نام پژوهشگر: محمد حسین پناهی
سمیه السادات بنی فاطمه محمد حسین پناهی
در این تحقیق سعی داریم به نقش و تأثیر فرهنگ سیاسی زنان بر روی مشارکت سیاسی زنان پی ببریم و جایگاه آن را در مقایسه با سایر عوامل موثر بر مشارکت سیاسی مورد بررسی قرار دهیم. لذا پژوهش حاضر تحت عنوان «بررسی رابطه فرهنگ سیاسی و مشارکت سیاسی زنان» برای حصول اهدافی مانند بررسی تأثیر فرهنگ سیاسی و نیز سنجش میزان تأثیر آن بر روی مشارکت سیاسی زنان می باشد. از این رو سوال اصلی پژوهش به این صورت مطرح شده است که: آیا فرهنگ سیاسی زنان بر روی مشارکت سیاسی آنان تأثیرگذار است و در صورت تأثیرگذاری آن آیا در مقایسه با سایر عوامل موثر بر مشارکت سیاسی مهمترین عامل می باشد یا نه؟ برای دست یابی به این اهداف و پرسشها، فرضیه های گوناگونی مطرح شد. جامعه مورد مطالعه را زنان بیست سال به بالای شهر یزد تشکیل می دهند که با توجه به جمعیت آماری 158040 نفری آن و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 385 نفر انتخاب شده اند. شیوه جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه بود که برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از آنها از نرم افزار spss استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از این است که فرهنگ سیاسی زنان بر روی مشارکت سیاسی آنان تأثیر مهمی دارد. اما مهمترین عامل در بین عوامل مورد بررسی موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی می باشد. ضمن اینکه بقیه فرضیه ها نیز مورد تأیید قرار گرفت و مشخص شد که تمامی عوامل مورد بررسی (البته با شدت کمتر و بیشتر) بر روی مشارکت سیاسی زنان تأثیرگذارند. در مجموع می توان گفت که فرهنگ سیاسی(همچون متغیر مهم موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی)، یکی از عوامل مهم در کمتر و بیشتر شدن میزان مشارکت سیاسی زنان می باشد. بدین منظور در جامعه مورد بررسی و نیز در جامعه ایرانی برای بهبود مشارکت سیاسی زنان فرهنگ سیاسی آنان باید بیش از پیش مورد توجه و عنایت مسئولین مربوطه قرار گیرد.
مریم تقی زاده محمد حسین پناهی
هویت دینی و تغییرات آن، از جمله حوزه های مطالعاتی است که در عین ضرورت و احساس نیاز، کمتر بدان پرداخته شده است و لذا زمینه بکر و مناسبی جهت انجام پژوهش و دستیابی به نتایج بدیع و قابل توجه است. براین اساس، درتحقیق حاضر، عوامل جامعه شناختی مرتبط با هویت دینی زنان،که از مهم ترین عناصر فرهنگ ساز هر جامعه هستند، مورد بررسی قرارگرفته است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی نگرش زنان نسبت به خویشتن دینی خویش و تعریف آنان از هویت دینی شان و همچنین شناسایی بخشی از عوامل جامعه شناختی موثر بر فرایند شکل گیری هویت دینی زنان است. چارچوب نظری تحقیق نیز، ترکیبی از آرای «پی یر بوردیو» و برآیند نظرات اندیشمندان مکتب کنش متقابل نمادین است که ضمن آن رابطه میان هویت و انواع سرمایه های نمادین اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نقش این سرمایه ها در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی را تشریح نموده و هویت دینی زنان در ابعاد چهارگانه فردی(دینداری)، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی مورد مطالعه قرارگرفت. اصلی ترین فرضیه برآمده از چارچوب نظری تحقیق مذکور عبارت است ازاینکه بین سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی زنان و هویت دینی آنان همبستگی وجود داردکه مورد آزمون قرارگرفت. تحقیق حاضر از روش تحقیق پیمایشی (survey)، پیروی می کند و جامعه آماری آن، شامل زنان 20 ساله به بالای ساکن شهر تهران می باشدکه از این میان به روش نمونه گیری قضاوتی- تصادفی، نهایتاً از سه منطقه شهر تهران، 400 نفر نمونه برای پاسخگویی به پرسشنامه های تحقیق انتخاب شدند. بر این اساس، نتایج توصیفی پژوهش حاکی از آن است که میانگین سنی پاسخگویان 34 سال بوده است و از این میان، درمجموع92 درصد از پاسخگویان از هویت دینی درسطح قوی و متوسط برخوردار بوده اند. در بخش نتایج تبیینی، بررسی فرضیه اصلی نشان دادکه با افزایش سرمایه فرهنگی زنان، هویت دینی آنها تضعیف می شود. ازسوی دیگر، با افزایش سرمایه اجتماعی زنان، هویت دینی آنها نیز قوی تر می شود. از ترکیب این دو شاخص، متغیر انواع سرمایه های نمادین زنان پاسخگوساخته شد و بررسی رابطه این متغیر با هویت دینی، حاکی ازآن بود که با افزایش میزان سرمایه کلی زنان، هویت دینی آنها افزایش می یابد. در پایان پژوهش نیز پیشنهادات مطالعاتی و کاربردی ارائه شده است. نهایتاً به نظر می رسد بررسی هویت دینی در صورت بهره گیری از روش های کیفی هم می تواند شناخت و بصیرت بیشتری نسبت به این موضوع حاصل نماید.
مصطفی صابری احمد حسینی حاج بکنده ای
چکیده پژوهش حاضر با عنوان «بررسی شکاف نسلی دینی در بین جانبازان و فرزندان پسر آنها» (مورد شهر قم) درصدد است تا پس از شناخت میزان دینداری جانبازان و پسرانشان، شکاف نسلی دینی بین آنها را سنجش نموده و شکاف نسلی دینی بر حسب سبک های تربیتی جانبازان را مطالعه نماید. روش تحقیق پیمایشی و ابزار اندازه گیری پرسشنامه می باشد. جامعه آماری این پژوهش را آن دسته از جانبازان 25% و بالاتر شهر قم و پسران آنها تشکیل می دهند که پسرانشان، دانش آموخته سال سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی در سال تحصیلی 88-89 بوده باشند. بر اساس ویژگی های فوق، حجم جامعه آماری220 نفر شامل 110 نفر پدران جانباز و 110 نفر از فرزندان پسر آنها می باشد. بر اساس نظریه های تغییر اجتماعی، دگرگونی ارزش ها و یادگیری اجتماعی فرضیه های زیر شکل گرفت: از نظر میزان دینداری بین جانبازان و فرزندان پسرشان شکاف نسلی وجود دارد؛ بین شیوه تربیتی پدران و وجود یا عدم وجود شکاف نسلی دینی با پسرانشان رابطه وجود دارد؛ بین شیوه تربیتی پدران و انتخاب خانواده به عنوان منبع شناخت دینی پسران ارتباط وجود دارد؛ بین وجود داشتن یا نداشتن منبع شناخت دینی و وجود یا عدو وجود شکاف نسلی دین یارتباط وجود دارد؛ بین سبک تربیتی والدین دیندار و وجود یا عدم وجود شکاف نسلی با فرزندان شان رابطه وجود دارد. در بررسی فرضیه اول، نتایج پژوهش حاکی از آن است که اختلاف معناداری در ابعاد اعتقادی و تجربی بین جانبازان و پسرانشان وجود ندارد ولی در بعد پیامدی شاهد وجود فاصله نسلی و در بعد مناسکی با شکاف نسلی مواجه هستیم. آزمون فرضیه دوم نشان داد که رابطه معنی داری میان سبک های مختلف تربیتی و وجود داشتن یا نداشتن شکاف نسلی دینی می باشد. همچنین آزمون فرضیه بعدی، حاکی از وجود رابطه معنی دار میان سبک های مختلف تربیتی و انتخاب خانواده به عنوان منبع شناخت دینی توسط پسران می باشد. آزمون فرضیه چهارم گویای وجود رابطه میان داشتن و نداشتن منبع شناخت دینی و داشتن یا نداشتن شکاف نسلی می باشد. آزمون آخرین فرضیه نیز نشان می دهد که بین سبک تربیتی والدین دیندار و وجود یا عدم وجود شکاف نسلی با فرزندان شان رابطه وجود دارد.
یوسف خوشبین ابوتراب طالبی
مسئولیت پذیری اجتماعی به تعهد و التزام افراد به نقش های خود در موقعیت های مختلف سیاسی، اقتصادی،جامعه ای، فرهنگی و زیست محیطی اشاره دارد. جامعه آماری پژوهش جوانان20-29 ساله شهر همدان بوده که 384 نفر حجم نمونه را تشکیل دادند. نتایج میزان متوسط مسئولیت پذیری اجتماعی جوانان شهر همدان را نشان می دهد. همجنین در ابعاد مختلف مسئولیت پذیری آنها متفاوت بوده است. آزمون فرضیه های تحقیق نیز همگی متغیرها، به جز پایگاه اقتصادی و اجتماعی را نشان می دهد.
سارا سیدیان هاشمی محمد سعید ذکایی
در این پژوهش برآنیم تا بدانیم هویت سیاسی نسل اول و سوم چه تفاوت ها و شباهت هایی با یکدیگر دارند. بدین منظور پس از تعریف مفاهیم، نظریات مربوط به تفاوت های ارزشی و نسلی، شکاف نسل ها، سنت گرایی و تجددگرایی، جوانان و حقوق شهروندی و تحولات هویت سیاسی در ایران بررسی کردیم. پس از تعریف متغییرهای تحقیق و ارزیابی اعتبار و پایایی پرسشنامه، 384 نفر از شهروندان اصفهانی در بازه سنی 30 ـ 20 سال (نسل سوم) و 60 ـ 50 سال (نسل اول) آن را تکمیل کردند. سپس با تحلیل پرسشنامه ها با آزمون های آماری مناسب مانند شاخص های مرکزی، آزمون تی و تحیلی رگرسیون نتایج زیر بدست آمد: نتایج این پژوهش نشان داد که تمایل به هویت سیاسی مبتنی بر گفتمان دموکراتیک در نسل سوم قوی تر است. همچنین نتایج نشان می دهند نسل اول سنت گراتر و دیندارترند و گروه مرجعشان روحانیون هستند و ارزش های سیاسی خود را بیشتر از مطبوعات اخذ می کنند اما نسل سوم تجددگراتر و گروه مرجعشان خانواده است و ارزش های سیاسی خود را بیشتر از شبکه های تلویزیونی خارجی و اینترنت اخذ می کنند. اما در گرایش به استقرار جامعه مدنی، هیچ تفاوت نسلی مشاهده نشد.
حمید سرشار هادی خانیکی
چکیده فرهنگ سیاسی جنبه ای از فرهنگ به معنای عام را شامل می شود که به خلقیات، ارزش ها، گرایش ها، نگرش ها، احساس و جهت گیری های سیاسی نسبتاً پایدار اعضای یک جامعه اشاره دارد که الگوی رفتار سیاسی آنان را تا حد زیادی تعیین می کند. این مفهومامروزه در تبیینرفتار سیاسی، ساختار سیاسی، تحولات و رخدادهای سیاسی اهمیت ویژه ای یافته است و لذا انجام پژوهش های علمی در جهت شناخت فرهنگ سیاسی جامعه و عوامل اثرگذار بر آن در سطوح مختلف از جمله ضرورت های پژوهشی پیش روی حوزه های مختلف علوم اجتماعی است. این ضروریات با توجه به گستر? جغرافیایی و تنوعات ملی، قومی، فرهنگی و مذهبی جامع? ایران و لزوم آگاهی از ماهیت ساختار سیاسی، تحولات سیاسی و تنوعات رفتارهای سیاسی اهمیت مضاعفی یافته است. بر این اساس تحقیق پیش رو «تیپولوژی فرهنگ سیاسی و عوامل موثر بر آن» را با مطالع? موردی دانشجویان دانشگاه کردستان مد نظر قرار داده است. به این منظور 365 نفر از دانشجویان این دانشگاه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و با روش پیمایشی و استفاده از تکنیک پرسشنامه فرهنگ سیاسی آنان مورد مطالعه قرار گرفت. در این فرایند بر مبنای نظری? آلموند و وربا سه نوع فرهنگ سیاسی «محدود»، «تبعی» و «مشارکتی» در نظر گرفته شد که بر اساس سه نوع جهت گیری «شناختی»، «احساسی» و «ارزیابانه» نسبت به چهار مقول? «نظام به عنوان یک کل»، «دروندادها»، «بروندادها» و «خود همچون یک بازیگر سیاسی» مشخص می شود. بر پای? این الگو شناخت سیاسی پاسخگویان بر اساس میزان آگاهی آنان از این جنبه های چهارگانه؛ جهت گیری احساسی آنان بر اساس چهار مولف? «احساس افتخار و غرور سیاسی»، «احساس عدالت سیاسی»، «احساس امنیت سیاسی» و «احساس بی قدرتی سیاسی» و نیز جهت گیری ارزیابانه دانشجویان بر اساس شش مولف? «ارزیابی سیاسی»، «رضایتمندی سیاسی»، «اعتماد سیاسی»، «نگرش به دموکراسی»، «مدارا و تساهل سیاسی» و «مشارکت سیاسی» مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که جمعیت مورد مطالعه دارای الگوهای متفاوتی از فرهنگ سیاسی هستند و الگوی غالب در میان آنان الگوی «غیر مشارکتی – اعتراضی» است که در نظری? آلموند و وربا تعریف نشده است. یافته های این پژوهش همچنین نشان می دهد که از میان عوامل موثر بر فرهنگ سیاسی متغیرهای استفاده از رسانه های جمعی، مذهب، قومیت و مقطع تحصیلی دارای تأثیر معنادار بر الگوی فرهنگ سیاسی آنان است.
احمد غیاثوند محمد حسین پناهی
پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت گرایش مردم به شهروندی سیاسی و عوامل موثر بر آن انجام گرفته است. برای سنجش مفهوم گرایش به شهروندی سیاسی از دو مولفه اساسی حقوق سیاسی و تکالیف سیاسی بهره گرفته ایم که با ایجاد تقاطع آنها چهار نوع گرایش فعال، منفعل، تکلیف محور و حقوق محور از همدیگر متمایز شده است. جهت تبیین موضوع مورد مطالعه از نظریه های شهروندی مارشال، ترنر و جانوسکی استفاده گردیده که منجر به استخراج 6 فرضیه اساسی شد. به لحاظ روش شناسی، این پژوهش به روش پیمایش و در بین کلیه مردم 18 سال به بالای شهر تهران صورت گرفته است. حجم نمونه تحقیق مطابق با فرمول کوکران برابر با 600 نفر برآورد شده و شیوه نمونه گیری چند مرحله ای بوده، و داده های لازم از 60 بلوک و از کلیه مناطق 22 گانه شهر تهران از طریق پرسشنامه جمع آوری گردید. و اعتبار (سازه و صوری) و پایایی ابزار سنجش با آزمون آلفای کرونباخ به تأیید رسید، و در نهایت داده ها به روش مصاحبه حضوری گردآوری و در قالب تحلیل یک، دو و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل نشان می دهند که میانگین نمره شاخص تکالیف سیاسی و حقوق سیاسی بر حسب طیف 1 تا 5 قسمتی به ترتیب 13/3 و 63/2 می باشد. در نتیجه میزان برخورداری مردم از حقوق سیاسی کمتر از انجام تکالیف سیاسی توسط آنهاست. به عبارتی پاسخگویان معتقدند که آنها به تکالیف شهروندی خود می پردازند ولی از حقوق شهروندی لازم برخوردار نیستند. بررسی وضعیت گرایش به شهروندی سیاسی نیز نشان داد که 30 درصد پاسخگویان جهت گیری فعال، 38 درصد جهت گیری منفعل، 23 درصد گرایش تکلیف محور و 9 درصد گرایش حقوق محور نسبت به شهروندی سیاسی داشتند. این یافته موید عدم توازن میان گرایش مردم به انواع شهروندی سیاسی می باشد. بر اساس تحلیل رگرسیونی وضعیت شهروندی مدنی با ضریب تاثیر مستقیم 38 درصد بیش از سایر عوامل بر گرایش مردم تاثیر می گذارد. همچنین متغیرهای مستقل دیگری از قبیل اعتماد به نظام سیاسی با ضریب تاثیر 21 درصد، وضعیت شهروندی اجتماعی با ضریب 14 درصد، رضایت از برقراری دموکراسی با ضریب 14 درصد، استفاده از رسانه های خارجی با ضریب منفی 9 درصد، میزان حضور در انجمن های مدنی با ضریب 7 درصد به ترتیب بیشترین تاثیر را بر متغیر وابسته داشته اند. در مقابل متغیرهای استفاده از رسانه های داخلی، احساس فضیلت مدنی، سن، طبقه اجتماعی عینی، جنس و وضع تأهل تاثیر مستقیمی نداشته و از معادله خارج شده اند.
فریبرز صمیمی محمد ابراهیم موحدی
تحقیق حاضر با استفاده از روش پیمایش با حجم نمونه ی 368 نفری که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین مناطق (2-16-5) شهر تهران گردآوری شده است، در صدد بررسی عوامل گرایش به ایدئولوژی اصولگرایی است .در این راستا به تاثیر سه متغیر اجتماعی ، پایگاه اجتماعی – اقتصادی ، رسانه های جمعی (داخلی- خارجی) و دینداری بر گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی پرداختیم.نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر این است که بین پایگاه اجتماعی – اقتصادی افراد و گرایش آنان به ایدئولوژی اصولگرایی رابطه ی معناداری وجود دارد ، بعبارتی افرادی که از متوسط پایگاه اقتصادی – اجتماعی پایینتری برخوردارند به ایدئولوژی اصولگرایی گرایش بیشتری دارند. بین متغیر رسانه های جمعی ( داخلی/ خارجی) و گرایش به ایدئولوژی اصولگرایی رابطه ی معناداری مشاهده شد و افرادی که به میزان بیشتری از رسانه های جمعی داخلی نسبت به رسانه های خارجی استفاده میکنند ، گرایش بیشتری به ایدئولوژی اصولگرایی دارند. در خصوص نقش عامل اجتماعی دینداری در این تحقیق مشخص شد که بین متوسط دینداری افراد و گرایش آنان به ایدئولوژی اصولگرایی رابطه ی معناداری وجود دارد و کسانی که از متوسط دینداری بیشتری برخوردارند نسبت به سایرین گرایش بیشتری به ایدئولوژی اصولگرایی دارند. همچنین با استفاده از تحلیل رگرسیون به بررسی تاثیر همزمان متغیرهای مستقل به روی متغیر وابسته ( ایدئولوژی اصولگرایی ) پرداختیم . نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از میان متغیرهای مستقل تحقیق حاضر به ترتیب متغیر، رسانه های خارجی ، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، دینداری، بیشترین تاثیر را در گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی دارد، که در این میان دو متغیر رسانه های خارجی و پایگاه اقتصاد ی – اجتماعی تاثیر معکوس بر گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی داشته ، و این در حالی است که متغیر دینداری تاثیر مسقیم بر گرایش افراد به ایدئولوژی اصولگرایی دارد.
ماه گل عبدالله زاده مینایی محمد تقی کرمی
تحقیق حاضر، پژوهشی است که در زمینه تاثیر سرمایه نمادین بر خشونت خانگی انجام شده است. از نظر بوردیو، اهمیت سرمایه نمادین اینجاست که به اشکالی از تسلط میدان می دهد که وابستگی ایجاد کند، وابستگی به کسانی که سرمایه اجازه تسلط را به آنها داده است.در واقع صاحبان این سرمایه در موضع قدرت و تسلط قرار دارند. سرمایه نمادین، که محصول تغییر شکل رابطه قدرت به رابطه معنایی است، اثر خشونت غیرمادی اشکال دیگر سرمایه را بر وجدان ها مشخص می دارد؛ این سرمایه به نوعی معنای آشکار وجوه دیگر سرمایه اندوزی است. هر نوع سرمایه (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی)( به درجات مختلف) مانند سرمایه نمادین عمل می کند(به طوری که شاید بهتر باشد، به دقیق ترین وجه از اثرات نمادین سرمایه سخن گفته شود). جامعه آماری این پژوهش زنان متاهل ساکن تهران بوده اند. هدف اصلی پژوهش شناخت رابطه بین سرمایه نمادین و خشونت خانگی در خانواده های تهرانی است. جهت رسیدن به این هدف با توجه به تاریخچه خشونت و بررسی مطالعات و تحقیقات و تئوری های مناسب جهت تبیین اهداف مورد نظر از روش تلفیقی( ترکیبی از روش کیفی و کمی) استفاده شده است. در بخش کمی، روش پیمایشی استفاده شده و پرسشنامه ای با 71 سوال توسط 385 زن متاهل تهرانی تکمیل شده است و اطلاعات بدست آمده توسط spss استخراج شده و یافته ها توسط آمارهای توصیفی و تبیینی به صورت جداول یک بعدی و دوبعدی و ضریب همبستگی ارائه شده است. در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده و تعداد 15 مصاحبه نیمه ساخت یافته انجام شده است و با استفاده از جداول تماتیک و مقوله بندی اطلاعات، یافته ها از متن مصاحبه ها استخراج شده است. فرضیه اصلی این پژوهش این است که: بین سرمایه نمادین و میزان خشونت خانگی رابطه وجود دارد؛ هرچه سرمایه نمادین فرد بیشتر باشد، میزان خشونت خانگی کاهش می یابد. که یافته ها نشان می دهد بین سرمایه نمادین (سرمایه های نمادین شده اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی) و میزان خشونت خانگی رابطه وجود دارد. این رابطه مستقیم و معکوس می باشد. یعنی هرچه سرمایه نمادین (سرمایه های نمادین شده اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی) افزایش پیدا می کند، خشونت خانگی( انواع خشونت اعم از فیزیکی، روانی، جنسی، اجتماعی و اقتصادی هم در میزان و هم در شدت) کاهش می یابد. اما نکته مهم این است که با افزایش سرمایه های نمادین شده، نوع خشونت از فیزیکی به روانی و اجتماعی تغییر پیدا می کند. به این معنی که مردانی که سرمایه نمادین آنها بالاست، بیشتر اعمال خشونت روانی می کنند.
حمید دهقانی محمد حسین پناهی
با مطرح شدن روزافزون اهمیت شادی در سلامتی روان، رضایت از زندگی، و تقویت قوای روانی انسان برای مقابله با پیچیدگیها و مشکلات دنیای امروز، توجه محققان و اندیشمندان و حتی عوام نسبت به آن بیشتر شده است. در این میان اهمیت میزان شادی دانشجویان، که از اصلی ترین سرمایه های هر جامعه ای محسوب می شوند، طبعاً اهمیت مضاعفی می یابد. پژوهش حاضر، در پی آن بود که به بررسی تأثیر مشارکت اجتماعی دانشجویان بر روی میزان شادمانی آنها بپردازد. با استفاده از نظریات موجود یک چارچوب نظری تلفیقی تدوین و براساس آن فرضیه هایی مطرح شد. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشگاههای علامه طباطبایی و صنعتی امیرکبیر می باشند که از آن، نمونه ای به حجم 400 نفر با روشهای نمونه گیری تصادفی انتخاب شد، و داده های تحقیق از طریق پرسشنامه جمع آوری و تجزیه و تحلیل گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که متغیرهای خوش بینی، ارضاء نیازها، اوقات فراغت و اعتماد به دیگران به ترتیب بیشترین تأثیر رابر روی شادی دانشجویان دارند.
حسن محمد رضایی محمد حسین پناهی
نگرش ها جنبه بسیار مهمی از زندگی عاطفی و احساسی ما هستند ما نسبت به اشیاء ،افراد و اندیشه های گوناگون نظر خاصی داریم که ناشی از اطلاع ما از آنها،احساس ما نسبت به آنها و تمایل به انجام عملی در مورد آنهاست.این نگرش ها عموما تعیین کننده رفتار ما در مورد افراد،اشیاء یا اندیشه ها هم هست.این پژوهش به منظور شناخت رابطه نگرش دانشجویان به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و برخورداری از انواع مختلف سرمایه (اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی) نزد دانشجویان دانشکده های علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران و دانشگاه پیام نور شهرستان بیجار به انجام رسیده است.جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دانشکده های فوق الذکر تشکیل می دهند که به شیوه نمونه گیری طبقه ای نسبی 364 نفر از آنها را برگزیده ایم .سپس با روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه اطلاعات گرد آوری شده اند.نتایج این پژوهش حاکی است که بین سرمایه فرهنگی و اقتصادی و نگرش به سیاست خارجی رابطه وجود دارد.هر چه دانشجویان از سرمایه اقتصادی و فرهنگی بالاتری برخوردار بوده اند،نگرش واقع گرا یانه تری نسبت به سیاست خارجی داشته اند.از سوی دیگر هرچه برخورداری از این دو نوع سرمایه کمتر بوده است،نگرش دانشجویان نسبت به سیاست خارجی آرمان گرایانه تر بوده است.همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که بین برخورداری از سرمایه اجتماعی و نگرش به سیاست خارجی رابطه معنا داری وجود ندارد.
محمدرضا غلامی شکارسرایی محمد حسین پناهی
این رساله به بررسی عوامل سیاسی تاثیرگذار بر همبستگی ملی اقوام (با تاکید بر هژمونی سیاسی دولت مرکزی) در ایران می پردازد. در این رساله از بین عوامل سیاسی مقوله سیاست گذاری قومی دولتها و نقش آن در حفظ همبستگی ملی در بین اقوام (کرد و ترکمن) مورد توجه قرار گرفت. همچنین با اتخاد یک چهارچوب نظری مرکب از نظریه هژمونی گرامشی و نظریه گفتمان لاکلاو و موفه سعی شد تا بستری مناسب برای بررسی این سوالات فراهم شود: -کدامیک از گفتمانهای حاکم بر سیاستهای قومی در ایران توانستند از طریق هژمونیک شدن سبب تقویت همبستگی ملی در بین اقوام در ایران شوند؟ - دالهای مرکزی و دالهای شناور گفتمان های حاکم بر سیاستهای قومی در دولتهای جنگ، سازندگی ،اصلاحات و دولت آقای احمدی نژاد کدامند؟ در ادامه برای بررسی سوالاتی که مربوط به ماهیت گفتمانهای حاکم بر سیاست های قومی دولتها بوده اند و نیز مشخص ساختن عناصر و دالهای مرکزی و شناور آنها از ترکیبی از نظریه لاکلاو و موفه و روش تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف استفاده گردید. در بخش بعدی و به منظور مشخص ساختن رابطه بین گفتمان حاکم بر سیاستهای قومی و هژمونیک شدن گفتمان مزبور در یک دوره خاص و تاثیر آن بر همبستگی ملی اقوام کرد و ترکمن از تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته و تکنیک تحلیل محتوی کیفی استفاده گردید. بر پایه نتایج حاصله، دال مرکزی در ارتباط با سیاستهای قومی در بیانات امام(ره) وحدت بر پایه آموزه های اسلامی است. همچنین خدمت کردن، نفی قوم گرایی، برابری و برادری در زمره دالهای شناور در گفتمان سیاست قومی امام خمینی(ره) می باشند. همچنین دال مرکزی سیاست قومی مندرج در قانون اساسی به عنوان دیگر منبع تدوین سیاست قومی در دوره اول، برخورداری از حقوق شهروندی یکسان است و مواردی نظیر تمرکز زدایی، آزادی، قانون گرایی، حفظ وحدت در عین کثرت، دالهای شناور آن را تشکیل می دهند. دال مرکزی گفتمان حاکم بر سیاست قومی در فاصله زمانی 1368-1376، محرومیت زدایی از مناطق مرزی و قومی بوده است. همچنین می توان از دالهای شناوری نظیر تعادل منطقه ای، تمرکز گرایی سیاسی، همانند سازی قومی(در تقابل با رویکرد وحدت در کثرت)، بازسازی مناطق محروم و توسعه سخت افزارانه به فرهنگ یاد کرد. در مفصل بندی گفتمان حاکم بر سیاست قومی اصلاح طلبان توسعه دال مرکزی را تشکیل می داد و دالهایی نظیر شهروند گرایی، اشتغال زایی، تمر کز زدایی اداری، تغییر نگرش نسبت به هویت ملی و توسعه سیاسی به عنوان دال های شناور گفتمان حاکم بر سیاست قومی در این دوره یاد نمود. در گفتمان حاکم بر سیاست قومی در دوره آقای احمدی نژاد، عدالت گستری دال مرکزی و دالهایی نظیر توسعه مناطق محروم، تمرکززدایی اقتصادی و اتخاذ رویکرد وحدت در کثرت دالهای شناور آن را تشکیل می دهد. نتایج بخش دوم نشان می دهد که سیاست های قومی دولتها در هر دوره ای که هژمونیک شدند موجبات تقویت همبستگی ملی را در بین اقوام فراهم ساختند و این امر در در هر چهار دولت مورد بررسی با شدت و ضعف رخ داده است.
امیر محمدیان خراسانی سعید وصالی
حکومت ها برای راضی نگاه داشتن مردم در پی آن بوده اند تا حداقل هایی را برای آن ها یا برای برخی از آن ها فراهم کنند ، اگر چه میزان دخالت حکومت ها در این امر تفاوت می کرده است . این مطالعه به بررسی دیدگاه ها و اقدامات رفاهی علی بن ابی طالب به عنوان کسی که حکومت داری اش سرمشق و الهام بخش ایرانیان است می پردازد . برای این منظور از دور روش استفاده گردیده است . اولی تحلیل محتوای کل نهج البلاغه در زمینه ی رفاه و گزارش یافته ها به صورت جداول کمی و توضیحات کیفی . بعد از مطالعه ی چند باره ی نهج البلاغه آن مضامین رفاهی که در نهج البلاغه وجود داشت به صورت نه شاخص زیر درآمد : 1. فقر و نیازمندی 2. صدقه و بخشش 3. علم و فراگیری 4. عدالت و مساوات 5. حق و باطل 6. مشورت 7. تعقل ، خرد و تدبیر 8. قناعت و طمع 9. اتحاد ، دوستی و اعتماد ، سپس تعداد فراوانی های هر یک در کل بندهای تحلیل نهج البلاغه شمارش شد. در قسمت دوم مطالعه نیز با استفاده از پژوهش اسنادی دیگر اقدامات و دیدگاه های ایشان با استفاده از متون معتبر استخراج شد و مورد تحلیل قرار گرفت . مهم ترین نتیجه این بود که در سایه ی توجه به مفاهیم رفاهی ذکر شده در بالا ایشان رفاه و بهروزی جامعه را در گرو نهادینه کردن اخلاق همراه با برقراری عدالت و برابری و احقاق حقوق و آزادی های مردم می دانستند .
شهربانو پاپی نژاد محمد تقی کرمی قهی
پژوهش حاضر به بررسی زمینه های اجتماعی فرهنگی تک زیستی دختران مجرد در کلان شهر تهران پرداخته است. در این پژوهش با استفاده از روش کیفی و تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته برای گردآوری اطلاعات مورد نظر استفاده شد. برای انتخاب مشارکتکنندگان از روش نمونهگیری هدفمند استفاده گردید و دادههای گردآوریشده از طریق روش تحلیل موضوعی یا تماتیک تحلیل شدند. یافتههای این پژوهش نشان داد زمینه های نامساعد خانوادگی (از بین رفتن خانواده مبدأ، ناکارآمد بودن خانواده مبدأ)، زمینه های اجتماعی فرهنگی (نظیر بالا رفتن سن ازدواج دختران، تجربه مهاجرت تحصیلی، تاثیرپذیری از گروه همسالان) و نیازهای اقتصادی، از مهم ترین بسترهای موجود و زمینه ساز اقدام به تک زیستی اجباری دختران جوان است. از مهمترین اثرات تجربه تک زیستی دختران مجرد نیز می-توان به تنهایی، ناامیدی، اضطراب، افسردگی، خلأ محبت واقعی و آرامش در کنار خانواده ، نداشتن احساس امنیت، عدم پذیرش این سبک از زندگی از سوی افراد جامعه و از همه مهم تر عدم تعلق به خانواده و شکل گیری احساس پوچی به مرور زمان در زندگی آنها اشاره نمود.
پرنگ نیاکان ابوتراب طالبی
با شکل گیری دولت مدرن قدرت تاثیرگذاری این نهاد اجتماعی بر سایر نهادها افزایش یافت. دولت از طریق سیاست گذاری های خود می تواند تغییراتی مهم و بنیادی در جامعه ایجاد کند. در کنار دولت، خانواده نیز به عنوان یک نهاد تاریخی همواره نقش مهمی در زندگی افراد جامعه دارد. رابطه سیاست گذاری های دولت با تغییرات خانواده مساله محوری این پایان نامه است. به نظر می رسد که خانواده در ایران فضای اجتماعی زیادی را به خود اختصاص داده است. افراد بسیاری از نیازهای اجتماعی خود را درون خانواده برطرف م کنند. این درحالی است که دولت با وجود تاکید فراوانی که بر استحکام نهاد خانواده دارد، سیاست های حمایتی منظم و همه جانبه ای در مورد خانواده ندارد. درک دولت از خانواده ایرانی درک تقلیل گرایانه ای است. بخش های مهمی از آن چه در این جا به عنوان واقعیت خانواده شناخته شده، از نگاه دولت پنهان مانده است. عدم سیاست های حمایتی دولت از خانواده، این نهاد را در وضعیتی قرار می دهد که از آن تحت عنوان بحران خانواده نام برده می شود. طبق یافته های این پژوهش، در واقع آن چه خانواده درحال تجربه کردن آن است بحران نیست؛ بلکه تغییر در فرم این نهاد است. خانواده همواره نقش خود را در زندگی افراد حفظ کرده است و ضرورت حضور آن در میان افراد جامعه دیده می شود. فرم خانواده ای که سیاست های دولت در راستای آن شکل گرفته است؛ نمی تواند پاسخ گوی نیازهای افراد جامعه باشد. به همین دلیل خانواده به دور از این سیاست-ها تکثر پیدا کرده و در فرم های متنوعی تجلی یافته است. یافته های این پایان نامه از طریق تحلیل اسنادی و تاریخی گردآوری شده است. سپس از طریق مصاحبه عمیق با 24 خانواده فرم های جدیدی از زندگی خانوادگی شناسایی و دسته بندی شده است.
صفورا مومنی هروی عذرا جاراللهی
پژوهش حاضر از جمله تحقیقات پیمایشی و از مطالعات تبیینی- مقایسه ای است که سعی دارد تاثیر جنسیت بر سرمایه اجتماعی را بررسی کند. از این رو سعی کرده است به این سوال پاسخ دهد که آیا جنسیت بر سرمایه اجتماعی تاثیر دارد یا خیر؟ چارچوب نظری این تحقیق براساس نظریاتی انتخاب گردیده که به عوامل نابرابری در دستیابی سرمایه اجتماعی پرداخته اند، براین اساس از تئوری بوردیوو همچنین از نظریات فمینیستی برای تدوین چارچوب نظری استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق زنان و مردان 50-25 ساله شهر مشهد بودند و طریقه نمونه گیری نیز به صورت خوشه ای چند مرحله ای انجام گرفت و حجم آن نیز 400 می باشد. برای جمع آوری اطلاعات نیز از پرسشنامه استفاد شده است و تحلیل داده ها توسط نرم افزار spss انجام گردید. در نهایت باید چنین عنوان کرد که نسبت زنان و مردان نمونه تحقیق تقریبا با هم برابر بوده است. بیشترین تعداد پاسخگویان(84.1 درصد) متاهل بوده و میانگین سنی آنها 35.5 سال می باشد. 69 درصد از پاسخگویان شاغل و 31 درصد غیر شاغل بوده اند. میزان سرمایه اجتماعی 168 نفر از پاسخگویان معادل با 41 درصد آنها در حد پائین و 124 نفر یعنی 30.2 درصد پاسخگویان در حد متوسط از سرمایه اجتماعی برخوردار بوده اند و میزان سرمایه اجتماعی 118 نفر نیز در حد بالا بوده است که 28.8 درصد کل پاسخگویان را در بر می گیرند. با توجه به نتایج به دست امده می توان گفت که جنسیت و سرمایه اجتماعی رابطه وجود دارد به این صورت که سرمایه اجتماعی مردان از زنان بالاتر می باشد و همچنین رابطه میان جنسیت و سرمایه اجتماعی با چهار متغیر پایگاه اجتماعی – اقتصادی، سرمایه فرهنگی، میزان پذیرش کلیشه های جنسیتی و وضعیت تاهل کنترل گردید و نتایج بدین صورت است که میزان سرمایه اجتماعی مردان از زنان بیشتر است.
سعیده امینی محمد حسین پناهی
هدف اصلی رساله حاضر بررسی تحول گفتمان مجمع روحانیون مبارز به عنوان یکی از گفتمانهای سیاسی موثر پس از انقلاب اسلامی است. برای تحقق این هدف ویژگیهای گفتمان مجمع روحانیون مبارز مطالعه و نوع و میزان تحول این گفتمان در دولتهای جنگ، سازندگی و اصلاحات و دولت فعلی مشخص شده است. برای این بررسی از نظریه گفتمان لاکلاو و موفه و از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف استفاده شده است. دادههای این تحقیق از تحلیل بیانیههای مجمع روحانیون مبارز طی سالهای 67 تا 88 و از مصاحبه عمیق با برخی از کنشگران این گفتمان و تحلیل اسنادی به دست آمده است. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که گفتمان مجمع روحانیون مبارز در فاصله سالهای 67 تا 88 مشمول تحولاتی بوده است. در مفصل بندی این گفتمان در مرحله پیش از رحلت امام و در دولت موسوی اسلام (قرائت ایدئولوژیک و انقلابی اسلام) دال برتر، عدالت، اقتصاد دولتی، اقتدار کاریزماتیک، صدور یکجانبه انقلاب، قوت ایدئولوژی انقلابی و ارزشهای انقلابی، حضور ارزشهای خاص گرایانه و تاکید بر روحانیت به عنوان مهمترین قشر اثرگذار، دالهای شناور این گفتمان بودند. پس از رحلت امام و در دولت هاشمی، مردم (قرائت دموکراتیک و مردمگرایانه اسلام) دال برتر و عدالت، اقتصاد خصوصی، اقتدار عقلانی و دموکراسی نخبهگرایانه، صدور انقلاب و رابطه یکجانبه با جهان، ارزشهای واقعگرایانه و عملگرایانه، حضور ارزشهای خاص گرایانه و تاکید بر روحانیت به عنوان مهمترین قشر اثرگذار، دالهای شناور این گفتمان بودند. در دولتهای خاتمی و احمدی نژاد همچنان مردم (قرائت دموکراتیک و مردم گرایانه از اسلام) دال برتر و آزادی، اقتصاد خصوصی، اقتدار عقلانی و افول دموکراسی نخبهگرایانه، رابطه تعاملی با جهان، ارزشهای واقع گرایانه و عملگرایانه، حضور ارزشهای عام گرایانه و تاکید بر سایر اقشار جامعه در کنار روحانیت، دالهای شناور گفتمان مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادهاند. همچنین برای تبیین تحول دالهای برتر و شناور این گفتمان عوامل سخت افزاری نظیر افزایش جمعیت، افزایش سواد، گسترش شهرنشینی و تحولات اقتصادی، همچنین عوامل نرم افزاری نظیر تحولات سیاسی، تحولات روشنفکری دینی، تحولات رسانهای و تداوم موج دموکراتیزاسیون درجهان مورد توجه و نحوه تاثیر آنها مورد مطالعه قرار گرفته است.
محبوبه پرتواعلم محمد حسین پناهی
«فاصله نسلی مذهبی» از جمله حوزه های مطالعاتی است که در عین ضرورت و احساس نیاز، کمتر بدان پرداخته شده؛ لذا زمینه مناسبی جهت انجام پژوهش است. بر این اساس، در تحقیق حاضر، فاصله نسلی دختران و مادران آن ها و عوامل مرتبط با آن مورد بررسی قرار گرفته است. اهداف اصلی پژوهش، بررسی میزان و نوع فاصله نسلی مذهبی و نیز عوامل آن می باشد. چارچوب نظری تحقیق بر اساس نظریه دگرگونی ارزش های رونالد اینگلهارت تدوین شده است. شیوه تحقیق حاضر پیمایشی و ابزار اندازه گیری آن پرسشنامه می باشد. جامعه آماری این تحقیق، 223 نفر دانش آموزان دختر سال تحصیلی 90-89 دبیرستان و هنرستان اسلامی رفاه و مادران آن ها بوده که تمام شماری شده اند. یافته های توصیفی تحقیق حاضر نشان داد، تفاوت نمرات دینداری دختران دانش آموز و مادرانشان در ابعاد چهارگانه دینداری و نیز نمره کل آنها، در سطح اطمینان 99 درصد معنادار است. از نظر نوع دینداری نیز یافته ها نشان داد، فاصله نسلی مذهبی دختران و مادران، در سطح هنجاری است، نه در سطح ارزشی. آزمون فرضیه ها نشان داد، تفاوت سطح رفاه و کامیابی اجتماعی– اقتصادی دختران نسبت به مادران، با فاصله نسلی مذهبی آنها رابطه منفی دارد. همچنین تفاوت میزان استفاده دختران و مادرانشان از رسانه های جمعی، با فاصله نسلی مذهبی میان آنها رابطه دارد. سایر متغیرهای مستقل تحقیق شامل تحصیلات، اشتغال، فاصله سنی و سبک تربیتی مادران رابطه و تاثیری بر فاصله نسلی مذهبی میان آنان و دختران نشان نداد، که نشان دهنده اثر قابل توجه محیط و شرایط آموزشی یکسان دختران می باشد.
جمال عرف محمد ابراهیم موحدی
چکیده پژوهش حاضر با هدف شناخت عوامل اجتماعی مرتبط با احساس امنیت سیاسی نخبگان سیاسی کشور آغاز شد. سئوال محوری آن عبارت است از عوامل اجتماعی مرتبط با احساس امنیت سیاسی در میان نخبگان سیاسی کشور کدامند؟ و نیز سهم هریک از عوامل به چه میزان است؟ مبانی و چارچوب نظری این پژوهش ترکیبی می باشد؛ زیرا اساساً موضوع احساس آن هم در حوزه امنیت و سیاست موضوعی بین رشته ای است. از میان نظریات موجود نظریه ترکیبی جاناتان اچ. ترنر برای مطالعه و بررسی متغیر وابسته احساس امنیت سیاسی در بین نخبگان سیاسی کشور به مثابه یک برساخت اجتماعی که توسط نخبگان سیاسی در کنش متقابل ساخته می شود، مناسب تشخیص داده شد. هم چنین، برای شناخت عوامل اجتماعی(متغیرهای مستقل) از نظریه باری بوزان و الکساندر ونت که نظریه های خود را بر فراز نظریه نئورئالیستی و نظریه سازه انگارانه در حوزه مطالعات امنیتی طرح کرده اند و نیز نظریه هانتینگتون که بر نهادمندی سیاسی تاکید دارد، بهره گرفته شد. بر این اساس فرضیه اصلی این گونه بیان شده است: عوامل اجتماعی(اعتماد متقابل، ارزشهای مشترک، نهادمندی سیاسی و تهدیدات سیاسی) باعث خودانگیختگی احساسی شده و بر احساس امنیت سیاسی نخبگان سیاسی کشور تاثیر می گذارند. عامل اعتماد متقابل بیشترین نقش را در احساس امنیت سیاسی و تهدیدات سیاسی بیشترین نقش را در ناامنی سیاسی دارند. روش شناسی تحقیق ترکیبی(کیفی و کمی) بوده، مرحله اکتشافی به روش کیفی و مرحله پیمایشی به شیوه کمی(پرسشنامه) انجام یافت. داده های این پژوهش حد فاصل آبان ماه تا بهمن ماه سال 1391 شمسی در سطح شهر تهران با استفاده از جمعیت نمونه 207 نفر از نخبگان سیاسی شهر تهران در دو مرحله (27 نفر در قالب پنل های مصاحبه گروهی و 180 نفر در مرحله پیمایشی) جمع آوری شده است. نتایج مرحله اکتشافی و پیمایشی نشان داد که فرضیه اصلی تائید گردیده، بدین معنی که عوامل اجتماعی اعتماد متقابل، ارزش های مشترک، نهادمندی سیاسی، تهدیدات سیاسی از طریق خود انگیختگی احساسی (متغیر واسط) با ضریب بتای استاندارد شده معادل 68/0 توانستند تغییرات متغیر وابسته را توضیح دهند؛ در عین حال در میان متغیر های مستقل اعتماد متقابل بیشترین نقش را در احساس امنیت سیاسی؛ و تهدیدات سیاسی بیشترین نقش را در احساس ناامنی سیاسی دارند. از سوی دیگر میزان احساس امنیت سیاسی بین گروه های سیاسی متفاوت می باشد، بدین معنی که اصول گرایان به نسبت اصلاح طلبان احساس امنیت سیاسی بالاتری دارند، ولی ضریب احساس امنیت سیاسی آنها با گروه میانه (مستقل) یکسان است. لکن میزان احساس ناامنی سیاسی بین گروه های سیاسی متفاوت نمی باشد. متغیرهای زمینه ای جنس، سن، تحصیلات بر میزان احساس امنیت سیاسی نخبگان سیاسی کشور تاثیر ندارند ولی سابقه سیاسی نخبگان سیاسی کشور بر احساس امنیت سیاسی آنان تا حدودی موثر است.
ساناز میرزایی طاهره قادری
هدف اصلی تحقیق حاضر پاسخ به این پرسش است که اتکا دولتها به درآمدهای نفتی در فرایند توسعه سیاسی چه نقشی دارد؟برای پاسخ به این پرسش با رویکرد اقتصاد سیاسی و با استفاده از نظریه دولت رانتیر بهره گرفتیم. نهایتا این فرضیه را مطرح ساختیم که اتکا به درآمدهای نفتی یکی از موانع دستیابی به توسعه سیاسی می باشد. روش این تحقیق، روش تطبیقی- تاریخی است و حیطه تحقیق چهار کشور ایران، عربستان، ترکیه و مالزی است که شامل دو دولت متکی به درآمدهای نفتی (ایران و عربستان) و دو دولت که درآمدهای عمده نفتی ندارند(مالزی و ترکیه) می شود. برای آزمون فرضیات، شاخص های توسعه سیاسی و اتکا به درآمدهای نفتی در یک دوره زمانی مشخص با یکدیگر مقایسه شدند. آزمون فرضیات به کمک داده های تاریخی کیفی و اطلاعات آماری و کمی ثانویه نشان داد که بر طبق تعریف دولت رانتیر می توان دولتهای ایران و عربستان را دو نمونه از دولت رانتیر لحاظ کرد. علاوه بر آن دولتهای ایران و عربستان نسبت به دو دولت غیر نفتی مالزی و ترکیه بزرگتر بودند. همچنین در کشورهایی که دولت متکی به درآمدهای نفتی است، میزان حاکمیت قانون و به تبع آن میزان کنترل بر فساد کمتر است. هر چه دولت برای تامین هزینه های خود نیاز بیشتری به درآمدهای مالیاتی داشته باشد، از میزان استقلال آن از جامعه کاسته می شود. به طور میانگین سهم مالیات در تولید ناخالص داخلی ایران و عربستان به ترتیب حدود 6/7 و 5/4 است. در حالیکه این رقم برای ترکیه و مالزی 7/27 و 16/15 می باشد. بنابراین حکومت ها در ایران و عربستان نسبت به ترکیه و مالزی استقلال بیشتری از جامعه خود دارند. بررسی متغیر پاسخگویی حکومت نیز نشان داد که دولتهای ایران و عربستان نسبت به دولتهای ترکیه و مالزی کمتر به شهروندان خود پاسخگو بوده اند این امر با وجود و یا فقدان تشکل ها ، رسانه های خصوصی و مطبوعات آزاد مرتبط است. بررسی ها نشان می دهند، در خصوص آزادی مطبوعات، ایران و عربستان در میان 179کشور جهان در زمره 20کشور محدود کننده آزادی مطبوعات هستند. همچنین جامعه مدنی در ایران و عربستان قدرت و توانایی کافی برای تاثیر گذاری بر فرایندهای سیاسی کشور را ندارد. این در حالیست که دو کشور غیر نفتی مالزی و ترکیه وضعیت بهتری به لحاظ مشارکت جامعه مدنی در حیات سیاسی جامعه خود دارند. بررسی آزاد های مدنی و سیاسی در کشورهای نفتی نسبت به مالزی و ترکیه بیانگر سرکوب بیشتر مخالفین و فعالین سیاسی است. بررسی شاخص های هفت گانه توسعه سیاسی در چهار کشور مورد مطالعه نشان داد، عربستان با بیشترین حد اتکا به درآمد نفت حایز پایینترین رتبه از نظر سطح توسعه سیاسی است . پس از آن ایران قرار دارد. میزان اتکای ایران به نفت گرچه بالاست اما این میزان از عربستان کمتر است. در مورد توسعه سیاسی نیز در جایگاه بالاتری نسبت به عربستان قرار دارد. اما دو کشور مالزی و ترکیه که دارای اقتصادهایی غیر متکی بر نفت بوده و دولتها به مالیاتهای شهروندان خود اتکا دارند، از سطح بالاتری از توسعه سیاسی نسبت به دو دولت رانتیر ایران و عربستان برخوردارند.
احسان رستمی محمد حسین پناهی
موضوع مطالعه این پژوهش استمرار و بازتولید خودکامگی سیاسی در ایران بود. ایران جامعه ای است که از دیرباز خودکامگی سیاسی و بازتولید آن را تجربه کرده است. در طی مبارزه با خودکامگی سیاسی، دوره ای را می توان یافت که از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و سهم قابل توجهی در تغییرات آتی جامعه ایران رقم زده است. این دوره به پیش و پس از انقلاب مشروطه باز می گردد؛ یعنی دوره ای از تاریخ ایران که علی رغم پیروزی و موفقیت ِ مهم ترین جنبش اجتماعی، که برچیدن نظام سیاسی خودکامه را به همراه داشت، مجدداٌ به بازتولید خودکامگی سیاسی و تحکیم آن منجر شد. بازه زمانی این تحقیق از مشروطیت تا تاسیس سلسله پهلوی بود؛ چنین دوره ای از این رو اهمیت داشت که از یک سو بیانگر دو نقطه تجلی حاکمیت خودکامه است و از سوی دیگر، دربردارنده انقلاب مشروطه با گفتمان ضدخودکامگی می باشد. چرا مبارزات نیروهای اجتماعی و پیروزی آنها در جنبش مشروطه نتوانست مانعی بر سر راهِ بازتولید نظام خودکامه گردد؟ یا اینکه چرا خودکامگی سیاسی پس از افول و شکست،مجدداٌ فرصت و مجال احیا پیدا کرد؟ آیا ساختار اجتماعی فرهنگی، زمینه ساز بازتولید این الگو از نظام های سیاسی است یا کنشگران و نیروهای اجتماعی اند که ناتوان از حفظ و تحکیم نظام های سیاسی جایگزینند؟ همچنین این پژوهش بدنبال آن بود که ارتباط میان ساختارهای اجتماعی فرهنگی خودکامگی از یک سو و کنشگران اعمال کننده خودکامگی را از سوی دیگر، در حد توان واکاوی کند؛ تا شاید بتوان با شناخت زمینه های تداوم بازتولید خودکامگی سیاسی، از آن در آینده احتراز کرد.
سمیه شالچی محمد حسین پناهی
این پژوهش به منظور مطالعه میزان گرایش به دموکراسی و بررسی عوامل اجتماعی موثر بر آن به روش پیمایش انجام شده است. جمعیت نمونه پژوهش را تعداد 643 نفر از شهروندان 20 سال به بالای شهر تهران تشکیل می دهند. چارچوب نظری پژوهش تلفیقی از تئوری های بوردیو، اینگلهارت، هابرماس و گیدنز می باشد. طبق چارچوب نظری، عوامل اجتماعی موثر بر گرایش به دموکراسی، جایگاه فرد در فضای اجتماعی یا به عبارت دیگر عوامل طبقاتی(سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی)، عوامل فرهنگی نظیر سلسله مراتب ارزشی فرد، اعتماد اجتماعی، تجربه اجتماعی دموکراتیک (مدارای اجتماعی، مشارکت اجتماعی و نگرشهای خانوادگی دموکرات) و عوامل اجتماعی نظیر میزان دین داری فرد و میزان استفاده از رسانه ها در نظر گرفته شده اند. یافته های توصیفی پژوهش بیانگر آن است که میزان گرایش به دموکراسی در بین پاسخگویان بالا نیست ، به طوریکه تنها حدود 4 درصد جمعیت، به میزان زیادی به دموکراسی گرایش دارند، و حدود نیمی از جمعیت نیز به میزان کمی به دموکراسی گرایش دارند. همچنین میزان گرایش به دموکراسی در ابعاد کلی تر و انتزاعی تر مانند مدارای سیاسی بیش از ابعاد تجربی و رفتاری مانند مخالفت عملی با اقتدار گرایی و یا مشارکت سیاسی است. یافته های تبیینی پژوهش نشانگر آن است که بین گرایش به دموکراسی و عوامل طبقاتی، نظیر سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد، و همچنین گرایش به دموکراسی و عوامل فرهنگی مانند تجربه اجتماعی دموکراتیک (مدارای اجتماعی، مشارکت اجتماعی، نگرشهای خانوادگی دموکرات) رابطه معنادار وجود دارد. به طوریکه این متغیرها 34 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند . همچنین در بین متغیر های مستقل، سرمایه فرهنگی بیشترین تاثیر را بر میزان گرایش به دموکراسی دارد.
شهناز صداقت زادگان اصفهانی محمد حسین پناهی
در جامعه ایران، به دلیل برخی ویژگی های سیاسی و اقتصادی، ورزش رسمی برای زن و مرد دستخوش تنگناها و محدودیت های بسیاری است. با افزوده شدن ویژگی های فرهنگی این محدودیت ها برای زنان مضاعف است. حضور بانوان ایرانی در رقابت های ورزشی بالاخص رقابت های برون مرزی اندک است و در صورت حضور نیز نتیجه مطلوب و درخور کسب نمی شود. تحقیق های پیشین، تفسیر ایدئولوژیک قواعد به ضرر ورزش بانوان، حمایت اقتصادی اندک و تعداد اندک زنان در سمت های مدیریتی را از عوامل موثر بر ضعف عملکرد ورزش بانوان معرفی کرده اند. چارچوب نظری این تحقیق با استفاده از نظریه های جامعه شناسی ورزش، جامعه شناسی سازمان ها و جامعه شناسی سیاسی ساختارگرا و فراساختارگرا ساخته شد. حاصل آن تدوین 12 فرضیه شد. در این فرضیه ها رابطه منابع قدرت شامل سازمان، مالکیت، شخصیت و ابزار قدرت شامل ابزار پاداش دهنده و قدرت شرطی بر تفسیر ایدئولوژیک قواعد و عملکرد ورزش بانوان مطالعه شد. از سوی دیگر رابطه تفسیر ایدئولوژیک قواعد و عملکرد ورزش بانوان نیز مورد سوال قرار گرفت. فرضیه های تحقیق با بهره گیری از روش پیمایش و استفاده از سه ابزار مصاحبه، پرسشنامه و اسناد و مدارک سازمان تربیت بدنی در سطح تحلیل فدراسیون، آزمون شد. از بین 49 فدراسیون موجود 30 فدراسیون بر اساس ملاک برخورداری از بخش ورزش بانوان و حداقل 10 سال سابقه برای مطالعه انتخاب شد. بخش عمده ای از اطلاعات مورد نیاز تحقیق از طریق 650 نفر در بین مراتب مختلف فدراسیون های مذکور شامل رئیس فدراسیون، نائب روسای فدراسیون در امور آقایان و بانوان، دبیر فدراسیون، روسای کمیته ها، داوران، مربیان و ورزشکاران به صورت تمام شماری جمع آوری شد. بررسی فرضیه ها نشان می دهد در سطح تحلیل فدراسیون سابقه مدیریتی، مرتبه سازمانی و حقوق دریافتی از سازمان ورزش با تفسیر ایدئولوژیک قواعد رابطه مثبت دارد. پایگاه- اقتصادی اجتماعی و تحصیلات با تفسیر ایدئولوژیک قواعد رابطه منفی نشان می دهد. بین دو جنس نیز تفسیر ایدئولوژیک قواعد متفاوت است. تفسیر مردان از قواعد بیشتر ایدئولوژیک است. بین تفسیر ایدئولوژیک قواعد و عملکرد ورزش بانوان در مراتب مدیریتی رابطه مثبت وجود دارد. رابطه قدرت شرطی و عملکرد ورزش بانوان نیز پیچیده است و نمی توان به طور قطعی قضاوت کرد. پاداش ورزشکاران اگر به صورت حقوق باشد، سابقه ورزشی خانواده و روابط اقتصادی سیاسی دبیر و نائب رئیس بانوان با عملکرد ورزش بانوان رابطه مثبت دارد. در کل دسترسی زنان به سمت های مدیریتی، شرایط بهتری را برای ورزش بانوان رقم می زند. البته اگر دستیابی به سمت های مدیریتی توأم با دسترسی به منابع قدرت اقتصادی باشد تعیین کننده است. در این بین ویژگی مدیران مرد از جمله دبیر و رئیس فدراسیون بر عملکرد ورزش بانوان تاثیر چشمگیری نشان نمی دهد. نتیجه این که برای کمک به رشد و توسعه ورزش بانوان ایران زمین بهتر است تعداد مدیران زن در سازمان ورزش افزوده شود و روند اجرای خصوصی سازی در ورزش سرعت بیشتری یابد.