نام پژوهشگر: عباس بخشی پور رودسری
هاله ایمان دوست میرنقی گروسی فرشی
پژوهش حاضر یک پژوهش آزمایشی است که به منظور بررسی اثربخشی روش درمانی سایکودراما بر روی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و بیماران دوقطبی صورت گرفته است.نمونهء آماری این پژوهش شامل 40 نفر می باشد که از بین بیماران بستری در مرکز نگهداری بیماران روانی نیکان شهرستان مراغه انتخاب شده است.ابزار سنجش آزمون scl90می باشد.در تجزیه و تحلیل داده ها از روش مقایسه ءمیانگین ها و کوواریانس استفاده شده است.نتایج این پژوهش حاکی از آن است که اعمال روش درمانی سایکودراما منجر به کاهش نشانه های کلی در هیچ کدام از گروه ها نشده است.اثر بخشی این روش درمانی بر روی بیماران دو قطبی بیشتر از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی می باشد.روش درمانی سایکودراما در بیماران دو قطبی منجر به کاهش نشانه ها در آیتم های وسواس،حساسیت بین فردی و خصومت و در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی منجر به کاهش نشانه ها در آیتم جسمانی کردن شده است.
رقیه حسن زاده قزلگچی عباس بخشی پور رودسری
عملکرد حسی یکی از مهمترین کارکردهای دست می باشد. در طی چند دهه اخیر مطالعه در مورد ضایعات اعصاب محیطی افزایش یافته و در دو دهه اخیر بیشترین تاکید بر روی بررسی تاثیر سیستم عصبی مرکزی در نتایج ترمیم عصب بوده است. مطالعه نتایج مربوط به ضایعات اعصاب محیطی نشان می دهد که بهبودی حسی تحت تاثیر تعدادی از عوامل مختلف می باشد. تاثیر مثبت برنامه بازآموزی حسی در نیمه دهه 70 اثبات شده، ولی مکانسیم دقیق آن هنوز مشخص نشده است. به علاوه "سن" به عنوان مهمترین عامل پیشگوئی کننده نتایج عملکردی به دنبال ترمیم عصب می باشد. حتی بدون انجام برنامه بازآموزی حسی کودکان قادر به کسب بهبودی عملکردی در حد عالی می باشند(20و10). مکانیسم دقیق این پدیده هنوز مشخص نشده است، اما "تاجما" و "ایمای" علت آنرا ظرفیت بالای زایش مجدد اعصاب محیطی و شکل پذیری عصبی سیستم عصبی مرکزی در کودکان دانستند. ثابت شده است که،ترمیم بریدگی های کامل اعصاب محیطی با درجات مشخصی از عدم تجانس همراه بوده و درنتیجه عصب گیری مجدد نادرست به سمت ارگان انتهائی می گردد. بر اساس یک مطالعه حیوانی، مرزنیخ(merzenich) دریافت که بعد از بریدگی و ترمیم عصب مدیان، ناحیه مربوط به بازنمائی پوست عصب مدیان در قشر کاملا از طریق درونداد های جدید ارسالی از اعصاب اولنار و رادیال اشغال می گردند. به منظور بناسازی مجدد بازنمائی های مربوط به قبل از ضایعه، مدل سازی مجدد(بازسازی مجدد) وسیع قشر حسی بدنی مورد نیاز است. اصطلاح شناخت پروسه هائی چون ادراک، توجه، یادگیری ، حافظه و ارتباط را در بر می گیرد. ظرفیت شناختی توانائی مغز برای مشاهده و حفظ کردن، توانائی مغز برای تطبیق با تحریکات و توانائی مغز برای بازشناسی که ،شکل پذیری عصبی مغز نیز نامیده می شود، است.بر اساس توانائی سیستم اعصاب مرکزی برای انطباق با عصب گیری نادرست به ارگان انتهائی، ظرفیت شناختی ممکن است تاثیر بسزائی بر روی پیش آگهی بهبودی حسی داشته باشند. لوندبورگ و رزن برای اولین بار ارتباط بین ظرفیت شناختی و بهبودی حسی را گزارش نمودند. آنها بر روی توانائی شناخت لمسی به عنوان بهبودی حسی عملکردی در نظر می گیرند. مطالعه حاضر، به منظور تعیین ارتباط بین ظرفیت شناختی و نتایج بهبودی حسی به دنبال ترمیم اعصاب محیطی در اندام فوقانی،انجام شد. بنابراین هدف بررسی رابطه کارکردهای شناختی با بهبودی حسی می باشد. به منظور بررسی این فرضیه که ظرفیت های شناختی با بهبودی توانائی حسی دست در ارتباط و همبستگی می باشد یا خیر ما 20 بیمار که ترمیم عصب مدیان و اولنار در سطح ساعد داشته اند با ابزارهای ارزیابی حسی و ظرفیت شناختی تحت ارزیابی قرار می دهیم. از طریق این تست ها به آزمون فرضیه وجود ارتباط بین ظرفیت های شناختی از قبیل، حافظه کوتاه مدت(عددی)، تفکر انتزاعی، توانائی های ادراکی فضائی بینائی، انعطاف پذیری شناختی(توجه انتخابی)، زمان عکس العمل و سطح بهبودی عملکردحسی خواهیم پرداخت. آگاهی از این مسئله باعث تلاش های بیشتری در برنامه های توانبخشی از طریق به کارگیری این اصول و ارتقاء ظرفیت شناختی مغز در جهت بهبودی نتایج ترمیم عصب می گردد.??
زینب عظیمی مجید محمود علیلو
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر خلق و نوروتیسیسم-تکانشگری بر سوگیری حافظه اپیزودیک صورت گرفت. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان تبریز در سال تحصیلی 89-90 تشکیل می دادند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 2 دبیرستان در شهر تبریز انتخاب شده و پرسشنامه های شخصیت آیزنک-فرم کوتاه تجدید نظر شده و تکانشگری بارت اجرا گردید. سپس نمراتی که دو انحراف استاندارد بالا و پایین تر از میانگین بودند از بین آن ها انتخاب شدند. از بین این افراد 100 نفر (10 گروه 10 نفره) انتخاب شدند. در مرحله بعد القای خلق مثبت و منفی با توجه به گروهی که آزمودنی به آن متعلق بود صورت گرفت و سپس آزمون های حافظه (یادآوری واژه های دارای بار هیجانی/یادآوری خاطرات شخصی گذشته دارای بار هیجانی) روی شرکت کنندگان اجرا شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان می دهد که تأثیر خلق در یادآوری واژه ها و خاطرات دارای بار هیجانی معنی دار است (در همه موارد 0001/0 >p)و خلق مثبت موجب افزایش یادآوری واژه ها و خاطرات دارای بار هیجانی مثبت و خلق منفی موجب افزایش یادآوری واژه ها و خاطرات دارای بار هیجانی منفی شده است.اثر نوروتیسیسم نیز به جز در مورد واژه های دارای بار هیجانی منفی، در سایر موارد معنی دار است (01/0 >p)بطوریکه نوروتیسیسم بالا موجب یادآوری بیشتر خاطرات دارای بار هیجانی منفی و نوروتیسیسم پایین موجب یادآوری بیشتر واژه ها و خاطرات دارای بار هیجانی مثبت شده است.اثر تکانشگری تنهادر مورد واژه ها و خاطرات دارای بار هیجانی منفی معنی دار است (05/0 >p)بطوریکه تکانشگری بالا موجب یادآوری کمتر واژه ها خاطرات دارای بار هیجانی منفی شده است.اثر تعاملی متغیر ها نیز معنی دار بود (0/0001 >p).نتایج نشان داد که افراد دارای نوروتیسیسم بالا و تکانشگری پایین در حالت خلقی منفی، واژه ها و خاطرات دارای بار هیجانی منفی بیشتری را به یاد می آورند و افراد دارای نوروتیسیسم پایین و تکانشگری بالا در حالت خلقی مثبت، واژه ها و خاطرات دارای بار هیجانی مثبت بیشتری را به یاد می آورند. نتیجه گیری: به نظر می رسد که ابعاد خلق و نورورتیسیسم- تکانشگری بر سوگیری حافظه اپیزودیک نقش دارند.
احمد امیری پیچاکلایی عباس بخشی پور رودسری
هدف: درمان شناختی رفتاری و رویارویی و جلوگیری از پاسخ از موثرترین درمان های روان شناختی برای اختلال وسواسی- اجباری هستند. با این حال، این رویکرد اغلب با نتایج گوناگون و گستره ای از نشانه باقی مانده در فرد درمان شده همراه است. این پژوهش شکل جدیدتری از درمان شناختی بر پایه مدل فراشناختی ولز از اختلال وسواسی- اجباری را ارزیابی می کند. روش: در یک بررسی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه، فرایند درمان بر روی 3 آزمودنی انجام شد. آزمودنی ها در مرحله پیش از درمان و جلسه پایانی پرسش نامه وسواسی اجباری یل براون، پرسش نامه اضطراب بک، پرسش نامه آمیختگی فکر، پرسش نامه افسردگی بک، و پرسش نامه کنترل فکر را پر نمودند. علاوه بر این، پرسش نامه وسواسی اجباری یل براون، پرسش نامه اضطراب بک، پرسش نامه آمیختگی فکر، و پرسش نامه کنترل فکر را در جلسه های دوم، چهارم، ششم، هشتم، و دوره پیگیری 1 و 3 ماه پس از درمان نیز پر کردند. یافته ها: نمره های آزمودنی ها در کلیه مقیاس ها در مرحله پس از درمان نسبت به مرحله قبل از آن کاهش نشان داداند. در مقیاس یل براون نمره آزمودنی اول از 32 در خط پایه به 4 در جلسه پایانی، آزمودنی دوم از 26 در خط پایه به 7 در جلسه پایانی، آزمودنی سوم از 35 در خط پایه به 5 در جلسه پایانی کاهش یافت. یافته های دیگر، شامل کاهش نمره در مقیاس های اضطراب بک، آمیختگی فکر، افسردگی بک و زیرمقیاس های تنبیه و نگرانی پرسش نامه کنترل فکر بود. نتایج: یافته های بدست آمده از پژوهش نشان داد که درمان فراشناختی می تواند درمانی کارآ برای اختلال وسواسی- اجباری باشد.
سیامک فتح الهی عباس بخشی پور رودسری
هدف پژوهش حاضر ارزیابی روابط ساختاری مولفه های سرشت و منش شخصیت با اختلالات هیجانی با ارائه ی مدل ساختاری مبتنی بر مدل های ابعادی و یافته های تجربی پیشین بود. در این راستا از بین بیماران مبتلا به اختلالات هیجانی تعداد 313 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از پرسشنامه ی tci، bdi-ii، asi، pswq، moci، spin، گرد آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی روابط بین متغیرها و ارائه مدل ساختاری از روش های دسته بندی، تحلیل عاملی تاییدی و مدل یابی معادلات ساختاری بر پایه نرم افزار هایspss(16) و lisrel(8.54) استفاده شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که عامل آسیب پرهیزی با همه ی علائم اختلالات اضطرابی (پانیک، اضطراب فراگیر، وسواسی-جبری، فوبی اجتماعی و فوبی خاص) و افسردگی رابطه ی مستقیم و معناداری دارد و عامل پیش بین برای همه ی علائم اختلالات اضطرابی و افسردگی است. همچنین نتایج نشان داد که بین عامل خود راهبری و افسردگی رابطه معناداری وجود دارد. علاوه براین، نتایج مدل ساختاری نشان داد که عامل نوجویی پایین با اختلال فوبی اجتماعی و وسواسی جبری رابطه ی معناداری ندارد. در کل نتایج نشان داد که اختلالات اضطرابی و افسردگی با ویژگی های شخصیتی رابطه دارند. توجه بیشتر به این ساختارها می تواند به طور قابل توجهی برای تحقیقات آسیب شناسی روانی و کاربست بالینی مفید باشد.
سامره اسدی عباس بخشی پور رودسری
چکیده: هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تفاوت افراد حائز تیپ شخصیتی d و غیر تیپ d از نظر استرس ادراک شده، کانون کنترل سلامت و حمایت اجتماعی ادراک شده می باشد. روش: بدین منظور، تعداد 87 نفر از افراد حائز تیپ شخصیتیd و 85 نفر افراد غیر تیپ dبه روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. پرسشنامه های تیپ شخصیتیd، استرس ادراک شده (pss)، مقیاس چندبعدی کانون کنترل سلامت(mhlc) و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده بر روی افراد شرکت کننده اجرا گردید. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار spss-17 و شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چندراهه(manova) ،آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های بدست آمده در این پژوهش نشان داد بین افراد حائز تیپ شخصیتیd و افرادغیر تیپd از نظر متغیر استرس ادراک شده تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین، نتایج پژوهش نشان داد در نمره کل مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده، بین افراد حائز تیپ شخصیتیdو افراد غیر تیپ d تفاوت معنی داری وجود دارد و در دو خرده مقیاس حمایت از سوی خانواده و حمایت دوستان در دو گروه مورد مقایسه نیز تفاوت معنی داری مشاهده شد. علاوه بر این، نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه مورد مقایسه، از نظر کانون کنترل قدرت دیگران تفاوت معنی داری وجود دارد ولی در خرده مقیاس های کانون کنترل سلامت درونی و کانون کنترل سلامت شانس تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتیجه گیری: افراد حائز تیپ شخصیتیd از استرس ادراک شده بالاتری برخوردارند و همچنین حمایت اجتماعی ادراک شده پایین تری را گزارش می کنند. علاوه بر این، افراد حائز تیپ شخصیتی dبر این باورند که سلامت آن ها توسط افراد قدرتمندی مثل اعضای خانواده یا پزشکان تعیین می شود.
فرزاد نصیری مجید محمودعلیلو
چکیده: هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان افراد مبتلا به اضطراب فراگیر صورت گرفته است. روش: افراد مبتلا به gad در شهر تبریز، جامعه ی کلی را تشکیل می دهند. گروه نمونه نیز 2 نفر از افراد مبتلا به gad است که بر اساس ملاک های ورود و احراز شرایط پژوهش وارد طرح درمان شدند. یافته ها: نتایج مربوط به پژوهش حاکی از این است که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش شدت علائم اختلال اضطراب فراگیر، کاهش نگرانی، کاهش اضطراب و کاهش نمرات افسردگی شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی به درمان افراد مبتلا به اضطراب فراگیر منجر می شود و موجب بهبود نگرانی، اضطراب و افسردگی در این بیماران می شود.
رضا عبدی عباس بخشی پور رودسری
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی کارایی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اختلال هیجانی همایند بود. روش: سه نفر زن مبتلا به اختلال هیجانی اضطراب فراگیر همراه با یک اختلال هیجانی همایند دیگر از طریق مصاحبه تشخیصی و مصاحبه بالینی ساختار یافته براساس معیارهای تشخیصی dsm-iv برای محور یک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بیماران پس از احراز شرایط درمان، وارد فرآیند درمان شدند. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. کارآیی پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه در طی در سه مرحله مداخله (خط پایه، درمان 12 جلسه ای و پیگیری 6 هفته ای) با استفاده از مقیاس های مربوط به اختلال اضطراب فراگیر(pswq & gadq-iv, )، سنجه های اختصاصی اختلال همایند (bdi-ii, spin, asi & bai) و آسیب در عملکرد عمومی (wsas & oasis) بیماران و همچنین ابزارهای سنجش عوامل مشترک فراتشخیصیders) (panas, bis/bas & مورد بررسی قرار گرفت. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (rci) و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان می دهد که تاثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت آماج های درمان ) نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اختلال هیجانی همایند و سطح آسیب عملکرد عمومی) بیماران هم از نظر آماری در سطح (05/0 >p) و هم از نظر بالینی معنادار است. نتیجه گیری: روش درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اختلال هیجانی همایند زنان مبتلا از کارآیی لازم برخوردار است.
محمد مهدی میرلو محمدعلی نظری
هدف: پژوهش حاضر مقایسه تاثیر محرک های دارای بار هیجانی متفاوت (خنثی، مثبت، منفی) بر ادراک زمان کودکان دارای اختلال کاستی توجه- بیش فعالی و کودکان عادی است. روش: به این منظور 599 نفر از دانش آموزان مدارس زنجان به صورت تصادفی و خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و سپس مقیاس درجه بندی کانرز فرم معلم (ctrs) توسط معلمین تکمیل شد. از این تعداد، 100 نفر برای ارزیابی دقیق تر وارد مرحله بعدی شده و پرسشنامه علایم مرضی کودکان (csi-4) توسط والدین این کودکان تکمیل شد. در نهایت، 34 نفر از دانش آموزان واجد اختلال کاستی توجه- بیش فعالی تشخیص داده شدند. همچنین، 31 نفر از دانش آموزان که فاقد علایم این اختلال بودند به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. سپس آزمون افتراق زمان در دو سطح 1000 و 2000 میلی ثانیه بر روی هر دو گروه اجرا شد. داده ها به کمک نرم افزار spss 17 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، آزمون t مستقل و روش تحلیل افتراقی گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که گروه کودکان مبتلا به adhd در هر 6 تکلیف زمانی (دو سطح زمانی در سه سطح هیجانی) ادراک زمانی سریع تری داشتند که البته این تفاوت فقط در سطح 2000 خنثی معنادار بود.
نسیم قهرمان محرم پور حسن صبوری مقدم
اختلال استرس پس از سانحه با مجموعه ای از علایم نوعی (سندروم) که در پی مواجهه با حوادث آسیب زای زندگی پیدا می شود ، مشخص می گردد . مداخلات روان درمانگرانه ای که در مورد ptsd وجود دارد عبارت است از رفتاردرمانی ، شناخت درمانی و هیپنوتیزم . یکی از فنون روان درمانی نسبتا نوظهور حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد است که طی آن ، بیمار در حین این که تصویری از تجربه آسیب زا را در ذهن خود نگاه داشته است ، بر روی حرکات جانبی انگشت بالینگر تمرکز می کند . طرفداران این روش درمان اظهار می کنند که روش مذکور به اندازه سایر روش های درمان ptsd و شاید بیش از آنها کارایی دارد. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی روش درمانی حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد در کاهش علایم اختلال استرس پس از سانحه ناشی از تجاوز جنسی است . در یک بررسی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ، فرایند درمان بر روی سه آزمودنی انجام شد . آزمودنی ها در مرحله پیش از درمان ( خط پایه ) و پایان جلسه اول ، دوم ، سوم و جلسه آخر ( جلسه چهارم ) و نیز دوره پیگیری پس از درمان پرسشنامه اختلال استرس پس از سانحه میسی سی پی و پرسشنامه scl-90-r را تکمیل نمودند . نمره آزمودنی در کلیه مقیاس ها در مرحله پس از درمان نسبت به مرحله قبل از آن کاهش نشان داده اند.نتیجه ای که می توان از این پژوهش استنباط کرد این است که رویکرد درمانی مبتنی بر حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد در کاهش شدت علایم اختلال استرس پس از سانحه ناشی از تجاوز جنسی موثر بوده است .
ریحانه عدالتیان عزیزی عباس بخشی پور رودسری
درمان افزایش قابل توجهی در بهبود نشانه های اختلال واژینیسم و رضایت جنسی و تعامل جنسی و کارکرد جنسی بیماران نشان داد. نتایج در دوره پیگیری نیز حفظ شد. در نهایت بر اساس یافتههای به دست آمده میتوان نتجهگیری کرد که، رفتار درمانی شناختی در کاهش علایم اختلال واژینیسم و افزایش رضایت جنسی و کارکرد جنسی و تعامل جنسی می تواند موثر باشد.
مریم عدالتیان عزیزی عباس بخشی پور رودسری
روش:.پژوهش حاضر در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از خطوط پایه ی چندگانه به انجام رسید و در راستای آن 15 جلسه درمان با یک پیگیری یک ماههروی2فرد مبتلا به اختلال پراشتهایی روانی با 30<bmiدر شهر تبریز اجرا شد و برای ارزیابی تغییرات درمانی از مقیاس های edds، edi-2، bcq، biaq، bdi-ii، rses ، mps و scid-i استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی در ترکیب با درمان رویارویی آینه ایی موجب کاهش در علائم اختلال پراشتهایی روانی، نارضایتی بدنی، رفتارهای وارسی و اجتناب تصویر بدنی، علائم افسردگی، کمال گرایی بالینی و افزایش عزت نفس شد.نتیجه گیری: mb me+mb cbtدرمانی نوید بخش برای بهبود آشفتگی تصویر بدنی، کاهش علائم پراشتهایی روانی و کاهش عوامل خطر ایجاد کننده و ابقا بخش این دو در افراد مبتلا به bnبا30<bmi است
یوسف جمال پور حسن صبوری مقدم
کلید واژه ها: اختلال سلوک، گروه بهنجار، نیمرخ شناختی. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای نیمرخ شناختی در افراد دچار اختلال سلوک و افراد بهنجار است. روش: روش مطالعه حاضر توصیفی از نوع علی مقایسه ای(پس رویدادی) می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل نوجوانان دارای اختلال سلوک مقیم در کانون اصلاح و تربیت شهر اصفهان در سال 92 بود. حجم نمونه 30نفر شامل15 نوجوان دچار اختلال سلوک و 15 نوجوان بهنجار بود. جهت انتخاب نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و آزمون های عملکرد مداوم (cpt)، هوش کلامی وکسلر و خرده مقیاس حافظه عددی وکسلر و آزمون دسته بندی کارت-های ویسکانسین بر روی آنها اجرا شد. برای تحلیل داده ها آزمون واریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها: بین افراد بهنجار و افراد دچار اختلال سلوک در کارکردهای شناختی حافظه کاری و هوش کلامی و کارکردهای اجرایی اختلاف معناداری وجود دارد، اما در توجه پایدار بین دو گروه تفاوت معنا داری وجود ندارد. گروه اختلال سلوک در کارکردهای حافظه کاری و هوش کلامی و کارکردهای اجرایی (000/0< p)، عملکرد ضعیف تری از گروه بهنجار دارند. نتیجه گیری: باتوجه به یافته های بدست آمده، گروه اختلال سلوک در حافظه کاری، هوش کلامی و کارکردهای اجرایی ضعیف تر از گروه بهنجار عمل کردند. بنابراین در انجام مداخلات درمانی برای اختلال سلوک باید به نقش نقایص عصب شناختی بیشتر توجه کنند.
محمد طاهر پناه عباس بخشی پور رودسری
زمینه و اهداف : زندگی با بی خوابی مزمن می تواند اضطراب قابل توجهی را در زندگی ایجاد کند و با کیفیت زندگی افراد تداخل کند. بی خوابی در میان متداولترین مشکلات گزارش شد? مرتبط با سلامت، مکرراً ارزیابی شده است (کارنی وادینگر،2010). از سوی دیگر عدم تحمل بلاتکلیفی و اجتناب شناختی نیز باعث ایجاد اضطراب و تداوم بی خوابی واحتمالا ایجاد آن شوند، یکی از نتایج آنی بی خوابی بروز هیجانات منفی از قبیل اضطراب وخشم است. هدف این پژوهش بررسی نقش سه متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی،اجتناب شناختی و تنظیم هیجان در اختلال بی خوابی اولیه است. روش: این مطالعه یک روش علی – مقایسه ای بود، نمونه های این پژوهش 60 نفر بودند که 30 نفر از بین بیماران مبتلا به بی خوابی اولیه و30 نفر افراد بهنجار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.ابزارهای جمع آوری داده ها پرسشنامه های، عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب شناختی و تنظیم هیجانی بود. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار تحلیل آماری spss مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: پژوهش حاضر نشان داد که بین افراد مبتلا به بی خوابی اولیه و افراد بهنجار در متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی(p>0.01,0.01) ، اجتناب شناختی(p>0.01,0.01) و هردو مولفه تنظیم هیجانی (سرکوبی هیجانی(p>.0.01,0.01) و ارزیابی مجدد هیجانی (p>.0.01,0.01)) تفاوت معنادار وجود دارد. بدین معنا که افراد مبتلا به بی خوابی اولیه نسبت به افراد بهنجار نسبت به بلاتکلیفی از تحمل کمتری برخوردارند و اجتناب شناختی بیشتری دارند.و در مولفه های تنظیم هیجانی، افراد مبتلا به بی خوابی اولیه نسبت به افراد بهنجار سرکوبی هیجانی بیشتر و ارزیابی هیجانی مجدد کمتری دارند. نتیجه گیری: با توجه به این یافته ها می توان اظهار نمود از عواملی که باعث نشخوار فکری و اشتغال ذهنی افراد مبتلا به بی خوابی می شود، عدم تحمل بلاتکلیفی نسبت به مسائل مربوط به آینده است وبیماران برای فرار از آنها از میکانیسم اجتناب شناختی استفاده می کنند و به هنگام هیجانی شدن سعی بر سرکوب هیجانهای خود می کنند.
مینا قنادی فرنود مجید محمود علیلو
آسیب پذیری در برپایی هیجان و مشکل در تنظیم هیجان ها ، به همراه تجربه کودک آزاری، مشکل اصلی افراد دارای شخصیت مرزی (bpd) در نظر گرفته می شود که آنها را به ویژه در جهت رفتارهای پرخطر هدایت می کند. در این پژوهش که یک مطالعه توصیفی همبستگی می باشد، بدتنظیمی هیجانی و تجربه کودک آزاری برای پیش بینی گرایش به رفتار های پرخطر در جمعیت دانشجویی دارای صفات شخصیت مرزی مورد مطالعه قرار گرفت. 504 نفر از دانشجویان دختر و پسر، بر اساس نمونه گیری خوشه ای از بین دانشجویان دانشگاه تبریز انتخاب شدند. این گروه مقیاس های رفتارهای پرخطر (برنر، 1995)، بدتنظیمی هیجان (گراتز و رومر، 2004) ، تجربه کودک آزاری (محمدخانی، 1381) و مقیاس شخصیت مرزی (کلاریز و بروکز، 1984)را تکمیل نمودند. برای انتخاب افراد دارای صفات شخصیت مرزی، یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین نمره کلی (stb) در نظر گرفته شد و بر اساس آن تعداد 120 نفر غربالگری شدند. نتایج نشان داد متغیرهای بدتنظیمی هیجانی و تجربه کودک آزاری به درجات مختلف، انواع رفتارهای پرخطر را پیش بینی می کنند که در این میان بیشترین قابلیت پیش بینی در میان رفتارهای پر خطر بر اساس متغیر بدتنظیمی هیجان، رفتارهای جنسی پرخطر و بر اساس متغیر تجربه کودک آزاری ، مصرف الکل و استعمال دخانیات است. با توجه به الگوی تا حدی متفاوت این پژوهش نسبت به مطالعات قبلی، در متغیر های پیش بین ( پایین بودن ارزش تبیینی برخی از متغیر ها) لزوم توجه به مسائل فرهنگی در این گونه مطالعات و انجام مطالعات تکمیلی در این حوزه ضروری می نماید.
امین رضانژاد اصل عباس بخشی پور رودسری
با توجه به این یافته ها، کم کاری یا فزون کاری نورون های رابط بازداری، در کورتکس پیش پیشانی خلفی جانبی، می تواند موجب ایجاد نقص انعطاف پذیری شناختی گردد، که فزون کاری، باعث افت عملکرد شناختی کلی نیز می شود. کم کاری یا فزون کاری نورون های مذکور، هر کدام، می تواند دو زیر گروه، در بین افراد با کمبود انعطاف پذیری شناختی را از هم متمایز سازد: زیر گروه کم کار، با کمبود انعطاف پذیری شناختی صرف، و زیر گروه فزون کار با کمبود انعطاف پذیری شناختی و کمبودهای شناختی دیگر و شدیدتر.
فرهاد محمدی زینب خانجانی
چکیده: هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثرات سیستم¬های مغزی رفتاری با میانجی گری عواطف مثبت و منفی بر نشانه های وسواسی جبری در میان دانشجویان است. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و روش مدل¬یابی معادلات ساختاری است. 423 شرکت کننده (192 پسر و 231 دختر) با روش نمونه¬گیری چندمرحله¬ای از میان کلیه¬ی دانشجویان شاغل به تحصیل دانشگاه رازی کرمانشاه انتخاب شدند و ابزارهای خودگزارشی مقیاس فعال¬ساز رفتاری و بازداری رفتاری، فرم بلند فهرست عواطف مثبت و منفی و مقیاس ابعادی وسواسی جبری را تکمیل نمودند. داده های خام جمع آوری شده با استفاده از مدل¬یابی معادلات ساختاری (sem) با برآورد حداکثر برازش و از طریق نرم افزار لیزرل نسخه ی 80/8 مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل های نظری برازش مناسبی دارند. سیستم بازداری رفتاری هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم، از طریق عاطفه ی منفی، بر نشانه های وسواسی جبری اثر داشتند. علاوه بر این ترس و احساس گناه به ترتیب میانجی گر تأثیر سیستم مغزی رفتاری جنگ/ گریز/ بهت و بازداری رفتاری بر نشانه های وسواسی جبری بودند. سیستم بازداری رفتاری بر بعد افکار ناخواسته/ افکار خنثی کننده تأثیر مستقیم دارد و از طریق عاطفه¬ی منفی بر سایر ابعاد وسواسی جبری (یعنی، آلودگی/ شستشو؛ مسئولیت-پذیری/چک کردن و تقارن/نظم و ترتیب) اثر گذار است. با ورود عواطف منفی سطح پایین به معادله¬ی سیستم بازداری رفتاری¬ اثر مستقیم و غیرمستقیم (از طریق احساس گناه و غمگینی) آن بر افکار ناخواسته¬ی وسواسی آشکار گردید. از سوی دیگر ترس هم میانجی گر اثر سیستم جنگ/ گریز/ بهت بر تمام ابعاد نشانه¬ای وسواسی جبری بود. عواطف نقش مهمی در مشخص شدن تأثیر سیستم مغزی رفتاری ترس(جنگ/گریز/بهت) بر نشانه های وسواسی جبری دارند. عواطف منفی تأثیر مهمی در تفکیک اثر ترس و اضطراب بر نشانه¬های وسواسی جبری دارند. ترس و اضطراب بر جنبه¬های مختلفی از نشانه¬های وسواسی جبری اثرگذارند. کلمات کلیدی: نشانه های وسواسی جبری؛ سیستم های مغزی رفتاری؛ عواطف؛ ترس؛ اضطراب
ولی کاظمی رضایی عباس بخشی پور رودسری
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه ظرفیت حافظه کاری و راهبردهای کنترل فکر مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری با افراد بهنجار است. روش: روش مطالعه حاضر توصیفی از نوع علی- مقایسه ای(پس رویدادی) است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و افراد بهنجار در سطح شهر تبریز در سال 93-1392 بودند. از جامعه مورد نظر به روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای شامل 60 شرکت کننده (30 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری براساس ملاک های تشخیصی dsm-iv-tr و 30 نفر بهنجار) انتخاب شدند. شرکت کننده ها از لحاظ جنس، سن و تحصیلات همتاسازی شدند. سپس آزمون های خرده مقیاس فراخنای ارقام وکسلر و کنترل راهبردهای کنترل فکر بر روی آن ها اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره و با نرم افزار spss-20 تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین افراد مبتلا به اختلال ocd و افراد بهنجار در متغیرهای ظرفیت حافظه کاری و راهبردهای کنترل فکر تفاوت معناداری وجود دارد. بدین صورت که افراد دارای اختلال ocd حافظه ضعیف تری داشتند. همچنین نتایج راهبردهای کنترل افکار نشان داد که افراد دارای اختلال ocd در مقایسه با افراد بهنجار از راهبردهای نگرانی، کنترل اجتماعی، تنبیه و ارزیابی مجدد بیشتری به کار می برند. اما راهبرد توجه برگردانی بیشتر از جانب افراد بهنجار مورد استفاده قرار گرفت. نتیجه گیری: این نتایج نشان دهنده آن است که رفتارهای تکرار شونده افراد مبتلا به ocd ممکن است نتیجه نارسایی هایی در حافظه کاری آن ها باشد. همچنین ممکن است افراد مبتلا به ocd در زمان رویارویی با وسواس های فکری - عملی از راهبردهای غیر انطباقی کنترل فکر استفاده کنند. تغییر و جایگزین کردن راهبردهای سازگارانه به جای راهبردهای نا سازگارانه می تواند به علائم اختلال وسواسی کمک کند.
نویده میرزایی نمرور عباس بخشی پور رودسری
مقدمه : یک مناقشه حل نشده بر سر اینکه آیا اختلال شخصیت مرزی واختلال دوقطبی باید در یک طیف مشابه در نظر گرفته شوند یا نه وجود دارد. هدف مطالعه حاضر فهم بیشتر در مورد تشابهات و تفاوت های بین دو اختلال به وسیله بررسی طرح واره های ناسازگار اولیه و تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی است روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی – مقایسه ای، شامل 90 نفر که 30 نفر بیمار اختلال شخصیت مرزی ، 30 بیمار دوقطبی با روش نمونه گیری در دسترس در آن شرکت داشتند. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور i (scid-i)، مصاحبه ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور (scid-ii) ii، پرسش نامه طرح واره های ناسازگار یانگ (ysq-3) و پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان استفاده شد. و داده ها باستفاده از نرم افزار spss-20 و روش های آماری توصیفی، تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: پژوهش حاضر به طور معناداری میانگین نمرات بالاتری را برای اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با بیماران دوقطبی در طرح واره های ناسازگار اولیه و راهبرد های نا سازگار تنظیم هیجان و نمرات پایین تری را در راهبرد های سازگارانه تنظیم هیجان نشان داد. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد طرح واره های ناسازگار اولیه و راهبرد های ناسازگارانه تنظیم هیجان در اختلال شخصیت مرزی نسبت به اختلال دوقطبی شدت بیشتری دارند. این یافته بر تمایز بین دو اختلال تاکید می کند و بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که دو اختلال بیشتر متفاوتند تا مشابه.
رضا محمدزاده گان خلیل اسماعیل پور
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای سبک های دفاعی در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، تحریف شناختی بین فردی و صفات شخصیت مرزی بود. روش پژوهش حاضر همبستگی، از نوع مدل یابی معادلات ساختاری و جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تبریز در سال 93-92 بود که از میان آنها 368 نفر به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه تحریف شناختی بین فردی (icds)، پرسشنامه مکانیسم های دفاعی (dsq)، مقیاس صفات شخصیت مرزی(stb) و پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه را تکمیل کردند. تحلیل داده ها از طریق مدل یابی معادلات ساختاری (sem) و اثرات غیر مستقیم از طریق آزمون بوت استراپ انجام شد. مدل های ارزیابی شده از شاخص های برازندگی خوبی برخوردار هستند. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان داد که سبک های دفاعی در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، تحریف شناختی بین فردی و صفات شخصیت مرزی نقش واسطه ای دارند. تاثیر واسطه ای سبک های دفاعی در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، تحریف شناختی بین فردی و صفات شخصیت مرزی هم به صورت اثر کاملاً غیر مستقیم (تاثیر طرحواره های ناسازگار اولیه بر تحریف شناختی بین فردی یا صفات شخصیت مرزی از طریق مکانیسم های دفاعی خاصی است و و این تاثیر مستقیم نیست) و هم به صورت میانجی گری کامل و جزئی بود (در این نوع واسطه گری سبک های دفاعی رابطه فوق را یا بطور کامل و یا به صورت جزئی تعدیل می کنند)
مهرنوش شجاعی خلیل اسماعیل پور
اهداف: با توجه به این نکته مهم که خانواده اولین محیطی است که در آن کودک تجربه همزیستی خود با دیگران را به دست می آورد و این تجارب پایه گذار شخصیت، باورها، و معیارهای فکری کودک در آینده است؛ به همین دلیل هرگونه اختلال یا انحرافی در خانواده و یا تجارب ناگوار آزار در دوران کودکی آثار مخربی در روحیه کودک بجا می گذارد؛ که این تجارب ناگوار اولیه باعث ایجاد طرحواره های ناسازگار اولیه می گردد که اغلب این طرحواره ها زیر بنای نشانه های مزمن اختلالات محور i مانند افسردگی هستند. به لحاظ اینکه تاکنون پژوهش خاصی روابط ساختاری متغیرهای کودک آزاری ( عاطفی، غفلت، جسمی و جنسی ) را با میانجیگری طرحواره ناسازگار اولیه و ارتباط مستقیم و غیر مستقیم آن را با افسردگی بررسی نکرده است ، این پژوهش در صدد بررسی روابط ساختاری این متغییر ها است. مواد و روش ها: جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دخترمقطع متوسطه در مناطق 19 گانه آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 93-92 بود . گروه نمونه متشکل از 212 نفر از دختران دانش آموز مقطع متوسطه از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره یانگ و پرسشنامه کودک آزاری را تکمیل نمودند. یافته ها: نتایج نشان داد بین متغیر تجربه آزار در دوران کودکی و افسردگی در نوجوانی با میانجیگری طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: از آنجا که طرحواره ناسازگار اولیه نقش مهمی در اختلالات محور i دارند، می توان با تعیین عوامل ایجاد کننده در شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه مانند تجربه آزار در دوران کودکی ، از شکل گیری این طرحواره های ناسازگار جلوگیری کرد.
منیره رضازاد عموزین الدینی عباس بخشی پور رودسری
اختلال شخصیت مرزی یکی از شایعترین اختلالات شخصیت است ، که وجه مشخصه آن بی ثباتی در روابط بین فردی، احساس هویت ، تجلیات هیجانی و نقائص عملکردی – شناختی است . در میان ناتوانی ها ی شناختی ،آسیب حافظه کاری می تواند بر سایر علائم تاثیر گذاشته و در ایجاد آنها موثر باشد از این رو ، هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه حافظه کاری افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی وافراد سالم بود ، که به این منظور با استفاده از پرسشنامه مقیاس شخصیتی مرزی stb) ) دو گروه 25 نفری از افراد دارای نشانه های مرزی و افراد سالم غربال و انتخاب شدند و با استفاده از آزمون ترسیمی آندره ری و آزمون فراخنای ارقام وکسلر عملکرد حافظه کاری دیداری و شنیداری مورد اندازه گیری قرار گرفت . تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از نظر حافظه کاری شنیداری – دیداری با افراد سالم متفاوت بوده ، به این ترتیب که افراد سالم حافظه کاری شنیداری – دیداری کارآمدتری نسبت به افراد مرزی دارند .
ذریه عباسی منصور بیرامی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اختلالات خلقی-رفتاری کودکان دبستانی متولد شده با سه روش زایمان طبیعی خود به خودی، سزارین برنامه¬ریزی¬شده (انتخابی)، سزارین برنامه¬ریزی¬نشده (اورژانس) انجام شد. سیاهه¬ی رفتاری کودک (cbcl) و پرسشنامه¬ای در رابطه با اطلاعات جمعیت شناختی و سوابق زایمانی توسط 400 دانش آموز یک مدرسه ی پسرانه و یک مدرسه¬ی دخترانه شهر شیراز که به شکل در دسترس انتخاب شدند، برای والدین آنها ارسال ¬گردید. از بین پرسشنامه هایی که به طور کامل تکمیل شده بود، سه گروه 47 نفره از کودکان با سابقه¬ی زایمان طبیعی خود به خودی، سزارین انتخابی و سزارین اورژانس از نظر سن و جنس همتا شدند و داده های به دست آمده با روش¬های آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (manova) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد میانگین نمرات مشکلات عاطفی (01/0p?، 36/8f=)، مشکلات اضطرابی(01/0p?، 94/4f=)، مشکلات بیش فعالی/کمبود توجه (05/0p?، 33/6f=)، مشکلات نافرمانی مقابله¬ای (05/0p?، 34/4f=) و مشکلات سلوک (05/0p?، 34/4f=) در بین کودکان متولد شده¬ از طریق زایمان طبیعی خود به خودی، سزارین اورژانس و سزارین انتخابی تفاوت معنی-دار وجود دارد. بررسی¬های بیش¬تر و آزمون تعقیبی نشان داد که در همه¬ی مولفه ها گروه سزارین اورژانس با گروه سزارین انتخابی و زایمان طبیعی تفاوت معنی دار دارد، اما تفاوت¬ها در بین کودکان سزارین انتخابی و زایمان طبیعی معنادار نیست. در این مطالعه افزایش قابل توجهی در مشکلات خلقی و رفتاری کودکان سزارین اورژانس مشاهده شد. این افزایش می¬تواند به علت تعداد بیشتر کودکان زودس در این گروه زایمانی و میزان بیشتر مشکلات روحی-روانی مادران آن¬ها در دوران بارداری و پس از زایمان باشد.
فاطمه کروغی پور زینب خانجانی
چکیده این پژوهش به منظور پیش بینی نقص نظریه ذهن بر اساس نشانه های افسردگی، اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر در دانشجویان انجام گرفت. روش نمونه گیری در این پژوهش به شیوه در دسترس و با استفاده از روش غربالگری صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه تبریز است که از بین آن ها30 نفر دارای نشانه های اختلال افسردگی، 30 نفر دارای نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی و 30 نفر دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهشپرسشنامه افسردگی بک (bdh-ii)، پرسشنامه اضطراب اجتماعی (spin)، پرسشنامه اضطراب بک (bai)و فرم بزرگسالان آزمون چشم ها- بازبینی شده بارون- کوهن (et-r)بود. پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی - همبستگی می باشد و نتایج نشان داد که از بین سه متغیر افسردگی، اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر، دو متغیر افسردگی و اضطراب اجتماعی قادر به پیش بینی نقص نظریه ذهن هستند اما اضطراب فراگیر سهم قابل ملاحظه ای در پیش بینی نقص نظریه ندارد. یافته دیگر نیز موید آن بود که از بین سه مولفه ی ترس، اجتناب و ناراحتی های فیزیولوژیکی اضطراب اجتماعی ترس سهم مهمی در پیش بینی نقص نظریه ذهن نداشته ولی اجتناب و ناراحتی های فیزیولوژیکی قدرت پیش بینی نقص نظریه ذهن را دارند.
پریا سالمی مکری بوکانی عباس بخشی پور رودسری
اختلال بدشکلی بدنی (bdd)، یک وضعیت روانپزشکی است که با اشتغال ذهنی با نقایص تصوری در ظاهر جسمانی مشخص می گردد و موجب پریشانی آشکار یا اختلال در عملکرد می گردد. پردازش دیداری نابهنجار و تمرکز اضافی بر روی جزئیات، به عنوان مکانیسم زیربنایی احتمالی در bdd بیان شده است. این پژوهش با استفاده از تکلیف وارونه سازی و ناون، پردازش دیداری کلی و جزئی بیماران bdd را با توجه به مدت زمان ارائه ی محرک مورد بررسی قرار می دهد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، اثر وارونه سازی و اثر تقدم کل نگری که گواهی بر پردازش دیداری کلی می باشد، در هر دو گروه bdd و افراد سالم اتفاق می افتد و بین دو گروه از نظر پردازش دیداری محرک های کلی و جزئی تفاوت معناداری وجود ندارد.
بابک وجودی عباس بخشی پور رودسری
درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر در پاسخ به محدودیت درمان های شناختی- رفتاری اختصاصی معرفی شده است و در آن اصول و پروتکل های درمانی یکسانی برای انواع اختلال های مختلف هیجانی به کار می رود. پروتکل درمان یکپارچه (up) برای افراد مبتلا به اختلال های هیجانی خصوصأ افراد مبتلا به اختلال های خلقی و اضطرابی طراحی شده است و یک درمان شناختی- رفتاری فراتشخیصی متمرکز بر هیجان می باشد. با این که (up) ریشه در سنت شناختی- رفتاری دارد، ولی در تأکید ویژه اش بر روی نحوه تجربه و پاسخدهی به هیجان های خود در افراد مبتلا به اختلال های هیجانی بی همتا و منحصر به فرد است. این درمان بر ماهیت انطباقی و کارکردی هیجان ها تأکید می کند و عمدتاً سعی در شناسایی و اصلاح کوشش های غیر انطباقی برای تنظیم تجارب هیجانی دارد و به واسطه آن پردازش متناسب را تسهیل و پاسخدهی هیجانی نامتناسب به نشانه های درونی(احشایی) و بیرونی را خاموش می کند (ویلامووسکا و همکاران، 2010).
پریناز پورجعفری عباس بخشی پور رودسری
هدف پژوهش حاضر هنجاریابی و تعیین ویژگی های روان سنجی مقیاس نقایص کارکردهای اجرایی کودکان نوجوانان(17ـ 6 ساله) بارکلی(ca-bdefs) می باشد. بدین منظور تعداد 668 نفر از دانش آموزان 17 -6 ساله مقاطع تحصیلی ابتدایی(دوره اول و دوره دوم) و متوسطه(دوره اول و دوره دوم) مناطق دوگانه آموزشی شهر ارومیه با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به صورت تصادفی به عنوان نمونه مورد بررسی انتخاب شدند و مقیاس ca-bdefs برای ارزیابی نقایص کارکردهای اجرایی و سیاهه رفتاری کودک آخنباخ(فرم گزارش والدین) برای ارزیابی اختلالات رفتاری و تعیین اعتبار تشخیصی مقیاسca-bdefs توسط والدین نمونه مورد بررسی تکمیل گردید. یافته-های پژوهش نشان داد که مقیاسca-bdefs براساس نتایج بدست آمده از تحلیل عاملی تأییدی(cfa) با استفاده از نرم افزار لیزرل در نمونه پژوهش، از اعتبار عاملی قابل قبولی برخوردار بوده واکثر شاخص های نیکویی برازش معنادار می باشند. همچنین نتایج ضرایب آلفای کرونباخ و آزمون- بازآزمون بیانگر پایایی بالای مقیاس ca-bdefs بوده و نتایج تحلیل واریانس چند متغیره(manova) نشان داد که تفاوت معناداری در نمره کل و نمرات عوامل پنج گانه مقیاس ca-bdefs در بین پسران و دختران وجود ندارد، اما بین دو گروه سنی 11ـ 6 ساله و 17ـ12 ساله در عامل دوم تفاوت معناداری (002/ 0 , p=23/9 f=) وجود داشته اما در نمره کل و سایر عوامل این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نمی باشد. بنابراین براساس یافته های پژوهش، اعتبار و پایایی مقیاس ca-bdefs در نمونه پژوهشی مورد تأیید قرار گرفته و از این مقیاس می توان جهت ارزیابی نقایص کارکردهای اجرایی کودکان و نوجوانان 17ـ6 ساله با مقاصد پژوهشی و بالینی استفاده نمود.
معصومه اسماعیلی مجید محمود علیلو
چکیده ندارد.