نام پژوهشگر: اعظم آزاده
نسیبه علیزاده وشکی نزهت احمدی
قشربندی اجتماعی یکی از جنبه های عمومی و همیشگی جوامع انسانی است. از این رو همه ی جوامع بشری دارای سلسله مراتب اجتماعی بوده اند. این پدیده نشان دهنده ی تفاوت ها و نابـرابری های اجتماعی، اختلافات سطح زندگی و امکانات بین گروه های مختلف اجتماعی است و جوامع مختلفی را در بر می گیرد. جامعه ی ایران در دوره ی افشاریه نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. حکومت افشاریه توانست قدرت خود را در فاصله ی سال های 1148 – 1165 در ایران تثبیت سازد. افشاریه دولتی مستعجل بود که زمینه ساز وقایع و اتفاقات زیادی در تاریخ ایران شد. مهم ترین وقایع این دوره انجام فتوحاتی در عرصه ی خارجی بود که برای کشور ایجاد امنیت می-نمود. بروز این واقعه دگرگونی هایی را در ساختار اجتماعی ایران رقم زد و آن تغییر جایگاه و پایگاه اقشار عالیرتبه ی کشور بود. نظامیان علی رغم حضور همیشگی در ارکان دولت ها، در این دوره جایگاه خاصی یافتند؛ به حدی که جزو مقربان و نزدیکترین افراد به شخص شاه شدند. آنها حتی توانستند در دیگر ارکان دولت نیز نفوذی کامل یابند و به مدد پادشاهی نظامی، حکومت بر ایالات و ولایات، دیوان سالاری و دیگر امور مهم جامعه آن روز را به دست گیرند. بقیه ی افراد جامعه از نظر سلسله مراتب قشربندی پس از آنها قرار می گرفتند. بنابراین منابع این دوره با صراحت و به وضوح از حضور نظامیان در جامعه یاد کرده اند، اما هیچ اشاره ای به وجود اقشار دیگر در جامعه نداشـته اند. در این پژوهش از روش تحلیل تاریخی و بر اساس نظریه ی قشربندی ماکس وبر بهره گرفته شده است. وبر در بیان چارچوب قشربندی، ثروت، قدرت و منزلت را سه خصیصه ی عمده در تعیین قشربندی می داند. در این پژوهش سعی شده تا مشخص گردد آیا دیدگاه وبر با جامعه ی استبدادی ایران و قشر برکشیده در دوره ی افشاریه مطابقت دارد یا خیر؟ و اینکه نظامیان که در این دوره جایگاه بالایی یافته اند دارای کدام یک از این سه خصیصه ی برشمرده ی وبر بوده اند؟ نتایح حاصل از پژوهش نشان می دهد بافت قشربندی اجتماعی در جامعه ی ایران در دوره ی افشاریه را از نظر قدرت یابی پادشاه با نظریه ی وبر می توان انطباق داد. نیز بخش سلطه ی سنتی و کاریزماتیک دیدگاه وی درباره ی انواع سلطه ی سیاسی، با جامعه ی ایران در دوره ی افشاریه هم-خوانی دارد. نیز نتایح حاصل از پژوهش حاکی از برتری نظامیان بر دیگر اقشار و وجود نظام استبدادی و خودکامگی در حکومت آن دوره است.
مریم رجب زاده اعظم آزاده
فزونی ورود دختران به دانشگاه و به تبع آن افزایش سطح تحصیلات زنان نسبت به همسرانشان در خانواده پدیده ای است که در سالهای اخیر مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. عده ای از آن به عنوان عاملی مثبت، جهت حفظ تعادل بین سرمایه مادی وفرهنگی خانواده یاد می کنند و برخی نیز آن را بر هم زننده تعادل ساختار سنتی خانواده و پایین آوردن سرور( شوهر) از جایگاه همیشگی خویش می دانند. از این روتحقیق حاضر به بررسی پیامدهای راهیابی نگرش های ناشی از افزایش تحصیلات دختران، به خانواده سنتی می پردازد. برای دستیابی به اهداف تحقیق با استفاده از روش کیفی( مورد پژوهی ابزاری) و کمی، ابتدا با استفاده از نمونه در دسترس به مصاحبه عمیق با افراد در سه گروه( زنان با تحصیلات بالاتر از همسرانشان، با تحصیلات پایین تر از همسرانشان و زنانی که همسانی تحصیلی با همسرانشان دارند.) پرداخته و در مرحله بعد با استفاده از نتایج مصاحبه، پرسشنامه تحقیق فراهم شده و در بین 150 نفر از زنان 15 تا 60 سال شهر تهران که به صورت تصادفی از نقاط شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز شهر انتخاب شدند، تکمیل گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد افزایش تحصیلات زنان با گرایش هنجاری آنان به نقش زناشویی رابطه دارد و در صورتی که زنان در آینده با مردانی پایین تر از نظر سطح تحصیلات ازدواج نمایند، این تفاوت ذهنیت نسبت به نقش، منجر به افزایش شدت تضاد در خانواده می گردد.
حدیث بگری فاطمه جمیلی کهنه شهری
از آن جا که مساله اجتماعی اضطراب بیشتر در حوزه مطالعات روان شناختی مورد بررسی قرار گرفته است؛ پژوهش حاضر درصدد است تا با رویکردی جامعه شناختی به بررسی اضطراب موقعیتی( اضطراب دفاع پایان نامه) در میان دو گروه مجرد و متاهل دانشجویان بپردازد. چارچوب نظری آن برگرفته از آرای گیدنز و مرتون، و روش آن پیمایش است. با بهره برداری از تکنیک پرسشنامه با پرسش های باز پاسخ و بسته پاسخ، و با کمک تکنیک تحلیل محتوا، بومی سازی در پایین ترین سطح صورت گرفته است. جامعه آماری متشکل از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری در سه دانشگاه تربیت مدرس، تهران و صنعتی شریف است. نحوه نمونه گیری سهمیه ای است که حجم آن را 240 نفر از دانشجویان متاهل و مجرد به تفکیک زن و مرد تشکیل می دهد.