نام پژوهشگر: حسین هرسیج
داریوش قاسمی نوذر شفیعی
هدف از این پژوهش ارائه تحلیلی جامع تر و کاملتر از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با به کار گیری سایر نظریات از جمله نظریات جدید- به دلیل ضعف پژوهشهای انجام شده- می باشد، سئوال این است که آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر نظریه سازه انگاری قابل تحلیل است؟ عمده انتقاد به نظریه های خردگرا در تحلیل سیاست خارجی بی توجهی به رابطه بین الاذهانی رفتار و چگونگی بر ساخته شدن هویت -به دلیل تعریف آنها در قالب ایدئولوژی و سیاست اعلامی- و توجه به قدرت در هدایت رفتار خارجی دولتها و تعریف منافع و سیاستها در قالب دیدگاه قدرت محور است؛ از طرف دیگر نظریه انتقادی با شالوده ذهنی گرایی و معنا محوری قادر به ارائه راهکار عملی قابل حصول و عینی برای مواجهه عینی و واقع بینانه(منحصر به ملزومات حیات مادی) با محیط بیرونی و ساختار نظام بین الملل نمی باشد؛ هر چند در وادی ایده پردازی قادر به قدرت آفرینی است. سازه انگاری به ویژه مشی «ونتی» آن با رویکرد میانه خود با پر کردن خلاء میان دو دسته نظریات خردگرا و انتقادی، هنجارها، قواعد و ارزشها را در قالب هویت و فرهنگ، هدایت گر رفتار و تعریف کننده منابع و سیاست خارجی می داند و تعامل ساختار ـ کارگزار را نیز در رابطه قوام بخشی متقابل می بیند. گفتمان هویتی انقلاب اسلامی با ورود به جمع سایر متغیرهای هویتی دخیل در فرایند سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سایه عقلانیت اخلاقی و انتقادی حاکم بر خود شَمایی معنایی ایجاد نموده که با نظریات خردگرا قابل تبیین نیست، بدین سبب سعی شده با کمک نظریه سازه انگاری به استخراج الگوه های رفتاری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخته شود، با این فرض که به کارگیری این نظریه در تحلیل نسبت به سایر نظریات موثرتر است.
احمد محمدی اژیه حسین هرسیج
نظام جمهوری اسلامی ایران اولین نظام اسلامی است که پس از شکل گیری دولتهای مدرن با مشخصات ضرورتهای یک دولت ملی و سرزمینی ظاهر شده است. به همین دلیل بحثهای زیادی پیرامون مرزهای قدرت و حوزه منافع ملی در جمهوری اسلامی ایران شده است که ،از جمله می توان به نظریه ملی گرایی اسلامی ،صدور مطلق انقلاب و نظریه ی ام القری اسلامی اشاره کرد. هر یک از دیدگاههای فوق بر اساس جهان بینی خود تعاریف متفاوتی از منافع ملی ارائه می دهند.از جمله دیدگاه ام القری را می توان نام برد که ،حوزه منافع ملی را در چهارچوب امت اسلامی تعریف می کند و نسبت به مرزهای جغرافیای که دارای اعتبار حقوقی ویژه می باشند بی توجهی نشان می دهد. بررسی و نقد چنین دیدگاههای ضرورت پذیرش مرزهای ملی را به منظور تبیین منافع ملی در رساله حاضر مشخص می کند. علاوه براین، نحوه شکل گیری منافع ملی در محیط ارزشی انقلاب اسلامی نیز خود جای بحث و بررسی دارد. به طوری که ویژگی های ساختاری هر نظام سیاسی و شیوه کار هر نظام به گونه ای است که می تواند با اتخاذ تصمیمات و سیاستگزاریها منافع ملی راتبیین کند. به بیانی دیگر، سیاستهای مختلف می تواند انعکاسی از نیازهای جامعه باشد. حال آنچه در این حوزه باید بررسی شود این است است که پیش شرطهای تحقق منافع ملی کدامند؟ و آیا این پیش شرطها در محیط ارزشی نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارند؟ به طورکلی پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخی به این سئوال است که چه رابطه ای بین منافع ملی و ایدئولوژی اسلامی در انقلاب اسلامی وجود دارد؟ در این رساله تلاش شده است با روش توصیفی- تحلیلی ،ضمن بررسی میزان توانایی ایدئولوژی اسلامی در فراهم کردن پیش شرطهای تحقق منافع ملی و همچنین نقد دیدگاه ام القری و تبیین منافع ملی در چهارچوب مرزهای جغرافیایی زمینه های همپوشانی منافع ملی با ایدئولوژی اسلامی در انقلاب اسلامی ایران مورد ارزیابی قرار گیرد.
صمد اکبرزاده کهریزی حسین هرسیج
استقرار حکومت رضاشاه در ایران و آتاتورک در ترکیه که اغلب به عنوان حکومت های دیکتاتوری شناخته می شوند، سرآغاز دوران خاصی در تاریخ دو کشور محسوب می شود. اغلب تحولات و تغییرات اجتماعی- سیاسی معاصر ایران و ترکیه، با روی کار آمدن رضاشاه و آتاتورک مقارن است. سال های 1320-1304ش/1941-1923م در ایران و 1938-1923م/1317-1304ش در ترکیه دوران پی ریزی نظامی جدید بود که شاید بتوان گفت شالوده و بنیان دولت- ملت های ایران و ترکیه را تشکیل می دهد. در این دوران تحولاتی در جامعه دو کشور روی داد که می توان از آنها به عنوان طرح های نوسازی یاد کرد. حاکمان ایران و ترکیه به عنوان کارگزاران نظام جدید، مهمترین عوامل عقب ماندگی جوامع خود را حاکمیت سنت و به ویژه ایستارهای دینی بر زندگی و افکار مردم می دانستند و به همین دلیل تلاششان این بود که با انجام برخی تغییرات اجتماعی، ممالک خود را در در مسیر توسعه قرار داده و به سطح دولت های غربی برسانند. در راستای رسیدن به این هدف، یک سلسله اقدامات در حوزه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی از سوی حکومت های رضاشاه و آتاتورک انجام پذیرفت که در بروز تغییرات بنیادی در ساختار اجتماعی دو کشور موثر واقع گردید. هدف پژوهش حاضر این است که با تکیه بر منابع موجود، از یک سو تا حد امکان به ارزیابی و تحلیل تغییرات اجتماعی مزبور بپردازد و از سوی دیگر با مقایسه این تغییرات در دو کشور ایران و ترکیه، شباهت ها و تفاوت های اقدامات سیاسی- اجتماعی رضاشاه و آتاتورک را نیز مورد بررسی قرار دهد. کلیدواژه ها: تغییرات اجتماعی، نوسازی، توسعه، دیکتاتوری
جواهر یاوری حسین هرسیج
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی سیاست های بازتوزیعی پس از انقلاب های ایران، فرانسه و انگلستان می پردازد. به این معنا که دولت های انقلابی بعد از روی کار آمدن، تا چه حد به انجام اقدامات بازتوزیعی پرداختند و نقاط اشتراک و افتراق آن ها در چیست ؟ فرضیه ی پژوهش بر این است که بعد از انقلاب ، سیاست های بازتوزیعی گسترده ای در جامعه اعمال می گردد. روش پژوهش مبتنی بر رهیافت تطبیقی است به این معنا که ابتدا سیاست های بازتوزیعی پس از انقلاب های انگلستان ، فرانسه و ایران توصیف می شود و سپس به تحلیل چرایی سیاست های در پیش گرفته شده پرداخته می شود . یافته های حاصل از این پایان نامه نشان داد که : سیاست های بازتوزیعی بعد از انقلاب های فرانسه وایران به صورت گسترده ای اعمال شد اما در مقابل انگلستان مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و به سمت سیاست های رشد اقتصادی حرکت کرد . در ادامه این مسئله روشن شد که تفاوت میان سه اصل توده ی مردم ، رهبری و ایدئولوژی اقتصادی حاکم بر جامعه سبب تمایز سیاست های در پیش گرفته در انقلاب های سه گانه می شود .هماهنگی میان این سه اصل در انقلاب ایران باعث تداوم اجرای سیاست های بازتوزیعی گردید ولی عدم هماهنگی میان این اصول در انقلاب فرانسه،اجرای سیاست های بازتوزیعی را با شکست مواجه کرد.
مرضیه چلمقانی حسین هرسیج
چکیده هنر یکی از ارکان اصلی زندگی اجتماعی بشر است آثار هنری ما را به مفهمومی از درون و با فاصله ای درونی وادار به دریافتن همان ایدئولوژی می کنند که از دل آن برآمده اند به عبارت دیگر دیالکتیکی تنگاتنگ میان جامعه و هنر وجود دارد از سوی دیگر ساخت قدرت تعیین کننده ترین ساخت اجتماعی قلمداد می شود که همه وجوه و ساختارهای اجتماعی را متاثر از خود می سازد. پژوهش حاضر در نظر دارد با بررسی « تاثــــیر ساخت قدرت بر رشد و گستره آفرینـــش های هنری دوران اصلاحــــات در ایران (1376-1384)» به مطالعه تاثیر و تاثرهای متقابل ساخت قدرت و هنر در جامعه با نگاهی انتقادی بپردازد. به این منظور این پژوهش با استفاده از نگاه جامعه شناختی به هنر، ابزار تجزیه و تحلیل خود را بر نظریه زیباشناختی انتقادی تئودور آدورنو قرار داده است. به معنای انتقادی ، از منظر آدورنو، هنر در وجه اثباتی خود، دارای جنبه ای رهایی بخش و آزادی طلب است. این وجه هنر زمانی محقق می شود که مستقل باشد. بدین معنا هنر به منزله نقد ساخت سیاسی اجتماعی عمل خواهد کرد. بدین ترتیب این پژوهش در رابطه ای دو سویه از یک طرف در پی بررسی تاثیر ساخت قدرت بر کمیت و کیفیت آفرینش های هنری از طریق سیاستگذاری فرهنگی و از سوی دیگر بررسی کارکرد انتقادی هنر در جامعه به طور کلی و به طور خاص دوران اصلاحات در ایران است.این مقطع از آن حیث مورد توجه است که در این دوره ، گفتمان سیاسی خاصی در عرصه سیاسی- اجتماعی ابداع و مولفه هایی نظیر توسعه سیاسی، جامعه مدنی، حقوق و آزادی های سیاسی – اجتماعی و... مطرح می شود،که صفحه جدیدی از زندگی سیاسی – اجتماعی ایران را رقم زده و ساخت قدرت را بیش از پیش به سمت و سویی دموکراتیک سوق می دهد. فرض این پژوهش بر این است که تقویت ساز و کارهای دموکراتیک در ساخت سیاسی اجتماعی زمینه را برای بروز و ظهور هنر مستقل بیش از انواع دیگر ساخت ها، فراهم می آورد ؛که این مسئله خود، هنر را به کارویژه انتقادی که از آن انتظار می رود، بیش از پیش نزدیک می سازد.
زهرا تدین سید امیرمسعود شهرام نیا
هویت به معنای چیستی و کیستی انسان،به عبارتی انسان بدون هویت،معنا ندارد.هویت را مجموعه عناصری از شخصیت فرد تشکیل میدهند که به او امکان میدهد تا موضع خود را نسبت به جهان و دیگران مشخص کند.فرد صاحب هویت،تصویری خاص و روشن از خود و جامعه و مسائل اطراف خود دارد.هویت پدیده ای ساکن نیست،بلکه سیال بودن و چند لایه بودن از ویژگیهای هویت است و همین سیال بودن در عین حال که سبب پویایی هویت میشود در عین حال آن را در معرض خطر نیز قرا میدهد.خطری که میتواند سبب بحران هویت شود و بحران هویت پدیده یا احساسی است که با نوعی بی ثباتی،اختلال در کارکردها یا اجزا موجود در نظام یا گسیختگی ساختی در یک من فردی یا اجتماعی دیده می شود. بحران هویت میتواند ناشی از عوامل داخلی یا خارجی باشد،منظور از عوامل داخلی یا درونی عواملی است که از دورن هویت برمیخیزد و معمولا از تضاد و ناسازگاری میان مولفه ها ی هویتی ناشی میشود و منظور از عوامل بیرونی عواملی است که از برخورد یک یا چند عامل خارج از لایه ها ی هویتی با هویت و لایه ها ی آن سبب ایجاد بحران هویت در فرد و اجتماع میشوند.معمولا در بحرانهای هویتی ابتدا یک عامل بیرونی باعث شروع بحران هویت میشود.در عین حال باید توجه داشت که بحران هویت تنها مربوط به یک فرد یا یک جامعه خاص نیست بلکه این بحران میتواند در هر جامعه ای وجود داشته باشد و مسلم اینکه با توجه به اینکه هر جامعه ای هویت و مولفه ها ی هویتی خاص خود را دارد،بحران هویت هر جامعه هم مختص همان جامعه است.در اینجا ما مقوله بحران هویت را در جامعه ایران پس از انقلاب اسلامی با غرب امروزی مقایسه می کنیم.برای این منظور ابتدا مولفه ها ی هویتی را در ایران و غرب در بستر تاریخی بررسی کرده،سپس بحران هویت را بررسی و مقایسه نموده ایم عوامل بیرونی و درونی را بصورت جداگانه بررسی کرده ایم،امروزه شاید بتوان گفت با توجه به اینکه در عصر جهانی شدن هستیم،با توجه به ویژگیهای این عصر،پدیده جهانی شدن خود پررنگترین عامل بیرونی در ایجاد بحران هویت در هر جامعه و برای هر هویتی باشد.البته عوامل درونی هم که ناشی از ناسازگاری میان لایه ها ی هویتی است را نیز نمیتوان نادیده گرفت.برای این منظور از آرای داریوش شایگان و هربرت مارکوزه نیز کمک گرفته ایم،به زعم شایگان که یک ایرانی است،انسان امروزی دارای هویتی چندگانه و چهل تکه است و به زعم مارکوزه که غربی است انسان امروزی تک ساحتی است.روش این پژوهش کتابخانه ای و مقایسه ای است. در این پژوهش ابتدا مولفه ها ی هویتی و بحران هویت در جمهوری اسلامی ایران و غرب توصیف می شود و سپس به تحلیل و مقایسه این دو نوع بحران هویت و راهکارهای آنها پرداخته می شود.نگارنده سعی دارد با استفاده از ابزار کتابخانه ای و از طریق مطالعه کتب،نشریات و مجلات تخصصی، جستجوی اینترنتی و روزنامه ها به گردآوری اطلاعات مورد نیاز بپردازد.
سمیه خراسانی حسین هرسیج
پژوهش حاضر که با هدف مطالعه ی تطبیقی مبانی توسعه ی غربی و توسعه ی عدالت محور دینی انجام گرفته است، در واقع درک مسئله توسعه با بررسی مبانی فلسفی - تمدنی مدرنیته و اسلام در ابعاد هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی را شامل می شود. روش تحقیق در این پژوهش فلسفی- مقایسه ای است. در واقع از آنجا که در میان دانش آموختگان مسلمان، کم نیستند کسانی که به دلیل ناآگاهی از مبانی اسلامی و نیز ناآشنایی با مبانی لیبرالیستی و تقابل آن با اندیشه ی اسلامی، آنچه را که در علوم انسانی و اجتماعی مغرب زمین به عنوان خاستگاه اندیشه های لیبرالیستی مطرح است، به عنوان سخنانی غیر قابل تردید و جهانشمول تلقی می نمایند و روز به روز، بیش از پیش از اندیشه های ناب اسلامی فاصله می گیرند، ضرورت این نگاه مقایسه ای را بیشتر ساخته است. حفظ و صیانت فکری مسلمانان، اقتدار بخشیدن به جوامع مسلمان، ارائه ی الگویی موفق از حکومت اسلامی، تدوین الگوی توسعه و پیشرفت و…، مستلزم استمرار مطالعات تطبیقی و مقایسه ای در زمینه های نظری و کاربردی است و البته از نظر منطقی، مطالعات نظری پیرامون اصول و مبانی، مقدم بر هر گونه مطالعه در زمینه های کاربردی است. چرا که بدون تبیین آن مبانی، مطالعات کاربردی استواری لازم را نخواهد داشت و راه به جایی نخواهد برد. پس، لازم است با عمق بخشیدن به این مباحث بر غنای آنها افزوده شود تا بتواند زوایای پنهان اندیشه ی مدرن بررسی شود و همچنین با آشنایی اندیشه ی اصیل اسلامی بر توانایی آن برای پاسخگویی به نیازهای معقول زمانه بیفزاید. در این رساله، نویسنده با اشاره به مفهوم توسعه و الگوهای آن در جهان معاصر و با ارائه ی تعریف و بیان مولفه های دو تمدن سکولار مدرن و تمدن اسلامی، نشان می دهد در اسلام بنیاد هستی شناسی توحیدی با بهره گیری از منابع معرفتی وحی و عقل در کنار حس و تجربه، انسان را خلیفه الله در عالم معرفی می کند و این در تباین و تضاد کامل با هستی شناسی ماتریالیستی مدرنیته با معرفت شناسی حس گرا و تجربی می باشد که خودبنیادی انسانی مادی و ابزار ساز را در خود دارد. همچنین این پژوهش عنوان می سازد اختلاف در مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی این دو نظام و همچنین دین و عقلانیت این دو تمدن، اختلاف در قلمروهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... را به دنبال دارد و نتیجه ی این امر آن است که توسعه به مفهوم اسلامی متفاوت از توسعه ی غربی خواهد بود. ضمن آنکه این پژوهش، ناظر به بحران در مدرنیته نیز میباشد و این نوشتار در صدد ارائه این مطلب است که نه تنها مبانی توسعه ی غربی با آنچه در تمدن اسلامی است، متفاوت و حتی متباین است؛ بلکه در دوران کنونی که مدرنیته با بحران های تمدنی روبرو است ضعف الگوهای غربی بیش از پیش عریان شده است و جایگزین های پیش روی مدرنیته که در نگاه این رساله جریان هایی از جمله سنت گرایی، پست مدرنیسم و اسلام در قالب انقلاب اسلامی با محوریت حکومت الله است، از جایگاه های رو به تزایدی برخوردارند و با بحران موجود در تمدن غرب رجوع به الگوهای توسعه ی غربی ناشی از این تمدن بیش از پیش برای جوامع غیر غربی به خصوص برای جوامع اسلامی و از جمله ایران اسلامی نه تنها ارتجاع بلکه انقطاع از هویت تاریخی و در نتیجه بحران و سرگشتگی هویتی و نهایتاً ناکامی را به دنبال دارد. شایان ذکر است از نظر نگارنده از آنجا که پرسش از هویت تاریخی و تمدنی اسلام تنها با انقلاب اسلامی صورت گرفته است بحث از تمدن اسلام و احیای آن با انقلاب اسلامی معنا می یابد.
احمدرضا معصوم حسین هرسیج
چکیده ندارد.
علی اکبر مطهر حسین مسعودنیا
موضوع پژوهش، بررسی پیدایش وکارکردحزب توده ایران از1340-1320(1961-1941)براساس نظریه شکافهای اجتماعی استین روکان می باشد.دلیل انتخاب این دوره زمانی آن است که عمده ترین ومهمترین وسرنوشت سازترین حوادث مربوط به حزب توده دراین دوره اتفاق افتاده است.شرایط بازسیاسی پس از سقوط رضاشاه،موضوع دادن امتیازنفت شمال به شوروی،خودمختاری آذربایجان،ملی شدن صنعت نفت،روی کارآمدن دولت مصدق وکودتای 28مردادوحوادث بعدازان همگی دلایل این حرف است.دراین تحقیق ، جامعه ایران ازدوران رضاشاه ونوسازی هایش تاتاسیس حزب توده وفعالیتهای حزب توده از1340-1320 توصیف می شود.به لحاظ تحلیلی،پیدایش وکارکردحزب توده رابراساس نظریه ی شکافهای اجتماعی روکان تحلیل می کند. دراین پژوهش،ازمستندات تاریخی کتب تحلیلی تاریخی درباره ی حزب توده وخاطرات افراد مشهورآن استفاده شده است.به لحاظ تحلیلی روکان معتقداست که شکافهای اجتماعی ناشی ازدو انقلابات ملی وانقلاب صنعتی هستند.هریک ازاین موارد،دوشکاف درجوامع غربی ایجادکرده اند.انقلابات ملی، شکاف بین مرکزوپیرامون وشکاف بین فرهنگ غالب وفرهنگ تابع وانقلاب صنعتی، شکاف بین کارگروکارفرماوشکاف بین اقتصادسنتی واقتصادصنعتی ایجادکرده اند.حول این شکافها، نیروهای اجتماعی شکل می گیرندکه برای تحقق مطالباتشان،آنهاحزب تشکیل می دهنددرنتیجه احزاب دراین دیدگاه دارای خاستگاه اجتماعی هستندوروکان تاکیدداردکه حزب سیاسی ،پایگاه اجتماعی اش ناشی ازشکافهای اجتماعی درجامعه هست.براساس این نظریه درپژوهش حاضرسوالاتی که مطرح است این است که ازمنظرروکان چه رابطه ای میان شکافهای اجتماعی واحزاب سیاسی وجوددارد؟نوسازی ایران دردوره ی رضاشاه سبب بروز چه شکافهایی درجامعه ی ایران گردید؟حزب توده پس ازشهریور1320 نمایندگی کدامیک ازشکافهای اجتماعی راعهده داربود؟علل فراز وفرود فعالیتهای حزب توده طی سالهای 1340-1320 چیست واین مهم چه تاثیری برکارکرداین حزب داشت؟ فرضیه تحقیق این هست که نوسازی های دوران رضاشاه شکافهایی بین دولت وطبقه متوسط جدید وروشنفکران ودولت وکارگران ایجادکرد.این شکافها،پس ازسقوط اودرشهریور1320 باعث شکل گیری حزب توده شد.براساس نظریه ی شکافهای اجتماعی استین روکان ،تاسیس حزب توده بعدازشهریور1320،به نمایندگی ازدوطبقه ی متوسط جدید،روشنفکران وطبقه ی کارگر،شکل گرفته است.حزب توده درسالهای اولیه فعالیتش توانست پایگاه اجتماعی گسترده ای بین طبقه کارگران وطبقه متوسط جدید ،روشنفکران پیداکند.امادرسالهای بعدی به خاطر چرخشهای ایدئولوژیک درحزب طی سالهای 1320 تا1340وعدم پایبندی به منافع مردم ایران مانندحمایت ازدادن امتیازنفت شمال به شوروی، همراه باتحولات داخلی وخارجی ، استبداد داخلی و دخالتهای خارجی به خصوص اتحاد شوروی ،پیروی شدیدازسیاستهای این کشور و عملکرد نامناسب ناشی از بی تجربگی درفعالیت حزبی توسط رهبری حزب وایجادفاصله بین کادر رهبری واعضای حزب همگی عواملی بودندکه باعث فرازوفروداین حزب طی این دودهه شدند ومنجربه این شدکه حزب ازصحنه ی سیاسی به حاشیه رانده شودونتواندنقش موثری داشته باشد.
سجاد جمشیدی حسین هرسیج
پژوهش حاضر درصدد بررسی مبانی گفتمان های اصلاح طلب و اصول گرا و تاثیر آنها بر ظهور و افول جبهه دوم خرداد و جبهه پیروان خط امام و رهبری در جمهوری اسلامی ایران بوده است. این پژوهش روش تحلیل گفتمانی مورد نظر لاکلا و موف را به کارگرفته است. در آغاز به منظور تعیین رابطه «سنت» و «تجدد» به صورت اجمال سیر ظهور و افول گفتمان های سیاسی از دوره مشروطه تا انقلاب اسلامی، چگونگی هژمونیک شدن گفتمان انقلاب اسلامی و ظهور دو خرده گفتمان اصلاح طلبی و اصول گرایی بررسی شده است.بر پایه روش تحلیل گفتمانی ابتدا مبانی فکری نواندیشی دینی، سنت گرایی، امام خمینی، مصباح یزدی و محمد خاتمی به عنوان پایگاههای فکری گفتمان های اصلاح طلب و اصول گرا مورد کنکاش قرار گرفته و سپس تاثیر آنها بر ظهور و افول جبهه دوم خرداد و پیروان خط امام و رهبری مورد بررسی قرار گرفته است. براساس یافته های این پژهش، در ایران جریانها و احزاب سیاسی به عنوان حوزه عملی سیاست به شدت متاثر از گفتمان های سیاسی در حوزه نظری سیاست بوده اند.چنانکه، گفتمان اصلاح طلبی از لحاظ مبانی از یک طرف ریشه در گفتمان نواندیشی دینی داشته و از طرف دیگر ریشه در دال «جمهوریت» گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی (ره)، داشته است. اما گفتمان اصول گرایی، از لحاظ مبانی به طور اعم ریشه در اسلام و فقه و به طور اخص ریشه در دال «اسلامیت» گفتمان اسلام فقاهتی امام خمینی (ره) داشته، و از جهت غرب ستیزی و رشنفکر ستیزی با گفتمان سنت گرایی هم سویی داشته است. بنابراین، در ایران سیاست عملی (تحولات سیاسی و اجتماعی) به شدت متاثر از سیاست نظری (حوزه نظریه پردازی) بوده است.
هونگ ته یو حسین هرسیج
دو کشور کره ی جنوبی و ایران فرایندی مشابه را برای نوسازی تجربه کردند. از اواخر قرن نوزدهم در این دو کشور نوسازی و توسعه ی اجتماعی و سیاسی به شکل همزمان آغاز شد. این دو کشور که در آن زمان کشورهای جهان سومی محسوب می شدند، از نظر تاریخی و از منظر شرایط سیاسی و اجتماعی مسیر مشابهی را پیمودند، اما چنانچه اوضاع اقتصادی و اجتماعی کنونی آنها را با هم مقایسه کنیم، تفاوت های زیادی میان آنها به چشم می خورد. به گونه ای که فرایند توسعه در کره ی جنوبی با موفقیت زیادی همراه شد اما در ایران این فرایند به چندان موفقیت آمیز نبود. سوال اصلی این پژوهش این بود که نقش دولت و جامعه ی مدنی در توسعه ی اجتماعی- اقتصادی ایران و کره ی جنوبی چگونه بوده؟ و نوع تحقیق در این پژوهش نیز توصیفی ـ تطبیقی می باشد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که دو کشور ایران و کره جنوبی، دارای تجربه تقریباً مشابهی بودند که به لحاظ ساختارهای اقتصادی و اجتماعی می توان آن ها را جامعه ی آسیایی نامید. رهبران هر دو کشور، اقتدارگرا، ضدکمونیست، غرب گرا و طرفدار ایالات متحده امریکا بودند و اعتقاد داشتند که وظیفه ی تاریخی مهمی برای توسعه کشورشان بر عهده دارند. اما ماهیت دولت و جامعه مدنی در فرایند توسعه اقتصادی ـ اجتماعی در دو کشور نقش قاطعی در پیروزی یکی و شکست دیگری داشت. دولت کره ی جنوبی تا دهه ی 1950 تا حد زیادی سودجو، فاسد و کارشکن بود ولی تا دهه ی 1960 این دولت به دولتی توسعه خواه مبدل گشت. برخلاف کره ی جنوبی می توان دولت محمدرضاشاه در ایران را نمونه ای از یک دولت مردد نامید. تعاملِ هر چند اجباری ژنرال ها و مُستبدانِ کره ی جنوبی با حوزه عمومی نیز باعث تشکیل جامعه ی مدنی هواخواه توسعه در کره جنوبی شد که مسیر توسعه در این کشور را هموار کرد. اما در ایران جامعه ی مدنی کارشکن است. این جامعه تحت سلطه ی سرمایه ی تجاری و اشرافیت زمین دار است. خصلتی ارتجاعی دارد و با اصلاحات اقتصادی و سیاسی مخالف و توسعه ستیز است. نوع دیگر جامعه ی مدنی در ایران، جامعه ی مدنی مردد است. وجود توازن قدرت میان عناصر توسعه خواه و توسعه ستیز است که بخشی از این جامعه واپس نگر و سنت گرا و بخشی دیگر ترقی خواه و تجددگرا و پشتیبان اصلاحات سیاسی است. در این جامعه نه زمین داران و نه بورژوازی صنعتی هیچ کدام بر یکدیگر برتری ندارند. این نوع دوسوگرایی موجب بروز تنگناهای جدی هنگام تعیین خط مشی دولت در ایران شد.
علی ابراهیمی حسین هرسیج
مطالعه "جنبش های اجتماعی" یکی از شاخه های جامعه شناسی می-باشد که در چند دهه گذشته دارای شکوفایی بسیاری بوده است، بگونه ای که بخش برجسته ای از زندگی مردم در سرار جهان گردیده است. این واقعیت اجتماعی چنان گسترده است که همه گروههای مردمی از کوچک و بزرگ، صنعتی یا سنتی را در برگرفته است. بدین سان، از مسائلی که امروزه تفکر و تعمق درباره آن مهم به نظر می رسد، اقدامات و رفتارهای جمعی است که در واقع پاسخ عده ای از مردم نسبت به یک وضعیت یا مسأله ای خاص است. این رفتارها در جامعه به شکل های گوناگون تجلی می یابد که یکی از آن ها جنبش های اجتماعی است. از دیدگاه مکتب رفتار جمعی ریشه پیدایش جنبش های اجتماعی را باید در هم زیستی نظام های ارزشی متعارض و گروه هایی مشاهده کرد که با یک دیگر برخورد دارند. این نظام های ارزشی و گروه های اجتماعی عناصر ممیزه حیات اجتماعی تلقی می شوند(کیلیان،423:1964). جنبش های اجتماعی و سیاسی از مقوله تغییر و تحول اجتماعی است و در عین حال نوعی واکنش در مقابل نفوذ و سلطه کشورهای غربی است. بدین سان، جنبش اجتماعی به کوشش جمعی برای پیشبرد هدف یا مقاومت در برابر دگرگونی در یک جامعه( باتامور، 56:1366) برای رسیدن به منافع مشترک، که ناشی از تکیب های متحول منافع، سازمان، بسیج و فرصت است(تیلی،17:1977)، اطلاق می شود. با توجه به اینکه جامعه ایران از جمله جامعه هایی است که در آنها جنبش های اجتماعی فراوان و پشت سر هم پدیدار شده اند، از این منظر در این پژوهش دو مورد از مهمترین جنبش های اجتماعی و سیاسی ایران، یعنی جنبش ملی شدن صنعت نفت در قبل از انقلاب و جنبش دوم خرداد 1376 در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران یکی از رویدادهای تاریخی مهم حیات سیاسی ایران در قبل از انقلاب است که در آن مردم ایران با پایان یافتن دوران دیکتاتوری رضا شاه در شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332هجری شمسی، فرصتی یافتند تا با وارد شدن به عرصه سیاست، نه تنها ریشه استعمار خارجی را برای همیشه بخشکانند، بلکه راه را برای نوسازی اقتصادی و استقرار مردم سالاری در راستای استیفای حقوق خود هموار نمایند. از سوی دیگر، جنبش دوم خرداد سال 1376 نیز یکی از رویدادهای مهم در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود که در واقع بر اساس وحدت و هماهنگی نسل اول و سوم انقلاب شکل گرفت. مردم ایران با توجه به جهانی شدن و متعاقباً انعکاس اخبار در رسانه ها، رشد طبقه متوسط و آگاه شدن از تکالیف و حقوق خود، جهت برآورده کردن خواسته ها و تقاضاهای خود به واسطه شعارهای انتخاباتی آقای خاتمی به شیوه ای مسالمت-آمیز در صحنه انتخابات حاضر شدند. این موضوعات چالش های نظری را بر می انگیزد و بررسی علل و عوامل شکل گیری و شکست دوجنبش مذکور را ضروری می نماید. از این رو، پرسش اصلی تحقیق پیش رو این است که چه عواملی باعث شکل گیری و متعاقباً شکست دو جنبش مذکور را فراهم کرده است. مدعای مطرح در پژوهش بیان می کند که نارضایتی اجتماعی و ادراک اجتماعی بخش بزرگی از جامعه ایران در قبل و بعد از انقلاب، مبنی بر محرومیت نسبی موجب شد تا لحن انتقادی و گرایش های اصلاحطلبانه دکتر مصدق و آقای خاتمی بسیاری از ناراضیان اجتماعی را به سوی خود جلب کند، که در دوران مصدق از برنامه ها و نوع عملکرد رژیم پهلوی و به ویژه دخالت شرکت ملی نفت ایران و انگلیس و در دوران خاتمی از برنامه اقتدارگرائی بوروکراتیک عملگراها دچار احساس محرومیت نسبی شده بودند. از این رو، در جنبش ملی شدن نفت نارضایتی عمدتاً جنبه خارجی، ولی در جنبش دوم خرداد نارضایتی مردم جنبه داخلی دارد. اما این دوجنبش در راستای هموارکردن مسیر خود با مشکلاتی از قبیل اختلافات درون نخبگی و عدم توجه به مسائل اصلی جامعه با شکل دادن دولتی غیریکپارچه، در مسیری انحرافی قرار گرفته و موجبات ناکامی خود را فراهم کردند. در این راستا، نقش احساس فاصله میان انتظارات یا توقعات افراد با واقعیتهای اقتصادی، اجتماعی یا حتی سیاسی و تأثیر آن در ایجاد تغییرات رفتاری به اشکال مختلف رفتارهای اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد. با توجه به مطالب فوق، جهت تمهید پشتوانه نظری این پژوهش که در چهارچوب نظریه محرومیت نسبی رابرت تدگر به آن اشاره خواهد شد، به بیان و بررسی عوامل دخیل در شکل گیری و شکست این دو جنبش خواهیم پرداخت. سپس در تحلیل مقایسه ای نقاط اشتراک و افتراق آن را مورد واکاوی قرار خواهیم داد. آنچه اهمیت این تحقیق را بیشتر نمایان می سازد، جستجو و ارایه تبیین علمی در زمینه رفتارهای جمعی و شکل گیری جنبش های اجتماعی در ایران با استفاده از مدل نظری است که می تواند آینده ای روشن از وضعیت تحولات رفتارهای جمعی در ایران را روشن سازد. از طرفی شناخت رفتارهای جمعی اساسی-ترین نیازهای بنیادی در امر برنامه ریزی و پیش گیری از مسائل آن در آینده است. لذا، برای یک برنامه ریزی نسبتاً دقیق و هماهنگ در جامعه، شناخت رفتارهای جمعی به خصوص در کشورمان الزامی می باشد. در واقع دست یابی به نتایجی در این زمینه استفاده علمی و کارآمد را برای سازمان ها، موسسات و مراکز مطالعه ملی میسر می سازد.
خداداد پوران اصل حسین مسعود نیا
چکیده مشارکت در انتخابات و رأی دادن از مولفه های اساسی رفتار سیاسی شهروندان محسوب می شود. این سوال که عوامل موثر بر رفتار انتخاباتی شهروندان چیست، یا به عبارتی بهتر، چه عواملی رفتار رأی دهی شهروندان را تحت تأثیر خود قرار می دهد، از موضوعات مهم در مطالعه جامعه شناسی سیاسی است. در پژوهش حاضر بر اساس پیمایشی که در سطح شهرستان بهمئی صورت گرفت تأثیر ساختارهای قومی قبیله ای و نقش نخبگان بر مشارکت شهروندان بهمئی در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی بررسی شده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که در جمعیت مورد مطالعه در شهرستان بهمئی عواملی چون ساختارهای قومی-قبیله ای و نخبگان اعم از سیاسی، قومی و مذهبی رابطه معناداری با مشارکت انتخاباتی دارند؛ به عبارت دیگر، پاسخ دهندگان عوامل مذکور را موثر بر جهت دهی آرای خود دانسته اند. در نهایت باید اشاره کرد که ساختار قومی-قبیله ای از قابلیت پیش بینی قوی در رابطه با تأثیر گذاری بر رفتار انتخاباتی برخودار است اما تأثیرگذاری نخبگان از قابلیت پیش بینی قوی برخوردار نیست. همچنین از میان متغیرهای زمینه ای جنس، سن، محل سکونت، تحصیلات، شغل، و وضعیت تأهل، متغیر تحصیلات رابطه معناداری با مشارکت در انتخابات نداشته است. واژگان کلیدی: نخبگان، ساختار قبیله ای، انتخابات، رفتار انتخاباتی، مشارکت سیاسی، شهرستان بهمئی
سارا نجف پور جواد امام جمعه زاده
عدالت را می توان در زمره قدیمیترین مفاهیمی دانست که در فلسفه سیاسی راجع به آن بحث هایی گسترده صورت گرفته است، واژهای که در طول تاریخ از آن تعاریف متنوعی ارائه شده و در گذر زمان دچار تحولات معنایی زیادی گشته است. اما آنچه در این میان هرگز تغییر نکرده خواست انسان ها برای دسترسی به عدالت و جامعه ای عادلانه است. خواستی که امروزه و در جوامعی چندفرهنگی اهمیتی دوچندان یافته است. برقراری عدالت در جوامعی که اعضا ی آن از حیث دین، مذهب، فرهنگ، قومیت و از همه مهمتر از نظر ارزش ها و شیوه تفکر با یک دیگر متفاوتاند، بسیار دشوارتر از جوامعی است که نسبتاً منسجم و یک پارچه اند. از این رو پژوهش حاضر کوشیده است با شناخت ویژگی های خاص جوامع چندفرهنگی و انتظارات و خواست های اقلیت ها در این جوامع، دو نظریه مهم راولز و مک اینتایر پیرامون عدالت را از حیث پاسخگویی به این انتظارات و توان حل بحران های موجود در جوامع چندفرهنگی مورد ارزیابی و مقایسه قرار دهد و به پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا دو نظریه عدالت مذکور می توانند راهکاری برای برون رفت از مشکلات جوامع چندفرهنگی ارائه دهند؟ و در صورت ارائه راهکار، کدام یک از دو نظریه عدالت پیش گفته دارای وجوه کارآمدتری جهت اجرا در جوامع چندفرهنگی هستند؟ براساس یافته های تحقیق نظریه راولز و مک اینتایر هردو تا حد زیادی می توانند به بحرانی که خود در جامعه شان شناسایی کرده اند، پاسخ داده و راه حل هایی را برای آن ارائه دهند. اما علی رغم نکات مثبت موجود در این نظریه ها هردو آنها دارای نقاط ضعفی هستند که از میزان کارآمدی آنها در جوامع چندفرهنگی می کاهد. براین اساس، اغلب مشکلاتی که نظریه عدالت راولز با آن روبه رو است به عدم کارآمدی این نظریه در جوامع گوناگون به خصوص جوامع غیرلیبرال مربوط می شود، حال آنکه مشکل عمده نظریه مک اینتایر به انتزاعی بودن آن و در نتیجه دشواری اجرا برمی گردد. نکته مشترکی هم که میان این دو نظریه وجود دارد، تأکید آنها بر لزوم وجود فضایی کثرت گرایانه و به دور از تحمیل عقاید و سرکوب در سطح جامعه و جماعت های مختلف است. پژوهش پیش رو از ترکیب دو روش توصیفی- تحلیلی و مقایسهای برای پاسخ گویی به سوالات تحقیق بهره برده است.
علی مرتضوی امامی زواره حسین هرسیج
پدیده انقلابهای رنگی به عنوان مدل براندازی نرم و روش غیر خشونت آمیز تفوق بر نظام های ضد غربی در سالهای اخیر گسترش چشمگیری داشته است. در پدیده انقلابهای رنگی با استفاده گسترده از ابزار رسانه به منظور همراه کردن فکر و ذهن مردم کشور هدف و در نهایت اسقاط نظام سیاسی آن کشور، استراتژی تهدید از بیرون و فشار از پایین، مورد توجه ویژه دول غربی قرار دارد. در این پژوهش دو مصداق از آنچه معلول جنگ نرم غرب در ایجاد انقلاب های رنگی هستند مورد بررسی تحلیلی ـ تطبیقی قرار گرفته اند: انقلاب نارنجی اوکراین 2004 میلادی و فتنه سبز ایران 1388 هجری شمسی. هدف این پژوهش بررسی تهدیدهای نرم غرب و نحوه راهکارهای مقابله کشور هدف در فائق آمدن بر این تهدیدها است پژوهش پیش رو بر مبنای نظریه گفتمانی ارنستولاکلا و شنتال موف سعی در بررسی چگونگی پیدایش فتنه 88 ایران و پیروزی جنگ نرم اوکراین دارد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چرا جنگ نرم در اوکراین منجر به پیروزی انقلاب نارنجی شد اما فتنه 88 ایران با شکست جنبش سبز مواجه گردید؟ در پاسخ به این سوال فرضیه پژوهش بر نقش محوری تهدید نرم غرب در پیروزی انقلاب نارنجی اوکراین و ایجاد فتنه سبز استوار گردیده است. نتیجه پژوهش آن است که علی رغم گستردگی و پیچیدگی تهدید نرم غرب، در نهایت جمهوری اسلامی ایران به واسطه قدرت نرم گفتمان انقلاب اسلامی توان غلبه بر فتنه را یافت، عاملی که اوکراین فاقد آن بود. پژوهش با روش توصیفی، تحلیلی سعی در مقایسه دو مفهوم فتنه و جنگ نرم در قالب دو مصداق فتنه سبز و انقلاب نارنجی دارد و شیوه جمع آوری اطلاعات مورد نیاز نیز کتابخانه ای و اسنادی می باشد.
محمد آقابیگی کلاکی علی ربانی
این تحقیق درصدد بررسی جایگاه، ضرورت و اهمیت علوم اجتماعی اسلامی و نیز موانع تولید این علوم در دو نهاد عمده ی آموزشی کشور یعنی حوزه و دانشگاه می باشد. علوم اجتماعی اسلامی علومی هستند بر آمده از مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی اسلامی که برای اداره و هدایت جامعه در مسیر مطلوب دین اسلام و اهداف آن و تعیین راهبردها و نرم افزارهای اجتماعی در جهت تامین نیازها و خواسته های انسان تعریف شده از منظر اسلام و هدایت او در جهت هدف نهایی زندگی انسان که همانا تامین سعادت اخروی اوست و متضمن قرب به پروردگار است، ضروری می باشد. روش اصلی به کار گرفته شده برای تحلیل موضوعات مورد بررسی و پاسخ به سوالات تحقیق، استفاده از روش تئوری زمینه ای یا نظریه ی مبنایی (grounded theory method) می باشد که برای تحلیل داده ها و استخراج نتایج در مورد مصاحبه های انجام شده وکتب و مجلات جمع آوری شده اعمال شده است.
محسن شیراوند فتحعلی اکبری
چکیده ندارد.
محمد خدابنده کوهی حسین هرسیج
چکیده ندارد.
سکینه ببری گنبد علیرضا آقاحسینی
چکیده ندارد.
زهره اسماعیل زاده حسین هرسیج
چکیده ندارد.
احمد فتاحی حسین هرسیج
چکیده ندارد.
محمدعلی طالبی حسین هرسیج
چکیده ندارد.
هجرت ایزدی حسین هرسیج
چکیده ندارد.
فرهاد قنبری نوذر شفیعی
چکیده ندارد.
عبدالکریم سالکی علی امیدی
چکیده ندارد.
سوسن مرادی حسین هرسیج
چکیده ندارد.