نام پژوهشگر: نورعلی فرخی
نظام هاشمی علی دلاور
هدف از پژوهش حاضر، طراحی و تدوین مدل مفهومی و عملیاتی برای ایجاد علاقه و انگیزه در دانشجویان دانشگاه علوم انتظامی نسبت به پژوهش بود. با مطالعه دقیق مبانی نظری و پژوهشی موجود و بررسی نظریه ها و دیدگاههای مختلفی که در این زمینه ارائه شده بود، مدلی برای ایجاد علاقه و انگیزه در دانشجویان نسبت به پژوهش تدوین و تهیه شد. در این مدل، مهمترین عوامل و عناصر موثر برای ایجاد علاقه و انگیزه در دانشجویان، ترکیب شده اند. عناصر تشکیل دهنده مدل مذکور عبارتند از: الف) خصوصیات و ویژگی های دانشجویان (یادگیرندگان). یعنی ویژگی هایی که موجب علاقه و انگیزه در آنها می شود. این ویژگی ها شامل نیازهای شناختی (نیاز به فهمیدن، نیاز به پیشرفت، نیاز به استقلال، نیاز برای حمایت از ارزشمندی شخصی)، نیازهای اجتماعی (نیاز برای وابستگی، نیاز برای تأیید) و نیازهای هیجانی (نیاز برای کاهش اضطراب) و باورهای دانشجویان شامل باورهایی برای توانایی، کارآمدی شخصی، اسنادها و اهداف پیشرفت آنان می باشد. ب) ویژگی های معلمان (مدرسان). این ویژگی ها شامل خود کارآمدی شخصی معلمان نسبت به پژوهش، اشتیاق و الگو دهی فعالیتهای پژوهشی به دانشجویان، شفقت و مهربانی با دانشجویان و داشتن انتظارات مثبت و معقول از آنان می باشد. پ) متغیرهای محیطی. این متغیرها شامل امنیت و نظم کلاسی، انتظار برای موفقیت، چالش انگیزی تکالیف و ارزش قائل شدن برای پژوهش می باشد. ت) متغیرهای آموزشی. این متغیرها شامل آموزش روش تحقیق، تمرکز مقدماتی یا جلب توجه دانشجویان، شخصی کردن یعنی پیوند محتوای فعالیت پژوهشی با زندگی دانشجویان، درگیری یا افزایش دادن علاقه و انگیزش درونی، تقویت افزایش علاقه و انگیزه، باز خورد یا برآورده شدن نیاز برای فهم، می باشد. مدل تدوین شده در قالب یک طرح آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون بر روی نمونه ای از دانشجویان به حجم 60 نفر اجراشد. ابزار اندازه گیری انگیزه و علاقه دانشجویان به پژوهش، پرسشنامه ای محقق ساخته بود که روایی آن به روش روایی محتوایی (استفاده از نظر متخصصان) مورد بررسی قرار گرفت و پایایی آن برای ابعاد مختلف وقت، رضایت، اهمیت، کارآمدی شخصی، عاطفه منفی، تلاش و نگرش از طریق روش آلفای کرانباخ به ترتیب برابر با 0/79، 0/80، 0/83، 0/78 ، 0/74 0/87 و 0/78 محاسبه گردید. نتایج حاکی از آن بود که استفاده از مدل طراحی شده برای ایجاد انگیزه و علاقه در دانشجویان علوم انتظامی به پژوهش، سبب شد تا دانشجویان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل، دارای سطح کارآمدی شخصی بیشتری شده و برای انجام فعالیت های پژوهشی اهمیت بیشتری قائل شوند و ضمن تلاش و صرف زمان بیشتر به سطح رضایتمندی بالاتری دست یابند. یعنی استفاده از مدل مذکور سبب کاهش عاطفه منفی دانشجویان گروه آزمایش نسبت به تحقیق و بهبود نگرش آنان به این امر گردید.
فرزانه مسگری برزی اسماعیل سعدی پور
دراین پژوهش رابطه بین سبک های مدیریت استبدادی،ایده ال وبی تفاوت با خودپنداره وپیشرفت تحصیلی دانش اموزان مورد بررسی قرار گرفت ونتایج نشان داد که هم پیشرفت تحصیلی وهم خودپنداره دانش اموزان با سبک مدیریت معلم رابطه دارد.همچنین بین خودپنداره وپیشرفت تحصیلی رابطه متقابلی وجود دارد.
عالمه هادیان حیدری فرخنده مفیدی
برای آموزش علوم به کودکان پیش از دبستان، شیوههای گوناگونی وجود دارد که در میان این شیوهها، سه شیوه اکتشافی، کاوشگری و تلفیقی به عنوان نمایندگانی از شیوههای فعال(که از میان تحقیقات مختلف به عنوان شیوههای متداول در کشورهای پیشرفته مورد استفاده قرار میگیرد)، انتخاب گردیده و به لحاظ کسب مهارتهای علمی، هر یک از این شیوهها با یکدیگر به صورت تطبیقی مورد مقایسه قرار گرفتند. در این راستا پژوهشگر با هدف شناسایی رویکردهای اکتشافی، کاوشگری و تلفیقی در جهت کسب فرآیند مهارتهای علمی در کودکان پیش از دبستان در آموزش علوم؛ نسبت به مقایسه سه رویکرد فوقالذکر و همچنین تعیین ویژگیهای هر رویکرد، نقاط قوت و ضعف آنها به منظور ارائه راهکارهای علمی مناسب در راستای پرورش مهارتهای علمی کودکان در دوران پیش از دبستان و همچنین معرفی رویکردهای مذکور به دستاندرکاران نهادهای آموزش و پرورش پیش از دبستان، دانشجویان و علاقمندان کار با کودکان، اقدام نمود. سپس جهت فراهم نمودن زمینه مقایسه، انتشارات داخلی معتبری که در زمینه آموزش علوم در دوران پیش از دبستان، مورد استفاده قرار میگیرند، را با منابع تهیه شده خارجی، مورد مقایسه قرار داده که پس از انجام بررسیهای فوقالاشاره، نتایج تحقیقات صورت گرفته حاکی از آن است: 1. هر سه رویکرد مذکور با توجه به اینکه ریشه در تئوری ساختگرایی دارند، رویکردهایی هستند که برای مربی و یادگیرنده نقشی متفاوت در نظر میگیرند، به این معنا که در این رویکردها، یادگیرنده در نقش سازنده دانش خویش از طریق تعامل با محیط، طرح سوال و طراحی متفکرانه تحقیقات، ظاهر شده و مربی نیز در مقام تسهیلکننده، مدل و راهنما میباشد. 2. مهارتهای علمی در کودکان به واسطه فعالیت در کشف اطلاعات ایجاد میگردد که رشد این مهارتها در رویکردهای مورد بحث براساس تحقیقات گوناگون ثابت شده است. این در حالی است که میزان بهرهگیری منابع داخلی نسبت به منابع خارجی از رویکردهای اکتشافی، کاوشگری و تلفیقی بسیار کم میباشد. علاوه بر این منابع خارجی در زمینه رشد مهارتهای علمی در کودکان نیز به صورت موثرتری عمل مینمایند زیرا آموزش خود را بر روی فعالیت کودکان متمرکز مینمایند. 3. با توجه به اینکه رویکرد اکتشافی درصدد کشف و دستیابی مفاهیم تازه و جدید نمیباشد، به عبارت دیگر، در این رویکرد دانشآموزان در تلاش برای درک بهتر اصول و مفاهیم موجود میباشند، در حقیقت بهرهگیری از این رویکرد در مواردی که در حال آموزش مفاهیم اصلی و اولیه به کودکان میباشیم، میتواند مناسبتر باشد. 4. چنانچه کودکان برای بررسی و جستجوی حول مفاهیم اولیه علاقمند بوده و پرسشهایی مناسب برای یک تحقیق طرح کنند و یا مربی از خلاقیت خود استفاده نموده و چنین سوالهایی را مطرح سازد، میتوان از رویکرد کاوشگری که زمینه مناسبی جهت توسعه مفاهیم را فراهم میسازد بهره گرفت. 5. با توجه به اینکه برنامه آموزشی در دوران پیش از دبستان باید بر رشد همه جانبه کودک تمرکز نماید، در این راستا رویکرد تلفیقی میتواند از جمله شیوههای موثر در این زمینه باشد؛ چراکه به وسیله دو رویکرد ساختگرایی و تئوری هوشهای چندگانه گاردنر مورد حمایت قرار میگیرد. لذا رویکرد تلفیقی به عنوان روشی جهت انتخاب و سازماندهی دانش، تعامل میان موضوعات درسی را ارتقاء بخشیده، همچنین به دانشآموزان کمک مینماید تا با برقراری ارتباط، ترکیب ساختن و تعمیم دادن آنها، گرایشی منعطف نسبت به دانش کسب نمایند. از اینرو با توجه به ویژگیهایی که برای رویکرد مذکور اشاره گردید و قابلیت بهرهگیری از دامنه متفاوتی از شیوهها از روشهای سنتی تا پیشرفته، میتواند شیوهای مناسب در آموزش به کودکان پیش از دبستان باشد. 6. با توجه به اینکه آموزش علوم به کمک روش علمی منجر به رشد مهارتهای فرآیندی کودکان میگردد؛ لذا بهرهگیری از روشهای پیشرفتهای چون اکتشافی و کاوشگری میتواند در این زمینه مناسبتر باشد.
فاطمه تقی زاده عبدالله شفیع آبادی
چکیده : مقدمه:پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین استرس شغلی و تیپ های شخصیتی هنری، اجتماعی و متهور جان هالند در معلمان زن مدارس راهنمایی و متوسطه شهرستان لنگرود در سال تحصیلی 90-91 انجام شد. روش: روش نمونه گیری در این پژوهش به دلیل حجم جامعه آماری روش نمونه گیری تصادفی بود. همچنین با توجه به نوع پژوهش که از نوع همبستگی بود حجم نمونه در این پژوهش 100نفر از معلمان زن مدارس دخترانه راهنمایی و متوسطه شهرستان لنگرود انتخاب شد و پرسشنامه ها در مدارس مورد نظر توزیع شد. در این پژوهش، پرسشنامه های(استرس شغلی و آرزوهای شغلی) در طول مدت بیش از دو ماه در زمستان 1390 در بین معلمان زن مدارس دخترانه راهنمایی و متوسطه شهرستان لنگرود توزیع شد. آزمودنی ها دو پرسشنامه ،استرس شغلی و آرزوهای شغلی را تکمیل کردند. داده ها با روش آماری ضریب هبستگی ساده و چندگانه تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد روابط منفی و معناداری بین استرس شغلی با تیپ شخصیتی هنری و استرس شغلی با تیپ شخصیتی اجتماعی وجود دارد. همچنین معلوم شد بین استرس شغلی و تیپ شخصیتی متهور رابطه ی معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده توصیه می شود در به کارگیری معلمان به ویژگی های شخصیتی آنها توجه شود. کلید واژه ها: استرس شغلی، تیپ شخصیتی هنری، تیپ شخصیتی اجتماعی، تیپ شخصیتی تهوری
پروین نجمی نورعلی فرخی
این پژوهش با هدف بررسی رابطه خودکارامدی تحصیلی با انگیزش پیشرفت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش اموزان دختر دبیرستانی پایه سوم رشته های ریاضی فیزیک و علوم انسانی به انجام رسید.روش نمونه گیری خوشه ای،حجم نمونه 145 نفر علوم انسانی و 75 نفر ریاضی بود.پرسش نامه های خود کار امدی و انگیزش به صورت گروهی اجرا گردید.نتایج تحلیلی داده ها رابطه مثبت و معناداری میان خود کار امدی تحصیلی با انگیزش پیشرفت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی وجود دارد. بین میزان انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش اموزان تفاوت معنا داری دریافت نشد .
علی شیخ الاسلامی صغری ابراهیمی قوام
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطهی بین تاب آوری و عزّت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر سال اوّل دبیرستان های شهر شهریار در سال تحصیلی 88-1387 بود. برای انجام این تحقیق از روش همبستگی استفاده شد. جامعهی آماری این تحقیق شامل کلّیهی دانش آموزان دختر و پسر سال اوّل دبیرستانهای دولتی شهر شهریار بود که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشهای 193 دانش آموز (100 دختر و 93 پسر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامهی تاب آوری کونور و دیویدسون و پرسشنامهی عزّت نفس کوپراسمیت بودند و همچنین از معدل کل دانش آموزان به عنوان معیار پیشرفت تحصیلی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری رگرسیون چند متغیره، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t استودنت استفاده شد. نتایج نشان داد که: فرضیهی اوّل که بیانگر وجود رابطه بین میزان تاب آوری و عزّت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر بود، تأیید شد. فرضیهی دوّم که بیانگر وجود رابطه بین میزان تاب آوری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر بود، تأیید شد. فرضیهی سوّم که بیانگر وجود رابطه بین میزان عزّت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر بود، تأیید شد. فرضیهی چهارم که بیانگر وجود تفاوت بین میزان تاب آوری دانش آموزان دختر و پسر بود، رد شد. فرضیهی پنجم که بیانگر وجود تفاوت بین میزان عزّت نفس دانش آموزان دختر و پسر بود، تأیید شد. فرضیهی ششم که بیانگر وجود تفاوت بین میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر بود، تأیید شد.