نام پژوهشگر: محمد حسین محمودی قرایی
فاطمه سعدی راد اسداله محبوبی
سازندهای داریان و کژدمی به (آپتین و آلبین) در چاه های شماره 4، 8، 9، 20 و 21 میدان نفتی آزادگان، جهت شناخت رخساره ها، محیط رسوبی، فرایندهای دیاژنتیکی و آنالیز چینه نگاری سکانسی مورد مطالعه قرار گرفته اند. میدان نفتی آزادگان یک تاقدیس تحت الارضی با امتداد شمالی-جنوبی است که در 60 کیلومتری آبادان قرار دارد. این میدان از نظر تقسیم بندی ساختاری ناحیه ای، در پهنه چین خورده-رورانده زاگرس و در زیر حوضه فروافتادگی دزفول واقع است. ضخامت متوسط سازندهای داریان و کژدمی در چاه های مطالعه شده در این میدان به ترتیب 170 متر و 227 متر است. براساس مطالعات پتروگرافی، دو رخساره ی کربناته مادستون پهنه جزرومدی و وکستون-پکستون حاوی فرامینیفرهای بنتیک محیط لاگون در سازند داریان و چهار رخساره کربناته، مادستون پهنه جزرومدی، وکستون و پکستون محیط لاگون، وکستون- پکستون و مادستون دریای باز و یک رخساره آواری ماسه سنگی محیط ساحلی در سازند کژدمی شناسایی و تفسیر شده است. بررسی شواهد و مقایسه ی رخساره های ذکر شده با رخساره های استاندارد، نشان می دهد که سازند داریان و کژدمی در این میدان در پلاتفرم کربناته از نوع رمپ هموکلینال، نهشته شده اند. میکریتی شدن، فشردگی مکانیکی و شیمیایی، سیمانی شدن، نئومورفیسم افزایشی، انحلال، جانشینی (دولومیتی شدن، سیلیسی شدن، هماتیتی شدن و پیریتی شدن)، ایجاد شکستگی از مهم ترین فرایندهای دیاژنزی شناسایی شده است که در رخساره های سازندهای داریان و کژدمی است. توالی پاراژنتیکی سازندهای داریان و کژدمی نشان دهنده تاثیر مجموعه ای از فرایندهای دیاژنزی همزمان با رسوبگذاری در کف دریا، و پس از رسوبگذاری در طی تدفین کم عمق تا عمیق و در نهایت بالاآمدگی است. مطالعه چینه نگاری سکانسی سازندهای داریان و کژدمی نشان می دهد که سازند داریان در مرحله تراز بالای سطح آب دریا (hst) برجای گذاشته شده است. سازند کژدمی نیز از یک سکانس رسوبی رده سوم در سه مرحله، تراز پایین سطح آب دریا (lst)، پیشروی آب دریا (tst) و تراز بالای آب دریا (hst) ته نشین شده است. با توجه به انطباق نمودار پرتو گاما و نتایج حاصل از مطالعات پتروگرافی مرز زیرین این سکانس رسوبی از نوع اول (sb1) و مرز بالایی آن از نوع دوم (sb2) است. انطباق نسبتا خوب منحنی رده ی سوم تغییرات نسبی سطح آب دریا در این مطالعه با منحنی تغییرات جهانی سطح آب دریا، نشان دهنده تاثیر پذیری شرایط رسوبگذاری سازند کژدمی از تغییرات جهانی است و وجود تفاوت ها می تواند ناشی از رویدادهای محلی باشد.
سمیرا تقدیسی نیکبخت محمد حسین محمودی قرایی
چکیده حوضه آبخیز عشق آباد-سوله بخشی از حوضه آبخیز رودخانه کشف رود است که بین طول شرقی 6 ? 19 ? 58 تا ? 14 ? 27 ? 58 و عرض شمالی ?5 ? 49 ? 36 تا ?21 ? 58 ? 36 در جنوب غرب قوچان قرار دارد. مساحت این حوضه 365/81 کیلومتر مربع و با شکلی کشیده است. این حوضه با توجه به تقسیمات زمین شناسی ایران در زون ساختاری بینالود قرار گرفته و بدلیل موقعیت ویژه ی ساختاری دارای توالی نسبتاً ضخیمی از سنگهای رسوبی (واحدهای سنگ آهکی سازند تیزکوه) و سنگهای آتشفشانی ائوسن است. مطالعات ژئومورفولوژی و فیزیوگرافی در این حوضه که با استفاده از نقشه های ترسیم شده در محیط نرم افزار arc gis صورت گرفته است نشان می دهند که سنگهای ولکانیکی فراوانترین سنگهای موجود در منطقه بوده و حساسیت کمی در برابر فرسایش دارند. به منظور بررسی تغییرات اندازه ی ذرات و عوامل موثر در ریز شوندگی در این رودخانه تعداد 34 نمونه رسوب از کانال اصلی رودخانه آنالیز و بر اساس آن 3 ناپیوستگی و 4 پیوستگی رسوبی تشخیص داده شده است. در این حوضه جورشدگی هیدرولیکی در مقایسه با سایش نقش موثرتری در ریز شوندگی اندازه ذرات در هریک از پیوستگیهای رودخانه دارد. محاسبه پارامترهای اندازه ذرات نشان میدهد که رسوبات رودخانه مورد مطالعه عمدتا دارای جورشدگی بد و بسیار بد، کج شدگی مثبت و کشیدگی پهن تا کشیده هستند. عناصر ساختاری موجود در این رودخانه شامل گراول ماتریکس پشتیبان (gmm)، گراول دانه پشتیبان (gcm)، گراول با لایه بندی افقی (gh)، ماسه با لایه بندی افقی (sh)، گل لامیناسیون دار (fl) و گل توده ای (fm) تشکیل شده است. رخساره های موجود در چهار عنصر ساختاری کانال (ch)، جریان گراویته ای (sg)، بار گراولی و اشکال لایه ای (gb)، صفحات ماسه ای لامینه ای و رسوبات ریز خارج از کانال (ff) شکل گرفته اند. بر اساس مجموعه های رخساره ای و عناصر ساختاری، مدل رسوبی رودخانه عشق آباد – سوله بریده بریده با بار بستر گراولی است . نتایج مدل mpsiac نشان می دهد که 79/46% معادل 1751/3807 هکتار در کلاس iv طبقه بندی فرسایش با رسوبزایی زیاد و 2/53% معادل 3249/4329 هکتار در کلاس iii با رسوبزایی متوسط طبقه بندی می شود. میانگین تولید رسوب بر اساس مدل mpsiac به ترتیب 04/5 تن در هکتار و 844/2 تن در هکتار محاسبه گردید.
سمیه پولادی اسداله محبوبی
چکیده سازند آسماری به سن الیگو-میوسن در چهار برش تحت الارضی در میدان نفتی رامشیر به منظور شناخت رخساره ها، محیط رسوبی، فرایندهای دیاژنزی و چینه نگاری سکانسی مورد مطالعه قرار گرفته است. این میدان در سازند آسماری دارای 43 کیلومتر طول و 5 تا 5/5 کیلومتر عرض است. ضخامت متوسط سازند آسماری در این میدان 395 متر است. بر اساس مطالعات پتروگرافی و تفسیر داده های چاه پیمایی، شش زون در سازند آسماری در این میدان شناسایی شده که عمدتا از سنگ آهک، سنگ آهک دولومیتی، دولومیت، سنگ آهک رسی، ماسه سنگ و شیل تشکیل شده است. بر اساس مطالعه پتروگرافی بیش از 400 مقطع نازک از این سازند، 14 رخساره کربناته و 2 رخساره آواری شناسایی شده است که در محیط های رسوبی ساحل و پهنه جزر ومدی، لاگون، سد و دریای باز نهشته شده اند. بررسی شواهد و مقایسه رخساره های مشاهده شده با رخساره های استاندارد نشان می دهد که سازند آسماری در یک رمپ هموکلینال شامل زیر محیط های رمپ داخلی، رمپ میانی و رمپ خارجی نهشته شده است. از فرایندهای دیاژنزی که سازند آسماری را در این میدان تحت تاثیر قرار داده است می توان به سیمانی شدن، دولومیتی شدن، انیدریتی شدن، فشردگی فیزیکی و شیمیایی، انحلال و نئومورفیسم اشاره کرد. فرایندهای دولومیتی شدن و انیدریتی شدن عمدتا در بخش های بالایی سازند آسماری رخ داده است. فرایند دولومیتی شدن عمدتا باعث افزایش تخلخل شده است. این فرایندهای دیاژنزی حاکی از آن است که محیط های دیاژنزی دریایی، متئوریک و تدفینی این سازند را تحت تاثیر قرار داده است. مطالعه چینه نگاری سکانسی سازند آسماری نیز منجر به شناسایی پنج سکانس رسوبی درجه سوم در این سازند شده است. مرز پایینی سکانس اول در سازند شیلی پابده واقع شده است. مرز های دیگر سکانس ها از نوع sb2 بوده و مرز بالایی سکانس پنجم که منطبق بر مرز این سازند با سازند گچساران است از نوع sb1 است. از آنجایی که سن سازند آسماری در این میدان مشخص نشده بنابراین امکان بررسی و انطباق تغییرات سطح آب دریا در زمان نهشته شدن سازند آسماری در این میدان با تغییرات جهانی سطح آب دریا امکان پذیر نبوده است.
اکبر حسنی نکو غلامحسین حق نیا
مواد مادری به عنوان یکی از عومل اصلی خاک سازی تاثیر زیادی بر ویژگی های خاک و همچنین غلظت عناصر سنگین در خاک دارند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر مواد مادری و فرآیندهای پدوژنیک بر توزیع عناصر آهن، نیکل، مس، روی و سرب در خاک می باشد. بدین منظور، دو خاکرخ در موقعیت قله شیب هر یک از سنگ های گرانیتی، آذرین فوق بازی و دگرگونی حفر و پس از تشریح، از افق های ژنتیکی آنها نمونه برداری شد. ویژگی های فیزیکی و شیمیایی وکانی شناسی خاک ها مورد مطالعه قرار گرفت. مقدار شبه کل عناصر سنگین با استفاده از تیزاب سلطانی و اجزای مختلف عناصر سنگین به روش عصاره گیری متوالی تعیین گردید. وجود مقدار زیاد کربنات کلسیم و گچ که از طریق رسوبات بادرفتی به این خاک ها اضافه شده نشان می دهد که این خاک ها با وجود مورفولوژی ظاهری، کاملا درجا نبوده و واژه شبه درجا برای آنها پیشنهاد می شود. کانی های کلریت، اسمکتیت، میکا، آمفیبول و برخی کانی های مخلوط مانند کلریت/ اسمکتیت و کلریت/میکا از مهم ترین کانی های موجود در خاکرخ های مورد مطالعه می باشند. کلریت در خاکرخ های فوق بازی و دگرگونی از نوع غنی از منیزیم و در خاکرخ گرانیتی غنی از آهن است. نتایج مطالعه عناصر سنگین نشان داد که مقدار عناصر سنگین به شدت زیر تاثیر مواد مادری است و ته نشست های بادرفتی نیز موجب تغییر در میزان این عناصر شده اند. نیکل وضعیت ویژه ای داشت؛ در حالی که در خاکرخ فوق بازی مقدار آن تا 7/419 میلی گرم بر کیلوگرم می رسد حداکثر مقدار آن در خاکرخ گرانیتی و دگرگونی به ترتیب5/30 و 59 میلی گرم بر کیلوگرم می باشد. مس در خاکرخ فوق بازی و دگرگونی به ترتیب با مقدار میانگین 60 و 3/56 میلی گرم بر کیلوگرم نسبت به خاکرخ گرانیتی با مقدار میانگین 1/12 میلی گرم بر کیلوگرم بیشتر بود. از نظر روی، خاکرخ ها تفاوت چندانی نداشتند ولی در خاکرخ گرانیتی با مقدار میانگین 55 میلی گرم بر کیلوگرم اندکی بیشتر از خاکرخ های دیگر بود. مقدار سرب خیلی کم می باشد و تنها در افق های سطحی تا 6 میلی گرم بر کیلوگرم می رسد. عصاره گیری متوالی عناصر سنگین نشان می دهد که به طور کلی بیشتر غلظت عناصر مورد مطالعه در بخش باقیمانده قرار دارند که با توجه به هوادیدگی کم خاک ها، قابل انتظار بود.
محمد خانه باد اسداله محبوبی
ایران از نظر ایالت ساختاری به چندین حوضه رسوبی- زمین ساختی تقسیم شده است که ایران مرکزی به شکل مثلث یکی از ایالت های ساختاری است که از شرق به غرب به سه واحد ساختاری به نام های بلوک لوت، طبس و یزد تقسیم شده است. بلوک طبس حاوی نهشته های فانروزئیک بوده که رسوبات کربونیفر آن بدلیل اینکه تاکنون بطور تفضیلی از دیدگاه رسوب شناسی مورد مطالعه قرار نگرفته است برای درک بهتر جغرافیای دیرینه این دوره در ایران انتخاب شده است. برای رسیدن به این اهداف از مطالعات صحرایی، میکروسکوپی، کاتدولومینسانس، میکروسکوپ الکترونی، ایزوتوپ های پایدار، آنالیز عنصری، فلورسانس اشعه x و دیفراکسیون اشعه x استفاده شده است. رسوبات کربونیفر در این ناحیه از سازندهای شیشتو2 (در برش حوض دوراه با ضخامت 264 متر)، سردر ( به ترتیب در برش های حوض دوراه، نیاز و زلدو با ضخامت 584، 656 و 322 متر) و گچال (معادل با سازند شیشتو 2 و سردر، با ضخامت 325 متر در برش راهدار) تشکیل شده است. سازند سردر در کوه های شتری (برش های حوض دوراه و نیاز) دارای رخساره سیلیسی آواری با میان لایه هایی از سنگ آهک بوده در حالیکه به سمت شمال در بلوک طبس (برش زلدو) و غرب حوضه (برش راهدار) رخساره آن غالباً آهکی بوده و از ضخامت آن نیز کاسته شده است. بر اساس مطالعات صحرایی و شواهد رخساره های میکروسکوپی، رسوبات سازند شیشتو2 (کربونیفر پیشین) در بلوک طبس در یک رمپ کربناته فاقد سد و در یک محیط دریای باز نهشته شده است. با ورود بیش از حد رسوبات سیلیسی آواری، شرایط رسوبگذاری تغییر کرده و رسوبات آواری- کربناته در نواحی جنوب منطقه مورد مطالعه و رسوبات کربناته در نواحی شمالی آن نهشته شده اند (سازند سردر). سازند سردر با سن کربونیفر پیشین تا کربونیفر پسین با سنگهای سیلیسی آواری و کربناته (با رخساره های دریای باز، سد، لاگون و جزر مد) در یک رمپ دارای مخلوطی از رسوبات سیلیسی آواری و کربناته نهشته شده اند. وجود تناوب کنگلومرا، ماسه سنگ (مچور تا ساب مچور) وشیل، ساختمان های رسوبی از قبیل ریپل مارک های تداخلی و موجی زبانه ای و نیز اثرفسیل های phycodes, lockeia, gordia rusophycus, و planolites در ماسه سنگ های سازند سردر، وجود آثار فسیل گیاهی از قبیل آنولاریا و پکوپتریس به سن اواخر پنسلوانین (کربونیفر پسین) در شیل های بالایی سازند سردر، وجود سیکل های به سمت بالا کم عمق و درشت شونده (از شیل های پرودلتا به ماسه سنگ بخش های جلویی دلتا) بیانگر نهشته شدن رسوبات سیلیسی آواری سازند سردر در یک محیط دلتایی-ساحلی است که این رخساره ها در نواحی جنوبی منطقه مورد مطالعه مشهودترند. در دیاگرام های سه تایی qfr و دیاگرام ترکیب شیمیایی ماسه سنگها، ماسه سنگهای سازند سردر اغلب از نوع کوارتزآرنایت، ساب لیتارنایت، و ساب آرکوز بوده و برخاستگاه زمین ساختی آنها با استفاده از نمودارهای qt f l و qm f l+qp حاصله از آنالیزهای مودال، کراتون و کوهزایی با چرخه مجدد رسوبی و موقعیت تکتونیکی سنگهای رسوبی سیلیسی آواری با توجه به دیاگرام k2o/na2o در برابر sio2، موقعیت تکتونیکی حاشیه غیر فعال(passive margins) را نشان می دهند. در این کراتون پایدار، ماسه های کوارتزی احتمالاً از پی سنگ های گرانیتی-گنایسی و یا از سنگ های چرخه مجدد منشأ گرفته اند. اندیس هوازدگی شیمیایی (cia) بالای شیل ها و ماسه سنگ های سازند سردر، بیانگر هوازدگی نسبتاً شدید در ناحیه منشأ رسوبات است. بعلاوه، بدلیل اتصال ایران مرکزی به صفحه عربی و تشکیل یک پلت فرم پایدار در ایران مرکزی این احتمال وجود دارد که شرایط آب و هوایی در حاشیه غیر فعال تکتونیکی در ایران مرکزی نسبتاً مرطوب بوده است. فرایندهای دیاژنزی موثر بر ماسه سنگهای سازند سردر شامل فشردگی فیزیکی و شیمیایی ، سیمانی شدن (سیلیسی، کربناته و هماتیتی) دگرسانی ، تشکیل رگه های کلسیتی و ایلیتی شدن و فرایندهای دیاژنزی موثر بر سنگ های آهکی ناحیه مورد مطالعه شامل میکریتی شدن، نئومورفیسم، سیمانی شدن (رشته ای، گرانولار، هم بعد، بلوکی، دروزی و رورشدی)، فشردگی فیزیکی و شیمیایی، دولومیتی شدن (اولیه و ثانویه)، سیلیسی شدن، پیریتی شدن، انحلال، شکستگی و پرشدن رگه هاست که در مراحل دیاژنزی ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز رسوبات کربونیفر ناحیه مورد مطالعه را تحت تأثیر قرار داده اند. مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی خرده های اسکلتی مرجان، براکیوپود و کرینوئید در رسوبات آهکی ناحیه مورد مطالعه حاکی از نهشته شدن این رسوبات دریک رمپ کربناته با شوری نرمال است. روند تغییرات ایزوتوپ اکسیژن 18 در برابر ایزوتوپ کربن 13 در این خرده های فسیلی بیانگر تاثیر دیاژنز تدفینی است بطوریکه تغییرات وسیع در میزان ایزوتوپ اکسیژن و تغییرات جزئی تری در میزان ایزوتوپ کربن دیده می شود. با توجه به شواهد به دست آمده می توان چنین اظهار داشت که از نظر جغرافیای دیرینه، رسوبات سیلیسی آواری به احتمال زیاد از جنوب منطقه مورد مطالعه و نیز از صفحه عربی سرچشمه گرفته است. از آن جایی که ایران مرکزی به فرم پلت فرمی پایدار در حدود 25 درجه جنوب خط استوا قرار داشته است شرایط آب و هوایی برای تشکیل کربناتها، بویزه در مناطق شمالی بلوک طبس، حکم فرما بوده و بطور کلی رسوبگذاری در یک حاشیه غیر فعال تکتونیکی انجام شده است.
سیده زهرا پورحیدر اسدا.. محبوبی
سازند کربناته مزدوران در غرب حوضه رسوبی کپه داغ، در شمال باختری جاجرم، متشکل از دولومیت در قاعده و همچنین بالای برش، و سنگ آهک های مادستونی تا گرینستونی در بخش های میانی برش است. این سازند در چاه قزل تپه2 از لایه های متناوب آهک و شیل تشکیل شده است. مهمترین دانه های اسکلتی شامل فرامینیفر، جلبک سبز، دوکفه ای و استراکود،و گروه اصلی ذرات غیر اسکلتی اینتراکلست و پلوئید هستند. در نهشته های این سازند مجموعه ای از فرامینیفرهای بنتیک، کالپیونل ها و جلبک ها مشاهده گردیده است که بر اساس این مجموعه فسیلی می توان سن این نهشته ها را آکسفوردین تا والانژینین زیرین دانست که از سن ارائه شده در برش تیپ جوان تر است. دیاژنز در مقاطع میکروسکوپی مورد مطالعه شامل شش فرایند اصلی سیمانی شدن، میکریتی شدن، نئومورفسیم، انحلال، فشردگی، دولومیتی شدن و فرایندهای دیگری مانند ددولومیتی شدن، ایجاد شکستگی و درزه، هماتیتی شدن، سیلیسی شدن و پیریتی شدن می باشد که در سه محیط دیاژنزی دریایی، متئوریک و دفنی صورت گرفته است. اگرچه دولومیتی شدن، گسترده ترین فرایند دیاژنزی در این سازند به شمار میرود ولی انواع سیمان کربناته نیز به خوبی قابل مشاهده است.در نمونه های گرینستونی، انواع سیمان های هم ضخامت،هم محور حاشیه ای، بلوکی، دروزی، رادی اکسیال و موزاییکی در فضای بین آلوکم ها تشکیل شده اند. براساس مطالعات پتروگرافی (اندازه دانه و فابریک) در سازند مزدوران چهار گروه دولومیت شاملدولومیکریت، دولومیکرواسپاریت، دولواسپاریت و دولومیت درشت بلورتشخیص داده شده اند که به جز مورد اول، بقیه ثانویه هستند. مطالعات رخساره ای این سازند منجر به شناسایی چهار کمربند رخساره ای (دریای باز، سد، لاگون و پهنه جزرومدی) شامل پانزده رخساره کربناته و دو رخساره آواریشده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که این سازند در مناطق مورد مطالعه به احتمال زیاد در یک پلاتفرم کربناته از نوع رمپ تک شیب بر جای گذاشته شده است. بررسی های چینه نگاری سکانسی به شناسایی پنج سکانس رسوبی رده سوم در برش چشمه خان و چهار سکانس رسوبی در چاه قزل تپه2 انجامید.منحنی مربوط به تغییرات سطح آب دریا در توالی های مورد مطالعه، با منحنی تغییرات جهانی سطح آب دریا قابل مقایسه است.مرز زیرین سکانساولومرزبالایی سکانسآخر از هر دو برش مورد مطالعه،مرز سکانسی نوع اول ودیگرمرزها، نوع دوم هستند.
مریم محبی نجم آباد غلامرضا لشکری پور
دشت نیشابور، یکی از مهمترین دشتهای استان خراسان رضوی در شمال شرق ایران است. در سالهای اخیر رشد جمعیت همراه با توسعه صنعت و کشاورزی باعث تغییرات زیادی در کیفیت و آلودگی خاک سطحی این دشت شده است. از دیدگاه جهانی خاک پس از آب وهوا، سومین جزء عمده محیط زیست تلقی میشود. خاک توسط مواد شیمیایی ازجمله فلزات سنگین و فرآوردههای صنعت نفت به شدت آلوده شده و ازاین طریق آلایندهها وارد زنجیره غذایی و آبهای سطحی یا زیر زمینی گشته وسرانجام وارد بدن انسان میشود. غلظت بالای فلزات سنگین در خاک میتواند برای اکوسیستم و انسان خطرات طولانی مدت به همراه داشته باشد. جهت بررسی میزان عناصر مختلف، به ویژه عناصر سنگین در خاکهای دشت نیشابور، از 50 ایستگاه مختلف در سطح دشت نمونه برداری بعمل آمد. از این تعداد 15 ایستگاه در محدوده لندفیل(محل دفن زبالههای نیشابور و عشق آباد) و تصفیه خانه فاضلاب واقع در جنوب شرق نیشابور، 17 ایستگاه در محدوده شهرک صنعتی خیام واقع در شرق نیشابور و 18 ایستگاه در محدوده کارخانه فولاد خراسان و نیروگاه سیکل ترکیبی واقع در شمال غرب نیشابور قرار دارد. به منظور تجزیه و تحلیل کیفیت خاک منطقهی مورد مطالعه، پارامترهای فیزیکوشیمیایی و میزان عناصر در خاک بررسی شد. سپس نتایج بدست آمده با کمک شاخصهای ضریب آلودگی صنعتی، ضریب غنی شدگی و شاخص زمین انباشت مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین رابطهی عناصر و پارامترها به کمک ضرایب همبستگی پیرسون و همبستگی رتبه ای اسپیرمن بدست آمده و بررسی شد. در مجموع، با تلفیق بررسیها و نتایج مشخص شد که در منطقهی مورد مطالعه عناصر as، hg، pb، mo و bi منشا بشرزاد دارند. عناصر cd، ni، cr، co، mn و mg هم منشا بشرزاد و هم منشا زمینزاد و بقیهی عناصر منشا زمینزاد دارند.
فروغ عباساقی اسدالله محبوبی
چکیده در این مطالعه محیط رسوبی، چینه نگاری سکانسی و دیاژنز سازند سروک در میدان نفتی کوپال مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور تعداد 351 مقطع نازک از مغزه ها و خرده های حفاری در چاه های شماره 4، 20 و 48 میدان نفتی کوپال مورد مطالعه قرار گرفته است. به علاوه از لاگ های پتروفیزیکی مثل گاما، نوترون، چگالی، صوتی و نمودار inpefa-gr نیز استفاده شد. مطالعات محیط رسوبی منجر به شناسایی 9 رخساره در سه کمربند رخساره ای لاگون، پشته کربناته و دریای باز شد. مدل رسوبی سازند سروک در این مطالعه به یک رمپ کربناته هموکلینال نسبت داده شد که در آن سد محدود کننده مشخصی وجود نداشته است. حوضه رسوبی از رمپ داخلی تا رمپ خارجی تغییر کرده است. رمپ داخلی با فراوانی فرامینیفرهای بنتیک مانند آلوئولین، نزازاتا، تکستولاریا و میلیولید مشخص می شود. در رمپ میانی رودیست ها و خارپوستان بیشترین گسترش را نشان می دهند. در رمپ خارجی الیگوستژین ها و فرامینیفرهای پلاژیک به همراه مواد حمل شده از قسمت های کم عمق حضور دارند. بررسی چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی 2 سکانس رسوبی درجه سوم شد. مرز سکانس ها از نوع sb2 است. با توجه به اینکه در میدان کوپال سازند سروک با نا پیوستگی فرسایشی در زیر سازند ایلام قرار گرفته است، مرز بین سازند سروک و ایلام از نوع sb1 است. مهم ترین فرآیندهای دیاژنزی شناسایی شده شامل میکریتی شدن، سیمانی شدن، انحلال، جانشینی (دولومیتی شدن و هماتیتی شدن)، نئومورفیسم، فشردگی فیزیکی و شیمیایی و آشفتگی زیستی در سه مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز است.
سمیرا چمانه فر فرشته قاسم زاده
منطقه رباط سفید در شمال شرق ایران و در 76 کیلومتری جنوب شرق مشهد قرار دارد. این منطقه توسط رخنمون های افیولیتی بشدت سرپنتینیتی شده احاطه شده است و دارای پتانسیل معدنی بالا از نظر برخی عناصر مانند کروم می باشد. در این مطالعه به منظور بررسی منشأ و میزان آلودگی در منطقه، نمونه برداری از سه منبع سنگ، خاک و آب صورت گرفت. 7 نمونه سنگ برداشت شده از منطقه، با استفاده از روش xrd و icp-es مورد آنالیز کانی شناسی و عنصری قرار گرفت. با استفاده از نتایج آنالیز عنصری، نسبت تمرکز عناصر نیز محاسبه شد. تعداد 15 نمونه خاک جهت مطالعه عناصر سنگین به روش icp-ms، مورد آنالیز عنصری قرار گرفت. درصد مواد آلی به روش (walky & black) و درصد کربنات کلسیم به روش خنثی سازی توسط اسید کلریدریک تعیین شد. برای ارزیابی میزان آلودگی در نمونه های خاک، شاخص زمین انباشتگی، فاکتور آلودگی، درجه آلودگی و فاکتور غنی شدگی محاسبه، و پراکنش میان عناصر و پارامترهای مواد آلی، کربنات کلسیم، رس و ph تعیین گردید. تعداد 8 نمونه آب شرب ساکنین روستاهای مختلف رباط سفید، بازه حور، زیارت، سید احمد و کج آلنگ نیز برداشت و پارامترهای ph، ec، tds و t در زمان نمونه برداری اندازه گیری شد. غلظت کاتیون ها در آب به روش icp-ms و غلظت آنیون ها به روش تیتراسیون تعیین گردید. در نمونه های آب برداشت شده ضمن تعیین تیپ و رخساره، شاخص های کیفی wqi، awqi و شاخص های فلزی mi و hpi محاسبه و کیفیت این منابع از لحاظ شرب، کشاورزی و صنعتی ارزیابی شد. با توجه به مطالعات انجام شده در منطقه رباط سفید، لیتولوژی منطقه منشأ اصلی آلودگی به شمار رفته و فرایند آلتراسیون سرپنتنیتی شدن سنگ های الترامافیک باعث ورود عناصر سمی نظیر کروم به محیط آب و خاک شده و اثرات نامطلوبی را روی ساکنین منطقه گذاشته است. بنابراین به منظور بررسی حذف یا کاهش اثرات سمی فلز کروم در منطقه، تعداد 2 نمونه باکتری جهت مطالعات پالایش زیستی میکروبی کروم در منابع آب برداشت گردید. میزان درصد احیای کروم شش ظرفیتی به سه ظرفیتی در آزمایشات پالایش میکروبی کروم در نمونه آب و رسوب منطقه به روش جذب اتمی (aas) تعیین گردیده است. نتایج احیای میکروبی کروم شش در نمونه رسوب و آب منطقه نشان می دهد که باکتریهای موجود در محیط با درصد بالایی قادر به تبدیل کروم شش به سه ظرفیتی در مقیاس آزمایشگاهی هستند، بطوریکه کوکسی های گرم مثبت موجود در آب تا 89% و باسیل های گرم منفی موجود در رسوب تا 75% قادر به احیای کروم شش ظرفیتی می باشند.
عباس قادری دیتر کورن
توالیهای رسوبی گذر پرمین ـ تریاس در شمال باختر ایران دربردارنده یکی از بهترین رخنمونهای این محدوده زمانی در دنیاست که به عنوان برش استاندارد برای این لایه های گذر در حوضه تتیس کاربرد دارد. در این پژوهش برشهای موجود در منطقه کوههای علی باشی، برش حاشیه دره ارس و برش زال مورد بررسی و نمونه برداری دقیق قرار گرفته و از دیدگاههای مختلف سنگ چینه نگاری، زیست چینه نگاری بر اساس کنودونتها و براکیوپودها، بوم شناسی دیرینه، ریزرخساره ها و تفسیر محیط رسوبی مورد مطالعه قرار گرفته اند. همچنین نمونه هایی برای بررسی تغییرات نرخ ایزوتوپهای کربن و اکسیژن در همکاری با محققین موزه تاریخ طبیعی برلین آلمان برداشت و بررسی شده اند. توالیهای رسوبی مورد مطالعه در برشهای چینه شناسی مهم این پژوهش نظیر برشهای دره اصلی، علی باشی 1، علی باشی 4 ، دره ارس و زال به ترتیب 16/60، 50/28، 75/49، 81/34 و 26/64 متر ضخامت داشته و از قدیم به جدید مشتمل بر توالیهای متعلق به لایه های خاچیک (سازند خاچیک در این پژوهش)، لایه های جلفای زیرین و بالایی (سازند جلفا در این پژوهش)، سازند علی باشی(عضوهای زال و سنگ آهکهای حاوی paratirolites) و سازند الیکا (عضو ارس و بخش کربناته ابتدای سازند الیکا)می باشند. کنودونتهای به دست آمده از 543 نمونه برداشت شده از این توالیها متعلق به 6 جنس و 50 گونه مختلف می باشند. بر این اساس، مرز ووچیاپینگین ـ چانگزینگین در حد فاصل سازندهای جلفا و علی باشی و مرز پرمین ـ تریاس در بخش ابتدایی سازند الیکا قرار گرفته است. در میان توالیهای رسوبی مورد مطالعه در این پژوهش، لایه های سازند جلفا (به ویژه لایه های جلفای پایینی) در برشهای دره اصلی و زال دربردارنده تنوع خوبی از براکیوپودهای متعلق به راسته هایathyridida، orthida، orthotetida، productida، ، rhynchonellida، spiriferida و trebratulida هستند. بر اساس این براکیوپودها که متعلق به 27 جنس و 39 گونه مختلف هستند، سه بیوزون و یک بیوزون در برشهای دره اصلی و زال معرفی شده اند. این بیوزونها و مقایسه آنها با بیوزونهای مشابه از دیگر نقاط ایران، قفقاز جنوبی و چین جنوبی و نیز مطابقت آنها با بیوزونهای کنودونتی، موید سن ووچیاپینگین پیشین ـ پسین برای توالیهای مذکور است. مطالعه بوم شناسی دیرینه و بررسی نحوه استقرار این براکیوپودها در کف بستر به شناسایی 5 الگوی مختلف جایگیری براکیوپودها و ارائه تفسیری از میزان انرژی محیط رسوبی دیرینه انجامیده است. در میان نمونه های براکیوپود مورد مطالعه، پوسته برخی از فسیلها توسط دیگر جانوران همزیست، تحت تأثیر قرار گرفته که این آثار غالباً در دو الگوی مسالمت آمیز خنثی یا همسفرگی و شبه انگلی بوده است. بررسی سطوح تغذیه ای مختلف و مقایسه آن با ساختار هرم غذایی نشان دهنده حضور غالب جانوران سطوح پایین تغذیه شامل تولیدکنندگان اولیه و سپس جانوران معلق خواری نظیر براکیوپودها به ترتیب در بخشهای بالایی سازند خاچیک و بخشهای پایینی سازند جلفا است. این جانوران با افزایش عمق حوضه به مرور با سازندگان سطوح بالاتر هرم غذایی جایگزین می شوند به طوری که جانوران معلق خوار جای خود را به شکارگرانی نظیر آمونوئیدها و ناتیلوئیدها می دهند که تا محل افق انقراض در بالای سنگ آهکهای حاوی paratirolites، جانوران اصلی حاکم در دریاها بوده اند. با وقوع رویداد انقراض انبوه در افق انتهایی سازند علی باشی، زیست بومهای دریایی از شکارگران سطوح بالایی تغذیه خالی شده و با استقرار شرایط یوتروفیک، دوباره تولیدکنندگان اولیه نظیر میکروبهای سازنده طبقات میکروبیالیت سازند الیکا فراوان شده اند.
سمیرا خوشخوی یوسف آبادی محمد حسین محمودی قرایی
روند رو به رشد استفاده از آب در صنایع مختلف باعث ایجاد آلودگی آب به آلاینده های مختلفی شده است. از جمله این آلاینده¬ها می¬توان به فلزات سنگین و سمی کادمیوم، کروم، نیکل و سرب اشاره کرد که مشکلات عمده¬ای برای سلامتی موجودات زنده می¬توانند ایجاد کنند. استفاده از مواد ارزان و کارآمد در حذف این نوع از آلاینده ها می تواند از لحاظ اقتصادی مفید باشد. در این مطالعه با روش جذب سطحی، حذف این فلزات سمی از آب توسط منیزیا که از کلسینه کردن ماده معدنی منیزیت در کوره الکتریکی به دست می آید، بررسی شد. برای این منظور منیزیت با اندازه ذرات 1/0-5/0 میلی متر در دمای oc 600 و به مدت 2 و 4 ساعت پخت در کوره قرار داده شد که در نهایت دو نوع منیزیا با ساعت پخت مختلف به دست می آید و هدف این مطالعه بررسی و مقایسه این دو نوع منیزیا برای حذف فلزات اشاره شده می¬باشد. برای شناسایی ترکیب کانی شناسی و شیمیایی منیزیت خام آنالیزهای xrd، xrf و برای بررسی ساختار میکروسکوپی منیزیت خام و دو نوع منیزیا آنالیز sem انجام شد. پارامترهای موثر بر فرآیند جذب شامل: غلظت اولیه، مقدار جاذب، زمان و ph اولیه محلول مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت مقدار بهینه هر کدام از پارامترها برای هر عنصر استخراج شد. تمامی آزمایش¬ها بر اساس محلول¬سازی آزمایشگاهی و در دمای محیط (oc 25-24) انجام شد. محلولی با غلظت مشخص برای هر عنصر تهیه، ph آن با naoh یا hno3 تنظیم شد، مقدار مشخصی از جاذب به آن اضافه و در مدت زمان معینی بر روی هم¬زن مغناطیسی قرار داده شد. غلظت باقی مانده عناصر در محلول توسط آنالیز جذب اتمی تعیین شد. در هر مرحله درصد حذف و ظرفیت¬ جذب محاسبه شد. بر روی نمونه جاذب پس از آزمایش جذب آنالیزهای sem و eds انجام شد. مقادیر بهینه پارامترها برای جذب هر عنصر توسط منزیا شامل: برای جذب کادمیوم در غلظت mg/l 250، 5ph=، زمان 20 دقیقه و مقدار جاذب g/l 2 می¬باشد که بیش¬ترین درصد حذف و ظرفیت¬جذب به ترتیب برابر با 54/94 % و mg/g 18/118 می¬باشد. برای جذب سرب در غلظت mg/l 250، 5/3ph=، زمان 10 دقیقه و مقدار جاذب g/l 2 می¬باشد که بیش ترین درصد حذف و ظرفیت¬¬جذب به¬ترتیب برابر با 36/95 % و mg/g 21/119 می باشد. برای جذب کروم در غلظت mg/l 5، 5ph=، زمان 15 دقیقه و مقدار جاذب g/l 5/2 می باشد که بیش ترین درصد حذف و ظرفیت¬جذب به ترتیب برابر با 48/69 % و mg/g 38/1 می¬باشد. برای جذب نیکل در غلظت mg/l 250، 6ph=، زمان 20 دقیقه و مقدار جاذب g/l 2 می باشد که بیش ترین درصد حذف و ظرفیت¬ جذب به ترتیب برابر با 39/95 % و mg/g 23/119 می باشد. جهت مطالعه مکانیسم جذب، ایزوترم های لانگمویر و فروندلیچ برای هر عنصر و جاذب بررسی و مشخص شد جذب کادمیوم، کروم و سرب توسط هر دو نوع منیزیا از مدل لانگمویر تبعیت می کنند که نشان دهنده این است جذب در سطح هر دو نوع منیزیا روی یک سطح هموژن به وسیله پوشش تک لایه اتفاق می افتد. جذب نیکل توسط جاذب oc 600-2 ساعت پخت از مدل فروندلیچ پیروی می کند که نشان دهنده جذب هتروژن و چند لایه می باشد اما جذب نیکل توسط جاذب oc 600-4 ساعت پخت از مدل لانگمویر پیروی می¬کند و نشان دهنده جذب تک لایه و یکنواخت می¬باشد. نتایج همه آزمایش¬ها نشان داد هر دو نوع منیریا توانایی خوبی در حذف هر چهار عنصر فلزی دارند اما از نظر مقایسه مقایسه، جاذب oc 600 در مدت 2 ساعت پخت درصد حذف و ظرفیت¬جذب بالاتری برای همه عناصر نسبت به جاذب oc 600 در مدت 4 ساعت پخت داشته است و به دلیل اینکه از کوره الکتریکی برای پخت نمونه منیزیت استفاده شده است، برای بهینه شدن مصرف انرژی می توان گفت جاذب oc 600 در مدت 2 ساعت پخت بهتر از جاذب oc 600 در مدت 4 ساعت پخت و از لحظ اقتصادی مقرون به صرفه تر می باشد.
زهرا خمر علی مخدومی کاخکی
چکیده مدیریت زیست محیطی در معادن روش هایی ارائه می دهد که آلودگی زیست محیطی را کنترل و راهکارهایی برای کاهش آلودگی پیشنهاد می کند. یکی از این آلودگی ها استفاده از سیانید برای استحصال طلا در معادن است. جهت اصلاح و حذف سیانید روش های فیزیکی و شیمیایی زیادی به کار برده شده است اما به علت تولید مواد زائد وگران بودن آن روش ها، استفاده از روش های زیستی به علت دسترسی آسان به موجودات زنده از قبیل قارچ، جلبک، گیاهان و باکتری ها مناسب به نظر می رسد. در این پژوهش با استفاده از باکتری های جداشده از نمونه های پساب سد باطله معدن طلا زرمهر در استان خراسان رضوی در شمال شرق ایران اقدام به بررسی میزان حذف سیانید توسط این سویه ها شد. پس ازکشت نمونه های پساب که از نقاط مختلف حوضچه برداشت شده و کشت در محیط کشت-های مناسب حدود310سویه جدا شد. با انجام تست mic برروی این 310 سویه در محیط کشت انتخابی 5 سویه توانایی تحمل سیانید تا غلظت ppm350 را داشتند. از این 5 سویه ،2 سویه های bn7,og در کنار منبع نیتروژن عصاره مخمر قادر به حذف سیانید است. سه سویهbn1، dnbو dn(a) که از سیانید به عنوان تنها منبع نیتروژن استفاده کرده انتخاب و برای بهینه سازی میزان حذف با دو روش تک عاملی و پاسخ سطحی مورد بررسی قرار گرفتند. بررسی اثر فاکتور های مختلف از قبیل ph، دما، میزان تلقیح و غلظت اولیه سیانید آزاد در روش تک عاملی مورد مطالعه قرارگرفت و مشخص شد هر سه سویه bn1، dnbو dn(a) به ترتیب 66%، 50% و64% سیانید را درشرایط دمای oc25، غلظت سیانید ppm50، 5/9 :ph و میزان تلقیح (v/v) 5/2% بعد از 5 روز حذف می کنند. بعد از بررسی اثر برهمکنش فاکتورها بر میزان حذف سیانید برای سویه های مجزای bn1,dnb با روش طراحی سطح پاسخ با استفاده از چهار فاکتور ph، دما، میزان تلقیح و غلظت اولیه سیانید مشخص شد میزان حذف سیانید به ترتیب 57%، 68%افزایش یافت. بیشترین میزان حذف در محیط کشت مخلوط حاوی دو سویه bn1,dnb با میزان حذف 76% در شرایط بهینه تک متغیره رخ داد. پس از طراحی باکس بنکن برای co-cultureمیزان حذف به 80% افزایش یافت. درحذف سیانید از محلول حاصل از حوضچه باطله با استفاده از سویه های مورد نظر در غلظت های ppm25و50 مشخص شد که سویه ی bn1 کاراتر از دو سویه ی دیگر است.در حالت co-culture دو سویه یbn1, dnb میزان حذف 74% می باشد. در نهایت با استفاده از تکثیر و تعیین توالی ژن16s rrna سویه ای مورد نظر شناسایی شدند ومشخص شد bn1دارای 7/98% شباهت با سویه halomonas nitrilicus،dnb دارای 5/90% شباهت با سویه streptococcus lactarius ، dn(a) دارای 100% شباهت با سویه , pseudomonas alcalophila ، ogدارای 7/99% شباهت با سویه bacillus thuringiensis ،bn7 دارای 100% شباهت با سویه bacillus aerophilus می باشد. مطالعه ژئومیکروبیولوژی در منطقه معدنی کوه زر نشان می دهد باکتری ها بر حذف زیستی سیانید موثر بوده اند. مطالعه آلودگی آب نشان می دهدکه سیانید از سد باطله به درون آب های زیرزمینی نفوذ نکرده است. بررسی کیفیت آب براساس آنیون وکاتیون های اصلی با توجه به دیاگرام های مورد نظر نشان داد که از 6 نمونه آب، نمونه های آب w1، w2 و w6 از نظر شرب قابل قبول نمی باشد، آب زیرزمینی منطقه معدنی و چشمه فدیهه و قلعه جوق از نظر کشاورزی خیلی شور و نامناسب و تیپ آب برای نمونه های w1,w2,w3,w4,w5 ، na - hco3و نمونه ی,w6 na - cl می باشد. با توجه به نمودار گیبس منشا کاتیون ها و آنیون ها، هوازدگی و تبخیر مشخص شد.