نام پژوهشگر: سعید وثوقی
ابراهیم ارم سعید وثوقی
با آغاز تحولات در بلوک شرق و از میان رفتن خطر نظامی پیمان ورشو، چنین بنظر می رسید که فلسفه وجودی ناتو هم از میان رفته باشد، ولی تحولات اروپای شرقی در سالهای بعد بویژه بروز جنگ در جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی بهانه و توجیهات مناسبی برای تداوم وجود ناتو بود تا از طریق این سازمان، اروپا بر مخاطرات و بحران ها فایق آید . با فروپاشی شوروی نه تنها ناتو از بین نرفت ، بلکه برای تضمین بقا و ادامه حیات خویش سیاست گسترش به شرق تا آسیای مرکزی و قفقاز را درپیش گرفت.تامین امنیت و ثبات در منطقه اروپا – آتلانتیک استقرار و تثبیت نظام های دمکراتیک در حوزه نفوذ شوروی و جمهوری های تازه استقلال یافته ی شوروی سابق که به طور طبیعی به تقویت و نفوذ آمریکا در این منطقه انجامید، از مهمترین دلایل گسترش ناتو به شرق که به نظر می رسد. اهداف ناگفته های دیگری برای گسترش ناتو نیز مطرح باشد که جلوگیری از نفوذ و گسترش روسیه از جمله این اهداف ناگفته این سازمان می باشد . بنابراین گسترش ناتو به شرق و نزدیک شدن آن به مرزهای روسیه نه تنها منافع ملی این کشور را از بین می برد، بلکه باعث ایجاد تهدیدات جدی برای این کشور می باشد.
روح الله زمانیان نوذر شفیعی
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تطبیقی تئوری سازهانگاری و مکتب انگلیسی در ابعاد هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی در روابط بینالملل انجام گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش، مقایسهای است به این معنی که ابتدا تئوری سازهانگاری و مکتب انگلیسی در ابعاد هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی را مورد تحلیل قرار داده است سپس، با توجه به فرضیههای پژوهش، به مقایسه دادهها - تبیین وجوه افتراق و اشتراک تئوریهای مزبور- و در نهایت به نگارش موضوع بر حسب فصول تعیین شده مبادرت شده است. نتایج پژوهش نشان داد که: 1- در بعد هستیشناسی، مکتب انگلیسی به دلیل توجه به معانی، قواعد و هنجارها در تبیین سیاست بینالملل به نظریه لیبرالیسم نزدیک است و تئوری سازهانگاری، به دلیل توجه همزمان به معانی، قواعد، هنجارها و منافع و تأکیدی که این تئوری به ویژه روایت ونتی آن از دولت دارد، به تئوریهای رئالیسم و نئورئالیسم نزدیک میباشد. 2- در بعد معرفتشناسی، مکتب انگلیسی و تئوری سازهانگاری به دلیل اینکه هر دو در طیف اثباتگرایان و فرا اثباتگرایان قرار دارند به هم شبیه میباشند. 3- در بعد روششناسی، به دلیل اینکه مکتب انگلیسی بهترین روش برای مطالعه روابط بینالملل را استفاده از روشهای تاریخی و تفسیری میداند در طیف سنتگرایان قرار دارد و تئوری سازهانگاری، به دلیل اینکه در کنار عوامل کیفی به عوامل کمی در تحلیل روابط بینالملل توجه میکند و به خاطر توجهی که نظریهپردازان برجسته آن مانند ونت بر عوامل کمیگرا و علمی دارند، در طیف فرارفتارگرایان قرار میگیرد.
سید حسام الدین موسوی سعید وثوقی
بنیان استراتژیک فرایند نوسازی نظامی چین برای یک دوره طولانی هنگامی گذاشته شد که دنگ شیائو پینگ در سال 1985 ا علام کرد که چین باید احتمال درگیری و مواجهه با جنگهای محدود و محلی (در برابر نظر مائو مبنی بر تهدید گسترده و جنگ هسته ای) را داشته باشد(androw,1997:144). از این رو چین طی سه دهه گذشته به طورمداوم در پی ایجاد یک ارتش تخصصی مدرن بوده است. رهبران چینی تا کنون مشخص نکرده اند که چه حجمی از قدرت نظامی را برای کشورشان مطلوب می دانند. اگرچه پاسخ به این سوال کاملا روشن نیست،اما ابهامی که در انگیزههای این کشور برای مدرنیزه کردن" ارتش خلق چین" وجود دارد، نگرانیهایی را در ارتباط با آینده صلح و ثبات در منطقه به وجود اورده است (taylor,2008:128). در ا ین میان آمریکا بارها نگرانی خود را از افزایش سریع بودجه نظامی چین ابراز داشته وآن را غیر قابل توجیه دانسته است و از همین رو پنتاگون در گزارش های سالانه ای که از سال 2002 منتشر کرده، روند افزایش بودجه و توان نظامی این کشور و تهدیدات احتمالی آن برای ایالات متحده را بررسی می نماید( lilley and shambaugh,1999:25). بر مبنای چنین برداشتی طبیعی است که آمریکا( به ویژه با غلبه بر جریان نظریه پردازی رئالیسم در این کشور) استراتژی احتیاط را در برابر چین در پیش بگیرد. سیاست آسیایی ایالات متحده به ویژه در قبال هند و ژاپن به عنوان همسایگان و رقبای چین از یک سو و تقویت حضور نظامی این کشور در آسیا در کنار تجهیز تایوان به سلاح های آمریکایی به عنوان چالش اساسی چین از دیگر سو نمادهایی از به کارگیری سیاست توازن چین به شمارمی آید(rager,2007).
عبدالحمید قلی زاده نوذر شفیعی
چکیده روابط چین و ایالات متحده از زمانی که انقلاب کمونیستی به رهبری مائو در چین به پیروزی رسید، تاکنون از فراز و نشیب های فراوانی برخوردار بوده است. پس از روی کار آمدن حزب کمونیست در چین، ایالات متحده روابط خود با این کشور را قطع کرد و این وضعیت تا دهه ی 1970 که نیکسون از این کشور دیدار کرد، تداوم یافت. در اوایل این دهه، نگرانی های آمریکا از نوسازی نیروی نظامی شوروی و نیز حمایت های این کشور به همراه چین از ویتنام شمالی، باعث گردید تا آمریکا با به رسمیت شناختن جمهوری خلق چین به عنوان تنها حکومت مشروع چین، ضمن آن که در روابط میان این دو کشور شکاف خواهد انداخت، اهرمی برای فشار بر اتحاد شوروی فراهم آورد و علاوه بر این، زمینه را برای خروج آبرومندانه ایالات متحده از ویتنام مهیا سازد. با از سرگیری روابط ایالات متحده و چین از اوایل دهه 1970، روابط دو کشور علی رغم نوسانات متعدد، رو به بهبود گذاشت و در این مدت چین، توانست از تکنولوژی و سرمایه های غرب و به ویژه آمریکا بهره مند گردد. آن چه به سیاست آمریکا در این دوره (قبل از پایان جنگ سرد) در ارتباط با چین شکل می بخشید، سیاست های جهانی شوروری به عنوان دشمن مشترک بود. اما با فروپاشی نظام دوقطبی، این عامل وحدت بخش از میان رفت و در نتیجه، چین ناچار شد به تقویت توان نظامی خود به عنوان عاملی بازدارنده در برابر تهاجم احتمالی غرب و به ویژه آمریکا روی آورد. این عامل در کنار رشد سریع اقتصادی که این کشور به ویژه پس از روی کار آمدن دنگ شیائو پینگ تجربه کرده و این کشور را تا مرز سومین اقتصاد جهان ارتقاء داده است، با عنایت به پتانسیل های بسیار بالای آن به منظور دستیابی به جایگاه قدرت بزرگ، و نیز امکان انتقال ثروت اقتصادی به حوزه ی نظامی، نگرانی دولتمردان ایالات متحده را نسبت به چالش کشیده شدن هژمونی این کشور توسط چین در عرصه ی بین المللی برانگیخته است. ضمن آن که، بر این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که در مقطع حاضر، گرچه دولتمردان چین تلویحاً نظام تک قطبی به رهبری آمریکا را پذیرفته اند، اما چنین رویه ای نه از تمایل درونی این کشور، بلکه از مقدورات و محذورات نظام بین الملل کنونی نشأت گرفته و با تغییر شرایط، طبیعتاً این کشور رویکردی متفاوتی را متناسب با افزایش قدرت خود در پیش خواهد گرفت. بر این اساس، فرضیه ای که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته، این است که ارتقاء قدرت چین در زمینه های سیاسی- امنیتی و اقتصادی- تکنولوژیک، زمینه را برای تقاضای نقش بیشتر و در نتیجه چالش با ایالات متحده فراهم ساخته است. بر این اساس، آنچه این پژوهش در چارچوب تئوری سیکل قدرت و نقش بدان دست یافته است، این است که ظهور چین به عنوان قدرت برتر در قرن حاضر، زمینه های عدم تعادل میان قدرت رو به فزونی و نقش محدود آن را فراهم ساخته و به بروز جلوه های مهمی از چالش های سیاسی و اقتصادی میان این کشور و ایالات متحده انجامیده است. از این رو، چنانچه آمریکا از پذیرش نقش چین در عرصه بین المللی سرباز زند، علاوه بر این که احتمال بروز درگیری و مناقشه میان دو کشور افزایش خواهد یافت، به افول و انحطاط قدرت نسبی ایالات متحده بیشتر دامن خواهد زد.
شهریار فرجی نصیری نوذر شفیعی
چکیده جنوب آسیا یکی از بی ثبات ترین و نا امن ترین مناطق دنیا است. بحران کشمیر به عنوان مهمترین اختلاف مرزی موجود در دنیا، چالشی اساسی در روابط هند و پاکستان- دو قدرت اصلی منطقه- به حساب می آید؛ به گونه ای که تاکنون این دو کشور را سه بار تا پای جنگ تمام عیار و یک بار نیز تا مرز یک درگیری هسته ای پیش برده است. همچنین دخالت و رقابت کشورهایی مانند چین و آمریکا بر دامنه این اختلافات افزوده است. مجموعه این عوامل باعث شکل گیری قطب بندی ها و ترتیبات سیاسی- امنیتی فراوانی در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای در جنوب آسیا شده است که این ترتیبات و معادلات عمدتاً هند- محور یا پاکستان- محور هستند. به رغم وجود ترتیبات سیاسی- امنیتی فراوان در جنوب آسیا، دو معادله هند- آمریکا و چین- پاکستان بر محیط امنیتی جنوب آسیا سایه افکنده و باعث ایجاد نوعی توازن قدرت دو قطبی در این منطقه گردیده است. توازن قدرت موجود در جنوب آسیا و ترتیبات سیاسی- امنیتی این منطقه، به دلیل پیوستگی جغرافیایی و فرهنگی ایران با جنوب آسیا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تأثیر گذار است. نظر به اهمیت این منطقه، پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین ترتیبات سیاسی- امنیتی در جنوب آسیا بر اساس تئوری موازنه قوا و تبیین تأثیر این ترتیبات بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تهیه گردیده است در پی پاسخگویی به این سوال است که ترتیبات سیاسی- امنیتی در جنوب آسیا بر چه اساسی شکل گرفته و چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد. این پژوهش در پایان به این نتیجه می رسد که ترتیبات سیاسی- امنیتی موجود در جنوب آسیا بر اساس تئوری موازنه قوا شکل گرفته و خالق فرصت هایی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی ایران می تواند با ایفای نقش قدرت موازنه دهنده در جنوب آسیا به تأمین منافع امنیت ملی خود بپردازد؛ در مجموع می توان گفت ترتیبات سیاسی- امنیتی موجود در جنوب آسیا تأثیر مثبتی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد.
روح الله سوری سعید وثوقی
قفقاز جنوبی همواره درسیاست خارجی روسیه از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است،بطوریکه سیاست خارجی روسیه نسبت به این منطقه در طول دوره های تاریخی مختلف چندان تغییری نداشته و از یک الگوی مشخص پیروی کرده است.پارامترهای گوناگونی می توان یافت که باعث تداوم سیاست خارجی روسیه در قفقاز جنوبی شده است که از جمله مهمترین آنها می توان به نقش هویت روسی شکل گرفته در طول تاریخ اشاره نمود. اما در کنار پارامترهای تداوم دهنده ای چون هویت روسی ،متغیرهایی نیز می توان یافت که حضور آنها باعث ایجاد تغییراتی در سیاست خارجی روسیه شده است. ازجمله این متغییرها می توان به یازده سپتامبر و تحولات ایجادشده ناشی از آن در نظام بین الملل اشاره کرد.شرایط بوجودآمده پس از یازده سپتامبر،رویکرد سیاست خارجی روسیه نسبت به قفقاز جنوبی و همچنین حضور قدرت های رقیب این کشور در این منطقه (ازجمله ایالات متحده آمریکا) را تحت تاثیر خود قرارداد وازاین منظر می توان از یازده سپتامبر به عنوان متغیری در سیاست خارجی روسیه یاد کرد. بررسی رویدادها و روابط سیاسی میان روسیه و قفقاز جنوبی پس از 11سپتامبر 2001 نشان می دهد که تغییرات بوجودآمده در سیاست خارجی روسیه نسبت به قفقاز جنوبی تحت تاثیر تحولات یازده سپتامبر را نه تغییری بنیادین که صرفا بایستی آن را نوعی نوسان در جهت گیری کلی روسیه در ارتباط با این منطقه درنظرگرفت.هدف تحقیق حاضر نیز بررسی این موضوع می باشد که متغیر یازده سپتامبر تا چه حد قادر به تغییر سیاست خارجی روسیه در منطقه قفقاز جنوبی شده است.
یونس کمایی زاده سعید وثوقی
چکیده هدف این پژوهش بررسی رابطه بین جهانی شدن و منطقه گرایی در نظام بین الملل خواهد بود و در این راستا به سازمان همکاری شانگهای به عنوان جدیدترین مجمع منطقه ای شکل گرفته پس از جنگ سرد پرداخته خواهد شد. منطقه گرایی و جهانی شدن، از اصطلاحات رایج در تبین روابط بین الملل در سالهای اخیر است که همواره مورد توجه نظریه پردازان نظام بین الملل بوده است. هر دو اصطلاح پس از جنگ سرد کاربرد گسترده تری یافتند. تحولات عمده و فراگیر سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکی بین الملل، تعاریف جدیدی از توسعه منافع اقتصادی و تجاری کشورها در گرایش به سمت منطقه ای کردن روابط اقتصادی خود مطرح ساخته است. از اهم این تحولات که تاثیرات مهمی در توجه به منطقه گرایی داشته است، می باید از جهانی شدن اقتصاد و گسترش وابستگی متقابل در سطح سیستم بین الملل، تغییرات مربوط به طبیعت رقابت های اقتصادی و بهره وری تولیدی بین المللی، پایان سیستم نظامی گری و استراتژیک دو قطبی، افول نسبی اقتدار و مشروعیت جهانی آمریکا، ظهور و توسعه سیستم تجاری و بین المللی سه قطبی که مراکز اصلی آن در اروپا، آسیای جنوب شرقی و قاره آمریکاست و بالاخره بازتاب حضور گسترده اقتصادی و سیاسی کشورهای جدید صنعتی، نام برد. منطقه گرایی، یکی از راه های نزدیکی ملت ها و دولت ها (به ویژه پس از دهه 80 میلادی) دانسته شده است. که در زمینه های گوناگون نظامی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی تجلی داشته است. منطقه گرایی با ملت گرایی و جهان گرایی همخوانی ندارد بلکه روش جدیدی است که می تواند راه را برای همگرایی جهانی هموار سازد. بسیاری از کشورهای جهان سوم، پیوستن به ترتیبات منطقه ای را راهی برای دگرگون سازی نظام جهانی می دانند، به گونه ای که بتوانند هر چه بهتر منافع اقتصادی آنها را تامین کند. در این راستا سازمان همکاری شانگهای جدیدترین منطقه گرایی پس از جنگ سرد محسوب می شود. سازمان همکاری شانگهای در مقایسه با دیگر سازمان های منطقه ای از جمله اتحادیه اروپا، آ سه آن و .... چهره متفاوتی دارد. این سازمان در فضای پس از جنگ سرد شکل گرفته فضایی که ما در آن تحول در موضوعات سنتی روابط بین الملل را شاهد هستیم، فضایی که جهانی شدن آن را دگرگون کرده و موضوعات جدیدی را به نظام بین الملل پس از جنگ سرد وارد کرده است که پیش از این تنها اسمی از آن ها بود. از قبیل تروریسم، جدایی طلبی، افراط گرایی و.... این سازمان همکاری های امنیتی، اقتصادی را با هم در دستور کار دارد. که این امر از ویژگی های منطقه گرایی نوین پس از جنگ سرد محسوب می شود.
محمد علی شریفی سعید وثوقی
چکیده: جهانی شدن یکی از مباحث مهم و جنجال برانگیز در دنیای معاصر است که متفکران و اندیشمندان برداشتهای متفاوتی از آن ارائه کرده اند. عده ای آن را پدیده ای با محوریت کشورهای غربی دانسته همچون غربی سازی ، فاعل آن را دنیای غرب می دانند. برخی جهانی شدن را روند مدرنیزاسیون خوانده اند و بعضی آن را پدیده ای پسامدرن و کاملا متمایز از دوره مدرن به شمار آورده اند. بعضی هم با توجه به گستردگی ابعاد جهانی شدن ، فشردگی جهان، افزایش وابستگی و درهم تنیدگی جهان، ادغام جنبه های اقتصادی در گستره ای جهانی و پهناور تر شدن گستره تاثیر گذاری و تاثیر پذیری کنش های اجتماعی به تبیین این پدیده پرداخته اند. در پژوهش حاضر تاثیر جهانی شدن بر قومیت گرایی مطالعه موردی کردستان عراق مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش جهانی شدن نه به عنوان یک وضعیت یا پروژه بلکه چونان فرایندی تدریجی و پایدار توصیف شده است که از گذشته ای دور یا نزدیک آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد، با این تفاوت که هر چه بر عمر آن افزوده می شود، شتاب و گستره آن هم بسیار افزایش می یابد در نظر گرفته شده است. در این پژوهش با بهره گیری از نظریات گیدنز و رابرتسون نحوه تاثیر گذاری جهانی شدن بر قومیت ها بررسی شده است .محور مطالعه حاضر تاثیرات ناشی از جهانی شدن بر قومیت گرایی در مورد کردستان عراق بعد از سال 1990، مخصوصا بعد از سالهای پس از جنگ سرد و جنگ اول خلیج فارس است. این پایان نامه دو هدف اصلی را دنبال می کند: 1-تبیین تاثیر جهانی شدن بر قومییت گرایی 2-تبیین قومییت گرایی در کردستان عراق با توجه به پدیده جهانی شدن نوع تحقیق در این پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده است و با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای و با استفاده از مقالات و کتب و منابع اینترنت می باشد. در نهایت تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش، نتایج ذیل را به همراه داشته است: 1- مسئله گرایشات سیاسی محلی گرا در کردستان عراق و وفاداری کردهای عراق به آداب و سنن خود، پدیده ای طبیعی وما قبل مدرن است، اما سیاسی شدن این وفاداری ها و بسیج گروهای کرد عراقی برای کسب خودمختاری و یا استقللال، یک پدیده مدرن است و در قرن بیستم ریشه دارد. 2- جهانی شدن کارکردی دو گانه دارد، یعنی در عین حال که موجب اتحاد و نزدیکی بیشتر بین هویت های مشترک می گردد، واگرایی و به جستجوی هویت متمایز رفتن را در میان جوامع افزایش می دهد. به عبارت دیگر نمی توان از جهانی شدن و یکپارچگی جهانی سخن گفت و از سوی دیگر هم نمی توان مطلقا با رویکردی تدافعی و جانبدارانه تاثیر حهانی شدن بر گسترش محلی گرایی و خاص گرایی رای داد.، بلکه جهان امروز صحنه همزیستی این دو گفتمان است. 3- جهانی شدن و به خصوص در قالب ماهواره و تلویزیون تاثیر عمیقی بر هویت سیاسی کردستان عراق داشته است و مسئله کردهای عراق را به موضوعی آشکار و واقعیتی عینی در جهان تبدیل نمود. رسانه ها نقش بسیار گسترده ای در نشان دادن رنج کردهای عراق بازی کردند و در نتیجه تهییج افکار عمومی جهان آمریکا ، سازمان ملل و دیگر کشورهای اروپایی مجبور به مداخله در امور عراق شده و منطقه پرواز ممنوع را در شمال عراق ایجاد نمودند که در نهایت زمینه ساز خودمختاری کردهای این منطقه گردید. 4-جنگ دوم خلیج فارس و حمله آمریکا و متحدانش به عراق در مارس 2003 که منجر به سقوط صدام حسین و تحول سیاسی در عراق شد، موقعیت کردها را نه تنها در شمال عراق بلکه در سطح دولت ملی بهبود بخشید. آنها توانستند پست ریاست جمهوری و وزارتخانه های عمده دولت عراق را به دست بگیرند و بر فرایند های سیاسی و شکل گیری نظام سیاسی جدید عراق تاثیر بگذارند. 5-جهانی شدن و فرایند های فرا ملی، فضای سیاسی منطقه را تغییر داده و عنصر هویت کردی را در سراسر کردستان عراق به شدت قومی کرده است و به دنبال آن پروژه های ملی گرایانه کردها نیز تحول پیدا کرده و با مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر، خودگردانی پیوند خورده است، و به دنبال تشکیل حکومت خود گردان کردها در شمال عراق فعالیت های فرهنگی و ارزش های کردی در تمام منطقه توسعه پیدا کرده است. کلید واژه ها: جهانی شدن، قومیت، هویت، هویت قومی، کردستان عراق
سمیه حیاتی سعید وثوقی
چکیده فلسفه وجودی ناتو ایجاد کمربند امنیتی به دور دموکراسی های غربی و محاصره ابر قدرت کمونیسم و اقمارش بود. با فرو پاشی شوروی و پیمان ورشو فلسفه وجودی این سازمان زیر سوال رفت . اما ناتو در عمل نه تنها از بین نرفت بلکه به حیات خود ادامه داد و از بعد جغرافیایی و اهداف توسعه یافت . حادثه تروریستی 11 سپتامبر ، نقطه عطفی در رویکرد امنیتی و دفاعی ناتو بود تا برای نخستین بار اقدام به اعزام نیرو و نخستین مأموریت صلح بانی فرا سرزمینی در افغانستان نماید . هدف از این مأموریت ایجاد ثبات و بازسازی افغانستان است . اما ناتو برای رسیدن به این اهداف در افغانستان با چالش هایی رو به رو بوده است که بخشی از این چالش ها مربوط به ویژگی های ذاتی جامعه افغانستان و برخی دیگر از درون خود ناتو است . به علاوه حضور ناتو در افغانستان پیامدهایی را برای افغانستان ، اعضای ناتو و کشورهای همسایه افغانستان در بر داشته است . این پژوهش به بررسی تحولات ناتو بعد از جنگ سرد و علل و پیامد های حضور آن در افغانستان به عنوان نخستین حوزه فرا آتلانتیکی این سازمان می پردازد. کلید واژه ها : ناتو ، بحران ، ایساف ، امنیت ، طالبان ، دولت انتقالی
مصطفی محمدی سعید وثوقی
یکی از تحولاتی که در دوران معاصر در عرصه نظام بین الملل رخ داد، انقلاب در اطلاعات و فناوری ارتباطات بود. که در دهه ی 1980 طلیعه ی این انقلاب، در بین متفکران و پژوهشگران نظامی دنیا مطرح شد. که در عصر اطلاعات و ارتباطات، از فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی به عنوان جنگ افزارهای غیر هسته ای در جنگ استفاده کنند. اما اینکه چگونه می توان از این فناوری ها، در جنگ استفاده کرد؟ و تحت تاثیر این فناوری ها، جنگ چه تغییر و تحولاتی به خود دیده است؟ از جمله اهدافی است که پایان نامه حاضر، در صدد پاسخ دادن به آنهاست. بنابراین می توان گفت که امروزه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی، با توجه به نقش و تاثیری که در جنگ ها دارد. موجب تغییر ماهیت جنگ ها و ایجاد فضاهای جدیدی برای فعالیت انسانی شده است و همچنین تحت تاثیر انقلاب ارتباطاتی اشکال جدیدی از جنگ مانند جنگ سایبری به وجود آمده و یا اینکه شکل سنتی جنگ مانند، جنگ روانی متاثر از این انقلاب تغییر کرده اند. بنابراین انقلاب اطلاعات و فناوری ارتباطات، بر همه عرصه های زندگی بشری تاثیر گذاشته است و حوزه ای را نمی توان یافت که از این انقلاب متاثر نشده باشد. از جمله حوزه های که تحت تاثیر این انقلاب تحول شگرفی پیدا کرده است حوزه جنگ و خشونت می باشد. انقلاب اطلاعات و فناوری ارتباطات منجر به ظهور فضاهای جدیدی مانند فضای سایبر در عرصه نظامی گری شده است. جنگ در فضای سایبر با استفاده از رایانه و اینترنت انجام می شود که جنگ سایبری نامیده می شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی– تحلیلی است.
طالب ابراهیمی علی امیدی
روابط ترکیه و ایالات متحده آمریکا که شروع آن را می توان ربع آخر قرن هجدهم دانست، فراز نشیب های زیادی به خود دیده است. اوج قرابت دو کشور را می توان در سال های آغازین پس از جنگ جهانی دوم مشاهده نمود. ترکیه با ورود به ناتو در سال ???? نه تنها به عنوان یک متحد اصلی این سازمان بلکه این کشور نقش مهمی را در ابتکارات و استراتژی های منطقه ای آمریکا بر عهده گرفت. از زمان فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد محور تمرکز روابط ترکیه و آمریکا تغییر کرده است. در دوران جنگ سرد محور اصلی روابط امنیتی ترکیه و آمریکا نیاز به مقابله با تهدید احتمالی شوروی بوده است. اما امروزه تمرکز همکاری امنیتی ترکیه و آمریکا در بعد ژئوپلیتیک بر روی مسائل خاورمیانه، منطقه خزر، آسیای مرکزی، قفقاز و بالکان می باشد. بروز حادثه ?? سپتامبر، این روابط را تقویت و تسریع بخشید که از اهداف این تقویت همکاری، مقابله با جریان های سیاسی اسلامگرا و جلوگیری از نفوذ ایران در مناطق مهم یاد شده به نظر می رسید. ولی با توجه به منافع مشترک ایران و ترکیه در زمینه های انرژی مانند نفت و گاز، مقابله با گروه تروریستی پ. ک. ک. تحولات منطقه ای به ویژه آینده عراق، تمایل جدی ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا، مناسبات امنیتی مرزها، و مهمترین مساله، تعدیل در سیاست خارجی ترکیه با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، از نگاه مفرط به غرب، توجه ویژه به شرق، تحول در نگاه ترکیه به خاورمیانه و همکاری با همسایگان به ویژه ایران و سوریه، از تاثیر گسترش این اتحاد(ترکیه و آمریکا) علیه ایران تا اندازه ای کاسته است، و باعث شده که این اتحاد تاثیر منفی بر علیه امنیت ملی ایران نداشته باشد. لذا این پژوهش با استفاده از چارچوب نظری ژئوپلیتیک و با استفاده از روش تحلیلی - توصیفی به دنبال تبیین و تحلیل ???? ) می باشیم. - روابط ترکیه و آمریکا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بعد از حادثه ?? سپتامبر( ???? کلید واژه ها: امنیت، امنیت ملی، سیاست خارجی، ژئوپلیتیک، حادثه ?? سپتامبر
ساره شیخی کیاسری نوذر شفیعی
چکیده پژوهش حاضر به بررسی تأثیر خط لوله صلح بر مسائل امنیتی جنوب آسیا می پردازد. به این معنی که آیا احداث این خط لوله ، می تواند به ارتقای امنیت در جنوب آسیا کمک کند ؟ فرضیه پژوهش بر این است که احداث خط لوله صلح می تواند به ارتقای امنیت در جنوب آسیا کمک کند. به همین منظور برای پاسخ به این سوال از روش توصیفی – تحلیلی با ابزار کتابخانه ای جهت توصیف ویژگی های خط لوله صلح و تحلیل آثار و پیامدهای آن بر ترتیبات امنیتی جنوب آسیا استفاده می شود .در این پایان نامه از تئوری همگرایی هاس و اشمیتر به عنوان ابزار پژوهش استفاده شده است . یافته های حاصل از این پایان نامه نشان داد که : خط لوله صلح به عنوان یک پروژه مهم اقتصادی می تواند با ایجاد وابستگی متقابل، موجبات تحکیم مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران ، هند و پاکستان را فراهم آورد. گرد آمدن سه کشور در کنار یکدیگر موجب افزایش همبستگی و ایجاد همگرایی هر چه بیشتر این کشورها می گردد که زمینه ساز همکاری در دیگر مسائل از جمله مسائل امنیتی می باشد . در واقع احداث خط لوله گاز ایران به جنوب آسیا ، نوعی منافع و سرنوشت مشترک را برای کشورهای ذی نفع رقم خواهد زد که این منافع مشترک ، رفتار کشورها را متعادل و متوازن خواهد کرد و آنها را به حسابگری و تعقل وادار می کند . همکاری موجب کاهش تعارض و کاهش تعارض زمینه را برای حل اختلافات دیرپا فراهم می کند . کلیدواژه ها : خط لوله صلح ، امنیت ، جنوب آسیا ، همگرایی ، گاز طبیعی
رویا نژادزندیه نوذر شفیعی
چکیده این پایان نامه در پی پاسخ به این پرسش است که دیپلماسی عمومی چه نقشی در سیاست خارجی چین ایفا می کند؟ فرض پژوهش آن است که چین سعی دارد با در پیش گرفتن دیپلماسی عمومی، افکار عمومی جهان را تحت تأثیر قرار داده و تصویری مثبت و صلح آمیز از خود ارائه دهد. هدف از ارائه این سوال و فرضیه که به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده، آن است که طی سال های اخیر بحث «تئوری تهدید» چین مطرح شده است. این تئوری وضعیت مربوط به آینده چین را برای نظم جهانی تهدیدآمیز معرفی می کند و سعی دارد با برجسته سازی و تأکید بر مولفه های منفی چین، ظهور آن را خطرناک جلوه دهد. تأکید بر این مولفه های منفی در سال های اخیر به مانع مهمی برای ارتقاء وجهه بین المللی چین و به تبع عاملی منفی در جهت تدوام روند افزایش قدرت آن بوده است. چرا که در عصر حاضر تصویر و وجهه بین المللی در میان افکار عمومی فاکتوری تعیین کننده در افزایش قدرت کشورها محسوب می شود. بر این اساس، چین که در پی افزایش نفوذ و تأثیرگذاری خود در سطح جامعه بین الملل می باشد، در تلاش است که این تصویر منفی را از اذهان بزداید و چهره ای مثبت و مقبول از خود ارائه دهد تا بواسطه ی آن بتواند به اهداف بلندمدت خود دست یابد. چین به منظور ترمیم این وجهه منفی، اذهان عمومی را هدف قرار داده است و سعی دارد با تحت تأثیر قرار دادن مردم کشورهای گوناگون این احساسات منفی را تغییر دهد و هویت خود را نزد مردم و دولت های آنان بازسازی کند. در این راستا رهبران چین بهره گیری از دیپلماسی عمومی را که ابزاری است برای برقراری ارتباط با مردم جوامع دیگر در جهت بهبود وجهه و شهرت، در دستور کار خود قرار داده است. در این راستا پیام مرکزی دیپلماسی عمومی چین این است که نیات و مقاصد چین بی خطر است و چین کشوری است که خواهان تعامل و همکاری و محیطی صلح آمیز است. در این مسیر چین سعی دارد با بهره گیری از ابزارهای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی، دیپلماسی عمومی خود را در سطح جهان گسترش دهد تا در پرتو آن، مسیر حرکت خود را هموار و به هدف تغییر چهره و هویت منفی خود جامه عمل بپوشاند. ارائه الگوی تئوری ظهور صلح آمیز از سوی چین چارچوبی است که پکن اهداف خود را در آن تعقیب می کند و در مقابل تئوری «تهدید چین» قرار دارد. کلید واژه ها: سیاست خارجی، قدرت نرم، دیپلماسی عمومی، هویت، سازه انگاری.
احمد صبوری نژاد سعید وثوقی
چکیده: بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظم دو قطبی در جهان فروریخت. به دنبال فروپاشی نظام دو قطبی، قدرت های جدیدی در مناطق مختلف جهان سر بر آوردند که می توانستند در مناطق خود نفوذ تنها ابر قدرت موجود را به چالش بکشند، یکی از این قدرت ها چین بود. بعد از فروپاشی نظام دو قطبی, آمریکا برای ایجاد یک نظم تک قطبی آمریکا محور در جهان, خود را ناچار از این دید تا جلوی هر قدرت چالش بر انگیز را بگیرد و حضور خود را در مناطق کلیدی جهان از قبیل خاورمیانه و شرق آسیا که حال یکی از ارکان اصلی اقتصاد جهان است، حفظ و حتی پررنگتر کند. به دنبال این موضوع، آمریکا حضور خود را در منطقه شرق آسیا تقویت کرد و پیمان های امنیتی جدیدی را با کشورهای دوست در این منطقه از جهان به امضاء رساند. از طرف دیگر چین نیز در پی رشد اقتصادی اعجاب آور خود توانسته بود توجهات را به خود جلب کند و به عنوان رقیبی برای آمریکا خود را در آینده نامزد کند و به عنوان یکی از پایه های اصلی تاثیرگذار در منطقه خود را تحمیل کند به گونه ای که این منطقه را به دو قطب، آمریکا و چین تقسیم می کنند. امروزه پویایی اقتصادی از ویژگی های اصلی منطقه است اما این تنها یک بخش قضیه است زیرا کشورهای این منطقه به دلیل ترس از یکدیگر، رقابت بین یکدیگر و بحران های موجود همچون کره و تایوان در لبه پرتگاه قرار دارند و صلح و ثبات در این منطقه بسیار شکننده است. سوال اصلی این است که چه مکانیسمی می تواند از صلح و ثبات در این منطقه حفاظت کند؟ در جواب به این سوال، ابتدا اهداف هر یک از دو قطب مطرح در منطقه را بررسی کردیم. سپس این نکته را متذکر گردیدیم که به دلیل عدم امکان ایجاد یک اتحاد منطقه ای که همه کشورهای منطقه را با یک هویت مشترک دور هم جمع و بحران های موجود را حل و فصل کند، توازن قوا می تواند تا آینده قابل پیش بینی از افزایش تنش و جنگ در منطقه جلوگیری کند. کلید واژه ها: توازن قوا, نئورئالیسم, هژمونی, شرق آسیا.
مریم عمادی اندانی محمد علی بصیری
چکیده پس از پایان جنگ سرد، بازیگران بین المللی تغییرات چشم گیری را در مدیریت سیاست خارجی خود به وجود آوردند. سیاستمداران به این نتیجه رسیدند که برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود در سایر کشورها باید به افکار عمومی به عنوان یک مولفه مهم توجه کنند.در این زمان بسیاری از کشورها ساز و کار جدیدی برای دستگاه دیپلماسی خود تعریف کردند که یکی از آنها دیپلماسی عمومی بود. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، منطقه آسیای مرکزی به عرصه ایی برای رقابت قدرت های بزرگ مانند آمریکا و روسیه تبدیل شد. اما تحولات اخیر به خصوص حادثه 11 سپتامبر2001 و حمله آمریکا به افغانستان موجب شد تا بازیگران مهم دیگری همچون هندوستان در این عرصه مطرح شوند. در این رابطه هندوستان به عنوان کشور خواهان ایفای نقش جهانی در تحولات بین المللی،مدت ها به دنبال جای پایی در آسیای مرکزی بود که حوادث 11 سپتامبر فرصت لازم را برای آن فراهم آورد.پرسش اصلی پژوهش این است که هند چگونه از ابزار دیپلماسی عمومی در منطقه آسیای مرکزی در جهت رسیدن به اهداف خویش استفاده می کند؟پرسش دیگر این است که مهم ترین دلیل ارتقای جایگاه کشورهای آسیای مرکزی در سیاست خارجی هند از سال1990 به بعد چیست؟ مهمترین هدف هند درمنطقه آسیای مرکزی دسترسی به منابع انرژی است.دهلی نوبرای پیشبرد اهداف خود ومقابله با چالش های موجود در منطقه از گونه های مختلف دیپلماسی عمومی به ویژه دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی اقتصادی در منطقه بهره می گیرد.دیپلماسی فرهنگی هند شامل تبادل دانشجو ،انتشارکتاب،تولید فیلم،جذب توریست ،برگزاری همایش ،همکاری های ورزشی و اشاعه ارزشهای دموکراسی هندی در منطقه می باشد.دیپلماسی اقتصادی این کشور نیز تبادل کالاهای مصرفی و سرمایه گذاری در بخشهای انرژی و صنایع می باشد. کلید واژه ها: دیپلماسی، دیپلماسی عمومی، قدرت نرم، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی اقتصادی ،آسیای مرکزی.
بهاره صانعی سعید وثوقی
چکیده: در حال حاضر منطقه خاورمیانه به عنوان یکی از حساس ترین مناطق جهان شناخته شده و امروزه خاورمیانه به یکی از مراکز چالش عمده میان ایالات متحده و اتحادیه اروپا تبدیل گشته است. به طوریکه در دوران پس از جنگ سرد بیشترین تقابل منافع اتحادیه اروپا و امریکا در این منطقه به چشم می خورد . امریکا در این دوران در تلاش است که نظمی را ترویج دهد که در پرتو آن بتواند سایه هژمونیک خود را در جهان آینده مستولی سازد. در مقابل اتحادیه اروپا قائل به پذیرش چنین نظمی نمی باشد که همین امر بیشترین تاثیر را بر منطقه خاورمیانه گذاشته است ؛ درهمین راستا امنیت این منطقه از جهان با امنیت نظام بین الملل ارتباط منطقی دارد. بنابراین برتری در آینده متعلق به بازیگری است که بتواند منافع بیشتری را در خاورمیانه برای خود تعریف کند . براساس تحولات اخیر رویکرد پژوهش حاضر به مقوله منافع امریکا و اتحادیه اروپا در منطقه خاورمیانه از رهگذر نظریه نئومحافظه کاری میسر است. با توجه به مطالب فوق اکنون این سوال مطرح می شود که با پایان جنگ سرد اقدامات و استراتژی امریکا و اتحادیه اروپا در سطح کلان نظام بین الملل و بخصوص در خاورمیانه در چه جهتی در حرکت است ؟ فرضیه ای که در این پژوهش مطرح می شود این است که ایالات متحده امریکا با اقدامات یک جانبه گرایان خود درصدد شکل دادن به نظمی در خاورمیانه است که در راستای آن بهتر بتواند به جایگاه یک قدرت هژمون در جهان نزدیک شود و حضور آن در خاورمیانه در حال حاضر نیز در راستای همین هدف است اما در مقابل اتحادیه اروپا بیشتر از نظام چند جانبه حمایت می کند و ایجاد روحیه همکاری و نگرش های چند جانبه در منطقه خاورمیانه نیز در همین اثنا بوده است. واژگان کلیدی: اتحادیه اروپا ، هژمونی ، خاورمیانه ، نظم نوین جهانی.
سمیرا نساجی نوذر شفیعی
جمهوری خلق چین یک قدرت جهانی رو به رشد و جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرتمندترین کشورهای حوزه خلیج فارس است. درخواست فزاینده جهانی برای نفت و نقش ایران و خلیج فارس در تأمین درخواست اهمیت بیشتری به این روابط داده است. محرک های عمده دیگری نیز باتوجه به این حقیقت که ایالات متحده آمریکا مشکلات بزرگی با هر دو کشور چین و ایران داشته است، افزوده می شوند. علاوه بر این بسیاری از تنش های میان آمریکا و چین، ریشه در پیوندهای چین با جمهوری اسلامی ایران، مشارکت چین در برنامه های موشکی، اتمی، شیمیایی و تسلیحات پیشرفته غیراتمی دارد. در کشور چین هریک از چهار نسل گذشته سیاست خارجی خاصی نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشتند. سیاست خارجی نسل پنجم نسبت به جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی رهبران و منفعت ملی چین مطرح می شود. این مقاله در پی پاسخ دادن به این سوال است که نسل پنجم رهبری چین ممکن است بعد از 2012 چه نوع سیاست خارجی را در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند؟ فرضیه مقاله این است با توجه به اهمیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و تلاش چین برای تبدیل شدن به یک قدرت بین المللی به نظر می رسد نسل پنجم رهبری چین جایگاه برجسته ای را برای جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود قائل شود. هدف از نگارش مقاله حاضر، تبیین جهت گیری سیاست خارجی نسل پنجم رهبری چین نسبت به جمهوری اسلامی ایران است، که با روش توصیفی- تحلیلی به آن پرداخته شده و یافته های پژوهش نشان می دهد که با روی کارآمدن این نسل، در سیاست خارجی چین نسبت به ایران هم عوامل واگرایی و هم عوامل همگرایی نقش داشته است. براساس ویژگی شخصیتی رهبران نسل پنجم، روابط ایران و چین تحت تأثیر آموزه ها و ارزش های غربی و آمریکایی این نسل می تواند تاحدی کمرنگ شود و در مقابل، توجه این نسل به کشورهای صنعتی مانند ایالات متحده و ژاپن برای توسعه اقتصادی بیشتر معطوف شود. اما این مسئله بدین معنا نیست که این نسل غرب گراست بلکه نسل پنجم نیز براساس واقع گرایی و دفاع از منافع ملی خود عمل می کند. از سوی دیگر به دلیل نیاز چین به انرژی خلیج فارس و موقعیت ژئوپلتیک جمهوری اسلامی ایران و منافع تجاری با این کشور، روابط می تواند در این نسل اهمیت بیشتری از نسلهای پیشین پیدا کند. کلید واژه ها: سیاست خارجی، رهبری سیاسی، حزب کمونیست چین، منافع ملی، عملگرایی.
بهاالدین مریمی سعید وثوقی
روسیه بعد از فروپاشی در سال 1991، جایگاه خود به عنوان یک ابرقدرت را از دست داد. با این وجود، روسیه همچنان کشوری قدرتمند است و دارای بزرگ ترین سرزمین ها در جهان می باشد. روسیه دارای گستردگی بی نظیری می باشد؛ این بزرگ ترین کشور جهان به گونه ای در نقشه سیاسی جهان قرار گرفته است که پنج هزار مایل از شرق به غرب و در یازده منطقه زمانی قرار گرفته است. موقعیت جغرافیایی آن، این امکان را برای روسیه فراهم آورده است که می تواند حضوری فیزیکی و فعال را در بیشتر مناطق مهم و حساس جهان را داشته باشد. این گستردگی باعث شده که روسیه با چالش های گوناگون و فرصت های منحصر به فرد ژئوپلیتیکی مواجه باشد و روسیه نیز پس از فروپاشی همواره در صدد کسب جایگاه قدرت برتر و برابر با قدرت های جهان بوده است، لزوم مدیریت و کنترل بحران ها و استفاده حداکثری از فرصت ها برای کسب جایگاه برتر و معقول ترِ مورد نظر خود را درک کرده است. بر همین اساس برای تجزیه و تحلیل این عوامل در پژوهش حاضر از بنیان نظری ژئوپلیتیک بهره گرفته شده است. ژئوپلیتیک می تواند روابط میان جغرافیای کشورها و سیاست هایشان را نشان دهد. روسیه توانسته با بهره گیری از فرصت های حاصل از ژئوپلیتیک خود، بخش اعظم قدرت از دست رفته ی پس از فروپاشی را بازیابی کند و نقش خود را به عنوان یک قدرت مهم و تأثیرگذار در عرصه معادلات و امنیت بین المللی تثبیت کند. سوال اصلی که این پژوهش در صدد پاسخگویی به آن می باشد همین تاثیر نقش ژئوپلیتیک روسیه بر سیاست خارجی و موقعیت کنونی این کشور در نظام بین الملل است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است.
مهدی عارفی سعید وثوقی
شرایط سیاسی- امنیتی افغانستان که با ویژگی بحران یاد می شود هر چند ریشه هایی دیرینه و عمیق در دل تاریخ این کشور دارد اما تهاجم ارتش سرخ در 1979 را می توان آغاز بحران فعلی این کشور دانست. دربررسی بحران افغانستان که چندین دهه است این کشور و منطقه را دستخوش بی ثباتی نموده است و امکان حضور نیروهای فرامنطقه ای را فراهم نموده است به نظر می رسد عوامل مختلف یا مستقیماً عواملی ژئوپلتیکی هستند یا اینکه ربط بسیار عمیق با ژئوپلتیک دارند. البته در این راستا هیچ قصد گرفتار شدن در دام «جبر ژئوپلتیکی» را نداریم. در شرایطی که متعاقب حادثه 11 سپتامبر ایالات متحده با بهانه مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله نمود، در مورد اهداف ایالات متحده دیدگاه های متعددی مطرح شده است. معمول ترین تبیین و تقسیم بندی، اهداف ایالات متحده را به دو دسته اعلامی (مبارزه با تروریسم، دموکراتیزاسیون و دولت- ملت سازی در افغانستان و ...) و اعمالی (اجرای طرح خاورمیانه بزرگ، افزایش نفوذ و چیرگی منطقه ای، کنترل و مهار رقبا، ایجاد امکان حضور نظامی دائمی در منطقه و ...) تقسیم بندی نموده اند. سوال طرح شده در این پژوهش این است که روابط استراتژیک ایالات متحده آمریکا و افغانستان در پرتو سیاست هژمون طلبانه ایالات متحده چه چشم اندازی را فراروی خویش می بیند؟ پاسخ ابتدایی که در قالب فرضیه پژوهش ارائه شده است بیان می دارد که ایالات متحده در راستای استراتژی حفظ جایگاه خویش در ساختار فعلی نظام و تاکتیک کنترل رقبای خود در مناطق پیرامونی افغانستان، رویکردی تهاجمی داشته و رابطه استراتژیک خود و افغانستان را در قالب پیمان راهبردی و ایجاد پایگاه های دائمی نظامی تداوم می بخشد. علاوه بر تمایل فزاینده هر دو طرف به تداوم روابط استراتژیک، عوامل متعددی در تدوام و کیفیت مناسبات طرفین موثر بوده و بسته به نوع سیاست ها و استراتژی های بازیگران متعدد حاضر در سه سطح داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای طیف گوناگونی از موفقیت کامل، موفقیت نسبی و شکست کامل را برای ایالات متحده می توان متصور بود. گزینه هایی از جمله تداوم رابطه استراتژیک تا 2024 و حتی یک دهه بعد از آن، تغییر هویت ایالات متحده از دوست به دشمن و امکان جهاد مردم افغانستان علیه نظامیان آمریکایی، سقوط دولت افغانستان در پی قطع حمایت هم پیمان خارجی و ... قابل تصور است.
زهرا کرامتی علی امیدی
تحولات انقلابی در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا نقطه عطفی در تاریخ سیاسی این منطقه محسوب می شود. اهمیت این تحولات چنان است که حساسیت و توجه بسیاری از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای را در پی داشته است.در این میان جمهوری اسلامی ایران و ترکیه دو بازیگر مهم منطقه ای محسوب می شوند که هر یک اهداف و منافع خاص خود را در منطقه خاورمیانه دارند و وقوع بهار عرب آزمونی برای سیاست خارجی دو کشور در سطح منطقه است. رویکرد دو کشور در خصوص تحولات جهان عرب، در برخی حوزه ها با سیاست و منافع منطقه ای یکدیگر نزدیکی و همخوانی داشته است، اما در برخی حوزه های دیگر، در تناقض و حتی تضاد قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف مطالعه مقایسه ای سیاست خارجی ایران و ترکیه در قبال تحولات مصر و سوریه با استفاده از چهارچوب نظری سازه انگاری انجام گرفته است. سوال اصلی این پژوهش این است که: سیاست خارجی ایران و ترکیه در قبال انقلاب های جهان عرب( سوریه و مصر) در سال های 2012- 2011 چه تفاوت ها و شباهت هایی داشته است. نتایج پژوهش نشان داده است که اولاً سیاست خارجی ایران و ترکیه در قبال تحولات مصر به هم نزدیک است و تنها تفاوت در نوع اطلاق آن می باشد. زیرا در حالی که ایران از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد می کند؛ ترکیه آن را بهار عربی و در امتداد جنبش لیبرال دموکراسی می داند. دوماً بیشترین تضادهای دو کشور در بحران سوریه نمود می کند. زیرا که ایران در این بحران طرفدار دولت بشار اسد در سوریه بوده و منافع خود را در حفظ دولت بشار اسد و در نتیجه حفظ محور مقاومت می داند. اما ترکیه با حمایت از خواسته های مخالفان، خواهان کناره گیری اسد از قدرت و تشکیل حکومتی جدید مبتنی بر اصول دموکراتیک است.
فاطمه باقری نوذر شفیعی
دکترین کلان سیاست خارجی هند، کشورها را به سه دایره متحد المرکز تقسیم می کند ،که افغانستان در درون دایره نخست قرار می گیرد. بنا بر این، این کشور دارای اهمیت ویژه ای در سیاست خارجی هند است. روابط این دو کشور به دوران باستان برمی گردد ودر طول تاریخ در روابط خود فراز و نشیب های بسیاری را طی کرده اند. اما در زمان سلطه طالبان بر افغانستان ،هند نفوذ خود را در این کشور از دست داد. اما پس از حادثه 11 سپتامبر، شرایطی را فراهم آورد، که هند با یک رویکرد مثبت وهمکاری جویانه توانست دوباره نفوذ خود را به دست آورد. هند در صدد است تا با نقش آفرینی بیشتر در تحولات داخلی افغانستان نفوذ پاکستان را به عنوان یک رقیب در این کشور کاهش داده و هم چنین به «محاصره سیاسی» این کشور بپردازد. از طرف دیگر حضور موثر هند در افغانستان به عنوان دروازه ورود به آسیای مرکزی این کشور را از حصار تنگ جنوب آسیا بیرون رانده و دسترسی به اهدافش در آسیای مرکزی را امکان پذیر می کند. پرسش اساسی این پژوهش این است که: چه عواملی بر جهت گیری سیاست خارجی هند نسبت به افغانستان تاثیر گذار است؟ می توان گفت که گرایشات سیاست خارجی هند نسبت به افغانستان تحت تاثیر منافع ملی این کشور حادث شده است.هدف این پژوهش تبیین عوامل تاثیر گذار بر جهت گیری سیاست خارجی هند نسبت به افغانستان بعد از حادثه 11 سپتامبر است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی می باشد که با ابزار کتابخانه ای به گرد آوری مطالب می پردازد.
روشنک پیرهادی سعید وثوقی
چکیده با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یکی از دو قطب بین المللی در سال 1991 جمهوری های مستقل جدیدی شکل گرفتند. یکی از این جمهوری ها، جمهوری ازبکستان است که کشوری توانمند در منطقه آسیای مرکزی و تاحدودی باثبات تر از سایر جمهوری ها در این منطقه می باشد. به بیانی دیگر ازبکستان کاملاً به اهمیت موقعیت استراتژیک خود واقف است و به این خاطر سعی دارد از رقابت موجود میان روسیه و آمریکا استفاده کند. این رقابت می تواند نفوذ منطقه ای ازبکستان را افزایش داده، بدین وسیله هم استقلال خود را حفظ می کند و هم سود لازم را می برد. سیاست خارجی ازبکستان همواره براساس منافعش متغییر بوده است. علی رغم همسایگی ازبکستان با ایران و وجود علقه های کهن فرهنگی،قومی،زبانی،نژادی و مذهبی میان این دو کشور، اما همواره حضور قدرت های بزرگ نظیر روسیه و امریکا و تغییر در سیاست خارجی ازبکستان می تواند منافع ایران را در آسیای مرکزی و ازبکستان به خطر اندازد، پس با توجه به اهمیت منطقه آسیای مرکزی و تأثیری که بر امنیت و منافع ایران می تواند داشته باشد، رساله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین جایگاه ازبکستان در دیپلماسی قدرت های بزرگ بر مبنای تئوری اتحاد ها و تبیین تأثیر این ارتباط بر امنیت جمهوری اسلامی ایران تهیه گردیده است. این رساله در پی پاسخگویی به این سوال است که اتحاد ازبکستان با قدرت های بزرگ چه تأثیری می تواند بر امنیت ج.ا.ایران داشته باشد؟ این پژوهش به این نتیجه می رسد که روابط ازبکستان با قدرتهای بزرگ خصوصاً امریکا تهدیدی علیه امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود و برای جلوگیری از این تهدیدات و بهبود روابط ایران با جمهوری ازبکستان راهکارهایی پیشنهاد شده است.
امیرحسین رستمی سعید وثوقی
رساله حاضر تجزیه و تحلیل رابطه روسیه و ارمنستان و تاثیر آن بر آینده سیاسی – امنیتی قفقاز بعد از حادثه 11 سپتامبر را به بحث می گذارد. در این رساله با ارائه مفاهیم امنیت دسته جمعی، امنیت منطقه ای، ژئوپلتیک قفقاز، تاثیرات وقایع یازدهم سپتامبر ، مداخله قدرت های فرامنطقه ای در حوزه ی ژئوپلتیکی قفقاز سطوحی برای تحلیل تاثیرات رابطه روسیه و ارمنستان بر قفقاز استخراج شد. فرضیه اصلی این است که روسیه پس از حادثه 11 سپتامبر با قرار دادن ارمنستان به عنوان نقطه ی استراتژیک به دنبال سیطره پیدا کردن بر فضای امنیتی قفقاز در مقابل آمریکا می باشد. یافته های پژوهش نشان داد که مجموعه ای از شرایط و مناقشات منطقه ای سبب شده است که رژیم امنیتی منطقه ای قفقاز بعد از وقایع یازدهم سپتامبر دستخوش تغییرات شود. روابط روسیه و ارمنستان فرصت ها و چالش هایی را برای طرفین در نظام منطقه ای ایجاد کرده است. با این وجود فرصت های این روابط بر چالش ها فزونی داشته است. نتایج نشان داد که این روابط در طی این سالها مستحکم تر شده و منجر به نتایج و پیامدهایی چون تقویت پیمان امنیت دسته جمعی کشورهای مستقل مشترک المنافع، انزوای اتحادیه گوام، مدیریت منابع انرژی منطقه، امنیت سازی برای ژئوپلیتیک قومی، مقابله با تنش های ایجاد شده در قفقاز شمالی، تضعیف الگوی انقلاب های رنگی در قفقاز، جلوگیری از ایجاد محور ضد روسی در قفقاز، جلوگیری از کسب نفوذ قدرت های فرامنطقه ای در قفقاز، مقابله با تک جانبه گرایی آمریکا در قفقاز شده است. هر چند نمی توان همه این عوامل را به رابطه تک علتی روسیه و ارمنستان نسبت داد ولی بایستی اشاره کرد که رابطه روسیه و ایروان یکی از عوامل اصلی در منتج به این پیامدها بوده است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی _ تحلیلی و چارچوب نظری تحقیق نظریه موازنه قوا است. هدف این تحقیق آن است تا تاثیرات رابطه روسیه و ارمنستان بر منطقه قفقاز مورد مطالعه قرار بگیرد. و با گردآوری اطلاعات و داده ها، نقش محوری منطقه قفقاز را در سیاست منطقه ای ایران، در پی تحولات جدید منطقه ای و بین المللی مورد تحلیل قرار گیرد.
مهدیه ملبوس باف اصفهانی سعید وثوقی
چکیده ندارد.
معصومه زارعی هدک سعید وثوقی
چکیده ندارد.
فائزه قاسمی جواد امام جمعه زاده
چکیده ندارد.
داود معصومی سعید وثوقی
چکیده ندارد.
تاج محمد شاهمنصوری سعید وثوقی
چکیده ندارد.
صادق پورصادق عنایت الله یزدانی
چکیده ندارد.
معصومه ویسی سعید وثوقی
چکیده ندارد.