نام پژوهشگر: زهرا مصلی نژاد
مهناز ابوفاضلی امیر مسعود عربلو
هدف:کمردرد یکی از شایعترین و پر هزینه ترین اختلالات عضلانی اسکلتی است. یکی از عوامل بوجود آورنده کمردرد اختلال ثبات ستون فقرات می باشد. عضلات شکم نقش مهمی در ثبات ستون فقرات دارند. هدف از این مطالعه مقایسه تغییر ضخامت عضلات شکم در حین مانورهای شکمی در زنان مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی با زنان سالم و ارتباط آن با شدت درد و ناتوانی توسط سونوگرافی می باشد. روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی ارتباطی بود که بر روی 37 بیمار زن مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی و 33 زن سالم در دامنه سنی20 تا 45 سالصورت گرفت. ضخامت عضلات شکم در حالت بدون انقباض و حین انجام مانور گود کردن و سفت کردن شکمی توسط سونوگرافی اندازه گیری شدند. شدت درد و ناتوانی نیز به ترتیب توسط مقیاس vas و پرسشنامه کبک و اوسوستری ارزیابی شدند. آزمون t-test مستقل دو نمونه ای برای مقایسه ضخامت عضلات شکم در حین مانور های گود کردن و سفت کردن بین دو گروه و آزمون ضریب هبستگی پیرسون برای بررسی ارتباط تغییر ضخامت عضلات شکم با شدت درد و ناتوانی در زنان کمردردی استفاده گردید. نتایج:یافته ها نشان داد تغییر ضخامت هیچ یک از عضلات شکم در حین مانور گود کردن و سفت کردن شکمی بین دو گروه معنادار نشد به جز عضله عرضی شکم در حین مانور گود کردن (p<0/03 ).همچنین تغییر ضخامت هیچ یک از عضلات شکم در مانور های سفت کردن و گود کردن با شدت درد و ناتوانی ارتباط نداشت(p>0/05 ). نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد تنها تغییر ضخامت عضله عرضی شکم در حین مانور گود کردن شکمی بین زنان مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی و زنان سالم معنادار است. همچنین ارتباط معناداری بین تغییر ضخامت عضلات شکم در جین مانور ها ی گود کردن وسفت کردن شکمی با شدت درد و ناتوانی وجود ندارد. کلمات کلیدی: کمردرد مزمن، عضلات شکم، درد، ناتوانی، سونوگرافی
مریم ضیایی فر امیر مسعود عربلو
یکی از مهمترین علت های ایجاد کننده درد، اختلالات اسکلتی-عضلانی می باشد، که حدود یک سوم آنها دارای سندرم میوفاشیال همراه با نقاط ماشه ای می باشند. وجود نقطه ماشه ای در عضله تراپز فوقانی یکی از یافته های شایع در افراد مبتلا به اختلالات ناحیه گردن و پشت است. اخیرا استفاده از dry needling به عنوان یکی از روشهای جدید درمانی جهت درمان نقاط ماشه ای مطرح شده است. هدف از این مطالعه بررسی اثرات دو روش در مانی dry needling و فشار ایسکمیک در درمان نقطه ماشه ای فعال در عضله تراپز فوقانی و مقا یسه ی آنها با یکدیگر می باشد. روش بررسی: در مطالعه اصلی 33 نفر با تشخیص نقاط ماشه ای فعال در عضله تراپز فوقانی پس از مطابقت دادن معیارهای ورود و خروج شرکت کردند. پارامترهای مورد ارزیابی شامل: شدت درد در حین فعالیت، شدت درد درحین فشار الگومتر، آستانه فشاری درد، دامنه حرکتی خم شدن طرفی گردن و میزان ناتوانی عملکردی اندام فوقانی بودند که با ابزارهای مقیاس دیداری درد، الگومتر، گونیامتر و پرسشنامه فارسی dash قبل و بعد از درمان مورد بررسی قرار گرفتند. افراد به طور تصادفی در دو گروه درمانی قرار گرفتند. 1.گروه تحت درمان فشار ایسکمیک (17 نفر) و 2.گروه تحت درمان dry needling (16نفر). درمان 3 بار در هفته انجام شد و در جلسه چهارم فقط ارزیابی انجام گرفت. به منظور بررسی تغییرات متغیرها در هریک از روشهای درمانی پس از درمان از آزمونpaired t-test و برای مقایسه اثر دو روش درمانی از آزمون ancova استفاده شد. یافته ها: نتایج مطالعه، نشان می دهدکه تاثیر روش dry needling در کاهش شدت درد با روش فشار ایسکمیک اختلاف معنی دار داردp=0/018)). اما تغییرات بقیه متغیرها در بین دو گروه درمانی تفاوت معنی داری را نشان نداد. درحالیکه هردو گروه درمانی تغییرات معنی دار رو به بهبودی با کاهش شدت درد ، افزایش آستانه فشاری درد، افزایش دامنه حرکتی خم شدن طرفی گردن به سمت مقابل و بهبودی ناتوانی عملکردی اندام فوقانی، مشاهده شد(p<0/05). اما فقط درگروه dry needling افزایش معنی دار دامنه حرکتی خم شدن طرفی گردن به همان سمت مشاهده شد(p<0/05). نتیجه گیری: هر دو روش درمانی در بهبود علائم بیماری موثر می باشند ولی روش dry needling در کاهش شدت درد در حین فعالیت نسبت به روش فشار ایسکمیک موثرتر می باشد و می تواند توسط درمانگران و فیزیوتراپیستها در کلینیکهای درمانی استفاده شود.
زهرا محمدی افسون نودهی
مقدمه و هدف: شواهد اخیر نشان می دهند که نقاط ماشه ای نهفته با وجود اینکه برای ایجاد درد به اندازه کافی حساس نشده اند ، در عملکرد نرمال عضله تداخل ایجاد می کنند و نیز نشان داده شده که در حضور نقطه ماشه ای نهفته در تراپزیوس فوقانی که از رایج ترین محل های نقاط ماشه ای است، نحوه رفتار عضلات بازو حین بالا بردن دست تغییر می کند. هدف این تحقیق بررسی الگوی فعالیت عضلات کمربند شانه ای در افراد مبتلا به نقطه ماشه ای فعال عضله تراپزیوس فوقانی در مقایسه با افراد سالم حین بالا بردن دست در صفحه کتف (اسکپشن) بود. مواد و روش ها: در یک مطالعه مقایسه ای موردی- شاهدی، 17 زن مبتلا به نقطه ماشه ای فعال عضله تراپزیوس فوقانی با میانگین سنی 76/26 سال و 17 زن سالم با میانگین سنی 18/26 سال شرکت داشتند. با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی سطحی میزان فعالیت و زمان شروع فعالیت عضلات تراپزیوس فوقانی ، تراپزیوس تحتانی ، اینفرااسپیناتوس و دلتویید میانی حین حرکت اسکاپشن ثبت گردید و مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: زمان وارد عمل شدن عضلات تراپزیوس فوقانی(04/0=p)، اینفرااسپیناتوس(01/0=p) ودلتویید میانی(02/0= p) نسبت به شروع حرکت در گروه بیمار نسبت به گروه سالم به صورت معناداری با تأخیر همراه بود و تنها در عضله تراپزیوس تحتانی تفاوت معنی دار آماری مشاهده نشد. در مقایسه حداکثر آمپلی تود نرمال سازی شده فعالیت این عضلات ،اختلاف معنی دار آماری بین دو گروه وجود نداشت(05/0<p). مقایسه میزان حداکثر آمپلی تود در افراد مبتلا به نقطه ماشه ای نسبت به افراد سالم حین حداکثر انقباض ارادی ایزومتریک اسکپشن 90 درجه، تنها در عضله تراپزیوس فوقانی اختلاف معنی دار آماری به صورت کاهش میزان فعالیت در گروه بیمار را نشان داد(01/0=p). نتیجه گیری: در حضور نقطه ماشه ای ،الگوی فعالیت عضلات، تغییر می کند، بطوریکه نقاط ماشه ای با تغییر زمانبندی ، منجر به الگوی غیر طبیعی حرکت کمربند شانه ای می گردد . این یافته ها می تواند در پیشگیری و درمان اختلالات شانه مورد استفاده قرارگیرد.
نسیبه نوری ممبینی زهرا مصلی نژاد
هدف: بازگردانی نسخه انگلیسی پرسشنامه عادات زندگی (life habits) (فرم کوتاه) به زبان فارسی و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی این پرسشنامه برای سالمندان فارسی زبان است. مواد و روشها: در ابتدا پرسشنامه بر اساس پروتکل پروژه بین المللی ابزار کیفیت زندگی ترجمه گردید، سپس روایی و پایایی آن بررسی شد. از سالمندان 60 سال به بالا که ساکن شهر تهران به تعداد 150 نفر در مطالعه شرکت داشتند. داده های به دست آمده از نظر روایی صوری، روایی محتوایی (روش لاوشه)، روایی همگرا (سطح تحصیلات، سطح رضایتمندی پرسشنامه و بررسی میزان کیفیت زندگی)، روایی افتراقی (سن، جنس، منطقه زندگی، سطح درآمد، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال و وضعیت سلامتی) و پایایی (تکرار پذیری به فاصله 2 هفته) مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: روایی صوری و محتوایی پرسشنامه بر اساس نظر متخصصین و سالمندان تایید شد(cvi=0.88). ضریب همبستگی اسپیرمن بین نمره کل پرسشنامه با سطح تحصیلات (r=0.28; p=0.001)، سطح رضایتمندی (r=0.79 ; p<0.001) و بررسی میزان کیفیت زندگی ( زیر مقیاس فیزیکی r=0.32 ; p=0.003 و زیر مقیاس ذهنی r=0.36 ; p=0.001) نشانگر ارتباط مثبت و روایی همگرای نسخه فارسی پرسشنامه است. از طریق آزمون من- ویتنی و کروسکال والیس ارتباط معناداری بین نمره کل پرسشنامه در بین دو جنس مشاهده نشد (p=0.097) اما میان نمره پرسشنامه عادات زندگی و سن (p=0.001)، سطح درآمد (p=0.001)، وضعیت تاهل (p=0.039)، وضعیت اشتغال (p=0.002) و وضعیت سلامتی (p=0.034) تفاوت آماری معناداری مشاهده شد. میزان پایایی آزمون-باز آزمون 98/0 (p<0.001)، (icc=0.95) به دست آمد. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه ارزیابی عادات زندگی در سالمندان از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار است. بنابراین به عنوان ابزار بالینی و تحقیقاتی برای بررسی مشارکت اجتماعی سالمندان توصیه می شود.
محدثه سفلایی شهربابک مختار عراض پور
زمینه و هدف: به نظر می¬رسد بی¬حرکتی ناشی از اسپلینت موجب کاهش حجم عضلات تنار و در نتیجه کاهش عملکرد دست می¬گردد. هدف این مطالعه ارزیابی قطر، سطح مقطع، عملکرد و درد قبل و بعد از استفاده از اسپلینت در بیماران درجه 1 و 2 آرتروز مفصل کارپومتاکارپ اول و مقایسه آنها با گروه کنترل می-باشد. روش بررسی: در این مطالعه که از نوع قبل و بعد می¬باشد 25 بیمار مورد ارزیابی به دو گروه استفاده کننده از اسپلینت و گروه مداخله تقسیم گردیدند. همه پارامترهای ذکر شده در بالا در روز اول و چهار هفته بعد از پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفت. ابزار مقیاس بصری درد، پرسشنامه میشیگان دست و سونوگرافی به ترتیب برای اندازه¬گیری درد، عملکرد، قطر و سطح مقطع عضلات مورد استفاده قرار گرفتند. یافته¬ها: استفاده از اسپلینت در گروه مداخله، کاهش درد را بعد از چهار هفته نشان داد این در حالی بود که هیچ کاهش قابل ملاحظه¬ای در پارامتر درد در گروه کنترل بعد از چهار هفته مشاهده نگردید. تغییرات عملکرد تقریبا در دو گروه مداخله و کنترل یکسان بود. استفاده از اسپلینت در این بیماران تاثیر چشمگیری بر کاهش قطر و سطح مقطع عضلات بعد از چهار هفته پیگیری نداشت، اگر چه تغییرات چشمگیری در کاهش قطر عضله متقابل کننده شست در گروه کنترل مشاهده گردید. نتیجه¬گیری: استفاده از اسپیلنت تاثیر چشمگیری بر روی کاهش قطر و سطح مقطع عضلات بعد از چهار هفته پیگیری نداشت، اگرچه تفاوت معناداری در عضله متقابل کننده شست در گروه کنترل دیده شد.
منیژه سلیمانی فر محمد پرنیان پور پرنیان پور
مقدمه بسیاری از زمین خوردن ها در سالمندان در طی راه رفتن حادث می شود و بسیاری از مطالعات نشان داده اند که سالمندی باعث تغییرات معنی دار در پارامترهای راه رفتن می شود. تقریبا نیمی از زمین خوردن ها به دلیل سکندری خوردن و لغزیدن است. بسیاری از سکندری خوردن ها در حین راه رفتن بر زمین ناهموار و یا گذار بین دو سطح مختلف حادث می شود. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر تغییر ناهمواری سطح گذار بر ثبات پویای تنه فوقانی بدن در طی راه رفتن در زنان جوان و سالمند با و بدون سابقه زمین خوردن بود. روش مطالعه در تهران در سال 1392، 60 نفر زن جوان و سالمند طبق معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند. از 20 فرد سالمند بدون سابقه زمین خوردنو 20 فرد سالمند با سابقه زمین خوردن در سال گذشته و 20 زن جوان خواسته شد که بر یک مسیر 14 متری در دو سطح هموار- ناهموار راه بروند و بین این دوسطح گذر کنند. پارامترهای راه رفتن، شتاب سر و تنه و نسبت هارمونیک در سه صفحه با استفاده از سنسورهای اینرسایل(شرکت x sense) اندازه گیری شد. تأثیر سطح، گذار و گروه بر پارامترهای راه رفتن و شتاب از طریق آزمون آماری اندازه گیری های مکرر anova و آزمون تعقیبی مورد بررسی قرار داده شد. ارتباط همبستگی بین آزمون tug و fes-i با یافته های کمی بیومکانیکیِ راه رفتن نیز مطالعه شد. نتایج زنان سالمند کاهش در پارامترهای زمانی راه رفتن و افزایش در تنوع پذیری زمان راه رفتن را نشان دادند. نسبت هارمونیک در الگوی شتاب در سر و پلویس کاهش یافته است. این تفاوت ها در گروه سالمندان با سابقه زمین خوردن در حین راه رفتن بر زمین ناهموار و در لحظه گذار بسیار برجسته تر است. همبستگی کمی بین پرارمترهای بیومکانیکی و آزمون tug و fes-i در گروه سالمندان بدون سابقه زمین خوردن وجود داشت ولی ارتباط همبستگی بیشتری در گروه سالمندان با سابقه زمین خوردن به خصوص در سطح ناهموار مشاهده شد. نتیجه گیری سالمندان با خطر زمین خوردن یک الگوی راه رفتن محتاطانه تری را به کار گرفتند، اما باعث آن نشد که حرکت سر و تنه با ثبات شود. کاهش یکنواختی سر و لگن در گروه سالمندان با سابقه زمین خوردن بیانگر آن است که سالمندان با سابقه زمین خوردن مشکل بیشتری در کنترل حرکت تنه و حفظ میدان بینایی با ثبات در حین را رفتن، به خصوص در زمین ناهموار و در لحظه گذار دارند.
سوده زندی مهیار صلواتی
چکیده فارسی مقدمه و هدف: شواهد اخیر نشان می دهند که کمردرد و گردن درد با اندازه عضلانی ارتباط دارند. همچنین برخی مطالعات و شواهد بالینی نشان داده اند که در بسیاری از موارد، کمردرد به همراه گردن درد دیده شده است. از طرفی تحلیل عضلانی و اختلال در فعالیت آن می تواند منجر به بی ثباتی و درد و اختلال عملکرد شود. بنابراین مطالعه حاضر با اهداف مقایسه اندازه عضلات گردن و کمر در افراد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی با و بدون گردن درد و نیز بررسی ارتباط اندازه عضلات با پیامد های عملکردی نظیر ناتوانی و ترس از حرکت طراحی گردید. مواد و روش ها: در یک مطالعه مورد- شاهدی، 15 فرد مبتلا به کمردرد همراه با گردن درد مزمن غیر اختصاصی و 15 فرد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی در محدوده سنی 20-57 سال شرکت داشتند. با استفاده از دستگاه اولتراسونوگرافی اندازه عضلات مولتی فیدوس گردنی و کمری، سمی اسپاینالیس کپیتیس، لونگوس کولی، عرضی شکمی، مایل داخلی و خارجی اندازه گیری گردید و با استفاده از نرم افزار مناسب آماری، اندازه عضلات مذکور بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: بین اندازه عضلات کمر و گردن در دو گروه کمردرد همراه با گردن درد و کمردرد تفاوت معناداری ملاحظه نشد (05/0p?) و مشخص شد که اندازه عضلات گردن در گروه کمردردی که از گردن درد هیچ شکایتی نداشتند مشابه اندازه این عضلات در گروه کمردرد همراه با گردن درد بود. همچنین همبستگی اندازه عضلات ناحیه کمر وگردن معنی دار نبود (05/0p?). در برخی موارد ارتباط متوسط معنی داری بین اندازه عضلات مورد مطالعه با شدت درد و نمره پرسشنامه های ناتوانی و ترس از حرکت دیده شد. بحث و نتیجه گیری: افراد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی نیز می توانند در معرض ابتلا به گردن درد باشند اما نه به همان نسبت افراد مبتلا به کمردرد همراه با گردن درد. علت این نتیجه گیری یافته های بدست آمده مبنی بر تشابه اندازه عضلات گردن در گروه کمردردی (که از گردن درد هیچ شکایتی نداشتند) با اندازه این عضلات در گروه کمردرد همراه با گردن درد بود. در مجموع این یافته ها ما را به این نتیجه گیری سوق داد که احتمالاً اندازه عضلات کمر و گردن در دو گروه به یک نسبت مشابه تغییر نداشته اند در نتیجه علی رغم عدم تفاوت معنی دار، رابطه همبستگی معنی داری هم یافت نشد. همچنین با توجه به اینکه در بررسی ارتباط اندازه عضلات با شدت درد و نمره پرسشنامه های ناتوانی و ترس از حرکت، در برخی موارد نتایج منطقی بصورت ارتباط معکوس ودر برخی موارد نیز نتایج غیرمنتظره به صورت ارتباط مستقیم یافت شد که اختصاصاً در رابطه با پرسشنامه های rm و tsk بود، مطالعه حاضر تأیید کننده این مطلب بود که علاوه بر اندازه عضلانی، عوامل بسیاری از جمله سن، جنس، محل و شدت علائم، عوامل جسمی و روحی- روانی همچون استرس، اضطراب، افسردگی و ترس و حتی عوامل اجتماعی-اقتصادی همچون شغل و سطح تحصیلات و عوامل محیطی نیز بر میزان درد، ناتوانی و ترس از حرکت تأثیرگذارند. مدل های رگرسیون چند گانه می توانند تصویر بهتری از ارتباط این عوامل در اختیار قرار دهند.
هومن محمدعلی زاده زهرا مصلی نژاد
کینزیوتیپ نوعی روش درمانی است که در اختلالات مختلف اسکلتی عضلانی بویژه کمردرد موثر است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات افزودن کینزیوتیپ به مداخلات معمول فیزیوتراپی در تعدادی از مبتلایان به کمر درد مزمن غیراختصاصی در سال 93-1392 اجرا گردید. در یک مطالعه نیمه تجربی، 30بیمار با سن 20 تا 55 سال و مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی به روش نمونه گیری هدفمند از بین مراجعین یک کلینیک فیزیوتراپی انتخاب شدند. در دو گروه مساوی 15 نفره کنترل و مداخله قرار گرفتند. سپس گروه کنترل در طی 10 روز تحت فیزیوتراپی معمول قرار گرفت که شامل تمرینات ثباتی، امواج ماوراء صوت، کیسه گرم و تحریکات الکتریکی از طریق پوست بود. گروه مداخله علاوه بر دریافت فیزیوتراپی مشابه با گروه کنترل در طی این مدت، تحت مداخله با نوار کینزیوتیپ قرار گرفت. سپس در کلیه نمونه ها، شدت درد میزان ناتوانی حاصل از بیماری و میزان دامنه حرکتی در حالت خمیده به جلو محاسبه گردید. در نهایت کلیه داده ها در دو گروه از طریق آزمون تحلیل واریانس اندازه های مکرر مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. یافته ها: قبل از مداخله، تفاوت آماری معناداری بین دو گروه مداخله و کنترل از نظر فراوانی متغیر های زمینه ای وجود نداشت. میانگین نمرات درد در هردو گروه از حدود 50/7 در ابتدای درمان به 80/2 در گروه کنترل و 80/1 در گروه مداخله رسید که این کاهش در گروه مداخله از کنترل بیشتر بود(001/0>p). میانگین نمرات ناتوانی اسوستری از حدود 50/0 در ابتدای درمان به 20/0 در گروه کنترل و 11/0 در گروه مداخله رسید که کاهش ناتوانی اسوستری بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت (30/0=p)میانگین نمرات بهبودی رولندموریس از حدود 40/0 در ابتدای درمان به 82/0 در گروه کنترل و 89/0 در گروه مداخله رسید که افزایش نمره بهبودی رولندموریس بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت (15/0=p). میانگین نمره آزمون خم شدن کمر درگروه مداخله از 36 به 19 و در گروه کنترل از40 به 23 کاهش داشته است(به مفهوم بهبود خم شدن) که این کاهش بین دو گروه تفاوت نداشت (61/0 = p) در این مطالعه، اضافه کردن تکنیک کینزیوتیپ به مداخلات معمول فیزیوتراپی در مبتلایان به کمر درد مزمن غیراختصاصی موجب کاهش قابل توجه درد کمر شد، اما بر کاهش ناتوانی و افزایش میزان خم شدن کمر تأثیر نداشت. مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه می شود.
سیده حمیده میری ابیانه زهرا مصلی نژاد
مقدمه و هدف : سندرم درد مفصل پتلوفمورال یکی از شایع ترین علل زانو درد است که مفصل بین دو استخوان فمور و کشکک را تحت تاثیر قرار می دهد. اتیولوژی این سندرم دقیقا مشخص نیست ولی یکی از مهمترین علل آن اختلال در مکانیسم اکستانسوری زانو می باشد. از دیدگاه میوفاشیال اختلال عملکرد عضله کوادری سپس می تواند یکی از عوامل این اختلال مکانیسم اکستانسوری باشد. در این مطالعه 34 شرکت کننده با تشخیص سندرم درد مفصل پتلوفمورال که به صورت تصادفی به دو گروه درمان رایج فیزیوتراپی و درمان رایج همراه با سوزن زدن سطحی تقسیم شده بودند استفاده شد. . افراد در جلسه اول و دهم ، از نظر شدت درد ، دامنه حرکتی، قدرت عضله کوادری سپس و میزان ناتوانی عملکردی زانو براساس پرسشنامه koos تحت ارزیابی قرار گرفتند. تعدادجلسات درمانی در هر دو گروه ده جلسه بود که در گروه درمان فیزیوتراپی رایج با سوزن زدن سطحی در طی همین ده جلسه از جلسه اول به صورت یک روز درمیان و به مدت پنج جلسه ، سوزن زدن هم اعمال می شد. مدت زمان ماندن سوزن به مدت 6 دقیقه در سه نقطه عضله کوادری سپس و در مجموع هجده دقیقه با اعمال چرخش به سوزن بود. تجزیه و تحلیل آماری نشان دادکه به غیر از ) rom 33/0p = ) و خرده مقیاس symptom ) 231/0 (p = از پرسشنامه koos در گروه فیزیوتراپی رایج ، شاخص های مورد مطالعه در هر یک ازدو گروه پس از ده جلسه بهبود معناداری داشتند ( 05/0p < ). در مقایسه دو گروه ، در گروه فیزیوتراپی رایج همراه با سوزن زدن سطحی پرسشنامه koos ( 05/0p < ) و vas ( 05/0p < ) نسبت به گروه فیزیوتراپی رایج به تنهایی تفاوت معنا داری داشت ولی متغیرهای rom (062/0p = ) و mmt ) 156/0 p= ( دو گروه تفاوت معنا داری باهم نداشتند . نتیجه گیری : هر دو روش درمانی می توانند باعث کاهش شدت درد حین فعالیت های روزانه، افزایش قدرت عضلانی و دامنه حرکتی وهمین طور بهبودی ناتوانی عملکردی زانو در افراد مبتلا به سندرم درد پتلو فمورال شود ولی روش درمانی فیزیوتراپی رایج همراه با سوزن زدن سطحی تأثیر قابل ملاحظه تری بر کاهش درد و ناتوانی عملکردی زانو داشت.
مریم ابوطالبی مهیار صلواتی
گردن درد، به طور فزاینده ای در حال تبدیل شدن به یک اختلال شایع در جهان است. با توجه به اینکه عضلات یکی از سه رکن اصلی حفظ ثبات ستون فقرات بوده و در بسیاری از تحقیقات کاهش ابعاد و قدرت عضلات ثبات دهنده ستون فقرات کمر در افراد مبتلا به کمردرد و کاهش ابعاد و قدرت عضلات ثبات دهنده ستون فقرات گردن در افراد مبتلا به گردن درد بصورت جداگانه به اثبات رسیده، می توان یکی از علل اصلی ارتباط کمردرد و گردن درد را به ارتباط همین عضلات نسبت داد. بنابراین مطالعه حاضر با اهداف بررسی رابطه اندازه عضلات ثباتی گردن با اندازه عضلات ثباتی کمر در افراد با و بدون گردن درد مزمن غیر اختصاصی و نیز بررسی رابطه سطح ناتوانی و اندازه عضلات ثبات دهنده گردن و کمر طراحی گردید