نام پژوهشگر: منور یزدی

رابطه بین خودشیفتگی، عزت نفس و پرخاشگری در نوجوانان دختر (مقایسه سالهای آغازین، میانه و انتهای نوجوانی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  لیلا مختاری   مهرانگیز پیوسته گر

هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه خودشیفتگی، عزت نفس و پرخاشگری در نوجوانان بود. نمونه این پژوهش شامل 531 دانش آموز دختر (راهنمایی= 171، دبیرستان = 219 و پیش دانشگاهی= 141 نفر) بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده و به وسیله مقیاس پرخاشگری اهواز (aai)، شخصیت خودشیفته (npi) و عزت نفس کوپراسمیت مورد ارزیابی قرار گرفتند.جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و رگرسیون با روش گام به گام استفاده شد. نتایج این تحلیل ها نشان داد بین خودشیفتگی و عزت نفس، خودشیفتگی و پرخاشگری، عزت نفس و پرخاشگری، خودشیفتگی سازگارانه و عزت نفس و خودشیفتگی ناسازگارانه و پرخاشگری، همبستگی مثبت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که میان عزت نفس، خودشیفتگی و پرخاشگری دختران در سه مقطع تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد.

رابطه شیوه های ابراز محبت به همسر با تعارضات زناشویی در زنان دانشجو شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  مونا فتحعلی خانی   منور یزدی

این پژوهش به بررسی رابطه شیوه های ابراز محبت با تعارضات زناشویی زنان دانشجوی دانشگاه های دولتی شهر تهران که حداقل دارای یک فرزند باشند در سال تحصیل 1387 _ 88 پرداخت. هدف از انجام تحقیق حاضر شناسایی شیوه های مختلف ابراز محبت و تاثیر آن در کاهش مولفه های تعارض زناشویی بود تا از این طریق روزنه های بیشتری برای بهبود بهداشت روانی خانواده ها محقق شود. گروه نمونه را 200 نفر از زنان متاهل دانشگاه های تهران، تربیت مدرس و الزهرا تشکیل دادند. نوع تحقیق، همبستگی و روش نمونه گیری تصادفی بود. ابزارهای مورد استفاده عبارت بودنداز : پرسشنامه تعارضات زناشویی (mcq) و پرسشنامه ابراز محبت . فرضیه های پژوهش با استفاده از روش های آماری آزمون همبستگی پیرسون از طریق نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و کلیه فرضیه ها ی تحقیق تایید شدند. نتایج حاصل از آن نشان داد که تعارضات زناشویی در رابطه با عدم همکاری در خانواده، کاهش روابط جنسی، افزایش واکنشهای هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزند، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود و جدا کردن امور مالی از یکدیگر توسط ابراز محبت کلامی و غیر کلامی پیش بینی می شود. بنابراین می توان گفت با بالا رفتن میزان ابراز محبت کلامی و غیر کلامی تعارضات زناشویی در رابطه با موارد فوق کاهش می یابد.همچنین به غیر از دو مقیاس رابطه جنسی و واکنشهای هیجانی در سایر موارد تفاوت معناداری میان ابراز محبت کلامی وابراز محبت غیرکلامی زوج به زوجه در کاهش تعارض زناشویی مشاهده نشد.در دو مورد نام برده شده ابراز محبت کلامی زوج تاثیر بیشتری در افزایش رابطه جنسی همسران و کاهش واکنشهای هیجانی آنان داشته است

مقایسه سطوح فرایند شناختی حافظه دیداری بیماران آلزایمری با افراد عادی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  نسرین زارعی   منور یزدی

هدف از این پژوهش مقایسه فرایند سطوح شناختی حافظه دیداری بیماران آلزایمری با افراد عادی و شناخت کانون مشکل این بیماران در این فرایند است. روش بررسی: این مطالعه از نوع تجربی و آزمایشی است. 15 بیمار مبتلا به آلزایمر خفیف تا متوسط با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و 15 فرد عادی همسن و سال که با بیماران همسان سازی شده بودند نیز جهت مقایسه با گروه مورد آزمایش انتخاب شدند. افراد به صورت انفرادی در انجمن آلزایمر ایران مورد آزمایش قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها، خرده آزمون های محقق ساخته بود که شامل : نرم افزار سنجش آستانه حسی، خرده آزمون توجه دیداری، خرده آزمون ادراک دیداری، خرده آزمون حافظه کوتاه مدت و خرده آزمون حافظه بلند مدت (شامل: رمزگردانی، اندوزش و بازیابی) می شود.نتایج: نتایج از طریق آزمون مقایسه t دو گروه مستقل، تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل واریانس دو راهه محاسبه شد. نمودارهای ترسیم شده و تحلیل های آماری نشان دهنده آن بود که بیماران آلزایمری در هر یک از فرایند سطوح شناختی حافظه شان سطح عملکرد پایین تری نسبت به افراد عادی داشتند به عبارت دیگر بیماران آلزایمری در تمامی سطوح شناختی حافظه شان دچار اختلال آشکار در عملکرد بودند. بعلاوه نتایج نشان داد که از بین فرایند های شناختی، تفاوت آستانه حسی و رمزگزدانی از اهمیت بیشتری دارد.

بررسی مقایسه ای تمایزیافتگی و قاطعیت در افراد دارای شخصیت وابسته و افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  هانیه رحیم جمارونی   منور یزدی

وابستگی به عنوان یک اختلال یا یک صفت شخصیتی، ارتباط زیادی با اختلال بی اشتهایی عصبی دارد. احتساب وابستگی به عنوان یک صفت شخصیتی طبق سیستم تشخیصیdsm-v، به رفتارهای سلطه پذیر و تأییدخواهانه منجر می شود. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای تمایزیافتگی و قاطعیت در افراد دارای شخصیت وابسته و مبتلایان به اختلال بی اشتهایی عصبی در بین دانشجویان دختر انجام شد. پژوهش حاضر از نوع علّی- مقایسه ای بود. نمونه پژوهش 420 نفر از دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاههای دولتی شهر تهران بودند و نمونه گیری از جامعه به صورت خوشه ای چندمرحله ای انجام شد. به منظور ارزیابی شخصیت وابسته از فرم تجدیدنظرشده سیاهه شخصیت وابسته هوبر (dpi-r) و برای سنجش اختلال بی اشتهایی عصبی از آزمون نگرش به خوردن گارنر و گارفینکل (eat) استفاده شد. برای انتخاب افراد در دو گروه نمونه، دو دهک بالایی به عنوان گروه هدف شناسایی شدند. در گروه بی اشتهایی معیار bmi نیز لحاظ شد. همچنین برای بررسی تمایزیافتگی از فرم تجدیدنظرشده سیاهه تمایزیافتگی خود اسکورون و فریدلندر (dsi-r) و برای تعیین میزان قاطعیت از سیاهه خودگزارشی ابراز وجود هرزبرگر، شان و کتز (asri) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 20 و آزمون t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش، تفاوت معنادار بین تمایزیافتگی خود و تمامی خرده مقیاسهای آن در دو گروه نمونه را نشان داد. همچنین بین میزان قاطعیت در دو گروه نمونه نیز تفاوت معناداری دیده شد. باتوجه به یافته های پژوهش، میزان تمایزیافتگی و قاطعیت در افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی بالاتر از افراد دارای شخصیت وابسته بود. نتایج بااستناد به مدل سوسیوتروپی- خودمختاری بک تفسیر شدند.

ارتباط رفتار پرخاشگرانه با سن شروع، الگوی ارثی، کیفیت زندگی و مقایسه آن ها در زنان و مردان مبتلا به اسکیزوفرنیا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  فرزانه فرخ منش   شکوه السادات بنی جمالی

هدف از این پژوهش بررسی ارتباط رفتار پرخاشگرانه با سن شروع، الگوی ارثی، کیفیت زندگی و مقایسه آن ها در زنان و مردان مبتلا به اسکیزوفرنیا می¬باشد. این پژوهش، از نوع همبستگی است اما به خاطر این که مقایسه متغیرها به تفکیک جنسیت نیز مورد نظر بود از نوع پس رویدادی علّی- مقایسه ای نیز می باشد. به منظور بررسی فرضیات پژوهش، 114 نفر از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا از نوع پارانویا که در فاصله¬ی سنی 20-60 سال بودند از درمانگاه ها و بیمارستان های استان مازندران به روش نمونه گیری غیرتصادفی و هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی¬ها بر اساس متغیر¬های جمعیت شناختی همتاسازی شدند. به منظور جمع-آوری اطلاعات، از پرسشنامه¬ی خشم بالینی اسنل، گام، شاک، موسلی و هیت(1995)، پرسشنامه کیفیت زندگی فرم کوتاه سازمان بهداشت جهانی (whoqol- bref، 2004) و فرم مصاحبه ساختارمند تشخیصی و دموگرافیک محقق ساخته استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ها از شیوه¬های آمار توصیفی، آزمون u مان ویتنی، کُلموگروف- اسمیرنف، ضریب هبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین سن شروع بیماری و نمره خشم بالینی بیماران(در مجموع زنان و مردان) وجود نداشت. بین رفتار پرخاشگرانه و الگوی ارثی در زنان و مردان اسکیزوفرنیک رابطه معنادار نشان داده شد. بین نمرات کلیه حیطه‏¬های کیفیت زندگی و ادراک کلی فرد از کیفیت زندگی، سلامت و مجموع آن¬ها با خشم بالینی رابطه منفی معنادار وجود داشت. بین رفتار پرخاشگرانه زنان و در اکثر حیطه¬های کیفیت زندگی به جز در حیطه¬ی جسمی و ادراک کلی فرد از کیفیت زندگی رابطه منفی معنادار به دست آمد. بین سن شروع بیماری و الگوی ارثی در زنان و مردان اسکیزوفرنیک رابطه معنادار مشاهده شد. این رابطه به تفکیک جنسیت معنادار بود. رابطه معناداری بین سن شروع بیماری در افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا و کیفیت زندگی آنان مشاهده نشد. بین بیماران دارا و فاقد الگوی ارثی هیچ‏گونه تفاوت معناداری از نظر حیطه‏های کیفیت زندگی و ادراک کلی آنان از کیفیت زندگی و سلامت و مجموع آن¬ها وجود نداشت. بین خشم بالینی در دو گروه زنان و مردان اسکیزوفرنیک تفاوت معنادار نشان داده شد. میانگین سن شروع بیماری اسکیزوفرنیا در مردان زودتر از زنان نشان داده شد. انتقال اسکیزوفرنیا از مادر و منسوبین او بیشتر از پدر و اقوامش بود. ادراک کلی کیفیت زندگی و سلامت در زنان بالاتر از مردان بود. ولی بین زنان و مردان در کلیه¬ی حیطه های کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج حاکی از آن بود که جنس مذکر، وضعیت تجرد، درآمد کم و کیفیت پایین آموزشی متغیرهای مهم اجتماعی، در تعامل با کیفیت پایین زندگی بیماران اسکیزوفرنیک می¬باشند و از این رو کوشش در جهت ارتقاء کیفیت زندگی این بیماران با توجه به شروع زودهنگام بیماری، می تواند به عنوان یک عامل پیشگیرانه موجب افزایش رضایت بیماران از زندگی و متعاقباً کاهش پرخاشگری آنان شود.

مقایسه نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی، اضطراب فراگیر و همبود
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  زهرا شیخی   منور یزدی

هدف از این پژوهش مقایسه نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی واختلال اضطراب فراگیر، افراد مبتلا به هر دو اختلال (همبود) با همتاسازی در متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال و وضعیت اقتصادی بود. تعداد افراد نمونه 143 نفر (شامل 50 فرد مبتلا به mdd، 43 فرد مبتلا به gad، 50 نفر مبتلا به هر دو اختلال) بود که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس از بین مراجعه کنندگان به بیمارستان ها و مراکز مشاوره نقاط مختلف شهر تهران انتخاب شدند. روش پژوهش از نوع علی – مقایسه ای بود. ابزار های پژوهش عبارت بودند ازآزمون های افسردگی اضطراب استرس (dass)، پرسشنامه نارسایی های شناختی (cfq)، پرسشنامه مقابله با استرس اندلر و پارکر(ciss). داده های پژوهش با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. برای بررسی فرضیات از آزمون های ناپارامتریک (کروسکال والیس و یومن ویتنی) استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان نارسایی های شناختی و مولفه های آن (حافظه، حواسپرتی، اشتباهات سهوی) در گروه همبود بیشتر از گروه افسرده اساسی واضطراب فراگیر بود. بین گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر در نارسایی های شناختی تفاوت معناداری مشاهده نشد و بین سه گروه تفاوتی درخرده مقیاس فراموشی مشاهده نشد، به علاوه بین نمره نارسایی شناختی زنان و مردان تفاوتی مشاهده نشد. گروه همبود بیشتر از دو گروه دیگر از سبک مقابله ای هیجان مدار استفاده می کنند. بین گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر تفاوتی درمیانگین نمره مقابله هیحان مداروجود نداشت. بین سه گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر و همبود تفاوتی درمیانگین نمره مقابله مسأله مدارمشاهده نشد. نتایج فرضیه سوم نشان داد میانگین نمرات نارسایی های شناختی در افراد هیجان مدار گروه همبود بیشتر ازافراد هیجان مدار گروه افسرده اساسی بود. بین میانگین نمرات نارسایی های شناختی افراد هیجان مدار در گروه افسرده اساسی واختلال اضطراب فراگیر وهمچنین بین میانگین نمرات نارسایی های شناختی افراد هیجان مدار در گروه اختلال اضطراب فراگیر و همبود تفاوت معناداری مشاهده نشد. بین میانگین نمرات نارسایی های شناختی افراد مسأله مدار در سه گروه نیز تفاوت معناداری مشاهده نشد.

مقایسه سرسختی روانشناختی و تنظیم شناختی هیجان در دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی و بهنجار
thesis دانشگاه الزهراء علیها السلام - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  مرضیه هاشمی   زهرا درویزه

هدف از انجام این پژوهش مقایسه سرسختی روانشناختی و تنظیم شناختی هیجان در دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی و بهنجار بود. نمونه ی پژوهش شامل 301 نفر( 250 دختر و 51 پسر)دانشجو بود که به صورت تصادفی با طبقه بندی و با تخصیص مناسب انتخاب شدند. آزمودنی ها مقیاس های سیاهه اضطراب اجتماعی، تنظیم شناختی هیجان و سرسختی روانشناختی را تکمیل کردند. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی، manova و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه (anova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانشجویان عادی و دارای اضطراب اجتماعی متفاوت است.میزان تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ارزیابی مجدد مثبت در دانشجویان عادی نسبت به دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی بیشتر است. در حالی که دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی در رابطه با میزان فاجعه سازی و ملامت دیگران امتیاز بالاتری را کسب کرده اند. همین طور بین سرسختی روانشناختی در دانشجویان عادی و دارای اضطراب اجتماعی تفاوت معنی داری وجود دارد. همین نتیجه برای مؤلفه های سرسختی روانشناختی نیز حاصل شده است به عبارتی بین میزان تعهد، میزان کنترل و مبارزه جویی دانشجویان عادی و دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی تفاوت معنی داری وجود دارد و با توجه به شاخص های توصیفی به دست آمده برای این دو گروه می توان بیان نمود میانگین امتیازات محاسبه شده برای تعهد، کنترل و مبارزه جویی در دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی بالاتر است. به علاوه 36 درصد از تغییرات اضطراب اجتماعی دانشجویان توسط سرسختی روانشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان شامل تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ملامت دیگران تبیین می شود. واژگان کلیدی: اضطراب اجتماعی، تنظیم شناختی هیجان و سرسختی روانشناختی

رابطه ی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و عاطفه مثبت و منفی با تاب آوری زنان مبتلا به سرطان پستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  فرنگیس شریفی باستان   منور یزدی

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و عاطفه مثبت و منفی با تاب آوری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه پژوهش شامل 120 نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان (تحت درمان رادیوتراپی) مراجعه کننده به بخش انکولوژی بیمارستان شهدای تجریش در بازه زمانی سه ماهه تیر تا شهریور 1393 بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس های تاب آوری (cd-risc)، تنظیم شناختی هیجان (cerq) و تجارب مثبت و منفی (spane) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری به شیوه گام به گام استفاده شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین تاب آوری با عاطفه مثبت و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. از سویی دیگر، بین راهبردهای منفی تنظیم هیجان و عاطفه منفی با تاب آوری رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. هم چنین نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان شامل ارزیابی مجدد مثبت، سرزنش خود، اتخاذ دیدگاه و توجه مجدد به برنامه ریزی در 4 گام در کل 65 درصد از واریانس تاب آوری را پیش بینی می کند. به طوری که راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان، همچون ارزیابی مجدد مثبت، اتخاذ دیدگاه و توجه مجدد به برنامه ریزی به صورت مستقیم و راهبرد منفی تنظیم شناختی هیجان همچون سرزنش خود به صورت معکوس پیش بینی کنندگان مناسبی برای تاب آوری هستند اما عاطفه مثبت و منفی پیش بین مناسبی برای تاب آوری نیستند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، راهبردهایی که زنان مبتلا به سرطان پستان برای تنظیم هیجاناتشان به کار می گیرند، می تواند عامل بسیار مهمی در تعیین تاب آوری آنها باشد و تقویت راهبردهای مثبت تنظیم هیجان باید به عنوان هدفی برای پی ریزی مدخلات و برنامه های آموزشی تاب آوری مورد توجه واقع شود.

بررسی رابطه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و تاب آوری با کیفیت زندگی افراد مبتلا به ام.اس شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  فاطمه امامی میبدی   منور یزدی

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و تاب آوری با کیفیت زندگی افراد مبتلا به ام.اس شهر تهران انجام شد. نمونه ای با 132 شرکت کننده (90 زن و 42 مرد) از اعضای جامعه بیماران ام.اس با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های: راهبردهای شناختی تنظیم هیجان (cerq)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (cd-risc) و پرسشنامه فرم کوتاه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (whqol - bref) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان با کیفیت زندگی رابطه مثبت معنادار(p <0/001,r=0/52) و راهبردهای ناسازگار تنظیم شناختی هیجان با کیفیت زندگی رابطه منفی معنا دار داشتند (p<0/001,r=-0/74). به علاوه تاب آوری نیز با کیفیت زندگی رابطه مثبت معنا دار داشت (p<0/001,r=-0/072). متغیرهای تاب آوری، فاجعه آمیز پنداری، توجه مجدد مثبت و نشخوار ذهنی در مجموع 67% از تغییرات کیفیت زندگی را به طور معناداری پیش بینی کردند (0/001>p). یافته ها نشان داد که راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و تاب آوری از عناصر مهم روان شناختی در پیش بینی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام.اس هستند. بنابراین نتایج این بررسی می تواند در تحقیقات مداخله ای آینده در جهت بهبود کیفیت زندگی بیماران ام.اس مورد استفاده قرار گیرد.

بررسی رابطه بین واکنش های شناختی، عاطفی، رفتاری با تاثیر لکنت بر تجربه زندگی افراد دارای لکنت و اثر بخشی آموزش روش mbsr بر بهبود این واکنش ها
thesis دانشگاه الزهراء علیها السلام - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  آتنا امامی میبدی   شکوه السادات بنی جمالی

این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین واکنش های شناختی ،عاطفی و رفتاری با شدت تاثیر لکنت بر تجربه زندگی افراد دارای لکنت زبان و هم چنین تعیین تاثیر آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (mbsr) بر بهبود واکنش های شناختی،عاطفی و رفتاری افراد دارای لکنت زبان صورت گرفت . در قسمت اول این پژوهش از روش توصیفی از نوع همبستگی و در قسمت دوم از طرح تک آزمودنی (aba)استفاده شد . جامعه آماری پژوهش حاضر افراد دارای لکنت زبان مراجعه کننده به کلینیک گفتاردرمانی آیران شهر اصفهان بود . که از بین افراد مراجعه کننده 50 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و از بین این افراد سه نفر به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه ارزیابی جامع تجربه فرد از لکنت زبان (oases-a) بوده است .یافته ها در قسمت اول پژوهش با استفاده از ماتریس همبستگی و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . هم چنین در قسمت دوم ،تحلیل داده ها با استفاده از ترسیم نمودار روند و تبیین اندازه اثر با تحلیل درون موقعیتی و بین موقعیتی انجام شد . نتایج نشان داد که بین واکنش های شناختی،عاطفی و رفتار ی با شدت تاثیر لکنت بر تجربه زندگی افراد دارای لکنت زبان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد . همچنین نتایج درون موقعیتی و بین موقعیتی تحلیل داده ها برای سه آزمودنی نشان داد مداخله روش آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر بهبود واکنش های شناختی،عاطفی و رفتاری افراد دارای لکنت زبان موثر بوده است . هم چنین در موقعیت پی گیری یک ماهه نیز نتایج حاصل از مداخله استمرار یافت .

بررسی رابطه بین فرسودگی شغلی و دلزدگی زناشویی در کارمندان زن متاهل دانشگاههای دولتی تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1387
  سحر صدیقی   فریده عامری

چکیده ندارد.

مقایسه و ارتباط بین سبک های دلبستگی با سازگاری اجتماعی در میان دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های دولتی شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1387
  فاطمه زارعی قبادی   منور یزدی

چکیده ندارد.

بررسی طرحواره های ناسازگار و سبک دلبستگی در نوجوانان بزهکار و عادی و والدینشان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  محبوبه عباسیان   روشنک خدابخش

هدف این پژوهش بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی در نوجوانان بزهکار و عادی والدینشان بود. نمونه متشکل از 100 نوجوان بزهکار(75 پسر و 25 دختر)و 100نوجوان عادی(65 پسر و 35 دختر) و والدینشان بود. ابزار مورد استفاده پرسشنامه طرحواره ناسازگار اولیه یانگ(ems) و پرسشنامه سبک دلبستگی کولینز و رید بود. نتایج نشان داد که در تمام عوامل طرحواره های ناسازگار اولیه به جز عامل معیارهای سرسختانه بین دو گروه نوجوانان بزهکار و عادی تفاوت معناداری وجود داشت. تفاوت بین دختران و پسران تنها در عامل ایثار بود که میزان این متغیر در پسران به طور معناداری بیش از دختران است. همچنین نتایج بررسی میان طرحواره های ناسازگار نوجوانان و نوع سبک دلبستگی(ایمن، اجتنابی، و اضطرابی) نشان داد که میان عوامل محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی، شکست، وابستگی – بی کفایتی، اطاعت و استحقاق و ایمن بودن رابطه منفی معنی داری وجود داشت. و نیز بین متغیرهای بی اعتمادی – بد رفتاری ،انزوای اجتماعی ، شکست ،وابستگی – بی کفایتی، آسیب پذیری به ضرر یا بیماری، گرفتاری – در دام افتادگی، اطاعت، ایثار و استحقاق و اضطرابی بودن همبستگی مثبت و معناداری وجود داشت. تحلیل نتایج میان نوع سبک دلبستگی والدین و عوامل طرحواره های ناسازگار در نوجوانان نشان داد که زمانی که مادر ایمن/پدر نا ایمن است میزان عامل محرومیت هیجانی بیش از زمانی است که هر دو ایمن هستند. زمانی که مادر ایمن/پدر ناایمن، مادر نا ایمن/پدر ایمن و هر دو نا ایمن هستند عامل بی اعتمادی – بد رفتاری و وابستگی – بی کفایتی بیشتر از زمانی است که هر دو ایمن هستند. عامل انزوای اجتماعی، شکست، و خویشتن داری و خود انظباطی نا کافی زمانی که هر دو والد نا ایمن هستند به طور معناداری بیش از زمانی است که هر دو ایمن هستند. همچنین زمانی که مادر نا ایمن/پدر ایمن و هر دو والد نا ایمن هستند عامل گرفتاری – در دام افتادگی و اطاعت طرحواره ناسازگار به طور معناداری بیش از زمانی است که هر دو ایمن هستند. و نیز میزان متغیر بازداری هیجانی در گروه بزهکار زمانی که والدین هر دو ایمن، مادر نا ایمن/پدر ایمن و هر دو نا ایمن بودند به طور معناداری بیشتر از گروه عادی – هر دو ایمن – بدست آمد. همچنین نتایج نشان داد که بین والدین دو گروه از نظر عوامل طرحواره های ناسازگار اولیه تفاوت معنادار وجود دارد. میان نوع سبک دلبستگی و وضعیت نوجوانان(بزهکار/عادی) رابطه معناداری وجود ندارد.

بررسی ارتباط "تحول من" با "رشد اخلاقی" در دختران سال سوم مقطع متوسطه شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  عفت میراحمدیان بابااحمدی   منور یزدی

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه سطوح" تحول من" و مراحل" رشد اخلاقی" در دانش آموزان دختر سال سوم مقطع متوسطه شهر تهران می باشد و در آن به آزمون این فرضیه ها پرداخته شده است: دختران سال سوم متوسطه در سطح پس عرفی از سطوح رشد اخلاقی قرار دارند. دختران سال سوم مقطع متوسطه در سطح همنوائی از سطوح" تحول من " قرار دارند و ارتباط مثبتی بین سطوح" تحول من" و مراحل رشد اخلاقی وجود دارد. نمونه پژوهش حاضر شامل 60 دختر سال سوم مقطع متوسطه ( انسانی ، ریاضی و تجربی) است که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از مدارس آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شده اند. طرح تحقیق از نوع همبستگی بوده و با توجه به اهداف آن از دو پرسشنامه " تحول من " لوینگر و تبیین مسائل جیمز رست استفاده شد ه که بصورت گروهی اجرا گردیده است. نتایج حاصله با استفاده از آزمون های غیرپارامتریک (مجذور کا و کروسکال – والیس) و روش همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که دختران سال سوم مقطع متوسطه در سطح عرفی رشد اخلاقی ( مرحله 4 ) قرار دارند و از لحاظ" تحول یافتگی من " در سطح همنوائی قرار دارند. در زمینه ارتباط سطوح " تحول یافتگی من "و مراحل رشد اخلاقی ، نتایج نشان داد که ارتباط معنی داری بین این مراحل وجود ندارد. از لحاظ رشد اخلاقی نیز در میان دانش آموزان ( مناطق و رشته های مختلف) تفاوت معناداری دیده نشد، اما در زمینه " تحول من " دانش آموزان مناطق غرب و جنوب تهران سطح بالاتری از " تحول یافتگی من " را نشان دادند.

بررسی اثربخشی آموزش انیگرام برافزایش ادرک خویشتن دانشجویان دانشگاه الزهرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1388
  پریسا عظیمی پور   سیمین حسینیان

این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش ویژگی های تیپ های شخصیتی نظریه انیگرام بر افزایش ادراک خویشتن انجام شد. جامعه آماری کلیه دانشجویان رشته های تحصیلی دانشگاه الزهرا بودند (در حدود ده هزار دانشجو از 8 دانشکده) که از میان آن ها 370 نفر از دانشجویان این رشته ها که در مقطع کارشناسی بودند به شیوه تصادفی از 4 دانشکده و متناسب با جمعیت هر دانشکده، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. از این جمعیت 30 نفر ازکسانی که دارای سطح پایین تری از میانگین ادراک خویش بودند، و همچنین تمایل به شرکت در کلاس های آموزشی نیز داشتند، انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: مقیاس سنجش ادراک خویشتن(smsp)، شاخص 9 تیپ شخصیتی ریزو-هادسون(rheti) و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناسی. پس از همتاسازی دو گروه ، افراد گروه آزمایش طی 10 جلسه تحت آموزش انیگرام(متغیر مستقل) قرار گرفته و گروه کنترل به دور از متغیر مستقل نگه داشته شد و بعد از اتمام دوره آموزشی، از هر دو گروه آزمایشی و گواه پس آزمون(مقیاس ادراک خویشتن) گرفته شد و در انتها دو گروه مورد سنجش و مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ادراک خویشتن پس از آموزش تیپ های شخصیتی نه گانه انیگرام به گونه ای معنادار بهبود یافته است. همچنین آموزش انیگرام توانست سطح حرمت نفس و خویشتن پذیری(دو مقیاس ادراک خویشتن)را با اطمینان 0/01 p< به گونه ای معنادار افزایش دهد.

ارتباط بین نقش جنسیتی و شیوه های مقابله با استرس در زنان متاهل شاغل شهر تهران
thesis 0 1378
  فریبا اسدخانی   منور یزدی

هدف اساسی این پژوهش بررسی رابطه بین نقش جنسیتی و شیوه های مقابله با استرس در زنان شاغل می باشد. در این راستا اهداف زیر مدنظر قرار می گیرد:1 - بررسی رابطه بین نقش جنسیتی و شیوه های مقابله با استرس در زنان شاغل. 2 - بررسی رابطه بین نقش جنسیتی و شیوه های مقابله با استرس با سن زنان شاغل. 3 - بررسی رابطه بین نقش جنسیتی و شیوه های مقابله با استرس با سابقه کاری زنان شاغل. 4 - بررسی رابطه بین نقش جنسیتی و شیوه های مقابله با استرس با میزان تحصیلات زنان شاغل .

ارتباط رضایت شغلی با تیپ شخصیتی در بین مهندسان عمران و پزشکان عمومی شهر تهران
thesis 0 1379
  مهری سادات میرباقری طباطبایی   منور یزدی

در پژوهش حاضر سعی شده که به مسئله تیپ های شخصیتی و تاثیر آن بر رضایت شغلی پرداخته شود. موفقیت افراد در محیط اجتماعی بخصوص محیط کار بستگی به عوامل مختلفی دارد که مطلوب بودن کار و رضایت شغلی از جمله از همین عوامل است . از این جهت از دیدگاه روانشناسی بجاست که تیپ های شخصیتی متفاوت و میزان رضایتمندی آنها از مشاغلی که اختیار کرده اند ، مورد بررسی قرار گیرد.

مقایسه هیجان خواهی و باورهای غیرمنطقی در نوجوانان عادی و بزهکار ( دختر و پسر) شهر تهران
thesis 0 1380
  مژگان نیک سرشت ماسوله   سیمین حسینیان

نتایج زیر نشان می دهد: 1 - بین گروههای دختران و پسران عادی و بزهکار از نظر میزان هیجان خواهی تفاوتی وجود ندارد. 2- بین دو گروه دختر عادی و دختر بزهکار از لحاظ میزان باورهای غیرمنطقی تفاوتی وجود ندارد. 3 - با اطمینان 99در صد می توان گفت که باورهای غیرمنطقی پسران بزهکار بیشتر از پسران عادی است . 4- با اطمینان 99درصد می توان گفت که باورهای غیرمنطقی دختران عادی بیشتر از پسران عادی است. 5 - با اطمینان 99درصد می توان گفت که باورهای غیرمنطقی دختران بزهکار بیشتر از دختران عادی است .

بررسی ارتباط شیوه فرزندپروری والدین با پایگاه هویت در دانش آموزان پیش دانشگاهی شهر تهران
thesis 0 1382
  اشرف مظلوم   منور یزدی

پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط میان روشهای تربیتی و پایگاه های هویت در نوجوانان شهر تهران با در نظر گرفتن فرضیه های زیر مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است: 1-بین روشهای تربیتی والدین و پایگاه های هویت در نوجوانان رابطه وجود دارد. 2-پایگاه های هویت در دختران از پایگاه های هویت در پسران متفاوت است. 3- روشهای تربیتی که والدین در مورد پسران اعمال می کنند متفاوت از روشهایی است که در مورد دختران اعمال می شود.

بررسی میزان اثربخشی آموزش روش چندحسی در بهبود اختلال خواندن دانش آموزان پایه دوم و سوم ابتدایی استان ایلام
thesis 0 1381
  افتخار کاکایی   منور یزدی

هدف پژوهش حاضر ، بررسی اثربخشی آموزش روش چندحسی در بهبود اختلال خواندن در بین دانش آموزان پایه دوم و سوم ابتدایی استان ایلام است. نتایج بیانگر آنست که تاثیر آموزش روش چندحسی در بهبود اختلال خواندن معنادار می باشد. یعنی روش چندحسی در بهبود اختلال خواندن موثر است. همچنین آموزش چندحسی در بهبود اختلال خواندن بین دو جنس (دختر و پسر) تفاوت معناداری وجود ندارد.

بررسی مقایسه بین خودپنداره با تیپ شخصیتی و آرزوهای شغلی دانش آموزان دختر و پسر پیش دانشگاهی شهرستان شهر کرد
thesis 0 1381
  خیرالسنا نادری   منور یزدی

پژوهش حاضر به بررسی مقایسه بین خودپنداره با نوع آرزوهای شغلی و تیپ شخصیتی دانش آموزان پیش دانشگاهی در شهر کرد پرداخته است. از مدارس پیش دانشگاهی ، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 200 نفر دانش آموز در سه رشته تحصیلی علوم ریاضی ، علوم تجربی و انسانی انتخاب شدند.ابزارهای پژوهش ، آزمون خودپنداره راجرز رغبت سنج تحصیلی -شغلی هالند می باشد.نتایج حاصل از بررسی فرضیات پژوهش حاضر به شرح زیر است:1 - نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره بین خودپنداره و تیپهای شخصیتی و انواع آرزوهای شغلی دانش آموزان پیش دانشگاهی بیانگر این بود که بین میانگینهای نمرات خودپنداره و تیپهای شخصیتی و انواع آرزوهای شغلی به استثنای آرزوی شغلی دوران کودکی با تیپ شخصیتی قراردادی ، ارتباط معنی داری وجود نداشت. ارتباط سطوح همخوانی آرزوهای شغلی با تیپهای شخصیتی نشان داد که در همه انواع آرزوها، همخوانی بالا و متوسط از درصد بالایی برخوردار است.2- نتایج تحلیل واریانس دوطرفه در مورد خودپنداره و جنسیت و رشته تحصیلی ، حاکی از آنست که نمرات خودپنداره در دو جنس تفاوت معنی داری دارند. اما نمرات خودپنداره با توجه به رشته های مختلف تحصیلی دانش آموزان متفاوت نمی باشد. 3 - تیپ شخصیتی دختران متفاوت از تیپ شخصیتی پسران می باشد. اما در نوع آرزوهای شغلی هر دو جنس تفاوت معنی داری دیده نشده است و بیشترین تعداد دانش آموزان نمونه تحقیق ، مشاغل جستجوگرانه را به عنوان اولین آرزوی شغلی خود انتخاب کرده اند.4- بین تیپ شخصیتی دانش آموزان در سه رشته تحصیلی تفاوت وجود دارد و رشته های علوم ریاضی و علوم تجربی در تیپ جستجوگر و رشته علوم انسانی در تیپ اجتماعی دارای بیشترین فراوانی و درصد بوده است. در مورد ارتباط انواع آرزوهای شغلی و رشته های تحصیلی دانش آموزان تفاوتی دیده نشده است و دانش آموزان هر سه رشته ، مشاغل جستجوگرانه را بیشتر انتخاب کرده اند.5-بررسی نوع خودپنداره( مثبت و منفی) و رابطه آن با جنسیت و رشته تحصیلی نشان داد که هر دو جنس در هر سه رشته تحصیلی ، فراوانی بالایی در خودپنداره منفی داشتند.

بررسی رابطه بین کارایی خانواده با سلامت عمومی زوجین دانشجو در شهر تهران
thesis 0 1381
  آزیتا پویانفر   منور یزدی

موضوع پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین کارکرد خانواده و سلامت عمومی در زوجین دانشجو دانشگاههای سراسری استان تهران می پردازد. بنابراین نتایج زیر بدست آمد: 1-بین کارایی خانواده و سلامت عمومی زوجین رابطه معنی دار وجود دارد.2-میزان کارایی خانواده در بین زنان و مردان تفاوت معنی دار مشاهده نشد. 3-بین سلامت عمومی زنان و مردان تفاوت معنی دار مشاهده نشد. 4-همبستگی کل خرده مقیاسهای ‏‎fid‎‏ و ‏‎ghq‎‏ بررسی شد که رابطه معنی دار بین کل خرده مقیاس ها با یکدیگر وجود دارد.

بررسی کیفی و مقایسه ادراک خود در سالهای اول و آخر نوجوانی دختران بزهکار تهران
thesis 0 1381
  مریم صارم پور   منور یزدی

تحقیق حاضر به بررسی کیفی و مقایسه ادراک خود در سالهای اول و آخر نوجوانی دختران بزهکار شهر تهران پرداخته است .فرضیه های تحقیق عبارتند از: 1-ادراک خود نوجوانان دختر بزهکار در سالهای اولیه نوجوانی با ادراک خود آنان در سالهای آخر نوجوانی متفاوت است. 2-خودذهنی و خودعینی در نوجوانان دختر بزهکار متناسب با سطوح تحولی مدل تحولی ادراک خود سازمان می یابند.3-نوجوان دختر بزهکار خوداجتماعی را در سطوح مختلف مدل تحولی ادراک خود متفاوت سازمان می دهند.4-نوجوانان دختر بزهکار در سالهای آخر نوجوانی خودروانی را به استناد نظام باورها و فلسفه شخصی خود سازمان می دهند.5-نوجوانان دختر بزهکار در سالهای آخر نوجوانی خود فعال را به استناد فعالیتهای مبین ارزشها و هنجارهای اخلاقی سازمان می دهند.فرضیات شماره 1 و 3 تائید و سایر فرضیات تحقیق مورد قبول واقع نشده اند.