نام پژوهشگر: محمد حسین محمودی قرایی
داود دهنوی محمد حسین محمودی قرایی
در این مطالعه نهشته های الیگوسن زون بینالود در سه برش باغشن گچ، دامنجان و طاغان واقع در شمال نیشابور مورد مطالعه قرار گرفت. مطالعات بافتی و ساختارهای رسوبی این نهشته ها منجر به شناسایی 3 مجموعه رخساره سنگی دانه درشت (gmg,gcm,gmm,gh,gp,gt) ، دانه متوسط (sh,sp,st,sr,sm,sl) و دانه ریز(fl,fm) و 5 عنصر ساختاری (sb,lv,ff ch,la) شد. مطالعه اثار فسیلی این نهشته ها نیز منجر به شناسایی اثار فسیلی , arenicolites isp, steinichnus isp, scoyenia isp, taenidium barrette isp, j – shaped burrows, horizontal u-shaped burrows, cochlichnus isp, ant nests شد. در مجموع با توجه به مشاهدات صحرایی و مطالعات رخساره ای و آثار فسیلی، محیط تشکیل این نهشته ها محیط رودخانه ای در نظر گرفته شد. مطالعات پتروگرافی نشان دهنده ترکیب پلی میکتیک برای کنگلومراها و ترکیب لیت ارنایت تا لیتیک ارکوز برای ماسه سنگ ها، در سه برش می باشد. مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی نشان دهنده موقعیت تکتونیکی حاشیه فعال قاره ای برای ماسه سنگ های برش دامنجان و موقعیت کمان ماگمایی برای ماسه سنگهای برش باغشن گچ است. مطالعات ژئوشیمیایی و پتروگرافی نشان دهنده وجود شرایط هوازدگی شدیدتر برش دامنجان نسبت به برش باغشن گچ و همچنین بیان کننده خشک تر شدن آب و هوا در طول الیگوسن است. از فرایندهای اصلی دیاژنتیکی که نهشته های الیگوسن را تحت تاثیر قرار داده می توان به فشردگی فیزیکی، سیمانی شدن ( اکسید آهن، کلسیتی )، دگرسانی، شکستگی و پرشدگی رگه ها اشاره کرد. مطالعات چینه نگاری سکانسی نشان دهنده وجود یک مرز sb1 در قسمت ابتدایی و گذر از ائوسن به الیگوسن بوده و همچنین مطالعات، براساس تغییرات رخساره ای، نشان دهنده تشکیل نهشته های الیگوسن در برش دامنجان در طی سه دسته رخساره رسوبی و برش طاغان در طی دو دسته رخساره رسوبی و برش باغشن گچ در طی چهار دسته رخساره رسوبی است.
طیبه بلوکی محمد حسین محمودی قرایی
* نهشته های میوسن در برش مورد مطالعه، بطور هم شیب روی رسوبات الیگوسن (شیل با بین لایه های ماسه سنگ و کنگلومرا) و با کنتاکت گسله از نوع رورانده در زیر رسوبات دونین (سازند بهرام) قرار گرفته اند. ضخامت این نهشته ها 5/582 متر است و متوسط شیب لایه ها 20 درجه به سمت شمال شرق و امتداد لایه ها شمال غربی- جنوب شرقی است. * این نهشته ها بر اساس خصوصیات سنگ شناسی به سه واحد تقسیم شده اند. واحد زیرین شامل رخساره گلسنگی است. در این واحد خرده هایی از کانی تبخیری وجود دارد که بصورت فرسایش یافته در رخساره گلسنگی پراکنده شده اند. ضخامت این واحد 5/24 متر است. واحد میانی شامل تناوب کنگلومرا، ماسه سنگ و گلسنگ با چندین سیکل ریز شونده به سمت بالا ست. ضخامت این واحد 460 متر است. در این بخش از توالی ضخامت لایه های کنگلومرایی به سمت بالا افزایش می یابد. در ابتدای این واحد، چهار لایه آگلومرایی به ضخامت 5/1 تا 2 متر وجود دارد. واحد بالایی شامل کنگلومرا با میان لایه های ماسه سنگی به ضخامت 97 متر است. قسمت اعظم این واحد را کنگلومرا به خود اختصاص داده است به طوری که افق های ماسه سنگی بین لایه ای به سمت بالای این واحد از بین می روند. * آنالیز رخساره های سنگی و عناصر ساختاری با توجه به مطالعات بافتی و ساختارهای رسوبی این نهشته ها در صحرا منجر به شناسایی سه مجموعه رخساره سنگی آواری شامل رخساره های کنگلومرایی (gcm, gmg, gmm, gci, gh, gp)، ماسه سنگی (sm, sh, sl, sp, st, ss)، گلسنگی (fm, fl) و یک رخساره غیرآواری (p) و پنج عنصر ساختاری شامل ff, ch, sb sg, gb شده است. * با توجه به شواهدی همچون سیکل های به سمت بالا ریز شونده، قاعده تحتانی فرسایشی در هر سیکل، وجود ساختمان های رسوبی یک جهتی، نوع رخساره های سنگی و عناصر ساختاری، محیط رسوبی این نهشته ها رودخانه بریده بریده با بستر گراولی است که به سمت غرب در جریان بوده است. * مطالعات پتروگرافی نشان می دهد که کنگلومراها از پبل های ماسه سنگی (کوارتز آرنایت، ولکانیک آرنایت فلدسپاتی و آرکوز)، آهکی (گرینستون، پکستون- گرینستون، وکستون، مادستون) و آذرین (بازالتی وآندزیتی) تشکیل شده اند. پبل های مذکور با نسبت های مختلف در هر لایه کنگلومرایی در زمینه ای ماسه ای، سیلتی و گلی قرار گرفته و توسط سیمان کلسیتی به هم متصل شده اند. لذا از نظر ترکیب، این کنگلومراها از نوع پلی میکتیک اند. اجزای تشکیل دهنده ماسه سنگها شامل کوارتز، فلدسپات و خرده سنگ است. کوارتزها اغلب از نوع مونوکریستالین و به مقدار کمتر پلی کریستالین هستند. فلدسپاتها شامل ارتوکلاز، میکروکلین و پلاژیوکلاز می باشند. از خرده سنگها می توان به خرده های ولکانیکی، کربناته و مقادیر کمی خرده چرتی، شیلی و دگرگونی اشاره کرد. اجزای فرعی ماسه سنگها را کانیهای سنگین اپاک (هماتیت) و شفاف (تورمالین، زیرکان، روتیل و آمفیبول)، میکاها (مسکویت و بیوتیت) و گلاکونیت تشکیل می دهد که درصد کمی را به خود اختصاص می دهند. در گلسنگ ها نیز دانه های کوارتز در حد سیلت و ندرتا دانه هایی در حد ماسه خیلی ریز شامل کوارتز، خرده های شیلی و کربناته و کانیهای اپاک مشاهده می شوند که توسط سیمان اکسید آهن و مقادیر ناچیزی سیمان کربناته به هم متصل شده اند. پس از درصدگیری اجزای تشکیل دهنده، سه پتروفاسیس ماسه سنگی (ساب لیتارنایت، لیتارنایت و لیتارنایت فلدسپاتی) و دو پتروفاسیس گلسنگی (شیل گلی و سیلتستون) شناسایی شده است. * فرایندهای دیاژنزی در ماسه سنگ ها شامل فشردگی فیزیکی، سیمانی شدن، دگرسانی، انحلال و جانشینی، شکستگی و پرشدگی رگه ها است. تفسیر توالی پاراژنتیکی ماسه سنگها موید این است که فرایندهای دیاژنتیکی در سه مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز، رسوبات را تحت تاثیر قرار داده اند. به طوری که فشردگی فیزیکی، تشکیل سیمان کلسیتی و سیمان اکسیدآهن در مرحله ائوژنز، فرایندهایی همچون تشکیل سیمان کلسیتی جانشین شده به جای دانه های آواری و سیمان سیلیسی، آلتراسیون، انحلال فلدسپات، کوارتز و چرت و جانشینی آنها توسط سیمان کلسیتی در مرحله مزوژنز و در نهایت تشکیل بخشی دیگر از سیمان اکسیدآهن و شکستگی و پر شدگی رگه ها در مرحله تلوژنز اتفاق افتاده است. * تلفیق داده های حاصل از مطالعات پتروگرافی و آنالیز ژئوشیمیایی نشان می دهد که سنگ منشاء این رسوبات، آذرین، رسوبی و دگرگونی بوده است و ناحیه منشاء از نظر تکتونیکی در موقعیت کوهزایی با چرخه مجدد قرار گرفته و آب و هوای ناحیه منشاء خشک تا نیمه خشک بوده است. * آنالیز چینه نگاری سکانسی این رسوبات نشان می دهد که این نهشته ها بین دو مرز نوع اول (sb1) و مرز گسله محصور شده و از دو دسته رخساره hast و last تشکیل شده اند. دسته رخساره hast، قسمت گلسنگی زیرین را شامل می شود که می تواند نشان دهنده کمتر بودن فعالیت تکتونیکی باشد که این امر خود می تواند منجر به بالا آمدن سطح اساس رودخانه و افزایش فضای رسوبگذاری شود. سیکلهای به سمت بالا ریزشونده که بخش اعظم این نهشته ها را تشکیل می دهند و در انتهای توالی به رخساره کنگلومرایی ختم می شوند، به دسته رخساره last تعلق دارند. این نهشته ها می توانند نشان دهنده فعالیت تکتونیکی و ورود رسوب زیاد به حوضه باشند که منجر به پایین افتادگی سطح اساس و بنابراین فضای رسوبگذاری کم می شود.
نجمه پوراسمعیلی محمد حسین محمودی قرایی
به منظور شناسایی محیط رسوبی، فرآیندهای دیاژنز و چینه نگاری سکانسی نهشته های دونین میانی- بالایی، دو برش هوتک به ضخامت 257 متر و برش شاهزاده محمد (گریک) به ضخامت 5/211 متر در شمال غرب کرمان مورد مطالعه قرار گرفتند. شواهد صحرایی باعث تفکیک 4 واحد کربناته زیرین، سیلیسی آواری زیرین، کربناته فوقانی و سیلیسی آواری فوقانی در برشهای مورد مطالعه شد. براساس مطالعات پتروگرافی 200 مقطع نازک میکروسکوپی،17 رخساره رسوبی شناسایی شد که در 1 مجموعه رخساره آواری (t) و4 مجموعه رخساره کربناته (a, b, c, d) قرار می گیرند. رخساره های آواری به 3 رخساره میکروکنگلومرا، ماسه سنگ (شامل 2 زیررخساره کوارتزآرنایت و کالک لیتایت) و گلسنگ (شامل 2 زیررخساره شیل و سیلت استون) تقسیم می شوند، مجموعه رخساره های آواری در محیط ساحلی و پهنه جزرو مدی قرار می گیرند. رخساره های کربناته در 4 محیط جزرو مد، لاگون، سد و دریای باز واقع شده اند. مجموعه رخساره دولومیتی a (شامل 3 رخساره دولومیت ماسه ای، دولومیت و دولومادستون) در پهنه جزرو مد واقع شده است ، مجموعه رخساره ای b(شامل رخساره های وکستون- پکستون بیوکلستی، پکستون پلوئیدی دارای بیوکلست، گرینستون پلوئیدی دارای بیوکلست، گرینستون اینتراکلست دار و گرینستون انکوئیددار) در محیط محصور لاگون قرار می گیرد، مجموعه رخساره ای c (شامل رخساره های باندستون استروماتوپوروئید، باندستون مرجانی دولومیتی شده و گرینستون اائیددار) در محیط سدی واقع شده و مجموعه رخساره ای d (شامل رخساره های گرینستون بیوکلستی فسفریت دار، گرینستون دارای اکینودرم و پکستون- گرینستون دارای براکیوپود و اکینودرم) مربوط به محیط دریای باز است. مدل رسوبی نهشته های دونین میانی- بالایی در نواحی مورد مطالعه یک پلاتفرم کربناته کم عمق از نوع رمپ ارائه شد. فرآیندهای دیاژنتیکی موثر بر سنگهای کربناته مورد مطالعه شامل سیمانی شدن (حاشیه ای هم ضخامت، بلوکی، موزائیک هم بعد، سین تکسیال رورشدی، گرانولار)، میکریتی شدن، فشردگی (فیزیکی، شیمیایی)، نئومورفیسم، دولومیتی شدن، فسفاتی شدن، هماتیتی شدن، شکستگی ها و رگه های کلسیت و انحلال است که سنگهای مذکور را در 5 محیط دیاژنتیکی (دریایی، متئوریک، مخلوط آب شیرین و شور، دفنی وبالا آمده) تحت تاثیر قرار داده اند. ماسه سنگها نیز در 4 محیط دیاژنتیکی (دریایی، متئوریک، دفنی وبالا آمده) تحت تاثیر سیمانی شدن (کربناته، اکسیدآهن) و فشردگی قرار گرفته اند. براساس مطالعات چینه نگاری سکانسی برشهای هوتک و شاهزاده محمد, 3 مرز سکانسی، 6 دسته رخساره رسوبی (شامل 3 دسته رخساره tst و 3 دسته رخساره hst) و 3 سکانس رسوبی ds1، ds2 و ds3 در رسوبات مورد مطالعه شناسایی شده است که نشان می دهد برش شاهزاده محمد نسبت به برش هوتک در عمق بیشتری قرار دارد و شیب حوضه به سمت شمال است. امید است که نتایج این مطالعه بتواند در بازسازی وضعیت ساختاری و جغرافیای دیرینه نهشته های دونین میانی- بالایی در ناحیه کرمان مفید واقع شود.
ناصر ناصری محمد حسین محمودی قرایی
یکی از پارامترهای محیطی که همیشه باید مورد پایش قرار بگیرد، تابش محیطی می باشد. برخلاف تصور عموم بیشترین دز تابش رادیواکتیوی که ما دریافت می کنیم ناشی از پرتوگیری از مواد پرتوزای موجود در سنگ ها و خاک های پیرامون است. با توجه به اهمیتی که تابش طبیعی دارد، هدف از انجام این پژوهش بررسی پرتوزایی طبیعی در بعضی از لیتولوژی های خاص ایران می باشد. به همین منظور از 18 لیتولوژی مختلف در چهار گروه کلی سنگ های آذرین، بوکسیت و گل قرمز، زغال سنگ ها و رسوبات واقع در محدوده ایران عملیات نمونه برداری صورت پذیرفت. از آنجایی که علت پرتوزایی طبیعی حضور رادیونوکلوئیدهای پرتوزا است لذا مطالعه پرتوزایی طبیعی متأثر از ژئوشیمی سری های پرتوزا می باشد. به همین منظور در این پژوهش پیش از نمونه برداری ابتدا به ژئوشیمی سری های پرتوزا پرداخته شد و سپس بر اساس آن محل های نمونه برداری انتخاب شد. رادیواکتیویته نمونه ها پس از آماده سازی در متد آزمایشگاهی و با استفاده از طیف سنج گاما- بتا موجود در آزمایشگاه گاما اسپکترومتری دانشگاه تبریز اندازه گیری شد. اکتیویته هر رادیوایزوتوپ از روش اسپکترومتری و با استفاده از پنجره های پیشنهادی آژانس بین المللی انرژی اتمی (iaea) اندازه گیری شد. برای بررسی بیشتر و شناسایی نوع و منشأ پرتوزایی از تعدادی از نمونه ها مقاطع نازک میکروسکوپی تهیه شد. سپس نتایج بدست آمده از اسپکترومتری نمونه ها با فراوانی کانی های پرتوزا و مطالعات ژئوشیمیایی مورد بحث قرار گرفت. در نهایت پرتوزایی نمونه ها با لیتولوژی های مشابه در دیگر نقاط جهان مورد مقایسه قرار گرفت و برای بررسی زیست محیطی تابش تولید شده پارامترهای محیطی مرتبط همچون دز سالیانه (de)، معادل رادیوم (raeq)، شاخص خطر تشعشعات داخلی (hin) و شاخص خطر تشعشعات خارجی (hex) محاسبه شد. نتایج حاصل از محاسبه شاخص ها بیانگر این امر بودند که یک نمونه گرانیتی (گرانیت تربت جام) و تمامی نمونه های گل قرمز و به خصوص یک نمونه زغال سنگ پرتوزایی بیشتر از حد استاندارد داشته و موارد استفاده از آن ها باید با ملاحظات ویژه ای صورت بپذیرد.
شکیبا حامی گازرانی جلیل مهرزاد سلاکجانی
منطقه کلاته چوبک از توابع بخش کوهسرخ، در 35 کیلومتری شمال شهرستان کاشمر قرار دارد. در محدوده مورد مطالعه سه روستای چلپو، اوندر و خضربیگ واقع شده است. این منطقه تحت تاثیر گسل های نرمال و معکوس به شدت تکتونیزه شده و دارای پتانسیل معدنی بالا از نظر آنتیموان، آرسنیک و طلا است. در این مطالعه به منظور بررسی منشاء و میزان آلودگی در منطقه، نمونه برداری از سه منبع سنگ، خاک و آب صورت گرفت. 14 نمونه سنگ برداشت شده از منطقه، با استفاده از روش xrd و icp-es مورد آنالیز کانی شناسی و عنصری قرار گرفت. با استفاده از نتایج آنالیز عنصری، نسبت تمرکز عناصر نیز محاسبه شد. تعداد 22 نمونه خاک جهت مطالعه عناصر سنگین به روش icp-es، مورد آنالیز عنصری قرار گرفت. اندازه گیری درصد اکسیدهای اصلی به روش xrf، درصد مواد آلی به روش (walkly & black) و درصد کربنات کلسیم به روش خنثی سازی توسط اسیدکلریدریک تعیین شد. برای ارزیابی میزان آلودگی در نمونه های خاک، شاخص زمین انباشتگی، فاکتور آلودگی، درجه آلودگی اصلاح شده و تعیین ارتباط میان عناصر و پارامترهای مواد آلی، کربنات کلسیم و ph، ضریب همبستگی spearman محاسبه گردید. تعداد 9 نمونه مختلف آب شرب ساکنین و گوسفندان منطقه نیز برداشت و پارامترهای ph، ec، tds و t در زمان نمونه برداری اندازه گیری شد. غلظت کاتیون ها در آب به روش icp-ms و غلظت آنیون ها به روش تیتراسیون تعیین شد. در نمونه های آب برداشت شده ضمن تعیین تیپ و رخساره، شاخص های کیفی awqi، wqi و شاخص های فلزی mi، hpi محاسبه و کیفیت این منابع از نظر شرب، کشاورزی و صنعتی ارزیابی شد. با توجه به مطالعات انجام شده در منطقه کلاته چوبک، لیتولوژی منطقه منشاء اصلی آلودگی به شمار رفته و فرایندهای طبیعی فعال باعث ورود عناصر سمی نظیر آرسنیک به محیط آب و خاک شده و اثرات نامطلوبی را بر روی ساکنین و گوسفندان منطقه گذاشته است. بنابراین به منظور بررسی امکان ورود آرسنیک به غذای انسان و گوسفندان و تعیین اثر این عنصر بر روی گوسفندان منطقه ی مورد مطالعه، بطور تصادفی 14 نمونه پشم، ادرار و 15 نمونه خون از گوسفندان گله های منطقه تهیه شد. میزان غلظت آرسنیک در دو بیومارکر ادرار و پشم اندازه گیری و اثر آرسنیک بر روی پارامترهای هماتولوژیک خون گوسفندان بررسی شد. مطالعه زمین شناسی زیست محیطی و پزشکی حاضر نشان می دهد که حضور عنصر سمی آرسنیک در آب شرب، خاک و بدن گوسفندان منطقه کلاته چوبک منشاء زمین زاد داشته و حضور آرسنیک در محیط نیز سلامتی گوسفندان منطقه را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. توصیه می شودکه نظارت وکنترل بیشتری روی ورود آرسنیک به آب و غذای حیوانات و انسان بوسیله نهادهای زیربط انجام گیرد. مطالعه حاضر زمینه ای برای پژوهش های چند جنبه ای اثرات زیست محیطی آرسنیک بر سیستم ایمنی حیوانات و انسان می باشد.
فاطمه فتوت اسدالله محبوبی
جهت مطالعه چینه نگاری سکانسی و تفسیر محیط رسوبگذاری سازند زرد (کرتاسه زیرین) دو برش به ضخامت 197 و 136 متر در شمال غرب کپه داغ مورد مطالعه قرار گرفته است. شواهد صحرایی سبب تفکیک دو بخش زیرین ( سنگ آهک با میان لایه مارن و شیل) و فوقانی ( سنگ آهک و ماسه سنگ ) شده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی 14 رخساره کربناته و 5 پتروفاسیس شناسایی شده است که در چهار کمربند رخساره ای دریای باز (a )، پشته کربناته (b)، لاگون(c) و پهنه جزرومدی (d) قرار دارد. سازند زرد در یک رمپ کربناته هموکلینال تشکیل شده است که در آن سد محدود کننده مشخصی وجود نداشته است و حوضه رسوبی از رمپ داخلی تا رمپ خارجی تغییر کرده است. رمپ داخلی با فراوانی آنکوئید و فرامینیفرهای بنتیک مانند اربیتولینا ، نزازاتا، تکستولاریا و میلیولید مشخص می شود. در رمپ میانی اائید و اینتراکلست و اکینوئید بیشترین گسترش را نشان می دهند. در رمپ خارجی الیگوستژین ها و اسفنج به همراه مواد حمل شده از قسمت های کم عمق حضور دارند. بررسی چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی 4 سکانس در برش تکل کوه و 3 سکانس در برش بهکده شد. مرز سکانس ها از نوع دوم است. مهم ترین فرآیندهای دیاژنزی شناسایی شده در این سازند شامل میکریتی شدن، ، جانشینی (دولومیتی شدن ، هماتیتی شدن، پیریتی شدن و سیلیسی شدن)، نئومورفیسم، فشردگی فیزیکی و شیمیایی، آشفتگی زیستی، سیمانی شدن و انحلال است که سنگهای آهکی سازند زرد ناحیه مورد مطالعه را در سه مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز تحت تاثیر قرار داده است.
سمیه سلیمانی فرشته قاسم زاده
نتایج آنالیز استخراج ترتیبی نمونه های خاک منطقه نشان داد که عناصر کروم، نیکل، مس و روی بیشتر با فاز باقیمانده همراه هستند. به دلیل تنوع زیاد لیتولوژی و تکتونیزه بودن شدید منطقه نوع آب های منطقه متنوع است. با توجه به محاسبات انجام شده مقدار شاخص کیفی gqi در منطقه مورد مطالعه بین 82.9 و 94.8 درصد متغییر بوده است و بیانگر این است که در مجموع آب های زیرزمینی منطقه از نظر استاندارد های آب آشامیدنی در رده کیفیت مناسب تا قابل قبول قرار می گیرند. نتایج آنالیز دو بخش اندام هوایی و زیرزمینی گیاهان مورد مطالعه نشان داد که غلظت کروم در اندام زیرزمینی گیاهان منطقه بیشتر از اندام هوایی است. براساس دو فاکتور ضریب تجمع زیستی و فاکتور غنی شدگی تمام گیاهان مورد مطالعه جزء گیاهان غیر انباشتگر برای عنصر کروم شناسایی شدند.
معصومه طاهری جلیل مهرزاد
منطقه ی چلپو با اقلیم نیمه خشک کوهستانی در جنوب غربی استان خراسان رضوی، شمال کاشمر (کوهسرخ) قرار دارد.کانی سازی رآلگار، اورپیمنت و پیریت در زون آلتراسیون آرژیلیکی- پیریت منشأ ورود عنصر سمی آرسنیک به منابع آب و خاک منطقه است. به منظور بررسی ژئوشیمیایی آلودگی ناشی از آرسنیک زمین زاد در این منطقه و اثرات زیست محیطی آن با اشاره بر سیستم ایمنی و سلامت انسان، نمونه برداری از منابع خاک و آب منطقه و همچنین نمونه گیری از نشانگرهای زیستی مو، ادرار و خون افراد ساکن در منطقه انجام شد. اندازه گیری غلظت آرسنیک در نمونه های خاک و آب با روش icp-es و در نشانگرهای زیستی مو و ادرار با جذب اتمی (aas) انجام شد. غلظت آرسنیک در 26 نمونه خاک برداشت شده از منطقه بین 1/7 تا 8/1448 میلی گرم درکیلوگرم متغیر بود. با توجه به مقادیر ارائه شده توسط usepa (1983) برخی از خاک ها آلوده به آرسنیک بوده و ارزیابی آلودگی خاک با شاخص زمین انباشت (igeo) و فاکتور غنی شدگی (ef) رده های متفاوتی از آلودگی و غنی شدگی آرسنیک را در خاک های منطقه نشان داد. عنصر سمی آرسنیک پس از آزادسازی در جزء آلی خاک تجمع یافته و منشأ آن در خاک، ناشی از حضور کانی سازی در منطقه و فرآیندهای خاکسازی در نیمرخ خاک است. یازده منبع آب سطحی و زیرزمینی (رودخانه، چشمه و چاه) برای تعیین یون های اصلی (na, ca, mg, hco3, so4, cl) و فرعی (as, b, br, sr, k) مورد بررسی قرار گرفت. غلظت عنصر سمی آرسنیک از 12 تا 606 میکروگرم بر لیتر متغیر بوده و در تمامی نمونه ها بالاتر از حد استاندارد (10 میکروگرم بر لیتر) اعلام شده توسط who در سال 2011 است. بررسی های هیدروژئوشیمیائی و نمودار گیبس نشان داد که برهمکنش آب- سنگ (هوازدگی) و تبخیر، فرآیندهای کنترل کننده ی شیمی منابع آب هستند. بر اساس داده های موجود، منشأ اولیه ی آرسنیک در آب، اکسیداسیون کانی های سولفیدی آرسنیک دار بوده و در مرحله ی بعد آرسنیک از قبل جذب شده بر روی سطح اکسیدها تحت تأثیر تغییر شرایط فیزیکوشیمیائی، دوباره به فاز محلول در آمده است. غلظت آرسنیک در نشانگرهای زیستی مو و ادرار گرفته شده از 11 فرد مورد بررسی، بالاتر از حد طبیعی ارائه شده توسطatsdr بود که با توجه به مطالعات صورت پذیرفته نشانگرهای زیستی ادرار و به خصوص مو برای بررسی "در معرض قرارگیری" آرسنیک مناسب هستند. خونگیری وریدی از 26 فرد بومی انجام شد. با توجه به میزان هموگلوبین و دیگر پارامترهای خونی، که در تعیین کم خونی ها به کار می رود، 44 درصد از جمعیت مورد مطالعه دارای انواع کم خونی خفیف و کم خونی مرزی خفیف بودند که می تواند مرتبط با اثرات سمی آرسنیک بر بدن باشد. با توجه به عدم مشاهده ی تغییرات قابل توجه در تعداد سلول های ایمنی (گلبول های سفید) افراد دچار کم خونی، محتملا تأثیر غالب تر آرسنیک آب آشامیدنی بر گلبول های قرمز افراد مورد بررسی می باشد. البته با توجه به بیماری های مختلف در افراد مورد بررسی، اثرات مزمن آرسنیک می تواند مرتبط با عملکرد سلول های ایمنی باشد که می توان با مطالعات مداوم و عمیق تر در مورد افرادی که در مواجهه با آرسنیک هستند همراه با در نظر گرفتن اثرات مزمن آرسنیک در جمعیت ها و تفاوت های محیطی، اقلیمی درک بهتری از اثرات آرسنیک در سلامت انسان داشت. مطالعات ما روی اثرات عمیق آرسنیک در درون تن و برون تن انسان و حیوانات ادامه دارد.
اکبر حیدری سیدرضا موسوی حرمی
س از تصادم خردقاره ایران و خردقاره توران در زمان تریاس و بسته شدن پالئوتتیس در شمال شرق ایران، اقیانوس جدید نئوتتیس در جنوب غرب ایران تشکیل شده و رسوبات حوضه زاگرس در آن ته نشین شده اند. عضو گوری از سازند میشان در جنوب و جنوب شرق حوضه رسوبی زاگرس رخنمون دارد. در این مطالعه عضو گوریبرای نخستین بطور جامع و در شش برش چینه شناسی شامل تنگ زاغ، آبماه، کهتک، دوراهی هماگ، چاهستان و الگو مورد مطالعات رسوب شناسی و بایوستراتیگرافی قرار گرفته است. این عضو در ناحیه مورد مطالعه عمدتاً از سنگ های آهکی متوسط تا ضخیم لایه و مارن تشکیل شده است. در ناحیه مورد مطالعه عضو گوری با مرز همشیب بر روی سازند رازک و در زیر سازند میشان قرار گرفته است. ضخامت این سازند در برش تنگ زاغ 700 متر، برش آبماه 655 متر، برش کهتک 422 متر، برش دوراهی هماگ 470 متر، برش چاهستان 175 متر و برش تیپ 115 متر است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بر اساس اولین ظهور فرامینیفر گونه بورلیس ملو کوردیکا (borelis melo curdica)، رسوبگذاری عضو گوری در منطقه دوراهی هماگ در زمان اکیتانین (میوسن زیرین) آغاز شده و تا بوردیگالین ادامه یافته است. در مناطق تنگ زاغ، آبماه و کهتک در زمان بوردیگالین آغاز شده و در همان زمان نیز به پایان رسیده است. رسوبگذاری در برش چاهستان بر اساس مطالعات بایواستراتیگرافی از زمان بوردیگالین آغاز شده و تا لانگین ادامه یافته است. همچنین رسوبگذاری در برش الگو در زمان لانگین آغاز شده و در همان زمان هم به پایان رسیده است. مطالعه و بررسی فسیل خرچنگ گونهportunuswithersiدر سنگ های آهکی عضو گوری در برش دوراهی هماگ موید آغاز رسوبگذاری در میوسن زیرین است. مطالعه خرچنگ های عضو گوری نشان دهنده محیط زندگی آنها در اطراف ریف های مرجانی به سمت محیط لاگونی است. بر مبنای مطالعات پتروگرافی،29 رخساره کربناته و سه رخساره آواری در سنگ های عضو گوری شناسائی شده است که در چهار مجموعه رخساره ایa (پهنه جزر و مدی)، b (لاگون)، c (ریف مرجانی) و d (دریای باز) ته نشین شده اند. با توجه به تغییرات عمودی و جانبی و موقعیت تکتونیکی، مدل رسوبی پلتفرم کربناتهعضو گوری به صورت یک رمپ با ریفدر نظر گرفته شده است. از مهم ترین فرآیندهای دیاژنتیکی که سنگ آهک-هایعضو گوری را تحت تأثیر قرار داده است می توان به سیمانی شدن، فشردگی (مکانیکی و شیمیائی)، میکریتی شدن، نئومورفیسم، انحلال، جانشینی(سیلیسی شدن، دولومیتی شدن و پیریتی شدن)، شکستگی و تشکیل رگه های کلسیتی اشاره نمود. مقدار ایزوتوپ اکسیژن در گل های آهکی از 1.35 تا ‰vpdb -5.35 (با میانگین 3.07-) هستند و نسبتهای ایزوتوپ کربن دارای دامنه ای از 2.03- تا ‰vpdb 4.26 (با میانگین 1.32) است. مقدار ایزوتوپ اکسیژن در نمونه های سیمان های پرکننده حفرات انحلالی از 4.87 - تا ‰vpdb -5.85 ( با میانگین 5.50-) و مقادیر ایزوتوپی کربن بین 2.44 تا ‰vpdb 2.70 (با میانگین 2.58) است. مقادیر ایزوتوپی اکسیژن سیمان های پرکننده شکستگی ها آنها بین -4.38 تا ‰vpdb 5.86 - (با میانگین 09/5-) و مقادیر ایزوتوپ کربن بین 1.11- تا ‰vpdb -2.03(با میانگین 1.48-) در تغییر است. مقادیر ایزوتوپی اکسیژن در سیمان های بین دانه ای دارای دامنه ای از 1.19- تا ‰vpdb -7.86 (با میانگین 5.34-) و مقادیر ایزوتوپ کربن از 2.79 تا ‰vpd -0.55 (با میانگین 1.10) است. مقادیر ایزوتوپی اکسیژن در نمونه های مرجان ها از 3.71- تا ‰vpdb -6 (با میانگین 4.52-) و مقادیر ایزوتوپ کربن از 0.33 تا ‰vpdb -1.28 (با میانگین 0.93) است. مقادیر کلسیم در سنگ های کربناته عضو گوری بین 29.94 درصد تا 39.65 درصد (با میانگین 36.68 درصد) در تغییر است. مقادیر منیزیم بین 0.23 تا 9.97 درصد (با میانگین 1.82 درصد) است. مقادیر سدیم در نمونه های بررسی شده بین 22.84 پی پی ام تا 1355.80 پی پی ام (با میانگین 509.27 پی پی ام) در تغییر است. مقدار استرانسیوم در نمونه های بررسی شده بین 173.28 پی پی ام تا 6289.20 پی پی ام (با میانگین 984.52 پی پی ام) متغیر است. مقدار آهن در نمونه های بررسی شده بین 312.71 پی پی ام تا 6923.17 پی پی ام (با میانگین 2300.16 پی پی ام) است. مقدار منگنز در سنگ های کربناته بررسی شده بین 35.49 پی پی ام تا 4102.81 پی پی ام (با میانگین 469.90 پی پی ام) است. تلفیق مطالعات پتروگرافی، ایزوتوپی (اکسیژن و کربن) و عنصری (کلسیم، منیزیم، استرانسیوم، سدیم، آهن و منگنز) موید کانی شناسی اولیه آراگونیتی و تأثیر فرآیندهای دیاژنتیکی مذکور در محیط های دیاژنتیکی دریائی، متئوریک، تدفینی و بالاآمدگی در سه طی مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز است. مطالعات چینه نگاری سکانسی و آنالیز تغییرات عمودی و جانبی رخساره های عضو گوری نشان می دهد که برش های تنگ زاغ، آبماه و کهتک از چهار سکانس رسوبی، برش دوراهی هماگ از سه سکانس رسوبی و برش های چاهستان و برش الگو از دو سکانس رسوبی تشکیل شده اند. همه سکانس های شناسائی شده توسط مرزهای سکانسی sb2 تفکیک شده اند. مرز زیرین عضو گوری با سازند رازک مرز سکانسی نوع sb2 در نظر گرفته شده است. مرز بالائی عضو گوری با سازند میشان در برخی برش ها مانند دوراهی هماگ و چاهستان منطبق بر مرز سکانسی است و در سایر برش ها منطبق بر مرز بین tstوhst است.
حامد زندمقدم اسدالله محبوبی
سازند پادها به سن دونین زیرین- میانی متشکل از سنگهای سیلیسی آواری، دولومیتی و تبخیری است و از این میان سنگهای سیلیسی آواری از گسترش بیشتری برخوردار هستند. جهت بررسی تاریخچه رسوبگذاری و پس از رسوبگذاری این نهشته ها در ایران مرکزی، شش برش ازبک کوه و دهنه کلوت (شرق ایران مرکزی واقع در شمال طبس)، سراشک، گزوئیه و شمس آباد (جنوب شرق ایران مرکزی واقع در شمال کرمان) و نچفت ( غرب ایران مرکزی واقع در شمال اصفهان) انتخاب و به ترتیب ضخامت های 492، 320، 297، 306، 109 و 149 متر اندازه گیری شده است. آنالیز رخساره های سازند پادها در این برش ها سبب تشخیص 27 لیتوفاسیس شده که در شش دسته رخساره کنگلومرایی(gcm, gms, gp, gh, gf) ، ماسه سنگی (st, sp, sh, sl, sr, sm, se)، حدواسط ماسه سنگی- گلسنگی (sr(fl), sr/fl, fl(sr))، گلسنگی (fl, fm)، دولومیتی (dl, ds, dm)، حدواسط ماسه سنگی- دولومیتی (sr/dl)، دولومیتی- چرتی (dcl, dcs) و تبخیری (el, efl, efm, edl) تقسیم بندی شده اند. از این میان رخساره های کنگلومرایی (به استثناء لیتوفاسیس gf) و دولومیتی- چرتی در شرایط قاره ای و به ترتیب مربوط به محیطهای آبرفتی و دریاچه ای هستند. مابقی رخساره ها اغلب در محیطهای ساحلی و در زیر محیطهای ساب تایدال-اینترتایدال و سوپراتایدال-سبخایی راسب شده اند. با این وجود در برش های گزوئیه و نچفت می توان به تاثیر جریانهای رودخانه مئاندری و محیطهای دلتایی اشاره کرد. مطالعات پتروگرافی نشان می دهد که سنگهای کنگلومرایی سازند پادها اغلب پلی میکتیک (شامل خرده سنگهای ریولیت، ریوداسیت، توف، چرت، دولومیت)، پاراکنگلومرا تا ارتوکنگلومرا و برون سازندی هستند. ماسه سنگهای سازند پادها اغلب از دو پتروفاسیس کوارتزآرنایت و ساب تشکیل شده اند. از سایر پتروفاسیس ها می توان به چرت آرنایت و ولکانیک آرنایت و کالک لیتایت اشاره کرد که از فراوانی اندکی نسبت به دو پتروفاسیس پیشین برخوردار هستند. مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی دولومیتهای سازند پادها نشان دهنده سه نوع دولومیت اولیه (pd)، جانشینی (rd) و پر کننده حفرات و رگه ها (vd) است. از مهمترین ویژگیهای دولومیتهای اولیه می توان به بلورهای ریز (کوچکتر از 20 میکرون)، بدون شکل تا نیمه شکل دار، فقدان فسیل، حضور ترک های گلی v شکل، فابریک فنسترال، حضور کانی های تبخیری، پراکندگی دانه های کوارتز آواری و لومینسانس تیره تا مات اشاره کرد. دولومیتهای نوع جانشینی به دو صورت جانشینی در زمینه و جانشینی در پوسته های فسیلی مشاهده شده و از لومینسانس نارنجی تا قرمز برخوردار هستند. دولومیتهای جانشینی اغلب بی شکل تا نیمه شکل دار و در اندازه ای بزرگتر از 20 میکرون هستند. دولومیتهای حفره و رگه پرکن درشت بلور و نیمه شکل دار تا شکل دار بوده و بر اساس شدت و زونینگ لومینسانسی به شش پتروتیپ تقسیم شده اند. آنالیز عنصری و ایزوتوپی در دولومیتهای pd و rd نشان دهنده پراکندگی تقریباً یکسان داده های ژئوشیمیایی در این دو نوع دولومیت است و چنین به نظر می رسد که دولومیتهای جانشینی به احتمال زیاد از تبلور مجدد یا جانشینی دولومیت های اولیه (pd) در عمق کم و تحت شرایط احیایی اندک به وجود آمده اند. این دولومیتها بر اساس داده های ایزوتوپ اکسیژن به ترتیب در دمای c?44 و c?59 تشکیل شده اند و دمای تشکیل دولومیت های نوع vd c?82 محاسبه شده است که در تعامل کامل با دمای به دست آمده از سیالات درگیر (c?83) است. مدل دریایی موثرترین مدل برای تشکیل دولومیتهای سازند پادها محسوب می شود که سبب ته نشینی گسترده دولومیتهای اولیه شده است. دولومیتهای جانشینی و پرکننده حفره و رگه ها نیز در طی دیاژنز و در مراحل مختلف تدفین تشکیل شده اند. مطالعات دیاژنتیکی در پتروفاسیس های مختلف ماسه سنگی بیانگر فرایندهای همچون فشردگی فیزیکی، سیمانهای دولومیتی فراگیر و سیمانهای هماتیتی (مربوط مرحله ائوژنز)، فشردگی شیمیایی و استیلولیتی شدن، سیمان شدگی سیلیسی، کربناته و رسی، دگرسانی فلدسپاتها و خرده های ولکانیکی، انحلال سیلیس و خرده های چرتی و به دنبال آن جانشینی کربنات (مربوط به مرحله مزوژنز)، شکستگیها و رگه های پر شده با کلسیت (مربوط به مرحله تلوژنز) است. آنالیز چینه نگاری سکانسی نیز نشان دهنده دو سکانس رسوبی کامل و دو سکانس رسوبی ناقص در برش های مورد مطالعه است. به استثناء برش نچفت، مرز سکانسها در سایر برش ها از نوع اول مشخص شده است که منطبق بر افق هایی از خاک دیرینه و لایه های کنگلومرایی است. بررسی سکانس های رسوبی و دسته رخساره های سازند پادها منعکس کننده عمیق شدن محسوس حوضه رسوبی به سمت شمال و غرب است. مطالعات برخاستگاه بیانگر سنگ مادر پلوتونیکی و بعضاً دگرگونی با ماهیت اسیدی برای اغلب ماسه سنگهای سازند پادها است. ناحیه برخاستگاه دارای هوازدگی نسبتاً شدید و در شرایط آب و هوای نیمه مرطوب تا مرطوب قرار داشته و رسوبات فرسایش یافته در طی چرخه های مجدد رسوبی و در شرایط مرزهای غیر فعال قاره ای راسب شده اند. بررسی جغرافیای دیرینه زمان دونین زیرین- میانی نشان می دهد که تاریخچه رسوبگذاری نهشته های مورد مطالعه در ارتباط با بازشدگی اقیانوس پالئوتتیس و تبدیل حوضه ریفتی به حاشیه غیر فعال قاره ای است. نهشته های سازند پادها در راستای قطعات بالا آمده و فرورفته و در حاشیه جنوبی اقیانوس پالئوتتیس و تحت شرایط غالباً ساحلی برجای گذاشته شده اند. با توجه به شدت تاثیر گسلهای نرمال و قطعه بالا آمده در حاشیه ریفتی پالئوتتیس، رسوبات سازند پادها می توانند از نهشته های همزمان با ریفت (اردوویسین- سیلورین) و قبل از ریفت (قبل از اردوویسین) ایران مرکزی و ناحیه زاگرس نشات گرفته باشند. چرخش بلوک های ایران مرکزی نیز سبب پیچیدگی در الگوی پراکندگی رخساره های سازند پادها در محدوده مورد مطالعه شده است.
مهناز عظیمی اسدالله محبوبی
سنگ آهک بیستون (تریاس بالایی-کرتاسه بالایی) که به کوه بیستون- پرآو (پرآب) نیز در منطقه معروف است در شمال کرمانشاه واقع شده است. اشکال کارستی متنوعی در سنگ آهک های بیستون مشاهده شد. مطالعات پتروگرافی بر روی بخش کرتاسه زیرین این توالی سنگ آهکی به شناسایی 8 رخساره کربناته شامل بایندستون استروماتولیتی، وکستون- پکستون حاوی جلبک سبز، وکستون- پکستون پلوئیدی، وکستون- پکستون میلیولیدی، وکستون– پکستون حاوی فرامینیفر¬های بی منفذ، گرینستون پلوئیدی، باندستون رودیستی و رودستون– فلوتستون رودیست دار انجامید. فرآیند های دیاژنزی موثر بر توالی مورد مطالعه شامل میکریتی شدن، آشفتگی زیستی، فشردگی (فیزیکی، شیمیایی)، نئومورفیسم، شکستگی و پرشدگی، جانشینی (پیریتی شدن، سیلیسی شدن، دولومیتی شدن و ددولومیتی شدن)، انحلال و هماتیتی شدن است. نتایج مطالعات ژئوشیمی عنصری (ca، mg، sr، na، fe و mn) سنگ آهک بیستون نشان می دهد که ترکیب اولیه سنگ آهک بیستون آراگونیتی بوده و تا حدودی به ترکیب شیمیایی سازند های هم زمان آن در زاگرس از جمله داریان و فهلیان شبیه است. سنگ آهک بیستون تحت تأثیر دیاژنز متئوریک و دفنی در یک سیستم دیاژنزی بسته قرار داشته و تبادل آب- سنگ در نمونه های کل پایین بوده، بنابر این فرآیند انحلال در نمونه های bulk نمی تواند در توسعه کارست موثر باشد ولی این فرآیند می تواند در طول سطوحی که به عنوان معابری برای نفوذ آب های جوی هستند (سطوح ضعف) به طور گسترده در توسعه کارست تأثر گذار باشد. مطالعات هیدروشیمی بیان می کنند شیمی آب های زیرزمینی دشت بیستون در ارتباط با یک سنگ منشأ کربناته (سنگ آهک بیستون) است. محدوده مورد مطالعه بیستون دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است که این فاکتور نیز در توسعه کارست نقش موثری دارد. از عوامل مهم در توسعه کارست در این منطقه می توان به عامل تکتونیک اشاره کرد. سطوح ضعفی که در کارستی شدن این سنگ آهک نقش اصلی را دارند شامل 2 سری شکستگی، لایه بندی اشاره کرد و استیلولیت ها است که نقش بسیار مهمی در تسریع این فرآیند دارند. بر اساس طبقه بندی سیویک کارست توسعه یافته در سنگ آهک بیستون در رده ی هلو کارست قرار می گیرد. از دید هیدروژئولوژیکی در رده ی ژئوسنکلین کارست و بر اساس تقسیم بندی هراک از نوع اوروژنیک و در ارتباط با کوهزاهی است.
مهناز صباغ بجستانی سیدرضا موسوی حرمی
چکیده منطقه بجستان در جنوب غربی استان خراسان رضوی و در حریم شهرستان های فردوس و گناباد با مختصات ´34° 30 تا °35 عرض شمالی و °58 تا 58° 30´طول شرقی واقع گردیده است. این ناحیه از نظر ساختاری در بخش شمالی بلوک لوت (شرقی ترین بخش خرد قاره ایران مرکزی) واقع شده است. به منظور بررسی سازند جمال در منطقه بجستان یک برش چینه شناسی با مختصات جغرافیایی 58° 10.53´ طول شرقی و 34° 31.8´ عرض شمالی در 10 کیلومتری شمال شهرستان بجستان (کوه قراول) برداشت گردیده است. ضخامت کل سازند جمال در این منطقه 350 متر اندازه گیری شده است. سازند جمال در این برش به سه قسمت سنگ آهک، دولومیت با میان لایه هایی از آهک دولومیتی و سنگ آهک با میان لایه های دولومیتی قابل تقسیم است. مطالعات سنگ شناسی انجام شده بر روی 132 مقطع نازک میکروسکوپی منجر به شناسایی چهار مجموعه رخساره ای شده است که عبارتند از: مجموعه رخساره ای a (شیل، دولومادستون، مادستون و باندستون استروماتولیتی)، مجموعه رخساره ای b (پکستون پلوئیدی، پکستون اینتراکلستی پلوئید دار، پکستون اینتراکلستی بیوکلست دار و پکستون پلوئیدی بیوکلست دار)، مجموعه رخساره ای c (گرینستون آنکوئیدی و پکستون/ گرینستون آنکوئیدی بیوکلست دار) و مجموعه رخساره ای d (پکستون بیوکلستی). این مجموعه های رخساره ای در یک پلاتفرم کربناته از نوع رمپ و به ترتیب در زیر محیط های پهنه جزر و مدی، لاگون، پشته سدی و دریای باز نهشته شده اند. بر طبق مطالعات پتروگرافی انجام شده فرآیند های دیاژنتیکی از قبیل میکریتی شدن، نئومورفیسم، سیمانی شدن، فشردگی، دولومیتی شدن، ددولومیتی شدن، انحلال، شکستگی و تشکیل رگه در سنگ های سازند جمال تشخیص داده شده اند. فرآیندهای دیاژنتیکی تشخیص داده شده سازند جمال در منطقه بجستان در محیط های دیاژنتیکی دریایی، متئوریک، تدفینی و در هنگام بالا آمدگی گسترش یافته اند. آنالیز عنصری سنگ آهک های سازند جمال نیز شرایط دیاژنز متئوریک و تدفینی را تائید می کند و همچنین رابطه بین sr/ca با منگنز نشان دهنده کانی شناسی اولیه از نوع کلسیت با منیزیم بالا است. مطالعات پتروگرافی دولومیت های سازند جمال منجر به شناسایی پنج نوع دولومیت (دولومیت های زینوتاپیک a، دولومیت های ایدیوتاپیک p، دولومیت های ایدیوتاپیک e، دولومیت های ایدیوتاپیک s و دولومیت های ایدیوتاپیک c) شده است که مدلهای سبخایی و تدفینی (کم عمق تا متوسط) برای آنها پیشنهاد شده است. با توجه به اندازه کوچک دولومیت های زینوتاپیک a و همچنین مقادیر بالای sr در آنالیز عنصری این نوع از دولومیت ها، احتمالاً کمتر تحت تاثیر فرآیندهای دیاژنتیکی قرار گرفته و در شرایط دریایی تشکیل شده اند. مقدار آهن و منگنز بدلیل مشاهده کانی اکسید آهن در نمونه ها، بالاتر از دولومیت های دیاژنتیکی ثانویه است. با توجه به اندازه دولومیت های متوسط بلور ایدیوتاپیک s و درشت بلور ایدیوتاپیکs و همچنین مقادیر بیشتر عناصر fe، mn و na و مقادیر کمتر sr در دولومیت های درشت بلور نسبت به متوسط بلور چنین استنباط می شود که دولومیت های درشت بلور در عمق تدفین بیشتری نسبت به دولومیت های متوسط بلور تشکیل شده اند. مطالعات چینه نگاری سکانسی نشاندهنده وجود 2 سکانس رسوبی در برش مورد مطالعه است. مرز سکانسی زیرین در این برش از نوع فرسایشی و مرز فوقانی آن مشخص نمی باشد. بازسازی جغرافیای قدیمه ناحیه مورد مطالعه در زمان پرمین نشان دهنده این است که رسوبات سازند جمال در طی 6 مرحله مختلف پیشروی و پسروی آب دریا نهشته شده اند.