نام پژوهشگر: محمد رضا مریدی

بررسی اقتصاد هنر و تحلیل وضعیت اقتصادی هنرمندان تجسمی معاصر ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شاهد - دانشکده هنر 1390
  محمد هادی عبداللهی   احمد نادعلیان

پایان نامه ی پیش رو به بررسی اقتصاد هنر و بازار نقاشی ایران طی سال های 1367 تا 1389می پردازد. با افزایش تعداد هنرجویان و دانش آموختگان دانشگاهی رشته ی نقاشی در طی این سال ها، تولید و عرضه ی آثار نیز به همان نسبت افزایش یافته است. فروش آثار هنرمندان ایران در بازار هنر خاورمیانه از سال 1385 به این سو، منجر به تحولاتی در بازار داخلی نقاشی ایران شده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر «توصیفی- تحلیلی» بوده و گردآوری دادهها با شیوههای اسنادی و میدانی صورت گرفته است. بحران های اجتماعی اقتصادیِ جامعه ی بعد از جنگ تحمیلی و همچنین عدم اتخاذ سیاست های مناسب ازسوی دولت های بعد ازجنگ در خصوص ایجاد بازارهنر، سبب شد تا فروش آثار هنری در بیش از 17 سال راکد مانده و فقط از سوی بخش خصوصی و به طور ناقص و محدود در نقاطی از تهران جریان داشته باشد. همچنین فروش آثار برخی هنرمندان ایرانی در بازار خارجی از سال 1385 به این سو، بر قیمت آثار هنرمندان فعال در بازار داخلی نقاشی ایران و همچنین بر مضامین و شیوه ی ارایه ی آثار برخی از آنان تاثیرگذار بوده است. علی رغم این مسئله، در خصوص تغییر ذائقه ی خریداران داخلی برای خرید آثار با همان مضامین و شیوه ی آثار فروخته شده در بازار خارجی، تغییر محسوسی مشاهده نمی شود.

تحلیل جامعه شناختی مشارکت نقاشان در فعالیت های گروهی، انجمنی و صنفی جامعه هنر نقاشی ایران
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  محمد رضا مریدی   حسین ابوالحسن تنهایی

اثر هنری تنها نتیجه نبوغ هنرمندان نیست؛ یک اثر به عنوان اثر هنری،جایگاهی پیدا نمی کند مگر در پرتو همکاری شبکه پیچیده ای از کنشگران اجتماعی. برخی از این همکاری ها ممکن است گذرا و ناپایدار باشد ولی اغلب کم و بیش به امری عادی و تکراری در می آیند و الگویی از فعالیت جمعی را پدید می آورند که هوارد بکر آن را دنیای هنر، پیر بوردیو آن را میدان هنر، روژه باستید و ریچارد پیترسون آن را نهاد هنر و جورج دیکی آن را دایره هنر می نامند. در رساله حاضر ضمن بررسی دیدگاه های نظری پیشین، با تحلیل فرامکتبی از مفاهیمِ دنیای هنر، میدان هنر، نهاد و دایره هنر، در نهایت با طرح مفهوم «سازمان اجتماعی هنر» به مطالعه اجتماعی هنر ایران با تمرکز بر جامعه هنر نقاشی پرداخته خواهد شد. مطالعه سازمان یافتگی اجتماعی هنر به معنای مطالعه سازمان های دیوان سالارانه هنر نیست بلکه به معنای مطالعه شبکه پیچیده ای از روابط میان عاملان اجتماعی هنر در نهادها، نقش ها و اجتماعات هنری مختلف است. بر این اساس پرسش اصلی تحقیق عبارت است از این که: عناصر ساختاری سازمان اجتماعی چیست و سازمان-یافتگی جامعه هنری چه الزاماتی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش بر اساس مدل تحلیلی فرامکتبی، چهار پرسش طرح گردید تا ابعاد مختلف سازمان یافتگی جامعه هنری مورد مطالعه قرار گیرد؛ پرسش اول: قواعد زیباشناختی که در قالب سبک ها، ژانرها و گفتمان های هنری شکل می گیرند در جامعه هنر نقاشی ایران کدام اند؟ پرسش دوم: نظام نقش ها و شبکه تقسیم کار در جامعه هنری ایران چگونه شکل می گیرد؟ به عبارتی دروازه بانان و واسطه های جامعه هنر نقاشی ایران چگونه با کنترل ورود افراد به عرصه هنر، ساختار نقش و سلسله مراتب فعالان عرصه هنر را تعیین می کنند؟ پرسش سوم: اجتماعات و نهادها چگونه اهداف زیباشناختی، حرفه ای و صنفی را در جامعه هنری سازماندهی می کنند؟ به عبارتی انوع مختلف اجتماعات و نهادهای هنر نقاشی در ایران مانند پاتوق ها، گروه ها و انجمن های صنفی ـ هنری چه اهدافی را دنبال می کنند؟ پرسش چهارم: هنجارها و قواعد شکل دهنده روابط میان هنرمندان و دیگر عاملان هنر چیست و الگوهای ذهنی و اسطوره های «هنرمند بودن» چگونه بر مشارکت و عدم مشارکت نقاشان در فعالیت های جمعی هنر تاثیر دارد؟ به لحاظ روش شناختی پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل دیالکتیکی از ایستایی و پویایی جامعه هنر نقاشی ایران است. برای این کار به ترکیب روش های مختلف تحقیق پرداخته شد. به عنوان مثال برای مطالعه نهادها و نظام نقش های جامعه هنر نقاشی به مطالعه اسنادی در روند پیدایش و رشد مراکز آموزشی، مراکز فروش هنر، موزه و نگارخانه های نقاشی نوگرای ایران پرداخته شد؛ همچنین در مطالعه اجتماعات هنری ضمن بررسی گروه ها، پاتوق ها و انجمن های هنری به مصاحبه کیفی با فعالان تشکل های هنری شد و تجربه های کار جمعی در جامعه نقاشان مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین برای مطالعه گرایش نقاشان به مشارکت در فعالیت های جمعی به تحقیق پیمایشی در بین نقاشان شد و 135 نفر از آنها مورد مصاحبه قرار گرفتند؛ همچنین برای مطالعه جریان-های اجتماعی که منجر به شکل گیری سبک و موج هنری شده اند به تحلیل گفتمان هنر ایران پرداخته شد. مجموع این تحقیقات ابعاد ایستا و پویای سازمان یافتگی جامعه هنر نقاشی ایران را بیان کرد. در این رساله برای تبیین سازمان یافتگی جامعه هنر نقاشی ایران از یک سو به تاریخ شکل گیری کنش های سازمان یافته در قالب نهادهای جامعه هنری مانند نهادهای فروش (نگارخانه ها)، نهادهای آموزش هنر، نهادهای ارزیابی (موزه و منتقد) و گروه ها، اصناف و تشکل های هنر پرداخته شد و از سوی دیگر به نقش هنرمندان و توانایی آنها در بازسازی و بازنگری و شکل دادن دوباره به این ساختارها پرداخته شد؛ یافته های تحقیق حاکی از عدم پویایی در سازمان یافتگی جامعه هنری ایران (یا به تعبیری عدم ساخت یافتگی جامعه هنر نقاشی ایران) است؛ این عدم پویایی ناشی از عدم مشارکت نقاشان در فعالیت های جمعی جامعه هنری است. اجتماع هنرمندان ایران گسسته و نامنسجم است. فردگرایی غالب در فعالیت های هنر ایران موجب گردیده هنرمندان نتوانند خواسته های صنفی و منافع جمعی خود را دنبال کنند؛ فقدان فعالیت های نهادی نه تنها موجب ناتوانی در بیان خواسته های صنفی و مدنی گردیده بلکه از سوی دیگر مانع از شکل گیری جریان های اجتماعی هنر در قالب سبک و گفتمان هنری شده است.

دوسالانه های نقاشی در ایران: مطالعه سیاستگذاری فرهنگی دولت در بخش هنرهای تجسمی (در سال های 1368 تا 1392)
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1393
  لیلا طیبی فرد   محمد رضا مریدی

جامعه مدنی نیازمند فعالیت هنری و فعالیت هنری نیازمند تشکیلات است. تشکیلات حامی هنرمندان می‏بایست تقویت‎کننده‏ی ابعاد گوناگون آماده‏سازی بستر فعالیت، تولید و عرضه و مدافع حقوق آنان در این جهان باشد. هنرهای تجسمی در کنار تئاتر برخلاف حوزه‏های دیگر هنری وابستگی اقتصادی بسیاری به دولت دارد. این هنرها به دلیل نداشتن سود دهی قابل قبول برای هنرمندان و نیز فقدان ساختارهای قدرتمند غیر دولتی در عرصه تولید، اجرا و عرضه به صورت قابل توجّهی نیازمند کمک‏های دولتی هستند. در این تحقیق سعی شده تا با مطالعه فعالیت دولت-های بعد از انقلاب اسلامی ایران به ارزیابی اقدامات مفیدی که دولت¬ها برای توسعه و بهبود شرایط هنرهای تجسمی انجام داده¬اند بپردازد. به صورت موردی این پژوهش بر دوسالانه¬های نقاشی تمرکز کرده و در کنار بررسی وضعیت هنرهای تجسمی به صورت کلی به روند برگزاری دوسالانه‏ها پرداخته است. محدوده زمانی این پژوهش دوره¬های دولت انقلاب، دولت سازندگی، اصلاحات و اصول¬گرایی است. روش این تحقیق اسنادی و به صورت تحلیل روند می¬باشد. این تحقیق نشان می دهد که در هردوره به چه میزان به هنرهای تجسمی توجه شده و برنامه¬های دولت¬ها برای این شاخه از هنرها چه بوده است. همچنین نشان می دهد که در دوره اصلاحات که مدیریت هنرهای تجسمی با دکتر علیرضا سمیع آذر بوده است به دوسالانه¬های بیشتر از هر زمان دیگری توجه شده است.

فرهنگ بصری فضاهای شهری: نقش بیلبوردهای تبلیغاتی در گرافیک محیطی تهران
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1393
  حسن بنای خوئی   محمد رضا مریدی

این پژوهش به تحلیل موضوع کیفیت فرهنگ بصری شهر و ایجاد ارتباط منطقی با زیرساختهای زیبایی شناسی بصری شهروندان بر پایه ی مفهوم شهری عاری از آلودگی بصری پرداخته است. تدوین معیارهای سنجش، ارزیابی منظر شهری، و فرهنگ بصری مطابق با گرافیک محیطی مناسب از بخشهای دیگر این پژوهش می باشد. رویکرد این پژوهش، ارائه ی نوعی روش شناسی و ارزیابی منظر شهری بر پایه ی مطالعه و تحلیل محتوایی ادبیات طراحی شهری، مفهوم محیط و منظر، گرافیک محیطی، تبلیغات و بیلبوردهای تبلیغاتی در این زمینه می باشد که چارچوبی را جهت سنجش کیفیات زیبایی شناختی المانهای بصری متفاوت در شهر براساس فرهنگ بصری مردم بوسیله ی تحلیل های تصویری و توصیفی ارائه می نماید. هدف اصلی پژوهش، برقراری ارتباط میان تئوری شکل¬گیری منظر شهری به دور از آلودگی بصری و ایجاد آرامش بصری شهروندان می باشد که این امر به دستیابی به اصول اجرایی مناسب در طراحی گرافیک محیطی و تبلیغات محیطی کمک شایانی می نماید. تاکید این اصول بر تغییرات تدریجی اجرای تبلیغات و ارتباط آن با زیبایی¬شناسی فرهنگ بصری و مناظر شهری می باشد. در این پژوهش ابتدا به بررسی مفاهیم و تعاریف اولیه ی طراحی شهری بر پایه ی شهر به مثابه ی امر زیبا و شهر به مثابه ی مکان-زیست کار پرداخته می شود. سپس با استخراج مجموعه ای از اطلاعات درباره ی منظر شهری و فرهنگ بصری شهروندان در ارتباط با مفاهیم کیفیت زیبایی و آرامش بصری، در قالب مدل تحلیلی ارزیابی بصری بیلبوردهای تبلیغاتی مورد سنجش قرار می گیرد.

باز اندیشی هویتی در آثار زنان هنرمند ایرانی دهه 1380
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1392
  زهره زارعی   بهنام کامرانی

پژوهش حاضر مبتنی بر فرایند بازاندیشی هویتی در آثار زنان هنرمند و ارزیابی حساسیت آنها به محیط و مسائل پیرامون زنان است ، زنان با تأمل در هویت های سنتی به مقاومت در برابر کلیشه های جنسیتی و بازتعریف هویت اجتماعی شان پرداخته اند : این بازاندیشی هم علت تغییرات و هم معلول اجتماعی است . افزایش جمعیت زنان به همراه افزایش سطح تحصیلات آنها موجب افزایش حضورشان در جامعه شده است : حضور زنان در عرصه های فرهنگی گاه در معارضه با دیدگاههای سنتی و مردانه قرار گرفت که در طول دهه 1380 موجب افزایش مقاومت های هویتی از سوی زنان گردید . دنبال کردن دیدگاههای فمینیستی در برخی آثار زنان هنرمند متأثر از این شرایط مقاومتی بود که فرهنگ بصری مردانه جامعه را به چالش کشید . در آثار هنرمندان زن ، بازنمایی و بازتعریف جامعه روایتی است حول محور زنان دراجتماع و زندگی روزمره بسته به ذهنیات ، باورها ، مواضع سوژگانی اش در مناسبات اجتماعی و نیز دسترسی او به گفتمان های مختلف از جمله گفتمان هنری ای که حدود تعهد هنری را برایش معنا می دهد .

بررسی بازنمایی خاطرات در نقاشی معاصر ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای تجسمی 1394
  سونا هربی   بهنام کامرانی

چکیده خاطره به معنای آنچه که به گذشته تعلق دارد به واسطه قابلیت انتقال خود به حال و آینده تداعی گر قسمتی از حقایق گذشته بوده و از سویی عنصری مهم در هویت بخشی به انسان به شمار می رود. پایان نامه ی حاضر در تلاش است که ابتدا با مرور و شرح برخی رویکردهای نظری و جنبه های فکری در خصوص حافظه جمعی و خاطرات، تصویری از این مفاهیم به مخاطب ارائه داده و پس از بررسی اجمالی در خصوص بازگشت به گذشته و رویکردهای به کارگیری خاطرات در برخی مکاتب تاریخ هنر غرب، با شرحی در خصوص بستر اجتماعی ایران بازتاب های متنوع رجوع به خاطرات در نقاشی معاصر ایران را نشان دهد. روش تحقیق نیز به روش توصیفی و تحلیلی می باشد. واژگان کلیدی: خاطرات، هویت، حافظه جمعی، بازگشت، نقاشی معاصر