد نظر بود پایان نیافت.