نام پژوهشگر: علی ربانی گلپایگانی
مصطفی سلطانی علی ربانی گلپایگانی
اندیشمندان در وجود حقیقتی به نام عقل که ابزار تمییز است، اتفاق نظر دارند. و به دلیل پیچیدگی بحث در باره آن، علوم مختلف معانی متفاوت از ماهیت عقل را اراده می کنند،آنگونه که گویا هیچ وجه جامعی میان معانی عقل نیست، نام گذاری اشتراک واژه عقل به «اشتراک اسمی» از سوی صدرالمتألهینو عنایت به معنا و موارد اطلاق آن نزد اصحاب مکاتب، شاهدی بر این ادعا است، پژوهش پیرامون ماهیت عقل درعلم کلام و فلسفه و راهبرد آن در مبداءشناسی با تحلیل و توصیف دیدگاههای سیدمرتضی، خواجه نصیرالدین و قاضی عبدالجبار تلاشی در راستای حل این مشکل خواهد بود. ثمره تلاش پژوهشگر این رساله این است که عقل کاربرد های زیادی در فلسفه دارد، اما دو معنا از معانی آن از جمله عمده ترین و شایع ترین کاربرد عقل در فلسفه است: الف) عقل به عنوان مرتبه ای از هستی که موجودی ذاتا و فعلا مجرد است؛ ب) عقل به عنوان قوه ای از قوای نفس که غالبا در کتاب النفس مورد بررسی قرار می گیرد. یافته های ما حاکی از آن است که معنای دوم از عقل نزد فلاسفه همان معنای مراد متکلمین از عقل است، از این رو عقل کلامی و فلسفی در مباحث مبدءشناسی تفاوت جوهری ندارند. عنایت به آراء سه اندیشمند مورد نظر، رهین این معنا است که علم کلام و فلسفه به توانمندی عقل در تبیین و تحلیل مسائل مبداءشناسی باور دارند، هرچند عقل فلسفی که خواجه نصیرالدین گرایش بیشتری به آن دارد، از توانمندی و نقش آفرینی استوارتری برخوردار بوده است. در این پژوهش تلاش شده است تا با بررسی برخی مباحث جزئی در مبداءشناسی و تمرکز بر موضوعات خاص مثل برهان حدوث و برهان امکان و وجوب وبحث از صفاتی که صبغه عقلانی داشته به توصیف و تحلیل اندیشه های سه متفکر مورد نظر در اثبات مبدء و صفات خداوند پرداخته و از این راه هدف را دنبال نمودیم.
ارسلان باشاران علی ربانی گلپایگانی
این نوشتار، ترجمه کتاب الالهیات تألیف آیت الله جعفر سبحانی به زبان آذری است، که در آن تمام مباحث مربوط به توحید و خداشناسی، یعنی دو باب از هفت باب کتاب مذکور ترجمه شده است. باب اوّل به بحث درباره توحید در ذات می پردازد. این باب، سه فصل را در بر می گیرد. فصل اوّل به بررسی ضرورت بحث از وجود خداوند اختصاص دارد و ادلّه ای مبنی بر ضرورت توحید، عَرضه و اثبات می گردد. نگارنده نخست دلیل های عقلی و سپس نَقلی توحید در ذات را ارایه می کند. فصل دوم به ادلّه وجود باری تعالی پرداخته و سه دلیل مهم با عناوین برهان نظم، امکان و وجوب و حدوث در همین زمینه را به طور تفصیلی ذکر می کند. نویسنده با بیان نظم موجود در عالَم، حرکت ستارگان و سیارات، گردش منظّم شب و روز، حیات گسترده موجود در عالَم طبیعت، اثبات حدوث عالَم و قدیم نبودن آن به شرح مباحث مربوط به توحید واثبات وجود حق تعالی می پردازد. وی در فصل سوم با بررسی مراتب توحید، اقسام توحید در ذات، صفات، خالقیت، ربوبیت و عبادت را با توجّه به مصادیق قرآنی آن ها شرح می دهد. باب دوم به بحث درباره اسما و صفات خداوند متعال اختصاص دارد، که این باب نیز در شش فصل به مباحث مربوط می پردازد. در فصل اوّل با اشاره به شناسایی چگونگی اسما و صفات الهی، به این موضوع پرداخته شده که: آیا اسما و صفات الهی توقیفی است یا تحقیقی؟ و نویسنده، توقیفی بودن آن را اثبات می کند. در فصل دوم تقسیمات رایج در اسما و صفات الهی را مطرح و در فصل سوم صفات ثبوتی خداوند متعال، مثلِ علم، قدرت، حیات و اراده الهی تبیین می کند. وی در فصل چهارم صفات ثبوتیه خدا و صفات ثبوتیه فعلیه ای، مانند تکلّم صدق و حکمت الهی را شرح می دهد. در فصل پنجم از صفات خبریه خداوند متعال سخن می گوید و آرای برخی مذاهب و فِرَق اسلامی که برای خداوند دست و صورت و پا و... قایلند و همچنین گروهی که خدا را از جسم و جسمانیات مبّرا می دانند، تجزیه و تحلیل کلامی می کند. در فصل ششم نیز صفات سلبیه، همچون: عدم رویت الهی، قرار گرفتن خداوند در مکان و منزّه بودن او از هر عیب و نقص تفسیر می شود.
محمد حاجی اسماعیلی علی ربانی گلپایگانی
چکیده ندارد.
عباس شیرودعلیخان عسگر دیرباز
این رساله در سه بخش؛ مفاهیم و کلیّات، مبانی و شا خصه های حکومت حضرت(ع)، به بحث و بررسی پرداخته است که در بخش مبانی به بحث از ضرورت و مشروعیت حکومت از دیدگاه حضرت(ع) و در بخش شاخصه، به بحث از عدالت و دشمن شناسی و مردم گرایی مباحثی ارائه شده است0 در بحث از ضرورت حکومت دو جهت اساسی از دیدگاه حضرت(ع) مورد بررسی قرار گرفته است که آن عبارتست؛ اول اینکه ضرورت حکومت برای تأمین معاش و برای تأمین حق آزادی است دوم اینکه، ضرورت حکومت بدست صالحان است تا اینکه در سایه آن حکومت، انسان به سعادت و کمال برسد0 مشروعیت حکومت اسلامی عمدتاً در قالب دو نظریه انتصاب و انتخاب است0 مشروعیت از دیدگاه حضرت(ع)، مشروعیت الهی و انتصابی است که طی مقدماتی در این رساله بحث شده است که آن مقدمات عبارتست از؛ حق حاکمیت حق اختصاصی خداوند است و اجازه چنین حق حاکمیتی از طرف خداوند به افراد مشخصی داده شده است0 حق حاکمیت در خصوص حضرت(ع) توسط آیه و حدیث ولایت اثبات می شود0 نقطه مقابل مشروعیت الهی و انتصابی حکومت حضرت(ع)، غصب قرار دارد0هرگز مشروعیت چنین حکومتی با مقبولیت مردم بدست نخواهد آمد زیرا مقبولیت مردم در چنین حکومتی فقط جنبه حمایتی و پشتیبانی دارد و اینکه مقبولیت در چنین حکومتی، قابل برگشت نیست یعنی مردم نمی توانند در هر زمانی از این مقبولیت دست بکشند بلکه فقط در مواقعی که حاکم شرائط رهبری خود را از دست داده باشد، عدم مقبولیت مردم از حکومت کارساز خواهد بود0 مطلب دیگری که در ادامه بحث از مشروعیت حکومت به آن پرداخته شده است این است که درهر حکومتی با دو نوع عقلانیت روبرو هستیم ؛ اول: عقلانیت فطری که عقلانیت ناب، خالص و دور از اوهام و امیال سرکش نفسانی می باشد، دوم:عقلانیت تجربی که عقلانیت معاش و زندگی و اکتساب و تجربه است0 عقلانیت فطری دردین یکی از منابع اثباتی دین است و هیچ گونه تعارضی با دین ندارد بله عقلانیت تجربی که عقلانیت فنی و ابزاری است نمی تواند منبع اثباتی دین و حکومت دینی باشد و لذا تصور می شود با آن در تعارض و ناسازگاری است0 اما در بخش شاخصه، مهمترین شا خصه حکومت حضرت(ع) ،عدالت محوری است0 در عدالت محوری حضرت(ع) به همه ابعا د آن یعنی به عدالت فردی و عدالت اجتماعی پرداخته شده است و در عدالت اجتماعی به همه ابعا د آن یعنی عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی و عدالت قضایی مورد توجه قرار گرفته است0 مهمترین عامل در برقراری عدالت کا مله وهمه جانبه حضرت(ع)، توجه عمیق و دقیق ایشان به عدالت فردی و شایستگی فردی است که دنیای امروز،کمتر به این بُعد از عدالت توجه دارد در حالی که تنها عامل برقراری عدالت دقیق و صحیح، توجه به عدالت فردی در افراد است0 از دیگر شا خصه های حکومت حضرت(ع)، مسأله شنا خت دشمن و دشمن شناسی است0 در هر حکومتی، با دو نوع دشمن داخلی و خا رجی روبرو هستیم که خطرات دشمن داخلی به مرا تب از دشمن خارجی بیشتر است 0 حضرت(ع) در طول دوران زمامداری خود عمدتاً با چهار گروه از مخالفین یعنی قاعدین، نا کثین، قاسطین و مارقین روبرو شدند که همه آنها از نوع دشمن داخلی بودند0 در نگاه حضرت(ع)، اصلاح اوضاع دشمن داخلی، از دشمن خارجی به مراتب دارای اهمیت بیشتری است و این بدان جهت است که غفلت از دشمن داخلی، راه نفوذ دشمن خارجی را فراهم می کند0 حضرت(ع) در خصوص رویارویی با دشمن، سه مرحله گفتگو ، مدارا و قاطعیت و جنگ مسلحانه را راه روبرو شدن با دشمن می دانستند زیرا چه بسا دشمنی که امید اصلاح با گفتگو یا با مدارا را داشته باشد، در برخورد قاطعانه، این فرصت از او گرفته خواهد شد و چه بسا، گفتگو و مدارای بیش از حد با دشمن هم، موجب عدم امنیت و سستی حکومت خواهد شد0 از دیگر شا خصه های حکومت حضرت(ع)، مردم گرایی است که در آن از دو جهت؛ جایگاه مردم در حکومت حضرت(ع) ، نوع نگاه حضرت(ع) به مردم و مردم گرایی است0