نام پژوهشگر: مرتضی پوررضا
امیر صفری رضاحسین حیدری
جنگل های زاگرس به لحاظ وسعت، ارزش های زیست محیطی، حفاظت آب و خاک از اهمیت خاصی برخوردار هستند که در طی دهه های گذشته بدلیل قرار گرفتن در یک بستر اقتصادی- اجتماعی و عدم مدیریت جامع تا حد زیادی تخریب شده و می رود تا توان بالقوه خود را از دست بدهد. با توجه به اهمیت این جنگل ها در حفظ حیات ساکنین منطقه، لازم است تا با مطالعه و شناخت کافی از وضعیت این جنگل ها و پتانسیل بالقوه آنها، نسبت به برنامه ریزی و مدیریت مناسب در مورد آن اقدام شود. شناخت الگوی پراکنش مکانی درختان جنگلی از مقدمات شناخت و درک جنگل و راهنمای بسیار مهمی در حل مسائل اکولوژیکی و مدیریتی می باشد. هدف از اجرای این مطالعه بررسی الگوی پراکنش مکانی بنه و بلوط ایرانی به عنوان مهمترین گونه های جنگل های زاگرس است تا با شناخت این موضوع در جهت شناخت و مدیریت مناسب و همه جانبه این مواهب الهی گام برداشت. برای رسیدن به این اهداف قسمتی از جنگل های باینگان که دارای ترکیب مناسبی از هر دو گونه بود، انتخاب شد و برای جمع آوری اطلاعات مورد نظر تعداد 50 قطعه نمونه در قالب یک شبکه آماربرداری 100×100 متر به صورت تصادفی منظم برداشت شد. به منظور تحلیل الگوی پراکنش مکانی آنها از دو روش معمول در بررسی الگوی پراکنش مکانی، یعنی قطعه نمونه با مساحت ثابت و نمونه برداری فاصله ای تی و ترکیبی استفاده شد. در روش قطعه نمونه از شاخص های نسبت واریانس به میانگین، خوشه بندی، موری سیتا، استاندارد موری سیتا، نمای k توزیع دو جمله ای منفی، و در روش فاصله ای از شاخص های جانسون و زایمر، ابرهارت، هینز، هاپکینز، c، tf و tn استفاده شد. شاخص های قطعه نمونه همگی الگو را به شکل کپه ای، و شاخص های فاصله ای نیز الگوی کپه ای و در برخی از آنها کپه ای متمایل به تصادفی نشان دادند. نتایج نشان داد که روش های فاصله ای که اجرای آن نسبت به روش قطعه نمونه ساده تر است، اطلاعات مناسبتری از الگوی پراکنش مکانی ارائه می دهند و می تواند جایگزین شاخص های قطعه نمونه گردد. در بین شاخص های فاصله ای شاخص های c برای بلوط، شاخص هینز برای بنه و شاخص های tf و tn برای هر دو گونه مناسب هستند.
مرتضی پوررضا محسن حسینی
با توجه به نقش مهم آتش در بوم¬سازگان¬های جنگلی، این پژوهش برای اولین بار در ایران، در جنگلهای زاگرس انجام شد و اثر آتش بر برخی ویژگیهای زیستی خاک بررسی شد. برای انجام این پژوهش دو منطقه آتش سوزی شده و نشده با مساحت 25 هکتار در یک دامنه جغرافیایی، با شیب، دامنه ارتفاعی و پوشش گیاهی مشابه انتخاب شد. در گام نخست شدت¬های مختلف آتش سوزی در سه گروه شدت سوختگی کم، میانه و زیاد شناسایی شد. نمونه برداری از خاک با استفاده از ترانسکت¬هایی که در راستای شیب دامنه پیاده شده بود انجام شد. نمونه برداری در دو زمان 13 و 20 ماه پس از آتش¬سوزی انجام شد. ماکروفون خاک به روش دستی در جنگل جدا شد. برای بررسی جمعیت میکروارگانیسم¬های خاک از روش کشت و برای بررسی فعالیت میکروبی خاک، تنفس میکروبی و فعالیت آنزیمی بررسی شد. نتایج نشان داد که سوختگی با شدت کم تغییر معنی¬داری در ویژگیهای فیزیکی و شیمایی خاک نداشت. همچنین ویژگی¬های زیستی خاک نیز در سوختگی با شدت کم تغییری نشان نداد. سوختگی با شدت میانه، مقادیر برخی از ویژگیهای شیمیایی خاک (کربن آلی، نیتروژن کل، کربن محلول) را تغییر داد. همچنین با توجه به زمان پس از آتش¬سوزی، برخی از ویژگیهای زیستی خاک (جمعیت قارچها، تنفس پایه، تنفس برانگیخته، اسید فسفاتاز و آلکالاین فسفاتاز) تغییر یافت. همچنین جمعیت برخی از ماکروفون¬های خاک (کرمهای خاکی و ماهی نقره ای) نیز کاهش یافت. سوختگی با شدت زیاد بیشتر ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک (ph، کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر فراهم، کربن محلول، بافت خاک) را تغییر داد. همچنین بیشتر ویژگیهای زیستی خاک (جمعیت باکتریها و قارچها، کربن زیتوده میکروبی، آنزیم اسید و آلکالاین فسفاتاز، آنزیم اوره¬آز) در اثر آتش تغییر معنی¬داری نشان داد. نتایج آنالیز تشخیصی نشان داد که داده¬های مربوط به ویژگیهای میکروبی می¬تواند به خوبی شدت¬های مختلف سوختگی خاک را جدا سازی کند و در میان ویژگیهای میکروبی آنزیم های اسید و آلکالاین فسفاتاز و تنفس برانگیخته دارای مهمترین ویژگی¬ها برای جداسازی شدت¬های مختلف آتش¬سوزی بودند.