نام پژوهشگر: فرزین قایمی
حسین غفاری راد خسرو ابراهیمی نصرآبادی
سنگ میزبان اصلی کرومیت ها در محدوده شرق چشمه سیر هارزبورژیت ها می باشد. در مجموع سرپانتینی شدن به طور شدید و همچنین تشکیل هونتیت و منیزیت از دگرسانی های صورت گرفته در منطقه می-باشد.عیار cr2o3درکرومیت های معدن فاطمه گل 46 تا 52 درصد ومیزان fe2o312 تا 16 درصد می باشد.کرومیت های این محدوده دارای بافت های توده ای و افشان می باشند.کانه های کروم دار در این معدن از نوع کروم پیکوتیت می باشد.کرومیت های این محدوده براساس میزان اکسیدآلومینیوم و اکسیدکرومبرای مصارف نسوز و صنعت دیرگداز می توانند مورد استفاده قرار بگیرند.در معدن کرومیت شاهزاده حیدر عدسی های کرومیتی درون هارزبورژیت های سرپانتینی شده قرار گرفته اند که کانه های کروم دار در این معدن علاوه بر کروم پیکوتیت، منیزیوکرومیت می باشد.مقادیر cr2o3 با al2o3،fe2o3،mgoو tio2 بر اساس دیاگرام هایی که در این ارتباط توسط زمین شناسان معرفی شده اند دلالت بر پادیفرم بودن این کانسار دارد. با توجه به میزان cr2o3 و tio2، کرومیت های منطقه شرق چشمه سیر در محدوده کرومیت های افیولیتی یا همان نوع پادیفرم(تیپ آلپی) قرار می گیرند. همچنین مقادیرal2o3، cr2o3 و tio2حاکی از این دارد که کرومیت های محدوده، از نوع غنی از cr و همچنین غنی از al می باشد، که از ذوب بخشی درجه پایین گوشته بالایی بوجود آمده اند. کرومیت های شرق چشمه سیر در محدوده محیط تکتونیکی supra-subduction zone یاsszقرار می گیرندکه مرتبط با زون فرورانش بوده و ویژگی های ژئوشیمیایی جزایر قوسی را دارا هستند. شباهت ظاهری در تصاویر اندیس های معدنی و روند آن با روند غالب گسل های منطقه و همچنین شباهت این دو با روند گسل های عمل کرده بر روی لنزهای کرومیتی محدوده شاهزاده حیدر نشان می-دهد که کنترل های ساختمانی بر روی کانسار های کرومیت شرق چشمه سیر نقش بسزایی داشته اند و می توان با پیدا کردن روند های اصلی ساختمانی در هر کانسار کرومیت و در کنار مطالعات مفصل تکتونیکی، قدم بزرگی را در جهت نیل به اکتشاف عدسی های کرومیت برداشت.
آرمان جعفریان مخمدحسین محمودی قرایی
رسوب شناسی واحدهای ائوسن زیرین در شمال غربی نیشابور واقع در زون بینالود به منظور شناخت و تعیین محیط رسوبگذاری این واحدها در زمان تشکیل در شرایطی انجام شد که این واحد زمین شناسی در نواحی شمال شرق ایران، در بخش جنوبی به گسل میامی یا شاهرود و در حد شمالی به گسل سمنان محدود می شود. گسترش واقعی این زون بین نواحی سبزوار و نیشابور تا مشهد است. پس از بررسی های صحرایی دو برش با بهترین رخنمون تعیین و ضخامت این رسوبات در محل دو روستای مجاور (تاقان و دامنجان)، در حدود 150متر تایید شد. در بررسی های بعدی با توجه به نوع رسوبات، رخساره ها و شواهد صحرایی مشخص شد که این رسوبات در محیطی رودخانه ای (قاره ای) و دور از دریا در زمان تشکیل قرار داشته اند. این رسوبات اغلب از نوع کنگلومرا، ماسه سنگی و سیلت استونی و غیره می باشند. سنگ های رسوبی منبع مهمی از اطلاعات در رابطه با شرایط گذشته و ترکیب آنها در طی تکامل وضعیت تکتونیکی و برخاستگاه بدست می دهد. بسیاری از فاکتورهای موثر در ترکیب رسوبات، بعنوان مثال شامل ترکیب سنگ منشا، هوازدگی شیمیایی، آب و هوا، حمل و نقل، و دیاژنز می شوند. تغییر در ترکیب رسوبات در طی زمان، به کمک ویژگی های ژئوشیمیایی رسوبات می تواند به فهم تاریخچه رسوبگذاری کمک شایانی کند. ویژگی های ژئوشیمیایی سنگ های رسوبی آواری برای تعیین محیط رسوبگذاری و برخاستگاه آنها بسیار کاربردی می باشد. در این مطالعه به بررسی خصوصیات ژئوشیمیایی رسوبات در مناطق مورد مطالعه به منظور برقراری ارتباط و در جهت تایید فعالیت های رسوب شناسی پرداخته شده است.
نرگس علیزاده لوشابی فرزین قایمی
منطقه مورد مطالعه در شمال شرق ایران واقع شده که از نظر تقسیمات زمین شناسی ایران جزئی از توالی های افیولیتی احاطه کننده خرده قاره ایران مرکزی است. این مجموعه به شکل کمربند ناپیوسته ای دور ریز قاره ایران مرکز ی رخنمون دارد . منطقه مورد مطالعه در نزدیکی روستای چشمه سیر در ورقه سلطان آباد واقع است که گسل های موجود بر روی نقشه دو جهت کلی شمال شرق –جنوب غرب و شمال غرب–جنوب شرق نشان می دهد ، که این روند ها با روند های برداشت شده در منطقه همسانی دارد . با توجه به گسل های برداشت شده و خش لغز های مربوط به آنها 4 نوع حرکت اصلی (معکوس ، نرمال، راست امتداد لغز و چپ امتداد لغز) در منطقه مشاهده شد. تفکیک گسل های موجود در منطقه بر مبنای روند گسل ها و نوع حرکت آن ها صورت گرفته و بدین ترتیب راستای nw-se برای گسل های نرمال، ne-sw برای گسلهای راست امتداد لغز و راستای تقریبی n-s برای گسلهای چپ اتداد لغز بدست آمد. گسلهای معکوس که اصلی ترین نوع گسل ها در منطقه می باشند، با توجه به راستا، به سه دسته n-s , nw-se و ne-sw تفکیک شدند. کرومیت های منطقه در راستای گسل ها تراکم بیشتری را نشان می دهند. علاوه بر این، اکثر نمونه ها در سه روند اصلی شمال شرق- جنوب غرب، شمال غرب- جنوب شرق و شمالی- جنوبی امتداد یافته اند. این بررسی ها می تواند حاکی از آن باشد که گسل ها در جابه جایی کرومیت های منطقه نقش داشته و با این بررسی می توان ادامه روندهای گم شده لنزهای کرومیت ( که هدف اصلی این پژوهش بوده)را پی گیری نمود.
محسن خادمی فرزین قایمی
چکیده ما در این تحقیق به بررسی ساخت های تکتونیکی و لرزه زمین-ساخت قسمت جنوب خاوری راندگی شمال نیشابور از شهر خرو (در شمال باختری) تا شهر جدید بینالود (در جنوب خاوری) پرداخته-ایم. برای رسیدن به این مهم از داده های شبکه لرزه نگاری ژئوفیزیک دانشگاه تهران (مرکز لرزه نگاری خراسان رضوی) در سال های 2007، 2008، 2009 و 2010، داده های لرزه نگاری مرکز لرزه -نگاری کشوری و پایگاه اینترنتی neic، داده های srtm ایران، quickbird satellite image (googleearth) و مشاهدات میدانی در منطقه مورد مطالعه استفاده شده است. راندگی شمال نیشابور یک راندگی خارج از توالی با شیب متغیر (10 تا 80-90 درجه) به سمت شمال خاور و از راندگی های مرتبط با گوه کوهزایی بینالود می باشد که در دامنه جنوب باختری ارتفاعات بینالود با یک شکست شیبی واضح قرار دارد. بر اساس مشاهدات صحرایی، دو دسته چین-خوردگی در منطقه وجود دارد که عبارتند از: 1-دسته اول چین های با روند شمال باختر- جنوب خاور که در ارتباط با راندگی های درون توالی و حرکات قدیمی راندگی شمال نیشابور می باشد. 2- دسته دوم چین های با راستای شمال خاور-جنوب باختر که در ارتباط با حرکت راست لغز-راندگی عهد حاضر راندگی شمال نیشابور می باشد. این دسته جوان تر از چین های دسته اول می-باشد. شکستگی ها نشان دهنده تغییر حرکت راندگی شمال نیشابور از حرکت راندگی به حرکت راست لغز-راندگی، است. این تغییر احتمالا در ma5-3 صورت گرفته است. تغییر نوع حرکت راندگی شمال نیشابور مرتبط با چرخش راستای منطقه به صورت ساعت گرد حول یک محور قائم نسبت به راستای تنش بیشینه است. این تغییر در نتیجه حرکت امتدادلغز راست لغزی بین صفحات ایران و افغانستان در طول منطقه برخوردی سیستان است. گوه کوهزایی بینالود بر اساس مقاطع توپوگرافی، روند گسل ها و نحو? پراکنش مرکز زلزله ها به سه بخش 1- شمال باختری که مرتبط با حرکات منطقه گذری مشکان بوده، 2- مرکزی که تحت تاثیر حجم زیاد رسوبات ته نشست شده در حوضه پیشانی راندگی نیشابور بوده و 3- جنوب خاوری که در ارتباط با پایانه گسلی سنگ بست-شاندیز و راندگی شمال نیشابور می باشد، تقسیم می شود. رسوبات ته نشست شده در حوضه پیشانی راندگی نیشابور (حاصله از فرسایش ارتفاعات بینالود در نتیجه تأثیر فرآیند های سطحی)، فرآیندهای ساختمانی و دینامیکی گوه کوهزایی بینالود را تحت تأثیر قرار داده است. راندگی شمال نیشابور در نتیجه این تغییرات به وجود آمده است.
منصور شبان فوزی فرزین قایمی
منطقه بهاباد (در 220 کیلومتری شمال شرق استان یزد) بین دو گسل فعال بهاباد (در حاشیه شمال شرقی شهرستان) و کوهبنان (در حاشیه جنوب غربی شهرستان) واقع شده است. این گسل ها در منطقه به صورت قطعات گسله اند. بر اساس شواهد هندسی و جنبشی، پهنه گسلی بهاباد در منطقه بهاباد به 3 قطعه (s1, s2, s3) تقسیم گردیده است. بر اساس شاخص های ریخت زمین ساختی ((active tectonics indices (iat) منطقه مطالعاتی را از لحاظ نرخ فعالیت تکتونیکی، به چهار رده، رده 1 ( فعالیت تکتونیکی خیلی بالا، 52/1% در منطقه)، رده 2 (بالا، 58/68%)، رده 3 (متوسط، 20%) و رده 4 (کم، 9/9%) تقسیم شده است. شاخص های فعالیت تکتونیکی و شواهد ریخت زمین ساختاری نرخ فعالیت تکتونیکی را در منطقه مطالعاتی عمدتاٌ متوسط تا بالا نشان می دهند.بر اساس همین شاخص قسمت جنوب شرقی گسل کوهبنان و قسمت شمال غربی گسل بهاباد میزان فعالیت تکتونیکی بالایی نسبت به سایر قسمت ها نشان می دهند. شواهد موجود ریخت زمین ساختی، ساختمانی و لرزه زمین ساخت نشان می دهند که حرکت عهدحاضر (کواترنر) اکثر قطعات گسله (بهاباد و کوهبنان) در منطقه مطالعاتی از نوع راست لغز- تراستی است. بررسی قطعات گسله نشان می دهد که بیشترین بزرگای زلزله مربوط به قطعه گسله s1، گسل بهاباد (8/6) و قطعه گسله s26، گسل کوهبنان (6/6) است. همچنین بیشترین شتاب افقی محتمل وارد بر شهرستان بهاباد 49/0 شتاب ثقل زمین و ناشی از فعالیت قطعه گسله s1 بهاباد خواهد بود.
فاطمه داوند خسرو ابراهیمی
چکیده: معدن بهارستان در 30 کیلومتری جنوب سبزوار و حدود 5 کیلومتری شرق روستای هلاک آباد واقع شده است .از نظر ساختاری در شمال ایران مرکزی و بخش مرکزی زون سبزوار قرار دارد.ذخیره معدنی فوق الذکر ، ازکانسار های گرمابی - اپی ژنتیک و در ارتباط نزدیک با حوضه کششی ناشی از گسل های امتداد لغز به خصوص در رژیم تکتونیکی امتدادی واگرا trastentional) (extentional است ، که توسط نفوذ توده های ساب ولکانیک الیگومیوسن (?)(هورنبلند کوارتز مونزونیت پورفیری، مونزودیوریت پورفیری) به داخل سنگ های آتشفشانی کالک آلکالن ائوسن (داسیت، هورنبلند آندزیت، لاتیت، کوارتز هورنبلند آندزیت) و هجوم سیالات گرمابی به وجود آمده است. نفوذ محلول های هیدروترمال مدل آلتراسیونی مشابه کانی سازی مس پورفیری ایجاد نموده است؛ به طوری که براساس مطالعات صحرایی، پتروگرافی وکانی شناسی (xrd) جهت بررسی های دگرسانی در منطقه از مرکز به سمت حاشیه با روندی متحدالمرکز به ترتیب شامل زون های دگرسانی آرژیلیک پیشرفته، آرژیلیک متوسط ، سرسیتیک، آرژیلیک ضعیف(سیلیسی+آرژیلیکی+کربناتی) و پروپلیتیک می باشد. نحوه رخداد کانه زایی به صورت افشان و رگچه ای است. این کانه زایی همانند دگرسانی در مناطقی هم مرکز یافت می شود به طوری که پیریت به عنوان اولین کانی سولفیدی با بیشترین حجم کانه زایی به صورت افشان و مرتبط با زون فیلیک می باشد در حالی که هماتیت، گوتیت، ژاروسیت و لیمونیت منطبق بر زون آرژیلیک و مالاکیت وآزوریت منطبق بر زون پروپلیتیک می باشند. براساس شکل زون های آلتراسیونی ، ابعاد زون های آلتراسیونی، نوع زون های آلتراسیونی و نوع توده های نفوذی، الگوی کلی منطقه مشابه بخش فوقانی یک سیستم مس پورفیری است، که معدن کائولن بهارستان در امتداد گسل های امتداد لغز وکششی در بخش حاشیه این کانه زایی قرار دارد. این ذخیره از نظر کانی شناسی به ترتیب فراوانی شامل کوارتز ، کائولینیت و پیروفیلیت و کانی های فرعی مسکویت، مونت-موریونیت ، پیریت ، ایلیت، روتیل و دیکیت است. مطا لعه ژئوشیمی کائولن موجود حاکی از آن است که کلیه نمونه ها و نمونه bkm ( معرف میانگین معدن ) نسبت به کائولن ecc افت کیفیت در بدنه های سرامیکی را نشان می دهد. به طوری که افزایش اکسید سیلیس در این کائولن نسبت به eccباعث کاهش آلومینا شده است، که منجر به اثرات نامطلوبی در سفیدی کائولن، کاهش ویسکوزیته دوغاب در زمان قالب پذیری ، انقباض، پلاستیسیته، استحکام پخت بدنه، مقاومت در برابر شوک های حرارتی، کششی، فشاری و زبری محصولات معدن بهارستان می گردد؛ اما میزان اکسید پتاسیم درمیزان قابل قبول استاندارد ecc موجب کاهش تغییر شکل در محصولات سرامیکی می شود. مشخصات کاربردی کائولن بهارستان شامل رطوبت پایین بین 06/0 تا 4/1 درصد، درجه سفیدی بالا، جذب آب نمونه ها از 80/9 تا99/15درصد، mor خام از 2 تا 20 و mor پخت از 6 تا 30 درصد می باشد. در نتیجه کائولن بهارستان با رنگ پخت سفید به علت مقادیر اندک ناخالصی به ویژه ترکیبات آهن و تیتان می تواند بعد از تخلیص در صنعت کاغذ سازی کاربرد داشته باشد ؛ همچنین با بدنه ای سخت و متراکم (درصد انقباض پخت کم )، رطوبت پایین و درصد جذب آب مناسب(با توجه به استانداردهای کاشی دیوار و سرامیک های بهداشتی)، در بدنه فرآورده های سرامیکی ظریف شامل کاشی دیوار و کف ، ظروف و سرامیک های بهداشتی مورد استفاده قرار می-گیرد
هادی اقبالی حسین اباد مرتضی رزم آرا فرزقی
منطقه مورد مطالعه مجاور معدن بوکسیت جاجرم در فاصله km160جنوب غرب شهرستان بجنورد در استان خراسان شمالی واقع گردیده. سنگهای آذرین منطقه مورد مطالعه بر اساس مطالعات کانی شناسی و پتروگرافی از نوع بازالت، الیوین بازالت، بازالت آندزیتی و دیاباز است که این سنگها جز سری ماگمایی کالک آلکالن می باشند.نمودارهای هارکر برای نمونه های بازالتی و دیابازی حاکی از این است که روند cao-mgo-feot نسبت به sio2 نا منظم بوده ولی با افزایش sio2 روند کاهشی نشان می دهد. روند اکسیدهای k2o-p2o5-na2o نسبت به sio2 نا منظم اما با افزایش sio2 روند افزایشی دارند. بر اساس دیاگرام an-di، عامل بخار آب و فشار را اعمال نموده در نتیجه دمای تبلور تغییر می کند. بر حسب درصد کانیهای پلاژیوکلاز(40%) و پیروکسن(15%) در دمای بالای c?1200تبلور الیوین و پیروکسن شروع و در نقطه یوتکتیک با دمای حدودc? 1025 و فشار gpa 1تبلور پلاژیوکلاز آغاز می شود. شواهد صحرایی نشان می دهد که طی رژیم تکتونیکی فشارشی، فشار جهت دار و فعالیت گسلهای امتداد لغز در منطقه، درزه و شکستگی ایجاد شده است. درزه و شکستگی فشار لایه های سطحی را کاهش داده، باکاهش فشار، ذوب بخشی در اعماق گوشته آغاز می شود و از طریق سیستمهای شکستگی ماگما به سرعت از عمق به سطح صعود کرده و در سطح سرد می شود. وجود الیوین درشت و شکل دار در کنار درشت بلورهای پیروکسن و آثار جدایشی کم همگی می تواند بیانگر حرکت سریع ماگما از طریق سیستمهای شکستگی باشد. احتمالاً واحدهای بازالتی با دایک ها هم همزمان می باشند. نتایج حاصل از محاسبه ضریب تفریق برای نمونه های مورد مطالعه نشان می دهد که بیشترین ضریب تفریق مربوط به نمونه های دایکی است، لذا دیابازها نسبت به سایر رخنمون ها فرصت بیشتری برای سرد شدن داشته است. احتمالاً ماهیت ماگمای سنگهای مورد مطالعه از نوع بازالتی بوده که در اثز فرایند ذوب بخشی در عمق بیش از km 100از گوشته فوقانی منشاء گرفته است. در بازالت های مورد مطالعه عناصر لیتوفیل یا زمین دوست مثل ba-rb-k بیشتر از عناصر غیرمتحرک مثل y، ti و zr است. هنگام آغشته شدن ماگما با پوسته (سنگ پوسته قاره ای گداخته شده در مجاورت ماگما)، از عناصر ree سبک مثل ba-rb-th-k غنی می شود اما از عناصر(hfse) nb-ta-p-zr-hf-y فقیر می شود. کاهش شدید nb-ta-p-hf در نمودارهای نرمالیزه عناصر کمیاب کاملاً مشهود بوده، بویژه در نمونه b5 که در شرایطی سرد شده که بیشترین سطح تماس را با پوسته قاره ای داشته و از عناصرree میانه به شدت فقیر شده است. بر اساس نسبت la/nbو ce/pb بیشترین میزان آغشتگی با پوسته قاره ای در نمونه های دیاباز اتفاق افتاده است. مقایسه رفتار ژئوشیمیایی سنگهای مورد مطالعه و سنگ مادر بوکسیت نشان می دهد که فراوانی sio2 در سنگ مادر بوکسیت، دیاباز و بازالت مقادیری نزدیک به هم دارد. در نتیجه فرآیند هوازدگی، میزان sio2 در منشاء اولیه بوکسیت کاهش یافته و در بوکسیت شیلی به نصف و در بوکسیت سخت به 30% رسیده است. با توجه به مقادیر بالای fe2o3 در بوکسیت، می توان نتیجه گرفت که منشاء اولیه بوکسیت جاجرم از گوشته بالایی غنی از آهن مشتق شده است. فراوانی fe2o3 در بوکسیت سخت بیشتر از بوکسیت شیلی است، در نتیجه مقاومت بالای اکسید آهن در برابر هوازدگی را اثبات می کند. مقایسه مقادیر tio2 بین بازالت، دیاباز و بوکسیت نشان می دهد که نسبت tio2 در بوکسیت بالاتر بوده است. لذا tio2 سنگ منشاء بوکسیت از بازالت و دیاباز بیشتر بوده است عناصرy-zr-ti در نمونه های بوکسیت، بازالت و دیاباز جاجرم فراوانی تقریباً یکسانی داشته، همچنین این عناصر رابطه مستقیمی با al2o3 دارند، در بوکسیت جاجرم و بازالتهای مورد مطالعه، نسبت zr به al2o3 در اکثر نمونه ها حدود 15 می باشد. نسبت zr/hf در دیابازها، بازالت ها و بوکسیتهای منطقه مورد مطالعه (نسبت به کندریت) نسبت بالاتری دارند، در نتیجه روتیل در منشاء دیاباز، بازالتها و بوکسیت ها حضور داشته، و از طرفی نسبت nb/ta علت حضور آمفیبول کم منیزیوم در منشاء بوکسیت را نشان می دهد،. روند نمودارهای عنکبوتی نرمالیزه شده بر اساس کندریت در بازالتها و بوکسیتهای مورد مطالعه حاکی از این است که عناصر lree غنی شدگی و عناصر hree تهی شدگی نشان می دهند، در نتیجه عناصر کمیاب بازالتهای مورد مطالعه و سنگ منشاء بوکسیت جاجرم( بازالت) رفتار مشابه داشته، احتمالاً بازالتهای مورد مطالعه به سن کرتاسه نسل جدیدی از بازالتهای قبل از پرمین(سنگ منشاء بوکسیت) هستند که هر دو از یک منشاءمشترک مشتق شده اند.
شهرزاد عامری فرزین قایمی
گسل چشمه گیلاس یک گسل راندگی با مولفه جزئی امتدادلغزی چپگرد و روند nw-se بوده، که در کمربند چین خورده کپه داغ و مجاور روستای چشمه گیلاس قرار گرفته است. تاقدیس چشمه گیلاس یک چین مرتبط با راندگی از انواع پیشروی گسلی بوده که ویژگی چینهای موازی با زاویه میان یالی باز را داشته و در رده چینهای moderately inclined /sub-horizontal قرار می گیرد. این تاقدیس برگشته، توسط یک گسل پارگی با سازوکار امتدادلغزی چپگرد و مولفه ی شیب لغزی نرمال، عمود بر محور چین و راندگی اصلی منطقه، بریده شده است. شش دسته درزه اصلی شناسایی شده در این منطقه به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول درزه های عمود بر جبهه راندگی و گروه دوم درزه های موازی با جبهه راندگی بودند؛ که گویای هم خوانی شرایط ساختاری منطقه با مدل هنکاک است. جهت تنش بیشینه میانگین در منطقه (n42) بر امتداد راندگی و محور چین عمود بوده و بر راستای افقی بیشینه تنش موثر در ایجاد راندگیها و چین خوردگیهای کپه داغ (n030±15°e) منطبق است. چهار مرحله دگرریختی طراحی شده برای منطقه عبارتند از: 1) آغاز چین خوردن لایه ها و شکل گیری راندگی در عمق. 2) گسترش چین-خوردگی همزمان با رشد گسل راندگی و شکل گرفتن تاقدیس چشمه گیلاس. 3) تشکیل گسل راندگی پشتی در دامنه شمال خاوری تاقدیس. 4) ایجاد گسل تراگذر و قطع شدن چین. مطالعات مورفوتکتونیکی و لرزه زمین ساختی در منطقه نشان داد که منطقه از لحاظ تکتونیکی فعال بوده و با توجه به همجواری گسل چشمه گیلاس، به عنوان بخشی از گسل جنبای توس، با مراکز جمعیتی روستایی فراوان، به ویژه کلان شهر مشهد، این منطقه از دیدگاه خطر لرزه ای حائز اهمییت است؛ این امر ضرورت توجه به بهسازی مناطق در معرض خطر و انجام مطالعات ریزپهنه بندی خطر زمین لرزه و پارینه لرزه شناسی بر روی این گسل را نشان میدهد.
فائزه فرامرزی نیا فرزین قایمی
با توجه به برداشت های صورت گرفته در منطقه ی باغجر،به نظر می رسد که گسل های مورد مطالعه،بیشتر از نوع گسل های تراستی و یا گسل های امتدادلغز با مولف ی معکوس بوده است.با توجه به رزدیاگرام های مربوطه،می توان روندهای ne-sw,nw-se.n-sوe-w را برای این درزه ها اختصاص داد.در تمامی ایستگاه های مورد مطالعه،روندهایnw-seوne-sw روندی غالب برای تمامی درزه هامی باشد؛همچنین جهت تنش های کششی و فشارشی این منطقهn-s می باشد.واژه های کلیدی:باغجر،گسل،درزه،تنش
زهره سلیمانی فرزین قایمی
چکیده گسل کارده با روند nw-se در شمال شهر مشهد از 200 متری جنوب سد کارده عبور می کند و بخشی از ایالت لرزه زمین ساختی کپه داغ است. این گسل دارای مکانیزم امتدادی راست لغز با مولفه فشارشی است و در مجاورت روستای کارده واقع شده است. تفسیر داده های به دست آمده از مطالعه این گسل دلالت بر جهت گیری عمده شکستگی ها به ترتیب در سه راستای مهم nw-se و ne-sw و e-w دارد. بررسی عناصر ساختاری موجود در منطقه از قبیل گسل ها و رگه ها و درزه ها گویای اعمال رژیم دگرشکلی برش ساده در منطقه است. به نحوی که محدوده مطالعاتی تحت تاثیر یک سیستم برشی – فشارشی راست گرد قرار گرفته است که در آن گسل های با راستای nw-se (آزیموت 340-330) به عنوان پهنه های جابجایی اصلی(principle displacement zone )عمل نموده اند. در داخل سیستم مذکور، انواع برش های همسو و ناهمسو با پهنه اصلی، شکستگی های کششی شامل رگه ها و ساختارهای فشارشی از قبیل گسل های معکوس به گونه ای حدودا منطبق بر هندسه سیستم در بردارنده، شکل گرفته اند.تجزیه و تحلیل ساختاری دلالت بر جهت گیری عمومی ne محور کوتاه شدگی بیضی واتنش برای منطقه مورد مطالعه دارد که بر راستای افقی بیشینه تنش موثر در ایجاد راندگی های کپه داغ منطبق است. گسله سنگ ها در پهنه های برشی وابسته به گسل ها شامل برش و کاتاکلاسیت های بدون برگواره می باشد که فابریک در آن ها به صورت تصادفی است. بررسی ها نشان می دهد که در بخش داخلی پهنه، بیشینه شدت دگرشکلی و با فاصله گرفتن به سمت حاشیه های پهنه ها، شدت دگرشکلی کاهش می یابد. سه دسته درزه اصلی در این منطقه شناسایی شده که ازمقایسه سیستم درزه ها و گسل مورد مطالعه با یکدیگر چنین نتیجه گیری می شود که درزه های به وجود آمده در محدوده کاملا متاثر از حرکت گسل کارده و انشعابات ناشی از آن است. همچنین مطالعات مورفوتکتونیکی بیانگر فعال بودن منطقه از لحاظ تکتونیکی بوده که با توجه به همجواری گسل با ساختگاه سد کارده و نیز مراکز جمعیتی شهری و روستایی، از دیدگاه خطر لرزه ای حائز اهمیت است. واژگان کلیدی: .
ناصر ناصری محمد حسین محمودی قرایی
یکی از پارامترهای محیطی که همیشه باید مورد پایش قرار بگیرد، تابش محیطی می باشد. برخلاف تصور عموم بیشترین دز تابش رادیواکتیوی که ما دریافت می کنیم ناشی از پرتوگیری از مواد پرتوزای موجود در سنگ ها و خاک های پیرامون است. با توجه به اهمیتی که تابش طبیعی دارد، هدف از انجام این پژوهش بررسی پرتوزایی طبیعی در بعضی از لیتولوژی های خاص ایران می باشد. به همین منظور از 18 لیتولوژی مختلف در چهار گروه کلی سنگ های آذرین، بوکسیت و گل قرمز، زغال سنگ ها و رسوبات واقع در محدوده ایران عملیات نمونه برداری صورت پذیرفت. از آنجایی که علت پرتوزایی طبیعی حضور رادیونوکلوئیدهای پرتوزا است لذا مطالعه پرتوزایی طبیعی متأثر از ژئوشیمی سری های پرتوزا می باشد. به همین منظور در این پژوهش پیش از نمونه برداری ابتدا به ژئوشیمی سری های پرتوزا پرداخته شد و سپس بر اساس آن محل های نمونه برداری انتخاب شد. رادیواکتیویته نمونه ها پس از آماده سازی در متد آزمایشگاهی و با استفاده از طیف سنج گاما- بتا موجود در آزمایشگاه گاما اسپکترومتری دانشگاه تبریز اندازه گیری شد. اکتیویته هر رادیوایزوتوپ از روش اسپکترومتری و با استفاده از پنجره های پیشنهادی آژانس بین المللی انرژی اتمی (iaea) اندازه گیری شد. برای بررسی بیشتر و شناسایی نوع و منشأ پرتوزایی از تعدادی از نمونه ها مقاطع نازک میکروسکوپی تهیه شد. سپس نتایج بدست آمده از اسپکترومتری نمونه ها با فراوانی کانی های پرتوزا و مطالعات ژئوشیمیایی مورد بحث قرار گرفت. در نهایت پرتوزایی نمونه ها با لیتولوژی های مشابه در دیگر نقاط جهان مورد مقایسه قرار گرفت و برای بررسی زیست محیطی تابش تولید شده پارامترهای محیطی مرتبط همچون دز سالیانه (de)، معادل رادیوم (raeq)، شاخص خطر تشعشعات داخلی (hin) و شاخص خطر تشعشعات خارجی (hex) محاسبه شد. نتایج حاصل از محاسبه شاخص ها بیانگر این امر بودند که یک نمونه گرانیتی (گرانیت تربت جام) و تمامی نمونه های گل قرمز و به خصوص یک نمونه زغال سنگ پرتوزایی بیشتر از حد استاندارد داشته و موارد استفاده از آن ها باید با ملاحظات ویژه ای صورت بپذیرد.
زینب محمدزاده سید احمد مظاهری
محدوده مورد مطالعه در 45 کیلومتری شمال شرقی تربت حیدریه در مجموعه افیولیت ملانژ رباط سفید واقع شده است. نزدیک ترین روستا به محدوده اکتشافی روستای کوهی می باشد که منطقه مورد مطالعه در قسمت شمالی آن قرار دارد. مهمترین واحدهای زمین شناسی منطقه رباط سفید به مجموعه افیولیتی با سن کرتاسه فوقانی وابسته است که به ترتیب فراوانی شامل الترامافیک های سرپانتینی شده (دونیت، هارزبورگیت و پیروکسنیت)، گابرو و دایک های دیابازی رودنگیتی شده و پلاژیوگرانیت است.لنزهای کرومیتیت در واحد هارزبورگیت و دونیتی به شدت سرپانتینیزه قرارگرفته اند و مخصوصا همیافتی بسیار نزدیکی با واحد دونیتی دارند به نحوی که غلاف های دونیتی دربرگیرنده لنزهای کرومیتیت با ضخامت چند سانتیمتر تا چندین متر در منطقه مشاهده می شود. بافت های اولیه واحدهای کرومیتی شامل بافت مشبک و افشان و بافت های ثانویه از قبیل بافت برشی، کششی و کاتاکلاستیک می باشند. وجود بافت های توده ای و افشان و نیز غلاف دونیتی کرومیتیت ها موید این نکته است که این ذخایر به صورت سین ژنتیک تشکیل و در خلال جایگیری مجموعه افیولیتی و در نتیجه تکتونیک فعال منطقه قطع و جابجا شده است. انطباق میان پراکندگی موقعیت اندیس ها و نیز روند سری گسل ها با امتداد ne, sw بیانگر آن است که در جابجایی این ذخایرکرومیت گسل ها بیشترین نقش را ایفا نموده اند. بررسی های ژئوشیمیایی نشان می دهد که کرومیت منطقه کوهی دارای مقادیر میانگین cr2o3 (49.54 %) و mgo (20.29 %) و tio2 (0.19 %) و al2o3 (2.44 تا 7.9 %) است، نسبت cr/cr+al از 0.86 تا 0.95 که نشان دهنده کرومیت های غنی از کروم و دارای آلومینیوم پائین است که در مصارف متالورژیکی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. . بالا بودن مقدار cr2o3 و mgo در این کانسار حاکی از تبلور کرومیت ها از ماگمایی با درجه ذوب بخشی بالا می باشد. مقادیر پائین al2o3 و tio2 کرومیت های منطقه مورد بررسی باموقعیت چینه نگاشتی عمیق کرومیت ها در دنباله افیولیتی (پریدوتیت های زمین ساختی ) همخوانی دارد و نشان دهنده خاستگاه ماگمایی برگرفته از گوشته فوقانی برای این کانسار است. با توجه به مقادیر اکسیدهای اصلی کانسار کرومیت کوهی در محدوده کانسارهای نوع پادیفرم مشتق شده از سری ماگمایی جزایرقوسی و سری ماگمایی بونینیتی در محیط تکتونیکی supra-subduction zone(ssz) می باشد، همچنین تهی شدگی ti و غنی شدگی th در نمونه های سنگی برداشت شده از منطقه تائید کننده منشاء ماگمایی مرتبط با زون فرورانش است . در مورد اکتشافات ژئوشیمیایی منطقه، براساس نتایج حاصل از تجزیه های ژئوشیمیایی رسوبات آبراهه ای که برای 5 عنصر co، ni، mn , cu و zn انجام گرفت عنصر روی آنومالی نشان داد. با توجه به آنالیز های انجام شده از نمونه های سنگ میزبان کانسار مورد مطالعه علاوه بر کروم عناصر سرب، روی، قلع و گوگرد و آنتیموان و آرسنیک و مس مقادیر بالایی را نشان می دهند.
فاطمه کونانی فرزین قایمی
تاقدیس پاسان درازای حدود 48 کیلومتر و پهنای حدود 7-5 کیلومتردارد و با روند شمال غرب- جنوب شرق در کمربند چین خورده- رانده زاگرس قرار دارد. در این تحقیق ما به تحلیل هندسی و جنبشی تاقدیس پاسان پرداخته و هندسه سطحی و زیرسطحی آن، سبک چین خوردگی و گسل خوردگی و ارتباط آنها با سطوح جدایش میانی را نشان داده ایم. در مطالعه این تاقدیس 3 پیمایش تقریباً عمود بر محور تاقدیس صورت گرفته است. بر اساس تحلیل های هندسی و جنبشی ، تاقدیس پاسان از نوع چین های انتشار گسلی است که در بین انواع مختلف این چین ها با نوع trishear یا نوعsteep-limb break through هماهنگی بیشتری دارد. همچنین به علت عدم دسترسی به مقاطع لرزه ای مناسب و همچنین به علت هندسه گرد و به نسبت بازآن و وجود اختلاف مقاومت در بین واحدهای مختلف از سطح تا عمق، این تاقدیس می تواند با مدل چین های جدایشی گسل خورده(faulted detachment folds) که از نظر ظاهری شبیه چین های انتشار گسلی می باشند، منطبق گردد. مکانیسم غالب چین خوردگی تاقدیس پاسان از نوع خمشی- لغزشی (flexural-slip) و بیشینه تنش وارده 21 درجه در جهت شمال- شمال شرق است. چرخش یال جنوبی و انحنای طولی محور در بخش شمال غرب تاقدیس مربوط به رشد ، گسترش و به هم آمیختن تاقدیس پاسان و پلخانه با هم است. و در آخر یک مدل تکاملی برای تاقدیس طراحی شده که در آن تأثیر سطوح جدایش میانی بر روی هندسه سطحی و زیر سطحی تاقدیس به نمایش گذاشته شده است.
فروغ فروغی گرو فرزین قایمی
تاقدیس ژرف با درازای نزدیک به 43 کیلومتر و پهنای 5 تا 8 کیلومتر و راستای چیره ی شمال باختری – جنوب خاوری، یکی از تاقدیس های واقع در کمربند چین خورده ی کپه داغ است. این مجموعه که در پهنه ی ساختاری کپه داغ قرار گرفته دارای چین خوردگی، گسل ها و درزه های متعددی است. در این پایان نامه سعی شده است عناصر سبک چین و مکانیزم چین خوردگی در تاقدیس ژرف مورد بررسی قرار گیرد . در مطالعه ی این تاقدیس 3 پیمایش عمود بر محور تاقدیس صورت گرفته است. برداشت های صحرایی و اندازه گیری پارامتر های هندسی مربوط به یک سطح چین خورده و تجزیه تحلیل داده ها حکایت از آن دارد که تاقدیس ژرف یک چین نا متقارن ، باز ، نیمه زاویه دار و وسیع است و بر اساس طبقه بندی رمزی در رده ی موازی(1b) قرار می گیرد. روند اصلی گسل ها، شمال غرب – جنوب شرق و موازی محور چین ها است. در این منطقه گسل های زیادی وجود دارد که سبب جابجایی کوچک راست لغز در منطقه شده اند، درزه ها به 3 دسته کششی – برشی – زیگموئیدال تقسیم می شوند. جهت فشار اصلی حاکم بر منطقه، شمال شرق – جنوب غرب و میانگین راستای تنش بیشینه در منطقه n25 e است. مکانیسم غالب چین خوردگی در منطقه از نوع خمشی – لغزشی ( flexural slip ) است در این نوع چین خوردگی، در حقیقت لغزش در همان سطوح لایه بندی رخ می دهد. بنابراین ضخامت طبقات ثابت می ماند در نتیجه در این چین خوردگی به هیچ نوع گسل نرمال یا معکوس نیازی نیست، از شواهد موجود که ساز و کار خم لغز را در چین خوردگی منطقه تایید می کند تشکیل چین های موازی( folds parallel ) است. در این مدل چین خوردگی، ضخامت طبقات چین خورده در تمامی طول یال ها و لولای چین، یکسان و برابر است.
زهرا چله کلهری فرزین قایمی
در این تحقیق با استناد به شواهد بزرگ مقیاس و ریزساختاری، سازوکار و تنش دیرینه در بخشی از پهنه ی گسلی زندان (میناب) واقع در محدوده ی باختری دهستان فاریاب در استان هرمزگان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. پهنه ی گسلی زندان به عنوان یکی از مهم ترین پهنه های گسلی شمالی- جنوبی ایران با سازوکار فشارشی راستگرد شناخته شده است، اما نکته ای که باید به آن توجه نمود این است که شواهدساختاری در محدوده ی این پهنه ی گسلی، علاوه بر مولفه ی برشی راستگرد، در برخی موارد مولفه ی برشی چپگرد را نیز نشان می دهد. از جمله ی این شواهد می توان به خطوط لغزش، بودین های شکلاتی، بودین های کتابی شکل، فابریک c-s و شواهد ریز ساختاری اشاره نمود. وجود بودین های شکلاتی که در شرایط تغییر جهت کشش شکل می گیرند، هم چنین تعیین جهت تنش دیرین به روش برگشتی توسط نرم افزارهای مربوطه برای صفحات گسلی_ که به دو گروه گسل، دارای سازوکار برشی راستگرد و چپگرد تقسیم شده اند_ حاکی از تغییر جهت در بردارهای تنش، به طور پیشرونده در منطقه است. به طوری که در شرایط برش راستگرد، راستای تنش بیشینه شمال شرق- جنوب غرب، راستای تنش کمینه شمال غرب- جنوب شرق و راستای پهنه ی برشی به طور تقریبی nnw-sse است، که این موارد با راستای تنش های وارده حاصل از حرکت فعلی صفحه ی عربستان به سمت ایران هم خوانی دارد؛ این در حالی است که بررسی شواهد مربوط به برش چپگرد حاکی از آن است که راستای تنش بیشینه wnw-ese و راستای تنش کمینه nne-ssw، و راستای پهنه ی مذکور، شمال غرب- جنوب شرق است. با توجه به این نکته که شواهد ریزساختاری میلونیت های پهنه ی گسلی –که به مراتب قدیمی تر از آبراهه های جوان مشاهده شده با جابه جایی افقی راستگرد هستند- موید سازوکار برشی چپگرد است، پس می توان این گونه اظهار نظر نمود که حرکت برشی چپگرد قبل از مولفه ی برشی راستگرد که در زمان حال حاکم است وجود داشته است. می توان این جهت برش قدیمه را با نزدیک شدن ورقه ی هند با حاشیه ی جنوب شرقی اوراسیا قبل از وقوع تصادم ورقه ی عربی با حاشیه ی جنوب غربی اوراسیا در محل کنونی زاگرس مرتبط دانست.
فرهاد زارعی فرزین قایمی
منطقه مورد مطالعه در محدوده نقشه زمین شناسی نوده و جنوب استان خراسان رضوی، در فاصله 40 کیلومتری شرق شهرستان گناباد واقع شده است. در این پژوهش با توجه به ویژگی های شکننده محدوده و وجود سطوح شکستگی و برشی فراوان، منطقه از نظر هندسی، دینامیکی،جنبشی و ریخت زمین ساختی مورد بررسی قرار گرفت. راستا و سازوکار گسل ها حاکی از وجود یک زون برشی راست گرد همراه با فشارش می باشد، که می توان سازوکار ترافشارش راست گرد را به طور کلی برای این منطقه در نظر گرفت. در این سیستم، گسل امتداد لغز چاه یوسف جهت برش اصلی، گسل های امتداد لغز راست گرد با راستای n135-165° از نوع شکستگی های همسو (r و p)، گسل های معکوس rf1، rf2، rf3 و rf4 با راستای n90-120° عمود بر جهت فشارش، گسل های نرمال با راستای n00-15° عمود بر جهت بیشترین کشش منطقه و گسل های امتداد لغز چپ گرد با راستای n30-70° شکستگی های ناهمسو (r) می باشند. روند محور چین ها تقریباً شرقی- غربی و هم راستا با گسل های معکوس منطقه می باشد. بر اساس نحوه شکل گیری شکستگی های مرتبط با چین خوردگی، دسته درزه با راستای شمالی- جنوبی از نوع درزه های عرضی و عمود بر راستای محور چین ها و گسل های معکوس می باشند. دسته درز با راستای شمال شرق- جنوب غرب از نوع درزه های برشی و مورب نسبت به محور چین ها هستند؛ و دسته درزهای شرقی- غربی موازی با محور چین های منطقه می باشد و در رده درزه های طولی قرار می گیرند. بر اساس شاخص های ژئومورفیک و شواهد ریخت زمین ساختی، منطقه مطالعاتی را از لحاظ نرخ فعالیت تکتونیکی در سه رده: فعالیت تکتونیکی بالا (حوضه های مجاور گسل های معکوس در منطقه)، فعالیت تکتونیکی متوسط (حوضه های مجاور گسل های راستالغز و نرمال در منطقه)، و فعالیت تکتونیکی کم (سایر حوضه های محدوده مورد مطالعه) تقسیم شده است. بررسی تکتونیک فعال این منطقه گواه از فعالیت های ریخت زمین ساختی از پلیوسن به بعد می باشد که عمده ساختمان ها در این ناحیه تحت تأثیر تنش بیشینه (n21°) شکل گرفته اند که اشاره به مطابقت منطقه با برخورد صفحات عربستان- اوراسیا دارد.
مریم مرتضوی مهریزی اسداله محبوبی
حوضه رسوبی کپه داغ در شمال شرق ایران، بعد از برخورد پلیت ایران با پلیت توران در اوایل مزوزوئیک شکل گرفته است. گسترش ناحیه ای سازند شوریجه (ژوراسیک پسین- کرتاسه پیشین) از جنوب شرق- شرق تا غرب حوضه رسوبی کپه داغ را در بر می گیرد. سازند شوریجه در نواحی شرقی و جنوب شرقی حوضه رسوبی کپه داغ بیشتر از رخساره های سنگی سیلیسی آواری (رخساره های کنگلومرایی، ماسه سنگی و گل سنگی) و رخساره های غیر آواری خاک دیرینه تشکیل شده است. در حالیکه به سمت نواحی مرکزی و غربی حوضه، لایه های تبخیری و رخساره های کربناته (آهکی و دولومیتی) نیز در توالی رخساره ای آن مشاهده می گردد. بررسی محدوده سنی میکروفسیلهای شناسایی شده (فرامینیفرها و جلبکهای آهکی) در سنگهای آهکی مورد مطالعه (بویژه در نواحی مرکزی حوضه)، سن کیمرجین- نئوکومین ارائه شده در مطالعات قبلی را تأیید می کند. با توجه به اختصاصات رسوب شناسی (اختصاصات بافتی، ساختمانهای رسوبی، رنگ، شکل هندسی لایه های سنگی و سطوح مرزی)، الگوی انباشتگی چینه ها، آنالیز جریانهای دیرینه، نوع آثار فسیلی موجود و بررسی تغییرات عمودی و جانبی رخساره های سنگی، رسوبات سازند شوریجه در تنوعی از محیطهای رسوبی قاره ای (رودخانه ای و دریاچه ای موقت)، حدواسط (دشت ساحلی) و دریایی (رمپ مخلوط رسوبات سیلیسی آواری- کربناته) نهشته شده اند. خاکهای دیرینه سازند شوریجه بر اساس اختصاصات خود به سه نوع افقهای هیستوسولی، اکسی سولی و کلسی سولی (کالکریتی و دولوکریتی) طبقه بندی شده اند. بررسی اشکال ماکرومورفولوژی، میکرومورفولوژی و ژئوشیمیایی این خاکها نشان دهنده تشکیل آنها در اثر فرآیندهای خاکزایی و غیر خاکزایی است. ژئوشیمی خاکهای دیرینه کلسی سولی به منظور بازسازی شرایط آب و هوایی دیرینه، میزان فشار دی اکسید کربن اتمسفر دیرینه، نوع پوشش گیاهی دیرینه و شیمی آب موثر در تشکیل این خاکها مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس مطالعات بافتی و کانی شناسی در رسوبات سیلیسی آواری سازند شوریجه سه پتروفاسیس کنگلومرایی، ماسه سنگی و گل سنگی ارائه شده است. علاوه بر این، در نهشته های تبخیری سازند شوریجه، دو پتروفاسیس ژیپس گرانوبلاستیک و پورفیروبلاستیک شناسایی شده است. در رخساره های کربناته این سازند، انواع میکروفاسیس های گرینستونی، پکستونی، وکستونی و دولوستونی مشخص شده است. داده های پتروگرافی همراه با آنالیزهای ژئوشیمیایی در رسوبات سیلیسی آواری (ماسه سنگی و شیلی) سازند شوریجه به منظور تعیین خصوصیات ناحیه منشأ و تعیین تاریخچه هوازدگی و شرایط آب و هوایی دیرینه مورد استفاده قرار گرفته اند. نتایج این مطالعات نشان می دهد که ناحیه منشأ این رسوبات احتمالا گرانیتوئیدهای مشهد (در جنوب و جنوب غرب مشهد) بوده است. بررسیهای پتروگرافی و آنالیزهای ژئوشیمیایی سنگهای سیلیسی آواری و کربناته سازند شوریجه نشان می دهد که فرآیندهای دیاژنتیکی این سنگها را در سه رژیم ائوژنتیک، مزوژنتیک و تلوژنتیک متأثر ساخته است. این فرآیندها در سنگهای آواری شامل فشردگی فیزیکی و شیمیایی، سیمانی شدن (اکسید آهن، کربناته و سیلیسی)، کانیهای رسی درجازا، هماتیتی شدن، دگرسانی، انحلال و جانشینی فلدسپات، ایجاد شکستگی و پرشدگی رگه می باشد. در سنگهای آهکی مورد مطالعه فرآیندهای دیاژنتیکی شامل فشردگی فیزیکی و شیمیایی، میکریتی شدن، میکروبورینگ، سیمانی شدن کلسیتی، دولومیتی شدن، نئومورفیسم، پیدایش شکستگی و پرشدگی رگه می باشد. بر اساس مطالعات چینه نگاری سکانسی، در برشهای مورد مطالعه، 2 تا 5 سکانس رسوبی مرتبه سوم در توالی رسوبی سازند شوریجه شناسایی شده است. مرزهای سکانسی شامل مرزهای فرسایش و غیر فرسایشی است. در برشهای مختلف، انواع دسته رخساره های las، has، lst، tst و hst در سکانسهای رسوبی سازند شوریجه بر اساس سطوح کلیدی و الگوی انباشتگی چینه ها مجزا شده است. با توجه به تأثیرات جهانی و با در نظر گرفتن عوامل درون حوضه ای و محلی، روند تغییرات سطح ایستابی در نهشته های قاره ای و تغییرات سطح آب دریا در نهشته های دریایی، در زمان تشکیل رسوبات سازند شوریجه، در 6 مرحله صورت گرفته است.
مهسا ارجمندی فرزین قایمی
در این پژوهش، شکستگیهای گرانیت کاشمر، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و توسعه آنها مورد مطالعه قرار گرفته است. به منظور مطالعه دقیق تر شکستگیها، منطقه ای به وسعت 145 کیلومتر مربع از توده مزبور به 8 ایستگاه تقسیم شد و در هر یک از این ایستگاه ها، دسته های شکستگی تفکیک و برای هر دسته پارامترهایی چون امتداد و شیب، ریک خطواره، فاصله عمودی، طول، مرفولوژی سطح شکستگی، پرشدگی مینرالی، انواع ساختارهای موجود در زونهای تخریب گسلها و دیگر ساختارها در صورت وجود بررسی شدند. بررسی های صورت گرفته، 4 دسته شکستگی سیستماتیک با جهتگیری و ویژگیهای متفاوت را آشکار نمود که تمامی این دستههای شکستگی، ویژگی های گسلها را نشان می دهند. شکستگیهای با روند عمومی شمالی- جنوبی، شرقی- غربی و شمال غرب- جنوب شرق، علاوه بر شواهد گسلی نظیر خشلغزها و جابه جایی رگهها، ساختار ویژه سطح درزهها یعنی ساختار پر مانند را نیز در برخی نقاط نشان میدهند. این شواهد نشان میدهند که این شکستگیها زمانی به صورت شکستگیهای کششی بودهاند و بعدها به صورت گسل فعال شده اند. بررسی ساختارهای ایجاد شده در زون تخریب پایانه گسلها و مناطق اتصالی بخشهای گسلی، نشان میدهد که فعالیت مجدد این 4 دسته شکستگی، به فرم جابه جایی امتدادلغز می باشند. استرس دیرین با اندازهگیری 30 صفحه گسلی و خشلغزهای مربوط به آنها و سپس با استفاده از روشهای نوین تحلیل لغزش گسل، مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت دو جهت تنش در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. یکی باعث القای حرکت راستالغز راستگرد و دیگری که جوانتر از اولی است، پدید آورنده حرکت راستالغز چپگرد میباشد. نحوه آرایش و سازوکار گسلهای تشکیل شده در منطقه با الگوی شکستگیهای برشی در یک سیستم کرنشی شکننده برشی ساده سازگاری خوبی نشان میدهند.
امین ارفع فرزین قایمی
منطقه مورد مطالعه در استان خراسان شمالی شهرستان مانه و سملقان قرار دارد. این شهرستان در شمال غرب استان خراسانشمالی از شمال و شرق به شهرستان بجنورد و از جنوب به جاجرم و از غرب به استان گلستان محدود میشود. جهت دسترسی به منطقه مطالعاتی در جاده بجنورد- آزاد شهر حرکت نموده و بعد از طی مسافت حدود 46 کیلومتر از شهرستان بجنورد به محل سد می رسیم. مختصات جغرافیایی منطقه مورد مطالعه در ?45 و ?37 تا ?50 و ?37 عرض شمالی و ?20 و ?56 تا ?23 و ?56 طول شرقی در نقشه 1:250000کوه کورخود واقع گردیده است. بخش مهمی از مطالعات در ساختگاه سدها قبل از مرحله اجرایی، شامل بررسیهای ساختاری است. در این مرحله وضعیت ساختگاه، مخزن و تکیه گاهها از نظر وجود گسلها، درزه ها مورد بررسی قرار می گیرد که با انجام این اقدامات در این پژوهش و تحلیل نرم افزاری ، وجود 4 گسل در منطقه مورد مطالعه مشخص گردید ، در ادامه دیواره های مخزن به صورت میدانی از نظر پتانسیل های احتمال سنگ ریزش و زمین لغزش با استفاده از روشهای شاخص کیفی تودهسنگ ،طبقهبندی ژئومکانیکی و طبقهبندیq مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. براساس این مطالعات، دیواره های مخزن از شیب نسبتاً ملایمی برخوردار میباشد و مورد خاصی از نظر خطر سنگ ریزش در شرایط موجود مشاهده نمیشود. بحث لرزهخیزی با در نظر گرفتن دادههای موجود و استفاده از نرم افزارهای کیجکو و سایسریک3 به منظور محاسبه پارامترهای لرزهخیزی ،دوره بازگشت زمینلرزهها و شتاب زلزله در گستره طرح صورت گرفته است . به منظور تحلیل پایداری شیب های سنگی دیواره های مخزن وسازههای وابسته، با در نظر گرفتن سیستم گسستگی ها، از نرم افزار اسویج استفاده شده است. دیواره های مخزن در شرایط کنونی پایدار بوده، و به هنگام بهره برداری نیز ناپایداری عمده ای که بتواند ایمنی سیستم هیدرولیکی را مورد مخاطره قرار دهد پیش بینی نمی شود.