نام پژوهشگر: علی اکبر جباری
محمد حسین امامی میبدی هوشنگ خوش سیما
افراد مختلف ترجمه های متفاوتی را با کیفیت های متفاوت از یک متن واحد ارائه می دهند که ممکن است به علت تفاوت در میزان (عدم) تحمل ابهام آنها باشد. پژوهش های متعدد نشان داده است که حد خاصی از (عدم) تحمل ابهام می تواند به فراگیری زبان کمک کند (chapelle, 1983; chapelle & roberts, 1986; ehrman, 1999; ely, 1989; ely, 1995). اما در رشته مطالعات ترجمه به این عامل تأثیرگذار توجهی نشده است. هدف این پژوهش یافتن رابطه میان (عدم) تحمل ابهام و کیفیت ترجمه با به دست آوردن همبستگی مثبت میان سطوح (عدم) تحمل ابهام و تعداد خطاهای ترجمه بوده است. از میان 56 دانشجوی کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار که در این مطالعه شرکت کردند، 34 دانشجوی برتر بر اساس نمرات آنها در آزمون درک مطلب و ساختار تافل به عنوان نمونه انتخاب شدند. دانشجویان فوق الذکر به پرسشنامه sltas که توسط ely (1995) برای سنجش (عدم) تحمل ابهام تدوین شده پاسخ دادند. میزان آلفای گزینه استانده شده و انسجام درونی این پرسشنامه 84/0 است. دانشجویان همچنین یک متن کوتاه از انگلیسی معاصر را به فارسی ترجمه کردند که کیفیت ترجمه های آنها با استفاده از مدل ارزیابی ترجمه sical iii ارزیابی شد. این مدل به عنوان مدل رسمی ارزیابی ترجمه در اداره ترجمه دولت کانادا مورد استفاده قرار گرفته است (williams, 1989). با تحلیل داده ها همبستگی مثبت و چشمگیری (r = .44, p < .05) میان سطوح (عدم) تحمل ابهام و تعداد خطاهای ترجمه دانشجویان یافت شد. با کنترل عامل دانش زبان مبدأ نیز میزان همبستگی همچنان در سطح چشمگیری باقی ماند (r = .39, p < .05). در پایان این گونه نتیجه گیری شد که هر چه میزان عدم تحمل ابهام افراد بیشتر باشد، احتمال افزایش تعداد خطاهای ترجمه آنها نیز بیشتر خواهد شد؛ بر عکس، هر چه میزان تحمل ابهام آنها بیشتر باشد، احتمال افزایش کیفیت ترجمه آنها نیز بیشتر خواهد بود. کاربرد این یافته ها و همچنین پیشنهادات برای پژوهش های آتی در پایان آمده است.
نجمه دهقانی علی اکبر جباری
در دهه ی اخیرمطالعات زیادی در حیطه ی فراگیری زبان سوم انجام شده است. زبان اول و زبان دوم نقش مهمی در انتقال ساختارها به زبان سوم ایفا می کنند( فلین 2004و لیونگ 2005). این تحقیق بر اساس سه نظریه برجسته انتقال در حیطه ی زبان سوم ?ساختارهای متفاوت گزاره ی ربطی را در سه زبان فارسی(زبان اول)? انگلیسی (زبان دوم) و فرانسه(زبان سوم) مورد بررسی قرار میدهد. اولین ساختار بدین صورت است که کلمه ی’que’ به عنوان ضمیر مفعولی مستقیم در فرانسوی و نیز " که" در فارسی نمی توانند حذف شوند. در صورتیکه در انگلیسی ‘that’به عنوان ضمیر ربطی می تواند در بسیاری از شرایط حذف شود. این نشان دهنده ی فرضیه ی فاکتورزبان اول است. دومین ساختار مورد بررسی بدین صورت است که در زبان فرانسوی و انگلیسی ضمایر ربطی بیشتر از یکی هستند اما در فارسی کنونی تنها ضمیر ربطی "که" است. این ادعا گواهی بر تایید نظریه ی فاکتور مشخصه ی زبان دوم است. سومین ساختار مورد بررسی این تحقیق بیانگر این اصل است که در فارسی و انگلیسی هسته ی اسم در نقش مفعول غیر مستقیم مشخص کننده ی ضمیر ربطی مناسب می باشند اما در زبان فرانسه این نقش به عهده ی فعل بند ربطی است. این ساختار تایید کننده ی نظریه ی مدل انتقال انباشتگی چند زبانی می باشد.هدف از این تحقیق بررسی تفاوت این ساختارها و تاثیر زبان های اول و دوم بریادگیری ساختار بند ربطی درزبان سوم می باشد. بر این اساس داده های مورد نیاز در این تحقیق توسط 40 دانشجوی زبان فرانسه که انگلیسی زبان دوم و فارسی زبان مادریشان بود به دست امد. بدین صورت که آنها به دو گروه با سطح بسندگی فرانسه ی پایین–متوسط و بالا-متوسط تقسیم شدند. دو تست انجام شد که یکی آزمون قضاوت دستوری و دیگری آزمون ترجمه بود. نتایج به دست آمده از این آزمونها نشان داد در فراگیری زبان سوم هر دو زبان اول و دوم نقش بسزایی در انتقال ساختارها به زبان سوم ایفا می کنند.و همچنین سطح بسندگی زبان سوم در انتقال ساختارها از زبان دوم به زبان سوم نقش موثری دارد.