نام پژوهشگر: گلناز مدرسی
مریم محمدی ویدا شقاقی
چکیده الف . موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف ) : زبان کردی دارای تنوع لهجه ها و گویش های متعددی است و گویش کردی کرمانشاهی یکی از شاخه های زبان کردی می باشد . از جائی که بررسی گویش ها و تهیه اطلس زبان شناسی در ایران از اهمیت بسزایی بر خوردار است و با تهیه چنین اطلسی می توان ارتباط بین زبان ها و پیوندهای خانوادگی آن ها را تعیین کرد ، این پایان نامه می تواند در ثبت این گویش و ایجاد دایره المعارف گویش ها بسیار موثر باشد و موجب حفظ آن به عنوان گنجینه ملی شود . از این رهگذر می توان برخی از مشکلات واژه سازی و دستور زبان فارسی را حل نمود و بدین ترتیب گویش های محلی را پشتوانه ای برای فرهنگ این مرز و بوم قرار داد . با مطالعه وند های کردی کرمانشاهی غیر از ضبط و نگهداری آنها می توان این وند ها را وند های موجود در زبان فارسی و دیگر گویش ها مقایسه کرد . ب . مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع ، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها : منابعی که در حوزه زبان کردی وجود دارند به اختصار عبارتند از : کتاب کلباسی (1362) با عنوان گویش کردی مهاباد که از لحاظ واجی ، صرفی و نحوی این زبان را توصیف کرده است . در خصوص فعل در زبان کردی ، میرزا بیگی (1368) و خرسند (1367 ) به این حوزه از زبان کردی پرداخته اند و ابراهیم پور (1378) ، رخزادی (1379 ) و اکراوی (1982) آثاری با عنوان دستور زبان کردی از خود به جای گذاشته اند و در آخر اثری که به این پژوهش نزدیک بوده است پایان نامه کارشناسی ارشد شیرازی تبار (1374 ) در مورد گویش کردی کرمانشاهی بوده است که این گویش را ازلحاظ واج شناسی ، صرف و نحو مورد بررسی قرار داده است ، او در بخش صرف به بررسی فهرست محدودی از وند ها اکتفا کرده است . از جایی که هدف این پایان نامه توصیف وند های تصریفی و اشتقاقی در گویش کردی کرمانشاهی می باشد در تجزیه و تحلیل وند ها از چارچوب نظری خاصی پیروی نشده است . در این تحقیق سه پرسش مطرح شده است : آیا نوع وند های تصریفی و اشتقاقی و محل قرار گرفتن آنها نسبت به ریشه متمایز از وند های تصریفی و اشتقاقی در زبان فارسی است ؟ آیا وند هایی را می توان معرفی کرد که مختص زبان کردی باشد و در زبان فارسی وجود نداشته باشد ؟ آیا وند هایی از لحاظ آوایی در زبان کردی متمایز از وندهای زبان فارسی است ؟ پ : روش تحقیق صرف ، حوزه ای در مطالعات زبان شناسی است که به ساخت درونی کلمات می پردازد . مهم ترین واحد مطالعه در صرف ، تکواژ است . کوچکترین واحد زبان شناسی که دارای نقش دستوری و معنایی مستقل باشد ، تکواژ نامیده می شود . تک واژها به دو دسته آزاد و وابسته تقسیم می شوند که وند ها از گروه تکواژ های وابسته محسوب می شوند . وند ها به دو دسته وند های اشتقاقی و تصریفی تقسیم می شوند . وند اشتقاقی نقش واژه سازی دارد و در اغلب موارد مقوله کلمه را عوض می کند وند تصریفی نقش نحوی دارد ، یعنی برای ایفای نقش معینی در ساخت های نحوی به کار می رود . ازآنجا که این پژوهش به بررسی و توصیف وند های اشتقاقی و تصریفی در گویش کردی کرمانشاهی می پردازد ، روش تحقیق در این پژوهش توصیفی است . در عین حال چون به روند بررسی تاریخ زبان و تغییرات آن در طول زمان چندان توجهی نشده ، تحقیق از نوع هم زمانی است . در این تحقیق جمع آوری داده ها بر اساس منابعی که در خصوص دستور زبان کردی موجود بوده است صورت گرفته است و در بیشتر موارد از آنجا که منابع و متون نوشتاری کافی وجود نداشته ، شم زبانی نگارنده به عنوان گویشور کرمانشاهی به این موضوع کمک کرده است و در تجزیه و تحلیل وند های گویش کردی کرمانشاهی ، نوع وند های از نظر اشتقاقی و تصریفی بودن طبقه بندی نشده است ، همچنین هر یک از وند های تصریفی تعیین شده و برای هر یک از وند های چندین نمونه ذکر شده است . برای سهولت در امر خواندن ، نمونه ها با علائم آوا نگاری ipa آوا نویسی و سپس برای هریک از وند ها چندین نمونه فارسی داده شده است . بعد از ارائه نمونه ها ، کاربردهای آن ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است . ت : یافته های تحقیق : نوع وند های تصریفی و اشتقاقی اعم از اسم ساز ، صفت ساز ، قید ساز و فعل ساز بیشتر مشابه با زبان فارسی است و اندک تفاوتی که وجود دارد به تعداد وند های تصریفی و اشتقاقی مربوط می شود به عنوان مثال در مقوله فعل ، زبان کردی دارای تعداد وند های بیشتری نسبت به زبان فارسی است . از نظر زایایی در بعضی موارد وند هایی وجود دارد که در زبان کردی زایاتر می باشد ، به عنوان مثال پیشوند اشتقاقی فعل ساز /dar-/ به معنی بیرون در زبان کردی در مثال بیشتری کاربرد دارد . در زبان کردی وند هایی وجود دارند که مختص این زبان می باشند و در زبان فارسی معاصر فعال نیستند ، مانند پیشوند /pe:/ (( وسیله )) در واژه pe : xaf ((لحاف )) و /war - / (( جلو و عرض )) در واژه warnal ((جلو خان )). در زبان کردی برخی وند ها تنها از لحاظ آوایی با وند های زبان فارسی متفاوت می باشند و این تفاوت آوایی مانند /w/ در /v/ و /b/ فارسی می باشند . ث :نتیجه گیری و پیشنهادات : وند ها در گویش کرمانشاهی در مقایسه با وند های زبان فارسی به جز در تعداد بسامد و تلفظ آوایی بسیار مشابه و یکسان می باشند . به علاوه وند هایی وجود دارند که مختص زبان کردی است و یا به فارسی معاصر نرسیده است . در حالت کلی تعداد 99 وند اشتقاقی و 41 وند تصریفی در دیگر گویش های این زبان جای بحث و بررسی دارد ، تا از این راه بتوان به تفاوت ها و شباهت ها پرداخت و به جهت تغییرات پی برد . صحت اطلاعات مندرج در این فرم بر اساس محتوای پایان نامه و ضوابط مندرج در فرم را گواهی می نماییم .
جعفر پذیرش رضا مراد صحرایی
آموزش زبان دوم بدون توجه به مهارت گفت وگو کاری عبث و بیهوده به نظر می رسد. در امر آموزش، زبان آموز باید به نحوی زبان دوم را بیاموزد که بتواند در موقعیت های اجتماعی مختلف سخن بگوید و از این طریق با دیگران ارتباط برقرار کند. در واقع بر پایه این مهارت است که غالباً در اجتماع ارزشیابی می شود. به عبارت دیگر، مردم توانائی زبانی انسان را براساس سخن گفتن می سنجند نه بر پایه خواندن، نوشتن و یا سایر توانائی های زبانی. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تهیه متون گفت وگو بر مبنای روش فعالیت محور تهیه شده است. پژوهش حاضر توصیفی – تألیفی می باشد. فصل چهارم این پژوهش شامل ده درس است. سعی شده عناوین درس ها به گونه ای انتخاب شوند که نیازهای اساسی فارسی آموزان خارجی که در ایران زندگی می کنند لحاظ شود. فعالیت هائی که در این درس ها ارائه شده اند به گونه ای هستند که زبان آموزان را به کارهای گروهی و تولید زبان نسبتاً واقعی وادار می کند. سعی شده به مسائل فرهنگی ایران نیز توجه گردد تا زبان آموزان با فرهنگ ایرانی بیشتر آشنا گردند.
ساناز حاجی محمدی گلناز مدرسی
الف: مقدمه زبان پدیده ای است اجتماعی که زمان پیدایش آن به زمان شکل گرفتن نخستین اجتماعات انسانی برمی گردد. در واقع، زبان یکی از ضرورت های زندگی اجتماعی است و به کارگیری آن یکی از ویژگی های انسان اجتماعی به شمار می آید. با تحول اجتماعات بشری و پیچیده تر شدن سازمان ها و روابط اجتماعی، زبان نیز به عنوان یک نظام ارتباطی و در جهت برآوردن نیازهای ارتباطی جامعه های گوناگون انسانی دچار تحول گردید و رفته رفته شکل کامل تری پیدا کرد. خصلت اجتماعی زبان به طور کلی مورد پذیرش و تأیید دانشمندان قرار داشته است، اما در نیمه دوم قرن بیستم میلادی ارتباط و همبستگی زبان و جامعه موضوع بررسی های گسترده علمی قرار گرفت. زبان شناسانی نظیر لباو ، فیشمن و ترادگیل بر کاربرد نامتقارن زبان در سطح جامعه تأکید داشتند و با بهره گیری از روش های جامعه شناسی و زبان شناسی همبستگی متغییرهای زبانی و اجتماعی را به شیوه ای علمی و منظم نشان دادند. ب: هدف پژوهش جامعه شناسی زبان یکی از جدیدترین رشته های زبان شناسی است. جامعه شناسان زبان را به عنوان پدیده ای اجتماعی و در بافت اجتماعی فرهنگی آن بررسی می کند. پس از آنکه در چند دهه گذشته، این رشته در میان سایر رشته های زبان شناسی جایگاه ویژه ای یافت، مطالعات و بررسی های ارزنده ای در قلمرو روند گسترش آن انجام گرفت که هنوز نیز ادامه دارد. با تحول اجتماعات بشری و پیچیده تر شدن سازمان ها و روابط اجتماعی، زبان نیز به عنوان یک نظام ارتباطی و در جهت برآوردن نیازهای ارتباطی جامعه های گوناگون انسانی، دچار تحول گردید. هر زبان به ویژه در جامعه های بزرگ شهری، دارای تنوعات درونی قابل ملاحظه ای است و سبک ها و گونه های اجتماعی و محلی مختلفی را در بر می گیرد. با توجه به این مقدمه و همبستگی زبان و جامعه ضرورت این گونه تحقیقات و اهداف آنها نیز مشخص می گردد و در هر جامعه زبانی پژوهش های متعددی در این باب صورت می گیرد. به عبارت دیگر، پس از آنکه تأثیر عوامل برون زبانی و به خصوص عوامل اجتماعی، بر زبان مشخص گردید، توجه بسیاری از جمله زبان شناسان و به ویژه جامعه شناسان زبان به بررسی این عوامل معطوف می شود. در هر یک از این پژوهش ها، تأثیر یک یا چند عامل برون زبانی در جوامع زبانی متفاوت، مورد بررسی قرار گرفته است. مشاهدات محدود نگارنده نشانگر آن است که در زبان فارسی زنان و مردان از شیوه های متفاوتی برای بیان مقصود استفاده می کنند. به بیان دیگر گفتار آنان دارای تمایزاتی است که اگر متغییر سن را نیز دخیل بدانیم، نتایج قابل توجهی را با مبحث فقدان ادب پیش رو خواهد داشت. هدف از این تحقیق بررسی عوامل دخیل و موثر در استفاده از زبان عاری از ادب می باشد. اهداف این پژوهش را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: ? بررسی فقدان ادب با در نظر گرفتن متغیرهای زبانی و اجتماعی. ? چگونگی تشخیص و استفاده از فقدان ادب از دیدگاه گوینده و شنونده. ج: مبانی نظری ادب لوکر(2004) معتقد است که محققان هنوز در مورد اینکه رفتار مودبانه، مناسب و عادی را چه بنامند توافق نظر ندارند. می توان ادب را یک مفهوم ثابت در نظریه رفتار اجتماعی مودبانه یا آداب معاشرت در یک فرهنگ دانست. همچنین می توان تعدادی اصول کلی برای مودب بودن در یک تعامل اجتماعی در یک فرهنگ خاص در نظر گرفت که از جمله آنها می توان مبادی آداب بودن، بخشنده و فروتن بودن و همدردی با دیگران را نام برد. شرکت کنندگان در یک تعامل به خوبی از این اصول مطلع هستند. توافق افراد بر سر مودبانه بودن یا غیرمودبانه بودن رفتار دیگران از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا این موضوع دریچه ای به سوی روابط اجتماعی گروه ها باز می کند. افراد در انتخاب رفتار مودبانه، مناسب و غیرمودبانه خود را در رابطه با مجموعه ای از هنجارهای اجتماعی قرار می دهند که به وسیله گروهی که آن فرد عضوی از آن است تعیین می شود. برای درک بهتر ادب باید وجهه را بشناسیم. به عنوان یک اصلاح فنی، وجهه به معنی تصویر عمومی یک فرد است از حس اجتماعی و عاطفی اش که انتظار دارد دیگران نیز آن را بفهمند. با این تعریف، ادب را می توان وسیله ای برای نشان دادن آگاهی افراد از وجهه طرف مقابل تعریف کرد. ادب را می توان با توجه به فاصله یا نزدیکی اجتماعی افراد نیز تعریف کرد. نشان دادن آگاهی از وجهه طرف مقابل هنگامی که بین مشارکان فاصله اجتماعی وجود دارد اصطلاحاً احترام نامیده می شود. در مقابل، نشان دادن آگاهی از اینکه طرف مقابل از نظر اجتماعی به شما نزدیک است اصطلاحاً دوستی، رفاقت یا همبستگی نامیده می شود. بنا به تعاریف ذکر شده انواع مختلفی از ادب وجود دارد که بسته به فاصله یا نزدیکی اجتماعی تعیین می شوند. فقدان ادب تعدادی از نظریه پردازان توافق دارند که موضوع ادب و فقدان ادب باید با هم بررسی شوند و اینکه گفتار غیرمودبانه بر روابط بین افراد جامعه تاثیر دارد، اما توافق یکپارچه برای تعریف فقدان ادب وجود ندارد. پیش پا افتاده ترین نوع تعریف از فقدان ادب می تواند این باشد که: "فقدان ادب رفتاری است که در یک بافت خاص وجهه را تهدید می کند"(بوزفیلد و لوکر ، 2008). بسیاری از محققان بر این باورند که این تعریف، تعریف جامع و مانعی نیست. هنگام مقایسه تعاریف، یکی از تفاوتهای اساسی نقشی است که برای تشخیص نیت گوینده در فهم فقدان ادب در نظر گرفته شده است (بوزفیلد و لوکر 2008). حال تعاریفی کوتاه از منظر این محققان درمورد فقدان ادب بیان می کنیم و بعد به تعریف نیت گوینده و اهمیت آن در بررسی فقدان ادب می پردازیم. بوزفیلد (2004: 132) فقدان ادب را کنش تهدید وجهه عمدیِ بلاعوض و جدالی می داند، که با نیت قبلی انجام می شود. کالپپر (1996: 36) معتقد است فقدان ادب رفتاری است با قصد صدمه زدن به وجهه مخاطب. فقدان ادب می تواند به علت نبودن ادب ایجاد شود (همان, 1996 : 357) یا حتی تشکر نکردن از کسی به خاطر هدیه نیز نوعی بی ادبی تلقی می شود (همان, 2005: 42). به نظر ترکورافی (1999: 70)، فقدان ادب (گستاخی) زمانی رخ می دهد که اصطلاحی که با عرف مطابقت و تناسب نداشته باشد در بافت استفاده شود و وجهه مخاطب را تهدید کند. همانطور که مشاهده می شود، تعاریف بوزفیلد (2004) و کالپپر(1996) نیت را کلید تعریف فقدان ادب می دانند، درحالیکه ترکورافی(1999) بر این عقیده است که درنظر گرفتن نیت باعث می شود رفتار فرد نوعی گستاخی تلقی شود نه فقدان ادب. گستاخی در فرهنگ لغت آکسفورد (1989) به بی نزاکتی اهانت آمیز تعریف می شود، اما فقدان ادب، نداشتن یا نشان ندادن رفتار پسندیده است. گستاخی با بی تمدنی، بربریت، خشونت یا تندی همراه است، در حالیکه فقدان ادب، نداشتن ادب و نزاکت است. گستاخی در مقابل فقدان ادب به طورکلی بوسیله نیت تهدید وجهه توصیف می شود. همچنین، فقدان ادب و گستاخی هر دو نشاندار هستند و محرک هر دوی آنها از نظر استنتاجی تشخیص نیت گوینده است، با این تفاوت که در فقدان ادب استنباط نهایی از نیت گوینده این است که گوینده به هیچ وجه نیت تهدید وجهه را نداشته در حالی که در گستاخی گوینده قصد این کار را داشته است. چیزی که واضح است این است که هر دو اصطلاح تقریباً فضای معنایی یکسانی را اشغال می کنند. لوکر و واتز (2005: 79) می گویند حوزه معنایی فقدان ادب ممکن است با اصطلاحات منفی دیگر درمورد رفتار زبانی تهدید وجهه پرشود. از نظر آنها رفتار نشاندار منفی، رفتاری است که عرف اجتماعی را نقض کرده باشد، ازجمله فقدان ادب یا ادب افراطی، گستاخی، خشم، آزار دادن، سخن نیشدار گفتن و نظائر آن. چارچوب نظری کالپپر(2005) کالپپر در مقاله 2005 خود تعریف پیشین از فقدان ادب را تغییر داده و می گوید فقدان ادب هنگامی رخ می دهد که(2005: 38): 1- گوینده عمداً برای تهدید وجهه مخاطب ارتباط برقرارکند، 2- شنونده رفتار گوینده را رفتاری عمدی برای تهدید وجهه تلقی کند و یا 3- ترکیبی از 1 و 2 نکته اصلی در تعریف اصلاح شده کالپپر این است که فقدان ادب در بستر تعامل گوینده و شنونده شکل می گیرد، یعنی پویایی تعامل در بافت بسیار مهم است. اگر دقت کنیم خواهیم دید که مورد شماره 2 با ویژگی نشانداری فقدان ادب در نظریه نسبی لوکر(2004) و واتز(2003) و مورد شماره 1 با راهبردهای خودداری از ادب کالپپر (1996) برابر است. در ادامه وی معتقد است که نمونه اصلی فقدان ادب مسلماً ترکیب 1 و 2 است، یعنی گوینده تعمداً وجهه شنونده را تهدید می کند و شنونده آن را دریافت می کند. البته به نظر وی موارد 1 و 2 نیز به صورت مجزا امکان پذیرند. تهدید وجهه ممکن است عمداً صورت گیرد، اما توسط شنونده درک نشود و یا بلعکس شنونده ممکن است سخنی را از طرف گوینده غیرمودبانه تلقی کند (درحالیکه گوینده قصد تهدید وجهه را نداشته باشد)(کالپپر، 2005: 39). بعضی از محققان کاملاً با نظر کالپپر موافق نبوده و می گویند ما فقط هنگامی باید در مورد فقدان ادب صحبت کنیم که عمدی بودن و کنشهای تهدید وجهه ای که عمداً ایجاد شده وجود داشته باشد. این کنش ها شامل موارد زیر می شوند (بوزفیلد، 2007: 7): 1- در بافتی که انتظار می رود برای تهدید وجهه تسکینی وجود داشته باشد، تسکین صورت نگیرد. 2- تهدید وجهه عمداً شدیدتر شود تا تخریب وجهه انجام شود. بنابراین, به نظر بوزفیلد (b2007) فقدان ادب موفق تنها به نیت گوینده برای تهدید وجهه وابسته نیست، بلکه نیت گوینده باید توسط شنونده نیز درک شود. بوزفیلد به پیروی از گافمن (1967 و 1955 ) راهبردهای برتر کالپپر (2005 و 1996) را تنها به دو مورد فقدان ادب صریح و غیرمستقیم تقسیم می کند که در اولی گوینده صراحتاً و به طور مستقیم قصد تهدید وجهه مخاطب را دارد. کالپپر(2005) تمرکز خود را از نیت و قصد گوینده و تهدید وجهه به بافت و فرهنگ تغییرداد و راهبردهای برتر فقدان ادب را به شرح زیر بازنگری کرد: 1- فقدان ادب صریح و مستقیم در نظریه تغییریافته کالپپر(2005)، مفهوم فقدان ادب مستقیم مشخصاً گسترش یافته و به وجهه در معرض خطر و به جایی که گوینده قصد تهدید وجهه شنونده را دارد و یا جایی که گوینده قدرت بیان عبارت بی ادبانه را دارد اشاره می کند. بنابراین در فقدان ادب صریح عبارت به صورت مستقیم، روشن و واضح منتقل می شود (کالپپر، 2005: 41). 2- فقدان ادب مثبت عبارت است از تخریب درخواستی که مخاطب انتظار تأییدش را داشته است. در الگوی جدید کالپپر (2005 :41 ) سرزنش و نادیده گرفتن دیگران، استفاده از دشواژه ها و نظایر آن ابزار تخریب وجهه مثبت مخاطب هستند. 3- فقدان ادب منفی عبارت است از تخریب آزادی عمل مخاطب. دراین الگوی جدید، فقدان ادب منفی یعنی استفاده ازراهبرد هایی که برای تخریب خواسته های صورت منفی مخاطب استفاده می شوند مانند ترساندن، مسخره کردن، سرزنش کردن و ملامت کردن. 4- فقدان ادب غیرمستقیم این راهبردهای برتر به جای سخن طعنه آمیز فرا استراتژیک که در نظریه 1996 بود، استفاده شد. فقدان ادب غیرمستقیم هنگامی است که رنجاندن به طور غیرمستقیم و توسط تلویح یا استعاره صورت گیرد که در صورت احساس خطر بتوان آن را انکار کرد. 5- خودداری از ادب ساکت ماندن یا انجام ندادن کاری که نشانه ای از ادب تلقی می شود. مانند، تشکر نکردن از کسی وقتی طرف مقابل انتظارش را دارد. مدل کالپپر بعد از تغییرات بسیار به 5 راهبرد بالا تبدیل شد اما همچنان می توان این 5 مورد را به صورتی دیگر بیان کرد و آنها را به دو گروه از تاکتیکها تقسیم کرد: 1- فقدان ادب صریح استفاده از راهبردهایی که آشکارا الف) وجه مخاطب را تهدید می کنند. ب) وجهه مخاطب را ناموزون و کاملاً جدالی می سازد. ج) نیازها، خواسته ها و حقوق مورد انتظار مخاطب را نادیده می گیرد. تهدید وجهه در این مورد بصورت کاملاً روشن و واضح در بافت مورد نظر صورت می گیرد. 2- فقدان ادب غیرمستقیم استفاده از راهبرد هایی است که وجهه مخاطب را تهدید یا تخریب می کند، البته بصورت غیرمستقیم و با استفاده از تلویح. امکان لغو یا انکار آن وجود دارد، ولی گوینده نیت تهدید را دارد. سرزنش (سخن طعنه آمیز) و خودداری از ادب زیر این گروه می آیند: الف) طعنه (کنایه) استفاده از راهبرد یا راهبرد هایی که در ظاهر مناسب به نظر می رسند، ولی در واقع برای تخریب وجهه بکار می روند. ب) خودداری از ادب زمانی است که انتظار ادب از گوینده می رود، ولی وی از انجام این کار اجتناب می کند. در واقع ادب باید در بافت مورد نظر اتفاق می افتاده و اتفاق نیفتادنش فقدان ادب محسوب می شود (براون و لوینسون، 1987: 5). باید توجه داشت که آنچه بیان شد از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است، یعنی ممکن است چیزی که در یک فرهنگ مستقیم باشد در فرهنگ دیگر غیرمستقیم تلقی شود و بلعکس. پرسش های پژوهش اصلی ترین سئوال پژوهش این است که زبان غیرمودبانه در زنان و مردان فارسی زبان به چه میزان استفاده می شود و اینکه آیا متغییرهای زبانی نشانگر فقدان ادب با عوامل اجتماعی مورد نظر ارتباط دارند یا خیر. پرسش های مطرح شده به شرح زیر می باشند: 1. کدامیک از انواع فقدان ادب کالپپر (2005) در زبان فارسی مشاهده می شوند؟ 2. رابطه میان متغییر سن و کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی چیست؟ 3. رابطه میان متغییر جنسیت و کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی چیست؟ 4. کدامیک از مصادیق زبانی فقدان ادب در گروه های سنی و جنسیتی متفاوت حساسیت بیشتری را برمی انگیزند؟ 5. واکنش گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب چیست؟ فرضیه های پژوهش پژوهش حاضر با بررسی متغییرهای زبانی موجود در گفتار افراد، عوامل نشانگر فقدان ادب را مورد ارزیابی قرار داده است، این پژوهش فرضیه های زیر را مدنظر می گیرد: 1. همه انواع فقدان ادب کالپپر (2005) در زبان غیرمودبانه فارسی مشاهده می شوند. 2. با بالا رفتن سن از کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی کاسته می شود. 3. مردان بیش از زنان از نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی استفاده می کنند. 4. همه مصادیق زبانی فقدان ادب به یک اندازه حساسیت گروه های سنی و جنسیتی را برمی انگیزند. 5. گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب واکنش شدید نشان می دهند. د: روش پژوهش گردآوری داده ها در تحقیق حاضر به روش میدانی انجام شد. در این پژوهش محقق از دو روش مشاهده و پرسشنامه استفاده کرد. در روش مشاهده پژوهشگر از فضای دادگستری استفاده کرد زیرا آمادگی افراد برای استفاده از زبان غیرمودبانه در این مکان بیش از سایر مکان ها است بنابراین دادگستری می تواند محل مناسبی برای جمع آوری داده های مورد نظر باشد. داده ها با مراجعه به اداره دادگستری شماره 2 تهران واقع در میدان ونک جمع آوری گردید. متأسفانه به دلایل امنیتی اجازه ورود به داخل اتاق های دادگاه و ضبط داده ها به پژوهشگر داده نشد بنابراین تنها به مشاهده رفتار افراد در راهروها و یادداشت برداری دقیق از آنها بسنده شد. در شیوه پرسشنامه ای (ر.ک. پیوست 1 ) از 40 خانم و آقای زیر 40 سال و بالای 40 سال که به طور تصادفی در محل هایی به غیر از دادگستری انتخاب شدند خواسته شد تا نظر خود را درمورد مودبانه یا غیرمودبانه بودن هرکدام از موارد ذکر شده بیان کنند. همچنین عکس العمل آنان نسبت به رفتارهای غیرمودبانه نیز مورد پرسش قرار گرفت. پژوهشگر از افراد متفاوت با تحصیلات و موقعیت اجتماعی متفاوت برای تهیه داده های پرسشنامه استفاده کرد. هدف پژوهشگر از انتخاب مکان هایی به غیر از داداگستری این بود که افراد در شرایطی دور از استرس و ناراحتی که به خشونت کلامی می انجامد به سئوال ها پاسخ دهند. متغییرها متغییرهای این تحقیق به دو گروه اجتماعی و زبانی تقسیم می شود که در اینجا به اختصار توصیف می شوند. متغییرهای اجتماعی مستقل این تحقیق عبارتند از: جنسیت و سن. جنسیت یکی از عوامل اجتماعی است که باعث بروز تنوعاتی در زبان می شود. اینگونه تنوعات زبانی متفاوت در حوزه های مختلف آوایی، نحوی، معنایی و واژگانی دیده می شود. در بسیاری از جوامع انسانی تفاوت در گفتار زنان و مردان قابل مشاهده و بررسی است، اگرچه ممکن است در برخی موارد کمرنگ تر و نامشهودتر و در مواردی پررنگ تر جلوه گر شود. مبحث جنسیت و ارتباط آن با زبان فضایی را فراهم می کند که در آن امکان تحلیل و بررسی عوامل فقدان ادب در گفتار افراد وجود دارد. عامل اجتماعی دیگر سن است که در پیدایش تنوعات زبانی یک جامعه نقش اساسی دارد. اگرچه سن در اساس جنبه بیولوژیک دارد اما به هرحال یک عامل اجتماعی نیز محسوب می شود. به طورکلی اعضای یک جامعه زبانی در سنین مختلف الگوهای رفتاری متفاوتی دارند که الگوهای رفتار زبانی از آن جمله هستند. متغییر زبانی و وابسته این تحقیق عبارت است از کاربرد صورت های غیرمودبانه در زبان فارسی. هدف پژوهش حاضر آن است که تأثیر متغیرهای اجتماعی جنسیت و سن بر متغییر زبانی نشانه های فقدان ادب در زبان فارسی بررسی شود. روش گردآوری داده ها در پژوهش حاضر برای بررسی میزان کاربرد عوامل غیرمودبانه در زبان زنان و مردان علاوه بر تأکید بر گفتار طبیعی افراد از پرسشنامه نیز برای رسیدن به نتایج مورد نظر که درواقع دستیابی به میزان کاربرد عوامل غیرمودبانه در زبان زنان و مردان فارسی زبان بود استفاده شد. از 40 نفر خواسته شد تا پرسشنامه تهیه شده را تکمیل کنند و نیز از روش یادداشت برداری از تعاملات صورت گرفته استفاده شد. محقق بعد از پایان به پیاده کردن داده های زبانی پرداخت و متغییرهای زبانی در جداولی جداگانه قرار گرفت. آنگاه با توجه به متغییرهای اجتماعی سن و جنسیت نشانگرهای فقدان ادب بررسی و توصیف شد. جمعیت نمونه جمعیت نمونه این پژوهش را تعدادی از کارمندان و ارباب رجوعان اداره دادگستری تشکیل می دهد که تقریباً 60 نفر بوده و در دوگروه سنی جوان و مسن و دو گروه جنسیتی زنان و مردان می باشند. جمعیت نمونه ای که به پرسشنامه ها پاسخ دادند بصورت تصادفی در مکان هایی مانند موسسه زبان، مغازه ها انتخاب شدند. این افراد در دو گروه سنی زیر 40 سال و بالای 40 سال و در دو گروه جنسیتی مونث و مذکر بودند. کلید واژه ها فقدان ادب، ادب، راهبردهای ادب، وجهه، کنش تهدید وجهه ه: نتیجه گیری پژوهش حاضر با بررسی متغییرهای زبانی موجود در گفتار زنان و مردان سعی دارد میزان کاربرد زبان غیرمودبانه را نشان دهد. در این راه فرضیه های زیر درنظر گرفته شده بود که به تحلیل آنها خواهیم پرداخت. 6. همه انواع فقدان ادب کالپپر (1996) در زبان غیرمودبانه فارسی مشاهده می شوند. 7. با بالا رفتن سن از کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی کاسته می شود. 8. مردان بیش از زنان از نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی استفاده می کنند. 9. همه مصادیق زبانی فقدان ادب تقریباً به یک اندازه حساسیت گروه های سنی و جنسیتی را برمی انگیزند. 10. گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب واکنش شدید نشان می دهند. الف) فرضیه اول با توجه به داده های بدست آمده از روش های مشاهده و پرسشنامه می توان نتیجه گرفت که چهار نوع اول از پنج نوعی که کالپپر به عنوان انواع فقدان ادب معرفی کرده است در زبان فارسی تهرانی دیده می شود. همچنین پارامترهای "متلک گویی"، "تهدید"، "توهین یا ناسزا"، "قطع کلام"، "عدم عذرخواهی"، "لحن تحقیرآمیز"،"امر و نهی کردن" و "استفاده از ضمایر نامناسب" همگی، از دید زنان و مردان فارسی زبان تهرانی نشانه های فقدان ادب به حساب می آیند. ب) فرضیه دوم نتایج تحلیل آماری داده ها نشانگر این مطلب است رابطه بین سن و میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب معنی دار است و درنتیجه زنان و مردان زیر 40 سال بیشتر از نشانه های فقدان ادب در گفتار خود استفاده می کنند. می توان اینطور نتیجه گرفت که بین میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب و سن رابطه عکس وجود دارد یعنی هرچه سن بیشتر می شود میزان تمایل به استفاده از زبان غیرمودبانه کاهش می یابد. ج) فرضیه سوم با توجه به نتایج آماری بدست آمده از داده ها، متغیر مستقل جنسیت نیز با میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب رابطه معنادار دارد، بنابراین مردان بیشتر از زبان غیرمودبانه استفاده می کنند و درواقع تمایل بیشتری به تهدید وجهه مخاطب خود دارند. ولیکن زنان کمتر وجهه دیگران را تهدید می کنند. د) فرضیه چهارم نتیجه دیگری که از تحلیل داده ها بدست می آید بیانگر این مطلب است که همه مصادیق زبانی فقدان ادبی که مدنظر این پژوهش قرار گرفت وجهه مخاطبان را تقریباً به یک اندازه تهدید می کنند. ه) فرضیه پنجم تمام گروه های سنی و جنسیتی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفتند نسبت به نشانه های زبانی فقدان ادب واکنشی یکسان و تقریباً شدید داشتند. همانطور که مشاهده می شود داده های بدست آمده فرضیه های این پژوهش را تأیید می کنند و نشان دهنده این مطلب هستند که فارسی زبانان تهرانی نسبت به نشانه های زبانی فقدان ادب حساس بوده و عکس العمل نشان می دهند. پیشنهاد برای پژوهش های آتی پژوهشگر در حین انجام این پژوهش به موضوعات جالب توجهی دست یافت که می تواند برای آنها که علاقمند به مطالعه در این زمینه هستند، سودمند واقع شود که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود. 1. مطالعه زبان غیرمودبانه از دید تحلیل گفتمان انتقادی. 2. مطالعه زبان غیرمودبانه در گفتار نوجوانان. 3. بررسی بکارگیری نشانه های زبانی غیرمودبانه در زبان ادبیات.
افسانه غریبی رضا مراد صحرایی
هر موفقیتی در آموزش زبان، منوط به برنامه ریزی دقیق آموزشی است. نیازسنجی یکی از ارکان اصلی برنامه ریزی آموزشی محسوب می شود و به معنای تشخیص، انتخاب و درجه بندی نیازهای زبانی زبان آموزان است. اصطلاح نیاز به مفاهیم متعددی اعم از ضرورت ها، خواسته ها و کمبودها اشاره دارد. انگاره های متعددی با رویکردهای متفاوت، واکاوی نیازهای زبانی را مورد توجه قرار داده اند. انگار? لانگ (2005) که مبنای نظری پژوهش حاضر است، سعی کرده است نگاهی همه جانبه به واکاوی نیازهای زبان داشته باشد و با روشی چندزاویه ای از منابع و با شیوه های مختلف نیازهای زبانی را استخراج نماید. اما انگار? لانگ نیز دو کاستی عمده دارد. نخست آنکه واحد تحلیل نیاز در این انگاره مشخص نیست و دیگر آنکه این انگاره بیشتر انگاره ای روش شناختی است، تا انگاره ای جامع که مبنای نظری و دیگر اصول نیازسنجی را در نظر بگیرد. به منظور دست یابی به یک انگار? کارآمد برای واکاوی نیاز و نیز استخراج و درجه بندی پیکره ای از نیازهای زبانی عمومی فارسی آموزان، پرسش های زیر در پژوهش حاضر مطرح شد. الف: پرسش های اصلی 1. کارآمدی انگار? لانگ برای تعیین واحد سنجش چقدر است؟ 2. سطح بندی نیازهای زبانی فارسی آموزان چگونه است؟ ب: پرسش های فرعی نکات دستوری، حوزه های واژگانی و کارکردهای عمومی زبانی که فارسی آموزان باید در دوره های عمومی زبانی یادبگیرند کدامند و ترتیب این نکات و حوزه ها که فارسی آموزان در هر موقعیت در دوره های عمومی زبانی باید یاد بگیرند کدامند؟ پژوهش حاضر به معرفی انگار? لانگ و کاستی های آن پرداخت و بر اساس مرور پژوهش های نظری در حوز? آموزش زبان، تلاش کرد بخشی از کاستی های این انگاره را رفع نموده و انگاره ای عملیاتی ارائه دهد که در آن، واحد تحلیل نیاز مولفه های تکلیف زبانی اعم از دستور، واژه و کارکرد و مانند آن هستند فرایند واکاوی نیاز در این انگاره شامل چهار مرحل? تعیین واحد تحلیل نیاز، توصیف واحد تحلیل نیاز، استخراج پیکره و درجه بندی است. بر اساس این انگار? عملیاتی، پیکره ای از نیازهای زبانی فارسی آموزان در سه حوز? دستور، واژه و کارکرد از منابع متعدد اعم از پیشینه های موجود و مدرس های فارسی آموز استخراج شد و براساس میزان اهمیتی که فارسی آموزان تعیین کرده بودند درجه بندی گردید. نیازهای درجه بندی شده در سه حوز? مذکور، تفسیر شده و در یک چارچوب پنج سطحی قرار گرفتند. در نهایت تطابق نسبی نیازهای این پنج سطح با نیازهای هرم مازلو نشان داده شد.
جمیله سهیلی گلناز مدرسی
چکیده الف. موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف): فارسی معیاربه دوصورت گفتاری و نوشتاری جلوه می نماید. تفاوت آنها در این است که فارسی معیار نوشتاری را می نویسیم و فارسی معیار گفتاری را به همان شکل اصلی از روی نوشته می خوانیم یعنی فارسی خوانداری. اما آنچه با فارسی معیار متفاوت است فارسی گفت و گویی ( یا محاوره ای )است؛یعنی همان فارسی که با آن حرف می زنیم. مقایسه ما در این پژوهش بین همین دوصورت یعنی صورت خوانداری و صورت محاوره ای (گفت وگویی)است. فارسی محاوره ای ازنظر آوایی،واژگانی و ساخت دستوری تفاوتهایی با فارسی معیار گفتاری دارد، مثل صورت خوانداری «می گویم»که در فارسی محاوره ای گفته می شود«می گم».درصد بالایی از ارتباطات مردم به گونه محاوره ای صورت می گیرد که برای رفع نیازهای زندگی روزمره در میان افراد خانواده،خویشان،دوستان و همسایگان در موقعیت هایی که بیشترجنبه غیررسمی هم دارد استفاده می-شود. در این پژوهش ما به اسمهایی می پردازیم که توالیn?/m?در یک هجا دارند. در فارسی گفتاری زمانی که واکه/?/ پیش از همخوان خیشومی/n/و/m/ قرار می گیرد ارتقاء یافته و تبدیل به [u] می-شود.مسئله قابل ذکر این است که این تغییر آوایی در برخی از اسم ها با تغییر معنا همراه است. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: پرسش های این پژوهش از این قرار هستند: قاعده ارتقاء واکه /?/ در کدام اسم ها و صفت های حاوی توالی /?n/ و /?m/ رخ می دهد؟ چه عواملی در عملکرد قاعده ارتقاء واکه /?/ در اسم ها و صفت های حاوی توالی /?n/ و /?m/ دخالت دارند؟ در کدام واژه ها این تغییر آوایی با تغییر معنا همراه است؟ و فرضیه های شکل گرفته بر پایه این سوالات از این قرار هستند: قاعده ارتقا واکه /?/ در اسم ها و صفت های بسیط، مشتق، مرکب، مشتق مرکب و واژه بست ها رخ می دهد. عوامل دخیل در عملکرد قاعده ارتقاء واکه ساخت صرفی و بار محاوره ای اسم یا صفت هستند. تغییر معنایی در واژه های پرکاربرد در گفتار روزمره رخ می دهد. پ. روش تحقیق: به ارائه مفاهیم مرتبط با موضوع پژوهش شامل گونه، فارسی معیار، فارسی نوشتاری، فارسی گفتاری فرایند ارتقاء می پردازیم. روش تحقیق در این پژوهش بدین ترتیب است کهپیکره اسم ها با توالی n?/m? از لغت نامه 8جلدی فرهنگسخن استخراج شده و مورد بررسی قرار گرفته است. . واژه ها بر اساس شم زبانی نگارنده و مقایسه گونه خوانداری و محاوره ای به گروه های زیر تقسیم و تحلیل شدند:بدون تغییر n?/m? به un/um،همراه با تغییر آوایی بدون تغییر معنایی، همراه با تغییر آوایی و معنایی، همراه با تغییر آوایی در برخی بافت ها و بدون آن در بافت های دیگر. سپس بر اساس شم زبانی نگارنده گونه خوانداری و محاوره ای مقایسه شده و آن دسته از اسم ها که تغییر آوایی با تغییر معنا همراه بوده مشخص شده اند. ت. یافته های تحقیق با بررسی داده های استخراج شده از فرهنگ سخن در یافتیم که ارتقاء، فرایندی سبک وابسته است و واژه-هایی که بار محاوره ای دارند مشمول این فرایند می شوند. در این پژوهش فرایند ارتقاء واکه /?/ به /u/ در اسم ها و صفت هایی که توالی ?m/?n دارند بررسی می شود که این واژه ها در 4 گروه بسیط، مشتق، مرکب و مشتق مرکب دسته بندی شدند. فرایند ارتقاء در واژه های مشتق و مشتق مرکب ممکن است در بخش تکواژ قاموسی باشد یا در بخش وند واژه و یا هردو. سبک به عنوان مهمترین عامل غیرزبانی که در پیدایش تحولات زبانی موثر می باشد، عنوان شده است. از دیگر عوامل دخیل در عملکرد قاعده ارتقاء، دگرگونی آوایی است که فرایند ارتقاء واکه/?/پیش از همخوان های خیشومی در فارسی یک دگرگونی آوایی از نوع مشروط است. بار محاوره ای واژه و کاربرد آن در سبک محاوره در بسامد وقوع این فرایند تأثیرگذار است، بنابراین احتمال وقوع این فرایند در سبک محاوره بیشتر است. واژه هایی که تغییر آوایی در آن ها با تغییر معنایی همراه است در واژه های پرکاربرد با بسامد بالا و لزوماَ در گفتار روزمره رخ نمی دهد. با این پژوهش می توان بسامد واژه هایی را که مشمول ارتقاء می شوند، در سبک رسمی نسبت به سبک محاوره تعیین کرد. نتیجه گیری و پیشنهادات: سبک و دگرگونی آوایی از عوامل موثر در پیدایش تحولات زبانی هستند که عوامل دخیل در عملکرد قاعده ارتقاء واکه، ساخت صرفی و بار محاوره ای اسم یا صفت هستند واحتمال وقوع فرایند ارتقاء واکه پیش از همخوان خیشومی در سبک محاوره بیشتر است. بسامد وقوع قاعده ارتقاء واکه در واژه های بررسی شده نسبت به عدم وقوع آن کمتر است. توجه به گونه محاوره ای زبان فارسی برای زبان آموزان حائز اهمیت است. برای بهبود روند زبان آموزی زبان-هایی که دارای گونه های متعدد زبانی هستند به همه گونه های زبان به یک اندازه باید توجه کنند. • تدویندستورزبانفارسیگفتاری • تدوینمنابعآموزشیزبانفارسیبراساسدستورزبانفارسیگفتاری • استفادهازفایل هایصوتیبرایتلفظدرآموزشزبانفارسیگفتاری