نام پژوهشگر: امیر سعدالدین
حسین سامان منش امیر سعدالدین
به دلیل فقدان یا کمبود دادههای جریان سیلاب در برخی از زیرحوضهها، موضوع امکان استفاده از تحلیل منطقهای بمنظور برآورد خصوصیات سیلاب در حوضههای فاقد آمار مورد توجه محققین میباشد. هیدرولوژیستها از روش منطقهبندی برای قرار دادن زیرحوضههای یک منطقه درون گروههای همگن استفاده میکنند. در این تحقیق به منظور ارزیابی و مقایسه کارایی الگوریتمهای خوشهبندی سلسلهمراتبی و تجزیهای در گروهبندی آبخیزهای رودخانه مند و دریاچه بختگان – مهارلو در استان فارس، 15 حوضه که دارای دوره آماری 23 ساله (1385-1363) بود انتخاب شدند. در هر یک از حوضهها 13 پارامتر از خصوصیات مورفولوژیکی، اقلیمی، کاربری اراضی، زمینشناسی و هیدرولوژیکی انتخاب شده و مقادیر آنها استاندارد گردیدند. سپس به دلیل کثرت متغیرها، متغیرهای مستقل با استفاده از روش تجزیه و تحلیل عاملی مشخص شدند. براین اساس 10 متغیر با نمره عاملی بیش از 0/7 از پنج عامل بدست آمده انتخاب شدند. سپس به منظور تعیین گروههای همگن از الگوریتمهای خوشهبندی سلسلهمراتبی، تجزیهای (هر دو حالت سخت و فازی) و برای تعیین تعداد مطلوب خوشهها (گروهها) از دو شاخص اعتبارسنجی، شاخص میانگین عرض سیلهوت و دان، استفاده شد. برای بررسی صحت گروههای حاصل از الگوریتمهای خوشهبندی، از روش تحلیل ممیزی استفاده گردید. براین اساس در هر یک از الگوریتمهای خوشهبندی دو گروه همگن برای حوضههای آبخیز مورد مطالعه بدست آمد. با استفاده از روش رگرسیون چندمتغیره روابطی بین دبی حداکثر لحظهای و ویژگیهای حوضهها در هر یک از گروهها ارائه گردید و دبی حداکثر لحظهای با دوره بازگشتهای مختلف براساس مدلهای رگرسیونی برای هر یک از حوضهها برآورد شد. در نهایت مقادیر دبی برآوردی مدلهای گروههای همگن سه الگوریتم خوشهبندی و مقادیر دبی مشاهدهای، با استفاده از شاخص میانگین قدرمطلق خطای نسبی و میانگین قدرمطلق خطا مقایسه شدند. نتایج نشان داد که مقادیر دو شاخص فوق در الگوریتمهای خوشهبندی تجزیهای- pam و سلسلهمراتبی مساوی و در الگوریتم خوشهبندی فازی- فنی بیشتر است. بنابراین دقت مدلهای گروههای همگن الگوریتم خوشهبندی سلسلهمراتبی و تجزیهای- pam در برآورد دبی حداکثر لحظهای بیشتر میباشد
معصومه شهابی امیر سعدالدین
خشکسالی یکی از پدیده های آب و هوایی است که در همه شرایط و در همه مناطق کره زمین هرساله به وقوع می پیوندد و خسارات زیادی به انسان و اکوسیستم های طبیعی وارد می نماید. از آنجایی که خشکسالی یکی از مهمترین عوامل کاهش دهنده ی محصولات کشاورزی است و تولید و افزایش عملکرد محصولات را با مشکل مواجه می سازد، پیش یابی شرایط رطوبتی آینده به منظور مدیریت خشکسالی کشاورزی اهمیت ویژه ای می یابد. در این مطالعه مدل تصمیم بیزین به عنوان ابزار مدیریتی برای ارزیابی سناریوهای مدیریت خشکسالی کشاورزی استفاده شد. قابلیت و کارآیی رویکرد bdns در تصمیم سازی و ارزیابی گزینه های مدیریتی در این مطالعه بر روی اراضی کشت گندم دیم در شرق استان گلستان ارائه گردید. به این منظور تعدادی از ایستگاه های بارانسنجی و سینوپتیک شرق استان گلستان که تا پایان سال آبی 86-1385 مقادیر بارندگی آن ها ثبت شده بود، انتخاب شدند. با استفاده از مدل سازی سری های زمانی sarima به پیش یابی مقادیر بارندگی و دما در یک دوره چهارساله (90-1387) پرداخته شد و به منظور اصلاح خروجی های مدل سری زمانی، نتایج حاصل از مدل گردش عمومی اتمسفر (gcm) تحت سناریوی ukmo برروی داده های حاصل از پیش یابی بارندگی و دما اعمال شد. سپس وضعیت رطوبتی (خشکسالی کشاورزی) هر یک از ایستگاه ها در سال های پیش یابی شده و در دوره آماری در طول دوره رشد گندم دیم با استفاده از روش فائوپنمن-مونتیث مورد بررسی قرار گرفت. سپس بر اساس طبقه بندی خشکسالی، هر سال در یکی از وضعیت های خشکسالی شدید، خفیف و نرمال قرار گرفت. سپس فراوانی هریک از وضعیت ها در طول دوره آماری محاسبه گردید. پس از تعیین وضعیت رطوبتی هر ایستگاه در هر سال با استفاده از آمار عملکرد کشت ارقام غالب گندم دیم در شرق استان گلستان و تطبیق آن ها با یکدیگر سناریوی مدیریت خشکسالی کشاورزی بر اساس متغیر تصمیم رقم کشت تدوین شد. پارامترهای مدل بیزین با استفاده از شرایط رطوبتی گذشته در طی دوره آماری مشاهداتی و نیز آمار کشت ارقام مختلف گندم و عملکرد آن ها در آن دوره بدست آمد. آنگاه نتایج حاصل از خروجی مدل نشان داد عملکرد رقم کوهدشت در مقایسه با زاگرس و سایر ارقام گندم در شرق استان گلستان در شرایط خشکسالی وضعیت بهتری دارد. در گام بعدی به منظور برآورد احتمال عملکرد گندم در سال های پیش یابی شده و متأثر از خشکسالی، دو سناریوی مدیریتی تعریف شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل این سناریوها بوسیله مدل تصمیم بیزین نشان داد که احتمال مقادیر سطوح عملکرد کم، متوسط و زیاد در سناریوی 2 (کوهدشت 70%، زاگرس 20% و سایر ارقام 10%) نسبت به سناریوی 1 (شرایط حاضر) وضعیت بهتری دارد. همچنین این نتایج بوسیله آزمون تی جفت نیز مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاکی از معنادار بودن سطح عملکرد کم و متوسط بین سناریوهای 1 و 2 در سطح اطمینان 95% می باشد که این معناداری برای سطح عملکرد زیاد مشاهده نشد. بنابراین ضرورت ترویج رقم مناسب کشت با عملکرد مطلوب و سازگاری بیشتر با شرایط اقلیمی و اثرات ناشی از خشکسالی اقلیمی تبیین می شود. رویکرد مدل تصمیم بیزین در این مطالعه به عنوان ابزاری مفید و ارزشمند برای نمایش سیستم بصورت یکپارچه و تلفیق نمودن خروجی های حاصل از مدل ها و نظرات کارشناسی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. همچنین رویکرد مذکور برای ارزیابی نتایج اقدامات که لازمه تصمیم سازی می باشند و نیز برای نمایش عدم قطعیت در پارامترها مورد استفاده قرار می گیرد.
نازنین مفیدی پور واحدبردی شیخ
خشکسالی یکی از مهمترین انواع خطرات طبیعی جوی و پدیده ای آرام و نافذ است. در همه شرایط اقلیمی و با شدت و دوام متفاوت خسارات متنوعی به زندگی انسان و اکوسیستم ها وارد می نماید. از این رو ارزیابی شدت و تعیین مناطق تحت خطر از پیش شرط های ارائه برنامه های مدیریتی است. در این تحقیق جهت ارزیابی و تحلیل مکانی و زمانی و تدوین برنامه مدیریت خشکسالی در حوضه آبخیز اترک ابتدا شاخص خشکسالی spi در 6 بازه زمانی (3، 6، 9، 12، 24، و 48 ماهه) برای طول دوره آماری 31 ساله (1383-1354)، محاسبه و نقشه بندی و سپس به جستجوی نظم زمانی و مکانی وقوع آن پرداخته شد. همچنین با استفاده از مدل ساریما (sarima) بارندگی در 5 سال آینده پیش یابی گردید. رابطه بین خشکسالی هواشناسی و جریانات سطحی منطقه تعیین و در انتها پس از ارزیابی خسارت ناشی از حداکثر خشکسالی پتانسیل، به ارائه راهکارهای مناسب، برای مدیریت پایدار خطر مبادرت گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شاخصspi می تواند زمان شروع، خاتمه و شدت و تداوم خشکسالی را به خوبی در منطقه نشان دهد. همچنین با افزایش مقیاس زمانی، از فراوانی وقوع خشکسالی کاسته شده ولی مدت دوام آن افزایش می یابد. دقت مدل ساریما در سال های مختلف و برای ایستگاه های مختلف متفاوت است. بررسی نقشه های پهنه بندی خطر خشکسالی نشان داد که از بین 6 بازه زمانی، شاخص spi تنها در خشکسالی سال 1364 در بازه 24 ماهه دارای توان تفکیک زمانی و در مقیاس24 ماهه 2 ایستگاه و 48 ماهه 5 ایستگاه دارای قابلیت تفکیک مکانی است. رابطه زمانی وقوع خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی با یکدیگر در سطح 99 درصد معنی دار است و این همبستگی در بازه 3 ماهه حداکثر می باشد. خشکسالی سبب کاهش آب های سطحی است و این تاثیر در همان ماه یا با یک ماه تاخیر و حداکثر در ایستگاه سیرآباد در زیر حوضه دربند اتفاق می افتد. در دوره های بحرانی خشکسالی، هیچ سطحی از حوضه اترک بالایی و میانی از خطر شدید خشکسالی مصون نبوده و خسارت بسیار زیادی به آن وارد می شود و لزوم برنامه ریزی برای خشکسالی و مدیریت منابع آب به منظور کاهش خطر خشکسالی در قالب 4 برنامه مدیریتی منطقه اجتناب ناپذیر است. در شرایط بحرانی خشکسالی با توجه به کمبود بارش 2/92 میلیمتر در سال، لزوم اجرای 2 برنامه مدیریتی اجتناب از خطر (iii)، شامل اجرای اصلاح شیوه های آبیاری، تغییر الگوی کشت و ترویج کشت گیاهان مقاوم و سازگار با خشکی، کنترل سطوح زیر کشت متناسب با نیاز آبی و اقدامات کنترلی (iv)، وابسته به استراتژی ذخیره، انتقال و بهینه سازی الگوی مصرف ضروری است. کلمات کلیدی: شاخص spi، جریانات سطحی، خسارت خشکسالی، مدیریت خطر، حوضه آبخیز اترک.
آی ناز کلته امیر سعدالدین
مدلسازی در ارزیابی و شناخت سیستم آبخیزها از نقطه نظر درک بهتر روند مسائل هیدرولوژیکی و فرسایش خاک اهمیت ویژه ای دارد. در این راستا مدل های بسیاری برای شبیه سازی فرآیندهای حوضه آبخیز وجود دارد که مدل های فیزیکی از جمله ی آنها می باشند. لیسم نمونه ای از مدل های فیزیکی است، این مدل هیدرولوژیکی و فرسایش خاک اولین بار در دهه 1990 در تپه ماهورهای لسی کشور هلند با هدف رسیدن به استراتژی های مدیریت پایدار طراحی و ساخته شد. لیسم بر اساس شبکه سلولی و در مقیاس حوضه آبخیز عمل می کند و عملکرد آن محدود به وقایع رگباری است. حوضه آبخیز کچیک به عنوان یک حوضه معرف و زوجی و مجهز به سیستم های پایش معرفی شده است. در این حوضه وجود سازندهای لسی ضخیم، استفاده بیش از حد از زمین و شرایط اقلیمی حاکم بر منطقه موجب ایجاد فرسایش های شیاری و آبراهه ای در سطح وسیعی از حوضه و وقوع سیلاب های مخرب در منطقه گردیده است. توجه به شرایط مذکور و خسارت های مالی و جانی فراوان در منطقه اهمیت شناخت منطقه را از نظر مدیریت منابع آب و خاک نشان می دهد. بدین لحاظ در این تحقیق سعی گردید کارایی بخش هیدرولوژیکی مدل شبیه سازی لیسم که پیش نیاز بخش فرسایش آبی آن نیز می باشد برای حوضه آبخیز کچیک که در اراضی تپه ماهوری لسی شرق استان گلستان واقع شده است ارزیابی گردد. نتایج حاصل از کاربرد مدل لیسم در حوضه آبخیز کچیک با توجه به مقایسه آماری ضریب همبستگی و ضریب ناش - ساتکلیف، همبستگی حدود 80 درصدی هیدروگراف های مشاهداتی و هیدروگراف های شبیه سازی را نشان می دهد به طوری که در مورد ویژگی های مهم هیدروگراف از قبیل: دبی پیک لحظه ا ی، حجم رواناب و زمان رسیدن به دبی اوج بین دو هیدروگراف تطابق خوبی مشاهده می شود.
معصومه نصیری علی دریجانی
امروزه تأمین امنیت غذایی از اساسی ترین برنامه های بشر به شمار می آید. خاک به عنوان مهمترین و ارزان ترین نهاده تولید کشاورزی محسوب شده و پدیده فرسایش خاک تهدید جدّی برای منابع آب و خاک قلمداد می شود. بهره برداری بی رویه از خاک، نظام بهره برداری نامناسب و عدم پذیرش فراگیر عملیات حفاظت خاک و آب، زمینه تأثیر سوء فرسایش را فراهم ساخته است. تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل اقتصادی - اجتماعی موثر بر بکارگیری عملیات تراس بندی توسط کشاورزان روستاهای تحت انجام عملیات تراس بندی آبخیز چمانی در بالادست رودخانه گرگانرود در استان گلستان انجام گردید. اطلاعات مورد نیاز از طریق طراحی و تکمیل 142 پرسشنامه مشتمل بر مشخصات فردی، مشخصات مزرعه، سطح آگاهی کشاورز از فرسایش و روشهای حفاظت خاک توسط کشاورزان در پنج روستای آبخیز مورد مطالعه جمع آوری گردید. سپس، به منظور تعیین عوامل اقتصادی- اجتماعی موثر بر بکارگیری عملیات تراس بندی، تحلیل های توصیفی (آزمون های مقایسه میانگین (t)، مان- ویتنی، همبستگی پیرسون و کندال) با استفاده از نرم افزار spss و تحلیل های کمی با استفاده از نرم افزار تخصصی اقتصادسنجی shazam از طریق برآورد الگوی رگرسیون لاجیت، محاسبه و تفسیر کشش ها و اثرات نهایی متغیرهای موثر صورت پذیرفت. نتایج نشان داد عواملی نظیر تحصیلات، حرفه اصلی کشاورزی، شیب زمین، میزان آگاهی کشاورزان از روش های حفاظت خاک، شرکت در کلاس های ترویجی، درآمد کشاورزان و بهره مندی از تسهیلات اعتباری در بکارگیری عملیات تراس بندی اثر معنی داری دارد. بطوریکه با یک درصد افزایش سطح تحصیلات، و یا یک درصد افزایش شیب زمین و یا شرکت کشاورزان در کلاس های ترویجی، احتمال بکارگیری عملیات تراس بندی به ترتیب 43/0، 07/0 و 26 درصد افزایش می یابد. باتوجه به یافته های تحقیق، راهکارهای سیاستی نظیر افزایش سطح سواد کشاورزان، توجه بیشتر به تشکیل کلاس های ترویج منابع طبیعی، تراس بندی در شیب های مجاز، واگذاری اعتبارات یارانه ای و استفاده از ظرفیت ها و تسهیلات بخش تعاون از طریق ایجاد اتحادیه های آبخیزداران، در راستای بهبود وضعیت موجود مانند، افزایش نرخ پذیرش عملیات تراس بندی، حفاظت هرچه بیشتر ذخایر طبیعی و کاهش فرسایش به برنامه ریزان این عرصه ارائه گردید.
محمد محمدی الوار امیر سعدالدین
استفاده بهینه از منابع آبخیز بدون در نظر گرفتن معیارها و مسائل اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر نخواهد بود. در اکثر برنامه های مدیریتی سعی بر این است که اقدامات اجرایی علاوه بر توجیه اقتصادی با پذیرش مردم نیز همراه باشد، زیرا یکی از دلایل شکست برنامه های مدیریتی در سطح آبخیز عدم پذیرش فعالیتها از جانب آبخیزنشینان است. پیش بینی اثرات اجتماعی فعالیتهای مدیریتی در سطح آبخیز از جمله ارزیابی های ضروری در جهت نیل به مدیریت یکپارچه منابع است که تضمین کننده مشارکت بهره برداران در عرصه آبخیز خواهد بود. هر چند فرآیند مشارکت عمومی با ذینفعان در بحث های علمی به اندازه ی کافی مورد بررسی قرار گرفته است ولی کاربرد روش های مشارکتی در عمل با مشکلاتی مواجه است که می تواند با عدم انتقال دانش و کم توجهی به رویکرد های مشارکتی در فرآیند برنامه ریزی مرتبط باشد. این تحقیق به منظور مشخص کردن سطح مشارکت مردم در اجرای اقدامات آبخیزداری و ارائه راهکار هایی به منظور افزایش سطح مشارکت آنان و همچنین پیش بینی سطح پذیرش مردمی سناریوهای مدیریت پوشش گیاهی و با هدف حل مشکلات سیل و فرسایش خاک در آبخیز چهل چای استان گلستان انجام گرفت. آبخیز چهل چای با مساحتی حدود 25680 هکتار و جمعیتی برابر 14048 نفر در استان گلستان واقع شده و یکی از سرشاخه های رودخانه گرگانرود می باشد. پس از انتخاب چهار گزینه مدیریتی محتمل، 16 سناریوی مدیریت پوشش گیاهی تدوین شد. با انجام مطالعات میدانی اجتماعی در سطح آبخیز به منظور پیش بینی اثرات اجتماعی سناریوهای مدیریتی آبخیز، طی مصاحبه حضوری با بهره برداران آبخیز برای هر فرد به تفکیک پرسشنامه ای تکمیل شد و نتایج آن برای تجزیه و تحلیل اثرات اجتماعی بکار گرفته شد. با توجه به فرمول کوکران و طی یک بررسی میدانی-اجتماعی با روش نمونه گیری انتساب متناسب به 139 آبخیزنشین از جامعه آبخیزنشینان حوضه چهل چای مراجعه شد. شرکت کنندگان در مطالعه اجتماعی از نظر قصد آنها برای اجرای سناریوهای مدیریت پوشش گیاهی در آبخیز برای آینده نزدیک (5 سال پیش رو از سال 1388) مورد پرسش قرار گرفتند. هدف این پرسش این بود که احتمال پذیرش سناریوهای مدیریتی در بین جامعه آبخیزنشین به دست آید. برای نیل به این مقصود، از توزیع احتمالاتی دو جمله ای استفاده شد. در تجزیه و تحلیل پذیرش اجتماعی سناریوهای مدیریت پوشش گیاهی، چهار کلاس یا سطح پذیرش اجتماعی (پذیرش ناچیز، کم، متوسط و زیاد) در نظر گرفته شد. نتایج بررسی ها نشان داد که سناریوهای دو (تراسبندی)، چهار (احداث باغ)، پنج (آگروفارستری)، نه (تراسبندی با احداث باغ) و 15 (تراسبندی، احداث باغ و آگروفارستری) به طور یکسان از دیدگاه بهره برداران آبخیز بیشترین پذیرش را دارند. در آبخیز چهل چای، اجرای سناریوی یک (حفظ وضعیت فعلی) کمترین سطح پذیرش مردمی را به خود اختصاص داده است. رویکرد مبتنی بر سناریوسازی به کار رفته در این تحقیق با فراهم کردن امکان انتخاب سناریوهای مدیریتی و ارائه اثرات آنها، رویکردی توانا در پیش بینی اثرات فعالیتهای مدیریتی پیشنهادی در جهت تصمیم گیری نهایی می باشد.
محبوبه بای امیر سعدالدین
چکیده تغییرات کاربری/پوشش گیاهی باعث تغییرات در سیمای سرزمین می شود که خود می تواند موجب گسستگی زیستگاه های گیاهی، جانوری و اثرات منفی بر تنوع زیستی داشته باشد. مدیریت جامع آبخیز رویکردی یکپارچه در جهت رسیدن به تعادل و توازن اکولوژیک و توسعه اقتصادی و اجتماعی می باشد. در سال های اخیر بُعد نسبتاً جدیدی به ابعاد مدیریت آبخیز اضافه شده است که نشان دهند? اهمیت روزافزون اکولوژی سیمای سرزمین در مطالعات مدیریت آبخیز می باشد. هدف این تحقیق بررسی اثرات مختلف سناریوهای مدیریتی بر ساختار اکولوژیک در آبخیز چهل چای مینودشت است. این تحقیق که بخشی از تحقیق وسیعتر در آبخیز چهل چای است، ابزار جدیدی برای مدیریت جامع فراهم می نماید. حوضه آبخیز چهل چای با مساحتی حدود 256 کیلومتر مربع در شرق استان گلستان، در شمال ایران واقع شده است. توسعه تغییرات کاربری از جنگل به زمین زراعی باعث انتخاب این حوضه به عنوان حوضه مورد مطالعه، شده است. تراس بندی، احداث باغ، اگروفارستری، جنگل کاری و احیاء جوامع گیاهی حاشیه رودخانه به عنوان پنج فعالیت در جهت اصلاح آبخیز مذکور و بهبود شرایط آن که ترکیب آنها 32 (سناریوی1 (شرایط فعلی) به همراه 31 سناریوی جدید) سناریوی مدیریتی ایجاد می شوند، در این مطالعه انتخاب شد. به منظور کمی کردن تغییرات ساختار اکولوژی سیمای سرزمین ناشی از اعمال سناریوهای مدیریتی، از شش شاخص، میانگین وزنی انداره لکه، نمایه وزنی مساحت پوشش گیاهی، تراکم حاشیه، مساحت کل هسته، اتصال جنگل و نسبت جوامع گیاهی حاشیه رودخانه استفاده شد. مقادیر شاخص های متناظر برای سناریوهای مختلف با استفاده از روش استانداردسازی حداکثر، استاندارد شدند. از روش تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی (ahp) برای وزن دهی شاخص ها استفاده گردید. سپس سناریو یا سناریوهای برتر با تکنیک تصمیم گیری چندمعیاره (mcdm) از دیدگاه ساختار سیمای سرزمین مشخص شدند. در نهایت عدم فطعیت، به دست آمده به روش بوت استرپ انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد که هر قدر فعالیت، کمتر باعث ایجاد لکههای پوششگیاهی شوند، امتیاز نهایی هر در سناریوها با در نظر گرفتن شاخص ها کمتر خواهد شد. که نشان دهند? تخریب در منطقه است. سناریوهای برتر عبارتند از: سناریوهای یک (شرایط فعلی)، چهار (اگروفارستری) شش (احیاء جوامع درختی حاشیه رودخانه)، هشت (تراسبندی و اگروفارستری) و پانزده (اگروفارستری و احیاء جوامع درختی حاشیه رودخانه) است. از اینرو لزوم توجه به اثرات لکه ای شدن اجرای بعضی فعالیت ها مثل جنگل کاری در برنامه ریزی ها، سیاستگذاری ها و پیشنهادات اجرایی از سوی منابع طبیعی یا سایر ارگانها ضروری است. بررسی عدم قطعیت مقادیر شاخصهای اکولوژیک در این تحقیق نشان میدهد به ترتیب بیشترین و کمترین عدم قطعیت در شاخص ed وrpi اتفاق میافتد. همچنین نتایج حاصل از بررسی عدم قطعیت مقادیر وزن ها نشان داد که وزنی دهی در شاخص wlca نسبت به سایر شاخصها بیشترین عدم قطعیت و در شاخص ed، کمترین عدم قطعیت کمتری را داشته است.
آرش زارع گاریزی امیر سعدالدین
خصوصیات کیفی آب از مولفه هایی است که ضرورت در نظر گرفتن آن در برنامه ریزی های مربوط به مدیریت منابع آب و همچنین ارزیابی سلامت حوضه های آبخیز و اعمال تغییرات مدیریتی کاملاً احساس شده ولی در کشور ما تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مدیریت کیفیت آب های سطحی به این دلیل که بیشتر در معرض مستقیم انواع آلاینده ها هستند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این تحقیق به بررسی ارتباط پوشش/کاربری اراضی و کیفیت آب های سطحی آبخیز چهل چای پرداخته شده است. این آبخیز با مساحت حدود 25000 هکتار در جنوب شرقی استان گلستان قرار دارد. در ابتدا روند تغییرات کاربری اراضی آبخیز و متغیر های کیفیت آب رودخانه چهل چای در چهار دهه گذشته مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در طی این دوره حدود 2027 هکتار (93/11 درصد) از سطح عرصه های جنگلی منطقه کاسته شده است. آزمون کای اسکوئر بیانگر معنی دار بودن تغییرات کاربری در طی این دوره می باشد. تحلیل روند متغیر-های کیفیت آب با آزمون من-کندال و کندال فصلی نشان داد که از دوازده متغیر کیفیت آب، هفت متغیر روند افزایشی دارند، چهار متغیر بدون روند هستند و یک متغیر روند کاهشی دارد. همسو بودن روند افزایشی مساحت اراضی کشاورزی با تغییرات افزایشی اغلب متغیر های کیفیت آب و همچنین رابطه مستقیم بین درصد اراضی کشاورزی حوضه و میزان متغیر های کیفیت آب در چهار مقطع زمانی، بیانگر تاثیر قابل توجه تغییرات کاربری اراضی (از جنگل به کشاورزی) بر کیفیت آب رودخانه چهل چای می باشد. در ادامه به منظور تعیین ارتباط پوشش/کاربری اراضی زیر حوضه ها با کیفیت آب های سطحی، نمونه برداری میدانی انجام شد. نمونه های آب سطحی در خروجی 11 زیر حوضه به صورت ماهانه و به مدت یک سال جمع آوری گردید و مورد آزمایش قرار گرفت. متغیر های اندازه گیری شده عبارتند از: هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول، اسیدیته، اکسیژن محلول، گل آلودگی، نیترات، ارتوفسفات و پتاسیم. بررسی ارتباط بین شاخص های پوشش/کاربری اراضی زیر حوضه ها و متغیر های کیفیت آب با استفاده از مدل مختلط خطی انجام شد. نتایج بیانگر تاثیر معنی دار شاخص های پوشش/کاربری اراضی بر هشت متغیر کیفیت آب می باشد. نتایج این پژوهش موید تأثیرِ قابل ملاحظه تغییر کاربری و دخالت های انسانی بر کیفیت آب های سطحی در آبخیز چهل چای می باشد. به منظور حفظ حیات اکوسیستم رودخانه و سلامت جوامع بهره بردار از منابع آبی حوضه چهل چای لازم است اقداماتی جهت کنترل عوامل آلاینده به خصوص پساب های کشاورزی و مناطق مسکونی انجام گیرد. لذا، برنامه های پایش کیفیت منابع آب و اقدامات مدیریت کیفی آب در این آبخیز ضرورت دارد.
یوسف موشخیان واحدبردی شیخ
حوضه آبخیز به عنوان یک سیستم مرکب از اجزا و فعالیت های مختلف می باشد که هر گونه برنامه ریزی و طراحی در آن باید بر اساس تجزیه و تحلیل داده های هیدرولوژی و هواشناسی صورت گیرد. استفاده از داده های دبی سیلابی و میزان آبدهی در طرح های آبی و برنامه ریزی های منطقه ای از قبیل جمع آوری آب و ذخیره آن در سدهای مخزنی امری اجتناب ناپذیر است. هدف از این تحقیق بررسی رابطه دبی سیلابی و آبدهی سالانه با خصوصیات مورفوکلیماتیک در حوضه های آبخیز منتخب استان خراسان رضوی، به منظور ارائه مدل منطقه ای می باشد که از این طریق امکان تخمین مقادیر دبی سیلابی و آبدهی سالانه حوضه های فاقد آمار فراهم گردد. برای بازسازی نواقص آماری سری های زمانی ایستگاه های منتخب برای تعیین پایه مشترک زمانی، از روش شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد. وجود داده های پرت به روش گرابز-بک بررسی شد و سپس از بین هفت توزیع آماری با کمک معیارهای تصمیم گیری شامل معیار اطلاعاتی آکائیک (aic)، معیار اطلاعاتی آکائیک اصلاح شده (aicc)، معیار اطلاعاتی بیزین (bic) و معیار اندرسون- دارلینگ (adc) بهترین توزیع آماری انتخاب گردید. بر اساس توزیع انتخاب شده مقادیر آبدهی سالانه و دبی سیلابی در دوره بازگشت های مختلف محاسبه شد. در این تحقیق 22 پارامتر فیزیوگرافی و زمین شناسی و 5 پارامتر اقلیمی در رابطه با دبی سیلابی و میزان آبدهی سالانه مورد بررسی قرار گرفتند. با استفاده از روش تجزیه به مولفه های اصلی (pca)، پارامترهای اصلی تعیین و با انجام تجزیه و تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی، گروه های همگن مشخص شدند. به منظور بررسی همگنی منطقه ای گروه های مشخص شده، آزمون هاسکینگ و والیس مورد استفاده قرار گرفت که با توجه به نتایج خوشه بندی و آزمون همگنی منطقه ای، می توان بیان داشت سری های زمانی آبدهی سالانه و دبی سیلابی، هر کدام از یک مدل منطقه ای واحد تبعیت می کند. با توجه به روش ها و معیارهای ارزیابی معادلات رگرسیونی، مدل های ارائه شده توانایی قابل قبولی در برآورد مقادیر دبی سیلابی و آبدهی سالانه را دارا هستند و از آن جایی که روش به کار رفته در این تحقیق مبتنی بر داده های ثبت شده و روش های آماری می باشد استفاده از نتایج این تحقیق می تواند در حوضه های فاقد آمار استان خراسان رضوی مورد استفاده سازمان ها و بخش های اجرایی-تحقیقاتی ذیربط قرار گیرد.
آزاده گوهردوست امیر سعدالدین
بدین منظور مدل swat، شاخص های wqi، ndvi، wlcai و wmpsi استفاده شد. وضعیت اقتصادی- اجتماعی با کمک تجزیه و تحلیل نتایج پرسشنامه های تکمیل شده و نیز تحلیل اطلاعات جمعیتی مشخص گردید. همچنین حد آستانه شاخص های بالا به تفکیک مشخص شدند. برای میزان فرسایش از فرمول ریاضی اسکیدمور، کیفیت آب با استفاده از استانداردهای حدمجاز و مطلوب آب آشامیدنی، برای وضعیت پوشش گیاهی از استاندارد حداقل اندازه متوسط لکه پوشش درختی ، برای وضعیت اقتصادی از شاخص خط فقر روستایی و در نهایت برای وضعیت اجتماعی از روند مهاجرت در طی سال های 1355 تا 1385 استفاده شد. با مقایسه اطلاعات وضعیت فعلی و آستانه ، مناطقی که از حد آستانه گذشته اند شناسایی شدند. نتایج نشان داد 5/20 درصد منطقه بالاتر از آستانه فرسایشی قرار دارند. شاخص کیفیت آب با استاندارد حد مطلوب در طبقه خوب قرار می گیرد. همچنین بررسی کیفیت آب در مقایسه با استاندارد حد مجاز نشان داد به جز هدایت الکتریکی سایر متغیرها در حد قابل قبولی می باشند. 15 درصد از منطقه پایین تر از حد آستانه اکولوژیکی قرار دارد. طبق پرسشنامه توزیع شده، متوسط درآمد سالانه خانوار روستاییان 11 تا 24 میلیون ریال می باشد که نشان دهنده زیر خط فقر بودن درآمد ساکنین آبخیز می باشد. مقایسه نسبت مهاجرت روستایی آبخیز چهل چای با آستانه نشان می دهد میزان مهاجرت در حد قابل قبولی نمی باشد. شناخت مناطق خطر و استفاده از رویکرد آمایش سرزمین خطرمدار در جایابی موثرتر فعالیت های مدیریتی نقش مهمی دارد لذا با در نظر گرفتن مناطق خطر، گستره اجرای پنج گزینه مدیریتی ممکن (تراس بندی، احداث باغ، اگروفارستری، علوفه کاری و جنگل کاری) به همراه قرق در این حوضه براساس قواعد خاص سناریوسازی مشخص شده و تمامی ترکیب های محتمل این فعالیت های مدیریتی در قالب 33 سناریو در نظر گرفته شد. تأثیر هر یک از سناریو ها بر شاخص های مختلف فیزیکی (فرسایش)، اکولوژیکی (تنوع زیستی)، اقتصادی (درآمد ناخالص و هزینه های استقرار) و اجتماعی (سطح پذیرش مردمی، مهاجرت و اشتغال زایی) مورد بررسی قرار گرفت و مناسب ترین سناریوها براساس هریک از شاخص ها مشخص شدند. نتایج تحلیل سناریوها نشان داد سناریوی 33 که شامل همه فعالیت ها می باشد جهت بهبود اکوسیستم، کاهش فرسایش، افزایش درآمد، کاهش مهاجرت و افزایش اشتغال زایی در اولویت قرار دارد. سند چشم انداز ارائه شده در این تحقیق می تواند منجر به طرح ریزی به نحوه موثرتر گردد.
ابراهیم شکوری عبدالرسول سلمان ماهینی
آمایش سرزمین پایه ای علمی برای استفاده اصولی و پایدار از منابع طبیعی به شمار می رود و تنها راه جلوگیری از مسائل محیط زیستی و نیز تنها راه رسیدن به توسعه پایدار است. جهت نیل به این مقصود لازم است روش هایی به کار گرفته شوند که هر چه بیشتر فرایندهای پویا و پیچیده واکنش های متقابل بوم سازگانی را جهت مدیریت آن در نظر بگیرند. در دانش آمایش سرزمین امروزه به تدریج روش های رستری نوین جایگزین روش های قدیمی برداری شده اند. این تحقیق با هدف اجرای آمایش سرزمین به دو روش mola fuzzy و topsis fuzzy و مقایسه بین نتایج آنها در منطقه محدود به سه شهرستان علی آباد کتول، گرگان و کردکوی از توابع استان گلستان انجام شد. در ابتدا برای توسعه منطقه ده کاربری کشاورزی آبی، حفاظت، اکوتوریسم متمرکز، آبزی پروری گرمابی، کشاورزی دیم، مرتعداری، توسعه صنعتی و شهری، اکوتوریسم گسترده، جنگلداری و آبزی پروری سردابی به عنوان اهداف دهگانه در نظر گرفته شدند. با شناسایی موجودی های منابع اکولوژیک جمع آوری و طبقه بندی آنها نقشه های mce مربوط به هر کاربری هدف تهیه شد. سپس آمایش منطقه با استفاده از این نقشه ها به دو روش mola fuzzy و topsis fuzzy انجام شد. نتایج نشان دادند که سهم اراضی مناسب برای کاربری های کشاورزی آبی، حفاظت، اکوتوریسم متمرکز، آبزی پروری گرمابی، کشاورزی دیم، مرتعداری، توسعه صنعتی و شهری، اکوتوریسم گسترده، جنگلداری و آبزی پروری سردابی در روش mola fuzzy به ترتیب برابر با 54/17%، 71/31%، 94/0%، 06/4%، 674/0%، 35/1%، 91/1%، 46/23%، 7/2% و 674/0% و سهم این کاربریها در روش topsis fuzzy به ترتیب برابر با 9/0%، 12/51%، 28/2%، 004/0%، 0%، 02/0%، 08/2%، 76/19%، 016/9% و 0% است. در نقشه استخراجی آمایش از روش mola fuzzy، منطقه به هر ده کاربری هدف اختصاص یافت و این در حالی است که نقشه استخراجی آمایش در روش topsis fuzzy دارای هشت کاربری از ده کاربری است. سادگی اجرا، سادگی در تفهیم فرایند، امکان تکرار نامحدود عملیات و مقایسه پیکسل به پیکسل و صرفه جویی در زمان را می توان از نقاط قوت روشfuzzy mola در قیاس با روشfyzzy topsis برشمرد. نیز روشfuzzy topsis با نظر به اینکه پارامترهای سیمای سرزمین در اجرای آن دخالت داده شده اند، به نوعی ساختار دقیق تری نسبت به روش mola fuzzy دارد و دارای انسجام و یکپارچگی بیشتری در نقشه استخراجی است. سختی کار و سختی تکرار فرایند و زمان بر بودن مشکلاتی است که در اجرای روش topsis fuzzy می توان به آنها اشاره کرد.
انسیه نیکوبذل راد امیر سعدالدین
تهیه کمپوست یکی از استراتژی های مدیریت مواد زاید جامد شهری است که با هدف کاهش حجم و وزن موادی که باید دفع شوند، کاهش انتشار بو و شیرابه، بازیافت منابع و کاهش هزینه های احتمالی دفع مورد استفاده قرار می گیرد .جهت رعایت قوانین و مقررات محیط زیستی در چارچوب انطباق پروژه های توسعه ای با حساسیت های محیطی، انجام طرح های ارزیابی اثرات محیط زیستی کارخانجات کمپوست الزامی شده است. ارزیابی اثرات محیط زیستی (eia) یکی از روش های موثر در جهت حفظ محیط زیست و مقابله با تخریب آن است. توجه به روش های نوین ارزیابی اثرات توسعه، گام مفیدی در جهت بهبود محیط زیست محسوب می شود. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی اثرات محیط زیستی پنج گزینه مکانی احداث کارخانه کمپوست –به پیشنهاد استانداری گلستان- در دو بخش شرقی و غربی استان گلستان است. جمع آوری اطلاعات با استفاده از بازدید میدانی و سامانه اطلاعات جغرافیایی انجام شد. با استفاده از داده های پایه آلودگی های موجود در پنج منطقه نقشه سازی شد. سپس اطلاعات از نقشه ها استخراج شد و نتایج آن وارد جداول احتمال شرطی شبکه بیزین شد. شبکه بیزین، روشی که در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفته، بر پایه تئوری بیز استوار است. نتایج بدست آمده از شبکه بیزین در هر یک از گزینه ها با استفاده از وزن دهی به آلودگی ها به روش ahp اولویت بندی شد. در ضمن از روش topsis نیز برای اولویت بندی بین گزینه های پیشنهادی استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان دادند که در بخش شرقی، گزینه 2 و در بخش غربی، گزینه 4 مناسب هستند که نتایج روش ماتریس ریاضی فازی سازی شده با دخیل نمودن فاکتور جبران را تأیید می کند. با توجه به نمایش وضعیت عدم قطعیت در مدل شبکه بیزین و امکان ورود نظرات کارشناسی در صورت کمبود داده ها و یا عدم دسترسی به نتایج مدل ها، این روش را تبدیل به یک روش کارآمد در ارزیابی اثرات توسعه نموده است.
احسان الوندی امیر سعدالدین
چکیده حوضه ی آبخیز یک اکوسیستم پیچیده و پویا است و به عنوان واحد برنامه ریزی و مدیریت تلقی می شود. باید تمام ابعاد فنی، اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی، اکولوژیکی و سازمانی را در فرآیند برنامه ریزی و مدیریت حوضه لحاظ نمود. از آنجایی که بین این ابعاد روابط متقابل و پیچیده ای وجود دارد، برای هماهنگ سازی آنها رویکرد مدیریت یکپارچه آبخیز ضرورت دارد. معمولا ذینفعان در مدیریت آبخیز با گزینه ها و اطلاعات مختلفی روبرو می شوند به نحوی که اغلب تصمیم گیری در این شرایط برای آنها دشوار خواهد بود. همچنین باید به ذینفعان اجازه داده شود به صورت فعالانه در فرآیند تصمیم گیری دخالت کنند و نظرات خود را در کلیه مراحل تصمیم گیری اظهار نمایند. استفاده از سامانه پشتیبانی تصمیم (dss) در مدیریت یکپارچه حوضه آبخیز، تسهیل کننده این فرآیند است. پایگاه داده ایی، مدل های مختلف و واسط کاربر گرافیکی از معمولی ترین اجزای dss هستند. برای موفقیت استفاده از این نوع سامانه ها باید نظرات و بازخورد ذینفعان را در حین توسعه و نیز پس از تکمیل آن جمع آوری و مورد ارزیابی قرار داد، تا امکان توجه و استفاده از این نوع سامانه ها توسط ذینفعان بیشتر فراهم شود. در این تحقیق یک سامانه پشتیبانی تصمیم بر اساس مدل بیزین برای مدیریت مشارکتی و یکپارچه آبخیز چهل چای استان گلستان در محیط نرم افزار icms (سیستم مدلسازی اجزای تعاملی) تهیه شده است. پس از توسعه این سامانه به جمع آوری و ارزیابی نظرات ذینفعان نسبت به سامانه تهیه شده و کارکرد آن با تکمیل پرسش نامه طی مراجعه حضوری به پاسخ دهندگان پرداخته شده است سپس نظرات گروه های مختلف استفاده کننده از سامانه با استفاده از آزمون های آماری (آزمون من- ویتنی و آزمون ویلکاکسون) و با بهره گیری از نرم افزار r مورد مقایسه قرار گرفت و اختلاف بین گروه ها از نظر پاسخ به سوالات مشخص شد. در این تحقیق دو گروه اصلی از ذینفعان حوضه یکی مدیران، کارشناسان و برنامه ریزان و دیگری نمایندگان آبخیزنشینان و بهره بردارن در نظر گرفته شده است. این سامانه پشتیبانی تصمیم قادر است با افزایش ادراک کاربر از سیستم آبخیز و اجزای آن، همچنین با معرفی گزینه های مدیریتی در قالب سناریوهای مختلف و نیز با پیش بینی و نمایش اثرات مختلف اجرای احتمالی آنها با کمک شاخص های ارزیابی اثرات به مدیریت مشارکتی و یکپارچه حوضه آبخیز کمک کند و موجب تسهیل فرایند تصمیم گیری شود. بدین ترتیب این سامانه با در نظر گرفتن ابعاد مختلف اقتصادی-اجتماعی و بیو فیزیکی می تواند نیل به مدیریت یکپارچه و مشارکتی آبخیز را تسهیل نماید. همچنین با آموزش مختصری از مبانی مدل، کارکردها و قابلبت های سامانه به مدیران، کارشناسان و برنامه ریزان حوضه های آبخیز کشور، استفاده از این نوع سامانه ها می تواند به تصمیم گیری در مدیریت حوضه های آبخیز کمک کند، فرایند تصمیم گیری را برای آنها آسان نماید و در روال کاری این گروه از ذینفعان قرار گیرد. اما برای گروه نمایندگان آبخیزنشینان و بهره برداران این مطالعه، با توجه به سطح آموزش در کشور و نبود امکانات و اطلاعات کافی نسبت به سیستم های رایانه ای، استفاده مستقیم از این نوع سامانه ها در شرایط فعلی ممکن و موثر به نظر نمی رسد. برقراری ارتباط با گروه های تحصیل کرده در میان آبخیزنشینان و بهره برداران به منظور ارائه اطلاعات و تشکیل دوره های آموزشی برای آنها می تواند راه حل موثری برای رفع مشکل فوق باشد. بدین ترتیب امکان مشارکت دادن کلیه ذینفعان در فرایند تصمیم گیری، با کمک سامانه های پشتیبان تصمیم فراهم می گردد.
مریم ادهمی امیر سعدالدین
فرسایش و رسوب زایی یکی از مشکلات مهم در مدیریت حوضه های آبخیز کشور می باشد. به منظور اجرای برنامه های حفاظت، کنترل فرسایش خاک و کاهش رسوبدهی ضرورت دارد که حجم کل بار رسوبی در یک حوضه آبخیز برآورد گردد تا مدیران آبخیز را در انتخاب راهکارهای مناسب جهت کنترل فرسایش و حفظ منابع طبیعی یاری نماید. هدف این تحقیق بررسی تغییرات بار رسوب معلق در هفده حوضه آبخیز انتخابی از حوضه رودخانه های قره سو و گرگانرود استان گلستان و ارائه مدل منطقه-ای به کمک ترکیبی از متغیرهای مورفولوژی، اقلیمی، هیدرولوژی، کاربری اراضی و زمین شناسی در قالب روابط رگرسیونی چند متغیره می باشد تا از این طریق امکان تخمین مقادیر رسوب معلق حوضه های فاقد آمار فراهم گردد. برای بازسازی نواقص آماری سری های زمانی ایستگاه های منتخب، از روش همبستگی و برای برآورد رسوب معلق سالانه از روش منحنی سنجه رسوب (src) استفاده شد. وجود داده های پرت با آزمون گروبز و همگن بودن داده ها با آزمون رانز تست بررسی شد. داده ها جهت نرمال بودن با آزمون کلموگروف اسمیرنوف بررسی شدند سپس تحلیل روند سری داده ها با آزمون های پارامتریک و ناپارامتریک (بر حسب مورد) صورت گرفت پس از برازش بهترین توزیع آماری برای سری داده ها، بر اساس توزیع انتخاب شده مقادیر رسوب معلق در دوره بازگشت های مختلف محاسبه شد. آزمون استقلال داده ها (acf) جهت بررسی خود همبستگی داده ها به کار رفت. در این تحقیق 38 متغیر مورفوکلیماتیک و هیدرولوژیک در رابطه با رسوب معلق انتخاب شدند. به دلیل کثرت متغیرهای مستقل، با استفاده از روش تجزیه و تحلیل عاملی(pca)، متغیرهای اصلی تعیین و با انجام تجزیه تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی، گروه های همگن مشخص شدند. به منظور بررسی همگنی گروه های مشخص شده، روش گشتاور خطی مورد استفاده قرار گرفت. به دلیل تعداد کم ایستگاه های موجود در هر خوشه امکان استفاده از معادلات رگرسیونی چند متغیره در هر خوشه فراهم نگردید. با توجه به نتایج خوشه بندی و آزمون همگنی منطقه ای می توان بیان داشت که داده های رسوب از دو مدل منطقه ای تبعیت می کنند. با توجه به معیارهای ارزیابی معادلات رگرسیونی، مدل های ارائه شده توانایی قابل قبولی در برآورد مقادیر رسوب معلق را دارا هستند و از آنجایی که روش بکار رفته در این تحقیق مبتنی بر داده های ثبت شده و روش های آماری مورد تایید منابع علمی مختلف می باشد، استفاده از نتایج این تحقیق می تواند در حوضه-های فاقد آمار مشابه استان گلستان مورد استفاده سازمان ها و بخش های اجرایی-تحقیقاتی ذیربط قرار گیرد.
سحر بهنودی امیر سعدالدین
مدیران آبخیز برای اداره موفق آبخیزها با چالش های زیادی مواجه هستند. برخی از این مسائل فرآیندهای فیزیکی مانند اثرات هیدرولوژیکی متأثر از تغییرات اقلیمی بوده و برخی دیگر پیامدهای ناشی از رشد جمعیت و به تبع آن فشار فزاینده جوامع بهره بردار آبخیز بر منابع محیطی هستند. مدیریت یکپارچه آبخیز رویکردی مناسب برای غلبه بر چالش های مدیریتی می باشد که به حفاظت و کنترل سیستم آبخیز و به موازات آن تأمین نیازهای آبخیز نشینان در حال و آینده توجه دارد. در این راستا رویکرد تلفیقی را می باید مورد استفاده قرار داد که روابط پیچیده بین متغیرهای طبیعی سیستم آبخیز را در نظر گیرد و عدم قطعیت موجود در آن را نشان دهد. مدل های بیزین دارای از یک ساختار ترسیمی بوده و روابط بین متغیرها در یک سیستم را با قوانین احتمالاتی نمایش می دهد. لذا برای مدل سازی منابع طبیعی بسیار مفید می باشند. هدف از انجام این تحقیق کاربرد مدل تصمیم بیزین برای پیش بینی اثرات بیوفیزیکی (رواناب، فرسایش و اکولوژیکی) و اقتصادی- اجتماعی اقدامات مدیریتی پیشنهادی در آبخیز چهل چای می باشد. آبخیز مورد مطالعه با مساحت حدود 257 کیلومتر مربع از سر شاخه های رودخانه گرگانرود، در استان گلستان واقع شده است. در این آبخیز، به دلایلی از جمله تغییر شدید کاربری اراضی و کشت نامناسب روی دامنه های پرشیب، میزان رواناب و فرسایش خاک زیاد می باشد. همچنین جوامع اکولوژیکی در آبخیز چهل چای به دلیل استفاده نادرست از منابع موجود، تحت فشار هستند. مهم تر از اینها بهره برداران به عنوان یکی از اجزای سیستم آبخیز نه تنها به منابع طبیعی خسارت وارد کرده بلکه معیشت خود را در وضع نامناسبی قرار می دهند. با توجه به نوع و گستره این مشکلات در منطقه مورد مطالعه و بررسی منشأ آنها، شش فعالیت مدیریتی شامل تراس بندی، احداث باغ، اگروفارستری، درختکاری، علوفه کاری و قرق مناطق جنگلی انتخاب شده و از ترکیب آنها 33 سناریوی مدیریتی ممکن تدوین شدند. یک مدل مفهومی نمایانگر متغیر های سیستم آبخیز و نحوه ارتباط بین آنها تهیه شد. برای تعیین احتمالات کل متغیرهای پایانی مدل بیزین، احتمالات وقوع اولیه و جداول احتمالات شرطی بین متغیرها با استفاده از داده های مشاهداتی و یا با استفاده از نتایج اجرای مدل های مرتبط و استخراج قضاوت های کارشناسی تعیین شدند. برای کمّی کردن اثر اقدامات مدیریتی تعدادی شاخص انتخاب شده و مقدار آنها بدست آمد. این شاخص ها شامل میزان رواناب سطحی، مقدار فرسایش خاک، شاخص وزنی مساحت پوشش گیاهی و شاخص میانگین وزنی اندازه لکه های گیاهی، شاخص اقتصادی سود به هزینه و شاخص اجتماعی سطح پذیرش مردمی می باشند. برای اجرای مدل تصمیم بیزین و تجزیه و تحلیل حساسیت آن از امکانات برنامه کامپیوتری نتیکا استفاده شد. با توجه به نتایج حاصل از مدل تصمیم بیزین آبخیز چهل چای و با استفاده از رویکرد تصمیم گیری چند معیاره (روش وزن دهی ساده) اولویت بندی سناریوها برای تعیین سناریو یا دسته سناریوهای برتر انجام شد. نتایج حاصل از رویکرد تصمیم گیری چند معیاره نشان داد که سناریوی هفت (ترکیب تراس بندی و احداث باغ) بر اساس روش وزن دهی دلفی سناریوی برتر می باشد. در حالی که سناریوی 21 (ترکیب تراس بندی، احداث باغ و علوفه کاری) بر اساس تأکید بر معیارهای مختلف وزن دهی (به استثنای دیدگاه تأکید بر پذیرش مردمی)، سناریوی برتر قلمداد می شود. بررسی نتایج این تحقیق نشان می دهد که مدل تصمیم بیزین به عنوان رویکردی کاربردی وسودمند در مدیریت یکپارچه منابع طبیعی کارایی دارد و برای بیان تعامل های نسبتاً پیچیده در سیستم های طبیعی در شرایط فقدان، کمبود و یا غیر قابل اعتماد بودن داده ها مناسب می اشد. استفاده از این رویکرد احتمالاتی به دلیل ارائه وضعیت عدم قطعیت در نتایج، برای مدیریت منابع طبیعی که معمولاً با عدم قطعیت همراه است توصیه می شود.
محسن اسمعیلی واحدبردی شیخ
آب با دارا بودن نقش حیاتی برای بشر عاملی مهم و تعیین کننده برای تداوم زندگی محسوب می شود. یکی از روش های مهم که توسط ساکنان جزایر و سواحل گرم خلیج فارس، برای مقابله با بحران کمبود آب مورد استفاده قرار می گیرد، جمع آوری آب باران از سطوح مختلف است که به مخزنی به نام آب انبار ختم می شود. این سیستم ها با مصالح و طراحی های متفاوت ایجاد می شوند که بررسی هر یک از سیستم های طراحی با معیارهای اجتماعی، اقتصادی، کیفیت و کمیت آب ذخیره شده و با استفاده از روشی کارآمد برای تلفیق اثرات مختلف می تواند ما را به تعیین بهترین گزینه یا گزینه های طراحی به منظور پیشنهاد به آبخیزنشینان سوق دهد. این تحقیق با هدف ارزیابی سیستم های جمع آوری آب باران برای تأمین آب شرب روستایی با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره، در سه روستای فقیه حسنان، چاووشی و بحیری واقع در آبخیز مند میانی استان بوشهر انجام گرفت. ابتدا با بررسی های میدانی و با توجه به سیستم های موجود جمع-آوری آب باران در منطقه، هفت سناریو تدوین گردید. در بررسی اثرات اجتماعی سناریوها، از توزیع احتمالاتی دوجمله ای استفاده شد و چهار سطح پذیرش (پذیرش ناچیز، کم، متوسط و زیاد) تعیین شد. به منظور انجام تجزیه و تحلیل اقتصادی سناریوهای مختلف، از شاخص های تنزیلی (نسبت منفعت به هزینه، ارزش خالص فعلی و نرخ بازده داخلی) و غیر تنزیلی (نرخ بازده ساده سرمایه گذاری، دوره برگشت سرمایه و میانگین فایده سالانه به ازای هر واحد هزینه) به صورت توأم استفاده گردید. جهت بررسی کیفیت آب سناریوهای مختلف، نمونه گیری ماهانه از 16 سیستم جمع آوری آب باران از بهمن 1389 به مدت شش ماه انجام گرفت. در نهایت پس از استانداردسازی تمامی معیارها و با استفاده از روش های مختلف وزن دهی، در فرآیند تصمیم گیری چندمعیاره سناریوی برتر تعیین گردید. نتایج نشان داد که سناریو 3 (سطح جمع آوری کننده: بام آهن گالوانیزه، وسیله انتقال آب جمع آوری شده: لوله های پی وی سی و مخزن: سنگی سیمانی) از بیشترین پذیرش مردمی و در تحلیل های اقتصادی در تمامی حالات فرض شده (میانه و میانگین بارندگی، کلر زنی و عدم کلرزنی آب مخزن ذخیر? آب) از بیشترین کارایی اقتصادی برخوردار می باشد. مقادیر شاخص کیفیت آب سناریوهای مختلف نشان داد که براساس استانداردهای مختلف، سناریوی 4 (سطح جمع آوری کننده: بام ایزوگام، وسیله انتقال آب جمع آوری شده: لوله های پی وی سی و مخزن: سنگی سیمانی) دارای کیفیت پایین تری برای مصارف شرب نسبت به سایر سناریوها می باشد. نتایج تصمیم گیری چندمعیاره نشان داد که در تمام دیدگاه های وزن دهی، سناریوی 3 به عنوان سناریوی برتر و سناریوی 4 دارای اولویت آخر می باشند. بنابراین با کمک این رویکرد برنامه ریزان و بهره برداران از منابع آب آبخیز مورد مطالعه قادرند تا با آگاهی از نتایج مختلف سناریوهای ممکن، بر اساس اولویت ها و محدودیت های موجود قبل از هرگونه فعالیت و تحمل هزینه ها و پیامدهای احتمالی ناخواسته، به انتخاب برترین سناریو یا سناریوها نائل شوند.
ابوالفضل کمانگری محمدرضا محبوبی
لازمه تحقق مدیریت مشارکتی در حوضه آبخیز سهیم نمودن جوامع آبخیزنشین در کلیه سطوح از تصمیم گیری و سیاست گذاری تا طراحی، اجرا و بهره برداری و حفاظت منابع طبیعی است. عدم مشارکت در یکی از سطوح مشارکت همه جانبه و پایدار در دیگر سطوح را متاثر کرده و موفقیت این رهیافت را با مشکل مواجه خواهد ساخت. تحقیق حاضر به منظور شناسایی فرصت ها و تنگناهای سازمانی و اجتماعی مدیریت مشارکتی به منظور تدوین استراتژی مناسب برای مدیریت مشارکتی و همچنین به منظور افزایش مشارکت مردم با هدف جلوگیری از تغییرات کاربری اراضی و بدنبال آن حل مشکلات سیل و فرسایش خاک در آبخیز زیارت گرگان انجام گرفت. پرسشنامه برای دو گروه ساکنین و کارشناسان ابزار جمع آوری اطلاعات این تحقیق بود که روایی آن توسط متخصصان علوم منابع طبیعی مورد بررسی قرار گرفته و اصلاحات لازم اعمال گردید. همچنین ضریب پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای ساکنین و کارشناسان به ترتیب 86 و 88 بدست آمد. این تحقیق از نوع توصیفی و پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مردان بالای 20 سال (750=n) ساکن روستا که از این تعداد 232 نفر با استفاده از فرمول کوکران به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و در نهایت 200 پرسشنامه کامل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (200= n). همچنین در قسمت کارشناسان 50 پرسشنامه تکمیل گردید. پتانسیل باغداری با هدف حفاظت و هماهنگی و همکاری نهادهای متولی محلی به ترتیب مهترین فرصت اجتماعی از دیدگاه ساکنین و کارشناسان تعیین گردید. بکارگیری نیروهای محلی و بانفوذ در اجرای طرح ها و وجود تسهیلات مالی مانند وام کم بهره و یارانه به ترتیب مهترین فرصت های سازمانی از منظر کارشناسان و ساکنین تعیین شدند. مهاجرت معکوس و به دنبال آن تنش و انحراف های اجتماعی و نفوذ فرهنگ غیر بومی مهمترین تنگنای اجتماعی از دیدگاه کارشناسان و به حساب نیاوردن نیازهای مردم مهمترین تنگنای اجتماعی از دیدگاه ساکنین تعیین شدند. عدم هماهنگی لازم بین سازمان های مرتبط در اجرای طرح های مدیریتی در حوزه آبخیز و نداشتن حس مسئولیت در حفاظت و نگهداری از منابع طبیعی از سوی مسئولان عالیرتبه به ترتیب مهمترین تنگناهای سازمانی از دیدگاه کارشناسان و ساکنین تعیین گردید. نتایج حاصل از آزمون اسپیرمن نشان می دهد بین متغیر سواد و نگرش نسبت به مشارکت رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین متغیرهای سن و سواد با اکثر عوامل مربوط به فرصت های اجتماعی و سازمانی و تنگناهای سازمانی و اجتماعی رابطه معنی داری وجود ندارد. نتایج حاصله از آزمون مان ویتنی نشان داد هم از نظر عملکرد سازمان های مرتبط در اداره صحیح آبخیز زیارت وهم از نظر تنگناهای سازمانی و اجتماعی مدیریت مشارکتی بین دیدگاه های کارشناسان و بهره برداران تفاوت معنی دار وجود دارد. همچنین از نظر میزان شناخت منافع و علایق مشترک برای نیل به مدیریت مشارکتی، مهمترین فرصت های سازمانی و اجتماعی مدیریت مشارکتی و نیز وجود تضاد بین علایق مردم و اهداف سازمانی واحدهای اداری موجود در منطقه بین دو گروه تفاوت معنی-داری وجود ندارد. یافته های این تحقیق می تواند در تدوین و اعمال سیاست ها و برنامه های مدیریتی آبخیز زیارت در راستای مدیریت مشارکتی آن مورد استفاده مدیران و کارشناسان محلی قرار گیرد.
فاطمه الهی واحد بردی شیخ
خصوصیات کیفی آب از مولفه هایی است که ضرورت در نظر گرفتن آن در برنامه ریزی های مربوط به مدیریت منابع آب کاملاً احساس شده است. در این تحقیق به بررسی نقش کاربری اراضی بالادست بر کیفیت آب های سطحی در حوضه آبخیز سد شیرین دره پرداخته شد. این آبخیز با مساحت حدود 1704 کیلومتر مربع در شمال استان خراسان شمالی قرار دارد. در ابتدا روند تغییرات کاربری اراضی آبخیز و متغیرهای کیفیت آب از سال 1973 تا 2011 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون کای اسکوئر و شاخص کاپا در طول چهار دهه گذشته نشان داد که تغییرات کاربری اراضی بسیار جزئی بود. تحلیل روند متغیرهای کیفیت آب با آزمون من-کندال نیز نشان داد که از یازده متغیر کیفیت آب، فقط یک متغیر روند افزایشی دارد و ده متغیر دیگر بدون روند هستند. در ادامه به منظور تعیین ارتباط کاربری اراضی زیرحوضه ها با کیفیت آب های سطحی، نمونه برداری میدانی انجام شد. نمونه های آب سطحی در خروجی 8 زیرحوضه به صورت ماهانه و در برخی ماه ها به صورت هفتگی از آذر ماه 1390 تا تیر ماه 1391 جمع آوری گردید و مورد آزمایش قرار گرفت. متغیرهای اندازه گیری شده عبارتند از: هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول، اسیدیته، اکسیژن محلول، گل آلودگی، نیترات، فسفات و کاتیون ها و آنیون ها. بررسی ارتباط بین شاخص های پوشش/کاربری اراضی زیرحوضه ها و متغیرهای کیفیت آب با استفاده از رگرسیون خطی انجام شد. نتایج نشان دهنده تأثیر معنی دار شاخص های کاربری اراضی بر دو متغیر کیفیت آب(نیترات و کدورت)می باشد. نتایج این پژوهش بیانگر این نکته است که ارتباط بین اکثر متغیرهای کیفی آب و کاربری اراضی در سطح حوضه آبخیز سد شیرین دره معنی دار نمی باشد. از جمله دلایل این نتیجه خلاف انتظار را می توان به شرایط نمونه برداری آب های سطحی مرتبط دانست. نمونه برداری ها اکثراً در شرایط وقوع دبی پایه و عدم وجود رواناب سطحی(سیلاب) صورت گرفته است. جریان پایه رودخانه ها غالباً از آبهای زیرزمینی منشاء می گیرند. در صورتیکه اثر کاربری ها، بیشتر در رواناب های سطحی مشهود است. بنابراین پیشنهاد می گردد که آمار برداری و ثبت متغیرهای کیفیت آب در ایستگاه های پایش جریان در زمان وقوع رواناب ها نیز صورت گیرد. واژه های کلیدی: کیفیت آب، پوشش/کاربری اراضی، آزمون من-کندال، رگرسیون خطی، حوضه آبخیز سد شیرین دره
اسماعیل سیلاخوری مجید اونق
بیابانزایی خطر جدی برای بسیاری از کشورهای جهان و به ویژه کشورهای در حال توسعه مانند ایران می باشد. مناسب ترین روش برای تعیین شدت خطر بیابانزایی، استفاده از مدل های تجربی است. در این تحقیق برای منطقه سبزوار ابتدا خطر بیابانزایی با 2 مدل ایرانی micd و imdpa ارزیابی و سپس با انتخاب مدل برتر، خسارت و برنامه مدیریتی خطر بیابانزایی تعیین گردید. برای این منظور، ابتدا نقشه واحدهای کاری (رخساره های ژئومورفولوژی) با استفاده از نقشه های شیب، زمین شناسی، پوشش گیاهی، کاربری، تصاویر ماهواره ای لندست 5 و گوگل ارث در 4 واحد، 10 تیپ و 96 رخساره تهیه گردید. پس از ارزش دهی به شاخص های بیابانزایی هر مدل در واحدهای کاری، نقشه خطر تهیه و با مقایسه با حقایق زمینی و آزمون آماری مربع کای، شاخص تطابق کاپا و آزمون همبستگی اسپیرمن مدل برتر انتخاب گردید. نتایج مدل micd نشان داد که در کاربری مرتعی شاخص های «تداوم وزش باد بیش از 6 متر بر ثانیه به عنوان سرعت آستانه» و «تراکم پوشش گیاهی موثر در خاک» در اراضی بدون کاربری «تداوم وزش باد بیش از سرعت آستانه» و «آثار انباشت خاک» و در کاربری کشاورزی «مدیریت بقایای گیاهی» و «وضعیت بادشکن در اطراف مزارع» شاخص های موثر در بیابانزایی بودند. نقشه بیابانزایی در چهار کلاس کم (ii)، متوسط (iii)، زیاد (iv) و خیلی زیاد (v) بدست آمد که بیشترین سطح منطقه را کلاس متوسط (45/46 درصد) به خود اختصاص داد. نتایج حاصل از ارزیابی مدل imdpa نشان داد که معیارهای آب و آبیاری و فرسایش با میانگین وزنی 94/2 و 72/2 بیشترین تأثیر را در بیابانزایی منطقه داشتند. منطقه سبزوار با استفاده از این مدل به دو کلاس متوسط (ii) و شدید (iv) تقسیم شد که بیشترین سطح منطقه را کلاس متوسط (07/85 درصد) پوشش می داد. از مقایسه مدل ها با حقایق زمینی، مدل micd به عنوان مدل برتر انتخاب و مبنای ارزیابی خسارت و برنامه مدیریت بیابانزایی قرار گرفت. جهت تعیین خسارت بیابانزایی، ابتدا عناصر در معرض خطر شناسایی و کلاس بندی شدند. پس از تعیین درجه آسیب پذیری آنها نقشه آسیب پذیری تهیه شد. بیشترین و کمترین عناصر به ترتیب در کلاس زیاد (v) و خیلی کم (i) آسیب پذیری قرار گرفتند. نقشه ریسک بیابانزایی در پنج کلاس بدست آمد که بیشترین سطح منطقه را کلاس زیاد (77/46 درصد) و کمترین سطح منطقه را کلاس خیلی کم (16/9 درصد) به خود اختصاص داد. همچنین نقشه خسارت ریالی نیز در چهار کلاس تهیه شد که بیشترین سطح منطقه (73/42 درصد) را کلاس iii به خود اختصاص داد. کل خسارت پتانسیل سالانه در منطقه 7552298 تومان به ازای هر هکتار برآورد گردید. در نهایت با استفاده از کلاس ریسک، شرایط منطقه و شاخص های موثر بیابانزایی، 12 برنامه مدیریتی در قالب 5 اولویت پیشنهاد شد.
حمید حاجیبگلو امیر سعدالدین
عدم تناسب کاربری اراضی با توانایی اراضی از جمله دلایل افزایش سیلاب و کاهش کیفیت آب در آبخیزهای جهان محسوب میشود. آبخیز زیارت یکی از سرچشمههای حوضه آبخیز رودخانه قرهسو در شمال ایران میباشد که با این مشکل مواجه است. بر این اساس آبخیز زیارت بهعنوان آبخیز مورد مطالعه این تحقیق انتخاب گردید. آبخیز مذکور با مساحتی در حدود 9700 هکتار در جنوب شهر گرگان در استان گلستان واقع شده است. این تحقیق کارایی مدل swmm را در برآورد اثرات توسعه شهری و تغییر کاربری اراضی بر برخی از خصوصیات جریان رودخانهای در آبخیز زیارت گرگان ارزیابی میکند. مـدل swmm با استفاده از بارش روزانه سال آبی 88-1387 (برای شرایط تغییر شدید کاربری اراضی) اجرا شد و سپس با استفاده از پارامترهای قابل واسنجی در مدل، واسنجی گردید. در این مطالعه مقادیر حجم رواناب و tds شبیهسازی شدند. در مرحلههای واسنجی، اعتبارسنجی و استفاده از مدل واسنجیشده برای شرایط گذشته (قبل از توسعه شهری و تغییر شدید کاربری اراضی)، بهمنظور ارزیابی مدل در بخش رواناب، از پنج شاخص کارایی مدل شامل نش- ساتکلیف، ریشه میانگین مربع خطا، انحراف حجم جریان، اریبی در برآورد حجم جریان و واریانس شبیهسازی در برآورد حجم جریان استفاده شد. همچنین برای ارزیابی مدل در بخش کیفیت آب (tds) از خطای استاندارد (se) استفاده گردید. نتایج حاصل از واسنجی رواناب مدل نشان داد که حجم جریان شبیهسازی انطباق خوبی با مقادیر مشاهداتی دارد (85/0cns=، 049/0=rmse، 168/0-=dv، 76/10=bias% و 96/0=cvar). بهمنظور اعتبارسنجی مدل از بارش روزانه سال آبی 89-1388 استفاده شد. نتایج حاصل از ارزیابی، کارایی و دقت مدل را تأیید میکند (68/0cns=، 101/0=rmse، 156/0=dv، 56/26=bias% و 12/1=cvar). با توجه به مناسب بودن نتایج مدل در مراحل مدلسازی فوق، از مدل واسنجیشده برای شبیهسازی جریان رودخانهای برای شرایط گذشته (قبل از توسعه شهری و تغییر شدید کاربری اراضی) استفاده گردید. همچنین مدل برای شبیهسازی کیفیت آب در مورد پارامتر tds، واسنجی شد و خطای استاندارد بین دادههای شبیهسازی و مشاهداتی در حد قابل قبول کاهش داده شد (%25/19=se). نتایج اعتبارسنجی مدل برای tds در سال آبی 89-1388 رضایتبخش بود (%51/12=se). از مدل کیفیت آب واسنجی شده برای شبیهسازی پارامتر tds برای شرایط گذشته استفاده گردید. نتایج استفاده از مدل واسنجیشده برای شرایط گذشته نشان داد که کارایی مدل در بخش رواناب (63/0cns=، 083/0=rmse، 119/0=dv، 39/21=bias% و 89/0=cvar) و کیفیت آب (%27/22=se) در حد قابل قبولی میباشد. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که مدل swmm برای شبیهسازی خصوصیات جریان نظیر tds و بهویژه رواناب آبخیز زیارت از دقت قابل قبولی برخوردار است و از این مدل میتوان برای طرحهای مدیریت رواناب و کیفیت آب آبخیز مورد مطالعه و آبخیزهای مشابه استفاده نمود. کلید واژه: swmm، شاخص کارایی، تغییر کاربری اراضی، رواناب و کیفیت آب، آبخیز زیارت
آیدینگ کرنژادی مجید اونق
در این تحقیق کارآیی 3 مدل آماری: lnrf، رگرسیون چندمتغیره لجستیک (مدل های کمی) و ahp (نیمه کمی) در حوضه آبخیز زیارت مورد مقایسه قرار گرفت تا براساس نقشه خطر زمین لغزش مدل برتر، نقشه خسارت تهیه و برنامه مدیریتی مناسب ارائه گردد. بدین منظور زمین لغزش های موجود در حوضه بر اساس تیپ و مساحت آنها با بازدید میدانی و دستگاه موقعیت یاب جهانی (gps) ، تفسیر چشمی تصاویر ماهواره ای tmو irs، اطلاعات محلی و منابع موجود ثبت و با توجه به مرور منابع و آزمون آماری تحلیل عامل ها 10 عامل کلیدی و موثر شامل ارتفاع، شیب، جهت، سنگ شناسی، خاک، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، کاربری اراضی و میزان بارش انتخاب گردید. پتانسیل خطر زمین لغزش حوضه با تهیه لایه های اطلاعاتی و اجزای مدل ها در محیط arcgis نقشه بندی گردید. تفاوت بین کلاس های خطر مدل ها با آزمون کای اسکوئر، میزان توافق نقشه های خطر با شاخص کاپا و ارزیابی صحت مدل ها با شاخص های جمع کیفیت (qs)، شاخص تراکم (dr)، roc و دقت نتایج پیش بینی شده (p) مقایسه گردید. نقشه خسارت با ترکیب نقشه های شدت خطر، فراوانی عناصر و درجه آسیب پذیری عناصر براساس معادله ریسک تهیه شد. عدد مدیریت با سه معیار وزنی تیپ، شدت خطر و خسارت محاسبه و برنامه مدیریت زمین لغزش نیز در 2 سناریوی حالت عادی و بحرانی و در قالب 5 استراتژی مدیریتی: بدون برنامه مدیریتی، سازش با خسارت جزئی، سازش بدون تحمل خسارت، اجتناب از خطر و اقدامات کنترلی ارائه گردید. نتایج نشان داد که در تمامی مدل ها مقدار کای اسکوئر محاسبه شده در سطح احتمال 5 درصد معنی دار بوده و تفکیک بالایی بین کلاس های خطر وجود دارد و همچنین شاخص کاپا بین صفر تا 4/0 متغیر بوده که نماینده تطابق کم بین آنها است. مدل آماری چند متغیره رگرسیون لجیستیک با qs برابر با 223/2، p برابر با 4/84 درصد و roc برابر با 86 درصد به عنوان مدل برتر برای حوضه انتخاب گردید. 34/9 درصد از سطح حوضه مورد تحقیق در کلاس خطر زیاد (iv) و 28/4 درصد در کلاس خطر خیلی زیاد (v) و 08/5 درصد در کلاس خسارت زیاد (iv) و 96/3 درصد در کلاس خسارت خیلی زیاد (v) قرار دارد. کل خسارت ریالی حوضه آبخیز زیارت حدود 671 میلیارد تومان برآورد گردید. در سناریوهای حالت عادی و بحرانی به ترتیب 78/8 و 22/9 درصد از سطح این حوضه آبخیز نیازمند برنامه مدیریتی اقدامات کنترلی، 56/47 و 52/11 درصد در محدوده اعمال برنامه مدیریتی اجتناب از خطر، 05/8 و 28/14 درصد در برنامه سازش بدون تحمل خسارت، 21/8 و 45/60 درصد در برنامه سازش با تحمل خسارت جزئی و 47/27 و55/4 درصد در گزینه بدون برنامه قرار دارد. در 2 سناریو مقدار تفاوت فراوانی اقدامات در سطح احتمال 5 درصد معنی دار بوده و تفکیک مناسبی بین کلاس های برنامه مدیریت زمین لغزش وجود دارد و شاخص کاپا بین نقشه های برنامه مدیریت دو سناریو حدود 02/0 بوده که کمترین آن مربوط به کلاس 4 برنامه مدیریت با 31/0- می باشد.
علی عبدالله زاده مجید اونق
آمایش سرزمین زمینه تصمیمگیری در مدیریتفضا و کاربری زمین را فراهم میکند. این تحقیق با هدف تدوین مدل آمایش خطر مدار و تهیه برنامه مدیریت توسعه سکونتگاهیدر آبخیز زیارت گرگان انجام پذیرفت. بهاینمنظور،بااستفادهازروشتحلیلچندمعیارهازتلفیقنتایجروشهایارزیابیتوانتوسعهسکونتگاهیبامدلسیستمی،ارزیابیخطراتشاملزمینلغزش (روشآماریدومتغیرهوزنی)،زلزله (روابطکاهندگی)،سیلکانالی (نرمافزارhec-ras) وسیلدامنهای (روشجدولترکیبی) بهرهگیریشدهاست.دراینراستاباتکمیل 36 عددپرسشنامهمحلیبرایهرکدامازخطراتوپرسشنامهتحلیلسلسلهمراتبیتاثیرآنهادرارزیابیبهدستآمد. نقشهخسارتبراساسمعادلهعمومیریسکتهیهشدو برنامه مدیریت توسعه سکونتگاهی با استفاده از نقشه خطرات و خسارت ناشی از آنها در چهارچوب توان مدل آمایش خطرمدار ارائه شده است. پسازتعیینکلاس هایتناسباراضیمدلسیستمیبرایتوسعهسکونتگاه،مساحتپهنههایمتفاوتخطراتموردمطالعهمشخصگردید. براساسنتایجارزیابیآمایشخطرمداربالحاظوزنپرسشنامهمحلی،بهترتیب 62/0، 85/0، 29/1، 19/1، 05/96 درصدازمساحتآبخیززیارتدارایکلاستناسبتوسعهسکونتگاهیخیلیزیاد،زیاد،متوسط،کم،خیلیکممیباشد. با لحاظ وزن پرسشنامهahp، توان مدل آمایش خطرمدار توسعه سکونتگاهی به ترتیب 28/1، 45/1، 7/1، 27/0 و 29/95 مساحت منطقه مورد مطالعه به کلاس های پنج گانه خیلیزیاد تا خیلی کم تناسب توسعه سکونتگاه اختصاص مییابد. بر اساس شاخص کاپا، تفاوت بین کلاسهای نقشههای کاربری موجود و توان مدل سیستمی آمایش سرزمین ایران 3164/0.در طبقه کم و مدل خطر مدار با اعمال پرسشنامه محلی و ahp به ترتیب با مقادیر 0045/0 و 033/0 در طبقه ضعیف قرار دارند. عددمدیریتباسهمعیاروزنیاصلی،نقشهتوانمدلخطرمدارباپرسشنامهمحلی،خطراتوخسارتوبرنامهمدیریتتوسعهسکونتگاهیدرقالب 5 استراتژیمدیریتیارائهگردید. برنامههایمدیریتیدرسناریویحالتعادی 5/23 درصدبهکلاسخطرخیلیزیاد (اجتناب از خطر و ساخت و ساز اکیداً ممنوع)، 4/28 بهکلاسخطرزیاد (ساخت و ساز ممنوع)، 4/45 درصدبهکلاسمتوسط (سازش با تحمل خسارت)، 3/1 بهکلاستوانزیاد (مناسب کلاس دو برای ساختمانسازی)، 4/1 بهکلاستوانخیلیزیاد (مناسب کلاس یک برای ساختمانسازی). رادرآبخیززیارتگرگانبهخوداختصاصدادهاست. درحالیکهدرسناریویحالتبحرانی 3/18 بهکلاسخطرخیلیزیاد، 2/33 بهکلاسخطرزیاد، 3/13 بهکلاسخطرمتوسط، 4/12 بهکلاسخطرکم، 9/22 درصدبهکلاسخطرخیلیکمرادرآبخیززیارتبهخوداختصاصدادوکلحوضهبرایتوسعهسکونتگاهینامناسببودهوبایدتخلیهشود. اجرایاینتحقیقچندبعدیدرمقیاسمقیاسمحلیوناحیهایآبخیزمیتواندبهکاهشخساراتناشیازخطراتطبیعیوتوسعهپایداریمحیطکمکنماید.
رضا مهری امیر سعدالدین
استفاده از ملاکها و روش هایی که خصوصیات کیفی محیط و همچنین سیاست ها و برنامه های یک آبخیز در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی و سایر حوزه ها را در قالب داده های کمی ارائه دهد، همواره به عنوان یکی از مسائل اساسی و مهمترین دغدغه های برنامه ریزان، سیاستگذاران و پژوهشگران بوده است .نیل به این امر با استفاده از شاخص های پایداری میسر خواهد بود. شاخص های پایداری آبخیز این واقعیت را منعکس می کنند که میان محیط زیست و مسائل اقتصادی و اجتماعی در یک حوضه ارتباط وجود دارد. این تحقیق به ارزیابی پایداری آبخیز چهل چای دراستان گلستان طی سال های 1381 تا 1390 پرداخته است. به این منظور حوضه مذکور بر مبنای واحدهای عکس العمل هیدرولوژیکی به سه زیرحوضه تقسیم شد که دو زیرحوضه کوهسارات و قلعه قافه جماً به وسعت 17400 هکتار در بالادست و زیرحوضه آق چشمه به وسعت 8275 هکتار در پایین دست قرار گرفتند. برای محاسبه شاخص پایداری آبخیز (wsi) در این تحقیق بر مبنای مدل unesco-help و با استفاده از چارچوب فشار- وضعیت- واکنش (psr)، به ارزیابی زیرشاخص های هیدرولوژی، محیط زیست، حیات و سیاست گذاری به صورت جامع و در ارتباط با هم پرداخته شده است. به منظور کمی کردن این زیرشاخص ها پارامترهایی انتخاب گردید و به کمک یافته های حاصل از پژوهش های پیشین و شواهد موجود امتیازدهی پارامترها در محدوده صفر تا یک صورت گرفت. پارامترهای استفاده شده در این تحقیق بر اساس معیارهای انتخاب شاخص مناسب که در سال 2003 از سوی صندوق حفاظت از زیستگاه ها (hctf) منتشر شد، تعیین شده است. امتیاز نهایی هر زیرشاخص از میانگین امتیاز پارامترهای آن در قالب چارچوب psr بدست آمد. بر این اساس برای بالادست حوضه برای زیرشاخص های هیدرولوژی کمی، هیدرولوژی کیفی، محیط زیست، حیات و سیاست گذاری به ترتیب امتیازهای 62/0، 41/0، 66/0، 58/0 و 83/0 بدست آمد. در مقایسه برای پایین دست حوضه زیرشاخص های هیدرولوژی کمی، هیدرولوژی کیفی، محیط زیست، حیات و سیاست گذاری به ترتیب امتیازهای83/0،58/0، 75/0، 58/0 و 83/0 کسب کردند. برای کل آبخیز به ترتیب ذکر شده امتیازهای 72/0، 5/0، 70/0، 58/0 و 83/0 حاصل شد. نتایج نشان می دهد که از بین موارد بررسی شده کیفیت آب رودخانه چهل چای اولین و مهمترین چالشی است که آبخیز مورد مطالعه در آینده نزدیک با آن روبه رو خواهد بود. wsi برای بالادست و پایین دست آبخیز مورد مطالعه به ترتیب 625/0 و 695/0 بدست آمد، این مقادیر گویای سطح پایداری متوسط رو به پایین برای این آبخیز می باشند. همچنین تجزیه و تحلیل آماری نشان می دهد که بین پایداری بالادست و پایین دست حوضه اختلاف معنادار وجود ندارد. با استفاده از شاخص wsi مدیران و تصمیم گیران آبخیز قادر خواهند بود مشکلات آبخیز را شناسایی کرده و قبل از آنکه شرایط به نقطه بحرانی برسد تصمیمات مناسب را اتخاذ نمایند. بدین ترتیب مدیران قادر خواهند بود با اجرای اقدامات مدیریتی صحیح درصدد برطرف کردن مشکلات و یا کاهش اثرات آنها برآیند. اگرچه با درنظر گرفتن چهار زیرشاخص و 15 پارامتر در یک آبخیز ممکن نیست از تمام منظرها پایداری سامانه ای چنین پیچیده را سنجید، اما باید در نظر داشت که برآورد وضعیت پایداری آبخیزها با استفاده از شاخص ها و پارامترهای بیشتر در حوضه هایی که آمار و اطلاعات آنها ناقص است و یا با کمبود داده مواجه هستند امکان پذیر نمی باشد. استفاده از شاخصی متناسب با سطح و تنوع داده های موجود که از ابعاد مختلف پایداری آبخیز را بررسی نماید همانند آنچه در این تحقیق انجام شده است در آبخیزهای مشابه توصیه می شود.
نیلوفر نوروزی رسول قربانی
بزرگ بی مهرگان کفزی نقش مهمی را در چرخه زیستی منابع آبی دارند. این پژوهش به هدف پایش کیفی آبراهه زیارت در استان گلستان، با بهره گیری از فون بزرگ بی مهرگان کفزی، فاکتورهای فیزیکوشیمیایی آب و کمیت باکتریایی فکال کلی طی دوره 6 ماهه (بهار و تابستان سال 1391)، صورت گرفت. نمونه برداری از فون بزرگ بی مهرگان با استفاده نمونه بردار سوربر و محاسبه کمیت باکتریایی با استفاده از روش استاندارد mpn صورت گرفت. نتایج حاصل از بررسی فون بزرگ بی مهرگان نشان داد که در مورد هر 6 شاخص مورد بررسی (شاخص های تراکم، شانون، بیوماس، تشابه، مارگالف و شیرونومیده ept/) بین ایستگاه ها و ماه های مختلف تفاوت معنادار زیادی مشاهده نشد. در مورد فاکتورهای فیزیکوشیمیایی فاکتورهای کلر، کلسیم، آمونیاک، نیترات، اکسیژن، دمای هوا، دبی و پی-اچ در مقایسه بین ماه های مختلف اختلاف معنادار نشان دادند، این در حالی است که در مورد فاکتورهای نیترات، کلر، هدایت الکتریکی، دمای آب، دمای هوا، کدورت، اکسیژن بیوشیمیایی، شوری و کل جامدات محلول در مقایسه بین ایستگاه های مختلف اختلاف معنادار مشاهده شد. در مورد کمیت باکتریایی نیز بین 3 ایستگاه اختلاف معنادار مشاهده شد که مهمترین دلیل آن دخالت های انسانی می باشد و این در حالی است که بین ماه های مختلف اختلاف معناداری وجود نداشت که مهمترین دلیل آن وقوع سیلاب های ماهانه می باشد. در مجموع نتایج بدست آمده، شرایط کیفی آبراهه زیارت نامطلوب معرفی شد.، همچنین شاخص های زیستی معرف هایی مناسب جهت ارزیابی اکوسیستم های آبی بوده که در کنار پارامترهای فیزیکوشیمیایی و کمیت باکتریایی می توانند سیمای کلی اکوسیستم را ترسیم نمایند.
نادعلی یخکشی عبدالرضا بهره مند
سیل گیری در اثر طغیان رودخانه ها در کشور ما پدیده ای است که به دلیل تواتر بلند زمانی وقوع آن، کمتر مورد عنایت قرار گرفته و پس از وقوع و ایجاد خسارات به سرعت به دست فراموشی سپرده شده است. هزینه های زیاد ساختمانی مقابله با سیلابها و عدم توجه کافی به روشهای مدیریتی از جمله دلایل این موضوع است. تغییراتی که در حوزه های آبخیز توسط انسان ایجاد می شود موجب تشدید سیلاب در رودخانه ها گردیده است. از طرف دیگر تجاوز به حریم رودخانه ها و عدم رعایت حفاظت رودخانه در سیلاب دشتهای آن باعث ایجاد خسارت هایی شده است. پیش بینی درست ظرفیت دبی و توزیع آن در رودخانه های سیلابی جهت طراحی، بهره برداری و نگهداری از رودخانه ها بسیار حائز اهمیت بوده و اهمیت این موضوع را در پیش بینی سیل و انجام اقدامات لازم در مقابل خطرات سیل دو چندان می کند. این تحقیق که در بخشی از حوزه آبخیز زیارت انجام شده، به بررسی ظرفیت کانال در بازه مورد مطالعه (از ایستگاه هیدرومتری ناهارخوران تا پل سید مسعود) با هدف تعیین آستانه سیلاب طغیانی پرداخته است. برای این منظور ابتدا از طریق مدل هیدرولوژیکی nash، هیدروگراف سیلاب با کالیبره کردن مقادیر n و k حاصل شده و با داشتن مقاطع عرضی، با استفاده از مدل hec-ras پروفیل سطحی آب با هیدروگراف های حاصل از مدل هیدرولوژیکی رسم شده است و بازه و مقاطع پُر خطر شناسایی شده و مقطع پُر هر یک از آنها بدست آمده است. جهت بدست آوردن هیتوگراف متناظر هیدروگراف، ابتدا توزیع زمانی بارش به روش pilgrim محاسبه شده و چارک های بارشی در توزیع زمانی 1، 2، 3، 6 و 9 ساعته ایجاد شده است و با وارد کردن توزیع بارشی به مدل، هیدروگراف متناظر رسم شده است.
رئوف مصطفی زاده حمیدرضا صادقی
چکیده ارزیابی اثرات متریک های چشم انداز از قبیل الگو، سیما و موقعیت مکانی انواع مختلف اراضی بر خصوصیات هیدرولوژی و تغییرات زمانی آب نمود و رسوب نمود جریان، اطلاعات جدیدی برای تصمیم گیری موثر و دستیابی به اهداف مدیریت جامع آبخیز را فراهم می کند. با این وجود، اطلاعات و پژوهش های مستند مرتبط با نقش الگوی کاربری اراضی و تعامل متریک های چشم انداز با رفتار هیدرولوژی حوزه های آبخیزکم تر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف ارزیابی سهم مشارکت انواع کاربری های مهم اراضی و نیز سناریوهای مختلف مدیریت متریک های چشم انداز بر تغییرات رفتار آب نمود و رسوب نمودهای مطالعاتی در حوزه آبخیز گلاز اشنویه با مساحت 103 کیلومترمربع در استان آذربایجان غربی انجام پذیرفت. به این منظور، ابتدا منحنی هم زمان تمرکز آبخیز مورد مطالعه به روش بهینه توزیعی- مکانی زمان پیمایش استخراج و هیستوگرام زمان- مساحت تهیه گردید. مدل زمان-مساحت clark به منظور روندیابی و شبیه سازی آب نمود و رسوب نمود جریان با لحاظ نوع و مساحت هر یک از کاربری ها، به کمک بارش طرح ورودی به کار گرفته شد. سپس، بر اساس توزیع مقادیر آب نمود و رسوب نمود در بازه های هم زمان تمرکز و نیز مولفه های آب نمود و رسوب نمود با لحاظ مساحت و نیز الگوی پراکنش کاربری اراضی مورد تحلیل قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده، تاثیر موقعیت و مساحت کاربری های اراضی در هیستوگرام زمان- مساحت و در نتیجه در تغییرات آب نمود و رسوب نمود رگبار معنی دار ارزیابی شد. هم چنین، تحلیل اثر نوع و توزیع مکانی انواع کاربری بر تاثیر معنی دار آن ها بر شکل آب نمود و رسوب نمودها و نیز حلقه های سنجه رسوب دلالت داشته است، به نحوی که تاثیر سناریوهای مدیریتی بر کاهش مولفه های اوج و زمان تا اوج آب نمود 7 درصد و مقدار این کاهش در مورد اوج و زمان تا اوج رسوب نمود به ترتیب 12 و 20 درصد بوده است. نتایج مدل سازی روابط رگرسیونی چندگانه حاکی از وجود رابطه معنی دار میان متریک های تراکم لکه، درصد اراضی مرتعی ضعیف و بعد فراکتالی محیط-مساحت با مولفه های اوج و زمان تا اوج آب نمود با ضریب تبیین به ترتیب 61/0 و 47/ (01/0>p) بوده است. هم چنین، ارتباط متریک های تراکم لکه، شاخص بزرگ ترین لکه و متوسط نزدیک ترین همسایه با مولفه های اوج، میانگین غلظت و رسوب کل رسوب نمودها با ضریب تبیین بین 27/0 تا 98/0 (05/0>p) معنی دار ارزیابی شد. با استفاده از دیدگاه مذکور می توان به شبیه سازی اثر سناریوهای مدیریتی کاربری اراضی بر تغییرات زمانی و نیز مقادیر مولفه های مختلف آب نمود و رسوب نمود در سطح حوزه های آبخیز مبادرت نمود. کلمات کلیدی: آمایش سرزمین، تولید رسوب، مدل سازی هیدرولوژیک، مدیریت جامع حوزه های آبخیز، مدیریت کاربری اراضی
زهره حیدری امیر سعدالدین
چکیده با توجه به پیشینه طولانی اجرای پروژه های آبخیزداری در کشور لزوم ارزیابی فعالیت های انجام شده و بررسی تاثیرات مورد نظر این طرح ها اقدامی ضروری می باشد، اما نبود تجهیزات لازم به منظور ثبت تغییرات رخ داده در بسیاری از حوضه ها باعث دشواری کار شده است. ارزیا بی پروژه های آبخیزداری امروزه از بنیادی ترین مسائلی است که در کشورها به منظور برنامه ریزی های آینده در زمینه طرح های اجرایی و مدیریت منابع طبیعی انجام می گیرد. مطالعات مختلفی در اروپا و آمریکا در رابطه با ارزیابی کیفیت اقدامات آبخیزداری از سال 1932 تا به حال انجام شده است. در نتیجه ارزیابی عملکرد پروژه های آبخیزداری ارزیابی همه جانبه یعنی مدیریت جامع حوضه های آبخیز از اساسی ترین اصول در تصمیمات برنامه ریزی به شمار می رود. از آنجایی که برای ارزیابی عملکرد اقدامات آبخیزداری در گام نخست ارزیابی فنی و اقتصادی برای دستگاه های اجرایی اهمیت ویژه ای دارد. در این پژوهش برای ارزیابی عملکرد اقدامات آبخیزداری از هردو دید استفاده شده و نتایج حاصل از آن با هم مقایسه گردیدند. در این تحقیق، ارزیابی عملکرد اقدامات آبخیزداری درحوزه آبخیز گلابدره - دربند به صورت کمی مورد بررسی قرار گرفته است. روش های کمی مورد استفاده شامل منحنی جرم مضاعف، منحنی تداوم جریان و بررسی رژیم هیدرولوژیکی می باشند. به منظور استفاده از این روش ها آمار بارندگی ورواناب روزانه در سال های قبل وبعد از اقدامات آبخیزداری یعنی به ترتیب سال های (1377-1368) و (1390-1379) جمع آوری گردید. منحنی جرم مضاعف نمایانگر تاثیر مثبت اقدامات آبخیزداری در کاهش میزان رواناب بوده است .بررسی منحنی تداوم جریان به وضوح کاهش دبی های بالا، افزایش تداوم جریان و کاهش خشکسالی هیدرولوژیکی در حوزه آبخیز گلابدره - دربند را نشان داد. همچنین در روش رژیم هیدرولوژیکی روند تغییرات بارندگی و رواناب، نمایانگر آرام تر گشتن عکس العمل هیدرولوژیکی حوضه آبخیز مورد نظر می باشد.با بررسی میزان رسوب از روش منحنی سنجه و مقایسه میزان رسوب در هر ماه و فصل و دوره ترسالی وخشکسالی در قبل و بعد از اجرای طرح متوجه می شویم که با اجرای طرح آبخیزداری در حوضه رسوب معلق از 22/10864 تن در سال به 5/ 6231 تن در سال رسیده است. برای رسیدن به این نکته که آیا پروژه انجام شده توجیه اقتصادی دارد یا خیر، از شاخص b/c استفاده شده است که با توجه به نتایج چون شاخص b/c بیشتراز یک برآورد شد پروژه دارای توجیه اقتصادی است.در مجموع عملکرد مثبت اقدامات آبخیزداری در کاهش رسوبدهی و کاهش دبی سیلاب منطقه مورد مطالعه با استفاده از روش های یاد شده به صورت کمی مورد تایید قرار گرفت. کلمات کلیدی: ارزیابی فنی ، عملیات آبخیزداری، ارزیابی اقتصادی، جرم مضاعف، تداوم جریان، رژیم هیدرولوژیکی، منحنی سنجه
وحیده سلامت علی نجفی نژاد
آبخیز سالم در بردارنده وضعیت مناسب پوشش گیاهی جهت حمایت از فرآیندهای پویای هیدرولوژی و ژئومورفولوژی در محدوده تغییرات طبیعی آن¬ها است. پیوستگی و اندازه مناسب اکوسیستم¬ها و زیستگاه های جانوری و گیاهی و همچنین کیفیت مناسب آب از دیگر خصوصیات آن بوده است. به همین منظور تعیین شاخص¬هایی که به عنوان یک راهنمای مهم در شناسایی سلامت آبخیزها با درجه اطمینان قابل قبول باشد امری ضروری است. در این تحقیق شاخص¬های مختلفی مورد ارزیابی قرار گرفته و یک درک و بینش کلی از روابط علت و معلولی بین تنش¬های زیست محیطی ارائه شده است که با توجه به شرایط خاص و اهداف تعیین شده در هر آبخیز می¬توان از آن¬ها استفاده نمود. با بررسی¬های انجام شده در منابع علمی و همچنین مطالعات آبخیزداری انجام شده در تعدادی از آبخیزهای استان گلستان این حقیقت آشکار شد که با توجه به اهمیت سلامت آبخیز توجه چندانی به آن نشده و هیچ تعریفی از آبخیز سالم ارائه نشده است. به منظور ارزیابی سلامت آبخیز در این استان تعدادی از آبخیزهای گرگانرود و قره¬سو انتخاب گردید. سپس با استفاده از رویکرد تصمیم گیری چند معیاره، شاخص¬هایی انتخاب شد. تجزیه و تحلیل این شاخص¬ها راهکاری جدید برای اولویت بندی آبخیزها بوده و می¬تواند در مدیریت آبخیزها به کار گرفته شود. به منظور محاسبه شاخص¬های منتخب از داده¬های موجود استفاده گردید. به دلیل اینکه شاخص¬های مورد استفاده در این تحقیق دارای ماهیت یکسان نبودند با استفاده از روش فاصله¬ای در مقیاس صفر تا یک یکسان شدند. برای تعیین مقادیر وزن معیارها هفت حالت در نظر گرفته شده است، بدین ترتیب که در حالت اول به کلیه معیارها وزن یکسانی داده شده است. در سایر حالت ها، وزن دهی به صورتی در نظر گرفته شده که برتری وزن معیار مورد تاکید لحاظ گردد. بعبارت دیگر وزن ها به شیوه ای تنظیم شده اند که موازنه نتایج اولویت بندی آبخیزها هر بار با تاکید بر معیار معین صورت گیرد. در نهایت با روش ahp، که توسط کارشناسان انجام گرفت، معیارها وزن¬دهی شدند. پس از تعیین وزن شاخص¬ها در حالت¬های مختلف در مرحله بعد هر یک از مقادیر استاندارد شده در وزن متناظر با آن در هر هفت حالت ضرب شده و مجموع نمرات همه معیارها در تمام حالت¬ها محاسبه ¬گردید که در نهایت عدد حاصل¬جمع، اساس تعیین آبخیز برتر به منظور اولویت-های اجرایی بود.
مینا دیلم مجید اونق
مدیران آبخیز برای اداره موفق آبخیزها با چالش های زیادی مواجه هستند. یکی از مهم ترین این مسائل وجود تعارض بین سود اقتصادی آبخیزنشینان و حفظ محیط زیست در عرصه آبخیزهاست که باعث ایجاد مشکلات زیادی مانند تغییر کاربری اراضی توسط آبخیزنشینان با هدف افزایش سود اقتصادی، بدون در نظر گرفتن سلامت آبخیزها می شود. مدیریت آبخیز رویکردی مناسب برای غلبه بر چالش های مدیریتی می باشد که به حفاظت سیستم آبخیز و در عین حال به تأمین نیازهای آبخیزنشینان توجه دارد. مطالعه حاضر در آبخیز زیارت استان گلستان با مساحت 8038 هکتار انجام شده است. در این تحقیق نظریه بازی ها برای حل تعارض بین دو هدف متضاد محیط زیستی و اقتصادی استفاده شده است. بر این اساس با توجه به اطلاعات موجود ابتدا ورودی های مورد نیاز برای مدل بازی شامل داده های کیفیت آب، سود ناخالص سالانه برای هر کاربری و مساحت هر کاربری در شرایط توان اکولوژیکی حوزه تهیه گردید. غلظت فسفر با نمونه برداری 12 ماهه از هر کاربری به طورت جداگانه، به عنوان شاخص کیفیت آب اندازه گیری شد. در نهایت یک مدل مبتنی بر نظریه بازی ها برای حل مسأله تغییر کاربری با دو هدف حفظ محیط زیست و تأمین منافع اقتصادی، تحت عنوان مدل بازی تغییر کاربری زیارت تدوین و اجرا شد. براساس نتایج، بیشترین سود اقتصادی به ترتیب از کاربری مسکونی و کشاورزی حاصل می شود. بیشترین غلظت فسفر از کاربری مسکونی تولید می شود. تعادل نش در دور چهارم چانه زنی ایجاد شد که در این حالت تعادل بین دغدغه های محیط زیستی و اقتصادی در مدیریت آبخیز برقرار شده است. در این تحقیق تئوری بازی نشان می دهد که سطح کاربری های جنگل، کشاورزی، تفرج و سطح حفاظتی ساحل رودخانه بدون تغییر باقی مانده است. در پایان بازی سطح کاربری مسکونی افزایش یافته است به طوری که با اجرای مدل بازی سطح بهینه کاربری مسکونی در محدوده بین 88 تا 93 و کاربری مرتع بین 1357 تا 1362 هکتار تعیین شد. همچنین براساس نتایج مدل بازی کاربری جنگل با مساحت 5545 هکتار بزرگترین سطح را به خود اختصاص خواهد داد. یافته های این تحقیق می تواند در مدیریت کاربری زمین در آبخیزها و در شرایطی که بین اهداف محیط زیستی و اقتصادی تضاد به وجود می آید، به کار رود.
محمد ریکی امیر سعدالدین
تصمیم گیران منابع طبیعی برای مدیریت موفق در عرصه های مختلف آب و خاک کشور با چالشهای بسیاری مواجه هستند. از این مسائل چالش برانگیز می توان به تغییرات اقلیمی و یا افزایش فزاینده جمعیت اشاره کرد. مسائل مختلفی در یک جامعه وجود دارد که بر منابع محیطی تأثیر می¬گذارد و ممکن است باعث تهدید منابع طبیعی و کشاورزی شود. در این راستا برنامه ریزان رویکردی مدیریتی را می¬باید استفاده کنند که روابط پیچیده بین منابع محیطی را به شکلی ساده نمایش دهد و عدم قطعیتهای موجود را درنظر گیرد. مدل های بیزین ازجمله رویکردهای رایج برای نیل به اهداف مدیریتی می¬باشند که دارای ساختار ترسیمی بوده و روابط موجود در یک سیستم را با قوانین احتمالاتی نمایش می¬دهند، لذا برای مدل سازی در منابع طبیعی و توسعه منابع آب مفید می¬باشند. هدف از انجام این تحقیق پیش¬بینی اثرات تغییر الگوی کشت بر خصوصیات کمی و کیفی آبهای زیرزمینی در منطقه علی آباد استان گلستان با استفاده از شبکه های تصمیم بیزین می باشد. لذا با توجه به مشکلات و محدودیت¬های موجود در منطقه مورد مطالعه، سه سناریوی مدیریتی الگوی کشت شامل الگوی کشت وضع موجود، الگوی کشت با نیاز آبی بالا و الگوی کشت با نیاز آبی کم برای مشاهده اثرات هریک از آنها بر سطح ایستابی و هدایت الکتریکی آب¬های زیرزمینی آبخوان آزاد منطقه بررسی گردید. به عنوان اولین گام چارچوب مدل مفهومی و نحوه ارتباط بین متغیرهای آن ترسیم شد. برای تعیین احتمالات کل متغیرهای نهایی مدل تصمیم بیزین، احتمال وقوع اولیه و جداول احتمال شرطی بین متغیرها با استفاده از داده¬های مشاهداتی و با استفاده از نتایج اجرای مدل کراپ¬وات تعیین شدند. نتایج حاصل از پیش¬بینی اثرات سناریوهای الگوی کشت نشان داد میزان احتمال وقوع سطح ایستابی با وضعیت افزایشی برای الگوی کشت با نیاز آبی بالا در مقایسه با الگوی کشت موجود حدود 10 درصد کاهش خواهد داشت و در مقابل میزان آن برای الگوی کشت با نیاز آبی پایین حدود 5 درصد افزایش نسبت به الگوی کشت وضع موجود خواهد یافت. همچنین میزان احتمال وقوع هدایت الکتریکی با وضعیت بهبود برای الگوی کشت با نیاز آبی بالا در مقایسه با الگوی کشت موجود حدود 4 درصد کاهش خواهد داشت و در مقابل میزان آن برای الگوی کشت با نیاز آبی پایین حدود 2 درصد افزایش نسبت به الگوی کشت وضع موجود را نشان می¬دهد. نتایج نشان داد که الگوی کشت با نیاز آبی کم سناریوی برتر می باشد. بررسی یافته¬های این پژوهش نشان می¬دهد که شبکه های تصمیم بیزین به عنوان مدل های گرافیکی احتمالاتی به دلیل درنظرگرفتن عدم قطعیت در مسائل مدیریت آب و خاک این توانایی را دارد که به مدیران در پیش¬بینی اثرات تغییر الگوی کشت بر خصوصیات آب¬های زیرزمینی و تصمیمسازی برای بهبود مشکل منطقه کمک کند.
رضا لگزیان امیر سعدالدین
یکی از مشکلات عمده در جوامع و مراکز صنعتی و شهری، رواناب ناشی از بارندگی و به تبع آن ایجاد آب¬گرفتگی در این مناطق می باشد. این تحقیق با هدف شناسایی و اولویت¬بندی سناریوهای مدیریت رواناب سطحی در شهر نیشابور صورت پذیرفت. ابتدا با مطالعات کتابخانه¬ای گسترده روش¬های مختلف مدیریت رواناب سطحی شهری در نقاط مختلف دنیا و ایران شناسایی و با استفاده از نظرات کارشناسان و نیز مطالعات میدانی، 7 اقدام قابل اجرا شامل بایوریتنشن، ترانشه نفوذ، کانال علفی، پیاده¬رو نفوذپذیر، حوضچه نفوذ، مخزن زیرزمینی و چاهک نفوذ برای شهر نیشابور انتخاب شده و بر اساس آن¬ها 32 سناریوی مدیریتی تدوین گردید. در مرحله بعد با استفاده از بازدیدها و مطالعات میدانی تکمیلی، مکان¬های مناسب برای اجرای هر کدام از اقدامات پیشنهادی در سطح شهر به¬طور دقیق تعیین گردید. اثرات اجرای هر یک از اقدامات کنترلی از جنبه معیارهای اجتماعی، اقتصادی، هیدرولوژیکی، فنی و زیست محیطی و موازنه این اثرات می-تواند تعیین بهترین گزینه یا گزینه¬های طراحی را امکان¬پذیر نماید. بدین منظور، با استفاده از روش¬های مختلف وزن¬دهی، با تکنیک تصمیم¬گیری چند معیاره سناریوهای برتر تعیین شدند. در تحلیل¬های اصلی وزن مرتبط با هر شاخص از طریق روش دلفی بدست آمد و در سایر روش¬های وزن¬دهی در هر بار بر معیار خاصی تاکید شد. بر اساس نتایج بدست آمده در این تحقیق، در جامعه دارای تحصیلات دانشگاهی و با روش وزن¬دهی دلفی سناریو24 (بایوریتنشن- حوضچه نفوذ- مخزن زیرزمینی) در اولویت اول قرار می¬گیرد. اما در جامعه بدون تحصیلات دانشگاهی و با روش وزن¬دهی دلفی سناریو 28 (بایوریتنشن- ترانشه نفوذ، چاهک نفوذ، پیاده¬رو نفوذ¬پذیر- حوضچه نفوذ- مخزن زیرزمینی) در اولویت اول قرار می¬گیرد. همچنین در هر دو جامعه هنگامی¬که بر معیارهای هیدرولوژیکی و اقتصادی تاکید می¬شود سناریو 32 (بایوریتنشن، ترانشه نفوذ- چاهک نفوذ- پیاده¬رو نفوذپذیر، حوضچه نفوذ، کانال علفی، مخزن زیرزمینی) و هنگامی که وزن¬دهی یکسان مبنا قرار می¬گیرد و یا بر معیارهای فنی، محیط زیستی و اجتماعی تاکید می¬شود سناریو 2 (بایوریتنشن) در اولویت اول قرار می¬گیرند. بنابراین با کمک این رویکرد برنامه¬ریزان و طراحان شهری و همچنین بهره¬برداران از منابع آب در منطقه مورد مطالعه قادر خواهند بود تا با پیش¬بینی نتایج مختلف اجرای سناریوهای مورد بررسی، بر اساس اولویت¬ها و محدودیت¬های موجود قبل از هرگونه فعالیت و تحمل هزینه¬ها و پیامدهای احتمالی ناخواسته، به انتخاب برترین سناریو یا سناریوها نائل شوند.
نسرین عنبرانی سیاح امیر سعدالدین
کمبود شدید آب در حوضه جاماش استان هرمزگان و کاهش سطح و کیفیت منابع آبهای زیرزمینی در این منطقه از یک طرف و حجم وسیعی از رواناب های سطحی با کیفیت مناسب که به صورت سیل¬های مخرب در طول سال از منطقه خارج شده و به دریا سرازیر می¬گردد از طرف دیگر، راهکارهایی را جهت استفاده از سیلاب¬ها و توسعه و بهره¬برداری از منابع آب¬های سطحی در این حوضه می¬طلبد که یکی از این راه حل ها درحوضه جاماش، پیشنهاد چندین موقعیت جهت ذخیره و رها سازی در بخش¬های شمالی حوضه که دارای رواناب¬هایی با کیفیت خوب می¬باشند از طریق تأخیر جریان با هدف تغذیه دشت پایین دست حوضه می باشد.در این مطالعه ابتدا با کمک نرم¬افزار hec-hms اقدام به شبیه¬سازی هیدروگراف سیل در خروجی حوضه قبل و بعد از احداث سدها نموده و سپس با کمک نمونه های برداشت شده هدایت الکتریکیec))، به بررسی تغییرات کیفی رواناب ها تا محل خروجی حوضه پرداخته شده است و در نهایت با کمک برنامه ریزی خطی مقادیر بهینه دبی و هدایت الکتریکیec)) بدست آمده است. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از این امر است که تعداد روزهایی که رودخانه جاماش داری جریان مناسب می باشد، بعد از احداث مخازن نسبت به قبل از احداث مخازن افزایش یافته است. به گونه ای که حجم زیادی از رواناب با هدایت الکتریکیec)) حدود 3000 تا 4000 میکروموس بر سانتی متر بعد از احداث مخازن از حوضه خارج می¬گردد که با توجه به مدت زمان بیشتر و سرعت کمتر آن نسبت به حالت قبل از احداث مخازن سبب تغذیه سفره آبخوان می¬گردد. مقادیر بهینه دبی و ec بدست آمده از برنامه ریزی خطی حدود 83/2 مترمکعب بر ثانیه و 3774 میکروموس بر سانتی متر برآورد گردید.نتایج مطالعه نشان می دهد که احداث مخازن می¬تواند علاوه بر افزایش سطح و کیفیت سفره آب زیرزمینی سبب افزایش رونق کشاورزی در منطقه جاماش و دشت قلعه قاضی گردد.
صغری رستم پور مجید اونق
چکیده آمایش سرزمین استفاده بهینه و اکولوژیکی در راستای اهداف توسعه پایدار در طول زمان است و به معنای درنظر گرفتن ارزش فضا به منظور استقرار کاربری های موثر اقتصادی و اجتماعی متناسب با پتانسیل سرزمین و نیاز جامعه می باشد. وجود محدودیت ها مسیر رسیدن به اهداف آمایش را ناهموار می کند. پس لازمه اجرای موفق طرح های آمایشی موازنه اثرات مثبت و منفی منابع سرزمین است. بنابراین در آمایش خطرمدار توجه به این مسائل و تاثیر آن ها بر زندگی انسان و مدیریت خطرات بیش از پیش ضروری می نماید. این تحقیق با هدف توسعه مدل آمایشی خطر مدار برای کاربری سکونتگاهی و گردشگری در غرب استان گلستان و در مقیاس 1:100000 صورت گرفته است. پس از شناسایی عوامل اکولوژیک پایدار و ناپایدار با استفاده از مدل سیستمی مخدوم توان کاربری های سکونتگاهی و گردشگری ارزیابی گردید. سپس نقشه پهنه های شدت خطرات مستعد منطقه بیابانزایی، روانگرایی، زمین لغزش، زلزله، سیل و پیشروی-پسروی آب دریا به ترتیب با مدل های مدالوس نسل یک، swm، ahp (روش تحلیل سلسله مراتبی)، و ... در محیط gis تهیه گردید. در ادامه با استفاده از روش ahp و تکمیل 20 پرسشنامه ابتدا اهمیت و اولویت نسبی خطرات در توسعه سکونتگاهی و گردشگری به صورت جداگانه بدست آمد. سپس به منظور توسعه مدل آمایشی خطرمدار برای کاربری های سکونتگاهی و گردشگری از روش های تصمیم گیری چند معیاره (mce) استفاده گردید. از تلفیق نقشه های قابلیت سکونتگاهی و گردشگری حاصل از مدل سیستمی با نقشه های استاندارد شده خطرات، نقشه-های جدید توان آمایش خطرمدار تهیه گردید. طبق نتایج حاصل از ارزیابی آمایش خطرمدار به ترتیب 38/10، 25/2 و 36/87 درصد به نقاط مکان یابی شده برای کلاس های 1 و 2 مناسب و 3 نامناسب در منطقه برای توسعه سکونتگاهی اختصاص می یابد. همچنین به ترتیب 19/1، 71/6 و 11/92 درصد به نقاط مکان یابی شده برای کلاس های 1 و 2 مناسب و 3 نامناسب در منطقه برای توسعه گردشگری متمرکز و 03/23، 64/33 و 33/43 درصد به نقاط مکان یابی شده برای کلاس های 1 و 2 مناسب و 3 نامناسب در منطقه برای توسعه گردشگری گسترده اختصاص می یابد. همچنین بر اساس نتایج شاخص کاپا، تفاوت بین کلاس های نقشه های آمایشی مخدوم با کاربری فعلی با شاخص کلی 219/0 و 614/0، نقشه های آمایش خطرمدار با کاربری فعلی با شاخص کلی 322/0 و 438/0 به ترتیب برای کاربری سکونتگاهی و گردشگری بدست آمد که نشان دهنده عدم انطباق توسعه جاری با اهداف توسعه پایدار و استفاده نادرست از توان سرزمین برای توسعه سکونتگاهی و همسویی متوسط برای کاربری گردشگری در غرب استان گلستان می باشد. در انتها از انطباق نتایج دو مدل نیز با هم شاخص کاپای کلی و جزئی بین کلاس های اول و دوم از قرار 985/0، 924/0 و 446/0 برای توسعه سکونتگاهی و 788/0، 920/0 و 352/0 برای توسعه گردشگری در منطقه بدست آمد که انطباق عالی و خوب بین دو مدل را نشان می دهد. اجرای نتایج این تحقیق در راستای بهبود برنامه های مدیریتی آمایشی سبب کاهش زیان ناشی از خطرات طبیعی و تحقق اصولی از اهداف استراتژی توسعه پایدار خواهد شد. واژه های کلیدی: مدل سیستمی مخدوم، مدل خطرمدار، مدل مدالوس (medalus)، روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp)، روش تصمیم گیری چند معیاره (mce)، توسعه سکونتگاهی، توسعه گردشگری (متمرکز و گسترده)، شاخص کاپا، استان گلستان.
امید دولت آباد امیر سعدالدین
برای رسیدن به ادراکی گسترده در مورد دینامیک عوامل موثر بر کیفیت جریان آب ارزیابی جامع لازم است. در این تحقیق, کیفیت آب رودخانه گرمابدشت در استان گلستان در طی فصل پاییز سال 1393 (دو بار در هر ماه) براساس شاخص های فیزیکوشیمیایی (هدایت الکتریکی, پی اچ, اکسیژن محلول, شوری, کل جامدات محلول, گل آلودگی, دما و دبی) و فاکتورهای زیستی (خصو صیات جوامع بزرگ بی مهرگان آبزی) ارزیابی شد. در طی این مطالعه 4 ایستگاه در طول مسیر 11 کیلومتری رودخانه با توجه به کاربری اراضی و سهولت دسترسی انتخاب شد. پس از نمونه برداری, و جداسازی گونه های مختلف ماکروبنتوزها شناسایی شدند. از شاخص های زیستی شانون- وینر، مارگالف، شیرنومیده/ept، هیلسنهوف و شاخص چند متغییره بزرگ بی مهرگان (mmi) برای ارزیابی کیفیت زیستی آب استفاده گردید. با توجه به شرایط نامناسب کیفیت آب رودخانه گرمابدشت، اقداماتی از قبیل گسترش جوامع گیاهی حاشیه رودخانه, اعمال تکنیک های صحیح آبیاری، تنظیم مقدار و نوع کوددهی زمین های کشاورزی, ساماندهی امکانات رفاهی و تفریحی در طول رودخانه و آموزش جوامع محلی در خصوص مزایا و استفاده های بالقوه رودخانه مورد بررسی پیشنهاد می شود.
محمدقاسم هلیلی امیر سعدالدین
چکیده ندارد.
مریم کاشفی مجید اونق
چکیده ندارد.
علی نیک عهد قصیرایی نادر نورا
چکیده ندارد.