نام پژوهشگر: داوود صارمی
زهره صادق علیرضا طاهری
ایرانیان از دیرباز به عالم ارواح، فرشتگان،دیوان و موجودات خارق العاده باور داشته و به آن اهمّیت می دادند.آن ها با استفاده از قدرت تخیّل و اعتقادات ، در پی به وجود آوردن فضای ذهنی خود بودند. این تفکر در تاریخ اسلام رنگ و بوی معنوی به خود گرفت. در نگاره هایی با مضمون مذهبی، فرشته از جایگاه خاصی برخوردار بود. در هر دوره ، بال فرشتگان ، دارای ویژگی خاصی می باشد که بر حسب تغییرات اجتماعی و سیاسی هر دوره تغییر می کند. در دوره های ابتدایی بال ها با تزئینات کم و تکه های کوچک، و در مکتب های هرات، صفوی و مشهد، با تزئینات بیشتر، ترسیم شده است. به مرور در دوران معاصر ارزش بال ها کم تر شد و فرشته کمتر به تصویر در آمد. در این پایان نامه ابتدا عنصر بال را در میان آثار قبل از اسلام، مورد توجّه قرار داده و سپس به عقاید آن ها، مبنی بر اعتقاد به فرشتگان، در قبل و بعد از اسلام می پردازیم. در بخش پایانی، به بررسی طرح بال ها و تفاوت های آنان در چند نگاره می پردازیم.
مسعود آزادبخت سید رسول موسوی حاجی
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل و ریشه یابی برخی از نقوش آئینی و نمادین موجود در نگارگری دوره ی مورد بحث یعنی از آمدن ایلخانیان مغول تا برآمدن قاجاریان و بررسی معانی و مفاهیم آنها می باشد. این تحقیق بر اساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی می باشد و گردآوری اطلاعات در این پژوهش نیز به شیوه اسنادی(کتابخانه ای) و ابزار آن نیز به صورت تهیه فیش، عکس و طرح از منابع مکتوب و پژوهش های صورت گرفته قبلی بوده است. با توجه به تحقیق به عمل آمده می توان چنین نتیجه گرفت که بیشتر نقوش نمادین و آیینی دوره اسلامی متعلق و مربوط به دوره صفوی می باشند. همچنین خیلی از نقوش دوره اسلامی ریشه در نقوش ایران باستان دارند.
جواد علایی مقدم رسول موسوی حاجی
سیستان به علت برخورداری از ویژگی های مناسب و منحصر به فرد محیطی، همواره جمعیت قابل توجه-ای داشته و از سوی دیگر به علت موقعیت استراتژیک و نظامی مورد توجه حکومت ها و دولت های مختلف در ادوار گذشته بوده است. این علل موجب شد تا در دوران های مختلف به مقوله شهر و شهرسازی در سیستان اهمیت بسیار زیادی داده شود. شهرهایی که از یک سو گنجایش بخش بسیار زیادی از جمعیت منطقه را داشته و از سوی دیگر دارای استحکام و ساختار لازم جهت هدایت و حکومت منطقه و همچنین دفاع در شرایط جنگ را داشته باشد. در سیستان عوامل مشخصی موجب تخریب و یا متروک شدن یک شهر و یا یک مرکز حکومتی می گردید، که متعاقب آن شهری جدید در مکانی دیگر و با محدودیت کمتر نسبت به شهر گذشته، ساخته می شد. این عوامل چه طبیعی و چه انسانی موجب شد تا در طول 2500 سال بارها پایتخت سیستان و شهرهای مرکزی آن تغییر مکان داده و به جای دیگری انتقال یابد، چنانکه در دوره هخامنشی در محل زارین، در دوره سلوکی و اشکانی در شهرهای پروفتازیا و اگریاسپی، در دوره ساسانی در رام شهرستان و در دوره اسلامی به شهرهای زرنگ، سیستان، شهر نو و ... منتقل گردید. با متروک شدن و جابجایی این شهرها، جز روایات و گاهی اشارات موجزی که برخی مورخان و جغرافی نویسان در سفرنامه های خود آورده اند، اطلاعات دیگری به منظور شناسایی و مکان نگاری آنها در دست نیست. از سوی دیگر با گذشت زمان طولانی، مقدار فراوانی محوطه باستانی و شهرهای بزرگ که هر یک زمانی دارالحکومه سیستان بوده اند، باقی مانده است که هویت آنها مشخص نیست. این پژوهش که متکی بر رهیافت تاریخی و بررسی های میدانی برای تطبیق شهرهایی که در متون تاریخی به آنها اشاره شده با محوطه های باستانی است، تلاش دارد تا محل واقعی شهرهای مرکزی سیستان در دوران-های مختلف تاریخی و اسلامی تا دوران قاجاریه را مشخص نموده و مکان واقعی هر یک از شهرهای باستانی سیستان را آشکار سازد. طبق نتایج بدست آمده محوطه های باستانی دهانه غلامان، قلعه سام، قلعه فراه، تپه شهرستان، نادعلی، زاهدان کهنه، پیشاوران، کندرک کهنه و قلعه سه کوهه به ترتیب بقایای شهرهای مرکزی : زرنکا، اگریاسپی، پروفتازیا، رام شهرستان، زرنج، شهر سیستان، شهر نو، کندرک و شهر سه کوهه قاجاری می-باشند.
مرضیه تاجی اشکفتکی داوود صارمی
دیوارنگاره ها و یا به عبارت بهتر، نقاشی های دیواری، از جمله مهم ترین آثاری هستند که می توانند در باستان شناسی دوره اسلامی ایران، مورد توجه و مطالعه قرار بگیرند. دیوارنگاری، هنری است که در ایران قدمتی دیرینه دارد و ما از زمان صفویه شاهد توسعه و تحول آن در ایران هستیم. به دلیل کمی دیوارنگاره های باقی مانده معمولاً تصور می شود، هنر تصویری و نقاشی در ایران محدود به نقاشی ها و تصاویر موجود در کتب خطی می شود. به همین دلیل اغلب محققین همواره هنگام بحث در مورد آن، فقط به نقاشی های کتب خطی پرداخته اند، در حالی که این نقوش ، جایگاه و منزلت شایسته دارند. خصوصاً دیوارنگاره های دوره صفویه را می توان جزء مهم ترین اسناد مصور دانست. از بهترین نمونه های آن که در شناخت هر چه بیشتر به ما یاری می رسانند می توان به مواردی در استان اصفهان خصوصاً زمان شاه عباس اشاره کرد. کاخ های همچون عالی قاپو، چهلستون، هشت بهشت، تالار اشرف و سردر قیصریه از این جمله می باشند. از طرفی اولین نمونه کاخ مصور در دوره صفویه خانه اعیانی پیرنیا در نایین شناخته شده است. بنابراین در این پژوهش سعی بر این است که اهم بناهای اصفهان یعنی عالی قاپو و چهلستون را به لحاظ دیوارنگاره هایش با اولین کاخ مصور که در نایین واقع شده است مقایسه کرده تا به شباهت ها و تفاوت های آن دست یابیم. این مقایسه شامل بررسی نقوش نمادین و غیرنمادین در بناهای حاضر و از طرفی بررسی تکنیک و رنگ و بست نقوش دیواری نیز می گردد تا بتوان عواملی را که دخیل در به وجود آمدن این اشتراکات است مورد کنکاش قرار داد. در اینجا سعی بر این است که با شناخت دقیق این نقوش در بناهای مورد مطالعه به آن دست یافته و دلیل این شباهت ها و تفاوت ها را بیان کنیم. نتایج تحقیقات انجام شده در زمینه مقایسه دیوارنگاره های خانه پیرنیا با بناهای عالی قاپو و چهلستون نشان می دهد که: شباهت های بسیاری بین نقوش بناهای مورد مقایسه وجود دارد و به نظر می رسد دیوارنگاره های خانه پیرنیا در نایین تأثیرات بسیاری را بر دو بنای مورد نظر داشته باشد به گونه ای که حتی می توان آن را الگویی برای نمونه های هم عصر خود در دوره صفویه دانست.