نام پژوهشگر: حسین ایزدان
صمد جعفری نصرابادی محمد ذره بینی
الیاف پروتئینی طبیعی مانند پشم و ابریشم دارای خصوصیّات فیزیکی مطلوبی می باشند. اما این الیاف به دلیل هزینه های تولید، دارای قیمت بالایی هستند. علاوه بر نقطه نظر اقتصادی این الیاف از جنبه های دیگری نظیر نایکنواختی در ابعاد و ریخت شناسی نیز محدودیت دارند. به عنوان مثال وجود فلس بر روی سطح پشم سبب ایجاد محدودیت در فرآیندهای مختلف می گردد. در مقایسه با ابریشم و پشم، الیاف سویا محدودیت ابعادی ندارد. در چند سال اخیر با توجه به بالا رفتن قیمت نفت از یک سو و فراوانی و قیمت مناسب الیاف سویا از سوی دیگر، استفاده آن مورد توجه قرار گرفته است. این الیاف دارای خصوصیاتی مانند درخشندگی و نرمی طبیعی، خصوصیات فیزیکی و رنگ پذیری خوب، راحتی، لطافت و آویزش مناسب می باشد. این خصوصیات سبب گردیده است که در بعضی از مقالات از این الیاف به عنوان کشمیر مصنوعی یاد کنند. الیاف سویا علی رغم خصوصیات بسیار خوب دارای ضعف هایی نظیر رنگ کرم، کاهش استحکام در حالت تر و تخریب الیاف در شرایط سخت سفیدگری است. وجود ته رنگ کرم در این الیاف موجب عدم دستیابی به فام های روشن می گردد. این موضوع می-تواند سبب محدودیت در گسترش تجاری این الیاف شود. تاکنون روشی که برای رفع این مشکل ارائه شده، سفیدگری با استفاده از هیدروژن پروکساید است. در روش های سنتی میزان مصرف آب و آلایندگی آن بسیار زیاد است، همچنین هزینه های مربوط به تصفیه و جمع آوری پساب ناشی از این فرآیندها نیز بالا می باشد. هزینه های خشک کردن نیز باید به این هزینه ها افزود. لذا در این تحقیق روش های معمول سفیدگری مانند روش رمق کشی و پد- بخار با روش های استفاده از هیدروژن پروکساید تحت تابش امواج uv و امواج مایکروویو و نیز استفاده از گاز ازون در شرایط مختلف مقایسه گردید. در صنعت پوشاک علاوه بر عواملی نظیر زیبایی، راحتی و سلیقه، خواص ویژه ی دیگری نیز از قبیل خود تمیزشوندگی، ضدآتش بودن، خوشبو بودن و ضدمیکروب بودن از اهمیت خاصی برخوردار است. تاکنون تحقیقات گسترده ای در زمینه ی ضدمیکروب نمودن منسوجات صورت گرفته است. یکی از مواد ضدمیکروب که مورد توجه قرار گرفته است، نانو ذرات نقره می باشد. این ماده از جمله ضدمیکروب های قوی با کاربردی آسان جهت تکمیل ضدمیکروب منسوجات است. امّا اخیراً مقالاتی انتشار یافته که بی خطر بودن نانوذرات نقره برای انسان مورد تردید قرار گرفته است. از طرف دیگر در سال های اخیر دانشمندان تحقیقات گسترده ای بر روی خصوصیات ضدمیکروبی ترکیبات طبیعی که مهمترین آن رنگزاهای طبیعی می باشد، انجام داده اند. تاکنون تحقیقی مبنی بر کاربرد رنگزاهای طبیعی جهت رنگرزی و به عنوان یک ماده ی ضدمیکروب بر روی الیاف سویا صورت نگرفته است. در این تحقیق سعی شده است تا با استفاده از رنگزاهای طبیعی بر روی الیاف سویا با منشاء طبیعی، یک منسوج ضدمیکروب 100% طبیعی و دوست دار محیط زیست تولید گردد. رنگزاهای انتخابی جهت استفاده بر روی الیاف سویا، روناس، پوست گردو، اسپرک، هلیله ی زرد و هلیله ی سیاه بود. همچنین فعالیت ضدمیکروبی این رنگزاها با نانوذرات نقره مقایسه گردید.
فرنازالسادات فتاحی حسین ایزدان
در این تحقیق، تاثیر عملیات uv/ozone بر اصلاح سطحی و خواص رنگرزی پارچه های پلی لاکتیک اسید و پلی اتیلن ترفتالات بررسی گردید و دو روش متفاوت تکمیلی به کار گرفته شد: 1)عمل نمودن پارچه های خشک توسط عملیات uv/ozone (روش خشک). 2)پد کردن پارچه ها توسط آب، پراکسید هیدروژن، پراکسید هیدروژن/سیلیکات سدیم و سپس عمل نمودن توسط عملیات uv/ozone (روش تر).خواص پارچه های پلی لاکتیک اسید و پلی اتیلن ترفتالات عمل شده توسط آزمون های طیف سنجی مادون قرمز، جذب رطوبت، آنتی استاتیک و میکروسکوپ الکترونی روبشی مقایسه شدند. نتایج نشان دادند که عملیات uv/ozone باعث بهبود آب دوستی و خواص آنتی استاتیک این پارچه ها می شود. همچنین گروه های اکسیژن دار بر سطح ایجاد می نماید و از طریق خوردگی باعث افزایش زبری سطح می- گردد. در مقایسه روش های خشک و تر باید بیان نمود که برای پارچه های پلی اتیلن ترفتالات روش تر و برای پارچه های پلی لاکتیک اسید روش خشک نتایج بهتری را نشان دادند. چنین رفتاری به علت جدا شدن مولکول ها از زنجیرهای پلیمری می باشد که برای پلی لاکتیک اسید رخ داده است. به نظر می رسد تفاوت نتایج حاصل برای پارچه های پلی لاکتیک اسید و پلی اتلین ترفتالات به علت ساختار فشرده و زنجیرهای پلیمری آروماتیک پلی اتلین ترفتالات است. الیاف پلی لاکتیک اسید و پلی اتیلن ترفتالات عمل نشده و عمل شده توسط عملیات uv/ozone در شرایط مختلف، بوسیله دو رنگزای دیسپرس آبی و سیاه در غلظت های مختلف رنگرزی شدند. نتایج نشانگر آن است که این عملیات تکمیلی سبب کاهش انعکاس در تمامی طول موج ها اما با تاثیر متفاوت در نواحی مختلف طیف انعکاسی می گردد. با توجه به تصاویر semگرفته شده از نمونه ها، زبری سطحی ایجاد شده بر اثر عملیات uv/ozone روی این الیاف، می تواند دلیلی بر مشاهدات مزبور باشد که با توجه به تحقیقات قبلی نیز تایید می- گردد. مقادیر l*محاسبه شده بین نمونه عمل نشده و نمونه های عمل شده نیز با نتایج حاصل از منحنی های انعکاسی نظیر هم خوانی دارد اما در مواردی، چنین حالتی برای مقایسه بین خود نمونه های عمل شده با عملیات uv/ozone در شرایط مختلف، برقرار نیست. به نظر می رسد که دلیل این عدم تطابق وجود تغییرات انعکاسی در نواحی ای از طیف است که حساسیت چشمی در آن ها کم است( طول موج های بالا و طول موج های پایین طیف مرئی) و بنابراین l* نمونه های مربوطه برخلاف منحنی های انعکاسی نظیر تفاوت قابل توجهی برای این نمونه ها نشان نمی دهند.
پریسا داوری اکبر خدامی
الیاف پشم به دلیل داشتن درصد بالایی از اتصالات عرضی دی سولفیدی در لایه اگزوکوتیکل و اسیدهای چرب در سطح، دارای سطحی با ماهیت هیدروفوب هستند که این خاصیت به همراه ساختار فلسی متراکم سطح این الیاف فرآیندهای انجام گرفته روی آن را با مشکل مواجه کرده است. جهت حصول ثبات ابعادی قابل قبول، راندمان رنگی خوب، یکنواختی و درخشندگی در رنگرزی و چاپ پارچه پشمی لازم است که با استفاده از پیش عملیاتی سطح این الیاف اصلاح گردد. استفاده از پیش عملیاتی همچون کلرینه کردن که تولید ترکیبات آلی هالوژن دار قابل جذب در پساب کرده و سبب آلودگی محیط زیست می شود، امروزه با مشکل مواجه شده و از همین روی کاربرد روشهای اصلاح سطح خشک که منجر به تولید چنین ترکیباتی نشود در معرض توجه قرار دارد. در این پروژه اصلاح سطح الیاف موجود در پارچه پشمی با استفاده از عمل تابشی اشعه فرابنفش در مجاورت گاز ازون انجام شد و رفتار رنگرزی آن از دو جنبه سینتیک (سرعت رنگرزی) و ترمودینامیک رنگرزی (افینیته استاندارد، آنتالپی و آنتروپی رنگرزی) مورد ارزیابی قرار گرفت و امکان رنگرزی آن در دمای پایینتر از جوش نیز بررسی شد. در همین راستا علاوه بر عمل با فرابنفش در مجاورت گاز اوزن، پارچه پشمی تحت عملیاتی همچون تابش فرابنفش، تابش فرابنفش در مجاورت گاز اکسیژن و عمل با گاز اوزن طی مدت زمانهای مختلف نیز قرار گرفت و اثر هر روش بر پارامترهایی چون زمان ترشوندگی، مقاومت در برابر جمع شدگی، درصد انحلال در قلیا، اندیس زردی و استحکام ارزیابی شد. نتایج نشان داد که در اثر تابش 20 دقیقه ای فرابنفش در مجاورت گاز اوزن، پارچه پشمی به بهترین اصلاح سطح ممکن با زمان ترشوندگی سریع و همراه با کمترین صدمات فیزیکی و شیمیایی بر خواص توده الیاف پشم رسیده است؛ بهبود ترشوندگی را میتوان به حذف لایه لیپیدی سطح الیاف پشم نسبت داد. همچنین به علت اثرات اصلاح سطح ناشی از این روش درصد جمع شدگی پارچه پشمی به طور چشمگیری کاهش یافت. از طرف دیگر به دلیل ماهیت فرآیندهای تابشی و نیز کوتاه بودن زمان تابش، عمل این روش تکمیلی محدود به سطح بوده و اثر سوء بر استحکام نداشته است. در حالیکه تابش فرابنفش میزان زردی پارچه را افزایش داده، استفاده از اوزن در این فرآیند به دلیل خاصیت سفیدکنندگی اوزن از میزان زردی حاصل از تابش فرابنفش کاسته است. نتایج رنگرزی پشم عمل شده با فرابنفش در مجاورت گاز اوزن نشان داد که سرعت رنگرزی آن در رنگرزی با رنگزاهای اسیدی میلینگ و یکنواخت شونده نسبت به نمونه عمل نشده افزایش یافته است که علت آن را میتوان به تخریب عوامل سطحی موثر در نفوذ رنگ، در اثر اصلاح سطح صورت گرفته نسبت داد. نتایج مشابهی نیز در رنگرزی این نمونه با رنگزای میلینگ در دمای پایین مشاهده شد. بررسی های ترمودینامیکی رنگرزی نیز نشان داد که با وجود عدم تغییر میزان افینیته استاندارد، مقادیر آنتالپی و آنتروپی رنگرزی در نمونه عمل شده کاهش یافته که این به معنی نگه داشته شدن بیشتر رنگ در درون لیف پس از رسیدن به حالت تعادل بوده و به عبارت دیگر برهم کنش میان رنگ و لیف افزایش یافته است.
بهاره لباف حسین ایزدان
رنگ بخش مهمی از زندگی روزمره افراد را تشکیل می دهد. خصوصیات رنگی چون فام، خلوص و روشنایی می توانند بر ادراک، واکنش های روانی و رفتاری افراد اثر گذارند. آگاهی از خاصیت احساسی رنگ می تواند در طراحی محصول مفید باشد. احساس رنگی یک حوزه تحقیقاتی چند رشته ای است که با علم رنگ و روان-شناسی مرتبط است. احساس رنگی عبارت است از رابطه ی میان محرک رنگی و سطح واکنشی پاسخ های احساسی که توسط شکل بندی محرک رنگی در یک آزمایش بصری تعیین می شود. هدف از این تحقیق مشخص نمودن رابطه ی میان رنگ و احساس و بررسی اثر عواملی چون فرهنگ، جنسیت و سن بر آن است. برای این منظور، آزمایشات روان فیزیکی طراحی و انجام شد. چهل مشاهده کننده محرک های رنگی را تحت مقیاس های "سنگین- سبک"، "گرم- سرد"، "فعال- غیرفعال" و "دوست داشتن- دوست نداشتن" که به عنوان مقیاس های احساس رنگی معرفی می شود، ارزیابی کردند. به منظور بررسی اثر جنسیت، فرهنگ و سن بر احساس رنگی، مشاهده-کنندگان به سه گروه زنان- مردان، اصفهانی- غیراصفهانی و 20تا 30 سال درمقابل 35 تا 45 سال تقسیم شدند. بیست محرک رنگی که فضارنگ cielab را پوشش دادند، بر نمایشگر تنظیم شده ی lcd و در یک اتاق تاریک نمایش داده شد و از مشاهده کنندگان خواسته شد که پاسخ احساسی خود را به هر یک از محرک ها بیان دارند. پس از انجام آزمایشات، داده های گزارش شده با استفاده از روش قضاوت دسته ای به ارزش های مقیاسی تبدیل شدند. نتایج نشان داد که اثر عواملی چون جنسیت، فرهنگ و سن بر مقیاس های احساس رنگی "سنگین- سبک"، "گرم- سرد" و "فعال- غیرفعال" نامحسوس است، درصورتی که عوامل یاد شده بر مقیاس "دوست داشتن- دوست نداشتن"، تأثیر قابل توجهی دارند. هم چنین رابطه ی میان مقیاس های احساس رنگی و مولفه های ظاهر رنگی cielab یعنی فام، روشنایی و خلوص بررسی شد. بر این اساس، مقیاس "سنگین- سبک" با روشنایی رابطه خطی منفی دارد. مقیاس "گرم- سرد" با خلوص و زاویه فام در ارتباط است به طوری که محرک های "گرم" در محدوده ی قرمز-نارنجی-زرد و محرک های "سرد" در محدوده ی سبز-آبی- سرخابی از فضارنگ cielab قرار دارند. در نهایت مقیاس احساس رنگی "فعال- غیرفعال" با خلوص مرتبط است. آزمایش مدل های پیشنهادی در مطالعات قبل هم بستگی خوبی بین داده های چشمی و نتایج محاسباتی از آن مدل ها را نشان می دهد. یافته های حاصل از این تحقیق ابزاری سودمند برای انتخاب بهترین رنگ در فرایند طراحی داخلی، طراحی منسوجات و غیره است.
مینو رستمی حسین ایزدان
رابطه ی بین رنگ و احساس بسیار پیچیده است. احساس رنگی ممکن است تحت تاثیر سن، جنسیت، ملیت و زمینه ی فرهنگی افراد قرار گیرد. مطالعات زیادی در کشورهای مختلف، دررابطه با دسته بندی احساسات افراد دررابطه با رنگ انجام شده است وروابطی با مشخصه های ظاهررنگی بدست آمده است. در این تحقیق مقیاس های احساس رنگی نمونه های تک رنگ برای گروهی از دانشجویان ایرانی دسته بندی شد و داده های بدست آمده با مدل های موجود مورد مقایسه قرارگرفت. چهل مشاهده کننده، بیست محرکه ی رنگی که فضارنگ cielab را به طورمناسبی پوشش می دادند را در ده مقیاس احساس رنگی"گرم– سرد"، "سنگین– سبک"، "فعال– غیرفعال"، "دوست داشتن– دوست نداشتن"، "سخت– نرم"، "تازه– کهنه "، " مدرن– سنتی"، "مردانه– زنانه"، "عصبی– آرام" و"تمیز- چرک" ارزیابی کردند. داده های حاصل از این ارزیابی با استفاده از روش قضاوت دسته ای به نمره ی معیار طبیعی تبدیل شدند. نتایج بدست آمده تفاوت معناداری در میان مردان و زنان و در میان اصفهانی ها و غیراصفهانی ها نشان نداد. عوامل اصلی احساس رنگی به روش تحلیل عاملی از ماتریس نمره ی معیار طبیعی استخراج شدند. سه عامل اصلی که از مقیاس های احساس رنگی برای این گروه بدست آمد، طبق فضای معنایی ازگود نامگذاری شد. همچنین سه عامل احساس رنگی این گروه با توجه به شروط مدل جهانی لی چن او استخراج شد و با مدل های عوامل او مورد مقایسه قرارگرفت و توافق کمی درپیش بینی عامل اول مشاهده شد. همچنین توافق داده های دانشجویان ایرانی با چهار مقیاس احساس رنگی در مدل های لی چن او، ساتو و زین چنگ مورد بررسی قرارگرفت.
فاطمه کریم پور حسین ایزدان
همانندی بافتار نمونه ها با محیط پیرامون خود، یکی از روش های پنهان سازی آن ها در محیط است. سالیان متمادی طراحان تلاش بر همانند کردن پس زمینه یا به هم ریختن شکل زمینه برای استتار اشیا داشته اند. آزمایش ها نشان می دهد که فرآیند کشف، اکثراً از همانندی پس زمینه و تشخیص، از اخلال در شکل تأثیر می پذیرد. همانندی پس زمینه با توجه به رنگ و بافتار به دست می آید و اخلال در شکل با تغییر در هندسه ی شکل هدف. با توجه به این که اشیا و مصنوعات ساخت دست بشر دارای زوایای منظم و طرح و انحنای خاصی هستند، و با توجه به اینکه پدیده های طبیعی از یک الگو و شکل خاصی تبعیت ننموده و دارای اشکال نامنظم و بی قاعده هستند، در این تحقیق سعی شده با شکستن و به هم ریختن زوایا و ابعاد منظم هندسی میزان موفقیت طرح استتاری تولیدی را در مقایسه با طرح استتاری موجود در کشور، بالا برد. به علاوه کارایی هر طرح استتاری به محیط پیرامون آن وابسته است. در نتیجه کپی برداری از طرح های استتار دیجیتالی کشورهای دیگر و کاربرد آن در موقعیت های اقلیمی متفاوت کشور خود به هیچ عنوان منطقی به نظر نمی رسد. از این رو در تحقیق حاضر 6 تصویر از محیط های مختلف جنگلی انتخاب و بعد فرکتالی آن ها از روش طیف فوریه سطح تصویر، تخمین زده شد. با توجه به بعد فرکتالی هر کدام از تصاویر، طرح فرکتالی مربوطه در سطح خاکستری ایجاد شد. سپس کاهش رنگ و دیجیتالی کردن بر طرح فرکتالی اعمال گردید. آنگاه طی دو آزمون جداگانه ی روان فیزیکی، دو طرح فرکتالی شده و فرکتالی کاهش رنگ یافته ی دیجیتالی شده در مقایسه با طرح غیر فرکتالی در دو آزمون متفاوت، ارزیابی بصری شدند. در آزمون اول زمان کشف نمونه ها توسط مشاهده کننده ثبت شد و در آزمون دوم سه طرح مورد نظر توسط مشاهده کنندگان بر اساس اولویت استتاری مرتب سازی شدند. نتایج کلی به دست آمده از آزمون کشف، نشان از افزایش زیاد زمان کشف برای طرح فرکتالی را دارد. آزمون مقایسه ای نیز اولویت استتاری بالاتر دو تصویر فرکتالی و فرکتالی کاهش رنگ یافته ی دیجیتالی شده در مقایسه با طرح معمولی که غیر فرکتالی بوده است، را نشان می دهد.
سمیه کلانتری حسین ایزدان
فاضلاب های شهری و صنعتی با یون های فلزی سمی یک مسئله نگران کننده زیست محیطی می باشد. این آلاینده ها به واسطه طبیعت غیر قابل تجزیه، سمیت زیاد، اثرات تجمعی و سرطان زایی مورد توجه می باشند. فلزات سنگین نه تنها آب های قابل مصرف برای انسان و دیگر موجودات زنده را به شدت آلوده می سازند، بلکه موجب آلودگی شدید خاک و زمین های زراعی نیز می گردند. حذف و کنترل آلودگی فلزات سنگین به دلایل متعدد و متفاوت بودن منایع آلوده کننده بسیار مشکل است، به گونه ای که هرمنبع آلوده کننده، فرایند تصفیه ای خاص خود را می طلبد. تاکنون روش های بسیاری برای انجام عمل تصفیه این فاضلاب ها ابداع و مورد استفاده واقع شده اند که از آن جمله می توان به فرایند ترسیب شیمیایی، اسمز معکوس و استفاده از مبادله کننده ی یونی اشاره کرد که هر کدام دارای معایب خاص خود می باشند. در میان روش های تصفیه پساب، استفاده از فیلترکردن غشایی توسط غشاهای ساخته شده از نانوالیاف، می تواند بهتر از بقیه روش ها باشد، چون این غشا ها بسیار متخلخل بوده و منافذ آن ها از درون به هم پیوسته می باشند و هم چنین می توان به راحتی آن ها را عامل دار نمود. در این تحقیق استفاده از غشای پلی استر عامل دار در حذف فلزات سنگین مورد بررسی قرار گرفت. برای این کار در مرحله نخست غشاهای نانولیفی با شرایط مختلف تهیه و در مرحله بعد پساب حاوی یون فلزی به عنوان محلول آبی شبیه سازی شد و به کمک طراحی آزمایش به روش الگوریتم تاگوچی آزمون های مختلف انجام شد. در هر حالت شار عبوری (جریان عبوری در واحد سطح) از غشا اندازه گیری شد و راندمان فرایند فیلتر شدن مقایسه و بررسی شد.در این تحقیق ابتدا غشاهایی با ضخامت 50 میکرومتر و میانگین قطر نانو الیاف در محدوده 300-285 نانومتر از پلیمر پلی استر عامل دار ساخته شد. در این تحقیق سه فلز مس، روی و سرب که از عناصر سنگین خطرناک هستند و در پساب های رنگرزی به وفور یافت می شود، انتخاب شدند. تاثیر پارامترهایی از قبیل غلظت اولیه، مقدار جاذب، فشار و ph محلول روی میزان جذب ، مورد مطالعه قرار گرفته اند. در بررسی پارامترهای فرایند الکتروریسی مشاهده شد که با افزایش غلظت محلول الکتروریسی راندمان افزایش و در بررسی پارامترهای فرایند فیلتر شدن، با افزایش فشار کاربردی و غلظت اولیه پساب راندمان کاهش و با افزایش ph محلول راندمان افزایش می یابد.تغییر ph بیشترین اثر را بر شاخص راندمان در حذف فلزات را دارد و پس از آن در صد جاذب، غلظت اولیه پساب و فشار به ترتیب رتبه های دوم، سوم و چهارم اثر گذاری را دارا هستند. طیف atr–ftir از سطح نمونه غشا قبل و پس از فیلترکردن جابجایی باند های جذب را نشان داد که نشان دهنده این است که جذب عمدتاً از طریق واکنش بین یون های فلزی و گروه های سولفونه موجود در پلی استر سولفونه ایجاد شده است. راندمان جذب مس، سرب و روی به ترتیب 7/99%، 32/99% و 37/86% از الکتروریسی محلول 24% وزنی- حجمی از پلی استر عامل دار در مخلوط tfa/dcm با نسبت 30 :70بر روی فوم کربنی به مدت 3 ساعت، ولتاژ kv 20 و نرخ تغذیه ml/h25/0 در سیستم فیلتر شدن جریان عرضی برای غلظت ppm 20 به مدت زمان یک ساعت در فشار 5/1 بار و در بالاترین ph مجاز قبل از رسوب یون های فلزی به دست آمد. مکانیسم فیلتر شدن غشای ساخته شده از نوع انسداد داخلی منافذ و ایزوترم جذب یون های فلزی برای غشای ساخته شده از نانو الیاف پلی استر عامل دار از نوع فرندلیچ تعیین شد. ماکزیمم ظرفیت جذب cu(ii)، pb(ii) و zn(ii) توسط مدل فرندلیچ به ترتیب mg/g26/595، 85/534 و 00/154 نشان داده شد که نسبت به کارهای انجام شده ظرفیت بالایی است.
سمانه دشتی خویدکی حسین ایزدان
رنگ بیان کننده احساسات انسان است، به همین علت محققان زیادی به مطالعه آن پرداخته اند تا با بررسی ارتباط میان رنگ و احساس نقش موثری در طراحی محصول و فروش در بازار جهانی ایفا کنند. در جهان واقعی آنچه از رنگ ها دیده می شود ترکیب رنگ ها در کنار یکدیگر است و به ندرت نمونه ای تک رنگ وجود دارد. حتی در یک آزمایشگاه روان فیزیکی که یک نمونه تک رنگ در کابینت نوری روی زمینه رنگی خاکستری با50 l*= مشاهده می شود، مشاهده کننده گان واقعا یک نمونه تک رنگ را مشاهده نمی کنند بلکه ترکیبی از یک نمونه تک رنگ و زمینه دیده می شود. مطابق مدل های ظاهررنگی، وجود رنگ های دیگر در همسایگی یک رنگ بر درک رنگی انسان تاثیر گذار است و این درک رنگی می تواند احساس رنگی را تغییر دهد. از طرف دیگر مطابق مدل کاپچیک، احساسات به دو سطح انعکاسی و واکنشی تفسیم می شوند که در سطح واکنشی احساسات به وسیله وضعیت و شکل بندیی محرکه های بصری تعیین می شوند و در این سطح است که رابطه ای جدای از کاربرد محصول بین احساس و رنگ وجود دارد. آزمایش های روان فیزیکی برای تحقیق در مورد احساس رنگی برای ترکیبات دو رنگ توسط 51 مشاهده کننده انجام شد. مشاهده-کنندگان 190 جفت رنگی که از 20 محرک رنگی فضارنگ cielab تشکیل شده اند را تحت شرایط یکسان و با استفاده از نمایشگر کالیبره شده در یک اتاق تاریک برای پنج مقیاس احساس رنگی "گرم- سرد"، "سنگین-سبک"، "فعال- غیر فعال"، "دوست داشتن- دوست نداشتن" و" به هم می آیند- به هم نمی آیند" مورد ارزیابی قرار دادند. نتایج آزمایشات نشان داده که دو مقیاس "دوست داشتن- دوست نداشتن" و "به هم می آید- به هم نمی آید" دارای ضریب همبستگی بالایی هستند. همچنین مطابق نتایج ضریب همبستگی بین گروه های مختلف از مشاهده کنندگان ایرانی مورد بررسی در این پروژه نشان داد تفاوت جنسیت، فرهنگ، محیط زندگی، زمینه آموزشی و سن بر سه مقیاس احساس رنگی "سنگین- سبک"، "گرم- سرد" و "فعال- غیرفعال" که فضای احساس رنگی لی چن او را تعریف کرده است تأثیری ندارد ولی این عوامل به جز جنسیت بر پاسخ مشاهده کننده در مقیاس "دوست داشتن- دوست نداشتن" تاثیر دارد یعنی ترجیح رنگی از این متغیرها تأثیر می پذیرد. مشاهده کنندگان ایرانی مورد مطالعه جفت رنگ هایی که اختلاف فام پایینی دارند و همچنین جفت رنگ های با میانگین خلوص بالا را بیشتر ترجیح می دهند. توافق مشاهده-کنندگان ایرانی مورد مطالعه با مدل های احساس رنگی لی چن او نیز مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از آن است که مدل لی چن او پیش بینی نسبتا مناسبی برای مقیاس های" سنگین- سبک" ، "دوست داشتن- دوست نداشتن" و "به هم می آیند- به هم نمی آیند" مشاهده-کنندگان ایرانی مورد مطالعه ندارد اما این مدل برای پیش بینی مقیاس های "گرم- سرد" و "فعال- غیرفعال" مناسب است.
سهیل شهامت جو هاله خلیلی
در سال های اخیر صنعت نساجی راهکارهای زیادی را به منظور ارتقا سطح کیفی منسوجات به کار برده است که یکی از مهمترین خصوصیات این محصولات خواص ظاهری می باشد که در بین این خواص، فاکتور یکنواختی رنگی را می توان به عنوان یکی از مهمترین عوامل در نظر گرفت، زیرا به غیر از مواردی چون سنگ شویی، اسید شویی و غیره نایکنواختی پارچه قابل قبول نیست. گسترش روش های بهبود ظاهری پارچه همواره مورد توجه محققان صنعت نساجی و صنایع وابسته به آن بوده است که به طور معمول به دو صورت کمی و کیفی انجام می گیرد. روش کیفی شامل ارزیابی های بصری است که این روش به دلیل وابستگی به مشاهده کننده و عدم تکرار پذیری چندان قابل اعتماد نیست. در بررسی های کمی محاسبات دشوارتر است اما تا کنون تحقیقاتی در این خصوص از جمله : بررسی داده های طیفی و استفاده از دوربین دیجیتالی و در ادامه استفاده از پردازش تصویر انجام شده است. در تحقیق حاضر ابتدا تحداد 60 نمونه (در رنگ های مختلف که فضارنگ را پوشش مناسبی دهند) با درجات مختلف نایکنواختی تهیه شد. سپس این نمونه ها با استفاده از روش های مناسب روان-فیزیکی توسط 30 مشاهده کننده (15 مرد و 15 زن) از نظر یکنواختی بررسی و رتبه بندی شد و مقادیر به دست آمده توسط مقیاس لیکرت به داده های مقیاس پذیر تبدیل گردید. همچنین انعکاس نمونه های تهیه شده به وسیله اسپکتروفتومتر به دو حالت دهانه بزرگ و دهانه کوچک در 8 مکان راندوم اندازه گیری شده و پس از تبدیل مقادیر انعکاسی به داده های l*a*b* مقدار اختلاف رنگ نمونه ها با استفاده از دو فرمول de2000 و decmc به دست آمد و با روش های مرسوم در تحقیقات قبلی بررسی مقایسه گردید. نهایتا تصویر نمونه های مورد نظر توسط اسکنر (که قبلا تنظیم و توصیف رنگی شده است) به دست آمد و مقادیر rgb پیکسل ها به l*a*b* تبدیل و اختلاف رنگ نمونه ها در 50 مکان هم اندازه محاسبه شد و نتایج با روش اسپکتروفتومتریک با دهانه بزرگ و کوچک و روش k/s مقایسه گردید. نتایج آزمایشات نشان داده که جایگزین کردن مقادیر انعکاسی با داده های l*a*b* تغییر چندانی در نتایج حاصل نمی کند و ارزیابی نایکنواختی به روش کالریمتریک بسیار ساده تر و کم هزینه تر از روش k/s است. همچنین مشخص شد که با کوچک تر شدن دهانه اسپکتروفتومتر، نتایج به دست آمده دقت بیشتری داشته و ضریب همبستگی بالاتری با داده های بصری نسبت به روش اسپکتروفتومتریک با دهانه بزرگ دارد. نهایتا در روش دیجیتالی و با استفاده از اسکنر نتایج بهبود قابل ملاحظه ای یافته و دیگر مشکلات ناشی از روش اسپکتروفتومتریک مشاهده نشد.
زهرا مقاره عابد عبدالکریم حسینی
کاهش رنگ تصاویر دیجیتالی در کاربردهای مرسوم خود برای کاهش زمان پردازش تصویر و یا امکان چاپ تصویر با کیفیت مناسب توسط چاپگر استفاده می شود، در این کاربردها کیفیت کلی تصویر مورد نظر است. در بعضی کاربردهای دیگر، کاهش رنگ فقط برای انتخاب رنگ مناسب صورت می پذیرد و این دقت رنگی رنگ های انتخابی است که از اهمیت برخوردار است، مانند انتخاب رنگ برای لباس های استتار نظامی جهت رنگ همانندی بهتر این لباس ها با محیط اطراف خود به منظور اختفا، یا پنهان سازی یک سازه در محیط شهری برای بهبود زیبایی شهر. در این نوع کاربردها هر چه رنگ ها بهتر انتخاب شوند راندمان کاربردی این روش ها افزوده می گردد. در تحقیق حاضر چهار تصویر از محیط های مختلف جنگلی انتخاب و از روش های خوشه بندی میانگین k، خوشه بندی فازی میانگین c و روش تنوع به منظور انتخاب رنگ های استتاری استفاده گردید. روش خوشه بندی میانگین k در فضای *ciel*a*b با استفاده از فرمول های اختلاف رنگ cielab وciede2000 و در فضای rgb با استفاده از فرمول فاصله اقلیدسی برای کاهش رنگ تصاویر به کار رفت. شایان ذکر است انتقال از فضا رنگ وابسته به دستگاه ,rgb به فضا رنگ غیر وابسته به دستگاه *ciel*a*b و توصیف رنگی دوربین دیجیتالی انجام شد. پس از آن به منظور نمایش صحیح تصاویر روی نمایشگر، با استفاده از کالریمتر lacie blue eye pro و بسته نرم افزاری آن ، نمایشگر نیز توصیف رنگی گردید. در مرحله بعد تصاویر جنگلی چاپ و از آن ها در شرایط کالیبراسیون عکس برداری شد و با استفاده از روش های ذکر شده کاهش رنگ تصاویر به چهار رنگ صورت پذیرفت. آن گاه آزمون روان فیزیکی در محیطgui متلب انجام شد، به این صورت که هر کدام از تصاویر، پس زمینه یک صفحه قرار داده شدند و روی هر پس زمینه 35 موقعیت انتخاب شد و در هر موقعیت یک مربع کوچک که با استفاده از طرح نظامی جنگلی ایران و رنگ های بدست آمده از پنج روش کاهش رنگ ساخته شدند، قرار داده شد. از مشاهده کنندگان خواسته شد در اتاق تاریک و پس از تطبیق چشم با تاریکی در مقابل نمایشگر نشسته و به محض دیدن هر مربع با طرح نظامی با استفاده از موشواره روی آن کلیک کنند. نتایج این آزمون بصری با استفاده از زمان کشف طرح های استتاری، حاکی از افزایش زمان کشف و هم چنین افزایش درصد عدم کشف طرح های استتاری با تکنیک خوشه بندی میانگین k در فضای *ciel*a*b و فرمول اختلاف رنگ ciede2000 نسبت به روش های دیگر است. روش k-meansدر فضا رنگ *ciel*a*b با فرمول اختلاف رنگ cielab به صورت کلی در رتبه دوم و روش فازی در رتبه سوم جای دارد. روش k-meansدر فضا رنگ rgb در مکان چهارم و بدترین نتایج متعلق به روش تنوع می باشد. واژه کلیدی: استتار، تصویر دیجیتالی، انتقال فضا رنگ، کاهش رنگ، خوشه بندی
علی سجادی حسین ایزدان
قوانین زیست محیطی جدید، تصفیه پساب ها از طریق جذب سطحی و سپس انجام سایر مراحل تصفیه را لازم الاجرا دانسته است. شیوه های تصفیه سنتی و زیست محیطی جهت تصفیه پساب ها جوابگوی نیازهای کنونی جامعه بشری نمی باشد، چون مجدداً پساب با غلظت بالا را وارد محیط می گرداند. یک جایگزین مناسب به عنوان راهکاری صنعتی جهت تصفیه پساب ها، استفاده از عملیات اکسیداسیون پیشرفته است که مبنای آن، تولید گونه های فعال، نظیر رادیکال هیدروکسیل بوده که طیف وسیعی از آلودگی های صنعتی را تصفیه می نماید. استفاده از تیتانیوم دی اکسید، یکی از روش های به کارگیری عملیات اکسیداسیون پیشرفته است. به دلیل ثبات بالای رنگزا های جدید، روش های تصفیه زیست محیطی معمول، اغلب کم تاثیر بوده است، چون منجر به تولید زباله های رنگی غلیظ می شود. ثابت شده است، تیتانیوم دی اکسید که یک فتوکاتالیست غیرآلی است یک روش آسان و موثر جهت حذف ترکیبات آلی است. در این روش تصفیه پساب، آزادسازی رادیکال هیدروکسیل در نانو ذرات تیتانیوم دی اکسید در طیف طول موج uva با طول موج کمتر از nm 388 رخ می دهد. در میان روش های تصفیه پساب، استفاده از فیلتراسیون غشایی توسط غشاهای ساخته شده از نانوالیاف، می تواند گزینه جدیدی باشد. این غشاها بسیار متخلخل بوده و منافذ آن ها از درون به هم پیوسته می باشند. در این تحقیق نانو ذرات تیتانیوم دی اکسید از طریق روش سل- ژل بر روی غشاهای نانوالیاف پلی اکریلونیتریل ایجاد گردید. آزمایشات فیلتراسیون به دو دسته غوطه ورسازی بدون فشار و استفاده از جریان عرضی تقسیم شدند. درکلیه نمونه ها زمان ماند رنگزا 24 ساعت و مدت زمان الکتروریسی نانو الیاف 10 ساعت در نظر گرفته شد. در آزمایش غوطه ورسازی، 16 سانتی مربع از سازه فیلتر حاوی زیرلایه بی بافت از جنس پلی اورتان آغشته به کربن به همراه نانو الیاف پلی اکریلونیتریل که نانوذرات تیتانیوم دی اکسید روی آن ایجاد شد در cc 100 از محلول رنگزای متیلن بلو غوطه ور شد. همزمان مجموعه تحت پرتوهای فرابنفش با طول موج nm 254 قرار گرفت و هر 20 دقیقه یکبار غلظت محلول رنگزا اندازه گیری شد و بازده فیلتراسیون به کمک معادلات کمکی مرتبه اول لانگ میور- هینشلوود محاسبه گردید. مشاهده شد، در دو فرآیند غوطه وری و جریان عرضی، بازده فیلتراسیون با استفاده از تیتانیوم دی اکسید تحت پرتوهای فرابنفش بالاتر از نمونه های بدون تیتانیوم دی اکسید و بدون پرتوهای فرابنفش بود. هم چنین در مقایسه بین سیستم جریان عرضی و غوطه ورسازی، با فرض های یکسان، بازده رنگ زدایی در سیستم جریان عرضی بسیار بالاتر بود. در آزمایش جریان عرضی، اثر سه متغیر فشار وارد بر غشا، غلظت اولیه محلول رنگزا و ph محلول با فواصل نمونه گیری 5 دقیقه مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش فشار، فشارهای کاربردی bar 3/1، 5/1 و 7/1 در ph ثابت و برابر 4/6 و غلظت اولیه رنگزا 40 میکرومولار بود. مشاهده گردید بهترین بازده مربوط به فشار 5/1 بار است. در آزمایش غلظت، غلظت های اولیه 40، 50 و 60 میکرومولار در ph ثابت و برابر 4/6 در نظر گرفته شد. مشاهده گردید بهترین بازده مربوط به غلظت 40 میکرومولار است. در آزمایش ph، مقادیر تهیه شده در ph های 1/4، 4/6 و 5/10، در غلظت اولیه رنگزا 40 میکرومولار بود. مشاهده شد بهترین بازده مربوط به ph برابر 1/4 است.
علی کریمی سیدعبدالکریم حسینی
در چند سال اخیر با عرضه تکنولوژی های جدید مانند الکتروریسی و سایر فناوری ها، فرآیند تولید نانوالیاف پیشرفت چشمگیری نموده است. نانوالیاف به دلیل داشتن نسبت سطح به حجم بالا و تخلخل زیاد، دارای خواص منحصر به فردی هستند. این ساختارهای متخلخل الکتروریسی شده وابسته به استفاده از حلال های فرار و جداسازی سریع فاز در طول این فرآیند است. روش های متنوعی جهت تولید نانوالیاف وجود دارد که وجه مشترک همه آنها تولید نانوالیاف به صورت یک لایه بی بافت است. از جمله کارهای جدیدی که در زمینه نانوالیاف انجام شده است، استفاده از نانوذرات مختلف در مخلوط با پلیمر برای الکتروریسی و یا بصورت پوشش برروی نانوالیاف است. در این تحقیق از هیدرولیز قلیایی جهت ایجاد تخلخل و خوردگی سطحی برروی نانوالیاف استفاده شده است. جهت گیری پروژه، استفاده از این روش برروی نانوالیاف پلی استر در راستای افزایش قابلیت رنگرزی و ایجاد سطوح فوق آبگریز بوده است. بدین منظور از چیپس پلی استر با درصد وزنی ثابت در حلال تری فلوئورو استیک اسید و دی کلرومتان به همراه درصد غلظت های متفاوت نانوذرات tio2 استفاده شد. نانوالیاف حاوی نانوذرات با میانگین قطر 350-250 نانومتر الکتروریسی شد و در دو شرایط هیدرولیز قلیایی و بدون هیدرولیز قلیایی مورد رنگرزی با رنگزاهای دیسپرس و آزمایشات سطوح فوق آبگریز قرار گرفت. جهت ایجاد سطح فوق آبگریز از یک ترکیب فلوئوروکربنی استفاده شد. برای بررسی نمونه ها از تحلیل های مختلفی از جمله: بررسی قطر و مورفولوژی الیاف از تصاویر sem و xrd، اندازه گیری درصد رمق کشی، اندازه گیری زاویه تماس، اندازه گیری زاویه سرش و 3m، استفاده شد. بررسی نتایج آزمایشات نشان داد، نانوالیاف دارای یک ساختاری آمورف هستند، که با افزایش غلظت نانوذرات در داخل نانوالیاف، ساختار پلیمر آمورف تر شده است. انجام عملیات هیدرولیز قلیایی برروی نانوالیاف باعث خوردگی سطحی شد. این خوردگی برای نمونه های با غلظت بالاتر نانوذرات، بزرگتر و عمیقتر صورت گرفت. که در نتیجه باعث جذب رنگ بیشتر در رنگرزی و ایجاد سطح فوق آبگریزتر (زاویه تماس ?156) شد.
محمدمعین یعقوبی حسین ایزدان
در صنعت نساجی کیفیت ظاهری محصولات بر نحوه ی تصمیم گیری مشتری برای خرید محصول مورد نظر خود تأثیر زیادی دارد. ثبات رنگی و نحوه ی اندازه گیری آن مسئله ی مهمی در ارزیابی کیفیت ظاهر و رنگ منسوجات است. تا کنون روش های مختلفی جهت ارزیابی و اندازه گیری ثبات رنگی برای منسوجات مسطح با بافت های مختلف ارائه شده است که از جمله ی آن ها می توان به روش های بصری، استفاده از دستگاه های کالریمتر و اسپکتروفتومتر و روش های دیجیتالی مانند استفاده از دوربین و اسکنر اشاره کرد. بر خلاف منسوجات مسطح که در آن ها تنها امتداد طولی نخ به چشم می خورد، در منسوجات خواب دار مانند فرش، علاوه بر امتداد طولی نخ، سطح مقطع عرضی آن ها نیز دیده می شود. به دلیل متفاوت بودن رفتار نوری این دو منظر، رنگی که از امتداد طولی لیف به چشم می خورد، می تواند متفاوت از رنگی باشد که در سطح مقطع عرضی آن دیده می شود. اگرچه خصوصیات سطحی و همچنین رفتار انعکاسی دو منظر فوق در مقالات مختلف قبلاً مورد بررسی قرار گرفته است، ولی مطالعات نشان می دهند که در مورد تغییر در ثبات های رنگی این دو حالت نسبت به هم، پژوهشی منتشر نشده است. در این تحقیق ابتدا با تهیه نمونه های شبیه سازی شده خواب فرش و امتداد طولی نخ های به کار رفته در آن به رنگ های زرد، آبی، قرمز و سیاه، به بررسی نحوه اندازه گیری ثبات رنگی منسوجات در نمونه های خواب دار و پیدا کردن رابطه بین ثبات های رنگی به دست آمده از امتداد طولی و سطح مقطع عرضی نخ ها پرداخته شد. به همین منظور نمونه های شبیه سازی شده، مورد ارزیابی های بصری و دستگاهی قرار گرفت و نتایج با فرمول های تعیین مقیاس ثبات های رنگی دستگاهی مقایسه گردید تا بتوان با معرفی یک الگوی یکسان، نیاز صنعتگران تولید کننده منسوجات خواب دار مانند فرش را در ارزیابی ثبات رنگی محصولات خود برطرف ساخت. نتایج ارزیابی های بصری نشان داد که برای نمونه های آبی، قرمز و زرد اختلاف بین ثبات های رنگی ارزیابی شده برای هر دو منظر امتداد طولی و سطح مقطع عرضی دارای اختلافی در حد قابل قبول صنعتی (یعنی نیم واحد مقیاس خاکستری) هستند. در مورد نمونه-های سیاه اگرچه اختلافات مورد نظر از حد قابل قبول صنعتی فراتر نرفته است، اما به نظر می رسد که شدت اختلاف ها به حدی است که نیاز به بررسی های بیشتری احساس می شود. نتایج به دست آمده از فرمول تعیین ثبات رنگی grc برای نمونه های سطح مقطع عرضی و امتداد طولی، همبستگی بهتری با نتایج ارزیابی های بصری نسبت به فرمول iso از خود نشان دادند. همچنین نتایج نشان داد که استفاده از روش پیشنهادی برنارد ممکن است منجر به خطاهای پیش بینی ثبات رنگی سطح مقطع عرضی نخ با استفاده از داده های ثبات رنگی امتداد طولی آن گردد.
سعید سلیمیان هاله خلیلی
بررسی رفتار رنگزاها در یک ترکیب به صورت عملی جهت به دست آوردن یکنواختی مورد نیاز و اطمینان از به دست آوردن شید مورد نظر، قابلیت تکرارپذیری و به حداقل رساندن میزان رنگزا و انرژی مصرفی ضروری است. در سال های گذشته تغییرات زیادی در صنایع مختلف به وقوع پیوسته است که صنعت نساجی نیز از آن مستثنی نیست. هم چنان که مراحل رنگرزی پیچیده تر می شود، به دلیل تمایل به کوتاه تر شدن چرخه آن، کنترل به وسیله کامپیوتر برای دانستن هر چه بیشتر مراحل ضروری به نظر می رسد. بنابراین چرخه های رنگرزی کوتاه تر، تولید بیشتر و کاهش مصرف مواد شیمیایی مورد نظر است. علاوه بر این به دست آوردن یکنواختی به کمک افزودن مواد شیمیایی، افزایش کنترل شده دما یا نگه داری در زمان های اضافی و طولانی کنار گذاشته شده و استفاده از رنگزاهای سازگار از لحاظ سرعت به طوری که در هر نقطه از سیکل رنگرزی درصد یکسانی از هر رنگزا رمق کشی شده باشد، مطلوب است. هدف از این تحقیق امکان تعیین سازگاری رنگزاها با استفاده از دستگاه اسکنر است. تاکنون روش های استاندارد مختلفی از نظر بصری و عملی به منظور تعیین سازگاری رنگزاها ارائه شده است که براساس داده های جذبی و طیفی بوده است. در این تحقیق بررسی سازگاری رنگزاها با استفاده از دستگاه اسکنر و امکان بازسازی دوباره داده های طیفی نمونه های آزمون غوطه وری انجام شده است. به این منظور ابتدا توسط دستگاه اسکنر نمونه های رنگرزی شده با رنگزاهای کاتیونیک و اسیدی ، اسکن گردید. سپس منحنی انعکاسی این داده ها به روش تحلیل اجزا اصلی بازسازی و مجددا با استفاده از روش تحلیل اجزا اصلی و محاسبه درصد واریانس جمعی، تعیین ضریب سازگاری بر روی منحنی طیفی بازسازی شده انجام شد. معیار سازگاری بدست آمده از این روش با معیار سازگاری حاصل از داده های طیفی استخراج شده از اسپکتروفوتومتر مقایسه گردید و در نهایت امکان جایگزینی دستگاه اسکنر با اسپکتروفوتومتر با بررسی نتایج به دست آمده صورت گرفت. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد می توان با استفاده از این روش تعیین سازگاری رنگزاها را با یک توصیف مناسب رنگی از داده ها بدست آورد.
الهام حسنلو حسین ایزدان
درصنعت نساجی، رنگ کالا دارای اهمیت بالایی بوده و یکی از موثرترین عوامل جذب مشتری است. فرمولاسیون و تصحیح رنگ محصولات تولیدی در فرآیند رنگ همانندی، باعث افزایش کیفیت محصولات شده است اما به دلایل گوناگون، از جمله تغییر در کیفیت لیف، ساختار پارچه، اختلاف در دما، رطوبت، قدرت رنگی ماده رنگزا، فرآیند ریسندگی وکنترل فرآیند رنگرزی، این امکان وجود دارد که رنگ یک منسوج از یک مرسوله به مرسوله دیگر به مقدار کمی تغییر یابد. روش های دسته بندی شید شامل روش های بصری و دستگاهی، راه حلی برای شناسایی اختلافات شید پارچه ها جهت دسته بندی آن ها در گروه هایی با اختلاف رنگ قابل قبول است. بدلیل دقت کم و نتایج غیر قابل اعتماد و زمان بر بودن و هزینه زیاد در دسته بندی شید به صورت بصری، لازم است دسته بندی شید بطور دستگاهی صورت گیرد تا دقت کافی را داشته باشد. یکی از روش های دسته بندی شید رایج در صنعت، روش خوشه بندی رنگی کلمسون یا به عبارتی روش ccc است که از فرمول اختلاف رنگ cmc(2:1) استفاده می کند. لذا در صنعت نساجی، اصلاح روش ccc جهت افزایش کارایی آن حائز اهمیت است. در تحقیق حاضر به بررسی روش دسته بندی شید ccc با فرمول اختلاف رنگcmc(2:1) و ciede2000 بر روی داده های کالریمتریک (l*a*b*) 37 دسته رنگی حول 9 شید استاندارد در فضا رنگ cielab پرداخته شده است. تمامی دسته ها توسط متخصصان رنگ بصورت بصری دسته بندی شده بودند. همچنین در این پژوهش، روش خوشه بندی غیر سلسله مراتبی k-means با روش دسته بندی شید ccc جهت افزایش کارایی روش دسته بندی شید تلفیق شد. علاوه بر این، تاثیر به کار گیری روش تحلیل اجزا اصلی (pca)به منظور تعیین و حذف نمونه های پرت در هریک از دسته های رنگی ارزیابی شد. در نهایت کارایی روش های مختلف دسته بندی شید مورد بررسی در این تحقیق، با استفاده از فاکتورهای آماری ارزیابی کارایی روش های دسته بندی شید، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که روش دسته بندی شید ccc با معادله اختلاف رنگ ciede2000 عملکرد بهتری نسبت به روش دسته بندی شید ccc با معادله اختلاف رنگ cmc(2:1) داشته است. همچنین از روش دسته بندی شید ccc تلفیق شده با روش خوشه بندی k-means کارایی به مراتب بیشتری نسبت به روش دسته بندی شیدccc بدست آمده است. به کار گیری روش تحلیل اجزا اصلی (pca) بر روی داده های کالریمتریک نمونه ها، در فرایند دسته بندی شید دارای ابهام است. این بدان معنی است که در برخی معیار های ارزیابی کارایی، عملکرد روش های دسته بندی شید را بهبود بخشیده و در باقی معیار ها، عملکرد ضعیفی داشته است. لذا این نتیجه نشان می دهد که استفاده از روش تحلیل اجزا اصلی(pca) بستگی به اهمیت هر یک از معیار ها در کاربرد نهایی محصول و یا معیار مورد توجه از سوی مشتری دارد.
ساناز زندبار فروغ مهیار
چکیده تحقیق حاضر با هدف انتخاب رنگ پوشاک با توجه به رنگ پوست ایرانیان انجام پذیرفت. در این تحقیق با کمک آزمایشات روان فیزیکی و بررسی دسته بندی های رنگ پوست در جهان و با نظر به مشخصات رنگ پوست ایرانیان تعدادی محرکه های رنگی از فضارنگ (cielab) مورد ارزیابی بصری مشاهده کنندگان ایرانی قرار گرفت. داده های حاصل از انتخاب مشاهده کنندگان با روش های آماری تعیین ارزش مقیاس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته و نتایج در گروه های سنی و جنسیتی متفاوت جداگانه بررسی شد. نتایج نشان داد که تمایل مشاهده کنندگان به انتخاب رنگ هایی است که حداقل اختلاف رنگی (?e*ab)را با رنگ پوست دارا می باشند.همچنین به نظر می رسد که انتخاب ترکیب هایی که به نوعی ایجاد یکی از انواع مدل های هارمونی همچون هارمونی رنگ های مشابه نسبت به رنگ پوست را می نمایند، بیشتر است. انتخاب مشاهده کنندگان در گروه های تفکیک شده متفاوت حاکی از وجود روندهای انتخابی مختلف است. واژگان کلیدی: رنگ، هارمونی رنگی، فضارنگ cielab، رنگ پوست
مائده السادات موسویان حجازی فروغ مهیار
صنایع نسّاجی از بزرگ ترین مجموعه های صنعتی است که رونق یا رکود آن وابسته به عوامل متعدّدی هم چون رنگ و بازاریابی است. در این تحقیق با به کارگیری مباحث علمی رنگ و مهندسی نسّاجی عوامل موثّر بر میزان فروش پارچه های سیاه در کاربردهای چادر، مانتو و مقنعه مورد بررسی قرار گرفت. هدف از این تحقیق بررسی خصوصیّات رنگی پارچه های سیاه با توجه به نوع کاربرد می باشد. تعداد 80 نمونه ی مختلف پارچه ای به رنگ سیاه در سطح فروشگاه های داخلی جمع آوری و طبقه بندی شد. مقادیر انعکاس نمونه های آماده سازی شده با دستگاه اِسپِکتروفوتومِتر اندازه گیری شد. نمونه ها هم چنین مورد ارزیابی بصری مشاهده کنندگان خانم بر اساس شش ویژگی پارچه شامل رنگ، طرح، جنس، آویزش، ضخامت و زیردست قرار گرفت. نتایج به دست آمده با روش های تجزیه و تحلیل اماری مورد بررسی قرار گرفت و رابطه ی مولّفه های رنگی نمونه های پارچه ای با میزان فروش آن ها در یک کاربرد خاص بررسی شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که مقادیر روشنایی و خلوص پارچه ها بر کاربرد آن ها موثّر است. هم چنین به نظر می رسد پارچه های به رنگ سیاه با ته فام های آبی برای کاربرد چادر توسّط مشاهده کنندگان ترجیح داده می شود. در حالی که به نظر می رسد سیاه های با ته فام زرد و قرمز برای کاربرد های پیراهن (مانتو) به کار می روند. تحقیقات بعدی به منظور دسته بندی پارچه های سیاه بر اساس خصوصیّات رنگی پیشنهاد می شود.
الهه دانشور حسین ایزدان
از گذشته تا کنون، استتار در صنایع نظامی و پدافند غیرعامل از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. مهم¬ترین کاربردهای استتار در صنایع نظامی، استتار برای لباس¬های نیروهای نظامی و تجهیزات و ادوات جنگی است. در همین راستا، طرح¬های استتاری دیجیتالی به عنوان جدیدترین دستاورد محققان زمینه نظامی، توجه طیف وسیعی از صنایع نظامی را به خود جلب کرده است. استتار در ناحیه مرئی یکی از انواع استتار است که هدف از این نوع استتار، پنهان شدن از دید مشاهده کننده انسانی است. هدف از تحقیق حاضر، ارائه طرح¬های استتاری دارای رنگ¬های بهینه برای استتار در ناحیه مرئی با استفاده از الگوریتم¬های کاهش رنگ است. بدین ترتیب، به منظور ارائه طرح های استتاری دیجیتالی مناسب برای نواحی جنگلی ایران، سعی بر انتخاب رنگ های استتاری بهینه شده است. در ابتدی امر، از نواحی جنگلی شهر اصفهان تصویربرداری انجام شد و سپس 4 تصویر زمینه مناسب انتخاب گردید. تصاویر زمینه مذکور با استفاده از مدل-های مختلف توصیف رنگی مانند حداقل مربعات متناوب و رگرسیون چندجمله ای، توصیف شدند. به منظور انجام توصیف رنگی از نقشه رنگی کاغذی و کالرچکرdc استفاده شد. در ادامه، رنگ های غالب این تصاویر دیجیتالی در فضارنگ cielab با استفاده از الگوریتم کاهش رنگ کوهنن-میانگینk استخراج شد و طرح های استتاری تهیه شدند. برای نمایش طرح های استتاری روی نمایشگر، با استفاده از نمایشگر توصیف رنگی شده، طرح¬های استتاری از فضارنگ cielab به فضارنگ rgb منتقل شدند. به منظور ارزیابی طرح های استتاری، از محیط رابط گرافیکی کاربر نرم افزار متلب استفاده شد. هرکدام از تصاویر زمینه به عنوان پس زمینه قرار داده شدند و طرح های استتاری تولیدی و طرح مرجع به صورت کاملا تصادفی روی نواحی مختلف تصاویر زمینه نمایش داده شدند. در نهایت، تعداد 4 پس¬زمینه با تعداد 4 طرح متفاوت که در 5 ناحیه مختلف از هر پس زمینه نمایش داده شدند، توسط 30 مشاهده کننده ارزیابی گردیدند. مدت زمانی که طول می¬کشید تا کاربر روی طرح کلیک کند به عنوان زمان کشف در نظر گرفته شد. مشاهده شد که طرح استتاری تولید شده با استفاده از الگوریتم کوهنن-میانگین k و تابع توصیف متلب بالاترین راندمان استتار را دارد. طرح مرجع، رتبه دوم راندمان استتار را کسب نمود و طرح¬های حاصل از توصیف رنگی با کالرچکرdc و نقشه رنگی کاغذی در رتبه های سوم و چهارم قرار گرفتند.
الهام فرازنده مهر حسین ایزدان
هدف از تحقیق حاضر تخمین غلظت رنگزاها در محلول های رنگی با استفاده از یک دوربین دیجیتالی است. برای انجام این کار ، 120 محلول رنگی با استفاده از ترکیبات یک، دو، سه و چهار تایی از شش رنگزای کاتیونیک و در غلظت های مختلف تهیه شدند. سپس داده های رنگی و انتقال طیفی این محلول ها با استفاده از یک اسپکتروفتومتر انتقالی اندازه گیری شد. هم چنین داده های رنگی و انتقال طیفی ا ین محلول ها با استفاده از دوربین دیجیتالی و بکارگیری فیلتر به ترتیب بازتولید و بازسازی شدند. برای بازتولید رنگ محلول های رنگی، دوربین دیجیتالی با کاربرد یک روش رگرسیونی که در آن از چندجمله ای درجه سه استفاده شده بود توصیف گردید و ماتریس بهینه انتقال پاسخ های دوربین دیجیتالی (rgb) به فضارنگ ciexyz محاسبه گردید. آنگاه با استفاده از این داده های ciexyz و با کاربرد سه روش بازسازی طیفی تحلیل اجزاء اصلی، ماتریس r و ماتریس s منحنی های انتقال طیفی باز سازی شده و با کاربرد قانون بیر- لامبرت غلظت رنگزاهای موجود در هر محلول رنگی تخمین زده شد. نتایج نشان دادند که برای هر یک از نمونه محلول های رنگی دقت روش بازسازی انتقال طیفی و به طبع آن دقت تخمین غلظت رنگزاها به دقت توصیف رنگی دوربین دیجیتالی بستگی دارد. بهرحال، اگرچه طیف های بازسازی شده به روش های مختلف با یکدیگر متفاوت بودند، اما متوسط نتایج حاصل از بازسازی داده های انتقال طیفی (که با سه ضابطه ?e*ab ، rms و gfc بررسی شدند) و در نتیجه متوسط دقت تخمین غلظت رنگزاها تفاوت قابل توجهی را نشان نداد و همه روش ها دارای دقت مناسب برای کاربرد های عملی بودند.
جلال الدین رحمتی نژاد امیر عبدالملکی
مایع های یونی با داشتن خواص ویژه ای مانند فشار بخار نزدیک به صفر و فرّاریت ناچیز، به عنوان حلال های سبز و بهترین جایگزین برای حلالهای فرّار و سمّی آلی شناخته شده هستند. این ترکیبات علاوه بر نقش حلال، می توانند به عنوان کاتالیزور فعال در واکنش ها نقش داشته باشند. امروزه استفاده از مایع های یونی برای انحلال و فراوری پلی ساکارید هایی مانند سلولز و نشاسته متداول است، اما تا کنون از این ترکیبات برای تکمیل پارچه پنبه ای استفاده نشده است. در این پروژه سعی شده که امکان سنتز مایع های یونی اسیدی برونستد ارزان قیمت و استفاده از آن ها برای آهارزدایی پارچه پنبه ای دارای آهار نشاسته مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور از مورفولین، اسید سولفوریک و اسید کلریدریک استفاده شده و مایع های یونی مورفولینیوم هیدروژن سولفات و مورفولینیوم کلراید سنتز گردیدند. سپس در شرایط مختلف از نظر دما، غلظت و زمان، امکان آهارزدایی پارچه پنبه ای بررسی شد. همچنین برای بررسی دقیق-تر متغیر های تأثیرگذار بر کیفیت آهارزدایی با استفاده از مایع یونی مورفولینیوم هیدروژن سولفات و یافتن شرایط بهینه آهارزدایی با استفاده از آن، از طراحی آزمایش به روش سطح پاسخ استفاده شد. نمونه های آهارزدایی شده با استفاده از این مایع یونی در شرایط بهینه با نمونه های آهارزدایی شده به روش متداول آنزیمی مقایسه گردیدند. برای بررسی نتیجه سنتز مایع های یونی از طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه، و برای بررسی ظاهری تغییرات ایجاد شده در گرانول های نشاسته درون محلول این مایع ها، از عکس برداری با استفاده از میکروسکوپ نوری استفاده شد. به منظور سنجش کیفیت آهارزدایی نمونه ها، از تست نشاسته، درصد کاهش وزن و عکس ها میکروسکوپ الکترونی استفاده گردید. همچنین تأثیرات آهارزدایی بر استحکام، شاخص های سفیدی و زردی، جذب رطوبت و جذب رنگزای مستقیم و غلظت فلزات معدنی موجود در ساختار پارچه بررسی شد. نتایج آزمایش ها نشان می دهند که با استفاده از این مایع های یونی، امکان حصول آهارزدایی پارچه پنبه ای با کیفیتی مناسب (درجه تگوا 6 و بالاتر)، همراه با عدم تأثیر گذاری بر استحکام آن وجود دارد. عدم ایجاد تأثیر منفی بر استحکام نمونه ها حین پروسه آهارزدایی با استفاده از این مایع های یونی، به معنی امکان استفاده از ماده آهارزدایی نو، بدون تأثیرات منفی اسید های معدنی روی استحکام کالا و زمان ماندگاری کم آنزیم ها است. نمونه های آهارزدایی با استفاده از مورفوولینیوم هیدروژن سولفات در شرایط بهینه، کیفیت قابل مقایسه با نمونه آهارزدایی شده به روش متداول آنزیمی را از خود نشان دادند. از طرفی آبخور شدن کامل نمونه های آهارزدایی شده که امکان حذف مرحله متداول پخت قلیایی را بوجود می آورد و کاهش چشمگیر فلزات معدنی که در مراحل تکمیلی بعدی مشکل زا هستند را می توان جزء برتری-های استفاده از این مایع یونی نسبت به آنزیم ?-آمیلاز برشمرد.