نام پژوهشگر: غلامحسین حق نیا

تهیه نقشه شوری و سدیمی خاک سطحی با روشهای دورسنجی و زمین آماری در جنوب شهرستان مه ولات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  راضیه دایم پناه زرمهری   غلامحسین حق نیا

چند دهه گذشته استفاده از روش های زمین آمار و سنجش از دور برای تهیه نقشه شوری خاک و پایش تغییرات آن توسعه پیدا کرده است. هدف از این مطالعه مقایسه قابلیت روش های زمین آمار و سنجش از دور برای تهیه نقشه شوری و سدیمی خاک سطحی در بخشی از پلایای واقع درجنوب شهرستان مه ولات استان خراسان رضوی می باشد. تعداد 91 نمونه از عمق 10-0 سانتی متری خاک سطحی از محل تقاطع خطوط یک شبکه منظم با ابعاد 1000×1000 متری برداشت و ec، ph و sar نمونه های اندازه گیری شد. پس از تبدیل داده های غیرنرمال به نرمال، بررسی ناهمسانگردی و تعیین پارامترهای واریوگرام، نقشه های شوری و سدیمی با روش کریجینگ و با دقت های 58 و60 تهیه شد. نتایج نشان داد که روش کریجینگ روی داده های شوری و سدیمی اثر پیرایشی داشته زیرا که باعث کاهش انحراف معیار داده ها شده است. برای تهیه نقشه شوری و سدیمی با فن دورسنجی از تصاویرماهواره irs-p6 هند استفاده شد. پس از انجام عملیات پیش پردازش تصاویرpca ، شاخص های شوری si1، si2، bi و ndsi تهیه و سپس ارزش روشنایی مربوط به نقاط نمونه برداری استخراج گردید. با بررسی همبستگی بین داده ها و ارزش روشنایی تصاویر، شاخص si1 که دارای بالاترین ضریب پیرسون بود، انتخاب و نقشه شوری خاک سطحی با روش طبقه بندی نظارت شده و دقت 81 درصد تهیه شد. به دلیل عدم وجود همبستگی بین تصاویر با داده های سدیمی و همچنین بین داده های سدیمی با شوری و اسیدیته، امکان استخراج تهیه نقشه سدیمی با این روش ضعیف ارزیابی شد. مقایسه بین این دو روش نشان می دهد که جهت افزایش دقت در نقشه های حاصل از روش کریجینگ باید تعداد نقاط زیادتری برداشت نمود، درصورتیکه در روش دورسنجی می توان با تعداد نقاط کمتر، صرفه جویی در وقت و هزینه به نقشه های دقیق تری دست یافت.

تاثیر باکتری های ریزوبیوم و اگزوپلی ساکارید آن ها بر غلظت عناصر ca، k و na گندم در سطوح مختلف شوری خاک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  سمیه همایون   غلامحسین حق نیا

شوری یکی از دشواری های عمده در تولید فراورده های کشاورزی است و سطح گسترده ای از زمین های کشاورزی دنیا و ایران با مشکل شوری روبرو هستند. یکی از اثرات شوری خاک، بروز اختلال در تغذیه گیاهان است و معمولاً مقادیر زیاد کلرید سدیم در محیط ریشه سبب کاهش جذب ، انتقال و انباشتگی یون هایی مانند k و ca در گیاه می شود. این پژوهش به منظور بررسی تاثیر تعدادی از جدایه های باکتری ریزوبیوم و کاربرد پلی ساکاریدهای برون یاخته ای تولید شده به وسیله این باکتری ها بر غلظت عناصر ca، k و na و همین طور نسبت k/na، در شوری های مختلف خاک، به صورت دو آزمون گلخانه ای جداگانه انجام شد. آزمایش ها در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل و در سه تکرار انجام شد. آزمون اول با چهار سطح باکتری سینوریزوبیوم ملیلوتی، بردی ریزوبیوم ژاپونیکوم، ریزوبیوم لگومینوزاروم 133 و شاهد و سه سطح شوری خاک (با هدایت الکتریکی 6/1، 6 و 10 دسی زیمنس بر متر) و آزمون دوم با چهار سطح اگزوپلی ساکارید تولیـد شده به وسیله باکتری های نامبرده و شاهد و سه سطح شوری خاک (مشابه آزمون اول) انجام شد. بر اساس نتایج این پژوهش، وزن خشک ریشه و شاخساره، غلظت عناصر k، ca و نسبت k/na با افزایش شوری خاک کاهش معنی داری نسبت به شاهد نشان داد. نتایج همچنین نشان داد که باکتری سینوریزوبیوم ملیلوتی در شوری 6/1 و باکتری ریزوبیوم لگومینـوزاروم 133 در سطوح شـوری 6 و 10 دسی زیمنس بر متر بیشترین وزن خشک اندام هوایی و غلظت k و ca و کمترین غلظت na در گیاه گندم را سبب شدند. در همه سطوح شوری بیشترین وزن خشک اندام هوایی مربوط به کاربرد اگزوپلی ساکارید باکتری ریزوبیوم لگومینوزاروم 133 بود. همـچنین این تیمـار در سطوح شوری 6/1 و 6 دسی زیمنس بر متر بیشترین وزن خشک ریشه، غلظت عناصر k و ca و نسبت k/na و کمترین غلظت na را در گیاه گندم ایجاد کرد. در حالی که در شوری 10 دسی زیمنس بر متر تاثیر معنی داری بر پارامترهای گفته شده نداشت.

تاثیر آهک، فسفر و ماده آلی بر قابلیت جذب آهن در گیاه ذرت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  لیلی السادات قرشی   غلامحسین حق نیا

آهن عنصری ضروری برای رشد همه گیاهان است. وجود آهک، کمبود مواد آلی خاک وکاربرد بیش از اندازه فسفات در خاک از عوامل موثر بر فراهمی آن است. از این رو در یک آزمایش گلخانه ای تاثیرآهک، فسفر و ماده آلی بر رشد و جذب آهن در گیاه ذرت بررسی شد. تیمارها شامل دو سطح آهک ( صفر، 2 درصد کربنات کلسیم)، دو سطح ماده آلی (صفر، 1 درصدکود گاوی پوسیده)، سه سطح فسفر (صفر، 200، 400 کیلوگرم در هکتار سوپرفسفات تریپل) و سه سطح آهن (صفر، 20، 40 کیلوگرم در هکتار سکوسترین 138) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو تکرار بود. گیاهان به مدت 8 هفته در یک خاک لومی شنی رشد داده شدند. نتایج آزمایش نشان داد که کود گاوی سبب افزایش معنی دار وزن خشک شاخساره، غلظت و جذب آهن در گیاه ذرت شد. کاربرد آهک بر وزن خشک شاخساره تاثیر معنی داری نداشت لیکن غلظت و جذب آهن در گیاه را کاهش داد.کاربرد فسفر و آهن در سطح 20 کیلوگرم در هکتار، سبب افزایش وزن خشک شاخساره گردید اما کاربرد مقدار بیشتر آهن، وزن خشک را کاهش داد. غلظت و جذب آهن در گیاه، با کاربرد آهن افزایش اما با کاربرد فسفر کاهش یافت که می تواند بیانگر برهمکنش منفی بین آهن و فسفر باشد. بررسی برهمکنش تیمارهای آزمایشی نشان می دهد که کاربرد کود آلی می تواند اثر منفی ناشی از مصرف همزمان آهن و فسفر را بهبود بخشد.

تأثیر کودهای آلی، شیمیایی و زیستی بر ویژگی های زعفران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  زینب معصومی   غلامحسین حق نیا

به منظور بررسی اثر کودهای شیمیایی، آلی و زیستی بر ویژگی های گیاه زعفران، آزمایشی گلدانی در پردیس دانشگاه فردوسی مشهد، در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل و سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش، 3 نوع مایه تلقیحی میکوریزا (glomuse fasiculatum, glomus mosseae, glomus intraradices) و شاهد (بدون میکوریزا) و 4 نوع کود شامل کمپوست زباله شهری و کود گاوی (40 تن در هکتار)، کود شیمیایی (نیتروژن و فسفر 50 کیلوگرم در هکتار) و بدون کود بودند. بنه ها در مهر 1388 در گلدان کاشته شدند و در بیرون از گلخانه تا اردیبهشت 1389 نگهداری شدند. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که اثر میکوریزا (جنس گلوموس) جدای از نوع گونه بر ویژگی های اندازه گیری شده، از نظر آماری معنی دار بود. گلوموس اینترارادیسز در افزایش تعداد و وزن کل بنه، وزن خشک برگ و فسفر بنه موثر بود و گلوموس فاسیکولاتوم موجب افزایش وزن بنه های بیش از 8 گرم شد. کمپوست زباله شهری موجب افزایش وزن و تعداد کل بنه و وزن خشک برگ شد ولی وزن بنه های بیش از 8 گرم در تیمار استفاده از کود شیمیایی بیشتر بود و کود دامی (گاوی) از انواع کود، بیشترین اثر را بر فسفر بنه داشت. برهمکنش تیمارهای گلوموس اینترارادیسز+کمپوست زباله شهری، گلوموس فاسیکولاتوم+کمپوست زباله شهری و گلوموس موسه+کود شیمیایی نسبت به تیمارهای دیگر، بیشترین اثر را بر ویژگی های گیاه زعفران داشتند، ولی فسفر بنه در تیمارهای کود دامی+بدون میکوریزا و گلوموس اینترارادیسز+بدون کود بیشتر بود. واژه های کلیدی: ، بنه، مایه تلقیحی میکوریزا، کودهای آلی.

ارزیابی تاثیر ویژگی های توپوگرافی و خاک بر عملکرد گندم دیم در منطقه سیساب، استان خراسان شمالی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  اسماء شعبانی   غلامحسین حق نیا

ویژگی های خاک و توپوگرافی از پارامترهای اصلی موثر بر عملکرد هستند که باید در بهره وری کشاورزی و مدیریت اراضی در کشاورزی دیم به آنها توجه شود. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر ویژگی های خاک و توپوگرافی بر عملکرد گندم دیم با استفاده از روشهای رگرسیونی و شبکه های عصبی مصنوعی در اراضی دیم منطقه سیساب استان خراسان شمالی انجام شد. داده های عملکرد گندم و نمونه های خاک سطحی از 100 پلات 1×1 متر در منطقه ای به وسعت800 هکتار جمع آوری و ویژگی های اولیه و ثانویه توپوگرافی با استفاده از مدل رقومی ارتفاع و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک اندازه گیری شدند. نتایج بیانگر آن است که روش شبکه عصبی دارای دقت بیشتری در برآورد مولفه های عملکرد گندم نسبت به روش رگرسیون چند متغیره خطی می باشد. به گونه ای که شبکه عصبی پرسپترون چند لایه با آرایش 1-20-16 نزدیک به 92 درصد از تغییرات مولفه های عملکرد گندم را با استفاده از ویژگی های توپوگرافی و خاک پیش بینی نمود ولی معادلات رگرسیون حاصله تنها توانستند 43-40درصد از تغییرات عملکرد را توجیه کنند. نتایج آنالیز حساسیت نشان داد از میان ویژگی های خاک، درصد سنگریزه ، مقدار ماده آلی و درصد کربنات کلسیم و از میان شاخص های توپوگرافی، انحنای سطحی، شاخص خیسی و ارتفاع مهمترین پارامترهای موثر بر تغییرپذیری مولفه های عملکرد در منطقه مورد مطالعه هستند. به عبارتی آن دسته از پارامترهایی که در ذخیره و توزیع رطوبت، قابلیت نفوذ و فرسایش پذیری خاک موثرترند سهم بیشتری در توجیه تغییرپذیری مولفه های عملکرد منطقه از خود نشان دادند.

اثر کلات های edta و edds در گیاه پالایی روی، سرب، کادمیم و نیکل در خاک توسط ذرت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1389
  زهره موحدی   امیر فتوت

رشد صنایع کشور در سال های اخیر و ادامه تولید ضایعات صنعتی، اکوسیستم های محیط زیست را زیر تأثیر قرار می دهد. از این رو هدایت فعالیت های صنعتی به گونه ایی که کمترین آثار زیان بار را بر محیط زیست داشته باشد ضرورت دارد. در مطالعات اخیر برای رسیدن به اهداف داشتن محیط زیستی سالم، می توان از این ضایعات در زمین های کشاورزی استفاده نمود و به موازی آن با روش های زیستی و کم هزینه آلودگی های احتمالی موجود در این ضایعات را حذف نمود. هدف از این مطالعه بررسی اثر کلات های edta و edds در گیاه پالایی روی، سرب، کادمیم و نیکل در خاک توسط ذرت می باشد. تیمارهای آزمایش شامل دو سطح لجن فاضلاب صنعتی (0 و 30 تن در هکتار)، دو سطح فلز (0 و 1) که سطح یک شامل فلزات سنگین کادمیم (cd)، نیکل (ni)، سرب (pb) و روی (zn) به ترتیب به مقدار 10، 300، 500 و 800 میلی گرم در کیلوگرم ، چهار سطح کلات (بدون کلات، 3 میلی مول بر کیلوگرم خاک edta، 3 میلی مول بر کیلوگرم خاک edds و همچنین کاربرد همزمان 5/1 میلی مول بر کیلوگرم خاک edta و 5/1 میلی مول بر کیلوگرم خاک edds) به صورت آزمایش فاکتوریل با دو تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. نتایج نشان داد هرچند کلات های مورد مطالعه فراهمی عناصر (کادمیم، نیکل، سرب و روی) را افزایش دادند ولیکن edds در فراهمی روی و نیکل و edta در فراهمی کادمیم بیشترین تأثیر را داشتند. همچنین در این بررسی مشخص شد که کلات edta در افزایش سرب در گیاه نقش داشته و کلات edds بیشترین تأثیر را در افزایش روی و نیکل بویژه در بخش هوایی گیاه داشته است. کاربرد همزمان دو کلات edta و edds در مقادیر کم، بهترین کارایی را در پالایش خاک های آلوده دارد. در نهایت با توجه به اینکه edds کلاتی با سرعت تجزیه زیستی بالا است، می توان با چندین دفعه کاربرد تدریجی با مقادیر کمتر، این کلات را در طی فصل رشد مورد استفاده قرار داد تا جذب فلز در اندام هوایی گیاه افزایش یافته، از اثر سمیت این کلات بر گیاه کاسته شده و همچنین خطر جابجایی، انتقال و آبشویی فلزات آلاینده به آب های زیرزمینی نیز کاسته شود. کلید واژه: فاکتور پالایش- ضریب انتقال- لجن فاضلاب صنعتی-فلزات سنگین

نقش هیف های خارجی میکوریزای آربسکولار در جذب فسفر، روی و کادمیم در شبدر سفید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  آیدا معدنی ملاک   غلامحسین حق نیا

یکی از وظایف اصلی قارچ های میکوریزای آربسکولار انتقال عناصر معدنی از خاک به گیاهان می-باشد. در این زمینه پایش هیف های خارجی میکوریزای آربسکولار عاملی بسیار مهم در ارزیابی انتقال عناصر توسط این قارچ ها می باشد. به منظور بررسی کارایی هیف های خارجی میکوریزای آربسکولار در انتقال عناصر کادمیم، روی و فسفر به گیاه شبدر سفید، گلدان های آزمایشی توسط غشای نایلونی با اندازه منافذ 30 میکرومتر به دو بخش هیفی و ریشه ای تقسیم شدند. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل (3×6) در سه تکرار در شرایط گلخانه اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش شامل دو گونه قارچ میکوریزا (قارچ های گلوموس موسه و گلوموس اینترارادیسز) و بدون قارچ میکوریزا و شش ترکیب از عناصر روی، کادمیم و فسفر (روی 400 ، کادمیم 25، فسفر 50 میلی گرم در کیلوگرم نمونه خاک ، روی و کادمیم، فسفر و روی و کادمیم به همان غلظت ها و شاهد بدون هیچ عنصر ) بودند. گیاهان در بخش ریشه ای رشد داده شدند و عناصر مورد نظر در بخش هیفی گلدان به نمونه های خاک اضافه شدند. رطوبت خاک گلدان ها در حد 70 درصد ظرفیت نگهداری آب توسط آب مقطر به صورت روز در میان تنظیم شد. گیاهان بعد از 90 روز برداشت شدند و کلونیزه شدن ریشه، جذب فلزات و فسفر، محتوی گلومالین خاک با روش های استاندارد اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد تیمارهای میکوریزایی جذب فسفر و روی در اندام هوایی و ریشه گیاهان را در مقایسه با تیمارهای غیرمیکوریزایی افزایش دادند. جذب روی در اندام هوایی به طور میانگین هفت برابر بیشتر از ریشه گیاه شبدر بود. هر دو قارچ میکوریزای آربسکولار جذب کادمیم در اندام هوایی و ریشه شبدر سفید را افزایش دادند، اما جذب در ریشه دو برابر بیشتر از اندام هوایی بود. نتایج همچنین نشان داد زمانی که فسفر، روی و کادمیم به بخش های هیفی گلدان اعمال شدند، کلونیزه شدن ریشه و تولید گلومالین کاهش پیدا کرد. همچنین وجود یک همبستگی مثبت بین پروتئین اندازه گیری شده به روش برادفورد و کلونیزه شدن ریشه آشکار شد.

تاثیر مواد مادری و فرآیندهای پدوژنیک بر توزیع برخی عناصر سنگین در خاک های جنوب غرب مشهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1390
  اکبر حسنی نکو   غلامحسین حق نیا

مواد مادری به عنوان یکی از عومل اصلی خاک سازی تاثیر زیادی بر ویژگی های خاک و همچنین غلظت عناصر سنگین در خاک دارند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر مواد مادری و فرآیندهای پدوژنیک بر توزیع عناصر آهن، نیکل، مس، روی و سرب در خاک می باشد. بدین منظور، دو خاکرخ در موقعیت قله شیب هر یک از سنگ های گرانیتی، آذرین فوق بازی و دگرگونی حفر و پس از تشریح، از افق های ژنتیکی آنها نمونه برداری شد. ویژگی های فیزیکی و شیمیایی وکانی شناسی خاک ها مورد مطالعه قرار گرفت. مقدار شبه کل عناصر سنگین با استفاده از تیزاب سلطانی و اجزای مختلف عناصر سنگین به روش عصاره گیری متوالی تعیین گردید. وجود مقدار زیاد کربنات کلسیم و گچ که از طریق رسوبات بادرفتی به این خاک ها اضافه شده نشان می دهد که این خاک ها با وجود مورفولوژی ظاهری، کاملا درجا نبوده و واژه شبه درجا برای آنها پیشنهاد می شود. کانی های کلریت، اسمکتیت، میکا، آمفیبول و برخی کانی های مخلوط مانند کلریت/ اسمکتیت و کلریت/میکا از مهم ترین کانی های موجود در خاکرخ های مورد مطالعه می باشند. کلریت در خاکرخ های فوق بازی و دگرگونی از نوع غنی از منیزیم و در خاکرخ گرانیتی غنی از آهن است. نتایج مطالعه عناصر سنگین نشان داد که مقدار عناصر سنگین به شدت زیر تاثیر مواد مادری است و ته نشست های بادرفتی نیز موجب تغییر در میزان این عناصر شده اند. نیکل وضعیت ویژه ای داشت؛ در حالی که در خاکرخ فوق بازی مقدار آن تا 7/419 میلی گرم بر کیلوگرم می رسد حداکثر مقدار آن در خاکرخ گرانیتی و دگرگونی به ترتیب5/30 و 59 میلی گرم بر کیلوگرم می باشد. مس در خاکرخ فوق بازی و دگرگونی به ترتیب با مقدار میانگین 60 و 3/56 میلی گرم بر کیلوگرم نسبت به خاکرخ گرانیتی با مقدار میانگین 1/12 میلی گرم بر کیلوگرم بیشتر بود. از نظر روی، خاکرخ ها تفاوت چندانی نداشتند ولی در خاکرخ گرانیتی با مقدار میانگین 55 میلی گرم بر کیلوگرم اندکی بیشتر از خاکرخ های دیگر بود. مقدار سرب خیلی کم می باشد و تنها در افق های سطحی تا 6 میلی گرم بر کیلوگرم می رسد. عصاره گیری متوالی عناصر سنگین نشان می دهد که به طور کلی بیشتر غلظت عناصر مورد مطالعه در بخش باقیمانده قرار دارند که با توجه به هوادیدگی کم خاک ها، قابل انتظار بود.

تاثیر علف کش های لنتاگران، پرسوییت و ترفلان بر رشد، گره زایی و تثبیت نیتروژن سه رقم نخود (cicer aritinum l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1391
  راحیل رسولی   غلامحسین حق نیا

علف کش ها بر برقراری و عملکرد سیستم های همزیستی بین باکتری های ریزوبیوم و گیاهان میزبان آن ها تأثیر می گذارند. از این رو به منظور مطالعه ی تاثیر علفکشهای لنتاگران، پرسوییت و ترفلان بر گره زایی، تثبیت نیتروژن و خصوصیات رشدی سه رقم نخود، آزمایشی گلخانه ای در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل و در سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: کاربرد سه علف کش لنتاگران، پرسوییت و ترفلان در مقادیر توصیه شده (به ترتیب 5/2، 1 و 5/1 لیتر در هکتار) و تیمار شاهد بدون علفکش، که در سه رقم نخود (آی ال سی 482، هاشم و کاکا) و دو مرحله از رشد گیاه (گلدهی و غلاف بندی) مورد بررسی قرار گرفتند. سمپاشی بر مبنای تیمارهای آمیخته با خاک، پیشرویشی و پسرویشی در زمان لازم انجام شد. پارامترهای اندازه گیری شده در این آزمایش شامل ارتفاع گیاه، تعداد برگ، تعداد غلاف در بوته، وزن تر غلاف، وزن خشک ریشه و اندام هوایی، تعداد گره ریشه، وزن تر گرهها و نیتروژن ریشه و اندام هوایی در هر یک از دوره های برداشت بود. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که دو علف کش ترفلان و لنتاگران به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر منفی را بر پارامتر های مذکور داشتند. با وجود اینکه علف کش لنتاگران تاثیر مثبتی بر رشد رویشی داشت، اما به طور معنی داری باعث کاهش گره زایی و مقدار نیتروژن اندام هوایی گیاه در مقایسه با شاهد شد. کاربرد علف کش پرسوییت در رقم هاشم و علف کش ترفلان در ارقام آی ال سی و هاشم تا حدی باعث تعدیل اثرات مضر این دو علف کش بر رشد ریشه و اندام هوایی، گره زایی و تثبیت نیتروژن شدند.

آمایش سرزمین با هدف حفظ کربن آلی خاک، در منطقه روئین استان خراسان شمالی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم کشاورزی 1391
  فرشته مقامی مقیم   غلامحسین حق نیا

یکی از راه های جلوگیری از تخریب اراضی و استفاده پایدار از آن ها، انتخاب کاربری متناسب با ظرفیت تولید اراضی است. این مطالعه با اهدف 1) بررسی تاثیر تغییرات درازمدت کاربری اراضی بر مقدار کربن آلی خاک به عنوان یکی از مهم ترین شاخص های کیفیت خاک در جهت های مختلف شیب، و امکان استفاده از آن به عنوان معیاری برای تصمیم گیری درباره استفاده از اراضی، 2) تعیین و درجه بندی ویژگی های موثر برکشت دیم (گندم، جو، نخود و عدس) و یونجه دیم و 3) تعیین الگوی بهینه کشت دیم در راستای کاهش تخریب اراضی با استفاده از مدل برنامه ریزی خطی در منطقه روئین، استان خراسان شمالی انجام شد. بدین منظور از شیب های شمالی، جنوبی، شرقی و غربی 84 نمونه خاک از بخش شیب پشتی و 21 نمونه از بخش بدون جهت (در مجموع 105 نمونه خاک)، از هر کدام ازکاربری های یونجه دیم، دیم و مرتع در 7 نقطه، از عمق 15-0 سانتی متری خاک در تیرماه برداشت شد. بعد از بازدید صحرایی، کیفیت های اراضی شامل اقلیم، شرایط رشد ریشه، رطوبت قابل دسترس، سهولت کار در مزرعه و خطر تخریب اراضی، عوامل موثر بر تناسب اراضی، انتخاب و درجه بندی شدند. میانگین کربن آلی خاک در جهت های مختلف شیب به غیر از شیب جنوبی در مراتع 64/1 درصد بود که پس از تغییر کاربری اراضی، در کاربری دیم و یونجه دیم به ترتیب به 12/1 و 32/1 درصد رسیده است در حالی که، میانگین مقدار کربن آلی خاک در شیب های جنوبی مرتع، دیم و یونجه دیم به ترتیب 31/1، 60/0 و 80/0 می باشند. با توجه به نتایج به دست آمده، کربن آلی خاک می تواند شاخص مناسبی از تخریب اراضی در منطقه باشد. بر این اساس، شیب های جنوبی منطقه مناسب کشت دیم نیستند و در جهت های دیگر شیب نیز با رعایت اصول حفاظتی، کشت دیم انجام شود. نتایج ارزیابی تناسب کیفی نیز، نشان داد که در منطقه مورد مطالعه، کیفیت های مربوط به اقلیم و خاک، محدودیتی برای کشت دیم ایجاد نمی کنند و فقط سهولت کار در مزرعه و تخریب اراضی به عنوان دو کیفیت وابسته به شیب و جهت شیب، عوامل محدود کننده اصلی شناخته شدند. بر این اساس در این منطقه شیب های بیشتر از 20 درصد و شیب های جنوبی برای دیم نامناسب تشخیص داده شدند و با حذف شیب های بیشتر از 20 درصد برای دیم و یونجه و شیب های جنوبی برای کشت دیم، سطح زیر کشت از 1186 هکتار به 942 هکتار خواهد رسید. همچنین نتایج الگوی بهینه کشت نشان داد که از 1186 هکتار کل اراضی دیم، 827 هکتار آن در همه جهت های شیب، به جز از جهت های جنوبی در تناوب نخود با سایر محصولات و 294 هکتار از جهت های جنوبی در تناوب یونجه و مرتع باشد. همچنین 65 هکتار از شیب های بیشتر از 20 درصد جهت های جنوبی به علت سهولت کار در مزرعه، حفظ کربن آلی خاک و کاهش تخریب اراضی نیز به مرتع تغییر کاربری دهند. نتایج مدل برنامه ریزی خطی نیز، بیان می دارد که، سود ناخالص ناشی از اجرای این الگوی بهینه کشت، موجب جلوگیری از تخریب اراضی و افزایش قابل توجه سود ناخالص به بیش از 8 برابر خواهد شد. در نهایت، در ارتباط با مدیریت اراضی دیم در جهت کاهش تخریب اراضی توصیه می شود که عملیات اجرایی انجام شود تا پس از آن، وضعیت به وجود آمده با اهداف از پیش تعیین شده مورد بررسی قرار گیرند تا در صورت نیاز، اهداف یا روش طرح تعدیل و بازسازی شود.

مقایسه روش های سلسله مراتبی تفکیک سیمای سرزمین و زمین آمار در مدل سازی رابطه خاک- شکل سرزمین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  محمد کلکلی   غلامحسین حق نیا

نقشه های خاک، منابع رایج اطلاعات خاک برای ارزیابی اراضی و برنامه های آمایش سرزمین می باشند. هدف از این مطالعه، ارزیابی قابلیت روش های زمین آماری و مرسوم در تهیه نقشه برخی ویژگی های فیزیکی (سیلت، شن و رس) و شیمیایی (کربنات کلسیم معادل و اسیدیته) خاک بود. بر اساس تفسیر عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای صحرایی، 5 واحد ژئوپدولوژی در منطقه ای به وسعت 12 کیلومتر مربع در جنوب جیرفت شناسایی شد. منطقه مورد مطالعه از دو زمین نمای دامنه و دره تشکیل شده است. زمین نمای دامنه از دو شکل اراضی مخروط ‎افکنه و دشت دامنه ای تشکیل شده است که دارای توالی رسوبات آبرفتی و بادرفتی می باشند. زمین نمای دره از دو شکل اراضی دشت آبرفتی و دشت سیلابی تشکیل شده است. تعداد 100 نمونه خاک سطحی (20-0 سانتی متر) در قالب یک الگوی نمونه برداری شبکه ا ی منظم، به فواصل 500×250 متر برداشت گردید. نتایج نشان داد که ویژگی های مورد مطالعه، متأثر از فرآیندهای ژئومرفیک هستند که باعث تفاوت در واحدهای ژئوپدولوژی نیز می باشند. نتایج مقایسه میانگین ویژگی های خاک بین واحدهای ژئوپدولوژیک نشان داد که این واحدها، حداقل از نظر یک یا چند ویژگی با یکدیگر تفاوت دارند. نقشه های موضوعی (پیوسته) تهیه شده از ویژگی ها به روش کریجینگ معمولی نیز تغییرات را به صورت پیوسته و هماهنگ با تغییرات فرآیندهای ژئومرفیک نشان دادند؛ ولی تغییرات بین واحدها که در طبیعت به سادگی و به ویژه در مرز واحدها قابل تشخیص است توسط روش زمین آمار آشکار نشده بود. با توجه به نتایج این مطالعه می توان پیشنهاد کرد که به منظور بررسی تغییرپذیری ویژگی های خاک در مساحت های بزرگ (مقیاس های کوچک) از روش های مرسوم و در مساحت های کوچک (مقیاس های بزرگ) از روش های زمین آماری استفاده کرد.

کاهش زیستی کانی های آهن دار و تأثیر آن بر فراهمی آهن در خاک آهکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1393
  نسرین قربان زاده   غلامحسین حق نیا

چرخه بیوژئوشیمیایی عنصر آهن به دلیل تأثیر آن در برهم کنش های میان خاک ها، ته نشست ها، گیاهان و ریزجانداران برای بشر بسیار حائز اهمیت است. فرایند کاهش زیستی آهن فریک از جنبه های مختلف زیست محیطی و کشاورزی مورد توجه قرار گرفته است. در این مطالعه امکان کاهش زیستی آهن فریک در ساختار کانیهای گئوتیت، هماتیت و دو نوع نانترونیت مورد بررسی قرار گرفت. جداسازی سه باکتری کاهنده آهن فریک از دو خاک شالیزاری شمال ایران انجام گرفت و با تعیین توالی ژن 16s rrna شناسایی شدند. کارایی کاهش زیستی آهن فریک در کانیهای آهندار در حضور باکتری شونلا و سه جدایه انتخابی (ps11، ps16 و ps23) بررسی شد. علاوه بر این، فرایند کاهش زیستی در دو خاک آهکی توسط باکتری های کاهنده آهن فریک مطالعه شد و سپس تأثیر باکتری های کاهنده آهن بر جذب آهن به وسیله گیاه ذرت در آگار حاوی محلول غذایی و یک خاک آهکی در شرایط گلخانه مورد بررسی قرار گرفت. در بخش نهایی بررسی تغییرات مورفولوژی و کانیشناختی دو نانترونیت پس از فرایند کاهش زیستی انجام گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که باکتری شونلا در بود و نبود aqs توانایی کاهش زیستی آهن فریک را دارا بود و مقدار فرایند کاهش زیستی توسط این باکتری به شکل nau-2 > nau-1 ?گئوتیت> هماتیت بود. سه جدایه ps11، ps16 و ps23 به ترتیب دارای 4/99، 4/98 و 98 درصد همسانی با جدایه های geobacillus stearothermophilus، b. subtilis وb. thuringiensis بودند. این 3 باکتری توانایی انجام فرایند کاهش زیستی آهن فریک را در کانیهای آهندار و خاکهای آهکی دارا بودند. افزودن گلوکز به خاک های آهکی منجر به افزایش کارآیی فرایند کاهش زیستی در حضور باکتری های کاهنده شد. باکتری شونلا و جدایه ps23 همچنین در کاهش آهن فریک نامحلول و جذب آهن به وسیله گیاه ذرت در محلول غذایی موثر واقع شدند. تلقیح باکتریهای کاهنده به خاک آهکی در شرایط گلخانه ای منجر به افزایش زیستتوده اندام هوایی و غلظت آهن در گیاه ذرت در شرایط سترون و غیرسترون شدند. بنابراین باکتری های کاهنده آهن فریک، اثر چشمگیری را بر فراهمی آهن در خاک های آهکی به وسیله کاهش آهن فریک به آهن فرو دارند که می تواند ابزاری مهم برای اصلاح کمبود آهن در خاک های آهکی باشد. مطالعات sem دو کانی نانترونیت تشکیل هیچ جامد بیوژنیکی را نشان نداد و پراش نگاشت های xrd نیز تشکیل ایلیت را به شکل ضعیف نشان دادند.

تاثیر مقادیر آب و سطوح مختلف کودی بر عملکرد گیاه پنبه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1376
  علیرضا پرستار   غلامحسین حق نیا

به منظور بررسی تاثیر مقادیر آب و سطوح مختلف کودی بر عملکرد گیاه پنبه رقم ورامین آزمایشی در شرایط زراعی در مزرعه تحقیقاتی ایستگاه تحقیقات کشاورزی کناباد در سال 1376 انجام شد این آزمایش بصورت طرح آماری کرتهای خرد شده با 5 تیمار آبیاری به عنوان فاکتور اصلی و 5 تیمار کودی به عنوان فاکتور فرعی در چهار تکرار در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی انجام شد. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که اجزاء عملکرد گیاه پنبه از قبیل تعداد میان گره، تعداد شاخه های فرعی، تعداد گل و غنچه تولیدی، تعداد غوزه و ارتفاع بوته در تیمار یک آبیاری با مقدار آب 1452 مترمکعب در هکتار به ترتیب 141، 231، 439، 640 و 288 درصد بیشتر از مقادیر آنها در تیمار 5 آبیاری با مقدار آب 369 مترمکعب در هکتار شد که در سطح 5 درصد معنی داربود. میانگین وزن 20 غوزه تولیدی در تیمار یک آبیاری با بیشترین مقدار آب دریافتی نسبت به تیمار پنج آبیاری با کمترین مقدار آب دریافتی 3138 درصد افزایش داشت که در سطح 5 درصد معنی دار بود. همچنین مقادیر مختلف کود بر اجزاء عملکرد گیاه پنبه از قبیل تعداد میان گره، تعداد شاخه های فرعی، تعداد گل و غنچه تولیدی، تعداد غوزه و ارتفاع بوته تاثیر داشت یعنی با افزایش مقدار کود نسبت به شاهد افزایش نشان داد که معنی دار بود. اثر متقابل آب و کود بر اجزاء عملکرد پنبه از قبیل تعداد میان گره، تعداد شاخه های فرعی، تعداد گل و غنچه تولید، تعدا غوزه و ارتفاع بوته معنی دار بود. همچنین اثر متقابل آب و کود بر عملکرد محصول در واحد سطح در مجموع سه چین برداشت شده در سطح 5 درصد معنی دار بود و بیشترین عملکرد مربوط به تیمار یک آبیاری با مقدار آب 14526 مترمکعب در هکتار و تیمار 3 کودی با فرمول n. p. k معادل 90-60-40 کیلوگرم در هکتار بود.