نام پژوهشگر: علیرضا وکیلی
فرخنده رضایی محسن دانش مسگران
به منظور بررسی تأثیر انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی بر پتانسیل تجزیه پذیری، سوخت و ساز نیتروژن در شکمبه، مولفه های خون و تغییرات جمعیت باکتری های سلولتیک گوساله های نر هلشتین 5 آزمایش در شرایط برون تنی و درون تنی انجام شد. آزمایش اول: تأثیر ساکارز، نشاسته و ساکارز + نشاسته بر پتانسیل تخمیرپذیری علف خشک یونجه، تفاله چغندر قند و سلولز خالص با استفاده از تکنیک تولید گاز مورد بررسی قرار گرفت. مواد غذایی مذکور به صورت مکمل نشده (300 میلی گرم) و مکمل شده با ساکارز، نشاسته و مخلوط مساوی آنها (21 میلی گرم) کشت داده شدند. حجم گاز تولید شده در زمان های 2، 4، 6، 8، 12، 24، 48، 72 و 96 ساعت ثبت شد. داده ها در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی آنالیز آماری شدند. نتایج این آزمایش نشان داد که افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی مقدار گاز تولید شده را به طور معنی داری افزایش داد (05/0 >p). در مجموع کمترین گاز تولید شده مربوط به یونجه و بیشترین آن مربوط به سلولز خالص بود. افزودن ساکارز باعث افزایش معنی دار نرخ تولید گاز در علف خشک یونجه شد (05/0 p<). نشاسته باعث کاهش معنی دار نرخ تولید گاز در تفاله چغندر قند شد (05/0 p<). همچنین افزودن ساکارز + نشاسته به سلولز خالص باعث افزایش نرخ تولید گاز شد (05/0 p<). زمانیکه علوفه پایه علف خشک یونجه یا تفاله چغندر قند بود، افزودن ساکارز، نشاسته یا ساکارز + نشاسته به طور معنی داری تولید گاز از بخش قابل تخمیر را افزایش داد (05/0 p<)، و در این ارتباط تأثیر ساکارز قابل توجه تر از نشاسته بود. آزمایش دوم: اثرات مکمل کردن نشاسته یا ساکارز بر کنتیک هضم مرتبه اول ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی علف خشک یونجه، سبوس گندم و تفاله چغندرقند در شرایط آزمایشگاهی کشت ثابت مورد ارزیابی قرار گرفت. یک گرم از مواد غذایی ذکر شده، به صورت مکمل نشده و مکمل شده (70 میلی گرم به ازای گرم ماده خشک) با ساکارز یا نشاسته یا مخلوط مساوی آنها در زمان های 4، 8، 16، 24، 48 و 96 ساعت کشت داده شد. این آزمایش در قالب طرح کرت های دو بار خرد شده انجام شد. از مدل غیرخطی مرتبه اول برای تخمین پارامترهای کنتیکی هضم ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی استفاده گردید. در این آزمایش افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی، هضم ماده خشک را در علف خشک یونجه به طور معنی داری کاهش داد (01/0 >p). مقدار هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی تفاله چغندر قند و سبوس گندم، با افزودن نشاسته به طور معنی داری کاهش یافت (01/0 >p). افزودن ساکارز + نشاسته بر هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی هر سه ماده خوراکی مورد استفاده در این آزمایش تأثیر معنی داری داشت (05/0 >p). افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی به تفاله چغندر قند و سبوس گندم (به جز زمانیکه ساکارز به سبوس گندم اضافه شد)، باعث کاهش ثابت نرخ هضم ماده خشک شد. ثابت نرخ هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه و سبوس گندم در پاسخ به افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی در مقایسه با نمونه های مکمل نشده به طور معنی داری افزایش یافت (05/0 >p). ساکارز باعث افزایش ثابت نرخ هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه شد. نشاسته ثابت نرخ هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه و سبوس گندم را افزایش داد. بخش فاقد پتانسیل هضم ماده خشک در علف خشک یونجه و سبوس گندم، با افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی به محیط کشت به طور معنی داری افزایش پیدا کرد (05/0 >p). به طور کلی بخش فاقد پتانسیل هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در علف خشک یونجه و سبوس گندم، برای تیمارهایی که حاوی کربوهیدرات های غیرالیافی بودند، بیشتر بود. غلظت نیتروژن آمونیاکی محیط کشت در علف خشک یونجه با افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی کاهش یافت (01/0 >p). آزمایش سوم: تأثیر انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی (ساکارز یا نشاسته) بر مقدار و کنتیک هضم سلولز خالص، غلظت نیتروژن آمونیاکی و ph تخمیر در شرایط آزمایشگاهی کشت ثابت مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل سلولز مکمل نشده و سلولز به علاوه ساکارز، نشاسته یا مخلوط مساوی ساکارز + نشاسته (467 میلی گرم به ازای گرم سلولز خالص) بودند. تیمارها در زمان های 24، 48 و 96 ساعت کشت داده شدند. از مدل غیرخطی مرتبه اول برای تخمین پارامترهای کنتیکی هضم سلولز استفاده شد. نتایج این آزمایش نشان داد که افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی باعث کاهش معنی دار مقدار هضم سلولز در مقایسه با سلولز مکمل نشده شد (01/0 p<)، و این اثر با شدت بیشتری در مورد نشاسته مشاهده شد. افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی به محیط کشت، باعث کاهش معنی دار نرخ هضم سلولز شد (05/0 p<). زمانیکه کربوهیدرات های غیرالیافی به محیط کشت افزوده شدند، نرخ هضم سلولز به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 p<). بخش فاقد پتانسیل هضم سلولز درتیمارهایی که حاوی ساکارز یا ساکارز + نشاسته بودند، بیشتر بود (05/0 p<). ph محیط کشت در مورد سلولز مکمل نشده در مقایسه با تیمارهای مکمل شده با کربوهیدرات های غیرالیافی بالاتر بود (01/0 p<). آزمایش چهارم: تأثیر جیره های حاوی انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی بر سوخت و ساز نیتروژن، متابولیت های خونی و برخی آنزیم های کبدی در گوساله های نر هلشتین مورد ارزیابی قرار گرفت. این آزمایش در قالب طرح مربع لاتین 4×4 انجام شد. جیره پایه ای که مورد استفاده قرار گرفت، شامل علف خشک یونجه، دانه جو، کنجاله سویا و تفاله چغندر قند (به ترتیب400، 290، 190 و 50 گرم در کیلوگرم) بود. نشاسته یا ساکارز یا مخلوط 1:1 آنها به مقدار 70 گرم در کیلوگرم ماده خشک به جیره پایه افزوده شد. نتایج این آزمایش نشان داد که جیره های حاوی ساکارز، نشاسته یا ساکارز + نشاسته، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه را در مقایسه با جیره شاهد، کاهش دادند (06/0 p=)، اما بر ph شکمبه تأثیری نداشتند. غلظت نیتروژن پپتیدی مایع شکمبه با افزودن کربوهیدات های غیرالیافی به جیره پایه کاهش یافت (09/0 p=). افزودن کربوهیدرات های غیرالیافی غلظت نیتروژن غیرآمینی پلاسمای خون را در مقایسه با جیره شاهد، به طور معنی داری کاهش داد (04/0 p=). تیمارهای آزمایشی تأثیر معنی داری بر غلظت کلسترول، انسولین، تری گلیسیرید، آلبومین، پروتئین کل پلاسما و آنزیم های کبدی خون در قبل و 4 ساعت بعد از خوراک صبحگاهی نداشتند. آزمایش پنجم: تأثیر انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی (ساکارز یا نشاسته) بر جمعیت سه گونه اصلی سلولتیک موجود در شکمبه (فیبروباکتر سوکسینوژنز، رومینوکوکوس فلاوفسینز و رومینوکوکوس آلبوس) با استفاده از روش real-time pcr در شرایط درون تنی و برون تنی مورد بررسی قرار گرفت. در بخش درون تنی چهار گوساله نر هلشتاین در قالب طرح مربع لاتین 4×4 مورد استفاده قرار گرفتند. تیمارهای مورد آزمایش همانند آزمایش چهارم بود. در بخش برون تنی سلولز خالص به عنوان سوبسترا مورد استفاده قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل سلولز مکمل نشده و سلولز به علاوه ساکارز یا نشاسته یا ساکارز + نشاسته بودند. در شرایط درون تنی، افزودن ساکارز یا نشاسته تأثیر معنی داری بر جمعیت کل باکتری های آزاد در شکمبه نداشتند، اما افزودن ساکارز + نشاسته باعث افزایش معنی دار جمعیت کل باکتری های شکمبه شد (05/0 p<). تحت شرایط آزمایشگاهی کشت ثابت نیز افزودن کربوهیدارت های غیرالیافی به سلولز، مقدار کل باکتری ها را در محیط کشت پس از گذشت 48 ساعت از انکوباسیون افزایش داد (09/0 p=). انواع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی تأثیر معنی داری بر جمعیت فیبروباکترسوکسینوژنز و رومینوکوکوس آلبوس نسبت به جمعیت کل باکتری ها (??ct) در مایع شکمبه در قبل از مصرف خوراک و 4 ساعت پس از مصرف خوراک نداشت. منبع کربوهیدرات های غیرالیافی افزوده شده به جیره پایه تأثیر معنی داری بر جمعیت باکتری رومینوکوکوس فلاوفسینز نسبت به جمعیت کل باکتری ها قبل و 4 ساعت بعد از خوراک صبحگاهی نداشت، اما با افزودن ساکارز و نشاسته به سلولز در شرایط آزمایشگاهی جمعیت این باکتری نسبت به جمعیت کل باکتری ها به طور معنی داری کاهش یافت (01/0 p<).
علی اکبر حجت پناه منتظری محسن دانش مسگران
چکیده در این تحقیق به منظور بررسی اثر جیره های مکمل شده با روغن سیر، پودر زردچوبه یا موننزین بر فراسنجه های تولید گاز، تخمیر شکمبه ای و تبادلات گازهای خون بره های نر بلوچی دو آزمایش انجام شد. در آزمایش اول تولید گاز محیط های کشت حاوی جیره های مکمل شده با روغن سیر، پودر زردچوبه یا موننزین مورد مقایسه قرار گرفت. میانگین فراسنجه گاز تولید شده از بخش قابل تخمیر(b) در بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری داشت(05/0>p). بیشترین میانگین فراسنجه گاز تولیدی از بخش قابل تخمیر در تیمار حاوی موننزین(76/324 میلی لیتر) و کمترین آن در تیمار حاوی روغن سیر(58/159 میلی لیتر) مشاهده شد. ثابت نرخ تولید گاز(c) نیز به طور معنی داری تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت(05/0>p). بالاترین ثابت نرخ تولید گاز مربوط به تیمارهای حاوی موننزین و روغن سیر(به ترتیب 049/0 و 048/0 میلی لیتر در ساعت) و کمترین آن مربوط به تیمار پایه(036/0 میلی لیتر در ساعت) بود. در آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر خوراک های حاوی روغن سیر، پودر زردچوبه یا موننزین بر برخی از مولفه های تخمیر شکمبه ای (ph و نیتروژن آمونیاکی)، متابولیت ها و تبادلات گازهای خون از چهار راس بره نر بلوچی دارای فیستولای شکمبه ای در قالب طرح مربع لاتین 4×4 استفاده شد (چهار دوره، هر دوره 28 روز). تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1- جیره پایه (55% مواد متراکم و 45% علف خشک یونجه); 2- جیره پایه + 200 میلی گرم موننزین; 3- جیره پایه + 420 میلی گرم روغن سیر و 4- جیره پایه + 20 گرم پودر زردچوبه. نتایج این آزمایش نشان داد که تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر بیشینه ph مایع شکمبه داشت (05/0>p). کمترین بیشینه ph مربوط به تیمار حاوی موننزین (01/7) و بیشترین آن مربوط به تیمار جیره پایه (48/7) بود. سایر مولفه های تخمیر شکمبه ای شامل غلظت نیتروژن آمونیاکی، میانگین و کمینه ph و همچنین برخی از متابولیت های پلاسمای خونی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت(05/0<p). زمان اثر معنی داری (05/0>p) بر غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه داشت به طوری که تا 2 ساعت پس از مصرف خوراک غلظت آن افزایش یافت و سپس غلظت آن تا ساعت ششم نمونه برداری تغییری نکرد. ph خون و فشار گاز دی اکسیدکربن به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی و زمان نمونه گیری قرار نگرفت (05/0<p). درصد اشباعیت اکسیژن خون سیاهرگی تا حدودی تمایل به معنی داری داشت (08/0=p). تیمارهای آزمایشی اثر معنی داری بر فشار گاز اکسیژن خون سیاهرگی داشت (05/0<p). بیشترین فشار اکسیژن مربوط به تیمار دارای موننزین (36/39) و کمترین آن مربوط به تیمار دارای زردچوبه (34/31) بود.
ادهم فانی ملکی محمد رضا نصیری
در این مطالعه به منظور امکان سنجی تعیین جنسیت اسپرم گاو توسط تکنیک real-time pcr،تعداد کپی ژنsry که مسئول تولید صفات ثانویه جنسی درجنس نر و بر روی کروموزوم yقراردارد به عنوان شاخص برای شمارش تعداد کروموزوم yدر اسپرم وتعداد کپی ژن plp که مسئول تولید پروتئولیپید پروتئین و بر روی کروموزوم x می باشد، به عنوان شاخص برای شمارش تعداد کروموزوم x در اسپرم در نظر گرفته شدند. بدین منظور استخراج dnaبا یک روش اختصاصی از45نمونه اسپرم گاو انجام گرفت.به منظور تکثیر دوژن sryوplpدر سطح dna دوجفت پرایمر اختصاصی برای این دو ژن طراحی و بخوبی تکثیر را در سیستم pcrنشان دادند.به منظور مطالعه کمی و ساختن نمونه استاندارد و نهایتا ترسیم منحنی استاندارد ، محصولات pcr حاصل از تکثیر این دو ژن به روش t/a cloning در وکتور ptz57r/t کلون شدند. برای تایید اولیه کلونینگ، از تکنیک joint pcr استفاده شد ، برای تایید نهایی همسانه سازی، نمونه ها تعیین توالی شدند. سپس از هر پلاسمید نوترکیب پنج رقت ng/µl (106،105،104،103، 102 ) ساخته شدند.این رقت ها در واکنش real-time pcr هریک دارای یک ctمشخص بودند و بدین ترتیب منحنی استاندارد حاصل از این رقت ها و ctمرتبط با هر رقت و معادله خط مربوط به آن بدست آمد که با قرار دادن ctنمونه آزمایشی در این معادله تعداد کپی هریک از ژن های sryو plp که به ترتیب نمایانگر تعدادکروموزوم xوyمی باشند،محاسبه شدند. به منظور ارزیابی و اعتبار سنجی دقت روش، پارامترهای repeatability، reproducibility و accuracy محاسبه شدند. dnaاستخراج شده از نمونه های اسپرم مورد آزمایش قرار گرفتند که نتایج بدست آمده با دقت بالا و نزدیک به نتایج مورد انتظار بودند (1:1) میانگین تعداد کروموزوم شمارش شده برای غلظت های متفاوت dna موجود در واکنش های repeatability، که در دومرحله انجام شده بودند نیز تفاوت معنی داری نداشتند.نتایج حاصل از 10 تکرار از یک نمونه اسپرم در هر رقت با 2 تکرار برای شمارش کروموزوم x به منظور ارزیابی آزمون reproducibility مربوط به این روش مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین تعداد کروموزوم برای غلظت های متفاوت dna موجود در این مرحله به لحاظ آماری وبا در نظر گرفتن احتمال خطای 5درصد تفاوت معنی داری داشتند.به منظور تایید عملکرد صحیح این روش ،آزمون accuracy نیز صورت پذیرفت بدین صورت که از 5 نمونه خون حاصل از 5 گاو نر استخراج dna به عمل آمد واز هرنمونه 4 رقت ساخته شد تا نتایج مورد انتظار یعنی 50% سلول های حاوی کروموزوم x باشند مورد بررسی قرار گیرد. از همین نمونه ها و رقت ها برای شمارش کروموزوم های y نیز استفاده شد. ضریب تغییرات رقت های مختلف مشابه بودند..نتایج بدست آمده در این مطالعه به خوبی نشان میدهد که روش real-time pcr قابلیت شمارش کروموزوم های جنسی و تعیین نسبت جنسی را در اسپرم دارامی باشد.در طی انجام این پروژه،توالی یابی ژن ها ی sryو plpنیزانجام گرفت که توالی ها با شماره دستیابی hq908797 برای ژن sryو با شماره دستیابی hq875721 برای ژن plpدر بانک اطلاعاتی ncbiثبت شدند.
مهسا سجادیان علیرضا هروی موسوی
در این تحقیق به منظور بررسی اثر اسانس دارچین، زیره سبز، رازیانه، فلفل سیاه، روغن سیر و موننزین بر فراسنجه های تولید گاز، تخمیر شکمبه ای و تغییرات جمعیتی قارچهای شکمبه در سه نمونه خوراکی یونجه خشک، تفاله خشک چغندر و دانه جو سه آزمایش در شرایط برون تنی انجام شد. در آزمایش اول تولید گاز محیط های کشت حاوی نمونه های خوراکی مکمل شده با اسانس دارچین، زیره سبز، رازیانه، فلفل سیاه، روغن سیر و موننزین مورد مقایسه قرار گرفت. میانگین فراسنجه گاز تولید شده از بخش قابل تخمیر (b) در بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری داشت (01/0>p). بیشترین میانگین فراسنجه گاز تولیدی از بخش قابل تخمیر در تیمار حاوی دانه جو همراه با روغن سیر (9/113 میلی لیتر) و کمترین آن در تیمار حاوی یونجه همراه با اسانس زیره سبز (44/20 میلی لیتر) مشاهده شد. ثابت نرخ تولید گاز (c) نیز به طور معنی داری تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (01/0>p). بالاترین ثابت نرخ تولید گاز مربوط به تیمار یونجه همراه با اسانس رازیانه (17/0 میلی لیتر در ساعت) و کمترین آن مربوط به تیمار تفاله همراه با اسانس فلفل (0089/0 میلی لیتر در ساعت) بود. آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر اسانس دارچین، زیره سبز، رازیانه و فلفل سیاه بر برخی از ویژگیهای تخمیر شکمبه ای (ph محیط کشت، نیتروژن آمونیاکی و نسبت ناپدیدی ماده خشک) انجام شد. نتایج این آزمایش نشان داد که تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر ph محیط کشت، نیتروژن آمونیاکی و نسبت ناپدیدی ماده خشک داشت (01/0>p). کمترین ph مربوط به تیمار شاهد دانه جو (56/6) و بیشترین آن مربوط به تیمار یونجه همراه با اسانس دارچین )27/7) بود. کمترین غلظت نیتروژن آمونیاکی مربوط به تیمار تفاله همراه یا اسانس دارچین (58/22) و بیشترین آن مربوط به تیمار یونجه همراه با اسانس رازیانه (14/51) بود. کمترین نسبت ناپدید شدن ماده خشک مربوط به تیمار جو همراه با اسانس دارچین (383/0) و بیشترین آن مربوط به تیمار تفاله همراه با اسانس فلفل (915/0) بود.
سجاد دانش مسگران علیرضا وکیلی
آزمایشی در دو مرحله به منظور تعیین نرخ بار اسیدی شکمبه ای جیره های دوره انتظار زایمان (در شرایط برون تنی) و همچنین تاثیر نرخ اسیدی شکمبه ای جیره های دوره انتقال بر تولید و ترکیب شیر، مصرف ماده ی خشک، فراسنجه های رشد فولیکولی تخمدان، روز های پس از زایمان تااولین تخمک ریزی، تعداد تلقیح به ازای آبستنی و برخی متابولیت های خونی گاو های شیری هلشتاین (30 راس گاو) انجام شد. علاوه بر اینبا استفاده از امتیاز دهی ترشحات رحم در روز 28 پس از زایش بررسی وضعیت اندومتریت تحت کلینیکی در گاو ها و تاثیر آن بر برخی مولفه های تولید مثلی حیوانات صورت گرفت. جیره های دوره انتقال شامل جیره های دوره انتظار زایمان ( 3 هفته قبل از زایش) و گاو های تازه زا ( 3 هفته اول زایش) با نرخ اسیدی شکمبه ایی بالا ( به ترتیب 9/11 و 8/11) و پایین ( به ترتیب 7/10 و 11) بود. برای تجزیه و تحلیل آماری داده های تکرار شونده در زمان از رویه ی mix به صورت تکرار در زمان و برای سایر داده ها از رویه ی glm و genmod نرم افزاز آماری sas استفاده شده است. نتایج نشان داد که تولید شیر حیواناتی که جیره ی با نرخ اسیدی بالا دریافت کردند به طور معنی داری (05/0>p) بیشتر از گروه دیگر بود (9/41 در مقابل 37 کیلوگرم در روز). چربی شیر در گاو هایی که از جیره با نرخ اسیدی پایین استفاده کردند به طور معنی داری (05/0>p) بیش از گروه دیگر بود (37 در مقابل 35 کیلوگرم). فاصله زایش تا اولین تخمک ریزی در گاو هایی که جیره نرخ اسیدزایی پایین مصرف کردند به طور معنی داری (05/0>p) کمتر از گروه دیگر بود (8/29 در مقابل 6/24 روز)، در حالی که سایر فراسنجه های دینامیک فولیکولی بین تیمار ها مشابه بود. نتایج تجزیه ی داده ها نشان داد که با کاهش نمره وضعیت ترشحات رحم فاکتور های تولید مثلی در گاو های شیری بهبود یافت. غلظت گلوکز و نیتروژن آمینی در گاو هایی که جیره نرخ اسیدزایی بالا دریافت کردندبه طور معنی داری (05/0>p) نسبت به گروه دیگر بیشتر شد. غلظت پلاسمایی اسید های چرب استریفه نشده و بتاهیدروکسی بوتیرات پس از زایش حیواناتی که جیره نرخ اسیدزایی بالا را مصرف کردند به طور معنی داری (05/0>p) نسبت به گروه دیگر کاهش پیدا کرد. به طور کل نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از جیره های دوره انتقال با بار اسیدی شکمبه ایی بالاتر در گاو های هلشتاین باعث بهبود پاسخ های تولیدی و برخی از متابولیت های پلاسمای خون که در سلامت فیزیولوژیکی حیوان ها حائز اهمیت هستند، می شود. این در حالیست که مولفه های تولید مثلی حیوان به طور کلی تحت تاثیر این نوع جیره بندی قرار نگرفت.
احمد خالصی زاده علیرضا وکیلی
تأثیر جیره های حاوی روغن سیر، پودر زردچوبه یا موننزین بر قابلیت هضم کل دستگاه گوارشی و ویژگی های تخمیر شکمبه آزمایش انجام گرفت. چهار راس بره نر بلوچی دارای فیستولای شکمبه ای در قالب طرح مربع لاتین 4×4 استفاده شد (چهار دوره، هر دوره 28 روز). تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1- جیره پایه (55% مواد متراکم و 45% علف خشک یونجه بر اساس ماده خشک)، 2- جیره پایه + 200 میلی گرم موننزین، 3- جیره پایه + 400 میلی گرم روغن سیر و 4- جیره پایه + 20 گرم پودر زردچوبه برای هر راس در روز. نتایج نشان داد که تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر میانگین و بیشینه ph مایع شکمبه داشتند( 05/0>p )؛ به طوریکه بیشترین میانگین ph مایع شکمبه مربوط به تیمار خوراک پایه(23/6) و کمترین ph مایع شکمبه مربوط به تیمار دارای روغن سیر(01/6) بود. بیشینه ph در تیمار جیره پایه( 48/7 )بود، در این پژوهش کمینه ph تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت( 05/0p> ). اما زمان نمونه گیری اثر معنی داری بر ph مایع شکمبه داشت( 05/0>p ). در این آزمایش بیشترین بیشینه غلظت نیتروژن آمونیاکی( 75/28 ) در گوسفندانی که از تیمار روغن سیر استفاده نموده اند و بیشینه آن( 45/21 ) مربوط به تیمار شاهد بود. غلظت نیتروژن پروتئینی محلول تحت تأثیر قرار نگرفت( 05/0p> )، و لیکن غلظت نیتروژن پپتیدی تحت تأثیر خوراک های آزمایشی قرار گرفت ( 05/0>p ). در مجموع نتایج این آزمایش نشان داد با افزودن موننزین، روغن سیر و یا زردچوبه به خوراک پایه قابلیت هضم هیچکدام از مواد مغذی تحت تأثیر قرار نگرفت( 05/0p> ).
علی مرتضایی علیرضا وکیلی
این تحقیق به منظور بررسی اثر جیره های گلوکوژنیک در مقابل لیپوژنیک بر فراسنجه های خونی، ویژگی های تخمیر شکمبه ای و تبادلات گازهای خون سیاهرگی گوسفندان نر بلوچی انجام شد. در این آزمایش از سه رأس گوسفند نر بلوچی دارای فیستولای شکمبه ای در قالب طرح مربع لاتین 3×3 استفاده شد (سه دوره، هر دوره 28 روز). هر دوره شامل 21 روز تطابق پذیری به جیره ها و 7 روز نمونه گیری بود. مواد متراکم تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1- گلوکوژنیک (دانه ذرت 8/23 %، دانه جو 2/20 %، کنجاله کلزا 8/13 %، سبوس گندم 8/13 %، کنجاله سویا 27 %، کربنات کلسیم 3/0 %، نمک 2/0 %، بی کربنات سدیم 4/0 %، مکمل مواد معدنی-ویتامینی 5/0 %)، 2- لیپوژنیک (کنجاله کلزا 7/6 %، سبوس گندم 24 %، کنجاله سویا 2/10 %، تفاله گندم 2/29 %، کنجاله آفتابگردان 5/8 %، پودر چربی برگافت300-t 3/0 %، کربنات کلسیم 3/0 %، نمک 2/0 %، بی کربنات سدیم 4/0 %، مکمل مواد معدنی-ویتامینی 5/0 %) و 3- مخلوط گلوکوژنیک و لیپوژنیک (50:50). جیره ها شامل 50 در صد یونجه خشک آسیاب شده و 50 درصد ماده متراکم بود و یک بار در روز تغذیه شدند. در روز 24 هر دوره آزمایشی، نمونه های شکمبه ای قبل از خوراک دهی و بعد از خوراک دهی تا 8 ساعت پس از آن جمع آوری شدند. همچنین نمونه گیری از سیاهرگ گردنی قبل از خوراک دهی، و 2، 4، 6 ساعت پس از خوراک دهی گرفته شدند. نتایج این آزمایش نشان داد که تیمارهای آزمایشی تأثیر معنی داری بر بیشینه ph مایع شکمبه داشت (05/0>p). کمترین بیشینه ph مربوط به تیمار گلوکوژنیک (04/7) و بیشترین آن مربوط به تیمار جیره لیپوژنیک (28/7) بود. سایر مولفه های تخمیر شکمبه ای شامل غلظت نیتروژن آمونیاکی، میانگین و کمینه ph تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0<p). همچنین از نظر آماری غلظت اوره پلاسمای خون، بتا هیدروکسی بوتیرات و فعالیت آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز تغییر معنی داری نکرد، ولی غلظت گلوکز، هورمون انسولین، اسیدهای چرب غیر استریفیه و فعالیت آنزیم آلانین آمینوترانسفرازتحت تأثیر تیمارها قرار گرفتند. اختلاف معنی داری در گازهای خون سیاهرگی و ph خون گوسفندان نیز مشاهده نشد (05/0<p). کلید واژه ها: گلوکوژنیک، لیپوژنیک، فراسنجه های خونی، فاکتورهای شکمبه ای
انسیه قربانی فر علیرضا وکیلی
به منظور تعیین تاثیر اسانس های آویشن و فلفل سیاه بر پاسخ های خونی گوسفند و جوجه های گوشتی بالغ و همچنین آسیب شناسی بافتی در طیور، آزمایشی در 2 مرحله انجام شد. در مرحله ی اول سرم فیزیولوژی (10 میلی لیتر) به تنهایی و یا همراه با اسانس های آویشن یا فلفل سیاه (هر یک به میزان 40 میکرولیتر به ازای کیلوگرم وزن زنده) به مدت 1، 3، 5 و 7 روز به صورت زیر جلدی به بره های نر بلوچی (12 راس) تزریق شد. نمونه های خون در فاصله یک روز بعد از تزریق در هر مرحله از سیاهرگ گردن تهیه شد. در مرحله دوم سرم فیزیولوژی (10 میلی لیتر) به تنهایی و یا همراه با اسانس های آویشن و فلفل سیاه ( 40 میکرولیتر به ازای کیلوگرم وزن زنده) به مدت 3 و 5 روز به جوجه های گوشتی (36 قطعه) تزریق شد. یک روز پس از هر مرحله تزریق پرندگان ذبح شدند و نمونه های خون از گردن تهیه شد. همچنین از پرندگانی که در برنامه 5 روز تزریق بودند، نمونه های لازم از ریه و کبد برای بررسی آسیب شناسی تهیه شد. نتایج نشان داد که حجم و توزیع سلول های خونی در گوسفندان به طور معنی داری تحت تاثیر تعداد روز تزریق و اسانس قرار گرفت (05/0 >p). این نتایج همچنین نشان داد که غلظت آلبومین، alt و ast با افزایش تعداد روز تزریق به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 >p). اما غلظت تری گلیسرید و نیتروژن اوره ای خون بره ها با افزایش تعداد روز تزریق افزایش یافت (05/0 >p). اسانس فلفل سیاه باعث کاهش معنی دار غلظت آلبومین، ast، کلسترول و گلوکز در بره های بلوچی نسبت به گروهی که با سرم فیزیولوژی به تنهایی تزریق شدند، گردید (05/0 >p). افزایش تعداد روز تزریق در جوجه های بالغ گوشتی باعث افزایش معنی دار لنفوسیت ها و نوتروفیل ها به صورت معنی دار شد (05/0 >p)، در حالی که اسانس ها تاثیری بر فراسنجه های خونی این پرندگان نداشت. تزریق اسانس ها تغییر معنی داری در متابولیت های پلاسمای خون جوجه های بالغ گوشتی [ به جز پروتئین تام که استفاده از اسانس های آویشن و فلفل سیاه باعث کاهش معنی دار (05/0 >p) آن شد] ایجاد نکرد. نتایج آسیب شناسی بافتی کبد و ریه جوجه های بالغ گوشتی بیانگر آن است که تزریق اسانس آویشن در این پرندگان می تواند التهابات کبدی و ریوی را نسبت به سایر گروه ها ایجاد نماید. به طور کل نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده متداوم از اسانس های آویشن و فلفل سیاه باعث ایجاد پاسخ های متفاوت و معنی دار در توزیع سلول های خونی و متابولیت های خونی بره های نر بلوچی می شود، در حالی که این تفاوت ها در جوجه های بالغ گوشتی قابل تشخیص نبود.
موسی وطن دوست محسن دانش مسگران
چکیده آزمایش اول: تأثیر افزودنی های اسیدی (اسید استیک، اسید فرمیک و اسید پروپیونیک)، باکتریایی (لاکتوباسیلوس پلانتاروم و مخلوط باکتری های لاکتوباسیلوس هموفرمانتیتیو)، قلیایی (اوره و آمونیاک)، بافری (پروپیونات آمونیوم) و خوراکی (ملاس و تفاله چغندر قند) بر ویژگی های شیمیایی و تجزیه پذیری سیلاژ علوفه کامل جو بررسی شد. نتایج این آزمایش نشان داد که افزودنی های اوره و تفاله چغندر باعث افزایش ph شدند، در حالی که اسید استیک، باکتری ها، پروپیونات آمونیوم و ملاس ph سیلاژ را کاهش دادند. کمترین میزان ph با استفاده از افزودنی های لاکتوباسیلوس پلانتاروم (69/3) و ملاس (70/3) و بیشترین مقدار در اثر استفاده از افزودنی اوره (10/7) مشاهده شد. تمام تیمارهای اسیدی، باکتری ها، پروپیونات آمونیوم و تفاله چغندر مقدار ndf را به طور معنی دار (05/0 p<) افزایش دادند. بیشترین مقدار ndf مشاهده شده مربوط به سیلاژ غنی شده با اسید پروپیونیک (662 گرم در کیلوگرم ماده خشک) بود. اسید پروپیونیک، اوره، آمونیاک و تفاله چغندر مقدار پروتئین خام را به طور معنی داری افزایش دادند (05/0 p<)، درحالی که اسید استیک مقدار پروتئین خام را به طور معنی داری کاهش داد (05/0 p<). بیشترین مقدار پروتئین مشاهده شده مربوط به اوره (112 گرم در کیلوگرم ماده خشک) بود. باکتری ها بخش سریع تجزیه ماده خشک را به طور معنی داری (05/0 p<) کاهش دادند. اسید پروپیونیک، پروپیونات آمونیوم و اوره بخش کند تجزیه ماده خشک را به طور معنی داری افزایش دادند (05/0 p<)، اما تفاله چغندر و ملاس باعث کاهش معنی دار بخش کند تجزیه شدند. آزمایش دوم: تأثیر افزودنی های شیمیایی، میکروبی و خوراکی بر پایداری هوازی، تعداد مخمرها و قارچ ها، و جمعیت نسبی باکتری های لاکتوباسیلوس در سیلاژ علوفه کامل جو در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. مخلوط باکتری های هموفرمانتیتیو لاکتوباسیلوس و پروپیونات آمونیوم باعث افزایش معنی دار بازیافت ماده خشک شدند (05/0 p<)، اما اوره، آمونیاک و ملاس مقدار آن را به طور معنی داری کاهش دادند (05/0 p<). بیشترین مقدار بازیافت ماده خشک با استفاده از مخلوط باکتری های هموفرمانتیتیو (3/95) مشاهده شد. در حالی که مخلوط باکتری های هموفرمانتیتیو لاکتوباسیلوس به طور معنی داری پایداری هوازی سیلاژ را کاهش داد (05/0 p<)، افزودنی های اوره، آمونیاک، پروپیونات آمونیوم و ملاس به طور معنی داری (05/0 p<) پایداری هوازی سیلاژها را بالا بردند. بیشترین زمان پایداری هوازی با استفاده از افزودنی ملاس (91 ساعت) و کمترین مقدار با استفاده از مخلوط باکتری های هموفرمانتیتیو لاکتوباسیلوس (35 ساعت) بدست آمد. تعداد مخمرها با استفاده از افزودنی های لاکتوباسیلوس پلانتاروم، آمونیاک و ملاس در سیلاژهای تازه به طور معنی داری کاهش پیدا کرد (05/0 p<). پس از 6 روز فساد هوازی، مخلوط باکتری های هموفرمانتیتیو لاکتوباسیلوس به طور معنی داری تعداد مخمرها را نسبت به تیمار شاهد افزایش دادند اما افزودنی های اوره، آمونیاک، پروپیونات آمونیوم و ملاس به طور معنی دار (05/0 p<) جمعیت مخمرها را کاهش دادند. در سیلاژ تازه لاکتوباسیلوس پلانتاروم، پروپیونات و ملاس جمعیت قارچ ها را به طور معنی داری (05/0 p<) کاهش دادند. پس از 6 روز فساد هوازی هر دو گروه باکتری ها به طور معنی داری (05/0 p<) جمعیت قارچ ها را افزایش دادند، در حالی که آمونیاک و پروپیونات آمونیوم این مقدار را به طور معنی دار (05/0 p<) کاهش دادند. کمترین مقدار جمعیت کپک ها در سیلاژ تازه با استفاده از افزودنی لاکتوباسیلوس پلانتاروم (81/2 cfu در گرم ماده خشک) مشاهده شد، در حالی که در سیلاژهای هوازده کمترین جمعیت کپک ها در سیلاژ تیمار شده با آمونیاک (03/4 cfu در گرم ماده خشک) مشاهده شد. کمترین مقدار جمعیت مخمرها در سیلاژ تازه با استفاده از افزودنی ملاس (71/3 cfu در گرم ماده خشک) مشاهده شد، در حالی که در سیلاژهای هوازده کمترین جمعیت مخمرها در سیلاژ تیمار شده با آمونیاک (04/4 cfu در گرم ماده خشک) مشاهده شد. افزودنی های باکتریایی نسبت باکتری های لاکتوباسیلوس پلانتاروم به کل باکتری های لاکتوباسیلوس و نسبت باکتری های لاکتوباسیلوس به کل باکتری ها را در مقایسه با تیمار شاهد افزایش دادند، در حالی که افزودنی های آمونیاک و پروپیونات آمونیوم این نسبت ها را کاهش دادند. کمترین نسبت باکتری های لاکتوباسیلوس پلانتاروم به کل باکتری های لاکتوباسیلوس در مقایسه با تیمار شاهد مربوط به سیلاژ غنی شده با آمونیاک (20 درصد) و بیشترین نسبت مربوط به سیلاژ غنی شده با لاکتوباسیلوس پلانتاروم (285 درصد) بود. آزمایش سوم: تأثیر جیره های حاوی سیلاژ علوفه کامل جو غنی شده با لاکتوباسیلوس پلانتاروم یا پروپیونات آمونیوم بر ویژگی های تولیدی گاوهای شیرده هلشتاین مورد بررسی قرار گرفت. مصرف خوراک، تولید شیر، تولید چربی و قند شیر تحت تأثیر استفاده از خوراک های حاوی سیلاژ غنی شده با افزودنی قرار نگرفت. تولید پروتئین شیر (993 گرم در روز) با مصرف خوراک حاوی سیلاژ غنی شده با باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم به طور معنی داری در مقایسه با تیمار شاهد افزایش پیدا کرد (05/0 p<). گلوکز خون و نیتروژن غیر آمینی خون به طور معنی دار تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند.
بتول طباطبایی محسن دانش مسگران
چکیده اثرات عصاره گیاهان بومادران شیرازی و شنبلیله بر پارامترهای هماتولوژی و متابولیتهای خون در رتهای ویستار و بره های نر بلوچی، طی دو آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار بررسی شد. در آزمایش اول، عصاره بومادران با دوز mg/kg 300 (در ml 0.5 سرم فیزیولوژی) به صورت داخل صفاقی به 16 سر رت نر و با دوز mg/kg 50 (در ml8 سرم فیزیولوژی) به طور زیر جلدی به 16 راس بره نر، به مدت 1، 3 و 7 روز متوالی تزریق شدند. یک روز پس از آخرین تزریق، نمونه گیری در رتها از شبکه خونی پشت کره چشم و در بره ها از سیاهرگ گردنی انجام شد. به منظور آسیب شناسی، نمونه برداری از بافتهای کبد، کلیه و طحال از رتهای دریافت کننده 7 روز تزریق انجام شد. در آزمایش دوم، عصاره شنبلیله با دوز mg/kg 100 به رتها و با دوز mg/kg 50 به بره ها تزریق و طبق آزمایش اول نمونه گیری انجام شد. نتایج نشان دادند که عصاره بومادران به طور معنی داری سبب افزایش wbc و کاهشhct, hg ,rbc در رتها و بره ها گردید. همچنین در رتها سطوح mchو mcv افزایش و میزان mchc کاهش معنی داری نشان دادند که نشانگر آنمی ماکروسیتی می باشد. عصاره بومادران سبب کاهش معنی دار گلوکز در رتهای 7 روز تزریق و افزایش معنی دار سطوح اوره، ast و altدر رتها و بره ها گردید. در بررسی آسیب شناسی، التهاب و نکروز خفیف در بافتهای کبد و کلیه مشاهده گردید. بنابراین عصاره بومادران با دوز مصرفی سبب بروز آسیبهای کبدی، کلیوی و نیز کم خونی می گردد. نتایج آنالیز داده ها نشان دادند که عصاره شنبلیله سبب افزایش معنی دار ,rbc ,wbc hg و hct در رتها و بره ها گردید؛ میزان mchc فقط در رتها افزایش معنی دار نشان داد. عصاره شنبلیله سبب افزایش wbc شد که نشانگر تحریک سیستم ایمنی می باشد. متابولیتهای خون شامل گلوکز، اوره، کلسترول، تری گلیسرید، ast، alt و بیلی روبین تحت تاثیر عصاره شنبلیله تغییرات معنی داری نشان ندادند.
محسن ابوالفضلی جواد آرشامی
هدف از این مطالعه بررسی اثرات سطوح مختلف عصاره هیدرو الکلی زنجبیل بر پارامترهای خون و عملکرد تولید مثلی در رت های نر بود. تعداد 24 سر رت نر در قالب طرح کاملا تصادفی به چهار گروه 6 تایی تقسیم شدند. عصاره زنجبیل در سطوح 0، 50، 100 و 200 میلی گرم بر کیلو گرم وزن بدن به صورت داخل صفاقی و به مدت 14 روز به رتها تزریق شد. در روز 15 آزمایش، نمونه های خون از قلب رتها برای تعیین پارامترهای خون در سرم جمع آوری شدند. سطح تستوسترون و انسولین پلاسما توسط کیت های استاندارد تعیین شدند. برای مطالعه بافت اسپرماتوژنز، بیضه چپ توزین و پس از مراحل بافت شناسی، اسپرماتوسیت های اولیه، قطر لومن و لوله سمینوفروس توسط میکروسکوپ اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که دوزهای 100 و 200 میلی گرم عصاره زنجبیل سبب کاهش معنی دار گلوکز، کلسترول و افزایش معنی دار سطح انسولین گردید. میزان پروتئین تام توسط تیمارهای زنجبیل افزایش معنی داری پیدا نمود. سطح تستسترون توسط دوزهای 100 و 200 میلی گرم عصاره زنجبیل به طور معنی داری افزایش یافت. تعداد اسپرماتوسیت های اولیه توسط تیمارهای زنجبیل به طور معنی داری افزایش یافت. نتایج کلی نشان داد که دوزهای 100 و 200 میلی گرم عصاره زنجبیل سبب کاهش گلوکز و کلسترول خون و افزایش سطح انسولین، تستسترون و تعداد اسپرماتوسیت های اولیه گردید.
سودابه عربی جواد آرشامی
این تحقیق با هدف بررسی اثرات سطوح مختلف عصاره متانولی گیاه مریم گلی بر فراسنجه های خون و سیستم ایمنی در رت های نر ویستار انجام شد. تعداد 24 سر رت در قالب طرح کاملا تصادفی به 4 گروه 6 تایی تقسیم شدند تا دوزهای 0، 75، 150 و 300 میلی گرم بر کیلو گرم وزن بدن از عصاره مریم گلی را طی 14 روز به صورت داخل صفاقی دریافت نمایند. در روزهای اول و هفتم آزمایش تعداد 108×1 گلبول قرمز گوسفند (srbc) به رت ها تزریق شد. در روز 15 آزمایش، خونگیری از قلب رت ها برای سنجش فراسنجه های خون در لوله های حاوی ماده ضد انعقاد و برای سنجش ایمنوگلوبولین igg)g) سرم در لوله های فاقد ماده ضد انعقاد انجام شد. دوزهای عصاره مریم گلی به طور معنی داری سبب افزایش تعداد گلبول های سفید، قرمزو هموگلوبین در رت ها گردید. همچنین در رت ها میانگین حجم سلولی (mcv) و غلظت متوسط هموگلوبین سلولی (mchc) کاهش معنی داری را نشان داد. میزان آلبومین به طور معنی داری افزایش و کلسترول، تری گلیسیرید و ast به صورت وابسته به دوز نسبت به گروه کنترل کاهش یافتند . میزان igg سرم در دوز 150 میلی گرم نسبت به سایر تیمارها افزایش معنی داری یافت . به طورکلی، عصاره مریم گلی با افزایش میزان آلبومین و کاهش کلسترول، تری گلیسیرید و آنزیم های کبدی سبب بهبود عملکرد کبد ونیز با افزایش میزان igg سبب افزایش پاسخ ایمنی می شود. یافته های این مطالعه نشان می دهد عصاره مریم گلی احتمالا میتواند با افزایش در تعداد سلول های سفید خون و igg باعث تقویت سیستم ایمنی شده و نیز با افزایش در تعداد سلول های قرمز خون بر خونسازی موثر باشد.
محمدامین مهرجردی علیرضا وکیلی
در این تحقیق به منظور بررسی اثر جیره های مکمل شده با ضایعات کشمش برتولید و ترکیب شیر، پروفایل اسیدهای چرب شیر، فراسنجه های تولید گاز، تخمیر شکمبه ای و فراسنجه های خون میش های بلوچی سه آزمایش انجام شد. درآزمایش اول ترکیب شیمیایی، کل تانن و ترکیبات فنولی ضایعات کشمش تعیین شد. ترکیب شیمیایی ضایعات کشمش شامل ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام، فیبر نامحلول در شوینده خنثی، فیبر نامحلول در شوینده اسیدی، کربوهیدرات غیر فیبری، کل ترکیبات فنولی و کل تانن بترتیب 3/88، 5/9، 11، 23، 18، 7/50، 4/12، 5/4 بود. بررسی پروفیل اسیدهای چرب ضایعات کشمش نشان داد که این محصول غنی از اولئیک، لینولئیک و لینولنیک اسید می باشد. درآزمایش دوم تولید گاز تجمعی جیره های مکمل شده با ضایعات کشمش اندازه گیری شد. میانگین تولید گاز از بخش قابل تخمیر(b) در بین تیمارها اختلاف معنی داری داشت (05/0p>). همچنین بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری در ثابت نرخ تجزیه (c) مشاهده شد. بررسی تجزیه پذیری ماده خشک خوراک های حاوی ضایعات کشمش با روش کیسه های نایلونی در زمانهای صفر، 2، 4، 6، 8، 12، 24، 36، 48 و 120 ساعت و با استفاده ازچهار راس گاو نر اخته شده دارای فیستولای شکمبه ای انجام شد. تجزیه پذیری ماده خشک ضایعات کشمش تقریباَ 92 درصد بود که بیش از 70 درصد در 8 ساعت اولیه انکوباسیون شکمبه ای ناپدید شد. نرخ ناپدید شدن ماده خشک ضایعات کشمش 054/0 بود. در آزمایش سوم تاثیر جیره های حاوی ضایعات کشمش بر تولیدشیر، ترکیب شیر، پروفیل اسیدهای چرب شیر و برخی فراسنجه های خونی میش های بلوچی ارزیابی شد. دوازده رأس میش بلوچی آبستن شکم دوم بر اساس تاریخ زایش احتمالی دو هفته قبل از زایش به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از طرح کاملاً تصادفی در 3 گروه، 4 تایی تقسیم شدند و از2 هفته قبل از زایش تا 28 روز بعد زایش مورد آزمایش قرار گرفتند. تیمار های آزمایشی شامل1: تیمار شاهد، 2:تیمار حاوی20 درصد ضایعات کشمش و 3:تیمار حاوی40 درصد ضایعات کشمش بود. بین تیمارهای آزمایشی تفاوت معنی داری در مصرف ماده خشک مشاهده نشد. تولید شیر و درصد لاکتوز شیر با گنجاندن ضایعات کشمش به طور معنی داری افزایش یافت ولی پروتئین، چربی و کلسترول شیر تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. اوره و سلول های سماتیک شیر و مجموع اسید های چرب اشباع، اسید های چرب کوتاه زنجیر، اسید های چرب متوسط زنجیر و بخش اسید های چرب هایپر کلسترومی به طور معنی داری با گنجاندن ضایعات کشمش کاهش یافت(01/0>p) ولی مجموع اسید های چرب غیر اشباع، اسید های چرب بلند زنجیر، اولئیک اسید، واکسنیک اسید، ایزومر سیس 9 ترانس 11 لینولئیک اسید(cla) و لینولنیک اسید به طور معنی داری در تیمار 2 و 3 افزایش یافت(01/0>p).
محبوبه منصوری مطلق جواد آرشامی
به منظور مطالعه اثرات عصاره های آبی و هیدروالکلی دانه گشنیز بر پارامترهای هماتولوژی و بیوشیمیایی خون در رت های نر ویستار، آزمایشی در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 5 تیمار و 8 تکرار و 40سر رت انجام شد. تیمارها شامل: مقادیر 0،200 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره آبی و 200 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره هیدروالکلی بود که به مدت 14 روز به 4رت ها سر موش در سن 8 هفتگی با وزن 15±150 گرم به داخل صفاق تزریق شد. در روز 15 پس از بی هوشی، خونگیری از قلب آنها انجام شد. بخشی از خون به منظور شمارش کلی سلول های خون و نیز گلبول های سفید در لوله های حاوی ماده ضد انعقاد و بخش دیگر آن در لوله های فاقد مواد ضد انعقاد برای سنجش فاکتورهای بیوشیمیایی خون ، ریخته شد. داده ها با استفاده از نرم افزار sas آنالیز و میانگین ها توسط تست دانکن در سطح 0.05p< مقایسه شد. مقایسه نتایج دو روش عصاره گیری آبی و هیدروالکلی دانه گشنیز نشان داد که بازدهی ماده خشک عصاره آبی بیشتر از هیدروالکلی است (%8.33 در مقابل %4.5). همچنین در استخراج مواد روغنی دانه گشنیز میزان بالای اسید اولئیک (75%) و اسید لینولئیک (15%) و میزان پایین اسید پالمیتیک ارزش بالای این دانه را بیان می کند. عصاره آبی دانه گشنیز یک روند افزایش وزن را در مقایسه با عصاره هیدروالکلی در رت ها نشان داد . عصاره آبی اثری بر شاخص های خون نشان نداد؛ در حالی که عصاره هیدروالکلی سبب افزایش معنی دار میزان هموگلوبین و درصد هماتوکریت توسط تیمارهای 200 و 400 میلیگرم گردید. البته، کاهش معنی دار تعداد گلبول های سفید توسط هر دو عصاره آبی و هیدرو الکلی در هر دو سطح مشاهده گردید. عصاره آبی سبب افزایش میزان تری گلیسرید در هر دو تیمار گردید و کلسترول توسط دوز 400 میلیگرم هر دو عصاره افزایش یافت. به طور کلی هر دو عصاره سبب کاهش گلوکز در هر دو تیمار و کاهش میزان alt در دوز 200 میلیگرم گردیدند.
عباس افقهی زاده علیرضا وکیلی
چکیده به منظور بررسی پتانسیل استفاده از پسماند ماکارونی در جیره نشخوارکنندگان چهار آزمایش انجام شد. در آزمایش اول ترکیبات شیمیایی پسماند ماکارونی اندازه گیری شد. میزان ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی برای پسماند ماکارونی به ترتیب 8/95%، 7/98%، 29/11%، 3/1%، 4/1% و 3/0% می باشد. در آزمایش دوم جهت بررسی جیره های حاوی مقادیر مختلف پسماند ماکارونی بر مصرف ماده خشک، میانگین افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل بره های نر بلوچی، آزمایشی بر پایه طرح کاملا تصادفی با استفاده از 12 راس بره نر بلوچی ( میانگین وزن 1 ± 7/27 کیلوگرم) که در سه گروه با چهار تکرار تقسیم شده بودند، انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- شاهد ( بدون پسماند ماکارونی) 2- جایگزینی 50 درصد از جو با پسماند ماکارونی 3- جایگزینی تمام جو با پسماند ماکارونی بودند. طول دوره آزمایش 85 روز بود که 10 روز دوره عادت پذیری و 75 روز برای پرواربندی در نظر گرفته شد. در روزهای 35، 60 و 85 آزمایش قبل از مصرف خوراک صبح، وزن بره ها ثبت شد، همچنین در همان روزها قبل از مصرف خوراک و 4 ساعت پس از مصرف خوراک، خونگیری از سیاهرگ گردن انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که ضریب تبدیل، میانگین افزایش وزن روزانه و مصرف ماده خشک بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری نداشته است (05/0<p). نتایج حاصله نشان داد که غلظت گلوکز، نیتروژن اوره ای خون، کلسترول، alt و ast بین تیمارهای مختلف قبل و بعد از غذا تفاوت معنی داری نداشته است (05/0<p). در آزمایش سوم تولید گاز محیط های کشت حاوی پسماند ماکارونی و جو، همچنین جیره های مصرف شده در تغذیه بره های نر بلوچی به صورت جداگانه مورد مقایسه قرار گرفت. میانگین فراسنجه گاز تولید شده از بخش قابل تخمیر (b) بین جو و پسماند ماکارونی اختلاف معنی داری داشت (05/0>p). همچنین این بخش (b) بین جیره های مصرفی در پروار بره ها اختلاف معنی داری داشت (05/0>p). بیشترین میانگین فراسنجه گاز تولیدی از بخش قابل تخمیر مربوط به تیماری بود که تمامی جو با پسماند ماکارونی جایگزین شده بود (43/183 میلی لیتر) و کمترین آن در تیمار شاهد (46/165 میلی لیتر) مشاهده شد. در آزمایش چهارم ناپدید شدن ماده خشک پسماند ماکارونی، جو و کنسانتره های مصرفی در تغذیه بره ها با روش کیسه های نایلونی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج ما نشان می دهد که بخش محلول پسماند ماکارونی نسبت به جو و کنسانتره های آزمایشی بیشتر است. همچنین میزان بخش قابل تخمیر (b) برای پسماند ماکارونی بیشترین مقدار (36/70%) و برای کنسانتره شاهد کمترین مقدار (23/52%) است. کلید واژه ها: افزایش وزن- تولید گاز - جو پسماند ماکارونی- گوسفند بلوچی
الهه یزدان خواه حسین دقیق کیا
.امروزه با افزایش جمعیت، مسأله تأمین غذا به عنوان مهمترین بحران در جهان شناخته شده است و نیاز بیشتر به منابع خوراکی، خصوصا منابع پروتئینی، انسان را بر آن داشته تا با افزایش تولیدات کشاورزی و حیوانی بر این مشکل مهم فایق آید. از راه های مهم افزایش تولید، بهبود وضعیت تغذیه ای و ترکیب ژنتیکی حیوانات اهلی است. در سال های اخیر به طور متوسط 75% از ارزش کل تولیدات کشاورزی را فرآورده های دامی تشکیل می دهد. این امر نشان می دهد که بخش اعظم تولیدات گیاهی از طریق دام ها تبدیل به محصولات مفید می شود. در بین حیوانات، نشخوارکنندگان اهلی به دلیل اینکه در مصرف مواد اولیه در رقابت با انسان نبوده و قادر به مصرف مواد خشبی و علوفه ای کم کیفیت هستند از مهم ترین مبدل های مواد خوراکی به مواد غذایی قابل مصرف برای انسان می باشند. در پرورش و نگه داری دام نیز موردی که بیش از هر چیز حائز اهمیت بوده و بیشترین سرمایه را به خود اختصاص می دهد، مسئله تغذیه دام می باشد و شاید بتوان به جرأت این موضوع را عنوان کرد که مهمترین عامل اقتصادی بودن پرورش دام تغذیه دام مناسب، با ارزان ترین قیمت و بالاترین بهره دهی در تولید می باشد. از این رو بشر در جستجوی روش های علمی و عملی در رابطه با پرورش و تغذیه است، که بتواند با حفظ سلامت دام و هزینه کمتر، تولید بیشتری را از دام ها داشته باشد. به خوبی مشخص گردیده است و در این بین منابع غذایی با منشاء حیوانی مسئله بارزی است. تولید دام و محصولات دامی با سرعت بیشتری نسبت به سرعت تولید سایر محصولات کشاورزی پیش می رود به طوری که پیش بینی شده است که در سال 2020 تولیدات دامی بیش از نصف کل محصولات کشاورزی را به خود اختصاص خواهد داد و این اتفاق به انقلاب دامی منجر خواهد شد (هنینگ، 2003). با توجه به این که ایران کشوری خشک و کم باران با متوسط بارندگی سالانه حدود 220 میلی متر که حدود 3/1 متوسط بارندگی، سالانه دنیا است و در آن تعداد سال های با بارندگی کافی محدود است و همچنین به دلیل عدم به کارگیری روش مناسب استفاده از بارندگی در یک سال با بارش کافی، عملکرد اکثر محصولات کشاورزی آن پایین تر از میانگین جهانی است، بنابراین ضرورت تهیه برنامه توسعه کشاورزی (زراعی و دامی) مناسب با وضعیت آب و هوایی کشور بر کسی پوشیده نیست (قورچی، 1374). اهمیت تغذیه مناسب و کافی نشخوارکنندگان از نظر کمی و کیفی، ایجاب می کند که ارزش غذایی هر یک از مواد خوراکی و محتویات مواد مغذی آنها طبق روش های صحیح و استاندارد تعیین گردد (قورچی، 1374). بنابراین با توجه به افزایش جمعیت انسانی و محدودیت منابع از قبیل آب و خاک جهت تأمین غذا و همچنین رقابت بین انسان و دام در مواد خوراکی، منطقی به نظر می رسد که جهت تأمین غذای دام، باید علاوه بر استفاده از ارقام پر محصول و استفاده از شیوه های علمی، از پسماند غذایی نیز در تهیه غذای دام بهره برد. اهمیت و لزوم بکارگیری پسماند غذایی در جیره غذایی دام از جنبه های مختلف و متعددی قابل بررسی و توجه می باشد از جمله اینکه: 1- با توجه به افزایش رو به رشد جمعیت دامی و هزینه خوراک که سهم قابل توجهی از هزینه تولید را شامل می شود (60 درصد هزینه تولید)، می توان از پسماند غذایی به عنوان یک منبع ارزان قیمت و متنوع که به راحتی جایگزین مواد گران قیمت می گردند، استفاده کرد. 2- جلوگیری ازاتلاف پسماند ها و ایجاد ارزش افزوده بیشتر از پسماندها جهت بهینه سازی الگوی مصرف. 3- افزایش کمی وکیفی تولیدات دامی کشور با تولید و بکارگیری خوراک های جدید از جمله پسماند خوراکی با ارزش. 4- جلوگیری از اثراث نامطلوب دور ریزی و دفع پسماندها به محیط زیست با بکارگیری آنها در تولید خوراک دام. موجودات از طریق تغییر در بیان ژن با تغییرات محیطی سازگاری پیدا می کنند. فرآیند تغییر بیان ژن دقیقا مورد مطالعه قرار گرفته و غالبا شامل تنظیم رونویسی از ژن است. کنترل رونویسی نهایتا ناشی از تغییرات بر هم کنش پروتئین های خاص تنظیم کننده متصل شونده با مناطق مختلفی از dna در ژن کنترل شونده می باشد. این بر هم کنش می تواند اثری مثبت یا منفی بر رونویسی ایجاد نماید. کنترل رونویسی می تواند منجر به بیان ژن مختص بافت شود. تنظیم ژن تحت تأثیر هورمون ها فلزات سنگین و مواد شیمیایی قرار می گیرد. علاوه بر کنترل در سطح رونویسی بیان ژن را می توان از طریق ازدیاد ژن، بازآرایی ژن، تغییرات بعد از رونویسی، پایدارسازی rna، کنترل ترجمه، تغییر در پروتئین و پایدارسازی پروتئین، تنظیم کرد. بنابراین هدف از انجام این پژوهش بیان ژن آنزیم های کلیدی موثر در متابولیسم کربوهیدرات ها و پروتئین ها در کبد و همچنین تغییرات در متابولیت های خونی به منظور مشخص کردن تغییرات احتمالی در وضعیت متابولیکی دام ها در اثر استفاده از پسماند رستوران مورد بررسی قرار گرفت.
روشنک جعفری جعفرپور علیرضا هروی موسوی
در آزمایش اول تاثیر طول دوره خشکی (22 و 45 روز) و غلظت کربوهیدرات های غیرالیافی جیره (30 و 38%) انتظار زایش بر مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر، وزن بدن و نمره وضعیت بدنی، فراسنجه های متابولیکی سرم خون و فعالیت فولیکولی تخمدان در 24 راس گاو شیرده نژاد هلشتاین انجام گرفت. در این آزمایش با وجود اینکه در دوره خشکی وزن بدنی و نمره وضعیت بدنی دام ها بطور معنی داری تحت تاثیر قرار نگرفتند، اما گاوهای با دوره خشکی کوتاه که جیره حاوی nfc بالا در قبل از زایش دریافت کردند، در بعد از زایش از وضعیت بدنی مطلوبتری نسبت به سایر تیمارها قرار داشتند(05/0p<). مصرف ماده خشک در دوره بعد از زایش و تولید شیر نیز به طور معنی داری (05/0p<) در گاوهای با دوره خشکی 22 روز و که از جیره انتظار زایش حاوی nfc پایین استفاده کردند، کاهش یافت و این در حالی بود که سایر تیمارها نتایج مشابهی داشتند. در بین فراسنجه های متابولیکی سرم خون دوره قبل از زایش، غلظت متابولیت های گلوتامیک اگزالواستیک ترانس آمیناز و گلوتامیک پایرویک ترانس آمیناز سرم ، در گاوهای مصرف کننده از جیره حاوی مقادیر بالای کربوهیدرات های غیر الیافی (38%) در جیره قبل از زایش بطور معنی داری (05/0 p<) پایین تر بود. همچنین مقادیر nfc جیره قبل از زایش، بطور معنی داری (05/0 p<) بر روی غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه سرم در دوره بعد از زایمان تاثیر گذار بود و در گاوهای تغذیه شده با مقادیر بالای کربوهیدراتهای غیر الیافی در دوره خشکی، نسبت به تیمار دیگر، پایین تر بود (191/0 و207/0 در مقابل 216/0 و 220/0 میلی مول در لیتر). در بین فراسنجه های فعالیت فولیکولی تخمدانی، اگرچه اکثر این فراسنجه ها در بین تیمارها مشابه بود، اما مقادیر nfc جیره، بطور معنی داری (05/0 p<) فاصله تخمک ریزی بعد از زایش را تحت تاثیر قرار داد و در گاوهای مصرف کننده از جیره حاوی nfc بالا، در مقایسه با سایر تیمارها، زودتر تخمک ریزی اتفاق افتاده بود (83/20و 66/20 در مقابل 33/24 و 16/27 روز). در آزمایش دوم که تاثیر جیره های حاوی دانه های روغنی با نسبت های متفاوت اسیدهای چرب امگا 6 به امگا 3 (دانه کتان، منبع امگا 3 و تخم پنبه، منبع امگا 6) بر ویژگی های تولیدی و تولید مثلی گاوهای شیرده با دوره خشکی متوسط در 18 راس گاو شیری نژاد هلشتاین مورد بررسی قرار گرفت، نسبت های مختلف اسیدهای چرب امگا 3 و امگا 6، تاثیر مشابهی بر وضعیت بدنی و مصرف خوراک گاوها در دوره قبل از زایش داشتند، همچنین اثر آنها بر تولید و ترکیب شیر نیز مشابه بود. علاوه بر این فراسنجه های متابولیکی سرم خون در دوره قبل و بعد از زایش نیز نتوانست اختلاف قابل توجهی ناشی از تیمارهای آزمایشی داشته باشند، اگرچه غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه در بعد از زایش در تیمارمصرف کننده از دانه کتان از نظر عددی پایین تر از دو تیمار دیگر بود (072/0p= ). نتایج قابل توجهی از فعالیت فولیکولی تخمدان در دوره 10 تا 42 روزه پس از زایش، ناشی از مصرف منابع مختلف دانه های روغنی بدست آمد، بطوریکه در گاوهای مصرف کننده از منبع امگا6 (تخم پنبه)، تخمک ریزی زودتر از سایر تیمارها اتفاق افتاده بود (01/21 در مقابل 16/23 و 83/24 روز) و این در حالی بود که قطر فولیکول تخمک ریزی کرده و همچنین بیشینه قطر اولین فولیکول غالب و بیشینه قطر فولیکول غالب در روز 28 پس از زایش، درگاوهایی که از منبع امگا 3 ( دانه کتان) استفاده کردند بطور معنی داری (05/0 p<) ازگاوهای مصرف کننده از منبع امگا 6 (تخم پنبه) بیشتر بود.
حسین جهانی عزیزآبادی محسن دانش مسگران
در آزمایش اول اثر افزودن (1 میکرولیتر به ازای هر میلی لیتر محیط کشت) اسانس طبیعی 20 گونه گیاهی بر هضم شکمبه ای و الگوی تخمیر جیرهای با نسبت های مختلف علف خشک یونجه به کنسانتره (یونجه: کنسانتره؛ 20:80؛ 50:50 و 80:20) در شرایط برون تنی ارزیابی شد. همه اسانس های ناپدید شدن ماده خشک و پروتئین خام ( به جزء ء اسانس، رزماری، فلفل سیاه و شوید در جیره حاوی 80 درصد یونجه؛ اسانس جوز هندی در جیره حاوی 20 درصد یونجه و اسانس شوید در جیره حاوی 50 درصد علوفه )، کل گاز تولیدی (به جزء اسانس رزماری، شوید، میخک، رازیانه، پوست پسته و فلفل سیاه در جیره حاوی 80 درصد یونجه؛ اسانس فلفل سیاه، میخک و گل پر در جیره حاوی 20 درصد یونجه و اسانس شوید در جیره حاوی 50 درصد یونجه) و غلظت نیترژن آمونیاکی محیط کشت (به جزء اسانس گشنیز، جوز هندی، نعناع فلفلی، رازیانه و گلپر در جیره حاوی 80 درصد یونجه؛ اسانس گشنیز و پوست پسته در جیره حاوی 20 درصد یونجه و اسانس گشنیز، پوست پسته و تفاله لیمو و روغن سیر در جیره حاوی 50 درصد یونجه) را نسبت به تیمار کنترل کاهش داند (05/0p<). در آزمایش دوم اثر افزودن مقادیر مختلف اسانس آویشن، دارچین، گشنیز، پونه کوهی، زیره سیاه، زیره سبز و پوست پسته (35، 70، 140 و 280میکرولیتر در هر لیتر) بر خصوصیات تخمیر دو جیره حاوی 50 و 20 درصد علوفه در شرایط برون تنی مورد مطالعه قرار گرفت. در جیره حاوی 20 درصد علوفه اسانس دارچین و آویشن در تمام مقادیر به کار رفته کل گاز تولیدی و تولید گاز متان را نسبت به تیمار کنترل کاهش دادند (05/0p<). در جیره حاوی 50 درصد علوفه همه اسانس ها (به جزء اسانس زیره سیاه، زیره سبز و پوست پسته) تولید گاز متان (میلی لیتر در 24 ساعت) را نسبت به تیمار کنترل کاهش دادند (05/0p<). اسانس های مورد مطالعه ناپدید شدن ماده خشک (به جزء غلظت 280 میکرولیتر در لیتر در اسانس زیره سیاه، دارچین و آویشن در جیره حاوی 20 درصد علوفه و غلظت 280 میکرولیتر در لیتر در اسانس دارچین پوست پسته و آویشن درجیر حاوی 50 درصد یونجه)، پروتئین خام (به جزء مقدار 280 میکرولیتر در لیتر در اسانس پونه کوهی، دارچین و آویشن و مقادیر 280 و 140 میکرولیتر در لیتر در اسانس پوست پسته در جیره حاوی 20 درصد علوفه) را تحت تأثیر قرار ندادند. در آزمایش سوم و چهارم اثر افزودن اسانس آویشن (3/1 میلی لیتر به ازای هر رأس در هر روز) به جیره روزانه بره های نر پروار که به ترتیب با جیره پایه حاوی 20 و 50 درصد یونجه تغذیه شده بودند بر قابلیت هضم ظاهری، پارامترهای خونی، تغییرات جمعیت میکروبی و چسبیدن میکرواورگانیسم ها بر سطح ذرات خوراک کشت داده شده در شکمبه بررسی شد. در جیره حاوی 20 درصد علوفه قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی، کمینه و پیشینه ph مایع شکمبه و تعداد گلبوهای سفید و هموگلوبین سرم خون تحت تأثیر افزودن اسانس آویشن قرار نگرفت. اما تعداد گلبولهای قرمز و غلظت آنزیم کبدی آسپارتات آمینو ترانسفراز سرم خون کاهش یافت(05/0p<). اسانس آویشن فراوانی نسبی متانوباکترها، پروتوزواها و رومینوکوکوس فلاووفاسینس مایع شکمبه را نسبت به تیمار کنترل کاهش داد(05/0p<). همچنین فراوانی نسبی باکتریهای استرپتوکوکوس بویس و پروتلا بریانتی چسبیده به سطح دانه ذرت و باکتریهای رومینوکوکوس آلبوس و رومینوکوکوس فلاووفاسینس چسبیده به سطح علف خشک یونجه را نسبت به تیمار کنترل افزایش یافت (05/0p<). در آزمایش چهارم افزودن اسانس آویشن قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی را نسبت به تیمار کنترل افزایش داد (05/0p<). در این آزمایش اسانس آویشن فراوانی نسبی متانوباکترها، پروتوزواها و رومینوکوکوس فلاوفاسینس مایع شکمبه را نسبت به تیمار کنترل کاهش داد اما فراوانی نسبی رومینوکوکوس آلبوس افزایش یافت(05/0p<). همچنین فراوانی نسبی کل باکتریهای چسبیده به سطح دانه ذرت و علف خشک یونجه و استرپتوکوکوس بویس چسبیده به سطح دانه جو، پروتلا بریانتی چسبیده به سطح دانه ذرت و رومینوکوکوس فلاوفاسینس چسبیده به سطح علف خشک یونجه کشت داده شده در شکمبه به مدت 6 ساعت را افزایش داد (05/0p<).
لیلا حیدری محسن دانش مسگران
پژوهش حاضربا انجام چهار مرحله آزمایش صورت پذیرفت . هدف از انجام این طرح ، تخمین تجزیهپذیری شکمبه ای وپتانسیل هضمی پس از شکمبه ای پروتئین خام مواد خوراکی غنی از پروتئین و تخمین تولید پروتئین میکروبی با استفاده از روش های نوین برون تنی و تولیدگاز بود . موادخوراکی شامل پودرماهی، کنجاله سویا ، سویای فرآوری شده بازایلوز،کنجاله کلزا، کنجاله آفتابگردان و تفاله تقطیری گندم بود . در مرحله اول آزمایش ، قابلیت هضم شکمبه ای وپس از شکمبه ای پروتئین خام منابع خوراکی با استفاده از روش سه مرحله آنزیمی تعیین شد . قابلیت هضم شکمبه ای کنجاله کلزا(60/5)به صورت معنی داری(0/01 p<) از بقیه بالاتر بود و در پس از شکمبه ای ، پودر ماهی و سویای فرآوری شده با زایلوز(90/38،89/92) تفاوت معنی داری (0/01 p<)با بقیه داشتند . در مرحله دوم آزمایش از روش پروتئین وکربوهیدرات خالص دانشگاه کرنل به منظور تعیین فراسنجه های پروتئین و کینتیک هضم بخش های نیتروژن دار، استفاده شد . در این آزمایش بیشترین میزانndfوadfبه ترتیب مربوط به تفاله گندم (5/57)وکنجاله آفتابگردان (61/0)بود و به صورت معنی داری (0/01 p<) از بقیه بالاتر بودند . در مرحله سوم آزمایش با استفاده از روش تولید گاز ، میزان پروتئین میکروبی تولید شده تخمین زده شد . میزان پروتئین میکروبی تولیدی پودر ماهی به صورت معنی داری(0/01 p<) از بقیه بالاتر بود و همچنین بین کنجاله کلزا،کنجاله آفتابگردان و سویای فرآوری شده با زایلوز (1/52، 1/56، 1/56 )تفاوت معنی داری بدست نیامد . در مرحله چهارم آزمایش با روش نوین تولید گاز ، پس از یک دوره پرانکوباسیون ، مقدار گاز تولید شده و نیتروژن آمونیاکی رها شده در محیط کشت در زمان های 4، 8، 12، 24 و30 ساعت اندازه-گیری شدند . نتایج این آزمایش نشان دادند عوامل خوراک ، زمان و اثر متقابل خوراک و زمان، تجزیه پذیری پروتئین را تحت تأثیر قرار می دهند(0/01 p<). نتایج این آزمایش نشان داد که داده های روش های برون تنی برای تعیین گوارش پذیری وتخمین تولید پروتئین میکروبی برای منابع خوراکی پروتئین دار می تواند از کارایی مناسبی برخوردار باشد .
آمنه حور محسن دانش مسگران
به منظور تعیین طرفیت بافری و شاخص ارزش بافری برخی از ترکیبات شیمیایی و اثر آن بر ارزش اسیدزایی جیره های حاوی مقادیر علف یونجه خشک آزمایشی در 5 مرحله انجام شد . در مرحله اول ظرفیت و شاخص ارزش بافری ترکیبات مختلف بافری تعیین شد . این آزمایش بر اساس فاکتوریل 4 ×4 و در قالب طرح کاملا تصادفی صورت گرفت . مقادیر مختلف 05/0 ، 1/0 ، 2/0 ، 3/0 گرم در 100 میلی لیتر محلول با ph های اولیه 8/6 ، 4/6 ، 8/5 و 4/5 بیکربنات سدیم ، اکسید منیزیم ، کربنات منیزیم ، کربنات سدیم ، کربنات کلسیم و بنتونیت سدیم برای تعیین ظرفیت و شاخص ارزش بافری استفاده شد . بالاترین ظرفیت و شاخص ارزش بافری را بیکربنات سدیم ( به ترتیب 116/122، 009/118) و پایین ترین ظرفیت و شاخص ارزش بافری را کربنات کلسیم ( به ترتیب 568/91 ، 254 /115) داشت . در مرحله دوم آزمایش ظرفیت بافری و ph 5/1 گرم در 100 میلی لیتر با ph اولیه 8/5 برای 8 مخلوط بافری با نسبت های متفاوت از هر یک از بافرهای بیکربنات سدیم ، اکسیدمنیزیم ، کربنات منیزیم ، کربنات سدیم ، کربنات کلسیم و بنتونیت سدیم مورد مطالعه قرار گرفت . ph و ظرفیت بافری به طور معنی داری تحت تأثیر مخلوط های بافری قرار گرفت . مخلوط بافری که دارای بیشترین مقدار بیکربنات سدیم بود بالاترین ph و ظرفیت بافری را داشت ( به ترتیب 2/10 ، 15/629) . در مرحله سوم از آزمایش از 5 مخلوط بافری مختلف استفاد ه شد مقدار 1/0 و 2/0 گرم در 100 میلی لیتر با ph اولیه 8/5 به ترتیب از مخلوط های بافری b (0.6750 بیکربنات سدیم، 005/0اکسید منیزیم ، 010/0 کربنات منیزیم ،003/0 کربنات کلسیم ، 010/0کربنات سدیم و 003/0 بنتونیت سدیم) ،d (058/0بیکربنات سدیم ، 009/0اکسید منیزیم ، 012/0 کربنات منیزیم ، 004/0 کربنات کلسیم ، 011/0کربنات سدیم و 004/ 0بنتونیت سدیم) ، e (044/0بیکربنات سدیم ،011/0اکسید منیزیم ، 016/0کربنات منیزیم،006/0کربنات کلسیم ، 017/0کربنات سدیم و 006/0بنتونیت سدیم )، g(077/0بیکربنات سدیم ، 004/0اکسید منیزیم ، 003/0کربنات منیزیم،003/0کربنات کلسیم ، 003/0کربنات سدیم و 010/0بنتونیت سدیم) ، h (079/0بیکربنات سدیم ، 006/0اکسید منیزیم ، 061/0کربنات منیزیم،004/0کربنات کلسیم ، 004/0کربنات سدیم و 004/0بنتونیت سدیم) استفاده شد . ph و ظرفیت بافری به طور معنی داری تحت تأثیر نوع مخلوط بافری قرار گرفتند . مخلوط بافری g بالاترین ph و ظرفیت بافری (به ترتیب 775/9 و 5/581) را داشت در حالی که مخلوط بافری h پایین ترین ph و ظرفیت بافری ( به ترتیب 385/9 و 519) را به خود اختصاص داد . در مرحله چهارم از 5 مخلوط بافری b ، d ، e ، g ، h به مقدار 1/0 و 2/0 گرم در 100میلی لیتر با ph اولیه 8/5 استفاده شد و ارزش اسیدزایی آنها تعیین گردید . نتایج نشان داد ارزش اسیدزایی و ph به طور معنی داری تحت تآثیر مخلوط بافری و مقدار آن قرار گرفتند . مخلوط بافری g پایین ترین ارزش اسیدزایی و بالاترین ph ( به ترتیب 085/9و 775/9) را داشت و مخلوط بافری h بیشترین ارزش اسیدزایی و پایین ترین ph ( به ترتیب 72/9 و 385/9) را داشت . در مرحله پنجم تأثیر مخلوط های بافری بر ارزش اسیدزایی جیره های حاوی مقادیر متفاوت علف یونجه خشک بررسی شد . در این مرحله کشت 24 ساعته انجام گرفت . تیمارهای آزمایشی شامل الف ) جیره شاهد + 10% علف یونجه خشک ، ب) جیره شاهد + 20% علف یونجه خشک ، جیره شاهد + 40% یونجه خشک و د ) جیره شاهد با یا بدون مخلوط های بافری b ، d ، g با مقادیر مختلف 003/0 ، 005/0 و 007/0 میلی گرم در یک گرم ماده خشک بودند . ارزش اسیدزایی ، ph و ناپدید شدن ماده خشک به طور معنی داری تحت تأثیر تیمارها قرار گرفتند . با افزایش علف یونجه خشک در جیره ارزش اسیدزایی و ناپدید شدن ماده خشک کاهش (به ترتیب 42 /10 ، 46/63) و ph افزایش یافت (69/5) . نوع مخلوط بافری اثر معنی داری بر ارزش اسیدزایی ، ph و ناپدید شدن ماده خشک نداشت اما مخلوط بافری b بالاترین مقدار ph و ناپدید شدن ماده خشک و پایین ترین ارزش اسیدزایی ( به ترتیب 71/5 ، 25/60 و را داشت . ناپدید شدن ماده خشک به طور معنی داری تحت تأثیر مقدار مخلوط بافری قرار نگرفت. مقدار مخلوط بافری ارزش اسیدزایی و ph را به طور معنی داری تحت تأثثیر قرار داد . پایین ترین ارزش اسیدزایی مربوط به007/0 گرم مخلوط بافری b و بالاترین ph مربوط به مقدار 007/0 گرم مخلوط بافری d بود .
جواد عامری حسن کرمانشاهی
این آزمایش به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف دانه کتان اکسترود شده بر عملکرد تولیدی ، شاخص های کیفی تخم و درصد جوجه درآوری انجام شد. بدین منظور از 288 قطعه بلدرچین تجارتی سویه سفید انگلیسی در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 3 تکرار و تعداد 24 قطعه بلدرچین در هر قفس انجام شد. تیمارهای غذایی شامل صفر ، 2 ، 4 و 6 درصد دانه کتان اکسترود شده بودند. خوراک مصرفی و مصرف آب آشامیدنی برای تمام گروه های آزمایشی به صورت آزاد بود. دوره عادت پذیری 4 هفته بوده و هفته های آزمایش شامل 9 هفته آزمایشی بصورت 12-9 هفتگی ، 15-13 هفتگی و 18-16هفتگی بودند. صفات مورد اندازه گیری شامل صفات عملکردی ، درصد تولید تخم ، میانگین وزن تخم ، میانگین مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی بود. صفات اندازه گیری تخم بلدرچین ( وزن تخم، وزن مخصوص تخم، وزن زرده، وزن پوسته، ضخامت پوسته، شاخص رنگ زرده و شاخص شکل تخم) بودند. اندازه گیری میانگین درصد جوجه درآوری نیز پس از 8 دوره جوجه کشی و از سن 22-9 هفتگی انجام شد. نتایج نشان داد که تغذیه سطوح مختلف کتان اکسترود شده اثر معنی داری در تمام هفته های آزمایش بر روی درصد تخمگذاری روزانه نداشت. در هفته های 12-9، 15-12 و 18-16 سطوح 2% و 4% ، 6% دانه کتان اکسترود اثر معنی داری بر میانگین وزن تخم های بلدرچین نداشت. سطوح مختلف کتان اکسترود شده در تمام هفته های آزمایش اثر معنی داری بر میانگین مصرف خوراک نداشت، اما میانگین مصرف خوراک در کل دوره در گروه های 2،4و 6% دانه کتان اکسترود شده تاثیر معنی داری بر افزایش میانگین مصرف خوراک در مقایسه با گروه شاهد در کل دوره داشت. سطوح مختلف کتان اکسترود شده در تمام هفته های آزمایش اثر معنی داری بر روی میانگین ضریب تبدیل غذایی نداشت. بطور کلی استفاد از 2% دانه کتان اکسترود شده سبب بهبود ضریب تبدیل غذایی در مقایسه با سایر گروه ها و گروه شاهد گردید. در این آزمایش سطوح مختلف کتان اکسترود شده اثر معنی داری بر روی صفات کمی و کیفی تخم ( وزن تخم، وزن مخصوص تخم، وزن پوسته، وزن زرده، ضخامت پوسته، شاخص رنگ زرده و شاخص اندازه تخم ) نداشت. استفاده از سطح 2و 6 % دانه کتان اکسترود شده باعث افزایش معنی داری بر درصد جوجه درآوری در دوره 12-9 هفتگی داشت. اما در سایر دوره های آزمایش سطوح مختلف کتان اکسترود شده تاثیر معنی داری بر درصد جوجه درآوری نداشت. بطور کلی استفاده سطح 2 % کتان اکسترود شده باعث بهبود عملکرد تولیدی ، شاخص های کیفی تخم و جوجه درآوری گردید.
هادی قربانی علیرضا وکیلی
این پژوهش به منظور بررسی اثر اسانس پونه کوهی، پرتقال و زیره سبز ( 50، 100 و 150 میلی گرم اسانس به ازای کیلوگرم ماده خشک سیلاژ) بر ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولید گاز، پایداری هوازی و تجزیه پذیری ماده خشک سیلاژ ذرت انجام گرفت. سیلوکردن در کیسه های پلاستیکی انجام شد. سیلوها بعد از 256 روز باز شدند. سیلاژ های تیمار شده با پونه 150 و زیره 150، ph سیلاژ ذرت را در مقایسه با تیمار شاهد بطور معنی داری کاهش دادند (05/0p<). تیمار پونه 150 پروتئین خام بیشتری نسبت به تیمار شاهد داشت (05/0p< ). مقدار نیتروژن آمونیاکی در تیمارهای پونه 100، پونه 150 و زیره 150 نسبت به تیمار شاهد کاهش پیدا کرد (05/0p< ). اسانس های پونه 100، پونه 150 و پرتقال 150 باعث افزایش معنی دار فراسنجه های تولید گاز از بخش قابل تخمیر در مقایسه با تیمار شاهد شدند (01/0p< ). همچنین اسانسهای زیره 50، زیره 150 و پرتقال 150 باعث کاهش معنی دار بخش قابل تخمیر نسبت به تیمار شاهد شدند(01/0p< ). تیمار پونه 100 باعث افزایش معنی دار ثابت نرخ تولید گاز شد(01/0p< ). با این حال تیمارهای پونه 50 و پرتقال 50 باعث کاهش معنی دار ثابت نرخ تولید گاز شدند (01/0p< ). تیمارهای پونه 100 و 150 باعث افزایش معنی دار اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، انرژی متابولیسمی و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شدند (01/0p< ). زیره 100 و 150 باعث کاهش معنی دار قابلیت هضم ماده خشک در ماده آلی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شدند(01/0p< ). سیلاژهای عمل آوری شده با زیره 150، زیره 100، پونه 150، پونه 100 و پرتقال 150 پایداری هوازی بیشتری در مقایسه با تیمار شاهد داشتند(01/0p< ). تجزیه پذیری ماده خشک سیلاژ ذرت تحت تاثیر تیمارهای مختلف در شرایط برون تنی قرار نگرفت. به طور کلی با توجه به نتایج مشاهده شده در پژوهش حاضر، چنین استنباط می شود که نوع و غلظت اسانس های گیاهی مورد ارزیابی، ساختار و عملکرد گروه های موجود در اسانس ها، نسبت این گروه ها و اثرات متقابل بین نوع اسانس ها و نوع ماده خوراکی پایه، همگی از عوامل موثر بر خصوصیات شیمیایی ماده خوراکی مورد ارزیابی باشند.
سارا ساکی علیرضا وکیلی
در این تحقیق به منظور بررسی اثر اسانس رازیانه، کاج و اکالیپتوس بر فراسنجه های تولید گاز و تخمیر شکمبه ای چهار نمونه خوراکی یونجه، کنسانتره، نسبت 80:20 کنسانتره به علوفه و نسبت 60:40 کنسانتره به علوفه دو آزمایش در شرایط برون تنی به مدت 24 ساعت انجام شد. در آزمایش اول تولید گاز محیط های کشت حاوی نمونه های مکمل شده با اسانس رازیانه، کاج و اکالیپتوس در 5=ph، 6=ph و 7=ph مورد مقایسه قرار گرفت. میانگین فراسنجه گاز تولید شده از بخش قابل تخمیر (b) در بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری داشت (05/0p<). بیشترین میانگین فراسنجه گاز تولیدی از بخش قابل تخمیر در تیمار حاوی یونجه با اسانس اکالیپتوس (35/101 میلی لیتر) در 7=ph و کمترین آن در تیمار حاوی نسبت 60:40 کنسانتره به علوفه با اسانس کاج (1/6 میلی لیتر) در 6=ph مشاهده شد. ثابت نرخ تولید گاز نیز بطور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0p<). بالاترین ثابت نرخ تولید گاز مربوط به تیمار یونجه با اسانس کاج (28/0 میلی لیتر در ساعت) در 7=ph بود و کمترین آن مربوط به تیمار کنسانتره با اسانس رازیانه (006/0 میلی لیتر در ساعت) در 7=ph بود. آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر اسانس رازیانه، کاج و اکالیپتوس بر برخی از ویژگی های تخمیر شکمبه ای (ph محیط کشت، نیتروژن آمونیاکی و ناپدید شدن ماده خشک) انجام شد. نتایج نشان داد تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر ph محیط کشت، نیتروژن آمونیاکی و ناپدید شدن ماده خشک داشت (05/0p<). کمترین ph مربوط به تیمار نسبت 60:40 کنسانتره به علوفه با اسانس های رازیانه، کاج و اکالیپتوس (67/4) در 6=ph و بیشترین آن مربوط به تیمار یونجه با اسانس کاج (22/7) در 7=ph بود. کمترین غلظت نیتروژن آمونیاکی مربوط به تیمار یونجه با اسانس کاج (90/5) در 7=ph و بیشترین آن مربوط به تیمار نسبت 80:20 کنسانتره به علوفه با اسانس رازیانه (90/9) در 7=ph بود. کمترین نسبت ناپدید شدن ماده خشک مربوط به تیمار یونجه با اسانس کاج (83/20) در 7=ph و بیشترین آن مربوط به تیمار کنسانتره با اسانس رازیانه (66/59) در 7=ph بود.
علی فرامرزی گرمرودی محسن دانش مسگران
به منظور بررسی تاثیر عوامل عوامل درون خوراکی و برون خوراکی بر ویژگی های گوارش پذیری خوراک در شکمبه پژوهشی در قالب 6 آزمایش در شرایط برون تنی انجام شد. عوامل درون خوراکی شامل چربی خوراک و غلظت الیاف و عامل برون خوراکی مخلوط تجاری آنزیم های گوارشی (ناتوزایم®) بودند. ویژگی های گوارش پذیری از نظر فراسنجه های تخمیری، ناپدید شدن ماده خشک ظاهری، حجم گاز تولید شده، حجم گاز متان و درصد آن از کل گاز های تولید شده و تولید پروتئین میکروبی با استفاده از روش های نوین تولید گاز انجام شد.
زهره کوهی خور علیرضا وکیلی
ارزش تغذیه ای علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با دانه ی جو به عنوان دانه ی منشاء، یونجه و سیلاژ ذرت به عنوان دو علوفه ی متداول در خوراک دام به صورت تعیین ترکیب شیمیایی ،بخش های پروتئین خام ،تجزیه پذیری شکمبه ای و تولید گاز در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از دو رأس گاو نر هولشتاین دارای فیستولای دائمی شکمبه ای تعیین شد.تولید گاز و خصوصیات تجزیه پذیری شکمبه ای در ساعات صفر ،2، 4، 8، 16، 24، 48، 72، و 96 ساعت اندازه گیری شد.بررسی ترکیبات شیمیایی نشان داد که علوفه ی آب کشت جو به ترتیب محتوی 64/13، 19/15، 06/3، 65/3، 30/34، 80/43، 10/17، 50/0، 70/26و 60/16درصد ماده خشک ، پروتئین خام ، چربی خام ، خاکستر ، کربوهیدرات غیر فیبری، فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی ، فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی ، لیگنین نامحلول در شوینده ی اسیدی، همی سلولز و سلولز بود. درصد پروتئین خام ، فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی ، فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی ، همی سلولز و سلولز علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با دانه ی جو افزایش ولی درصد ماده خشک و کربوهیدرات غیر فیبری کاهش داشت(0.05>p).علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با یونجه و سیلاژ ذرت محتوی درصد ماده خشک ، چربی خام ، خاکستر ، فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی ، فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی ، لیگنین نامحلول در شوینده ی اسیدی، همی سلولز و سلولزکمتر و درصد پروتئین خام وکربوهیدرات غیر فیبری بیشتری بود(0.05>p). علوفه ی آب کشت جو به طور معنی داری بیشترین درصد پروتئین نامحلول ،پروتئین حقیقی و b2 نسبت به یونجه ،سیلاژ ذرت و دانه ی جو را دارا بود(0.05>p).تولید ، نرخ تولید گاز ، انرژی قابل متابولیسم ، قابلیت هضم ماده آلی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر ،تجزیه پذیری ماده خشک 24 ساعت برای علوفه آب کشت جو به ترتیب 62/64میلی لیتر به ازای 200میلی گرم ماده خشک، 064/0میلی لیتر در ساعت، 85/9مگاژول در کیلوگرم، 31/62%، 04/1%و 50/30% بود. تولید گاز،پتانسیل تولید گاز ، omd ،scfa و تجزیه پذیری ماده خشک 24 ساعت علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با یونجه و سیلاژ ذرت افزایش و درمقایسه با دانه ی جو کاهش یافت ولی نرخ تولید گاز تفاوتی نداشت(0.05>p).قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین خام و فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با دانه ی جو کاهش داشت(0.05>p).اما علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با یونجه و سیلاژ ذرت ثابت نرخ تجزیه پذیری و قابلیت هضم ndf کمتری داشت.
نرجس قهاری تقی قورچی
مطالعه حاضر به منظور بررسی تاثیر سه گونه از گیاهان خانواده نعناع با نام های علمی ziziphora clinopodioides (کاکوتی کوهی)، mentha spicata (نعناع) و mentha pulegium (پونه) بر شاخص های عملکردی، سیستم ایمنی و فراسنجه های خون، اسکور مدفوع و تعداد روزهای ابتلا به اسهال گوساله های شیر خوار و میزان باکتری های اشریشیا کولای، لاکتوباسیلوس و کل باکتری های هوازی مدفوع انجام شد. بدین منظور 16 رأس گوساله نژاد هلشتاین با میانگین وزن تولد 71/0±18/42 کیلو گرم (با نسبت 50 درصد نر و 50 درصد ماده)، با سن 3±5 روز انتخاب شد و به تیمارهای 1) شاهد (شیر بدون افزودنی)، 2) شیر حاوی پودر کاکوتی، 3) شیر حاوی پودر نعناع و 4) شیر حاوی پودر پونه اختصاص یافت. مقدار گیاه دارویی افزوده شده به شیر در هر تیمار 20 گرم به طور روزانه بود. طول دوره آزمایش 25 روز بود.
علی فرامرزی گرمرودی محسن دانش مسگران
هدف این تحقیق تعیین تأثیر روش های عمل آوری شیمیایی یا فیزیکی بر ویژگی های تجزیه ای و گوارش پذیری شولوخه (پوسته الیاف دار دانه پنبه) در شرایط برون تنی (in vitro)بود. تیمار های مورد استفاده شامل نمونه های عمل آوری شده پوسته الیاف دار دانه پنبه با محلول های 4 و 2 درصد هیدروکسید سدیم هر کدام به مدت 5/0 و 48 ساعت، امواج مایکروویو با قدرت 900 وات به مدت 4، 6 و 8 دقیقه و بیم الکترونی با قدرت 200 کیلوگری به مدت 2 دقیقه بود. نتایج آزمایش برون تنی (in vitro) نشان داد که عمل آوری شولوخه با محلول 4 درصد هیدروکسید سدیم به مدت 0/5 و 48 ساعت و محلول 2 درصد سود سوزآور به مدت 48 ساعت سبب افزایش بخش تند تجزیه (a) ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی شد (به ترتیب 0/057، 0/090 و 0/080)) 0/05>p). عمل آوری شولوخه با محلول 2 درصد هیدروکسید سدیم به مدت 0/5 و 48 ساعت سبب افزایش فراسنجه های کند تجزیه (b) و ثابت نرخ تجزیه شدن (c) الیاف نامحلول در شوینده خنثی شد (به ترتیب 0/673 و 0/887) (0/05>p). عمل آوری شولوخه تأثیری بر فراسنجه های b و c تولید گاز با استفاده از کشت مخلوط میکروبی شکمبه نداشت. فراسنجه های b و c تولید گاز نمونه های عمل آوری شده شولوخه با بیم الکترونی (57/39 = b و 0/017= c) با استفاده از کشت مخلوط باکتریایی یا قارچی بیشتر از سایر نمونه ها بود (0/05>p). فراسنجه b تولید گاز نمونه های عمل آوری شده شولوخه با استفاده از محیط های کشت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه، باکتریایی یا قارچی متفاوت بود (05/0>p) و محدوده آن برای محیط کشت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه (220-650)، برای محیط کشت حاوی مخلوط باکتریایی (40-60) و برای محیط کشت حاوی مخلوط قارچی (3/5-6) بود. گوارش پذیری الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی نمونه های عمل آوری شده با بیم الکترونی در محیط های کشت ثابت حاوی مخلوط میکروبی شکمبه و مخلوط باکتریایی نسبت به سایر تیمارها بیشتر بود ( 0/05>p). عمل آوری شولوخه با امواج مایکروویو و بیم الکترونی در مقایسه با هیدروکسید سدیم تأثیر بیشتری بر ناپدید شدن ماده خشک، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی داشت (0/05>p). عمل آوری شولوخه با محلول 2 درصد هیدروکسید سدیم (به مدت 48 ساعت) و بیم الکترونی تأثیری بر کمیت باکتری های سلولیتیک موجود در محیط کشت ثابت حاوی مخلوط باکتریایی نداشت.