نام پژوهشگر: زهیر صراف
امیر قایمی زهیر صراف
انکوژنهای e6و e7 ویروس پاپیلومای انسانی که بطور مداوم در سلولهای سرطانی بیان می شوند، بعنوان اهداف مناسبی برای توسعه واکسنهای درمانی بر علیه سرطانهای مرتبط با پاپیلوما شناخته شده اند. فاژ لامبدا پتانسیل بالایی بعنوان ابزار حمل ژن دارا می باشند که این مسئله بدلایل متعددی از جمله انعطاف پذیری ژنتیکی، قیمت پایین، بی خطری و سایر ویژگیهای فیزیکی در قیاس با دیگر نانو حاملین می باشد. در ارتباط با انتقال ژن با واسطه فاژ لامبدا به سلولهای پستانداران مطالب کمی در دست است.بنابراین در این تحقیق، بعد از ساخت لامبدا فاژهای نوترکیب، مجموعه آزمایشهایی برای ارزیابی انتقال ژن و بیان باکتریوفاژ zap لامبدا در محیطهای آزمایشگاهی انجام گرفت. برای این منظور، لاینهای سلولی توسط باکتریوفاژ لامبدا نوترکیب حاوی کاست بیانی egfp ترانس داکت شدند. همچنین واکسن لامبدا محتوی انکوژنهای ویروس پاپیلوما از طریق وارد نمودن ژنهای وحشی و انسانی شده hpv-16 e7 در داخل وکتور λ-zap تولید شدند. بیان ژنهای وکتور لامبدا حاوی ژن e7 توسط لاین سلولی cho مورد ارزیابی قرار گرفت. فاژهای λ-zap e7 و dna واکسنهای تولید شده به منظور ایمن سازی موشهای توموری توسط لاین سلولی tc-1 مورد استفاده قرار گرفتند. همچنین استراتژی پرایم بوست هترولگ با بکار گیری ترکیبات مختلف فاژهای λ-zap e7 و dna واکسن استفاده شد.نتایج بدست آمده نشان داد که حمل و بیان ژنهای egfp توسط فاژ لامبدا در لاینهای سلولی با منشا فیبروبلاستی کاراتراز لاینهای سلولی با منشا اپی تلیلیالی می باشد. موشهای توموری بدنبال واکسینه شدن با باکتریوفاژهای نوترکیب بطور معنی داری در قیاس با گروههای کنترل، سرکوب تومور را نشان دادند. آزمایشات ایمنی سلولی شامل ldh، ترشح ifn-γ، گرانزیم b و تکثیر لنفوسیتی نشان دهنده افزایش پاسخهای ایمنی سلولی بودند که همه این موارد نشان داد که فاژ می تواند بعنوان یک سیستم حمل ژن به مدلهای حیوانی مورد بهره برداری قرار بگیرد. نتایج در مجموع نشان داد که فاژهای نوترکیب می توانند بعنوان ابزارهای بیولوژیک موثری برای القای پاسخهای ایمنی محافظتی بر علیه سرطان دهانه رحم و بدخیمیهای حاصل از پاپیلوما ویروس و بوستری مناسب برای پاسخهای شکل گرفته توسط dna واکسن می توانند مورد استفاده قرار گیرند.
الهه محمودی مجید صادقی زاده
آنزیم آسپارتیل پروتئیناز ترشحیsap2 کاندیدا آلبیکنس نقش محوری در اتصال، تهاجم و سیستمیک شدن این مخمر فرصت طلب دارد. هدف از این مطالعه کلونینگ، بیان و خالص سازی آنزیم sap2 کاندیدا آلبیکنس در مخمر متیلوتروفیک پیکیا پاستوریس بود. پس از آن اثر آنزیم فعال نوترکیب بر فعالیت ماکروفاژهای موش balb/c در بلع بلاستوکنیدیهای کاندیدا آلبیکنس و همچنین آزاد سازی no بررسی شد. در این تحقیق، پس از تکثیر ژنsap2 توسط pcr، محصول درون وکتور بیانی pgapzαa کلون و به درون مخمر پیکیا پاستوریس ترانسفورم گردید. ژن sap2 طی پدیده نوترکیبی همولوگ درون ژنوم مخمر قرار گرفت. پروتئین نوترکیب بیان شده با کمک ستون کروماتوگرافی میل ترکیبی ni-nta تخلیص و توسط وسترن بلاتینگ با استفاده از مونوکلونال آنتی بادی اختصاصی تائید شد. در مرحله بعد، پروتئین نوترکیب در شرایط in-vitro در مجاورت ماکروفاژهای موش قرار داده شد. برای بررسی فعالیت بلع، سوپرناتانت حاصل از لیز ماکروفاژها، روی محیط scc برده و با شمارش کلنی ها میزان بلع ماکروفاژها بررسی گردید. در سنجش نیتریت اکساید از واکنش رنگ سنجی گریس استفاده شد. در این تحقیق بالاترین بیان، پس از مدت زمان 96 ساعت در دمای cº 30 به دست آمد. نتایج همچنین نشان داد که آنزیم sap2 باعث تضعیف ماکروفاژها می شود. این سلولها، میزان بلع و تولید no کمتری در مقایسه با گروه بدون آنزیم ( کنترل منفی) داشتند. کلونینگ ژن sap2 درون مخمر پیکیا پاستوریسبر خلاف سیستم باکتریایی، منجر به افزایش قدرت بیان انبوه این ژن می شود. همچنین نیاز به تغیرات بعد از ترجمه نداشته و آنزیم تولیدی خود فعال می باشد.sap2 می تواند بلع و تولید مواد انفجار تنفسی مانند no را مهار نماید.
بهزاد برادران جعفر مجیدی
رشد و گسترش تومورها به مقدار زیادی به فعالیت گیرنده های غشاء سلولی نظیر egfr یا گیرنده رشد اپیدرمال وابسته است. egfr یک نقش کلیدی در اکثر فرآیندهای سلولی درگیر در گسترش تومور دارد و بعنوان یک هدف امیدوار کننده برای درمان سرطان می باشد. ایمونوتراپی یکی از بهترین استراتژیها در درمان سرطان می باشد و ایمونوتوکسین ها در این میان از جایگاه برجسته ای برخوردار هستند . برای تولید آنتی بادی مونو کلونال ضد egfr انسان، ابتدا شش موش balb/c ماده 6 الی 8 هفته ای ، در چهار نوبت علیه سلولهای سرطانی a431 که در سطح خود به مقدار زیاد egfr را بیان می کنند،ایمونیزه شدند. سپس ایمون ترین موش جهت فیوژن انتخاب شد . مایع روئی هیبر یدو ماها از لحاظ تولید mab بروش الایزا غربال شدند . کلونهای مطلوب جهت limiting dilution انتخاب شدند. آنتی بادی مونوکلونال در in vitro به مقدار زیاد تولید ، و اثر آن بر روی سلولهای a431 بررسی شد. برای تولید توکسین نوترکیب pe38 ، ژن توکسین و وکتور pet-22b بوسیله آنزیمهای noti و ndei هضم گردیده و بوسیله آنزیم لیگاز ژن در وکتور کلون گردید. ترانسفورماسیون وکتور نو ترکیب در باکتری e.coli بوسیله شوک الکتریکی صورت گرفت. تولید توکسین بوسیله iptg القا گردید و توکسین تولید شده، با استفاده از ستونهای نیکل تخلیص شد. توکسین با آنتی بادی به روش شیمیائی کونژوگه گردیدند و اثرات ایمونوتوکسین در القای آپوپتوزیس روی سلولهای توموری ، با استفاده از روش الایزا بررسی گردید. در این بررسی 118 کلون حاصل گردید که از بین آنها 10 کلون دارای جذب بالای 1 بوده و 3 کلون دارای جذب بالای 1/3 جهت limiting dilution انتخاب شدند. حاصل رقت محدود (l.d) 4 کلون دارای جذب حدود 1/5 شد.آزمایش mtt نشان داد که آنتی بادی تولید شده به مقدار 35% مانع از رشد سلولهای a431 در محیط کشت ، در مقایسه با گروه کنترل گردید. ایمونوتوکسن باعث القا 62% آپوپتوزیس در سلولهای توموری گردید. باتوجه به نتایج این بررسی ، آنتی بادی مونوکلونال و ایمونوتوکسین تولید شده، اگر بصورت نوترکیب تولید شوند، می توانند در درمان تومورهای عرضه کننده egfr کاربرد داشته باشند.
لادن لنگرودی زهیر صراف
آرتمیزینین (art)، دارویی در طب سنتی چینی است که بعنوان داروی ضد مالاریا از آن استفاده می شود و امروزه در درمان سرطان توجهات زیادی را به خود جلب کرده است. در این مطالعه به بررسی اثرات ایمنومدولاتوری این دارو در مدل های موشی سرطان پستان پرداخته شده است. بررسی های ایمنولوژیک انجام شده شامل ازدیاد حساسیت تاخیری، تولید آنتی بادی، تولید و ترشح سایتوکاین های اینترفرون گاما و اینترلوکین 4، درصد سلول های t تنطیمی و آزمون تثکیر لنفوسیتی بودند. بطور خلاصه، 15 موش ماده balb/c در طیف سنی 6-4 هفته، با تومور پستان موشی بصورت زیر پوستی پیوند زده شدند. موش های توموری بمدت 6 روز متمادی با آرتمیزینین در دوز 8/2 میلی گرم بر کیلوگرم تیمار شدند. سایز تومور توسط کولیس ورینه اندازه گیری شد. سپس طحال و تومور موش ها جدا و درصد سلول های t تنظیمی توسط فلوسایتومتری (bd)تعیین شد. تکثیر سلول های طحالی توسط کیت (roche)brdu ارزیابی شد. طبق نتایج بدست آمده، art تعداد سلول های tتنظیمی را در محیط تومور کاهش داده است(p-value<0.05). افزایش پاسخ dth و تولید آنتی بادی مشاهده شد (p-value به ترتیب 0.016و0.009 ). علاوه بر آن art میزان نسبت سایتوکاینی را افزایش داده است (p-value≤0.001). تکثیر لنفوسیت ها تغییر معنی داری نداشته است (p-value≥0.05). سرطان بیماری با علل متعدد است که درمانی با تعدد اهداف را می طلبد. افزایش تعداد سلول های t تنظیمی در محیط تومور با رشد تومور ارتباط دارد وحاکی از پیش آگهی بد است. با توجه به نتایج حاصله، art قادر است تعداد این سلول هارا در ریزمحیط تومور کاهش دهد. بنابراین با کشته شدن سلول های توموری و نیز کاهش محیط سرکوبی داخل تومور، art می تواند داروی مناسبی در درمان سرطان باشد
منیره حاجی مرادی زهیر صراف
هدف: استفاده از روغن کبد کوسه ماهی (slo: shark liver oil) بعنوان مکمل درمانی رو به گسترش است. از ترکیبات اصلی آن آلکیل گلیسرول است که در مغزاستخوان و سایرارگانهای خونساز و بوفور در شیر مادر وجود دارد. هدف از پروژه حاضر، بررسی مکانیسم اثر احتمالی ضد سرطانی slo است. مواد و روشها: با انجام تست dth روی موشهای سالم balb/c ، دوز بهینه slo انتخاب شد. موشهای توموری با پیوند زیر پوستی بافت توموری از موش توموری خودبخودی تهیه شدند. روغن مایع خوراکی (oil sun flower) و بافر تایرود (tyrode) که با آن رقتهایی از slo تهیه شد، بعنوان دو کنترل بهمراه دوز انتخابی از تست dth، به گروههای مختلف توموری بصورتip (داخل صفاقی) تزریق شد. سپس الگوی پاسخ سایتوکاینی سلولهای تک هسته ای طحالی ( il-4و ifn-?) در گروههای مختلف با تست الایزا مقایسه شد. همچنین با سنجش فلوسایتومتری سلولهای ارتشاحی به ناحیه توموری(tils : tumor infiltrating lymphocytes) بررسی و میزان بقاء موش ها و روند رشد تومور نیز با اندازه گیری حجم بافت توموری ثبت شد. نتایج : از تست dth دوز mg/kg/b.w. 1? بعنوان موثرترین غلظت برای تحریک ایمنی سلولی در گروه تست انتخاب شد (p=0.009).slo در مقایسه با سایر گروهها باعث افزایش تولیدifn-? (p=0.009)، افزایش لنفوسیت های t cd8+ و t cd4+ در تومور و کاهش نسبتcd4/cd8 (p=0.047)و کاهش روند رشد تومور شده (p=0.009)، ولی در بقاء تاثیری نداشت (p>0.05). نتیجه گیری: تغییر الگوی سایتوکاینی طحالی به سمت th1 و تقویت ایمنی سلولی ناشی از آن، فراخوانی بیشتر سلولهای cd8+ tدر بافت توموری و کنترل رشد تومور می توانند نشانه هایی از اثرات ضد توموری slo باشد.
هادی حسن زاده نامقی منیژه مختاری دیزجی
مقدمه: با توجه به نرخ بالای مرگ و میر ناشی از سرطان و شیوع بالای سرطان پستان در بین زنان، روش های جدیدی برای هدایت مستقیم داروهای شیمی درمانی به تومور توسعه یافته اند. در این تحقیق، با تابش امواج با فرکانس بالا ( mhz3 و1) و پائین ( khz130 و 28) اثر هم زمان این دو فرکانس در افزایش میزان حفره سازی گذرا و محدود نمودن ناحیه حفره سازی جهت بهینه سازی انتقال دارو توسط نانوذرات پلیمری به تومور و بررسی میزان موثر بودن این روش درمانی در درمان تومور آدنوکارسینومای پستان در حیوان balb/c ماده بررسی گردید. مواد و روش ها: پس از مقایسه دو روش دزیمتری شیمیایی ترفتالیک اسید و ساب هارمونیک در فرکانس mhz 1 و انتخاب روش ساب هارمونیک، برای افزایش بازده تولید حفره سازی گذرا از ترکیبات فرکانسی دوگانه، برای سنجش آن در محیط آبی از روش ساب هارمونیک و برای بررسی گستردگی ناحیه حفره سازی از روش فویل آلومینیوم استفاده شد. پس از انتخاب پروتکل مناسب تابش دهی و ساخت حامل دارو با ابعاد nm14، توزیع دارو در بافت های مختلف بررسی گردید. جهت درمان، حیوان ها به 7 گروه 9 تایی تقسیم شده، تزریق دارو با دز mg/kg 3/1 به صورت i.v. و تابش دهی به مدت 5/2 دقیقه صورت گرفت. حجم تومور به مدت یک ماه هر 3 روز یک بار اندازه گیری شده، بقای حیوان ها ثبت گردید و بررسی پاتولوژیک در گروه های مختلف انجام شد. با توجه به روند رشد تومور در گروه درمان منتخب، زمان تکرار تزریق و تابش دهی انتخاب گردید. نتایج و نتیجه گیری: نشان داده شد که روش ساب هارمونیک روشی مناسب در ارزیابی حفره سازی گذرا می باشد. در مقایسه پروتکل های مختلف نشان داده شد که پروتکل khz 28 با شدت w/cm2 04/0 و mhz 3 با شدت w/cm2 2 دارای بیش ترین بازده و محدودترین ناحیه حفره سازی می باشد. تابش دهی با پروتکل منتخب سبب افزایش برداشت دارو در تومور می گردد (عدد p کم تر از 05/0). درمان با روش پیشنهادی سبب کاهش رشد تومور نسبت به سایر گروه ها شده و با تکرار درمان در روز پانزدهم، رشد تومور کنترل شده و بقای حیوان ها افزایش می یابد که بررسی های پاتولوژیک نیز موید این مسئله می باشد. کلمات کلیدی: تابش دهی دوفرکانسه فراصوت، حفره سازی گذرا، آنالیز ساب هارمونیک، ترفتالیک اسید، انتقال دارو، دوگزوروبیسین
مسعود آل بویه قربان بهزادیان نژاد
مطالعات انجام شده بر روی اتصال اسپورهای باسیلوس به سلولهای اپتیلیال مشخص نموده است که برخی از آنها قادرند به انواع مختلفی از سطوح بچسبند . این اسپورها اغلب دارای هیدروفوبیسیته سطحی بوده و یا حاوی ضمائمی میباشند که دخیل در اتصال آنها هستند. در حال حاضر اطلاعات کمی درباره این ضمائم و نقش آنها در تمایز خصوصیات اتصالی اسپورهای دارنده آنها وجود دارد ولی درمورد هیدروفوبیسیته سطحی مشخص گشته است که اتصال باکتری هایی همچون اشرشیا کولی، گونه های شیگلا، یرسینیا انتروکولتیکا، ویبریو کلرا، بردتلا پرتوسیس، سودوموناس ائروژینوزا و اسپورهای باسیلوس سرئوس بمیزان زیادی تابعی از آن می باشد . در مورد اسپورهای باسیلوس سرئوس نشان داده شده است که میزان هیدروفوبیسیته از حدود 30% تا 80% متفاوت است. تاکنون مطالعات کمی بر روی میانکنش های اسپورهای باسیلوس سابتیلیس با سلولهای اپی تلیوم دستگاه گوارش صورت گرفته است، این امر تا حدودی به دلیل غیرفلور دانستن این باکتریها و گذار بودن آنها در گذشته می باشد. مطالعات صورت گرفته در سالهای اخیر دلایلی را فراهم آورده که مبین آنست که این اسپورها قادرند دستگاه گوارش را کلنیزه و به غدد لنفاوی و پلاکهای پیر آنها دستیابی نمایند. اسپورهای این باکتریها برخلاف اسپورهای باسیلوس سرئوس فاقد هیدروفوبیسیته سطحی هستند و نمی توانند اتصال اولیه خود را از این طریق به پیش ببرند. از سویی مشخص شده است که اسپورهای این باکتریها برخلاف اسپورهای گونه های سرئوس و آنتراسیس فاقد لایه سطحی آگزوسپوریوم هستند، لذا نمی تواند بمانند آنها از ترکیبات قندی موجود در این لایه برای اتصال به گیرنده های سطحی سلول میزبان یا اجزای اتصالی موجود در ماتریکس خارج سلولی استفاده نمایند. تغییر در میکروفلور روده طی تجویز خوراکی مدل های موشی با اسپورهای باسیلوس سابتیلیس (سویه ناتو) و سایر سویه های تجاری بطور غیرمستقیم این نکته را تاکید میکند که این اسپورها میتوانند گیرنده های اختصاصی سایر باکتریها را بپوشانند. درک سرنوشت اسپورهای باسیلوس سابتیلیس در دستگاه گوارش مستلزم انجام مطالعه های دقیق بر روی تاثیر اجزای مختلف این اندام بر آنها، میانکنش آنها با ترکیبات و سلولهای مختلف، تبدیل آنها به اشکال رویشی یا اسپورزایی مجدد این اشکال رویشی، و بیان لیگاندهای سطحی مسئول استقراریابی آنها در این اندام است. با توجه به ماهیت مقاوم بودن اسپورهای باسیلوس سابتیلیس به اسیدهای معده و املاح صفراوی و عدم توانایی اشکال رویشی این باکتریها در بقا درون این محیط، بنظر میرسد که اثر پروبیوتیکی این باکتریها از طریق اسپورهای آنها رخ دهد، ولی چگونگی این پدیده همچنان ناشناخته مانده است. استفاده از اسپورهای باکتریایی نوترکیب بعنوان واکسن های زنده عرضه کننده آنتی ژن هترولوگ موضوع نوظهور دیگری است که در سالهای اخیر بویژه در مورد اسپورهای باسیلوس سابتیلیس مورد توجه قرار گرفته است. محققینی که از این تکنولوژی استفاده کرده اند توانسته اند بطور تحقیقاتی آنتی ژن های هترولوگی را همچون بتا- گالاکتوزیداز، پروتئین فلورسنت، دنباله هیستیدنی، جزئی از توکسن کزاز و آنتی ژن حفاظت بخش (pa) باسیلوس آنتراسیس بر روی این اسپورها بیان نمایند. این محققین ضمن اثبات عرضه سطحی این پروتئین ها نشان دادند که این اسپورها میتوانند ژن هترولوگ را طی رشد رویشی در ابتدای دستگاه گوراش بیان نمایند و بدنبال القای اسپورزایی خود در انتهای دستگاه گوراش مجدداً به اسپور تبدیل شوند. از آنجا که این اسپورها طی فرایند رویشی خود و اسپورزایی مجدد میتوانند آ نتی ژن های هترولوگ مختلف را در فازهای مختلف حیات خود به سلولهای ایمنی میزبان عرضه نمایند لذا میتوانند از نظر درمان ارزشمند باشند. دستکاری ژنتیکی این اسپورها نیازمند تراریختی آنهاست. ایزوله های وحشی باسیلوس سابتیلیس بر خلاف سویه های آزمایشگاهی نمی توانند براحتی تحت دستکاری ژنتیکی قرار بگیرند. این امر سبب گشته است تا روش های فرعی فراوان دیگری همچون تراریختی این ایزوله ها توسط فاژها، تهیه پروتوپلاست از این باکتری ها، الکتروپوراسیون و تلفیقی از این روش ها مورد آزمایش قرار بگیرد.
پریسا ابراهیمی صدر فاطمه غفاری فر
هدف: لیشمانیوز ماژور انگل تک یاخته ای تاژک دار، با تنوع بیش از 20 گونه دارای گسترش جهانی می باشد. این انگل عامل بیماری لیشمانیازیس پوستی در انسان است. لیشمانیوز یکی از مهمترین عوامل میرایی و ناخوشی در چندین کشور می باشد و از معضلات مهم مناطق اندمیک از جمله ایران است. درمان موثر می تواند از آلام و عوارض اجتماعی روانی بیماری تا حد زیادی بکاهد و به امر کنترل و پیشگیری از بیماری کمک کند .در درمان لیشمانیوز همواره اهدافی هم چون به حداقل رساندن دوره بیماری ، باقی نگذاشتن اثری از جوشگاه در محل ایجاد زخم مد نظر بوده است آرتیمیزینین و مشتقات آن از مهمترین داروهای ضد مالاریایی می باشد. یکی از مشتقات آرتیمیزینین، آرتمتر می باشد. دانشمندان براین باورند که عمل قدرتمند آرتمتر علیه انگل ها بدلیل حضور پل اندوپراکسید است.. با توجه به مشکلات روش های درمانی در این تحقیق اثر داروی آرتمتر در درمان لیشمانیا ماژور در شرایط invitro و invivo مورد مطالعه قرار گرفت. مواد و روش ها: پس از تکثیر انگل در محیط اختصاصی nnn و rpmi میزان کشندگی و توقف رشد و تکثیر پروماستیگوت ها و آماستیگوت های لیشمانیا توسط داروی آرتمتر با غلظت های مختلف 5 و 10 و 25 و 50 و 100 میکروگرم بر میلی لیتر مورد ارزیابی قرار گرفته و تکثیر پروماستیگوت ها به وسیله آزمایش mtt اندازه گیری شد. علاوه بر این آپوپتوز سلول ها به وسیله فلوسایتومتری و dna ladder مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از به دست آوردن غلظت مهار کنندگی آرتمتر (50ic )، موش های بالب سی آلوده با لیشمانیوز ماژور توسط داروی آرتمتر با دو روش پماد و ژل ( به فرم های موضعی، تزریقی، ایمپلنت، هیدروژل ) مورد درمان قرار گرفتند. نتایج: طبق نتایج به دست آمده، غلظت مهارکنندگی آرتمتر(50 ic)، 25 میکروگرم بر میلی لیتر شد. میزان آپوپتوز پروماستیگوت به وسیله استفاده از غلظت 25 میکروگرم بر میلی لیتر آرتمتر 28/42 % شد. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که آرتمتر دارای اثر مهاری داخل سلولی و خارج سلولی بر روی رشد لیشمانیا ماژور دارد. پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور بعد از مواجه با آرتمتر دچار آپوپتوز شدند علاوه بر این موش های بالب سی که تحت درمان با آرتمتر با غلظت 25 قرار گرفته بودند بعد از گذشت یک هفته در روش پماد و ژل ( به فرم موضعی ) و بعد از گذشت 3 هفته با روش ژل ( به فرم تزریقی و ایمپلنت ) بهبودی حاصل کردند. نتیجه گیری: استفاده از پلیمرحاوی دارو یک روش نوین در درمان لیشمانیوز جلدی محسوب می گردد و با توجه به نتایج به دست آمده می توان داروی آرتمتر را به عنوان یک روش درمانی موثر، مناسب و حتی جایگزین در لیشمانیوز جلدی پیشنهاد کرد.
ناهید مرتضوی دهکردی فاطمه غفاری فر
هدف: شناسایی مکانیسم اثر داروهای مورد استفاده در درمان همه بیماریها از جمله لیشمانیوز احشایی در تایید استفاده ازآن نقش مهمی دارد. اکثر داروهای رایج در درمان لیشمانیا شیمیائی و دارای اثرات جانبی می باشند.هدف از این تحقیق یافتن دوز موثر داروی آرتیمیتر روی سویه لیشمانیا اینفانتوم و مطالعه اثر این دارو روی موش های آلوده به لیشمانیا اینفانتوم می باشد. روش تحقیق: تعیین ic50 دارو روی انگل لیشمانیااینفانتوم باکد بین المللی( (mhom/tn/80/ipi1 106پروماستیگوت در چاهکهای پلیت الایزا قرار داده شد و اثر دارو در غلظت های مختلف g/ml ? 5، 10، 25، 50، 100 مورد ارزیابی قرارگرفت . همچنین درصد آپوپتوز به روش فلوسایتومتری در غلظت های g/ml?, 10، 25، 50، 100 پس از 72 ساعت و با استفاده از کیت anexin v بررسی شد. در بررسی وضعیت موش balb/c در درمان با داروی آرتیمیتر. 45رأس موش انتخاب ودر روز صفر انگل لیشمانیا اینفانتوم به مقدار 107 پر وماستیگوت داخل صفاقی تزریق شد. 12رأس به عنوان کنترل، 24 رأس به عنوان گروه تست که روزانه تحت درمان تزریقی با داروی آرتیمیتر به میزان mg/kg 625 /0 قرارگرفتند و در روزهای 4 ، 8 ، 12 و 16 ،پس از درمان، از هرگروه موش، 6 رأس کشته و کبد و طحال از لحاظ میزان انگل مورد بررسی قرار گرفت. 9 موش انتخاب شده که 6 موش به صورت خوراکی به مدت 3روز هر 6 ساعت با داروی آرتیمیتر به میزان mg/kg 625 / . مورد درمان داروئی قرار گرفتند و 3 رأس به عنوان کنترل ارزیابی شد. یافته ها: ic50 دارو در غلظت ?g/ml25 دارو تعیین شد و پس از 72 ساعت در روش فلوسایتومتری درصد سلول های آپوپتوتیک و نکروتیک و زنده مشخص شد.به غیر از موش های درمان شده در روز 4 ،کاهش میزان انگل در بقیه موارد (تزریقی وخوراکی) در مقایسه با کنترل معنی دار بود. در مقایسه این دو روش درمان ، فرم خوراکی دارو کاهش بیشتری در میزان انگل در کبد و طحال موش های آلوده ، در مقایسه با فرم تزریقی را نشان داد. کلید واژه: لیشمانیا اینفانتوم ، آپوپتوز ، داروی آرتیمیتر، درمان
مهسا منصوریان سید محمد فیروزآبادی
مقدمه: با توجه به رشد روزافزون وسایل الکترونیکی خانگی و تجاری در دنیای امروز، اثرات بیولوژیکی میدان های کم فرکانس در دو سطح مولکولی- سلولی و حیوانی- انسانی مورد مطالعه قرار گرفته است. با توجه به دیدگاه درمانی این پژوهش در محور تاثیر میدان های 217هرتز گوشی های gsm، هدف این تحقیق، بررسی میزان مرگ و میر سلول های سالم و سرطانی تیمار شده با پالس های الکتریکی در شدت های پایین و داروی شیمی درمانی متعاقب تابش میدان مغناطیسی بوده است. مواد و روش ها: بر اساس اندازه گیری شدت میدان های مغناطیسی ناشی از گوشی موبایل در تحقیقات دیگر، چگالی های شار میدان مغناطیسی 44/159،120 و 25/93 میکروتسلا با فرکانس 217 هرتز در سیستم مولد میدان مغناطیسی ایجادشد. میزان آپوپتوز در سلول های سرطانی k562 و سلول های سالم لنفوسیت تیمارشده با شیمی درمانی، الکتروپوریشن و الکتروکموتراپی متعاقب تابش میدان با استفاده از روش فلوسایتومتری بررسی شد. یافته ها: نتایج حاصل نشان می دهد که میدان های مغناطیسی 217 هرتز تلفن همراه به تنهایی در برخی از شدت ها باعث افزایش معنی داری در میزان آپوپتوز سلول های سرطانی شده اند اما تاثیری بر میزان آپوپتوز ناشی از داروی شیمی درمانی ندارند. این میدان ها باعث کاهش معنی داری در میزان درصد آپوپتوز در سلول های تیمارشده با الکترپوریشن و الکتروکموتراپی متعاقب میدان در مقایسه با هریک از این درمان ها به تنهایی داشته اند. نتیجه گیری: یافته های بدست آمده از این تحقیق نشان می دهد که سلول ها در اثر تابش سیگنال های 217 هرتز تلفن همراه، مقاومتی را در برابر مرگ و میر ناشی از درمان الکتروپوریشن و الکتروکموتراپی از خود نشان می دهند. نتایج این مطالعه وجود اثرات پنجره ای شدت میدان مغناطیسی را در تغییرات ایجاد شده خاطرنشان می کند.
مریم عظیمی محمدابادی زهیر صراف
هدف: با تکیه به این نکته که استفاده از روش هایی که بتواند به صورت اختصاصی سلول های توموری را ازبین ببرد موجب افزایش موفقیت درمان های ضد سرطان خواهد شد، هدف بسیاری از تحقیقات بر آن شد که ترکیباتی را ایجاد کنند که دارای چنین ویژگی باشند.گسترش چنین ترکیباتی، به عنوان یک قدم مهم در درمان سرطان به شمار می آید. داروی آرتیتر"مشتق محلول در چربی آرتیمیزین" نیز دارای چنین خواصی است، در این تحقیق اثرات ایمونومدولاتوری این دارو در مدل های موشی سرطان سینه مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: ابتدا برای تعیین دوز مناسبی از دارو که توانایی تحریک سیستم ایمنی را دارد، تست های ازدیاد حساسیت تاخیری و هماگلوتیناسیون بر روی موش های ماده نرمال وحساس شده با گلبول های قرمز گوسفند انجام شد.آزمایشات بعدی شامل بررسی ترشح سایتوکاین های اینترفرون گاما واینترلوکین-4و آزمون تکثیر لنفوسیتی بود که بطور خلاصه 25 موش ماده balb/c 8 الی 10 هفته ای در 5 گروه با تومور پستان موشی به صورت زیر پوستی پیوند زده شدند. به گروه اول و دوم دوز 6 میلی گرم بر کیلوگرم آرتیتر به ترتیب به صورت داخل صفاقی (ip)و داخل توموری (it) تزریق شد و گروه سوم 20 میلی گرم بر کیلوگرم سیکلوفسفامید و گروه چهارم و پنجم به ترتیب محلول اتانول رقیق شده با فسفات بافر سالین (به نسبت 60:40) به صورت داخل صفاقی (ip)و داخل توموری (it) دریافت کردند. سایز تومور طی 8 روز توسط کولیس ورینه اندازه گیری شد. سپس موش ها کشته و طحال و تومور آنها جهت انجام آزمایش های ذکرشده جدا گردید. نتایج: طبق نتایج بدست آمده، آرتیتر پاسخ های ازدیاد حساسیت تاخیری را درموش های نرمال افزایش داده است (05/0(p<، اما تاثیری روی تولید آنتی بادی نداشته است (05/0p>). تیمار موش های توموری با آرتیتر به صورت داخل صفاقی و داخل توموری رشد تومور را مهار نمی کند، اما سیر رشد تومور را کند کرده (05/0p<). تیمار با آرتیتر روی تکثیر لنفوسیتی نیز تاثیر معنا داری نداشته است (05/0p<). از نظر سایتوکاین اینترفرون گاما و اینترلوکین 4 اختلاف معناداری میان گروه ها دیده نشد. نتیجه اینکه این یافته ها با روشن کردن خواص سیتوتوکسیک و ایمونولوژیک آرتیتر دیدگاه های جدیدی را برای تولید ترکیبات موثر ایمونوشیمی درمانی ارائه می کند.
مژگان احمدی حمید آقاعلی نژاد
هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی تاثیر دمای محیط بر غلظت برخی از سایتوکاین ها و هورمون ها در دختران فعال بود. سطوح tnf?، il10، crp، کورتیزول و اپی نفرین سرم در 16 دانشجوی تربیت بدنی دختر سالم با میانگین ( سن 9/ 0± 25/20 سال ) ، ( kg/ml/min8/9 ± 14/42 vo2max) و ( kg/m²66/ 2 ± 11/22 bmi ) اندازه گیری شد. آزمودنی ها به طور تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند که گروه تجربی به مدت 60 دقیقه روی دوچرخه کارسنج با 75% vo2max در سه محیط با دماهای c °4 ، °18 و °33 و رطوبت 40% با فواصل زمانی یک هفته ای فعالیت کردند و هر بار بعد از فعالیت در محیطی با دمای c° 21 و رطوبت 26% به مدت دو ساعت نشستند. آزمودنی های گروه کنترل نیز در هر سه محیط هنگام کار گروه تجربی و دو ساعت پس از آن بدون هیچ فعالیتی نشستند. در هر سه آزمون خون گیری در سه مقطع پیش، بلافاصله و دو ساعت پس از پایان فعالیت از هر دو گروه به عمل آمد و نمونه های سرمی به روش الایزا مورد سنجش قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که در دماهای متفاوت محیطی فقط il10 اختلاف معناداری داشت و میانگین این متغیر در دمای°4 بیش تر بود. مستقل از دمای محیط تفاوت گروه ها در crp، کورتیزول و اپی نفرین معنادار بود که میانگین فاکتورهایcrp و کورتیزول در گروه تجربی بالاتر و برعکس اپی نفرین در گروه کنترل بزرگتر بود. مستقل از گروه، اختلاف دما در کورتیزول و اپی نفرین در مقاطع زمانی سه گانه معنادار که بزرگ ترین مقدار میانگین کورتیزول در دمای °33 و اپی نفرین در دمای°4 و در مقطع پس از فعالیت بود. میانگین crpنیز مستقل از گروه و دما در مقطع دو ساعت پس از فعالیت بیشترین میزان را داشت. به نظر می رسد دمای محیطی می تواند پاسخ های ایمنی - هورمونی افراد را تغییر دهد و به منظور اجرای بهتر، به ورزشکاران توصیه می شود که هنگام فعالیت هوازی شدید دمای محیط را مد نظر قرار دهند. واژه های کلیدی: tnf?، il10، crp، هورمون های استرس، دمای محیط
فاطمه رضایی کهمینی سید محمد موذنی
مقدمه:پاسخ های التهابی و استرس های اکسیداتیو در پاتوژنز بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ms) نقش عمده ای ایفا می کنند. مطالعات بالینی و آزمایشگاهی نیز دلالت بر خاصیت ضد التهابی و آنتی اکسیدانی زنجبیل دارند. تاکنون مطالعه ای درباره اثر زنجبیل برmsیا مدل حیوانی آن،آنسفالومیلیت خودایمن تجربی (eae)، صورت نگرفته است. لذا در این پژوهش سعی شده است تا تاثیر عصاره هیدروالکلی زنجبیل برeae مورد بررسی قرار گیرد. روش کار:بیماری eae از طریق ایمونیزاسیون موش های c57bl/6 ماده (7-5 هفته) با پپتید mog35-55 همراه با ادجوانت کامل فروند ایجاد شد. گروه پیشگیری یک روز درمیان mg/kg b.w 200عصاره هیدروالکلی زنجبیل از 14 روز قبل از ایمونیزاسیون تا 10 روز پس از آن دریافت کردند. گروه درمان نیز از 3 روز بعد از ایمونیزاسیون تا 40 روز پس از آن عصاره را دریافت کردند. گروه کنترل تنها بافر فسفات (pbs)را بر اساس همین جدول زمانی دریافت کردند. علائم بالینی و وزن موش ها روزانه تا 40 روز ثبت شد. ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم (tac) بوسیله روش قدرت تام آنتی اکسیدانی سرم (frap) اندازه گیری شد. تولید نیتریک اکساید بوسیله واکنش گریس اندازه گیری شد. پاسخ تکثیری لنفوسیت های tطحالی نیز توسط روش mtt ارزیابی گردید. میزان ارتشاح لکوسیتی به بافت مغز و نخاع با میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: آنالیز آماری نتایج به دست آمده نشان داد که عصاره هیدروالکلی زنجبیل در گروه های تحت درمان بطور معنی داری باعث کاهش شدت علائم بالینی و تاخیر شروع و کاهش عود مجدد بیماری در مقایسه با گروه کنترل شد. مقایسه پاتولوژی cns در موش های تحت درمان ارتشاح سلول های التهابی کمتری را در مقایسه با گروه کنترل نشان داد و تولید tac نیز در گروه تحت درمان بطور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود، اما تاثیر عصاره هیدروالکلی زنجبیل بر تولید نیتریک اکساید سرمی و تکثیر لنفوسیت های طحالی معنی دار نبود.(05/0p<). نتیجه گیری: به نظر می رسدکه زنجبیل بطور محسوسی می تواند از بروز eaeپیشگیری نماید و این اثر را از طریق مهار استرس اکسیداتیو و خاصیت ضدالتهابی خود اعمال می کند. با توجه به استفاده طولانی مدت زنجبیل در کشورهای مختلف و ایمن بودن آن، مصرف روزانه آن به منظور پیشگیری و به تاخیر انداختن بیماری msتوصیه می گردد.
عبدالرضا اسماعیل زاده آقجه علیرضا بیگلری
مقدمه: سرطان پستان شایعترین سرطان در میان زنان ایران و جهان است که در سراسر جهان به سختی قابل درمان می باشد. بیش از چندین دهه است که پیشرفت های چشمگیری در زمینه ی ایمونوتراپی سرطان پستان و نیز ایمنوبیولوژی تومور حاصل شده است. همینطور مطالعات in vitro برای بررسی اثر سایتوکاین ها همراه با مدل های حیوانی اکیدا پیشنهاد شده و مزایای زیادی دارد. در میان اینترلوکین ها، il-27 یک سایتوکاین با ویژگی های شاخص می باشد. il-27 در کنار فعالیتش در القاء th1، اعمال متنوعی از جمله فعالیت ضد توموری و نیز بعنوان پیش التهابی هم عمل میکند. در این تحقیق ما ژن il-27 را به رده سلولی سرطان پستان منتقل کرده و پاسخهای ایمنی در برابر تومور ارزیابی شد. مواد و روش ها: در این مطالعه ما ژن il-27 را در داخل پلاسمیدp3xflag-cmv-9 به درون سلول های تومور پستان موشی 4t1 ترنسفکت کرده و توسط g418 سلول های ترانسفکت شده را شناسایی نموده ایم. بعد از تلقیح به مدل موشی سینژنیک، میزان تولید پروتئین ifn-gamma, il-4, il-27 و نیز گرانزیم b به روش الایزا اندازه گیری شد. میزان خواص آنتی پرولیفراتیو il-27بر روی سلول های سرطانی در invitro و میزان تکثیر لنفوسیتهای طحالی ارزیابی گردید. یافته ها: نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که il-27 توانست تکثیرسلول های 4t1 را به اندازه ی چشمگیری کاهش (??/?p<) داده و نیز میزان گرانزیم b ) ???/?( p< و ifn-? (??/?p<) و تکثیر لنفوسیتهای طحالی را افزایش ( ???/?p<) دهد. به علاوه il-27 به طور محسوسی (??/?p<) il-4 را کاهش داد. همچنین اندازه تومور بطور معنی دار (??/?p<) کاهش پیدا کرد. نتایج: نتایج حاصل نشان دهنده ی این واقعیت هستند که il-27 اگزوژن توانایی لازم برای سرکوب نمودن سلول های سرطان پستان 4t1 و نیز کاهش رشد تومور به صورت in vivoرا دارا می باشد. در واقع il-27 توانست رشد تومور پستان را از طریق القاء سیستم ایمنی مهار کند. لذا il-27 میتواند کاندیدا خوبی برای ژن درمانی سرطان پستان باشد. کلمات کلیدی: il-27، آنتی تومور، مدل سینژنیک، سرطان پستان، ژن درمانی
امید تیمورنژاد اشرف محبتی مبلرز
پروتئین التهابی خارجی (oipa) یکی از پروتئین های غشای خارجی هلیکو باکتر پیلوری می باشد که نقش مهمی در القای التهاب توسط این باکتری ایفا می کند. مطالعات زیادی بر روی نقش این پروتئین در تغییر مسیر های سیگنال داخل سلولی و بیماریزایی انجام شده است. تحقیق حاضر به بررسی جنبه های مبهم بیماریزایی این پروتئین و تاثیر آن در تغییر سیگنالینگ داخل سلولی و همچنین تاثیر این پروتئین بر روی بلوغ و تولید برخی سیتوکین ها توسط سلول های دندریتیک پرداخته است. سلول های اپیتلیال معده در معرض غلظت های مختلف از پروتئین نوترکیب oipa قرار گرفته و میزان سمیت، نحوه القای آپوپتوز، نحوه اتصال پروتئین به سلول و مسیر های سیگنالینگ داخل سلولی مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد سلول های دندریتیک نیز در معرض غلظت های مختلف این پروتئین قرار گرفت و میزان بلوغ و نحوه ترشح سیتوکین ها نیز در این سلول ها بررسی شد. در این مطالعه مشخص شد که oipa قادر است به سلول های اپیتلیال معده چسبیده و اثرات سمی و آپوپتوتیک بر روی این سلول ها دارد. oipa سبب القای آپوپتوز از مسیر میتوکندریایی میشود و نسبت bax: bcl-2 را در این سلول ها افزایش می دهد. سلول های دندریتیک نیز پس از مواجهه با oipa دچار کاهش بیان در مارکر های بلوغ شدند و میزان ترشح il-10 نیز در آنها کاهش یافت ولی تغییری در ترشح il-12 نداشتند. اتصال نقش مهمی در بیماریزایی هلیکوباکتر پیلوری بازی می کند. پس از اینکه باکتری به سلولهای اپیتلیال معده متصل شد، oipa باعث القای آپوپتوز از مسیر میتوکندریایی در این سلول ها می شود. ناتوانی میزبان در حذف کامل باکتری بعلت فرار هلیکوباکتر پیلوری از پاسخ ایمنی است و دندریتیک سل ها واسطه های اصلی بین ایمنی ذاتی و اکتسابی می باشند. هلیکوباکتر پیلوری با استفاده از oipa باعث سرکوب سلول های دندریتیک شده و با این روش به پایداری بیشتر عفونت کمک می کند.
فرهاد ریاضی راد سهیلا اژدری
هدف مطالعه حاضر مقایسه پاسخ های ایمنی اجرائی و مهاری در سه نمونه خون، بافت تومور و غده لنفاوی در بیماران و مقایسه آنها با نمونه های طبیعی از افراد سالم بود. لازم بذکر است غدد لنفاوی بر مبنای سطح بیان ژن های ماماگلبولین و سیتوکراتین 19 و هچنین میزان ارتشاح سلول های سرطانی به دو گروه ماکروماتستاتیک (بیان بالا همراه با حضور فراوان سلول های توموری) و میکرومتاستاتیک (بیان کم و ارتشاح ناچیز سلول های سرطانی) تقسیم شدند. افراد بیمار پاسخ های اجرائی قوی را در خون محیطی نسبت به افراد سالم با غلبه پاسخ th1 را نشان می دادند، اما تفاوتی در فراوانی سلول های اجرائی th17 مشاهده نشد. با وجود افزایش بیان ژن ifn-β در بافت تومور در مقایسه با بافت نرمال پستان، پاسخ ایمنی اجرائی در بافت تومور نسبت به خون محیطی به پاسخ th2 گرایش دارد. این تمایل به پاسخ th2 در غدد لنفاوی با ارتشاح بالای سلول های سرطانی (ماکرومتاستاز) نیز مشاهده گردید. فراوانی سلول های t تنظیمی طبیعی در خون محیطی افراد بیمار نسبت به افراد سالم فراوانی بیشتری را نشان می دهد که این افزایش همراه با افزایش فراوانی در فنوتیپ فعال در سلول های treg (foxp3high) می باشد. تفاوتی در فراوانی سلول های تنظیمی tr1 و cd8+ treg در خون محیطی افراد سالم و بیمار دیده نشد، اما در بافت توموری نسبت به سالم پستان افزایش معنی داری را نشان داد. درصد فراوانی جمعیت های مختلف t تنظیمی در بافت تومور افزایش معنی داری را نسبت به خون محیطی و غده لنفاوی نشان داد. افزایش این جمعیت های سلولی در غده لنفاوی ماکرومتاستاتیک در مقایسه با میکرو متاستاتیک نیز معنی دار بود. بیان il-10 بعنوان یک سایتوکاین مهم مهاری افزایش معنی داری را در بافت تومور در مقایسه با بافت سالم پستان نشان داد، اما تفاوتی در بیان tgf-? مشاهده نشد. در غده لنفاوی میکرومتاستاتیک بیان tgf-β نسبت به ماکرو متاتستایک افزایش نشان می دهد اما تفاوتی در بیان il-10 مشاهده نشد. بنظر می رسد متابولیسم اسید آمینه آرژنین (آرژینازها و inos) در کنار تولید پروستاگلاندین e2 (cox-2) نسبت به متابولیسم اسید آمینه تریپتوافان نقش مهمتری در القاء شرایط سرکوب کننده ایمنی در بافت تومور دارد. از یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت که ایجاد یک پاسخ ایمنی سرکوب کننده در پاسخ ایمنی بیماران مبتلا به سرطان پستان به حضور سلول های توموری وابسته بوده و بنظر می رسد تا هنگامی که سلول های توموری در جایگاه اولیه خود قرار داشته باشند عملکرد عمومی سیستم ایمنی بیماران دچار مشکل نشده و نقص ایمنی محدود به موضع تومور می باشد، اما با انتشار تومور به نقاط دیگر سیستم ایمنی بطور کلی تحت تأثیر تومور قرار گرفته و نقص ایمنی سیستمیک می گردد.
میلاد رسولی زهیر صراف
مقدمه: آرتمیزینین (art)، دارویی در طب سنتی چینی است که تاثیرات ضد سرطانی ان مورد توجه بسیاری قرار گرفته شده است. در این مطالعه به بررسی ایمنومدولاتوری این دارو به همراه نانوذره pla/peg در مدل موشی سرطان پستان پرداخته شده است. مواد و روش ها: نانوذرات pla/peg با استاده از متد نانوپرسیپیتیشن تهیه شد. بررسی های انجام شده شامل اندازه گیری سایز نانوذره ها، ftir، sem ، تعیین میزان داروی بارگیری شده، بررسی کشندگی نانوسامانه بر روی سلول های توموری در محیط برون تنی، اندازه گیری حجم تومور، تولید و ترشح سایتوکاین های اینترفرون گاما و اینترلوکین 4 بوده است. نتایج: طبق نتایج سایز ذره ها 170 نانومتر بوده، شکل کروی با سطحی صاف داشتند، plaو peg در ساختار نانوذره حضور داشتند،میزان داروی بارگیری شده 96 درصد بود، میزان کشندگی نانوسامانه در محیط برون تنی در مقایسه با داروی ازاد تفاوت معنی داری نداشت، داروی بارگیری شده میزان نسبت سایتوکاینی را افزایش داده است (p-value≤0.05). بحث: در این مطالعه ما به بررسی اثرات داروی ارتمیزنین ازاد و ارتمیزنین بارگیری شده در نانوذرات pla/peg بر روی مدل موشی سرطان سینه پرداختیم. نتایج نشان داد که داروی لود شده در نانوذرات توانایی بیشتری در محدود کردن رشد تومور نسبت به داروی ازاد دارد که این نشان دهنده توانایی نانو ذرات در حفظ دارو در محیط بدن و رسانش ان به طور انتخابی به محیط تومور است. در بررسی سایتو کاین ها افزایش نسبت ifnɣ/il4 نشان دهنده توازن سیستم ایمنی به سمت ایمنی سلولی و محدود کردن تومور است. با استفاده از این نانوذرات میتوان تاثیر داروهای اب گریز مانند ارتمیزنین را که اثرات تخریبی روی سلول های توموری دارند ولی به دلیل پراکنش غیر اختصاصی در بدن فقط قسمت کوچکی از انها به تومور میرسد را افزایش داد. کلید واژه: ارتمیزنین، نانوذره، pla/peg، سایتوکاین
یقظان ناجح طاهر فاطمه رهبری زاده
مقدمه و هدف: سرطان فرآیندی پیچیده و چند مرحله¬ای است که با تغییرات سلولی مختلف همراه است؛ سرطان سینه، پنجمین عامل شایع مرگ و میر در سراسر دنیاست و در بین زنان شایع ترین سرطان کشنده است. عوامل محیطی و ژنتیکی متفاوتی در ایجاد سرطان سینه دخالت دارند. یکی از دلایل شناخته شده جهش در ژن her2 است. هدف این مطالعه کلونینگ ژن گیرنده her2 در وکتور بیانی +pcdna3.1 hygro و بیان این وکتور نوترکیب در سلول های یوکاریوتی ll2 بود. سلولهای ll2 نوترکیب به موشهای c57bl/6 تزریق شده تا از این موشها به عنوان مدلهای موشی سرطان سینه her2 مثبت استفاده شوند. مواد و روشها: در ابتدا با تکثیر ژنher2 و کلون کردن آن به داخل وکتور pcdna3.1 hygro+ سازه بیان کننده ژنher2 ایجاد شد. ساخته شدن سازه حاوی her2 با سکوانسینگ تأیید شد. در مرحله بعد این سازه به سلولهای سرطانی موشی(ll2) منتقل گردید. برای ایجاد رده سلولی پایدار با قرار دادن سلولهای ترانسفکت شده با سازه حاوی her2 ، در محیط حاوی آنتی بیوتیک هیگروماسین اقدام کردیم. سلولهای باقی مانده بعد از 1 ماه تیمار با آنتی بیوتیک، سرعت رشد بسیار کمی داشتند. بعد از 3 بار تکرار کار( حدود 9 ماه) تعداد سلولها نهایتاً به تعداد106 عدد رسید که بعد از تزریق به موش هیج توموری ایجاد نمی کرد. در کنار این کار از سلولهای ll2 ترانسداکت شده با لنتی ویروس حاوی her2 استفاده کردیم. نتایج ترانسداکشن این سلولها با استفاده از فلوسایتومتری تایید شده و حدود 106 سلول ترانسداکت شده به موش های c57bl/6 به روش زیر جلدی تزریق گردید. 12- 10 روز بعد، تزریق در محل تزریق تومور قابل لمس بود. نتایج: ژن her2 با موفقیت تکثیر و داخل وکتور پلاسمیدی pcdna 3.1 hygro+ و کلون شد. تزریق سلولهای ll2 ترانسداکت و ترانسفکت شده با این سازه ها به موش نشان داد که فقط سلولهای ll2ترانسداکت شده با وکتور ویروسی plex her2 قادر به بیان پایدار her2 انسانی هستند. نتیجه¬گیری: سلولهای سرطانیll2 بیان کننده ژن her2 باعث ایجاد تومور با اندازه مناسب در موش میشود. کلید واژه: کلونینگ، her2 ،سرطان سینه، سلولهای سرطانی موشی ll2، تومور حیوان
شرف الدین موسوی زهیر صراف
کورکومینcur) )، یک داروی ضد سرطان طبیعی است که پتانسیل ضد سرطانی آن در انواع مختلف سرطان ها به اثبات رسیده است. هدف عمده این مطالعه، بهبود فراهمی زیستی این ترکیب آبگریز توسط کپسوله کردن آن در مرکز آبگریز یک نانوحامل پلی یورتانی (pu) آمفی فیل و بررسی اثرات درمانی فرمولاسیون نانویی آن به عنوان یک سیستم تحویل دارو برای درمان سرطان سینه می باشد. نوع جدیدی از نانوحامل پلی یورتانی آب پایه سنتز شد و ویژگی های ضد توموری نانومیسل فولاته ی(fol) پلی یورتان بارگذاری شده با کورکومین(fol-cur-pu) ، در برابر رده های سلولی سرطان سینه در هر دو شرایط برون تنی و درون تنی ارزیابی گردید. ویژگی های فیزیکوشیمیایی نانوذره پلی یورتان به تنهایی و پلی یورتان بارگذاری شده با کورکومین نیز بوسیله اسپکتروسکوپی فلورسانس، میکروسکوپ الکترونی روبشی انتشار میدان، میکروسکوپ الکترونی انتقالی، میکروسکوپ نیروی اتمی، پراکنش نوری دینامیک، ftir, nmr and dsc مورد بررسی قرار گرفتند. نانوسامانه fol-cur-pu پایداری فیزیکی مناسب، اندازه مطلوب (تقریبا 67 نانومتر)، بار زتا پتانسیل منفی (تقریبا 42-)، رهایش حساس به ph دارو، بازده بارگذاری بالای دارو (تقریبا 87 درصد) و غلظت میسلی بحرانی پایینی (2/0 میلی گرم بر لیتر) را از خود نشان داد. نانوسامانه fol-cur-pu، نتنها زیست فراهمی بسیار بالاتری را نسبت به کورکومین خالی (p<0.05)دارا بود، بلکه تکثیر سلول ها را متوقف کرده و سبب انگیزش آپوپتوز سلول های سرطانی (p<0.01) در هر دوحالت وابسته به زمان و وابسته به غلظت گردید. آنالیز real time pcr فعال سازی آپوپتوز در سلول های تیمار شده با fol-cur-pu را تایید نمود. نانومیسل های پلی یورتان به تنهایی، هیچ اثر سمیتی در برابر سلول های سرطانی مورد مطالعه از خود نشان ندادند. نتایج آزمایشات درون تنی بر روی موش های balb/c نشان داد که fol-cur-pu بطور معنی داری اندازه تومور را کاهش داده و طول عمر موش ها را افزایش می دهد. همچنین تکثیر اسپلینوسایت ها و تولید ifn-? را افزایش داده، حال اینکه بطور معنی داری تولید il-4 را کاهش می دهد. بررسی کلی نتایج، این امر را تایید می کند که fol-cur-pu با بازداری از تکثیر سلول ها، القاء آپوپتوز و انگیزش ایمنی ضد توموری، به طور معنی داری تاثیر بازدارندگی شیمیایی بر روی سرطان سینه را دارا می باشد.
ندا سلیمانی اشرف محبتی محبتی مبارز
متابولیت های باکتری ها می تواند به عنوان ترکیبات دارویی جایگزین در درمان سرطان استفاده شود. امروزه باکتری ها به عنوان کاندید درمانی سرطان مورد توجه قرار گرفته اند. هدف این مطالعه ¬بررسی میانکنش نانوذرات کیتوزان حامل پروتئین نوترکیب hp-nap هلیکوباکترپیلوری بر مدل سرطانی سینه در شرایط آزمایشگاهی و مدل حیوانی بود. پروتئین نوترکیب hp-napa با استفاده از کروماتوگرافی میل ترکیبی با رزین نیکل تخلیص شد. نانوذرات کیتوزان حامل پروتئین نوترکیب hp-nap با روش ژل شدن یونی تهیه گردید. بار الکتریکی نانوذرات با زتا سایزر و سایز آنها با دستگاه dls و میکروسکوپ الکترونی تعیین گردید. جهت بررسی اثر سیتوتوکسیسیتی ترکیبات مورد مطالعه، سلول های سرطانی سینه رده 4t1 با غلظت های مختلف نانوذرات کیتوزان، پروتئین نوترکیب hp-nap، نانوذرات کیتوزان حامل پروتئین نوترکیب hp-nap هلیکوباکترپیلوری تیمار شدند. بقای سلولها با تست mtt سنجیده شد. در موش های نژاد balb/c در طی دو هفته بعد از تزریق تومور ایجاد و سپس گروه های مختلف موشی با نانوذرات کیتوزان، پروتئین نوترکیب hp-nap، نانوذرات کیتوزان حامل پروتئین نوترکیب hp-nap و pbs تیمار شدند. پس از سه هفته موش ها به روش اخلاقی کشته شدند و بافت کلیه، کبد، ریه، طحال و تومور جدا گردید. میزان تکثیر لنفوسیت های طحالی و سنجش سایتوکین ها با روش الیزا ارزیابی شد. برای بررسی آپوپتوز بافت توموری، از تست تانل استفاده شد. بیان ژن های mmp-9 و vegf با روش real time pcr مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج تست mtt بعد از 24 ساعت نشان داد که نانوذرات کیتوزان، پروتئین نوترکیب hp-nap، نانوذرات کیتوزان حامل پروتئین نوترکیب hp-nap هلیکوباکترپیلوری در غلظت های بالا بر روی سلول های سرطانی سینه 4t1 دارای اثر سیتوتوکسیک می باشد. نتایج فلوسیتومتری وقوع آپوپتوز را تایید کرد. مهار متاستاز با تست خراش در چاهک تایید شد. تکثیر لنفوسیتی و ترشح ifn-? افزایش قابل توجهی را در گروههای تیمار شده با پروتئین نوترکیب hp-nap، نانوذرات کیتوزان حامل پروتئین نوترکیب hp-nap در مقایسه با گروه کنترل نشان می داد (p<0.05). نتایج تست تانل جهت بررسی آپوپتوز در مورد بافت توموری در سه گروه مورد مطالعه، مثبت بود. آنالیز آماری با (p<0.001) بیانگرآن بود که در هر سه گروه تیمار، منجر به کاهش بیان ژن های mmp-9 و vegf در مقایسه با گروه کنترل شده است. لذا این نانوذرات حامل hp-nap ممکن است با تغییر تولید سیتوکینها و افزایش فعالیت تومورسیدالی سیستم ایمنی منجر به کاهش رشد تومور در موش شده باشند.
مهدیه فرزانه پور حوریه سلیمان جاهی
عفونت پاپیلوما ویروس انسانی تایپ 16درانسان ها همراه بیشتر سرطان های گردن رحم می باشد و انکوپروتئین های اولیه e6 و e7را بیان می کند؛که این ژن ها برای ترانسفورم کردن سلولهای توموری نیاز هستند. ایمنی اختصاصی علیه پاپیلومای انسانی تایپ 16 در سلول های توموری در مدل های موشی به وسیله تعدادی از واکسنها بهدست آمده است. پروتیئن های شوک حرارتی خانواده ای از پروتیئن های چاپرونی هستند که آزادسازی پپتیدهایی که به صورت غیر کوالان به مولکول mchکلاس 1 باند می شوند را تسهیل می کند و منجر به تولید پاسخ های ایمنی سلولی اختصاصی علیه پپتید میشوند. ایمنی زایی با ساختارهای مبتنی بر پروتیئن شوک حرارتی انجام گرفت و نشان داد میتواند ایمنی ضد توموری و یا ضد ویروسی ایجاد کند. نتایج بدست آمده نشان داد که واکسن طراحی شده قادر به القای پاسخ ایمنی قوی و کنترل تومور می باشد. با توجه به شیوع بالای سرطان گردن رحم و وجود پاپیلوماویروس های پر خطر، طراحی dna واکسن های درمانی اهمیت زیادی دارد.