نام پژوهشگر: محمد لگنهاوسن
سیدمحمدحسین میرمحمدی محسن جوادی
رونالد دورکین، از فیلسوفان مشهور قرن حاضر، تفسیر پراگماتیستی(عمل گرایانه ی) جدیدی از عدالت به مثابه فضیلت برتر ارائه داده است که مورد نقد و تحلیل جوامع علمی قرار گرفته است.در این تفسیر، عدالت، آزادی و دموکراسی در تعامل دائم با یکدیگر توصیف می شوند؛ تعاملی که هرگز نباید به دست دولتمردان از هم گسسته شود. در نظریه وی، که نام آن را «عدالت لیبرالی» می نهد، اولین اولویت جامعه، توزیع مساوی منابع و فرصت ها میان تمامی افراد است. سپس باید به افراد اجازه داده شود تا از منابعی که به دست آورده اند، آزادانه استفاده کنند. به عقیده وی، یگانه ساختار حکومتی که می تواند دو اصل توزیع مساوی منابع و فرصت ها و آزادی را محقق سازد، دموکراسی است.زیرا در ساختار دموکراسی تمامی افراد جامعه در توزیع قدرت یا فرصت، حضور دارند و رای اکثریت، مبنای عمل خواهد بود. در نظریه ی عدالت دورکین، همواره عدالت بر آزادی مقدم است. به همین دلیل می توان آن را متفاوت با نظریه ی عدالت جان رالز دانست. زیرا در نگاه رالز، آزادی بر تمامی اولویت ها مقدم است و نباید تحت الشعاع قرار گیرد. در این رساله، پس از توصیف چیستی «عدالت لیبرالی»، تئوری عدالتِ مورد دفاع دورکین، ابهام ها و نارسایی های آن را در آیینه تعالیم اسلام بنیاد به نظاره خواهیم نشست.
بهاالدین موحد محمد لگنهاوسن
معرفت شناسی طبیعی شده نام نظریه طبیعی کواین در حوزه معرفت شناسی است. وی کوشیده تا به نحو طبیعی به مسائل معرفت شناسی بپردازد. درک سازوار از فلسفه کواین مستلزم شناسایی زمینه اساسی در اندیشه اوست. به نظر می رسد طبیعت گرایی است. از میان انواع مختلف طبیعت گرایی، کواین به طبیعت گرایی روشی گرایش دارد و با پذیرش طبیعت گرایی روش شناختی در حوزه های مختلف فلسفی به نتایج متفاوت اما همسویی دست یافته است. شناسایی این طبیعت گرایی کلید فهم فلسفه کواین است. معرفت شناسی طبیعی شده کواین به عنوان راه حل او در مساله معرفت با توجه بسیاری از فیلسوفان همراه بوده است. کواین با بازخوانی پرسش های معرفت شناختی راه های نوینی را در پاسخ به مسایل حوزه معرفت مطرح کرده است. با مقایسه معرفت شناسی وی با معرفت شناسی غیر طبیعی در اهداف، مسایل و تعاریف تلاش شده تبیین روشنی از معرفت شناسی وی ترسیم شود. مواضع مهم فلسفی کواین در حوزه های مختلف تفکر همیشه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با توجه به رویکرد کل گروانه کواین لازم است این مواضع فلسفی در یک نظام سازوار با یکدیگر و طبیعت گرایی وی نظام یابد. کل گرایی، عدم تعین درترجمه، ارجاع و تئوری و همین طور عمل گرایی به عنوان مهمترین مواضع فلسفی کواین در نسبتی روشن با معرفت شناسی طبیعی شده قرار دارد. تلاش شده این نسبت ها مورد بررسی قرار گرفته و جای گاه کلیدی معرفت شناسی طبیعی در نظام فلسفی وی مورد بازشناسی قرار گیرد.
عبداله محمدی محمد حسین زاده
بیشترین شناخت های بشر از راه دلیل نقلی کسب می شود. در این میان اعتبار معرفت شناختی دلیل نقلی مهم ترین پرسشی است که ذهن معرفت شناسان را به خود مشغول کرده است. اما این مسئله به چند پرسش بنیادین دیگر منشعب می شود: آیا دلیل نقلی توجیه خود را از سایر منابع معرفتی به دست می آورد یا اینکه برای توجیه خود نیازمند سایر منابع معرفتی نیست. معرفت شناسان غربی در پاسخ به این سوال دو نظریه «تحویل گرایی» و «غیرتحویل گرایی» را مطرح کردند. غیرتحویل گرایان برآنند که دلیل نقلی منبع معرفتی مستقلی در کنار حس و استدلال عقلی است و انسان ها برای پذیرش دلیل نقلی موجه بوده و نیازمند مدرک و دلیل اثباتی نیستند و نبود قرینه بر خلاف کافی است. تحویل گرایان، برخلاف غیر تحویل گرایان معتقدند عدم قرینه بر خلاف کافی نیست و شنونده باید دلیل اثباتی برای پذیرش دلیل نقلی داشته باشد. دلیل نقلی اعتبار خود را از سایر منابع مانند حس و حافظه و عقل دریافت می کند. این رساله ادله هر دو گروه را بررسی کرده و پس از نشان دادن اشکالات هر دو، قرابت دیدگاه تحویل گرایان با اکثریت دانشمندان مسلمان علم اصول را آشکار می سازد. پرسش مبنایی دیگر آن است که آیا دلیل نقلی انتقال دهنده معرفت است یا تولید کننده آن؟ این تحقیق پس از بررسی ادله هر دو دسته اثبات می کند دلیل نقلی نه انتقال دهنده معرفت و نه تولیدکننده آن است. پرسش مهم دیگر آن است که دلیل نقلی چه درجه-ای از معرفت را ایجاد می کند. این موضوع در میان معرفت شناسان غربی کمتر مورد توجه بوده است. این رساله با اشاره به تقسیمات دلیل نقلی از جمله تقسیم به خبر متواتر و واحد، مرتبه معرفتی حاصل از هر یک را جداگانه بررسی کرده است. همچنین توجیه دلیل نقلی را نه بر اساس تحویل گرایی و غیرتحویل-گرایی بلکه بر اساس میزان معرفت حاصل از دلیل نقلی واکاوی کرده است. در این رساله اثبات می شود خبر متواتر مفید قطع و خبر واحد در بسیاری از موارد مفید اطمینان بوده و قطع و اطمینان هر دو ارزش معرفت شناختی دارند. واژگان کلیدی: معرفت شناسی، دلیل نقلی، توجیه، تحویل گرایی، غیرتحویل گرایی، اعتماد، معرفت شناسی اجتماعی.
احمد بهشتی مهر محمود تقی زاده داوری
رساله حاضر با موضوع «بررسی و تحلیل دیدگاه ویلفرد مادلونگ درباره عقاید امامیّه»، در تلاش است تا مجموعه ای از آموزه های اعتقادی شیعیان امامی را که در فضاهای دانشگاهی غربی بیان می شوند واکاوی نمایند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تحولی که به دنبال آن در جامعه جهانی ایجاد شد، توجّه بسیاری از اندیشمندان و حتّی مردمان عادی را به شیعیان که ساکنان اصلی این سرزمین بودند جلب کرد. تعداد قابل توجّهی از استادان دانشگاه ها در تلاشند با اندیشه های این گروه آشنا شوند و حتّی آنها را به دنیا معرفی نمایند. به یقین، ویلفرد مادلونگ یکی از برجسته ترین استادان شیعه شناس غربی است که هنوز کرسی تدریس او در موضوعات گوناگون شیعی، از موثرترین کرسی های شیعه شناسی در غرب به شمار می آید. وی در خلال حدود هفتاد سال پژوهش و تدریس در موضوعات شیعی موفّق شده است حجم قابل توجّهی از اعتقادات شیعیان را در مناطق گوناگونی از دنیا معرفی و تدریس نماید و البته شاگردانی را بپروراند که ادامه دهندگان راه او باشند. این رساله در صدد است آثار این استاد برجسته عرصه شیعه شناسی را بررسی نموده و عیار اعتبار گزارش های او را به دست آورد؛ نقاط ضعف را تذکر دهد و از نقاط قوت آن استفاده نماید. به همین جهت، مجموعه پژوهش ها و آثار ویلفرد مادلونگ را در خصوص شیعیان امامی جمع آوری نموده و با منابع دست اوّل و کاملاً معتبر امامی مقایسه کرده است و در نهایت به این نتیجه رسیده که مادلونگ گزارش گری با انصاف و مقید به روش های پژوهشی است که اولاً گزارش نسبتاً کاملی از اعتقادات خاص شیعیان امامی ارائه کرده و ثانیاً می توان گزارش های او را منطبق با آثار معتبر شیعیان امامی دانست و ثالثاً در شیوه ها و روش های پژوهشی خود، دارای امتیازاتی است که برای تمام شیعه پژوهان قابل استفاده است.
محمد جاودان شهرام پازوکی
فریتیوف شوان از دانشمندان طراز اول سنت گرا در آثار پر شمارش، مبانی فلسفی کلامی مدرنیسم را نقد بسیارکرده و بدین شیوه، خبط و خطاهای تجدد مسلکی را بر ملا ساخته است. برخی از نقدها، بدیع نیستند؛ اما نوع پرداخت آنها در کنار جامعیت، سازش ناپذیری، رسوخ تا پایه ای ترین بنیادهای تجدد و افشای پیامدهای آنها، برنامۀ انتقادی ای را که از جنبۀ سلبی تمام به نظر می رسد عرضه می کند. برنامه ای که می تواند در اصلاح عیوب جهان متجدد، ما را یاری رساند، خود باختگی ها را در برابر هیمنه و سیطرۀ تجدد بی مایه سازد و در دگرگونی رویکرد جهان متجدد به دین و سنت، کارساز افتد و اسباب اقبال به ارزش های بسیار آنها را فراهم آورد. فصل نخست این تحقیق، به ملاحظات کلی، ایضاح مفاهیم اصلی مثل سنت، مدرنیسم، و سیر تاریخی آن از نظر شوان و فصل دوم به زندگی، آثار و اندیشه های شوان پرداخته است. فصل سوم و چهارم، به ترتیب، نقدهای ناظر به تجدد مسلکی فلسفی و تجدد مسلکی علمی را ذیل عناوینی اصلی چون: عقلی مسلکی، تجربی مسلکی، مادی مسلکی، بشری مسلکی، تکامل مسلکی، روانشناسی مسلکی و مانند آنها گزارش کرده اند که ده ها عنوان فرعی ذیل آنها گرد آمده است. هریک از این عناوین سنگ بنایی از عمارت تجدد مسلکی است که به نحو مستقیم فلسفی و غیر مستقیم کلامی است. پیش داوری در عین وانمود به خلوّ تحقیق از آن، مسلک سازی در عین مخالفت با هر دین و مسلک، مقصور ساختن عقل در عقل جزوی، محصور نمودن علم در علم تجربی و بدین شیوه نفی خدا و تعالی، انسان را بر مسند خدا نشاندن و به حکم صدفه و تکامل، او را در عداد حیوانات شمردن، دین ستیزی و سنت زدایی و در نتیجه هدیه کردن پوچی، نومیدی، اضطراب، بمب هسته ای، ویرانیِ زیست محیط به بشر و جز اینها، شماری از نقد های بسیار شوان بر مبانی مزبور است. فصل فرجامینْ به بررسی خود آن نقد ها پرداخته است: نقدهایی که از یک سو جامع، قاطع، مبنایی و بنیادی می نمایند؛ از سوی دیگر دشواریاب، مبهم، گاه زیاده روانه و بیشتر ذوقی و اقناعی به نظر می نمایند تا استدلالی. درمجموع، این نقدها از جهت سلبی کامیاب به نظر می رسند، چون کاستی ها، ضعف ها، مشکلات و ناروایی های تجدد و تجدد مسلکی را آفتابی می کنند. اما از جهت ایجابی ناکام نشان می دهند؛ چون بدیلی برای تجدد و دنیای برآمده از آن پیش نمی نهند. گویا نتیجۀ کلّ برنامۀ انتقادی شوان، آن است که انسان بر سر دوراهیِ انتخابِِ یکی از دو بدیلِِ تجدد و سنت است: یا تجدد یا سنت. این نتیجه، درست، به یکی از نقدهای رایج شوان که آن را «دوراهه انگاری» نامیده، دچار می نُماید. اگر راه چاره، کنار نهادن تجدد و بازگشتن به عهد سنت است، این راه نه ممکن است و نه مطلوب. پس راه و چاره ای دیگر می باید. آن چاره چیست، آن راه کدام است؟ درپاسخ بدین پرسش مهم، آثار شوان خموش اند.
سید محسن اسلامی اردکانی محمد لگنهاوسن
پرسش چرا اخلاقی باشیم در بنیاد هر نظریه اخلاقی قرار می گیرد و در چند دهه اخیر محل توجه خاص بوده است. فیلسوفان پاسخ های مختلفی به این پرسش، که سوال از هنجاریت اخلاق است، پیش نهاده اند که از آن میان واقع گرایان و برساخت گرایان دو دسته کلی اند. نگارنده می کوشد در این کار نظریه ارائه شده از سوی کریستین اِم. کرسگارد را به عنوان یکی از فیلسوفان برساخت گرا طرح کند و آنگاه به بررسی آن بپردازد. کرسگارد برای تأیید دیدگاه خود، نخست به نقد واقع گرایی می پردازد و آنگاه نظریه ایجابی خود را عرضه می کند. ابتدا گزارشی از دو کتاب سرچشمه های هنجاریت (برای نکات سلبی) و خود-تقویمی (برای نکات ایجابی) ارائه می شود. کرسگارد بر آن است که واقع گرایی از پاسخ به پرسش هنجاری ناتوان است و بنابراین نظریه اخلاقی خوبی نیست. در مقابل، او پاسخی برساخت گرا پیش می نهد که در جهت و محتوای استدلال بستگی زیادی، از جمله، به آراء ارسطو، افلاطون، و کانت دارد: در تلقی از نفس افلاطونی، در جهت کلی توسل به اصول مقوم ارسطویی، و برای طی مسیر به سمت اخلاقیات کانتی است – هر چند، از نظر خود کرسگارد، این سه قرابت های بسیار مهم و اساسی با یکدیگر دارند. در مرحله بعد، نگارنده سه استراتژی برای دفاع از موضع واقع گرایان در این موضوع پیش می گیرد: به نظر می رسد نظر کرسگارد (اولاً) توان رد دیدگاه واقع گرایانه را ندارد و نقدهای او قابل پاسخ است: نقد او، از طرفی، اساساً واقع گرایی را هدف ندارند و، از سوی دیگر، بر مبنای درون گرایی انگیزشی است و به اعتقاد نگارنده می تواند علیه آن دیدگاه استدلال کرد؛ (ثانیاً) نظریه او ایراداتی دارد که حتی بر اساس معیارهای پیشنهادیِ خودش نیز پاسخ مناسبی به پرسش چرا اخلاقی باشیم نیست، از جمله آنکه به پرسش هنجاری پاسخ نمی دهد و در گام های خود برای نیل به مقصود ایرادهایی در آن به چشم می خورد؛ (ثالثاً) در این نزاع می توان شواهدی ایجابی نیز به سود واقع گرایی عرضه کرد. نگارنده نتیجه می گیرد که در این بحث موضع واقع گرایانه نسبت به نظریه ارائه شده از سوی کرسگارد برتر است؛ با این حال، نظریه کرسگارد را می توان خوانشی واقع گرایانه کرد: در صورتی که دیدگاه او طوری بیان شود که با واقع گرایی ناسازگاری نداشته باشد، آنگاه می توان از مزیات آن بهره مند شد. این خوانش اخیر، در واقع خوانشی معرفت شناسانه است که مدعیات کمتری دارد و حوزه شمول خود را محدودتر کرده است.
یحیی صباغچی فیروزآباد عباس ایزدپناه
صلح و خشونت در دهه های اخیر به مسأله ای مهم در روابط انسانی بدل گشته است. نقش ادیان، از جمله دین اسلام، در این مسأله می تواند بسیار برجسته باشد و بسیاری از نگاهها در مورد دین اسلام بر خشونت زایی آن تاکید دارد. شاهد این نگاهها، رفتار برخی گروههای افراطی مسلمان و نیز سخنان برخی مستشرقان درباره اسلام است. لذا مسأل? صلح و خشونت در اسلام به عنوان یکی از مسائل روز در میان صاحبنظران درآمده است. اصولاً صلح و خشونت وصف افعال واقع می شود، اما ریشه هایی در اعتقادات و مبانی نظری دارد. لذا برای بررسی جایگاه صلح و خشونت در اسلام لازم است علاوه بر بررسی دستورهای عملی دین، مبانی نظری این مسأله در دین نیز بررسی گردد. این مبانی، چارچوبی کلی را که حاکم بر احکام فقهی است، بدست می دهد و بر برداشتهای فقهی از متون مقدس اسلامی موثر است و به فهم درست احکام و فروع دینی کمک می نماید. مهم ترین مبانی نظری که در این راستا می توان مطرح نمود، ناظر به شناخت اوصاف شارع دین اسلام، کرامت انسانی در منظر اسلام و حدود دوستی و دشمنی میان انسانها، اعتبار عقلانیت و تاثیر آن بر درون و بیرون انسانها، فرجام اخروی غیر مسلمانان و نیز نگاه جهان شمول دین اسلام است. هر یک از این مباحث نظری تاثیر بسزایی در رویکرد صلح آمیز یا خشونت بار صاحبان چنین دیدگاههایی دارد. بررسی این مبانی نظری در ضمن این رساله نشان می دهد که مبنای اصیل در دین اسلام، مبنای صلح گرایی است و وسعت رحمت الهی و اهمیت کرامت انسانی، اصالت را به صلح می دهد، ضمن اینکه روابط میان انسانها تنها به سبب دشمنی دیگران می تواند رنگ عداوت بگیرد و در غیر دشمنی، اصل بر همزیستی مسالمت آمیز است. محوریت عقلانیت در دینداری، مبنای دیگری است که انسانها را به سوی مدارا سوق می دهد، اگرچه به گاه لزوم و ضرورت، حکم به شدت عمل می کند، همچنانکه صیانت از کرامت انسانی اقتضا می کند که با هتک آن در عرص? اجتماع و روابط متقابل انسانی مقابله شود.
علیرضا باهوش محسن جوادی
برساخت گرایی اخلاقی دیدگاهی فرا اخلاقی درباره ی طبیعت صدق و حقایق و خصوصیات اخلاقی است . برساخت گرایی ظاهراً در تقابل با واقع گرایی قرار می گیرد و تنها با روایتهای واقع گرائی اخلاقی توافقی نسبی و محدود دارد. بر ساخت گرایان، مانند واقع گرایان ، جملات اخلاقی را دارای محتوای توصیفی می دانند و بنا بر این به نظر می رسد واقعاً بیان کننده امر واقع باشند.ولی بر ساخت گرایان برغم اینکه می پذیرند که به نحوی حقایق اخلاقی وجود دارند ، بر عکس واقع گرایان، آنها را وابسته به نگرشها و قرار دادهای انسانی و امثال آن می دانند. جان رالز برای نخستین بار اصطلاح برساخت گرایی در اخلاق را بکار برد و تفسیری برساخت گرایانه از فلسفه اخلاق کانت به دست داد. براساس این تفسیر اخلاق برساخته عقل بشری است و امر مطلق روال برساختن است. رالز همچنین نظریه خود را برساخت گرایی کانتی نامید . براساس برساخت گرایی کانتی محتوای اصول عدالت نتیجه توافق و قرادادی است که میان افرادی خاص در وضعیت ویژهای بدست می آید و رالز آن را وضعیت اولیه مینامد.وضعیت اولیه روال تصمیم یا روال برساختن در برساخت گرایی کانتی است که در آن اصول عدالت بر ساخته می شوند.