نام پژوهشگر: هوشنگ قمرنیا
مجید یعقوبی فشکی هوشنگ قمرنیا
سنجش از دور عبارت است از بدست آوردن اطلاعات مستند از یک شیئ یا یک پدیده، از راه دور و بدون تماس فیزیکی با آنها. سنجش از دور در علوم فراوانی از جمله جغرافیا، زیست شناسی، هواشناسی، کشاورزی، مدیریت منابع آب و ... کاربرد دارد. دسترسی آسان و ارزان به داده ها و دقت بالای آنها و رقومی بودن و جامع و گسترده بودن تصاویر که از تنوع طیفی فراوانی برخوردار می باشند، از جمله ویژگیهایی است که سنجش از دور را نسبت به دیگر روش های تامین اطلاعات ارجح نموده است. با استفاده از الگوریتم های موجود در سنجش از دور که مربوط به تبخیر و تعرق میباشند، گام بزرگی را می توان در مدیریت منابع آب برداشت. sebal یک الگوریتم سنجش از دور است که تعادل انرژی سطحی لحظه ای را برای هر پیکسل از یک تصویر ماهواره ای انجام می دهد. تشعشع خالص( ) برای هر پیکسل با استفاده از آلبدو و قابلیت انتقال که از باندهای موج کوتاه و نشر موج بلند که از باندهای حرارتی بدست می آیند، محاسبه می شود. شار گرمای خاک (g) با استفاده از شاخص های گیاهی که از ترکیب باندها و تشعشع خالص بدست می آیند، محاسبه می شود. شار گرمای محسوس(h) با توجه به چندین فاکتور تعیین می شود که عبارتند از: دمای سطح و سرعت باد که از داده های زمینی می باشند، زبری سطح که محاسبه می شود و اختلاف دمای سطح-هوا، که از شاخص های گیاهی تعیین می شود. باقی محاسبات به صورت ویژه برای هر پیکسل در تصویر محاسبه می شوند. محاسبات گرمای محسوس با استفاده از تصحیح ثبات اتمسفری مانین-ابوکوف اصلاح می شود. در نهایت بوسیله شرایط شناخته شده در یک نقطه مرجع، h که از تصویر ماهواره ای بدست می آید، محدود می شود. در آخر تبخیر و تعرق توسط تقسیم بر گرمای نهان تبخیر بدست می آید. روش sebal را میتوان در موضوعات تخمین بیلان آب، مطالعات تعیین عملکرد آبیاری، و مطالعات پیش بینی آب و هوا مورد استفاده قرار داد. با توجه به این که این الگوریتم، معادله کامل بیلان انرژی را به منظور محاسبه تبخیر و تعرق واقعی گیاه، حل میکند و از آنجایی که پارامترهای محاسبه شده در طی روند سبال مانند آلبدو، دمای سطحی، ndvi با محدوده های قابل قبولی که در منابع و آمارهای موجود اعلام شده، مطابقت داشته این الگوریتم را مورد تایید قرار میدهد. همچنین در مقایسه با مقادیر تشتک تبخیر و معادلات موجود، مشاهده شد که سبال با نتایج قابل قبولی، تبخیر و تعرق واقعی را محاسبه نموده و این نیز دلیلی بر مناسب بودن این روش در محاسبه تبخیر و تعرق می باشد.
سجاد نیکروش هوشنگ قمرنیا
سیل یکی از پیچیده ترین و مخرب ترین رویدادهای طبیعی است که بیش از هر بلای طبیعی دیگر جان و مال انسانها و شرایط اجتماعی و اقتصادی را به مخاطره می اندازد. برای کاهش خسارات جانی و مالی سیلاب لازم است درک صحیحی از خصوصیات هیدرولیکی و روند یابی سیلاب داشته باشیم. از این رو توسعه مدل های ریاضی که بتوانند پدیده سیلاب را بدرستی شبیه سازی نمایند همواره مورد توجه محققین امر می باشد. روند یابی هیدرولیکی سیلاب در یک سیستم رودخانه ای با حل همزمان معادلات پیوستگی و اندازه حرکت که به معادلات سنت-ونانت معروفند انجام می شود. از شناخته ترین روش های حل این معادلات روش چهار نقطه ای پریزمن است که نیاز به حل دستگاه معادلات و حافظه جانبی زیادی دارد. در این مطالعه مدلی ریاضی تهیه شده است که در آن معادلات دیفرانسیل جریان غیر ماندگار پس از منفصل شدن با روش تفاضل محدود و تکنیک تناوبی با استفاده از الگوی کرانک نیکلسون برای یک سیستم رودخانه ای با شاخه های متعدد حل می شوند. رقوم سطح آب در محل گره ها با استفاده از خصوصیات ماتریس ها و تکنیک خط تاثیر بصورت ضمنی محاسبه می شود. یکی از مزایای مدل حاضر این است که در آن معادلات بر روی مقاطع برداشت شده رودخانه منفصل شده اند و ماتریس حاصله سه قطری است که با الگوریتم tdma حل می شود. برای صحت سنجی مدل آزمون های مختلفی انجام شد. در ابتدا به منظور بررسی توانائی مدل در شبیه سازی جریان متغییر تدریجی از یک شبکه حلقه ای پیچیده استفاده شد. در این مورد نتایج نشا ن داد که رقوم سطح آب در محل گره ها و دبی شاخه ها با دقت بسیار بالاتر از مدل hec-ras توسط مدل این تحقیق محاسبه می شود. پس ازآن پروفیل سطح جریان بالادست دریچه انتهای یک کانال مدتی پس از بسته شدن ناگهانی آن شبیه سازی شد. مقایسه پروفیل سطح آب محاسبه شده با مقادیر اندازه گیری شده در این شرایط نشان داد که مدل به درستی جریان ناپایدار پشت دریچه را شبیه سازی می نماید. همچنین توانائی مدل در شبیه سازی جریان غیر ماندگار در رودخانه های طبیعی با مقاطع نامنظم و شاخه های متعدد بررسی شد. نتایج تطابق خوبی با مدل hec-ras داشت.
سید محسن غلامیان هوشنگ قمرنیا
در این پایان نامه به بررسی اثر آب زیرزمینی شور و شیرین و مشارکت آن در تبخیر و تعرق گیاه پرداخته شد که در قالب چهار آزمایش مورد بررسی قرار گرفت، آب زیرزمینی برای کمک به تبخیر و تعرق توسط ماریوت سیفون در اختیار گیاه قرار می گرفت که به صورت روزانه برداشت می گشت. کل آزمایشات در 63 لایسیمتر که با خاک سیلتی کلی پر شده بود انجام گرفت. طرح اول در قالب بلوک های کاملا تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. این طرح شامل 5 نوع تیمار مختلف با 3 تکرار بود. تیمارهای این آزمایش برای شوری های مختلف آب زیرزمینی 1، 2، 5، 8 و 10 دسی زیمنس بر متر با عمق 80 سانتی متر بود. نتایج نشان می دهد که تفاوت معنی داری بین تیمارها وجود دارد. درصد استفاده از آب زیرزمینی برای هریک از تیمارها با شوری 1، 2، 5، 8 و 10 دسی زیمنس به ترتیب برابر 60،53 ، 38، 32 و 20 درصد نیاز کل آبی گیاه بود. طرح دوم در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به اجرا درآمد. این طرح شامل 6 نوع تیمار مختلف با 3 تکرار بود. تیمارها شامل آب زیرزمینی 10 دسی زیمنس بر متر با اعماق 60، 80 و 110 سانتی-متر و آبیاری سطحی صد در صد نیاز آبی دیم و گیاه با کیفیت 1 دسی زیمنس بر متر بود. درصد مشارکت آب زیر زمینی برای تیمارهای دیم با آب زیرزمینی به اعماق 60، 80 و 110 سانتی متر به ترتیب برابر 6، 10 و 21 دردصد نیاز کلی گیاه بود. درصد مشارکت آب زیر زمینی برای تیمارهای آبی با آب زیرزمینی به اعماق 60، 80 و 110 سانتی متر به ترتیب برابر 14، 20 و 27 درصد نیاز کلی گیاه بود. طرح سوم در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به اجرا درآمد. این طرح شامل 6 نوع تیمار مختلف با 3 تکرار بود. تیمارها شامل آب زیرزمینی 1 دسی زیمنس بر متر با اعماق 60، 80 و 110 سانتی متر و آبیاری سطحی دیم و صد در صد نیاز آبی گیاه با کیفیت 1 دسی زیمنس بر متر بود. درصد مشارکت آب زیر زمینی برای تیمارهای دیم با آب زیرزمینی به اعماق 60، 80 و 110 سانتی متر به ترتیب برابر 71، 69 و 45 درصد نیاز کلی گیاه بود. درصد مشارکت آب زیر زمینی برای تیمارهای آبی با آب زیرزمینی به اعماق 60، 80 و 110 سانتی-متر به ترتیب برابر 65، 60 و 36 درصد نیاز کلی گیاه بود. طرح چهارم در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به اجرا درآمد. این طرح شامل 4 نوع تیمار مختلف با 3 تکرار بود. تیمارها شامل آب زیرزمینی 1 و 10 دسی زیمنس با عمق 80 سانتی متری و آبیاری با 75 درصد نیاز آبی گیاه که دارای شوری های 1 و 10 دسی زیمنس بود. درصد مشارکت آب زیرزمینی برای تیمار هایی که کیفیت آب زیرزمینی آن 1 دسی زیمنس بر متر و آب سطحی دارای شوری های 1 و 10 دسی زیمنس بر متر بود به ترتیب برابر 60و 15 درصد نیاز ابی گیاه بود، همچنین درصد مشارکت آب زیرزمینی برای تیمار هایی که کیفیت آب زیرزمینی آن 10 دسی زیمنس بر متر و آب سطحی دارای شوری های 1 و 10 دسی زیمنس بر متر بود به ترتیب برابر 16و4 درصد نیاز آبی گیاه بود.
افشین اردلان خواه هوشنگ قمرنیا
امروزه gis بطور گسترده در علوم مختلف کاربرد پیدا کرده است. خصوصا در رشته هایی که از داده های مکانی و زمانی در سطوح بالا استفاده می نمایند. از جمله این علوم می توان به مطالعات منابع آب اشاره نمود که مستقیما به داده های مکانی و زمانی و لایه های مختلف اطلاعاتی وابسته است. در بخش هیدرولوژی و اختصاصا بررسی سیلاب یک حوضه نقش عوامل مختلف هیدرولوژیکی حوضه مانند مشخصات فیزیکی حوضه و آبراهه، نوع خاک، پوشش گیاهی، کاربری اراضی و غیره بسیار حائز اهمیت است. نکته دیگر اینکه بررسی تاثیر همزمان این عوامل بر مقدار و زمان دبی پیک در خروجی حوضه با استفاده از برنامه های الحاقی مختلفی که در محیط gis ارائه شده موجب افزایش دقت و صرفه جوئی در زمان می گردد. برنامه الحاقی hec-geohms این توانائی را دارد که مشخصات فیزیکی حوضه و آبراهه را تعیین و یک مدل خروجی جهت استفاده در برنامه hec-hms ایجاد نماید. در این تحقیق ابتدا با استفاده از نقشه رقومی منطقه، یک لایه رقومی از مشخصات فیزیکی و هیدرولوژیکی حوضه هلشی که از زیرحوضه های محدوده ماهیدشت (مِرِگ) می باشد، توسط برنامه الحاقی hec-geohms استخراج شده است. به منظور شناخت نواحی موثر در تولید رواناب، حوضه به چند زیرحوضه تقسیم شده و با نصب اشل در محل خروجی آنها اقدام به ثبت رواناب ایجاد شده از بارش های منطقه گردید. نتیجه اینکه در بارش های اتفاق افتاده از ابتدای سال 89 تا اردیبهشت 90 فقط در دو زیرحوضه رواناب تشکیل شده است. در این تحقیق 7 واقعه بارش و رواناب در حد فاصل فروردین 1386 تا اردیبهشت سال 1390 مورد بررسی قرار گرفت. از این تعداد بطور تصادفی 4 واقعه انتخاب و در برنامه hec-hms مورد شبیه سازی قرار گرفت. در مدل حوضه، تلفات بارش از روش شماره منحنی scs و تبدیل بارش به رواناب از روش هیدروگراف واحد scs و جریان پایه با روش مقدار ثابت ماهانه و در بخش مدل هواشناسی، بارش با استفاده از روش هیتوگراف مشخص شده توسط کاربر، انتخاب و شبیه سازی بارش- رواناب حوضه انجام شده است. پس از کالیبراسیون مدل با استفاده از تابع هدف درصد خطا در دبی اوج، مقدار بهینه برازش تعیین و مقادیر بهینه شماره منحنی، تلفات اولیه بارش و زمان تاًخیر برآورد گردید. به منظور اعتبارسنجی مدل از دو واقعه بارش دیگر استفاده گردید که صحت مقادیر بهینه محاسبه شده در شبیه سازی این دو واقعه مورد تائید قرار گرفت. از نتایج حاصل از این تحقیق می توان به اهمیت مساحت موثر حوضه در تولید رواناب، لحاظ نمودن شرایط رطوبتی خاک در مقادیر cn، حساسیت بالای حوضه به تغییرات مقدار تلفات اولیه بارش از بین مقادیر بهینه شده در کالیبراسیون، دقت بالای دبی اوج شبیه سازی شده نسبت به حجم رواناب تولیدی اشاره نمود.
الهام میری هوشنگ قمرنیا
ایران سرزمینی است خشک با نزولات جوی بسیار کم، به طوری که بارندگی آن کمتر از یک سوم متوسط بارندگی در سطح دنیا است. یکی از راه های مهم سازگاری با خشکی در ایران خصوصاً در بخش کشاورزی، استفاده بهینه و پایدار از منابع آب است. اطلاعات در مورد تبخیر- تعرق که فرآیند ترکیبی تبخیر و تعرق گیاهی است، در برنامه ریزی آبیاری و زهکشی بسیار حائز اهمیت می باشد. سیاه دانه (nigella sativa l.) گیاهی دارویی، علفی و از تیره آلاله می باشد که می تواند اهمیت زیادی در اقتصاد کشور به ویژه در بخش تولیدات دارویی داشته باشد. با توجه به اینکه اخیراً در مناطق مختلفی، گیاه داروئی سیاه دانه کشت شده و همچنین کشت آن مورد حمایت کشاورزان و ارگانهای دولتی بوده و از طرفی ضرایب گیاهی آن در مراحل مختلف رشد تا کنون در ایران و در سایر نقاط جهان مطالعه، تعیین و گزارش نگردیده است لذا، این آزمایش با هدف تعیین ضرایب گیاهی سیاه دانه در شرایط اقلیمی نیمه خشک با استفاده از روش بیلان آبی در لایسیمترهای زهکش دار و برآورد ضرایب گیاهی پایه طی سالهای 89-1388 و 90-1389 طراحی و اجرا گردید. به منظور انجام آزمایش از سه دستگاه لایسیمتر زهکش دار موجود در مزرعه تحقیقاتی گروه مهندسی آب در دانشکده کشاورزی کرمانشاه استفاده گردید. میزان نیاز آبی سیاه دانه بین هر دو نوبت آبیاری متوالی با استفاده از رابطه بیلان آب در خاک تعیین شد. تبخیر- تعرق گیاه مرجع در طول دوره آزمایش از معادله پنمن- مانتیث- فائو محاسبه گردید. میزان نیاز آبی سیاه دانه در طی دو سال آزمایش برابر 724 میلی متر بدست آمد. میانگین ضرایب گیاهی منفرد چهار مرحله رشد ابتدایی، توسعه، میانی و پایانی در دو سال آزمایش در مدت 124 روز دوره رشد گیاه به ترتیب 59/0، 91/0، 29/1 و 78/0 به دست آمد. ضرایب گیاهی پایه به منظور برآورد ضرایب گیاهی دوگانه برای سیاه دانه محاسبه گردید. مقدار ضریب گیاهی دوگانه در مراحل چهارگانه رشد به ترتیب 24/0، 71/0، 09/1 و 78/0 بدست آمد. با استفاده از روش های اورنگ، آلن و پروت، کونیکا، اشنایدر، اشنایدر اصلاح شده و فائو ضریب تشت محاسبه شد. با در نظر گرفتن ضرایب تشت و اعمال ضرایب گیاهی منفرد، تبخیر- تعرق روزانه گیاه سیاه دانه بدست آمد که این مقادیر با تبخیر- تعرق لایسیمتری مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد بهترین روش برآورد ضریب تشت در منطقه مورد مطالعه با استفاده از روش اشنایدر اصلاح شده می باشد.
مریم جلیلی هوشنگ قمرنیا
% .3 +4 % . .+ %/ 01" ,-" ( )*+ -" )*+ #$ >4 % (! .5+ .3 6 7 !# 87 9: 8; 8<" .= c % " -7?" @ a!" b 6 6!! ," #% b !" (i 1) .3 (! .5+ 9d" e!f 9= ." g)*+ #$ &/"< p c #$ m5n" b c >o1 . k b#0 l &t gv5n" #$ % 50 &t % 50 g&t % 100) #$ m5n" e + w" x5 y4 z7[ "% . (#$ % 100 g" @ #$ n % 4 2 31" cropwat " ] . % " % . 6 k a17 % #+ 8$ g; e!f 9= a % m5n" b / &" `. !ib . #$ %100 b v" & 9= o" / !-" %1 b? " / i 1 m5n" k k" gc" g g.!(!" g (! .5+ 6&% dbe b? c" .5+ " = !-" .!(!" .5+ 9= a % b &" . .3 =" k" o" . !-" %1 dbe b? .5+ %5 8$ g% 9= a17 % . xp / & c . ." e e -7?" " : >q > s p >f p# ;< >qr cf 1 .!(!" .5+ a5: !ib . !-" %1 dbe b? b #+ % & o" / %100 #$ b c" .5+ " g +( [ #$ e h3 e g d 3 +g o" a % . !-" %1 b? b . " a17 / ` !ib . = " a17 % m5n" b . xp ph : 6 7 g-7?" " 01" &/" p < & )*+ #$ .3 % c 6 i & = % (! e!f b % %" ," $ e!f ( #+ g% a % !: w7 #$ g >o1 & o?!" 3!" @ !f " ," 8 .
مریم جعفری زاده هوشنگ قمرنیا
پژوهش حاضر به منظور تعیین نیاز آبی و ضریب گیاهی گشنیز در مزرعه تحقیقاتی گروه مهندسی آب دانشکده کشاورزی دانشگاه رازی شهرستان کرمانشاه در طی دو سال 1388-1389و 1389-1390 انجام شد. گشنیز (coriandrum sativum l.) یکی از مهمترین گیاهان دارویی استان کرمانشاه است که نسبت به سایر گیاهان مشابه، سطح قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. بدین منظور از سه لایسیمتر بیلان آبی به قطر 2/1 متر و ارتفاع 4/1 متر استفاده شد. داخل هر سه، گیاه گشنیز با تراکم 50 بوته در متر مربع کشت شده و سپس با استفاده از معادله بیلان آب تبخیر و تعرق محاسبه گشت. براساس نتایج بدست آمده میزان آب مورد نیاز گشنیز در سال 1388-1389 و 1389-1390 به ترتیب 57/713 و 64/580 میلیمتر برآورد گردید. در همین مدت تبخیر و تعرق پتانسیل با استقاده از معادله پنمن مانتیث محاسبه شد و این پارامتر برای سال اول انجام پژوهش 58/643 میلیمتر و برای سال دوم 17/530 میلیمتر برآورد گردید. همچنین سعی شد که با استفاده از روابط ارائه شده برای ضریب تشتک و محاسبه نیاز آبی با این روش و در نهایت مقایسه آن با داده های لایسیمتری، رابطه ای که بهترین برآورد از تبخیر تعرق واقعی گشنیز را دارد، تعیین گردد. در این خصوص از شاخص های آماری rmse،mbe ،mae ، r2 و r استفاده شد و به کمک آنها روش آلن پروت به عنوان روش بهینه انتخاب شد. برای محاسبه ضریب گیاهی که در واقع نسبت تبخیر و تعرق واقعی به تبخیر و تعرق گیاه مرجع است، مقدار تبخیر و تعرق پتانسیل نیز از معادله پنمن مانتیث فائو در دوره رشد محاسبه شد و در نهایت ضریب گیاهی در چهار مرحله ابتدایی، توسعه، میانی و انتهایی به ترتیب 63/0، 11/1، 37/1 و 97/0 برای سال 1388-1389 و 69/0، 27/1، 35/1و 1 برای سال 1389-1390 محاسبه شد و به طور کلی می توان مقادیر 66/0، 19/1، 36/1و 98/0را برای این گیاه توصیه نمود. در بخش دیگری از مطالعه سعی شد با تفکیک ضریب گیاهی به دو جز تبخیر از سطح خاک و تعرق از سطح گیاه، تبخیر تعرق واقعی محاسبه شده با استفاده از روش ضریب گیاهی دو جزئی مورد بررسی قرار گیرد، که این مورد منتج به برآورد میزان بیشتری در ضریب گیاهی برای مرحله اولیه رشد گردید که می تواند ناشی از تخمین کم تبخیر از سطح خاک در این دوره، نسبت به روش ضریب گیاهی منفرد باشد. در این تحقیق همچنین مدل رگرسیونی چند متغیره ای بر اساس پارامترهای هواشناسی ارائه گردید که در صورت فقدان داده های لایسیمتری با دقت قابل قبولی در تعیین نیاز آبی قابل استفاده است.
میلاد فرمانی فرد هوشنگ قمرنیا
در این پایان نامه به بررسی اثر اعمال سطوح ایستابی کم عمق 60، 80 و 110 سانتیمتر (آبیاری زیرزمینی) و آبیاری تکمیلی بر تأمین نیاز آبی و عملکرد اجزاء محصول ژنوتیپ های مختلف گندم نان (ارقام بهار و کراس البرز و لاین امیدبخش w33g)، در دو سال زراعی 89-88 و90-89 پرداخته شد. آزمایشات در ایستگاه تحقیقاتی گروه مهندسی آب دانشگاه رازی و با بهره گیری از لایسیمترهای موجود که حتی الامکان تمامی شرایط کشت مزرعه برای آنها اعمال گردید و با خاک رس سیلتی پر شده بودند، انجام گرفت. بر اساس اهداف مدنظر و وجود تیمارهای متفاوت، آزمایش ها در قالب چهار طرح جداگانه (a، b، d و e) دسته بندی و مورد تحلیل قرار گرفت. تیمارهای آب زیرزمینی کم عمق، در آخر فروردین ماه هر دو سال تکرار طرح اعمال گردید. آب زیرزمینی توسط ماریوت سیفون در اختیار گیاه قرار می گرفت که به صورت روزانه برداشت می شد. همچنین زمان اعمال تیمارهای آبیاری تکمیلی گلدهی و دانه دهی به ترتیب، با مشاهده50% به گل رفتن بوته ها و مشاهده شروع دانه بستن 50% سنبله ها بود. قالب آزمایش ها، فاکتوریل (1 یا 2 عامله) و بر پایه طرح کاملاً تصادفی بود. طرح a، به بررسی سه سطح ایستابی60، 80 و110 سانتی متر و سه ژنوتیپ گندم، در سه تکرار پرداخت. نتایج نشان داد که، در هر دوسال، بیشترین مصرف آب زیرزمینی مربوط به عمق 60 سانتی متر و کمترین مقدار مصرف از آب زیرزمینی نیز مربوط به عمق 110 سانتی متر بود. بطوریکه متوسط مشارکت آب زیرزمینی برای اعماق60، 80 و 110 سانتی متر، به ترتیب 19/82%، 72/71% و70/58% بدست آمد. همچنین در هر دو سال تکرار طرح، رقم کراس البرز بین هر سه عمق سطح ایستابی از نظر کارایی مصرف آب فاقد اختلاف معنی دار در سطح 1% شد. در طرح b، اثر اعمال چهار سطح آبیاری تکمیلی اعم از آبیاری در زمان گلدهی، زمان دانه دهی، زمان گلدهی و دانه دهی هر دو و یک حالت بدون انجام آبیاری تکمیلی بر ژنوتیپ های گندم نان، که در سه تکرار انجام گرفت، بررسی شد. میزان مشارکت هر آبیاری تکمیلی حدوداً 6% کل نیاز آبی گیاه است. بطور متوسط در هر دو سال بیشترین عملکرد دانه مربوط به تیمار آبیاری تکمیلی توأمان گلدهی دانه دهی و به ترتیب برای سال اول و دوم برابر با 10/5011 (رقم کراس البرز) و 42/6044 (رقم بهار) کیلوگرم در هکتار بدست آمد. از لحاظ کارائی ظاهری مصرف آب نیز در سطح احتمال 1% اختلاف معنی دار مشاهده شد. طرح d، اثر اعمال همزمان آبیاری تکمیلی در سه سطح (بدون آبیاری تکمیلی، آبیاری در زمان زمان دانه دهی، زمان گلدهی و دانه دهی هر دو) بر روی سه ژنوتیپ گندم، در سطح ایستابی ثابت80 سانتی متر، در سه تکرار، بررسی نمود. نتایج نشان دادکه، از لحاظ عملکرد دانه بین دو تیمار بدون آبیاری تکمیلی و آبیاری زمان دانه دهی در سطح 5% اختلاف معنی دار وجود ندارد. همچنین، در سال اول بیشترین مشارکت از آب زیرزمینی17/74%، متعلق به تیمار بدون آبیاری تکمیلی و کمترین میزان مشارکت نیز50/63%، ازآن تیمار بهره مند از دو آبیاری تکمیلی(هر دو برای رقم بهار) بود. برای سال دوم نیز بیشترین و کمترین مشارکت به ترتیب برابر با 86/76% (برای حالت تک آبیاری دانه دهی و رقم کراس البرز) و 42/65% (برای حالت دو آبیاری تکمیلی گلدهی ودانه دهی و رقم بهار) بدست آمد. طرح e، یک طرح دیم مطلق بود که جز بارندگی طبیعی هیچگونه آبی دریافت نکرده و صرفاً چگونگی واکنش به تنش خشکی بین ژنوتیپ های مختلف، بررسی شد. بر اساس نتایج بدست آمده، بین ژنوتیپ های طرح، در سطح 5% تفاوت معنی دار در عملکرد مشاهده شد. در سال اول و دوم بیشترین رکورد عملکرد دانه از آن رقم دیم کراس البرز، به ترتیب با 17/3856 و93/3988 کیلوگرم در هکتار بود و در نقطه مقابل رقم بهار در هر دو سال به ترتیب با عملکرد 89/2163 و42/1754 کیلوگرم در هکتار، کمترین مقدار را بخود اختصاص داده است. مطابق نتایج این طرح، رقم بهار، رقمی حساستر به تنش خشکی بود و نسبت به دو ژنوتیپ دیگر بیشترین آسیب و واکنش منفی را داشت.
مرجان مفتاحی هوشنگ قمرنیا
با توجه به محدود بودن منابع آب و رشد بی رویه جمعیت و گسترش صنایع و کشاورزی ، استفاده از آبهای بازیافتی در واقع استفاده بهینه از منابع آب می باشد که امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. سورگوم با نام علمی sorghum bicolor (l.) moench گیاهی علوفه ای از خانواده غلات می باشد و در جهان پس از ذرت، برنج و گندم مقام چهارم را از لحاظ سطح زیر کشت دارا می باشد، لذا می توان به عنوان مهم ترین منبع تولید علوفه به آن نگریست. به منظور آگاهی از تأثیر پساب شهری بر عملکرد و تجمع عناصر سنگین در گیاه و خاک، یک آزمایش زراعی با 5 تیمار و 3 تکرار در سال 1388 در مزرعه تحقیقاتی تصفیه خانه فاضلاب ایلام در قالب طرح بلوک های کاملاً تصادفی اجرا گردید. طول هر کرت 5 متر و عرض آن 5/3 متر در نظر گرفته شد( مساحت هر کرت 5/17 متر مربع) همچنین فاصله بین کرت ها در یک بلوک 1 متر و فاصله بلوک ها از هم 5/1 متر در نظر گرفته شد(برای جلوگیری از تداخل آب تیمارهای مختلف بر اثر نشت).روش آبیاری در این تحقیق سطحی از نوع جویچه ای بود. تیمارهای آبیاری عبارت بودند از 1- آبیاری با آب چاه با کود شیمیایی 2- آبیاری به صورت یک در میان با آب چاه و پساب با کود شیمیایی 3- آبیاری به صورت یک در میان با آب چاه و پساب بدون کود شیمیایی 4- آبیاری با پساب با کود شیمیایی 5- آبیاری با پساب بدون کود شیمیایی. بافت خاک در این تحقیق رس سیلتی بود. در مورد خاک نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تیمارهای آبیاری برsar,ssp, na در سطح 1 درصد و برp,zn,so4,ph در سطح 5 درصد تأثیر گذاشته اند. سایر پارامترهای خاک تغییری نداشتند. خصوصیات مورفولوژیکی مورد مطالعه شامل وزن ریشه(تر و خشک)، وزن ساقه(تر و خشک)، وزن برگ(تر و خشک) وزن پانیکول(تر و خشک)، عملکرد علوفه(تر خشک)، ارتفاع بوته، ارتفاع پانیکول، قطر ساقه وکلروفیل بود. با توجه به نتایج حاصله، نسبت های مختلف آب چاه و فاضلاب و چاه تأثیر معنی داری بر تعداد پنجه، شاخص سطح برگ، ارتفاع بوته، قطر ساقه ، وزن (ریشه، ساقه ، گل و علوفه در حالت تر) و وزن( ساقه، گل و علوفه در حالت خشک) داشت. وزن ها به طور کلی با افزایش نسبت اختلاط پساب بیشتر شد البته در تیمارهایی که به زمین کود داده ایم نسبت به تیمارهای غیر کودی مشابه وزن بیشتری داشته ایم. تعداد پنجه با افزایش نسبت اختلاط پساب کاهش یافت.در مورد ارتفاع بوته و قطر ساقه و شاخص سطح برگ شاهد روندی مشابه حرکت وزن ها بودیم زیرا این اجزا در حقیقت سازنده ی وزن بوته می باشند پس این نتیجه دور از انتظار نبود. خصوصیات کیفی و عناصر مورد بررسی شامل پروتئین خام و نیتروژن ، فسفر، پتاسیم، آهن، روی، مس، منگنز، کادمیوم و سرب بودند که به تفکیک در اندام های مختلف گیاه مورد بررسی قرار گرفتند. با افزایش میزان اختلاط فاضلاب، میانگین درصد پروتئین خام افزایش یافت به گونه ای که بیشترین درصد پروتئین خام را در تیمار 4 داشتیم. البته تیمارهای کودی نسبت به تیمارهای غیر کودی مشابه درصد پروتئین بیشتری را تجربه نمودند وتیمار 4 با تیمار5 در یک گروه قرار گرفتند که نشان دهنده مناسب بودن میزان نیتروژن موجود در پساب برای جایگزینی کود شیمیایی می باشد، تجمع نیتروژن نیز روندی مشابه پروتئین داشت و تجمع نیتروژن در ریشه و ساقه و دانه معنی دار گردید. با افزایش درصد اختلاط پساب میزان فسفروپتاسیم در اندام های گیاهی افزایش یافت و بیشترین میزان فسفر و پتاسیم در تیمار 4 مشاهده شد. تجزیه واریانس فسفر ریشه و ساقه و پتاسیم ریشه و دانه و برگ معنی دار گردید. در یک نتیجه گیری کلی می توان اعلام نمود که پساب تأثیر معنی داری بر تجمع عناصر میکرو(آهن، روی، مس، منگنز) در اندام های گیاهی نگذاشته است البته در تیمارهایی که نسبت بیشتری از پساب به کار رفته بود شاهدبالاتر بودن این عناصر نسبت به تیمار شاهد بودیم اما این تفاوت میانگین به صورت محسوس احساس نشد. تجزیه واریانس این عناصردر مورد روی دانه و برگ، و منگنز ریشه و ساقه معنی دار گردید.
مریم بشی پور هوشنگ قمرنیا
چکیده: کرمانشاه در منطقه خشک و نیمه خشکی در کشور ایران واقع شده است. کمبود منابع آب و نیاز به صرفه جویی در مصرف آب به خصوص در بخش کشاورزی باعث شده که علاوه بر بالابردن عملکرد محصولات ، افزایش راندمان آبیاری در اولویت قرار گیرد. .گشنیز یکی از گیاهان دارویی که نقش اقتصادی مهمی به ویژه در تولید دارو دارد. این تحقیق شامل تاثیر روش آبیاری قطره ای تیپ (سطحی و زیر سطحی) و روش آبیاری شیاری بر روی پارامترهای مختلف گیاه و میزان روغن و اسانس گشنیزمی باشد. برای این هدف آزمایشی در طی دو سال (1389و1390) با 9 تیمار در سه تکرار در قالب بلوکهای کامل تصادفی انجام گرفت. تیمارها شامل سطوح 25 ، 50 ، 75 ، 100 درصد نیاز آبی به روش آبیاری قطره ای (سطحی و زیرسطحی ) تیمار آبیاری شیاری هم به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. از طرفی در این تحقیق از سیستم های هوش مصنوعی جهت محاسبات تبخیر و تعرق پتانسیل جهت برآورد هر چه دقیق تر نیاز آبی هنگامی که اطلاعات هواشناسی به طور کامل برای محاسبات نیاز آبی در دسترس نبود، استفاده شد. بالاترین میزان کارایی مصرف آب در حدود 66/1کیلوگرم در هکتار در میلی متر در سال 1389و 88/1کیلوگرم در هکتار در میلی متر در سال 1390مربوط به تیمار 25درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی بود. اثر سطوح تنش کم آبی در میزان وزن خشک ، وزن هزار دانه ،عملکرد دانه ، عملکرد روغن ، عملکرد اسانس ، کارایی مصرف آب و شاخص برداشت برای هر دو سال در سطح (p<0.01) معنا دار شد. بالاترین عملکرد روغن و اسانس در سال 1389به ترتیب مربوط به تیمار 100 درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی (3/106 کیلوگرم در هکتار) و تیمار50درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی (854/2کیلوگرم در هکتار) بود و این میزان برای سال 1390 مربوط به تیمار 75 درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی بود که مقادیر بدست آمده به ترتیب ( 9/121 کیلوگرم در هکتار) و ( 491/3کیلوگرم در هکتار) بود. نتایج بدست آمده ازهر دو سال نشان داد که آبیاری قطره ای به روش تیپ زیر سطحی روشی بهتر و کارامدتر بود.
زهرا جلیلی هوشنگ قمرنیا
چهار آزمایش لایسیمتری بر روی گیاه دارویی سیاهدانه هر یک در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در طول دو سال زراعی 1390- 1389 و 1391- 1390 انجام گرفت. در مجموع این آزمایشات، گیاه سیاهدانه در 27 لایسیمتر با قطر 4/0 متر که از خاک منطقه (خاک سیلتی- کلی) پر شده بود، کاشته شد. در آزمایش اول، دوم و سوم سه تیمار با سطح آب زیرزمینی 6/0 ، 8/0 و 1/1 متر و شوری 1، 2 و 4 دسی زیمنس بر متر اعمال شد. استفاده از آب زیرزمینی به عنوان بخشی از تبخیر و تعرق گیاه با استفاده از اندازه گیری های روزانه سطح آب درون ماریوت سیفون مشخص شد. نتایج آزمایشات نشان داد که در اثر تیمارهای مختلف شوری 1، 2 و 4 دسی زیمنس بر متر آب زیرزمینی با سطح 6/0، 8/0 و 1/1 متر مشارکت آب زیرزمینی به ترتیب (67 ، 55 ، 46) و (61 ، 50 ، 41) و (54 ، 43 ، 36) درصد نیازهای آبی گیاه می باشد. در آزمایش چهارم سه تیمار آب زیرزمینی با عمق 8/0 متر و شوری 1، 2 و 4 دسی زیمنس بر متر اعمال شد. نتایج نشان داد که برای شوری های 1، 2 و 4 دسی زیمنس بر متر به ترتیب متوسط مشارکت آب زیرزمینی 55 ، 50 و 43 درصد نیاز آبی گیاه بود. همچنین آزمایش دیگری به منظور بررسی تاثیر شوری آب آبیاری با کیفیت های 1 ، 2 ، 4 و 6 دسی زیمنس بر متر و تخمین آستانه تحمل گیاه دارویی سیاهدانه برای جلوگیری از کاهش عملکرد دانه و روغن در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام گرفت. متوسط نتایج نشان داد که آستانه تحمل گیاه برای موارد گفته شده در بالا در شوری 2 دسی زیمنس بر متر به ترتیب 5/18 و 5/20 می باشد. همچنین نتایج نشان داد که مقدار کاهش عملکرد دانه و روغن در تیمارهایی با شوری 2، 4 و 6 دسی زیمنس بر متر نسبت به تیمار شاهد (شوری 1 دسی زیمنس بر متر) به ترتیب (3 ، 12) و (58 ، 73) و (86 ، 96) درصد است. آزمایشی دیگری در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به منظور بررسی تاثیر رژیم های مختلف کم آبیاری بر روی گیاه سیاهدانه صورت گرفت. تیمارهای آزمایش شامل رژیم های 40، 60 ، 80 و 100 درصد نیاز آبی گیاه بودند. نتایج نشان داد که کاهش عملکرد دانه و روغن در تیمارهای 40، 60 و 80 درصد نسبت به تیمار 100 درصد نیاز آبی گیاه به ترتیب (54 ، 70) و (85 ، 95) و (97 ، 5/99) درصد بود. سرانجام ضرایب معادله جذب آب پاراساد تصحیح شده و مدل تجربی جدیدی برای محاسبه جذب روزانه آب توسط گیاه دارویی سیاهدانه در حضور آب زیرزمینی با عمق 80 سانتیمتر ارائه شد.
صبا دایی چین هوشنگ قمرنیا
چکیده ندارد.
سجاد امیری هوشنگ قمرنیا
در این پایان نامه در ابتدا سعی بر به بدست آوردن ضرایب گیاهی یک جزئی و دو جزئی گیاه رزماری به واسطه نیاز آبی گیاه مرجع و تعیین میزان نیاز آبی گیاه رزماری و همچنین بررسی اثر اعمال سطوح ایستابی کم عمق و شور بر تأمین نیاز آبی و عملکرد محصول رزماری در شرایط لایسیمتری، ارزیابی اثر اعمال رژیم ها و شوری های مختلف آبیاری سطحی بر عملکرد محصول رزماری پرداخته شد. آزمایشات در ایستگاه تحقیقاتی گروه مهندسی آب دانشگاه رازی و با بهره گیری از لایسیمترهای موجود که حتی الامکان تمامی شرایط کشت مزرعه برای آنها اعمال گردید و با خاک رس سیلتی پر شده بودند، انجام گرفت. بر اساس اهداف مدنظر و وجود تیمارهای متفاوت و متنوع، آزمایش ها در قالب چهار طرح جداگانه (a، b، cوd) دسته بندی و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. زمان اعمال تیمارهای کلیه طرح ها در اردیبهشت ماه هر دو سال بود. در تیمارهای آب زیرزمینی کم عمق، آب توسط سیفون ماریوت در اختیار گیاه قرار می گرفت که به صورت روزانه برداشت می گردید.آزمایش های a، bوc ، بر پایه طرح کاملاً تصادفی و آزمایش d بر پایه طرح فاکتوریل بنا شدند. در طرح a به بررسی چهار سطح آبیاری 100%، 75%، 50% و25% نیاز آبی گیاه رزماری در سه تکرار پرداخته شد.آبیاری با آب منطقه صورت گرفت. همه پارامترهای اصلی گیاه رزماری در پایان فصل رشد اندازه گیری شد و توسط آزمون دانکن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. اثر سطوح مختلف کم آبیاری (25 و 50 و 75 و 100 درصد نیاز آبی گیاه) روی اسانس، ارتفاع بوته، وزن تر و خشک بوته و عمق ریشه گیاه در سطح 1% معنی دار بود ولی اختلاف معنی داری در تعداد شاخه ها دیده نشد. در طرح b، تیمارهای مورد مطالعه مربوط به سه سطح شوری آب آبیاری سطحی(1(آب منطقه)، 2، 4 دسی زیمنس بر متر) بودند. با توجه به نتایج مشخص گردید که افزایش شوری آب به طور معنی داری (01/0p?) بر مولفه اسانس تأثیر گذاشته و باعث کاهش این شاخص در مقایسه با شاهد گردید. اما مولفه های دیگر اختلاف معنی داری نداشتند و این مسئله نشان دهنده مقاومت گیاه به آب شور میباشد. طرح c، به بررسی سه سطح شوری با کیفیت 1(آب منطقه)، 2و 4 دسی زیمنس بر متر وسطح ایستابی80 سانتی-متری، در سه تکرار پرداخت. نتایج نشان داد که، در هر دوسال، بیشترین مصرف آب زیرزمینی مربوط به سطح شوری 1(آب منطقه)دسی زیمنس بر متر و کمترین مقدار مصرف از آب زیرزمینی نیز مربوط به سطح شوری4 دسی-زیمنس بر متر بود. بطوریکه متوسط مشارکت آب زیرزمینی برای سه سطح شوری با کیفیت 1(آب منطقه)، 2و 4 دسی زیمنس بر متر به ترتیب 54%، 44% و34% بدست آمد. همچنین با توجه به نتایج مشخص گردید که بیشترین مشارکت مصرف آب زیرزمینی برای تیماری بود که سطح شوری پایین تری داشت. همچنین در هر دو سال اجرای طرح، هر سه سطح شوری از نظر اسانس و عملکرد اجزای گیاه مانند ارتفاع، وزن تر و خشک گیاه، تعدادشاخه و عمق ریشه دارای اختلاف معنی دار در سطح احتمال 1% نبوده است که خود نشانه مقاومت گیاه به شوری آب زیرزمینی میباشد در نتیجه در سطح احتمال 5% اختلاف معنی دار بود و تمام پارامترها با افزایش شوری آب زیرزمینی کاهش پیدا کردند. طرح d اثر متقابل عمق سطح ایستابی (60، 80 و 100 سانتیمتر) و کیفیت آب زیرزمینی (1(آب منطقه)، 2 و 4 دسیزیمنس بر متر) را در سه تکرار بررسی کرد. نتایج نشان داد که در سطح احتمال 1% با افزایش هریک از فاکتورها اسانس و عملکرد اجزای گیاه مانند ارتفاع، وزن تر و خشک گیاه، تعدادشاخه و عمق ریشه کاهش دارد. نتایج نشان دادکه استفاده از عمق آب زیرزمینی، مشارکت آب زیرزمینی، مصرف آب سطحی و اسانس گیاه در بین اعماق مختلف و کیفیت های مختلف در سطح احتمال 1% معنی دار شده است.در نتیجه اثر متقابل دو پارامتر نیز در سطح احتمال 1% نیز معنی دار بود و باقی پارامتر های گیاهی در هر یک از فاکتورها در سطح 1% معنی دار شدند اما آنها معنی دار نگردید.
داود امیرخانی هوشنگ قمرنیا
پژوهش حاضر به منظورمقایسه روش های مختلف برآورد تبخیر- تعرق با نتایج لایسیمتری و همچنین تعیین نیازآبی و ضریب گیاهی ریحان و شاهی در اقلیم نیمه خشک، در مزرعه تحقیقاتی گروه مهندسی آب پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاهرازی کرمانشاه درطی دو سال 92-1391 انجامشد. ریحان و شاهی دو نمونهاز مهمترین گیاهان دارویی استانکرمانشاه هستند. بدین منظور از 12 لایسیمتر بیلان آبی به قطر 2/1 متر و ارتفاع 4/1 متر استفاده شد. داخل شش لایسیمتر، گیاه شاهی و در شش لایسیمتر دیگر گیاه ریحان با تراکم مناسب کشت شد و سپس با استفاده از معادله بیلان آب، تبخیر- تعرق محاسبه گشت. براساس نتایج بدست آمده، میزان آب مورد نیاز شاهی در سال 1391 و 1392 به ترتیب 41/816 و17/632 میلی متر برآورد گردید. این مقادیر برای گیاه ریحان به ترتیب 32/964 و72/733 میلی متربدست آمد.همچنین سعی شد که مقایسه ای بین روش های مختلف تبخیر- تعرق با نتایج لایسیمتر انجام شود. در نهایت با مقایسه مدل ها با داده های لایسیمتری،مدل های پنمن- مانتیث- فائو56، تورک و مک کینک که بهترین برآورد از تبخیر- تعرق واقعی چمن را دارند به عنوان بهترین مدل تعیین گردید.
فاطمه موسی بیگی هوشنگ قمرنیا
برای تدوین برنامه آبیاری مناسب و اعمال مدیریت کارا و آگاهانه، تعیین ضریب گیاهی بر مبنای مراحل رشد و نیز تخمین تبخیر- تعرق گیاه ضروری است. نعناع فلفلی و بادرنجبویه از جمله گیاهان دارویی و معطر باارزش در صنایع دارویی، غذایی، آرایشی و بهداشتی هستند اما نیاز آبی و ضرایب گیاهی آنها در مراحل مختلف رشد تا کنون در ایران و در سایر نقاط جهان مطالعه، تعیین و گزارش نگردیده است. لذا، پژوهش حاضر به منظور تعیین نیاز آبی و ضریب گیاهی یک جزیی و دوجزیی دو گیاه نعناع فلفلی و بادرنجبویه در منطقه ای با اقلیم نیمه خشک با استفاده از لایسیمتر زهکشدار، طی سالهای 1391 و 1392 طراحی و اجرا گردید. بدین منظور از شانزده لایسیمتر زهکشدار موجود در مزرعه تحقیقاتی گروه مهندسی آب در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه استفاده گردید ، که سه لایسیمتر برای محاسبه تبخیر تعرق چمن و یک لایسیمتر به خاک بدون پوشش گیاهی اختصاص داشت. همچنین در شش لایسیمتر ، نعناع فلفلی در دو گروه a (رشد گیاه تا پایان گلدهی و زمان مناسب برای عصاره گیری) و b (برداشت گیاه در سه نوبت پس از رسیدن به ارتفاع 10 تا 12 سانتی متری) ، و در شش لایسیمتر دیگر ، بادرنجبویه در دو گروه a (ادامه رشد گیاه تا پایان گلدهی و زمان مناسب برای عصاره گیری) و b (برداشت گیاه سه نوبت پس از رسیدن به ارتفاع 12 تا 15 سانتی متری). کشت شدند. میانگین دو ساله نیاز آبی نعناع فلفلی وبادرنجبویه در دو گروه لایسیمتر a و b به ترتیب (646 ،532 ) و (539 ، 415) میلی متر اندازه گیری شد. ضرایب گیاهی منفرد و ضرایب گیاهی پایه لایسیمتر های گروه a در مراحل اولیه ، توسعه و میانی برای گیاه نعناع فلفلی به ترتیب ( 0.66 ، 1.04، 1.28) و(0.3، 0.88، 1.18) و برای گیاه بادرنجبویه (0.67، 0.92، 1.17) و (0.42، 0.91، 1.11) بدست آمد. همچنین میانگین ضرایب گیاهی منفرد در برداشت های اول ، دوم و سوم نعناع فلفلی و بادرنجبویه در لایسیمترهای گروه b ، به ترتیب (0.82، 0.94، 0.87) و (0.76، 0.75، 0.79) محاسبه شد. پس از ارزیابی روش های مختلف محاسبه تبخیر تعرق گیاه مرجع و مقایسه آنها با نتایج بدست آمده از لایسیمتر، مشخص شد که روش پنمن مانتیث مناسب ترین روش برآورد تبخیر تعرق گیاه مرجع می باشد.
آرینا مصطفوی هوشنگ قمرنیا
تغییر اقلیم بر منابع آب تأثیر به سزایی می گذارد، برای ارزیابی اثرات تغییر اقلیم، مناسب ترین ابزار، استفاده از مدل های گردش عمومی جو می باشد. در این پایان نامه در ابتدا سعی شده است تا تأثیر تغییر اقلیم را بر پارامترهای هواشناسی (دما و بارش) حوضه قره سو برای دوره 2099-2011 پیش بینی نمود؛ برای پیش بینی پارامترهای هواشناسی از مدل تحت سناریو انتشار استفاده شده است.داده های دما و بارش توسط نرم افزار و به روش آماری مبتنی بر رگرسیون، ریز مقیاس و کالیبره گردیدند.پس از آن مقدار برای مقیاس زمانی 24 ماهه تعیین گردید و با توجه به آن در دوره پایه یک خشکسالی، یک سال نرمال و یک ترسالی انتخاب گردید و تاثیر هر یک از این سال ها را بر دبی چشمه های حوضه، شیب منحنی فروکش چشمه، حجم ذخیره دینامیکی و زمان مرگ چشمه بررسی گردید. همچنین بر اساس رابطه بین دبی و بارش، دبی دوره های آتی را تخمین و با دبی های پایه مقایسه شدند. در مرحله بعد، بر اساس پارامترهای کیفی چشمه ها منابع آب آن ها برای مصارف مختلف شرب، کشاورزی و صنعت بررسی گردید. برای شرب با استانداردهای وزارت نیرو ، برای کشاورزی با طبقه بندی ویلکوکس و برای صنعت با استفاده از شاخص های خورندگی و رسوب گذاری مقایسه شدند. نتایج افزایش بارندگی در دوره های آتی و در نتیجه افزایش دبی چشمه ها، همچنین افزایش در میزان دما را نشان می دهند. در ضمن با توجه به شاخص بارندگی استاندارد شده در دوره پایه سال 1989 به عنوان ترسالی، سال 1998 به عنوان سال نرمال و سال 2000 به عنوان خشکسالی برای منابع آب زیرزمینی تعیین شدند. با بررسی نتایج آبنود چشمه ها نیز نمایان گردید که با تغییر شرایط از ترسالی به نرمال و از نرمال به خشکسالی میزان حجم ذخایر دینامیکی و زمان مرگ چشمه ها کاهش یافته اند. از لحاظ کیفی نیز آب اکثر چشمه ها سخت، کمی شور و خورنده هستند اما برای مصارف شرب و کشاورزی قابل استفاده می باشند.
محمد جواد مانشتی هوشنگ قمرنیا
با توجه به دوره گذار کشاورزی ایران از سیستم های سنتی به سیستم های نیمه مدرن و در نهایت مدرن، نیاز به استفاده از تکنولوژی های روز امری ضروری به نظر می رسد. به همین منظور تجهیز و راه اندازی سیستم هیدروپونیک و گلخانه به صورت مجتمع و نیز سیستم کنترل پیشرفته برای آن لازم به نظر می رسد. به علت تاثیر متقابل پارامتر ها بر هم کنترل همزمان پارامتر های محیطی نظیر دما، رطوبت، نور و نیز سیستم گردش آب و مواد غذایی به همراه تهویه نیازمند سیستم اندازه گیری و کنترل پیشرفته ای می باشد. در همین راستا برد الکترونیکی مبتنی بر وایرلس ساخته شد که تصمیمات لازم را بر مبنای اطلاعات دریافت شده از سنسورها اتخاذ کرده و دستگاه ها را کنترل می نماید. کلیه اطلاعات سنسورها و نیز قابلیت کنترل دستگاه ها به صورت همزمان در شبکه وایرلس در محیط اطراف و نیز سایت اینترنتی مربوطه قابل مشاهده و تغییر می باشد. این سیستم در آزمایشگاه هیدروپونیک گروه مهندسی آب دانشگاه رازی نصب شده است. از طرفی یکی از موضوعات مهم در جهت افزایش راندمان آبیاری قطره ای پیاز رطوبتی تشکیل شده می باشد که ممکن است با نحوه پراکنش ریشه از نظر عمق و عرض منطبق نباشد. ابعاد پیاز رطوبتی قطره چکان ها به عوامل مختلفی نظیر دبی، زمان و جنس خاک بستگی دارد که البته می توان با اعمال آبیاری پالسی ابعاد آنرا نیز تا حدودی کنترل کرد. جهت اندازه گیری پیاز رطوبتی خاک جعبه ای ساخته شده که با نصب یک دوربین در جلوی صفحه شیشه ای آن در فواصل زمانی معین عکس برداری می نماید. سپس با پردازش تصویر علاوه بر اندازه گیری عرض و عمق پیاز های رطوبتی در زمانهای مختلف، منحنی پیشروی آب در خاک را نیز تهیه می کند. آزمایشات نشان از کارایی، سرعت و دقت این سیستم در اندازه گیری و تعیین ابعاد پیاز رطوبتی را دارد. همچنین مدل شبکه طراحی شده با شبکه عصبی با دقت 98/0 r= توانایی پیش بینی زمانی پیشروی در عمق و عرض پیاز رطوبتی را دارد. از طرفی با استفاده از مدل رگرسیونی رابطه هایی با دقت بالا به دست آمد که از آنها می توان برای به دست آوردن ابعاد پیاز رطوبتی با استفاده از زمان آبیاری و زمان قطع به وصل در آبیاری پالسی استفاده نمود. نتیجه کلی این تحقیق نشان می دهد که با استفاده از آبیاری پالسی و روابط به دست آمده می توان با دقت بالایی ابعاد پیاز رطوبتی را به اندازه مورد نیاز گسترش داد و از هدر رفت آب جلوگیری نمود.
آزاده خلدی رضایی هوشنگ قمرنیا
در این پژوهش در ابتدا سعی در تعیین نیاز آبی و ضرایب گیاهی منفرد و دوگانه گیاه عدس در منطقه ای با اقلیم نیمه خشک با استفاده از لایسیمتر زهکش دار بود. سپس به بررسی اثر آبیاری تکمیلی و اعمال سطوح ایستابی کم عمق 60، 80 و 110 سانتی¬متر (آبیاری زیرزمینی) برتأمین نیاز آبی، کارایی مصرف آب و عملکرد اجزای محصول ژنوتیپ های عدس (کیمیا، ill6037 و قزوین) پرداخته شد. همچنین در این پژوهش حساسیت رقم¬های عدس به تنش خشکی در حالت دیم کامل، در دو سال زراعی 92- 91 و 93- 92 مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش در ایستگاه تحقیقاتی گروه مهندسی آب دانشگاه رازی و با بهره گیری از لایسیمترهای موجود که حتی الامکان تمامی شرایط کشت مزرعه برای آنها اعمال گردید و با خاک سیلتی رسی پر شده بودند، انجام گرفت. براساس اهداف مدنظر، تحقیق در قالب سه آزمایش (a، b و c) دسته بندی و مورد تحلیل قرار گرفت. آزمایش های a و c به صورت فاکتوریل 2 عامله و بر پایه طرح کاملأ تصادفی و آزمایش b به صورت طرح بلوک کامل تصادفی پیاده شد. نیاز آبی عدس در دو سال تکرار آزمایش به ترتیب 7/368 و 6/455 میلی¬متر اندازه¬گیری شد و متوسط ضریب گیاهی منفرد، ضریب گیاهی پایه و ضریب گیاهی دوگانه در مراحل اولیه، توسعه، میانی و پایانی برای گیاه عدس در دو سال اجرای آزمایش، به ترتیب برابر (412/0، 797/0، 156/1، 490/0)، (237/0، 646/0، 056/1، 450/0) و (825/0، 953/0، 097/1، 467/0) به دست آمد. آزمایش a اثر اعمال چهار سطح آبیاری تکمیلی اعم از آبیاری در زمان گل¬دهی، غلاف¬دهی، دانه¬دهی و یک حالت بدون انجام آبیاری تکمیلی بر روی سه رقم عدس که در سه تکرار انجام گرفت، بررسی شد. در هر دو سال اجرای آزمایش، بیشترین عملکرد دانه مربوط به رقم کیمیا در تیمار آبیاری تکمیلی در مرحله دانه¬دهی بود که به ترتیب برای سال¬های اول و دوم، 3/122 و 1/104 گرم در متر مربع به دست آمد. از لحاظ کارایی مصرف آب نیز در هر دو سال اجرای آزمایش بین تیمارهای مختلف، در سطح احتمال 1% اختلاف معنی¬داری مشاهده شد. آزمایش b به صورت دیم مطلق اجرا گردید. نتایج مقایسه میانگین نشان داد که به طور متوسط در هر دوسال اجرای آزمایش، بیشترین عملکرد دانه مربوط به رقم کیمیا به ترتیب با مقادیر 62/32 و 93/32 گرم در متر مربع برای سال های اول و دوم وکمترین عملکرد دانه هم مربوط به رقم قزوین بود که به ترتیب برای سال های اول و دوم 22/21 و 501/6 گرم در متر مربع به دست آمد. بنابراین رقم قزوین بیشتر از دو رقم دیگر تحت تأثیر منفی تنش خشکی قرار گرفت. آزمایش c اثر اعمال سه تیمار سطح ایستابی 60، 80 و 110 سانتی¬متر بر دو رقم عدس بود که در سه تکرار انجام گرفت. مطابق نتایج به دست آمده، در هر دو سال اجرای آزمایش، عمق 60 سانتی¬متر بیشترین مصرف از آب زیرزمینی و عمق 110 سانتی¬متر کمترین مصرف از آب زیرزمینی را داشت، به طوری که متوسط مشارکت آب زیرزمینی برای اعماق 60، 80 و 110 سانتی متر به ترتیب 76/53%، 50/36%، 23/15% به دست آمد. همچنین بیشترین کارایی مصرف آب زیرزمینی بر اساس عملکرد دانه در سال¬های اول و دوم به ترتیب برای ارقام ill6037 و کیمیا در عمق 110 سانتی¬متر و کمترین کارایی مصرف آب مربوط به رقم ill6037 در اعماق 60 و 80 سانتی متر، به ترتیب برای سال های اول و دوم بوده است.
بینظیر نظری هوشنگ قمرنیا
پژوهش حاضر به منظور تعیین نیاز آبی و ضرایب گیاهی یک جزیی و دوجزیی گیاه نخود در منطقه ای با اقلیم نیمه خشک با استفاده از لایسیمتر زهکش دار، طراحی گردیده. در این پژوهش به بررسی اثر اعمال سطوح ایستابی کم عمق 60، 80 و 110 سانتی متر (آبیاری زیرزمینی) و آبیاری تکمیلی بر تأمین نیاز آبی و عملکرد اجزای محصول ژنوتیپ های مختلف نخود (ارقام آرمان، بیونیج و آزاد)، در دو سال زراعی 92-91 و 93-92 پرداخته شده است. آزمایشات مربوطه در ایستگاه لایسیمتری گروه مهندسی آب دانشگاه رازی و با بهره گیری از لایسیمترهای موجود که حتی الامکان تمامی شرایط کشت مزرعه برای آنها اعمال گردید و با خاک سیلتی رسی پر شده بودند، انجام گرفت. براساس اهداف مدنظر و وجود تیمارهای متفاوت، آزمایش ها در قالب سه طرح (a، b و c) دسته بندی و مورد تحلیل قرار گرفت. تیمارهای آب زیرزمینی توسط ماریوت سیفون در اختیار گیاه قرار گرفت که به صورت روزانه برداشت می شد. همچنین زمان اعمال تیمارهای آبیاری تکمیلی گلدهی، غلاف بندی و دانه دهی به ترتیب با مشاهده 50 درصد به گل رفتن بوته ها و مشاهده 50 درصد تشکیل غلاف ها و مشاهده شروع دانه بستن 50 درصد غلاف ها بود. قالب آزمایش ها از نوع فاکتوریل و بلوک و بر پایه طرح کاملاً تصادفی صورت پذیرفت. نیاز آبی نخود در دو سال تکرار آزمایش به ترتیب 379/5 و 480/45میلی متر اندازه گیری شد. و متوسط ضرایب گیاهی منفرد و ضرایب گیاهی پایه در مراحل اولیه ، توسعه و میانی و پایانی برای گیاه نخود در دو سال اجرای طرح، به ترتیب برابر (0/54، 0/82، 1/11و 0/69) و (0/39، 0/71، 1/01، 0/62) بدست آمد. طرح a با بررسی سه ایستابی 60، 80 و 110 سانتی متر و دو ژنوتیپ نخود، در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که، در هر دو سال، بیشترین مصرف آب زیرزمینی مربوط به عمق 60 سانتی متر و کمترین مقدار مصرف از آب زیرزمینی نیز مربوط به عمق 110 سانتی متر بود. بطوریکه متوسط مشارکت آب زیرزمینی برای اعماق 60، 80 و 110 سانتی متر به ترتیب (95%، 65%، 35%) بدست آمد. همچنین در هر دو سال تکرار طرح، بیشترین و کمترین مقدار کارایی مصرف آب زیرزمینی و براساس عملکرد دانه، مربوط به رقم آزاد در اعماق 110 و 60 سانتی متر بوده است. در طرح b اثر اعمال چهار سطح آبیاری تکمیلی اعم از آبیاری در زمان گلدهی، زمان غلاف دهی و زمان دانه دهی و یک حالت بدون انجام آبیاری تکمیلی بر ژنوتیپ های سه رقم نخود که در سه تکرار انجام گرفت، بررسی شد. در هر دو سال بیشترین عملکرد دانه مربوط به تیمار آبیاری تکمیلی در مرحله گلدهی و رقم آرمان بوده که برای سال اول و دوم به ترتیب 9/265 گرم بر مترمربع و 285/5گرم بر متر مربع بدست آمد. همچنین کارایی مصرف آب در هر دو سال انجام طرح، تغییرات معنی داری داشت. در طرح c کلیه تیمارها بجز بارندگی طبیعی هیچ گونه آبی دریافت نکرده و صرفاً چگونگی واکنش به تنش خشکی بین ژنوتیپ های مختلف، بررسی شد. براساس نتایج به دست آمده، در سطح 5 درصد تفاوت معنی داری در عملکرد مشاهده شد. به طور متوسط در سال اول و دوم اجرای طرح، بیشترین عملکرد دانه مربوط از آن رقم آرمان، به ترتیب با 129 و 127/3گرم بر مترمربع و رقم بیونیج در هر دو سال به ترتیب با عملکرد 44/5 و 46/2 گرم بر مترمربع کمترین مقدار را بخود اختصاص داد. مطابق نتایج این طرح، بیونیج رقمی حساس تر به تنش بود و نسبت به دو ژنوتیپ دیگر بیشترین آسیب و واکنش منفی را داشت.
حدیث خسروی هوشنگ قمرنیا
چکیده ندارد.
ارسلان فاریابی عیسی معروف پور
دقت در طراحی و بهره برداری صحیح از سیستم های آبیاری بارانی برای توسعه و بهبود کیفی آنها بسیار ضروری است. همچنین سازگاری این سیستم ها با شرایط آب و هوایی مناطق مختلف کشور حائز اهمیت می باشد. لذا هدف از این پژوهش، ارزیابی چگونگی طراحی و بهره برداری سیستم های آبیاری بارانی کلاسیک ثابت اجرا شده در دشت دهگلان در استان کردستان می باشد. برای این منظور 10 سیستم آبیاری بارانی کلاسیک ثابت دشت دهگلان به طور کاملاً تصادفی و از بین سیستم هایی که حداقل یک فصل زراعی از بهره برداری آنها سپری شده بود، انتخاب شد و مورد ارزیابی قرار گرفت. در ارزیابی سیستم های آبیاری فوق از معیارهای ضریب یکنواختی کریستیانسن (cu)، یکنواختی توزیع (du)، راندمان پتانسیل کاربرد ربع پایین (pelq)، راندمان کاربرد ربع پایین (aelq)، تلفات تبخیر و باد (wdel)، تلفات نفوذ عمقی (dp) و کفایت آبیاری (adirr) استفاده گردید. مقادیر متوسط این پارامترها برای 10 مزرعه ارزیابی شده به ترتیب 66/04 ، 50/62، 44/8، 43/78 ، 11/22، 25/01 و 68 درصد به دست آمد. کلیه سیستم ها دارای راندمان کاربرد پایین بودند و یکنواختی توزیع در آنها کمتر از مقادیر توصیه شده کلر و مریام می باشد. همچنین به علت کم آبیاری، به جز یک مورد، در بقیه مزارع راندمان واقعی و راندمان پتانسیل کاربرد برابر بوده است. طراحی و اجرای نامناسب سیستم های مورد مطالعه مهمترین دلیل پایین بودن راندمان پتانسیل کاربرد تشخیص داده شد. از نامناسب بودن فشار می توان به عنوان مهمترین این عوامل نام برد. همچنین، استفاده هم زمان از تعداد آبپاش زیاد و کاربرد آبپاش هایی با مشخصات و مدل های متفاوت نیز علت اصلی پایین بودن ضریب یکنواختی و یکنواختی توزیع در این سیستم ها بوده است. به علت پایین بودن یکنواختی توزیع آب، در بسیاری از سیستم ها ضمن وجود میزان زیادی نفوذ عمقی، کفایت آبیاری نیز پایین بوده است. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که اگرچه در بسیاری از موارد مشکلات طراحی و اجرایی وجود داشته است اما سهم بزرگی از دلایل پایین بودن عملکرد سیستم های آبیاری بارانی کلاسیک ثابت دشت دهگلان، مدیریت و بهره برداری ضعیف از این سیستم ها می باشد.
گوران یمین مشرفی عیسی معروف پور
بیشترین سهم اجرای طرح های آبیاری تحت فشار را در استان کردستان شهرستان های قروه و دهگلان با اجرای بیش از 14000 هکتار به خود اختصاص داده اند. با توجه به عدم ارزیابی سیستم های آبیاری بارانی لوله چرخــدار در دشت دهــگلان، به صورت کاملاً تصادفی 10 مزرعه از میان مزارع مجهز به سیستم لوله چرخدار انتخاب شدند. در هر یک از مزارع مذکور نمونه های آب و خاک جهت تعیین پارامترهای لازم تهیه شدند. همچنین اندازه گیری های مربوط به سیستم آبیاری از قبیل اندازه گیری فشار، دبی و یکنواختی انجام گرفت. در هیچ یک از مزارع مورد مطالعه، محدودیتی در کیفیت آب وخاک مشاهده نگردید. متوسط پارامترهای راندمان پتانسیل ربع پایین و راندمان کاربرد ربع پایین، ضریب یکنواختی و یکنواختی توزیع عبارت بودند از: 64/58 درصد، 56/39 درصد، 80/57 درصد و 72/12 درصد. متوسط راندمان پتانسیل ربع پایین و ضریب یکنواختی 0/42درصد و 0/43 درصد از مقادیر توصیه شده پایین تر هستند که با توجه به نقش بهبود دهنده خاک قابل اغماض هستند. توزیع یکنواختی در حدود توصیه شده قرار دارد و راندمان کاربرد ربع پایین سیستم به دلیل آبیاری بیش از حد در 5 مزرعه از مجموع 10 مزرعه از مقدار پتانسـیل خود کمتر شده که قـابل اصـلاح است. عمـده ترین ضعف سیستم های لوله چرخدار در دشت دهگــلان شکستگی و جابجایی سیستم ها در برابر باد می باشد. در مجموع با توجه به آمار فوق وضـعیت سیستم های لوله چرخدار در دشت دهگلان مطلوب ارزیابی می شود. از مجموع 10 سیستم ارزیابی شده، راندمان پتانسیل ربع پایین در 4 مزرعه از حدود توصیه شده کمتر بود که با بررسی تغییرات راندمان پتانسیل ربع پایین در فواصل استقــرار متفـاوت، مشاهده شدکه بیشترین تغییر در دو فاصله متنـاوب استقرار از 18 متر به 15 متر رخ می دهد. در این پژوهش علاوه بر اهداف اصلی آن که تعیین پارامترهای ارزیابی سیستم های چرخدار منطقه دهگلان بودند، به بررسی تعیین مناسب ترین تابع توزیع جهت پیش بینی ضریب یکنواختی و یکنواختی توزیع نیز پرداخته شـد. نتایج حاصـل حاکی از آن است که در فاصله هـای استقرار 9، 12، 15، 18 و 21 متر و در کل داده های 5 حالت مذکور، توزیع نرمال بیشترین دقت را در پیش بینی ضریب یکنواختی و یکنواختی توزیع دارا می باشد. در تمامی حالات مذکور هر سه توزیع مورد بررسی (بتا، نرمال و یکنواخت) از دقت بیشتری در پیش بینی ضریب یکنواختی نسبت به یکنواختی توزیع برخوردار بوده اند، همچنـین با کاهش فاصله میان دو استقرار بر دقت هر سه توزیع افـزوده شده است.