نام پژوهشگر: طاهره خوشحال

بررسی تطبیقی عشق از دیدگاه مولوی و امام خمینی (ره)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  زهرا سلطانی   طاهره خوشحال

در باب ماهیّت عشق سخن بسیار گفته شده و پژوهش های فراوان انجام شده است، اما هرگز نمی توان ادعا کرد که سخن گفتن در این خصوص به پایان رسیده است و از آنجا که عشق نقش کلیدی و مهمی در تکامل وجودی انسان دارد و در حقیقت تمام کاینات را در سیر به سوی کمال به پویه و جنبش در می آورد، در نتیجه جای بحث بسیار دارد که چگونه بزرگانی چون مولوی ، امام خمینی و ... از این گوهر در تکامل وجودی خویش بهره بردند. عالم هستی بر اساس عشق حق به خویشتن پدید آمده، و این عشق غایت هستی است و در تمام کاینات ساری و سبب حرکت و جنب و جوش و تکاپو شده است. در مصاف بین عقل و عشق این عشق است که پیروز این نبرد است چرا که عقل از درک و حکم دربارة حقایق فوق حواس و ادراکات بشری ناتوان می باشد و عشق با بهره گیری از دیدة ربّانی به نظاره حقیقت جهان نشسته است. انسان به سبب علمی که از وحی ناشی است از ملایک به لطیفة معرفت ممتاز گشته است و عشقی که در وجود انسان هست از همین معرفت سرچشمه گرفته و سبب امتیاز انسان از کاینات شده است. هدف از این پژوهش این است که به تبیین دیدگاه امام خمینی و مولوی در عشق پرداخته شود و شباهت ها و تفاو های دیدگاه آنها مورد تطبیق و بررسی قرار گیرد تا میزان نزدیکی اندیشه امام و مولوی در خصوص عشق معلوم گردد. بر این اساس، این پژوهش به چهار فصل تقسیم شده است و سعی گردیده به فرضیات آن پاسخ داده شود. در فصل اول که کلیات عشق و محبت است از مباحثی چون معنای لغوی و اصطلاحی عشق، انواع و مراتب عشق، عشق در منابع اسلامی و سیر تحول اشعار عاشقانه سخن به میان آمده است. در دو فصل مربوط به عشق از دیدگاه مولوی و امام خمینی دیدگاههای هر کدام از آنها را در خصوص تعریف عشق و رابطة بین عقل و عشق، عشق و جهان آفرینش ، عشق و معرفت ، عشق و عبادت و فطری بودن عشق مورد بررسی قرار داده و در نهایت در فصل چهارم به تطبیق دیدگاههای این دو عارف بزرگ پرداخته شده است . در این تحقیق از روش اسنادی - کتابخانه ای استفاده شده؛ ابتدا بر اساس طرح تحقیق به مطالعه کتب مولانا و امام خمینی (ره) در حدی که مرتبط به این پژوهش می شد مخصوصاًآثار منظوم آنها و نیز آثار دیگری در این زمینه پرداخته شد و سپس دیدگاههای مولوی وامام خمینی (ره) در مورد عشق در بخشهای جداگانه مورد بررسی قرار گرفت و در پایان دیدگاههای این دو عارف بزرگ با هم تطبیق داده شده است . باتوجه به تعداد وحجم زیاد آثار مولوی وامام خمینی بیشترین تلاش خود را به آثار منظوم آنها معطوف نموده ایم .

بررسی تطبیقی داستان حضرت موسی(ع)در متون تفسیری و عرفانی فارسی(تا پایان قرن هفتم هجری)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  سمیه رحیمی سبدانی   حسین آقاحسینی

چکیده: حضرت موسی(ع)یکی از پیامبران اولوالعزم و از معدود پیامبرانی است که صاحب کتاب و شریعت بود. نام او بارها در قرآن کریم ذکر شده، و به عنوان یکی از بزرگترین پیامبران مبارز با ظلم و ستم، و مظهر گسترش توحید و یکتاپرستی معرفی شده است. داستان این پیامبر الهی در تورات بازتاب گسترده ای دارد و به صورت مشروح بیان شده است.اما انجیل مقدس به صورت مستقل به داستان حضرت موسی(ع)نپرداخته و تنها به منظور تبیین بهتر تعالیم دینی خود به بخش هایی از این داستان به صورت مختصر اشاره کرده است. در این رساله روایات قرآن کریم و عهدین از داستان حضرت موسی(ع) بررسی و مقایسه شده و نیز به چگونگی بازتاب آن در قصص الانبیاء پرداخته شده است. مفسران قرآن کریم در تفسیر آیات مربوط به داستان حضرت موسی(ع) دربار? علل برخی رخدادهای زندگی این پیامبر الهی دیدگاه هایی را مطرح کرده اند. البته گاه در روایات آن ها برخی منقولات قصص و تورات به چشم می خورد. در کتاب های عرفانی نیز داستان این پیامبر الهی همواره مورد توجه بوده است. این التفات عرفا به دو گونه است: از یک جهت برخی وقایع این داستان را صبغه عرفانی بخشیده اند و این گونه به بیان مسائل و تعلیمات عارفانه می پردازند. از سوی دیگر می کوشند تا با بهره گیری از قابلیت های زبان هم چون تشبیه، استعاره، رمز و نماد از عناصر و شخصیت های موجود در داستان، در جهت تعلیم مریدان استفاده کنند. در این رساله دیدگاه عرفا و مفسرین دربار? داستان حضرت موسی(ع) و زندگی پرفراز و نشیب او بررسی و با یکدیگر مقایسه شد و تفاوت دیدگاه آنها در ارائه و بیان این داستان تبیین گردید.

شکوائیه در شعر فارسی از آغاز تا قرن پنجم (سبک خراسانی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  مریم السادات کدخدایی   علی اصغر باباصفری

شکوائیه یکی از انواع ادبیات غنایی است که شاعر یا نویسنده در آن به بیان ناملایمات زندگی می پردازد و از روزگار، بخت و اقبال، پیری و ناتوانی، معشوق، نابسامانی های اجتماعی و سیاسی و ... شکایت می کند. شکوائیه ها انواع مختلفی دارند و به پنج دسته شخصی، فلسفی، اجتماعی، سیاسی و عرفانی تقسیم می شوند. هدف در این رساله، بررسی انواع شکوائیه در شعر سبک خراسانی است. برای این منظور، پس از مطالعه درباره شکوائیه،انواع شکوائیه را در شعر شاعران این دوره جستجو و نتایج آن را به ترتیب و بر اساس بیشترین بسامد، مطرح کرده ایم. بررسی این موضوع در سبک خراسانی نشان می دهد که شاعران این دوره، از میان انواع شکوائیه، بیشتر به بیان شکوه های شخصی خود پرداخته اند و از میان شکوائیه های شخصی، شکوه از هجران معشوق و جفای او در رتبه های نخست جا دارد و این یا به دلیل تجربه های واقعی شاعران از عشق و بیانگر شکوه های واقعی آن ها و یا به دلیل خوشامد ممدوح و توجه او به شعر است؛ بدون اینکه شاعر واقعاً شکوه ای داشته باشد. پس از آن به ترتیب شکوائیه فلسفی، اجتماعی و سیاسی در رتبه های بعدی قرار می گیرند. شکوائیه عرفانی در شعر این دوره به دلیل وارد نشدن موضوعات عرفانی در شعر فارسی، دیده نشد.

نقش عشق در تکامل انسان از دیدگاه سعدی در غزلیات و مقایسه آن با دیدگاه افلاطون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1389
  اختر آقاجونی   طاهره خوشحال

عشق ودیعه ای الهی است که در وجود انسان نهاده شده و با ذات فطرت وی عجین شده و انسان پیوسته به دنبال معبود و معشوق حقیقی بوده است. از همین رو مولانا می گوید: ناف ما بر مهر او ببریده اند عشق راه رسیدن انسان برای رسیدن به سعادت و کمال را میسر می سازد و در حقیقت خداوند آدمی را خلق کرده تا عاشق باشد و تفاوت انسان با فرشته در این است که فرشته از درک عشق عاجز است و عشق خاص انسان است و از روز ازل در وجود او نهاده شده است. عشق و خواستگاه آن، از مباحث بسیار جالبی است که در تمام مکتب های عرفانی و مشرب های ذوقی از آن صحبت شده است. «عشق»، «محبت» و«هوی » کلماتی هستند که ما در زبان عربی و فارسی برای بیان اشتیاق شدید به کار می بریم. کلمه ی «عشق» در ادبیات عربی و فارسی دارای اهمیت بسیاری است. «اروس» نزد یونانیان باستان خدای عشق بوده، اما نزد افلاطون «اروس» تجسم عشق به فرزانگی است. افلاطون از مهم ترین فیلسوفانی است که درباره ی عشق سخن می گوید. دیدگاه وی در باب عشق که به عشق افلاطونی معروف شده است از قوی ترین و ماندگارترین نگرش های عرفانی، فلسفی در باب عشق است. به نظر افلاطون «اروس» در روح انسان نفوذ کرده حسرت کمال را در او ایجاد می کند. وی در« مهمانی» صعود پله پله از امور جسمانی به روحانی را بیان می کند. عشق واسطه ای است که در این صعود عاشق را از مراحل پست به مراحل والا هدایت و تربیت می کند. غایت این راه وصول به زیبایی فی نفسه است . افلاطون در «فایدروس» عشق را از اقسام چهارگانه جنون الهی برمی شمارد و معتقد است تنها جنون عشق است که ما را به موطن ملکوتی و آسمانی مان باز می گرداند. هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت آخر عمر از جهان چون برود خام رفت (سعدی،1377: 128) سعدی نیز مانند افلاطون از این جهان خاکی با همه ی کمبودها و نارسایی ها و زشتی و زیبایی های ناپایدار آن آغاز می کند تا به ملکوت ایده ها یا مُثل آسمانی جاوید برسد. عشق او از مخلوق آغاز می شود، اما سرانجام به خالق می رسد. در نظر سعدی عشق شرف آدمی است. عشق او بازیچه ی هوا و هوس نیست. امری بسیار جدی است. عشق پاک و عشق تمامی است که برای مطلوب از وجود می گذرد و خود را برای او می خواهد نه او را برای خود. افلاطون نیز عشق جسمانی را تقبیح می کند و معتقد است که عاشق پست، بدن را بیش از روح دوست دارد. در نظر وی همانند سعدی، عشق که جانمایه ی شعر است اگر وسیله ای برای تربیت و اخلاق تلقی نشود متضمن کمالی نخواهد بود. شیخ عشق را نه یک تجلی غریزه در دوران جوانی بلکه یک مسیرکمال و تکامل در تمام مدارج زندگانی تلقی می کند. شیخ شیرین سخن، نظر در رخ خوبان را حلال شمرده بر آن است که : نه حرام است در رخ تــو نظر که حرام است چشم بر دگری متحیر نه در جمـال تـــــوام عقل دارم به قــدر خود قدری حیرتم در صفات بی چون است کاین کمال آفــرید در بشـری افلاطون نیز برآن است که فرد بی خبر و فاسد در پی عشق شهوانی است اما آن کس که به اسرار نهان راه یافته از دیدن چهره یا اندام زیبایی که به خدایان شبیه است دچار حیرت می شود و در صورت معشوق، جلوه ی خدا را می بیند و به تکریم او سر خم می کند. مخلص کلام آن که آراء سعدی و افلاطون درباره ی عشق شباهت های شگرفی با یکدیگر دارد و ما در این پژوهش به بررسی و آشکار کردن این دیدگاه ها خواهیم پرداخت.

تحلیل ساختاری و محتوایی وصیت نامه های شهدای دفاع مقدس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  حسین آقایی   طاهره خوشحال

چکیده این پایان نامه با عنوان « تحلیل محتوایی و ساختاری وصیت نامه های شهدای دفاع مقدس» به تحلیل موضوعی وصیت نامه های شهدا پرداخته است. نگارنده در فصل اول توضیحی در خصوص جنگ، انگیزه های جنگ، شرایط جنگ در اسلام و شهادت از دیدگاه قرآن و عترت ارایه داده و سپس به ریشه ی تاریخی اختلافات ایران و عراق، علل و اهداف تجاوز عراق به ایران و اصطلاحات جبهه و جنگ در دو بخش( آداب و رسوم – اصطلاحات و تعبیرات جبهه) پرداخته است. در فصل دوم زندگی نامه ی نه تن از سرداران شهید دفاع مقدس به صورت موجز و مختصر آورده شده است. در فصل سوم که تحلیل ساختاری و محتوایی وصیت نامه های شهدای دفاع مقدس است. ابتدا دو وصیت نامه ی شهید همت و یک وصیت نامه ی شهید زین الدین و یک وصیت نامه از شهید سید مجتبی علمدار که حول محور زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) و ولایت مداری می چرخد تحلیل شده و سپس وصایا در نوزده عنوان کلی موضوع بندی و تحلیل شده اند که عبارت است از : مناجات، رزمندگان و شهدا، دشمن ستیزی، مواعظ و نصایح شهدا، طلب حلالیت، پشتیبانی از امام خمینی(ره) و ولایت فقیه، عشق به شهادت، توجه به مرگ و جهان آخرت، جایگاه پدر و مادر، آینده نگری، ترغیب به دفاع و جنگ، جایگاه حجاب و همسران شهدا در وصیت نامه های شهدا، توصیه به هم رزمان شهید، نقش امام خمینی در پیوستگی صفوف جبهه، استقامت، اعتراف به گناهان، اقتدا به امام حسین و نهضت عاشورا، آرزوی شهدا و فلسفه ی شهادت و حضور در جبهه ها. در تحلیل ساختاری تکیه بر نکات بیانی، بدیعی و دستوری بوده و در تحلیل محتوایی تکیه بر مضامین عرفانی و اخلاقی، انقلابی و سیاسی است. از این بیست عنوان کلی در وصیت نامه ها پنج عنوان که عبارت از زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج)، پشتیبانی از امام خمینی، ترغیب به دفاع و جنگ و عشق به شهادت و اقتدا به امام حسین و نهضت عاشورا می باشد در وصیت نامه های شهدا و شعر شعرای دفاع مقدس نقشی اساسی و محوری دارد. کلیدواژه ها : وصیت نامه، شهدا، دفاع مقدس، تحلیل ساختاری، تحلیل محتوایی

مقایسه ی تحلیلی نگرش و سلوک مولانا و کارلوس کاستاندا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  لیلا میرمجربیان   محمدرضا نصر اصفهانی

چکیده نوشتار حاضر پژوهشی است تحلیلی _ توصیفی دربار? آثار و آموزه های عرفانی «مولانا جلال الدین محمد بلخی»، بزرگ مرد عرفان اسلامی و «کارلوس کاستاندا»؛ متفکر مردم شناس و نظریه پرداز عرفان تجربی ناحی? مکزیک و آمریکای لاتین که مطالعات و تجربیات خود را دربار? تعالیم عرفانی استادش «دون خوان» و چگونگی سیر و سلوک او شرح می دهد. «دون خوان» طبیب سرخپوستی است که با تکیه بر معرفت شهودی، جهان های لایه لای? زندگی را به شرح باز می نماید و چگونگی وصول آدمی را به کمالات و کرامات از طریق تکیه بر کار مداوم، ریاضت، تمرکز، خودشناسی، استفاده از تقابل شخصیت های اجتماعی و نظایر آن بیان می کند. او معرفت و عشق را به منزل? آتشی درونی می ستاید، آتشی که موجب می شود تا انسان ها جهان های باطنی خود را یکی پس از دیگری پس پشت اندازند و صاحب اسرار و کرامات متعالی شوند. این تجربیات که مجموعه ای است از تعالیم عرفانی حلقه ای از سرخپوستان «یاکی» بازماند? قوم «تولتک»؛ در دوازده کتاب فراهم آمده است. نگارنده می کوشد تا با معرفی شخصیت و مشرب فکری و عملی «کاستاندا» و تطبیق آن با آموزه ها و اندیشه-های عرفانی «مولانا» به نقاط تشابه و تفارق این دو جهان بینی بپردازد.

شکل شناسی داستان گرشاسب نامه اسدی طوسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  عباسعلی ابراهیمی مهر   مرتضی هاشمی

چکیده ندارد.