نام پژوهشگر: حسین حسن پور آلاشتی
مریم شاگرد موتاب حسین حسن پور آلاشتی
چکیده : خاقانی یکی از برجسته ترین شاعران صاحب سبک در قرن ششم هجری است. زبان عالمانه ی مشحون از اصطلاحات علمی روزگار، ترکیبات بدیع و تخیلات قوی شاعرانه که همگی آنها در شبکه ای از تناسبات لفظی و معنوی شکل می گیرد، سبب شده است که زبان شعر او پرطنین و توجه برانگیز و در عین حال معنای شعر او دشوار و مبهم گردد. توجه فراوان شاعر به فرم و صورت و میل سیری ناپذیری او به انواع تناسبات و ملائمات ادبی، شعر او را سرشار از شگردهای شاعرانه کرده است که گویی غایت شعر در صناعت است. بدین جهت، نقد فرمالیستی، بنابر تأکید آن بر تحلیل عناصر برجسته ساز ـ که فرم و شکل اثر ادبی را تدارک می بیند ـ مناسب ترین رویکرد از تحلیل شعر خاقانی به نظر می رسد. در این پژوهش قصاید خاقانی بر مبنای این نظریه مورد ارزیابی قرار گرفته است و با ارائه ی شواهد و نمونه هایی در چهارچوب بسامد آماری روشن گردید که وی تا چه حد در اشعارش به قاعده افزایی و هنجار گریزی دست یافته است، که توانسته از این رهگذر موجب برجسته سازی و در نتیجه تشخصّ کلام خود در نگاه مخاطب گردد. آنچه در این جستار بدان رسیدیم، بازگوی آن است که خاقانی پیش از آنکه معنی گرا باشد، لفظ گراست و متناسب با اسلوب بیان خاص خود که بر پیچاندن معانی آشناست، به هر دو عامل برجسته ساز (هنجارگریزی و قاعده افزایی) و در این میان به خصوص به انواع توازن و جلوه های هنری دیگر، توجه ویژه نشان داده است.
سوگل خسروی رضا ستاری
انسان در طول تاریخ دیرپای خود همواره ذهنی دینی داشته و در این نظام ذهنی، پدیده ی پرستش مادر-ایزدان یکی از کهن ترین و ریشه دارترین سنت های رایج بوده است. پرستش و بزرگداشت چهره ی مادر-ایزدان یکی از درونمایه های مشترک همه ی مجموعه های اساطیری است که از سوی انسان ها پدیده ای دینی بس ژرف تر از شعایر، آیین ها و اندیشه های جزمی بود. در میان تمام این خدایان، خدای عشق و باروری که موجد حیات نباتات، توالد و تناسل حیوانات ماده و زاد و ولد زنان می شد، از اهمیت بیشتری برخوردار بود که او را الهه ی مادر می نامیدند. در جهان بینی انسان باستانی، ابر انسان، زن بوده است و بانوخدای اولیه نه فقط مادر تمام انسان ها بلکه به عنوان مادر همه ی موجودات زنده پذیرفته شده بوده است. خاصیت زن، یعنی مادر بودن، تداوم نسل و نگاهبانی از کانون خانواده او را در اعصار کهن به صورت روحانی با مقام الهی جلوه گر ساخت و در پی آن به صورت نماد آفرینش، الهه ی باروری و نگاهبان زمین و سرسبزی آن درآورده که منجر به شکل گیری عصر «مادرشاهی» شد و کیش پرستش ایزدبانوان رواج یافت. این ایزدبانوان که بسیار مطهرند و قداستشان مینوی است، گاه در رأس خدایان دیگرند و گاه در مرتبه ی دوم و به صورت مادر-خدا و همسر-خدا نمود پیدا می کنند و هر یک از این ایزدبانوان، خویشکاری های خاص خود را دارند و عموماً نماد باروری، جوشش و حیات و نماینده ی نعمت و برکت، بهروزی، آسایش و جاودانگی هستند. توانایی های آن ها، توانش هایی است که با درجات بسیار فروتر در زنان وجود دارد و نقش هایشان نیز نقش هایی است که زنان ایفا می کنند. این رساله گفتاری است درباره ی پیشینه ی مادرسالاری و چگونگی پیدایش ایزدبانوان در اساطیر ایرانی و خویشکاری های ایزدبانوان در فرهنگ ایران باستان.
عالمه سیفی مسعود روحانی
تلاش روایت شناسان برای رسیدن به الگویی ثابت جهت بررسی داستان ها در آغاز قرن بیستم ، با ظهور فرمالسیستها ، شدت یافت. در همین زمان ولادیمیر پراپ با الگو گرفتن از این روایت شناسان ، روشی جهت بررسی داستان ها طرح کرد. پراپ با بررسی یکصد قصه ی عامیانه ، به سی و یک خویشکاری دست یافت. روشی که پراپ در یافتن خویشکاری ها به کار گرفت ، آنقدر دقیق بود که بتوان اثر او را تا این زمان به عنوان الگویی ثابت و درست برای بررسی داستان ها در نظر گرفت. این نوشته با توجه به روشی که پراپ به دست داده، به ریخت شناسی ده حکایت از مثنوی می پردازد. پس از بررسی کنش شخصیت ها چهارده خویشکاری به دست آمد که برخی با خویشکاری های مجموعه ی پراپ همسان و برخی مختص عارفانه هاست. گوناگونی داستان های بررسی شده ، نشان می دهد با وجود محدودیت تعداد خویشکاری ها ، تنوع بسیاری در طرح داستان ها وجود دارد.
علی اصغر ابراهیمی مرتضی محسنی
صور خیال جان مایه ی آثار ادبی است. گویندگان و شاعران همواره اندیشه ها و درون مایه های گونا گون خود را به کمک عناصر خیال انگیز مانند: تشبیه، نماد، استعاره، تشخیص و... بیان کرده اند. شعرا در آفرینش تصاویر از تجربیات حسی و عقلی استفاده می کنند. تصاویری که در شعر خلق می شود، از بینش و وسعت فکر و دید ژرف شاعر سرچشمه می گیرد. صور خیال ملاک ارزیابی آفرینش های ادبی به شمار می آید. این مولّفه که مبیّن استعداد، خلاقیّت و نوع ادراک زیبایی شناختی شاعر از جهان های عینی و ذهنی است، شکل دهنده ی وجهه ی شخصی آثار او نیز می باشد. در این میان عناصر طبیعی نظیر گل ها، گیاهان و پرندگان در نمایان ساختن زیبایی شناختی اندیشه های شاعران بیشترین سهم را دارد. در این پایان نامه، پس از طرح کلّیاتی در باره ی تصویر/ ایماژ، تصویرهای شعر نیما که با گل ها، گیاهان و پرندگان شکل گرفته، مورد بررسی قرار گرفته است. انگیزه ی اصلی این پایان نامه بررسی علل گرایش نیما به صور خیال شاعرانه ی بر گرفته از عناصر طبیعت است. طبیعت مهم ترین عامل برای بیان افکار سیاسی و اجتماعی نیما است. دستاورد پژوهش حاکی از این است که غالب تصاویر شاعرانه ی نیما عینی و تجربی است. این تصویرهای طبیعی ـ بومی عموماً برگرفته از محیط زندگی وی است. رویکرد نیما به طبیعت به گونه ای است که تمامی زوایای احساسات و اندیشه های او را باز می نمایاند؛ به گونه ای که گوشه گیری و انزوا ی خویش را در قالب عناصر طبیعت به ویژه پرندگان نمادین نشان می دهد. هم ذات پنداری نیما با پرندگان، خوانندگان اشعارش را در حال و هوای روحی و دغدغه های وی قرار می دهد. نگاه شخصی نیما به طبیعت او را با جلوه های آن مألوف و مأنوس کرده است. وی ضمن هم نوایی با طبیعت خود را جزئی از آن می داند. این همدلی و هم سویی نیما با طبیعت است که به شعرهایش ویژگی اقلیمی و بومی بخشیده است. نتیجه ی مهم دیگر پایان نامه مبیّن این است که نیما در تصویر پردازی های شعرهایش با گل ها، گیاهان و پرندگان ضمن استفاده از صورت های خیال آفرین مانند: تشبیه، استعاره، کنایه و... به توصیف بیشترین گرایش را دارد. واژگان کلیدی: نیما، تصویر پردازی، نماد، توصیف، تشبیه، استعاره، کنایه، گل، گیاه و پرنده.
ام البنین فضلی حسین حسن پور آلاشتی
هر کس با زبان فارسی مانوس باشد در می یابد که شعرای زبان فارسی از روزگاران قدیم ، با مظاهر طبیعی الفتی شدید داشته اند و شعر فارسی در هیچ دوره ای از طبیعت بی نیاز نبوده است . در این رساله طبیعت در اشعار نادر نادرپور با تاکید بر نگاه رمانتیک شاعر مورد بررسی قرار گرفته است . شیوه ی پژوهش در این پایان نامه ، کیفی و از نوع تحلیـل محتـوا است. روش جمع آوری اطلاعات آن به شیوه ی کتابخانه ای است. بدین ترتیب که ابتدا ابیات مطالعه شد و عناصر طبیعت به صورت مجزا فیش برداری شد و صور خیال برساخته از عناصـر طبیعت مورد مطالعه قرار گـرفـت. در ایـن مجمـوعـه تاریخچه رمانتیسم ، علل بروز آن ، رمانتیسم ایرانی و طبیعت گرایی در شعـر شـاعـران از گـذشتـه تا کنون آمده است . در بـررسـی طبیعت بـه عنـوان عنصـر تصویـر سـاز ایـن نتیجـه به دست آمده که تشبیه در اشعار او بسامد بالایی دارد و نادرپور بیشتر از تشبیهات حسی به حسی بهره برده است. همچنین از انواع استعاره از استعـاره مصـرحـه نسبت بـه استعـاره ی مکنیه کمتـر استفاده کرده است. تشخیص نیز در اشعار او بسامد بالایی دارد امـا نادرپور از کنایه کمتر بهره برده است. در پایان هر کدام از شگردهای بلاغی بخشی در مورد ویـژگـی های آماری شامل : فـراوانـی ، درصد و نمـودارهـای مـربـوط بــه آن ارایــه شــده اســت. در بخـش دیگـر ایـن رسـالـه طبیعت بـا نگــاه رمانتیکـی شـاعـر مورد بررسی قرار گرفته است و این نتیجه به دست آمده است که نادرپور حالات روحی خود را بر طبیعت مـی تـاباند و این بازتاباندن حالات روحی شاعر به طبیعت یکی از ویژگی های رمانتیک است . کیفیت حضور طبیعت در شعر نادرپور نیز خاص و برجسته است . او با طبیعت همدل و همراه می شود و احساس خود را به طبیعت انتقال می دهد . طبیعت ، این گستره ی با شکوه و نشانه ی قدرت بی پایان الهی همواره یکی از سرچشمه های هنر بوده است و در موسیقی ، نقاشی ، شعر و بسیاری از آثار مشهور هنرمندان طبیعت جلوه ای خاص داشته است و دارد. در این میان مکتب رمانتیسم از جمله مکاتبی است که بازگشت به طبیعت از نخستین ویژگی های آن به حساب می آید و طبیعت گرایی از جلوه های مهم آثار هنرمندان آن. شاعر رمانتیک تحول و دگرگونی زندگی را در تغییر فصول و شب و روز می بیند. نادرنادرپور نیز شاعری است رمانتیک. به همین جهت طبیعت در شعر او حضوری بسیار گسترده دارد. هدف از نگارش این پایان نامـه ، بررسی و چگونگی نگرش نادرپور به طبیعت و روشن نمودن جایگاه طبیعت در تصویر شعری او با توجه به نگاه رمانتیک شاعر می باشد. تا ازاین رهگذر بتوانیم به ساحت تازه ای از فضای شعری او دست پیدا کنیم و زمینه ای فراهم سازیم تا دیگر پژوهشگران بتوانند در این عرصه گام های موثرتری بردارند . این پایان نامه در پنج فصل تقسیـم بنـدی و تنظیم شــده اسـت. در فصل اول ابن تحقیق مطالب کلی در باب موضوع ، هدف و روش تحقیق مطرح شده است. در فصل دوم نیز سالشمار ، زندگی و کلیه آثار شاعر ذکر گردیده است. در فصل سوم به تاریخچه رمانتیسم ، علل بروز و ظهـور آن و همچنین به رمانتیسم ایرانی و ویژگی های آن پرداختـه شـده اسـت. در پـایـان ایــن فصـل نیز طبیعت گرایی در شعر شاعران از گذشته تا کنون آورده شده است. در فصل چهارم عناصر پــرکــاربرد طبیعت در شعر نادرپور با توجه به بسامد آن آورده شـده است. همچنین صور خیال برساخته از عناصر طبیعت در شعر نادرپور ( تشبیه ، استعاره ، تشخیص ، کنایه ) مورد مطالعه قرار گرفته است. در پایان هر کدام از شگردهای بلاغی بخشی در مورد ویژگی های آماری شامل : فراوانی ، درصد و نمودار های مربوط به آن ارائه شده است تا مقایسه و سنجشی در سطح کـاربــرد عنـاصــر طبیعــی صورت گیرد. لازم به یادآوری است که داده ها برای ارایه فهرست تصاویر شاعر وجود داشته است اما به لحاظ حجم زیاد و رعایت اختصار و هم این که اساساً کار ما تحلیل صرف تصاویر نبوده است و بیشتر اساس بررسی ، تحلیل تصـاویــر از دیـــدگـــاه رمـانتیـک بـوده است ، از آوردن آن در این پـایـان نـامه خـودداری شـده است. در بخش دیگر این رساله طبیعت با نگاه رمانتیکی شاعر مورد بررسی قرارگرفته است. در پایان این بخش نیز به کیفیت حضور طبیعت در شعر نادرپور پرداخته شده است. فصل پنجم نیز نتیجه گیری و دستاوردهای حاصل پژوهش را دربردارد و در پایان نیز منابع و مآخد مورد استفاده ذکر گردیده است. رساله ای که تقدیم سروران گرامی می شود بی تردید خالی از نقص نیست ؛ امید است که این خدمت ناچیز موزد قبول صاحب دلان آراسته گردد و با سعت اخلاق چشم از معایب آن بپوشند و با دیده اغماض در آن بنگرند.
سیده ملیحه هاشمی سلیمی حسین حسن پور آلاشتی
وجود عنصر روایت در ادبیات، دین، فلسفه، خاطرات و ... لزوم شکل گیری رشته ای جدید تحت عنوان روایت شناسی را سبب شد. مقوله زاویه دید و زمان به عنوان مهمترین وجوه ساختار روایی، به عنوان عناصر مرکزی بسیاری از نظریههای ادبی از جمله نظری? ژرار ژنت(genette gerad) است. وی در مقوله زاویه دید، با کانون سازی، - چه کسی روایت می کند؟ و داستان از زاویه دید چه کسی بیان می شود ؟- باعث شناخت شناسنده در مواجه با متن میشود؛ اما همپای زاویه دید، زمان یکی از ابزارهای روایی است که نویسنده از آن بهره می جوید تا به کمک آن و با جابجایی هایی که در نظم خطی آن ایجاد می کند، پیرنگ دلخواه و مناسبی را بسازد و به این صورت به زمان بندی خاص "جهان داستانش" دست یابد. ژنت یکی از جدیدترین نظریات خود را درباره زمان در 3 بخش نظم، تداوم و بسامد به بحث می کشاند؛ در میان آثار روایی ایرانی، مثنوی مولانا از جمله آثار ارزشمند ادب پارسی است که شاعر در رسیدن به هدف عالی خود - تعلیم - از عنصر روایت در آن بهره می جوید. انتخاب کانون روایت مناسب، یکی از شگردهای مولانا در داستان پردازی است که تنوع آن موجب پویایی و تأثیرپذیری روایت می شود. از سویی او از تمامی ظرفیت های ادبی- روایی عنصر زمان برای ایجاد جذابیت، کشش و تأثیر پذیری در روایت بهره می جوید که باعث القای حس انتظار و تعلیق در خواننده برای پی گیری داستان می شود. از این رو، در این تحقیق سعی شده است 6 روایت از روایت های کوتاه و بلند مثنوی با نظریه ژنت که یکی از جدید ترین نظریات درباره عناصر زاویه دید و زمان در روایت است، مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که چگونه مولانا در پردازش داستان ها به زیبایی و مهارت هر چه تمام تر از ظرفیت های ادبی- روایی عنصر زمان و زاویه دید برخوردار است که باعث جاودانگی اثر وی در اذهان شده است.
شهرزاد قلی زاده دمیرچی بالا حسین حسن پور آلاشتی
دو رمان «چراغ ها را من خاموش می کنم» و «عادت می کنیم» نوشته ی زویا پیرزاد، اگر چه هیچ ادعای بلند پروازانه ای در زمینه ی شگردهای روایت ندارد و با روایتی خطی و پیرنگی ساده، داستان خود را برای مخاطب تعریف می کند، توانسته با مخاطب عام و در مورد کتاب اول، حتی با مخاطب خاص خود به خوبی ارتباط برقرار کند. داستان در این دو رمان، داستان ساده و بی ماجرای زندگی زنانی معمولی است که نویسنده، مخاطب را برای شناخت دنیای درونی و آشنایی با رنج ها و آرزوهای آن ها به درون ذهنشان دعوت می کند. در این پژوهش پس از گذری اجمالی بر طرح کلی مسأله و حدود و فرضیات پژوهش و تأمل در مبانی نظری تحقیق به بررسی پیرنگ در این دو رمان پرداخته شده است. روال تحقیق، مطالعه ی عناصر پیرنگ و نحوه ی گسترش آن ها در این رمان هاست. پس از استخراج داده ها، خصوصیات هر یک از عناصر پیرنگ چون گره افکنی، کشمکش، بحران و .... در هر یک از رمان ها بررسی و به تحلیل عنصر شخصیت به عنوان مهم ترین عنصر داستانی موثر بر طرح پرداخته شده است. پیرنگ ساختمان منطقی و سببی داستان است. در داستان های مدرن، حاکمیت پیرنگ نادیده گرفته و عناصر دیگر داستان بر آن ارجح شمرده می شود. در این پژوهش نشان داده شد ه است که پیرنگ در این آثار اگر چه ساختار کلاسیک سه قسمتی آغاز، میانه و پایان را داراست، اما در اجزاء و عناصر پیرنگی خود، به دلیل عدم توجه به ماجرا پردازی، استفاده از کشمکش های ذهنی، پایان باز و... چندان با معیارهای کلاسیک سازگار نیستند. نیز کمرنگ بودن طرح داستانی و اهمیت بیشتر شخصیت پردازی، آن ها را به مرزهای داستان های مدرن نزدیک کرده-است.
هاجر امامی بندپی حسین حسن پور آلاشتی
سبک شیوه ی خاص شاعر یا نویسنده است که اثری را خلق می کند و فراوانی عناصری که از متن دریافت می شود، توجه مخاطب را به این نکته جلب می کند که اثر در اسلوبی ویژه آفریده شده و به نوعی از ابتدا تا انتهای اثر، مولف به گونه ای خودآگاه یا ناخودآگاه به این اسلوب پایبند بوده است. سبک های فردی خواه جدید، خواه تکراری در هر دوره ای سبک آن دوره را می سازد. غزل به دلیل برخورداری از ظرافت و ظرفیت های گوناگون، همواره به مثابه ی یک فرم شعر زنده حیات و حرکت مستمر داشته است و در دوران معاصر، تحت تأثیر شعر خروشان مشروطه و بعدها شعر آزاد، از اواخر دهه ی 20، غزل هم از جهت مایه و محتوا و هم از حیث ذهن و زبان، دستخوش تحول و تازگی شد. مهم ترین مشخصه ی عصر حاضر از نظر غزل به وجود آمدن سبکی تازه است، سبکـی که برگرفتـه از تحـولات و نوآوری های غزل سرایان این دوره است. هوشنگ ابتـهاج در عین حال که غزل فاخر و الگوی حقیـقی غـزل را غزل حافظ می دانـد، بـه تازگی هایی در زبان و بیان شعر دست می یابد که غزل سرایان پس از او با تحولات بیش تر، غزل را از «ذهن و زبان بینابین» او به سمت غزل نو سوق می دهند. شاعرانی هم چون حسین منزوی که با روی آوردن به زبان رایج و فاصله گرفتن از زبان فاخر کهن غزل ساده و روانی را ارائه می دهد؛ منزوی در وجه زبانی شعر، از واژه های تازه استفاده می کند. برخی واژه های شعری او پیش از این در غزل به کار نرفتند، علاوه براین برای توصیف از انواع رنگ ها در شعر بهره می جوید و در ساختارهای گوناگون صفات جدیدی را نیز در غزل به کار می برد. او در تشبیهات، به دنیای ملموس اطراف خود توجه دارد و از مفاهیم انتزاعی و عرفانی در طرفین تشبیه خبری نیست، اما در ساختار تشبیه غزل ابتهاج یکی از طرفین تشبیه را مفاهیم تشکیل می دهد که نشان دهنده ی وابستگی ذهنی شاعر به سبک کهن است. ابتهاج و منزوی در سبک ادبی خویش از موسیقی شعر غافل نمی شوند و توجه خاصی به این بعد شعر دارند و هر چهار وجه موسیقی از غزل آن ها دریافت می شود. ابتهاج، حد وسط غزل سنتی و غزل نو است و منزوی از پیشگامان غزل نو است و با شدت و دقت بیشتری به نوآوری در غزل دست می یابد.
اناهیتا دیوارگر حسین حسن پور آلاشتی
ادبیات نیز چون هر پدیده ی انسانی دیگر، تحت تأثیر شرایط و فرهنگ جامعه و تفکر حاکم بر آن است. از آن جا که زن نیز جزئی از جامعه ی بشری است، خواه ناخواه وارد عرصه ی ادبیات شده است. حضور زن در ادبیات، تحت تأثیر تفاوت های فردی انسان ها و طبعاً زنان، گاه مثبت بوده و گاه منفی است. در شعر کلاسیک فارسی، به دلیل حاکم بودن نظام مردسالار بر جامعه، به زن به عنوان جنس دوم و موجودی در خدمت امیال مرد نگریسته می شد. البته شاعران به برخی خصوصیات مثبت زن نیز توجه داشته اند و شاعرانی چون فردوسی و نظامی، از زن و ارزش های انسانی وی حمایت کرده اند؛ اما فرهنگ غالب جامعه، بر ضد زن بوده است. این وضع به مرور زمان تغییر کرد و در عصر مشروطه، برخی شاعران و نویسندگان به دفاع از حقوق پایمال شده ی زن پرداختند و وی را موجودی هم طراز با مرد به تصویر کشیدند. بدین ترتیب در ادبیات معاصر، تغییرات محسوسی در نگرش به زن رخ داده و شاعران و نویسندگان، واقع بینانه تر به ویژگی های زن نگریستند و هم به وجوه مثبت شخصیت زن توجه کردند و هم به وجوه منفی شخصیت او. در بین شاعران معاصر، شاملو و نادرپور، توجه ویژه ای به زن دارند. شاملو زن را اغلب به سبب سجایای اخلاقی وی می ستاید و او را در کنار مرد قرار داده و از حقوق انسانی وی حمایت می کند. وی حتی زن را به حضور در اجتماع دعوت می کند و گاه او را نمادی از یک مبارز سیاسی به تصویر می کشد. در مقابل نادرپور بیشتر به جسم زن توجه دارد زن را به خاطر جسم زیبایش می ستاید. وی اغلب زن را در جایگاه معشوق به کار می گیرد و از حقوق انسانی وی سخنی نمی گوید. در عین حال، دو شاعر، برخی خصوصیات منفی و غیر اخلاقی زن را در شعر خود ذکر کرده اند و همچنین توصیفاتی زیبا از ویژگی های ظاهری و باطنی زن ارائه داده اند.
راضیه عمونیا سماکوش حسین حسن پور آلاشتی
درونمایه زیربنا، اندیشه اصلی و پیام پدیدآورنده ی اثر است. از بررسی درونمایه، خطوط ذهنی خالق اثر را می توان مشخص کرد. حمید مصدق از جمله شاعرانی است که تأثرات عاطفی رمانتیک، درونمایه بسیاری از آثار او را تشکیل می دهد. عشق، نوستالژی و طبیعت گرایی درونمایه های اصلی اشعار مصدق هستند.
طیبه پورمرادی حسین حسن پور آلاشتی
مفهوم سبک در ادبیات، شیوه ی خاصی است که هر شاعر یا نویسنده ای برای بیان مفاهیم و افکار خود برمی گزیند. سبک شناسی نیز علم بررسی شیوه های بیان هنری و ادبی به کار گرفته شده توسط ادباست. سبک شناسی، نقش مهمی در فهم و دریافت آثار ادبی دارد، به خصوص سبک شناسی نثر که کمتر به آن پرداخته شده است. ابراهیم گلستان، یکی از چهره های شاخص در میان نویسندگان صاحب سبک معاصر به شمار می رود که بیشترین آثار خود را در قالب داستان کوتاه، نوشته است. مهم ترین شاخصه ی سبکی آثار گلستان را زبان آهنگین داستان های وی تشکیل می دهد. غالب آثار نویسنده، دارای مضامین سیاسی- اجتماعی است که گاه به صورت واقع گرایانه و گاه به صورت نمادین، در قالب زبانی آهنگین و آرکائیک به رشته ی تحریر درآمده است. در این پایان نامه، تلاش شده تا به بازنمایی سبکی نثر گلستان با تکیه بر مجموعه آثار داستانی او در سه محور زبانی، ادبی و روایی پرداخته شود. در هر سه محور، توضیح و تحلیلی از شاخصه های سبکی همراه با شواهدی از داستان های وی آورده شده است. لازم به ذکر است که آثار گلستان از جهت زبانی و ادبی، از غنای بالایی برخوردار است، اما از آن جا که در سبک شناسی عناصر تکرارشونده مورد توجه قرار می گیرد؛ لذا تنها از صنایعی نام برده ایم که بسامد بالایی داشته اند.
پروانه دلاور محمدعلی گذشتی
تحلیل سبک شناختی ، کشف و بررسی صورتها و تمایزات اثرادبی است از رهگذر بررسی بسامدهای بالا یا نوآوریهای زبانی و ادبی و کاربردشناسیِ ادبی در واقع اعمال کردنِ نظریه ی کاربردشناسی به متون ادبی است. کاربردشناسی را بررسی کاربرد زبان و ارتباط آن با کاربران و تأویل کنندگانش و بررسی معنای مقصود زبان تعریف کرده اند یعنی مطالعه ی معنای غیر قابل رویت که از طریق بافت، تعبیر می شود. در این پژوهش، نگارنده، شیوه ی کاربردشناسی را به عنوان دانشی جهت تحلیلِ سبک شناختیِ لایه ی ایدئولوژیکِ شعر و ارجاعِ برجستگی های ادبی و زبانیِ شعر احمد شاملو به آن، به عنوان عامل برون بافتی، مدّ نظر قرارداده و تحقق یا عدم تحقق اصول همکاری گرایس را بررسی کرده است. احمد شاملو(1379-1304 ش.) از چهره های مشخص وصاحب سبک شعر معاصر است که تعهد به انسان، ویژگی اصلی شعر اوست. در این پژوهش، برجستگی های سبک ساز لایه ی زبانی شعر او با بهره مندی از آمیختگی لحن رسمی و کهن و عامیانه و برجستگی هایی در صرف و?نحو و وسعت دایره ی واژگانی در سایه ی ایدئولوژی، نمایانده شده است. در لایه ی بلاغی شعرِ او، عوامل برون بافتی، موجد صورخیالی مبتنی بر نماد و اسطوره و متناقض نما شده است و لحن هجوآمیز شاعر به تناسب حال و مقام از اطناب و ایجاز هنری و طنز، بهره برده است. مبالغه و مفاخره و تمثیل ، واکنش های هنری شاملو به غفلت اجتماعی است و اوضاعِ یأس بار جامعه و تنهایی ، منجر به جاندارانگاریِ فراگیر، گشته است. یکی دیگر از عمده ترین وجوهِ برجستگی سبکیِ شعرهای احمد شاملو ، خروج از هنجارهای سنتیِ موسیقیِ شعر (وزن عروضی و قافیه ی سنتی) و تمهیداتِ موسیقی در شعر سپید (یا شعر منثور) است . ساختارها و رخدادهای کلامی ، اساساً ماهیتی گفتمانی و ایدئولوژیک دارند. از مهمترین مولفه های لایه ی ایدئولوژی که در سطوح مختلف سبک و کلام (واژگانی ، بلاغی و آوایی) در شعر شاملو نمود دارند : انسان گرایی، گفتمانِ سوسیالیزم، بزرگداشتِ مبارزان، گفتمانِ دموکراسی (مفاهیمِ آزادی خواهی و عدالت جویی) و گفتمانِ دین است.
عاطفه خاتمیان رضا ستاری
چکیده نویسندگان هر جامعه ای بی شک تحت تأثیر پیشینه ی تاریخی و فرهنگی کشورشان هستند. این پیشینه ی فرهنگی و تاریخی گاه در آثار ادبی، گاه در یک بنای تاریخی و گاهی در اسطوره ها و کهن-الگوهای آن فرهنگ مستتر است. می توان گفت نویسنده ی جامعه امروزی نیز نمی تواند بدون تأثیرپذیری از اسطوره ها و کهن الگوهای فرهنگی که در آن زیسته، دست به آفرینش بزند. آن گونه که اسطوره شناسان و پژوهشگران نقد اسطوره ای می گویند، نویسندگان، ناخودآگاه از کهن الگوها تأثیر می پذیرند و هدف نقد کهن الگویی بررسی این تأثیر و واکاوی آن، در اثر است. نقد کهن الگویی، یکی از دیدگاه های مهم نقد ادبی امروز است که در این روش، منتقد می کوشد تا تمام عناصر فرهنگی را که در سیر تمدن بشر وجود داشته و به طور ناخودآگاه در آفرینش اثر ادبی موثر بوده مورد بررسی قرار دهد. در کارنامه ی هنری بهرام بیضایی نزدیک به نیم قرن فعالیت هنری دیده می شود. بیضایی یکی از استادان بی چون و چرای صحنه ی نمایش و سینمای کشورمان است و جدا از سبک ویژه وکم نظیرش در شیوه ی نگارش نمایشنامه ها و فیلمنامه ها و نیز جنس میزانسن های مثال زدنی اش در سینما و تئاتر، چیزی که بیش از همه کارهای او را از آثار دیگران جدا می کند، اشتیاق و تسلط قابل تحسین اش در نقب به تاریخ فرهنگ و هنر این مرز و بوم است که به آثارش رنگ و بویی ملی بخشیده است. با این که داستان بسیاری از آثار سینمایی بهرام بیضایی در زمان حال می گذرد، جایگاه اسطوره ها و نمادهای فرهنگی و اعتقادی پارسی و ایران باستان در بافت بخش قابل توجهی از این آثار تنیده شده است. نمایشنامه های بهرام بیضایی با توجه به تکیه اش به اساطیر و روایت های کهن تاریخی ، نمونه ی خوبی برای تحلیل و نقد کهن الگویی محسوب می شوند. او همواره با نگاه دقیق و کاوشگرش تاریخ را ورق زده و از میان داستان ها و قصه ها، اثری نمایشی آفریده است. در این پژوهش به بررسی نمایشنامه های بهرام بیضایی بر اساس نقد کهن الگویی پرداخته شده و میزان و چگونگی استفاده ی نویسنده از کهن الگوها (نقاب، سایه، آنیما، آنیموس) سنجیده شده است. بر اساس این بررسی، در نمایشنامه های بیضایی کهن الگوهای نقاب و سایه نمود بیش تری داشته و دو کهن-الگوی آنیما و آنیموس مجال بروز کم تری یافته اند که این نمودها و بروزها با فضای نمایشنامه ها کاملاً تناسب و هماهنگی دارد. واژه های کلیدی: اسطوره، کهن الگو، بهرام بیضایی، نقد کهن الگویی، یونگ.
روجا آبادیان حسین حسن پور آلاشتی
هدف ما در این رساله، بررسی ساختاری داستان های کوتاه غلامحسین ساعدی است. به این منظور از الگوی ریخت شناسی پراپ به عنوان تنها مدل موجود در مباحث ساختاری استفاده کرده ایم. از آنجایی که اساس داستان های ساعدی همچون قصه های پریان که مورد مطالعه پراپ بوده است، بر جدال نیروهای متضاد استوار است، بر آن شدیم که آثار غلامحسین ساعدی را مورد مطالعه قرار دهیم تا دریابیم کارکردهای سی و یک گانه ای که پراپ آن را در "ریخت شناسی قصه های پریان" مطرح می کند، به چه میزان در داستان های ساعدی دیده می شود، چه میزان بین آنها همخوانی وجود دارد و چه تفاوت هایی ممکن است بین آنها وجود داشته باشد. عدم تطابق شخصیت ها و کارکردهای داستان های ساعدی و قصه های پریان، دست آورد مطالعه دقیق ما از آثار ساعدی و ریخت شناسی پراپ است. در ادامه تحقیق، آنچه با خوانش داستان های ساعدی برایمان حاصل شد، رسیدن به ساختار جدیدی است که می تواند قابل تعمیم به بسیاری از داستان هایی باشد که در ردیف داستان های ساعدی قرار دارند.
زینب خواجه وند حسین حسن پور آلاشتی
چکیده منیرو روانی پور(1333- ) یکی از برجسته ترین زنان داستان نویسی است که با مجموعه داستان کوتاه کنیزو(1367) به دنیای ادبیات داستانی معاصر ایران معرفی شد و با خلق رمان های اهل غرق(1368)، دل فولاد(1369) و کولی کنار آتش(1378) در میان نویسندگان معاصر جایگاه معتبری احراز کرد. علی رغم تمام بحث ها و گفت وگوهای صورت گرفته و مطالب نوشته شده در باب آثار وی، باز هم انجام تحقیقی دقیق در باب سبک آثارش ضروری می نمود. بدین اعتبار سه رمان نویسنده از دیدگاه سبک شناسی در سه محور زبانی، بلاغی و روایی مورد بررسی قرار گرفت که حاصل این تحقیق و بررسی نشان از آن دارد که نویسنده همچنان در پی تجربه های تازه ی نویسندگی است و در سه رمان خود به ترتیب -و به تقریب- سه ژانر متفاوت را آزموده است: رئالیسم جادویی، به سوی نوعی سمبولیسم و پست مدرنیسم. به جهت تفاوت ژانرهای سه رمان، طبعاً وحدت سبکی و یا به تعبیر دیگر، عناصر ثابت تکرارشونده که شاخصه های سبکی نامیده می شود، کمتر مشاهده می-گردد. علی رغم آن، با تکیه بر موارد تقریباً مشترک، می توان توجه به واژگان بومی، موتیف های واژگانی خاص، تشبیهات گسترده حسی، شخصیت های نمادین و . . . را از شاخصه های اصلی رمان های او برشمرد.
المیرا حکاکیان کاشانی حسین حسن پور آلاشتی
رومن یاکـوبسن، زبان شنــاس مکتب ساخت گـرایی، در نظــریه ی ارتبـاط خود برای زبان شش نقــش، عاطفی، ترغیبی، ارجاعی ، فرازبان، همدلی و ادبی قائل شد. از میان نقش های نام برده شده جهت گیری نقش ترغیبی به سوی مخاطب است و از آن جا که گلستان سعدی یک اثر تعلیمی است و طبعاً نقش ترغیبی، نقش اصلی زبان او خواهد بود، این نقش را در این کتاب مورد بررسی قرار دادیم. بدین منظور با بهره گیری از نظریه ارتباط یاکوبسن به کمک مبحث اغراض ثانوی سخن در علم معانی، ابتدا به ساختارهای ترغیبی (امر، نهی، پرسش و منادا) که هر یک می توانند در اغراض ثانوی گوناگونی به کار روند و موجب تحریک و ترغیب خوانندگان شوند، پرداختیم. علاوه بر آن، جمله هایی که در وجه اخباری و التزامی به کار رفته اند اما دارای مضمون ثانوی ترغیب بوده اند نیز تحلیل شده اند، و به همراه جداول و نمودارهایی که جمله های دارای ساخت ترغیبی و جمله های دارای مضمون ترغیبی و نیز تفاوت کاربرد آن دو را در نظم و نثر کتاب گلستان نشان می دهد. حاصل پژوهش آن است که در ساخت امر، غرض ثانوی ارشاد، در ساخت نهی، هشدار و در ساخت پرسشی، اغراض ثانوی نهی و ترغیب بالاترین بسامد را به خود اختصاص داده اند و علاوه بر آن کاربرد ساخت های ترغیبی با مضامین ثانوی در نظم گلستان نسبت به نثر بسامد بیشتری دارد.
مراد اسماعیلی حسین حسن پور آلاشتی
چکیده: سبک هندی یکی از سبک هایی است که با سبک های قبل از خود، یعنی خراسانی و عراقی، تفاوت های آشکاری دارد و اغلب متخصصان و منتقدان، این سبک را به منزله ی نوعی گسست ادبی می دانند که به سبب آن شعر فارسی یک دوره ی متمایز و قیاس ناپذیر از دوره های قبل را تجربه کرده است. در رساله ی حاضر، این موضوع، یعنی تمایز و قیاس ناپذیری این سبک، بر اساس چشم انداز نظریه ی تامس کوهن، فیلسوف برجسته ی علم، تبیین و بررسی شده و به چگونگی و چرایی این تمایز پاسخ داده شده است. چنین رویکردی به ما می گوید که اساس هر پارادایم یک یا چند الگو است که هنجارها و گزاره های پذیرفته شده ی تمام حوزه های (فکری، هنری، ادبی) هر دوره را شکل می دهند. این الگوها را در دوره ی مورد بررسی ما می توان به ترتیب زمینی شدن، تلفیق و تناسب بدانیم. مطالعه ی حوزه هایی چون فلسفه، نقاشی و معماری این دوره و قوانین رایج آنها نیز بر درستی این امر صحّه می گذارد. ادبیات نیز به عنوان یکی دیگر از حوزه های علوم در این دوره، از این قاعده مستثنی نبوده و مشروعیت خود را از این الگو ها می گیرد؛ به گونه ای که تجزیه و تحلیل گزاره ها و هنجارهای مورد اجماع شاعران سبک هندی تردیدی در این باره باقی نمی گذارند. با این رویکرد، سبک هندی را نمی توان ادامه و دنباله ی سبک عراقی دانست؛ بلکه این سبک، دارای پارادایم خاص خود است و شاعران این سبک به مجموعه ای از اصول و موازین مشترک پایبندند که با موازین دوره های قبل قابل مقایسه نیست و بر این اساس، مفاهیم، روش ها و مشاهدات شاعران این دوره، با دیگران متفاوت است و بدین سبب این سبک، با سبک های دیگر قابل قیاس نیست.
سیف الله نصیری واشکن مسعود روحانی
اثر ادبی نوشته ایست که در آن، زبان متداول، با روش ها و تمهیداتی که شاعر به کار می برد به هم می ریزد تا زبانی ناآشنا، با نظامی جدید به وجود آید و این همان چیزی است که فرمالیست ها از آن با عنوان آشنایی زدایی یاد می کنند. یکی از ابزارهای آشنایی زدایی، هنجارگریزی است که بر مبنای آن می توان سبک آثار ادبی را از روساختی ترین اجزا تا مولفه های معنایی آن بررسی و معین کرد. زبان شعری مولانا با معاصرانش تا حدودی فرق دارد. از ویژگی های این زبان ، گستردگی واژگان و ترکیبات، کهنگی و تأثیرات گویشی در زبان، تنوع در اوزان و موسیقی زبان است. او برخلاف بسیاری از شاعران گذشته، زبان را به خدمت اندیشه اش درآورد. ما در این رساله،غزلیات شمس تبریزی را براساس مولفه ی هنجارگریزی از جنبه ی زبانی آن، از قبیل واژگان، آواها، نحو زبان و ... مورد بررسی قرار دادیم و با ارائه ی شواهد و نمونه هایی نشان دادیم که مولانا تا چه حد در اشعارش به هنجارگریزی دست یافته استو مشخص گردید که عمده هنجارگریزی هایی که در زبان غزل ها راه یافته در زمینه ی نحو و آواهای زبان و در درجه ی بعد، در گویش و ترکیبات زبان شعراو است. کلید واژه: غزلیات شمس، فرمالیسم، آشنایی زدایی، هنج
سید میثم احمدیان حسین حسن پور آلاشتی
جایگاه تصویر در ادبیات فارسی بسیار حائز اهمیت است. درواقع تصویر، دریافت های حسی و انتزاعی شاعر است و طریقه ی خاصی است که شعور انسانی به وسیله ی آن، یک شئ را به خود ارائه می دهد. اهمیت آن در شعر، تا بدان حد است که هنر شاعر و توان وی، به میزان خلق تصاویر، بستگی داشته است. تصویر معشوق در دورههای مختلف تاریخ ادبی متفاوت بوده است . هدف ما در این رساله ببرسی جایگاه معشوق در ادبیات معاصر، بویژه در اشعار شاملو،فرخزاد و مشیری است.
روح الله رامش حسین حسن پور آلاشتی
از آن جا که، از آغاز قرن دهم تا پایان قرن دوازدهم، میزان نظرپردازی شاعران این دوران، خصوصا شاعران شاخه ایرانی سبک هندی، درباره ی شعر و مسائل مرتبط با آن افزایش چشم گیری می یابد، بررسی این دیدگاه ها جهت شناخت هر چه بهتر ویژگی ها شعر این عصر و ذوق حاکم بر این سه قرن ضروری می نمود. بر همین اساس، این پایان نامه به بررسی دیدگاه های شعرشناختی در شاخه ی ایرانی سبک هندی می پردازد تا از این رهگذر به شاخت بهتر و دقیق تری از شعر و هنر این عصر و ویژگی ها و خصائص شعر این جریان دست یابد. بدین منظور، سه شاعر مطرح، از سه نسل متفاوت، از این جریان شعری برگزیده، تا با بررسی دیدگاه-های ادبی این شاعران به درک بهتری از آراء و اندیشه های آنان، و متعاقبا درک بهتری از ادبیات و شعر این عصر، در سه دوره ی زمانی متفاوت نائل آید؛ نظیری نیشابوری به عنوان نماینده ی دوران آغازین این طرز، کلیم همدانی به عنوان نماینده ی دوران اوج و اعتلای این شیوه و حزین لاهیجی به عنوان نماینده ی دوران افول و انحطاط این جریان.در این پژوهش دیدگاه های شعرشناختی این سه تن در چهار سطحِ شعر، شاعر و هنر شاعری، مخاطب، سخن شناس(منتقد) بررسی و به شباهت ها و تفاوت های دیدگاه های آنان نیز پرداخته شده است .این جستار نشان می دهد، کلیم و حزین در مقایسه با نظیری، که در آغاز این راه قرار دارد، دیدگاه های بیش تری را مطرح کرده اند و بیش تر از او، به جزئیات و مسائل مرتبط با شعر و هم چنین بیان خصائص و ویژگی های طرز نو و اصول و معیارهای شعرِ این طرز پرداخته اند، اما در میان این سه تن، دیدگاه های کلیم از حجم بیش تر و ارزش و اعتبار بالاتری برخوردار است. در مجموع می توان گفت، این سه شاعر (و در کل، شاعران شاخه ی ایرانی) دیدگاه های واحدی را مطرح کرده اند، که در کلیات با هم شباهت های فراوانی دارد و تفاوت های اندکی، آن هم در جزئیات و مسائل جانبی می توان میان آن ها مشاهده نمود. می توان رئوس کلی و ویژگی ها و خصائص شعر سبک هندی (و مشخصا شاخه ی ایرانی آن) و ذوق و قریحه ی واحد حاکم بر شعر این عصر را در دیدگاه های شعری اینان، به راحتی ردیابی کرد. کلیدواژه ها: دیدگاه های شعرشناختی، سبک هندی، شاخه ی ایرانی سبک هندی، نظیری نیشابوری، کلیم همدانی، حزین لاهیجی.
مراد اسماعیلی حسین حسن پور آلاشتی
چکیده ندارد.
بی بی حمیده سن سبلی مسعود روحانی
خاقانی شروانی یکی از بزرگترین قصیده سرایان قرن ششم است. گستره ی اطلاعات او در زمینه ی ادیان قابل تامل است یکی از ادیان مطرح در دیوان او، آئین مسیحیت است. در این پایان نامه، داستان زندگی مریم (ع) و مسیح که در دیوان خاقانی به آنها اشاره شده، با قرآن و کتب تفسیر و اناجیل چهارگانه مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفته است.این مقایسه و تطبیق با بهره گیری از کتاب هایی چون کشف الاسرار، تفسیر طبری، تفسیر طبرسی، روض الجنان، تفسیر سور آبادی و قصص الانبیاء نیشابوری و اناجیل چهارگانه انجام شده و نگارنده به این نتیجه رسیده که آگاهی و دانش خاقانی از داستان مسیح از سطح آگاهی های عمومی دیگر شاعران بالاتر و ژرفتر است. داستان مسیح، دستمایه ی خاقانی برای مفاهیمی چون نعت پیامبر، مدح، مدح کعبه، باده سرایی، طنز، هجو، سوگند، وصف، خود ستایی، حسب حال، وصف معشوق، مفاهیم عرفانی و مرثیه شده است.او برای تبیین نگرش خود، از شیوه های بیانی چون: استعاره، تشبیه، کنایه و مجاز و آرایه های بدیعی چون: اغراق، ایهام، جناس، حسن تعلیل، سیاقه الاعداد ، مراعات النظیر، موازنه و واج آرایی بهره برده است. محور زبانی داستان مسیح، شامل ترکیبات اضافی و وصفی، صفت مرکب، قید، اسم مشتق، استفهام پرسشی و استفهام انکاری می شود.