نام پژوهشگر: قاسمعلی دیانتی تیلکی
بهزاد بهتری محمدعلی علیزاده
بذرکاری عرصه های مرتعی به عنوان روش احیاء بیولوژیکی بسیار حائز اهمیت است. در این میان جوانه زنی بذور گراس های بومی به دلیل خواب بالا، جوانه زنی کم، پراکندگی ژنتیکی و همچنین به دلیل عوامل محدود کننده محیطی، بحرانی ترین مرحله در طول حیات گیاه بوده و استقرار در رویشگاه ها را با مشکل مواجه می سازند. پرایمینگ بذر ثابت کرده که به طور موفقیت آمیزی سبب اصلاح شاخص های جوانه زنی و سبز شدن در بذور بسیاری از گراس ها و همچنین افزایش مقاومت به عوامل نامساعد محیطی شده است. تحقیق حاضر به منظور بررسی اثرات این تکنیک روی صفات جوانه زنی و سبز شدن و همچنین کیفیت و کمیت دو گونه مهم علوفه ای شامل علف گندمی بیابان (agropyron desertorum) و فستوکای پا بلند (festuca arundinacea schreb) انجام گرفت. دو روش هیدرو پرایمینگ و پرایمینگ اسمزی در دو مرحله آزمایشگاهی و گلخانه ای روی بذر های دو گونه ذکر شده انتخاب شد. افزایش معنی دار شاخص های جوانه زنی و سبز شدگی در گونه فستوکا مشاهده شد. همچنین تیمار پلی اتیلن گیلایکول 2/2 مگاپاسکال با دوره زمانی یک روز سبب افزایش معنی دار علوفه تولیدی و تیمار پلی اتیلن گیلایکول 1/5 مگاپاسکال با دوره زمانی شش روز مطلوبترین تیمار در بهبود کیفیت در گونه فستوکا نشان داد. در گونه agropyron desertroum آب مقطر به مدت شش روز موجب بهبود پارامتر های اندازه گیری شده در شرایط آزمایشگاهی شد. ضمن اینکه اکثر تیمار های پرایمینگ سبب افزایش معنی دار طول ریشه چه درگونه a. desertroum شد. در کل می توان علت بهبود شاخص های ذکر شده را سنتز dna ،rna، پروتئین، فعالیت پیش آنزیم های موثر در جوانه زنی، بازسازی سلول های فرسوده و تحریک جوانه زنی در اثر هیدراته شدن دانست.
اعظم سروری قاسمعلی دیانتی تیلکی
stachys lavandulifolia vahl گیاه پایا از خانواده نعناعیان ( (labiateaeو گیاه دارویی می باشد. منطقه مورد مطالعه کوهستانی در فاصله 48 کیلومتری جنوب غربی شهرستان چناران قرار دارد. هدف از این تحقیق مطالعه اثر شاخصه های محیطی بر گل و برگ و اسانس آن است. جهت انجام این تحقیق، دو مکان شیب 4-10 درصد و 10-14 درصد و دو طبقه ارتفاعی 2000-2200 و 2200-2400 متر انتخاب و در هر شیب و ارتفاع، گل و برگ از گیاه مورد نظر در مرحله گلدهی و همچنین سه نمونه خاک برداشت و درصد مواد موثره (به روش کروماتوگرافی گازی)، بافت خاک (به روش هیدرومتری)، ph (با ph متر) و ec (ec سنج) اندازه گیری شد. با استفاده از آزمون t، اختلاف بین داده های دو شیب و دو ارتفاع و همچنین اختلاف بین مواد موثره گل و برگ (در هر شیب و ارتفاع) مقایسه شد. سپس برای مقایسه کلی بین درصدهای انواع مواد موثره از آزمون دانکن استفاده شد. کلیه تجزیه و تحلیل ها در نرم افزارهای spss و excel انجام شد. نتایج نشان داد که مقادیر شاخصه های اصلی خاک در دو ارتفاع و دو شیب ( به جزء ماده آلی و ph) اختلاف معنی دار (5% >p ) ندارند. به طورکل، در این گیاه پنج نوع ترکیب تشخیص داده شد. ترکیبات شاخص از نظر مقدار درصد در برگn-nonanal و linanool (به ترتیب 8/3 و 7/9 درصد) و در گل methyl tetradecanoate (9/4 درصد) می باشند. درصد ماده موثره در گل در شیب پایین و در ارتفاع پایین و در برگ درارتفاع وشیب بالا بیشتر است.
بهمن شاکرمی قاسمعلی دیانتی تیلکی
شوری از مهمترین استرس های محیطی است که اثرات نامطلوبی روی جوانه زنی بذرها دارد. این مطالعه در جهت افزایش عملکرد بذور سه گونه festuca ovina، arundinacea f. و f. rubraتحت تنش شوری انجام شد. اثر تیمارهای مختلف (شاهد، nacl پرایمینگ در سه غلظت 15، 30 و 45 دسی زیمینس بر متر با دو زمان 24 و 72 ساعت و هیدروپرایمینگ با دو زمان 24 و 72 ساعت) بر روی درصد جوانه زنی، میانگین زمان جوانه زنی، طول ریشه چه، طول ساقه چه، شاخص بنیه و ارزش جوانه زنی بذور سه گونه فوق تحت 5 سطح استرس شوری (0، 5، 10، 15 و 20 دسی زیمنس بر متر) مورد ارزیابی قرار گرفت. افزایش شوری باعث کاهش معنی داری صفات مورد مطالعه در هر سه گونه شد. گونه arundinacea f. نسبت به دو گونه دیگر مقاومت بیشتری نشان داد و در سطوح مختلف شوری قادر به جوانه زنی بود. دو روش naclپرایمینگ و هیدرو پرایمینگ عملکرد بذور سه گونه را نسبت به تنش شوری بالا بردند. پرایمینگ باعث کاهش میانگین زمان جوانه زنی شد و استرس شوری ظهور این صفت را به تاخیر انداخت. در شوری های بالاتر (15 و 20 دسی زیمینس بر متر) پرایمینگ باعث افزایش معنی دار درصد جوانه زنی در مقایسه با شاهد شد. طول ریشه چه، طول ساقه چه، شاخص بنیه بذر و ارزش جوانه زنی در بذرهای پرایمینگ شده (به خصوص nacl پرایمینگ) بیشتر از بذور پرایمینگ نشده بود. نتایج کلی این مطالعه نشان داد که پرایمینگ بذر به خصوص nacl پرایمینگ می تواند روشی مناسب برای بهبود جوانه زنی و بنیه بذور سه گونه مورد مطالعه تحت تنش شوری شود.
رسول کمریی قاسمعلی دیانتی تیلکی
چکیده خصوصیات خاک یکی از عوامل موثر در پراکنش پوشش گیاهی به شمار می رود. بنابراین آگاهی از نحوه تغییرپذیری ویژگی های خاک و تاثیر آن بر پوشش گیاهی برای دستیابی به مدیریت بهتر و پایدار در عرصه مراتع امری ضروری به نظر می رسد. علاوه بر تغییرپذیری مکانی خصوصیات خاک و تاثیر آن بر پوشش گیاهی، شناخت منبع این تغییرات و چگونگی وابستگی مکانی آنها با گیاهان از اهمیت خاصی برخوردار است. هر یک از خصوصیات خاک الگوی پراکنش مکانی منحصر به فرد و متفاوتی با سایر خصوصیات (بافت, ماده آلی, ازت, ec و غیره) دارد که هر کدام سبب تاثیرات خاصی بر روی پوشش گیاهی موجود در منطقه می شود. برای مطالعه تغییر پذیری پارامترهای خاک و تاثیر آن بر خصوصیات پوشش گیاهی باید از ابزار آماری مناسبی استفاده نمود. تحقیق حاضر با هدف مطالعه تغییرات مکانی خصوصیات گونه nitraria schoberi و تعیین مهمترین خصوصیات خاکی موثر بر این تغییرات در منطقه کویر میقان اراک با وسعت 140 هکتار صورت پذیرفت. نمونه برداری از خاک به روش منظم با شروع تصادفی و با استقرار یک شبکه ترانسکت به طول 100 متر صورت گرفت. فاصله بین ترانسکت ها هم 100 متر در نظر گرفته شد. در مجموع تعداد 105 نمونه خاک از عمق 0 تا 30 سانتیمتری منطقه برداشت و همزمان طول و عرض جغرافیایی نمونه ها توسط دستگاه gps ثبت گردید. به منظور تعیین تولید، تراکم و درصد تاج پوشش گونه فوق نیز از پلاتهای 100 متر مربعی استفاده شد. نرمال بودن داده ها با آزمون کولموگرف-اسمیرنف و همبستگی داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار spss تعیین شد. همچنین آنالیزهای زمین آماری نیز با استفاده از نرم افزار gs+ انجام گرفت. نتایج آماری نشان داد تمام متغیر های مورد بررسی در این مطالعه به جز درصد سیلت و ph خاک از توزیع نرمال برخوردارند. در بین متغیرهای مورد بررسی ph خاک کمترین (27/2%) و تراکم گونه بیشترین (24/66%) ضریب تغییرات را از خود نشان دادند. همچنین درصد رس خاک بیشترین همبستگی را با تراکم, تاج پوشش و بیوماس گونه nitraria schoberi نشان داد. آنالیز تغییرنماها نشان داد که متغیرهای بررسی شده در این مطالعه همگی دارای ساختار مکانی بوده و دامنه تاثیر خصوصیات مختلف دارای تغییرپذیری است. دامنه تاثیر تغییرنماها از 150 متر برای درصد سیلت خاک تا 4/2563 متر برای اسیدیته خاک در نوسان است. در بین کلیه پارامتر های مورد بررسی در این مطالعه، بافت خاک و هدایت الکتریکی (ec) وابستگی مکانی قوی تر و درصد ماده آلی خاک وابستگی مکانی ضعیف تری را با گونه مورد مطالعه نشان دادند. درون یابی و تهیه نقشه های پراکنش مکانی خصوصیات خاک و گونه nitraria schoberi توسط روش های کریجینگ، کوکریجینگ و معکوس وزنی فاصله انجام گرفت. نتایج نشان داد که در روش کریجینگ به دلیل کمتر بودن مقادیر میانگین انحراف خطا (mbe) و میانگین مطلق خطا (mae), تخمین ها از انحراف کمتر و دقت بیشتری نسبت به دو روش کوکریجینگ و معکوس وزنی فاصله برخوردار است. لذا روش کریجینگ برای تهیه نقشه پراکنش مکانی پارامترهای مورد مطالعه اولویت دارد. در بین نقشه های حاصل از درون یابی به روش کریجینگ، بعضی از متغیرهای خاک اثرات مشهودی بر کاهش توزیع مکانی پارامترهای گونه nitraria schoberi دارند، به طوری که با افزایش ec و مقدار شن خاک از میزان تولید، درصد تاج پوشش و تراکم گونه nitraria schoberi کاسته می شود.
فرزانه غلامی قاسمعلی دیانتی تیلکی
شوری یکی از فاکتورهای مهم تنش زای محیطی می باشد که بر جوانه زنی تاثیر می گذارد. نمک ها با محدود کردن مقدار آب در دسترس (اثر اسمزی) و یا به سبب صدمات ناشی از ورود یون ها (اثر یونی), در روند متابولیسم موثر می باشند. یکی از روش های کاهش تنش شوری استفاده از تکنیک هالوپرایمینگ بذر به وسیله محلول های نمکی با پتانسیل متفاوت اسمزی است. به همین منظور, جوانه زنی و رشد اولیه بذور هالوپرایم شده دو گونه مهم علوفه ای lolium perenne l. و bromus tomentellus boiss. تحت تاثیر کلرید سدیم و پلی اتیلن گلایکول به عنوان محلول های ایزواسمزی القاگر اثرات یونی و اسمزی در سطوح تنش (صفر, 2-, 3- و 4- بار), ارزیابی شدند. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی و به صورت فاکتوریل با 3 تکرار اجرا گردید. نتایج نشان داد که درصد جوانه زنی، میانگین زمان جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، نسبت طول ریشه به ساقه، شاخص بنیه و وزن تر گیاهچه تفاوت های معنی داری را تحت تیمارهای مختلف نشان دادند, به طوری که بالاترین درصد جوانه زنی در گونهlolium perenne l. در بذور هالوپرایم mgcl2 به مدت 24 ساعت در پتانسیل اسمزی صفر بار حاصل شد. با افزایش سطح پتانسیل اسمزی تفاوت معنی دار کاهشی در میزان جوانه-زنی شاهد در سطوح مختلف اسمزی وجود داشت ولی در تیمار های هالوپرایم تفاوت معنی داری با افزایش سطح پتانسیل اسمزی مشاهده نشد. بالاترین درصد جوانه زنی bromus tomentellus boiss. در تیمار nacl به مدت 48 ساعت مشاهده شد که با شاهد تفاوت معنی داری نشان داد. بطور کلی با افزایش سطوح پتانسیل اسمزی همه صفات, کاهش معنی داری را در دو گونه نشان دادند. واکنش دو گونه مورد بررسی به دو جزء یونی و اسمزی شوری متفاوت بود به طوری که اثر یونی شوری عامل بازدارندگی رشد در bromus tomentellus و اثر اسمزی شوری عامل بازدارندگی رشد در lolium perenne شناخته شد. در کل, هالوپرایمینگ به عنوان یک تیمار فیزیولوژیکی در شرایط شوری و خشکی سبب بهبود پارامترهای جوانه زنی و رشد در هر دو گونه شد.
اکرم نصیری قاسمعلی دیانتی تیلکی
حاصل خیزی و مدیریت فاکتور های اساسی در تعیین پویایی گونه های گیاهی گراس لند ها هستند که بر ترکیب گونه ها، تولید اولیه و سیکل مواد غذایی در اکوسیستم های مرتعی تأثیر می گذارند. یک مدیر مرتع باید بداند که چه وقت و چه مقدار گیاهان چرا شوند تا بیشترین تولید و کمترین آسیب را داشته و عملکرد دام چرا کننده از این گیاهان نیز در سطح مطلوب باشد. فراهم سازی شرایط لازم برای استفاده بیشتر از فرایند های طبیعی مانند تثبیت بیولوژیک نیتروژن یکی از راهکار های کارآمد جهت حاصلخیزی خاک و افزایش تولید بهینه محصول می-باشد. ازتوباکتر و ازوسپریلوم از میکروارگانیسم های تثبیت کننده نیتروژن ملکولی هستند که در همیاری با ریشه گیاهان رشد و نمو آن ها را تقویت می کنند. به منظور بررسی تأثیر بی برگی و باکتری های محرک رشد گیاه (pgpr) (azotobacter و azosprillum) بر خصوصیات کیفی و کمی گیاهschreb festuca arundinacea، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی و به صورت فاکتوریل با سه تکرار در گلخانه دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تربیت مدرس اجرا شد. تیمار ها شامل تلقیح (بدون تلقیح، تلقیح با azotobacter، تلقیح با azosprillum)، شدت بی برگی (45، 65، 85 و 100 درصد) و مدت زمان پس از بی برگی (صفر، 6 و 9 روز) بودند. نتایج نشان داد که استفاده از باکتری های افزاینده رشد گیاه در نهایت موجب افزایش کلیه صفات کمی مورد بررسی شامل طول ساقه و ریشه، وزن تر و خشک ساقه و وزن تر و خشک ریشه گردید. در این بین تأثیر azosprillum بر اندام های هوایی بیش از azotobacter و برعکس تأثیر azotobacter بر ریشه بیش از azosprillum بود. باکتری ها همچنین با افزایش هضم پذیری ماده خشک و کاهش دیواره سلولی موجب افزایش کیفیت علوفه شدند و تأثیر azosprillum بیشتر از azotobacter بود. اثر شدت بی برگی بر طول ساقه، وزن تر و خشک ساقه و وزن خشک ریشه در صفات کمی و بر پروتئین و هیدرات های کربن ریشه در صفات کیفی معنی دار شد، بطوریکه بالاترین صفات کمی و پروتئین برای تیمار 45 درصد و کمترین برای 100 درصد بدست آمد. بالاترین هیدرات کربن ساقه و ریشه به ترتیب برای تیمار 65 و 85 درصد و کمترین نیز برای 100 درصد بدست آمد. اثر مدت زمان پس از بی برگی بر کلیه صفات کمی و کیفی بجز وزن خشک ساقه و پروتئین معنی دار شد. در کل زمان 9 روز پس از بی برگی بالاترین و زمان صفر کمترین کیفیت و کمیت را به خود اختصاص دادند. در نهایت بالاترین کیفیت برای تیمار تلقیح با azosprillum با 45 درصد بی برگی در زمان صفر و کمترین برای تیمار بدون تلقیح با 65 درصد بی برگی در زمان صفر بدست آمد. نتایج کلی نشان می دهد که استفاده از pgpr می تواند به عنوان یک تیمار بیولوژیکی سبب بهبود پارامتر های کیفی و کمی علوفه تولیدی در festuca arundinacea گردد.
کلثوم علی شایی قاسمعلی دیانتی تیلکی
این تحقیق به منظور بررسی اثرات لیگنین کرافت بر میزان ازت خاک در خاک های مرتعی لومی رسی شنی حوزه آبخیز هراز انجام گردید. نمونه های خاک مورد استفاده در این مطالعه به صورت تصادفی از درمنه زارهای کوه سقلچی در حوزه آبخیز هراز از عمق صفر تا 20 سانتی متری جمع آوری شد. سپس در آزمایشگاه خاکشناسی جهت تعیین خصوصیات خاک آزمایشات لازم صورت گرفت. همچنین لیگنین کرافت مورد نیاز دراین مطالعه، از لیکور سیاه کرافت استخراج گردید. به منظور تعیین اثرات لیگنین بر نیتریفیکاسیون در خاک، g 20 نمونه از خاک را در ارلن مایر ml 250 ریخته و ml 6 آب حاوی mg 4 ازت مانند کود اوره به خاک اضافه و با مقادیر مختلف لیگنین شامل شاهد، 50 و 200 میلی گرم لیگنین کرافت به ازای یک کیلو گرم خاک، تیمار شدند. پس از اعمال تیمار بر نمونه های خاک آنها را به ژرمیناتور منتقل نموده و در درجه حرارت c° 30 قرار گرفتند. پس از 7، 14 و 21 روز از هر تیمار 3 نمونه از ژرمیناتور برداشته و پس از استخراج عصاره از نمونه های خاک با استفاده از1 mol/l kcl، محتوای آنها برای تعیین مقدار no3¯-n و nh4+به روش فتومتری و با استفاده ازدستگاه پالین تست و میزان ازت کل آنالیز گردید. همچنین نمونه های خاک جمع آوری شده از منطقه در گلدان های آزمایشی تحت سه تیمار شاهد، 50 و 200 میلی گرم لیگنین کرافت به ازای یک کیلو گرم خاک، در چهار تکرار قرار داده شدند، سپس به میزان مساوی mg80 اوره محلول درcc 120 آب به تمامی گلدان ها اضافه شد. در هر گلدان نیز 10 عدد بذرfestuca arundinacea کاشته شد. دوره آزمایش 40 روز به طول انجامید و پس اتمام آن پارامتر های خاکی از قبیل ph، ec، nh4، no3، ازت کل و کربن آلی هر یک از گلدان ها مورد سنجش قرار گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزارstatistics 17.0 spss و excel آنالیز گردیدند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که استفاده از لیگنین کرافت باعث کاهش نیترات، افزایش ازت کل و کربن آلی خاک نسبت به تیمار شاهد شد و میزان200 میلی گرم لیگنین کرافت به ازای یک کیلو گرم خاک، میزان مناسب لیگنین کرافت برای استفاده در خاک است. علاوه بر این افزودن لیگنین کرافت به خاک باعث افزایش رشد و بهبود خصوصیات جوانه زنی festuca arundinacea گردید.
آرزو علیزاده قاسمعلی دیانتی تیلکی
بذرکاری به عنوان یک روش کارآمد بیولوژیک در احیاء و اصلاح مراتع تخریب یافته بسیار حائز اهمیت است. اما در این رابطه جوانه زنی و استقرار گراس های بومی به دلیل جوانه زنی کم، تولید گیاهچه های ضعیف و عوامل محدود کننده طبیعی همواره با مشکل مواجه بوده است و از تکنیک های مختلف تیمار بذر جهت رفع این مسائل بهره گرفته شده است. تابش دزهای پایین پرتو گاما بر بذر در جهت افزایش جوانه زنی، رشد گیاهچه، افزایش مقاومت در برابر تنش های محیطی و افزایش تولید به طور وسیعی بکار گرفته می شود. تحقیق حاضر استفاده از تیمار پرتودهی با دزهای 15، 20، 30، 50، 100 و 150 گری را بر بذر 2 گونه مهم از جنس bromus شامل br.inermis وbr.tomentellus رامورد بررسی قرار داد. بدین منظور آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی طراحی و بذور پرتودهی شده در شرایط آزمایشگاه و گلخانه کشت شده و پارامترهای جوانه زنی در آزمایشگاه، سبزشدگی، رشد و تولید، وضعیت فیزیولوژیک و کیفیت علوفه گیاهان رشد یافته در گلخانه ارزیابی شد. بر اساس نتایج حاصل از این بررسی دز 15 گری در گونه br.inermis بیشترین تاثیر مثبت را بر پارامترهای سبزشدگی، رشد و تولید، مقدار کلروفیل و وضعیت فیزیولوژیک گیاه داشت. همچنین در رابطه با گونه br.tomentellus نیز تیمار بذز با دز30 گری سبب افزایش رشد ریشه و تولید بیشترین بیوماس زمینی شد. در هر 2 گونه دزهای 100 و 150 گری سبب بروز تاثیر منفی و کاهش جوانه زنی و سبزشدگی، رشد، فتوسنتز و تعرق شد. بعلاوه در رابطه با محتوای پروتئین محلول در هر 2 گونه با افزایش شدت پرتودهی مقدار پروتئین محلول نیز افزایش یافت. در رابطه با غلظت پرولین تیمار پرتوهی بذر br.inermis سبب کاهش معنی دار (01/0>p) غلظت پرولین شد به طوری که بین تیمار شاهد و 15 گری اختلاف معنی دار وجود نداشت و با افزایش شدت پرتو غلظت پرولین از تیمار 20 گری روند کاهشی نشان داد، اما در گونه br.tomentellus پرتودهی اثر معنی دار بر غلظت پرولین نداشت. در رابطه با کیفیت علوفه 2 گونه نیز نتایج حاصل نشان دهنده عدم وجود اختلاف معنی دار بر پارامترهای کیفیت علوفه تحت تاثیر تیمار پرتودهی بذر بود. همچنین مقایسه پارامترهای جوانه زنی و سبز شدگی نشان دهنده اثر معنی دار شرایط کشت بر پارامترهای مورد بررسی بود و شرایط کشت گلخانه ای سبب کاهش مقادیر درصد، سرعت جوانه زنی و افزایش میانگین زمان جوانه زنی شد، لذا برای نتیجه گیری کلی در رابطه با جوانه زنی نتایج کشت گلخانه ای مد نظر قرار گرفت. در نتیجه گیری کلی تیمار 15 گری برای گونه br.inermis و تیمار 30 گری برای گونه br.tomentellus توصیه می شود.
سید مرتضی عراقی شهری قاسمعلی دیانتی تیلکی
شوری یکی از عوامل مهم کاهش دهنده رشد گیاهان در بسیاری از مناطق جهان است. وسعت خاک های شور ایران حدود 24 میلیون هکتار است که معادل 15 درصد از اراضی کشور می باشد. از آنجائیکه بخش های وسیعی از کشور ما دارای خاک های شور است و با توجه به تنوع گیاهان شورزی که قادر به زیست در چنین محیط هایی هستند شناسایی گیاهانی که در مرحله جوانه زنی از مقاومت بیشتری در برابر شوری برخوردارند حائز اهمیت می باشد. چالش های متعددی در جهت کاهش اثرات تنش شوری و خشکی به عنوان معضل جدی در اکثر کشورهای دنیا مطرح است. در این میان انتخاب روشی سریع، آسان، کم هزینه و قابل اطمینان بسیار حائز اهمیت می باشد. یکی از تکنیک های ساده و ارزان جهت کاهش تنش شوری و خشکی در گیاهان و افزایش جوانه زنی بذرها در شرایط نامطلوب محیطی استفاده از پرایمینگ بذر به وسیله محلولهای نمکی با پتانسیل متفاوت اسمزی است. این تکنیک به نام هالوپرایمینگ شناخته می شود. گراس ها نسبت به شوری چندان مقاوم نبوده و افزایش غلظت شوری معمولاً باعث کاهش و به تأخیر افتادن جوانه زنی در بذرهای آن ها می شود. بنابراین در این مطالعه روش های مختلف پرایمینگ شامل هالوپرایمینگ (با nacl) و هیدروپرایمینگ بر روی گونه های چاودار و علف گندمی انجام شد. آزمایش فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی در سه تکرار شامل فاکتور تیمار های پرایمینگ در 8 سطح، فاکتور گونه (3 سطح در گونه های چاودار و 2 سطح در گونه های علف گندمی) و فاکتور سطوح تنش شوری در 4 سطح انجام گرفت. نتایج نشان داد اکثر صفات مورد بررسی تفاوت معنی داری در سطح یک درصد در اثرات اصلی پرایمینگ، گونه و سطح تنش و همچنین اثرات متقابل دو جانبه و سه جانبه در گیاهان چاودار و علف گندمی نشان دادند. اثرات اصلی پرایمینگ روی گونه های چاودار نشان داد که در مقایسه با تیمارهای هالوپرایمینگ، تیمار هیدروپرایمینگ دارای تفاوت معنی داری افزایشی بود. نتایج در شاخص بنیه گونه های چاودار نشان داد که تیمار هالوپرایمینگ 125 میلی مول، یک روز تفاوت معنی دار افزایشی در مقایسه با سایر تیمارهای هالوپرایمینگ و هیدروپرایمینگ داشت. نتایج نشان داد که تیمار هالوپرایمینگ 125میلی مول یک روز، تیماری مناسب در مقایسه با سایر تیمارهای هالوپرایمینگ در گونه های چاودار بود هرچند این تیمار در مجموع سبب بهبود وضعیت نشد ولی با این همه این نکته را می توان قوت بخشید که با تغییرات در مدت و غلظت محلول و نوع واسطه هالوپرایمینگ می توان بهبود در عملکرد این گونه در شرایط شوری یافت. در این مطالعه مشخص شد که گونه s.montanum نسبت به تنش شوری از دو گونه s.cereale و s.ceremont مقاوم تر بود. اثرات اصلی تیمارهای پرایمینگ بر صفات مورد مطالعه در دو گونه علف گندمی نشان داد که در کل تیمار هیدروپرایمینگ یک روز در اکثر صفات تفاوت معنی دار بالایی با تیمارهای دیگر داشت. بهترین عملکرد در بین هالوپرایمینگ ها مربوط به تیمار 125 میلی مول به مدت یک روز بود. در این گونه ها درصد جوانه زنی تحت تیمارهای مختلف پرایمینگ تفاوت معنی داری را نشان داد به طوری که بالاترین درصد در تیمار هیدروپرایمینگ یک روز مشاهده شد. نتایج نشان داد که گونه a.trichophorum در کل از گونه a.pectiniforme مقاوم تر می باشد و واکنش مناسب تری نسبت به تنش و تیمارهای پرایمینگ دارد. در کل هیدروپرایمینگ در گونه های علف گندمی به عنوان یک تیمار فیزیولوژیکی سبب بهبود پارامترهای جوانه زنی شد. در گونه های چاودار نتایج کمی متفاوت بود ولی در کل تیمار هالوپرایمینگ 125 یک روز و هیدروپرایمینگ تا حدودی بهبود در شرایط رشد را نشان دادند.
فاطمه قنبری تلوکی قاسمعلی دیانتی تیلکی
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تغییرات مکانی تولید، تراکم و درصد تاج پوشش گونه درمنه کوهی و بررسی وابستگی مکانی آن با خصوصیات خاکی (شامل اسیدیته، شوری، ماده آلی، آهک، شن، سیلت، رس، سدیم، کلسیم، منیزیم و نسبت جذب سدیم) و توپوگرافی (ارتفاع و شیب) با استفاده از تکنیک زمین آمار در مراتع استپی بلده نور صورت پذیرفت. بدین منظور، تعداد 132 نقطه نمونه برداری در قالب یک شبکه به ابعاد 550 در 600 متر به روش سیستماتیک از طریق پلات-گذاری در امتداد ترانسکت های 50 متری انجام شد. نمونه های خاک از عمق 0 تا 20 سانتیمتری برداشت و همزمان طول و عرض جغرافیایی نمونه ها و ارتفاع آن ها توسط gps ثبت و درصد شیب با شیب سنج اندازه گیری شد. به منظور تعیین خصوصیات گونه درمنه کوهی از پلات های 4 مترمربعی استفاده شد. نرمال بودن داده ها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و همبستگی آنها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار spss بررسی و سپس وابستگی مکانی متغیرهای مورد بررسی با ترسیم تغییرنما های تجربی در نرم افزار gs+ آنالیز شد. برای درون یابی متغیرهای مورد بررسی از روش های کریجینگ، کوکریجینگ و معکوس وزنی فاصله استفاده شد. نتایج نشان داد که روش کریجینگ با حداقل میانگین مربعات خطا (79/3) برای تخمین تغییرات مکانی تراکم و روش کوکریجینگ با حداقل میانگین مربعات خطا (به ترتیب با 63/1 و 99/0) و بیشترین دقت را برای تخمین تغییرات مکانی تولید و درصد تاج پوشش داشتند. در نهایت با در نظر گرفتن بهترین روش درون یابی، نقشه پراکنش مکانی متغیرهای مورد بررسی در نرم افزار arc gis تهیه گردید. نقشه های حاصل، پراکنش مکانی لکه ای را برای خصوصیات درمنه کوهی نشان داد. در بین متغیرهای خاک و توپوگرافی، نقشه پراکنش مکانی ماده آلی و درصد رس بیشترین شباهت را با نقشه پراکنش مکانی خصوصیات گونه درمنه کوهی داشتند. در نتیجه می توان اظهار کرد که تغییرات مکانی ماده آلی و درصد رس خاک، خصوصیات گونه فوق را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهند. در این مطالعه، با توجه به بزرگترین دامنه تاثیر (342 متر) برای تراکم فاصله بهینه برای نمونه برداری، 171 متر به دست آمد.
بهزاد گل محمدی قاسمعلی دیانتی تیلکی
به منظور بررسی تاثیر پرتودهی بذر با اشعه گاما و پلی اتیلن گلیکول 6000 بر خصوصیات جوانه زنی و برخی پارامترهای فیزیولوژیک دو گونه secale montanum guss.و (l.) gaertn agropyron cristatum ، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. بذرهای گونه های مورد تحقیق تحت تابش پرتو گاما با سطوح 0، 20، 40، 60، 100 و 150 گری و محلول پلی اتیلن گلیکول 6000 در سطوح 0، 4- و 8- بار در سه تکرار در شرایط آزمایشگاه و گلخانه مورد بررسی قرار گرفتند، و پارامترهای جوانه زنی در شرایط آزمایشگاه، سبز شدگی، رشد و تولید و وضعیت فیزیولوژیک گونه های رشد یافته در گلخانه ارزیابی شدند. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، دزهای 20 و40 گری پرتو گاما در هر دو گونه agropyron cristatumو secale montanum بیشترین تأثیر مثبت را بر سرعت، درصد جوانه زنی، طول ساقه، طول ریشه، وزن تر و خشک ساقه و وزن تر و خشک ریشه داشت و بر شاخص بنیه بذر اثر منفی را شاهد بودیم. در رابطه با بیوماس هوایی و زمینی نیز، اختلاف معنی داری بین دزهای مختلف پرتو گاما و تیمار شاهد مشاهده شد. در رابطه با پارامترهای فیزیولوژیک نیز در مورد گونه agropyron cristatum، اختلاف قابل ملاحظه ای مشاهده نشد، ولی در گونه secale montanum، تنها در میزان کلروفیل اختلاف معنی دار مشاهده شد و درپارامترهای محتوای آب نسبی و پتانسیل آبی اختلاف قابل ملاحظه ای مشاهده نشد. با توجه به این که خصوصیات جوانه زنی بذور پرتو دهی شده تحت محلول صفر بار پلی اتیلن گلیکول از وضعیت مطلوبتری در مقایسه با محلول 4- و 8- بار پلی اتیلن گلیکول برخوردار بود، لذا دزهای 20 و 40 گری پرتو گاما به عنوان دزهای با تآثیر مثبت برای دو گونه secale montanum و agropyron cristatum توصیه می شوند. کلمات کلیدی: پرتو گاما، secale montanum، agropyron cristatum، پلی اتیلن گلیکول6000، خصوصیات جوانه زنی
مژگان مرفع قاسمعلی دیانتی تیلکی
این پژوهش با هدف مقایسه و ارزیابی رابطه بین برخی خصوصیات پوشش گیاهی و خاک در سه رویشگاه مرتعی (علفزار، علفزار-بوته زار و بوته زار) در مراتع بلده نور استان مازندران انجام شد. در این تحقیق، در هر رویشگاه تاج پوشش و تراکم گونه ها در داخل 30 پلات یک متر مربعی واقع در طول 3 ترانسکت 100 متری ثبت شد. روش نمونه گیری تصادفی- سیستماتیک بود. همچنین نمونه برداری خاک از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متری در پلات های ابتدایی و انتهایی انجام شد. در آزمایشگاه ویژگی های خاک شامل بافت، وزن مخصوص ظاهری، اسیدیته، هدایت الکتریکی، کربن و ماده آلی، کربن آلی ذره ای، درصد گچ، آهک، فسفر و پتاسیم اندازه گیری شد. روش دانکن و آنالیز واریانس به منظور مقایسه داده های پوشش گیاهی و خصوصیات خاک در سه رویشگاه مورد استفاده قرار گرفت و تجزیه و تحلیل با استفاده از نرم افزار spss 17 انجام شد. نرم افزار canoco 4.5 به منظور رج بندی خصوصیات پوشش گیاهی در ارتباط با عوامل خاکی استفاده شد و داده ها با استفاده از آنالیز های چند متغیره مورد بررسی قرار گرفت. روابط بین عوامل خاک و پوشش گیاهی با استفاده از آنالیز تطبیقی قوس گیری شده (dca) و تطبیقی متعارفی (cca) تعیین شد. نتایج نشان داد که با تغییر رویشگاه از علفزار به سمت علفزار-بوته زار و بعد بوته زار از میزان ماده آلی، کربن و سیلت کاسته شده و بر میزان هدایت الکتریکی، اسیدیته و گچ خاک افزوده شد. همچنین آنالیز cca، هدایت الکتریکی و ماده آلی را به عنوان مهمترین عوامل خاکی تأثیر گذار بر پراکنش پوشش سه رویشگاه تعیین نمود. نتایج کلی حاکی از آن است که در رویشگاه علفزار ماده آلی، در رویشگاه علفزار-بوته زار درصد آهک و فسفر و در رویشگاه بوته زار هدایت الکتریکی، اسیدیته و گچ به عنوان عوامل موثر در توزیع پوشش گیاهی نقش ایفا می کنند.
ناهید محمدی قاسمعلی دیانتی تیلکی
شوری یکی از مهمترین فاکتورهای محدود کننده تولید محصول و جوانه زنی بذر گیاهان مرتعی در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر استرس شوری با nacl روی صفات جوانه زنی، رشد نهال، عناصر معدنی و خصوصیات فیزیولوژیکی avena sativa و avena fatua بود. طرح آزمایشی کاملا تصادفی 5 سطح استرس شوری ، صفر، 80، 120، 160، 200 میلی مولار nacl در 4 تکرار و 50 عدد بذر در هر تکرار در شرایط ژرمیناتور بود. نتایج نشان داد که شوری روی صفات جوانه زنی av. sativa و av. fatua تأثیر داشت، با افزایش سطح شوری برخی صفات جوانه زنی مثل سرعت جوانه زنی، درصد جوانه زنی، شاخص بنیه بذر و شاخص تحمل به شوری کاهش یافتند. میانگین زمان جوانه زنی با افزایش سطح شوری افزایش یافت. نتایج مقایسه میانگین ها نشان داد که بالاترین ارزش درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، شاخص بنیه بذر و شاخص تحمل به شوری در شوری های مختلف در ارتباط با av. fatua بود. در دو گونه بیشترین پتانسیل آبی و حجم کلروفیل در شرایط شاهد مشاهده شد. سطوح مختلف شوری تأثیر معنی دار (05/0p<) روی پارامترهای رشد هر دو گونه داشتند. نتایج نشان داد که عناصر معدنی تحت تاثیر استرس شوری قرار گرفتند و در av. sativa و av. fatua حداقل کلسیم، پتاسیم و منیزیم در شوری 200 میلی مولار nacl ثبت شد.
وحید رستمی قاسمعلی دیانتی تیلکی
تغییر اقلیم و افزایش گرمای زمین یکی از مهم ترین چالش ها در توسعه پایدار محسوب می شود، که ناشی از افزایش غلظت گازهای گلخانه ایی در اتمسفر می باشند. دی اکسید کربن قسمت عمده گازهای گلخانه ایی را تشکیل می دهد. تغییر کاربری اراضی و تخریب خاک جریانات عمده ایی هستند که سبب رهاسازی co2 در اتمسفر می شوند. جهت کاهش دی اکسید کربن و ایجاد تعادل در گازهای گلخانه-ایی کربن اتمسفر بایستی جذب و در فرم های مختلف ترسیب شود. اکوسیستم های مرتعی تقریباً نیمی از سطح اراضی دنیا را شامل می شوند و آن ها یک سوم کربن بیوسفر زمین را ذخیره می نمایند. به منظور ارزیابی ترسیب کربن به وسیله خاک و زیتوده گونه های گیاهی در مراتع جانشین دیم زارهای خلع ید شده، مراتع تحت چرا و قرق در منطقه بزداغی استان خراسان شمالی این تحقیق انجام شد. گونه های موجود در هر رویشگاه با به کار بردن روش نمونه گیری تصادفی- سیستماتیک ثبت شدند. پوشش گیاهی و زیتوده به صورت کمی با به کار بردن ترانسکت و پلات برآورد شدند. حجم زیتوده هوایی و زیرزمینی و کربن آلی خاک (0-15 و 15-30 سانتیمتری) در سه رویشگاه تعیین شدند. نتایج نشان داد که کل کربن ترسیب شده در مراتع جانشین دیم زارهای خلع ید شده ton/ha 74/20، در مراتع قرق شده ton/ha 77/19 و در مراتع تحت چرا ton/ha 93/13 بود. در کل حجم کربن آلی خاک 93% کل کربن ترسیب شده بود. حجم کربن زیتوده زیر زمینی بیشتر از زیتوده روی زمینی بوده است. بعضی فاکتورها مثل کربن آلی، مواد آلی و وزن مخصوص ظاهری خاک (01/0p<) و ازت خاک (05/0p<) در منطقه مورد مطالعه همبستگی معنی داری با ترسیب کربن داشتند. خاک مهمترین منبع برای ذخیره سازی کربن آلی در مراتع بزداغی می باشد..
قادر داننده قاسمعلی دیانتی تیلکی
غلظت دی اکسید کربن اتمسفری از سال 1750 تاکنون به دلیل احتراق سوخت¬های فسیلی و تغییر کاربری اراضی، حدود 31% افزایش پیدا کرده است که علت اصلی افزایش دمای جهانی و تغییر اقلیم می باشد. بنابراین به منظور کاهش دی اکسید کربن اتمسفری در محتوای گاز¬های گلخانه ای، کربن اتمسفر می¬بایست جذب و در فرم¬های متعدد ترسیب گردد. ترسیب کربن در زی توده گیاهی و خاک-هایی که تحت این زی توده هستند، ساده¬ترین و به لحاظ اقتصادی عملی¬ترین راهکار ممکن جهت کاهش دی اکسید کربن اتمسفری است. مدیریتهای مختلف تفاوت های زیادی در خصوصیات خاک به خصوص مواد آلی و حفظ عناصر غذایی از جمله کلسیم، منیزیم و پتاسیم ایجاد می کنند. در این پژوهش، تاثیر مدیریت اراضی (قرق، تحت چرا و دیم) بر ترسیب کربن و تغییرپذیری کاتیون های قلیایی خاک در مراتع کجور نوشهر در استان مازندران مورد بررسی قرار گرفت. گونه های موجود در هر منطقه با استفاده از روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک ثبت شد. پوشش گیاهی و مقادیر زی توده گیاهی با استفاده از روش ترانسکت و پلات برآورد شد. مقادیر کربن زی توده هوایی و زی توده زیرزمینی، لاشبرگ، کربن آلی خاک و کاتیون های قلیایی خاک در سه سایت مورد مطالعه تعیین گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss 17 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تفاوت بین میانگین ها با آزمون دانکن مورد مقایسه قرار گرفت (p<0.05). نتایج نشان داد که ترسیب کربن کل در مرتع قرق 2/55 تن در هکتار، در مرتع تحت چرا 5/53 تن در هکتار و در منطقه دیم 23/44 تن در هکتار بود. ترسیب کربن کل در مرتع قرق بیشتر از منطقه دیم بود. ترسیب کربن پهن برگان علفی در منطقه تحت چرا کمتر از منطقه قرق و دیم بود. همچنین میزان کاتیون های قلیایی در خاک و گیاه در منطقه دیم بیشترین و در منطقه تحت چرا کمترین میزان را به خود اختصاص داد.
علی محمدشریفی قاسمعلی دیانتی تیلکی
شکل پاسخ گونه¬ها در طول گرادیان¬های اکولوژیکی مفاهیم مهمی برای نظریه پیوستگی و تجزیه¬و¬تحلیل جامعه دارد. اکثر نظریه¬های اخیر و مدل¬های تحلیلی در اکولوژی جامعه بر این فرض استوارند که پاسخ¬ها تک نمایی و متقارن هستند. به هر حال تعامل بین گونه و استرس¬های محیطی شدید ممکن است منجر به پاسخ¬های چوله¬دار و غیر تک نمایی شود. هدف از این مطالعه بررسی منحنی عکس العمل، مقدار بهینه و دامنه اکولوژیک گونه festuca ovina نسبت به برخی متغیرهای محیطی و تعیین مهمترین و کم اهمیت¬ترین متغیر اثر گذار بر توزیع این گونه با استفاده از تابع hof بوده است. جهت انجام این تحقیق 150 پلات یک متر مربعی در رویشگاه f.ovina و در مراتع استان مازندران و در حوزه آبخیز گلندرود برداشت شد. روش نمونه برداری تصادفی-سیستماتیک بود. در هر پلات حضور و عدم حضور گونه، تراکم گونه، درصد تاج پوشش، ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت دامنه ثبت شدند. نمونه های خاک از عمق 20-0 سانتیمتر خاک در هر پلات برداشت شدند. در هر نمونه خاک وزن مخصوص ظاهری، ph، ازت،ec ، کربن آلی، درصد شن، رس و سیلت اندازه گیری شدند. به منظور مطالعه شکل منحنی پاسخ و استخراج مقدار اپتیمم اکولوژیکی در ارتباط با متغیرهای مورد مطالعه، تابع hof با توزیع دوجمله¬ایی و پواسون استفاده شد. با استفاده از مقادیرaic،r2، bic، aicc، aicwi و bicwiمهمترین متغیر محیطی تأثیرگذار در پراکنش گونه f. ovina مورد بررسی قرار گرفت. داده ها بوسیله نرم افزار rver. 3.0.2 آنالیز شدند. نتایج نشان دادند که پاسخ گونه f.ovina نسبت به ارتفاع روند هم نوا افزایشی داشت. مقدار اپتیمم ارتفاع جهت حضور این گونه 3037 و دامنه اکولوژیکی آن بین ارتفاع 2244 متر تا 3037 متر بوده است و این متغیر مهمترین متغیر در عکس¬العمل این گونه بوده و متغیر وزن مخصوص ظاهری خاک کم اهمیت¬ترین متغیر در توزیع این گونه بوده است. رفتار گونه f.ovina نسبت به ec، کربن آلی خاک، شن و شیب روند هم نوا افزایشی داشته، اما برای درصد رس روند هم نوا کاهشی نشان داد. آن بدین معنی است که f.ovina در خاک هایی که دارای حجم بالای رس باشند از حضور در آنجا اجتناب کرده است. رفتار f.ovina نسبت به ph در رابطه با فراوانی این گونه تک نمایی متقارن و در رابطه با تراکم و درصد پوشش تک نمایی نامتقارن بوده است، بنابراین با درنظر گرفتن فراوانی این گونه به عنوان متغیر پاسخ این گونه تنها به متغیر ph رفتار تک نمایی متقارن نشان داد، در حالی که با در نظر گرفتن تراکم و درصد تاج پوشش به عنوان متغیر پاسخ این گونه در هیچ یک از موارد منحنی پاسخ تک نمایی متقارن نشان نداد.
محمد پیچند قاسمعلی دیانتی تیلکی
پرایمینگ بذر یکی از روش های شناخته شده در بهبود کارکرد بذر تحت شرایط تنش می باشد. هیدروپرایمینگ ساده ترین روش برای آبگیری بذر است. خیساندن و مرطوب کردن بذور در آب و خشک کردن مجدد آن ها، قبل از اینکه جوانه زنی را کامل کند، هیدروپرایمینگ نامیده می شود. هدف از این مطالعه تأثیر تنش خشکی بر خصوصیات جوانه زنی بذر و برخی پارامترهای فیزیولوژیکی نهالcymbopogon olivieri بود. به منظور بررسی خصوصیات جوانه زنی گونه cymbopogon olivieri، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار و 50 عدد بذر در هر تکرار مورد بررسی قرار گرفت و پارامترهای جوانه زنی ارزیابی شدند. فاکتور اول تیمار هیدروپرایمینگ در چهار سطح (0، 24، 48 و 72 ساعت) و فاکتور دوم محلول پلی اتیلن-گلایکول 6000 در سطوح 0، 4-، 8- و 16- بار در شرایط آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. برای ارزیابی صفات فیزیولوژیکی cymbopogon olivieri، 50 عدد بذر با چهار تکرار در سطوح زمانی هیدروپرایمینگ (0، 24، 48 و 72 ساعت) و چهار سطح متفاوت از تنش خشکی (25، 50، 75 و 100 درصد ظرفیت زراعی) در گلدان های پلاستیکی که با خاک مرتع سرچاهان پر شدند، کاشته شد و به رشد در شرایط گلخانه اجازه داده شد. سپس پارامترها در آزمایشگاه و سبز شدگی، رشد، صفات فیزیولوژیکی و بیوماس در گلخانه مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تفاوت بین میانگین ها با استفاده از آزمون دانکن (p<0/05) مقایسه شد. نتایج نشان داد که تیمارهای 48 و 72 ساعت هیدروپرایمینگ باعث تأثیر مثبت بر درصد جوانه زنی بذر، سرعت جوانه زنی، شاخص بنیه و طول ریشه چه و ساقه چه در بذور cymbopogon olivieri داشت. همچنین هیدروپرایمینگ باعث اثرات مثبت بر رشد و پارامترهای فیزیولوژیکی نهال ها تحت تنش خشکی متوسط شد. نتایج نشان داد که افزایش تنش خشکی باعث کاهش قابل توجهی در صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال cymbopogon olivieri شد.
منیژه توان منصور مصداقی
چکیده ندارد.
وحیده عبداللهی قاسمعلی دیانتی تیلکی
چکیده ندارد.
مریم حیدریان آقاخانی قاسمعلی دیانتی تیلکی
چکیده ندارد.
علی اصغر نقی پور برج حسین توکلی
غلظت دی اکسید کربن اتمسفری ازسال 1750 میلادی تاکنون به دلیل احتراق سوخت های فسیلی و تغییر کاربری اراضی، حدود 31% افزایش پیدا کرده است که علت اصلی افزایش دمای جهانی و تغییر اقلیم می باشد. لذا به منظور کاهش دی اکسید کربن اتمسفری و ایجاد تعادل در محتوای گازهای گلخانه ای، کربن اتمسفر می بایست جذب و در فرم های متعدد ترسیب گردد. مراتع در حدود نیمی از خشکی های جهان را تشکیل می دهند و حاوی بیش از یک سوم از ذخایر کربن زیست کره خاکی می باشند. در نتیجه، این اراضی قابلیت زیادی جهت ترسیب کربن دارا می باشند. در این مطالعه ما اثر مدیریت قرق بر میزان ترسیب کربن خاک و زیتوده گیاهی و همچنین توزیع و پتانسیل ترسیب کربن در مراتع نیمه خشک استان خراسان شمالی را ارزیابی نمودیم. بدین منظور ایستگاه تحقیقات سیساب در استان خراسان شمالی که به مدت 22 سال تحت مدیریت قرق قرار داشت، انتخاب شد و با منطقه مجاور آن که تحت چرای دام بود مقایسه گردید. مقادیر کربن در زیتوده هوایی، زیرزمینی، لاشبرگ و خاک (عمق 15-0 و 30-15 سانتی متری) این دو منطقه محاسبه شد. نتایج نشان داد که میانگین کل ترسیب کربن در منطقه قرق 71/38 تن در هکتار و در منطقه تحت چرا 17/28 تن در هکتار بود. نتایج توزیع کربن نیز نشان داد که بیش از 97 درصد از کل ترسیب کربن را کربن آلی خاک تشکیل می داد و همچنین ذخیره کربن در زیتوده زیرزمینی، بیش از زیتوده هوایی بود. به طور کلی می توان چنین نتیجه گیری کرد که مدیریت قرق باعث افزایش سالانه ترسیب کربن در حدود 5/0 تن در هکتار شده است و خاک مهم ترین مخزن کربن آلی در این مراتع می باشد.
مریم حیدریان آقاخانی قاسمعلی دیانتی تیلکی
تعیین کیفیت علوفه گونه های موجود در مراتع یکی از مهمترین عواملی است که جهت محاسبه ظرفیت چرایی و مدیریت صحیح مراتع لازم و ضروری می باشد. گونه های مرتعی در مکان ها و زمان های مختلف کیفیت علوفه متفاوتی دارند. در این تحقیق کیفیت علوفه و عناصر معدنی چهار گونه شورپسند مراتع سبزوار salsola arbuscula،salsola richteri، seidlitzia rosmarinus و halothamnus glauca در سه مرحله فنولوژیکی، رشد اندام های روینده، گلدهی و بذردهی در ایستگاه تحقیقاتی پشته عباس سبزوار مورد بررسی قرار گرفت. طی این تحقیق از هر چهار گونه در سه مرحله فنولوژیکی نمونه برداری و فاکتورهای کیفی، درصد دیواره سلولی عاری از همی سلولز، درصد فیبر خام، درصد پروتئین خام، انرژی متابولیسمی و درصد فیبر خام، درصد هضم پذیری ماده خشک و هیدرات های کربن محلول اندازه گیری شد. همچنین خاکستر و عناصر معدنی، سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم و فسفر نمونه ها در سه مرحله فنولوژی اندازه گیری شد. داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، نتایج نشان داد کیفیت علوفه هر چهار گونه در مرحله رشد اندام های روینده بیشتر از مراحل دیگر بود. از لحاظ آماری بین مراحل مختلف رشد و بین گونه ها برای فاکتورهای کیفیت علوفه، هیدرات های کربن محلول، خاکستر و عناصر معدنی تفاوت معنی دار در سطح 5 درصد وجود داشت. در بین گونه ها seidlitzia rosmarinus بالاترین کیفیت و گونه salsola arbuscula پایین ترین کیفیت را داشت. همچنین بیشترین مقدار هیدرات های کربن محلول در مرحله بذردهی بود. برقراری رابطه همبستگی و رگرسیون گام به گام بین فاکتورهای کیفیت علوفه و عناصر معدنی نشان داد که عناصر معدنی همبستگی مثبتی با فاکتورهایی داشتند که با افزایش کیفیت علوفه افزایش می یابند. مقایسه مقدار عناصر معدنی با حد نیاز نشخوارکنندگان نشان داد که مقدار فسفر در هر چهار گونه در هر سه مرحله فنولوژی پایین تر از حد مورد نیاز دام ها بود. بنابراین با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق می توان ابتدای گلدهی را مناسب ترین زمان چرا در نظر گرفت. زیرا در این زمان گیاه هم از نظر هیدرات های کربن محلول و هم از نظر کیفیت علوفه و عناصر معدنی در حد مطلوبی قرار دارد و در اثر چرا کمتر خسارت به آنها وارد می شود.
شکوفه شکرالهی حمیدرضا مرادی
اعمال مدیریت صحیح و کارآمد در اکوسیستمهای مرتعی بر مبنای داشتن اطلاعاتی دقیق از ویژگی های کمی و کیفی رستنی ها و آگاهی از روابط و آثار متقابل گیاهان با یکدیگر و نیز عوامل محیطی میسر است. با توجه به اهمیت مراتع در حفظ آب، خاک و تولید محصولات دامی, شناخت روابط بین پوشش گیاهی و عوامل محیطی از جمله خاک و عوامل ژئومورفولوژی جهت ثبات و پایداری آن در مناطق مختلف کشور امری ضروری است. برای انجام این تحقیق ابتدا 30 واحد کاری از تلفیق نقشه های شیب، جهت شیب، ارتفاع و زمین شناسی، با استفاده از سامانه های اطلاعات جغرافیایی، تعیین شد. سپس با استقرار 10 پلات یک متر مربعی به طور تصادفی- سیستماتیک در هر واحد، درصد پوشش تاجی و تراکم گونه های غالب، مشخص گردید. برای تعیین فاکتورهای خاک نیز، در هر واحد 3 پروفیل از عمق 30-0 سانتی متری بطور تصادفی برداشت شده، سپس نمونه ها مورد آزمایش قرار گرفتند و فاکتورهایی از قبیل ازت، فسفر، ماده آلی، ph، ec و بافت خاک مشخص گردید. با استفاده از آزمون های همبستگی، آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون چند دامنه ای دانکن مشخص شد که درصد پوشش تاجی و تراکم گونه های گیاهی مورد مطالعه در واحدهای کاری مختلف، متفاوت و متأثر از شرایط واحدهای کاری است. بررسی اثر عوامل ژئومورفولوژی بر پارامترهای پوشش گیاهی نشان داد که شیب، جهت شیب، ارتفاع و زمین شناسی بر تغییرات درصد پوشش تاجی و تراکم گونه های مورد مطالعه تأثیرگذار می باشند، که میزان تأثیر این پارامترها بسته به نوع پوشش متفاوت است. با توجه به ضرایب همبستگی بین پارامترهای پوشش گیاهی و خصوصیات خاک، مشخص گردید که پارامترهای مختلف خاکی تاثیر یکسانی بر گونه های گیاهی ندارند. به طوری که، ph، n و om با درصد پوشش تاجی و تراکم اکثر گونه ها دارای همبستگی منفی و رس و سیلت با درصد پوشش تاجی و تراکم اکثر گونه ها دارای همبستگی مثبت هستند در حالی که ec همبستگی معناداری را با پوشش تاجی و تراکم گونه ها نشان نمی دهد.
رضا بهاری بلخکانلو قاسمعلی دیانتی تیلکی
به منظور بررسی اثر ارتفاع از سطح دریا و اثر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک روی میزان اسانس و همچنین اثر آللوپاتی اسانس درمنه دشتی روی جوانه زنی سه گونه گرامینه تحقیق حاضر انجام شد. جهت انجام تحقیق ابتدا با پیمایش صحرایی مناطق رویشی گونه درمنه دشتی( asso artemisia herba-alba ) در پارک ملی گلستان مشخص و در محدوده ارتفاعی 1100 تا 1370 متر از سطح دریا مطالعه انجام شده است. جهت تعیین درصد اسانس به مقدار یک کیلوگرم از سطح اندام های هوایی گیاه و از 10 پایه گیاهی بصورت تصادفی انجام شده است. سپس در آزمایشگاه پس از خشک نمودن نمونه ها در سایه به مقدار 100 گرم از آنها جهت تهیه اسانس، توسط روش تقطیر با آب طرح کلونجر مورد استفاده قرار گرفت. و اجزای اسانس با روش کروماتوگرافی گازی (gc) و کروماتوگرافی گازی متصل به طیف سنجی جرمی (gc/ms) تجزیه و تحلیل و شناسایی شد. سه نمونه از خاک هر رویشگاه از پای هر بوته گونه مورد مطالعه از عمق 30-0 سانتیمتری جهت مطالعه خاک برداشت شد. و در آزمایشگاه خاک شناسی، آزمایشات لازم جهت تعیین ec، ph، کربن، ماده آلی، بافت خاک، پتاسیم، فسفر و منیزیم انجام شده است. جهت بررسی اثر بازدارندگی اسانس درمنه دشتی بر صفات جوانه زنی بذور سه گونه گرامینه festuca arundinaceae agropyron cristatum agropyron desertorum آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی و با ساختار تیماری فاکتوریل با سه تکرار در داخل ژرمیناتور انجام گردید. تیمار های آزمایش شامل تیمار شاهد (آب مقطر) اسانس درمنه در مرحله رشد رویشی در 5 سطح (ppm100، ppm500، ppm1000، ppm1500 و ppm2000) و اسانس درمنه در مرحله گل دهی در 5 سطح (ppm100، ppm500، ppm1000، ppm1500 وppm2000) غلظت اسانس ها بود. درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ساقه چه، طول ریشه چه و شاخص بنیه بذور گونه های گرامینه، تحت تاثیر در مقادیر مختلف اسانس درمنه انداره گیری شد جهت تجزیه و تحلیل داده های کمی تاثیر فاکتورهای محیطی بر روی اسانس با توجه به انجام تست نرمالیته، مقایسه کلی بین رویشگا ها از طریق تجزیه واریانس و آزمون چند دامنه ای دانکن و تعیین همبستگی بین داده های محیطی و درصد اسانس از آزمون همبستگی استفاده شده است جهت بررسی اثرات آللوپاتی از روش آنالیز واریانس دو طرفه و آزمون چند دامنه دانکن و با استفاده از نرم افزار spss انجام شده است. نتایج نشان داد که بین میزان اسانس گونه مورد مطالعه و پارامترهای خاکی مثل ec، درصد رس ، فسفر، ماده آلی و ارتفاع همبستگی معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که تاثیر بازدارندگی اسانس درمنه روی صفات جوانه زنی بذور agropyron desertorum .cristatum . aبیشتر از بذور festuca arundinaceae است. و با افزایش مقادیر غلظت اسانس درمنه درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ساقه چه، طول ریشه چه و شاخص بنیه بذور کاهش داشت. بذور agropyron cristatumکمترین درصد جوانه زنی و بذور festuca arundinaceae بیشترین درصد جوانه زنی را در مقادیر مختلف اسانس داشتند. به طوری که غلظت ppm2000 جوانه زنی را در دو گونه agropyron desertorum, agropyron cristatum متوقف کرد.
کبرا محمدپور حمیدرضا صادقی
تخریب خاک مراتع یک مشکل جدّی در کشور¬های در حال توسعه و اراضی کوهستانی می¬باشد که توسط فرسایش تسریع می¬گردد. یکی از عوامل تخریب خاک چرای بی¬رویّه است که افزایش میزان فرسایش و روان¬آب را در پی دارد. از طرفی مدیریّت خاک و پوشش گیاهی عامل مهمّی در کنترل شدّت روان¬آب و فرسایش محسوب می¬گردد. حال آن¬که بررسی کمّی نقش مدیریّت بر مؤلّفه¬های مختلف زیست¬بوم¬های مرتعی کم¬تر مورد توجّه محقّقین و مدیران قرار گرفته است. بدین منظور تحقیق فعلی با هدف مقایسه نقش مدیریّت در مراتع تحت چرای آزاد و قرق کوتاه مدّت از نظر پوشش گیاهی، نفوذپذیری، تولید روان¬آب و رسوب و پستی و بلندی خرد بخشی از مراتع ییلاقی کدیر واقع در جنوب شرقی شهرستان نوشهر انجام شد. در این تحقیق تولید به-روش قطع و توزین و درصد پوشش، سنگ و سنگ¬ریزه، لاش¬برگ و خاک لخت به ¬روش پلات یک مترمربّعی برآورد گردید. هم¬چنین به¬منظور برآورد میزان روان¬آب و رسوب از پلات¬های با ابعاد 0/5*0/5 متر باران¬ساز با شدّت بارش 1/6 میلی¬متر در دقیقه استفاده شد. هم¬چنین میزان نفوذ از بررسی بیلان آبی ورودی، روان¬آب و آب جمع¬آوری شده از لبه¬های فلوم طراحی شده، به¬دست آمد. وزن مخصوص ظاهری خاک، تخلخل و محتوی آبی نیز با استفاده از سیلندرهای 112 سانتی¬متر مکعّبی اندازه¬گیری شد. مقایسه درصد پوشش تاجی و تراکم و میزان تولید در هر یک از تیمارها به¬ترتیب از آزمون duncan و آزمون t جفتی استفاده گردید. مقایسه میزان نفوذپذیری و هم¬چنین مقایسه بین روان¬آب و رسوب خروجی از پلات¬های استقرار یافته و پستی و بلندی خرد در هر تیمار با استفاده از آنالیز واریانس و مقایسه عمل¬کرد تیمارها با آزمون tukey انجام پذیرفت. نتایج حاصل نشان داد که درصد پوشش تاجی، تراکم و تولید دو تیمار در سطح اعتماد بیش از 95 درصد اختلاف معنی¬دار با هم داشتند. نتایج مقایسه مقادیر نفوذ، روان-آب و رسوب خروجی از پلات¬های دو تیمار و نیز پستی و بلندی خرد در سطح اعتماد بیش از 95 درصد با یک¬دیگر اختلاف معنی¬دار داشتند. مقادیر درصد پوشش تاجی، تولید گیاهی، تراکم گیاهی، نفوذ، تولید روان¬آب و رسوب و پستی و بلندی خرد در تیمار چرای آزاد به ترتیب 0/84، 0/77، 0/91، 0/97، 1/48 و 1/62 و 1/5 برابر مقادیر حاصل از مطالعات به¬عمل آمده در تیمار قرق کوتاه مدّت بوده است