نام پژوهشگر: عباس پور شهباز
مریم قادری نهاله مشتاق بیدختی
چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین سبکهای فرزندپروری والدین و نگرش مذهبی با علائم و نشانگان وسواس اجباری در نوجوانان صورت گرفته است. روش: نمونه ی این پژوهش تعداد 292 دانش آموز مقطع متوسطه ی شهر کاشمر که در سال تحصیلی 89-88 مشغول به تحصیل بودند و به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به کمک پرسشنامه های مشخصات فردی، فهرست علائم و نشانگان وسواس اجباری یل – براون و سنجش نگرش مذهبی که توسط شخص دانش آموز و پرسشنامه ی شیوه های فرزندپروری بامریند که توسط والدین آنها تکمیل شد، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها به کمک آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل آماری داده ها نشان داد که بین علائم و نشانگان وسواس اجباری در نوجوانان با سبک فرزندپروری مقتدرانه ی والدین رابطه ی منفی معنادار و با سبک فرزندپروری مستبدانه رابطه ی مثبت معنادار وجود داشت و در خصوص سبک فرزندپروری آسانگیر رابطه ی معناداری یافت نشد. همچنین بین علائم ونشانگان وسواس اجباری با نگرش مذهبی به صورت کلی رابطه ی معناداری وجود نداشت. تنها برخی از ابعاد نگرش مذهبی با این علائم و نشانگان در نوجوانان ارتباط معناداری داشتند. نتیجه گیری: سبک فرزندپروری والدین نقش مهمی را در پیش بینی علائم ونشانگان وسواس اجباری در نوجوانان ایفا می کند و از طرف دیگر برخی از ابعاد نگرش مذهبی (بعد مناسک و بعد پیامد) نیز در پیش بینی علائم و نشانگان این اختلال در نوجوانان تأثیر گذارند. کلید واژه ها: سبک فرزندپروری، نگرش مذهبی، علائم ونشانگان وسواس اجباری.
عباس مسجدی آرانی پروانه محمد خانی
هدف: این مطالعه به تعیین اثربخشی درمان گروهی بخشش در زنان سالمند برای سلامت روان، کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی دریافتی آنها اختصاص داشت. روش:مطالعه حاضر در چارچوب یک طرح تجربی پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و پی گیری 3 ماهه انجام شد.جامعه ی آماری پژوهش شامل زنان سالمند فرهنگ سرای امیدشهر تهران بود. از این جامعه آماری به تصادف نمونه ای به حجم 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (15نفر) وکنترل(15نفر)اختصاص یافتند. هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک نسخه 2 و فهرست نشانه های مختصر(برای سنجش نشانه های افسردگیو سایر نشانه های آشفتگی روانی به عنوان شاخص های سلامت روان)و همینطور پرسشنامه کیفیت زندگی مک گیل و حمایت اجتماعی دریافتی مورد ارزشیابی (پیش آزمون) گرفتند.گروه آزمایش تحت 8 جلسه هفتگی 2 ساعته درمان گروهی بخشش قرار گرفت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد.از هر دو گروه پس آزمون با استفاده از همه ابزار به عمل آمد و ارزشیابی پی گیری 3 ماهه (فقط با استفاده از پرسشنامه بک) انجام شد نتایج: نتایج کاهش افسردگی را در گروه آزمایش نشان داد (5.395=f و 0.028p<). نتایج نشان می داد که کاهش شدت افسردگی در هر 3 خوشه نشانگان اصلی افسردگی (جسمی / نباتی ـ شناختی / روانشناختی ـ بی ارزشی/ بد بینی) معنادار بود. همچنین نتایج تحلیل داده های مربوط به پرسشنامه نشانه های مختصر تفاوت معنا داری بین دو گروه برای خرده مقیاس های سه شاخص شدت کلی آشفتگی روانی ـ کل نشانه های مثبت و شاخص نشانه های مثبت آشفتگی روانی را (0.001p<) نشان داد. کیفیت زندگی و نه حمایت اجتماعی دریافتی در دو گروه حاکی از اثربخشی درمان گروهی بخششبود. چهار مرحله ارزیابی خلق هفتگی (2 و 4 و 6 و 8) گروه مداخله بعنوان یک تحلیل حاکی از تأثیر معنادار درمان گروهی بخشش بر بهبود خُلق زنان سالمند تحت درمان است. نتیجه گیری: درمان گروهی بخشش در زنان سالمند افسرده کهنشانه های آشفتگی روانی دیگری را گزارش دادند موثر است و برای ارتقاء بهداشت روانی با توجه به نمرات گروه آزمایش و تفاوت آن با گروه کنترل در سنجه های کیفیت زندگی مک گیل برای این برهه از عمر بشر مفید است. واژگان کلیدی: درمان گروهی بخشش، زنان سالمند، سلامت روان، افسردگی، آشفتگی روانی، کیفیت زندگی، حمایت اجتماعی دریافتی
محمود دهقانی علیرضا جزایری
تاکید بر روی عوامل موثر در وابستگی مواد و عود مکرر احتمالا بیش از هر چیز معطوف به شکل گیری الگوهای دیرپای شخصیتی است و این الگوهای شخصیتی نیز شدیدا متاثر از جهت گیری تحولی شخصیت می باشند. همچنین پژوهش های مختلف نشان داده اند که دلبستگی به عنوان یک عامل تحولی نقشی تعیین کننده درشکل دهی الگوهای شخصیتی دارد. از این رو پژوهش حاضر از یک سو رابطه بین سبکهای دلبستگی را با وابستگی مواد مورد بررسی قرار می دهد و از سوی دیگر به بررسی رابطه بین دلبستگی و اعتیاد با نیمرخ روانی می پردازد.