نام پژوهشگر: سید کاظم رسول زاده طباطبایی
حمید گلکار پرویز آزاد فلاح
امروزه سلامت روان کارکنان، یکی از دغدغه های پژوهشگران و مدیران ادارات، سازمان ها و نهادهاست. در همین راستا، مهارت های مقابله ای به عنوان یکی از راهبردهای شناختی، رهگشای عادات سالم و مانعی برای آسیب های روانی و جسمی ناشی از تنیدگی محسوب می شود. پژوهش ها حاکی ست، با آگاهی فرد از راهبردهای مقابله ای مناسب و بکارگیری آن ها، سلامت روان وی تضمین خواهد شد. از این رو، پژوهش حاضر به دنبال بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مقابله ای بر سلامت عمومی و حرمت خود در کارکنان زن ناجا می باشد. روش تحقیق پژوهش حاضر، از نوع پیش آزمایشی و مدل تک گروهی با پیش آزمون و پس آزمون است. نمونه پژوهش حاضر شامل 15 نفر از کارکنان زن ناجا در شهر تهران است که با روش نمونه گیری دردسترس از جامعه انتخاب شدند و به آنها طی 10 جلسه مهارت های مقابله ای آموزش داده شد. بـرای جـمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های سلامت عمومی (ghq) و حرمت خود کوپر اسمیت (sei) و برای تحلیل داده ها از آزمون t وابسته استفاده شد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است، از نظر سلامت عمومی و حرمت خود اجتماعی، بین دو موقعیت پیش آزمون و پس آزمون، تفاوت معناداری وجود دارد. به نظر می رسد، آموزش مهارت های مقابله ای می تواند هیجان های مثبت را جایگزین هیجانات منفی، در برخورد با استرس های روزمره فرد کند که منجر به بالا رفتن سلامت عمومی فرد می گردد. همچنین، احتمالاً این آموزش ها توانسته موقعیتی برای ارضای نیازهای احساس شایستگی، پیشرفت، توانمندی، کفایت، اطمینان، استقلال و آزادی در فرد، بخصوص در زمینه ارتباطات اجتماعی و روابط دوستانه به وجود آورده باشد که منجر به افزایش حرمت خود اجتماعی شده است.
مرتضی نظیفی سید کاظم رسول زاده طباطبایی
چکیده هدف: هدف از این پژوهش مقایسه ی اثر بخشی درمان ترمیم شناختی رایانه ای (cacr) و مصرف داروهای محرّک در درمان اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(adhd) بود. روش: طرح پژوهش پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایشی بود. گروه دارودرمانی هنگام سنجش های پس آزمون داروی محرک مصرف کردند، ولی آنها هنگام پیش آزمون و پیگیری تحت تأثیر داروی محرک نبودند. آزمودنی های cacr در هیچ یک از مراحل سنجش تحت تأثیر داروهای محرک نبودند. گروه cacr 14 آزمودنی و گروه دارودرمانگری 20 آزمودنی را شامل می شد که با روش همتا شده و تصادفی به این گروه ها اختصاص یافتند. از نسخه فارسی سیاهه رفتاری کودک (cbcl) و نسخه فارسی مقیاس سوانسون، نولان و پلهام (snap-iv) برای تشخیص adhd استفاده شد. آزمون های کنش های اجرایی عبارت بودند از: فرم کوتاه آزمون هوش تجدید نظر شده کودکان وکسلر برای تأیید ملاک ورودی هوشبهر، آزمون عملکرد پیوسته (cpt)، خرد آزمون فراخنای ارقام وکسلر، تکلیف فراخنای صفحه ای، آزمون برج لندن و ماتریس های پیشرونده ریون. یافته ها: گروه cacr بلافاصله پس از مداخلات، در حافظه کاری کلامی و دیداری-فضایی و نیز آزمون ریون بطور معناداری بهتر از گروه دارودرمانی عمل کردند. درمقابل، گروه دارودرمانی در زمینه کاهش شدّت نشانه های adhd در پس آزمون بر گروه cacr برتری داشت. در زمینه ی توجه پایدار در پس آزمون تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد. در مرحله ی پیگیری، گروه cacr در زمینه ی حافظه ی کاری کلامی و دیداری فضایی، توجه پایدار، و آزمون ریون بطور معناداری بهتر از گروه دارودرمانی عمل کرد. به علاوه، در کاهش شدت نشانه های خرد ریخت بی توجهی، گروه cacr در مرحله ی پیگیری بر گروه دارودرمانی برتری داشت، امّا در زمینه خرد ریخت های فزون کنشی/تکانشوری و ترکیبی adhd، تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد. نتیجه گیری: هردو روش درمانی به اندازه ی برابری در بهبود توجه پایدار اثربخش اند، امّا cacr در زمینه بهبود کنش های اجرایی پیچیده تر، مانند حافظه ی کاری و آزمون ریون بر دارو درمانی برتری دارد. با این حال، در کوتاه مدّت، دارودرمانی در زمینه بهبود نشانه های adhd اثر بخش تر از cacr است. درمقابل، در دراز مدت، cacr در کنترل adhd اثربخش تر از دارو درمانی می باشد. واژگان کلیدی: ترمیم شناختی، داروی محرک، اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی.
پروین ودودی مفید پرویز آزادفلاح
بررسی ارتباط متغیرهای مختلف روانشناختی با پیشرفت تحصیلی یکی از مهمترین زمینههای پژوهشی در روانشناسی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های والدگری و ویژگی های شخصیتی با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان بود. جامعه آماری در این تحقیق، کلیه دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر تهران بود که تعداد 400 نفر از آنها به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه 5 عاملی شخصیت neo-ffi و پرسشنامه شیوههای فرزندپروری بامریند(1991) و معدل کل ترم اول دانشآموزان استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام و آزمون t برای دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج نشان میدهد که عملکرد تحصیلی دانشآموزان با سبک والدگری مقتدرانه و ویژگی های شخصیتی وظیفه شناسی و سازگاری رابطه مثبت و معناداری دارد. ولی با سبک والدگری مستبدانه و نیز ویژگی های شخصیتی نوروزگرایی و برونگردی رابطه منفی و معناداری دارد. علاوه بر این، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که دانشآموزان نوروتیک و درونگردی که تحت سبک والدگری مستبدانه قرار دارند؛ نسبت به دانشآموزان سبک مقتدرانه عملکرد تحصیلی کمتری دارند. همچنین مشاهده گردید که؛ عملکرد تحصیلی دانشآموزان برونگرد با سبک والدگری مقتدرانه بهتر از دانشآموزانی است که در معرض سبک والدگری سهل گیرانه هستند. با توجه به اهمیت روزافزون پیشرفتتحصیلی دانشآموزان در سیستم آموزشی کشور و نیز حساسیت خانواده ها به این مقوله، به نظر می رسدکه توجه به یافته های این پژوهش می تواند در شناخت ارتباط پیشرفت تحصیلی با ویزگیهای شخصیتی و نقش تعدیلگری سبکهای والدگری در این ارتباط، کمک شایانی باشد.
محمد هادی امید سید کاظم رسول زاده طباطبایی
هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای میزان سلامت عمومی و شیوه های مقابله ای در دانشجویان دختر مبتلا و غیرمبتلا به کم خونی است. جامعه مورد مطالعه در این تحقیق کلیه دانشجویان دختر ورودی سال 1387 مقطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه تربیت مدرس که در سال تحصیلی 89-1388 مشغول به تحصیل بوده اند، را تشکیل می دهد. ابتدا با استفاده از یافته ها و نتایج آزمایشگاهی مرکز درمانی دانشگاه تربیت مدرس که توسط متخصصین مربوطه برای سلامت دانشجویان دختر ورودی سال 1387 به دست آمده بود، افراد مبتلا و غیرمبتلا به کم خونی مشخص شدند و سپس با روش نمونه گیری تصادفی ساده ، گروه نمونه شامل 120 نفر( 60 نفر دانشجویان دختر مبتلا به کم خونی و 60 نفر نیزاز دانشجویان دختر غیرمبتلا به کم خونی )انتخاب شدندو بااستفاده از دو پرسشنامه هنجاریابی شده سلامت عمومی(ghq ) فرم کوتاه 28 سوالی گلدبرگ و پرسشنامه روش های مقابله ای تلفیقی از دو پرسشنامه (بیلینگز و موس، 1981 )داده های پژوهش جمع آوری گردید. نتایج پژوهش نشان دادکه میان دو گروه افراد غیر مبتلا به بیماری کم خونی و افراد مبتلا به بیماری کم خونی در شیوه مقابله ای هیجان مدار تفاوت معنا داری وجود ندارد اما تفاوت معناداری در خرده مقیاسهای شکایت جسمانی و افسردگی وهمچنین وضعیت سلامت عمومی بین افراد مبتلا به کم خونی و افراد سالم مشاهده گردید ولی این تفاوت در خرده مقیاسهای اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی معنادار نیست.در تبیین این نتایج می توان گفت که پیچیدگیهای روانشناختی در بیماران مبتلابه کم خونی های ارثی عمدتا ریشه در اثر نامطلوب بیماری برزندگی روزمره و دیدگاههای جامعه در خصوص آنهادارد. بنابراین می توان انتظارداشت که سلامت عمومی و همچنین افسردگی و دردها و شکایات جسمانی و روابط اجتماعی افراد دارای کم خونی، در مقایسه با افرادگروه غیربیمار بیشتر می باشد. کلمات کلیدی: سلامت عمومی ، شیوه های مقابله ای ، دانشجویان دختر، مبتلا و غیرمبتلا به کم خونی
مروارید لطفیان غلامعلی افروز
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابط? میان ویژگی های شخصیتی مادران و خلاقیت دختران بوده است. به همین منظور تعداد 360 دانش آموز دختر در دور? متوسطه شهر قزوین با میانگین سنی 15 سال و 7 ماه (دامن? سنی 14 تا 18 سال) پس از اعمال متغیرهای کنترل به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. آزمودنی های دختر پژوهش آزمون سنجش خلاقیت عابدی را در یک جلسه اجرا نمودند. همچنین مادران این آزمودنی ها نیز نسخ? 60 سوالی سیاه? شخصیتی نئو (neo-ffi-r) همراه با دستورالعمل اجرا ارسال شد. بررسی نتایج با استفاده از آزمون همبستگی پیرسن نشانگر ارتباط معنادار مثبت بین ویژگی های شخصیتی برونگرایی مادران بـا انعطاف و نمرات خلاقیت کـلی دختـران و نیـز وظیفه شناسی مادران با ابتکار، سیالی، انعطاف، بسط و نمرات خلاقیت کلی دختران است (سطح معناداری 05/0). عامل شخصیتی روانرنجورگرایی مادران نیز به شکل منفی با ابتکار، سیالیت، انعطاف و نمرات کلی خلاقیت در ارتباط است (سطح معناداری 05/0). همچنین نتایج تحلیل واریانس یکراهه نیز نشانگر آن است که تفاوت معنادار آماری بین ویژگی های شخصیتی مادران دختران خلاق و غیر خلاق وجود ندارد. بررسی توصیفی نمرات خلاقیت دختران نیز نشانگر توزیع خلاقیت در این جمعیت به شکلی مشابه با سایر جمعیت های مورد بررسی مشابه در ایران است. نتایج پژوهش حاضر نشانگر همگامی این نتایج با پژوهش های پیشین است. در برخی موارد نیز بنا به نوآوری بسیار در پژوهش حاضر و عدم وجود پیشینه و پشتوان? نظری و پژوهشی تجربی، تحلیل نتایج در هاله ای از ابهام قرار دارد که این امر نشانگر وجود فضای پژوهشی برای انجام تحقیقات آتی است . در نتیجه، یافته های پژوهش حاضر نشان دادند که عامل های شخصیتی برونگرایی و وظیفه شناسی مادران با خلاقیت دختران در ارتباط مثبت و عامل روانرنجورگرایی مادران در ارتباط منفی با خلاقیت دختران است.
اعظم حسینی عباسعلی الله یاری
مقدمه: با تحولاتی که در چند سال اخیر به لحاظ پیشرفت عوامل اجتماعی-اقتصادی در کشورهای مختلف به وقوع پیوسته است، عواملی مانند افزایش جمعیت، شهرنشینی، آسیب روابط انسانی در جوامع کنونی، توسعه فن آوری و به دنبال آن کاهش فعالیت های جسمانی و افزایش تنش های روحی-روانی، سیمای کلی بیماری ها را دگرگون کرده است. به طوری که درحال حاضر بیماری های مزمن و از آن جمله بیماری های قلبی و عروقی شیوع چشمگیری یافته است. بیماریهای قلب وعروق بیشترین امار مرگ ومیر دنیا را به خود اختصاص داده اند و تا سال 2020 نیز همچنان عامل اول مرگ و میر در دنیا خواهند بود.چنانچه حدود 52 درصد مرگ و میر در ایالات متحده و 48 درصد در اروپا به علت رخداد بیماریهای قلب و عروق است (ویلیامز ، 2004). از اوایل قرن 20 تاکنون علت مرگ و میر بطور قابل ملاحظه ای تغییر یافته است. مقارن سال 1900 میلادی بیماری های عفونی چون هموفیلوس آنفلونزا، پنومونی و سل عامل مرگ بسیاری از انسانها بوده است. اما به مرور که خدمات بهداشتی در کشورها توسعه یافت بیماری های عفونی نیز کنترل گشت و هم اکنون بیماری های غیرواگیر مزمن مثل قلب و عروق و مغز مهمترین عوامل مرگ و میر به شمار می آیند. در کشورهای در حال توسعه بیماری های غیرواگیر در حال ازدیاد است و کلیه طبقات اجتماعی را در بر خواهد گرفت. پیش بینی می شود میزان شیوع بیماری های غیرواگیر در فاصله سالهای 2020-1990 از 5/55% به 6/72% خواهد رسید و میزان ناتوانی حاصله از این بیماریها از 7/34% به 8/59% افزایش خواهد یافت. تغییر در ویژگی های جمعیت شناختی (دموگرافی جمعیت)، کاهش بیماری های عفونی و تغذیه ای، گسترش شهرنشینی و صنعتی شدن که همگی باعث تغییر سبک زندگی شده اند، بر گسترش شیوع بیماری های غیرواگیر موثر بوده اند.(اسمیت 2000 ،به نقل از دهداری 1381). طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی (who) 30% ازکلیه مرگها و 10% از کل موارد ناتوانی ها در سال 1998 به بیماری های قلبی منتسب شده است که این رقم قابل ملاحظه است. پیامدهای اقتصادی این بیماری نیز قابل توجه است. علاوه بر هزینه های گزاف تشخیص و درمان، هزینه های مراقبت بهداشتی غیرمستقیم مانند کاهش درآمد بیمار، کاهش تولید و کارآیی، ناتوانی و معلولیت، هزینه های بیمه بیکاری و بیمه ایام اشتغال در بیماری قلب و عروق چند برابر هزینه مراقبت مستقیم آن است (جونز 1996). امروزه الگوی حاکم بر بیماری، الگوی زیستی – روانی – اجتماعی است که در آن به انسان به عنوان موجودی چند بعدی نگریسته می شود که هر یک از ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی او به صورت نظام های فرعی و تعاملی، عمل می کنند. در حال حاضر بیشتر محققان و متخصصان معتقدند در هر فرد، مجموعه متغیرهای جسمی و روانشناختی و اجتماعی خاصی به پدیده ای که عموماً بیمار شدن می نامیم کمک می کند. با توجه به اینکه در آسیب پذیری اندام ها نسبت به بیماری، تفاوت های فردی مطرح است، این تفاوت ها باید در پرتو ویژگی های شخصیتی و عوامل محیطی و وضعیت کلی جسمی – روانی – اجتماعی مد نظر قرار گیرند.(انجل ،1977به نقل از فروزش یکتا، 1381). مطرح شدن الگوی زیستی – روانی – اجتماعی پاسخی بود به سوالات بی پاسخ و تناقض هایی که الگوی قبلی، یعنی الگوی زیستی – پزشکی، در مورد بیماری با آن مواجه بود. (همان منبع ). در الگوی زیستی – پزشکی فرض می شد که بیماری بطور کامل معلول انحراف بیمار از هنجار متغیرهای زیستی قابل سنجش است. تلقی این الگو ان بود که حتی پیچیده ترین پدیده های بیماری را نیز می توان به ناهنجاری های زیستی قابل سنجش ارجاع داد، اگر چه ممکن است سنجش همه این متغیرها هنوز در دسترس نباشد ولی حداقل این سنجش از جهت نظری امکان پذیر است (انجل، 1977؛ به نقل از فروزش یکتا، 1381). 1-2- بیان مسئله: بیماری های قلبی- عروقی از بیماری های شایع قرن بوده و تعداد مبتلایان و قربانیان آن رو به افزایش است. در سراسر اروپا، بیماری های قلبی عروقی یکی از علت های عمده مرگ افراد مذکر بالای 45 سال و مونت بالای 65 سال است. در کشورهای پیشرفته 50 درصد مرگها یا به عبارتی 5 میلیون از 12 میلیون مرگ و در کشورهای در حال پیشرفت 10 میلیون از 40 میلیون مرگ سالیانه در اثر بیماری های قلبی عروقی اتفاق می افتد. بیماری کرونری قلب در انگلستان بالاترین میزان را در جهان به خود اختصاص داده است. از هر سه نفر مرد و از هر چهار نفر زن یک نفر در اثر ابتلا به این بیماری از بین می روند. در سال 1993 در انگلستان بیش از 90000 مرد و 76000 زن در اثر این بیماری جان خود را از دست داده اند. هر ساله 48 میلیون روز کاری در اثر بیماری وابسته به عروق کرونر قلب از دست می رود و سالیانه 500 میلیون پوند صرف درمان این بیماری ها می شود. در هندوستان سالیانه 800000 نفر در اثر ابتلا به بیماری عروق کرونر جان خود را از دست می دهند و در کشورهایی مانند بحرین، مصر، کویت، عراق، اردن و قطر بیماری های قلبی عروقی در رأس علل قابل شناسایی مرگ بوده است. در آمریکا بیماری های قلبی عروقی علل 500000 مرگ در سال هستند که 85% این مرگ و میرها در سنین بالای 65 سال اتفاق می افتد. بیماری های کرونر 19% از علل ناتوانی ها را در این کشور به خود اختصاص داده است. در آلاسکا سالانه 600000 نفر بر اثر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی می میرند و دومین علت مرگ پس از سرطان در این کشور ،بیماریهای قلب و عروق می باشند. (دهداری ،1381) بیماری های قلب و عروق یک دهم کل مرگ و میرهای سنین کمتر از 35 سال و یک سوم مرگهای سنین 45-35 سال و سه چهارم علل مرگ و میر در کشورهای پیشرفته را به خود اختصاص داده است. در ایران نیز طبق گزارش، بیماری های قلب و عروق، اولین علت مرگ افراد بالای 35 سال است. بررسی آمار بهشت زهرای تهران نشان می دهد که در هر ماه 1300-900 نفر در شهر تهران بر اثر بیماری های قلبی عروقی خصوصاً عروق کرونر می میرند.نرخ افزایش ابتلا به بیماری قلبی در ایران 4/3% می باشد.(سماوات ،حجت زاده ،1384 ). در دنیا 17 میلیون نفر در سال به علت بیماری های قلبی و عروقی و سکته مغزی جان خود را از دست می دهند که به ترتیب اولین و دومین علت اصلی مرگ در میان افراد بزرگسال به شمار می روند (سازمان بهداشت جهانی 2003) بیش از 50 درصد مرگ ها و ناتوانی ها ناشی از این بیماری هاست و اگر تا سال 2020 میلادی با این بیماری ها مقابله جدی نشود انتظار می رود که تعداد مرگ ها به 8/24 میلیون نفر در سال افزایش یابد و سن بیماری کاهش یابد. (سماوات، حجت زاده؛ 1384). میزان شیوع بیماری های قلبی با افزایش سن بویژه پس از 45 سالگی بیشتر می شود این بیماری در مردان شایع تر از زنان است ولی در صورت ابتلا زنان به این بیماری احتمال مرگ آنها بیشتر است (انجمن قلب آمریکا، 1994 متسون و هرد 1988). یکی از مباحث عمده در رشته روان شناسی سلامت به بیماری های مزمن قلب و عروق مربوط می شود. علت این امر وجود تعداد زیادی از متغیرهای روانی، اجتماعی و رفتاری است که در ظهور و پیش آگهی این بیماری به صورت تعاملی تاثیر گذارند (سارافینو ،2002). بیماریهای قلبی– عروقی اختلالاتی غیر عفونی و غیر واگیر هستند که یکی از علل رایج آنها تجمع رسوبات چربی به نام پلاک در جدار شریانهای قلبی می باشند. این پلاکها باعث سفت و سخت شدن جدار شریانها می شوند (تصلب شرایین یا آترواسکلروز ). از طرفی تشکیل این رسوبها در عروق کرونر، این عروق را تنگ و باریک می کند و مانع از رسیدن خون کافی به عضله قلب میشوند که در این صورت ایسکمی قلبی و بدنبال ان انفارکتوس یا سکته قلبی اتفاق می افتد.(برانوالد ،2005). مواردی از انواع بیماریهای قلب و عروق عبارتند از : 1- بیماریهای عروق کرونر : بیماریهایی هستند که براثر تنگی و انسداد عروق کرونر (عروقی که خون سرشار از اکسیژن رابه قلب می رسانند)به وجود میآید . 2- آترواسکلروز : اصطلاحی است برای سخت شدن عروق قلب که در اثر تجمع لیپید در داخل شریان کرونر اتفاق میافتد. 3- آنژین صدری : ناراحتی سینه که اغلب به صورت سنگینی و فشار حس می شود.و زمانی بوجود میاید که اکسیژن رسانی به قلب جهت تامین نیازهای متابولیک ناکافی باشد . 4-بیماریهای ایسکمیک قلب : به علت عدم تعادل بین جریان خون وارده و میزان تقاضای عضله قلب رخ میدهد . 5-بیماریهای دریچه ای قلب : بیماری است که در آن یکی از دریچه های قلب دچار نارسایی شده باشند که ممکن است منشا روماتیسمی یا مادرزادی داشته باشند . 6- بیماریهای مادرزادی قلبی : بیماریهایی هستند که دستگاه قلب و عروق هنگام تولد دارای نقیصه و اشکالاتی باشد . 7- بیماریهای روماتیسمی قلب : براثر تب روماتیسمی که یک پدیده التهابی است بوجود می آید و به دنبال درد مفاصل ،تورم ،و قرمزی انها قلب دچار آسیب و ضایعه موقتی یا دایمی می شود . .(برانوالد ،2005) نارسایی قلبی یک سندرمی است که ممکن است به دلیل یکی از بیماریهای بالا یا به علل دیگر ایجاد شود.(در فصل 2 علل و نشانه های آن بطور مفصل توضیح داده میشود ). نارسایی قلبی بیشتر در افراد مسن دیده می شود، 75درصد افراد مبتلا به نارسایی قلبی بیش از 60 سال دارند. طبق گزارش انجمن قلب آمریکا در سال 2004 بیش از 5 میلیون نفر در آمریکا به نارسایی قلبی مبتلا هستند که 9/1 درصد جمعیت را تشکیل می دهند. (بوسورث ، 2004) . نارسایی قلب یک سندرم با مرگ و میر بالا، کیفیت زندگی نامناسب و هزینه های گزاف برای فرد و جامعه می باشد که در آن اختلال ساختمانی یا عملکرد قلب منجر به عدم توانایی قلب در به گردش درآوردن خون با سرعت لازم جهت تامین احتیاجات بافت های دارای متابولیسم می شود (برانوالد ،2005). شیوع بیماری در جمعیت بزرگسال 1درصد ، در افراد بالای 65 سال 6 درصد، و در افراد بالای 75 سال 10 درصد گزارش شده است و در مجموع برآورد می شود که حدود 15 میلیون نفر در سطح دنیا ، به آن مبتلا هستند (سماوات ،حجت زاده ،1384). تقریبا تمامی بیماریهای قلبی ممکن است سبب بروز این بیماری شوند. این بیماری که به علت نقص در انقباض عضله قلب ایجاد می شود یا ناشی از اختلال اولیه در عضله قلب است و یا ناشی از اترو اسکلروز که موجب ایسکمی عضله قلب و انفارکتوس می شود.(برانوالد ،2005 ). 60-50 درصد افرادی که بیماری قلبی شان پیشرفت می نماید به نارسایی قلبی دچار میگردند .(جونز ، 1996). یکی از علل انتخاب این بیماری آن است که سبک زندگی سالم و کاهش استرس در درمان آن نقش اساسی دارد، زیرا که به حفظ یا بهبود کیفیت زندگی او کمک می کند. سبک زندگی سالم از حمله مجدد قلبی جلوگیری می کند، نیاز به بستری شدن را کم می کند و در نهایت از میزان مرگ و میر می کاهد(سماوات 1383). بنابراین می توان با تغییر دادن شیوه های مقابله با استرس تا حدود زیادی به موارد فوق دست یافت .(عبدالهیان، 1385 ). یکی از عوامل مهم در ایجاد نارسایی قلبی استرس های روانی – اجتماعی می باشد.(جانسون ، 2006 و جوانویک ، 2006). مکانیسم تاثیر استرس بر بیماریهای قلبی از جمله نارسایی قلبی به شرح زیر می باشد : استرس مزمن فعالیت محور آدرنال- هیپوفیز- هیپو تالاموس را افزایش می دهد و باعث افزایش نرخ فعالیت سمپاتیک شده که پیامد چنین افزایشی ،افزایش میزان انعقاد خون میباشد .(البونی ، 2006). وعلاوه بر ان این فعالیت اضافی بر بیشتر اجزاء فیزیولوژیکی شامل سیستم اعصاب مرکزی، هیپوتالاموس، سیستم عصبی سمپاتیک، هیپوفیز قدامی و خلفی تاثیر می گذارد و باعث ترشح هورمون های مختلفی می شود که این هورمون ها باعث تحریک فعالیت قلبی می شوند و بدنبال آن باعث افزایش ضربان قلب، افزایش قدرت انقباض دهلیز و بطن ها می شود و این باعث بدتر شدن مشکلات قلبی از جمله نارسایی قلبی می شود. اگر شخصی یک پروسه پاتوفیزیولوژیک زمینه ای در یک سیستم داشته باشد و در پاسخ استرس، نیاز بیشتری لازم داشته باشد، پاسخ استرس می توانند باعث نارسایی عملکرد آن سیستم شود. بنابراین اگر فردی دچار نارسایی قلبی باشد، در زمان پاسخ استرس، فعالیت قلب افزایش می یابد و به تبع آن ممکن است ایسکمی و درد قفسه صدری و آریتمی اتفاق بیفتد (فپس،1991). هم چنین استرس باعث افزایش ترشح کاتکولامین و کورتیکواستروئید از غدد درون ریز می شود که میزان بالای این هورمون ها در دراز مدت ممکن است موجب آسیب دیدن شریان ها و قلب شوند، آترواسکلروز را شدت بخشند و به فشار خون بالا و تصلب شرایین بیانجامند. مسیرهای فوق نمونه هایی از ارتباط جسمی میان استرس و بیماری های قلبی می باشند .(سارافینو ،2002). از طرف دیگر مطالعات زیادی رابطه بین استرس و بیماری را نشان داده اند و خاطر نشان کرده اند که با درجه معینی از استرس، افرادی که مکانیسم های دفاعی موثری را بکار می برند، استرس کمتری را تجربه می کنند و کمتر دچار پریشانی می شوند. زمانی که فردی در اثر بیماری دچار استرس می شود، سعی می کند به مکانیسم های دفاعی متوسل شود تا استرس خود را کاهش دهد(حیدری نسب، 1385) یکی از عوامل مهم دیگر در ایجاد بیماریهای قلبی ،کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی احساسی از رضایت یا عدم رضایت در مورد جنبه های مهم و مختلف زندگی فرد می باشد که حوزه های روانی اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی رادر بر می گیرد. بین این ابعاد ارتباط متقابل وجود دارد ولی می توان آنها را به طور مستقل نیز مورد بحث قرار داد. (لوپونن و همکاران 2008). تردیدی نیست که شرایط استرس زا فرد را وادار می کند تا هر چه زودتر بر موقعیت فائق آمده و یا حداقل از رنج جانکاه روانی نجات یاید. معمولاً زمانیکه از دفاع کردن و یا از عهده برآمدن سخن گفته می شود مقصود دستکاری هیجان های نیرومند برای تثبیت تعادل است. معمولاً مقابله ناظر بر تلاشهایی است که برای تغییر و اصلاح یک مشکل در محیط صورت می گیرد. (لیندری 1988 به نقل از هاشمی نصرآبادی، 1373) علاوه برآن استرس های روحی اجتماعی باعث کاهش کیفیت زندگی می شود(شرر2002). محققین به این نتیجه رسیده اند که تنگی نفس ناشی از نارسایی قلبی موجب نقص درعملکرد فیزیکی و اجتماعی میشود. (نیگارد و همکاران 2008). پاره ای از فاکتورهایی که کیفیت زندگی بیماران با نارسایی قلبی را پیش بینی می کنند عبارتند از: جنسیت، شدت بیماری، وضعیت تاهل، وجود افسردگی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، مصرف سیگار، وجود 2 یا چند ناتوانی همراه و وضعیت عملکردی بیمار( گات ، 2006؛ فرانزن ، 2007؛ بری ،1994؛ شرر ، 2002؛ گات ، 2006؛ جانسون ، 2006؛ دیاس ، 2005). پژوهش ها حاکی از آن است که کیفیت زندگی افراد دارای نارسایی قلبی چه از نظر علائم فیزیکی و چه از نظر وضعیت روانی نسبت به سایرین پایین تر می باشد(دراکاپ، 1992؛ کریگ ، 2008) و همچنین افسردگی و خصومت در این بیماران بالاست (دراکاپ1992) مهمتر از مفهوم استرس و سبک زندگی، مفهوم مقابله است که مفهومی است کلیدی و به ما در درک مفهوم سازگاری و ناسازگاری کمک می کند، زیرا این استرس نیست که باعث اختلال در عملکرد فرد و احساس فشار بر فرد می شود بلکه در واقع چگونگی برخورد فرد با استرس و نحوه کنترل آن است که تعیین کننده کیفیت زندگی و عملکرد فرد می باشد. (لازاروس،1991؛ به نقل از حسینی قدمگاهی، 1377). از 30 سال گذشته عوامل روانشناختی و فردی زیادی شناسایی شده اند که با بیماری قلبی ارتباط دارند در میان این عوامل روانشناختی راهبردهای مقابله ای نیز قرار دارند (شن، مایرز، مک کری 2005) و از طرفی راهبردهای مقابله ای در سازگاری های (تطابقات) روانشناختی در بیماران قلبی اهمیت خاصی دارد (لینه ، 1999). بدیهی است نوع راهبردهای مورد استفاده به وسیله فرد نه تنها بهزیستی روانشناختی بلکه بهزیستی جسمانی وی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد (پیکو ، 2001). متخصصین بالینی بیشتر روی مهارتهای مقابله ای مناسب تاکید دارند تا احساسات منفی را کاهش دهند، به طوری که بیمارانی که از راهبردهای مقابله ای فعال و سازگارانه استفاده می کنند اضطراب ، خستگی و افسردگی در آنها کمتر است.(دراکاپ ، 2004). بیمارانی که بیشتر از سبک مقابله حل مساله عمومی استفاده می کنند، سازگاری اجتماعی و روانشناختی بهتر و بیشتری را نسبت به بیمارانی که از سبک مقابله هیجان مدار استفاده می کنند دارند ( ککسین و نیاماتی ، 1990). بیماران با نارسایی قلبی بیشتر از راهبردهای مقابله ای هیجان مدار استفاده می کنند (استفن ، 2001). استفاده از راهبردهای مقابله ای نابهنجار(غیر کارامد ) شامل انکار، خودتخریبی و خود سرزنشی بصورت منفی بر کیفیت زندگی و نشانگان افسردگی اثر دارد. استفاده از راهبردهای مقابله ای، کوششی برای منحرف کردن توجه از بیماری است و نیاز به ارایه مهارت هایی به بیماران دارای نارسایی قلبی به منظور نظارت مستقیم بر استرس مرتبط با بیماری شان را توصیه می نماید (کلین ، 2007 ). بدنبال وقوع بیماریهای قلبی در افراد، بیمارانی که فعالیت بیشتری دارند و از راهبرد مقابله ای مساله مدار استفاده می کنند در کوتاه مدت بهبودی بهتری پیدا می کنند و پیامد طولانی مدت این شیوه نیز این است که دوام بهبودی در این بیماران بیشتر است، در مقابل راهبرد مقابله ای هیجان مدار با مجموعه ای از علایم روانشناختی ارتباط پیدا می کند که شامل اضطراب ، افسردگی ، خشم می باشد(شین ، 2005). با توضیحات بالا مشخص می شود که یکی از عوامل روانشناختی مهم موثر بر کیفیت زندگی افراد راهبردهای مقابله ای می باشد. به نظر می رسد که افرادی که راهبردهای مناسبی را برای مقابله با استرس به کار می گیرند کیفیت زندگی بالاتر داشته باشند. .طبق نتایج تحقیقات شیوه مقابله سازگارانه و موثر باعث افزایش کیفیت زندگی افراد نارسایی قلبی میشود (شین 2006 )و از طرفی کیفیت زندگی یک فاکتور مهم در پیش اگهی طول عمر این بیماران میباشد(فالر 2007 ). 1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق: شیوع و بروز روزافزون بیماری های قلبی و عروقی هر پژوهشگر و محققی را موظف می کند تا به مبارزه با این بیماری ها بشتابد، اما در ابتدا برای مقابله می بایست عوامل تهدیدکننده سلامت قلب را شناخت. این عوامل شامل بالابودن چربی و فشارخون، کم تحرکی، چاقی، مصرف دخانیات و فشارهای روانی یا استرس هستند که زمینه ساز بیماری های قلبی- عروقی هستند و ریشه در شیوه های زندگی مردم دارند. استرس زمانی نقشش پررنگ تر خواهد شد که با سایر فاکتورهای بیماری زا همراه شود به طور مثال فردی که سیگار می کشد اگر از استرس بالایی نیز برخوردار باشد وقوع بیماری قلبی برای او به میزان 4 برابر افزایش می یابد. (نوحی ، 1387). در کشور ما سن ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی کاهش یافته است و این یکی به این دلیل است که روش زندگی کاملاً متفاوت شده است، زندگی از نظر تحرک غیر فعال شده، مصرف غذاهای آماده زیاد شده است در مواردی با جوانانی روبرو می شویم که علاوه بر پرخوری، سیگار می کشند، چربی خون بالایی دارند و ... مسئله دوم اینکه وقتی جمعیت افزایش می یابد (بیش از نصف جمعیت مان زیر 30 سال است) کسانیکه از نظر ژنتیکی مبتلا هستند بیماری شان در سنین جوانی بیشتر است و مسئله سوم امکان تشخیص دقیق برای بیماری های قلب و عروق وجود دارد. (نوحی ، 1387) آثار دراز مدت نارسایی قلبی که زندگی فردی – اجتماعی – شغلی و سلامت جسمی و روانی بیمار را شدیدا تحت تاثیر قرار می دهد، هم از نقطه نظر شخص بیمار به دلیل نگرانی های جدی مربوط به بیماری حائز اهمیت است و هم از دیدگاه متخصصان و پژوهشگران که دغدغه اصلی انها عوامل موثر بر روند بهبودی بیماری و دستیابی به راهکارهای موثرتر به منظور پیشگیری و درمان بیماری است .(سماوات ،حجت زاده ،1383). سلامت افراد تا اندازه زیادی به شرایط محیط و روش زندگی آنها بستگی دارد که هر دو می توانند تا حدود زیادی توسط فرد کنترل شوند. از طرفی بیشتر بیماریهای قلبی – عروقی اساسا قابل پیشگیری می باشند. به علت اینکه برخی یافته ها نقش عوامل محیطی را در بروز آن بیشتر از عوامل ژنتیکی می دانند، لذا شناخت این عوامل از جمله استرس و راهبرهای مقابله با آن می تواند موجب پیشگیری موفقیت آمیز از بروز بیماریهای قلبی شود. (قاسمی پور ،1385). با توجه به زمینه نظری و شواهد تجربی فوق الذکر در تحقیق حاضر ،علیرغم شیوع نسبتا بالای بیماران نارسایی قلبی و مشکلات روانی – اجتماعی فراوان در این افراد متاسفانه در جامعه ما کمتر به بررسی ابعاد روانشناختی نارسایی قلبی پرداخته شده است .لذا توجه به جنبه های روانشناختی از موضوعات مهم در کمک به درمان این بیماران می باشد . بنابر این بررسی و تحقیق در این زمینه که سابقه چنین پژوهشی در ایران یافت نشده است میتواند گام موثری در راه توسعه مداخلات روانشناختی در کنترل و ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران قلب و عروق باشد و در ارائه خدمات بالینی و بهداشتی به متخصصین کمک نماید .در این پژوهش محقق در جستجوی شناخت و تبیین هر چه بهتر اثرات راهبردهای مقابله ای بر کیفیت زندگی و همین طور شناخت دقیق راهبردهای مقابله ای بیماران نارسایی قلبی و افراد سالم می باشد. چرا که با این روش می توان با آموزش راهبردهای مقابله ای به آنها آموخت که در شرایط استرس زا رفتارهای سازگارانه تری را نشان دهند که این امر از بروز مجدد بیماری قلبی، نیاز به بستری شدن مجدد و احتمال مرگ قلبی پیشگیری می کند و بدین طریق بر کیفیت زندگی آنها نیز تاثیر گذار می باشد. 1-4- اهداف تحقیق: 1-4-1 هدف اصلی: • مقایسه رابطه بین کیفیت زندگی و استفاده از راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و افراد سالم 1-4-2- اهداف فرعی : 1. شناسایی انواع راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی. 2. مقایسه راهبردهای مقابله ای بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با افراد سالم. 3. مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با افراد سالم. 1-5- سوال های تحقیق: 1. راهبردهای مقابله ا ی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی به چه صورت است؟ 2. ایا کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با افراد سالم فرق می کند؟ 3. آیا استرس در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بیشتر از افراد سالم است ؟ 4. ایا بین کیفیت زندگی و راهبردهای مقابله ای در افراد سالم رابطه وجود دارد؟ 1-6- فرضیه ها : 1- بیماران مبتلا به نارسایی قلبی از راهبردهای مقابله ای هیجان مدار استفاده می کنند . 2- سطح کیفیت زندگی افراد مبتلا به نارسایی قلبی پایین تر از افراد سالم است. 3- سطح استرس در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بیشتر از افراد سالم است. 4- افراد با کیفیت زندگی بالا از راهبردهای مقابله ای مساله مدار استفاده می کنند. 1-7- تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی پژوهش : 1-7-1-کیفیت زندگی: تعریف نظری: احساس خوب بودن فرد ناشی از رضایت یا عدم رضایت از جنبه های مختلف زندگی که برای فرد مهم است. کیفیت زندگی از دو جزء تشکیل می شود که شامل: 1- توانایی انجام فعالیت های روزانه که منعکس کننده وضعیت جسمانی، روانی و اجتماعی است. 2- رضایت فرد از میزان عملکرد خویش و کنترل بیماری یا عوارض درمان (رستمی، 1380) تعریف عملیاتی: در این پژوهش متغیر کیفیت زندگی از طریق جمع امتیازاتی که به کلیه سوالات پرسشنامه sf36 داده می شود، سنجیده می شود.(منتظری ،1384). 1-7-2- راهبردهای مقابله ای: تعریف نظری: تواناییهای شناختی و رفتاری هستند که توسط فرد در معرض استرس به منظور کنترل خواسته های درونی که فشار اور بوده و فراتر از منابع فرد میباشند به کار گرفته میشود.(هینر و همکاران، 1991به نقل از اقا یوسفی 1380). مقابله مسئله مدار : بیانگر تلاش هدفمند مسئله مدارانه جهت حل مسئله ،سازمان بندی مجدد از مسئله یا کوشش برای تغییر موقعیت میباشد .(لازاروس 1984 ). مقابله هیجان مدار : بیانگر واکنشهای خودمدارانه با هدف کاهش استرس میباشد. (نه حل منطقی مسئله) این واکنشها شامل پاسخهای هیجانی میباشد. واکنشها به سمت شخص (به جای مسئله) جهت داده شده اند. مقابله اجتنابی: فعالیت و تغییرات شناختی به منظور اجتناب و دوری از موقعیت استرس زا میباشد. که از طریق عدم توجه به موقعیت یا مسئله و یا از طریق روی آوردن به اجتماع یا افراد به عنوان وسیله ای برای تسکین استرس صورت می پذیرد. (لازاروس 1984 به نقل از جعفرنژاد 1382). تعریف عملیاتی: • راهبرد مقابله ای مسئله مدار : آزمودنی در این مقوله قرار می گیرد که بر اساس مقیاس مقابله با بحران (مقیاس اندلر و پارکر ،1990) بالاترین نمره را در رویکرد مسئله مداری گرفته است. • راهبرد مقابله ای هیجان مدار : آزمودنی در این مقوله قرار می گیرد که بر اساس مقیاس مقابله با بحران (مقیاس اندلر و پارکر ،1990) بالاترین نمره را در رویکرد هیجان مدار گرفته است. • راهبرد مقابله ای اجتنابی : آزمودنی در این مقوله قرار می گیرد که بر اساس مقیاس مقابله با بحران (مقیاس اندلر و پارکر ،1990) بالاترین نمره را در رویکرد مقابله اجتنابی گرفته است. 1-7-3- استرس : تعریف نظری : استرس گاهی به معنای یک رویداد یا موقعیتی که تاثیر مضر بر ارگانیسم دارد و گاهی به معنای تنش روانشناختی ناشی از این رویدادها و موقعیت هاست (فتحی آشتیا نی ،1386 ). تعریف عملیاتی: نمره ای که ازمودنی از جمع امتیازات در پرسشنامه رویدادهای زندگی پیکل (پور شهباز ،1372) بدست میاورد. 1-7-4- نارسایی قلبی: تعریف نظری :بیماری است که در آن قلب به علت اختلال در ساختمان عضلانی خود نمی تواند اکسیژن و غذای مورد نیاز بدن را تامین نماید که در این صورت عضله قلب ضعیف تر از حد طبیعی شده و سریع خسته می شود(سماوات ،حجت زاده ،1383). تعریف عملیاتی: فردی که در اکوکاردیوگرافی ef (کسر جهشی ) کمتر از 40 داشته باشد و متخصص قلب تشخیص نارسایی قلبی را برای او بدهد
مریم تاجیک اسمعیلی سید کاظم رسول زاده طباطبایی
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر انگیختگی خوشایند و آزارنده بر تحکیم حافظه بوده است. به همین منظور تعداد 90 نفر از جامعه دانشجویان دانشگاه های تربیت مدرس، تهران و آزاد واحد تهران جنوب (45 زن و 45 مرد) به صورت در دسترس انتخاب و پس از کسب ملاک های لازم برای ورود به گروه نمونه به صورت تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. سپس دو گروه به عنوان گروه های آزمایشی و یک گروه به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. پس از یادگیری و یادآوری فوری فهرست لغات، در گروه های آزمایشی کاربست آزمایشی (تماشای قطعه فیلم های برانگیزاننده خوشایند و آزارنده) اعمال شد و آزمودنی های گروه کنترل به تماشای قطعه فیلم خنثی پرداختند. در پژوهش حاضر نمرات آزمون های یادآوری آزاد تأخیری و بازشناسی که 30 دقیقه پس از یادگیری فهرست لغات انجام شدند، به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه (anova یک راهه) و آزمون تعقیبی توکی نشان داد، در مقایسه با گروه کنترل در سطح معناداری کمتر از 01/0 میانگین نمرات آزمون های یادآوری آزاد تأخیری و بازشناسی دو گروه آزمایشی به طور معناداری بیشتر است و در سطح معناداری کمتر از 05/0 بین دو گروه آزمایشی تفاوت معنادار وجود ندارد. نتایج آزمون تحلیل کواریانس دو راهه (ancova دو راهه) نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، تنها در آزمون یادآوری آزاد تأخیری (و نه بازشناسی) در سطح معناداری کمتر از 05/0 تعامل جنس و گروه (نوع انگیختگی) معنادار است. یافته های پژوهش حاضر نشان دادند که القای انگیختگی پس از یادگیری موجب تحکیم حافظه برای آن مطالب می شود و این امر بدون توجه به هیجانی یا خنثی بودن محرک های یادگرفته شده است. در حالیکه در کل نتایج زنان و مردان قابل مقایسه بودند، تأثیر کاربست آزمایشی با در نظر گرفتن عامل جنس، در آزمون یادآوری آزاد متفاوت بوده است.
ملیحه حسنی علی فتحی آشتیانی
مقدمه: در این پژوهش مولفه های طرحواره های ناسازگار اولیه، شیوه های فرزندپروری والدینی ادراک شده و الگوهای ارتباطی را در دو گروه از زوجین با سبک مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار مقایسه نمودیم. روش: در یک مطالعه علی- مقایسه ای 158 دانشجو متاهل مونث (60 نفر با سبک مقابله ای هیجان مدار و 98 نفر با سبک مقابله ای مساله مدار) که در دانشگاه های تهران مشغول به تحصیل بودند به روش نمونه گیری در دسترس اتخاب شدند و پرسشنامه های الگوهای ارتباطی (cpq)، فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، شیوه های فرزندپروری والدینی ادراک شده (embu-s) و سبک های مقابله ای بلینگز و موس را تکمیل نمودند. داده ها با روش آماری آزمون t مستقل و یومن ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که تفاوت معناداری میان زوجین با سبک مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار در تمامی زیر مقیاس های طرحواره های ناسازگار اولیه، شیوه های فرزندپروری ادراک شده و الگوهای ارتباطی زوجین وجود دارد. البته در زیر مقیاس الگوی ارتباطی اجتنابی تفاوت معناداری یافت نشد. بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده می توان با فراهم نمودن شرایط مناسب در دوره کودکی و بهبود روابط والد- کودک، زمینه را برای روابط سازنده افراد در بزرگسالی با همسرانشان و افزایش کارآمدی آنها در مقابله موثر با شرایط تنش زا ایجاد کرد. کلید واژه ها: طرحواره های ناسازگار اولیه، شیوه های فرزندپروری ادراک شده، الگوهای ارتباطی، سبک مقابله هیجان مدار، سبک مقابله مساله مدار