نام پژوهشگر: تورج هاشمی نصرت آباد
فرشته بزرگی منصور بیرامی
چکیده: وجود یک جامعه ی سالم، وابسته به تشکیل خانواده های پایدار، پویا و با نشاط است.یکی از شرایط محیط ایمنی بخش، وجود یک خانواده مستحکم و صمیمی است؛ به گونه ای که آسایش اعضای خانواده را در پی داشته باشد؛ از طرف دیگر، استحکام خانواده به ازدواج و رابطه ی زناشویی ماهرانه و پایدار بستگی دارد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر آموزش مهارتهای ارتباط زناشویی بر رضایت زناشویی صورت گرفته است. در این برنامه ی آموزشی، سعی شده است به وسیله آموزش مهارتهای حرف زدن، گوش دادن، حل تعارض و سبکهای ارتباطی به افراد گروه آزمایشی کمک شود تا رضایت بیشتری از زندگی زناشویی کسب کنند.جامعه ی پژوهش شامل زنان تحت حمایت کمیته امداد شهرستان سنندج بود. نمونه ی پژوهش 60 نفر از جامعه ی آماری بود، که به صورت تصادفی انتخاب شدند.از این تعداد، به طور تصادفی 30 نفر در گروه آزمایشی و 30 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه ی رضایت زناشویی enrich (47 سوالی) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها، علاوه بر استفاده از روش های آمار توصیفی، از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شده است. تحلیل داده ها نشان می دهد که برنامه ی آموزش مهارتهای ارتباط زناشویی، به طور معنی داری رضایت زناشویی کلی، و مولفه های(رضایت زناشویی، مسایل شخصیتی، ارتباط، حل تعارض، اوقات فراغت، رابطه جنسی، فرزندان و فرزند پروری، خانواده و دوستان و مدیریت مالی) را بهبود بخشیده است. اما بر مولفه های تحریف آرمانی و جهت گیری مذهبی تاثیری نداشته است.در پایان پیشنهادهای کاربردی و پژوهشی ارائه شده است
خدیجه عزیزی تورج هاشمی نصرت آباد
نام خانوادگی دانشجو: عزیزی نام: خدیجه عنوان پایان نامه: تعیین نقش ابعاد منشی شخصیت و هیجانات منفی در پیش بینی وقوع و عدم وقوع بیماریهای قلبی استاد راهنما: دکتر تورج هاشمی نصرت آباد اساتید مشاور: دکتر دکتر زینب خانجانی، دکتر شهرام همایون فر مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: روانشناسی/ گرایش عمومی دانشگاه: تبریز دانشکده: روانشناسی و علوم تربیتی تاریخ فارغ التحصیلی: آذر 1389 تعداد صفحه: 86 کلید واژه : ابعاد منشی شخصیت، هیجانات منفی، بیماریهای قلبی چکیده: بعد منشی شخصیت و هیجانات منفی از جمله عوامل مهم در بروز بیماریهای روان تنی همچون بیماریهای قلبی می باشد. پژوهش حاضر با هدف کلی تعیین نقش ابعاد منشی شخصیت و هیجانات منفی در پیش بینی وقوع یا عدم وقوع بیماریهای قلبی به انجام رسید. به این منظور 60 فرد بیمار قلبی که طی دو ماه به بیمارستان اکباتان شهر همدان مراجعه کرده بودند و 60 فرد سالم که به شیوه در دسترس و به پرسشنامه شخصیتی کلونینجر tci، نگرانی ایالتی پن، هیجانات منفی ds14پاسخ دادند. تحلیل نتایج نشان داد که بین هر دو گروه بیمار و سالم در همه ابعاد منشی شخصیت به جز( آسیب پرهیزی) تفاوت معنادار وجود دارد و هر دو گروه در هیجانات منفی و نگرانی تجربه شده تفاوت معنادار با یکدیگر داشتند. از سویی یافته ها نشان داد که در بین ابعاد منشی شخصیت دو بعد نوجویی و آسیب پرهیزی بیش از سایر ابعاد قادرند وقوع یا عدم وقوع بیماریهای قلبی را پیش بینی کنند. از سویی در بین هیجانات منفی نیز نگرانی، اضطراب و خشم بیش از سایر هیجانات منفی توانستند دو گروه بیمار قلبی و عادی را از یکدیگر تفکیک کنند
رقیه حسن زاده قزلگچی عباس بخشی پور رودسری
عملکرد حسی یکی از مهمترین کارکردهای دست می باشد. در طی چند دهه اخیر مطالعه در مورد ضایعات اعصاب محیطی افزایش یافته و در دو دهه اخیر بیشترین تاکید بر روی بررسی تاثیر سیستم عصبی مرکزی در نتایج ترمیم عصب بوده است. مطالعه نتایج مربوط به ضایعات اعصاب محیطی نشان می دهد که بهبودی حسی تحت تاثیر تعدادی از عوامل مختلف می باشد. تاثیر مثبت برنامه بازآموزی حسی در نیمه دهه 70 اثبات شده، ولی مکانسیم دقیق آن هنوز مشخص نشده است. به علاوه "سن" به عنوان مهمترین عامل پیشگوئی کننده نتایج عملکردی به دنبال ترمیم عصب می باشد. حتی بدون انجام برنامه بازآموزی حسی کودکان قادر به کسب بهبودی عملکردی در حد عالی می باشند(20و10). مکانیسم دقیق این پدیده هنوز مشخص نشده است، اما "تاجما" و "ایمای" علت آنرا ظرفیت بالای زایش مجدد اعصاب محیطی و شکل پذیری عصبی سیستم عصبی مرکزی در کودکان دانستند. ثابت شده است که،ترمیم بریدگی های کامل اعصاب محیطی با درجات مشخصی از عدم تجانس همراه بوده و درنتیجه عصب گیری مجدد نادرست به سمت ارگان انتهائی می گردد. بر اساس یک مطالعه حیوانی، مرزنیخ(merzenich) دریافت که بعد از بریدگی و ترمیم عصب مدیان، ناحیه مربوط به بازنمائی پوست عصب مدیان در قشر کاملا از طریق درونداد های جدید ارسالی از اعصاب اولنار و رادیال اشغال می گردند. به منظور بناسازی مجدد بازنمائی های مربوط به قبل از ضایعه، مدل سازی مجدد(بازسازی مجدد) وسیع قشر حسی بدنی مورد نیاز است. اصطلاح شناخت پروسه هائی چون ادراک، توجه، یادگیری ، حافظه و ارتباط را در بر می گیرد. ظرفیت شناختی توانائی مغز برای مشاهده و حفظ کردن، توانائی مغز برای تطبیق با تحریکات و توانائی مغز برای بازشناسی که ،شکل پذیری عصبی مغز نیز نامیده می شود، است.بر اساس توانائی سیستم اعصاب مرکزی برای انطباق با عصب گیری نادرست به ارگان انتهائی، ظرفیت شناختی ممکن است تاثیر بسزائی بر روی پیش آگهی بهبودی حسی داشته باشند. لوندبورگ و رزن برای اولین بار ارتباط بین ظرفیت شناختی و بهبودی حسی را گزارش نمودند. آنها بر روی توانائی شناخت لمسی به عنوان بهبودی حسی عملکردی در نظر می گیرند. مطالعه حاضر، به منظور تعیین ارتباط بین ظرفیت شناختی و نتایج بهبودی حسی به دنبال ترمیم اعصاب محیطی در اندام فوقانی،انجام شد. بنابراین هدف بررسی رابطه کارکردهای شناختی با بهبودی حسی می باشد. به منظور بررسی این فرضیه که ظرفیت های شناختی با بهبودی توانائی حسی دست در ارتباط و همبستگی می باشد یا خیر ما 20 بیمار که ترمیم عصب مدیان و اولنار در سطح ساعد داشته اند با ابزارهای ارزیابی حسی و ظرفیت شناختی تحت ارزیابی قرار می دهیم. از طریق این تست ها به آزمون فرضیه وجود ارتباط بین ظرفیت های شناختی از قبیل، حافظه کوتاه مدت(عددی)، تفکر انتزاعی، توانائی های ادراکی فضائی بینائی، انعطاف پذیری شناختی(توجه انتخابی)، زمان عکس العمل و سطح بهبودی عملکردحسی خواهیم پرداخت. آگاهی از این مسئله باعث تلاش های بیشتری در برنامه های توانبخشی از طریق به کارگیری این اصول و ارتقاء ظرفیت شناختی مغز در جهت بهبودی نتایج ترمیم عصب می گردد.??
لیلا عزیزپور تورج هاشمی نصرت آباد
چکیده: افسردگی از شایع ترین اختلالات روانی است که تقریباً در سراسر جهان و در همه ی فرهنگ ها و کشورها دیده می شود. در بین عوامل موثر در شیوع و ابتلا به افسردگی و پیامد های آن، می توان به نقش سرمایه اجتماعی و روان شناختی اشاره نمود . هدف این پژوهش تعیین نقش سرمایه اجتماعی و روان شناختی در پیش بینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی است. در این راستا در جامعه دانشجویان دانشگاههای ایلام در سال تحصیلی 91- 1390 تعداد 9000 نفر را تشکیل می داد که از این تعداد 203 نفر افسرده غیر بالینی و 199 نفر از افراد عادی به شیوه هدفمند و با استفاده از ابزارهای غربالگری انتخاب شد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه افسردگی بک، سرمایه اجتماعی دلاویز، سرمایه روان شناختی لوتانز بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش تجزیه تابع تشخیص(تحلیل ممیزی) و تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که سرمایه روان شناختی و اجتماعی به طور ترکیبی قادرند وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی را تمیز بدهند. از سویی نتایج نشان داد مولفه های سرمایه روان شناختی نسبت به مولفه های سرمایه اجتماعی، نقش تعیین کننده در پیش بینی وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی دارند. این یافته ها تلویحات کاربردی در عرصه مداخلات بالینی داشته و اهمیت سرمایه روان شناختی و اجتماعی را در آسیب شناسی نشان می دهند.
جابر علیزاده گورادل منصور بیرامی
نام خانوادگی: علیزاده گورادل نام: جابر عنوان پایان نامه: پیش بینی گرایش به مصرف مواد (پذیرش مواد و استعداد الکل) بر اساس نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی (adhd) در بزرگسالان. استاد راهنما: دکتر منصور بیرامی استاد مشاور: دکتر تورج هاشمی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: روانشناسی گرایش: عمومی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم تربیتی و روانشناسی تاریخ فارغ التحصیلی: تعداد صفحات: ??? کلید واژه ها: نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی بزرگسالی و خردسالی (adhd)، پذیرش مواد، استعداد الکل، دانشجویان سیگاری، دانشجویان غیر سیگاری. هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی پذیرش مواد و استعداد الکل بر اساس نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی بزرگسالی و خردسالی و همچنین مقایسه نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی در دانشجویان سیگاری و غیر سیگاری می باشد. روش: به این منظور??? نفر از دانشجویان پسر کارشناسی دانشگاه تبریز به روش نمونه گیری تصادفی- نسبتی، انتخاب و پرسشنامه های جمعیت شناختی (رشته تحصیلی، سن)، نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی (adhd) در بزرگسالان (caars)، نشانه های adhd در خردسالی، مقیاس پذیرش مواد (aas) و مقیاس استعداد الکل (mac-r) توسط آزمودنی ها تکمیل شده است. برای مشخص کردن دانشجویان سیگاری از پرسشنامه جمعیت شناختی و خود اظهاری خود دانشجویان استفاده شد که از بین ??? نفر 62 نفر به عنوان افراد سیگاری مشخص شدند. داده ها به کمک نرم افزارspss18 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، رگرسیون همزمان، رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس چند متغیره (manova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که: الف- نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی به طور ترکیبی 147/0 از واریانس پذیرش مواد را تبیین می کنند و به طور تفکیکی، نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی بزرگ سالی (کل) و نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی خردسالی ، نقش معنی دار در پیش بینی پذیرش مواد دارند. ب- نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی به طور ترکیبی 146/0 از واریانس استعداد الکل را تبیین می کنند و به طور تفکیکی، نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی خردسالی و مولفه ی تکانش گری قادر به پیش بینی معنی دار استعداد الکل می باشند. ج- نتایج تحلیل واریانس چند متغیره هم نشان داد که در تمام مولفه های نشانه های نقص توجه/ بیش فعالی دانشجویان سیگاری نمرات بالاتری از دانشجویان غیر سیگاری به دست آوردند که این تفاوت معنی دار است.
فاطمه هداوندخانی زینب خانجانی
چکیده هدف. هدف از این پژوهش بررسی نقش تبیینی صفات درخودمانده گونه و اسکیزوتایپی در پیش بینی همدلی سرد و گرم با میانجی گری نظریه ذهن شناختی و عاطفی بود. روش. نود و هفت دختر (76/0±11/17) و 74 پسر (61/0±40/17) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از دبیرستان های ناحیه 2 شهرری انتخاب شدند. دانش آموزان مقیاس اتیسم بهر(aq: بارون کوهن و همکاران، 2001)، پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپی (spq: رین، 1991)، مقیاس همدلی بهر (eq: بارون ـ کوهن و ویل رایت، 2004)، آزمون تشخیص «لغزش» (fpt: استون و بارون ـ کوهن، 1998)، و آزمون چشمها ـ بازبینی شده (et-r: بارون ـ کوهن و همکاران، 1997) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (manova)، آزمونt مستقل، تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون، ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن، و مدل یابی معادله ساختاری بررسی شدند. یافته ها. تحلیل ها نشان دادند: 1. صفات درخودمانده گونه توانستند همدلی سرد را به صورت منفی پیش بینی کنند. 2. صفات درخودمانده گونه توانستند همدلی گرم را به صورت منفی پیش بینی کنند. 3. صفات اسکیزوتایپی توانستند همدلی سرد را پیش بینی کنند، به گونه ای که اسکیزوتایپی مثبت نقش مثبت، و اسکیزوتایپی منفی، نقش منفی در تبیین همدلی سرد داشت. 4. صفات اسکیزوتایپی توانستند همدلی گرم را پیش بینی کنند، به گونه ای که اسکیزوتایپی مثبت نقش مثبت، و اسکیزوتایپی منفی، نقش منفی در تبیین همدلی گرم داشت. 5. صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی توانستند به صورت تعاملی همدلی سرد را پیش بینی نمایند. در واقع، صفات درخودمانده گونه به صورت منفی و صفات اسکیزوتایپی به صورت مثبت با همدلی سرد رابطه علّی معنادار داشتند. 6. صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی توانستند به صورت تعاملی همدلی گرم را پیش بینی نمایند. در واقع، صفات درخودمانده گونه به صورت منفی و صفات اسکیزوتایپی به صورت مثبت با همدلی گرم رابطه علّیِ معنادار داشتند. 7. نظریه ذهن شناختی و عاطفی نتوانستند همدلی سرد را پیش بینی کنند. 8. نظریه ذهن شناختی و عاطفی نتوانستند همدلی گرم را پیش بینی کنند. 9. صفات اسکیزوتایپی نتوانستند نظریه ذهن شناختی را پیش بینی کنند. 10. صفات اسکیزوتایپی توانستند نظریه ذهن عاطفی را پیش بینی کنند. به گونه ای که اسکیزوتایپی منفی پیش بینی کننده منفی، و اسکیزوتایپی آشفته پیش بینی کننده مثبت نظریه ذهن عاطفی بودند. 11. صفات درخودمانده گونه توانستند نظریه ذهن شناختی را پیش بینی کنند. به گونه ای که خرده مقیاس «مهارتهای اجتماعی» پیش بینی کننده منفی نظریه ذهن شناختی بود. 12. صفات درخودمانده گونه توانستند نظریه ذهن عاطفی را پیش بینی کنند. به گونه ای که خرده مقیاس «مهارتهای اجتماعی» پیش بینی کننده منفی نظریه ذهن عاطفی بود. 13. صفات درخودمانده گونه و اسکیزوتایپی نتوانستند با میانجی گری نظریه ذهن شناختی و عاطفی همدلی سرد را پیش بینی کنند. 14. صفات درخودمانده گونه و اسکیزوتایپی نتوانستند با میانجی گری نظریه ذهن شناختی و عاطفی همدلی گرم را پیش بینی کنند. نتیجه گیری. در پیوند ساختاری قدرتمندی که میان صفات درخودمانده گونه و صفات اسکیزوتایپی با همدلی برقرار است، نظریه ذهن نمی تواند نقش میانجی را بازی کند. با توجه به این نکته که نظریه ذهن یک توانایی شناختی خنثی مانند سایر توانایی های شناختی است، احتمالاً در افراد غیر بالینی، سازه های دیگری رفتارهای نوع دوستانه از قبیل همدلی را میانجی گری می کنند.
داریوش طلوع مهر تورج هاشمی نصرت آباد
هدف از پژوهش حاضر بررسی تفاوت کیفیت زندگی درزنان شاغل فرهنگی و غیر فرهنگی با زنان خانه داربود. برای نیل به این هدف، 300 نفر از بانوان(100 نفراز زنان شاغل فرهنگی،100 نفر شاغل غیر فرهنگی و 100 نفر از زنان خانه دار)، به روش تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه کیفیت زندگیsf-36 استفاده شد. این مقیاس دارای مولفه های عملکرد جسمانی، عملکرد اجتماعی، سلامت جسمانی، سلامت روانی،درد های جسمانی، احساس، نشاط وسلامت عمومی می باشد. نتایج حاکی از آن بود که میانگین متغیر های سلامت جسمانی و روانی در زنان شاغل فرهنگی و غیر فرهنگی و متغیرهای درد جسمانی و نشاط در زنان خانه داربالاتر بود. از سوی دیگر سلامت روانی زنان شاغل فرهنگی بیشتر از زنان شاغل غیر فرهنگی ارزیابی شد.همچنین نتایج پژوهش حاکی از آن بود که متغیر تحصیلات و سن در کیفیت زندگی زنان بسیار تاثیر گذار می باشد.
شهلا جنگی زینب خانجانی
هدف از انجام این پژوهش مقایس? کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ، حافظ? کاری، برنامه ریزی و سازماندهی) و توجه (پایدار و انتخابی) در کودکان دچار ناتوانی یادگیری و عادی بود. طرح پژوهش این مطالعه از نوع علی-مقایسه ای بود. 30 کودک دچار نارساخوانی، 30 کودک دچار ناتوانی ریاضی و 20 کودک دچار ناتوانی بیان نوشتاری به شیو? نمونه گیری در دسترس و 30 کودک عادی به شیو? نمونه-گیری تصادفی ساده به عنوان گروه کنترل از مدارس ابتدایی ناحی? 4 شهر تبریز انتخاب شدند. برای غربال گروه های دچار نارساخوانی، ناتوانی ریاضی و ناتوانی بیان نوشتاری به ترتیب از آزمون های خواندن و نارساخوانی نما، ریاضیات کی مت و آزمون بیان نوشتاری محقق ساخته استفاده شد. لازم به ذکر است که تمام آزمودنی های پژوهش حاضر در دامن? سنی 12-9 سال و در دامن? هوشی 115-90 قرار داشتند. برای سنجش کارکردهای اجرایی بازداری پاسخ، حافظ? کاری، سازماندهی و برنامه ریزی به ترتیب آزمون-های استروپ، فراخنای عددی، برج هانوی و برای سنجش توجه پایدار و انتخابی به ترتیب از آزمون های عملکرد مداوم و استروپ استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (manova)، تحلیل واریانس تک متغیری (anova) و آزمون تعقیبی تحلیل گردید. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که عملکرد گروه نارساخوانی و ناتوانی ریاضی در کارکردهای اجرایی حافظ? کاری و سازماندهی و برنامه ریزی، همچنین در توجه پایدار و انتخابی به طور معناداری نسبت به کودکان عادی متفاوت و ضعیف تر می باشد. در حالی که در کارکرد اجرایی بازداری پاسخ عملکردی مشابه کودکان عادی دارند. عملکرد گروه دچار ناتوانی بیان نوشتاری به جز کارکرد اجرایی حافظ? کاری در سایر زیرمولفه های کارکردهای اجرایی (شامل بازداری پاسخ، سازماندهی و برنامه ریزی) و توجه (شامل توجه متمرکز و انتخابی) تفاوت معناداری با عملکرد کودکان عادی نداشت، به عبارت دیگر کودکان دچار ناتوانی بیان نوشتاری تنها در حافظ? کاری ضعیف تر از کودکان عادی عمل کردند. واژه های کلیدی: ناتوانی یادگیری خواندن، ناتوانی یادگیری ریاضی، ناتوانی یادگیری بیان نوشتاری، کارکردهای اجرایی، توجه.
محمد اکبری جفرودی فریبا عسکریان
این پژوهش به دنبال مشخص کردن ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و تنش شغلی با میزان فرسودگی شغلی اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی کشور می باشد. جامعه آماری این پژوهش از کلیه اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی کشور که در سال تحصیلی 90-91 مشغول به تدریس بودند، تشکیل شده است که تعداد آن برابر با 213 نفر می باشد. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شده که در نهایت حجم نمونه 136 نفر به دست آمد. در پژوهش حاضر برای جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه استاندارد (پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ، پرسشنامه نئو فرم کوتاه مک کرا و کاستا و پرسشنامه تنش شغلی)، استفاده شده است. طرح پژوهش حاضر از توصیفی- همبستگی است. داده های جمع آوری شده در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. در بخش آمار توصیفی اطلاعات مربوط به متغیرهای پژوهش به صورت تعداد، میانگین، انحراف معیار، فراوانی و درصد فراوانی ارائه شده اند. در بخش آمار استنباطی بعد از بررسی پیش فرض های اساسی آمار پارامتریک و تحلیل واریانس، جهت بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام، و از تحلیلt مستقل ، همچنین از تحلیل واریانس یک طرفه anova استفاده شد. نتایج نشان داد که بین عوامل تنش فردی و عوامل تنش سازمانی با فرسودگی شغلی رابطه ی معنی داری وجود دارد. همجنین یافته ها نشان دادند که بین ویژگی های شخصیتی با فرسودگی شغلی، تنش فردی و تنش سازمانی رابطه ی معنی داری وجود دارد. نتایج حاکی از این بود که بین ویژگی-های جمعیت شناسی با تنش فردی، تنش سازمانی و فرسودگی شغلی هیچ رایطه ای وجود نداشت. اما زنان و مردان از نظر ویژگی های شخصیتی دارای تفاوت بودند به طوری که زنان نسبت به مردان دارای گشودگی، مقبولیت و وظیفه شناسی بیشتری بودند.
مهین مظفری حسن صبوری مقدم
چکیده: هدف این پژوهش، مقایسه ی ویژگیهای شخصیتی، افسردگی و گرایش به خودکشی در وابستگان به موادمخدر و افرادبهنجار بود. جامعه آماری این تحقیق شامل تمام افراد معتاد به موادمخدرمراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد دراستان آذربایجان غربی(مرد) وافرادبهنجارهمتاشده بود. ازجامعه مورد مطالعه به تعداد70 فردمعتادبه موادمخدر و70 فردبهنجار به شیوه ی دردسترس و هدفمندانتخاب شد. برای اندازه گیری متغیرها، ازپرسشنامه های افسردگی بک، خودکشی بک، پرسشنامه صفات شخصیتی neo مک کری و کوستا استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده ازروش تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که میزان روان رنجورخویی و برونگرایی در معتادان به مواد مخدر بیشتر از افراد عادی است و میزان انعطاف پذیری، دلپذیر بودن و باوجدان بودن درافرادمعتادنسبت به افراد عادی پایین است. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که بین افسردگی و خودکشی و ویژگیهای شخصیتی رابطه وجود دارد. این یافته هاتلویحات نظری وعملی درمداخلات روانشناختی داشته و قادرند زمینه های روانی و شخصیتی سوء مصرف مواد را معین کنند.
عبدالخالق میناشیری زینب خانجانی
چکیده: این پژوهش با هدف مقایسه توجه متمرکز بر خود و سوگیری تعبیر در بیماران مبتلا به هراس اجتماعی و گروه عادی انجام شده است.در این مطالعه که از نوع علی- مقایسه ای بود آزمودنی های پژوهش را 100 فرد مبتلا به هراس اجتماعی و 100 فرد عادی تشکیل می دادند. که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی و روش غربالگری (هدفمند) از بین دانشجویان دانشگاه تبریز انتخاب شدند. گردآوری داده ها به کمک مقیاس های هراس اجتماعی، کانون توجه و سوگیری تعبیر انجام گرفت و داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیری با نرم افزار spss 16 تجزیه و تحلیل شد. تحلیل ها نشان داد که افراد مبتلا به هراس اجتماعی در همه متغیرهای مورد بررسی نمره بیشتری از افراد عادی به دست آورده اند و این تفاوت ها در تمامی متغیر ها در سطح (p<0.000)، به جز متغیر کانون توجه دیگران معنی دار بود. از سوی دیگر نتایج پژوهش نشان داد که افراد مبتلا به هراس اجتماعی، در موقعیت های اجتماعی توجه شان را بر خود متمرکز می کنند و سوگیری تعبیر(مربوط به خود و دیگران) در آنها نسبت به افراد عادی شدید تر است و در موقعیت های اجتماعی ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژیکی بیشتری را تجربه می کنند. یافته-های این پژوهش نشانگر نقص های عمده شناختی در افراد مبتلا به هراس اجتماعی بوده و این یافته ها تلویحات عملی در موقعیت های بالینی دارند.
محمد احمدی حمید پور شریفی
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه ی مشکلات تصویر بدنی، اضطراب اجتماعی - جسمانی و نگرش های خوردن مختل در نوجوانان چاق و دارای وزن عادی، با بررسی نقش تعدیل کنندگی فشار اجتماعی – فرهنگی برای کاهش وزن و تغییر بدنی است. روش: جهت انجام پژوهش، 70 نوجوان دختر چاق و 72 نوجوان دختر دارای وزن عادی به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. گروه ها ازنظر تحصیلات، جنسیت و سن همتا شدند. پرسشنامه های تصویر بدنی کش(mbsrq)، نگرش های خوردن (eat26)، اضطراب اجتماعی-جسمانی (spas) و فشار اجتماعی-فرهنگی برای کاهش و تغییر بدنی بر روی افراد شرکت کننده اجرا گردید. داده های پژوهش با نرم افزار spss16 و شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس دو عاملی چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های بدست آمده در این پژوهش نشان داد بین نوجوانان چاق و دارای وزن عادی از نظر تصویر بدنی و اضطراب اجتماعی-جسمانی تفاوت معناداری وجود دارد اما از نظر نگرش های خوردن مختل تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد، فشار فرهنگی – اجتماعی بالا برای کاهش وزن و تغییر بدنی در افزایش نگرش های خوردن مختل و اضطراب اجتماعی - جسمانی نقش معناداری دارد اما نقش تعدیل کنندگی در افزایش یا کاهش مشکلات تصویر بدنی، اضطراب اجتماعی-جسمانی و نگرش های خوردن مختل ندارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که چاقی و فشار فرهنگی – اجتماعی بالا عوامل مهمی در افزایش مشکلات تصویر بدنی، اضطراب اجتماعی - جسمانی و نگرش های خوردن مختل هستند.
ابوالفظل فلاحی مجید محمود علیلو
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه کارکردهای اجرایی در کودکان با ناتوانی در یادگیری ریاضیات و کودکان عادی است. روش: روش مطالعه حاضر توصیفی از نوع علی مقایسه ای(پس رویدادی) است. جامعه آماری این پژوهش کلیه ی دانش آموزان پایه ی تحصیلی چهارم و پنجم ابتدایی شهر تبریز، شامل دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در ریاضیات و دانش آموزان عادی بود که در سال تحصیلی 92-91 مشغول به تحصیل بودند. از جامعه مورد نظر به روش نمونه گیری در دسترس و خوشه ای جند مرحله ای، نمونه ای شامل 60 آزمودنی (30 کودک با ناتوانی یادگیری در ریاضیات و 30 کودک عادی) انتخاب شد. آزمودنی ها از لحاظ هوش از طریق آزمون هوش ریون همتاسازی شدند و دامنه ی هوشی آنان بین 115-90 قرار داشت. همچنین دامنه ی سنی آن ها 12-9 سال بود. سپس آزمون های بازنمایی حافظه ی فعال، آزمون بندر گشتالت و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین بر روی آنها اجرا شد. داده های حاصل با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره و با نرم افزار spss_16 تحلیل شد. یافته ها: بین کودکان عادی و کودکان با ناتوانی یادگیری در ریاضیات در کارکردهای اجرایی حافظه فعال، بازداری پاسخ، انعطاف پذیری شناختی و توجه پایدار اختلاف معناداری (001/0< p) وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، گروه کودکان با ناتوانی یادگیری در ریاضیات در کارکردهای اجرایی حافظه ی فعال، بازداری پاسخ، انعطاف پذیری شناختی و توجه پایدار ضعیف تر از گروه کودکان عادی عمل کردند. بنابراین در انجام مداخلات درمانی برای این کودکان، باید به نقش نقایص کارکردهای اجرایی بیشتر توجه شود.
ولی کاظمی رضایی عباس بخشی پور رودسری
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه ظرفیت حافظه کاری و راهبردهای کنترل فکر مبتلایان به اختلال وسواسی- اجباری با افراد بهنجار است. روش: روش مطالعه حاضر توصیفی از نوع علی- مقایسه ای(پس رویدادی) است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و افراد بهنجار در سطح شهر تبریز در سال 93-1392 بودند. از جامعه مورد نظر به روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای شامل 60 شرکت کننده (30 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری براساس ملاک های تشخیصی dsm-iv-tr و 30 نفر بهنجار) انتخاب شدند. شرکت کننده ها از لحاظ جنس، سن و تحصیلات همتاسازی شدند. سپس آزمون های خرده مقیاس فراخنای ارقام وکسلر و کنترل راهبردهای کنترل فکر بر روی آن ها اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره و با نرم افزار spss-20 تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین افراد مبتلا به اختلال ocd و افراد بهنجار در متغیرهای ظرفیت حافظه کاری و راهبردهای کنترل فکر تفاوت معناداری وجود دارد. بدین صورت که افراد دارای اختلال ocd حافظه ضعیف تری داشتند. همچنین نتایج راهبردهای کنترل افکار نشان داد که افراد دارای اختلال ocd در مقایسه با افراد بهنجار از راهبردهای نگرانی، کنترل اجتماعی، تنبیه و ارزیابی مجدد بیشتری به کار می برند. اما راهبرد توجه برگردانی بیشتر از جانب افراد بهنجار مورد استفاده قرار گرفت. نتیجه گیری: این نتایج نشان دهنده آن است که رفتارهای تکرار شونده افراد مبتلا به ocd ممکن است نتیجه نارسایی هایی در حافظه کاری آن ها باشد. همچنین ممکن است افراد مبتلا به ocd در زمان رویارویی با وسواس های فکری - عملی از راهبردهای غیر انطباقی کنترل فکر استفاده کنند. تغییر و جایگزین کردن راهبردهای سازگارانه به جای راهبردهای نا سازگارانه می تواند به علائم اختلال وسواسی کمک کند.
ندا کشاورز تورج هاشمی نصرت آباد
هدف : پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش نظریه ذهن و کفایت هیجانی در نشانه های اضطراب اجتماعی با توجه به نقش میانجی کفایت اجتماعی انجام شده است. روش: جامعه آماری در پژوهش حاضر عبارت است از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر تبریز . تعداد 300 نفر به عنوان نمونه با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در پژوهش عبارتند از : پرسشنامه ی هراس اجتماعی (spin)، مقیاس کفایت اجتماعی ( فلنر) ، مقیاس دیدگاه گیری از پرسشنامه عکس العمل بین فردی (pt ) و پروفایل کفایت هیجانی . به منظور تعیین روایی عاملی نسخه فارسی سیاهه کفایت هیجانی از روش تحلیل عامل اکتشافی استفاده شد. تحلیل داده های پرسشنامه نیز با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت . یافته ها : نتایج تحلیل عاملی پروفایل کفایت هیجانی نشان می دهد که در نمونه دانش آموزان ایرانی در مجموع 81/51 درصد از واریانس عامل زیربنایی کفایت هیجانی از طریق 4 زیر مقیاس تبیین می شود. طبق نتایج ، نظریه ذهن و کفایت هیجانی در نشانه های اضطراب اجتماعی بواسطه ی کفایت اجتماعی نقش مثبت و معنی داری دارند(0/01 p <). بین کفایت اجتماعی و نظریه ذهن و کفایت هیجانی با نشانه های اضطراب اجتماعی رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد. همچنین بین نظریه ذهن و کفایت هیجانی با کفایت اجتماعی رابطه ی معنی دار و مثبت وجود دارد . مبتنی بر یافته های دیگر پژوهش کفایت اجتماعی قادر است روابط بین نظریه ذهن و نشانه های اضطراب اجتماعی و همچنین روابط بین کفایت هیجانی و اضطراب اجتماعی را میانجیگری نماید. بحث: نتایج، حاکی از آن است که نه تنها اضطراب اجتماعی با نقایص در نظریه ذهن و کفایت هیجانی مرتبط است بلکه تاثیر این نقایص از طریق اثرگذاری بر کفایت اجتماعی تشدید می شود. به نحوی که اثرات منفی عملکرد ضعیف نظریه ذهن و کفایت هیجانی از طریق عملکرد معیوب کفایت اجتماعی افزون تر می گردد و باعث تشدید علایم اختلال می شود .
زهرا زنگوله چی تورج هاشمی نصرت آباد
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبکهای فرزندپروری و کانون کنترل در پیشبینی نشانگان خودشیفتگی انجام گرفت. در این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. شرکتکنندگان پرسشنامه اقتدار والدین، پرسشنامه شخصیت خودشیفته، مقیاس خودشیفتگی بیشحساس و مقیاس کنترل درونی-بیرونی راتر را تکمیل کردند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد بررسی قرارگرفت. نتایج تحلیل دادهها نشان داد که سبکهای فرزندپروری و کانون کنترل میتوانند تغییرات نشانگان خودشیفتگی را پیشبینی کنند. براساس این نتایج، بین فرزندپروری سهلگیرانه و خودشیفتگی بزرگمنش رابطه منفی و معنیداری وجود دارد؛ بین فرزندپروری مقتدر و خودشیفتگی آسیبپذیر رابطه منفی و معنیداری وجود دارد؛ بین فرزندپروری مستبد و خودشیفتگی آسیبپذیر رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد؛ بین فرزندپروری سهلگیر و خودشیفتگی آسیبپذیر رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد و بین کانون کنترل و خودشیفتگی آسیبپذیر رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. همچنین براساس این نتایج رابطه معنی داری میان فرزندپروری مقتدر، فرزندپروری مستبد و کانون کنترل با خودشیفتگی بزرگمنش وجود ندارد. یافتههای این پژوهش را میتوان در قلمرو نظری و از لحاظ گسترش پژوهش در زمینه خودشیفتگی و عوامل مرتبط با آن، و نیز در پیشگیری و کنترل خودشیفتگی حائز اهمیت دانست.
زهره دانشورپور تورج هاشمی نصرت آباد
هدف : هدف این پژوهش بررسی نقش کمال گرایی و احساس مسئولیت پذیری افراطی در نشانه های زیربالینی اختلالات اضطراب اجتماعی، وسواسی ـ جبری و افسردگی با واسطه مندی خودناتوان سازی بود. مواد و روش کار: این پژوهش از نوع همبستگی بوده و از روش مدل یابی معادلات ساختاری یا الگویابی علی استفاه شده است. 832 دانش آموز دختر (289 دانش آموز رشته ریاضی، 280 دانش آموز رشته تجربی و 263 دانش آموز رشته انسانی) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به سیاهه کمال گرایی (هیل و همکاران، 2004)، پرسشنامه باورهای وسواسی (گروه کاری، 2003)، سیاهه وسواسی ـ جبری مادزلی (هاجسون و راچمن، 1977)، سیاهه فوبی اجتماعی (کانور و همکاران، 2000)، مقیاس های افسردگی، اضطراب و تنیدگی (لوی باند و لوی باند، 1995) مقیاس خودناتوان سازی (جونز و رودوالت، 1982) پاسخ دادند. داده های به دست آمده از طریق ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادله ساختاری تحلیل شدند. یافته ها : پس از بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش و همبستگی بین خرده مقیاس های آنها و همچنین پس از غربالگری داده ها، یافته های مدل یابی معادلات ساختاری درباره مدل مفروض اول نشان داد که خودناتوان سازی به عنوان میانجی گر نقش قدرتمندی در تبیین نشانه های زیربالینی اختلالات اضطراب اجتماعی، وسواسی ـ جبری و افسردگی از طریق کمال گرایی (مثبت و منفی) و احساس مسئولیت پذیری افراطی دارد. البته یافته ها نشان داد که احساس مسئولیت پذیری افراطی نه به طور مستقیم و نه غیرمستقیم نمی تواند از طریق خودناتوان سازی نشانه های زیربالینی مذکور را پیش بینی کند. همچنین، درباره مدل مفروض دوم یافته ها نشان داد که بین کمال گرایی منفی و احساس مسئولیت پذیری افراطی رابطه علی وجود دارد. نتیجه گیری: ارزیابی دقیق یافته ها نشان داد کمال گرایی منفی به عنوان قدرتمندترین پیش بین کننده می تواند با واسطه گری خودناتوان سازی (به ترتیب قدرت پیش بین کنندگی ) نشانه های زیربالینی افسردگی، وسواسی ـ جبری و اضطراب اجتماعی را پیش بینی کند. همچنین، احساس مسئولیت پذیری افراطی به عنوان رقیبی ضعیف برای کمال گرایی (مثبت و منفی) نتوانست پیش بین کننده معناداری برای نشانه های زیربالینی مذکور باشد. درمجموع، می توان گفت که کمال گرایی تا زمانی که راهبردهای ناتوان کننده خلق منفی، ترس از شکست، عذرتراشی،عدم تلاش و کمال خواهی را در پی نداشته باشد نمی تواند منجر به آسیب روانی در قالب نشانه های زیربالینی مذکور شود. همچنین، احساس مسئولیت پذیری افراطی نیز زمانی می تواند از طریق خودناتوان سازی نشانه های زیربالینی اختلال وسواسی ـ جبری و افسردگی را تبیین کند که نتیجه کمال گرایی منفی باشد. نتایج پژوهش حاضر بر بازشناسی متغیرهای کارکردی که ایجاد کننده و تداوم بخش نشانه های زیربالینی اختلالات سه گانه مذکور در دوره نوجوانی است، تاکید می کند. تلویحات یافته های این پژوهش دربردارنده نکات مهمی برای روان شناسان تربیتی، سلامت و بالینی است.
میترا قربانی نوده تورج هاشمی نصرت آباد
پژوهش حاضر تعیین روابط علی – ساختاری عوامل سرشتی و منشی با نشانه های اضطراب منتشر در جمعیت غیر بالینی بود . روش: در راستای هدف فوق از جامعه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه آزاد تالش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای 389 نفر انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های شخصیتی سرشت ومنش کلونینجرtci و پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر gad-q-iv وجهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که ابعاد سرشتی – منشی شخصیت قادرند در قالب یک مدل تجربی اختلال اضطراب منتشر را پیش بینی کنند. به این صورت که آسیب پرهیزی بالا به صورت مثبت و نوجویی پایین، پاداش – وابستگی پایین و پشتکار پایین به صورت منفی و در ابعاد منشی شخصیت ابعاد همکاری و خود فراروی بدون هیچ رابطه معنی دار و بعد خود راهبری به صورت منفی با اختلال اضطراب منتشر رابطه داشته و قادر به پیش بینی آن می باشند و شاخص های نیکویی برازش نشان داد که مدل اندازه گیری شده با مدل نظری برازش مطلوب دارد. نتیجه گیری:ین یافته ها تلویحات عملی در عرصه های بالینی داشته که می توانددر پیش گیری و درمان اختلالات اضطرابی به کار گرفته شود.
سهیلا خزایی عباس بخشی پور
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی مکانیزم های بازداری شناختی و حرکتی و تغییر آمایه ی شناختی در دو گروه افراد دارای نشانه های بالا و پایین اختلال وسواسی- اجباری صورت گرفت. روش: در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 200 نفر انتخاب و در نهایت به روش غربالگری 30 نفر با نمره ی بالای وسواس(1+=z) و 30 نفر با نمره ی پایین وسواس (1-=z) در پرسشنامه ی وسواسی- اجباری مادزلی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از آزمون های استروپ هیجانی، go/nogo و دسته بندی کارت های ویسکانسین به دست آمد و با استفاده از نرم افزار spss و آزمون تحلیل واریانس چند متغیره(manova) تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که در زمینه ی بازداری حرکتی بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد، اما در اثر تداخل در بازداری شناختی بین دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت و گروه آزمایش در واکنش به واژه های هیجانی ضعیف تر از گروه بهنجار عمل کردند. همچنین در متغیر تغییر آمایه ی شناختی گروه دارای نمرات بالا از گروه کنترل ضعیف تر عمل کردند، به این معنا که خطای درجا ماندگی بیشتری نشان دادند. نتیجه گیری: بنابر یافته های این مطالعه، ضعف در عملکرد بازداری شناختی می تواند نشانگر سوگیری توجه افراد وسواسی- اجباری به واژه های دارای بار هیجانی مرتبط با وسواس باشد که نشان دهنده ی توانایی مختل در بازپس گیری توجه از منبع تهدید باشد و همچنین یک ناتوانی در توقف انجام مراسم تکراری را نشان می دهد که ممکن است از اختلال در بازداری پاسخ ریشه بگیرد. و همچنین خطای درجاماندگی بیشتر می تواند تبیینی برای وجود شک وسواسی و اجبار وسواسی در افراد دارای اختلال وسواسی- اجباری باشد.
فهیمه عباسی اسکندر فتحی آذر
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مدیریت زمان بر پیامدهای تحصیلی (عملکرد تحصیلی، رضایتمندی تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی) و رفتاری (رفتار اجتماعی) دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی شهرستان تبریز صورت گرفته است. روش تحقیق، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل نابرابر بود. جامعه ی آماری این پژوهش را دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی نواحی پنجگانه ی تبریز که در سال تحصیلی 94-1393 در مدارس دولتی مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می دادند. دو کلاس 30 نفره ی پایه ی ششم ابتدایی از بین کلاسهای پایه ی ششم ابتدایی ناحیه ی 3 تبریز به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب و یکی از کلاسها به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش، آزمون محقق ساخته ی پیشرفت تحصیلی (شامل 40 سوال از دروس ریاضی، فارسی، علوم و مطالعات اجتماعی)، فرم اصلاح شده ی پرسشنامه ی رضایتمندی تحصیلی دنیسون و الماسری (2012)، پرسشنامه ی خودکارآمدی تحصیلی مورگان و جینگز (1999) و بخشی از پرسشنامه ی خودسنجی نوجوان (ysr) جهت سنجش رفتارهای اجتماعی دانش آموزان بود. پیش آزمون در اواخر سه ماهه ی اول سال تحصیلی در بین دانش آموزان دو گروه اجرا و پس از 10 جلسه آموزش مدیریت زمان به دانش آموزان گروه آزمایش، پس آزمون در اواخر سه ماهه ی دوم سال تحصیلی اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (mancova)استفاده گردید. نتایج نشان داد آموزش مدیریت زمان تاثیر مثبت و معناداری بر عملکرد تحصیلی، رضایتمندی تحصیلی و رفتار اجتماعی دانش آموزان داشته ولی این آموزش، تاثیر معناداری بر خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان نداشته است.
پریناز پورجعفری عباس بخشی پور رودسری
هدف پژوهش حاضر هنجاریابی و تعیین ویژگی های روان سنجی مقیاس نقایص کارکردهای اجرایی کودکان نوجوانان(17ـ 6 ساله) بارکلی(ca-bdefs) می باشد. بدین منظور تعداد 668 نفر از دانش آموزان 17 -6 ساله مقاطع تحصیلی ابتدایی(دوره اول و دوره دوم) و متوسطه(دوره اول و دوره دوم) مناطق دوگانه آموزشی شهر ارومیه با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به صورت تصادفی به عنوان نمونه مورد بررسی انتخاب شدند و مقیاس ca-bdefs برای ارزیابی نقایص کارکردهای اجرایی و سیاهه رفتاری کودک آخنباخ(فرم گزارش والدین) برای ارزیابی اختلالات رفتاری و تعیین اعتبار تشخیصی مقیاسca-bdefs توسط والدین نمونه مورد بررسی تکمیل گردید. یافته-های پژوهش نشان داد که مقیاسca-bdefs براساس نتایج بدست آمده از تحلیل عاملی تأییدی(cfa) با استفاده از نرم افزار لیزرل در نمونه پژوهش، از اعتبار عاملی قابل قبولی برخوردار بوده واکثر شاخص های نیکویی برازش معنادار می باشند. همچنین نتایج ضرایب آلفای کرونباخ و آزمون- بازآزمون بیانگر پایایی بالای مقیاس ca-bdefs بوده و نتایج تحلیل واریانس چند متغیره(manova) نشان داد که تفاوت معناداری در نمره کل و نمرات عوامل پنج گانه مقیاس ca-bdefs در بین پسران و دختران وجود ندارد، اما بین دو گروه سنی 11ـ 6 ساله و 17ـ12 ساله در عامل دوم تفاوت معناداری (002/ 0 , p=23/9 f=) وجود داشته اما در نمره کل و سایر عوامل این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نمی باشد. بنابراین براساس یافته های پژوهش، اعتبار و پایایی مقیاس ca-bdefs در نمونه پژوهشی مورد تأیید قرار گرفته و از این مقیاس می توان جهت ارزیابی نقایص کارکردهای اجرایی کودکان و نوجوانان 17ـ6 ساله با مقاصد پژوهشی و بالینی استفاده نمود.
رویا امینی باسمنج تورج هاشمی نصرت آباد
هدف: پژوهش حاضر با هدف مطالعه ی نقش سیستم های مغزی-رفتاری bis/bas، حساسیت اضطرابی و سوگیری تعبیر در نشانه های اختلال اضطراب فراگیر با توجه به نقش میانجی اجتناب تجربی انجام شده است. روش: دانشجویان پرسشنامه های اختلال اضطراب فراگیر (gadq-iv)، پرسشنامه ی سیستم- های فعال سازی و بازداری رفتاری (کارور و وایت)، پرسشنامه ی حساسیت اضطرابی(asir)، نسخه ی تجدیدنظر شده ی پرسشنامه ی تعبیر (امیر و همکاران) و پرسشنامه ی پذیرش و عمل (aaq-ii) را تکمیل کردند. یافته ها: تحلیل ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار آماری لیزرل نشان دادند که اجتناب تجربی قادر است در قالب روابط علی- ساختاری، پیوند بین سیستم بازداری رفتاری، حساسیت اضطرابی و سوگیری تعبیر را در نشانه های اضطراب فراگیر به طور معنی داری میانجی گری کند. بعلاوه، بین سیستم بازداری رفتاری، حساسیت اضطرابی، سوگیری تعبیر و اجتناب تجربی با نشانه های اضطراب فراگیر رابطه ی مستقیم و بین سیستم فعال سازی رفتاری با نشانه های اضطراب فراگیر رابطه ی معکوس وجود دارد.
نسیبه حیاتی مجید محمود علیلو
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی ناگویی هیجانی و دشواری در تنظیم هیجان براساس سبک های دلبستگی در افراد دارای نشانه های اختلال شخصیت وابسته بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویان دانشگاه تبریز بود. تعداد 630 نفر به عنوان نمونه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار های استفاده شده در پژوهش عبارتند از: پرسشنامه اختلال شخصیت وابسته (dpi-r)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (tas-20)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (ders) و مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسال (aai). برای انتخاب افراد دارای نشانه های اختلال شخصیت وابسته، یک انحراف معیار بالاتر از میانگین نمره کلی مقیاس dpi-r در نظر گرفته شد و براساس آن تعداد 120 نفر غربالگری شدند. تحلیل داده های پرسشنامه نیز با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت.
زهرا یوسفی کله خانه تورج هاشمی نصرت آباد
هدف اصلی از پژوهش حاضر ، تعیین نقش سیستم های مغزی – رفتاری و تجربیات استری زا در نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی با توجه به نقش میانجی عملکرد اجتماعی بود . در این پژوهش توصیفی – همبستگی 300 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز ( دختر و پسر ) با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند . دانشجویان پرسشنامه هراس اجتماعی کانور ( spin ) ، مقیاس سیستم های بازداری/ فعال سازی رفتاری کارور و وایت ، پرسشنامه سلامت عمومی ( ghq ) و پرسشنامه عوامل استرس زای بورتنر را تکمیل کردند .تحلیل ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار آماری لیزرل نشان دادند که عملکرد اجتماعی در قالب روابط ساختاری قادر است رابطه بین سیستم های مغزی – رفتاری و تجربیات استرس زا بر نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی را میانجیگری کند . بعلاوه ، نتایج نشان داد که سیستم فعال سازی رفتاری و عملکرد اجتماعی بر نشانه های اضطراب اجتماعی اثر منفی ، سیستم بازداری رفتاری و سیستم جنگ / گریز/ توقف و تجارب استرس زا بر نشانه های اضطراب اجتماعی ، اثر مثبت دارد . مبتنی بر یافته دیگر پژوهش عملکرد اجتماعی قادر است روابط بین سیستم بازداری رفتاری و سیستم جنگ / گریز / توقف و نشانه های اضطراب اجتماعی و تجارب استرس زا بر نشانه های اضطراب اجتماعی را میانجیگری کند . نتایج حاکی از آن است که اضطراب اجتماعی با حساسیت بالای bis و fffs و حساسیت پایین bas مرتبط است این عوامل باعث می شود افراد موقعیت های اجتماعی را بصورت تهدید آمیز ادراک کنند و به پایش درونی نشانه های تهدید( یادآوری تجارب استرس زا ) بپردازند این عوامل موجب اجتناب شده و باعث ایجاد ارتباطات کمتر با دیگران می شود در نهایت رفتار های اجتماعی آشفته به بازخوردهای عملکردی منفی از طرف دیگران منجر شده و باعث اختلال اضطراب اجتماعی می شود .
زهرا حمید جلیل باباپور خیرالدین
چکیده ندارد.
مهدی ریاحی مدوار جلیل باباپورخیرالدین
چکیده ندارد.