نام پژوهشگر: محمود فتوحی رود معجنی
فرامرز آدینه کلات عبدالله رادمرد
پایگاه اجتماعی شعر و شاعری پارسی تا روزگار مغول، بر بنیاد شعرستایشی در این رساله، پایگاه اجتماعی شاعران پارسی، با چشم پوشی از هرگونه نگاه ارزشی در یکی از برجسته ترین برش های تاریخ ادب پارسی که شاعری برای بسیاری، پیشه ای خود بسنده(مکفی) بوده بررسی شده است. پایگاه تنها هنگامی معنا می یابد که بخشی از گفتمان قدرت باشد. در این گفتمان، شاعر همانند رسانه ای تبلیغی در یک سو قرار دارد و ستوده، که سران دستگاه فرمانروایی یا طبقه اشراف اند در دیگر سوی. این رساله در پنج بخش سامان یافته است: نخست، چارچوب اندیشگی است که به شناخت موضوع و شرح واژگان کلیدی پرداخته است. بخش دوم، شاعر ستایش گر است که در آن خاستگاه اجتماعی شاعران، ویژگی های شاعر درباری، پایگاه اجتماعی ایشان در دوره های گوناگون تاریخی و شیوه های تخلص گزینی بررسی شده است. بخش سوم، ستودگان است که ویژه ی شناساندن ستودگان شاعران است. بخش چهارم، شعر ستایشی است که درون مایه ی آن، بررسی بافت موقعیتی، کارکردها و ویژگی های ادبی شعر ستایشی است و بخش پنجم، دستاوردهای پژوهش است، که از جمله ی آن ها نشان دادن روزگار غزنویان به عنوان روزبازار(دوران طلایی) ستایش و شاعران ستایش گر، شناساندن روایت و راویان پارسی و پیوستگی استوار آن با آیین ستایش و بررسی روند پیدایی و فراگیری تخلص و نشان دادن ریشه نداشتن آن در ستایش است.
محمود بهزادی کندازی امید همدانی
هدف این پژوهش بررسی و تحلیل آثار صادق هدایت در پرتو نظریه انتقادی است. روایت ما از نظریه انتقادی بر پایه آراء سه منتقد نئومارکسیست یعنی آلتوسر، ایگلتون و جیمسون استوار است. این مسأله به همراه معرفی لایه های تفسیری جیمسون که این پژوهش روش خود را از آن وام گرفته است در فصل اول تبیین شده است. لایه های تفسیری جیمسون متن ادبی را در چارچوب سه افق تاریخی ـ سیاسی، اجتماعی و تاریخ در معنای عام و مارکسی اش بررسی میکند. فصل دوم و سوم این پایان نامه تلاشی است برای رسیدن به افق تاریخی ـ سیاسی و اجتماعی آثار صادق هدایت. فصل دوم از رهگذر کشف تناقضات ظاهری متن و پیوند آن با تناقضات بنیادین اجتماعی، افق تاریخی ـ سیاسی نوشتار هدایت را می جوید. نیل به افق اجتماعی آثار هدایت مستلزم درک ایدئولوژم های اوست. بنابراین در فصل سوم ابتدا چهار ایدئولوژم هدایت (ناسیونالیسم، فلسفه ی خیامی، مرگ اندیشی و تجددخواهی و سنت ستیزی) توصیف و تبیین شده است؛ سپس با در نظر گرفتن آنها به مثابه واحدهای عقلانی یک گفتمان خاص تقابلهایش را با گفتمانهای متخاصم دیگر بررسیده ایم. یافته های تحقیق نشان می دهد که هدایت در مواجهه با ایدئولوژی های مسلط دورانش برخوردی انتقادی دارد. منظومه ی داستانی هدایت تناقضات پایینترین اقشار جامعه تا طبقه حاکم را نمایان میسازد. همه ی این تناقضات به وجود آمده در مواجهه با مدرنیته و دستاوردهای آن با مرگ قهرمان داستان حل میشود. ایدئولوژم های هدایت متعلق به گفتمان روشنفکری عصر رضاشاه است که در تقابل با گفتمانها و ایدئولوژی های دیگر کاستیها و ناکارآمدیهای آنها را بیان میکند و مشی ای آوانگارد دارد. مرگ و بن بست قهرمانان و روشنفکران هدایت در مواجهه با دنیای جدید به نوعی بن بست فرهنگی ما به حساب می آید.
فهیمه شریعتی سیاسر محمود فتوحی رود معجنی
نظریه نشانه شناسی شعر مایکل ریفاتر متّکی است بر ساختارگرایی و واکنش خواننده، که در پی بررسی ارجاع نشانه ها به یکدیگر در درون متن و ایجاد شبکه ای به هم پیوسته از نشانه ها ست. این نظریه می کوشد تا خاستگاه متن را از طریق زیرانگاشت هایی که در متن گسترده اند، شناسایی کند و بر انسجام درونی متن علی رغم وجود نادستورمندی ها که از طریق عبور از خوانش اکتشافی به خوانش پس کنشانه نمودار می شود، دست یابد. خواننده برمبنای توانش ادبی خود مسیری خلاف جریان سرایش شاعررا طی می کند و به خاستگاه ها دست می یابد. در این پایان نامه هزاره دوم آهوی کوهی اثر محمّد رضا شفیعی کدکنی بر مبنای این نظریه مورد تحلیل قرار گرفته است. این تحلیل خاستگاه های متعدّدی چون عشق و عرفان و درآمیختگی این دو، اندیشه های فلسفی (تفکّر در مرگ و حیات، هستی و جایگاه انسان در آن و تقدیرگرایی و شک فلسفی)، تقابل منتهی به تحیّر، طرح مسائل دنیای امروزی و واداشتن انسان به تأمّل درباره آن و مفاهیمی از این دست را نمودار می سازد. به علاوه نظام های مختلفی چون طبیعت، ایران باستان و اسطوره از رهگذر این پژوهش به دست می آید.
زهرا خدادادی مریم صالحی نیا
چکیده عبهرالعاشقین، متنی عرفانی و سرشار از مفاهیم انتزاعی است. در پژوهش حاضر این مفاهیم با توجّه به رویکرد جدید «لیکاف» و «جانسون» به استعاره مورد بررسی قرار گرفته اند. این پژوهش در سه فصل تنظیم شده است. در فصل نخست، ضمن بیان سیر مطالع? استعاره در غرب، ساختار نظریّ? معاصر استعاره نیز بیان شده است. در فصل دوّم، در ابتدا استعاره های شناختی عبهرالعاشقین در قالب دسته بندی ارائه شده از سوی «لیکاف» و «جانسون» معرّفی شده، و سپس این استعاره ها با توجّه به اصول ارائه شده از سوی «یاکل» توصیف شده است. در فصل سوّم، به ارتباط میان این استعاره ها اشاره شده و نیز نظام استعاری متن مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های ما نشان می-دهد که در این متن با سه دسته استعار? هستی شناختی، جهتی و ساختاری مواجه هستیم. این استعاره ها بر اساس انسجام معنایی موجود در عبهرالعاشقین در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته، مجموعه ای از شبکه های استعاری را به وجود می آورند که بر اساس مدل های شناختی نظام مند و منسجمی شکل یافته اند.
شهرت معرفت حبیب الله عباسی
ایران و مصر از دیرینهترین تمدّنهای بشر بودند که کهن ترین داستانها را در خود داشتند. زبان، ساختار و محتوای این داستانهای کهن تحتتأثیر تحوّلات سیاسی- اجتماعی شرق در روزگار معاصر دگرگون شد. پیدایش اندیشه های تجدّدخواهانه، شکل ها و گونه های تازه ای را در ادبیّات داستانی آفرید و این گونه های جدید، جریان تجدّد را شدّت بخشید. دوره مشروطه در ایران و عصر نهضت در مصر، روزگار تحوّلات سیاسی، اجتماعی، تاریخی و ادبی بود. از جمله تحوّلات ادبی این روزگار، آفرینش گونه های جدید داستان، از جمله سفرنامه رمانواره، رمان تاریخی، رمان اجتماعی، داستان کوتاه و نمایشنامه بود. ورود گونه های داستانی جدید از غرب به جامعه ادبی ایران و مصر، تقریباً همزمان بود و جریان داستانی نسبتاً مشابهی را در این دو کشور آفرید. این دو جریان همسان زمینه پژوهشهای تطبیقی را در این دو کشور فراهم آورد. در این رساله، پس از ذکر کلّیّات پژوهش، به مقایسه و تحلیل زمینههای تاریخی همسان مشروطه و نهضت در این دو کشور پرداخته خواهد شد. سپس جریان ادبیّات داستانی ایران و مصر در دوره تکوین خواهد آمد و بر اساس مبانی مکتب فرمالیسم و ساختگرایی، نخستین نمونههای داستان کوتاه در ایران و مصر، جمالزاده و تیمور (پدران داستان کوتاه فارسی و عربی) تحلیل و تبیین خواهد شد. در روزگار تکوین ادبیّات داستانی، داستان نویسان ایران و مصر، ابتدا از طریق ترجمه ها با آثار داستانی اروپا آشنا شدند، سپس در راه تقلید گام نهادند و سرانجام به آفرینشگری های داستانی پرداختند. در این دوران سنّت های کهن در هم پیچیده شد تا سنّت های تازه ای نهاده شود.