نام پژوهشگر: علی رضا آقا یوسفی
رویا یاوری علی رضا آقا یوسفی
این پژوهش در جهت بررسی تاثیر آموزش مهارتهای مقابله با تنیدگی بر روی کاربرد 1388 انجام شده است .طرح تحقیق در - مکانیزهای دفاعی کارمندان زن مضطرب در سال 89 این پژوهش از جمله طرحهای نیمه آزمایشی و به روش پیش آزمون – پس آزمون وپیگیری با گروه کنترل ، بانمونه آماری شامل 40 آزمودنی ( 20 نفر گروه آزمایشی و 20 نفر گروه کنترل) می باشد. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش پرسشنام ههای اضطراب حالت- صفت می باشد.ابتدا جهت مشخص نمودن زنان کارمند dsq- شپیلبرگر و پرسشنامه سبک دفاعی 40 مضطرب از نمونه در دسترس آزمون اضطراب حالت – صفت شپیلبرگر بعمل آمد.سپس از 40 نفر واجد شرایط 20 نفر به صورت تصادفی در گروه آزمایش و 20 نفر دیگر در گروه کنترل قرار گرفتند. آموزش مهارتهای مقابله با تنیدگی (مطابق باپروتکل مقابله درمانگری با هدف آموزش) طی 8 جلسه آموزشی ( 120 دقیقه) در مورد گروه آزمایشی انجام گرفت. لازم به ذکر است که به گروه کنترل هیچ گونه آموزشی داده نشد. در مرحله پیش آزمون (قبل از شروع بعمل آمدو dsq- کلاسهای آموزشی) از هردو گروه آموزشی و کنترل آزمون سبک دفاعی 40 در مرحله پس آزمون (بعد از اتمام کلاسهای آموزشی) هر دوگروه آموزشی و کنترل با استفاده مورد آزمون قرار dsq- از پرسشنامه اضطراب حالت – صفت شپیلبرگر و سبک دفاعی 40 گرفتند.در انتها نیز جهت آگاهی از مانده گاری تاثیر آموزش ، بعد از 4 هفته از هر دو گروه dsq- آزمایشی و کنترل مجددا آزمون های اضطراب حالت – صفت شپیلبرگر و سبک دفاعی با روش های آماری تحلیل spss 40 بعمل آمد.به منظور تجزیه تحلیل اطلاعات ، از نرم افزار واریانس، اندازه گیری مکرر استفاده گردید. . نتایج فرضیه های پژوهش به شرح ذیل می باشد: - آموزش مهارتهای مقابله با تنیدگی موجب کاهش کاربرد مکانیزمهای دفاعی رشد نایافته زنان کارمندمضطرب میگرددکه این فرضیه تأییدشد. - آموزش مهارتهای مقابله با تنیدگی موجب افزایش کاربرد مکانیزمهای رشد یافته زنان کارمند مضطرب میگردد که این فرضیه تأیید شد. ز - آموزش مهارتهای مقابله با تنیدگی موجب کاهش کاربرد مکانیزمهای روان آزرده زنان کارمند مضطرب میگردد که این فرضیه تأیید شد. - آموزش مهارتهای مقابله با تنیدگی موجب کاهش اضطراب حالتی زنان کارمند مضطرب میگردد که این فرضیه تأییدشد. - آموزش مهارتهای مقابله با تنیدگی موجب کاهش اضطراب خصیصه ای زنان کارمند مضطرب میگرددکه این فرضیه تأیید شد.
مریم علاقبند علی رضا آقا یوسفی
مقدمه: هدف این مطالعه مقایسه اثر مقابله درمانگری بر سلامت روان مادران کودکان عقب ماندهذهنی با علت ژنتیکی و غیرژنتیکی بود. روش بررسی:جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزند عقب مانده ذهنی ژنتیکی و غیر ژنتیکی مراجعه کننده به مرکز بهزیستی یزد در سال تحصیلی 89-1388 بود. سپس به صورت روش نمونه گیری در دسترس 40 نفر از مادران انتخاب و با گمارش داوطلبانه به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در مرحله پیش آزمون مادران به پرسشنامه سلامت عمومی پاسخ دادند. اجرای آزمونها به صورت گروهی انجام گرفت. در مرحله بعدی پژوهش، گروه آزمایش طی 8 جلسه مقابله درمانگری( هر جلسه به مدت 120 دقیقه)، تحت درمان شیوه های مقابله ای قرار گرفتند. پس از اتمام جلسات، هر دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون مجدداٌ با پرسشنامه سلامت عمومی مورد آزمون قرار گرفتند. سپس داده ها به روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: این تحقیق نشان داد که: 1ـ مقابله درمانگری سلامت روان مادران دارای فرزند عقب مانده ذهنی ژنتیکی را افزایش می دهد. 2-مقابله درمانگری برسلامت روان مادران دارای فرزند عقب مانده ذهنی ژنتیکی و غیر ژنتیکی اثر یکسانی دارد. 3- مقابله درمانگری علایم جسمانی و افسردگی مادران راکاهش میدهد. 4- مقابله درمانگری خواب وکارکرد اجتماعی مادران را بهبود میبخشد. 5- سن و تحصیلات مادران دارای فرزند عقب مانده ذهنی با مقابله درمانگری رابطه ندارد. نتیجه گیری: مقابله درمانگری میتواند باعث افزایش سلامت روان مادران دارای فرزند عقب مانده ذهنی ژنتیکی و غیر ژنتیکی میشود.
خدیجه رسولی لیچایی مرتضی ترخان
در تحقیق حاضر، ما در پی مقایسه اثر بخشی آموزش هوش هیجانی و مصون سازی در مقابله با استرس بر کیفیت زندگی و شادکامی زنان یائسه می باشیم. جامعه آماری تحقیق شامل زنان یائسه مراجعه کننده به موسسه راهیان سلامت شهر رشت می باشد. نخست به کلیه زنان یائسه ای که با موسسه راهیان سلامت همکاری دارند پرسشنامه کیفیت زندگی و شادکامی داده شد. و از بین آنان 45 نفر که کیفیت زندگی و شادکامی پایین تری دارند انتخاب شدند و به صورت تصادفی به 3 گروه 15 نفری تقسیم گردیدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی b و a و گروه کنترل c جایگزین شدند برای گروه آزمایشی a آموزش هوش هیجانی و برای گروه آزمایشی b آموزش مصون سازی در مقابله با استرس آموزش داده شد و برای گروه کنترل c آموزشی اجرا نگردید. پس از آموزش مجدداً کیفیت زندگی و شادکامی آنها مورد اندازه گیری و پردازش آماری قرار گرفتند. برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق، از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و از پرسشنامه شادکامی آکسفورد بهره گرفته شد. برای تحلیل نتایج به دست آمده علاوه بر استفاده از شاخص های توصیفی، از آزمون تحلیل واریانس و آزمون توکی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که آموزش هوش هیجانی و کیفیت زندگی به صورت معناداری در کاهش استرس و به شادکامی در زنان یائسه منجر شده است
مریم زمانی علی رضا آقا یوسفی
چکیده ندارد.
ژیلا دلگشا یی فرزانه میکا ییلی منیع
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های والدینی و پنج عامل بزرگ شخصیت و ارتباط آنها با بهزیستی روانشناختی دانش آموزان در شهر ارومیه انجام شده است . برای رسیدن به این مهم 372 نفر (178پسرو194دختر) دانش آموز سال سوم دبیرستان و دوره پیش دانشگاهی و مادران آن ها با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از شهر ارومیه انتخاب شدند. در این پژوهش برای سنجش سبک های والدینی مادران از پرسشنامه اقتدار والدین بورای، پنج عامل بزرگ شخصیت دانش آموزان از پرسشنامه neo(فرم کوتاه )و بهزیستی روانشناختی این گروه از مقیاس رایف استفاده گردید.برای تحلیل آماری داده های پژوهش از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون ، آزمون رگرسیون چند متغیری روش گام به گام) استفاده شد . نتایج بدست آمده نشان دادندکه میان سبک مقتدرانه والدین و رگه های شخصیتی(گشودگی به تجربه،خوشایندی و وظیفه شناسی) و بهزیستی روان شناختی دانش آموزان رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.همچنین بررسی ارتباط بین مدل پنج عاملی شخصیت و بهزیستی روان شناختی نشان داد که میان رگه شخصیتی روان رنجور خویی و بهزیستی روان شناختی ارتباط منفی و معنی دار و میان رگه های شخصیتی برونگرایی ، گشودگی به تجربه، خوشایندی ، وظیفه شناسی و بهزیستی روان شناختی ارتباط مثبت ومعنی دار وجود دارد. در تبیین نمره کلی بهزیستی روان شناختی دانش آموزان از روی سبک های والدینی و پنج عامل بزرگ شخصیت، روان رنجورخویی نیرومندترین متغیر درپیش بینی وتبیین بهزیستی روان شناختی کلی است و پس از آن وظیفه شناسی ، برونگرایی، سبک مقتدرانه و گشودگی به تجربه به ترتیب بیشترین سهم را داشتند .
شهناز نوحی علی رضا آقا یوسفی
هدف: این پژوهش با هدف بررسی تاثیر مشاوره ی تغذیه ای – رفتاری روی بهزیستی روانی زنان چاق 45-19 سال مراجعه کننده به یک مرکز مشاوره ی تغذیه در پاییز و زمستان 1387 انجام شده است. روش: در این پژوهش از دو گروه 20نفره آزمایشی و کنترل که از طریق انتخاب نمونه ی در دسترس گزینش شدند، استفاده شد که بصورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. هر دو گروه در مرحله ی پیش آزمون پرسشنامه ی بهزیستی روانی ( کامینز، 2006 ) را پر نمودند. گروه آزمایش تحت مشاوره ی گروهی (تغذیه ای – رفتاری ) در دو گروه ده نفر قرار گرفتند . مدت اجرای این مشاوره ده جلسه ی 1/5ساعته به مدت ده هفته،هفته ای یکبار بود . گروه کنترل فقط تحت رژیم درمانی جهت کاهش وزن بدون هیچ مداخله ی دیگری قرار گرفتند . پس از پایان ده هفته مجدداً پرسشنامه ی فوق به دو گروه داده شد و آزمودنیها به آن پاسخ دادند . به منظور تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و تحلیل چند متغیره ی ترکیبی استفاده شد . یافته ها : این پژوهش نشان داد نمره ی بهزیستی روانی زنان چاق در مرحله پس آزمون نسبت به مرحله پیش آزمون افزایش یافته است ( 0.05 > p ) و از بین نمرات 8 زیر مقیاس بهزیستی روانی نمره ی 5 تای آنها در مرحله-ی پس آزمون افزایش یافته است. نتیجه: بنظر می رسد که مشاوره ی تغذیه ای– رفتاری موجب افزایش نمره ی بهزیستی- روانی زنان چاق شد