نام پژوهشگر: محمد محمد رضایی
رضاعلی خلفی علی رضا قایمی نیا
چکیده واژگان کلیدی: اخلاق عقلی،اخلاق فلسفی،اخلاق نقلی وروایی ، نظام اخلاقی، مکتب اخلاقی، مسکویه ، خواجه نصیر طوسی، فیض کاشانی، غزالی،علامه مجلسی دربین مسلمانان چند مکتب ومشرب اخلاقی از زمانهای قدیم رایج بوده وهست ،از جمله از این مکتبها، مکتب اخلاق عقلی ونقلی است.این پژوهش به بررسی تفاوتهای دو مکتب اخلاقی عقلی ونقلی می پردازد .رویکرد عقلی ونقلی به اخلاق، بیش تر در آثار نمایندگان اصلی این دو مسلک اخلاقی یعنی مسکویه،خواجه نصیر،...فیض کاشانی،علامه مجلسی وغزالی ..نمود دارد. بابررسی این منابع به تفاوتهای مبنایی این رویکردها ازجمله تفاوت «هستیشناسی»، «انسانشناسی»، «ارزششناسی» و «معرفتشناسی» پی می بریم درمقوله انسان شناسی،فلاسفه به بعدعقلانی انسان توجه دارند،وتمام همتشان براین است که عقل انسان را فعال وشکوفا کنند،درمقابل اخلاق نقلی به دل وقلب انسان وپاک سازی وصیقل دهی آن عنایت دارند. فلاسفه اخلاقی در ارائه جایگاه علم اخلاق دربین سائر علوم با مولفان نقلی نگاه یکسانی ندارند.حکما سعی می کنند ،سعادت آدمی را به مدد عقل او ترسیم کنند ،اما علمای اخلاق نقلی ،سعادت را در پیروی از آموزهای شرعی می دانند. اخلاق نویسان وعلمای اخلاق عقلی ونقلی درنفس شناسی انسان وتعدد قوای آن وهمچنین نقش قوا در اعتدال اخلاقی او تفاوت نظر دارند.از تفاوت دیدگاه های آنان در ساختار دهی ونظم بخشی به مطالب وسرفصل های اخلاقی واهمیت دادن به هر یک از مفاهیم آن می باشد.همچنین آنها درهدف گذاری ومقصد وغایت اخلاق ، ایده یکسانی ندارند. از دیگر اختلاف های دو مشرب اخلاقی ،زبان متن منابع آنها ونحوه ادبیات مباحث هر یک از آنهاست.به طوری که هر یک از آنها یک شبکه معنایی وبه عبارتی حوزه معنایی خاصی از مفاهیم کلیدی اخلاق ارائه می کنند. همچنین این دو مسلک اخلاقی در دوجهانبینی وفرهنگ خاص ،مفاهیم وگزاره های اخلاقی را تبیین وتحلیل می کنند. روش تبیین وتحلیل آنها نیز متفاوت از هم می باشند.
میرزا حسین نظری محمد محمد رضایی
طرح مبحث معرفت شناسی در این پژوهش در راستای پاسخگویی به این پرسش اساسی صورت بسته است که قلمرو و گستره ی معرفت تا کجاست؟ آیا معرفت محدود به ساحت تجربه حسی است، محدوریت گستره ی معرفت به عرصه تجربه چه چالشها و بحرانهای اندیشه سوز را در پی دارد؟ آیا معرفت ما تقدم کانت رافع مشکلات معرفت شناختی است؟ در این پژوهش بر آنیم با نگاهی انتقادی به گستره ی معرفت از منظر کانت، به این پرسشها پاسخ گفته و به نقد و آسیب شناسی گفتمان معرفتی کانت بپردازیم. در ادامه توضیح داده خواهد شد که نظام معرفت شناختی کانت فی الواقع تبیین شرایط تکون معرفت علمی است. دغدغه کانت این بود که اصولا شروط تحصیل و تحصل معرفت و حدود گستره تواناییهای علمی وعقلانی آدمی در پروسه ی معرفت سازی چیست؟ در این مقال با استفاده و استمداد از متد و روش توصیفی و تحلیلی سعی می شوداین دقیقه آشکار شود که آیا با نشر و تولید فلسفه نقدی کانت بحرانها و چالشهای معرفت سوز در ساحت مباحثی اپیستمولوژیک و معرفت شناختی قابل دفع و رفو است؟ در نهایت به این نکته پبرداخته می شود که گفتمان انتقادی کانت یه تنها مشکلات معرفت شناختی را اعمار و مهندسی نکرد که پارگیهای فراخ درهندسه حکمت و معرفت افکند. از این رو به منظور به مرام و مراد کانت این گفتار در چهار محور استخوان بندی می شود، و در محور چهارم اندیشه معرفت شناختی کانت به ترازو و تیغ نقد سپرده می شود و در فرجامین امر به اتکاء به حکمت صدرایی و با ارائه راهکار برون رفت از بحرانی معرفت شناختی، شکافهای حصار حکمت و معرفت مهندسی خواهد شد.
اکرم نعمتی هابیل محمد محمد رضایی
چکیده شناخت تکالیف اخلاقی انسان در قبال خود نقش سازنده ای در رسیدن خود آدمی به سعادت ومراعات حقوق اخلاقی فرد نسبت به دیگران ایفا می کند .بررسی تطبیقی این موضوع بین دیدگاه اخلاق اسلامی و اخلاق کانتی، وجوه مشابهت واختلاف را در معنا ،مبدأ ،معیار تکلیف اخلاقی ،انگیزه وغایت فعل اخلاقی نشان می دهد. با تأکید هر دو مکتب اخلاقی بر عقل ،کانت عقل عملی را تنها مبدأ و منشأ تکا لیف اخلاقی می داند، حال آن که در اخلاق اسلامی علاوه بر عقل ،بر فطرت ووحی نیز به عنوان مبدأ تکالیف تأکید شده است . هر دو مکتب اخلاقی علاوه بر حسن فعلی ،بر حسن فاعلی در فعل اخلاقی تأکید فراوان دارند ،با این تفاوت که کانت نیت انجام تکالیف را صرفاً احترام به قانون به دور از هر گونه سود و منفعت می داند ،که به نوعی به نفی غایت گرائی در انجام تکالیف منجر می گردد.امّا در اسلام انگیزه های اخلاقی در یک نظام طولی ودر رأس آن ها(( رضای الهی )) مطرح می شود .در فلسفه اخلاق کانت ،نه تنها(( بایدها))از ((هست ها)) استنباط نمی گردند، بلکه هست هایی مثل وجود خدا واختیار از باید اخلاقی در عقل عملی استنتاج می گردند.امّا در اسلام رابطه فعل وکمال آدمی مدنظر بوده و(( باید)) بر اساس کمال که یک امر واقعی است استنتاج می گردد.علی رغم تفاوت ها در مبانی این دو مکتب ،در تعیین وتحلیل مصادیق تکالیف اخلاقی مثل خود شناسی ،صبر ،عزت نفس اختلاف چشمگیری وجود ندارد. کلید واژه ها: تکلیف اخلاقی،خود، اخلاق اسلامی، کانت، عقل عملی، انگیزه اخلاقی،قانون اخلاقی .
اکرم نعمتی هابیل محمد محمد رضایی
شناخت تکالیف اخلاقی انسان در قبال خود نقش سازنده ای در رسیدن خود آدمی به سعادت ومراعات حقوق اخلاقی فرد نسبت به دیگران ایفا می کند .بررسی تطبیقی این موضوع بین دیدگاه اخلاق اسلامی و اخلاق کانتی، وجوه مشابهت واختلاف را در معنا ،مبدأ ،معیار تکلیف اخلاقی ،انگیزه وغایت فعل اخلاقی نشان می دهد. با تأکید هر دو مکتب اخلاقی بر عقل ،کانت عقل عملی را تنها مبدأ و منشأ تکا لیف اخلاقی می داند، حال آن که در اخلاق اسلامی علاوه بر عقل ،بر فطرت ووحی نیز به عنوان مبدأ تکالیف تأکید شده است . هر دو مکتب اخلاقی علاوه بر حسن فعلی ،بر حسن فاعلی در فعل اخلاقی تأکید فراوان دارند ،با این تفاوت که کانت نیت انجام تکالیف را صرفاً احترام به قانون به دور از هر گونه سود و منفعت می داند ،که به نوعی به نفی غایت گرائی در انجام تکالیف منجر می گردد.امّا در اسلام انگیزه های اخلاقی در یک نظام طولی ودر رأس آن ها(( رضای الهی )) مطرح می شود .در فلسفه اخلاق کانت ،نه تنها(( بایدها))از ((هست ها)) استنباط نمی گردند، بلکه هست هایی مثل وجود خدا واختیار از باید اخلاقی در عقل عملی استنتاج می گردند.امّا در اسلام رابطه فعل وکمال آدمی مدنظر بوده و(( باید)) بر اساس کمال که یک امر واقعی است استنتاج می گردد.علی رغم تفاوت ها در مبانی این دو مکتب ،در تعیین وتحلیل مصادیق تکالیف اخلاقی مثل خود شناسی ،صبر ،عزت نفس اختلاف چشمگیری وجود ندارد.