نام پژوهشگر: مهدی امامی جمعه

تحلیل فلسفی قضا و قدر از دیدگاه امام علی و امام رضا (علیهماالسلام)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  مریم رجبی   محمد بیدهندی

مسأله قضا و قدر یکی از پیچیده ترین و عمیق ترین مسایل فلسفی و کلامی است.این مسأله پیشینه ای به قدمت تاریخ دارد و همواره از بدو خلقت ذهن همگان را به خود مشغول داشته است. این مسأله با آنچه که امروزه به «سرنوشت» معروف است، ارتباط نزدیکی دارد.البته متألهان و خداباوران مسأله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهی تفسیر می کنند.اما ملحدان آن را در چارچوب حتیمت های برخواسته از علل و اسباب مادی محصول می سازند. رساله حاضر در فضای فلسفه و کلام اسلامی به تبیین مسأله قضا و قدر در بیانات امام علی و امام رضا- علیهماالسلام- همت می گمارد.آنچه حائز اهمیت است این است که فلسفه و کلام اسلامی در تبیین قضا و قدر از کتاب سنت الهام های ذی قیمتی گرفته است. تبیین نسبت اختیار آدمی با قضا و قدر الهی و بیان این که نه تنها دو مقوله مذکور با یکدیگر تعارض ندارند بلکه قضا و قدر موید اختیار آدمی است، بخش مهمی از رساله را به خود اختصاص داده است.در نظر امام علی و امام رضا (علیهما السلام) انسان مختار و آزاد آفریده شده و محکوم به یک سرنوشت حتمی و از پیش تعیین شده نیست.او می تواند با بهترین انتخابها، بهترین سرنوشت ها را برای خویش رقم بزند. انسان ها مراتب وجودی مختلفی دارند و هرکس طبق مرتبه وجودی خویش ادراکی متناسب با همان مرتبه وجودی دارد و تفسیرهای او از قضا و قدر منوط به مرتبه ادراک اوست.چنانکه انسان کامل از مرتبه وجودی بالا برخوردار بوده و ادراک او متناسب با مرتبه وجودی اوست و در نتیجه تفسیرش از قضا و قدر با انسان های دیگر که در مرتبه وجودی پایین تر قرار دارند فرق می کند.انسان کامل درک صحیحی از قضا و قدر داشته و از سر امور آگاه است، در نتیجه همیشه راضی به قضا و قدر الهی است.مبحث مذکور دیگری از رساله را تشکیل می دهد که مورد تأکید نگارنده است. کلید واژه ها: قضا، قدر، علم الهی، انسان کامل، بداء، مرتبه وجودی.

سعادت و شقاوت از نظر فارابی، ابن سینا و ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  حسین جعفرزاده   مجید صادقی

در این پایان نامه سعادت و شقاوت از دیدگاه سه فیلسوف مسلمان، فارابی، ابن سینا و ملاصدرا بررسی شده است. در فصل دوم مبانی سعادت تبیین شده، که به اثبات خدا و مابعد الطبیعه پرداخته شده است. انسان موجودی در دو بعد جسمانی و روحانی است که دارای اختیار ومدنی بالطبع معرفی شده است. همچنین در مورد سعادت و شقاوت بحث شده است. از دیدگاه فارابی، ابن سینا و ملاصدرا سعادت حقیقی مربوط به بعد روحانی است که رسیدن به غایت الغایات می باشد و میان آن و خیر مطلق و کمال مطلق تساوق برفرار است و شقاوت نرسیدن به غایت الغایات می باشد. همچنین سعادت امری لذت آفرین است، اما لذت آن از نوع لذت محسوس و زودگذر نیست، بلکه از نوع لذت معقول و پایدار است که همانا اتصال به غایت الغایات و قرب الهی می باشد. در فصل چهارم نیز به عوامل و موانع سعادت اشاره شده است که به نقش عقل فعال، نبی و نقش عقل عملی و نظری توجه شده است. و در فصل آخر نیز درجات انسان ها در رسیدن به سعادت و گرفتار شدن در شقاوت مورد بررسی قرار گرفته است. کلمات کلیدی: سعادت، شقاوت، لذت، عقل فعال، نفس

رویا و جایگاه معرفتی آن از دیدگاه برخی فلاسفه و عرفای اسلامی(فارابی، ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا و ابن عربی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  علی اکبر سرایی   مجید صادقی

خواب و رویا، معنا و جایگاه آن در فلسفه و عرفان بحثی است که کمتر فیلسوف و عارف برجسته ای از آن غافل مانده و به بررسی آن از منظر اصول و مبانی فلسفی و عرفانی خود نپرداخته باشد. در نظر حکمای اسلامی، رویا حاصل فاصله گرفتن روح از حواس ظاهری و میل آن به قوای باطنی است، به این معنی که انسان گاهی در عالم خواب به ادراک حقایق هستی و وقایع آینده موفق می شود و از این رهگذر، به ادراک و معرفت شهودی دست می یابد. این احوال اگر در عالم خواب طبیعی پیش آید، در صورتی که شفاف باشد، «رویای صادقه» است و در صورتی که ضعیف و مبهم باشد، پیام آن باید با تأویل و تعبیر، روشن می شود. از دیدگاه ابن سینا، قوه متخیله در حالت خواب، به عالم قدس متصل می شود و از طریق حسّ مشترک به کشف و الهام نائل می گردد. سهروردی نیز در مقوله خواب و رویای صادقه، نظری موافق و مطابق ابن‏سینا دارد؛ وی در مواردی نیز اختلاف-هایی با حکمای مشّاء دارد؛ سهروردی جایگاه ظهور صور رویا را نفس، و منشأ اصلی آن را نفوس فلکی می داند. از نظر فارابی رویا صورت ذهنی‏ای است که به وسیله خیال ایجاد می‏شود و هنگام خواب و بر اثر قطع رابطه با فعالیّت های زمان بیداری، گنجایش آن افزایش می‏یابد. فارابی به این قائل می‏شود که شخص به مدد خیال، قادر است با عقل فعّال متّحد شود، لکن چنین قدرتی، تنها در دسترس افراد ممتاز و برگزیده است. ملاصدرا نیز همین نظر را دارد ولی قائل به این است که شخص برای متّحد شدن با عقل فعال باید به مقام و مرتبه جامعیّت در نشآت سه گانه عقلی و نفسی و حسی رسیده باشد. از نظر ابن‏عربی دنیای رویا، دنیای رمز و نماد است و برای فهم معنای رویا باید مآل نمادهای رویایی را پیدا کرد. وی خواب را نخستین مبدأ تلقی وحی‏الاهی برای اهل عنایت می داند.

بررسی تطبیقی خاتمیت از دیدگاه روشنفکران دینی معاصر:اقبال لاهوری،شهید مطهری و دکتر سروش
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1389
  محبوبه سپهری نقندر   مجید صادقی

یکی از ضروریات دین اسلام، مساله خاتمیت است، که براساس نص قرآن و روایات متواتر وجود مبارک پیامبر (ص) پایان دهنده سلسله پیامبران است. چنان که قرآن در این مورد می فرماید: « ما کان محمدا ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین»(احزاب:40) « محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» ظهور دین اسلام با اعلام جاودانگی و واپسین دین الهی بودن آن و پایان یافتن دفتر نبوت با آخرین فرستاده الهی همراه بوده است. در میان روشنفکران معاصر، افرادی مانند اقبال لاهوری، استاد مطهری و دکتر سروش با رهیافت های متفاوت به خاتمیت نگریسته اند و تفسیرها و تبیین های مختلفی درباره فلسفه ختم نبوت بیان نموده اند. نگارنده در این پژوهش سعی کرده ضمن ارائه کلیات در زمینه خاتمیت و لوازم آن، به تبیین و تطبیق دیدگاه های این روشنفکران، در مورد؛ سرشت وحی، فلسفه و راز ختم نبوت، ختم نبوت یا ختم دیانت، جایگاه دین خاتم در دوران عقل و علم بشری و جاودانگی و جامعیت دین خاتم بپردازد. اقبال، دیدگاه تجربه دینی در باب وحی را پذیرفته و دو دوران برای بشر قائل است؛ دوران کودکی و دوران بزرگسالی. وحی را از سنخ غریزه دانسته و آن را متعلق به دوران کودکی بشر قلمداد می کند. در دوره بزرگسالی با تولد عقل استقرایی، عرصه بر غریزه تنگ شده و خود به جای آن نشسته است. دو رویکرد در باب تبیین فلسفه اقبال وجود دارد: رویکرد اول؛ هم گفتار و هم اعتقاد وی این است که ختم نبوت منجر به ختم دیانت می شود. رویکرد دوم؛ این است که با ختم نبوت بشر به آمدن پیامبر جدید نیاز ندارد، ولی به دین نیازمند است. وی دین و عقل را متتم و مکمل یکدیگر می داند. و معتقد است که عقل حقیقت را به تدریج در می یابد ولی دین به یکباره. و دین خاتم را جاودانه می داند و آن را به وسیله اصل حرکت در اسلام تبیین می کند و دین را جامع می-داند. استاد مطهری دیدگاه گزاره ای را در باب سرشت وحی می پذیرد، وی فلسفه خاتمیت را تحریف و تبدیل هایی می داند که در تعالیم و کتب مقدس پیامبران رخ داده است ولی بشر عصر خاتمیت به بلوغ و رشد فکری رسیده و می تواند مواریث علمی خود رااز تحریف حفظ کند، نیز علم ودین را متمم و مکمل یکدیگر می داند و ختم نبوت را به این معنی می داندکه نیاز به وحی جدید و تجدید نبوتها رفع شده است ولی نیاز به دین وتعلیمات الهی برای همیشه باقی است. و می گوید: با پیشرفت علم و تمدن نیاز به دین رفع نمی شود. و معتقد است دین خاتم جاودانه است . علت آن هماهنگی با فطرت است و دین را جامع می داند و دیدگاه اعتدالی را می پذیرد. دکتر سروش دیدگاه تجربه دینی را در باب سرشت وحی می پذیرد. رهیافت های متعدد در باب فلسفه خاتمیت بیان می کند:الف- وحی هنوز برای مردم تر و تازه است و گویا بر مردم وحی می بارد.ب- دوران وحی سپری شده و مردم بی نیاز از آن هستند و باید به عقل جمعی رجوع کرد. ج- با بسط تجربه نبوی دیگر نیازی به تجدید نبوت نیست. بنا بر نظر وی، چراغ وحی خاموش شده و این عقل است که جای وحی را پر کرده است و منجر به ختم دیانت است نه ختم نبوت و می گوید؛ در دوره خاتمیت برای بهبود دنیا باید انسانها به عقل جمعی رجوع کنند. وی معتقد است که بخشی از آیات متناسب با عصر رسالت و نیازهای مردم آن روز است لازمه این نگرش انکار جاودانگی دین خاتم است. وی جامعیت دین را به معنی حداقلی قبول دارد. پس از بررسی رهیافتهای این روشنفکران، اثبات شده است که بشر در تمام دوران به دین نیاز دارد. و این گونه نیست که دین مخصوص دوران غریزه باشد. و همچنین اثبات گردیده است که دین پیامبر خاتم جهانی،جامع و جاودانه است و بعد از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد آمد. کلید واژه ها: اسلام،روشنفکر دینی،تجربه دینی، وحی، خاتمیت،

تفاوت های مبانی فلسفی- کلامی فخر رازی و علامه طباطبایی در تفسیر آیات مربوط به علم الهی و پیامدهای آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  سعیدرضا مشگینه   علی ارشدریاحی

این پایان نامه به دنبال شناخت مبانی فلسفی- کلامی فخر رازی و علامه طباطبایی در تفسیر آیات مربوط به علم الهی و تأثیر این مبانی در برداشت آنها از آیات مربوط به علم الهی است. روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی و اسنادی با تکیه بر تحلیل محتواست. علامه طباطبایی علم را «حصول امر مجرد از ماده برای امر مجرد» می داند. ‍ او علم را به دو قسم حضوری و حصولی تقسیم می-کند. در علم حضوری، وجود معلوم نزد عالم حاضر است، و عالم بدون واسطه، معلوم را ادراک می کند. در علم حصولی صورت علمی معلوم مادی نزد عالم حاضر است. صورت علمی وجودی مجرد از ماده است که نسبت به معلوم مادی، قوی تر از آن و واجد همه ی کمالات آن و مبدأ فاعلی آن است. عالم معلوم مادی را به واسطه ی این صورت علمی مجرد درک می کند، اما خود صورت علمی به علم حضوری برای عالم معلوم است. علم حصولی مختص به نفس، و علم مجردات تام فقط علم حضوری است. از نظر فخر رازی علم عبارت است از نسبت و اضافه ی مخصوصی که در هنگام مقابل هم قرار گرفتن عالم و معلوم بین آنها ایجاد می شود. ملاصدرا و حکمای دیگری بر این نظر او اشکالاتی وارد کرده اند. در کلمات فخر رازی تقسیم علم به حضوری و حصولی دیده نمی شود. البته در اکثر مواردی که سخن از علم به میان می آورد، و حتی در بحث علم خداوند، کلمات او با علم حصولی می سازد. علامه طباطبایی سه علم برای خداوند اثبات می کند. یکی علم واجب تعالی به ذات خودش است که این علم در مرتبه ذات او و عین ذات اوست. دیگری علم واجب تعالی به دیگر موجودات در مرتبه ی ذات اوست. این علم که آن را اصطلاحا «علم پیش از آفرینش» می نامند، علمی است اجمالی در عین کشف تفصیلی. علم سوم علم خداوند به سایر موجودات در مرتبه ی ذات آنهاست. این علم که «علم پس از آفرینش» است، بیرون از ذات خداوند است. او علم خدا را به هر نحو که تصور شود علم حضوری می داند. فخر رازی در آثار خود از دو علم, به عنوان علم خداوند سخن به میان آورده است: یکی علم او به خودش و دیگری علم او به مخلوقات. او خصوصا در مورد علم خداوند به مخلوقات، و در مقام تصدیق، از ادله ی متعدد کلامی و فلسفی استفاده نموده است. درعین حال در مقام تصور، توضیحی درباره ی چگونگی آن نداده است، و حتی به حضوری یا حصولی بودن این علم هم اشاره-ای نمی کند. از طرف دیگر او اشکالات متعددی بر علم واجب تعالی مطرح کرده، و درصدد پاسخ گویی به آنها برآمده است. از مسائل مهم در تفسیر آیات مربوط به علم الهی مسئله ی علم خداوند به حوادث زمانی است، که در آیاتی از قرآن به علم خدا پس از حادث شدن حوادث اشاره می کند. برخی این آیات را دلیلی بر عدم علم خدا به حوادث، قبل از حادث شدن آنها می-دانند. اما علامه طباطبایی این علم را علم فعلی که همان ظهور شیء و حضور آن با وجود خاصش نزد خداست، تفسیر می کند، و آن را علمی غیر از علم ذاتی خدا به اشیا می داند. فخر رازی هم این علم خدا را به معنای ظهور علم ازلی او می گیرد. می توان این معنا را به معنایی که علامه کرد برگرداند. فخر رازی آیاتی مثل آیه ی 89 اعراف که بر عمومیت داشتن علم خدا به هم چیز اشاره دارد، دلیلی می داند بر این که خدای تعالی در ازل به همه ی اشیا عالم بوده است، و با توجه به این که تغییر معلومات خدای تعالی را محال می داند، بیان می-کند که باید احکام ثبت، و قلم ها خشک شده باشد، و سعید کسی است که در علم خدا سعید باشد، و شقی هم کسی است که در علم خدا شقی باشد. این کلام او ظهور در اعتقاد او به جبر دارد. علامه طباطبایی این استدلال را مخدوش می داند, و معتقد است دلیل این اشتباه این است که گمان کرده اند علم خداوند هم مانند ما علم حصولی است، در حالی که علم او حضوری است. گذشته از این، آنها توجه ندارند که اگر علم ازلی خدا به فعل انسان تعلق گرفته است، تمام خصوصیات این فعل مشمول علم خداست، و یکی از این خصوصیات, اختیاری بودن فعل است. در نتیجه باید فلان عمل اختیاراً از او سر بزند، نه این که فلان عمل از او سر بزند چه با اختیار و چه بی اختیار، زیرا اگر در چنین فرضی فلان عمل بدون اختیار از او سر بزند، در این صورت است که علم خدا جهل می‏شود.

وسائط و موانع شناخت از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  سوده یاوری   فروغ السادات رحیم پور

نوشتار پیش رو، وسائط شناخت و موانع شناخت و عوامل ایجاد خطا را از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) مورد بررسی قرار می دهد. علامه طباطبایی، میراث دار حکمت متعالیه ملاصدرا و هم چنین احیاگر و گسترش دهنده آن محسوب می شود و همچون حکمای دیگر تربیت یافته در این مکتب، واجد فکر فلسفی و ذوق عرفانی به طور توأمان است. درواقع اندیشمندان منسوب به حکمت متعالیه کوشیده اند تا به تبعیت از سنت نبوی و سیره ائمه هدی، درهم تنیدگی عرفان و فلسفه و قرآن را، در فهم حقیقت لحاظ کنند و هر سه ابزار معرفت یعنی شرع و عقل و دل را هم زمان و هم راستا مورد استفاده قرار دهند. از نظر علامه واسطه های شناخت عبارت است از حس، عقل، شهود و فطرت. ایشان اگرچه حس را به عنوان واسطه شناخت معرفی می کند، ولی تاکید می کندکه حس، بدون یاری قوه عاقله نمی تواند یک راه مستقل شناخت محسوب شود. وی همچنین معتقد است حس، به خودی خود خطا نمی کند و خطایی که به حواس نسبت داده می شود، در مرحله فعالیت ذهن است و البته به کمک تعقل و تجربه، قابل پیشگیری و برطرف ساختن می باشد. در این رساله می خوانیم که از نظر علامه، عقل، علاوه بر اینکه واسطه مهمی برای شناخت محسوب می شود و در صورت رعایت شرایط صحت تفکر، در درک بسیاری از کلیات قابل اعتماد است، عامل تشخیص و رفع خطا در همه انواع ادراکات نیز به شمار می رود؛ اما در عقل نیز، خطا در ماده و صورت تفکر ممکن و محتمل است که به وسیله تطابق با شرع و قواعد عقلی، قابل تشخیص و رفع یا پیش گیری است. شهود که انتقال از آیت و نشانه، به صاحب آیت است، بالاترین مرتبه ادراک انسان محسوب می شود. در این واسطه شناخت، چون علم حضوری و بی واسطه حواس ظاهری و باطنی است، خطا راه ندارد ولی ممکن است مشاهده کننده در تفسیر آن دچار خطا شود و یا شهود شیطانی را، رحمانی بپندارد و از همین جهت، نیاز به عوامل تشخیص و رفع خطا در علم شهودی دارد که همان شرع، عقل و تحت تربیت استاد یا اولیی الهی بودن است.

بررسی تطبیقی ایمان و تجربه دینی از دیدگاه مولوی در مثنوی و علامه طباطبایی درالمیزان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  اکرم صنعتی بایگی   مهدی امامی جمعه

در تعریف ایمان،قرن ها میان متکلمان،فیلسوفان والهی دانان مسلمان ومسیحی وپیروان دیگر ادیان اختلاف نظر های جدی وجود داشته ودارد. از آنجا که ایمان تصدیقی در حالات احساسی خاصی چون عشق،توکل،اعتماد ورضایت،در ساحت عاطفی وتجربی انسان نمود می یابد.در واقع همین امر موجب شده است که بعضی از اندیشمندان با رویکرد عاطفی به ایمان نگاه کنند.این نوع تجربه ها دین ورزی آدمی راارتقاء می دهند.شاید "دین ورزی عارفانه "نامی مناسب برای این نوع دین ورزی باشد. از منظر عرفا،عواطف جایگاه رفیعی در دین وایمان ورزی برخوردار است ومولوی از شاخص ترین عارفانی است که درآثار خود از جمله مثنوی به تجارب عرفانی پرداخته است. اگر چه مولوی نیت قلبی وعمل را در ایمان دخیل می داند ولی ایمان برای او که یک عارف عاشق است از قیود شرع وفقه فراتر رفته است ورنگ وبویی دیگر دارد ومعنا ومفهومی خاص وتازه می یابدواز آن جا که مثنوی اثری تعلیمی ومنبعی از معارف اسلامی وآیات وروایات وافکار عرفانی وعواطف انسانی واندیشه های اخلاقی وتربیتی واجتماعی است وبه گفته استاد زرین کوب از این حیث مثنوی همچون تفسیری لطیف ودقیق از تمام قرآن محسوب می شود و همچنین چکیده تمام معارف نظری وتجربه های ایمانی وعرفانی بشر است .لذادر این پژوهش بررسی تطبیقی در ماهیت ایمان وارتباط آن با تجربه دینی، از دیدگاه علامه طباطبایی ومولوی صورت گرفته است.علامه طباطبایی علاوه بر جنبه های قلبی وعرفانی ایمان،کاملا بر جنبه های معرفتی-فلسفی ووجود شناختی،تکیه کرده است که با نگاه مولوی تفاوت پیدا می کند. پژوهش در این موضوع به ویژه از دیدگاه دو اندیشمند وعارف بزرگ مطرح در جهان اسلام،می تواند مقدمه ای برای پاسخ به ارتباط ایمان با تجربه دینی در حوزه های معرفتی،عاطفی وعملی باشد.

بررسی روش های عقل گرایی و نص گرایی و تاثیر آن در شناخت صفات خداوند(در 5 قرن نخست کلام اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  لیلا جعفری بهی   جعفر شانظری

چکیده مکاتب و فرقه های مختلف کلامی مسلمان در بررسی متون دینی از جمله شناخت صفات خداوند از روش های متفاوتی از قبیل: پایبندی به دلالت ظاهری الفاظ و عدم تاویل عقلانی یا جواز تفسیر عقلی حتی بر خلاف دلالت ظاهری و ... استفاده کرده اند. در این پژوهش از میان تمامی روش هایی که در هندسه معرفت دینی مطرح می شود، تنها دو روش عقلی و نقلی را مورد بررسی قرار می دهیم. هر یک از متکلمان مسلمان یک روش(عقلی یا نقلی) را انتخاب کرده است و ما در صدد آن هستیم که دریابیم آنان از هر روش تا چه حد در شناخت دین بهره گرفته اند؛ همچنین بنا بر آن روش انتخابی چه تصوری درباره صفات خداوند دارند تا آشکار شود هر روش تا چه اندازه در تصور آنان درباره صفات خداوند تاثیر گذار بوده است. فرقه های اهل حدیث اشاعره و معتزله در استفاده از این دو روش به افراط و تفریط کشیده شدند. اهل حدیث و اشاعره به روش نقلی (ظاهر گرایی) روی آورده و آن را تنها روش معرفتی در شناخت صفات خداوند می دانند که نتیجه چنین دیدگاهی نفی توحید صفاتی و ذاتی خداوند است. در مقابل فرقه معتزله روش عقلی را پذیرفتند و در بهره جویی از آن، مسیر درست عقلانی را طی نکردند که به موجب آن در شناخت صفات خداوند، تاویلات نادرستی را بیان کرد ند . اما بر خلاف این دو گروه فرقه امامیه روش های عقلی و نقلی در کنار هم و با یک برنامه دقیق در شناخت صفات خداوند مورد استفاده قرار داده است. که بنابر آن توحید صفات ذاتی و صفاتی خداوند محفوظ مانده است. واژگان کلیدی: عقل گرایی، نص گرایی، معتزله، اهل حدیث، اشاعره، امامیه.

مبانی ویژگی اسماء و صفات الهی از دیدگاه امام خمینی (ره)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  مهری مهرابی فودانی   فروغ السادات رحیم پور

اسماء الهی را می توان به عنوان یکی از وجوهی که عرفان اسلا می را از سایر عرفان های شرق و غرب جدا می سازد، مطرح کرد. اسماء الحسنی در عرفان اسلامی، نمایانگر ارتباط ذات مقدس حق با عالم و انسان از طرفی و واسطه معرفت انسان نسبت به خداوند از طرف دیگر است. امام خمینی (ره) اسماء و صفات الهی را از سه منظر مورد بررسی قرار داده است: 1- رابطه اسماء و صفات الهی با ذات مقدس حق 2- رابطه اسماء وصفات الهی با موجودات 3- رابطه اسماء و صفات الهی با یکدیگر. طبق نظر ایشان ذات مقدس حق، از لحاظ ذات بودن بر هیچ آینه ای تجلی و ظهور نمی کند و همیشه در پرده اسماء و صفات محبوب و پوشیده است. اگر سالکی ادعا کند که مرتبه ذات را تعقل نموده است، این تعقل یا تعینی از تعینات ذات بوده و او، اسمی از اسماء حق تعالی را تعقل کرده است. اسماء و صفات الهی، علایم و نشانه های ذات مقدس حق هستند و بی شک شناخت اسماء الهی، سالک را به شناخت خدای عزوجل به مقداری که اسماء، قابلیت نشان دادن ذات حق را دارند، رهنمون می کند و شهود ذات حق به واسطه شهود اسماء و صفات ممکن است. بنابر عقیده امام خمینی (ره) مجموعه عالم هستی و سلسله وجود، جملگی اسماء الله هستند و عالم هستی و موجودات نتیجه و مظهر حق هستند. و موجودات، قابلیت و ظرفیت هایی هستند که اسماء و صفات الهی را در خود بروز و ظهور می دهند. از نظر امام (ره) اگر اسماء الهی را از جهت ارتباطشان با وجود ذات الهی و استهلاک و فنایشان در ذات احدیت در نظر بگیریم، هر اسم از اسماء الهی، جمیع حقایق و کمالات تما می اسماء را دارد. پس از این زاویه، هیچ تمایز و تفاوتی میان اسماء وجود ندارد. ضمنا هر اسمی برای خود، تجلی و ظهوری دارد که با سایر اسماء متفاوت است. پس همه اسماء الهی از یک حقیقت، منشعب می شوند ولی کار کرد اسماء متفاوت می باشد. اسماء الهی دارای مراتب گوناگونند و هر کدام سعه و گستردگی متفاوتی دارند . در میان اسماء الهی،اسم اعظم گسترده ترین اسماء است وسالک با فنا شدن در این اسم، به عالی ترین درجه معرفت می رسد. اسم اعظم،نه فقط یک لفظ، بلکه حقیقتی است ذو مراتب. اولین و بالاترین مرتبه اسم اعظم،مرتبه حقیقت غیبی احدی است که امام(ره) از آن به اسم مستأثر تعبیر می کند. دومین مرتبه اسم اعظم، مرتبه الوهیت است که ، مقام ظهور فیض اقدس و تجلی خلیفه کبری در مرتبه و احدیت است. سومین مرتبه، مرتبه مألوهیت و عینیت است، و اسم اعظم در این مرتبه همان انسان کامل است. امام(ره) از انسان کامل به خلیفه الله ویا حقیقت محمدیه(ص) تعبیر می کند و معتقد است تحقق خارجی اسم اعظم، در کالبد پیامبر اکرم محمد مصطفی (ص) تجسم پیدا کرده است. آخرین و نازلترین مرتبه اسم اعظم، مرتبه لفظ و عبارت است که مطابق نظر امام (ره)،اطلاع بر حقیقت این مرتبه، مخصوص اولیاء و راسخین است که در اثر ریاضت و فراغت از دنیا، برای آنها حاصل می شود. به نظر امام خمینی (ره)، حقیقت عماء، همان مقام فیض اقدس و خلیفه کبری است و این همان حقیقتی است که هیچ کس آن را، به مقام غیبی اش نمی شناسد. از این رو، حقیقت اسماء، واسطه میان حضرت احدیت غیبی و هویت غیر ظاهر با حضرت واحدیت است.

معرفت شناسی زهد از دیدگاه ملاصدرا، علامه طباطبایی و امام خمینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  فاطمه سادات مرتضوی   جعفر شانظری

شناخت اصول پذیرفته شده در هر نظام معرفتی، بر گونه نگرش آن در تبیین نظری و عملی مسائل تاثیر خواهد گذاشت ، چراکه انسان بدون شناخت و تفسیر صحیح از اصول و مبانی، ممکن است دچار افراط یا تفریط گردد، لذا ارئه معرفت شناسی شایسته از بهترین راهکارها در تبیین نگرش هاست. از این جهت «زهد» -که خود از مولفه های حکمت عملی است – مساله ای است که با تمام گستردگی خود در حوزه عرفان، حکمت و اخلاق، در همه زمان ها در معرض آسیب افراط یا تفریط قرار گرفته و آفات فردی و اجتماعی فراوانی را به دنبال داشته است. بنا بر این بررسی و تحلیل مبانی معرفتی آن، در تفسیر صحیح و اصلاح فرد و جامعه تاثیرگذار خواهد بود. این نوشتار بر آن است تا به پژوهشی در رابطه با «معرفت شناسی زهد» از دیدگاه امام خمینی، صدرالمتالهین و علامه طباطبایی به روش توصیفی، تحلیلی و کتابخانه ای بپردازد. در این راستا پس از ارائه «معنا شناسی» مختصر، مبانی «انسان شناختی» و «جهان شناختی» هر یک از دانشمندان فوق مورد بررسی قرار گرفته است. «زیبایی شناسی» زهد شامل آثار معرفتی و تجربی آن در آثار صدرالمتألهین به دست آمد و مطلب بسزایی در نوشته های سایر دانشمندان فوق موجود نبود. بعلاوه در همه فصول سعی شده به آسیب شناسی «زهد» و «ریاضت» که در ارتباط بسیار تنگاتنگی با ان قرار می گیرد، پرداخته شود. لکن در فصل دوم، این مطلب در ضمن سایر مطالب و در فصول سوم و چهارم به نحو جداگانه ای مطرح شده است.

تاثیر آیات و روایات بر انسان شناسی و معاد شناسی در فلسفه ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  طاهره بیگم قاسمی درچه   جعفر شانظری

وقتی صحبت از حکمت متعالیه می شود بحث عقل و تفکر به ذهن آدمی تبادر می کند و ملاصدرا در آثار فلسفی خودش از عقل نیز استفاده نموده است و در مباحث فلسفی خود بسیار از آیات قرآن و روایات متاثر شده است زیرا ملاصدرا نیز مانند هر مسلمان دیگر به این امر واقف بوده که دین الهی که از سرچشمه وحی و علم الهی نشأت گرفته است، راه و رسم سعادت انسان را با تبیین جهان و انسان و آغاز و انجام آن به او نشان می دهد و به طور مستقیم و غیر مستقیم به حقیقت و احوال آنها پرداخته است و از آنجایی که انسان و معاد شناختی به عنوان موضوعات اساسی در دین به آن پرداخته شده است، لذا ملاصدرا با نبوغ سرشار خود و مدد الهی، این دو موضوع و سایر موضوعات فلسفی را به خوبی درک نموده پس در مباحث فلسفی خود از آیات و روایات به زیبایی و با تناسب تام استفاده نموده است و از آنجایی که بسیاری از آیات قرآن و روایات انسان را دعوت به تفکر و تدبر می کند و با توجه به اهمیت این موضوع که ملاصدرا می کوشد رابطه میان قرآن و روایت و فلسفه را مشخص نماید و در حد وسع خودش اشراف کامل به مباحث فلسفی و نیز آیات داشته باشد و همچنین با توجه به شرح اصول کافی که در نوع خودش بی نظیر است، به ذهن آدمی می رسد که ملاصدرا در آثار فلسفی خودش بی تاثیر از نقل نبوده است، آنچه ما در این نوشتار در دو مبحث اصلی انسان شناسی و معاد شناسی صدرایی به آن پرداخته ایم تطبیقی بین عقل و نقل یا فلسفه و دین است که بی گمان در این تطبیق نشانه هایی از تاثیر پذیری ملاصدرا از آیات و روایات وجود دارد که آن را با عنوان تاثیر از آن تعبیر نموده ام و این مباحث شامل عالم ذر، امکان شناخت نفس، روش شناخت نفس، تعریف نفس، مراتب نفس، معاد جسمانی، و بدن برزخی و تجسم اعمال می باشد. دو نتیجه این نکته که عقل و نقل جدا از هم نمی باشد و یکی حجت درونی و دیگری حجت بیرونی است از دست آورد های این نوشتار است.

بررسی و روش شناسی تطبیقی اندیشه های کلامی شیخ صدوق و شیخ مفید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  محمد علی نیازی   مهدی امامی جمعه

دراین پایانامه اندیشه های کلامی شیخ صدوق وشیخ مفید در شش فصل مورد بررسی و تطبیق قرارگرفته است.درفصل دوم به روش شناسی اندیشه های کلامی این دو اندیشمند پرداخته شده است که روش نقل گرایی صدوق بر عقل گرایی او غلبه دارد و مفید جنبه عقل گرایی را در مباحث کلامی بر روش نقل گرایی ترجیح می دهد. در فصل سوم ضرورت شناخت خدا، اثبات خدا و صفات خدا از دیدگاه صدوق و مفید مورد بررسی وتطبیق قرار گرفته است. فصل چهارم پیرامون نبوت بحث شده است .دراین فصل همچنین نبوت خاصه و عامه، راههای شناخت نبی و ویژگیهای پیامبران الهی از دیدگاه صدوق ومفید بررسی شده است.در فصل پنجم نیز ضرورت وجود امام و ویژگیها و صفات امام وهمچنین امامت امام عصر وغیبت ایشان ازدیدگاه این دو اندیشمند موردبررسی قرارگرفته است.در فصل پایانی(فصل ششم)پیرامون حقیقت روح ، معاد جسمانی،روحانی و بحث شفاعت ، بهشت ،جهنم و غیره... ازدیدگاه صدوق ومفید موردبررسی وتطبیق قرارگرفته شده است.

مسایل فلسفی تفسیر بانو امین (مخزن العرفان )
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  زینب نجفی   مهدی امامی جمعه

چکیده در تحقیق مذکور تحت عنوان بررسی مسائل فلسفی تفسیر بانو امین، سعی شده است با روش تحقیقی کتابخانه ای به بررسی مسائل فلسفی تفسیر مخزن العرفان در موضوعات انسان شناسی، معاد و فرشته شناسی پرداخته شود و از آن جهت که بانو امین نگاهی صدرایی داشته اند، به مقایسه نظرات ایشان با ملاصدرا پرداخته شده است. انسان که موجودی مرکب از جسم و روح است و باید در سیر به سوی خدا، قوا و استعدادهای موجود در خود را به کار گرفته و به کمال لایق خود برسد. خداوند از این موجود مختار در عالم الست، عهد گرفته که در طی مسیر کوشش لازم را نموده و در دنیا نیز پیامبران را فرستاده تا انسان را به عهد اولیه متذکر شوند و آنها را در طی مسیر راهنمایی کنند. واسطه دریافت فیض الهی ملائکه اند که در مراتب و درجات مختلف هریک در فعلیت محض خویش به انجام وظایف مشغولند. سیر نهایی انسان و فعلیت نهایی او در عالم آخرت، که حقیقت همه چیز مشخص می شود، معلوم می گردد و انسان در میزان عدل الهی با روشن شدن حقیقت سیر خویش، عاقبت مشخصی پیدا می کند و بهشتی یا جهنمی می شود. و براساس این حقیقت به ظاهری متناسب با حقیقت وجودی اش، عقوبت خود را هم به صورت جسمانی و هم روحانی دریافت می کند. اغلب آراء بانو امین دراین امور با نظرات ملاصدرا مطابقت دارد و اموری هم مانند چگونگی بدن اخروی تفاوت هایی وجود دارد.

نقش اسماء الهی در هستی از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  مرضیه فیض بخشیان   مهدی امامی جمعه

چکیده این رساله با هدف شناخت چگونگی نقش اسماء الهی در عالم تکوین، شناخت ماهیت و نحوه ی وجود اسماء الهی در هستی، شناسایی نحوه ی نقش و تأثیر اسماء جمالیه و جلالیه در هدایت و ضلالت مخلوقات و نیز پی بردن به چگونگی نقش اسماء و صفات الهی در رسیدن انسان به مقام خلیفه اللهی آن هم از دیدگاه دو دانشمند فلسفه و عرفان اسلامی یعنی صدرالمتألهین و علامه طباطبایی (رحمت الله علیهما) نگاشته شده است. روش نگارش پایان نامه توصیفی- اسنادی و به صورت تحلیل محتوا می باشد. از دیدگاه این دو شخصیت اسماء الهی در حقیقت محمولات عقلی و کمالات وجودی اند و صرف لفظ نیستند و دارای ویژگی هایی هم چون بساطت، لاحدی، احسن بودن و عینیت با ذات می باشند و لذا وسیله ی کسب شناخت و معرفت به سوی خداوند متعال هستند. اسماء الله اولین مخلوق باری تعالی و واسطه ی فیض در عالم هستی اند. از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی صراط مستقیم راه توحید و راه هدایت و دربرگیرنده ی همه ی اسماء الهی می باشد و خدای تعالی است که با اسماء و صفات جمالیه و جلالیه ی خویش مخلوقات را به سوی حق راهنمایی و هدایت می کند. هر دو شخصیت با تکیه بر عینیت صفات الهی تقابل و تضاد آن ها را نفی کرده و معتقد به عمومیت و شمول برخی ازاسماء نسبت به بعضی دیگر می-باشند. برخی از اسماء الهی که نحوه ی هدایت از طریق آن اسماء در این رساله از دیدگاه ملاصدرا و علامه شرح داده شده «رب» و «رحمان ورحیم» و «ضارّ» هستند که به نوبه ی خود نسبت به بعضی از اسماء دیگر دارای عمومیت می باشند. تعلیم اسماء الهی توسط خداوند به انسان و آفرینش او به گونه ای که ظرفیت مظهریت جامع آن اسماء را در سایه ی محبت و اطاعت خداوند متعال به دست می آورد، از دیدگاه این دو فیلسوف علت حقیقی رسیدن او به مقام خلیفه اللهی است و کامل ترین انسان و مظهر اسم اعظم خداوند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) است که تجلی تام و تمام اسماء الهی در هستی می باشد.

بررسی مبانی عرفانی وجود رابط و مستقل در حکمت متعالیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  هاجر درویشی   علی ارشد ریاحی

تقسیم حقیقت وجود به رابط و مستقل از ابتکارات مهم صدر المتالهین است. وی پس از تحلیل رابطه علیت به این نتیجه می رسد که معلول عین ربط ، تعلق و وابستگی به علت است و چون همه ممکنات، معلول خدای متعال هستند و خداوند علت حقیقی آنهاست، بنابراین ممکنات وجود رابط و خداوند تنها وجود مستقل است . به این ترتیب صدر المتالهین با تحلیل رابطه علیت ، تجلی را به جای علیت قرار می دهد و وحدت شخصی وجود را اثبات می کند. هدف ما در این بررسی این است که نشان دهیم که عکس این مطلب هم امکان پذیر است. یعنی وحدت شخصی وجود و تجلی می تواند مبنای تقسیم وجود به رابط و مستقل قرار گیرد. در این تحقیق ، چگونگی تقسیم وجود به رابط و مستقل، نظریه وحدت وجود و تجلی مورد بررسی قرار گرفته و معلوم شده است که صدر المتالهین در تقسیم وجود به رابط و مستقل از این اصول اساسی عرفان اسلامی تأثیر پذیرفته است و وحدت شخصی وجود و تجلی می تواند مبنای وجود رابط بودن معلول قرار گیرد، زیرا بر اساس وحدت شخصی وجود تنها مصداق بالذات وجود خدای متعال است و اسناد وجود به ممکنات, بالعرض و مجاز است . در عالم یک وجود و یک موجود حقیقی هست و ممکنات ، تجلیات وشئون اسماء و صفات اویند و بر اساس نظریه تجلی، وجود مطلق حق درآینه ممکنات ظاهر شده است. ممکنات، ظهور، تجلی و نمود آن وجود واحد مطلق اند. بنابراین بر اساس وحدت شخصی وجود و به تبع آن، نظریه تجلی، وجود حقیقت واحدی است که سراسر عالم را فراگرفته است و دوگانگی و غیریتی در وجود نیست. بر اساس نظریه وجود رابط و مستقل ، معلول چیزی نیست جز شأن و جلوه علت. معلول، همان تعلق و وابستگی به علت است نه ذاتی که مرتبط و وابسته به علت باشد. علت و معلول دو وجود مغایر یکدیگر نیستند بلکه معلول، افاضه و نمود علت است. این تلقی از رابطه علت و معلول بر اساس وحدت شخصی وجود امکان پذیر است نه وحدت تشکیکی. زیرا بر اساس وحدت تشکیکی وجود، هستی مراتب گوناگونی دارد که هر مرتبه وجودش جدا و متمایز از مرتبه دیگر است. بنابراین، علت و معلول، دو مرتبه از وجود خواهند بود که وجودشان مغایر و مباین با یکدیگر است. واژگان کلیدی: وجود رابط و مستقل، تجلی، وحدت وجود، علت، معلول , عرفان، حکمت متعالیه.

تکامل نفس در حکمت سهروردی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  شکوفه عنایتی خرزوقی   مهدی امامی جمعه

اینکه نفس موجودی روحانی از عالم اعلی است و استعدادهایی در او نهاده شده که با بالفعل شدن آن با ابزار مادی، کمال او حاصل می شود و آنگاه از این دنیا رخت بربسته، با مبادی عالیمتصل گشته و به وطن اصلی خود باز می گردد، مورد اتفاق اکثر فلاسفه اسلامی است و هر کس به طریقی آن را تبیین می کند. سهروردیکه موسس حکمت اشراقی است ونور را اساس و پایه فلسفه خود قرار داده است َسیر تکامل نفس را بر اساس این حکمت به نحوه خاصی مبتنی بر اصالت نور تبیین می کند. نگارنده در این رساله خواهان آن است که نحوه ی تکامل نفس انسانی را به عنوان نوری از انوار الهی در آثار این حکیم بررسی کند و چشم انداز کلی او را در این زمینه به نمایش بگذارد. به این منظور آراء وی در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته و معلوم شده است که از نظر وی نفس نوری مجرد است که تعلق به دنیا باعث جدایی او از عالم نور که موطن اصلی اوست، شده است. از نظراو علم و عمل سالک از یک طرف و اتصال با عقل فعال و جذبه ربانی حق تعالی از طرف دیگر، در دنیا عامل تکامل اوست.سالک با طی مراحل سلوک درونی، قادر خواهد بود از ماده قطع علاقه کرده و با موت ارادی عالم نور را مشاهده کند و هر چقدر تجرد او از ماده بیشتر باشد، به مبادی عالی تر که همان انوار قاهر اند،مشابهت یافته و نوعی اتحاد روحانی و استغراق علمی با آنها یافته و در نتیجه به کمال شایسته خود نائل خواهد شد و در آخرت به لذت ناشی از آن دست مییابد و در مراحل بالاتر کمال، با فناء در ذات مقدس الهی به بقاء خواهد رسید.

بدن برزخی و اخروی از منظر ملاصدرا، مجلسی و فخر رازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  الهه دهقانی   مهدی امامی جمعه

چکیده در این نوشتار "بدن برزخی و اخروی از منظر ملاصدرا، مجلسی و فخر رازی" مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر ملاصدرا تشخص هر انسانی به نفس اوست و بدن معتبر در شخص، امر مبهمی است که جز به واسطه ی نفس تحصلی ندارد. لذا جهت وحدت ابدان دنیوی و اخروی، به نفس و گونه ای از ماده ی مبهم است. محصول تطورات نفس و استقلالش از بدن، مرگ است که باعث موت بدن و حیات نفس می شود. نفس در عالم برزخ، وجود جوهری مثالی ادراکی مجرد از اجسام حسی، نه خیالی است که با همراه داشتن قوه ی خیال، می تواند مدرک صور جسمانی بوده و عین انسان میت در گور را توهم کند و آلام و لذات وارد بر او را درک نماید. لذا بدن در این عالم، ساخته و پرداخته ی خود نفس بوده و بین آنها دوئیت وجودی نمی باشد. صور حاصله از علم و عمل انسان در خیر و شر که در نفس مستحکم و جزء ذات او شده اند، سبب لذات و آلام عالم برزخند. تفاوت صور برزخی و اخروی در شدت و ضعف و کمال و نقص است. امور اخروی در وجود، قوی تر و در تحصل، شدید تر و در تأثیر، قوی تر و در آثار، بیشتر از موجودات دنیویند. تخیل در عالم آخرت، همان وجود عینی و عین تحصل است. ارواح در عالم آخرت به عینه، صورت هایی هستند قائم به ذات که حیاتشان، نفس ذات خودشان است و ملکات و صفات مستحکم شده در آنان، بدنهای ایشان است لذا بدن های اخروی و نفوس، حقیقتی واحدند. ابدان اخروی، اشباح ظلی و قوالب مثالی اند که به مجرد جهات فاعلی و حیثیات ایجابی از نفوس حاصل می شوند، آنها از لوازم نفوس اند و با نفوس معیت وجودی دارند. جامع تجرد و تجسم و دارای حیات بالذاتند. صور ادراکیند که وجودشان عین مدرکیت و محسوسیتشان است و با حواس ظاهری اخروی قابل حس اند. در تعداد، نامتناهی، دفعیه الحدوث و از آنِ یک نفس اند لذا نفس، ماده ی آنهاست. این دیدگاه ملاصدرا از ابدان اخروی، بر تحلیل او بر سائر امور عالم آخرت چون حشر و صراط و صحیفه ی اعمال و میزان و بهشت و دوزخ جسمانی و... تأثیر گذار است. از دیدگاه مجلسی باید به آن چه از مقدمات و اوصاف قیامت در آیات و روایات آمده، بدون تأویل اذعان نمود. ایشان با توجه به روایات، بیان می کند که روح پس از مفارقت از بدن به جسدی که در صورت شبیه به بدن دنیوی و در لطافت چون اجسام ملائکه و جن است، تعلق می گیرد و در هنگام سوال قبر بار دیگر به بدن اصلی باز می گردد و سوال و فشار قبر بر بدن اصلی وارد می آید که برای همه وجود ندارد. بعد از آن روح به جسد مثالی تعلق گرفته و به بهشت و دوزخ دنیا منتقل می شود و سایر امور برزخ بر روح خواهد بود. وجود اجساد مثالی قبل از موت نیز بعید نبوده لذا ارواح در حال خواب و احوالی شبیه آن، که تعلق روح به اجساد اصلی ضعیف است به اجساد مثالی تعلق می گیرند و با آنها در عوالم ملک و ملکوت سیر می کنند. تعلق ارواح قوی به اجساد مثالی کثیر و تصرفشان در حالت واحد در آنها نیز بعید نیست. در آخرت نیز خداوند اجزای بدنها را جمع نموده و بدنها عود می کنند و بار دیگر ارواح به آنها تعلق می گیرند. این دیدگاه مجلسی، در تفسیرش از حساب رسی و صحیفه ی اعمال و میزان و صراط و بهشت و دوزخ جسمانی و... نیز موثر است. حقیقت نفس در آثار فخر رازی یکسان بیان نشده و وی در این باره دچار تناقضاتی شده است. از آن جا که چیستی نفس، نقش به سزایی را در بحث حیات پس از مرگ ایفا می کند، دامنه ی این تناقضات به تحلیل او پیرامون بدن برزخی و اخروی نیز کشیده می شود، زیرا بنا بر رویکردی که به حقیقت نفس خواهد شد تغییرات قابل توجهی در نوع حیات پس از مرگ نیز ایجاد خواهد گشت. رازی گاه به جسمانیت و گاه به تجرد نفس قائل شده است. وی باتوجه به این که مرگ را قطع تصرف نفس در بدن می داند قائل به مردن بدن و ادامه ی حیات نفسانی می شود و حیات برزخی را به نفس نسبت می دهد. اما چون انکار معاد جسمانی را با اقرار به حق بودن قرآن کریم قابل جمع نمی داند لذا حشر اجساد را می پذیرد و علم و قدرت خداوند را دلیل بر جمع آوری اجزاء پراکنده شده می داند. رازی سایر وقایع نقلی از امور قیامت را فی نفسه ممکن دانسته و قدرت خداوند بر آنها و خبر صادق از آنها را دلیل وجودشان معرفی می کند و معرفت به آنها را از طریق آیات و روایاتِ درست، قابل حصول می شمارد. از آن چه بیان شد تفاوت دیدگاه سه شخصیت مذکور در موضوع مورد بحث به خوبی آشکار است. کلید واژه ها: بدن، عالم آخرت، عالم برزخ، ماده اولی، معاد جسمانی.

محاسبه ی عمل وگونه های آن در قیامت از منظر آیات و روایات
thesis سایر - دانشکده علوم حدیث 1392
  حسینعلی مهرابی   مهدی امامی جمعه

معاد، از ضروریات دین اسلام و حسابرسی از ارکان معاد است. حسابرسی یعنی این که تمام رفتار وکردار آدمی در روز قیامت مورد بازخواست قرار می گیرد. حسابرسی روز قیامت، حتمی، نزدیک و سریع است و به صورت دقیق و عادلانه صورت می پذیرد و در آن همه ی اعمال مثل نماز و قرآن و نعمات مثل نعمت ولایت اهل بیت، نعمت عمر و جوانی و همه ی افراد حتی انبیا و اولیا الهی حسابرسی خواهند شد. ایمان به حسابرسی مهمترین عامل تربیت و تقوا در انسان است و انکار آن موجب گرفتاری به عذاب اخروی می گردد. کیفیت حسابرسی در منابع دینی (وزن) نامگذاری شده است و آنچه باعث سنگینی میزان اعمال می شود، حسنات است و آنچه که باعث سبک شدن میزان اعمال می شود سیئات است. اصحاب یمین کسانی هستند که میزان اعمالشان به واسطه ی حسناتشان سنگین شده است که حسابرسی آسانی را به همراه دارند که از جمله حسناتی که باعث سنگینی میزان می شود، رعایت موارد اخلاقی و اجتماعی مثل توبه، محاسبه نفس و تبعیت از قرآن و قناعت و میانه روی در امور زندگی و گذشت و حسن خلق می باشد و در مقابل اصحاب شمال کسانی هستند که میزان اعمالشان به خاطر سیئاتشان سبک شده است که حسابرسی سختی در انتظارشا ن می باشد که ازجمله آن سیئاتی باعث سبکی میزان می شود، سهل انگاری در نماز و قضاوت غیر عادلانه است. البته دوگروه هستند که میزان عملی در قیامت بر ایشان بر پا نمی شود، یک گروهی که پرونده ی اعمالشان از حسنه خالی است که بدون حساب وارد جهنم می شوند که از جمله آن ها مشرکین، حاکمان ظالم، اعراب متعصّب، تجّار دروغگو، علماء حسود و ثروتمندان بخیل می باشند و دوم کسانی که پرونده ی اعمالشان آنقدر دارای حسنات است که جز خدا کسی اجر آن را نمی داند که بدون حساب وارد بهشت می شوند که از جمله ی آن ها مخلَصین، مأجورین نزد خدا، صابرین، ایثارگران، شهدا دشت کربلا، اهل حیا و قناعت و میت در راه حج می باشد. در قیامت علاوه بر انسان ها، اجنه و حیوانات نیز مورد بازخواست قرارخواهند گرفت. از مهمترین مباحث حسابرسی، آن است که چه کسی پرونده ی اعمال را مورد حسابرسی قرار می دهد. در پاسخ به این سوال، آیات و روایات، خداوند متعال، ائمه اطهار و خود انسان را حسابگر می داند.

مقایسه دلایل قرآنی أنور ألباز در کتاب «عصمه الأئمه عند الشیعه» درباره عصمت و پیامدهای آن، با آراء علامه طباطبایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  بهروز خیری   جعفر شانظری

چکیده: این اثر با عنوان «مقایسه دلایل قرآنی أنور ألباز در مورد عصمت و پیامدهای آن، با آراء علامه طباطبایی» تدوین شده است. عصمت پدیده ای است که پیوسته همپای مسأله نبوت و امامت مطرح بوده و بدون آن، هدف بعثت، تحقق نایافتنی شمرده شده است. أنور ألباز که یکی از منتقدین عصمت أئمه می باشد، در کتاب «عصمه الأئمه عند الشیعه» عقیده عصمت امام را عقیده ای باطل و از اختراعات عبدالله بن سباء یهودی می داند و معتقد است؛ این عقیده با گذشت زمان در میان کتب شیعه، صورت علمی گرفته است. او به نقد این اعتقاد می پردازد و معتقد است؛ اعتقاد به عصمت برای غیر أنبیاء عقیده ای غریب در بین فرق اسلامی می باشد و این عقیده تنها به شیعیان انتساب دارد و جمهور مسلمین فقط به اثبات عصمت برای أنبیاء قائل هستند. أنور ألباز در کتاب خود، دلایل قرآنی که شیعیان برای اثبات عصمت امام ذکر می کنند را بیان نموده، سپس به ابطال آن ها می پردازد و معتقد است؛ هیچ یک از این دلایل، حجتی بر عصمت امام نیست و به وسیله این دلایل عصمت امام اثبات نمی گرد. او در پایان کتاب فوق به مفاسدی که به نظر وی بر عقیده عصمت امام مترتب است، اشاره کرده و معتقد است؛ بر عقیده عصمت امام مفاسدی هم چون: غلو در حق اهل بیت، تحریف قرآن و نسبت دادن کذب به اهل بیت تحت عنوان تقیه مترتب است. أنور ألباز معتقد است؛ اگر شیعیان بخواهند از این مفاسد رهایی پیدا کنند راهی ندارند جز این که از عقیده عصمت امام دست بر دارند. در این رساله به مقایسه آراء أنور ألباز با علامه طباطبایی پرداختیم و با توجه به دیدگاه علامه طباطبایی مطالب زیر روشن گردید: 1- اگر کسی درک و بینش صحیحی از مقام امام داشته باشد، همانطور که از اثبات عصمت برای نبی گریزی ندارد، برای امام نیز باید به ناچار قائل به عصمت گردد. 2- اگر چه بعضی از آیاتی که شیعیان به وسیله آن بر عصمت امام دلیل آورده اند، تصریحی بر عصمت امام ندارد، ولی این مسئله عمومیت نداشته و در قرآن و در بین آیاتی که شیعیان در اثبات عصمت امام آورده اند، آیات بسیاری وجود دارد که که به وضوح تصریح به عصمت امام دارد و اگر کسی هم ادعا کند که آیات قرآن دلالتی بر عصمت امام ندارد، ادعایی باطل است. 3- اعتقاد به عصمت امام موجب عقاید فاسدی هم چون غلو در حق اهل بیت، تحریف قرآن و نسبت دادن کذب به اهل بیت تحت عنوان تقیه نمی گردد. کلید واژه ها: عصمت، أئمه، شیعه، أنور ألباز، طباطبایی

انتظار بشر از دین در نگاه اندیشمندان اسلامی (استاد جوادی آملی و دکتر سروش)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1386
  زینت السادات مرتضوی   جعفر شانظری

چکیده ندارد.

نقد و بررسی «نظریه شریعت صامت» بر اساس مبانی معرفت شناسی علامه طباطبایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1384
  محبوبه اسماعیل زاده نوقی   مهدی امامی جمعه

چکیده ندارد.

تبیین رویه تساهل و تسامح در قرآن و سنت پیامبر (ص) و نقد دیدگاه نواندیشان (دکتر علی شریعتی -دکتر عبدالکریم سروش)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1386
  اعظم نجیمی حاجی آبادی   محمد بیدهندی

چکیده ندارد.

نقش زبان و زمان در حوزه معرفت دینی از نگاه علامه طباطبایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1386
  صدیقه طاهری   جعفر شانظری

چکیده ندارد.

بررسی تطبیقی نظریه امامت و ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  زهرا رییسی   مهدی امامی جمعه

چکیده ندارد.

مبانی فلسفی تعلیم و تربیت و پیوند آن با زیبایی شناسی و تحولات فرهنگی از دیدگاه "ملاصدرا"
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  راضیه رشیدی احمدآبادی   مهدی امامی جمعه

چکیده ندارد.

رو ش شناسی تطبیقی مهمترین شروح اصول کافی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  علی بناییان اصفهانی   رضا شکرانی

چکیده ندارد.

بررسی آراء مخالفان منطق ارسطو در حوزه اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  فاطمه ابو طالبی کوشکنو   مجید صادقی حسن آبادی

چکیده ندارد.